چکیده
دعوت کوفیان از امام حسین(ع) برای آمدن به کوفه یکی از مقاطع حساس حرکت امام حسین(ع) است. آگاهی از نامههای ارسالی کوفیان برای دعوت از امام حسین(ع) از مسائل تاثیرگذار بر تحلیل چگونگی مواجهه امام(ع) با دعوت کوفیان است. از این مسئله در آثار نگارشیافته درباره حرکت امام حسین(ع)، علیرغم ارائه آمار متفاوت از نامههای کوفیان، اغلب به اجمال گذر میشود. این نوشتار در تلاش است تا با کاوش در گزارشهای متون کهن تاریخی و استقرا و بررسی دادههای مرتبط با دعوت کوفیان از امام حسین(ع)، آماری از تعداد نامههای کوفیان ارائه دهد. ضمن این بررسی، از سیر نگارش نامهها و توجه به متن و نگارندگان نامهها نیز غفلت نشده است. در بررسی گزارشهای متون کهن، آمار نامههای کوفیان به امام حسین(ع) از پنجاهوچند نامه فراتر نمیرود؛ نامههایی که بیشتر آنها از جانب چند نفر بوده است.
اصل مقاله
مقدمه
مسئله قیام امام حسین(ع) با دعوت کوفیان چنان پیوندی دارد که برای شناخت حرکت امام ناگزیر باید جوانب مختلف این پیوند را بررسی کرد. دعوت کوفیان از امام حسین(ع) برای رفتن به شهر کوفه از مسائل مهمی است که در آثار فراوان با رویکردهای مختلف به آن توجه شده است. نامههای کوفیان در قیام امام حسین(ع) مسئلهای نیست که با ارایه گزارشهای اجمالی آنچنان که در بسیاری نگاشتهها مشاهده میگردد، بتوان از آن عبور کرد؛ زیرا تحلیل مسایل بسیاری از این قیام مانند علت و چرایی دعوت کوفیان از امام و چگونگی مواجهه امام با دعوت کوفیان و سرانجام چرایی حرکت امام حسین(ع) به جانب عراق در گرو بررسی این نامههاست. اینکه چه تعداد نامه، از سوی چه کسانی و با چه متنی برای امام ارسال شده است، شناخت بهتری از فضای کوفه در ماجرای حرکت امام حسین(ع) میدهد و میتواند به فهم بهتر چگونگی تعامل امام حسین(ع) با دعوت کوفیان کمک کند. از آنجا که دادههای مرتبط با دعوت کوفیان از امام حسین(ع) در منابع کهن پراکنده است، لذا شایسته است با استقرا و بررسی این گزارشها در منابعی که به این مسئله پرداختهاند، شناخت مناسبی از آمار نامهها، نام و نشان نگارندگان و مراحل نامهنگاریها به دست آورد تا با تحلیل این اطلاعات، فهم کاملتری از جایگاه کوفه در قیام امام حسین(ع) حاصل آید.
شایان ذکر است که بازنمایی وقایع تاریخی به آسانی میسر نمیشود؛ زیرا به دلیل نبودن نقشآفرینان و شاهدان واقعه، تکیه بر گزارشها، محور اصلی بازنمایی خواهد بود. گزارشها را آسیبهایی تهدید میکند که موجب خدشهدارشدن اعتبار آن گزارش میشود.
بحث ارایه آمار و ارقام در تاریخ، یکی از بزنگاههای آسیب گزارشها است؛ زیرا اگر بتوان با اتکا به شواهد از آماردهی درست اولیه درباره واقعه اطمینان حاصل کرد، اما اموری مانند توجهنکردن به آمار، امکان تصحیف در نگارش رقمها، حبّ و بغضهای گزارشگران و...، اعتماد بر آمار تاریخی را با احتیاط همراه میکند. در این باره میتوان به برخی آمارها از کشتگان نبرد بنیقریظه و صفین اشاره کرد که دقت در اموری مانند شرایط جغرافیایی حادثه، تعداد کل افراد حاضر در واقعه و توجه به پیامدهای اجتماعی، اعتماد بر این گزارشها را با تردید مواجه میکند (صادقی، 1382: 184-187). در مقاله «بررسی جمعیت حاضر در غدیر» میتوان نمونهای از کاوش در آمارهای تاریخی را دید (نک.: امام، 1386: 5-42). بههرحال بررسی این نوع مباحث به دلیل تأثیر آن در تحلیل وقایع کربلا، به دقت بیشتری نیاز دارد.
خبر امتناع امام حسین(ع) از بیعت با یزید و بیرون آمدن حضرت از مدینه و اقامت در مکّه، در دل کوفیان که مدتها تحت ظلم کارگزاران بنیامیه بودند، نور امیدی پدید آورد و از امام حسین(ع) دعوت کردند تا به کوفه بیاید. دینوری از آغازین شور پدیدآمده در میان کوفیان درباره این مسئله به اجمال چنین گزارش میکند که چون خبر مرگ معاویه و حرکت امام حسین(ع) به سوی مکّه، به کوفیان رسید، گروهی از شیعیان در منزل سلیمانبنصرد اجتماع کردند و توافق کردند نامهای برای امام حسین(ع) بنویسند و از او بخواهند به سوی ایشان بیاید (دینوری، 1368: 229). طبری و شیخ مفید با متنی واحد که برگرفته از منبعی مشترک است تفصیل بیشتری از این واقعه در اختیار مینهند:
چون خبر هلاکت معاویه به مردم کوفه رسید و از ماجرای بیعتنکردن امام(ع) و حرکتش به سوی مکه، آگاهی یافتند، شیعیان در منزل سلیمانبنصرد خزاعی گرد آمدند و از مرگ معاویه سخن گفتند. سلیمان زمام سخن را به دست گرفت و گفت: «به راستی که معاویه به هلاکت رسید و امام حسین(ع) از بیعت با آنان خودداری کرده و به جانب مکّه رهسپار شده است. اگر در خود میبینید که او را یاری دهید و با دشمنانش نبرد کنید، برایش نامه بنویسید و اگر بیم دارید که سست و پراکنده شوید، او را به خود امیدوار نکنید» (طبری، 1387: 5/351-352 ؛ مفید، 1413: 2/36).
آنگاه چون اهل مجلس به یاری امام حسین(ع) بانگ برآوردند و از فدا کردن جان خود گفتند، بنا شد با نگارش نامه، حضرت را به کوفه دعوت کنند. پس در همان مجلس نامهای نگارش یافت که در طلیعه آن چنین نوشته شد: «بسم اللّه الرحمن الرحیم، به حسینبنعلی، از جانب سلیمانبنصرد، مسیّببننَجَبه، رِفاعهبنشدّاد، حبیببنمظاهر و شیعیان او از مؤمنان و مسلمانان کوفه». سپس به جانب امام حسین(ع) ارسال شد (طبری، 1387: 5/352). به فاصله کوتاه چند روز نامههای بسیار دیگری نوشته و به سوی امام روانه شد (همان)؛ بهگونهایکه دینوری از خورجین نامهها سخن میگوید (دینوری، 1368: 229) و یعقوبی فضای رسیدن نامههای اهل عراق را اینگونه ترسیم کرده است که پیکها پشت سر هم به جانب امام حسین(ع) روانه بودند (یعقوبی، بیتا، 2/241). درحالیکه عموم منابع تنها از تعداد نامهها و چگونگی ارسال آنها سخن میگویند. ابناعثم و خوارزمی به این نکته نیز اشاره دارند که در مجلس منزل سلیمان، قرار شد به نامهای عمومی اکتفا نشود و شیعیان نامههایی جداگانه به جانب امام(ع) ارسال کنند (ابناعثم، 1411: 5/27 ؛ خوارزمی، 1423: 1/281-282).
آمار نامهها در منابع متأخر
در منابع متأخر مانند مقتل الحسین به خامه محمدتقی آل بحرالعلوم (بحرالعلوم، 1405: 152)، اعیان الشیعه به قلم سید محسن امین (امین عاملی، 1403: 1/589)، منتهی الآمال نگارش شیخ عباس قمی (قمی، 1379: 2/711)، مقتل الحسین اثر عبدالرزاق مقرّم (مقرّم، 1426: 144) و ریاض الابرار نگاشته جزایری (جزایری، 1427: 1/208) از دوازده هزار نامه کوفیان به امام حسین(ع) سخن به میان آمده است.
با بررسی بیشتر میتوان رد این نقل را در مثیر الاحزان اثر ابننمای حلّی (ابننمای حلّی، 1406: 26) و سرانجام کتاب اللّهوف علی قتلی الطفوف (ابنطاووس، 1348: 35) جست؛ اما پرسش اینجا است که آیا در منابع کهن هم به این آمار اشاره شده است یا حداقل میتوان شواهدی بر تقویت و پذیرش این آمار یافت.
تصریحنکردن منابع کهن به آمار نهایی نامهها
به جز کتاب المصابیح (کتابی از زیدیان) که از نامههای کوفیان با عدد تقریبی هشتصد مکتوب یاد کرده است (ابنحسن، 1423: 361)، در دیگر منابع کهن آماری از تعداد نامهها یافت نمیشود. البته دینوری در دو بحث از فراوانی نامهها به اندازه خورجینی یاد کرده است؛ یکی هنگام سخن گفتن از رسیدن نامههای کوفیان به دست امام حسین(ع) در مکه (دینوری، 1368: 229) و دیگری هنگامی که حضرت در مواجهه با لشگریان حرّ، از آمدن خود به کوفه به سبب نامههای کوفیان سخن گفت و حرّ از نامهها اظهار بیاطلاعی کرد، لذا امام خواست خورجین نامهها را به او نشان دهند (همان: 249). ماجرای نشان دادن خورجین نامه به حرّ و سپاهیانش را بلاذری (بلاذری، 1417: 3/170)، طبری (طبری، 1387: 5/402) و ابناعثم (ابناعثم، 1411: 5/78) نیز گزارش کردهاند. همچنین ابنعبدربه نیز در نقل گزارشی از دیدار امام حسین(ع) و ابنمطیع (ابنعبدربه، 1365: 4/376)، به فراوانی نامهها اشاره کرده است. اما از توصیف فراوانی نامهها به اندازه یک خورجین، نمیتوان آماری از تعداد آنها استخراج کرد؛ زیرا از حجم خورجین نامهها اطلاعی در دست نیست و همچنین مشخص نیست که مکتوبات کوفیان بر چه چیزی بوده است و هر نامه چه حجمی داشته است. این اطلاعات میتوانند فقط مستندی بر فراوانی نامهها باشند.
سیر نگارش و تعداد نامهها در منابع کهن
منابع اولیه از دو دیدگاه ارسال نامههای کوفیان به امام(ع) را گزارش کردهاند؛ برخی گزارشگران نامهها را از منظر ارسال آنها از جانب کوفیان نقل کردهاند و دسته دیگر از لحاظ زمان رسیدن نامهها به امام که در هر دو صورت تفاوتی در اصل مسئله پدید نمیآید و هر دو ناظر به یک مسئله است. بر اساس گزارشهای متون کهن سیر نگارش و ارسال نامههای کوفیان به جانب امام حسین(ع) را میتوان اینگونه دستهبندی کرد:
نخستین نامه
در پی اجتماع شیعیان در منزل سلیمانبنصرد، پس از سخنرانی وی و همعهدی شیعیان بر یاری امام حسین(ع)، در همان مجلس نامه نخست نگارش مییابد. همانطور که گفته شد، این اولین نامهای بود که از کوفه به سوی امام روانه شد. منابع روایی متن این نامه را چنین نقل کردهاند:
درود بر شما، همانا ما خداوند یگانه را حمد میگوییم. اما بعد، ستایش خدایی را که دشمن جبّار و سرکش تو را در هم شکست؛ دشمنی که در بدی کردن بر این امت، شتاب کرد و زمام امور را به زور به دست گرفت، ثروتهای عمومی را غصب کرد و بدون رضایت امّت بر آنان حکومت کرد. آنگاه بهترینهای امّت را به شهادت رساند و اشرار را رها کرد و ثروت الهی را میان ثروتمندان و زورمداران قسمت کرد؛ از رحمت خداوند دور باد، چنانکه ثمود دور شدند! اینک ما پیشوایی نداریم. به سوی ما روی آور! امید است که خداوند ما را به واسطه شما بر محور حقیقت گرد آورد. نعمانبنبشیر در قصر حکومتی است، ولی ما در نماز جمعه و مراسم عید او حاضر نمیشویم. اگر به ما خبر رسد که شما به سمت ما میآیید، او را از قصر بیرون میکنیم تا به شام رود. درود و سلام خدا بر شما باد.
ابنقتیبه دینوری در الامامه و السیاسه (دینوری، 1410: 2/7-8)، بلاذری در انساب الاشراف (بلاذری، 1417: 3/157-158)، طبری در کتاب تاریخ خود (طبری، 1387: 5/352)، شیخ مفید در الارشاد (مفید، 1413: 2/37)، ابنشهرآشوب در المناقب (ابنشهرآشوب، 1379: 4/89) و سیدبنطاووس در اللّهوف (ابنطاووس، 1348: 33-34) همگی بر این محتوا همداستان هستند. علاوه بر اینها باید از ابناعثم یاد کرد که متن ذکرشده را با اندکی جابهجایی واژگان و اندکی مطالب اضافه چنین آورده است:
اما بعد، ستایش خدایی را که دشمن تو و دشمن پدرت را در هم شکست؛ آن جبّارِ سرکشِ غاصبِ ستمگر را که این امّت را نابود و پراکنده ساخت و بدون رضایتشان بر آنان حکومت کرد. آنگاه نیکان امّت را کشت و اشرار را باقی گذاشت؛ از رحمت خداوند دور باد چنانکه ثمود دور شدند! به ما خبر رسیده که فرزند ملعون او، بدون مشورت و اجماع امّت و با ناآگاهی از حدیثها به حکومت نشسته است. ما به همراه شما نبرد میکنیم و جانمان را در راه شما فدا میسازیم. به سمت ما بیا، با سرور و شادمانی، در امنیت و برکت، استوار و آقا، فرمانده فرمانبردار، امام و پیشوای هدایت پیشه؛ چراکه ما را امام و امیری جز نعمانبنبشیر نیست؛ او در قصر حکومتی تنها و منزوی است. کسی در نماز جمعه و مراسم عید او حاضر نمیشود و خراج به وی نمیپردازد. او فرا میخواند ولی کسی جوابش نمیدهد. فرمان میدهد ولی کسی اطاعتش نمیکند. اگر به ما خبر رسد که شما به سمت ما میآیی، او را بیرون میکنیم تا روانه شام شود. پس به سوی ما بشتاب. امید است خداوند ما را به واسطه شما بر محور حق جمع گرداند. سلام و رحمت و برکت خدا بر تو ای پسر رسولخدا(ص) و نیرویی جز از جانب خداوند برتر و بزرگ نیست (ابناعثم، 1411: 5/28).
خوارزمی نیز در مقتل الحسین متن ابناعثم را بازنگاری کرده است (خوارزمی، 1423: 1/282).
علاوه بر همداستانی در متن، در نام نگارندگان نامه نیز اتفاق نظر وجود دارد. نام سلیمانبنصرد، مسیّببننَجَبه، رِفاعهبنشدّاد و حبیببنمظاهر به عنوان سران شیعی کوفه در کنار عنوان کلی «گروهی از شیعیان امام»، در تمامی گزارشها ذکر شده است (بلاذری، 1417: 3/157؛ طبری، 1387: 5/352 ؛ مفید، 1413: 2/36-37)؛ با این تفاوت که در برخی متون علاوه بر این افراد نام عبداللّهبنوال نیز دیده میشود (ابناعثم، 1411: 5/27 ؛ ابنطاووس، 1348: 33).
این نامه به دست عبداللّهبنسبیع (سبع) همدانی و عبداللّهبنوال تیمی[i] سپرده شد تا به سرعت نامه را به امام برسانند و این دو، ده روز گذشته از رمضان سال 60 هجری قمری در مکّه بر امام وارد شدند و نامه را تسلیم کردند (بلاذری، 1417: 3/158 ؛ دینوری، 1368: 229 ؛ طبری، 1387: 5/352).
در گزارشهای موجود به تعداد افرادی که تحت عنوان کلی «شیعیان امام» یاد شدهاند یا احتمالا نامه را مهر کردهاند، اشارهای نشده است و لذا امکان آگاهی از تعداد دعوتکنندگان یا احتمالا مهرزنندگان این نامه هم منتفی است. در گزارش جلسه منزل سلیمان نیز آماری از شرکتکنندگان ارایه نشده است تا با کمک آن بتوان به آمار نگارندگان نامه پی برد.
از آنجا که منابع تأکید دارند نامه از سوی سران شیعه برای دعوت از امام حسین(ع) نگارش یافته بود و در متن نامه نیز عنوان شیعیان امام قید شده است، لذا شکّی نیست که نگارندگان اولین نامه در زمره شیعیان بودهاند.
نکته درخور توجه در این نامه علاوه بر نمود بیشتر آن نسبت به دیگر نامهها و جایگاه نگارندگان آن در کوفه، محتوای آن است که ضمن صحه نهادن بر اعتقادات شیعی نویسندگان نامه، نمایی از وضعیت شیعیان را در کوفه ترسیم کرده است.
نامههای سری دوم
نقل شده است اهل کوفه پس از رهسپار کردن قاصدان نامه اول، دو روز صبر کردند و سپس نامههایی را به همراه قَیسبنمُسهِر صَیداوی و عبدالرحمن بنعبداللّه أَرحَبی و عُمارهبنعبد (عبید) سلولی به جانب امام حسین(ع) ارسال کردند؛ در حالی که هر نامه از جانب یک تا چهار نفر بود (بلاذری، 1417: 3/158 ؛ طبری، 1387: 5/352 ؛ مفید، 1413: 2/37-38).
به نظر میرسد نگارش این سری از نامهها بنا به سفارش سلیمانبنصرد بوده است که اولین نامه را جمعی از شیعیان در منزلش به امام حسین(ع) نوشتند. او از شیعیان درخواست کرد تا به همین نامه بسنده نکنند و با نامههای جداگانه دیگری امام حسین(ع) را به کوفه دعوت کنند (ابناعثم، 1411: 5/27 ؛ خوارزمی، 1423: 1/281-282). پیکهای حامل این نامهها پس از رسیدن نامه اول به دست امام در دهم رمضان سال 60 هجری در مکّه درحالیکه روز دهم هنوز به پایان نرسیده بود، به حضور امام شرفیاب شدند و نامهها را به حضرت تحویل دادند (دینوری، 1368: 229 ؛ ابناعثم، 1411: 5/29).[ii]
بلاذری و دینوری تعداد نامههای ارسالی این چند نفر را پنجاه نامه دانستهاند (بلاذری، 1417: 3/158 ؛ دینوری، 1368: 229) و طبری از پنجاهوسه نامه یاد کرده است (طبری، 1387: 5/352). ابناعثم، مفید، ابنشهرآشوب و سیدبنطاووس نیز از حدود صدوپنجاه نامه سخن به میان آوردهاند (ابناعثم، 1411: 5/29؛ مفید، 1413: 2/37-38؛ ابنشهرآشوب، 1379: 4/90؛ ابنطاووس، 1348: 34-35).
از متن این نامهها به دلیل تعدادشان جز آنکه طلب کرده بودند تا امام به جانب ایشان رود (ابناعثم، 1411: 5/29؛ ابنطاووس، 1348: 35)، اطلاعی دیگری در دست نیست. از نام و نشان نویسندگان نامه نیز سخنی به میان نیامده است و آماری از تعداد دعوتکنندگان نیز وجود ندارد؛ فقط بیان شده که هر نامه از جانب یک، دو، سه یا حداکثر چهار فرد بوده است و چون در تعداد نامهها اختلاف است و از تعداد نامهها و دعوتکنندگان هر نامه، سخنی به میان نیست، نمیتوان آمار نسبی از تعداد نگارندگان نامهها به دست داد.
در پاسخ به اینکه چگونه میشود تعداد نامهها از پنجاه یا پنجاه و اندی، به حدود یکصدوپنجاه نامه ارتقا داده شود، میتوان احتمال داد از آنجا که آوردهاند هر نامه از طرف یک الی چهار نفر بوده است، در منابع نخستین که عدد پنجاه محور گزارش آنهاست توجه به عدد نامهها بوده است و در منابع بعدی که از عددی حدود یکصد و پنجاه یاد گردیده است آمار تقریبی دعوتکنندگان با تعداد نامهها خلط شده باشد.
اطلاعاتی درباره باور دینی نگارندگان این سری از نامهها در اختیار نیست؛ اما با توجه به این احتمال که این نامهها به درخواست سلیمانبنصرد به عنوان یکی از سران شیعه در کوفه، نگارش یافتهاند و با توجه به اینکه نامهها به سرعت نگارش یافته و پیکها با فاصله دو روز از ارسال اولین نامه گسیل شدهاند، میتوان مدعی شد که این نامهها را شیعیان برای امام حسین(ع) نوشتهاند. زیرا شیعیان بودند که اولین واکنش را به امتناع امام حسین(ع) از بیعت با یزید نشان دادند و خواستار حضور حضرت در کوفه شدند. پیکهای حامل این نامهها نیز در زمره شیعیان امام حسین(ع) شمرده شدهاند (بلاذری، 1417: 3/159، 167 و 196).
نامههای سری سوم
بعد از اولین نامه و نامههای سری دوم، نامهای دیگر را هانیبنهانی سبیعی و سعیدبنعبداللّه حنفی به دست امام حسین(ع) رساندند (دینوری، 1368: 229). در متن این نامه که ظاهرا دو روز پس از حرکت پیکهای نامههای سری دوم، آماده و به همراه دو پیک یادشده به جانب امام گسیل شده بود، آمده است: «بسماللّه الرحمن الرحیم. به حسینبنعلی از طرف شیعیانش از مؤمنان و مسلمانان. اما بعد، به سوی ما بشتاب. به راستی که مردم انتظار شما را میکشند و نظری به غیر شما ندارند. پس بشتاب، بشتاب. درود بر شما» (بلاذری، 1417: 3/158 ؛ طبری، 1387: 5/353 ؛ مفید، 1413: 2/38).
در اینجا دو نکته حائز اهمیت است؛ اول آنکه دینوری میگوید پنجاه نامه همراه این دو پیک بوده است (دینوری، 1368: 229)؛ درحالیکه دیگر گزارشگران چنین مطلبی نقل نکردهاند (بلاذری، 1417: 3/158 ؛ طبری، 1387: 5/353 ؛ مفید، 1413: 2/38) و محتوای گزارشهای ایشان گویای به همراه داشتن یک نامه است. شاید با توجه به گزارشی که از متن نامه شده است، بتوان وجود تنها یک نامه را پذیرفت؛ زیرا توجه به متن و گزارش محتوای نگاشتهها در گزارشهای تاریخی، زمانی امکان منطقی مییابد که تعداد نامهها انگشت شمار باشد. به عبارت دیگر فقط زمانی محتوای یک نامه نمود مییابد که آن نامه منفرد و شناختهشده باشد. شاهدی بر این احتمال در دست نیست که نامه از سوی سرشناسان بوده، لذا متن آن آورده شده و به ذکر آمار بقیه نامهها بسنده شده است. همچنین نمیتوان احتمال داد که متن تمامی نامهها یکسان بوده تا متن آوردهشده در گزارش را متن تمامی نامهها در نظر گرفت. البته از آنجا که در گزارشها به نگارش جمعی این نامه اشاره شده است، اینکه سخن دینوری ناظر به تعداد مهرکنندگان آن نامه باشد، امری دور از ذهن نخواهد بود. دومین نکته آن است که متن این نامه در الفتوح فرازهای دیگری نیز دارد (ابناعثم، 1411: 5/29) که به احتمال بسیار آمیخته با متن نامهای دیگر باشد که در ادامه اشاره خواهد شد.
یعقوبی (یعقوبی، بیتا: 2/241-242)، طبری (طبری، 1387: 5/353)، ابناعثم (ابناعثم، 1411: 5/29) و مفید (مفید، 1413: 2/38) این نامه را از آخرین سری نامههایی میدانند که کوفیان برای دعوت از امام به کوفه نگاشتهاند؛ اما دینوری آخرین نامهای را که در این مقطع زمانی به امام میرسد نامهای از شَبَثبنرِبِعی و جمعی از سران کوفه معرفی میکند (دینوری، 1368: 229).
همانگونه که در متن نامه مشاهده شد نگارندگان این نامه در زمره شیعیان بوده و نامه را قاصدان شیعی برای امام میبرند (طبری، 1387: 5/419 ؛ مفید، 1413: 2/92 ؛ حلی، 1411: 1/195).
نامهای از غیرشیعیان
در میان نامههای رسیده از جانب کوفیان به امام حسین(ع) در مکّه، نامهای از جانب شَبَثبنرِبِعی، حَجّاربنأبجَر، یزیدبنحارث، عروه(عزره) بنقیس، عمروبنحجّاج، قیسبناشعث و محمدبنعمیر بنعُطارد مشاهده میشود که درباره زمان رسیدن آن به دست امام و محتوای نامه اختلافاتی دیده میشود.
دینوری (دینوری، 1368: 229)، بلاذری (بلاذری، 1417: 3/158-159)، طبری (طبری، 1387: 5/353) و شیخ مفید (مفید، 1413: 2/38) این نامه را جداگانه گزارش کردهاند و متن آن را چنین آوردهاند که: «آستانه شهر سرسبز است و میوهها رسیده و آبها فراوان اند. پس هرگاه اراده کردی بر لشکری آماده فرود آی» (بلاذری، 1417: 3/158-159 ؛ طبری، 1387: 5/353 ؛ مفید، 1413: 2/38)؛ اما ابناعثم و سیدبنطاووس این متن را در ادامه متن نامه سوم گزارش کرده (ابناعثم، 1411: 5/29 ؛ ابنطاووس، 1348: 35-36) و ادامه دادهاند کهچون این نامهبه امام حسین(ع) رسید و حضرت از توافقکنندگان بر آن نامه پرسیدند، در پاسخ نام شبث، حجّار و آن دیگران را شنیدند (ابناعثم، 1411: 5/30 ؛ ابنطاووس، 1348: 36).
شواهدی جدابودن این نامه از نامه سوم را تقویت میکنند؛ نخست آنکه در مطلع نامه سوم، نامه از جانب افرادی ذکر شده است که ادعای شیعه بودن دارند و خود را شیعه امام حسین(ع) میخوانند، درحالیکه افرادی امثال شبث، حجّاج و دیگر نویسندگان این نامه، در زمره شیعیان نیستند. دوم آنکه متن نامهها نشان از نوع نگاه نویسندگان به امام دارد؛ در نامه اول از انتظار کشیدن و نظر نداشتن به فرد دیگری جز امام سخن به میان است، درحالیکه در نامه دوم نشانی از دلبستگی به امام و انتظار کشیدن قدمش دیده نمیشود. سوم آنکه در روز عاشورا امام شبث و افراد مذکور را خطاب قرار میدهد که مگر شما برای من ننوشته بودید: «میوهها رسیده و همه جا سبز شده و جویبارها، پر و لبریز شدهاند. بیا که بر لشکری مجهز و آراسته درمیآیی؟» (بلاذری، 1417: 3/188 ؛ طبری، 1387: 5/425) در این سخنان ذکری از متن نامه دوم نیست. چهارم آنکه متن گزارش تلفیقی دو نامه در الفتوح و اللّهوف به گونهای است که گویا امام با دیدن این نامه و شنیدن این اسامی تصمیم به پاسخگویی گرفته است. درحالیکه طبق این دو منبع، به هنگام رسیدن نامههای قبلی کوفیان، امام تنها نامهها را قرائت میکرد و پاسخی نمیداد (ابناعثم، 1411: 5/29 ؛ ابنطاووس، 1348: 35-36). خاصه آنکه گزارش ابناعثم پاسخ دهی امام را تنها به خوابی که امام حسین(ع) دیده بود مستند میسازد که باید در جای خود بررسی شود. درحالیکه در منابع دیگر پاسخگویی امام به نامههای کوفیان روال منطقیتری دارد. نامهها در دو روز پیاپی به دست امام رسید، لذا وقتی آورندگان نامهها نزد امام در مکه جمع شدند، حضرت از آنها درباره مردم و خواستههایشان سؤال کرد و سپس نامهای در جواب نامههای کوفیان نوشت (بلاذری، 1417: 3/159 ؛ طبری، 1387: 5/353 ؛ مفید، 1413: 2/38).
البته به سبب شباهت نام آورندهای که دینوری برای این نامه بیان کرده است، (دینوری، 1368: 229) با نام آورندگان نامه سوم، خلط دو نامه یا همراه بودن این نامه با پیکهای نامه سوم محتمل است. اما نباید این نامه با نامههای پیشین همردیف انگاشته شود زیرا تمامی نویسندگان این نامه از اشراف قبائل کوفه و از حامیان امویان بودهاند (بلاذری، 1417: 3/178؛ دینوری، 1368: 229، 238 و 239؛ طبری، 1387: 5/425).
نامههای دیگر
نامههایی که تاکنون ذکر شد بدان سبب که از نویسندگان، متن نامه یا آورندگانش نام و نشانی وجود دارد، در منابع نمود بارزتری یافتهاند. اما میتوان در منابع شواهدی بر وجود نامههای دیگری نیز یافت که چون بسان نامههای قبلی نشانههایی برای معرفی ندارند، از نگاهها دور ماندهاند.
یکی از این نامهها نامهای است که بلاذری، طبری و شیخ مفید بدان اشاره کردهاند و در آن نامه کوفیان به امام نوشتند که ما با شما هستیم و همراه ما صدهزار شمشیر است (بلاذری، 1417: 3/224). طبق گزارش بلاذری و طبری زمان نگارش این نامه قبل از فرستادهشدن مسلم به سوی کوفه برداشت میشود (همان؛ طبری، 1387: 5/391)، درحالیکه شیخ مفید نگارش این نامه را در دوران حضور مسلم در کوفه و بیستوهفت روز قبل از شهادت او دانسته است. علاوه بر این، شیخ مفید گزارش میکند که این نامه همراه با نامه مسلم به سوی امام فرستاده شده و متن نامه را هم چنین آورده است: «همانا اینجا برای تو صدهزار شمشیر است، پس تاخیر مکن» (مفید، 1413: 2/71).
طبری در گزارشی از عماربنمعاویه دهنی هنگامی که از او خواسته بود چگونگی رخ دادن واقعه کربلا را برایش توضیح دهد، مینگارد که پیکهای اهل کوفه به نزد حسین رسید که: «ما براى تو خودمان را نگاه داشتهایم و همراه والی نماز نمىگزاریم، پس بر ما قدم گذار» (طبری، 1387: 5/347). این گزارش را در قرون بعدی ابنجوزی (ابنجوزی، 1412: 5/325) و عسقلانی (ابنحجر عسقلانی، 1415: 2/69) بازنگاری کردهاند. اگر پذیرفته شود که این متن برداشت راوی نبوده و به متن نامه اشاره میکند، میتوان آن را نیز متن نامهای دیگر در نظر گرفت.
سبطبنجوزی از واقدی نقلی چنین دارد که:
چون امام حسین(ع) در مکه مستقرّ شد و مردم کوفه اطلاع یافتند، نامههایى به او نوشتند که ما براى تو خودمان را نگاه داشتهایم و با این والیان نماز نمىگزاریم. به جانب ما بیا که ما صد هزار نفریم. بهراستى که میان ما ظلم و جور علنى است و به غیر دستور قرآن و سنت پیامبر(ص) در بین ما عمل مىشود و امیدواریم که خداوند به وسیله شما ما را بر محور حق گرد آورد و به وسیله شما ظلم را از ما برطرف کند. زیرا تو از یزید و پدر یزید که سرپرستى امت را غصب کرده بودند سزاوارترى؛ یزیدى که بادهگسارى مىکند و با میمون و ساز و آواز سرگرم است و دین را بازیچه خود قرار داده است. از جمله کسانى که نامه نوشته بودند: سلیمان بنصرد، مسیّببننجبه و شخصیتهاى دیگر کوفه بودند (ابنجوزی، 1418: 215).
با مقایسه این گزارش با متن موجود از نامههای پیشین به نظر میرسد این متن، درهمکردی از متن نامههای پیشین است که اگر برداشتهای واقدی و سبطبنجوزی در آن ورود پیدا نکرده باشد میتوان قسمتهایی از این متن را که در نامههای گذشته دیده نشد، بخشهای دیگر از این نامهها به حساب آورد، به ویژه دو نامه ذکرشده اخیر به دلیل شباهت بخشهایی از آن. همچنین میتوان این متن را از نامههایی دیگر که تنها به آمار آنها اشاره شده و ذکری از متن آنها به میان نیامده است، به شمار آورد.
بررسی نهایی آمار نامهها
چنانکه گذشت بر اساس دادههای منابع کهن، تعداد نامههای ارسالی کوفیان به جانب امام حسین(ع) را تنها میتوان پنجاهوچندی دانست. هرچند در لهوف در میان گزارش از نامههای سری دوم و سوم از رسیدن ششصد نامه در یک روز به دست امام سخن رفته است (ابنطاووس، 1348: 35)؛ اما مستندی بر این ادعا ارائه نشده و در گزارشهای منابع کهنتر نیز ذکری از آن به میان نیامده است. البته از آنجا که این قسمت از متن گزارش بعد از رسیدن نامههای سری دوم است، میتوان احتمال داد بخشی از این نامهها همان نامههای پیشگفته باشند، ولی به هر حال بخش اعظم آن فقط در نقل سیدبنطاووس آمده است. صاحب المصابیح نیز از آمار هشتصد نامه سخن گفته است (ابنحسن، 1423: 361) درحالیکه این سخن نیز با دادههای دیگر منابع کهن تایید نمیشود.
نتیجه
بررسی سیر نگارش نامههای ارسالی به جانب امام حسین(ع) از سوی کوفیان و دعوت حضرت برای آمدن به کوفه و آگاهی از وضعیت نگارندگان این نامهها نشان میدهد که هرچند منابع کهن در فراوانی نامهها همداستان هستند، اهتمامی برای ذکر آمار مجموع نامهها نداشتهاند. بر اساس بررسی و تحلیل دادههای منابع کهن حداقل میتوان از پنج نوبت نامهنگاری کوفیان با حضرت سخن به میان آورد. دادههای موجود بر آنند که این نامهنگاریها در هر نوبت به صورت نگارش نامهای واحد و دعوت جمعی بوده است و تنها در نویت دوم، نگارش نامهها به صورت جداگانه و دعوت فردی صورت گرفته است؛ نامههایی که مجموع آنها از پنجاهوچند نامه فراتر نمیرود. بر این اساس سخن گفتن از عدد مجموع دوازدههزار نامه که در کتاب اللّهوف بدان اشاره شده است، با توجه به دادههای موجود در این منابع، نامحتمل است و شواهدی بر تقویت و پذیرش آن وجود ندارد. خاصه آنکه به سبب مشابهت متن گزارش لهوف با گزارشهای دیگر منابع، پذیرش دو مطلبِ رسیدن ششصد نامه در یک روز و جمع شدن حدود دوازدههزار نامه نزد امام به آسانی امکانپذیر نیست. شایان ذکر است به دلیل شرایط قبیلهای حاکم بر آن عصر میتوان تناسب نداشتن دوازدههزار نامه با تعداد بزرگان و سران عشیرههای هر قبیله را هم مطرح کرد؛ زیرا با توجه به فرهنگ قبیلهای نیازی به نامهنگاری تکتک افراد نبوده است و امضای بزرگ یک عشیره میتوانست به معنای حمایت همه افراد خاندان وی به حساب آید.
البته با توجه به جایگاه علمی سیدبنطاووس و احتمال اشتباه در استنساخها، به نظر میرسد باید با بررسی نسخهها، ابتدا از وجود این دو فقره اضافه در نُسخ دیرین این کتاب یقین حاصل کرد، آنگاه با تتبعی مضاعف مستندات آن را شناسایی کرد؛ زیرا احتمال دارد آمار نامهها با رقم دوازدههزار کوفی بیعتکننده با مسلم به نقل طبری (طبری، 1387: 5/349)، خلط شده باشد که این خود کاوشی دیگر را در مجالی دیگر میطلبد. نکته آخر آنکه انتساب نگارش هجدههزار نامه از سوی کوفیان به ابنسعد که در برخی مقالات مشاهده میگردد (رنجبر، 1384: 52)، به ظاهر متشابه شدن آمار بیعت کوفیان با مسلم (ابنسعد، 1418: 10/458-459) با آمار نگارندگان نامه به امام حسین(ع) باشد.
پینوشتها
[i]. دینوری به جای عبداللّه بنوال از عبداللّه بنوداک سلمی، و ابناعثم به جای وی از عبداللّه بنمسمع کبری نام میبرند؛ درحالیکه این افراد در تاریخ نام و نشان چندانی ندارند (دینوری، 1368: 229؛ ابناعثم، 1411: 5/28).
[ii]. ابناعثم نام عبدالله بنوال را به عنوان پیک نامه دوم ذکر کرده است؛ درحالیکه دیگران وی را رساننده نامه اول برشمردهاند. نقش داشتن او در رساندن هر دو سری نامهها هم به دلیل کوتاهی فاصله زمان ارسال آنها امکانپذیر نیست.
مراجع
منابع
ابناعثم، احمدبنعلی (1411). الفتوح، بیروت: دارالأضواء.
ابنجوزی، سبط (1418). تذکره الخواص، قم: منشورات الشریف الرضی.
ابنجوزی، عبدالرحمنبنعلی (1412). المنتظم فی تاریخ الامم و الملوک، بیروت: دارالکتب العلمیه.
ابنحجر عسقلانی، احمدبنعلی (1415). الاصابه فی تمییز الصحابه، بیروت: دارالکتب العلمیه.
ابنحسن، احمدبنابراهیم (1423). المصابیح، صنعاء: مکتبه الامام زیدبنعلی.
ابنسعد، محمد (1418). الطبقاتالکبری، بیروت: دارالکتب العلمیه.
ابنشهرآشوب مازندرانی، محمدبنعلی (1379). المناقب، قم: علامه.
ابنطاووس، علیبنموسی (1348). اللّهوف علی قتلی الطفوف، تهران: جهان.
ابنعبد ربّه، احمدبنمحمد (1365). العقد الفرید، بیجا: مطبعه لجنه التالیف و الترجمه و النشر.
ابننما حلی، جعفربنمحمد (1406). مثیرالأحزان، قم: مدرسه الامام المهدی(عج).
ادینوری، ابنقتیبه (1410). الإمامه و السیاسه، بیروت: دارالأضواء.
امام، سیدجلال (1386). «بررسی تعداد جمعیت حاضر در غدیر»، فصلنامه تاریخ در آینه پژوهش، قم: مؤسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی(ره)، سال ششم، شماره 16، صص4-42.
امین عاملی، سید محسن (1403). اعیانالشیعه، بیروت: دارالتعارف.
بحرالعلوم، محمدتقی (1405). مقتلالحسین، بیروت: دارالزهراء.
بلاذری، احمدبنیحیی (1417). انسابالاشراف، بیروت: دارالفکر.
جزایری، سید نعمتاللّه (1427). ریاض الأبرار فی مناقب الأئمه الأطهار، بیروت: موسسه التاریخ العربی.
حلی، حسنبنیوسف (1411). رجال العلامه الحلی، قم: دارالذخائر.
خوارزمی، موفقبناحمد (1423). مقتلالحسین، قم: أنوارالهدی.
دینوری، ابوحنیفه (1368). الاخبارالطوال، قم: رضی.
رنجبر، محسن (1384). عاشورا در آینه آمار و ارقام، فصلنامه تاریخ در آینه پژوهش، قم: موسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی(ره)، سال پنجم، شماره 10، ص51-84.
صادقی، مصطفی (1382). پیامبر(ص) و یهود حجاز، قم: بوستان کتاب.
طبری، محمدبنجریر (1387). تاریخ الامم و الملوک، بیروت: دارالتراث.
قمی، عباس (1379). منتهیالآمال فی تواریخ النبی و الآل، قم: دلیل ما.
مفید، محمدبنمحمد (1413). الإرشاد فی معرفه حجج اللّه علی العباد، قم: کنگره شیخ مفید.
مقرّم، عبدالرزاق (1426). مقتلالحسین، بیروت: موسسه الخرسان للمطبوعات.
یعقوبی، احمدبنابییعقوب (بیتا). تاریخالیعقوبی، قم: اهلبیت.