تبیین ابعاد حکمرانی متعالی برسیره حکومتی علی علیه السلام

(مدت زمان لازم جهت مطالعه: 25 - 49 دقیقه)

در مطالعه و عمل مدیریت دولتی عناصر فرهنگی و دیگر عناصر بـومی، کـه ویـژه جوامـع خاص اند، باید مد نظر قرار گیرد. از طرفی، مدل هـای غـربی دیوان سـالاری و مـدیریت بـرای بســیاری از جوامــع در حـــال تـوســعه، اغـلــب، مشــکل آفــرین انــد و در بــیش تــر اوقــات پیش فرض هایی دارنـد کـه بـا خصوصـیات کشـورهای در حـال توسـعه سـازگار نیسـتند (٢٠٠١ ,Farazmand). یکی از مسائل مهم جـهـان امــروز تـغییـرات سـریع دولـت و فراینـد حکمرانی و مدیریت (administration) در عصر جهانی شدن شـتابان (بـه هر گونه که تعریف شود) است. نقش سنتی و تاریخی حکومت و دولت، که تحت تأثیر جهـانی شـدن موجـب تغییر عمده در مـاهیت دولت هـا مـی شد، تغییر یافته است. هم چنـین، ماهیـت در حـال تغییـر دولت مـاهیت فرایندهای حکمرانی و مدیریت را در سراسر جهان عوض کرده است. نتیجه آن دگرگونی عظیم فرایندهای حکمرانی و اداره امـور عمـومی (public administration) و هم چنین پدیدآمـدن مـؤسسات نـهادی دولت ها در جهان معاصر است. نیروی عمده در پشت این تغییرات و دگرگونی های عـمده جـهانی شدن سـرمایه (globalization of capital) اسـت؛ فراینــدی کــه فراتــر از دولــت هــای ملــی، نظــام هــای اقتصــادی، بازارهــا، مؤسســات، و فرهنگ هاست. فـرایند جـهانی شـدن به سبب چند عامل و نیروی مؤثر شتاب گرفته است؛ این عوامل و نیروها عـبارت انـد از: نــوآوری هـای تکنولـوژیکی؛ اقتصـاد داخلـی در حـال زوال کشورهای قدرت مند صنعتی شمال (کشورهای ثروتمندتر و پیشرفته تــر جـهـان بــه ویـژه در اروپا و امریکای شمالی )؛ فشارهای نظامی و سیاسی این کشورها بر کشورهای جهان سوم؛ سقوط اتحاد جماهیر شـوروی سـوسیالیستی به منزلـه سیسـتم قـدرت دیگـر جهـان؛ نقـش تبلیغات غربی ایدئولوژیک؛ نقش ادارات سازمان ملل، مـانند صـندوق بـین المللی پول، بانـک جهانی و سازمان تجارت جهانی؛ بالارفتن انتظارات شهروندان، از جمله تقاضـای نیـروی کار بـرای سـهیم شدن در قدرت مدیریت و دموکراسی سازمانی؛ و دسترسی به نیـروی کـار جدید ارزان در میان گروه هـای جـنسیتی و مـلـی در سراسـر جهـان. هـم چنـین، همـراه بـا شتاب گیری فرایند جهانی شدن، جنبش جهانی توده مـردم عـلیه جهانی شدن گسترش یافتـه است . این جنبش جهانی است که تقلیل تـأثیرات نـامطلوب سـرمایۀ جهانی شوندۀ شرکت هـا را از طریق کنترل و کاهش نتایج منفی گسترده جهانی شدن، مانند تبـاهی مـحـیط زیســت، چـپاول اقتصادی، فقر، کار اجباری، کارکردن کودکان، و بردگی دستمزد، در نظر دارد. ایـن همه دگرگونی دولـت و مــدیریت (transformation of government and administration)

فـرایندها، ساختارها، و ارزش های حکمرانی و اداره امور عمومی را در همه جـا بـه چـالش طلبیده است. نیاز به ظرفیت سازی، بـهبود و نـوآوری در خط مشی و مدیریت ـ در صورتی که دولت ها بخواهند با چالش های جهانی شـدن مـواجه شوند و آن را مهار کنند ــ از هـر زمـان دیگر ضـروری تـر بـه نظر می رسد. آن چه مورد نیاز اسـت کـاربرد مفهومی جدیـد اسـت: یعنـی «حکمرانی جامع». ما در مواجهه با چالش جهانی شدن و دیگـر چــالش هـا و فشـارهایی کـه استقلال و حـق تـعیین سرنوشتمان را تـهدید مـی کـنند باید به سنت اسلامی خودمان بـازگردیم، زیرا آن چـه تا کنون باعث پیروزی انقلاب و تـداوم آن، بـا وجـود مشـکلات و تهدیـدهای فراوان شـده، بـاور به سنت ها و ارزش های اسلام نـاب بوده است.

٢. بیان مـسئله

صـاحب نظران دربارۀ حکمرانی دیدگاه هـای گـوناگونی ارائه کرده اند، ولـی آن چـه دربـاره آن بیش تر مطالعه شده «حکمرانی خوب» اسـت. ادارات ســازمان ملـل، ماننـد بانـک جهـانی و صـندوق بـین المـللی پول، و بیش تر دولت هـا و شـرکت های غربی از این مفهوم حـمایـت و آن را تـرویج می کنند. این مفهوم به یکی از مهم ترین شرایط بـرای کشـورهای جهـان سـوم در آسیا، افـریقا، و امـریکای لاتین و مرکزی، به منزلۀ شرط کـمک بـین المللی، تـبدیل شـده اســت.

هم چنین، در سراسر جـهان، سمینارها، کارگاه های آموزشی، و کنفرانس هایی برگزار شده که در آن به این مفهوم تأکید می کنند.

امـا مـفهـوم حکمرانـی خـوب، دسـت کـم، از دو جنبـه نـارساست و دارای اشـکال: یکـی این کـه فـقط تعامل سه نـیرو یا عـامل (تعامل میـان حکومـت، جامعۀ مدنی، و بخش خصوصی ) برای ساختن حکمرانی خوب یا به منزلۀ عـواملی کـه در آن مـشارکت دارنـد درنـظر گرفته شده است. این تعامل سه گانه مـهم تــرین عــاملی را کــه بــر حـکمرانی در کشورهای در حال توسعه یا کم تر توسعه یافته تأثیر می گذارد نادیده می گیـرد؛ این عامل ساختار قدرت جهانی (قدرت جهـانی شـوندۀ حکومـت و نخبگـان بـین المللـی شرکت ها) اسـت. مشکل دیگر این تعریف گرایش شدیدا ارزشـی آن اسـت؛ گرایشـی کـه قدرت های بین المللی آن را تعیین کرده اند. این همان ساختار قدرت بـین المللـی اسـت کـه شرکت های جهانی شوندۀ جهانی و دولت ایالات مـتحده آن را رهـبری می کنند و تحت سلطۀ آن هاست. این ساختار هم چنین حکمرانی خوب و استلزامات آن را تعریف کرده است؛ این نخبگان جهانی قدرت مند آن چه خوب است و آن چه بـد اسـت، بـه صـورت یـک جانبـه، تـعریف کـرده اند. این نارسایی و دیگر مشکلاتی کـه در مفهـوم حکمرانـی خـوب و دیگـر مفاهیم حکمرانی وجود دارد بر انتخاب مفهومی جایگزین و جامع تر تأیید می کننـد: مفهـوم «حـکمرانی جـامع» (٢٠٠٤ ,Farazmand). آن چه خلأ آن در ادبیـات رشـتۀ مــدیریت دولتــی مشهود است موضوع حکمرانی جامع، به منزلۀ جایگزینی برای حکمرانـی خـوب، اسـت.

برای پرکردن این خلأ، تحقیق حاضر درصـدد اسـت اصـول حکمرانـی جـامع را از سـیرۀ حـکومتی امـام علی (ع ) استخراج نماید. این اصـول مـسـتخرج از نهـج البلاغـه را «حکمرانـی متعالی» نام می گذاریم. بنابراین، هدف از ایـن تحقیـق اسـتخراج الگـوی حکمرانـی جـامع (حکمرانی متعالی ) بر اساس سیرۀ حکومتی امام علی (ع ) است. پژوهش حاضر در تـلاش است گامی در جهت تـولید نـظریۀ حکمرانی متعـالی بـا بسـتر اسـلامی ــ ایرانـی بـردارد و ارائه دهندۀ راهکارهای متناسب برای دولت های اسـلامی باشـد. از آن جـایی کـه حکومـت جمهوری اسلامی ایران بر اساس اسلام شکل گرفته است، تبیین حکمرانی جامع (مـتعالی ) بـا نگاه بـه سیرۀ امام علی (ع ) از اولویت های مهم به شمار می آید. از سوی دیگر، در سـال هـای اخیر موضوع حکمرانی، به ویژه حـکمرانی خوب، از موضوعات مورد توجه برنامـه ریـزان و مسئولان نظام بوده است. در برنامۀ پنـجم تـوسعه و بـرنامه های هفتگانۀ تحول در نظـام اداری کشور به این موضوع پرداخته شده و اخیرا هم مسئولان عالی سازمان بازرسی کل کـشور بـه موضوع حکمرانی خوب عنایت خاصی داشته اند. بنابراین، بـا توجـه بـه گسـتردگی مـیـزان تـوجه بـه این مفهوم و قرارگرفتن آن به منزلۀ مبنایی عمده برای برنامـه ریـزی و نظـارت در کشور و نیز با توجه بـه مشکلات متعدد موجود در مفهوم حکمرانی خوب، تحقیـق حاضـر در اتخاذ رویکرد انتقادی و داشتن نـگاهی اسلامی شکل گرفت.

٣. اهـداف و پرسـش های پژوهش

با توجه به خلأ موجـود، ایـن پـژوهش بـر آن اسـت تـا بـا تأسـی از سـیرۀ حکـومتی امیرمؤمنان، حضرت علی (ع )، به خلق نظریۀ حکمرانـی متعـالی بپـردازد. پرسـش هـای

پژوهش به شرح ذیل است:

سـؤال اصلی: مؤلفه های حکمرانی جامع در سیرۀ حکومتی امام علی (ع ) کدام است؟

سؤال فرعی ١: بعد فرایند حکمرانی در سیرۀ حضرت چگونه است ؟

سؤال فرعی ٢: بعد ساختار حکمرانی در سیرۀ حضرت چگونه است؟

سؤال فـرعی ٣: بـعد شناخت و ارزش ها در سیرۀ حضرت چگونه است؟

سؤال فرعی ٤: بعد سازمان و نهاد در سیرۀ حضرت چگونه است ؟

سؤال فرعی ٥: بعد مدیریت و عملکرد در سیرۀ حضرت چگونه است؟

سؤال فرعی ٦: بعد سیاست گذاری در سـیرۀ حـضرت چگونه است؟

سؤال فرعی ٧: بعد ویژگی های بخشی حکمرانی در سیرۀ حضرت چگونه است ؟

سؤال فرعی ٨: بعد اخلاق، پاسخ گویی، و شفافیت در سیرۀ حضرت چگونه است؟

٤. مبانی نظری

١.٤ ابعاد حکمرانی جـامع

حـکمرانی جامع از مؤلفه ها یا ابعاد متعددی تشکیل شده است. این اجزای تشـکیل دهنـده، به منزلۀ اجزای پرجنب وجوش یک سیستم پویا، فعالانه بـا یـک دیگـر تعامـل مـی کننـد و همگی واحد منحصربه فردی را تشکیل مـی دهـند کـه همراه بـا تنـوع، پیچیـدگی و جــدیت داخـلی و چـالش ها، محدودیت ها و فرصت های خارجی کار می کنند. ویژگـی هـای پویـای داخلی و خارجی دائما تعامل می کنند و این در حالی است که سـیسـتم پویـا حـکمرانـی را در مـسیر و فعالیت های هدف مند حفظ می کنند. تـنوع بـه سیستم حکمرانی فرصت دریافـت بازخور از نیروهای دیالکتیکی مخالف را می دهد که مانند سـازوکارهای کنتـرل و موازنـه عمل می کند. هـم چـنین، تـنوع خون تازه را به درون سیسـتم تزریـق مـی کنـد و نـوآوری و خلاقیت را افـزایش می دهد. پیچیدگی، به منزلۀ ثمـرۀ فعالیـت پویـای تنـوع، و واردشـدن فزایندۀ تعداد زیادی از نیروهای خارجی و محیطی، که عملکرد سیسـتم حـکمرانـی را بــه چـالش می کشند، گسترش می یابد. بنـابراین، پیچیـدگی محصـول تعـاملات فزاینـده مـیـان نـیروهـای دیـالکتیکی اسـت کـه میـدان فعالیـت سیسـتم حکمرانـی را شـدیدا مملـو از فعالیت های پرجنب وجوش نگه می دارد. این فـرایند در فـعالیت بـین المللـی و واکـنش هـای پویایش نسبت به فشارها، فرصت ها، و محدودیت های محیط خـارجی ـ در سـطح مـحلـی، ملی، منطقه ای، و جهانی ـ به درجات مختلف هیجـان در درون سیسـتم حکمرانـی منجـر می شود. هر چـه فـرصت هـا و عناصر پشتیبان خارجی بـیش تـر باشـد، عملیـات سیسـتم در درون روان تر می شود (دهقانان و مرندی، ١٣٩٣).

بـرعکس، هـر چه فشارها، چـالش هـا، و محـدودیت هـای (مـثلا تحـریم هـا، تبلیغـات، خصومت، تعارضات مـرزی، جـنگ هـا، و فشارهای بین المللی مـالی / اقتصـادی ) دریـافتی از خارج بیش تر باشد، عملکرد سیستم داخلی حـکمرانی مـشکل تر می شود. اما ایـن مسـئله بـه سیستم حکمرانی در میان گرفتاری فرصت تازه ای مـی دهـد: جـدیت در تعاملات داخلی پویا در میان نیروهایی که به لحاظ دیالکتیکی در میدان عمل متضادند افزایش می یابد؛ فـراینـدی کـه به بالارفتن سطح ظرفیت سازی، نـوآوری، خلاقیـت، و واکـنش پـذیری انطبـاقی کمـک می کـند. و اینـ ویژگـی ای است که گواه بر سلامتی فرایند پویا و ساختار سیسـتم حکمرانـی جامع است، زیرا سیستم از طریق خلاقیت و نــوآوری در سـیاسـت گــذاری و مـدیریت در زمینه های متعددی به توسـعۀ خوداتکـایی وادار مـی شـود و گـام هـایی جـهنـده بــه سـوی ظرفیت سازی و تقویت خود ــ حکمرانـی (self-governance) و مـدیریت برمـی دارد. ایـن همان ویژگی حکمرانی است که سیستم را بی عـیب و نـقص و پویا می سازد.

حکمرانی جامع ابعاد متعـددی دارد: ایـن ابعـاد عبـارت انـد از:

١- فراینـد، ٢- سـاختار،٣- شــناخت و ارزش هــا، ٤- قـانون اساسـی، ٥- سـازمان و نهـاد، ٦- مـدیریت و عملکـرد،٧- سـیاست گـذاری، ٨- بـخش، ٩- نیروهای بین المللی جهانی سازی، و ١٠- اخلاق پاسـخ گــویی و شفافیت.  هر یک از این ابعاد، به اتفاق دیگران، همراه با یک رهبـری جـامع و مشـارکت فعال عـناصر مـتعامل یا بخش هایی که در بالا ذکـر شـد، مانند یک ارکـستر عـمل مـی کنـد و بـه سیستم حکمرانی ویژگی هـایی فـراتر از انتظارات می بخشد (b ٢٠٠٤ ,Farazmand).

٥. روش شناسی پژوهش

تحقیق حاضر دارای ماهیت بنیادی است و نقطۀ کـانونی آن بـررسی الگوی حکمرانی جـامع بر اساس مـطالعات دانشمندان علم مدیریت دولتـی و تـحلیل آن بر اسـاس رویکـرد اسـلامی اسـت. از این رو، مـطالعات تجربی و روش های اثباتی روش تحقیق مناسبی برای آن نیسـت.

به عبارت دیگر، مراجعه بـه آرای دانـشمندان و گفته های ایشان دربارۀ الگـوهای حـکمرانـی و بـررسی آن بر اساس سـیرۀ حـکومتی حضرت علی (ع ) مستلزم روشـی عـلمی و تحقیقی است که ابعاد گوناگون موضوع را به طور دقیق و جامع شامل شود. به نـظر مـی رسد مناسـب تـرین روش برای ایـن پـژوهش، کــه از دو ویژگــی ثبـات (stability) و اعـتبـار (validity) لازمـ بـرخوردار باشد، تلفیقی از روش اجتهادی و روش تـجزیه و تحلیل فراترکیب است.

تحقیـق حاضر شامل دو بخش است: ١- مراجعه به تحقیقات دانشمندان مدیریت دربارۀ بـررسـی و نـقد مفاهیم، نظریه ها، و الگوهای حکمرانی جـامع؛ ٢- مـعرفی اصـول جـایگزین یا مـکمل الگوی حکمرانی جـامع بـر اساس سیرۀ حکـومتی امیرمؤمنـان، علـی (ع )، بـا تلفیقـی از روش اجتهادی و تحلیل محتوا.

٦. یافته های پژوهش

در این پژوهش بر اسـاس الگـوی مـختار حکمرانی، یعنی حکمرانی جامع، به بررسی گـفته هــا و نـوشته هـای حـضرت عـلی (ع ) در زمینۀ حکمرانی پرداخته شده است. نکتۀ حـائز اهمیـت این است که مباحث انتقادی، نسبت به الگوهای رایج حکمرانی، که هم در وادی نظر و هم در عرصۀ عمل بیش تر بدان توجه شـده، در گزارش قبلی و بر اساس مبـانی نظـری علمـی غربی نقد و جرح و تعدیل شده است و آن چه بر اساس آن مطالعۀ اسلامی صورت می گیرد حداقل در نگاه اجمالی و برداشت ارتکازی دارای کم ترین ایـراد و اشـکال اســت. تـوضـیح آن که در برخورد با ادبیات علمی تولیدشده در غرب دو مرحله در پیش رو داریم: اولا، باید نظریه ها و الگوهای غربیان را، که از نظر ما دچار مشکل است و با مبانی ما ناسـازگار، نقـد کنیم و نظریه ها و الگوهای کـم اشـکال تر را برگزینیم؛ ثانیا، سعی کنیم با مراجعه به متون دینی و سایر منابع استنباط اسلامی، کاربردی ترین نوع نگاه که منجر به استخراج الگـویی مـنتخـب می شود، شناسایی کنیم.

١.٦ بـیان مـفاهیم ابعاد حکمرانی متعالی مبتنی بر سیرۀ امام علی (ع )

١.١.٦ فرایند

حکمرانی جامع فرایند حکومت کردن را با تعامل همۀ عناصر یا ذی نفعان درگیر دربر دارد. در اندیشۀ سیاسی و سـلوک حـکومتی امام علی (ع ) نقش اصـلی و کـلیـدی در حکومـت از آن مردم است؛ بدین معنی که حکومت بدون مردم و بدون خواست آنان تحقق نمی یابد و بدون اقبال و رأی مردم مشروعیت سیاسی پیـدا نمـی کنـد و بـدون حضـور و مشـارکت همه جانبۀ مردم به درسـتی اداره نـمـی شـود و، فـارق از محـور قـراردادن مـردم، حکومـت سلامت نخواهد داشت. بنابراین، مردم نقشی ایجادی، ابقایی، و اصـلاحی دارنـد و تحقـق حکومت و صلاح و سامان و پابرجایی و سیر به سوی اهـداف آن بـه مـردم بسـته اسـت (دلشـاد تـهرانی، ١٣٧٩ الف ). امیرمؤمنان تـحقق حکومت خود را این گونه معرفی کرده است: سوگند به خدایی که دانه را شکافت و جان را آفرید، اگر حضور فـراوان بیعت کنندگان نبود و یاران حجت را بر من تمام نمی کردند و اگر خـداوند از عـلما عـهد و پیمان نگرفته بود که برابر شکم بارگی ستمگران و گرسنگی مظلومان سکوت نکنند، مهـار شـتر خلافـت را بـر کـوهان آن انـداخته رهایش می ساختم و آخر خلافت را به کاسۀ اول آن سـیراب مـی کـردم (نهج البلاغه، ١٣٧٦: خـطبۀ ٣).

پس از ٢٥ سـال، مـردم یک پارچـه و سـر از پـا نشـناخته، در حرکتـی عمـومی، از امـام علی (ع ) خواستار پذیرش حکومت شدند. آنان با اصـرار فــراوان امـام علـی (ع ) را راضـی کردند تا حکومت را بپذیرد (دلشاد تهرانی، ١٣٧٩ الف ). امیرمؤمنان چنین بیان فـرموده است:  رسول خدا بـه مـن فرمود: «اگر مردمان بر تو گرد آمدند، آن چه به تو فرمان داده ام به جا آور و امرشان را به عهده گیر، وگرنه خود را به کناری فرود آر و آنان را واگذار». پس چون مردمان از گردم پراکنده شدند، بـه ناچار دست فروهشتم و خار در چشم دیده فروبستم و خود را به کناری کشیدم (شرح ابن ابی الحدید: ٢٠/ ٣٢٦).

امیرمؤمنان نه تنها در شکل گیری حکومت برای مردم چنین جایگـاهی قائـل بـود، بلکـه سامان امور حـکومت را بـه استقامت و سلامت مردم می دانست، چنان که در ضمن خطبـه ای در صفین فرموده است : «و والیان به صلاح و سامان نیایند، مگر به راستی و درستی مردمان» (نهج البلاغه، ١٣٧٦: خطبۀ ٢١٦ ). حکومت اسلامی جز با راسـتی و درسـتی و پایداری مردمان و حضور و مشارکت همه جانبۀ مردمان سامان نمی یابد. امیرمؤمنان تلاش می کرد تا مردمـان حکومت را این گونه بفهمند و از مناسبات سلطه گرایانه و سلطه پذیرانـه بیـرون شـوند و در همۀ عرصه ها حـضوری واقـعی داشته باشند، چنان که خطاب به آنان فرمود: پس با من چنان که با پادشاهان سرکش سخن می گویند حرف نزنید و چنان که از آدم های خشمگین کناره می گیرند دوری نـجویید و بـا ظـاهرسازی با من رفتار نکنید و گـمان مـبرید اگـر حقی به من پیشنهاد دهید، بر من گران آید یا در پی بزرگ نشان دادن خویشم، زیرا کسی که شنیدن حق یا عرضه شدن عدالت بر او مشکل بـاشد عـمل کـردن به آن برای او دشوارتر خواهد بود. پس، از گفتن حق یا مـشورت در عـدالت خودداری نکنید، زیرا خود را برتر از آن که اشتباه کنم و از آن ایمن باشم نمی دانم، مگر آن که خداوند مرا حفظ فرماید (هـمان ).

٢.١.٦ سـاختار

گـفتیم که منظور از ساختار مجموعه ای از عناصر تشکیل دهنده، بازیگران قـوانین، مـقـررات، رویه ها، چهارچوب های تصمیم گیری، و منابع معتبر اسـت کـه فراینـد حکمرانـی را تأییـد می کنند یا به آن مشروعیت می بـخشند. نـظام اداری ای کـه به امام علی (ع ) تحویـل داده شـد به هیچ وجه متناسب با حـکومت عـدل علی (ع ) نبود و فساد و حیف و میل در بیـت المـال و اعمال خلاف قانون و اخلاق کارگزاران و عوامل حکومتی نارضایتی عـمـومی را بـرانگیختـه بـود. امام (ع ) در همان روز بیعت اعلام کردند که اهل سازش و مداهنه نیسـتند و، بـه رغــم شـایعات و اتـهاماتی که دربارۀ قتل عثمان به حضرت نسبت داده می شد، در مخالفت صـریح با سیاست او فـرمودند (مـهاجرنیا، ١٣٨٥): بـه خدا سوگند، بیت المال تاراج شده را هر کجا که بیابم به صاحبان اصلی آنـ بـازمی گردانم، گرچه با آن ازدواج کرده یا کنیزانی خریده باشند، زیرا در عدالت گشایش برای عموم اسـت، و آن کـس کـه عدالت بر او گران آید تحمل ستم برای او سخت تر است (نهج البلاغه، ١٣٧٦: خطبۀ ١٥).

حضرت، در مـراسم بـیعت مردم، از اصلاحات بنیادی خبر داد و فرمود: بدانید که روزگار دگرباره شما را به بوتۀ آزمـایش ریخـت، مـانند روزی که خدا پیامبر شما را برانگیخت . به خدایی که او را به راستی مبعوث فرمود، به هم درخـواهیـد آمـیخـت و چـون دانه، که در غربال ریزند یا دیگ افزار که در دیگ ریزند، روی هم خواهید ریخت تـا آن کــه در زیر است زبر شود و آن که بر زبر است به زیر درشود. و آنان که واپس مانده انـد پـیش برانند و آنـان کـه پیش افـتاده اند واپس مانند (همان: خطبۀ ٣٩ ).

٣.١.٦ شناخت و ارزش ها

شناخت یا بعد ارزشی بیانگر نظام ارزشـی مـنحصربه فرد یا منحط ساختار یا فرایند حکمرانی است . از اصول مهم ادارۀ امور در اندیشه و سیرۀ سیاسی امیرمؤمنان، علی (ع )، اصل عـدالت اسـت، که معیار همه چیز است و جز بدان نمی توان به اهداف دولت اسـلامی و فـراهم کـردن زمینۀ تعالی فرد و جامعه دست یافـت. مـعیاربودن عـدالت در ادارۀ مردمان تا بدان جاست که قوانین بـاید تـابع عدالت باشد و استحقاق ها در همۀ امور رعایت شود و هر گونه تبعـیض از جامعه زدوده شـود. مـعنای اصلی عدالت در ادارۀ امور این نیست کـه افـراد هیچ گـونه فـرقی بـا یک دیگر نداشته باشند و با همه در هـمه چـیز یکسان رفتار شود، که این امر در پاره ای موارد عین ستم است، بلکه معنای اصـلی عـدالت در ادارۀ امور این است که تفاوت هـا و امـتیـازات بر مبنای صلاحیت و اسـتحقاق بـاشد و هر کس و هر چیز در جـای مـناسب خود قرار گیـرد؛ همان طور که در امتحان گرفتن از دانش آموزان مبنـای عمـل بــرای امـتیـازدادن صـلاحیت و استحقاق است و رعایت عـدالت در آن جـا بـدین معنا نیست کـه بـه همـه نمـرۀ مسـاوی داده شـود، عـدالت اقتضا می کند که زمینۀ مساوی برای همگان فراهم شود و هر کـس بـه مـیـزان بـروز استعداد و تلاش خویش بتواند از امکانات بـهره مـند شـود و اســتحقاق هــای هــر یـک، آن طور که هستند، مـساوی رعایت شود و به هر کس نمره و امتیاز درخـور او، بـدون هـیچ تبعیضی، داده شود. خداوند آنان را کـه بـر اساس حق و عدالت رفتار می کـنند گـروه رسـتگاران مـی نـامد. پیروان راستین پیامبر خـاتم نـیز بر همین راه و رسم به ادارۀ امور می پردازند. خـدای متعال فرموده است: «و از آن ها که آفریدیم گـروهی بـه حـق هدایت می کنند و به حـق اجـرای عـدالت مـی نـمایند» (اعـراف: ١٨١). عـدالت و عـدالت خواهی با سرشت علی (ع ) عجین بود و نام او یادآور عدالت محض و راه و رسم مدیریت او همه بر عدالت بود کـه عـدالت عـین وجود او بود. جرج جرداق مسیحی دربارۀ پیشوای عدالت پیشـگان، علی (ع )، می نویسد:آیا در مهد عدالت بزرگی را می شناسی که همیشه بر حق و حقیقت بوده باشد، ولو آن که همۀ مردم روی زمین بر ضد او متحد می شدند و دشمنان او اگرچه کـوه و بیابـان را هـم پر مـی سـاختند، بر باطل و گمراهی بودند، زیرا که عدالت در او یـک مـذهب و یـک امـر اکتسابی نیست ـ گو این که بعدا خود روش و مکتبی شد ـ و برنامه ای نیست که سیاسـت دولت آن را تشریح کرده و به وجود آورده باشد ـ ولو این که این نـقطه هـم در مد نظـر وی بود ـ و راهی نیست که به طور عمد آن را بپیماید تا در نزد مردم به مقام صدارت برسـد، ولو این که او این راه را رفت و در دل های پاکان برای هـمیشه جـای گرفت... بلکه عدالت در بنیاد و مـبادی اخـلاقی و ادبی او اصلی است که با اصول دیگری پیونـد دارد و طبیعـی است که ممکن نیست که او خود را بر ضد آن وادارد تا آن جـا کـه گـویی ایـن عـدالت مـاده ای اسـت که در ارکان جسمی و بـنیان بـدنی او مانند مواد دیگر به کار رفته و وجـود او را تشکیل داده اند و، درواقع، عدالت خونی باشد در خونش و روحـی باشـد در روحـش (فریدونی، ١٣٨٥).

اهمیت عدالت در ادارۀ امور نزد علی (ع ) تا بدان جاست که از حضرتش روایت شـده اســت که فرمود: «ملاک السیاسة العدل»: معیار سیاست عدالت است (شرح غرر الحکـم و درر الکلـم: ٦/ ١١٦). پیوند دولت و مردم و همدلی و همراهی آن دو جز در سـایۀ عـدالتی فراگیـر در مدیریت حاصل نمی شود. علی (ع ) فرموده اسـت: «عـدالت نـظـام بـخـش حکومـت اســت» (همان : ١/ ٢٨ ). عدل نگه دارندۀ ملت است (همان: ١/ ٢٦ ). اصل عدالت باید در همۀ ارکان و شئون ادارۀ امور جاری باشد تـا اهداف دولت اسلامی به درستی تحقق یابد. از مهـم تـرین عرصه هـای عـدالت در مـدیریت، که هر یک رکنی رکین است، عبارت اند از: حقیقت آن است که کسانی می توانند پایبند عدالت در ادارۀ امـور بـاشند و تبعیض روا ندارند و هر کس و هر چیز را در جای خود و بنا بر استحقاقش قرار دهـند کـه عـدالت را در خـود تحقق بخشیده باشند و متصف به صفت عدالت باشند، که اگر این نباشد، عـدالت خـواهی مـعنا نمی یابد. ادارۀ امور بر اساس اصل عدالت کسانی را می طلبـد کـه عـدالت را در خــود محقق نمایند (دلشاد تـهرانی، ١٣٧٩ ب).

امـیرمؤمنان، علی (ع )، فرموده است: همانا بهترین و محبوب ترین بنده نزد خدا بنده ای است که خدا او را در پیکار با نفس یاری داده است... خود را به عدالت واداشته و آغاز عدالت او آن که هوای نفـس را از دل بیـرون رانده است، حـق را می شناساند، و به آن عمل می کند (نهج البلاغه، ١٣٧٦: خطبۀ ٨٦).

از مختصات مهم پایبندی به عـدالت در مـدیریت انتخـاب افـراد و واگـذاری کارهـا و مسئولیت هاسـت بـر اسـاس شایسـتگی هـای لازم بـرای آن مسـئولیت و نیـز دوربـودن از خواهش هـای دل و پیونـدهای خویشی و ارتباطات ناسالم. زمامداران امانت داران مردم اند. از مصادیق مهم امانت داری این است که کارها به کاردانان و شایستگان سپرده شـود؛ در غیـر این صورت باب همۀ ستم ها گشوده می شود. خدای متعال فـرمان داده اسـت که امانت ها بـه اهلش سپرده شود: «خداوند به شما فرمان می دهد که امانت ها را بـه صـاحبانش بدهیـد. و هنگامی که میان مردم داوری می کنید بـه عـدالت داوری کنیـد» (نـسـاء: ٥٨). از ظــاهر آیـه برمی آید که مفهوم امانات در این جا مفهومی عام است که مشتمل بر همۀ امانات است. البته، از امانات مهم رهبری و پیشوایی و کارگزاری خلق است . مدیریت مردم امانتی است سنگین که بـاید بـه اهـلش سپرده شود (دلشاد تهرانی، ١٣٧٩ ب). امـیرمؤمنان، عـلی (ع )، در نـامه ای به قاضی رفاعه، که امام (ع ) او را به منصب قضاوت در اهواز گماشته بود، چنین آورد: بدان ای رفاعه، که این حکومت امانتی است که هر کـس بـه آن خـیانت کند لعنـت خـدا تـا روز قیامت بر او باشد و هـر کـس خائنی را استخدام کند و بر سر کار نهد محمد (صلی الله علیه و آله ) از او در دنیا و آخرت بیزار است (نهج السعادۀ: ٥/ ٣٦).

از اهداف مهم دولت اسـلامی اقـامۀ عدالت است، بنابراین، هر سیاست و برنامه ای باید در جهت این هـدف سامان یابد تا سیر به سوی مهم ترین هدف تشـکیل حکومـت بـه درسـتی فــراهم شــود. علــی (ع ) در عهدنامــۀ مـشــهور خـــویش بـــه مالــک اشــتر فرمــوده اســت: «دوست داشتنی ترین چیزها در نزد تو در حـق مـیانه ترین و در عدل فراگیرتـرین و در جلـب خشنودی مردم گسترده ترین باشد» (نهج البلاغه، ١٣٧٦: نامۀ ٥٣). محور قراردادن عدالت در سـیاست گـذاری هـا چنان مهم و اساسی است که همۀ حرکت ها و برنامه ها باید بـا آن هـماهنگ شـود. در منظر پیشوای عدالت خواهان، علی (ع )، ارزش عدالت ارزشـی محـوری و فراگیـر است و این ارزش محوری برتر از هر خـدمت اجـتمـاعی دیگــر اسـت. در دولـت اسـلامی خدمات اجتماعی حرکتی است برای پرکردن شکاف های ناشی از بی عدالتی تــا زمــانی کـه عدالت به طور گسترده حاکم شود و همه را در آغـوش عافیـت خـویش گیـرد، نــه آن کــه عدالت محور سیاست گذاری ها نباشد و بی عدالتی مردمان را به فلاکـت کشـد و بـه جــای پرداخـتن جدی در جهت برپایی عدالت به خدمات اجتماعی دل خوش کرد. البته، خدمات اجتماعی در جـای خـود گـران قدر و مفید است، اما اگر خدمات اجتماعی بدون جهت گیـری عدالت خواهانه و فارغ از اصل اصـیل عـدالت صورت پذیرد، راه به جایی نخواهد برد، زیـرا آن مقدار از شکاف ها که با خـدمات اجـتماعی پر مـی شود با بی عدالتی شکاف هایی به مراتب بســیار عمیــق تــر ایجــاد مــی گــردد. در چـنــین اوضـــاع و احـــوالی، اگــر عــدالت محــور سیاست گذاری ها نباشد، آهنگ حرکت بی عدالتی شـتابان و آهـنگ رشـد خـدمات اجتمـاعی کند خواهد بود و روز به روز فاصله ها بیش تر و شکاف ها عمیـق تـر خـواهـد شــد. اهتمـام امیرمؤمنان، علی (ع )، در خدمات اجتماعی در پیوند عمیق با عدالت خواهی وی بود.

جـامعه ای کـه بر اساس ارزش ها اداره شود جامعه ای استوار و ارزشـمند اسـت. و جـامعه ای که در مسیر عدالت حرکت نکند ارزش ها در آن واژگـونه مـی شـود و ضـدارزش هـا حـاکم می شود؛ جای خوبی و بدی، زشتی و زیبایی، رحمت و شـقاوت، و مـروت و نامردمی تغییر می یابد؛ چـنان کـه علی (ع ) در تـوصیف جـامعۀ زمـان خود، که محصـول مـدیریتی بـه دور از عـدالت بـود، فرمود: ای مردم، در روزگاری کینه توز و پر از ناسپاسی و کفران نعمت ها صبح کرده ایم کـه نـیکوکار بدکار به شمار می آید و ستمگر بـر تجاوز و سرکشی خود مـی افـزاید. نه از آن چـه مـی دانـیم بـهره مـی گیریم و نه از آن چه نمی دانیم می پرسیم و نه از حادثۀ مهمـی تـا بـر مــا فـرودنیایـد می ترسیم (همان: خطبۀ ٣٢ ).

آن جـا کـه عـدالت ظهور ندارد انـحـراف و ســتم و ناسپاسـی ظهـور مـی یابــد. در چـنـین جامعه ای آن کس که تباهی نمی کند ناشایست شمرده می شود، سرزنش می گـردد، و تـحـت فـشارهای روانی ـ اجتماعی قرار می گیرد تـا هـم رنگ جـامعـه شــود و ضــدارزش هـای آن را بپذیرد. و آن کـس که تباهی می کند بهترین موقعیت ها را می یابد و، به سبب موقع شناسـی و زمانه فـهمی، تـمجید می شود. در چنین زمانه ای ستم سـتم گـر حـد و مـرزی نـدارد، دانسـته هـا و مـعارف بـه کار نمی آید، و مردمان از آن چه نمی دانند نمی پرسـند. تمایـل بـه غفلـت همـه را فرامی گیرد و کسی نـمی خـواهد از عـاقبت این بی عدالتی آگاه شود. اگر عـدالت نـباشد، جـامعه عـرصۀ جـولان زور و سـتم و غارت و چپاول می شود؛ و در چنـین عرصـه ای فضـیلت هـا و ارزش ها فراموش می شود. روزگار گزنده و درنده خوی مـی شـود و خـوی درنـدگی اهـل حرص و طمع تحریک می شود. تـوان گران بر آن چه دارند دنـدان مـی فشـارند و بـر آن چـه ندارند آز می ورزند. بینوایان در زیر فشار بی عـدالتی، بـه ناچـار، تـن بـه هـر داد و سـتدی می دهند؛ گران می خرند و ارزان می فروشند و هـستی شـان به تاراج یغمـا مـی رود. در چنـین جامعه ای حرام خواری و بدکاری و تباهگری بسیاری را در کـام هلاکـت فرومـی بلعـد. در جامعۀ پشت کرده به عدالت، اشرار و بدکاران رفعت می یابند و نیکان و اخیار به ذلت کـشیده مـی شوند. این تصویری است که امیرمؤمنان، علی (ع )، ارائه می کند و می فرماید: مردم را روزگاری دشـوار در پـیش اسـت کـه تـوانگر امـوال خـود را سـخت نگـه دارد، در صورتی که بـه بـخل ورزی فرمان داده نشد. خدای سـبحان فـرمود: ’بخشش میان خـود را فراموش نکنید‘. بدان در آن روزگار، بلندمقامان و نیکان خوار گردند و بـا درمانـدگان بـه ناچاری خرید و فروش می کنند، در حالی که رسول خدا (صـلی الله عـلیه و آله و سـلم ) از معامله با درمـاندگان نـهی فرموده . ارزش یک جامعه به میزان دادگری و عدالت خواهی در آن اسـت. جامعـه ای کـه در آن بی عدالتی روا شود و در آن حق ضعیف گرفته شود فاقد هر ارزشی است . جامعه ای کـه در آن زبان مردمان از حق گویی بسته بـاشد تـباه است. جامعه ای که در آن ترس از بیـان حـق و عدل و برپاداشتن آن حاکم باشد خوار اسـت و هرگـز رو بـه سـعادت نمـی رود. پیشـوای عدالت گستران، علی (ع )، در عهدنامۀ حکومتی مالک اشتر فرموده است: من از رسول خدا (صـلی الله عـلیه و آله و سلم ) بـارها شنیدم که می فرمود: ’ملتی که حـق ناتوانــان را از زورمنــدان بــی اضــطراب و بهانــه ای بازنســتاند رســتگار نخواهــد شــد‘ (نـهج البلاغه، ١٣٧٦: نامۀ ٥٣).

در اندیشۀ سیاسی امیرمؤمنان، علی (ع )، همۀ ارزش های اجتماعی در گرو عـدالت اسـت و اگـر عدالت رنگ بازد، همۀ ارزش ها رنگ می بازد. عدالت مایۀ بقا و صحت ارزش هاست. ارزش ها در زمین عدالت شـکوفا مـی شود و رشد می کند.

نظارت و ارزش یابی از لوازم مهم و اساسی در ادارۀ امور است؛ و البته زمانی کـارسـاز و مـفید خـواهد بود که عدالت بر آن حاکم باشد. امیرمؤمنان، علـی (ع )، در عهدنامـۀ خـود بـه مالک اشتر چنین فـرموده است: و در یک ارزش یابی دقیق رنج و زحمات هر یک از آنان را شناسایی کن و هرگز تلاش و رنج کـسی را به حساب دیگری نـگذاشته و ارزش خـدمت او را ناچیز مشمار تـا شـرافت و بزرگی کسی موجب نگردد که کار کوچکش را بزرگ بشماری، یا گـم نـامی کسـی باعـث شود که کار بزرگ او را ناچیز بدانی (همان ).

هم چنین، علی (ع ) به مالک اشتر نـوشت: هرگز نیکوکار و بدکار در نظرت یکسان نباشند، زیرا نیکوکاران در نیکوکاری بی رغبت و بدکاران در بدکاری تشویق می گردند، پس هر کدام از آنان را بر اساس کردارشان پاداش ده. (همان ). امیرمؤمنان، علی (ع )، خود نظارتی دقیق بر عملکرد کــارگزارانش داشــت و بـا عـدالتی بی مانند آنان را تشویق یا تنبیه می کرد و از مسئولان خود نیز می خواست تا همین گونه عمل کنند (دلشاد تهرانی، ١٣٧٩ ب).

رعایت انصاف در ادارۀ امور مخالفت ها را می زداید و قلب ها را بـه یک دیگــر پیونـد می دهد و راه های سخت را هموار می سازد، چنان که از امام علی (ع ) وارد شده است: «انصاف ورزیدن مخالفت مردمان را می زدایـد و موجـب الفـت ایشـان مـی شـود» (شرح غررالحکم و درر الکلم: ٣/ ٣٠). اگر این پایگاه پیونـد و الفـت آسیب ببیند، مهم تـرین تکیه گاه حکومت و مدیریت شکسته می شود و هرچه خدمت صورت گرفتـه باشـد زدوده می گردد، که هیچ چیز چون دوری از انصـاف آسـیب زا نیسـت و هـیچ تکیـه گـاهی بــرای حـکومت و مـدیریت چون آن نیست که امـیرمؤمنان، عـلی (ع )، فـرموده است: «داد مردمـان را از خود بدهید تا به شما اعتماد کنند» (تحف العقـول: ١٤٩). امـام علـی (ع ) در آمـوزه هـا و فرمان های حکومتی و مدیریتی خود بـسیار بـه انـصاف ورزی در همۀ امور سـفارش و تأکیـد کرده است و کارگزاران خـود را در این جـهت آموزش داده و به پایبنـدی بـر آن هـدایت و مدیریت کرده است: «پس از جانب خود با مردمان انصاف روا دارید».

امیرمؤمنان، علی (ع )، کارگزاران خـود را پیوسـته بــه رعـایـت مـسـاوات در ادارۀ امـور سفارش می کرد؛ چنان که وقتی محمد بن ابـی بکر را والی مصـر قـرار داد، در فرمـانی بـه او یادآور شد تا با مردمان به نرمی رفتار کند و همه را به یک چشم بنگرد و خـویش و بـیگانه را در حـق برابر شمارد (تحف العقول : ١٧٦ ). هم چنین، آن حضرت، در نامه ای که پس از رفـتن مـحمد بن ابی بکر به مصر به او و اهل مصر نوشته است، به محمـد بـن ابـی بکـر ســفارش مـی کـند که بر اساس مساوات امور را اداره کند و پیامدهای آن را یادآور می شود تا محمد بـن ابـی بـکر بداند که این امر از چه اهمیتی برخوردار است: و همه را به یک چشم نگاه کن (در میان آنـان مـساوات را رعـایت کـن ) تـا بزرگـان در تبعـیض تـو طمـع سـتم بـر ناتوانـان نبندنـد و ناتوانـان از عـدالتت مـأیوس نـگردنـد (نـهج البلاغه، ١٣٧٦: نامۀ ٢٧).

مشخص است که اگر زمامداران و کارگزاران در عمل پایبند اصـل مسـاوات نـباشـند و هـمه را بـه یک چشم ننگرند و تبعیض روا دارند، زمینۀ تجاوز و تعدی را برای زورمنـدان و ستمگران فراهم خواهند کرد و اسـباب یأس و نـومیـدی را بـرای سـتمدیدگان؛ و ایـن امـر مهم ترین علت تباهی و سقوط حکومت ها و دولت هاست و هیچ دولتـی نـمی تـواند در چنین اوضاع و احوالی به مقاصد اصلاحی دست یابد (دلشاد تهرانی، ١٣٧٩ ب).

مهم ترین وجوه رعایت اصـل مـساوات در ادارۀ امور مساوی بودن همگان در برابر قانون است. رعایت قانون از جانب همگان سـبب عـدم تـبعیض و عمـل بـه مسـاوات در اجـرای قانون می شود و برترین چیزی است که سلامت دولت هـا را حـفـظ مــی کـنـد و پشـتیوانی مردمی آن ها را تضمین می نماید. امیرمؤمنان در روزگاری که از حکومت محروم شـده بــود این حقیقت را به زمامداران یادآور می شد تا آنان از مسیر درست خارج نشوند؛ چنان که به عمر بـن خـطاب یادآور شد: سه چیز است که اگر آن ها را پاس داری و بدان ها عمل نمایی، از سـایر امـور بی نیاز باشی و اگر آن ها را ترک کـنی، چـیزی جـز آن ها سودت نبخشد. [پرسـید: آن هـا چـیسـت؟ فـرمـود:] اجرای حدود (قانون ) [به طور یکسان ] نسبت به نزدیک و دور (خویش و بیگانه )، و حکم بـه کـتاب خدا در خشنودی و خشم، و تقسیم [بـیت المـال ] به عـدالت (مـساوات ) مـیان سفید و سیاه (التهذیب : ٦/ ٢٢٧ ).

مساوی بودن هـمگان در بـرابر قانون و پرهیز از هرگونه تبعیض و بی عدالتی در اندیشه و سیرۀ امیرمؤمنان چنان اهمیت داشـت کـه اندکی دورشدن از آن را برنمـی تافـت. داســتان بـه دادگاه کشیده شـدن امـیرمؤمنان در زمان خلافت خلیفۀ دوم نمونه ای اسـت درس آمــوز بـرای همۀ زمامداران و کارگزاران مسلمان در طول تاریخ.

در زمان عمر بن خطاب فردی یهـودی بـر ضد امیرمؤمنان اقامۀ دعوا کـرد و کـار بــه محکمـه کشید. عـمر بـن خطاب امیرمؤمنان را، به مـنظور اقـامۀ دلیل، به محکمه دعوت کرد و در آن جا علی (ع ) را با کنیۀ «ابوالحسن» خطاب کرد. حضرت از این گونه بـیان رنـگش متغیر شد. پس از اتمام مرافعه، خلیفه بـه عـلی (ع ) گفت: «گـویا از این کـه بـا یک یهودی در محکمـه حاضـر شـدی تا اقامۀ دلیل کنی ناراحت گشتی ؟» حضرت فرمود: «هرگز. ناراحتی من از این بود که مرا بـا کـنیه یاد کردی [و بدین سان مرا بر او تـرجیح دادی ] و رعـایت مـسـاوات مـیـان مــن و مدعی را نکردی؛ حـال آن کـه مسلمان و یهودی در پیشگاه حق و از نظر قانون مسـاوی انـد» (دلشاد تهرانی، ١٣٧٩ ب).

دولت اسلامی به اهداف متعالی دست نـمی یابـد مـگر آن که همگان، اعـم از زمامـداران و مردمان، توانگران و نـاتوانان، در بـرابر قـانون مـساوی شـمرده شـوند و همۀ مردم از نظر حقوق انسانی و طبیعی یکسان به شمار آیند و میان پیشوای مسلمانان و فردی عادی یا شخصی اهل کتاب و در ذمۀ حکومت اسلامی فرقی نباشـد. زیبـاترین جلـوۀ مسـاوات در بـرابـر قـانون ماجرایی است که در زمان زمامداری امیرمؤمنان روی داده است. زمـانی کـه امیرمؤمنـان در مصدر حکومت بود، زره آن حضرت به سرقت رفت . روزی امام علـی (ع ) زره خـود را در دست مردی نصرانی یافت و او را نزد شریح قاضی برد تـا اقـامۀ دعوا کند. به شـریح گفـت : «این زره از آن من است که نه آن را فروخته و نه بخشیده ام». مرد نصرانی منکر شد و ادعـا کرد که زره زره خود اوست و اضافه کرد که «البته نمی گویم کـه امـیرمؤمنان دروغ می گوید». شریح رو به امام کرد و گفت: «ای امیرمؤمنان، آیا بر گفتۀ خود شاهد و دلیلی داری؟» گفت: «نه» پس شریح به سود آن نصرانی حکم داد. نصـرانی انـدکی رفـت و بـازگشـت و گـفـت: «شهادت می دهم که این گـونه قـضاوت ها قضاوت پیامبران است. امیرمؤمنان مرا نـزد قاضـی خود آورده است و قاضی او به زیانش رأی می دهد. شهادت می دهم که خدایی جز خـدای یکتا نـیست و شـهادت می دهم که مـحمد بـنده و فرسـتادۀ اوسـت. ای امیرمؤمنـان، بـه خـدا سوگند که این زره زره تو است. سپاهت حرکت کرد و تو به صفین مـی رفتـی. ایـن زره از پشت شتر خاکستری تو فرو افتاد». حضرت فرمود: «اکنون که اسلام آوردی، ایـن زره از آن تو بـاشد». و اسـبی نیز بدو داد. اگر اصل مساوات در ادارۀ امور رعایت شود، زمینۀ بهتری برای سیر بـه سـوی اهـداف دولت اسلامی و رشد و تعالی مردمان ایجاد خواهد شد.

٤.١.٦ قانون اساسی

شاید مهم ترین بعد حکمرانی و حـکمرانی جـامع قانون اسـاسی دولـت و سیسـتم حکمرانـی باشد. قانون اساسی سند اساسی راهنماست که مانند نقشۀ حکمرانی عمل می کند. در فرهنگ لغـت رندم هوس (وبستر)، قانون اساسی (constitution) چنین تعریف شـده است: سیستم اصـول اسـاسی کـه بر اساس آن ملت، کشور، شرکت یا مانند آن اداره می شـود (١٩٩٧ ,(Firm)Random House ). حضرت در نامۀ خود به مالک اشتر، بعد از ذکـر حـقـوق طبقات اجتماعی، به ویژه حقوق طبقات پایین، می فرماید: و خدا نصیب هر دسته را معـین داشــته و مـیـزان واجــب آن را در کتـاب خـود یـا سـنت پیـامبرش (ص ) نگاشـته، کـه پیمـانی از جانـب خداسـت و نگـه داری شـده نـزد ماسـت (نهج البـلاغه، ١٣٧٦: نامۀ ٥٣)

اگرچه نخست به نظر می رسد که منظور از عهد یا پیمان خدا فـقط مسئلۀ حقوق طبقه هــا و قـشرهای اجتماعی است، به حکم قرائن دیگر و این قاعدۀ اصـولی کـه مـورد مخصـص نیست، می توان گفت که نگاه حضرت علی (ع ) به کتاب خدا، قرآن، و سـنت پیـامبر (ص ) این است که این دو اصولی اساسی اند و جـامعۀ اسـلامی بـر اسـاس آن هـا اداره مـی شـود.

بنابراین، اگرچه در زمان حضرت علی (ع ) چیزی به نام قانون اساسی، بـه گونـۀ امـروزین، وجود نداشته، تأکید حضرت بر این مطلب، که کتاب خدا و سنت پیامبر عـهد و پیمـانی برای ما شناخته می شود، نشان می دهد که قانون اساسی خوبی که بر مبنای قرآن و سـنت شـکل گرفته اساس نظام سیاسی و اداری یک کشور را تشکیل مـی دهـد و بـه منزلـۀ یـک نقشـه مـی تـواند راه صحیح را نشان دهد. در جای دیگر حضرت به مالک اشتر می نویسند: و آن جا که کار بر تو گران شود و دشوار و حقیقت کارها ناآشکار، به خدا و رسولش بازآر، زیرا خدای والاجایگاه مـردمی را کـه دوستدار راهنمایی شان بوده گفته : «ای کسانی که ایمان آورده اید، خدای را فرمان برید. پس اگر در چیزی با یک دیگر به ستیزه درآمدیـد، آن را بـه خدا و پیامبر بازگردانید». و بازگرداندن به خدا گـرفتن محکـم کتـاب او، قــرآن، اســت، و بـازگرداندن بهگرفتن سنت جـامع اوسـت کـه پذیرفتۀ همگان است (همان ).

این فراز از کلام حضرت هم شاهد دیگری بر این است که کتاب خدا و سـنت پیـامبر اصولی اساسی انـد کـه جـامعۀ اسلامی بر اساس آن ها اداره می شود. دقیقا بـه هـمین صورت که می گوییم در نظام سیاسی یک کشور قانون اساسی عالی ترین قانون است و همۀ قـوانین بـر اساس آن سنجیده مـی شـوند و در صـورت مغایرت با آن ابطال می گردند.

٥.١.٦ سازمان و نهاد

بعد دیگـر حکمرانی و حکمرانی جامع مؤلفه ها یا مشخصه های سازمانی و نهادی اسـت . در یک دولت و یک سازمان همۀ مراتب مدیریتی در پیوند با یک دیگـرند و اجـزایی گـسسـته و بی ارتباط با هم نیستند، و عملکرد هر یک در کل مجموعه تأثیرگذار اسـت. اجـزای دولـت و سازمان، از بالاترین واحد تا پایین ترین، جزیـره هـای مجزایـی نیسـتند، بلکـه اجـزای یـک دستگاه اند کـه بـاید هـمه با هم هماهنگ، هم جهت، و متناسب کار کننـد. هرگونـه خللـی در یکی از اجـزا هـمۀ مـجموعه را مختل می سازد. امیرمؤمنان در نامه ای به عبدالله بن عبـاس، در زمانی که فرماندار بصره بـود، یادآور شـده اسـت: پس، ابوالعباس خدایت بیامرزاد در آن چه بر زبان و دست تو جاری گردد، خوب باشد یـا بد، کـار بـه مدارا کن که من و تو در آن شریک خواهیم بود (همان: نامۀ ١٨).

بنابراین، در اندیشۀ مــدیریت امــام عـلـی (ع ) همـۀ مراتـب مـدیریت در سـازمان و مدیریت با هم پیوند دارند و مسئول بالاتر در اعمال و رفتار مـسئول پایینـ تر شریک اسـت (دلشاد تهرانی، ١٣٨٨).

٦.١.٦ مدیریت و عملکرد

ابعاد مدیریتی و عملکردی حکمرانی جامع بـه صـورت مـستقیم به هم مربوط اند. آن ها اجزای تشکیل دهندۀ کل سیستم اند. اما عملکرد تنها کـافی نـیست؛ عملکرد باید پیامـدهایی مطلـوب در پی داشته باشد؛ پیامدهایی که به مشروعیت نهادی یا مـشروعیت سـیستم تـبدیل مـی شـوند. (Farazmand, 2004 b)

٧.١.٦ عملکرد حکمرانی

حضرت علی (ع ) دربارۀ عملکرد یا همان موفقیت حکمرانی می فرمایند: از خداوند بـزرگ، بـا رحـمت گسترده و قدرت برترش در انجام تمام خواسته ها، درخواست می کنیم که بـه آن چـه موجب خشنودی اوست ما و تو را موفق فرماید، که نزد او و خلق او دارای عذری روشن باشیم، برخوردار از ستایش بـندگان، یادگـار نیک در شهرها، رسیدن به همۀ نعمت ها و کرامت ها بوده، و این که پایان عـمر مـن و تو را به شهادت و رستگاری ختم فرماید، کـه هـمانا مـا به سوی او بازمی گردیم. با درود به پیامـبر اسـلام (صلی الله علیه و آله و سلم ) و اهل بیت پاکیزه و پاک او؛ درودی فراوان و پیوسته. با درود (نهج البلاغه، ١٣٧٦: نامۀ ٥٣).

حـکومت مـوفق حکومتی نیست کـه بـا اســتبداد و بـیـداد و خودکـامگی و ســتمگری و خـشونت و شـدت و فریب و نیرنگ و ریاکاری و بی صداقتی صـدها سـال برپا باشد و سـلطۀ خود را بر مردمان نگه دارد. امیرمؤمنان، علی (ع )، در بیانی والا فرموده اسـت: «و درود خــدا بر او، فرمود: پیروز نشد آن کس که گـناه بر او چیرگی یافت، و آن کـس کـه با بدی پیروز شد شکست خـورده اسـت» (جواهری، ١٣٨١). حکومت موفق حکومتی است که آزادی و بینایی و آگاهی و دادگری و آسودگی و برابری و برادری را بـرای مـردمان به ارمغـان آرد و حـق را برپا کـند و راهـ بـندگی حقیقی را هموار سـازد و در راه این امـور تلاش نماید؛ با تـوجه بـه بیـان علی (ع )، «هر که جنگ کند بر اقامت حق، یعنی از برای برپاداشـتن آن، توفیـق داده شــود» (همان )، حکومت امام علی (ع ) این چنین بـود. پیشـوای آزادگان، عـلی (ع )، این راه را پیمـود و شـاخصه های حکومت موفق را در دورانــی کوتـاه از نظـر زمـانی، امـا بـه بلنـدای آسـمان، به روشنی ارائه نمود. همۀ برنامه ها، تلاش هـا، و اقـدامات حکومتی و مدیریتی برای آن اسـت که مـوفقیت بـه دسـت آید. امـا این کـه موفقیت چیست و در چـیست تـابع بیـنش هـا، ارزش هـا، گرایش های حکومتی و مدیریتی، و ماحصل کارکرد آن هاست. در این میان، آن چه علی (ع ) در عهدنامۀ مـالک اشـتر بـیان کرده برای آن است که با عمـل بــدان مـوفقیـت در حـکومـت و مـدیریت حـاصل شـود. آن حضرت، همان طور که در بالا در نامۀ ٥٣ ذکر گردید (از خداوند بزرگ، با رحمت گسترده و قدرت برترش در انجام تمام خواسته ها، درخواست می کنیم که به آن چه مـوجب خشنودی اوست ما و تو را موفق فرماید)، همۀ موفقیت ها را در رسیدن به خشنودی الهی می داند. علی (ع ) موفقیت در حکومت و مدیریت را کسـب رضـایت الهـی می داند. اما رضایت الهی در چیست و شاخصه هـای خـشنودی الهی کدام است تا کلی گویی نشود و هر کس تحت لوای آن هر گونه عمل نکند و ادعا ننماید. اگر مشخص نگـردد کـه رضایت الهی در عرصۀ حکومت و مدیریت با چه چیز سـنجیده مـی شـود، هـر حکومـت و مدیریتی، با هرگونه عملکردی، می تواند ادعای رضایت الهی بکند و با ابزار گوناگون مـردم را فریب دهد. از ایـن رو، امـام علـی (ع ) بـرای مـشـخص شــدن ایـن امـر و روشـن بـودن

شاخصه هـای مـوفقیت پنج معیار ارائه کرده است:

١- برپاداشتن عذر آشکار به درگاه خدا و پیشگاه مردمان؛

٢- برپاداشتن نیک ستایی و نام نیک در میان بندگان ؛

٣- برپاداشتن اثر زیبا و برازنده در سـرزمین؛

٤- تـمام شدن نعمت در حیطۀ حـکومت و مـدیریت؛

٥- چندبرابرکردن کرامت در حکومت و مدیریت.

از شاخصه های مهم موفقیت حکومـت و مـدیریت سـیر صـعودی کرامـت مردمـان و اداره شوندگان در حکومت و مدیریت است؛ آن هم به صـورت چندبرابرشـدن. از ایـن رو، هرگونه کاستی در حرمـت و کرامـت مردمـان نشـانۀ نــاتوانی در حـکومـت و مـدیریت و ناموفق بودن آن است. چهرۀ هر حکومت و مدیریت، از نظر میـزان توفیـق و عـدم توفیـق، به شدت تابع میزان حرمت و کرامت مردمان و اداره شوندگان است و معیاری که امیرمؤمنان به دست می دهد مـعیاری روشـن و گریزناپذیر اسـت . حکومت و مدیریتی که مـی توانـد ایـن شاخصه ها را به میدان عمل آورد، تحقق بخشد، و به درستی پاس دارد حکومت و مـدیریتی مـوفق است (دلشاد تهرانی، ١٣٨٨). در اندیشه و سیرۀ مدیریتی امیرمؤمنان، علی (ع )، محور مدیریت صـحیح دانـش و دانـایی است، زیرا اساس هر تصمیم و اقدام و برنامۀ درست دانش جامع و عمیق است و جز بدان نمی توان به سـامان نـیک در کاری و به مقصد دست یافت . به تعبیـر علـی (ع )، «العلـم خیـر دلیل»: دانش بهترین راهـنماست (شـرح غـرر الحکم و درر الکلم: ١/ ١٥٦).

٨.١.٦ خط مشی گذاری

بعد خط مشی گذاری در حکمرانی جامع به عناصر، ابعاد فـرایند، ساختار، و مدیریت جهت و هدایت جامع می دهد. حکومت اسلامی جز با راستی و درسـتی و پایداری مردمان و حضور و مشارکت هـمه جـانبۀ مردمان سامان نمی یابد. امیرمؤمنان تلاش می کرد که مردمان حکومت را این گونه بفهمند و از مناسبات سلطه گرانه و سلطه پذیرانه بیرون شوند و در همۀ عرصه ها حضوری واقعی داشته باشند؛ چنان که خطاب بـه آنان فرمود:

پس با من چنان که با پادشاهان سرکش سخن می گویند حرف نزنید و چنان کـه از آدم هـای خشمگین کناره می گیرند دوری نجویید و با ظاهرسازی با من رفتار نکنید و گمـان مبریـد اگـر حـقی به من پیشنهاد دهید، بر من گران آید یا در پی بـزرگ نشـان دادن خویشـم، زیـرا کسی که شنیدن حق یا عرضه شدن عدالت بر او مشکل باشد، عمـل کـردن بـه آن بـرای او دشوارتر خواهد بود. پس، از گفتن حق یا مـشورت در عـدالت خودداری نکنید، زیرا خود را برتر از آن که اشتباه کنم و از آن ایمن باشم نمی دانم، مگر آن که خداوند مـرا حفـظ فرمایـد (نهج البلاغه، ١٣٧٦: خطبۀ ٢٠٧).

برای این که مردم نقش جدی و اساسی در حکومت داشته بـاشـند، بـایـد زمینـه و بسـتر مناسب آن فراهم شود. امام علی (ع ) تلاش می کرد با فراهم کردن مناسباتی سالم، بـه دور از خودکامگی و خودکامگی پذیری، مردم را به صحنۀ حکومت بکشـاند و آنـان را ایـن گونـه مخاطب قرار داده اسـت و هـر گونه رابطۀ جبارانه و مستبدانه را زیر پا گـذاشته اسـت تـا مردم با صراحت و صداقت و از سر احساس مسئولیت به مشارکت در امور حکومت برخیزند و حق را به پا دارند و از عـدالت پاسـداری کننـد و میـان خـود و والیـان فـاصـله ای نـبیننـد و زمـامداران را نصیحت نمایند. امیرمؤمنان فرموده است : از جمله حق هـای خـدا بر بندگان یک دیگر را به مقدار توان اندرزدادن است و در برپاداشتن حق میان خود یک دیگر را یاری نمودن (همان ).

امیرمؤمنان (ع ) هیچ کـس را بـی نـیاز از همیاری و پذیرفتن همکاری نمی دانسـت و هـیچ کس را ناتوان از یاری نمودن و هـمکاری کردن نمی دید. او همگان را در هر مرتبه و جایگاه و با هر درک و فهم به مشارکت می خواند؛ چنان که فرموده است (دلشـاد تـهرانی، ١٣٧٩ الف ): هـیچ کس هرچند قدر وی در حق بیش تر بود و فضیلت او در دین بیش تـر بـی نیاز نیست که او را در گزاردن حق خدا یاری کنند. و هیچ کس هرچند مردم او را خوار شمارند و دیده ها وی را بی مـقدار خـردتر از آنـ نیست که کسی را در انجام دادن حق یاری نکند یا دیگری بـه یاری او برخیزد (نهج البلاغه، ١٣٧٦: خـطبۀ ٢٠٧).

٩.١.٦ اقـشار جـامعه

دیگر حکمرانی جامع ویژگی های بخشی آن است که همۀ ابعـاد دیگـر را دربـر مــی گـیـرد. حـضرت علی (ع ) دربارۀ برخی از بخش های جامعه توصیه هایی می کنند، از جمله آن نوشتۀ حضرت کـه خـطاب به مالک می فرمایند: سپس، سفارش مرا به بازرگانان و صاحبان صنایع بپذیر و آن هـا را بـه نـیکوکاری سفارش کن. بازرگانانی که در شهر ساکن اند یا آنان که همواره در سیر و کوچ کردن مـی بـاشند و بازرگانانی که با نیروی جسمانی کار می کنند، چرا که آنان منابع اصـلی مـنفعت و پدیدآورنـدگان وسایل زندگی و آسایش و آورندگان وسایل زندگی از نقاط دوردست و دشوار می باشند: از بیابان ها و دریاها و دشـت هـا و کوهستان ها؛ جاهای سختی که مردم در آن اجتماع نمی کنند یا برای رفتن بـه آن جـاها شـجاعت ندارند. بازرگانان مردمی آرام اند و از ستیزه جویی آنان ترسی وجود نخواهد داشت، مردمی آشتی طلب انـد کـه فـتنه انگیزی ندارند. در کار آن ها بیندیش چه در شهری باشند که تو به سـر مـی بری یا در شهرهای دیگر (همان: نامۀ ٥٣).

بازرگانی و صنعت، از منظر امیرمؤمنان، علی (ع )، جایگاهی اساسی در ساختار اقتصادی و اجتماعی دارد و نـگاه حـضرت به آن مثبت است. آن حضرت بازرگانی و صنعت را دارای ماهیتی سازنده و آشتی جویانه و در پرهیز از جـنگ و فـتنه می داند و بر آن است که بازرگانی و صـنعت مـایۀ گـذران زندگی اقتصادی مردم است و بدون بازرگانی و صـنعت فـعال و سـالم زندگی مردم از آرامش بی بهره است (همان طور کـه پـیش تـر در نامـۀ ٥٣ ذکــر شــد، آنـان مایه های سودها و وسـیلۀ بـه دست آمـدن درآمـدها و کـالاهای مورد نیاز مردم اند. آورنـدۀ آن از جـاهای دوردسـت و دشوار، در بیابان و دریا و دشت و کوهسار و جاهایی کـه مـردم بـرای موقعیت های دشوارش در آن جـاها نـمی پیوندند و دلیری رفـتن بـر سـر آن جاهـا را در ســر نمی پرورانند. این بـازرگانـان مـردمـی آرام انـد و نمـی سـتیزند و آشـتی جــوی انــد و فتنـه ای نمی انگیزند). امیرمؤمنان بر دو موضوع تأکید کرده اسـت: ١- نقـش اقتصـادی بازرگانـان و صـنعتگران؛ ٢- مـاهیت کار آنان و گرایش ایشان بـه صـلح و آشـتی، که در چنین شـرایطی زمـینۀ کار اقتصادی آنان فـراهم اسـت و می توانند به خوبی فعالیت نماینـد و بهـره برسـانند و بهـره ببرند (دلشاد تهرانی، ١٣٨٨). (پس دربارۀ بـازرگانان و صـنعتگران سفارش [مرا] بپذیر، و بـه بهترین شـیوه دربـارۀ آنان سـفارش کـن؛ چـه کسی که بر جـایی بود و چه آن که با مال خـود از این سو بدان سو رود و با دسترنج خود کسب کند... و کـار آنـان را وارسی کن، چه در آن جا باشند کـه خـود بـه سـر مـی بری و چه در گـوشه و کـنار سرزمین فرمانداری ات ).

٧. نتیجه گیری

بیش تر ابعاد الگوی حکمرانی جامع در سیرۀ حکومتی علی (ع ) تأیید می شــود. فـقـط بـعـد جهانی حکمرانی جامع، به دلیل آن که از شرایط زمـانی الگـو مـی پذیرد و مـتأثر از جـریان هـای سیاسی جهانی امروز است، کم تر در سیرۀ امیرمؤمنان، علی (ع )، قابل ردیابی است. فراینـد حکمرانی در سیرۀ حضرت به نحوی است که مردم نقشی ایجـادی، ابقـایی، و اصـلاحی دارند و تـحقق حکومت و صلاح و سامان و پابرجایی و سیر به سوی اهداف آن به مـردم بسته است. ساختار حکمرانی حضرت ساختاری عادلانه و متحول شده نسبت به خلافـای گذشته بوده و حضرت در آن بر قانونی عمل کردن تـأکید فـرموده اسـت. بعـد ارزش هـا در حکمرانی حضرت بعدی بسـیار برجسـته اسـت. ارزش هـایی ماننـد عـدالت، انصـاف، و مساوات از ارزش های محوری اند که هم حضرت عملا به آن ها وفادار بود و هم بـه طـور اکـید بـه کارگزارانش رعایت آن ها را توصیه می فرمود. قانون اساسی به صورت امروزین در حکمرانی حضرت وجود نداشته است، امـا از مجموعـه رفتـار و گفتـار حضـرت چنـین اسـتنباط مـی شود که ایشان به قـرآن و سـیرۀ پیامبر، به منزلۀ اصولی اساسی در ادارۀ حکومت خود، عمل می کرده است، و این دو مصداق هایی هستند که حضرت بـا عنایـت بـه آن هـا حکومتش را بنا نهاده اسـت. سـازمان هـا و نهادهـا در حکمرانـی حـضـرت مـجموعـه هـای منسجم اند. امیرمؤمنان در نامه ای به عبدالله بن عباس، زمانی که فرماندار بصره بود، یـادآور شده است : در یک دولت و یک سازمان همۀ مراتب مدیریتی در پیوند بـا یـک دیگرنـد و اجزای گسسته و بی ارتباط با هـم نـیستند و عملکرد هـر یـک در کـل مجموعـه تأثیرگـذار است. اجزای دولت و سازمان، از بالاترین واحد تا پایین ترین، جزیره هـای مجـزا نیسـتند، بلکه اجزای یک دستگاه اند که باید همه با هم هماهنگ، هم جهت، و مـتناسب کــار کننـد و هـر خللی در یکی از اجـزا همـۀ مجموعـه را مختـل مـی سـازد. مـدیریت و عملکـرد در حکمرانی حضرت به این صـورت اسـت کـه در انـدیشـه و سـیرۀ مـدیریتی امیرمؤمنـان، علی (ع )، محور مدیریت صحیح دانش و دانایی است، زیرا اسـاس هـر تـصـمیم و اقـدام و برنامۀ درست دانش جامع و عمیق است و جز بدان نمی توان به سامان نیک در کاری و به مـقصد دسـت یافت. امیرمؤمنان موفقیت در حکومت و مدیریت را منوط به کسب رضایت الهی می داند و، از نـظر ایشـان، هـر نوع نابسامانی نشان بی عدالتی است و اگر عدالت هـدف حکومت قرار گیرد و لوازم آن تحقق یابد، جـامعه سامان می یابد. حکومت اسلامی جـز بـا راستی و درستی و پایداری مردمان و حضور و مشارکت هـمه جانبۀ مردمان سامان نـمی یابـد و امیرمؤمنان تلاش مـی کـرد کـه مردمـان حکومـت را ایـن گونـه بفهمنـد و از مناسـبات سلطه گرانه و سلطه پذیرانه بیرون شوند و در همۀ عرصه ها حضوری واقعی داشـته باشـند.

در مورد بعد بخشی حکمرانی، حضرت علی (ع ) دربارۀ بـرخی از بخش های جامعه، مانند بخش صنعت و بازرگانی، توصیه هایی می کنند. بازرگانی و صـنعت، از منظـر امیرمؤمنـان، جایگاهی اساسی در ساختار اقتصادی و اجتماعی دارد و نگاه حضرت به آن مثبت اسـت.

آن حضرت بازرگانی و صنعت را دارای مـاهیتی سـازنده و آشــتی جـویانـه و در پرهیـز از جنگ و فتنه می داند و بر آن است که بازرگانی و صنعت مایـۀ گـذران زنـدگی اقتصـادی مردم است و بدون بازرگانی و صنعت فعال و سالم زندگی مردم از آرامش بی بهره اسـت .

در بعد جهانی شـدن، گـفتیم که این بعد در سیرۀ حکومتی حضرت کم تـر یافـت مـی شـود، زیرا تا جایی که می دانیم این مسئله، که یک ساختار قدرت بیرونی مقررات و شـرایطی را بر آن تحمیل کند و هر روز استقلال آنـ را بـیش تر تهدید نماید، مسئلۀ تازه ای است کـه در گذشــته وجــود نداشــته اســت، امــا اســتلزامات عملــی آن بــرای مــا از قــرآن و ســنت استخراج شدنی است. بعد اخلاق، پاسخ گویی، و شفافیت در سـیرۀ حضـرت بــدین گـونـه اسـت که در اندیشه و سیرۀ سیاسی امـیرمؤمنان صـراحت و صـداقت از جملۀ برجسته تـرین ویژگی هایی است که زمامداران باید دارا باشند. حکومت و مدیریت امام علی (ع ) این گونه بود: شفاف و به دور از هرگونه ناراستی، پنـهان کـاری، دروغ گـویی، و فریـب کـاری. دربـارۀ شفاف بودن حکومتش چنین فـرموده اسـت: «بدانید که حق شما در نـزد مـن آن اسـت کـه هیچ رازی را جز در جنگ بر شما نپوشـانم» (جـواهری، ١٣٨١). حضـرت بـر ضــرورت نـظارت مـردم بر اعمال کارگزاران تأکید و سفارش کـرده اسـت. معیـار آن حضـرت بــرای قضاوت مردم دربارۀ اعمال کارگزاران سیاسی مطابقت اعمال آن ها با سنت و احکام دینـی است. از نظر امام علی (ع )، مـردم بـاید از کـارگزار خطاکار، که از سـنت اسـلامی و فرمـان الهی سرپیچی کرده، دوری کنند و او را نپذیرند و کـارگزار سـیاسی نیز مجاز به اجرای همۀ دستورهای فرادست خود نیست و ملاک او نیز مطابقت دستورها با احکام دین اسـت.

جـدول مـشخصه های حکمرانی متعالی در سطح حکومت و دولت

ردیف     

1          فرایند: • فرایند تـشکیل حـکومت اسـلامی  • فرایند ابقا و سامان حکومت اسلامی

2          ساختار

3          شناخت و ارزش ها: • عدالت • انصاف • مساوات

4          قانون اساسی

5          سـازمان و نـهاد

6          مـدیریت عملکرد: • عملکرد حکمرانی • مدیریت دانش

7          خط مشی گذاری

8          بخش

9          نیروهای بین المللی و جهانی

10         اخـلاق، پاسـخ گویی، و شفافیت: • صراحت و صداقت • شفافیت • پاسخ گویی

 

جدول مشخصه های حکمرانی متعالی در سـطح سـازمان هـای دولتی و خدماتی

ابعاد    ------------------------------------------           حکمرانی متعالی در سطح سازمان های دولتی و خدماتی

 

مبانی نظری و معرفت شـناختی اولیه:     نـظریۀ دموکراتیک رویکردهای متکثر به دانش شامل رویکردهای پوزیتویستی، تفسیری، انتقادی، و پست مدرن.

عـقلانیت غـالب و مـدل های مرتبط رفتار انسانی:   عقلانیت استراتژیک آزمون متعدد عقلانیت (سیاسی، اقتصادی، و سازمانی).

مفهوم پردازی منافع عـمومی:      از گـفتمان پیرامون ارزش های مشترک حاصل می شود.

مرجع پاسخ گویی مدیران دولتی: شـهروندان

نـقش دولت :    خـدمت کردن: دولت به توانمندسازی شهروندان و خلق ارزش های مشترک میان آنان می پردازد.

مکانیزم های دست یابی بـه اهـداف خـط مشی:    ایجاد ائتلافی از سازمان دولتی، خصوصی، و غیرانتفاعی برای ارضای نیازهای متقابل یکدیگـر.

رویکـرد به پاسخ گویی: پاسخ گویی چندجانبه: مدیران دولتی باید به قوانین اساسی و عادی، ارزش های اجتماعی، هـنجارهای سـیاسی، استانداردهای حرفه ای و حقوق شهروندی مقید باشند.

آزادی عمل اداری:                           آزادی عمل امری ضروری اما مـحدود بـوده و توأم با پاسخ گویی است.

ساختار سـازمانی مـفروض:            سـاختارهای مبتنی بر همکاری و رهبری مشترک

مبنای انـگیزش مـدیران دولتی:        خدمت به مردم، آرزوی کمک به جامعه

[به نگاه PDF شود]

منابع

نهج البلاغه (١٣٧٦). به اهتمام سـیدصادق مـوسوی، تهران: مؤسسۀ امام صاحب الزمـان (عـج ).

امیری، مـجتبی (١٣٨٢). «نـظریه و نـظریه پردازی در دانش مدیریت»، روششناسی علوم انسانی، ش ٢١٦.

بـوریل، گـیبسون و گارت مورگان (١٣٨٣). نظریه های کلان جامعه شناختی و تجزیه و تحلیل سازمان، ترجمـۀ مـحمدتقی نـوروزی، تهران: سمت.

جناتی، محمدابراهیم (١٣٧٢). ادوار اجتهاد از دیدگـاه مذاهب اسلامی، تهران: کـیهان.

جـواهری، محمدرضا (١٣٨١ ). اجتهاد در عصر ائمۀ مـعصومین (ع)، قـم: بوستان کتاب.

خاکی، غلام رضا (١٣٨٣). روش تحقیق با رویکردی به پایاننامه نویسی، تهران: بـازتاب .

دلشـاد تهرانی، مصطفی (١٣٧٩ الف ). حکومت حکمت: حـکومت در نـهج البـلاغه، تهران: دریا.

دلشاد تـهرانی، مـصطفی (١٣٧٩ ب). دولت آفتاب: اندیشۀ سیاسی و سـیرۀ حـکومتی علی (ع)، تهران: دریا.

دلشاد تهرانی، مصطفی (١٣٨٨ ). دلالت دولت : آیین نامۀ حکومت و مـدیریت در عهدنامـۀ مالـک اشـتر، تـهران: دریا.

دهـقانان، حامد و عطاءاله هرندی (١٣٩٣). بررسی تأثیر سـرمایۀ اجـتماعی بر عـملکرد نـوآورانه: بـا تأکید بر نقش مـیانجی انتقال دانش»، نشریۀ مدیریت نوآوری، س ٣، ش ١.

سرمد، زهره و عباس بازرگان (١٣٨٠). روشهای تحقیق در علوم رفتاری، تهران: آگـاه.

سـنجابی، علیرضا (١٣٨٤). روششناسی در علم سیاست و روابط بـین المـلل بـا بـهرهگیری و مـعرفـی نـرمافـزار

SPSS، تهران : قـومس.

فـریدونی، علی (١٣٨٥). اصول و مبانی سیاست از دیدگاه امام علی (ع)؛ اندیشۀ سیاسی در گفتمان علوی، قم: بوستان کتاب.

مکارم شـیرازی، نـاصر (١٣٧٤). تـفسیر نمونه، تهران: دارالکتب الاسلامیه .

مهاجرنیا، محسن (١٣٨٥). دولت در انـدیشه و عـمل امـام عـلی (عـلیه السـلام)، اندیشۀ سیاسی در گفتمان علوی، قم : بوستان کتاب.

میرزایی اهرنجانی، حسن (١٣٨٦). زمینه های روششناختی تئوری سازمان، تهران: سمت .

Farazmand , Ali (2001).‘Comparative and Development Public Administration: Past, Present,

and Future’, Handbook of comparative and development public administration, 2nd ed., ed.

Ali Farazmand, 9-22, New York: Marcel Dekker.

Farazmand , Ali (2004 a). ‘Globalization and Governance: A Theoretical Analysis’, Sound

governance: policy and administrative innovations, ed. Ali Farazmand, 27 -56 , Westport,Conn.: Praeger Publishers.

Farazmand, Ali (2004 b). ‘Sound Governance in the Age of Globalization: A Conceptual

Framework’, Sound governance: policy and administrative innovations, ed. Ali Farazmand, 1-23, Westport: Praeger Publishers.


چاپ   ایمیل