چکیده
قیام زید بنعلی (م121ق) از جهت زمینهها، عوامل، ابعاد، نتیجه و پیامدهایش از موضوعات تاریخی پر ابهام است. یکی از ابعاد این موضوع، که همچنان مورد بحث محققان است، چگونگی مناسبات زید بنعلی با پیشوایان امامیه و ماهیت عقیده و عمل وی در این روابط است. نگارنده معتقد است آنچه موجب پراکندگی نظرات و ابهام در این موضوع شده، کمتوجهی به سیر تاریخی روابط و بستر سیاسی رخدادها و نگاه یکجانبه به اصالت اخبار است. از این رو در این مقاله روابط زید بنعلی به طور جداگانه با سه امام همدروهاش، یعنی امام سجاد (ع) و امام باقر (ع) و امام صادق (ع)، بررسی میشود. نتایج تحقیق در این مطالعه بسترشناسانه نشان از سیر ناهمگون و نزولی تعاملات زید با رهبران امامیه و تأثیر شرایط سیاسی موجود در واکنشها و فرمایشات ائمه (ع) در تمجید زید بنعلی و قیام او دارد؛ موضوعی که قائلان به تأیید قیام زید از سوی ائمه (ع) به آن توجه نکردهاند.
کلیدواژهها
زید بنعلی؛ روابط زید بنعلی و ائمه (ع)؛ بسترشناسی عصر حضور
اصل مقاله
مقدمه
زید بنعلی (م121ق) بیش از هر چیز با قیام و جانفشانی خود و یارانش در مقابل هشام بنعبدالملک (م125ق) شناخته میشود. قیامی بر اساس تفکر و منش اصلاحگرایانه و ظلمستیزانه که مدتها در میان مسلمانان رنگ باخته بود. با این حال قیام وی از جهت زمینهها، عوامل، ابعاد، نتیجه و پیامدهایش از موضوعات تاریخی پرابهام است و امروزه همچنان در مورد عقیده و عمل زید بنعلی نظرات و دیدگاههای مختلفی وجود دارد. زید بنعلی را برخی امامی (خویی، 1372: ۷/۳۵۸)، برخی اهل سنت (زمخشری، 1966: ۱/۴۳) و برخی دارای مکتب و عقیدهای متفاوت میخوانند (سالم عزان، 1422: 242ـ249). قیام او را نیز برخی بیموقع و کمثمر و عدهای بسیار سودمند دانستهاند (ناجی، 2000: 137ـ142؛ اردکانی، 1375: 70ـ78). فلسفه وجود چنین اختلاف نظری را باید در مبهم بودن بیانات به جا مانده از وی،[i] شبههپراکنیها یا اقدامات سوء جاعلان[ii] و تلاشی دانست که گروهها و جریانهای گوناگون سیاسی و مذهبی برای بهرهبرداری از قیام او کردهاند.[iii]
در این بین، امامیمذهبان که حق و باطل بودن افراد و مدح و قدح شخصیتهای تاریخی در سه قرن نخست هجری را در تعامل آنان با ائمه (ع) میجستند، این پرسش را محور بررسیهای خود درباره زید بنعلی قرار دادند که «چه رابطهای بین زید با ائمه (ع) همعصرش برقرار بوده است و آیا ائمه (ع) تفکرات و اقدامات وی را تأیید میکردهاند؟». گذشته از منابعی که به این بحث توجه کردهاند، در تحقیقات جدید مثل نگرشی بر سیره و قیام زید شهید نوشته سید عبدالرزاق مقرم، سیره و قیام زید بنعلی نوشته حسین کریمان، زید بنعلی و مشروعیه الثوره عند اهل البیت نوشته نوری حاتم، قیام زید بنعلی نوشته رضوی اردکانی و زید بنعلی و مسئله امامت نوشته عبدالمجید اعتصامی نیز تلاش شده به این پرسش پاسخ داده شود. بهرغم تلاشهای ارزشمند صورت گرفته، به نظر میرسد نگرش به این موضوع با پیشداوری صورت گرفته و اخبار ذیل موضوعات و عناوین متعدد و بدون توجه به ارتباط آنها با یکدیگر بررسی شده است. همچنین در بسیاری موارد به زمان، بستر و علل شکلگیری رخداد یا در موارد متعدد به منابع نقلکننده روایات و رویکرد آنها درباره زید بنعلی توجه نشده است. از آن گذشته، گاه بدون آنکه نویسندگان توجه داشته باشند، نتیجه روایات موجود درباره شخصیت زید را به نظر اهل بیت (ع) درباره قیام زید سرایت دادهاند.
نوشته حاضر تلاش میکند با نگرش تاریخی به این موضوع و با در نظر گرفتن نظرات موجود درباره شخصیت زید بنعلی، روابط وی را به طور جداگانه با سه امام همدورهاش ــ یعنی امام سجاد (ع)، امام باقر (ع) و امام صادق (ع) ــ بررسی کند. از جمله فرضیات مقاله حاضر وجود یک سیر تاریخی ناهمگون در تعامل زید با رهبران امامیه و تأثیر شرایط سیاسی موجود در واکنشها و فرمایشات ائمه (ع) درباره زید بنعلی پس از قیام وی است.
زید بنعلی در دوره امامت امام سجاد (ع) (78ـ95ق)
امام سجاد (ع) پس از واقعه کربلا و با شروع دوره امامتشان، بهرغم درخواستهای چندباره شیعیان برای تأیید یا رهبری قیامهای شیعه، در هیچیک از این اقدامات مداخله مؤثری نداشتند. مهمترین و آخرین قیام مهم شیعیان پیش از تولد زید بنعلی، که با بهرهبرداری از اختلافات بین زبیریان و امویان، نتایج قابل توجهی به دنبال داشت، قیام مختار ثقفی (م67ق) بود؛ قیامی که با کشته شدن بیش از هزار نفر از کوفیان پایان یافت و مدتی بعد، امویان تسلطی بیسابقه بر مرکز قلمرو اسلامی یافتند. همین امر سبب شد تا آغازین روزهای کودکی زید بنعلی در شرایط خفقان و همراه با کمترین حضور اجتماعی طرفداران ائمه (ع) در عرصههای مختلف سیاسی و مذهبی بگذرد. البته او در دوران کودکی خود متوجه مغایرت دیدگاههای حاکمان با آموزههای اسلام میشد. در همین دوران بود که حجاج بنیوسف ثقفی (م95ق)، زمامدار حجاز و عراق، عبدالملک بنمروان را برتر از رسول خدا (ص) دانست و از مسلمانان جزیه دریافت کرد (ذهبی، 1410: 759).
اخبار نشان از علاقه امام سجاد (ع) به زید بنعلی دارد؛ برای نمونه در خبری آمده است که امام سجاد (ع) در سفرهای حج، وی را که هنوز در سنین کودکی و نوجوانی بود، با خود همراه میکرد (ثقفی، 1335: 860).
به طور کلی زید از چند جهت متأثر از پدر خود بوده است. نخست رسوخ شخصیت عبادی امام (ع) در رفتار زید است تا آنجا که آثار سجدههای بلند بر پیشانی وی نیز دیده میشده است (ابوالفرج اصفهانی، 1385: 86). همچنین فردی که همسفر زید بوده، از منش و سیره وی حیران بوده که مدام بین نمازهای واجب نماز میخواند، تمام شب مشغول عبادت بود و همواره تسبیح پروردگار بر لب داشت (کوفی، بیتا: 435). دیگر اثر مهم امام سجاد (ع) بر زید بنعلی را باید در عرصه علم و فقاهت دانست. چنانکه عدهای از عالمان مهم عصر وی تصریح کردهاند، علی بنحسین افقه اهل مدینه بود (اربلی، 1381: 80). جاحظ (م255ق) نیز معتقد بود که همه، از شیعه و معتزله گرفته تا عامی و خارجی، علی بنحسین را برتر میدانستند (ابنعنبه، 1417: 193). تأثیر فقهی امام بر زید را میتوان از نظریات فقهی موجود در کتاب مسند زید برداشت کرد. زید همواره پرسشهای شرعی خود را نزد امام سجاد (ع) مطرح میکرد و پاسخ میگرفت (برای نمونه، صدوق، بیتا: 176). باید توجه داشت که شاگردی زید در مکتب امام سجاد (ع) سبب شد تا وی بعدها یکی از فقیهان برجسته و مشهور شود. زید بنعلی همچون پدرش همواره تلاش میکرد امام علی (ع) را یک مرجع علمی بزرگ بشناساند و آثار و فرمایشات ایشان را، به عنوان برترین انسان پس از پیامبر (ص)، تبیین کند (برای نمونه، ر.ک: صدوق، 1417: 136، 137، 166، 186). چنانکه سیره علمی امام سجاد (ع) برای جلوگیری از انحرافات فکری این دوره نقل احادیث پیامبر (ص) از طریق امام علی (ع) و تلاش برای زنده نگاه داشتن یاد و سیره نخستین امام شیعیان بود (برای نمونه، ر.ک: ابنابیشیبه، 1409: 215).
نکته مهم در دوره امام سجاد (ع) آن است که زید بنعلی در ابتدای دوره جوانی، همزمان با آخرین سالهای عمر پدرش، همواره میدید که ایشان چگونه به یاد مصائب حادثه کربلا و شهادت امام حسین (ع) در حزن و ماتم به سر میبرند (سید بنطاووس، 1387: 233). برای نمونه على بنحسین (ع) میفرمود: «مرا بابت زیادی گریهام ملامت نکنید؛ زیرا صحنهای را تجربه کردهام که در آن چهارده نفر از اهل بیتم را تنها در نیمی از روز سر بریدند. گمان میکنید این حزن از قلبم بیرون مىرود؟» (ابنشهرآشوب، 1376: 4/180). شایان ذکر است که در دوره نوجوانی زید، اقدام حسن مثنی (زنده در 85ق) در اعلام حمایت از قیامکنندگان بر ضد امویان بینتیجه ماند و اندک بارقههای امید را برای مقابله با امویان از بین برد. باید پذیرفت که روحیه مبارزهطلبی زید و انتظار وی برای انتقامگیری از امویان در همین دوره به وجود آمده است. شاید اینکه وی از مادری متولد شد که کنیز هدیهشده مختار ـ مشهورترین منتقم سیدالشهدا (ع) ـ به امام سجاد (ع) بود (ابوالفرج اصفهانی، 1385: 86)، نیز در روحیه و اقدامات وی مؤثر بوده باشد.
در دوره امام سجاد (ع) به دلیل اقدامات، راهبری و حمایتهای بیدریغ امام سجاد (ع) تعداد طرفداران مکتبی که بعدها به امامیه شهرت یافت، افزایش قابل توجهی پیدا کرد. بخشی از این طرفداران نتیجه سیره امام سجاد (ع) در آزاد کردن بندگان است (جعفریان، 1393: 1/130). این اقدامات محبتآمیز (شهیدی، 1380: 91ـ161) علاقه به خاندان پیامبر را در جامعه روزافزون و فضا را برای اقدامی فراگیر بر ضد امویان آماده میکرد. با این حال، در سالهای پایانی عمر امام هنوز چنین فضایی به وجود نیامده بود و امویان بر اوضاع تسلط کامل داشتند (ترمانینی، 1390: 262ـ272). نکته پایانی آنکه در دوره امام سجاد (ع) هیچگاه سخنی از قیام زید به میان نیامده و اخباری که در مورد شهادت زید بنعلی از زبان امام سجاد (ع) نقل میشود (برای نمونه: صدوق، 1380: 1/227) در منابع امامی بازتاب نداشته است یا در سلسله اسناد آن زیدی مسلکان حضور دارند.[iv]
زید بنعلی در دوره امام باقر (ع) (95ـ114ق)
مقام علمی امام باقر (ع) سبب شد تا شیعیان پس از امام سجاد (ع) به او ــ که به گفته ذهبی (م748ق)، بین علم و عمل، سروری و شرف و وثاقت و متانت جمع کرده بود (ذهبی، 1413: 4/204) ــ رجوع کنند و وی را به مرجعیت علمی برگزینند. شواهد حاکی از آن است که زید نیز مسائل و مشکلات خود را نزد برادرش مطرح میکرد و پاسخ میگرفت (برای نمونه صدوق، 1417: 94، 415، 430). وی حتی از مقام والای برادرش در برابر دیگران دفاع میکرد؛ چنانکه در مقابل هشام بنعبدالملک از برادر خود با صراحت تمام دفاع کرد و اعلام کرد که «باقر العلوم» صفتی است که رسول خدا به برادرم داده و اگر غیر از این میپنداری، بین تو و پیامبر اختلاف است (ابنعنبه، 1417: 139).
با این حال، بررسی مجموع شواهد نشان میدهد که تفاوت قابل توجهی در نظرات زید بنعلی با امام باقر (ع) در مسائل و مباحث دینی وجود داشته است. شاهدی یافت نشد که نشان دهد این اختلاف از ابتدا وجود داشته یا بهتدریج ایجاد شده است. به هر ترتیب، اختلاف یادشده ــ در دورهای که عصر شکلگیری و رشد گروههای فقهی و کلامی است ــ در انس و الفت زید با سران برخی گروهها و فِرق به خوبی نمایان شده است. در شرایطی که امام باقر (ع) از ارتباط علمی با برخی صاحبان اندیشه و پیروانشان نهی و گاه آنان را لعن و نفرین میکردند (برای نمونه: برقی، 1392: 2/۳۵۳؛ کلینی، 1363: 1/۵۵؛ ۶/۶۱؛ ۲/409 و۴۱۰)، زید در موضعی متفاوت، با آنان روابط علمی داشت و گاه نظرات آنان را به طور صریح تأیید میکرد (زید بنعلی، بیتا: 46 و 103؛ ابوالفرج اصفهانی، 1385: 103؛ ابنعساکر، 1407: 6/15؛ ابنعدی، 1409: 5/242؛ ابوزهره، 1425: 70؛ همو، بیتا: 212).
این اختلافات بیش از هر چیز در نظرات سیاسی دو طرف نمود یافت. امام باقر (ع) برای حفظ جامعه از خطرات، تقیه و پنهان کردن عقیده را دستور خداوند برای حفظ جان شیعیان خواند و عمل نکردن به آن را باعث خروج از ایمان به خداوند دانست (کلینی، 1363: 3/312و 549؛ 4/642)، در حالی که زید قیام مسلحانه بر ضد امویان را ضرورتی عقلی و از دستورات مهم دینی خواند و مطابق برخی روایات، گاه به امام باقر (ع) نیز اعتراض میکرد. برای نمونه وقتی زید استقبال مسلمانان از برادر خود را دید، به ایشان اعتراض کرد که «چرا در این شرایط و با این پیروان برای قیام اقدام نمیکنید؟». در خبری دیگر آمده که وی خطاب به امام باقر (ع) گفت: «امام نزد ما کسی است که قیام کند، نه اینکه در خانهاش بنشیند و اقدامی نکند» (قاضی نعمان، بیتا: 284). مطابق نقل دیگر، وی پس از آنکه نامهای از کوفیان مبنی بر دعوت به قیام دریافت کرد، با همان نامه نزد امام باقر (ع) حاضر شد و اعلام کرد که «کوفیان پس از سختیها و رنجها، به دلیل معرفت به ما و وجوب مودت و فرض طاعت ما، درخواست قیام و خروج ضد جور را از ما دارند». امام باقر (ع) در پاسخ تأکید کردند: «اطاعت شدن حق یک نفر است و مودت برای همه ما»، سپس وی را از عجله در این کار باز داشت؛ اما زید سخن امام (ع) را نپذیرفت و ناراحت از پاسخ امام (ع) در مقام جواب برآمد (کلینی، 1363: 1/356).
این اختلاف عقیده تا پایان دوره امام باقر (ع) وجود داشت و امام باقر (ع) همواره اندرزگونه به زید بنعلی تذکر میداد و تفکر وی درباره قیام را نادرست میدانست. امام باقر (ع) به او فرمود: «قیام تو همچون بلند شدن جوجهای از آشیانهاش خواهد بود؛ پرندهای که چون دو بال او برابر نیست سقوط میکند و بازیچه دست کودکان میشود». سپس در لحنی صریح فرمود: «پس تقوای الهی را پیشه کن از اینکه بخواهی در کناسه مصلوب باشی» (ابنشهرآشوب، 1376: 3/322). یحیی بنزید (م125ق) نیز بعدها خبر داد که عمویم، امام باقر (ع)، به پدرم توصیه میکرد که از قیام بگذرد و به او تأکید کرد که این کار به نفع او نخواهد بود (صحیفه سجادیه: 4). شایان ذکر است که زید در عقیدهاش درباره امام باقر (ع) تنها نبود، بلکه برادر دیگرش عبداللّه بنعلی (م121ق) با وی همنظر بود و در نهایت نیز با زید بیعت و در قیام او شرکت کرد (حسنی، بیتا: 362).
با این حال، در دوره امام باقر (ع) اقدام مسلحانهای از زید دیده نمیشود. به نظر میرسد بخشی از این موضوع به جایگاه و رتبه امام باقر (ع) بازمیگردد. بهرغم وجود اختلاف نظر، حدود بیست سال اختلاف سنی بین ایشان میتوانست در نهایت سبب شود تا زید برای احترام به جایگاه برادرش، از شتابزدگی و اقدام دوری کند. مطابق یکی از اخبار، امام باقر (ع) در بیانی در توصیف حال برادران خود، زید را «زبان» خود خواندهاند (سید مرتضی، 1417: 61) که میتواند نشان از جایگاه والای امام (ع) برای دیگر برادران و تبعیت کلی زید از ایشان باشد. عامل دیگر برای عدم اقدام مسلحانه زید در دوره امام باقر (ع) را باید در نوع اقدامات امویان و تسامحی که در برخی دورهها در سیاست خود دنبال میکردند، جستوجو کرد.
بر اساس یک خبر، زید بنعلی در دوره عمر بنعبدالعزیز سِمت کتابت دربار امویان را داشته (احمد المرتضی، بی تا، 1: 19) که شاید در نگاه نخست با روحیه ظلمستیز وی قابل جمع نباشد؛ اما باید گفت در بخشی از این دوره، که البته بسیار کوتاه است، امویان راهبرد خود را تغییر دادند و رفتار مناسبتری را با گروههای مخالف، از جمله شیعیان، در پیش گرفتند. از این رو پس از آنکه عمر بنعبدالعزیز از دنیا رفت و حاکمان اموی با تلاش برای ادامه رویکرد حاکمان گذشته بار دیگر روی کار آمدند، زید از کار کناره گرفت و حتی مطابق برخی اخبار، عدهای همراه با وی کار را رها کردند و بعدها او را در قیامش یاری رساندند (شجری، 1422: 636).
شخصیت زید و شرایط دوره امام صادق (ع) (114ـ121ق)
پس از قیام زید بنعلی عدهای او را پیشوای خود خواندند و به اعمال و رفتارش استناد کردند که نشان میدهد وی در دوران امام صادق (ع) به شخصیت متفاوت و نفوذ اجتماعی، سیاسی و مذهبی بیشتری رسیده بود که در دوره امام باقر (ع) از آن برخوردار نبود. بررسیها حاکی از آن است که زید بنعلی در مسائل فقهی و کلامی بهره فراوانی از آن حضرت نبرده است؛ از این رو برخلاف دیگر اصحاب امام صادق (ع) (محمدی مازندرانی، 1370: 84ـ97)، در موضوعات متعددی چون امامت، که مورد بحث و گفتوگوی اهل کلام آن عصر بود، نظر صریحی که در همه ابعاد با گفتار امام صادق (ع) مطابقت کند، ندارد.[v] در اخباری که امام صادق (ع) طرفداران خود را در مباحثات علمی و کلامی تأیید و تحسین میکند (برای نمونه ر.ک: صدیقینسب، 1375: 25ـ27)، نامی از زید بنعلی دیده نمیشود. شهرستانی (م548) تأکید میکند که به اعتقاد زید، علی (ع) به خاطر مصالح و جلوگیری از فتنه، خلافت ابوبکر را پذیرفت و مقام را به او واگذار کرد (شهرستانی، بیتا: 1/154). در منابع زیدی نیز از قول وی نقل شده که اگر امام را قرآن و سنت معرفی نکرده باشند، نوبت به شورا و نظری که مخالف قرآن و سنت نباشد میرسد (عزان، 1422: 220)؛ موضوعی که امامیه هرگز نمیپذیرد. این نظر زید بنعلی در منابع امامیه نیز قابل مشاهده است (کلینی، 1363: 356).
از سوی دیگر در این دوره تنش میان زید بنعلی و امویان به بالاترین حد خود رسید. اخبار نشان از ظهور و بروز افکار زید بنعلی در مخالفت با امویان دارد؛ چنانکه هشام بنعبدالملک (106ق) در دیدارش با زید بنعلی، با دو عبارت زید را شماتت کرد. نخست اینکه او دیگران را با زبان متحول میکند و دوم اینکه زبانی برّان چون شمشیر دارد. همین ویژگیها سبب شد حکومت وقت زید را تحت مراقبت بگیرد (بلاذری، 1417: 3/430). مطابق نقلی دیگر، اخباری مبنی بر ادعای امامت زید و اقداماتش برای بیعت گرفتن از مسلمانان به هشام رسید؛ که بعدها نیز زید بنعلی این موضوع را تأیید کرد (ابنعساکر، 1415: 19/468). ایجاد اختلاف بین زید و خالد بنعبداللّه قسری (م126ق)، امیر پیشین عراق، از سوی یوسف بنعمر ثقفی (م127ق) ــ که از هر دوی آنان متنفر بود و آرزوی قتل آنان را داشت ــ بهانهای شد تا مقامات اموی زید رااحضار و تهدید کنند؛ اما سخنان صریح و بیپرده او موجب ترس یوسف بنعمر از اقدام زید شد. تفکرات زید بن علی و تحرکات او در این دوره تا اندازهای برای یوسف بنعمر و خلیفه واضح بود که نشان میداد اگر زید در کوفه باشد، گروهی را به مخالفت با امویان برخواهد انگیخت؛ از این رو به زید اعلام شد که باید به سرعت از کوفه خارج شود و به دیار خود بازگردد (یعقوبی، 1423: 2/326).
پیش از قیام زید، امام صادق (ع) با آنکه از احتمال قیام وی آگاه بود، هیچ اقدامی برای پیشبرد اهداف قیام نکرد. در روایاتی که بعدها امامی مذهبان برای مدح زید بنعلی مطرح کردند، عبارت «پناه میبرم به خدا از آنکه در کناسه به صلیب کشیده شوی»، مؤید حرکت زید به حساب میآید،[vi] در حالی که این سخن ائمه (ع) به زید در مقام هشدار و تحذیر بوده و تأکید میشود که مبادا عاقبت کار تو اینگونه رقم بخورد. نشانه این امر نیز سیاق جمله است که مطابق قول شیخ صدوق، در یکی از این گفتوگوها و پس از تکرار این مطلب از سوی امام صادق (ع)، مادر زید بنعلی کلام امام (ع) را نشانه حسادت ایشان میخواند و اینچنین از زید دفاع میکند (صدوق، 1417: 94؛ همو، 1380: 2/227). مطابق نقل دیگر، امام صادق (ع) در پاسخ به مشورت زید بنعلی درباره قیام، با ناراحتی و نارضایتی اعلام میکنند که «حرفی نیست؛ اگر به دنبال کشته شدن هستی، قیام کن».
توجه به این نکته ضروری است که امام صادق (ع) همواره احترام عموی خویش، زید بنعلی، را حفظ میکردند و در هیچ خبری مشاهده نمیشود که امام صادق (ع) ــ همچون امام باقر (ع) ــ خطاب به زید با امر یا نهی سخن گفته یا به طور صریح و مستقیم به وی دستور داده باشند. طبیعی است که در مسئله قیام نیز امام چنین رفتاری داشته و تلاش کردهاند که هرچند اهداف زید، همچون به زیر کشیدن ظالمانی چون امویان، را درست میدانند، با نصایح خود، زید را از این اقدام بازدارند. بنابراین امام صادق (ع) بارها او را از بینتیجه و بیفایده بودن کارش مطلع ساختند تا او از تحرکات خود صرف نظر کند (صدوق، 1380: 2/225).
یکی از موضوعاتی که کمتر به آن توجه میشود آن است که انتظار میرفت با توجه به شرایط و جو خفقان موجود، امام صادق (ع) در صورت قبول داشتن قیام زید بنعلی مانند برخی از بزرگان این عصر (ابوالفرج اصفهانی، 1385: 34)، افرادی را برای شرکت در قیام زید بفرستند یا اموالی را در اختیار آنان قرار دهند؛ اما مطالعه منابع و فهرست شرکتکنندگان در قیام که نشان از عدم حضور پیروان امام صادق (ع) در قیام دارد، میتواند نشانگر این باشد که آنان قیام را تحریم نمودند (برای نمونه ر.ک: اعتصامی، 1395: 58ـ65) و شرکت نکردن پیروان امام صادق (ع) در قیام میتواند نشانگر این باشد که آنان قیام را ممنوع و حرام دانسته بودند. در یکی از اخبار که میتواند نمونهای روشن از دیدگاه امامیمذهبان درباره دعوت زید به قیام باشد، آمده که شخصیتی امامی به زید بنعلی میگوید: «در صورتی که همان قائمِ موعود هستی میتوانی قیام کنی و در غیر این صورت کار تو خطا و بینتیجه خواهد بود» (کوفی، بیتا: 2/163). همچنین هیچ خبری مبنی بر کمک مالی و تدارکاتی امام به زید بنعلی برای قیام، حتی پس از سقوط امویان، نقل نشده است.
اصحاب خاص و مشهور امام صادق (ع) نیز زید بنعلی را از اقدام مسلحانه نهی کردهاند؛ برای نمونه مؤمن طاق خطاب به او میگوید: «تو امام مفترض الطاعه نیستی تا قیام تو مورد رضایت خداوند باشد». در صورت پذیرش این خبر، از باور زید بنعلی به مفترض الطاعه نبودن ائمه (ع) پس از امام حسین (ع) پرده برداشته میشود (ر.ک: ابنشهرآشوب، 1376: 1/223). طبق این خبر، وقتی مؤمن طاق امام سجاد (ع) را یکی از ائمه مفترض الطاعه خواند، زید برآشفت و گفت: «امکان ندارد که پدرم این موضوع را با من در میان نگذاشته باشد و اجازه دهد که من به دلیل ناآگاهی و به دنبال آن نافرمانی، در آتش دوزخ بسوزم». جالبتر آنکه امام صادق (ع) از نوع برخورد مؤمن طاق با زید مسرور میشوند و تأکید میکنند که او را به دام انداختی و راهی برای فرار او باقی نگذاشتی (کشی، 1382: 2/425). بر اساس این شواهد نمیتوان خبر شیخ صدوق مبنی بر اینکه زید بنعلی امام صادق (ع) را حجت خدا معرفی کرده را به معنای قبول تبعیت کامل زید از امام دانست (صدوق، 1417: 637)؛ برخی از دانشمندان رجال نیز این خبر را ضعیف خواندهاند (خویی، 1372: 103).
در مجموع، شواهد موجود در منابع امامیه نشان میدهند که زید قائل به امامت مطلق صادقین (ع) نبوده است. برخی از اخبار نشان میدهند زید برتری علمی (خزاز، 1401: 306) و فقهی (طوسی، بیتا: 2/625؛ ابنشهرآشوب، 1376: 3/374) امام صادق (ع) را پذیرفته است؛ اما در سیاست و جهاد همواره خود را امام خوانده است (خزاز، 1401: 306؛ طوسی، بیتا: 2/625) و در منابع اعلام تبعیت کامل او از امام صادق (ع) دیده نمیشود. زید در یکی از ملاقاتهای آخر خود با امام صادق (ع) به شدت از برخورد با آن حضرت و تلاشش برای همراه کردن ایشان داشته، پوزش طلبید، با این حال اعلام کرد که برای رسیدن به هدف خود دست به کار خواهد شد. امام صادق (ع) بار دیگر به او در مورد عاقبت ناتمام این قیام هشدار داد و برای ایجاد یقین در حتمی بودن کشته شدن زید، او را به نوشتن وصیتنامه توصیه کرد (ابنشهرآشوب، 1376: 4/225). بعدها یحیی (ابوالفرج اصفهانی، 1385: 103) و دیگر فرزندانی که زید بر اساس آرای خود پرورش داد، راه او را در جهاد ادامه دادند (ابونصر بخاری، بیتا: 60ـ67).
زید بنعلی پس از شهادت
زید از راههای گوناگون برای دعوت گروههای مختلف مسلمان بهره برد. بررسی این موارد علاوه بر پرده برداشتن از نوع تعامل وی با صادقین (ع)، در فهم و تحلیل صحیح برخی روایات ائمه (ع) درباره زید مؤثر است. برای ارائه تحلیل مورد قبول درباره نگاه ائمه (ع) به قیام زید بنعلی لازم است ابتدا به مواردی از اقدامات مهم زید برای جذب مسلمانان اشاره شود.
الف) زید خود را از اهل بیت (ع) خواند تا حقانیت خود را برای قیام مطرح کند. وی تأکید میکرد «هر کس ما اهل بیت را دوست بدارد، با ما محشور میشود» (خزاز، 1401: 300). در روایتی دیگر از قول زید آمده است که «هر کس با ما اهل بیت طلب شهادت کند، برای او هفت درجه است و میتواند هفتاد نفر از اهل بیت خود را شفاعت کند» (برقی، 1392: 1/62). وی همچنین در جمعی از مردم با تلاوت آیه «الَّذِینَ إِنْ مَکنَّاهُمْ فِی الْأَرْضِ أَقَامُوا الصَّلَاةَ وَآتَوُا الزَّکاةَ وَأَمَرُوا بِالْمَعْرُوفِ وَنَهَوْا عَنِ الْمُنْکرِ...»،[vii] اعلام کرد: «ما همانها هستیم که در قرآن به شما وعده داده شده است».
ب) دیگر اقدام زید بنعلی که مورد قبول بسیاری از امامی مذهبان نبود، سکوت یا سخنان بسیار ملایم درباره خلافت شیخین بود. در موارد متعددی از زید درباره اعتقادش به شیخین و استحقاق آنها برای جانشینی پیامبر (ص) سؤال شده است (ابوالصلاح حلبی، 1404: 249 و 250؛ عزان، 1422: 47، 51ـ52). مطابق برخی اخبار، وی به صحت کار شیخین حکم میکند (ابنعساکر، 1415: 19/461؛ اشعری، 1362: 69؛ شهرستانی، بیتا: 1/154) و در برخی منابع آنان را غاصب خلافت علی (ع) میداند (اربلی، 1381: 2/42). گذشته از این موارد، همین موضوع و پرسشهای مکرر، از ترجیح مسئله قیام در اندیشه و رفتار او بر معتقدات دیگر وی نشان دارد. باید توجه داشت که حضور اصحاب فِرق مختلف غیر شیعه در قیام زید مسلّم است (برای نمونه، ابوالفرج اصفهانی، 1385: 34، 56، 115؛ کشی، 1382: 2/13، 231، 233، 345؛ طوسی، بیتا: 114، 143، 160، 272)، در حالی که در صورت تبری وی از شیخین و اعتقاد به مقابله صریح با افکار اهل سنت، آنان هیچگاه با زید بنعلی همراه نمیشدند.
ج) دیگر اقدام زید هشدار در مورد سلطه و ظلم حکومت اموی و فواید اقدام بر ضد آنان بود. مطابق یک نقل، وی اعلام کرد: «اگر از کسانی که مورد تأیید هستند حمایت و آنان را یاری نکنید، خداوند کسانی را بر شما مسلط خواهد کرد که مورد تأیید خداوند نیستند» (صدوق، 1417: 299). وی احادیث پیامبر مبنی بر دوری کردن از سکوت و گوشهنشینی در برابر حکام جور را مطرح میکرد (صدوق، 1362: 137). از سوی دیگر، وی به پیامبر (ص) قسم یاد میکرد و مردم را بشارت میداد که «اگر مرا در این راه یاری کنید، در آن دنیا دست شما را خواهم گرفت و برای بهشت شما را شفاعت خواهم کرد» (همو، 1417: 430).
د) بیان مبانی و اهداف قیام از اقدامات مهم زید بود. وی به مردم میگفت: «من به کتاب خدا و سنت پیامبر (ص) دعوت میکنم و شما را به قیام برای احیای سنت او و از بین بردن بدعت فرا میخوانم؛ اگر بشنوید و قبول کنید برای شما بهتر است» (ابنکثیر، 1408: 9/330). وی بر بصیرتافزایی پیش از قیام تأکید میکرد و معتقد بود اگر کسی در گمراهی دیگری تردید داشته باشد و با او بجنگد، مثل آن است که کسی را به غیر حق کشته است.
با رسیدن خبر شهادت زید به امام صادق (ع)، آن حضرت با سیره و رفتار خود به همه توصیه کردند که تنها به خوبیها و خیرات زید بنعلی توجه شود و مطابق خبری دیگر، در برخورد با یکی از امامی مذهبان تصریح کردند که «در مورد عمویم جز خیر نگویید» (ابنشهرآشوب، 1376: 4/225). این اقدام نشان از قوت اندیشه سیاسی امام و خردمندی آن حضرت دارد. ائمه (ع)، بهویژه امام صادق (ع)، در مسئله ظلم و جور امویان و رفتار ظالمانه آنان با زید بنعلی همنظر بودند. ایشان بارها در میان اصحاب خود بر این موضوع تأکید و فروپاشی حکومت اموی را آرزو کردند (همان: 2/381). در شرایطی که برای مقابله با ظلم و جور امویان قیامی رخ داد و امویان با ابدان کشتهشدگان این قیام فجیعترین رفتارها را کردند (ابنعساکر، 1415: 19/479؛ ابنکثیر، 1417: 9/331؛ ذهبی، 1410: 8/106)، بهترین فرصت برای بهره بردن از برکات خونهای ریختهشده جهت مقابله با ظلم و اهداف مشترک آن حضرت با زید بنعلی پیش آمد. به عبارت دیگر، باعث تعجب، بلکه شک بود اگر ائمه (ع) به این رویداد، که اخبارش میتوانست موجی قابل توجه در میان عدالتخواهان سراسر قلمرو اسلامی ایجاد کند، بیتفاوت باشند یا زبان به مدح قیامکنندگان نگشایند. شواهد نیز نشان میدهد که پس از قیام و شهادت زید رویکرد ائمه (ع) به قیام وی تغییر کرد. این رفتار ائمه در چند گونه قابل مشاهده است:
1. امام صادق(ع) برای زید بنعلی گریه کردند و با رفتار خود نشان دادند که در غم و عزای خانوادههای داغدار شریکاند؛ که نمونه آن روایتی است که فضیل بنیسار خبر شهادت زید را به آن حضرت میدهد (صدوق، 1417: 430).
2. بیان مظلومیت زید بنعلی در این راه از دیگر اقدامات ائمه اطهار (ع) است. مطابق قول شیخ صدوق، امام صادق (ع) گفتند: «وای به حال کسی که ندای او را شنید، ولی اجابت نکرد». بنابراین طبیعی است که امام نفرمودند: «وای به حال کسی که او را یاری نکرد» و با بیان خود فقط به ندای مظلومانه زید اشاره و تأکید کردند که باید به ندای وی، پاسخ داده میشد.
3. کمک به شکستخوردگان قیام و بازماندگان شهدای قیام زید دیگر اقدام امام صادق (ع) بود. مطابق اخبار، امام به عبدالرحمن بنسیابه هزار دینار دادند و امر کردند آن را میان خانوادههای مصیبتزدگان قیام بخش کند تا مرهمی بر زخم دل آنان باشد (همان: 416). باید توجه داشت که کمک به مردم ناتوان و مظلوم سیره ثابت ائمه (ع) بوده است، اما در این مورد امام نشان دادند که حامی خانوادههایی هستند که برای روی کار آمدن حق تلاش میکنند؛ البته با این کار بازماندگان را نیز به سوی خود فرا میخواندند.
4. با توجه به آنچه در ابتدای این بخش گذشت، سخنان مدحآمیز ائمه (ع) برای زنده نگه داشتن اهداف قیام زید بوده است؛ از این رو بیشتر این نوع اخبار در منابع به همین بخش اشاره دارند. برای نمونه، امام صادق (ع) خطاب به یکی از حاضران در قیام زید به طور غیر مستقیم امویان را مستحق قتل میدانند و تصریح میکنند که «خداوند مرا در خون شهدای قیام شریک بداند» (صدوق، 1380: 2/228). امام رضا (ع) نیز بعدها از زید بنعلی یاد کردند، قیام وی را مصداق آیه «جاهدوا فی اللّه حق جهاده» خواندند و بر او درود فرستادند (همان: 225). شیخ صدوق نیز مطابق روایات، قیام وی را مصداق دعوت به سوی کتاب خدا و حق میخواند (صدوق، 1405: 120). مطابق خبری نیز امام صادق فرمودند: «زید بنعلی ما را مورد احترام میدانست و اگر پیروز میشد به ما وفا میکرد» (طوسی، بیتا: 2/57)؛ این سخنان در صورت صحت، به معنای تأیید باور و قیام زید بن علی نیست، اما میتواند طلب رحمت یا تکریمی در راستای اهداف قیام زید تلقی شود.
علمای شیعه نیز مطابق سیره ائمه (ع) روایاتی در مدح زید بنعلی نقل کردند که با تحلیل یادشده تناسب کامل دارد (کریمان، 1382: 109ـ127). شیخ مفید در ارشاد تأکید کرده است که زید برای خود قیام نکرد، بلکه قیامش برای انتقام گرفتن از امویان و امر به معروف و نهی از منکر بود. او امام باقر را مستحق امامت میدانست و به امام صادق (ع) نیز وصیت کرد (مفید، 1414: 2/172).
مطالعه مجموع نظرات عالمان شیعه نشان میدهد که شیخ صدوق رویکردی متفاوت به زید بنعلی دارد و تلاش کرده زید بنعلی را مورد تأیید و حمایت ائمه (ع) نشان دهد. اهمیت موضوع برای شیخ صدوق تا آنجا است که کتابی نیز در این باره نوشته است (تهرانی، 1403: 1/331). وی در عیون اخبارالرضا (ع) تصریح میکند: «ما میخواهیم کسی که این کتاب را میخواند بداند که امامیه معتقد به فضائل زید است» (صدوق، 1380: 2/226). توجه به نکتهای مهم پرده از اقدام شیخ صدوق برمیدارد و آن اینکه در ابتدای همین کتاب، مخاطب اصلی آن صاحب بنعباد دانسته شده که در مورد زیدی بودن وی اقوالی وجود دارد (رحمتی، 1388: 13ـ14). همین رویکرد سبب شده تا شیخ صدوق روایاتی را نقل کند که سران زیدیه نقل کردهاند.[viii] با این حال برخی محققان پس از شیخ صدوق به این موضوعات توجه نکردند و سبب شدند که اخبار مربوط به اختلاف بین ائمه (ع) و زید بنعلی با نگاهی حذفی دیده شوند؛ برای نمونه، در کتاب معجم رجال الحدیث پس از تلاش برای نادرست نشان دادن برخی اخبار،[ix] تصریح میشود که برای اطلاع از احوالات زید بنعلی به کتابهای شیخ صدوق مراجعه شود (همان: 361).
نتیجهگیری
بررسیها نشان میدهند که تعامل زید بنعلی با سه پیشوای امامیه ــ که به ترتیب پدر، برادر و فرزند برادر وی بودند ــ روند نزولی و فرسایشی داشته است. در دوره امام سجاد (ع) فضای بسته سیاسی و اجتماعی شیعیان سبب شد که زید بنعلی بهرغم وجود انگیزههای ظلمستیزانه، سخنی از باورهای عقیدتی و سیاسی خود به میان نیاورد و چهرهای تابع و تحت تأثیر پدر از وی در تاریخ ثبت شود. در دوره امام باقر (ع) زید بهرغم مراجعات علمی به امام (ع)، با گروههای فکری غیر امامی ارتباط گرفت و نظرات سیاسی خود را، که گاه برخلاف نظر امام (ع) بود، بیان کرد، با این حال هنوز چهره و اندیشه شناختهشدهای نداشت و اختلاف سنیاش با امام (ع) و جایگاه والای امام (ع) نزد شیعیان، فرصت ایفای نقش را به او نداد. در دوره امام صادق (ع) زید نظرات خود درباره قیام را بروز داد و به صراحت به امام (ع) اعتراض کرد. امام (ع) نیز تنها با زبان هشدار و تحذیر با عموی خود سخن گفت و قیام را بینتیجه خواند. در این دوره تناسب نظرات زید و امام (ع) در برخی موضوعات کلامی و سیاسی به حداقل رسید. بررسیها حاکی از آن است که امامیان به دلیل مفترض الطاعه بودن امام صادق (ع)، قیام زید را تحریم کردند، با این حال پس از قیام، امام (ع) بارها تأکید کردند که در مورد زید جز به زبان خیر سخن گفته نشود. با این دستور تلاش شد تا از حرکت ظلمستیزانه زید، که بر اساس امر به معروف و نهی از منکر صورت گرفته بود، بهرهبرداری لازم صورت گیرد؛ راهبردی که معصومان (ع) بعدها در دوره عباسیان نیز آن را ادامه دادند. برخی از علمای متقدم، چون شیخ صدوق، به دلیل فضای کلامی موجود و با اعتقاد به ذکر فضائل زید، روایاتی را جمع کردند. با این حال به نظر میرسد گذر زمان و بیتوجهی به سیر تاریخی و بستر سیاسی کنشها و واکنشها به قیام زید بنعلی سبب شد تا برخی این نظریه را پیش کشند که زید فردی مطیع در برابر ائمه (ع)، پایبند به تمامی ابعاد باورهای امامیه و قیامش از ابتدا مورد تأیید معصومان (ع) بوده است.
[i]. نگارنده مقاله معتقد است آنچه برای زید بنعلی اهمیت داشت، تحقق قیام مسلحانه علیه امویان بود. وی با آنکه فقیهی ارجمند و عالمی سرشناس بود و توقع میرفت عقاید خود درباره موضوعات فکری رایج در بین مسلمانان را صریح و بیپرده بیان کند، برای صورت گرفتن قیام از هر راه ممکنی بهره برد و به همین دلیل در برابر بسیاری از مسائل سکوت را بر پاسخگویی ترجیح داد.
[ii]. روایات بسیاری درباره خبر دادن پیامبر از قیام زید مطرح میشود که نهتنها در منابع متقدم نیستند، بلکه اسنادی ضعیف یا محتوایی داستانی و غیر تاریخی دارند (برای نمونه: ابنیحیی، بیتا: 3/490؛ سید بنطاووس، 1380: 224).
[iii]. اخبار موجود در برخی منابع زیدیه هیچ تطبیقی با اخبار مورد تأیید و قبول امامیه ندارند. برای نمونه در کتاب المنتزع من المحیط بالامامه از ابوالجارود نقل شده که «در میان فرزندان علی بنحسین کسی اعلم و برتر از زید نیست و او امامی واجب الطاعه و واجب النصره است» (زیدی، بیتا: 1/45). همچنین سالم عزان در مقدمه مجموعه کتب و رسائل زید روایتی را نقل میکند که مطابق با آن، امام به اجابت و یاری مطلق زید توصیه کرده است (عزان، 1422: 17) و مطابق روایتی دیگر، شرکت نکردن امام صادق (ع) در قیام زید به توصیه زید بوده است (همان). در روایتی دیگر نیز از قول زید آمده است: «اگر من هم جای ابوبکر بودم در مورد فدک همان میکردم که او با فاطمه زهرا کرد» (مداعس، بیتا: 2/410) که این موارد با اخبار موجود در مورد زید، به طور صریح منافات دارند (برای نمونه ر.ک: اعتصامی، 1395: 154، 183، 230).
[iv]. رجالیان شیعه، افراد ذکرشده در اسناد این روایات همچون حسن بنعلی ناصر اطروش را زیدی مذهب، احمد بنرشید بنخثیم را زیدی مذهب، ضعیف و فاسد و سعید بنخثیم بنابومعمر را زیدی و ضعیف خواندهاند (طوسی، بیتا: 385؛ ابنغضائری، 1422: 38، 64؛ ابنداوود، 1392: 533).
[v]. البته نظرات زید بنعلی در بخشهای قابل توجهی با آرای امامیه در آن دوره سازگار است (برای مشاهده اندیشه کلامی زید، ر.ک: اعتصامی، 1395: 119ـ244).
[vi]. مطابق اخبار، حتی امام سجاد (ع) نیز عبارت «اعیذک بالله ان تکون المصلوب فی الکناسه» را خطاب به فرزندشان به کار بردهاند (ثقفی، بیتا: 2/861) که با توجه به آغاز نشدن تلاش زید برای قیام یا نبود شاهدی که اعتقاد زید به قیام در این دوره را نشان دهد، پذیرش آن دشوار است.
[vii]. «آنها کسانی هستند که اگر در روی زمین به آنان اقتدار و تمکین دهیم نماز به پا میدارند، زکات میدهند و امر به معروف و نهی از منکر میکنند...» (حج: 41).
[viii]. برای نمونه، در خبری از قول امام باقر (ع)، زید خونخواه اهل بیت (ع) خوانده میشود (صدوق، 1417: 415)، در حالی که در سند این خبر سه نفر از سران زیدیه ــ ابیالجارود، عمرو بنخالد و ابویعقوب مقری ــ حضور دارند؛ در اختیار معرفه الرجال به آن تصریح شده است (کشی، 1382: 2/498).
[ix]. در برخی موارد نویسنده به سند صحیح اخبار تصریح دارد؛ اما به دلایل دیگر صحت خبر را تأیید نمیکند (خویی، 1372: 8/367).
مراجع
منابع
ابنابیشیبه (1409ق)، المصنف، بیروت: دارالفکر للتباعه و النشر و التوزیع.
ابنداوود، حسن (1392ق)، رجال، مطبعه حیدریه.
ابنشهرآشوب، محمد بنعلى (1376)، مناقب آلأبىطالب، نجف: مکتبة الحیدریه.
ابنعدی، عبداللّه (1409ق)، الکامل، بیروت: دارالفکر.
ابنعساکر، علی بنحسن (1407ق)، تهذیب، بیروت: دار احیاء التراث العربیه.
ابنعساکر، علی بنحسن (1415ق)، تاریخ مدینه دمشق، تحقیق علی شیری، بیروت.
ابنعنبه، احمد بنعلی (1417ق)، عمده الطالب فی انساب آلابیطالب، قم: انصاریان.
ابنغضائری، احمد بنحسین (1422ق)، الرجال، قم: دارالحدیث.
ابنکثیر، اسماعیل (1408ق)، البدایه و النهایه، دار احیاء التراث العربی.
ابوالصلاح حلبی، تقی بننجمالدین (1404ق)، تقریب المعارف، انتشارات الهادی.
ابوالفرج اصفهانی، علی بنحسین (1385)، مقاتل الطالبیین، نجف: المکتبة الحیدریه، افست قم، مؤسسة دار الکتاب.
ابوزهره، محمد (1425ق)، ابوحنیفه، دارالفکر العربی.
ابوزهره، محمد (بیتا)، الامام زید: حیاته و عصره و آراءه و فقهه، بیروت: المکتبة الاسلامیة.
ابونصر بخاری، سهل بنعبداللّه (بیتا)، سر السلسله العلویه، نجف: مکتبه الحیدریه.
احمد المرتضی (بیتا)، شرح الازهار، قاهره.
اربلى، على بنعیسى (1381)، کشف الغمه، تبریز: مکتبة بنىهاشمى.
اردکانی، سید ابوالفضل (1375)، شخصیت و قیام زید بنعلی، دفتر تبلیغات اسلامی.
اشعری، علی بناسماعیل (1362)، مقالات الاسلامیین و اختلاف المصلین، تهران: انتشارات امیرکبیر.
اعتصامی، عبدالمجید (1395)، زید بنعلی، پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامی.
برقی، احمد بنمحمد (1392)، محاسن، مشهد: اعتقاد ما.
بلاذری، احمد بنیحیی (1417ق)، انساب الاشراف، بیروت: دارالفکر.
ترمانینی، عبدالسلام (1390)، رویدادهای تاریخ اسلام، پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامی.
تهرانى، آقا بزرگ (1403ق)، الذریعة الى تصانیف الشیعه، بیروت: دار الأضواء.
ثقفی، ابراهیم بنمحمد (1335)، الغارات، تحقیق میرجلالالدین محدث ارموی، تهران: انجمن آثار ملّی.
جعفریان، رسول (1393)، تاریخ تشیع در ایران، تهران: نشر علم.
حسنی، احمد بنابراهیم (بیتا)، المصابیح، صنعا.
خزاز، علی بنمحمد (1401ق)، کفایة الاثر، تحقیق عبداللطیف الکوهکمرى، قم: انتشارات بیدار.
خویی، ابوالقاسم (1372)، معجم رجال الحدیث، قم: نشر الثقافة الإسلامیة فی العالم.
ذهبى، محمد بناحمد (1410ق)، تاریخ الاسلام، تحقیق عمر عبدالسلام تدمرى، بیروت: دارالکتاب العربى.
ذهبى، محمد بناحمد (1413ق)، سیر اعلام النبلاء، تحقیق حسین الاسد، بیروت: مؤسسه الرساله.
رحمتی، محمدکاظم (1388)، مقالاتی در تاریخ زیدیه و امامیه، تهران: انتشارات بصیرت.
زمخشری، محمود بنعمر (1966م)، الکشاف عن حقائق التنزیل و عیون الاقاویل، شرکه مصطفی البابی.
زید بنعلی (بیتا)، مسند امام زید بنعلی، بیروت: دارالمکتبه.
زیدی، علی بن الحسین (بیتا)، المنتزع من المحیط بالإمامه، تحقیق محمد یحیی سالم عزان، بیجا.
سید بنطاووس (1380)، ملاحم و الفتن، تهران: اسلامیه.
سید بنطاووس (1387)، لهوف، تهران: مطهر.
سید مرتضی، علی بنحسن (1417ق)، ناصریات، تهران: رابطه الثقافه و العلاقات الاسلامیه.
شجری، یحیی بنحسین (1422ق)، الامالی اثنینیه، دارالکتب العلمیه.
شهرستانى، محمد بنعبدالکریم (بیتا)، الملل و النحل، مکتبة الانجلو المصریه.
شهیدی، جعفر (1380)، زندگانی علی بنحسین، تهران: نشر فرهنگ اسلامی.
صحیفه سجادیه (1404ق)، تحقیق افشاری زنجانی، مؤسسه نشر الاسلامی.
صدوق، محمد بنعلی (1380)، عیون اخبار الرضا (ع)، تهران: دار الکتب الاسلامیه.
صدوق، محمد بنعلى (1362)، الخصال، تحقیق علىاکبر غفارى، قم: جماعة المدرسین.
صدوق، محمد بنعلى (1405ق)، کمال الدین و تمام النعمه، تصحیح علىاکبر غفارى، قم: جماعة المدرسین.
صدوق، محمد بنعلى (1417ق)، امالی، قم: مؤسسه بعثت.
صدیقینسب، عباسعلی (1375)، پژوهشی پیرامون زراره و خاندان اعین، بنیاد پژوهشهای اسلامی.
طوسی، محمد بنحسن (بیتا)، رجال، المکتبه المرتضویه.
عزان، محمد یحیی سالم (1422ق)، مجموع کتب و رسائل زید، یمن: دارالحکمه الیمانیه.
قاضى نعمان، نعمان بنمحمد (بیتا)، شرح الأخبار، تحقیق سید محمد حسینى جلالى، قم: جماعة المدرسین.
کریمان، حسین (1382)، سیره و قیام زید بنعلی، انتشارات علمی و فرهنگی.
کشی، محمد بنعمر (1382)، اختیار معرفه الرجال، مؤسسه آل البیت (ع) لإحیاء التراث.
کوفی، محمد بنسلیمان (بیتا)، مناقب الامام امیرالمؤمنین، مجمع احیاء الثقافه الاسلامیه.
کلینى، محمد بنیعقوب (1363)، الکافى، تحقیق علىاکبر غفارى، تهران: دار الکتب الاسلامیه.
محمدی مازندرانی، بشیر (1370)، مسند زراره بناعین، انتشارات جامعه مدرسین.
مداعس، محمد بنیحیی (بیتا)، الکاشف الامین عن جواهر العقد الثمین، بیروت: دارالمعرفه.
مفید، محمد بننعمان (1414ق)، الارشاد، بیروت: دارالمفید.
ناجی، حسن (2000م)، ثوره زید بنعلی، بیروت: الدار العربیه للموسوعات.
یعقوبی، ابنواضح (1423ق)، تاریخ یعقوبی، تحقیق عبدالامیر مهنا، بیروت: مؤسسه الاعلمی.