امام رضا علیه السلام وفرقه واقفیه

(مدت زمان لازم جهت مطالعه: 25 - 49 دقیقه)

چكيده
پس از شهادت امام موسي كاظم ق .هـ 183در سال ) ع( ، عواملي دست به دست هم داد تا عده را آخرين امـام ايشاناي،
و قائم و مهدي بدانند و بر اين اساس، بر ا و امامت ا ايندتوقف نم يشان )ع(مام رضا و ساير امامان معصوم پس از ا يشـان
. را نپذيرند
توقف كنندگان بر امام كاظم ، خود به گروه)ع( هايي تقسيم شدند كه در مواردي چون چگونگي رحلت و غيبت و ظهـور
آن و قيام امام با هم اختلاف داشتند. نكته مهم آنكه مسألة توقف بر امام كاظم ، توسط عده)ع( برجسـته و اي از اصـحاب
وكلاي آن حضرت ترويج ميشد و با توجه به اينكه مبلغان آن، از جايگـاه علمـي و اجتمـاعي بـالايي در ميـان شـيعيان
برخوردار بودند، مشكلات فراواني را براي جامعة شيعه به وجود آوردند . بررسي اين مشكلات و نحوة مبارزه و برخورد
)ع(امام رضا با واقفيان و افكار و گفتار و اعمال آنان، موضوع نوشتار حاضر است و مسلّماً با توجه به الگو بـودن نقـش
،هاي مختلف امامان براي شيعيان اماميه، شناخت سيرة آنها دربارة چگونگي برخورد با گروه اهميـت خاصـي مـي يابـد و
همين امر، ضرورت پژوهش يها ي چنين را آشكارتر مي .نمايد

واژه هاي كليدي واژه
)ع(امام رضا ، واقفيه، غيبت، مهدويت، قائميت

مقدمه
واقفه يا واقفيه در اصطلاح عام به تمام فرقههايي گفتـه
ميشود كه بر امامي از ائمه معصومين ، قبـل از امـام )ع(
) عج(دوازدهم توقف كردند و او را آخرين امام دانستند
و امامت امامـان بعـدي را نپذيرفتنـد . امـا ايـن واژه در
معناي خاص خود، به گروهي گفته ميشود كه بر امـام
موسي بن جعفر )ع( توقف كرده، ايشان را آخـرين امـام
دانستند و امامت امامان بعدي شيعه را نپذيرفتند و خود
به گروههايي تقسيم شدند كه اين گـروه هـا، گرچـه در
كيفيـت وفـات ، حيـات، غيبـت و رجعـت ايشـان بـا
يكديگر اختلاف داشتند ولي همگي بر اين عقيده بودند
)ع(كه امام هفتم ، همان مهدي موعـود اسـت و پـس از
ايشان، امام ديگري وجود ندارد .
اين فرقه كه پس از شهادت امـام موسـي كـاظم در )ع(
.هـ 183سال ق به وجود آمـد، ويژگـي هـاي خـاص و
منحصر به فردي داشت كه موجب رواج سـريع و دوام
بيشتر آن، نسبت به ديگر فرقهها ي واقفيه در زمان ديگر
همين ويژگـي . امامان شد هـا باعـث برخـورد و مبـارزة
) ع(تر امام رضا تر و جدي سخت و پيروان فداكارش بـا
ايــن فرقــه گرديــد . در ادامــه، پــس از بررســي ايــن
ويژگيهاي خاص، به رابطه و تعامل امام هشـتم بـا ) ع(
.شود اين فرقه پرداخته مي

مروري بر پژوهش ها
در مور )ع(د امام رضا و همچنين فرقة واقفيه، كتابها و
مقالات مختلفي نوشته شده است كه بـه برخـي از آنهـا
. شوداشاره مي
)ع(دربارة امام رضا ، كتب مختلف و بسياري نوشته شده
است كه از جمله ميتوان به آثار كنگرة امام رضـا و )ع(
كتابهاي بسيار ديگـري مثـل «الحيـاة السياسـه للإمـام
» )ع(الرضا از جعفر مرتضي حسيني عاملي اشاره كرد .
در مورد فرقة واقفيـه نيـز تحقيقـات مختلفـي صـورت
گرفته كه شايد مهمترين آنها دو جلـد كتـاب الواقفيـه «
» دراسة تحليلية از رياض محمد حبيب الناصري، مقالـة
فرقه« هاي درون شيعي دوران امامت امـام رضـا بـا ( )ع(
تكيه بر فطحيه و وا » )قفيه از نعمت االله صفري فروشاني
چاپ شده در شمارة 28 مجلة طلوع، مقالة از » واقفيـه «
حسن حسين زاده شانهچي كه در فصلنامه تاريخ اسـلام
23شمارة به چاپ رسيده است و همچنين مقاله . اي از م
علي بيوكارا، تحت عنوان «دو دستگي در شـيعيان امـام
)ع(كاظم و پيدايش فرقه واقفه » چـاپ شـده در مجلـة
علوم حديث، شماره و نيز يك پايان 30 نامه در مؤسسـه
-آموزشي پژوهشي امام خميني ) ره( از سيد جلال امـام،
بررسي زمينـه «با عنوان هـا و عوامـل پيـدايش انديشـه
توقف بر امامان شيعه .باشند»
نوشــتة حاضــر درصــدد اســت تــا ضــمن اســتفاده از
پژوهشهاي مذكور، در طرح و قال بي نـو در حـد تـوان
به بسط و تحليل موضوع با فرقـة )ع(تعامل امام رضا -
.واقفيه بپردازد

ها ويژگي
فرقة واقفيه داراي خصوصيات و ويژگيهـايي بـود كـه
بررسي و توجه به آنهـا، بيـانگر علـل رشـد سـريع آن
.است
مهمترين ويژگيِ فرقة واقفيه، رهبران آن بودند كه همين
مورد سهم بسزايي در گسترش و رشد سريع ايـن فرقـه
در بين عامة مردم و حتي در بين خواص شيعه داشت و
افراد بسياري را به خود جذب كرد .
سران اين فرقه، از جايگاه علمي و اجتمـاعي و روايـي
بالايي در بـين مـردم برخـوردار بودنـد (بـراي آگـاهي
تفصيلي از جايگاه آنان در موارد فوق ر :1387امام، : ك.
) 86-90 به طوري كه رهبران اين گروه و تعداد زيـادي
81 /فرقة واقفيه و) ع(امام رضا
از كساني كه به آنان پيوسـتند، از فقهـاي بـزرگ شـيعه
محسوب ميشـدند و جايگـاه والايـي در نـزد شـيعيان
داشتند كه اين موضوع، تعـداد زيـادي از شـيعيان را بـه
آنان ملحق ميكرد و يا حداقل در حالت شك و حيرت
صفري (داد قرار مي جايگاه علمي ). 10 :1388فروشاني،
برخي از واقفيان به گونهاي بود كه بـراي معرفـي آنـان
واژههاي فقيه، ثقه و مشهور بـه كـار رفتـه اسـت مـثلاً .
نجاشي در مورد عبداالله بن جبلة بن حيان مي و «: نويسد
كان عبداالله واقفا، و كان فقيها ثقـة مشـهورا نجاشـي، (»
216:1416.(
برخي رهبران فرقة واقفه از سران سازمان وكالت بودند
وكلاي بزرگي و از آنجا كه انتخاب وكلا از سوي ائمـة
اطهار داراي شرايط خاصي بـوده اسـت و افـراد واجـد
شـدند شرايط خاصي، براي اين امر خطير برگزيـده مـي
(براي آگاهي تفصيلي از ويژگيهـاي لازم بـراي وكـلا،
رسد ايـن ه نظر مي، ب)374-397/1382:1جباري، : ك.ر
امر نيز در سوق دهي شيعيان به سوي واقفيان تـأثير بـه
سزايي داشته است يعني مردم با احتساب ايـن كـه ايـن
افراد، افراد موثق و قابل اعتمـادي بـراي امـام قبلـي )ع(
بوده .شدند اند، به سوي آنان كشيده مي
امتياز سومي كه سران و رؤساي واقفيـه داشـتند، جايگـاه
. يي آنان بـود روا چـرا كـه آنـان روايـت هـاي زيـادي در
بخشهاي مختلف فقـه، كـلام، تفسـير و ديگـر معـارف
اسلامي و شيعي را نقل ميكردند كه طبيعتاً امكان داشـت
در بين آنان روايـاتي موافـق بـا گـرايش هـاي آنهـا و يـا
رواياتي دوپهلو نيز وجـود داشـته باشـد و همـين مسـأله
شيعيان اماميه را در برخورد با پذيرش روايات آنها دچـار
: ك.ر( كرد مشكل مي صفري فروشاني، ).1388:10
پس رهبران فرقة واقفه كـه بـا عنـاوين فقيـه، وكيـل و
راوي در بين مردم شـناخته شـده بودنـد و بـراي آنـان
معتمد و موثق بودند، نقـش قابـل تـوجهي در كشـاندن
مردم به سوي اين فرقه داشتند .
علل انحراف وا قفيه
در پديد آمدن فرقة واقفيه و انحراف اين فرقـه از خـط
مستقيم امامت امامان، پارهاي از عوامل دخيـل بـودهانـد
كه از آن جمله است :
انگيـزه -1 هـاي اقتصـادي در مـورد پيـدايش واقفيـه و
انحراف اين فرقه، عامل برجستهاي كه در منابع رجـالي
و روايي شيعي به آن برمي هـاي مـادي و يزهخوريم، انگ
. مالي است اين گرايش افراطـي بـه دنيـا و دنيادوسـتي
موجب شد كه حتي عـده اي از بزرگـان اصـحاب امـام
)ع(كاظم به انحراف رفته و باعـث انشـقاقي بـزرگ در
جامعة شيعه گردند .
چنان كه در مباحث پيشين اشاره شد، يكـي از وظـايف
مهم سازمان وكالت و وكلا، اخـذ وجوهـات شـرعي و
هداياي مردم و فرستادن آن، نزد امام وقت بـود بـراي (
آگاهي تفصيلي از وظايف سازمان وكالت ر جباري، : ك.
).279-341/1382:1 ها، هنگـامي طبق روايات و گزارش
)ع(كه امام هفتم بـه شـهادت رسـيد، نـزد وكـلاي آن
حضرت مبالغ زيادي از اين وجوهات جمـع شـده بـود
كه بنا به گفتة منابع، همين فراواني اموال، سـبب انكـار
وفـات امـام كـاظم )ع( از سـوي آنـان شـد طوسـي،(
،صـــــــدوق ؛، 2:1404/103 صـــــــدوق ؛64:1411
؛ طوسي، 235/1386:1 بـن بن حسين؛ علي786/1404:2
تابابويه، بي ). 75 : به طوري كـه بنيـان گـذاران و سـران
اولية وقف، سه وكيل به نامهـاي علـي بـن أبـيحمـزه
1 بطائني، زياد بـن مـروان قنـدي
و عثمـان بـن عيسـي
طوسي : ك.ر( رواسي بودند ) 1411:63 كه فقط در نـزد
دو تـن آنـان، صــدهزار دينـار جمــع شـده بــود : ك.ر(
،2:1404/103 ؛ صـــــــدوق ؛64:1411،طوســـــــي
؛ صـدوق، 786/1404:2،طوسي بـن ؛ علـي 235/1386:1
حسين ). 75 :تابن بابويه، بي و نزد عثمان بن عيسـي در
مصـر نيـز مقـدار زيـادي امـوال و شـش كنيـز وجـود
82 سال چهل و هاي تاريخي، پژوهش / ،هشتم دورة جديد، سال تابستان، )14پياپي ( دوم، شمارة چهارم 1391
1:1386/236 ؛ 2:1404/104صــدوق ؛ داشــت(صــدوق
بن حسينعلي ). 75 :تابن بابويه، بي آنان بـراي ايـن كـه
اين اموال را به جانشين امام كاظم )ع( تحويـل ندهنـد،
منكر رحلت ايشان شدند . جالب اين كه، زماني هم كه
با پاسخهاي محكم امام رضا شدند، بـاز مي متقاعد )ع(
هم از دادن اموال به آن حضرت امتناع مي چنـان . كردند
كه وقتي امام رضا )ع( دستور ارسال اموال و كنيـزان را
به آنان داد؛ ابن أبيحمزه و زياد قندي، قضـيه را انكـار
كرده و به اموالي كه نزدشان بود، اقرار نكردند ، طوسي(
). 1411:65 عثمان بن عيسي نيـز از انجـام ايـن فرمـان،
سرباز زد و زنده بودنِ پدر امـام را بهانـه و دليـل خـود
. خوانـد ولـي امـام از وفـات قطعـي پـدرش و تقسـيم
ميراثش سخن گفت و برايش دليل آورد، امـا عثمـان در
پاسخ امام چنين نوشت: اگر پدرت وفات نيافتـه اسـت،
از اين اموال چيزي به تو نميرسد و اگر هم بنا بر آنچه
ميگويي، وفات يافته است، مرا امر نكرده كه چيزي بـه
تــو بــدهم و كنيــزان را آزاد كــرده ام و آنهــا را شــوهر
بـن علـي : ك.چنـين ر ؛ هـم 104/1404:2صدوق(ام داده
حسين ).75 :تابن بابويه، بي
طبق اين روايت، اگر نگوييم همة وكلاي امام كـاظم )ع(
و همة وقف كنندگان بر آن حضرت، وقفشان به خـاطر
حب مال و دنيادوستي بـوده، مـي تـوانيم بگـوييم بـراي
بيشتر چنين بـوده اسـت؛ البتـه كشـي عبـارتي دارد كـه
ظاهراً دليل بر توبة عثمان و فرسـتادن امـوال بـه سـوي
:گويد وي مي. امام است
«أن عثمان بن عيسي كان واقفيا، و كان وكيل أبيالحسن
موسي عليه السلام، و في يده مال فسـخط عليـه الرضـا
: قال. عليه السلام ثم تاب عثمان و بعث إليـه بالمـال »...
860/1404:2طوسي( بـراي آگـاهي تفصـيلي در مـورد
عثمانبن عيسي رواسي و روايات مـدح و ذم در مـورد
).274-283/1409:1ناصري، : ك.وي، ر
از ديگر رواياتي كه حب مال را دليل بـر وقـف معرفـي
ميكند، روايتي است كه از حسين ابن فضال نقـل شـده
كه در اين روايـت اعتـراف و اقـرار صـريح احمـد بـن
ابيبشر سراج، يكي از واقفيان، از مبناي واقعـي برخـي
.دارد بزرگان واقفه، بر وقف پرده برمي
در اين روايت به نقل از داماد احمدبن ابي بشـر سـراج
آمده است كه وقتي مرگ احمد بن ابيبشر فـرا رسـيده
«: گفته است كه) دامادش(ده، به وي بو نزد من ده هـزار
دينار امانت از موسي بن جعفر )ع( وجـود داشـت كـه
پس از رحلتش، آنها را از فرزندش دريغ ))ع(امام رضا(
كردم و شـهادت دادم كـه او از دنيـا ))ع( امـام كـاظم (
مرا از آتـش ! شما را به خدا! شما را به خدا. نرفته است
دوزخ رها سازيد و آن مبلغ را به تسليم )ع(رضا] امام[
67:1411-66.( كنيد، ( »طوسي
روايت موجود در مورد منصور بن يـونس بـزرج يكـي
ديگر از واقفيان، نيز مؤيد ديگري بر اين مسـأله اسـت .
طبق نقل كشي، منصور برزج يكي از كساني بوده كه در
زمان حيات امام كـاظم )ع( و بـه دسـتور آن حضـرت،
وصايت و جانشيني را به امام رضا )ع( تبريك و تهنيت
گفته بوده است. ولي پس از وفات امـام كـاظم بـه )ع(
خاطر اموالي كه در نزدش بود، جانشيني و امامـت امـام
).768/1404:2طوسي، : ك.ر(را انكار نمود )ع(رضا
-2 سوء برداشت از روايات و جعل و تحريف آنها
تفسير و برداشت نادرست و اشتباه و يا به عبارت ديگر
كجفهمي از روايات، يكي از علل مهـم توقـف و شـايد
يكي از ابزار مهم در دست بنيانگـذارانِ وقـف بـر امـام
)ع(كاظم بود كه باعث شد افراد زيادي به ترديـد و يـا
.گمراهي بيفتند
شايد به توان گفت متوقفين بر امام كاظم دو دسـته )ع(
افراد بودند، اول . گذاران وقف يهپا: اينها عمـدتاً كسـاني
بودند كـه بـه خـاطر منـافع مـادي و دنيـوي و از روي
83 /فرقة واقفيه و) ع(امام رضا
آگاهي، بر امام هفتم توقف كرده ، در اين راه شروع بـه
تبليغات و مبارزه با امام هشتم نمودند و با هر وسيلهاي
سعي در توسعة آن داشتند .
: دوم كساني بودند كه معمولاً تحـت تـأثير آمـوزه هـا و
تبليغات دستة اول، دچار ترديد شدند و يا بـه گمراهـي
راي گونهب( افتادندكامل شناسي واقفيـان ر ناصـري، : ك.
1049 :1/25.(
از آنجا كه لازمة وقف بر هر امامي، مهدي خواندن وي
و در نتيجه مترتب شدن ديگر امور و شرايط مهدي بـر
وي بــود، مســلّماً روايــاتي مــورد برداشــت و تفســير
(ادرست ن اعـم از آگاهانـه يـا ناآگاهانـه و يـا جعـل و )
تحريف قرار ميگرفت كـه راجـع يـا نـاظر بـه مهـدي
موعود بوده و ميتوانست مورد استناد و توجيه افكـار و
.باشد عقايد افراد آن فرقة بخصوص
شيخ مفيد و شيخ طوسي، نمونههـايي از ايـن مـوارد را
.اند ذكر كرده ، سپس نقد و رد نموده از جملـه ايـن كـه
واقفيه به حديثي از امام صادق كردنـد استدلال مـي )ع(
كه آن امام در هنگام تولد فرزندش، امام كـاظم ، بـه )ع(
حميدة بربريـه – مـادر امـام كـاظم يـا «: فرمـود - )ع(
حميــدة بــخ بــخ حــل الملــك فــي بيتــك شــيخ (»
). 1414:313مفيد، مبارك باد تو را، مبارك باد تو را كـه
ملك به خانة تو درآمد .
شيخ مفيد در نقد اين استدلال واقفيان مي از : نويسد كـه
كجا دانستيد كه مراد امـام صـادق ) ع( از ملـك در ايـن
حديث، امامت آن حضرت بـر مـردم و )) ع(امام كاظم(
وجوب اطاعتش بر جميـع خلـق نبـوده اسـت؟ و چـه
دليلي داريد كه فرمايش آن حضرت به حميده، اين معنا
را دار )ع(د كه امام كاظم ، قائم به سـيف خواهـد بـود؟
شيخ مفيد،( )314 :1414
3
.
البته قابل توجه است كه ملك به معناي سـلطنت اسـت
: ك.ر( راغب اصفهاني، ) 472 :1404 و در كمتر مـوردي
ديده شده كه به امامت خاص شيعي، ملك گفتـه شـود .
از اينرو سزاوار است كه جدا از نقد محتوايي، بـه نقـد
سندي اين گونه روايات نيز توجه كرد .
همچنين واقفيه روايت كردهاند كـه از امـام صـادق )ع(
در مورد اسـم قـائم سـؤال شـد و آن حضـرت فرمـود :
«اسمه اسم حديدة الحلاق مفيـد، (» نـام او ). 1414:313
نام آهن سرتراش است (يعني موسي كـه بنـا بـر لغـت
عرب، نام تيغ سرتراشان است ).1362:441مفيد ) (
شيخ مفيد در پاسخ به اين عده مي پـس بـه : گويـد كـه
درستي كه اگر اين حديث، صـحيح باشـد – بـا آن كـه
معروف و مشهور نيست – منظور امـام از آن، قـائم بـه
امر امامت بعد از خودش بوده و نه قائم به سيف؛ چـرا
كه ميدانيم كه هر امامي، قـائم بـه امـر بعـد از پـدرش
).314 :1414مفيد، (است
روايت ديگري كه مورد سوء استفادة واقفيان قرار گرفته
بود، روايتي بود كه از ابوبصير نقل مـي كردنـد كـه امـام
«: فرمـوده )ع(صــادق علــي رأس الســابع منــا الفــرج »
طوسي، ( ) (1411:53 يعني همراه با دوران هفتمين فـرد
ما، گشايش ايجاد خواهد شد) شـيخ طوسـي در پاسـخ
ا: گويـد مي حتمـال دارد كـه هفتمـين فـرد بـا آغـاز از
(او يعني امام جعفر صادق ) ع( باشد؛ براي اين كه ظـاهر
فرمايش حضرت كه فرمود »از ما«: ، اشـاره بـه خـودش
. دارد و در خبـــر، عبـــارت «الســـابع مـــن أولنـــا »
) (1411:54طوسي،( يعني هفتمين از ابتداي مـا نيامـده )
طوسي، . ( است )1411:54
رسـد به نظر مي ائمـه در معرفـي قـائم، طيـف مـنظم و
مشخصي را مد نظر داشته و بـه مـردم معرفـي كردنـد،
چنانچه براي نمونـه امـام كـاظم )ع( ، قـائم را پنجمـين
فرزنـد از نسـل خـويش صـدوق،( و امـام ) 1405:361
)ع(رضا در ادامة اين جريـان، فرزنـد چهـارم از نسـل
ن سـومي )ع(و امام جواد). 372 :1405صدوق،(خويش
) 377 :1405صدوق،(فرزند خود را، بـه عنـوان مهـدي
موعود معرفي كردند و با ايـن گفتـار از سـويي جلـوي
84 سال چهل و هاي تاريخي، پژوهش / ،هشتم دورة جديد، سال تابستان، )14پياپي ( دوم، شمارة چهارم 1391
انحرافات و انشعابات را گرفته، از سوي ديگر مـردم را
براي اين واقعة مهم غيبت( .كردند آماده مي)
گزارش ديگر در اين زمينـه، گزارشـي اسـت كـه امـام
)ع(رضــا قســمتي از آن را جعلــي و دروغ خوانــد و
تحريف در آن را گوشزد فرمود. ماجراي آن بدين شرح
است كه شخصـي از امـام رضـا )ع( در مـورد پـدرش
پرسـيد و آن حضـرت در جـواب فرمـود كـه پـدرش :
همانند پدرانش از دنيا رفته اسـت . آن شـخص پـس از
شنيدن پاسخ امام، گفت: پس با اين حديثي كه زرعة بن
محمد حضرمي از سماعة بن مهران از امـام صـادق )ع(
نقل كرده چه كنم؟ و آن حديث چنـين اسـت كـه امـام
: فرمود )ع(صادق همانا اين فرزندم ، ) )ع(امـام كـاظم (
به پنج تن از پيامبران شباهت دارد؛ بر او حسد ورزيـده
شد، همان طور كه بـر يوسـف حسـد ورزيـده شـد، و
غايب ميشود همان طور كه يونس غايب شد و ... .
) ع(امام رضا : در پاسخ فرمود زرعه دروغ گفته، حـديث
سماعه اين گونه نيست صاحب : فرمود )ع(امام صادق.
اين امر يعني قائم به پنج تن از پيامبران شـباهت دارد و
).774/2 :1404طوسي، (فرزندم : نفرمود
-3( ع(هاي امام كاظم سوء برداشت از فعاليت
به نظر ميرسد از ديگر علل انحراف برخـي از شـيعيان
پس از شهادت امـام كـاظم هـاي گسـتردة ، فعاليـت )ع(
سياسي امام كاظم )ع( در راستاي تشكيلاتي كردن شـيعه
و در نتيجــه ســوء برداشــت برخــي شــيعيان از ايــن
فعاليتها بوده است؛ تا جايي كه برخي از شيعيان گمان
كردهاند كه وي، مهدي موعود بوده، از اين رو شـهادت
و رحلــت او را قبــل از تشــكيل حكومــت آرمــاني و
براندازي ظلم و جور، منتفي دانستند و معتقد به غيبـت
و سپس رجعت و قيام وي شدند. آنچـه ايـن اعتقـاد را
كرد، غيبـت تر مي محكم هـاي طـولاني امـام بـه خـاطر
زندانهاي مكرّر ايشان در اواخر عمر و بالاخره شهادت
امام در زندان بود كه اين همـه ، يـاري گـر واقفيـان در
تعابيرشان شده بود : رك( صفري فروشاني، -1388:13
12.(
در گزارشهايي رفتار صريح امام با هارون را شـاهديم،
براي نمونه در جريان حج رفتن رشيد، هنگامي كـه وي
) هارون الرشيد( به زيارت مرقد مطهر رسول خـدا ) ص(
رفته بود، براي ادعـاي فخـر و برتـري خـود بـر ق بايـل
عرب، در حضور امام كـاظم السـلام «: چنـين گفـت )ع(
عليك يا رسول االله، السلام عليك يـابن عـم كـه در آن »
هنگام، امام كاظم )ع( پـيش ايسـتاد و فرمـود السـلام «:
عليك يا رسولاالله، السلام عليك يا أبة» يعني سـلام بـر
تو اي رسول خدا، سلام بر تو اي پـدر . در ايـن هنگـام
رنگ رشيد تغيير كرد و گفت همانـا ايـن ! اي اباالحسن:
كه گفتي فخري عظيم است ).1414:36 ،مفيد(
هاي امام فعاليت
4
آن گونه بود كه دشـمنان آن حضـرت
را نيز به سعايت ايشان واداشته بود، چنان كه به هـارون
گزارش داده ميشد كه خلافت امام موسي بن جعفر ) ع(
اند را ، تحيت و تبريك گفته ).72/2 :1404 ق،صدو(
هارون خود نيز در كنار مرقد شـريف حضـرت رسـول
) ص(اكرم علت دستگيري امام را ترس از ايجاد جنـگ
و خــونريزي در ميــان امــت پيــامبر . بيــان كــرد) ص(
).1411:28طوسي،: چنين رك؛ هم73/1404:2صدوق،(
مسائلي همچون پرسش برخي افراد در زمان حيات امام
از او در مــو) ع(كــاظم رد قــائم بــودنش صــدوق،(
) 1405:361 و نيز اعلام حكومت وقت، پس از شهادت
آن حضرت كه ] پيكر[اين « موسي بن جعفر اسـت كـه
گمـــان مـــي ) شـــيعيان(رافضـــيان كردنـــد كـــه او
توانـد مؤيـد ؛ نيـز مـي ) 31 :1411 ،طوسي(»...ميرد نمي
ديگري بر مطالب فوق يعني فعاليت( هاي سياسي امـام )
باشد و نمايانگر اين مطلب است كـه شـايد گروهـي از
شـيعيان در زمـان حيـات آن حضـرت نيـز او را قـائم
ميدانستند، البته بايد متذكّر شد كه در زمان سـاير ائمـه
85 /فرقة واقفيه و) ع(امام رضا
نيز پرسش قائم بودنشان مطرح بود كه بـا جـواب رد و
5 نفي از جانب آن بزرگواران روبرو اند شده مي
تـوان مـي
ها را چند نكته علت اين پرسش :دانست
.1 وفور احاديث و روايات مهدويت و اهميت آن،
.2 خبر از وقوع امر ظهور در زمان اوج فسـاد و ظلـم و
جور،
.3 شرايط منطبق با ظهور از نظر برخي شيعيان ؛
.4 حساسيت شيعيان براي شناخت امام زمان خـويش و
.نيز امام بعدي
علاوه بر موارد يادشـده، آنچـه كـه در گسـترش دامنـة
انحراف مؤثر و تأثيرگذار بود، دوري و عـدم دسترسـي
آسان مردم به امام هفتم - چه به خاطر بعـد مسـافتي و
چه به خاطر اختناق و خفقان موجود – بود كـه باعـث
شده بود، امام وكلايي را از طرف خود به نزد مـردم در
شهرهاي دور از سكونت خود بفرستد، چنان كه به طور
مثال عثمان بن عيسـي رواسـي وكيـل ا يشـان در مصـر
1404طوسي، ( : ) 860/2 و حيان سراج، وكيـل امـام در
)760/2 :1404طوسي، ( كوفه بود
6
.
طبيعتاً اين وكلا مورد اعتماد و وثـوق مـردم نيـز واقـع
ميشدند، چرا كه از طرف امامشان تعيين شـده بودنـد،
در نتيجه پس از شهادت امام هفـتم، عـلاوه بـر عوامـل
مذكور، دوري مسافت مردم اين شـهرها از امـام بعـدي
)) ع(امام رضا( و همچنين اعتماد آنان بـر وكـلاي امـام
قبلي، باعث تشديد و گسترش جريان انحراف شده بود .

هاي واقفيان تلاش
واقفيان در جهت اثبات آراء و عقايدشان و نيـز جـذب
افراد بيشتر، دست به اقداماتي زدند و در واقع مبـارزاتي
را شروع كردند كه اين تلاشها و مبارزه ها كه در ابعاد
و زواياي مختلفي انجام ميگرفت، عبارت بودند از :
ها تبليغ آموزه) الف
يكــي از شــيوه هــاي واقفيــان در تــرويج عقايــد و
انديشههايشان، انجام امور فرهنگي و تبليغي بود كـه در
اين راستا به نوشتن كتاب، تعليم و تربيت شاگرد و نيـز
جعل و تحريف احاديث روي آوردند، كـه در ادامـه بـا
آوردنِ نمونه :پردازيم هايي به شرح بيشتر آنها مي
نوشتن كتاب -1
واقفيان براي اثبات آراء و اقوالشان كتاب هـاي زيـادي
نكته. نوشتند اي كه بيشتر قابـل ملاحظـه اسـت، تـأليف
كتابهايي توسط آنها در موضوع غيبت مهدي اسـت و
جالب آن كه آنا ن در اين كتابها به طور عمده به ذكـر
روايــات نقــل شــده از رســول خــدا و ائمــه در ) ص(
خصوص مهدي و قائم آل محمد ) ع( پرداختند و سـپس
آنها را بر امام هفتم ) ع( تطبيق داده ، آن حضـرت را ) ع(
همان مهدي موعود معرفي مي زاده شانهحسين( كردند -
73-72.( : ،چي1384
علي بن حسن طاطري كوفي كه از او – به خاطر عقايد
منتشرهاش در اصول و مباني اعتقادي واقفه – به عنـوان
دانشــمندترين فــرد در ميــان واقفيــه يــاد شــده اســت
(مونتگمري وات، 1354 :كتاب )583/3 هاي زيـادي در
دفاع از مذهبش نوشت شمار كتـاب . هـايش را بـيش از
سي كتاب ذكـر كـرده طوسـي، (انـد ز كـه ا ). 1417:156
جمله آنها كتابي تحـت عنـوان الغيبـة اسـت نجاشـي، (
255:1416.(
حســن بــن محمــد بــن ســماعه كــه در ) ق 263م (
واقفيگري متعصب خوانده شده اسـت يكـي ديگـر از
فقها و شيوخ واقفيـه بـوده نجاشـي، ( و ) 40-41 :1416
تأليفات زيـادي از جملـه كتـابي بـا نـام الغيبـة داشـت
103:1417.( ) ،طوسي
علي بن احمد علوي موسوي يكي از سران واقفيـه ، در
دفاع از مذهبش كتاب نوشته بـود طوسـي، ( .)1411:43
86 سال چهل و هاي تاريخي، پژوهش / ،هشتم دورة جديد، سال تابستان، )14پياپي ( دوم، شمارة چهارم 1391
ظاهراً كتابهاي الغيبة كه از نخستين روزهاي به وجود
آمدن واقفه، نگارش آنها آغاز شد، پايههاي اين فرقـه را
به شدت محكم كرد بيوكارا، ( ).1382:182
عبداالله بن جبلة بن حيان نيز از جمله فقهاي واقفيه بـود
كه كتابي در مورد غيبت بـا عنـوان «كتـاب الصـفة فـي
الغيبــة علــي مــذاهب الواقفــة نجاشــي، (نگاشــت »
216:1416.(
عبيداالله بن أبيزيد انباري از واقفياني بود كه كتابهـاي
«: زيادي از جمله كتاب فرق الشيعة «و » كتاب الابانة عن
اخــتلاف النــاس فــي الامامــة بــرا» ي او ذكــر شــده
). 232-233 :1416نجاشي،.(است همچنين گفتـه شـده
كه وي بعدها از واقفيه به اماميه (امامت امـام رضـا )) ع(
.برگشت
2

-2 تعليم و تربيت شاگرد
يكي از راههاي گسترش و بقـاي هـر مـذهبي، تعلـيم و
تربيت شاگرد است به نظر مي. رسد سران واقفه به ايـن
امر نيز توجه داشتند وشـ ايد يكـي از دلايـل مانـدگاري
) تا قرن چهارم( و نيز خطر بيشتر آنـان هـم، در همـين
مسأله بوده است .
گفته شده كه مسجدي در كوفه بود كه زرعة بن محمـد
حضـــــرمي، امـــــام جماعـــــت آن بـــــود : ك.ر(
نجاشــي،1416:193؛ همچنــين بيوكــارا و ) 1382:181
احتمالاً از اين مسجد براي تعلـيم و تعلّـم فرقـة و اقفـه
بيوكارا، ( شده است استفاده مي .)1382:181
حسن بن محمد بن سماعه ) ابن سماعه( كـه از فقهـا و
شيوخ واقفه بود شاگرد طاطري بـوده، مـذهبش را از او
فرا گرفته بوده است نجاشي،( ).40-1416:255
-3 جعل و تحريف احاديث و پراكندن شايعات
ظاهراً برخي از محـدثان واقفـي بـا احاديـث جعلـي و
تفسيرهاي نادرسـت از روايـات، در جهـت حمايـت از
فرقة واقفه تلاشهاي زيادي انجام مـي بيوكـارا، (دادنـد
). 1382:180 زرعة بن محمـد از واقفيـاني بـود كـه بـا
جعل و تحريـف قسـمتي از روايـت منسـوب بـه امـام
، عده) ع(صادق اي را دچار شـك و ترديـد و گمراهـي
1404طوسي: ك.ر(كرده بود : ).774/2
همان طور كه در روايـت زرعـه ملاحظـه شـد، برخـي
سران واقفه با دستكاري دراحاديث، سعي در تطبيـق آن
احاديــث بــر عقيــدة خــويش داشــتند و از آنجاكــه
ميخواستند امام كاظم ) ع( را بـه عنـوان قـائم و مهـدي
موعود معرفي نمايند، در حديث دست برده ، بـه جـاي
كلمة قائم، كلمة » يابن« را جايگزين كرده بودند .
از ديگر واقفياني كه ميتوان به عنوان جاعل حـديث از
آنها ياد كرد، قاسم بن اسماعيل قرشي اسـت علـي بـن .
رباح دربارة او خبري بدين صورت آورده كه بـه قاسـم
قرشي گفته كه چند حـديث از محمـد بـن أبـيحمـزه
شنيده است؟ قاسـم بـن اسـماعيل در پاسـخ وي گفتـه
است كه فقط يك حديث از وي شنيده است ابن ربـاح .
در ادامة روايت، نقل ميكند كه با وجود اين گفتـه، وي
پس از مـدتي بـه نقـل روايـات زيـادي از محمـد بـن
طوسي، ( حمزه پرداخت ابي .)1411:69
همچنين ابن رباح ميگويد كه از همين قاسـم پرسـيدم
كه چند روايت از حنان شنيده است؟ وي گفـت چهـار :
. يا پنج حديث ولي بعد از آن، احاديث فراوانـي را از او
طوسي، ( نقل كرد .)1411:69
پراكندن شايعات، يكـي ديگـر از روش هـاي مبـارزاتي
. واقفيه بود آنان در اين روش، رواياتي را در مورد علت
پذيرش امامت امام رضا ) ع( توسـط برخـي از بزرگـان
اصحاب امـام رضـا ) ع( مثـل صـفوان بـن يحيـي را از
افرادي ناشناخته ذكر ميكردند كه اين احاديث، ضعيف
و ناقلان و راويانشان نيـز مـورد اعتمـاد نبودنـد : ك.ر(
) 1411:63طوسي، و اين گونـه قصـد كوبيـدن سـران و
بزرگان شيعه و نيز اثبـات عـدم درسـتي عقايـد آنهـا را
. داشتند چنان كه آنان، روايتي را از علي بـن معـاذ نقـل
87 /فرقة واقفيه و) ع(امام رضا
كردنـد كـه وي در مـورد علـت پـذيرش امامـت امـام
) ع(رضا از صفوان بن يحيي پرسيده است و صفوان در
پاسخش گفته است كه پس از نماز و دعا و طلب خيـر
) استخاره(از خداوند به امامت امام يقين پيدا كرده است
)،طوسي61:1411(.
آنان همچنين از علي بقباقـه روايـت كردنـد كـه وي از
صـفوان بـن يحيـي و جمعـي ديگـر از بزرگـان شـيعه
پرسيده است كه چگونه به امامت امام رضـا يقـين ) ع(
پيدا كرده اند؟ همگي گفتهاند كـه پـذيرش امامـت امـام
توسط آنان، برگرفته از گفتة بزنطي بوده اسـت و وي را
به بزنطي كه از نظر ناقـل روايـت، كـودك و دروغگـو
.)1411:62طوسي،( اند بوده، احاله داده
تعارض در اين دو روايت كاملاً مشهود است و در هـر
دو روايت قصد كوبيدن افرادي بزرگ مثل صـفوان بـن
يحيي و در نتيجه كوبيدن طرفداران امامت امام رضا ) ع(
كاملاً آشكار است. چنان كه در روايت اول بيان شده كه
صــفوان، پاســخ داده كــه در نتيجــة نمــاز و نيــايش و
استخاره به امامت ) ع(امام رضا يقين حاصل كرده است
و در روايت دوم بيان شده كه وي و چند تن از بزرگان
گفتهاند كه در نتيجة گفتة بزنطي بـه امامـت امـام يقـين
. اند پيدا كرده اين گونه روايات نشان دهندة تلاش زيـاد
واقفيان، در جهت ناحق و بياساس و منطق جلـوه دادن
.بوده است و طرفدارانش) ع(امام رضا
تطميع) ب
سران اولية وقف با طرح ادعاي زنده بودن امام هفـتم و
توقف بر امامت او، اموال زيادي را به دسـت آوردنـد و
براي اين كه اهـداف و انگيـزه هـاي اصـلي آنـان يعنـي
تصرف اموال، براي مردم آشكار نشود، به وسيلة همـين
اموال به تـرويج عقايـد بـدعت آميـز خـود پرداختنـد و
كوشيدند تا از اين طريق، عـده اي از شـيعيان و بزرگـان
زاده حسـين ( داستان كننـد اصحاب امام را نيز با خود هم
).1384:65چي، شانه
يكي از بزرگان اصحاب امام كـه سـران واقفـه بـا دادن
رشـوه، ســعي در جلــوگيري از دعـوت او بـراي امـام
) ع(رضا داشتند، يونس بن عبدالرحمن بود بـن يونس .
عبدالرحمن، خود نقل ميكند كه وقتي مشغول تبليـغ و
دعوت مردم به امامت امام رضا ) ع( بوده است، زياد بن
مروان قندي و علي بن ابي حمزه بطائني، برايش پيغـام
فرستاده اند و گفتهاند كه اگر از تبليغ و دعـوتش بـراي
امام دست بردارد، او را بـي نيـاز كـرده ، ده هـزار دينـار
برايش ضمانت كردهاند امـا يـونس بـا نقـل روايتـي از
صادقين و اين كه حاضر نيست در هيچ حالي جهـاد در
راه امر خدا را ترك كند، به آنان پاسخ رد مـي دهـد كـه
همين امـر باعـث دشـمني آن دو، بـا يـونس مـيشـود
64:1411.( 2/786 ،طوسي ؛، ( : طوسي1404
سران واقفه سعي در اغفال افراد ديگري نيز داشـتند كـه
گرچه در مورد افرادي مثـل صـفوان بـن يحيـي كـه از
اصحاب بزرگ امـام كـاظم بـود، ) ع(و امـام رضـا ) ع(
عليرغم صرف هزينههـاي زيـاد موفـق نشـدند : ك.ر(
نجاشي )1416:197 ، ولي طبق گفتة شيخ طوسـي، آنـان
با اين اموال توانستند عدهاي از مـردم مثـل حمـزة بـن
بزيع، ابن مكـاري و كـرام خثعمـي را بـه سـوي خـود
بكشانند، ( طوسي63-64 :1411(.
شبهه افكني) ج
ترين شبهه در واقع بزرگ اي كه واقفيـه در بـين شـيعيان
ايجاد كرده بودند، همان وقف بر امام كاظم و انكار ) ع(
) ع(امامت امام رضا بود و همان طور كه پيشتـر گفتـه
شد، آنان براي اثبات اين مسأله، از روايات فراواني كـه
در مورد مهدي موعود وجود داشت، بهره ميگرفتنـد و
آن روايات را در جهت خواسـت خـود و نيـز تقويـت
عقايدشان مبنـي بـر مهـدويت امـام كـاظم تفسـير ) ع(
88 سال چهل و هاي تاريخي، پژوهش / ،هشتم دورة جديد، سال تابستان، )14پياپي ( دوم، شمارة چهارم 1391
. كردند مي واقفه در جهت حمايت از اين عقيـدة خـود،
شبهات ديگري را ايجاد مـي كردنـد و يـا بـه آن دامـن
زدند و اين مي گونه نقش غيـر قابـل انكـاري در تشـنّج
.كردند اوضاع و تزلزل عقايد برخي شيعيان ايفا مي
-1 اصرارورزي بر زنده بودن امام هفتم
پافشاري و اصرار واقفيه بر زنـده بـودن امـام كـاظم ) ع(
باعث شده بود كه امام رضا ) ع( بارها با دلايـل محكـم،
اين شبهه را رد كند اي از آن ماجر نمونه. اي عثمـان بـن
عيسي رواسي بود ملاحظه ميشود كه در اكثـر روايـات
واقفه، اين مطلب (پرسش و تأكيد واقفيان بر زنده بودن
)) ع(امام كـاظم ذكـر شـده اسـت ( : ك.بـراي نمونـه ر
2/774-773.( : ،طوسي1404
-2 شبهة غسل امام قبلي
يكي از شبهاتي كه واقفه در مورد امامت امـام رضـا ) ع(
مطرح كرده بودند، اين بود كه مـي ان الامـام لا «: گفتنـد
1388كلينـي، ( »يغسله إلا الامام : يعنـي امـام، ). 384/1
.شود جز به وسيلة امام غسل داده نمي
آنها با تمسك به روايت مذكور و اين كه امام كـاظم ) ع(
در زندان بغداد وفـات يافتـه بـود و در آن زمـان، امـام
) ع(رضا در مدينه به سر م يبرده، به انكار امامـت امـام
. پرداختند مي) ع(رضا در اين مورد، روايتي از احمد بن
عمر حلال يا ديگري نقـل شـده كـه مـي بـه آن : گويـد
حضرت گفتم كه آنها ) واقفيه( با ما مجادله مـي كننـد و
ميگويند كه امام را جز امام غسـل نمـي كلينـي، (دهـد
1/384 .( :1388
شيخ صدوق در پاسخ اين شبهه متذكر شـده اسـت كـه
اين مسأله يعني (الامام لايغسله الاّ الامام حكم تكليفـي )
است نه علامت امام. يعني در هنگام وفـات امـام، اگـر
امام بعدي حضور داشته باشد، حتماً او بايد امام قبلي را
غسل دهد و نه هيچ كس ديگر و در واقـع منظـورحرام
بودن غسل امام بـر سـايرين در صـور ت حضـور امـام
1404صدوق، : ك.ر.(بعدي است : 97-98/2
. 3 فرزند نداشتن امام
از دلايل كه واقفيه بر انكار امامت امام رضا اين بود ) ع(
كه ايشان تا مدتها فرزندي نداشتند. واقفيان، در ايـن
زمينه گفتگوها و مكاتباتي با امـام رضـا از . داشـتند ) ع(
جمله؛ حسين بن قياما كه يكي از سران واقفيه بـود، در
ديداري كه با امام داشت، با رفتاري ناشايست بـه انكـار
امامت امام پرداخته و براي مستدل ساختن گفتة خـود،
حديثي از امام صادق را بيان نمـود ) ع( كـه امـام نبايـد
عقيم باشد و حال آن كه تو در اين سنّ هنـوز فرزنـدي
نداري؟ امام رضا ) ع( در پاسخ او فرمود همانـا خـدا را :
شاهد ميگيرم كـه زمـان زيـادي نخواهـد گذشـت كـه
خداوند فرزندي به من عطا خواهد كرد گويد راوي مي.
: كه هنوز سال به پايان نرسـيده بـود كـه خداونـد، امـام
) ع(جواد را بـه او عطـا نمـود ؛ 266/1 :1404صـدوق، .(
2/57.( : ،طبرسي1417
و نيز نقل شده كه وي حسين بن قياما( اي به امـام نامه)
: نوشت كه
«چگونه امام هستي (مدعي امامت هستي ، در حالي كـه )
فرزنـدي نـداري؟ » امـام در پاسـخ او نوشـت از كجـا «:
ميداني كه مرا فرزندي نباشد، خداوند روزه هـا ا و شب
را به پايان نرساند تا اين كه فرزند پسري بـه مـن عطـا
نمايد كه به وسيلة او، حق و باطـل را از يكـديگر جـدا
1/325(. : نمايد،( »كليني1388
-4 عدم تقية امام در اظهار
در بررسي روايات، نمونههايي از عدم تقية امام رضا ) ع(
در زمـان هـارون الرشـيد در مسـالة اظهـار امـامتش را
مشاهده ميكنيم كه به نظر ميرسد به خاطر فعاليتهاي
گسترده و ويرانگر واقفيه باشد. چنان كه امام در ضـمن
گفتگويي كه با گروهي از واقفيان داشت، فرمود چطور :
89 /فرقة واقفيه و) ع(امام رضا
در اظهار امامتم تقيه نميكنم، ولي در مورد زنـده بـودنِ
1404صدوق، ( !كنم؟ پدرم تقيه مي : .)231/1
اي عده از واقفيان كه آگاهانـه و بـراي اهـداف مـادي و
دنيوي منكر امامت امام هشتم ) ع( شده بودنـد و بـر آن
اصرار ميورزيدند، براي اثبات ادعايشان به هر بهانـهاي
متوسل ميشدند، چنان كـه حتـي سـخنان صـريح امـام
) ع(هشتم مبني بر رحلت پدر بزرگوارش را حمـل بـر
.كردند تقية ايشان مي
) ع(رسد امام هشتم نظر ميبه ، امامتش را اظهار ساخت
تا جلوي پيشرويِ بيشـتر واقفيـان را گرفتـه ، از بـه دام
افتادن ديگر شيعيان جلوگيري كند. اما واقفيـان كـه بـر
باطل خويش اصرار ميورزيدند، همين امر را نيـز دليـل
ديگري بر عـدم امامـت امـام رضـا ) ع( گرفتنـد و آن را
مخـالف شـيوة پـدران بزرگـوارش دانسـتند ولـي امـام
) ع(رضا آن را مطابق با شـيوة بهتـرين پـدرانش يعنـي
حضرت رسول اكرم ) ص( دانسته و بـا مطابقـت شـيوة
خود با شيوة حضرت رسول ) ص( ، عدم گزند و آسيب
رســيدن از جانــب هــارون نســبت بــه خويشــتن را از
نشانههاي امامتش خواند؛ همان طور كه پيامبر در ) ص(
مقابل تهديد ابولهـب، مصـونيت از هـر گونـه گزنـد و
آسيب از جانب او را اعـلام نمـوده بـود و ايـن اولـين
علامتي بود كه پيامبر ) ص( براي نبوت خود آورده بـود
2/764-763.( : )،صدوق1404 :1/230 ،طوسي ؛1404
به نظر ميرسد اين اظهار امامت امام در زمان هارون نيز
به طور كاملاً آشكار نبوده است، چنان كه وقتي حسـين
بن مهران واقفي از آن حضرت خواست كه امر امـامتش
را همه جا اظهار نمايد، امام در پاسخ او فرمود آيا توقع :
داري به نزد هارون بروم و بگويم: من امام هستم و تـو
) ص(پيامبر! چيزي نيستي؟ نيز اين گونه عمل نكـرد و
در ابتدا فقط براي خويشان و دوستان خود و كساني كه
به آنها اعتماد داشت، نبوت و پيامبريش را اظهـار نمـود
1/231-230.( : ) ،صدوق1404
به واقفيه) ع(هاي امام رضا مواضع و پاسخ
دقت در روايات و گزارشهاي رسيده، نشـان مـيدهـد
)ع(كه امام رضا ، علاوه بر اين كـه در دوران حضـور در
گويي و مبار مدينه، به پاسخ زه با فرقة واقفيه ميپرداخته
اسـت، حتـي در مسـير راه خـود از مدينـه بـه مـرو و
همچنين در خود مرو نيز به اين مهم توجه داشته است.
شاهد بر اين گفته كنـد كـه در روايتي است كه بيان مـي
مسير راه مذكور، شخصي به نام جعفر بن محمد نـوفلي
شبهة واقفيه مبني بر زنده بودن امـام كـاظ را بيـان ) ع(م
ميكند و امام پس از دروغگو ناميـدن و لعـن آنهـا، بـه
1417طبرسي، ( پردازد ارائة پاسخ مي : ).59/2
گزارشي از حسن بن علي وشاء وجـود دارد كـه نشـان
ميدهد كه امام در مرو، هم به مسألة واقفه توجه داشـته
. است طبق اين خبر، امام، حسن بـن علـي وشـاء را بـه
، مرو خوانده مرگ علي بن ابيحمزه بطائني در آن روز
و چگونگي احوالاتش در قبر را به اطـلاع وي رسـانده
( است ابن شهر آشوب، بي .)337/4 :تا
با توجه به اين كه در بحث هاي قبل، به پاره اي از مشـكلات
ايجاد شده توسط جريان وقف در زمان امام رضـا اشـاره ) ع(
كرديم، در اين قسمت سـعي داريـم تـا از ميـان احاديـث و
روايات وارده، گوشهاي از مبارزات امام رضا را بـا ايـن ) ع(
فرقة كه به انحراف خود واقف بودند به تصوير بكشيم .
مواضع و مبارزات امام در برابر اين فرقه، بـه مراحـل و
:بندي است موارد زير قابل تقسيم
.1 نگاري و مكاتبه نامه
.2 پاسخ به شبهات )و مكاتبه در قالب مناظره(
.3 پاكسازيِ احاديث از جعل و تحريف
.4 معرفي ماهيت واقفيان و بيان عاقبت آنان
.5 تحريم اجتماعي و اقتصادي واقفيان
.6 مورد لعن و نفرين قرار دادن واقفيان
.7 ارائة كرامات علمي
90 سال چهل و هاي تاريخي، پژوهش / ،هشتم دورة جديد، سال تابستان، )14پياپي ( دوم، شمارة چهارم 1391
1 نامه - نگاري و مكاتبه
)ع(امام رضا ، چنانچه در قسمت انگيـزه هـاي اقتصـادي
هايي ر گفته شد، نامه ا به سران اولية وقف يعني علي بن
ابيحمزه بطائني و زياد بن مروان قنـدي و عثمـان بـن
عيسي رواسي نوشت و به آنها دستور داد تا امـوال پـدر
بزرگوارش را به او تحويل دهند. هرچنـد سـران وقـف
اموال را برنگرداندند و منكر فوت امام كاظم شدند ) ع(
ولي امام با پاسخهاي روشن و قاطع خود، حجت را بـر
1404صـدوق، : ك.ر( آنان تمام كـرد : ؛ طوسـي 104/2
) 1411:65 و همچنــين ايــن نامــه هــاي امــام و عــدم
فرمانبري وكلا، باعث بياعتبار شدن وكلا و نيـز باعـث
شناسايي و تمايز پيـروان و يـاران امـام رضـا كـه -) ع(
ادامة زنجيرة شيعيان اثني عشري از بين آنـان بـود – از
.گرديد فيان ميواق
-2 پاسخ به شبهات (در قالب مناظره و مكاتبه )
هــاي قبــل برخــي از شــبهات واقفيــه را در قســمت
برشمرديم و در هر مورد به پاسخهاي امـام نيـز اشـاره
كرديم، اين شبهات معمولاً در قالب مناظره و گفتگـو و
نيز مكاتبه و نامه .شد نگاري انجام مي
ترين شبهه اولين و مهم اي كه واقفيان ايجاد كردند و بـه
آن دامن ميزدند، مسألة زنده بودن امـام هفـتم و در ) ع(
نتيجه مهدويت آن حضرت بود كه چنان كه گفتـه شـد،
به دنبال اين شبهة اوليه، شبهات ديگر نيز مطرح مي . شد
) ع(امام رضا به مناسبات مختلف، مسـئلة زنـده بـودن
پــدر بزرگــوارش را رد كــرده ، تأكيــ د كردنــد كــه آن
حضرت نيز هماننـد پـدرانش از دنيـا رفتـه و ميـراثش
تقسيم شده است و همسرانش ازدواج كردهاند و مسلّماً
اگر زنده ميبود، ميراثش تقسيم نمـي گرديـد و زنـانش
1404 :ك.بـراي نمونـه ر (كردنـد ازدواج نمي : ؛ 104/2
2/774-773.( : 2/59 ،طوسي ؛1404 : طبرسي1417
در مورد مسئلة مهـدويت نيـز امـام رضـا در ادامـة ) ع(
احاديـث وارده از پيـامبر اكـرم و ائمــه) ص( :، قـائم را
چهارمين فرزند خـود خوانـد صـدوق، ( و ) 1405:372
بدين ترتيب نه تنها مسألة مهدويت خـود را كـه سـؤال
برخي از افراد بود ، رد كرد بلكـه )370 :1405صدوق، (
مهدويت پدرش را نيز رد نمود .
همچنين احاديث فراوان امام رضـا ) ع( در مـورد مسـئلة
امامت و اهميت آن، علاوه بر ايـن كـه پـرده از بحـران
موجود در آن زمان در مورد اين امر برميدارد، نشـان از
فعاليت عميـق واقفيـه در ايـن راسـتا دارد كـه امـام در
موقعيتهاي مختلف، آن را بيان مي كند و بر آن تأكيـد
چنان ك. ورزد مي ه از محمد بن عيسـي يقطينـي روايـت
شده كه وي گفته است زماني كه مردم در مورد امامـت
) ع(امام رضا دچار اختلاف شده بودند، مسائلي را كه از
آن حضرت سؤال شد و آن حضرت بـدانها پاسـخ داده
بود گرد آوردم، به پانزده هـزار مسـأله رسـيد طوسـي، (
73:1411.(
اين گفته، نشان دهندة وسعت و شـدت بحـران واقفيـه
است كه امام اين گونه با آن درگيـر بـوده اسـت و نيـز
نشاندهندة اهميت مسأله است كه باعث شده امام وقت
بسياري براي آن صرف نمايد .
لازم به ذكر است در نتيجة ايـن مـذاكرات و گفتگوهـا،
افرادي به حـق و حقيقـت رهنمـون شـده ، در صـراط
مستقيم قـرار گرفتنـد بـراي . نمونـه حسـين بـن بشـار
ميگويد كه پس از رحلت امام كاظم ) ع( ، در حالي كـه
اعتقاد به فوت امام كـاظم ) ع( و امامـت امـام رضـا ) ع(
نداشته، به نزد امام رضا ) ع( رفتـه و پـس از گفتگـو بـا
امام، به فوت امام كاظم ) ع( و امامت امام رضا معتقد ) ع(
1404طوســي، ( شــده اســت : و بــدين). 746-747/2
ترتيب شبهة حيات امـام كـاظم ) ع( از او رفـع گرديـده
.است
91 /فرقة واقفيه و) ع(امام رضا
3 - پاكسازيِ احاديث از جعل و تحريف
چنان كه پيشتر آمد برخي احاديث توسط واقفيان مورد
جعل و تحريف قرار گرفته بود كه امام رضا ، راويان )ع(
و ناقلان ايـن احاديـث را دروغگـو خوانـده ، صـورت
صحيح روايت را بيان مي . نمود از آنجا كه بـه مـاجراي
زرعه و جعل و تحريف حديث توسط او و نيـز پاسـخ
امام قبلاً پرداخته شد، اينك به دو روايت ديگر در ايـن
.پردازيم زمينه مي
-1 از ابن قياما صيرفي نقل شده كه از امام رضـا در ) ع(
مورد پدر بزرگوارش پرسيد. امام در پاسخ او فرمـود از :
دنيا رفت، همان طور كه پدرانش از دنيا رفتند ابن قياما .
: گفت پس با ايـن حـديثي كـه يعقـوب بـن شـعيب از
ابوبصير نقل كرده، چه كنم؟ كه امام صـادق فرمـوده ) ع(
: كه اگر كسي خبر مرگ ايـن فرزنـدم را بـه شـما داد و
گفت كه او وفات يافت و كفن شد و به خاكش سپردند
و دستانش را به نشانة پايان كار تدفين بر هـم زد، بـاور
: امام فرمود. نكنيد ابوبصير دروغ گفت، امـام صـادق ) ع(
اين گونه به او نفرموده بود، بلكه فرموده بود اگر كسي :
خبر فوت صاحب هذا الامـر را بـراي ) امـام دوازدهـم (
7 شما آورد، باور نكنيد ).773/2 :1404طوسي،(

-2 نقل شده كه علي بن ابي بـراي انكـار (حمزه بطائني
امامت امام رضا )) ع( به آن حضرت گفت روايت داريم :
كه امام تـا جانشـينش را نبينـد، از دنيـا نمـي امـام . رود
) ع(رضا روايت را بدان گونه كه ابن ابيحمزه نقل كرده
بود، رد نمود و كلمة » الا القـائم « را بـه روايـت افـزود،
يعني امام تا جانشينش را نبيند، نمي علي . ميرد مگر قائم
: حمزه گفت ن ابيب بله، به خدا چنين چيزي در روايـت
. هست پس امام به او فرمود ! واي بر تو: چگونه جـرأت
كردي، به روايت تحريف شده برايم استدلال كني؟
سپس امام به علي بن ابيحمزه چنين هشدار داد كه اي :
! پيرمرد از خدا بترس و از كساني كـه مـانع ديـن خـدا
2/764-763.( : نباش، هستند،(طوسي1404
-4 معرفي ماهيت واقفيان و بيان عاقبت آنان
از ديگر مواضـع امـام رضـا )ع( ، معرفـي چهـرة واقعـي
واقفيان و بيان عاقبت و سرانجام آنان بود كه اين مـورد
ضربة محكمي بر اعتبار و سـابقة خـوب برخـي سـران
. كرد وقف وارد مي چنانكه گفته شد، سـران وقـف كـه
معمولاً از وكـلا بودنـد، بـراي انجـام امـوري از جملـه
آوري پاســخگويي بــه مــردم در غيــاب امــام و جمــع
وجوهات براي امام، در شهرهاي دور از ائمه مثل كوفـه
و مصر مستقر بودند و قاعدتاً مردم اين شـهرها هـم بـه
اين وكلا و نمايندگان ائمـه اعتمـاد داشـتند و شـايد در
وهلة اول، سخنان آنان در باب مهدويت ) ع(امام كـاظم
را پذيرفته يا به ترديد افتاده باشند؛ ولي سخنانِ محكـم
و قاطع امام رضا ) ع( كـه پـرده از ماهيـت واقعـي آنـان
داشت، مي برمي توانسته راهگشـاي بسـيار خـوبي بـراي
مردم آن سرزمينها بوده باشد و آنـان را از گمراهـي و
افتادن در دام واقفيان مصون بـدارد در ادامـه برخـ . ي از
مواردي را كه امام به معرفي واقفيان و يـا بيـان عاقبـت
كنيم آنان پرداخته، نقل مي .
) ع(امام رضا -1 در پاسخ نامة علي بن عبداالله زبيري كه
در نامهاش از واقفيه سؤال كرده بود، نوشـت الواقـف «:
عاند عن الحق و مقيم علـي سـيئة ان مـات بهـا كانـت
جهنم مأواه و بـئس المصـير -756 /1404:2طوسـي، ( »
؛ واقفي ستيزه)755 گر و معاند حـق و پايـدار بـر گنـاه
است و اگر واقفي با اين عقيده بميرد، جايگاهش جهنم
است و جهنم بد جايگاهي است .
) ع(امام رضا -2 واقفيان را كه بر امامت امام موسي بـن
) ع(جعفر توقف كرده و معتقد بودند كه آن حضرت از
92 سال چهل و هاي تاريخي، پژوهش / ،هشتم دورة جديد، سال تابستان، )14پياپي ( دوم، شمارة چهارم 1391
دنيا نرفته، دروغگو و حتي كافر خواند. عبارات امام بـه
:قرار زير است
«لعنهم االله ما أشـد كـذبهم ؛ )759 /1404:2طوسـي، ( »...
خدا آنها را لعنت كند چقـدر دروغگـويي آنـان، شـديد
«. است كذبوا و هم كفـار بمـا أنـزل االله عزوجـل علـي
محمد صلي االله عليه و آله، » ... اند و به ؛ آنان دروغ گفته
آنچه كه خداوند بر پيامبر ) ص( .اند نازل كرده، كافر شده
چنانچه ملاحظه ميشـود، در ايـن جـا امـام واقفيـان را
كافر به آنچه پيامبر ) ص( از جانب خداوند متعال آورده،
. نمايـد معرفي مي طبـق آنچـه نقـل شـده اسـت پيـامبر
) ص(اكرم بارها جانشينان و ائمة پس از خود را معرفـي
؛ صـدوق، 104-107نعماني، : ك.ه ربراي نمون(كرده اند
1405 .( :256-259 در حـديث لـوح، اسـامي ائمـه بـه
وضوح آمده است 1411طوسي، : ك.ر( : در 143-146
قسمتي از لـوح چنـين آمـده اسـت كـه إن المكـذب «:
بالثامن مكذب بكل أوليائي »... ؛ همانا كسي كه پيشـواي
هشتم را انكار كند، همة اوليايم را انكار و تكذيب كرده
).145 :1411طوسي،: ك.ر. است
با توجه به اين كه طبق نظر شيعه، ائمه از جانب خـدا و
بـه وسـيلة پيـامبر ) ص( و ائمـه مـا قبـل خـود معرفـي
ميشود، پس معناي وقف بر امامي از امامان شيعه قبـل
از دوازدهم آنان، به معناي مخالفت با امـر پروردگـار و
.باشد در نتيجه كفر آنان مي
) ع(امام رضا -3 در جايي با آوردن نمونـه هـايي عينـي،
ابن ابيحمزه را دروغگـو خوانـد و بـا تبيـين واضـح و
آشكار خويش، پرده از چهره واقعي وي و در واقع همه
واقفيان برداشت. نقل شده است كه امـام در مـورد ابـن
«: حمزه فرمود ابي آيا وي همان فردي نيست كه روايـت
ميكرد، سر مهدي عباسي به عيسي بـن موسـي همـدم
سفياني، هديه شد و گفت كه أباابراهيم )) ع(امام كـاظم (
تا هشت ماه ديگر برمـي گـردد، آيـا دروغ وي بـر آنـان
آشكار نگشته است؟ عبـارت ) 69-70 :1411طوسي،(
نقل شده از امام اين گونه است «: أليس هو الذي يـروي
أن رأس المهدي يهدي إلي عيسـي بـن موسـي، و هـو
صاحب السفياني : و قال. إن اباإبراهيم عليه السلام يعـود
إلي ثمانية أشهر، فما استبان لهم كذبه؟ ).»
اين روايت، نشانگر آن است كـه پـس از رحلـت امـام
موسي بن جعفر ، علي بن ابي)ع( حمزه ادعـا كـرده كـه
) ع(امام كاظم تا هشت ماه ديگر باز مـي گـردد و شـايد
امام در اين جا با آوردن نمونه هايي، به همة واقفياني كه
نه از سر لجاجت بلكه از روي اشتباه و سـردرگمي بـه
جرگة واقفيان پيوسته بودند، اين هشدار را ميدهـد كـه
علي بن ابيحمزه كه يكي از پايه تـرين گذاران و بـزرگ
اش، ايـن سران وقف بوده، با ثابت شـدنِ خـلاف گفتـه
گونه دروغش آشكار شده است، پس اگر واقعـاً از سـر
ناداني و عدم عناد بـه آن سـمت رفتـه انـد، بـه صـراط
مستقيم بازگردند .
-4 امام همچنين در روايتي ديگر، پس از لعن علي بـن
ابيحمزه، وي را در ضـمن سـخنانش، ملعـون مشـرك
خواند و نزول آية شـريفة يرِيـدونَ أَنْ يطْفـؤُا نُـور اللَّـه
بِأَفْواههِم( . 32توبه، ( را در حق وي و امثـال او دانسـت
زيرا او مـي خواسـت كـه نـور خـدا را خـاموش سـازد
70:1411( ) ،طوسي
-5 در روايتي آمده كه امام رضا حمزة بـن «: فرمود) ع(
بزيع شقاوتمند چه كرد؟... امروز اينان در شك و ترديد
به سر ميبرند و فردا در حال كفر از دنيا خواهند رفت »
)،طوسي1411 :69-68.(
،امام -6 واقفه را مصـداق آيـات : ملْعـونينَ أَينَمـا ثُقفُـوا
أُخذُوا و قُتِّلُوا تَقْتيلاً سنَّةَ اللَّه في الَّذينَ خَلَوا منْ قَبلُ و لَنْ
8 تَجِد لسنَّةِ اللَّـه تَبـديلاً )62و61احـزاب، (
خوانـد و در
«: ادامـه فرمـود واالله ان االله لا يبـدلها حتـي يقتلـوا عـن
( »آخرهم ابن شهر آشوب، بي )331/4 :تا ؛ يعني به خـدا
93 /فرقة واقفيه و) ع(امام رضا
قسم كه همانا خداونـد سـنّتش را تغييـر نمـي دهـد تـا
آخرينشان كشته شوند .
) ع(امـام رضـا -7 زنـدگي واقفيـان را در سـرگرداني و
طوسـي (هـا دانسـت حيرت ، مرگشان را چـون زنـديق
1404 :و بالاخره ا). 761-762 ،756 /2 مام، واقفيان را
كافر، مشرك و زنديق خواند .
-8 در مورد عاقبت و سرانجام واقفيان، در مـوارد قبلـي
به رواياتي اشاره شد و اما در ادامه و پايان آن روايـات،
روايتي در مورد چگونگي احول علي بـن ابـي حمـزه را
.آوريم پس از مرگ و در قبر مي
نقل شده كه امام رضا فرموده است ) ع( كـه وقتـي علـي
بن ابيحمـزه داخـل قبـر نهـاده شـده و از او در مـورد
امامانش سؤال شـده اسـت، وي تـا امـام كـاظم را ) ع(
اي بر سر او شمرده و نتوانسته ادامه دهد و ملائكه ضربه
زدهاند كه از آن ضربه، قبرش تا روز قيامت، آتش گرفته
( است ابن شهر آشـوب، بـي : ك.همچنـين ر 337/4 :تـا
2/742-706 و705.( : يطوس1404
-5 تحريم اجتماعي و اقتصادي واقفيان
امام، اصحاب و ياران خود را از معاشـرت بـا واقفيـه و
نيز دادن زكات به آنان منع مينمايد و چنانچـه خواهـد
آمد، در اين جا نيز به ذكر ماهيت و اعتقادات باطل آنان
. كند اشاره مي به طوري كه وقتي يونس بـن يعقـوب ا ز
امام دربارة پرداخت زكات به آنان پرسـد، مـي ) واقفيـه (
«: فرمايد امام مي لا تعطهم فانهم كفار مشـركون زنادقـة »
1404طوسي، ( : ). 756/2 به آنان زكات نـده، زيـرا كـه
آنان از كافران، مشركان و زنادقه هستند .
در مورد معاشرت و مجالسـت بـا واقفيـه، محمـد بـن
) ع(رضـا كند كه امام عاصم نقل مي او را مـورد خطـاب
قرار داد و فرمود «: اي محمد بن عاصـم بـه مـن خبـر !
رسيده كه تو بـا واقفـه، مجالسـت داري؟ محمـد بـن »
عاصم در ادامه مي بلـه، فـدايت : عـرض كـردم «: گويـد
. شوم با آنها مجالست دارم ولي مخالف با آنهـا هسـتم » .
«: فرمايد و امام مي با آنان مجالسـت نداشـته بـاش زيـ را
خداوند عزوجل مي : فرمايد آيا در كتاب خـدا بـر شـما
نازل شده كه اگـر آيـات خـدا را شـنيديد، بـه آن كفـر
ورزيده و آن را به مسخره بگيريد؟ پس بـا ) اي مؤمنان(
) مذكور(اين گروه ننشينيد تا در حديث و گفتة ديگري
وارد شوند، و اگر با آنان همنشين شويد، شما نيـز مثـل
. بود آنان خواهيد و در اين جا منظور از آيـات، اوصـياء
و اماماني هستند كه واقفه به آنان كفـر ورزيـده و كـافر
2/758-757.( : شده اند(» .طوسي، 1404
در مورد شدت عمل امام در مقابل واقفيان، نقل شده كه
امام به يحيي بن مبارك امر مي تواند با واقفيان كند تا مي
) 762/1404:2طوسي،.( دشمني ورزد البته قابـل توجـه
است كه شدت عمـل امـام، متناسـب بـا شـدت خطـر
واقفيان بوده است. چـون آنهـا اسـاس امامـت و تشـيع
امامي را هدف قرار داده بودند .
-6 مورد لعن و نفرين قرار دادن واقفيان
) ع(امام رضا بارها واقفيه را مورد لعن قرار داده كـه بـه
مواردي از آن قبلاً اشاره شد و اينك به چند روايت كـه
حاوي نفرين كنيم هاي امام بر واقفيه است، اشاره مي .
-1 در روايتي از محمد بن فضيل آمده كه وي بـه امـام
عرض كرد كه ما روايت مي ايـد بـه كنيم كه شما فرموده
ابن مهران كه خدا نـور را از قلـبش ببـرد و فقـر را بـه
.اش بيـاورد خانـه پـس امـام از چگـونگي حـال ابـن (ش
) مهران پرسيد و آن شخص گفت حـالِ ! اي مولاي من:
بدترين گرفتاران را دارد به طـوري كـه حسـين كـه در
نمي) از شدت فقر(بغداد است، تواند به حج عمره برود
2/706.( : )،طوسي1404
-2 يكي از ياران امـام طـي نامـه اي از آن حضـرت، در
د و امـام پرسـ مورد نفرين بر واقفه در قنوت نمازش مي
).762/2 :1404 ،طوسي( دهد اين اجازه را به او مي
94 سال چهل و هاي تاريخي، پژوهش / ،هشتم دورة جديد، سال تابستان، )14پياپي ( دوم، شمارة چهارم 1391
3 - نقل شده است كه امام، ابوسـعيد مكـاري را نفـرين
كرد و به او فرمود «: ما لك اطفأ االله نورك و ادخل الفقر
... بيتك لا اخا لك تقبل مني و لست من غنمي ابـن ( »...
شهر آشوب، بي «؛ ) 348/4 :تا خـدا نـورت را خـاموش
گرداند و فقر را به خانه ... ات بياورد بي برادر شوي، تـو
از گروه من نيستي »... .
ابن شهر آشوب در ادامه مي گويد: ابوسعيد مكاري كـه
در ابتدا از كوردلان بود، چشم سر را نيـز از دسـت داده
و كورچشم نيز گشت .
-7 ارائة كرامات علمي
كرامات آن حضرت، عده زيادي از واقفيان را بـه م سـير
اصلي هدايت كرد. شايان ذكر است كه كرامات و حتّـي
ديگر مواضع امام، براي واقفياني مؤثر واقع ميشـد كـه
واقعاً از روي ناآگاهي و تحت تأثير ديگر افراد منحرف،
در امام زمان خويش دچار شك و ترديد شده بودند، نه
كساني كه آگاهانه و به خاطر اهداف مـادي و دنيـوي و
جاه و مقام به اين راه رفته بودند. چرا كـه بيـدار كـردنِ
فرد خواب، بسي آسانتر از كسي است كه خـود را بـه
.خواب زده باشد
از جمله واقفياني كه با ديـدن آثـار و كرامـاتي از امـام،
دست از توقف كشيده و به امامت امام رضـا معتقـد ) ع(
شدند عبارت بودند از عبدالرحمن بن حجاج، رفاعة بن
موسي، يونس بن يعقوب، جميل بـن دراج، حمـاد بـن
عيسي، احمد بن محمد بن أبينصـر، حسـن بـن علـي
طوسي، ( وشاء ).1411:71
و اما تفصيل و شرح در مورد چگونگي برگشت برخـي
از اينان بدين قرار است :
-1 احمد بن محمد بن ابي : نصر بزنطي بزنطـي يكـي از
واقفياني بود كه پـس از ديـدن آثـار و كرامـاتي از امـام
) ع(رضا در راه راسـت و نجـات و در رديـف بهتـرين
ياران امام قرار مـي مـن از : گويـد خـود وي مـي . گيـرد
كساني بودم كه در امامت امام كاظم ) ع( توقـف كـرده و
در امامت امام رضا ) ع( شك داشتم، پـس نامـه اي بـه او
نوشتم و مسائلي را از او پرسيدم ولي مهمترين مسـائل
خود را فراموش كـردم . امـام پاسـخ تمـام مسـئله هـا را
فرستاد و فرمودمهـم : تـرين مسـائل خـود را فرامـوش
. كردي پس امامت ايشان را قبول كردم : تـا راوندي، بي(
1404صـدوق : ك.؛ همچنين ر662/2 : ؛ طوسـي، 229/1
72-71.( :1411
-2 حسن بن علي وشاء وي مي: گويد كه براي تجـارت
به خراسان رفتم. وقتي به آنجا وارد شدم، امام رضـا ) ع(
شخصي را به نزد من فرستاد و پارچـه اي كتـاني – كـه
ميان لباس اطـلاع بـودم هايم بود و من از آن بـي – را از
. من طلبيـد بـه فرسـتادة حضـرت گفـتم آنچـه را كـه :
ميخواهي همراه من نيست. فرستاده، خدمت امام رفت
و سپس بازگشت و نشانه و علامت آن را كـه در فـلان
سبد است، بيان كرد و من به جسـتجوي آن پـرداختم و
همان طـور كـه امـام فرمـوده بـود، آن را يـافتم و نـزد
حضرت فرسـتادم طوسـي، ( 1411:72 : ك.؛ همچنـين ر
1/355- : 1/253-252 ،كلينــي ؛1388 : ،صـدوق1404
). 354 ســپس مســائلي را نوشــتم كــه از امــام بپرســم،
هنگامي كه به در خانة آن حضـرت رسـيدم، پاسـخ آن
هايي كه مي سؤال خواستم از او بپرسم، بي آن كه آنها را
اظهار كنم، به دستم رسيد. پس وشاء از مـذهب واقفـي
دست برداشت و به امامت امام رضا ) ع( قطـع و يقـين
1411طوسي (پيدا كرد : 72 ؛ همچنين بـراي تفصـيل و
1404صـدوق، : ك.شـرح بيشـتر ر : 252/1 ؛ ابـن شـهر
)341/4:تاآشوب، بي
عبداالله بن مغيره -3 : از عبداالله بن مغيره نقـل شـده كـه
: گفته است من واقفي بودم و در آن حال، به حج رفـتم .
وقتي به مكه رفتم، در خاطرم گذشت كه آيا اين مذهب
درست است يا خير؟ پـس بـه ملتـزم كعبـه آويخـتم و
! پروردگارا: گفتم تو خواسته و ارادة مرا مـي ي، پـس دانـ
95 /فرقة واقفيه و) ع(امام رضا
مرا به بهترين اديان ارشاد و هدايت نما. در قلـبم چنـين
واقع شد كه نزد حضرت رضا ) ع( بروم، پس به مدينـه
و درب خانة آن حضرت رفته ، به غـلام گفـتم كـه بـه
مولايت بگو كه مردي از اهل عراق آمـده اسـت؛ ناگـاه
صداي آن حضرت را شنيدم كه مـي اي عبـداالله : فرمـود
بن مغيره داخل . من داخل شدم. شو چون بـه مـن نظـر
: كرد، فرمود خدا دعايت را مستجاب نمـود و تـو را بـه
دين خود هدايت كرد دهم كه گواهي مي: پس من گفتم.
تو حجت خدا و امين خدا بر خلقش هسـتي صـدوق، (
1/355.( : 1/236ر همچنين ؛.ك : كليني1388 :1404

نتيجه
سران وقف كه عمدتاً از فقها و وكلا و افراد معتمـد در
نزد مردم بودند، براي ترويج افكار و عقايـد خـويش و
انكار امامت امـام رضـا ) ع( و جانشـينان آن حضـرت،
شيوههايي را در پيش گرفتند و بدين ترتيـب موجبـات
انحراف و گمراهي افراد زيـادي را فـراهم كردنـد و نـه
تنها مشكلات زيادي را براي امام رضـا و پيـروانش ) ع(
ايجاد نمودند بلكه زمينه را براي سوء اسـتفادة دشـمنان
شيعه هموار و مساعد نمودند .
از طرف ديگر، علاوه بر سوء استفاده كننـدگان واقفـي،
افرادي از فرق ديگر هايي مثل جاه نيز با انگيزه) غلات(
و مقام و سوء استفادههاي مالي و مادي از مـردم و نيـز
توجيه اعمال زشت و اباحي ه گري ايشان، به ايـن فرقـه
) واقفه( پيوستند كه البته اينان با تخليط عقايـد خـود بـا
واقفيان، معجوني ديگر فراهم كرده ، افكار بسيار زشـت
و خطرناكي را در جامعه رواج دادند .
ميزان روايـات وارده در رد و لعـن بـر واقفـه، نشـانگر
ميزان خطر اين فرقه بوده است چنان كه امـام رضـا ) ع(
در تمام يا بيشترِ مـدت امامـت خـويش، بـا ايـن فرقـه
درگير بودند و در مقابـل آنهـا، مواضـع مختلفـي را در
پيش گرفتند و در نتيجة همين مبارزه هاي پيگيـر امـام،
شاهد ثمرات بسياري در اين زمينه هستيم كـه از نتـايج
برخوردهاي امام با واقفيان ميتوان به موارد زير اشـاره
:نمود
.1 شناساندن واقفيان و ماهيت واقعي آنان
.2 روشن شدن اين كه آنها انـد و در گمراهـي ) واقفيان(
اگر هـم روزي جـزء پيـروان برجسـتة امـام كـاظم ) ع(
بودهاند، دليل بر تأسي به روش و شيوه و سـخنان آنـان
در زمان مورد بحث .نيست)) ع(امامت امام رضا(
.3 برگشت عدهاي از واقفيـان از جملـه بزنطـي و قـرار
گرفتن جزء بهترين ياران امام رضا ).ع(

هانوشتپي
-1 شايان توجه است كه زيادبن مروان، خود يكي از راويان
امامت و جانشيني امام رضا طوسـي، : ك.ر(بـوده اسـت ) ع(
1411:37؛ فضـل بـن حسـن طبرسـي، 1417 :؛ فتـال 45/2
).222/1 :تانيشابوري، بي
-2 عبارت نجاشي در اين مورد چنين است ثم عاد الـي ... «
).232 :1416نجاشي، . ( »...الامامه
-3 عربي عبارت چنين است ...«: ما أنكرتم أن يكون الصادق
– عليه السلام – أراد بالملك الامامة علـي الخلـق و فـرض
الطاعة علي البشر و ملك الامر و النهي، و أي دليل في قولـه
«: لحميدة حل الملك في بيتك» علي أنه نص علي ابنـ ه بانـه
).»...القائم بالسيف
-4 در مــــورد فعاليــــت هــــاي صــــفري : امــــام رك
13:1388-12. فروشاني
-5 بـراي نمونـه در ايـن مـو صـدوق، : ك.رد ر 1405:370
و378-377
-6 براي آگـاهي تفصـيلي دربـاره قلمـرو فعاليـت سـازمان
1382جباري، : ك.وكالت ر : .149-71/1
-7 يحيي بن قاسم ازدي كه محدثي واقفي بوده را نبايـد بـا
ابوبصير يحيي بن قاسم اسدي، به دليل تشـابه اسـمي آنـان
. خلط كنيم چرا كه به نظر ميرسد كه كشي و نجاشي دچار
96 سال چهل و هاي تاريخي، پژوهش / ،هشتم دورة جديد، سال تابستان، )14پياپي ( دوم، شمارة چهارم 1391
. اند اين اشتباه شده ابوبصير اسدي كه دانشـمندي نابينـا و از
شاگردان امام صادق بود، در سال ) ع( 150 ق از دنيـا رفتـه،
لذا او نميتوانسـته بـا واقفـه رابطـه اي داشـته باشـد : ك.ر(
1/406-404.( : 181-180 و1404 : ،بيوكارا1382
-8 يعني اين ملعونها را هر جا يافتيد، آنـان را گرفتـه و بـه
)به قتل برسانيد(سختي بكشيد ، اين سنت خداسـت كـه در
همة ادوار و امم گذشته برقرار بوده است و سنت خدا مبدل
.نخواهد گشت

منابع
- يدقرآن مج
(ابن بابويه قمي - والد شيخ صدوق ) بـي تـا ) ( الامامـة
والتبصرة من الحيرة مدرسـة الامـام تحقيق و نشر: ، قم
). عج(المهدي
- ابن شهر آشوب، محمد بن علي ) بـي تـا ( مناقـب آل
ابي طالـب، تصـحيح و تعليـق سـيد هاشـم رسـولي
: محلاتي، قم مؤسسة انتشارات علامه، .4ج
- اشــعري قمــي، ســعد بــن ع ) 1361)بــداالله كتــاب
المقالات و الفرق، تصـحيح و تعليـق محمـد جـواد
: مشكور، تهران مركز انتشارات علمي و فرهنگي .
- امام، سيد جلال ) 1387 )بررسي زمينه هـا وعوامـل
پيدايش انديشه توقف بر امامان شيعه موسسـه : ، قـم
آموزشي و پژوهشي امام خميني ).ره(
- جباري، محمدرضا ( ) 1382 سازمان وكالت و نقـش
آن در عصر ائمه :، قم مؤسسه آموزشـي و پژوهشـي
، چاپ اول، ج )ره(امام خميني .1
- راغب اصفهاني، حسين بن محمد ) 1404 )المفردات
في غريـب القـرآن، دفتـر : بـي جـا الطبعـة الاولـي،
.نشرالكتاب
- راوندي، قطب الدين، ) تـا بي( الخـرائج و الجـرائح،
تحقيق مؤسسة الامام المه نشر مؤسسـة : ، قم)عج(دي
.2 ،ج )عج(الامام المهدي
- صدوق، ابي جعفر محمد بن علي بن حسين ) 1386)
علل الشرايع، : نجف المكتبة الحيدرية .1 ،ج
)ق1405 -------- )كمـال الـدين و تمـام النعمـة،
تصحيح و تعليق علي اكبر غفاري، قم موسسه النشـر :
. الاسلامي
) 1984/1404 -------- )أخبارالرضــا عيــون )ع( ،
تحقيـق شـيخ حسـين اعلمـي، ، بيـروت منشـورات :
مؤسسة الاعلمي للمطبوعات الطبعة . الاولي
- طبـري ، محمـد بـن جريـر ) 1404 )اختيـار معرفـة
(الرجــال رجــال الكشــي ،) تحقيــق ميردامــاد،
محمدباقرحسيني، سيد مهدي رجائي، قم مؤسسة آل :
.البيت
) 1411 -------- )الغيبة، تحقيق عبـاداالله طهرانـي و
علي احمد ناصح، قـم : مؤسسـة المعـارف الاسـلامية
.الطبعة الاولي
) 1417 -------- )الفهرســـت، تحقيـــق مؤسســـة
نشرالفقاهة، جواد القيومي، بي جا مؤسسة : نشـرالفقاهة
الطبعة .الاولي
- طوسي، ابي جعفـر محمـدبن حسـن ) 1417 )إعـلام
الوري بـأعلام الهـدي، تحقيـق مؤسسـة آل ا لبيـت :
لإحياء التراث، قم: مؤسسة آل البيت: لإحيـاء التـراث،
2ج الطبعة .الأولي
- كلينـي، محمـد بـن يعقـوب ) 1388 )الاصـول مـن
الكافي، تحقيق علي اكبـر غفـاري، تهـران دارالكتـب :
الاسلامية الطبعة الثالثة .
- مفيد، محمد بن محمـد بـن نعمـان ترجمـة ) 1362)
مجالس(الفصول المختاره ، ت) رجمة آقا جمـال محمـد
بن آقا حسين محقـق خوانسـاري، تهـران انتشـارات :
.نويد، چاپ اول
97 /فرقة واقفيه و) ع(امام رضا
- مفيد، محمد بن محمد بـن نعمـان ) 1414 )الفصـول
المختـارة، تحقيـق سـيد ميرعلـي شـريفي ، بيـروت:
دارالمفيد الطبعة الثانية .
- مونتگمري وات ) 1354 )نكـاتي از فهرسـت شـيخ
طوسي مربوط به دوران اولية امامت، ترجمـة سـيد
جلال حسيني بدخشاني، يادنامة شيخ طوسي، مشـهد :
دانشگاه فردوسي، ج .3
- ناصري، رياض محمد حبيب ) 1409 )الواقفيه دراسة
تحليلية : ، مشهد المؤتمر العالمي للإمام الرضا 1 ،ج )ع(
الطبعة .الاولي
- نجاشي، احمد بن علي ) ق1416 )رجـال النجاشـي،
تحقيق سيد موسي شبير مؤسسة النشـر : قم ،ي زنجاني
الاسلامي الطبعة الخامسة .
- نعماني، محمد بن ابراهيم ) تابي( الغيبة، تحقيق علـي
اكبر غفاري، تهران: مكتبة .الصدوق
- نيشـابوري، فتـال ) تـابــي( روضــة الــواعظين، :قـم
منشورات الرضي، ج .1

مقالات
) 1382)علي . بيوكارا، م - دودسـتگي در شـيعيان امـا م
) ع(كـاظم و پيـدايش فرقـه واقفـه، ترجمـة وحيـد
صفري، علوم حديث، .30ش
- حســين زاده شــانه چــي، حســن واقفيــه، ) 1384)
فصلنامه تاريخ اسلام، سال ششم، ش .23
- صفري فروشاني، نعمت االله هـاي درون فرقه) 1388)
شيعي دوران امامت امام رضا ( )ع( با تكيه بر فطحيه و
، )واقفيه طلوع، .28ل هشتم، ش سا
98 سال چهل و هاي تاريخي، پژوهش / ،هشتم دورة جديد، سال تابستان، )14پياپي ( دوم، شمارة چهارم 1391


چاپ   ایمیل