چکيده
يکي از عناصر محوري در تمدنسازي، تبيين نوع نگاه به مقوله توسعه و ارائه مسير تحقق آن است. به همين دليل در سالهاي اخير الگوي اسلامي-ايراني پيشرفت مورد توجه مسئولان و پژوهشگران قرار گرفته است. به رغم ظرفيتهاي بيبديل انديشهمهدويت در نظام فکري اسلام و طراحي مسير انقلاب اسلامي براي رسيدن به حکومت جهاني امام مهدي؛ تاکنون انديشه مهدويت در طراحي الگوي اسلامي ايراني پيشرفت بسيار مغفول مانده است. از منظر آيات و روايات، از جامعهاي پيشرو و متکامل و صفهايي شده است که از آن به عنوان جامعه عصرظهور ياد ميشود. شناسايي عناصر اين جامعه متکامل و پيشرفته از منظر اسلامي، موجبات طراحي يک الگوي توسعه و پيشرفت متناسب با فرهنگ اسلامي و رسالت انقلاباسلامي را فراهم ميآورد. در اين مقاله کوشيدهايم با بررسي ابعاد و ويژگيهاي جامعه عصر ظهور، از آن به عنوان مبنايي جهت تبيين ابعاد پيشرفت اسلامي بهره بريم. روش پژوهش استدلالي-استنتاجي و با بررسي اسنادي و کتابخانهاي ميباشد؛ بدين صورت كه بعد از بررسي و واکاوي مجموعه منابع و وصفهايي که در زمينه جامعه مهدوي طرح گشته است، به ارائه يک مدل منسجم شامل اصول نظري(پيش فرضها)، راهبرد کلان و راهبردهاي کاربردي براي پيشرفت پرداختهايم.
مقدمه
الگوي اسلامي، به نوعي قطبنماي حرکت پيشرفت کشور در مسير پر پيچ و خم جامعه اسلامي است که در تلاش براي هدايت و راهنمايي مسير اجتماع از وضع موجود به وضع مطلوب است. مقاممعظم رهبري در اين زمينه در بياني رسالت اين الگو را چنين بر ميشمرند:
الگوي اسلامي يعني يک نقشه جامع، بدون نقشه جامع دچار سردرگمي خواهيم شد...اين الگو به ما ميگويد که به کدام طرف، به کدام سمت و براي کدام هدف داريم حرکت ميکنيم... (بيانات مقام معظم رهبري، ديماه 1389).
اين الگو به عنوان نقشه جامع تعالي کشور، بر مبناي آموزههاي اسلامي و با توجه کامل به مقتضيات و شرايط کشور ميباشد (شوراي راهبردي الگوي پيشرفت، 1392: 1). انقلاب اسلامي از آغاز تاكنون در مسير رسيدن به آرمانها و اهداف متعالياش هر چند در برخي از حوزهها از موفقيت نسبي برخوردار بوده؛ در برخي از حوزهها همچنان با چالشهاي متعددي مواجه است كه به راهكارهاي مناسب براي برونرفت از آنها نياز دارد. به طور مثال، فتح قلههاي علم و دانش در بسياري از حوزههاي مهندسي، پزشكي و صنايع نظامي، برخي از مشکلات گذشته کشور در اين حوزهها را مرتفع ساخته است؛ اما از سوي ديگر کشور همچنان در حوزههاي مختلف علوم انساني و اجتماعي با مشکلات متعددي نظير بيكاري، تورم، وابستگي گسترده به درآمدهاي نفتي، سيستم مالياتي ضعيف، محيط كسب و كار نامناسب، توزيع نامناسب درآمد و مسايل زيستمحيطي مواجه است كه باعث ميشود کارآمدي دستاوردهاي علمي در کشور كمتر نمايان گردد. همچنين، هر چند كشور طي ساليان اخير از اسناد بالادستياي نظير سند چشمانداز، برنامههاي پنج ساله توسعه و انواع سياستهاي کلي بهرهمند بوده است؛ همچنان به نظر ميرسد حلقه مفقوده ديگري در سطح حکمراني كشور وجود دارد كه باعث ميگردد بدون وجود آن، اين اسناد بالادستي نيز از کارآمدي لازم براي رفع چالشهاي اجتماعي و اقتصادي برخوردار نباشند. در كنار مسائل مذكور، سرعت بالاي تغييرات اجتماعي و اقتصادي در عرصه بينالمللي، به ويژه در منطقه خاورميانه و مأموريت ذاتي انقلاب اسلامي ايران در ايجاد هويتهاي اجتماعي نوين مبتني بر آموزههاي قرآن و اهلبيت نياز به توليد چنين الگوي حکمراني را دوچندان ميكند (پيغامي و حسيني، 1391: 74).
از طرفي ظرفيتهاي بيبديل انديشه مهدويت، ارائهكننده مؤلفههاي الگوي پيشرفت در نقطه غايي آن محسوب ميشود. در لسان آيات و وروايات، ويژگيهايي براي جامعه عصر ظهور طرح گرديده است که آن را به عنوان يک جامعه الگو، بي بديل ميسازد. طرح اين ويژگيها، صرفا از روي خلق ذوق و اشتياق براي آرزوي چنين جامعهاي از سوي مردم نبوده است؛ بلکه مراد اصلي از طرح آن، الگوگيري از اين جامعه نمونه و تلاش به حد وسع خود براي تحقق آن بوده است. انديشهاي که امام راحل بر اساس آن، انقلاب اسلامي را زمينهساز حکومت عدلگستر مهدي تلقي کرد. لذا هر الگويي از پيشرفت، بايد با الهامگيري از مولفههاي جامعه مهدوي طراحي گردد و به انديشه مهدويت، به عنوان يکي از منابع اصلي طراحي الگو نگريسته شود.
البته هر چند اين عدم تعادل ميان پيشرفتهاي رخ داده در حوزههاي فيزيکي و انساني و عدم يک الگوي حکمراني مناسب مبتني بر انديشههاي اسلامي از يك منظر نشاندهنده ضعفهاي اساسي کشور در حوزه علوم انساني و ناکارآمدي سياستهاي پس انقلاب در توليد متخصصان علوم انساني مبتني بر نيازها و مسائل انقلاب اسلامي است؛ از سوي ديگر ميتوان آن را گذاري همانند گذارهايي دانست که ساير ملل دنيا در طول تاريخ پيشرفت خود با آن مواجه بودهاند. بنابراين، بايستي بيش از آنكه نسبت به عدم چنين تعادلي در كشور نگران بود، نسبت به ضرورت توجه به اين مهم، در اين مقطع تاريخي توجه داشت. معارفي چون معارف مهدوي، از پتانسيل بالايي در جهت بسط اين الگو برخوردار هستند.
بيشک ريشه اصلي چنين عدم تعادلي در کشور در عدم توجه به وجود ذخيره معرفتي همچون انديشه مهدويت است که نتيجه آن عدم هرگونه الگوي لازم جهت تمشيت و تدبير امور به سمت غايات مطلوب انقلاب اسلامي است. بسياري از مسائل اين الگوي پيشرفت، مسائل عمومي براي مردم شرق و غرب عالم است. به طور مثال، مفهوم عدالت هم در جهتگيريهاي انقلاب اسلامي و هم در انديشه مدرن غربي همواره از جايگاهي ممتاز برخوردار بوده و به عنوان واحد تحليل مورد توجه قرار گرفته است (کونو، 2003: 1). اين در حالي است كه در انديشه اسلامي و به تبع معارف مهدوي، اين مفهوم از جايگاه و تعريفي متفاوت در حوزه مسائل اجتماعي و اقتصادي برخوردار است (پيغامي و حسيني،1392: 17). به نظر ميرسد اين مسئله همان نکتهاي است که بارها از سوي مقام معظم رهبري در خصوص تفاوت نرمافزاري تمدنسازي اسلامي با تمدن مغرب زمين در عين استفاده از تجربيات کشورهاي غربي مورد تأکيد قرار گرفته است.[1]
در ساليان اخير به موضوع الگوي پيشرفت توجه ويژهاي شده و بر اين اساس مطالعات زيادي صورت پذيرفته است که بعضا خالي از ايراد نيز نبوده است.[2] در ميان همه اين فعاليتها که در تلاش جهت تبيين مفاهيم پايهاي اين حوزه و ارائه ارکان و اصول آن در عرصههاي متنوع پيشرفت بودهاند، کمتر به طور مستقيم به انديشه مهدويت به عنوان يک ظرفيت بي بديل در اين ساحت توجه مبذول داشتهاند که به نظر عجيب ميآيد. رسالت اصلي انقلاب اسلامي، زمنيهسازي براي حکومت جهاني اسلام به امامت حضرت حجت است و بر اين مبنا، يکي از ارکان اصلي طراحي الگوي مطلوب و ترسيم وضع برونرفت از وضع موجود، توجه به معارف مهدوي و به تبع ويژگيهايي است که در لسان آيات و روايات، به جامعه مهدوي اشاره دارد. هر آنکه با عزم و اراده حرکت ميکند، طرح و تصويري از مسير و مقصد در انديشه دارد. شوق انتظار جان مايه حرکت براي گذر از وضع موجود به سوي وضع مطلوب است. حرکتي که بايد با شناسايي مقصد آغاز گردد و بدان سو متمايل شود. حکومت جهاني امام مهدي به عنوان ثمره مجاهدتها و تلاشهاي همه انبياي الاهي واجد مولفهها و مشخصاتي است که فطرت انساني آن را ميپذيرد و تشنه آرمانها و اهداف چنين حکومتي است.
بيان مسئله
ارائه تصوير آينده انسان و جهان از منظر اسلامي، در گرو توجه به ويژگيهاي جامعهاي است که امام مهدي با قيام خود برپا خواهد کرد. سيماي عصر ظهور ما را به فهم تصويري واقعي و البته آرماني از آينده رهنمون ميکند. انسان و اجتماعات بشري در عصر حاضر داراي مسائل بيشماري است که تنوع و چندگانگي آن مسائل به تنوع ابعاد وجود انسان و حيات او بستگي دارد. اين مسائل از موضوعات بلند ماوراي طبيعت آغاز شده و تا مسائل ملموس اقتصاد، سياست و تربيت و جامعه ادامه يافته است. مسائلي که بشر نتوانسته چارهاي براي آن بيابد.
جامعه مهدوي، الگوي بصيرت بخشي است که بشر را به هدف آفرينش و فلسفه خلقت متوجه کرده و او را به سوي غايت خويش رهنمون ميكند. فکر در باب جامعه مهدوي و تصور آن دوران، انسان را به وضع کنوني و اميدوار براي بهبود وضعيت فعلي معترض نگه ميدارد و براي فرد و تکامل براي فرهنگ جامعه تعادل روحي و رواني ايجاد خواهد کرد. انساني که وضع خوب را تصور و بعد تخيل نکند؛ تعادل رواني خود را از دست ميدهد.
ضرورت ديگر پرداخت به جامعه مهدوي از اين منظر است که جامعه منتظر و زمينه ساز بايد در مقام جهتگيري کلان براي رشد جامعه فعلي خود، نقطه آخرين، يعني جامعه مهدوي را ترسيم و تصوير و بعد وضع فعلي خود را بر اساس آن تحليل کنيم. جامعه سازي به الگويي نياز دارد و آن الگو در نگاه ما به آينده متعلق است و در گذشته يافت نميشود. بنابراين، با ريز شدن در جزئيات درباب جامعه مهدوي بايد به سمت الگوگيري از آن جامعه الاهي باشيم. با ذکر اين توضيحات در جمعبندي بايد گفت احصاي کامل و منسجم مولفههاي جامعه عصر ظهور براي ارائه الگو جهت کمک به تدوين الگوي اسلامي پيشرفت، موضوع تحقيق حاضر ميباشد.
مباني نظري پرداخت به جامعه عصرظهور
قبل از ورود مستقيم به توضيح ابعاد و مولفههاي مدل لازم است توضيحاتي اجمالي حول مباني نظري تحقيق در اين حوزه بيان کنيم:
امام مهدي براي اجراي رسالتي بزرگ و عالمگير و پر ژرفايي ذخيره گشته است و حقيقت و عظمت برنامههاي او جز پس از ظهور آشکار نخواهد شد؛ ليکن ميتوان از خطوط کلي حرکت و قيام ايشان بر اساس روايات اسلامي سخن گفت. نيز از آنجا که مباني جامعه مهدوي در عقل و نقل ريشه دارد، تصويري بر اساس منابع ديگر ديني، به خصوص قرآن کريم از چنين جامعهاي امکان پذير است.
بخش عظيمي از روايات، به قبل از برپايي جامعه مهدوي مربوط است و لذا روايات کمتري از ويژگيهاي عصر ظهور داريم. با اين حال، تصويري که قرآن و روايات از آن جامعه عصر ظهور براي ما نشان ميدهد، ميتواند محمل خوبي براي ورود در عرصه تصويرپردازي الاهي باشد. موعود شيعه هم شخصيت است و هم وضعيت؛ بدين معنا که ما بر اساس متون ديني تنها در انتظار يک شخصيت به سر نميبريم؛ بلکه بايد در جستوجوي نوعي وضعيت نيز باشيم (بابائي، 1387: 197). بدون آگاهي از آن وضعيت، پرسش از چيستي و چگونگي انتظاري که به سر ميبريم، بي پاسخ ميماند.
روايات مربوط به در اين موضوع از دو جنبه حائز اهميت است:
1-اين روايت به طور قطعي از تحقق آرمانهاي مهم ديني و انساني همچون توحيد، عدالت و بسط اخلاق و معرفت خبر ميدهند.
2-تحقق هريک از اين آرمانها لوازم، مقدمات و آثاري به همراه دارد که تأمل در آنها ما را به سوي ويژگي و مشخصههاي ديگر از جامعه مهدوي راهنمايي ميکند (همان: 211).
اين ويژگيها از طرفي براي نقد و بررسي وضعيت فعلي جامعه ما معيارهاي لازم را فراهم ميکند و از طرف ديگر به عنوان الگويي الهام بخش ميتواند در جهتگيري و سياستگذاري يک جامعه دخيل باشد.
در باب چگونگي پرداخت به اين جامعه نکتهاي ضروري است و آن اينکه روايات مربوط به جامعه مهدوي داراي محدوديت است؛ بدين معنا که تمام ابعاد آن بيان نشده است؛ اما ميتوان جامعه مهدوي را جامعهاي که دانست كه در تعاليم وحياني ريشه دارد.
نکته ديگر آنکه شناخت عصر ظهور نسبي است (مجتهدي، 1385: 22). کسي که خود در غيبت زاده شده و در آن به سر برده است، چگونه ميتواند روزگار پرشکوه ظهور را آن گونه که واقع ميشود، ترسيم كند؟
امام باقر در اين زمينه ميفرمايند:
شناخت آن روزگار، آن گونه که خواهد بود براي شما ممکن نيست تا اينکه آن دوران را ببينيد (مجلسي،1403، 52: 366).
اين توضيحات از آن نظر لازم است که اگرچه در اين تحقيق به اقوالي در وصف جامعه عصر ظهور اشاره شده است که مورد قبول اکثر علما و داراي اسناد معتبر ميباشد؛ عصر ظهور، عصر بروز تحولات گوناگون در تمام ابعاد هستي است و شناخت آن براي کساني که رايحهاي از آن فضا را استشمام نکردهاند، دشوار است.
با اين اوصاف در اين پژوهش با استفاده از روش استدلالي-استنتاجي و با بررسي اسنادي-کتابخانهاي مدلي طراحي گرديده است که از نظر انسجام و کامل بودن مولفهها منحصر به فرد ميباشد.
- درآمدي بر الگوي اسلامي پيشرفت با الهام از ويژگيهاي عصر ظهور
تاکنون از ابعاد مختلفي براي جامعه عصر ظهور ويژگيهاي مختلفي ذکر شده است. اما هدف تحقيق حاضر ارائه فهرست جديدي از اين ويژگيها نميباشد؛ بلکه در قالب يک مدل منسجم و همه جانبه سعي شده است تا راهبردهايي کاربردي براي ايجاد الگويي اسلامي از پيشرفت با توجه به ويژگيهاي عصر ظهور طراحي و تبيين شود.
آنچه تحقيق حاضر را منحصر به فرد و متمايز ميکند همين ايجاد ارتباطي معنادار بين ابعاد مختلف و مؤلفههاي مذکور ميباشد. لذا اين مدل از سه بخش اساسي تشکيل شده است: اصول نظري(پيش فرضها)، راهبرد کلان و مؤلفههاي اساسي. در ادامه به تبيين ابعاد مختلف اين سه بخش اساسي ميپردازيم و در نهايت شکل کامل مدل را ارائه خواهيم کرد:
4-1. اصول نظري
اين مدل داراي چارچوب نظري خاصي است. به عبارت ديگر، مدل حاضر در فضاي نظري خاصي بيان شده است که اگر اين فضا درست فهم نشود، فهم کل مدل نيز ممکن نخواهد بود. چارچوب نظري يا همان پيش فرضها، مانند روحي بر تمام مدل اثرگذار است و به نوعي در مدل، هر کدام از آنها به طور مجزا بر تمام مدل سايه نظري افکنده است. چارچوب نظري، داراي سه اصل اساسي است که ساير اجزاي مدل در آنها ريشه دارد که به عنوان پايهي مدل و پيش فرضهاي نظري استخراج مولفهها ميباشند:
4-1-1. اصل اول ظهور؛ سرآغاز فرايند تکامل نهايي
تصوير ما از جامعه مهدوي نبايد به شکل نقطهاي باشد؛ بدين شکل که جامعه مهدوي را نقطه پاياني و غايي بشر انگاريم كه از آنجا به بعد سکون و توقف حکفرما باشد و يا دوران آغاز احساس ملامت و يکنواختي و سردي بپنداريم. چنين تصوري خلاف آن جامعه الاهي است.
جامعه مهدوي آغاز حركت اصلي انسان است، نه پايان كار، و اين حُسن مهم آرمانهاي اسلامي است. به تعبير شهيد مطهري، در هر مكتبي وقتي آرمانش محقّق شود، ديگر كار آن مكتب تمام ميشود و ميميرد؛ امّا انساني كه نبردهاي با باطل را به اتمام رسانده، هنوز اصل «فَاسْتبَقوا الخَیْرات» جلو چشمش خودنمايي ميكند. او كه نقصها را برطرف كرده، تازه در ابتداي سير صعودي خود است كه بايد بالا رود و اين سير، منتها و نهايت ندارد و هرچه بالا رود، در دستگاه هستي براي او امكان بالاتر رفتن هست و شايد فلسفه رشد فوقالعاده علمي و معنوي مردم در عصر ظهور همين نكته باشد (سوزنچي،1383: 70).
جامعه مهدوي نقطه آغازي براي حرکت بشر بوده ومسير تعالي و رشد حقيقي در آن دوران تازه نمايان شده و آرمانها و نيازهاي بشر ارتقا مييابد.
مقام معظم رهبري در اين باره ميفرمايند:
ما مكرر عرض كرديم كه همه حركتى كه بشر در سايهى تعاليم انبيا در طول اين قرون متماديه انجام دادند، حركت به سمت جاده اسفالته عريضى است كه در دوران حضرت مهدى به سمت اهداف والا كشيده شده است كه بشر در آن جاده حركت خواهد كرد. مثل اينكه يك جماعتى از انسانها در كوه و كمر و راههاى دشوار و باتلاقزارها و خارستانها با راهنمايىهاى كسانى همين طور حركت دارند ميكنند تا خودشان را به آن جاده اصلى برسانند. وقتى به جاده اصلى رسيدند، راه باز است؛ صراط مستقيم روشن است؛ حركت در آن آسان است؛ راحت در آن راه حركت ميكنند. وقتى به جاده اصلى رسيدند، اينجور نيست كه حركت متوقف بشود؛ نه، تازه حركت به سمت اهداف والاى الاهى شروع ميشود؛ چون ظرفيت بشر يك ظرفيت تمامنشدنى است.
در طول اين قرون متمادى، بشر از كجراههها، بيراههها، راههاى دشوار، سخت، با برخورد با موانع گوناگون، با بدن رنجور و پاى مجروح شده و زخمآلود، در بين اين راهها حركت كرده است تا خودش را به اين جاده اصلى برساند. اين جاده اصلى همان جاده زمان ظهور است؛ همان دنياى زمان ظهور است كه اصلاً حركت بشر به يك معنا از آنجا شروع ميشود. (ديدار با استادان و دانشپژوهان حوزه مهدويت، 18/4/1390)
ذکر اين نکته نيز مهم است که وقتي از جامعه مهدوي به عنوان جامعه اخلاق و عدالت و برپايي قانون الاهي سخن ميگوييم، منظور آن نيست که همه يک شکل و يک نوع و يک اندازه اند و تفاوت و تنوعي نيست. دولت او، دولت عاشقي و عدل جهاني است و درعين حال حکومت کليشهها نيست؛ شهر مهدوي شهر کليشهها نيست؛ شهر آدمکهاي چوبي، همشکل و هم سليقه نيست (رحيمپور، 1388: 48).
4-1-2. اصل دوم واقعي بودن آرمان جامعه مهدوي
جامعه آرماني در منظر شيعه، در عين حال که داراي افقي وراي وضع کنوني بشر است، آرمانگرايي به معناي خيال بافي نيست. از دل واقع بيني به افق آرماني بشر مينگرد و در جستوجوي آن بر ميآيد.
نكته مهمّي در آموزههاي اسلام هست و آن اينكه تمام آرمانهايي كه در اسلام مطرح شده، واقعي و عيني و دست يافتني هستند. مكاتب جديدي كه چند قرن اخير در جهان غرب پيدا شده و آرمانهايي را مطرح كردهاند، به طور عمده معترف بودهاند كه آرمان آنها از نوع ايدهآل است و توصيه آنها براي رسيدن به آن آرمان، صرفاً توصيه روشي است؛ يعني بكوشيد حتّيالامكان به آن سمت و سو برويد؛ هر چند معلوم است كه آن آرمان، سرانجام، دست نيافتني است. در واقع مدينههاي فاضله آنها، اتوپيايي نبوده كه واژه ايدهآل ترجمه دقيقي از آرمان آنها است؛ امّا آرمانهاي اسلامي، صرفاً ايدهآل و غير عيني نيست. اسلام، انسان را تا حدّ خليفة اللهي ميخواهد و قبل از هر چيز نمونه آن را (پيامبر اكرم و امير مؤمنان) به جامعه بشري عرضه ميكند تا بدانند اين آرمان، به وسيله انسانها دست يافتني است. به همين ترتيب، اگر از ما ميخواهد جامعهاي با عدالت كامل در دنيا برقرار كنيم، تحقّق آن را نيز امري واقعي ميداند، نه صرفا همچون آرماني دست نيافتني (سوزنچي، 1383: 68).
4-1-3. اصل سوم نوع شناسي تحولات جامعه مهدوي(نشئهاي بودن تحولات)
درباره عصر ظهور، به رواياتي برميخوريمکه در آن از پديدههاي عجيب و غير قابل شناخت چون طلوع خورشيد ازمغرب، طولاني شدن روزها، ديده شدن برادر مومن درمشرق توسط برادر مومن درمغرب و... خبر داده شده است. برخي اينگونه تعبيرات در روايات را مجاز از تکنولوژي معاصر دانسته و برخي اين پديدهها را معجزهاي از جانب امام عصر تلقي ميکنند.
در اين ميان علامه طباطبايي کلامي دارند که علاوه بر اينکه پاسخگوي اين پرسش است، ميتواند براي تأمل در جامعه مهدوي از اين منظر راهنما باشد. ايشان در ذيل آيات 210-212 سوره بقره در اين باب آوردهاند:
در بسياري از روايات ذيل برخي از آيات به اين مسئله برميخوريم که ائمه معصومين در تفسير مقطعي گاه آن را به قيامت، گاه بهرجعت،گاه به ظهور مهديآل محمد تفسير کردهاند واين تفسير ميرساند که يک نحو سنخيت ومناسبتي بين اين سه روز موجود است. لذا ظهور و رجعت و قيامت، سه مرتبه از يک حقيقت واحد است که داراي شدت و ضعف است و هرچه به سمت قيامت حرکت ميکنيم، نشئات تجلي حق کاملتر است. روز ظهور مهدي همچون رجعت و قيامت، روزي است که حق جلوهگر ميشود، هرچند ظهورش از ظهور رجعت و قيامت ضعيفتر است. از اهلبيت روايت شده که ايام الله سه روز است: روز ظهور، روز رجعت و روز قيامت (طباطبايي، 1346، ج3: 153 و 154).
در نگاه علامه طباطبايي، «ظهور» سرمنشأ تحولات بنيادين در جوهر هستي است و به عنوان مرتبهاي از مراتب عالم به سوي کمال معنادار است. بنابراين، داشتن انتظار تحولات اساسي و گسترده در ساحت عالم، انتظاري بيجا نبوده و با ويژگيهاي آن عالم متناسب است. قابل ذکر است که اين نوع نگاه نوآوري علامه طباطبايي و نگاه خاص ايشان است.
4-2. راهبرد کلان زمينهسازي
آنچه به عنوان راهبرد کلان در اين مدل ارائه ميشود «راهبرد کلان زمينهسازي» است. بدين معني که بايد از وضع فعلي حرکت کرد و با الگويي مدون که ميتواند همان الگوي اسلامي پيشرفت باشد، به سمت جامعه مهدوي پيش رفت. اين يک ضرورت است. آنچه شفيعي سروستاني آن را «استراتژي انتظار» ناميده است (1384). جايگاه الگوي اسلامي ايراني پيشرفت دقيقا همين جاست؛ يعني الگويي جهت تحقق راهبرد کلان زمينه سازي.
حال براي اين زمينه سازي چه بايد کرد؟ راهبردهاي کاربردي بخش سوم مدلي که در ادامه ميآيد؛ پاسخ به اين سوال است. راهبرد کلان جامعه منتظر در دوران غيبت، جهت تعالي مبتني بر تعريف اسلامي آن، راهبرد زمينهسازي است. زمينهسازي صرفا مقولهاي فردي ناظر به يک فرد يا شخص منتظر نيست؛ بلکه در ساحت اجتماعي نيز جلوههاي خاص خود را دارد و تمام عرصههاي فرهنگي، سياسي، اجتماعي و اقتصادي را در جامعه دربرميگيرد. براساس چنين راهبردي، دولت زمينهساز نيز قابل تعريف و تحليل است. آنچه بيش از پيش تأثير راهبرد زمينهسازي را بر پيشرفت کشور دوچندان ميکند، آن است که نفوذ و گستره تأثيرگذاري اين راهبرد در جامعه بي بديل است؛ چرا که از طرفي بر آمادگيهاي فردي يک فرد منتظر از منظر اسلامي تأکيد دارد و از سوي ديگر گستره آن تمام ساحتهاي اجتماعي را درمينوردد.
4-3. راهبردهاي کاربردي پيشرفت با الهام از جامعه عصر ظهور
در نظام مهدوي، پيشرفت بر خلاف مدلهاي رايج سطحي، تک بعدي يا منحصر به رفاه دنيايي نيست، بلکه راه و سياستي است که بااحکام و قوانين الاهي آميخته است و با محوريت مديريت الاهي صورت ميگيرد. ظهور نقطه عطف تاريخ و روز ثمر دادن جامعه بشري است. بشر که تشنه آرمانهاي چنين رخدادي بوده است؛ در سرور به سر برده و ابتهاج معنوي وجود او را فرا ميگيرد. تحولات و انقلابهاي دروني و بيروني در ساحت فردي و اجتماعي انسان، از علم و آگاهي و عقلانيت تا عدالت و آباداني گسترده و تا معنويت و رشد انسان را در بر ميگيرد. در اين مدل چهار راهبرد کاربردي از ويژگيهاي جامعه مهدوي احصا شده است..
4-3-1. رشد عقلانيت و آگاهي عمومي
درعصر ظهور، عقل آدميان چون گنجي نهفته آشكار گشته و شکوفه ميدهد. انسان از جهت عقلانيت رشد کرده و عقول مردم زياد ميگردد. رشد در عقلانيت، هم شامل عقلانيت ابزاري و عقل معاش آدميان ميشود و هم شامل عقلانيت ارزش و عقل معاد انسان. عصر ظهور، عصر گستردگي حوزه عقلانيت و علم در تمام سطوح آن است. مهم ترين ره آورد عصر ظهور به يک معنا «کمال عقل آدمي» است.
امام باقر ميفرمايد:
آنگاه که قائم ما قيام کند، خداوند دستش را بر سر بندگان خواهد گذاشت، عقلهاي آنها را جمع و تقکرشان را کامل خواهد کرد (مجلسي، 1403، ج52: 336).
4-3-2. فهم پذيرش ولايت ولي الله(انسان کامل)
از جمله مهمترين ويژگيهاي آن دوران، ظهور حاکميت ولايت الاهى بر روى زمين است. آثار اين ولايت عبارتند از: تحقق عدالت، امنيت و حتى تحقق رفاه عمومى. بنابراين، دورنماى جامعه مهدوى در معارف اسلامى اين است كه در آن جامعه اولاً، معنويت جزء اركان اساسى جامعه است و اصولاً جامعه مهدوى بر محور عبوديت و بندگى خداى متعال شكل گرفته است و ثانياً، در پرتو اين معنويت و عبوديت در جامعه، عدالت و رفاه محقق مىشود.
يكى ديگر از ويژگىهاى عصر ظهور، تجلى ولايت ولىالله است؛ زيرا اساساً چيزى در عرض ولايت ولى خدا بر روى زمين وجود ندارد. بنابراين، وقتى ولايت او محقق مىشود؛ نفوس بشرى آن ولايت را مىپذيرند و مناسبات اجتماعى بر محور آن ولايت شكل مىگيرد، طبيعى است معنويت، عدالت، رفاه و امنيت در قالبهاى خاصى كه با همان جريان نور متناسب هستند، محقق مىشود؛ زيرا شكلگيرى همه مناسبات بشرى، بر محور تقواست؛ نه بر محور هوا و به تعبير ديگر بر محور ولايت ولى الله است و نه بر محو اولياى طاغوت. در جامعه مهدوى، عدالت با عبوديت و ولايت الاهي متناسب است. به تعبير ديگر، هرگاه مناسبات ولايت خداى متعال در جامعهاى اجبارى شد و همه روابط اجتماعى متناسب با بندگى خداى متعال شكل گرفت، جامعه مهدوي تحقق يافته است.
از بين رفتن موانع بيروني هدايت (از بين رفتن ظلم و ظالمان)
تاريخ نشان ميدهد يکي از علل رويارويي افراد در برابر حقيقت، به استغضاف کشيدن فکري و اقتصادي مردم توسط مستکبران بوده است. يکي از راهبردهاي عملياتي در بسط هدايت عامه، از بين رفتن اين مانع بيروني است. به عبارتي استکبارستيزي، برخلاف تصوري که گاه رواج ميگردد، در جوهر معارف مهدوي قرار دارد. مهدي براي تحقق حاکميت الله، با حاکميت طاغوت و شيطان که تجلي آفاقي آن مستکبران و ظالمان است، مبارزه ميکند و آنها را در مجموعه مبارزات ابتدايي قيام خود از ميان برمي دارد.
ظلم و ظالمان در جامعه، گاه بيديني و ورويارويي با حقيقت را به عنوان يک علت مُعده موجب شدهاند و به عنوان يک مانع بيروني پيشروي هاديان و مصلحان اجتماعي بوده است. در الگوي پيشرفت اسلامي، نيز بايد اين تقابل به شکل پررنگي ديده شود و هويت و شاکله انقلاب اسلامي در چالش با مستکبران جهان تبيين و تعريف گردد.
بر اساس اعتقادات شيعيان، حضرت حجت هيچ کس را به اجبار شيعه نميکنند. بلکه ايشان موانع بيروني هدايت را از بين ميبرند. اين راهبرد در ايجاد عدل بسيار خودنمايي ميکند. براي مثال ايشان به جنگ سفياني ميروند، اوکه مانع هدايت است.
4-3-4 احياي دين
يکي از مهمترين رويدادهايي در عصر ظهور، ترسيم چهرهاي نو از دين اسلام است. چهره دين اسلام در عصر ظهور، درخشان، خالص، بيپيرايه، به دور از هر گونه جعل و تحريف و خرافه و بر اصل و حقيقت اين دين شريف منطبق است؛ لکن بر اثر گذشت تاريخ و وارد شدن انواع پيرايهها و انحرافها در دين، وقتي امام عصر به اصلاح و احياي دين اقدام ميکند، مردمي در آن عصر گمان کنند که او امر جديدي (دين جديدي) آورده و بر اساس آيات قرآن به مقابله با او ميپردازند. اينان برداشت غلط خود را از دين، برداشت منطبق با اصل حقيقت تلقي ميکنند. اين انحراف از دين تا قبل از دوران ظهور تا حدي است که در روايات فراواني آمده که مهدي آورنده کتاب و سنت جديد و يک امر جديد است.
اميرالمؤمنين در خطبه 138 نهج البلاغه در باب احياي دين به دست امام عصر اين چنين ميفرمايند:
هنگامي که ديگران هواي نفس را بر هدايت مقدم بدارند، او اميال نفساني را به هدايت بر ميگرداند و هنگامي که ديگران قرآن را بارأي خود تفسير کنند، او آرا و افکار را به قرآن بازمي گرداند. او به مردم نشان خواهد داد که چه نيکو ميتوان به عدالت رفتار كرد. او تعاليم فراموش شده قرآن و سنت را زنده ميسازد.
بنابراين مراد تعابيري چون تعبير امام باقر که ميفرمايد: «هنگامي که قائم ظهور کند، شيوههاي نو و کتاب جديد و روشهاي تازه ميآورد ودر قضاوت روش جديدي دارد» (نعماني، 1376: 85)؛ آن خواهد بود که او احياگر دين خاتم انبياي الاهي است. او به سان پيامبراسلام که جاهليت را ويران ساخت؛ يک بار ديگر بر جاهليت غلبه خواهد يافت.
مولفههاي جامعه عصر ظهور
4-4-1 عدالت
«عدالت» آرمان همه انبياي الاهي و غايت همه مصلحيناجتماعي در طول تاريخ بوده است. برجستهترين خط و وصفي که چه به لحاظ کمي و چه به لحاظ کيفي از جامعه مهدوي شده است؛ آنکه عدالت در جامعه مهدوي برپا خواهد شد. بشارت به موعود براي انسانها هميشه مقرون به اين پيام و نويد بوده است که او برپاکننده عدالتي گسترده در جهان خواهد بود. مقام معظم رهبري در اين باب ميفرمايند:
شما وقتى در همه روايات كه راجع به آن بزرگوار و راجع به آن دوران آمده نگاه مىكنيد؛ مىبينيد اغلب تكيه بر روى اين نيست كه مردم در آن دوران ديندار مىشوند - با اينكه ديندار هم مىشوند - بلكه تكيه بر روى اين است كه مردم در آن وقت برخوردار از عدالت مىشوند و قسط و عدل اقامه مىشود؛ اين مطلب در دعاها و زيارتهاى آن بزرگوار و روايات هست؛ يعنى نقطه برجسته در آن آينده پر از نويد، عبارت است از: عدالت؛ بشر تشنه عدالت است (بيانات مقام معظم رهبري در ديدار با اعضاي دولت، 4/6/1386).
در روايات ما نيز همان طور که اشاره شد، دعوت به توحيد و مبارزه با شرک و کفر اعتقادي به اندازه ايجاد عدالت و اجراي آن مورد تأکيد قرار نگرفته است و آن ريشه در نياز بشريت در دوران به عدالت و تشنگي او به اين گفتمان است (حکيمي،1381: 780).
پيامبر اسلام مهدي موعود را اين چنين به امت خويش بشارت داد:
بشارت باد شما را به مهدي،! بشارت بايد شما را به مهدي! بشارت باد شما را به مهدي! او خروج ميکند، در حالي که اختلاف و زلزله شديد مردم را فرا گرفته است. او زمين را از قسط و عدالت پرميکند، همان گونه که از ظلم و جور انباشته شده بود. قلوب بندگان خدا را سرشار از حالت عبادت و بندگي ميکند و عدالت او همه آنان را در بر ميگيرد (طوسي،1383: 115).
عدالت مهدوي داراي گسترهاي به ابعاد همه ساحات وجود انسان، اعم از اقتصاد، سياست، فرهنگ و امنيت و ژرفايي وراي امور سطحي و ظاهري است.اين گستره و ژرفا چيزي است که در لسان روايات قابل رويت است. بر اساس روايتي از امام صادق، اولين جلوه عدالت او چنين است:
اولين عدالتي که قائم ظاهر ميسازد، اين است که ندا ميدهد: افرادي که حج مستحبي انجام ميدهند، حجرالاسود و محل طواف خانه خدا را در اختيار کساني که حج بر آنها واجب است قرار دهند (مجلسي، 1403، ج52: 374).
نفوذ عدالت او در اعماق جامعه تا آنجا است که امام صادق ميفرمايد:
مهدي، عدالت را همچنان که سرما و گرما وارد خانه ميشود، وارد خانههاي مردمان کند و دادگري او همه جا را فرا بگيرد (همان: 362).
او به حقوق انساني و عدالت در رفتار اجتماعي توصيه کرده و در اين مسير اقدام ميکند. از حضرت علي چنين نقل است:
"بردهاي نميماند، مگر اينکه ]امام مهدي [ او را ميخرد و آزاد ميکند. و بدهکاري نميماند جز اينکه بدهي او پرداخت ميشود. مظلمه و حقي بر گردن کسي نميماند، جز اينکه به صاحب حق بازگردانده ميشود.کسي کشته نميشود، مگر اينکه ديه او را ميپردازد ]او خون بهاي کشتگان انقلاب جهاني خود را نيز ميپردازد و حقوق آنها را تضيع نميکند[ و... (همان: 224 و 225).
او اين روند ظالمانه را در جهان بر هم خواهد زد و بر اساس برنامهاي الاهي عدالت را در تمام ابعاد در سرتاسر جهان گسترش خواهد داد. برخي از اين برنامههاي جزيي در روايات اشاره شده که حکايت از چگونگي شيوه امام در بر هم زدن اين روابط ظالمانه دارد. يکي از آنها روايتي است از امام باقر:
] هنگامي که قائم قيام کند[ راههاي بزرگ و اصلي را توسعه ميدهد...و تمام مساجدي که به گونهاي مانع ايجاد راه است، خراب ميکند، و همه دريچهها و پنجرههايي که به راهها گشوده شده، يا بالکنها و ناودانها و فاضلابهايي که ]در راههاي عمومي[ قرار گرفته است، ميبندد (همان: 333).
اما نکته مهم آن است که مکانيزم برقراري چنين عدالتي در جامعه مهدوي چيست؟ قرآن کريم که از عدالت به عنوان هدف بعثت انبيا ياد کرده، به شکل لطيفي به اين پرسش هم پاسخ داده است؛ چنانکه در آيه 25 سوره حديد ميفرمايد:
لَقَدْ أَرْسَلْنَا رُسُلَنَا بِالْبَيِّنَاتِ وَ أَنزَلْنَا مَعَهُمُ الْكِتَابَ وَ الْمِيزَانَ لِيَقُومَ النَّاسُ بِالْقِسْط؛ همانا پيامبران را با نشانههاي آشکار برانگيختيم و با آنان کتاب و ميزان فرستاديم تا مردمان به قسط و دادگري برخيزند.
در اين آيه هدف انبيا اين دانسته شده است که مردمان خود قائم به قسط و عدل شوند نه اينکه آنها عدالت در جامعه از طريق حکومت آنها تحقق يابد. جامعه عادل هدف بوده است، نه عدالت در جامعه.
بنابراين، امام مهدي از طريق تحولات انفسي در جان انسانها كه در ادامه به چگونگي اين تحول اشاره خواهيم کرد، آنان را بستر ساز حکومت جهاني عدل محور قرار ميدهد. مردم در جامعه مهدوي در ذيل ولايت وليالاهي به ساز و کارهاي عادلانه فردي و اجتماعي از عدالت نايل ميشوند. بنابراين، ريشه خود اين عدالت گستري در جامعه مهدوي بر اثر تحولات انسانهاست و شايد يکي از رموز پرداخت به عدالت به اين اندازه در ماجراي مهدويت همين نکته باشد که اساسا تحقق چنين عدالتي در گرو تحولات بنيادين در روحيات و انگيزهها و نگرشهاي آدمي است. در بسياري از روايات هر جا سخن از عدالت مهدوي ميشود، از تغييرات روحي در جان آدميان بر اثر ولايت الاهي امام مهدي سخن گفته ميشود؛ چنان که رسول خدا فرمودند:
خداوند به وسيله مهدي از امت رفع گرفتاري ميکند. دلهاي بندگان را با اطاعت و عبادت پر ميکند و عدالتش همه را فرا ميگيرد (همان، ج51: 75).
در روايت مشهور ديگري نيز فرمودند:
مهدي قلوب امت محمد را از غنا پر ميکند و عدالت را گسترده ميسازد (همان: 92).
غناي روحي و حالت بندگي و خضوع نسبت به حق تبارک و تعالي با برقراري عدالت در جامعه بي ارتباط نبوده، بلکه اساسا بستر و سبب چنين عدالتي در همين تحولات روحي و عقيدتي ريشه دارد.
امام خميني در معناي چنين عدالتي از جانب امام عصر ميفرمايند:
آن کسي که به اين معنا موفق خواهد شد و عدالت را در تمام دنيا اجرا خواهد کرد، نه آن هم اين عدالتي که مردم عادي ميفهمند –که فقط قضيه عدالت در زمين براي رفاه مردم باشد-بلکه عدالت در تمام مراتب انسانيت (صحيفه نور، 1379، ج12: 208).
عدالت به عنوان رسالت تمام انبياي الاهي در جامعه مهدوي در تمام ابعاد انسانيت برقرار خواهد شد؛ از سطحيترين معناي از عدالت مهدوي كه عدالت اقتصادي است؛ تا ايجاد عدالت در عقل و روح انسان و برطرف کردن انحرافات فکري و عملي انسان اين عدالت است كه انسان را به پلههاي بالاي رشد و کمال ميرساند.
4-4-2 رشد معنويت و اخلاق
رونق يافتن طاعت و بندگي حق، زدوده شدن کينهها و دشمنيها از قلوب آدميان، از بين رفتن حرص و طمع و ايجاد روح بي نيازي در انسانها، از جمله نمونههاي ترقي معنوي آدميان در عصر ظهور است. رسول خدا ميفرمايد:
زماني که حضرت مهدي قيام کند، خداوند غنا و بي نيازي را در دل بندگانش مينهد؛ به گونهاي که حضرت اعلام ميکند، هرکس به مال و ثروت نياز دارد، بيايد؛ ولي براي آن، کسي پيش قدم نميشود (طبسي،1386: 235).
پيام قيام مهدوي رهايي بشر از هواهاي نفساني و رسيدن به معناي واقعي آزادي است. اسيرترين و گرفتارترين انسانها کساني هستند که اسير و گرفتار هواهاي نفساني خويشاند. پيام قيام امام مهدي وارستگي و آزادگي از همه غل و زنجيرهاي خودساخته بشري است و در نهايت جامعه مهدوي صحنه بروز اين آيه شريفه است که ميفرمايد:
يَضَعُ عَنْهُمْ إِصْرَهُمْ وَ الْأَغْلَالَ الَّتىِ كاَنَتْ عَلَيْهِم؛...بار گرانشان را از دوششان برمىگزيند و بند و زنجيرشان را مىگشايد... (اعراف: 157).
4-4-3 امنيت در جامعه مهدوي
در حالي که پيش از ظهور حضرت مهدي ناامني بر جهان چيره گشته است؛ يکي از بنياديترين کارهاي حضرت، بازگرداندن «امنيت» به جامعه است. اين گستره امنيت برآمده از تحولاتي است که در خوي و عادات مردم به وجود آمده است. درباره گسترش امنيت در روزگار امام مهدي گفته شده است: گرگ، گوسفند را نميدرد و شير، گاو را از بين نميبرد و مار به انساني آسيب نميرساند و موش انباني را نميجود. اين تغيير و تحول در خوي حيوانات نيز وارد شده و آنان را از در آشتي با يکديگر قرار ميدهد.
امنيت در جامعه مهدوي تا آنجا پيش ميرود که در روايت است يک دختر جوان از شرق جهان به غرب جهان بدون هيچ تهديدي تنهايي سفر ميکند و خطري او را تهديد نخواهد کرد و کسي مزاحم او نميشود.
4-4-4 رفاه عمومي در جامعه مهدوي
آنچه از روايات در اين زمينه استفاده ميشود، آن است که بر اثر بهبود وضع اقتصادي، فقر از جامعه بشري ريشه کن شده؛ به گونهاي که دارندگان زکات براي رساندن آن به نيازمندان به رنج افتاده و هرچه جستوجو ميکنند، کسي را نمييابند.
امام صادق ميفرمايد:
زمين گنجهاي خود را بيرون ريخته، آشکار ميکند؛ به گونهاي که مردم با چشم خود آن را بر روي زمين ميبينند و دارندگان زکات سراغ کساني ميگردند که نيازمند باشد تا زکاتشان را به آنان بدهند؛ ولي کسي يافت نميشود و مردم به فضل و بخشش خداوند از ديگران بي نياز ميگردند (مجلسي، 1403، ج52: 337).
4-4-5 عمران و آباداني در جامعه مهدوي
در عصر مهدي، زمين زنده و آباد خواهد شد و شادابي بر همه جوامع بشري حاکم ميشود. مهدي حقيقت شادي را براي جامعه به ارمغان ميآورد. دوران حاکميت او، آغاز يک انقلاب عمراني گسترده در سطح جهان است. هنگامي به عظمت اين آباداني پي ميبريم که ميزان ويراني پيش از ظهور را درنظر بگيريم. جهاني که با انواع آسيبها به طبيعت و عالم به دست انسانها روبرو بوده؛ روي ديگري را مشاهد خواهد کرد.
امام باقر ميفرمايند:
در زمان حکومت مهدي در روي زمين هيچ ويرانهاي نميماند، مگر آنکه آباد ميگردد (صدوق، 1363: 331).
باران فراوان باريده و خشکسالي ريشه کن ميگردد. کشاورزي رونق يافته و زمين هر آنچه براي عرضه دارد ظاهر ميسازد. در لسان روايات به اين نکته اشاره شده است که طبيعت در عصر ظهور گنجينهها و ذخاير نهفنه در خود را بيرون ريخته و سخاوتمندانه براي انسانها عرضه ميدارد.
از حضرت علي چنين نقل است:
زمين آنچه را در اعماق خويش دارد، براي وي بيرون دهد و همه امکانات و برکات خويش را در اختيار او گذارد... (نهج البلاغه: 425).
رسولگرامي از زندگي در آن دوران به خوشي ياد ميکنند و ميفرمايند:
امت من در دوران مهدي به نعمتهايي ميرسند که هرگز مانندش ديده نشده و هيچ مومن يا کافري به چنان نعمتي نرسيده است. آسمان بارانش را پي در پي ميفرستد و زمين نيز چيزي از گياهان را در خود نگه نميدارد؛ بلکه آن را بيرون ميفرستد. (طوسي،1383: 115).
بنابراين پديد آوردن رفاه براي کل جامعه بشري از اقدامات امام مهدي است که خود بر اثر تحولات انفسي در جان آدميان و به تبع تحولات در طبيعت حاصل ميشود
4-4-6 تکامل علوم
از طرف ديگر شاهد شکوفايي دانش و صنعت در عصر ظهور هستيم. از امام صادق در اين باب چنين نقل شده است:
علم 27 حرف است و همه آنچه پيامبران آوردند و براي مردم آشکار ساختند، تنها دو حرف آن بوده است و مردم تا به امروز جز آن دو حرف را نشناختند. هنگامي که قائم ما قيام کند، 25 حرف ديگر را آشکار ميکند و در بين مردم نشر و گسترش ميدهد و آن دو حرف را نيز ضميمه ميکند و مجموع بيست و هفت حرف را ميان مردم منتشر ميسازد (کليني، 1365، ج8: 326).
علم و دانش در عصر ظهور پيشرفتي خيره کننده ميكند و دانايي و علم و حکمت، مرزي را نشناخته و به تمام قشرهاي جامعه تسري ميکند.امام باقر در اين باره ميفرمايند:
در زمان حکومت مهدي، به همه مردم حکمت و علم بياموزند، تا آنجا که زنان در خانه ها، با کتاب خدا و سنت پيامبر قضاوت کنند (نعماني، 1376: 239).
گسترش دانش و شناخت اسرار کاينات و عالم وجود، بشر را به سمت فهم بالاتر توحيد و يگانگي خداوند در عالم هستي ميکشاند.
مدل اسلامي پيشرفت با الهام از ويژگيهاي عصر ظهور
تا اينجا بخشهاي مختلف مدل اسلامي پيشرفت تبيين و توضيح داده شد؛ اما چيزي که از اهميت ويژهاي برخوردار است، روابط بين اين اجزا است. در مدل ترسيمي زير اين روابط نشان داده شده است: الف) راهبرد کلان زمينهسازي، در چارچوب نظري و پيش فرضهاي مدل ريشه دارد؛ از جمله اينکه ظهور، آرماني واقعي است، ظهور سرآغازي ديگر بر فرايند تکامل نهايي بشر است و نيز ظهور نشئهاي از نشئات تحول آخرالزماني است.
ب) براي تحقق راهبرد کلان زمينه سازي ظهور، راهبردهاي کاربردي ارائه ميشود.
ج) با عملياتي شدن راهبردهاي کاربردي، بستر براي تحقق مولفههاي جامعه مهدوي فراهم ميشود.
پيش فرضهاي نظري
راهبردهاي کاربردي
نتيجهگيري
در اين پژوهش ضمن طرح بحثي در باب چيستي مقوله الگوي پيشرفت، با تتبع در مجموعه منابع ديني و مطالعات کتابخانهاي مربوط به جامعه عصرظهور، به طراحي الگويي مربوط به عناصر جامعه مهدوي پرداخته و دلالتهاي آن را در موضوع الگوي اسلامي پيشرفت نشان داديم. براساس اين الگو، مولفههاي طرح شده در زمينه جامعه مهدوي ذيل راهبردهاي کاربردي طرح گشته که نقشه عمل طرح ميباشد و به تناسب توجه نظري به آنها در الگوي اسلامي پيشرفت و تحقق آن در عمل، به جامعه مهدوي نزديک و به راهبرد کلان که زمينهسازي است، نزديکتر شدهايم و آن، معلول نگاههاي ما به ظهور است.
بنابراين، بايد به جامعه مهدوي نه صرفا به عنوان جامعهاي آرماني غير مرتبط با امروز که بايد از معارف مطرح شده در زمينه مولفههاي اين جامعه، به عنوان راهبردهاي اصلاحي نگاه کرد که ذيل وظيفه ما به عنوان دولت، حکومت و جامعه زمينهساز است. الگوي اسلامي پيشرفت مبتني بر راهبرد کلان زمينهساز حکومت جهاني مهدوي، به آرمانهاي جامعه مهدوي، به عنوان آرمانهاي خود مينگرد و به تناسب ظرفيت و وسع خود در تلاش براي فراهم کردن شرايطي است که موجبات پيشرفت واقعي را از منظر اسلامي که حاکميت وليالله و انسان کامل است؛ فراهم آورد.
برخي بر اين باورند که در جامعه مهدوى جهشى اتفاق مىافتد؛ اما عدهاى مىگويند بايد حركتي طبيعى به سمت ظهور طى شود. آن چه در تأييد انديشه معتقدان به حركت طبيعى به نظر مىرسد، اين است كه ظاهراً آن چه در عصر ظهور اتفاق مىافتد، امري مستند به عوامل ظاهرى است؛ يعنى عصر ظهور، پديدهاي معجزهوار نيست كه هيچ قواعد طبيعى در آن مراعات نشود و به نظر نمىرسد چنين امرى، دفعى اتفاق بيفتد. لذا گرچه ممكن است حركات معجزه آسايى نيز صورت پذيرد؛ جهتگيرى كلى اين حركات و همه عوامل آن، يك مسير طبيعى را طى مىكند. با همين فرض امام خميني با طرح نظريه خود در باب انتظار و اقدام عملي در جهت تشکيل حکومت اسلامي، مباني زمينه سازي و انتظار حقيقي براي ظهور را در انداخت. مبنا و پايه نظري زمينهسازي براي ظهور، اعتقاد به مولفههاي نظريه اختياري بودن ظهور است. بر اين اساس، ما بايد به سمت ظهور حرکت کنيم؛ چرا که ظهور رسيدني است، نه آمدني. قوم زمينه ساز، قوم و جامعهاي است که بر اين باور است خود بايد شرايط ظهور را فراهم و علل غيبت را برطرف کند. براي زمينه سازي ظهور چارهاي نداريم جز داشتن تصويري از جامعهاي که به دست امام عصر به عنوان جامعهاي آرماني برپا خواهد شد. ارزيابي وضع کنوني خود و يافتن شاخصهاي يک جامعه آرماني، راه برون رفت از وضع کنوني را به ما نشان ميدهد.
منابع
قرآن مجيد
نهج البلاغه
بابايي، احسان (1387). موعود در نگاه شيعه، قم، کلمه الحق.
پيغامي، عادل، حسيني، محمد (1391) روششناسي الگوهاياسلامي– ايراني، تهران، مرکز تحقيقات ميانرشتهاي علومانساني و اسلامي دانشگاه امام صادق.
حکيمي، محمد (1381). عصرزندگي، قم، بوستان کتاب.
خميني، روح الله (1379). صحيفه امام، تهران، موسسه تنظيم و نشر آثارامام خميني.
راغب اصفهاني، ابوالقاسم حسين بن محمد (1392). مفردات الفاظ القرآن في غريب القرآن، تحقيق: نديم مرعشي، بيروت، دارالکلمات العربي.
رحيم پور، حسن (1388). مهدي ده انقلاب در يک انقلاب، تهران، طرح فردا.
سوزنچي، حسين (1383). مهدويت و انتظار در انديشه شهيدمطهري، قبسات، سال نهم.
شفيعي سروستاني، ابراهيم (1383). انتظار، بايدها و نبايدها، قم، مرکز پژوهشهاي صدا و سيما و موسسه فرهنگي موعود.
ـــــــــــــــــــــــــ (1388). معرفت امام عصر و تکليف منتظران، تهران، موعودعصر.
شفيعي سروستاني، اسماعيل (1384). استراتژي انتظار، تهران، موعودعصر.
شفيعي سروستاني، اسماعيل و همکاران (1384). دايرة المعارف موعودآخرالزمان، مأخذشناسي جامع مهدويت، تهران، موعودعصر.
صدوق، شيخ محمدبن عليبن الحسين (1363) كمال الدين و تمام النعمة، تصحيح: علي اكبر غفاري، قم، مؤسسه نشر اسلامي.
طباطبايي، سيدمحمدحسين (1346). تفسيرالميزان، ترجمه محمدتقي مصباح يزدي، قم، دارالعلم.
طبسي، نجم الدين (1386). نشانه هايي از دولت موعود، قم، بوستان کتاب.
طوسي، شيخ محمد بن حسن (1383). الغبيه، تحقيق: عبادالله تهراني و علي احمدناصح، قم،موسسه معارف اسلامي.
کليني، محمد بن يعقوب (1365). الکافي، تهران، دارالکتب الاسلاميه.
مجتهدي سيستاني، سيدمرتضي (1385). دولت کريمه امام زمان، قم، نشرالماس.
مجلسي، محمدباقر (1403ق). بحارالانوار، بيروت، دار احياء التراث العربي.
مرکز الگوي اسلامي ايراني پيشرفت (1389). کتاب نخستين نشست انديشههاي راهبردي: الگوي اسلامي ايراني پيشرفت.
مرکز الگوي اسلامي – ايراني پيشرفت، معاونت هماهنگي و نظارت فرآيندي (1391). "چيستي و مفهوم الگوي اسلامي– ايراني پيشرفت و نقشه راه و فرآيند طراحي، تدوين، تصويب و پالايش الگو".
نعماني، ابن ابي زينب محمد بن ابراهيم بن جعفر (1376). الغيبه، تحقيق: علي اکبرغفاري،تهران،مکتب صدوق.
Konow, James, (2003), "Which is the Fairest One of All? A Positive Analysis of Justice Theories", Journal of Economic Literature, Vol. 41.
منابع اينترنتي
سايت دفتر مقام معظم رهبري khamenei.ir
پيغامي؛عادلوهمکاران،(1392)،"درسگفتارهايعدالتاجتماعيدکترپيغامي"،گروهعدالتپژوهيدانشگاهامامصادق، http://torabzadeh.blog.ir
شوراي راهبردي الگوي پيشرفت اسلامي، جدول بررسي چگونگي گفتمان عدالت و پيشرفت در دهه چهارم انقلاب اسلامي"، (1391)، www. edalat1398.blogfa.com.
[1]. به طور مثال رجوع کنيد: بيانات مقام معظم رهبري در ديدار استادان و دانشجويان دانشگاه امام صادق، 29/10/1384، www.khamenei.ir
[2]. ر.ك: مجموعه کتابهاي سه کنفرانس الگوياسلامي ايراني پيشرفت در سالهاي 89 تا 92.
نویسندگان:
حسين صالحي - حسن سرآباداني - مهدي يوسفيان