نقد و بررسي بهره‌گيري از استخاره، معجزه و خواب در ادله مدعي يماني بصري

(مدت زمان لازم جهت مطالعه: 28 - 55 دقیقه)

چکيده

يکي از مدعيان معاصر، به نام «احمد بن اسماعيل بصري»، ادعاهايي مانند يماني ونوه امام مهدي عجل الله تعالي فرجه الشريف بودن، امامت جهانيان بعد از وفات حضرت مهدي عجل الله تعالي فرجه الشريف وموارد ديگر را به خود نسبت داده و مريدانش با تمسک به معجزاتي که به اين فرد نسبت داده شده و با تحريف برخي از روايت ها، در اثبات امامت و حقانيت او با استفاده از استخاره با قرآن و رويا و خواب تلاش دارند.

بهره‌گيري از استخاره و خواب، جهت تشخيص حجت الاهي، علاوه بر عدم دليل در اثبات، دلايلي بر خلاف آن، وجود داشته و به گونه‌اي از سوي علماي دين بر بي‌اعتباري اين روش اجماع مي‌باشد. از طرف ديگر، بيان مکان دفن حضرت زهرا سلام الله عليها از جانب اين فرد، نه تنها با معناي اصطلاحي معجزه همخواني ندارد، بلکه روايات معصومين عليهم السلام خلاف آن را بيان كرده‌اند.

روش اين مقاله توصيفي – تحليلي بوده و به هيچ عنوان نمي‌توان امامت يک فرد را توسط استخاره با قرآن و رويا اثبات كرد.

 

 

مقدمه

از مهم‌ترين شگردها و ترفندهاي مدعيان دروغين، استفاده از معجزه‌ها و کرامت‌هاي مورد ادعا، ديدن خواب توسط مريدان در حقانيت رهبر فرقه و ادعاي عدم پاسخگوئي عالمان ديني در مورد دعوت مطرح شده توسط رهبر فرقه و گروه مي‌باشد (براي اطلاعات بيش‌تر ر.ک: جعفريان، 1391: صص 38 و 252).

در ميان ده‌ها مدعي دروغيني که امروزه در ايجاد انحراف عقيدتي نقش دارند، از احمد بن اسماعيل بصري مي‌توان نام برد.اين فرد با بيان برخي ادعاها در ايجاد انحراف ميان علاقه‌مندان به امام مهدي عجل الله تعالي فرجه الشريف سعي و قصد داشته و تعدادي از افراد را با نام" انصار امام المهدي عجل الله تعالي فرجه الشريف" گرد خود فراهم آورده است. [3]در ميان ادله دعوت اين گروه، به مواردي، مانند ادّعاي معجزه، استخاره با قرآن و خواب برمي‌خوريم که بررسي آن‌ها انحراف اين فرقه را آشکار مي‌سازد.

اين گروه ادعا دارند که يکي از معجزه‌هاي احمد، ارائه قبر مخفي حضرت زهرا سلام الله عليها بوده و تنها او در عصر غيبت از مکان آن مطلع است. همچنين يکي از راه‌هاي اثبات حقانيت احمد را استخاره با قرآن، و خواندن دعاي رؤيا و خواب ديدن اهل بيت عليهم السلام مي‌دانند تا بدين وسيله در عالم رؤيا به ما بگويند که اين فرد فرزند امام مهدي عجل الله تعالي فرجه الشريف بوده و از ياران و خواص ايشان است (واحد تحقيقات انتشارات انصار الامام المهدي، ص52؛ ر.ک: احمد بن اسماعيل، ج1-3، ص 9).

اگر چه اين افراد، نتوانسته‌اند پس از سال‌ها تبليغ به نتايج مطلوب خود برسند؛ امّا بررسي ديدگاه و ادله مطرح شده از سوي آنان مي‌تواند به رشد فکري جامعة مهدوي کمک نموده و راه نفوذ مدعيان ديگر را مسدود نمايد. از اين‌رو عدم وجود مقاله‌اي کامل و نو (با توجه به اين‌که ادعا كرده‌اند برخي از اشکالات گذشته توسط ديگر محققين را پاسخ داده‌اند) در پاسخ به ادعاهاي آنان، انگيزه‌اي گرديد تا به بررسي برخي از ادلّه اين گروه بپردازيم.[4]

در اين نوشتار تلاش شده است تا ادعاهاي اين فرد تبيين گرديده و با توجه به اين‌که اين فرد، خود را معصوم مي‌داند و علم خود را برگرفته از علوم ائمه عليهم السلام ذکر مي‌کند (ر.ک: احمد بن اسماعيل، ج1-3، ص440)؛ اشتباهات و انحراف عقيدتي او را متذکر شويم.

معرفي اجمالي احمد بصري

پس از بيان مختصري از زندگي‌نامه اين مدعي، به برخي از ديدگاه‌هاي او مي‌پردازيم.

احمد بن اسماعيل، درسال 1970 م (1349 ش)، در شهر بصره عراق متولد شد. تحصيلاتش را تا ليسانس و اخذ مدرك مهندسي معمارى ادامه داده است.

او ادعا دارد که در اواخر سال 1999 م (1378 ش) و در 29 سالگي، به امر امام مهدى عليه السلام، به نجف هجرت كرده و گمان نمود روش تدريس در حوزه‌ علميه داراى خلل علمي است. او طي سال‌هاي حضورش در نجف، با حوزه در تماس بوده؛ اما در آن تحصيل نمي‌كرد و به زعم يارانش، در سال 2002 ميلادي (1381 ش)، و پس از ديدن حضرت مهدي عجل الله تعالي فرجه الشريف در رويا و خواب‌هاي متعدد، به اصلاح امور پرداخته است. برخي طرفدارانش ادعا كرده‌اند که پس از نشر دعوت مخفيانه و ايمان آوردن تعدادي از افراد به او، امام مهدى عليه السلام دستور دادند كه احمد بصري آشكارا به مردم اعلام كند كه او فرستاده‌ حضرت مهدى عليه السلام است. لذا دعوت مردم، از سوي او در جولاي سال 2002، موافق با جمادى اول سال 1423هجرى، در نجف اشرف آغاز شد. (واحد تحقيقات انتشارات انصار الامام المهدي، ص36).

در آغاز دعوت، بين سال‌هاي 1999م تا 2002م (1378 -1381 ش) و قبل از علنى شدن دعوت، او به اصلاح (به گمان خود) حوزه‌ علميه نجف، به فعاليت‌هايي با عنوان اصلاح علمي و اصلاح عملي (اصلاح مالي حوزه) مبادرت نمود.

مريدانش معتقدند که با انتشار كتاب «الطريق الي الله»، اصلاح علمي؛ و با امر به معروف و نهي از منکر علماي عراق ! اصلاح عملي خود را آغاز کرد. او در بيانيه‌اش براي مريدانش مي‌گويد:

«روزها و ماه‌ها گذشت و تقريباً سه سال گذشت، نه ياري و نه ياوري از طلاب حوزه علميه داشتم،....و بعد از چند ماه، اعلام كردم كه من از طرف امام مهدي عجل الله تعالي فرجه الشريف فرستاده شده‌ام و با ايشان ارتباط دارم..... و اين در ماه جمادي الأول سال 1423 هـ.ق بود ……..و در سال 1424هـ.ق و در ماه جمادي الأول، عده‌اي از اين مؤمنان آمدند و با من تجديد بيعت كردند و از خانه‌ام خارجم ساختند و دوباره دعوت را آغاز كردم؛ و دو روز آخر از ماه رمضان سال 1424 هـ.ق امام مهدي عجل الله تعالي فرجه الشريف به من امر فرمود كه خطابم را متوجه اهل زمين كنم و هر فرقه را با توجه به ويژگي‌هايش بر حسب اوامر امام عليه السلام مورد خطاب قرار دهم و در روز سوم شوال (مطابق 17 آذر 1381) امام مهدي عجل الله تعالي فرجه الشريف به من امر فرمود كه انقلاب عليه ظالمان را علني كنم و به بررسي راهكارها بپردازم و كارهاي لازم را به سرعت انجام دهم...» (همان و ر.ک: احمد بن اسماعيل، ج1-3، ص173).

او خود را با چهار واسطه، فرزند حضرت مهدي عجل الله تعالي فرجه الشريف[5]؛ يماني زمينه ساز ظهور[6]؛ خليفه و جانشين حضرت مهدي عجل الله تعالي فرجه الشريف؛ وارث علوم اهل بيت عليهم السلام (واحد تحقيقات انتشارات انصار الامام المهدي، ص30)، دابة الارض دوم (که در آخرالزمان وقبل از حضرت علي عليه السلام مي‌آيد.) (احمد بن اسماعيل، ج1-4 ص235)، يکي از سيصدو سيزده يار حضرت مهدي عجل الله تعالي فرجه الشريف دانسته و معتقد است امر رجعت، بعد از تمام شدن حکومت 12 مهدي، که جانشين حضرت مهدي عجل الله تعالي فرجه الشريف بوده اند و اولين اين 12 نفر، احمد بصري است؛ رخ خواهد داد.[7]

همچنين علم اصول، فلسفه، منطق، رجال و سند شناسي را بدعت مي‌داند (واحد تحقيقات انتشارات انصار الامام المهدي، ص37)؛ و اگر چه مردم قبل از اعلان دعوت اين فرد به تقليد از مراجع موظف بوده‌اند؛ بعد از آن، تقليد از مراجع را جايز نمي‌داند و خود را تنها پاسخ‌گو معرفي كرده است.[8] در ميان مراجع، تنها به امام خميني(ره) و شهيد سيد محمد صدر -صاحب موسوعه امام مهدي- عليه السلام، احترام مي‌گذارد که البته اين مطلب، با توجه به ديگر عقايد او، براي مريدانش نيز حل نشده است (احمد بن اسماعيل، ج1-3، صص 48و76 و315).

قابل ذکر است تمامي کتاب‌هاي نوشته شده در انتشارات «انصار الامام المهدي» مورد تاييد احمد بصري بوده و آن‌ها را ملاک دعوت خود مي‌داند (احمد بن اسماعيل، ص29؛ وصي و رسول الامام المهدي عجل الله تعالي فرجه الشريف في التوراة و الانجيل و القرآن، ص25). از اين روي يکي از راه‌هاي به دست آوردن ادله دعوت و پاسخ به پرسش‌ها را، کتاب‌هاي چاپ شده توسط انتشارات انصار مي‌داند.

اين فرد ادلّه‌اي را براي دعوت خود استفاده نموده که مي‌توان به موارد زير اشاره کرد:

1.استخاره

احمد معتقد است مي‌توان از طريق استخاره با قرآن، به امامت يک امام و حجت الاهي پي برد و حقانيت او را اثبات نمود.

براي اثبات اين مدعا، در کتاب‌هاي چاپ شده آنان چنين آمده است:

استخاره به قرآن، از روش‌هاي امداد غيب خداوند نسبت به بندگان است كه خداوند متعال هر بنده‌اى را كه بخواهد، با آن تأييد مي‌كند، و ما وراى قدرت بشر مي‌باشد، و شما اى بنده‌هاى مسلمان! به قرآن پناه ببريد و از خداوند نصيحت بخواهيد؛ زيرا قرآن ناصح امين مي‌باشد، و عجيب است كه انسان از خداوند خواستار نصيحت باشد و سپس به خداوند تهمت بزند! سبحان الله، سبحان الله، سبحان الله!

بنابراين، اين روش اثبات از ساده‌ترين و محكم‌ترين دلايل تأييد حقانيت احمد الحسن مي‌باشد….

اما آيا با استخاره به قرآن مي‌توان حجت الاهي را شناخت و آيا اين موضوع در روايات اهل بيت عليهم السلام سابقه‌اي دارد؟

علي بن معاذ گفت: من به صفوان بن يحيي گفتم: چگونه بر امامت علي (امام رضا عليه السلام) مطمئن شدي؟ گفت: نماز خواندم و دعا كردم و استخاره كردم و بر ايشان اطمينان پيدا كردم!

نيز در مورد يماني، در روايتي از مولا، علي عليه السلام نيز وارد شده است كه اگر درباره‌ي وي استخاره كرديد و خدا براي شما نسبت به حقانيت ايشان، خير خواست، هرگز او را رها نكنيد.

سليمان بن بلال مي‌گويد: امام صادق عليه السلام از پدر خود و او از پدر خويش و او از حسين بن على5روايت كرده كه آن حضرت فرمود: مردى نزد امير المؤمنين عليه السلام آمد و به او عرض كرد: اى امير مؤمنان! ما را از مهدى خود (يماني) آگاه كنيد،… سپس آن حضرت به وصف مهدى عليه السلام بازگشت و فرمود: ساحت و درگاهش از همه شما گشاده‌تر و دانش او از همه‌ شما فزون‌تر است و خويشان و نزديكان را بيش از همه‌ شما سركشى مى‌كند و حفظ پيوستگى مى‌نمايد. پروردگارا! برانگيخته شدن او را مايه‌ به درآمدن و سر رسيدن دلتنگى و اندوه قرار ده و به واسطه‌ او پراكندگى امّت را جمع ساز!

پس، اگر خداوند (پس از استخاره) براى تو خير خواست، عزم خود استوار گردان.

اگر در راه رسيدن به خدمت او توفيق يافتى، از او به ديگرى باز مگرد، و هر گاه به سويش راه يافتى، از او در مگذر (پس از اين سخن‌ها) آه برآورد؛ و در اين حال، با دست خويش به سينه خود اشاره نمود و فرمود: چه بسيار به ديدن او مشتاقم. (واحد تحقيقات انتشارات انصار الامام المهدي، ص 52)

نقد

رواياتي که اين افراد براي اثبات ادعاي خود استفاده مي‌کنند، در دو بخش قابل تحليل است:

الف) رواياتي که به صورت عمومي بحث حجيت استخاره را مطرح مي‌کنند، و با مدعاي احمد بصري ارتباطي ندارد.

ب) رواياتي که گمان گرديده، به عمل استخاره در پيدا کردن امام معصوم اختصاص و صراحت دارد.

اين نکته قابل يادآوري است که در جواز شرعي استخاره_در برخي امور و با شرايط - ترديدي نداريم (ر.ک: مجلسي، 1406: ج5، ص319؛ سيفي مازندراني، 1425: ج3، ص394)؛ امّا محل بحث و اختلاف ما با احمد بصري، در اعتبار يا عدم اعتبار پيدا کردن امام و اثبات حقانيت يک فرد با استخاره مي‌باشد كه پس از ذکر مقدمه‌اي به تحليل دليل او مي‌پردازيم:

جايگاه و قلمرو استخاره:

«استخاره، عنواني عام براي آن‌گونه از آداب ديني است که با انجام دادن آن‌ها، شخص انتخاب احسن را از خداوند مي‌طلبد. استخاره در لغت، طلب و خواستن بهترين در امري است؛ اما در اصطلاح ديني واگذاردن انتخاب به خداوند در کاري است که انسان در انجام دادن آن درنگ و تامل دارد. استخاره کردن در امري که شرع، حکمي روشن دارد، روا نيست و تنها در کار‌هاي مباح يا در انتخاب ميان دو مستحب، پسنديده است» (جمعي از نويسندگان، زير نظر کاظم موسوي بروجردي، 1385 ش: ج8، ص168؛ جمعي از پژوهشگران، زير نظر سيد محمود هاشمي، 1423: ج‌، ص 260؛ همچنين ر.ک: ابن منظور، 1414: ج‏4، ص267).

از اين‌رو در انجام دادن واجبات و ترك محرمات و در مواردى كه عقل حكم قاطع و روشنى در مورد خير و شرّ عملى داشته باشد يا جايى كه بتوان با مشورت ديگران خير را از شرّ بازشناخت جاى استخاره نيست (ر.ک. مجلسي، 1403: ج88، ص229. دانيالي، زمستان 90: ش 68، ص64). آنچه مسلم است و از هيچ يک از فقهاي شيعه - حتي بزرگاني، مانند سيد بن طاوس که عنايت ويژه‌اي به استخاره داشته است- خلاف آن ديده نشده؛ اعتقاد به عدم دستور قرآن و يا معصومين عليهم السلام، در تمسک به استخاره با قرآن براي پيدا کردن حق از باطل و يا تاييد ادعاهاي مدعيان رسالت و نبوت مي‌باشد. [9]به تعبير ديگر، در تمام اموري که راه توسط قرآن، عقل و روايات اهل بيت عليهم السلام به صورت روشن بيان گرديده است، جاي استخاره نبوده و نمي‌توان بدان تمسک جست.

تاييد اين مطلب را در کلام سيد بن طاوس چنين مي‌يابيم:

«يكى از پادشاهان بزرگ دنيا، بارها به من نوشت در سرايى از او ديدار كنم كه بسيارى از مردم غافل آرزوى رفتن به آن‌جا را داشتند… نيز بارها به او نوشتم، چيزى كه در آغاز زندگانى ديدار پادشاهان را بر من تحميل مى‏كرد، اعتماد من به استخاره بود؛ امّا اكنون به موهبت انوارى كه خداى جل جلاله به من عنايت فرموده است متوجه شدم که استخاره کرن در اين موارد، دور از صواب و مبارزه با رب الارباب است». (ابن‌طاوس، 1375: ص162)

بنابر تصريح علماي شيعه و اعتقاد آنان، عموما مراد از استخاره و واژه‌هاي مرتبط با آن مانند استخر، استخرت، خار الله لک و غيره؛طلب خير از خداوند در انجام دادن امور با خواندن نماز، دعا و اذکار وارد شده از اهل بيت عليهم السلام است (ر.ک: مجلسي، 1403: ج88، صص225 و256؛ بحراني، 1405: صص524؛ يزدي طباطبايي، 1419: ص323؛ سبزواري، 1413: صص100 و 101؛ طريحي، 1375: ج‏3، ص 297). احمد بصري با سوء‌استفاده از عدم آگاهي حديثي مريدانش، تمام رواياتي را که به صورت الفاظ ذکر شده در روايات آمده است، به استخاره عرفي و با استفاده از قرآن معنا مي‌کند.

در روايات اهل بيت عليهم السلام نيز اين امر تاييد شده و مراد از استخاره را طلب خير و ياري از خداوند در انجام دادن کاري ذکر کرده‌اند. از اين روي فرموده‌اند:«علي بن اسباط مي‌گويد: از امام باقر عليه السلام نقل شده است که هرگاه که اراده استخاره (طلب خير وکمک از خدا) در يک کار بزرگ را داشتم، صد بار از خداي متعال در سجده گاهم طلب خير مي‌کردم و اگر امري مانند فروش گوسفند يا شبيه آن بود، سه بار در سجده گاهم از خدا طلب خير مي‌کردم. استخاره وطلب خير من چنين بود که مي‌گفتم:

خدايا! از تو که به غيب و شهادت عالم هستي، درخواست مي‌کنم که اگر اين کاري که مي‌خواهم انجام دهم، براي من خيردارد، آن را براي من انجام بده و ياري‌ام کن و اگر علم داري که شر من در انجام دادن آن است؛ مرا از اجرايش منصرف کن و مرا به سمت امر خير هدايت فرما!». (برقي، 1371: ج2، ص600)

در اين روايت کاملا مشخص است که امام عليه السلام صد بار با قرآن استخاره نکرده‌اند و با توجه به دعايي که در ادامه فرموده‌اند، مرادشان از استخاره، ياري گرفتن از خداي متعال در به سرانجام رسيدن کار و انتخاب صحيح است و اين دسته از روايات با ادعاي احمد بصري هيچ ارتباطي نداشته و نمي‌توان به عنوان دليل قبول نمود.

بار ديگر خوانندگان را بدين نکته توجه مي‌دهيم که در سيره عملي رسول خدا صلي الله عليه و آله و سلم و ائمه عليهم السلام، و حتي ياران اين بزرگوارن، اثبات امامت با استخاره جايگاهي نداشته و در هيچ يک از منابع روايي شيعه حديث يا گزارش تاريخي در اين باب وجود ندارد و آنچه را نيز طرفداران احمد به کتاب‌هاي شيعه نسبت مي‌دهند، توهم و دروغي از جانب آنان بوده که در ادامه به تحليل آن خواهيم پرداخت.

نقد ادعاي بهره‌گيري از استخاره در اثبات امامت

اين شخص تاکنون دو دليل براي فرضيه خود ارائه داده است: يکي از دلايل، روايت امام علي عليه السلام و ديگري عمل صفوان بن يحيي مي‌باشد.

روايت اول:

مردى نزد امير المؤمنين عليه السلام آمد و به او عرض كرد: اى امير مؤمنان! ما را از اين مهدى خود آگاه كنيد.... سپس آن حضرت به وصف مهدى عليه السلام بازگشت و فرمود: ساحت و درگاهش از همه شما گشاده‏تر و دانش او از همه شما فزون‌تر است و خويشان و نزديكان را بيش از همه شما سركشى مى‏كند و حفظ پيوستگى مى‏نمايد. پروردگارا! برانگيخته شدن او را مايه به درآمدن و سر رسيدن دلتنگى و اندوه قرار ده و به واسطه او پراكندگى امّت را جمع ساز! پس، اگر خداوند براى تو خير خواست، عزم خود استوار گردان و اگر در راه رسيدن به خدمت او توفيق يافتى، از او به ديگرى باز مگرد، و هر گاه به سويش راه يافتى از او در مگذر ]پس از اين سخن‌ها[ آه برآورد و در اين حال، با دست خويش به سينه خود اشاره نمود و فرمود: چه بسيار به ديدن او مشتاقم». (ابن أبي زينب، 1397: ص 214)

عبارت (خارالله لک) كه در متن عربي روايت آمده است، نه تنها به استفاده از استخاره براي اثبات امامت اشاره‌اي ندارد؛ بلکه عنواني عمومي است که به معناي عنايت خداوند بر فرد و همراهي با حضرت مهدي عجل الله تعالي فرجه الشريف مي‌باشد. طريحي و ديگر لغت شناسان مي‌گويند:

« و خَارَ الله‏ لك‏: ‌اي أعطاك الله ما هو خيرٌ لك (طريحي، 1375: ج‏3، ص 297؛ ابن اثير جزري، 1367: ج‏2، ص 91؛ ابن منظور، 1414: ج4، ص267»؛ مراد از خار الله لک، يعني وقتي خداوند به تو خير عطا کند».

مراد امام علي عليه السلام نيز از عبارت اين بوده که وقتي خداوند به تو خير ياري حضرت مهدي عجل الله تعالي فرجه الشريف را عنايت کرد، تو نيز از اين عنايت استقبال نما و به مهدي عجل الله تعالي فرجه الشريف بپيوند.

در تأييد مطلب مذكور مي‌توان به استفاده خبر دهندگان شهادت مسلم بن عقيل به امام حسين عليه السلام [10]وهمسر زهير بن قين هنگام پيوستن زهير به کاروان حسيني اشاره كرد که در مقام دعا براي امام حسين عليه السلام و زهير از اين عبارت استفاده کرده[11] و با عمل عرفي استخاره هيچ ارتباطي ندارد (جزائري، 1427: ج1، صص217 ـ 218)

روايت دوم

«عليٍٍُ بن معاذ قال قلتُ لصفوان بن يحيى بأَيِّ شَي‏ءٍِ قَطَّعْتَ علي عَليٍّ‏ قال صَلَّيتُ و دَعوَتُ الله و اسْتَخََرتُ‏ عليه‏ و قَطَّعْتُ عَليه‏ (طوسي، 1411: ص61)؛ علي بن معاذ مي‌گويد: به صفوان بن يحيي گفتم که چگونه به امامت امام رضا عليه السلام اعتقاد پيدا نمودي؟ در پاسخ گفت: نماز خواندم و دعا کردم و استخاره نموده و به امامت ايشان يقين پيدا کردم».

اين گروه ادعا دارند که بنابر نقل شيخ طوسي، مي‌توان امامت را با استخاره اثبات کرد؛ در حالي که اين روايت، نه تنها دليل بر ادعاي آن‌ها نيست؛ بلکه دقت در کلام شيخ طوسي خلاف آن را اثبات مي‌کند.

اولا: اين گروه مدعي هستند که بايد سخن از اهل بيت عليهم السلام باشد تا آن را بپذيرند و تنها عمل معصوم عليه السلام حجت مي‌باشد؛ در حالي که اين سخن از صفوان بن يحيي بوده و عمل او براي ما حجت نيست.

ثانيا: شيخ طوسي که تنها منبع نقل اين روايت است، اين سخن را براي قبول يا تاييد ذکر نکرده، بلکه در بحثي مفصل در مورد واقفيه و جهت رد اين روايت، آن را نقل كرده است.

شيخ طوسي در بحثي مفصل در مورد واقفيه[12] و نقد ادله آنان، از کتاب علي بن احمد علوي، که در تاييد واقفيه تاليف کرده، نام برده و عبارت‌هاي اين کتاب را نقد و رد كرده است. ايشان در ابتداي نقد خود مي‌گويد:

« فأما ما ترويه الواقفة فكلها أخبار آحاد لا يعضدها حجة و لا يمكن ادعاء العلم بصحتها و مع هذا فالرواة لها مطعون عليهم لا يوثق بقولهم و رواياتهم و بعد هذا كله فهي متأولة (طوسي، 1411: ص 43)؛ اما آنچه واقفيه نقل كرده‌اند، روايت‌هاي واحدي هستند که نمي‌توانند حجت ومعتبر باشند و راويان آن‌ها معتبر و موثق نيستند و تمام اين روايات تاويل شده‌اند».

شيخ طوسي به خلاف ادعاي احمد بصري، پس از نقل اين خبر، آن را حيله‌اي از سوي واقفيه و علي بن احمد علوي دانسته که مي‌خواهند حقانيت امامت امام رضا عليه السلام را بدين وسيله بي‌اعتبار نمايند. در واقع، اين نويسنده واقفي قصد داشته با ذکر اين مطلب، سستي و بي‌پايگي ادله شيعيان امام رضا عليه السلام را مطرح کند و به زعم خود نقصي بر حقانيت شيعيان رضوي را به رخ بکشد؛ لذا شيخ در پاسخ و نقد او مي‌گويد:

اين امر، بدترين چيزي است که کسي در آن تقليد انجام دهد و اگر اين عمل توسط صفوان انجام شده باشد، براي ما حجت نمي‌باشد. به علاوه با توجه به منزلت صفوان بن يحيي و علم و زهدش، بعيد است چنين عملي را انجام داده باشد و چگونه ممکن است با آن مقام علمي، و در مسئله بزرگي مانند امامت، با مخالفين خود از طريق استخاره استدلال نمايد! الا اين‌که طرف مقابل، خود را فردي ابله دانسته و يا به غفلت دچار شده باشد که در اين هنگام تکليف از او ساقط بوده و به تحليل دليل او نيازي نيست». (طوسي، 1411: ص61)

ثالثا: چه بسا مراد صفوان بن يحيي، معناي عام و غالبي استخاره، يعني طلب خير از خداوند و راهگشايي براي او بوده است؛ همان گونه که در روايات قبل بدان اشاره گرديد.

در نتيجه آنچه به دست مي‌آيد اين‌که عموما استخاره در روايات، به معناي طلب خير و کمک از خدا با استفاده از اذکار بوده و در مواردي نيز که استخاره با قرآن بيان گرديده (طوسي، 1407: ج‏3، ص310؛ مجلسي، 1403: ج‏88، ص241)؛ يقينا اين عمل نمي‌تواند به عنوان دليل براي اثبات امر مهم و بي‌بديل امامت به کار رود؛ و نه تنها بر اين مطلب دليلي نداريم و هيچ شيعه‌اي بدين روش عمل ننموده است؛ بلکه گروهي مانند واقفيه تلاش كرده‌اند از اين روش باطل، جهت عيب‌جويي بر معتقدين امامت علي بن موسي الرضا7 استفاده كنند.

2.معجزه

معجزات مطرح شده از سوي اين افراد براي احمد بصري، در حالي است که تحليل آن، مقاله‌اي مستقل مي‌طلبد. آنان در مواردي، به معجزاتي اشاره مي‌کنند که در ضعف آن، براي اثبات امامت ترديدي نيست؛ مانند نوشته شدن نام احمد بر روي يک شمع ! و طرح نام احمد با خطوطي درکف دست يکي از انصار احمد بصري!

يکي از معجزاتي که بيانيه آن در شوال 1424 از طرف احمد بصري صادر شده، بيان محل دفن حضرت زهرا سلام الله عليها مي‌باشد! او مدعي است:

« وأول معجزة أظهرها للمسلمين وللناس أجمعين هو أني أعرف موضع قبر فاطمة سلام الله عليها بضعة محمد صلي الله عليه و آله و سلم, وجميع المسلمين مجمعين على أن قبر فاطمة سلام الله عليها مغيب لا يعلم موضعه إلا الإمام المهدي عجل الله تعالي فرجه الشريف, وهو أخبرني بموضع قبر أمي فاطمة سلام الله عليها وموضع قبر فاطمة سلام الله عليها بجانب قبر الأمام الحسن عليه السلام وملاصق له وكأن الأمام الحسن المجتبى عليه السلام مدفون في حضن فاطمة سلام الله عليها...؛[13] اين فرد مدعي است که محل دفن حضرت زهرا سلام الله عليها مخفي بوده و تنها حضرت مهدي عجل الله تعالي فرجه الشريف و منسوبان به ايشان مکان آن را مي‌دانند و او، به عنوان معجزه، مکان قبر را در بقيع کنار امام حسن مجتبي عليه السلام معرفي مي‌کند».

نقد

«معجزه»، از ماده « عجز » است. عجز يعني ناتواني (ابن فارس، 1404: ج‏4، ص 232) و معجزه، يعني کاري که ديگران در مقابل آن ناتوانند و کسي ديگر به انجام دادن آن قادر نيست (طريحي، 1375: ج4، صص24ـ 25).

بنابر روايات اهل بيت عليهم السلام، معجزه راهي براي تشخيص درستي و نادرستي دعوت حجت الاهي از مدعيان دروغين مي‌باشد که در اين مورد، امام صادق عليه السلام چنين فرموده‌اند:

ابوبصير مي‌گويد: از امام صادق عليه السلام پرسيدم: براى چه خداوند عزّ و جلّ به انبيا و رسولانش معجزه داده است؟ حضرت فرمودند: تا دليل باشد بر صدق آورنده آن؛ يعنى پيامبر. سپس فرمودند: معجزه علامت و نشانه است بر حقّ تعالى و آن را فقط به انبيا و رسولان و حجّت‏هايش اعطا مى‏فرمايد تا راستگو از دروغگو مشخّص گردد». (صدوق، 1385: ج1، ص122)

خواجه نصير الدين طوسي و علامه حلّي، معجزه را چنين تعريف كرده‌اند:

« معجزه عبارت است از كارهاى عجيب و غريب و خارق العادة كه ديگران از انجام دادن آن عاجز باشند؛ چه در قسمت اثباتى، يعنى پيامبران كارهاى خارق العاده‏اى انجام دهند كه ديگران از اتيان به آن ناتوانند، مثل تبديل عصاى چوبين به اژدها؛ و چه در قسمت سلبى؛ يعنى كارهايى را كه عادت مردم به انجام دادن آن تعلق گرفته و به طور معمول آن را انجام مى‏دهند. پيامبران آن عادت را شكسته و كارى كنند كه بشر از انجام دادن اين فعل معتاد عاجز شود؛ فى‌المثل با قدرت الاهى كارى كند كه يك قهرمان نامى از حمل يك شمشير ناتوان بماند» (حلّي، 1382: ص 158).

آيت الله خويي نيز نيز پيرامون معجزه چنين مي‌نگارد:

«كسى كه مقامى را از ناحيه خداوند براى خود ادعا مى‏كند، بايد به عنوان گواه بر صدق گفتارش عملى را انجام دهد كه به ظاهر بر خلاف قوانين خلقت و از مسير عادى و طبيعى خارج است و ديگران از انجام دادن آن عمل عاجز و ناتوان هستند. چنين عمل خارق العاده‏اى را معجزه و انجام دادن آن عمل را اعجاز مى‏نامند» (مرحوم خويي، 1418: ج35، ص 33).

همچنين علامه مجلسي هفت شرط براي معجزه بر شمرده و مي‌گويد:

«1ـ اين‌كه از افعال خدا يا چيزي معادل آن باشد؛ 2ـ خارق العاده باشد؛ 3ـ قابل معارضه نباشد (پس سحر و شعبده معجزه نيستند)؛ 4 ـ همراه با تحدي باشد؛ 5 ـ موافق با ادعا باشد؛ 6 ـ تكذيب كننده او نباشد؛ 7 ـ معجزه بايد متاخر يا همراه با دعوي نبوت باشد، نه قبل از آن، و مشهور اين است كه امور خارق العاده قبل از ادعاي نبوت، كرامات و مقدمات نبوت هستند» (مجلسي، 1403: ج17، ص 222؛ همچنين ر.ک. طباطبايي، 1417: ج1، ص73).

با توجه به مطالب ذکر شده، آنچه در معجزه لازم است اين‌که، فعل و عملي در برابر چشمان تعدادي از مخالفان صاحب دعوت صورت پذيرد تا دليلي بر حقانيت امر مدعي باشد، و بتوان درستي و نادرستي آن را تشخيص داد؛ که اين مطلب در مورد سخن ادعايي احمد قابل تطبيق نيست و کسي از مخالفان او اين مطلب را تاييد نکرده است. اين ادعا از جمله اموري نيست که بفهميم او درست مي‌گويد يا نه ؛ و از کجا معلوم که جاي ديگر نباشد؟

حضرت عيسي عليه السلام -از ميان انبياي گذشته – و رسول خدا صلي الله عليه و آله و سلم، وقتي معجزاتي، مانند زنده کردن مردگان و قرآن را ارائه دادند، قابل بررسي بوده و مردم مي‌توانستند ادعاي ايشان را بررسي کنند و آن‌ها را به چشم خود ديدند، تا حجتي بر آن‌ها باشد.ديگر معجزات انبيا عليهم السلام نيز از اين قبيل بوده و در برابر چشم ديگران و براي اثبات حقانيت آنان بوده است، که هيچ يک از اين معيار‌ها در ادعاي احمد وجود ندارد.

همچنين معجزه نبايد با عقل و يا نقل و احاديث وارد شده از اهل بيت عليهم السلام مخالف باشد. به عنوان نمونه، هيچ فردي نمي‌تواند ادعا کند که من نوري را که براي شما نشان داده‌ام، خداست؛ چرا که عقل و روايت‌ها ي متعدد اين امر را محال و غير ممکن دانسته‌اند. [14]

سخن ادعايي احمد نيز از اين قبيل بوده؛ چرا که نظر او مخالف با احاديث وارد شده از ائمه عليهم السلام در مورد مکان دفن حضرت زهرا سلام الله عليها مخالف مي‌باشد و با نظر اهل سنت مطابقت دارد.[15] مشهور در ميان علماي اهل سنت اين است که ايشان در بقيع دفن شده‌اند و اين سخن از اقوال ضعيف در ميان شيعيان است[16].

علاوه بر نکات ذکر شده، از شرايط معجزه، عدم امکان تحدي با آن مي‌باشد؛ در حالي که روايات متعددي در نقض اين پيشگويي ادعايي وجود دارد که در ادامه مقاله به منابع آن اشاره خواهيم کرد.

در واقع، ادعاي احمد بصري در آوردن معجزه، همانند معجزه علي محمد باب مي‌باشد که در وصف معجزه اش چنين گفته‌اند:

« همين که از وي سوال شد: از معجزه و کرامت چه داري؟؛ گفت: اعجاز من اين است که براي عصاي خود آيه نازل مي‌کنم و به خواندن اين فقره آغاز نمود:

بسم الله الرحمن الرحيم. سبحان الله القدوس السبوح الذي خلق السموات و الارض کما خلق هذه العصا آيةً من آياته».

اما اعراب کلمات را به قاعده نحو غلط خواند، زيرا «تاء» را در «السموات» مفتوح قرائت کرد و چون گفتند مکسور بخوان، «ضاد» را در «الارض» مکسور خواند. امير اصلان خان که در مجلس حضور داشت؛ گفت:

اگر اين قبيل فقرات از جمله آيات شمرده شود، من هم مي‌توانم تلفيق کنم و گفت: «الحمد الله الذي خلق العصا کما خلق الصباح و المسا !» (جمعي از نويسندگان زير نظر سيد مصطفي مير سليم، 1386: ج1، ص18).

تذکر

سياست حکيمانه حضرت زهرا سلام الله عليها وامير المومنين عليه السلام اين بوده است که، جسم مطهر ايشان را شبانه دفن کنند و در زمان خلفاي سه گانه، محل قبر بر آن‌ها مخفي باشد، تا سندي براي مظلوميت اين بانو وپاره تن رسول خدا صلي الله عليه و آله و سلم قرار گيرد و براي هميشه تاريخ اين سخن باقي بماند که چرا سرور زنان دو دنيا و پاره تن رسول خدا صلي الله عليه و آله و سلم شبانه دفن گرديد و کسي بر مزار مخفي اش حاضر نشد؟ و چرا اجازه حضور خلفا در تشييع جنازه و نماز بر پيکر ايشان نداده و آن‌ها را آگاه نکردند؟ (ر.ک. مجلسي، 1404: ج5، ص322).

اما در ادامه ذکر خواهيم کرد که با اين وصف، در زمان امام صادق عليه السلام وديگر اهل بيت عليهم السلام، مکان دفن ايشان را براي شيعيان مشخص و حداقل محدوده اصلي آن را بيان نموده‌اند و با دفن شبانه و مخفي بودن بارگاه ايشان براي خلفاي سه‌گانه و پيروانشان تنافي ندارد. اين عملکرد، همانند مشخص نمودن قبر امير المومنين عليه السلام در دوران هارون خليفه عباسي مي‌باشد؛ (شيخ مفيد، 1412ق: ج1، ص26) که با وجود علني شدن مزار مطهر علي عليه السلام، مظلوميت ايشان در زمان بني اميه و مخفي بودن قبر در آن دوران خفقان به جاي خود باقي است.

آنچه روايات اهل بيت عليهم السلام براي ما مشخص کرده‌اند، غير از ادعاي احمد بصري بوده و به روشني بطلان معجزه ادعايي او درک مي‌گردد.

در ميان منابع شيعي، سه مکان را به عنوان محل دفن حضرت زهرا سلام الله عليها بيان کرده‌اند:

1.خانه ايشان.

2.ميان قبر پيامبر صلي الله عليه و آله و سلم و منبر ايشان (روضة النبي).

3. بقيع.

آنچه را روايات معتبر و متعدد شيعي اثبات مي‌کند، دفن ايشان در خانه خود و در کنار رسول خدا صلي الله عليه و آله و سلم مي‌باشد و ضعيف‌ترين قول در ميان شيعيان که بدان اعتنا نشده است، دفن اين بانوي بزرگوار در بقيع مي‌باشد (طوسي، 1407‍: ج6، ص1؛ طبرسي، 1417‍: ص153)؛ و عجيب اين‌که احمد بصري که مدعي داشتن علوم اهل بيت عليهم السلام است، برخلاف ائمه عليهم السلام و موافق سيره اهل سنت، سخن خود را مطرح کرده است.

در منابع متعدد و معتبر، مانند: نهج البلاغه (شريف الرضى، 1414: ص320)، قرب الاسناد (حميرى، 1413: ص367)، الکافي (كليني، 1407: ج1، صص459 ـ 462. جهت تبيين ص459 ر.ک؛ مازندرانى، 1382: ج‏7، ص 208)؛ مجلسي، (1404: ج5، ص324)، من لايحضره الفقيه (ابن بابويه، صدوق، 1413: ج2، ص573)، معاني الاخبار (ابن بابويه، 1403: ص268)، المقنعة (مفيد، 1413: ص459)، تهذيب الاحکام (طوسي، 1407‍: ج6، ص10)، اعلام الوري (طبرسي، 1417: ص153)، الاقبال (ابن طاوس، 1376: ج‏2، ص 623) و ده‌ها منبع ديگر، به اين امر و بنابر روايات اهل بيت عليهم السلام استناد نموده‌اند (مجلسي، 1403: ج97، ص191؛ حسن زاده آملي، 1381: ج3، ص 446، کلمه 345).

به عنوان نمونه به دو روايت اشاره مي‌کنيم.

الف). «مُحَمَّدِ بْنِ أَبِي نَصْرٍ قَالَ: سَأَلْتُ الرِّضَا7 عَنْ قَبْرِ فَاطِمَةَ3 فَقَالَ دُفِنَتْ‏ فِي‏ بَيْتِهَا فَلَمَّا زَادَتْ بَنُو أُمَيَّةَ فِي الْمَسْجِدِ صَارَتْ فِي الْمَسْجِدِ (كليني، 1407: ج1، ص462)؛ ابى نصر مي‌گويد: از حضرت رضا7 راجع به قبر فاطمه3 پرسيدم. فرمود: در خانه خود به خاك سپرده شد. سپس چون بنى اميه مسجد را توسعه دادند، جزء مسجد شد».

ب) وَ سَأَلْتُهُ عَنْ فَاطِمَةَ بِنْتِ رَسُولِ اللَّهِ صلي الله عليه و آله و سلم،‌اي مَكَانٍ دُفِنَتْ؟

فَقَالَ: « سَأَلَ رَجُلٌ جَعْفَراً عليه السلام عَنْ هَذِهِ الْمَسْأَلَةِ- وَ عِيسَى بْنُ مُوسَى حَاضِرٌ- فَقَالَ لَهُ عِيسَى: دُفِنَتْ فِي الْبَقِيعِ.

فَقَالَ الرَّجُلُ: مَا تَقُولُ؟ فَقَالَ: «قَدْ قَالَ لَكَ». فَقُلْتُ لَهُ: أَصْلَحَكَ اللَّهُ، مَا أَنَا وَ عِيسَى بْنُ مُوسَى، أَخْبِرْنِي عَنْ آبَائِكَ.

فَقَالَ: «دُفِنَتْ‏ فِي‏ بَيْتِهَا» (حميرى، 1413: ص367).

از امام رضا عليه السلام پرسيده شد: مکان دفن حضرت زهرا سلام الله عليها کجاست؟

فرمود: فردي از امام صادق عليه السلام همين نكته را پرسيد. عيسي بن موسي[17] در آن جا حاضر بود؛ گفت: در بقيع دفن شده است.

مرد از امام صادق عليه السلام پرسيد: شما چه مي‌فرماييد؟ چون امام نظر عيسي را قبول نداشت؛ به کنايه فرمود: ظاهرا جواب داد. پرسش‌گر گفت: خدا شما را خير دهد! من با عيسي بن موسي چه کار دارم. مرا از پدران بزرگوارتان خبر دهيد؟

امام عليه السلام در رد سخن عيسي بن موسي، در جواب فرمود: «در خانه خود دفن شده است».

بسياري از علماي شيعه اين نظر را تاييد کرده، به عنوان نمونه شيخ صدوق مي‌نويسد:

مصنف اين كتاب(ره) گفت: روايات در باره محل قبر فاطمه سلام الله عليها سرور زنان جهانيان اختلاف دارند؛ چنان‌كه بعضى از روات روايت كرده‏اند كه آن بانو در بقيع مدفون شده، و بعضى روايت كرده‏اند كه آن حضرت در ميان قبر و منبر به خاك سپرده شده، و پيامبر صلي الله عليه و آله و سلم از آن رو فرموده است: ما بين قبر من و منبر من باغي از باغ‌هاي بهشت است؛ زيرا قبر او ما بين قبر و منبر است و بعضى روايت كرده‏اند كه آن خاتون بزرگ در خانه خودش دفن شده است، و چون بنى اميه بر مساحت مسجد افزوده‏اند، قبر آن بزرگوار جزء مسجد شده است، و به نظر من اين قول صحيح است، و من زمانى كه بيت اللَّه الحرام را حج كردم، به توفيق خداى تعالى بازگشتنم از مدينه بود. چون از زيارت رسول خدا صلي الله عليه و آله و سلم فراغت يافتم به زيارت فاطمه سلام الله عليها كه از جانب باب جبرئيل به طرف حظيره رسول خداست؛ رفتم؛‏ در حالى كه سمت چپم به آن سو بود، و پشتم را به سوى قبله كردم، و در حالى كه غسل داشتم، روى خود را به سوى آن متوجّه ساختم‏». (صدوق، 1413‍: ج2، ص573؛ ابن بابويه، 1403: ص268؛ وهمچنين ر.ک: مجلسي، 1403: ج97، ص191؛ مجلسي، 1404: ج5، ص349)

نکته قابل توجه اين‌که روايتي که شيخ مفيد (مفيد، 1413: ص459) و صاحب کتاب دلائل‌الامامة (طبري، محمد بن جرير، 1408: ص46)، بنابر آن، مکان را روضة النبي مي‌داند، قابل جمع با روايت دفن در خانه بوده (جهت وجه جمع اين دو نظر و عدم تنافي آن با هم و تاييد دفن اين بانو در خانه و کنار رسول خدا صلي الله عليه و آله و سلم (ر.ک: مجلسي، 1404: ج 5، ص349 ؛ نجمي، بهار 1373: مقاله آيت الله نجمي، تاريخ حرم ائمه بقيع، قبر فاطمه زهرا سلام الله عليها يا فاطمه بنت اسد، ص109) و به تعبير شيخ طوسي، اين روايات قريب به هم بوده (طوسي، 1407: ج6، ص10) و به هرصورت جهت نقد تفکر احمد بصري قابل استفاده است.

برخي براي مخفي بودن قبر حضرت زهرا سلام الله عليها، به خواب پدر آيت الله مرعشي نجفي، استناد نموده‌اند، [18] که اين خواب در برابر نصوص و روايات وارد شده از اهل بيت عليهم السلام، تاب مقاومت نداشته و کلام اهل بيت براي ما حجت است.

پس از روشن شدن اشتباه احمد بصري، يکي از يارانش از او پرسشي نموده که پاسخ احمد بصري در توجيه معجزه ادعايي خود چنين است:

« أما کلام الامام الرضا عليه السلام و الائمة عليهم السلام لمن کان يسألهم من شيعتهم عن موضع قبر فاطمة سلام الله عليها ليزوره، فکانوا يرشدوه ليزور فاطمة سلام الله عليها في حجرتها و لم يصرحوا لأحد أنه قبرها، إنما توهموا من سمعوا أن القبر في الغرفة (احمد بن اسماعيل، ج1-3، ص 319)؛ اما سخن امام رضا و ائمه عليهم السلام براي کساني که از محل دفن حضرت زهرا سلام الله عليها پرسيده‌اند بدان مبناست كه زيارت‌کنندگان آنان را راهنمايي نموده‌اند تا ايشان را در خانه اش زيارت کنند؛ ولي نفرموده اند که حضرت، در خانه‌اش دفن شده است! و کساني که روايت را شنيده‌اند، گمان کرده اند قبر در خانه است».

باطل بودن اين سخن چنان واضح است که به تحليل آن نيازي نمي‌باشد. عبارت نقل شده از امام رضا عليه السلام، گوياي دفن ايشان در خانه است و عبارت (دفنت في بيتها) به اين مطلب تصريح دارد.

در مجموع روايت دفن فاطمه زهرا سلام الله عليها:

در منابع اصلي و معتبر ذکر شده است، و ائمه عليهم السلام در مکان دفن صراحت دارند، به صحيح بودن اين نظر تصريح شده است و روايت تعدد دارد و نادر نيست.

با توجه به موارد مذكور، روايت دفن حضرت زهرا سلام الله عليها پشتوانه اعتماد علما را دارد و به تعبير روايت، بايد به قول مشهور علما (که به ادله مويد است)، در برابر قول ضعيف عمل نمود. (كليني، 1407: ج1، ص68)

گزارش دفن در بقيع مطابق نظر اهل سنت بوده و در ميان علماي شيعه از اقوال شاذ و نادر است و بنابر دستور اهل بيت عليهم السلام در مقام تعارض دو خبر اگر يکي از اخبار موافق نظر شيعه بود و ديگري موافق عقايد اهل سنت، بايد آنچه را با عقايد اهل سنت مخالف است، برگزينيم (مجلسي، 1403: ج2 ص235؛ كليني، 1407: ج1، ص68)، و اين، کاري است که احمد بصري خلاف آن را انجام داده است.

نمي‌توان نظر احمد بصري را پذيرفت و يا آن را حمل بر تقيه نمود.

3. خواب و رويا

«خواب يکي از پيچيده‌ترين ابزارهايي است که براي دست زدن به اقدامات سياسي مختلف و از جمله مهدويت وجود دارد. اين مسئله درباره بسياري از متمهدي‌هاي تاريخ و حتي بسياري از اقدامات بزرگ و سرنوشت ساز سياستمداران از قديم و جديد کاربرد داشته و دارد. در عصر جديد، ماجراي جُهيمان و قحطاني و يا حتي درباره مهدي سوداني و بسياري ديگر خواب يک ابزار مهم در اثبات مهدويت تلقي مي‌شود» (جعفريان، 1391: ص39).

استفاده از خواب و رويا در ميان مدعيان دروغين جايگاهي ويژه دارد، و چون بر اثبات ادعاي خود دلايل کافي ندارند، به اين امور متوسل مي‌شوند. به عنوان نمونه، نوع تبليغات احمد بصري، با روش کاري فردي با نام" جهيمان عتبي " از شيوخ سلفي و وهابي مقيم عربستان و معرفي کننده" محمد بن عبدالله قحطاني" در تاريخ اول محرم 1400قمري در مکه، به عنوان مهدي موعود، بسيار نزديک مي‌باشد.

جهيمان در اثبات ادعاهاي خود مي‌گويد:

« دو سال است که برادران، او را به عنوان مهدي مي‌شناسند........به شما بشارت مي‌دهم که بارها خواب‌ها در باره خروج مهدي ديده شده و کساني خواب ديده اند که اين مهدي را نديده بودند.وقتي ديدند، تاييد کردند که همان است که در خواب ديده‌اند.او حديثي هم از پيامبر در تاييد خواب خواند که فرمود: لم يَبْق من الوحي الا المبشرات: الروية الصالحة.....؛ از وحي چيزي جز مبشرات که همان روياي صالحه است، باقي نمانده است. خوابي که مومن مي‌بيند، يا براي او مي‌بينند.» (جعفريان، 1391: ص252)

از اين روي احمد بصري نيز مانند ديگر مدعيان، يکي از دلايل خود را، که از آن به کوتاه‌ترين راه ممکن جهت اثبات ادعاهاي خود نام مي‌برد (ر.ک. احمد بن اسماعيل، ج1، ص 7)؛ خواب و روياست.

او مي‌گويد: چون شيطان نمي‌تواند در قالب رسول خدا و اهل بيت عليهم السلام تمثل پيدا کند؛ اگر کسي آن‌ها را در خواب ديد، سخنشان را بايد مانند حديث قطعي قبول نمايد.

نقد

اماميه، اصل خواب و رؤيا و به وجود آمدن ارتباط روحي ميان انسان خاکي و مبادي عالي و کشف بخشي از حقايق براي انسان را مي‌پذيرد و به استناد آيات قرآن و روايات معصومين عليهم السلام، آن را نوعي الهام دروني مي‌داند. در احاديث و روايات، رؤيا به چند گونه تقسيم شده است، در برخي روايات سه نوع است که عبارتند از: «بشارة من الله للمومن، و تحذير من الشيطان» (ر.ک: مجلسي، 1403: ج 58، ص181)؛ «و اضغاث احلام»، يعني رويا و خواب يا بشارتي است که خداوند به مومن مي‌دهد، يا آنچه شيطان القا مي‌کند و يا آن‌که رويا چيزي جز خواب‌هاي آشفته نمي‌باشد.» (جمعي از نويسندگان، زير نظر احمدصدر حاج سيد جوادي، کامران فاني، بهاءِالدين خرمشاهي، 1386: ج8، ص398).

چيستي رؤيا، اقسام آن، محدوده اعتبار و بررسي نظريات فلاسفه و فقها در مورد آن، به مقاله‌اي مستقل نياز دارد. در اين گفتار تلاش كرده‌ايم تا مقداري از انحراف اين گروه را مشخص كنيم. سخن ما در اين است که شياطين مي‌توانند براي انسان‌ها تخيل ديدن معصوم عليه السلام را ايجاد کنند و الزاما افرادي که به نام رسول خدا صلي الله عليه و آله و سلم يا يکي ديگر از معصومان عليهم السلام رويت مي‌شوند، بر صادقانه بودن خواب دلالت ندارند. بايد دانست که روايات، اعتبار روياي صادقه و خواب رحماني را بيان کرده، و القائات شيطان در خواب جهت گمراهي افراد، اعتبار ندارد. نيز با توجه به انحراف‌هاي ثابت شده در ادعاهاي احمد بصري، آنچه را طرفداران او ديده‌اند، به يقين القائات شيطاني بوده است.

به عبارت ديگر، وقتي براي ما اثبات شده که اين فرد، از جمله مدعيان دروغين مي‌باشد، مگر مي‌توان عقل و روايات اهل بيت عليهم السلام را تعطيل کرد و به خواب روي آورد؟![19]

نکته ديگري که بايد به آن توجه نمود اين‌که اگر بخواهيم باب خواب و رؤيا را بازکنيم، امروزه بسياري از اديان و فرق انحرافي مي‌توانند ادعاهاي باطل خود را با تمسک به خواب به مريدان خود القا نمايند؛ همان طور که اهل سنت ادعا دارند، رسول خدا صلي الله عليه و آله و سلم و ابوبکر و عمر را با يکديگر ديده‌اند و رسول خدا صلي الله عليه و آله و سلم آن‌ها را به عنوان خليفه معرفي كرده است. (ر.ک: اندلسي، 1418: ج1، ص263؛ ابن حجر عسقلاني، 1415: ج‏6، ص: 217) ما به يقين اين خواب‌ها را به تعبير قرآن (اضغاث احلام) مي‌دانيم و تمام آن‌ها خواطر شيطاني است ؛چرا که به دليل متقن اثبات گرديده که حضرت علي عليه السلام جانشين به حق رسول خدا صلي الله عليه و آله و سلم بوده است.

برخي صوفيه در عظمت شيوخ خود به خواب متمسک شده و در شرح حال آن‌ها چنين مي‌گويند:

«شيخ الاسلام گفت: شاه شجاع 40 سال نخفته بود... وقتي در خواب شد، حق تعالي را خواب ديد؛ بيدار شد و اين بيت را بگفت:

رايتک في المنام سرور عيني (قلبي) فاجببت التعيش و المناما

تو را در خواب ديدم، شاد و قلبم؛ پس، دوست مي‌دارم خواب را.

پس از آن، پيوسته همي خفتي يا وي را خفته يا فتندي يا در طلب خواب.» (جامي، صص69 و 228)

يا اين‌که در عظمت ابو سعيد ابوالخير، به اين داستان و خواب متمسک شده‌اند که شيخ علي بن محمد بن عبدالله، معروف به ابن باکويه، از رقص و سماع ابو سعيد ابوالخير، برائت مي‌جست؛ اما در سه روياي پياپي چنين مي‌بيند که به او مي‌گويند: قوموا وارقصوا لله؛ برخيز و رقص كن؛ و از اين جا يقين کرد که رقص ابو سعيد بلا اشکال است» (جامي، ص214)

کراجکي که از شاگردان شيخ مفيد مي‌باشد، در کتاب خود بحث مفصلي از شيخ مفيد نقل کرده و اين‌گونه رؤيا‌ها را باطل مي‌داند (كراجكى، 1410: ج‏2، ص65؛ همچنين ر.ک: مرتضي، 1405: ج2، ص13). شيخ مفيد معتقد است اين روايات واحد است و در اصول عقايد کار آيي ندارد. شيطان مي‌تواند براي انسان به صورت نبي و رسول خود را نشان دهد؛ چرا که کسي در زمان ما، رسول و نبي را نديده است تا بتواند تشخيص دهد آيا اين چهره حقيقتا رسول خدا هست، يا نه.

تعدد خواب‌هايي که در آن وجود رسول خدا صلي الله عليه و آله و سلم تخيل شده است و ايشان به عقيده‌اي دستور داده‌اند که در باطل بودن آن ترديد نيست؛ گوياي آن است که اجنه و شياطين مي‌توانند چهره‌سازي کرده و براي بيننده رويا، ايجاد توهم نمايند. حتي شخص مدعي يماني (احمد بصري) و يارانش، اين نکته را قبول دارند که اجنه و شياطين مي‌توانند خواب‌سازي کنند و خود را به جاي معصوم نشان بدهند. (ر.ک: احمد بن اسماعيل، ج 1-3، ص321 ؛ الانصاري، صص20 و 90)؛ به ويژه اين‌که هيچ يک از افراد بشر در اين دوران، چهره حقيقي پيامبر صلي الله عليه و آله و سلم را نديده است و نمي‌داند ايشان به چه صورتي بوده اند تا بخواهد درستي و نادرستي روياي خود را تشخيص بدهد.

شيخ مفيد مثال زيبايي زده و سخن دقيقي را بيان مي‌کند:

برخي از ناصبي‌ها و دشمنان اهل بيت عليهم السلام بعد از اين‌که شيعه شدند، [20] براي ما تعريف کردند که در زمان انحراف عقيدتي شان، رسول خدا صلي الله عليه و آله و سلم را در خواب ديده اند که ابوبکر و عمر همراه او بوده و صاحب خواب را به تبعيت و محبت به آنان دستور مي‌نمود؛ در حالي که يقينا اين خواب و رويا باطل بوده است و شيطان در قالب رسول خود را نشان داده است».

همچنين آنچه در برخي گزارش‌ها به دست مي‌آيد، گوياي آن است که تشخيص روياي صادقه از کاذبة آن‌قدر مشکل است که برخي از علماي رباني و اولياي خدا نيز از تعابير اشتباه در امان نبوده و با اين‌که گمان كرده اند اين رويا صادقه است، و عقايد خود را بدان مستند مي‌نمودند؛ مسير را به انحراف رفته‌اند.

به عنوان نمونه مي‌توان به قصه تحريم استفاده ازقليان اشاره نمود که برخي از اخباريين با تمسک به رويا، بر علمايي که استفاده از تنباکو را جايز مي‌دانستند، احتجاج كرده‌اند و قائلين به جواز نيز به روياي ديگري استناد نموده‌اند که بر اذن امام عليه السلام به استفاده از قليان دلالت دارد. [21]

يا اين‌که برخي از مخالفان فلسفه و اخباريون، [22] عليه بزرگاني، مانند ابن سينا (طريحي، 1375: ج‌، ص 270)؛ ابن ادريس حلي و علامه حلي، به روياهايي که از نظر آن‌ها صادقه بوده، استناد جسته‌اند؛[23] در حالي که در برابر آن‌ها در تاييد اين بزرگان روياهاي صادقه ديگري از طرف علماي موافق آن‌ها ارائه گرديده است.

در صورتي که با تمسک به اين خواب نمي‌توان ارزش علمي علامه حلي و فقاهت ايشان را زير سوال برد و ضعف استدلال مشخص است؛ [24] در حالي که روياهايي ديگر در عظمت علامه حلي و کتاب‌هاي ايشان وارد شده است.[25]

آيت الله جوادي آملي نيز در عدم حجيت خواب در مباحث علمي و اعتقادي چنين مي‌فرمايند:

« شايد سرّش آن باشد كه در آن صورت حدّ و مرزي براي رؤيا و مكاشفات عرفاني وجود نمي‏داشت و هر كس هر چه مي‏خواست در عالم رؤيا مي‏ديد يا در عالم مكاشفه مشاهده مي‏كرد. از امور ساده‏اي مثل اين‌كه فلاني بايد فلان مبلغ را به فلان كس بدهد؛ فلاني بايد فلاني را به عقد خود درآورد يا به عقد فلاني درآيد يا... گرفته تا امور مهمي، مانند ادعاي نيابت و سفارت از حضرت بقيت الله عجل الله تعالي فرجه الشريف و.... در نتيجه بسياري از امورْ واجب و بسياري ديگرْ حرام مي‏شدند و الزامات و التزامات فراواني پديد مي‏آمدند و راهي براي نفي و اثبات آن‏ها نبود و خلاصه، سنگي روي سنگي بند نمي‏شد، در حالي كه معيار الزامات و التزامات فقهي در عصر غيبت آن است كه ديگران راه عالمانه‏اي براي اثبات يا نفي آن داشته باشند و اين، راهي جز استناد و اتكا به ادله اربعه (كتاب، سنت، عقل و اجماع) در استنباطات فقهي ندارد» (جوادي آملي، 1388: ج6، ص141)

همچنين ايشان در توصيه‌اي ظريف به متوليان فرهنگي چنين تذکر مي‌دهند:

« بر اين اساس، زمامداران فكري و فرهنگي جامعه بايد توجه داشته باشند كه با نقل رؤياهاي شيرين، مردم را به خواب شيرين فرو نبرند كه اگر در كوتاه‏مدت از شنيدن آن لذت ببرند و بستر رشد و هدايتشان گسترده شود، در درازمدت زمينه يورش و شبيخون بيگانه فراهم مي‏شود» (جوادي آملي، 1388: ج6، ص141).

حجيت واعتبار رويا براي استنباط حکم شرعي يا اثبات آن از سوي فقهاي اماميه (از قدما تا معاصرين) مورد بحث وبررسي قرار گرفته است.با توجه به اين که اصل اولي در اثبات احکام شرعي استنباط آن، به وسيله يکي از ادله چهار گانه، يعني قرآن، سنت، اجماع و دليل عقل است و هر دليل خارج از آن مقبول نيست؛ مشاهدات انسان هنگام خواب و ديدن روياهايي که دلالت بر حکم شرعي نمايد، فاقد اعتبار مي‌باشد.

در ميان متکلمان و فقهاي شيعه نيز کسي به اعتبار خواب در برابر نص و روايت قائل نبوده و در امور يقيني به خواب استناد نکرده‌اند. به عنوان نمونه، شيخ مفيد، (حر عاملي، محمد بن حسن، 1418: ص 130)، سيد مرتضي، (مرتضي، 1405: ج2، ص13)، علامه حلي (حلي، 1401: ص98)، ملا احمد نراقي (نراقي، ص191)، ميرزاي قمي (گيلاني ميرزاي قمي)، 1378: ج1، ص496) و علامه مجلسي (مجلسي، 1403: ج 58، ص238)؛ مباحثي را در اين زمينه مطرح کرده و حدود اعتبار رويا و خواب را بيان نموده‌اند.

علامه حلي به صراحت در پاسخ به كسي که روايت عدم تمثل شيطان را در قالب رسول خدا صلي الله عليه و آله و سلم مي‌خواند؛ مي‌گويد:

«ما يخالف الظاهر فلا ينبغي المصير اليه، و أما ما يوافق الظاهر فالأولى المتابعة من غير وجوب، و رؤيته صلى اللّه عليه و آله لا يعطي وجوب اتباع المنام (حلي، 1401: ص98‌؛ ر.ک: مجلسي، 1404: ج‏15، ص 468؛ حر عاملي، 1418: ج‏1، ص690؛ بحراني، 1423: ج2، ص284؛ مازندرانى، 1382: ص 314)؛ آنچه از خواب و رويا با ظاهر دستور اهل بيت عليهم السلام مخالف باشد؛ به هيچ عنوان پذيرفته نمي‌شود و آنچه را نيز با ظاهر دستورات اهل بيت عليهم السلام موافق است، مي‌توان تبعيت کرد؛ اما وجوبي در اطاعت از اين دسته از خواب‌ها نيز نمي‌باشد و ديدن پيامبر صلي الله عليه و آله و سلم در خواب اطاعتي را بر ما واجب نمي‌کند».

از اين روست که امام صادق عليه السلام فرمودند:

« فَإِنَّ دِينَ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ أَعَزُّ مِنْ‏ أَنْ‏ يُرَى‏ فِي‏ النَّوْم» (كليني، 1407: ج3 ص482)؛ دين خدا عزيزتر و علمي تر از آن است که بخواهد با خواب فهميده شود». [26]

نتيجه

با توجه به اين‌که در جاي خود اثبات گرديده که هيچ دليل روايي بر اثبات ادعاهاي احمد بصري وجود نداشته و بلکه فردي است که از روش جعل، تحريف و تقطيع روايات بر اغفال مردم سعي نموده است؛ شکي در باطل بودن اين جريان باقي نمي‌ماند تا بخواهيم از روش هايي مانند خواب و استخاره استفاده نماييم. به علاوه اين‌که در مقاله اثبات نموديم که دليلي بر اعتبار خواب و استخاره جهت تعيين مصداق حجت الاهي و معصوم عليه السلام وجود ندارد.

از طرف ديگر، حتي اين فرد در ارائه معجزه ناکام بوده و به مواردي تمسک پيدا کرده که نه تنها اثبات حقانيت او نيست؛ بلکه راهي براي تشخيص دروغ گويي و انحراف اين فرد و جريان منسوب به او مي‌باشد.

منابع

1. قرآن كريم.

2. ابن أبي زينب، محمد بن ابراهيم، الغيبة، محقق علي اكبر غفاري، تهران، صدوق، چاپ اول، 1397ق.

3. ابن اثير جزري، مبارك بن محمد، النهاية في غريب الحديث و الأثر، قم: اسماعيليان، چاپ چهارم، 1367 ش.

4. ابن بابويه، محمد بن علي، من لا يحضره الفقيه، قم: دفتر انتشارات اسلامي، چاپ دوم، 1413ق.

5. ابن بابويه، محمد بن علي، معاني الاخبار، قم: دفتر نشر اسلامي، چاپ اول، 1403 ق.

6. ابن حجر عسقلاني، احمد بن علي، الاصابة في تمييز الصحابة، بيروت: دارالکتب العلمية، چاپ اول، 1415 ق.

7. ابن طاوس، علي بن موسي، الإقبال بالأعمال الحسنة، قم: دفتر تبليغات اسلامي، 1376 ش.

8. ابن طاوس، علي بن موسي، فتح الأبواب بين ذوي الألباب و بين ربّ الأرباب، قم: آل البيت، چاپ اول، 1409ق.

9. ابن طاوس، علي بن موسي، كشف المحجة لثمرة المهجة، قم: بوستان کتاب، چاپ دوم، 1375 ش.

10. ابن فارس، احمد، معجم المقاييس اللغة، قم: مكتب الاعلام الاسلامي‏، چاپ اول، 1404 ق.

11. ابن منظور، محمد بن مکرم، لسان العرب، بيروت: دار صادر، چاپ سوم، 1414ق.

12. اندلسي، عياض بن موسي، ترتيب المدارک وتقريب المسالک لمعرفة اعلام مذهب مالک، بيروت: دارالکتب العلمية، چاپ اول، 1418 ق.

13. بحراني، يوسف بن احمد، الدرر النجفية من الملتقطات اليوسفية، بيروت: دار المصطفي لإحياء التراث، چاپ اول، 1423 ق.

14. بحراني، يوسف، الحدائق الناظرة في احکام العترة الطاهرة، قم: دفتر نشر اسلامي، چاپ اول، 1405 ق.

15. برقي، احمد بن محمد، المحاسن، قم: دارالکتب الاسلامية، چاپ دوم، 1371ق.

16. جامي، عبدالرحمن، نفحات الانس من حضرات القدس، چاپ کتابفروشي محمودي تهران، بي‌تا.

17. جزائري، نعمت الله، رياض الأبرار في مناقب الأئمة الأطهار، بيروت: موسسه تاريخ العربي، چاپ اول، 1427ق.

18. جعفريان، رسول، مهديان دروغين، تهران: نشر علم، چاپ اول، 1391 ش.

19. جمعي از پژوهشگران زير نظر سيد محمود هاشمي، موسوعة الفقه الاسلامي طبقا لمذهب اهل البيت عليهم السلام، قم: مؤسسه دائرة المعارف فقه اسلامى بر مذهب اهل بيت عليهم السلام، چاپ اول، 1423 ق.

20. جمعي از نويسندگان زير نظر احمدصدر حاج سيد جوادي، کامران فاني، بهاالدين خرمشاهي، دايرة المعارف تشيع، تهران: نشر شهيد سعيد محبي، چاپ سوم، 1386 ش.

21. جمعي از نويسندگان زير نظر سيد مصطفي مير سليم، دانشنامه جهان اسلام، تهران: بنياد دايرة المعارف اسلامي، چاپ سوم، 1386 ش.

22. جمعي از نويسندگان زير نظر کاظم موسوي بروجردي، دائرة المعارف بزرگ اسلامي، تهران: مرکز دائرة المعارف بزرگ اسلامي، چاپ دوم، 1385 ش.

23. جوادي آملي، عبدالله، ادب فناي مقربان، قم: نشر اسراء، چاپ اول، 1388 ش.

24. حر عاملي، محمد بن حسن، الفصول المهمة في أصول الأئمة (تكملة الوسائل)، قم: موسسه معارف اسلامي امام رضا7، چاپ اول، 1418 ق.

25. حسن زاده آملي، حسن، هزارو يک کلمه، قم: بوستان کتاب، 1381 ش.

26. حلي، حسن بن يوسف، اجوبة المسائل المهنائية، قم: خيام، چاپ اول، 1401 ق.

27. حلي، حسن بن يوسف، کشف المراد في شرح تجريد الاعتقاد، قم: موسسه امام صادق، 7، چاپ اول، 1382ش.

28. حميرى، عبد الله بن جعفر، قرب الاسناد، قم، آل البيت، چاپ اول، 1413 ق.

29. خوئي، ابوالقاسم، البيان في تفسير القرآن (موسوعة الامام الخويي)، قم: احياء آثار الامام الخويي، چاپ اول، 1418 ق.

30. دانيالي، محمد جواد، (اعتبار سنجي استخاره با قرآن)، فصلنامه علمي- تخصصي «فقه»، ش 68، قم: پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامي، زمستان 90.

31. الدهشوري، سلمان، دراسة استدلالية حول الاستخارة (1) و (2)، فصلنامه فقه اهل البيت عليهم السلام، ش 58، وش59، قم، موسسه دايرة المعارف فقه الاسلامي، 1388 ش.

32. سبزواري، سيد عبدالاعلي، مهذب الاحکام، قم: المنار، چاپ چهارم، 1413 ق.

33. سيفي مازندراني، علي اکبر، مباني الفقه الفعال في القواعد الفقهية الاساسية، قم: انتشارات اسلامي، چاپ اول، 1425ق.

34. شبر، سيد عبدالله، الاصول الاصلية و القواعد الشرعية، قم: کتابفروشي مفيد، چاپ اول، 1404 ق.

35. شريف الرضى، محمد بن حسين، نهج البلاغة (للصبحي صالح)، قم: هجرت، چاپ اول، 1414ق.

36. شهبازيان، محمد، و يوسفيان، مهدي «بررسي برخي ادله روايي احمد بصري يماني دروغين»، فصلنامه علمي –پژوهشي مشرق موعود، ش 27، پاييز 1392.

37. صدوق، محمد بن علي بن الحسين، علل الشرايع، قم: داوري، چاپ اول، 1385 ش.

38. طباطبايي، محمد حسين، الميزان في تفسير القرآن، قم: انتشارات اسلامى جامعه‏ى مدرسين حوزه علميه قم، چاپ پنجم، 1417 ق.

39. طبرسي. فضل بن حسن، اعلام الوري بأعلام الهدي، قم: ‌آل البيت عليهم السلام، چاپ اول، 1417هـ.

40. طبري، محمد بن جرير، دلائل الإمامة، بيروت: اعلمي، چاپ دوم، 1408 ق.

41. طريحي، فخر الدين بن محمد، مجمع البحرين، تهران: مرتضوي، چاپ سوم، 1375ش.

42. طوسي، محمد بن الحسن، تهذيب الأحكام، تهران: دار الكتب الاسلامية، چاپ چهارم، 1407هـ.

43. طوسي، محمد بن الحسن، كتاب الغيبة للحجة، محقق: عبادالله تهراني و علي احمد ناصح، قم: المعارف الاسلامية، چاپ اول، 1411ق.

44. طوسي، محمدبن الحسن، اختيار معرفة الرجال، نشر دانشگاه مشهد، چاپ اول، 1409ق.

45. كراجكى، محمد بن على، ‏ کنز الفوائد، قم: دارالذخائر، چاپ اول، 1410 ق.

46. كليني، محمد بن يعقوب، الكافي، علي اكبر غفاري و محمد آخوندي، تهران، دارالكتب الإسلامية، ج8، چاپ چهارم، 1407ق.

47. گيلاني (ميرزاي قمي)، ابوالقاسم بن محمد، قوانين الاصول، تهران: المكتبة العلمية الاسلامية، 1378 ق.

48. مازندرانى، محمد صالح بن احمد، شرح الكافي- الأصول و الروضة، تهران: المکتبة الاسلامية، چاپ اول، 1382 ق.

49. مجلسي، محمد باقر، بحارالانوار، بيروت: داراحياء التراث العربي، 111ج، چاپ دوم، 1403ق.

50. مجلسي، محمد باقر، مرآة العقول في شرح اخبار آل الرسول صلي الله عليه و آله و سلم، تهران: دارالكتب الاسلامية، چاپ دوم، 1404.

51. مجلسي، محمد باقر، ملاذ الاخيار في فهم تهذيب الاخبار، قم: کتابخانه آيت الله مرعشي نجفي، چاپ اول، 1406ق.

52. مرتضي، علي بن الحسين، رسائل الشريف المرتضي، قم: دارالقرآن الکريم، چاپ اول، 1405 ق.

53. مفيد، محمد بن محمد بن نعمان، الفصول المختارة، قم: کنگره هزاره شيخ مفيد، چاپ اول، 1413 ق.

54. مفيد، محمد بن محمد، المقنعة، قم، كنگره جهانى هزاره شيخ مفيد، چاپ اول، 1413 ق.

55. نجمي، محمد صادق، (تاريخ حرم ائمه بقيع، قبر فاطمه زهرا3 يا فاطمه بنت اسد)، مجله ميقات حج، شماره 7، حوزه نمايندگي ولي فقيه در امور حج و زيارت، بهار 1373ش.

56. نجمي، محمد صادق، تاريخ حرم ائمه بقيع و آثار ديگر در مدينه منوره، قم، نشر مشعر، چاپ اول، 1388 ش.

57. نراقي، احمد، مناهج الاحکام و الاصول .موجود در کتابخانه اينترنتي نور به آدرس:
http: //www.noorlib.ir/View/fa/Book/BookView/Image/16676

58. يزدي طباطبايي، سيد محمد کاظم، العروة الوثقي فيما تعم به البلوي (المحشي)، قم: دفتر نشر اسلامي، چاپ اول، 1419 ق.

59. کتب چاپ شده در انتشارات طرفداران احمد بصري با عنوان «اصدارات انصار الامام المهدي».

60. احمد بن اسماعيل، الجواب المنير، بي‌نا، بي‌تا، بي‌جا.

61. احمد بن اسماعيل، المتشابهات، بي‌نا، بي‌تا، بي‌جا.

62. احمد بن اسماعيل، نصيحة الي طلبة الحوزات العلميه، بي‌نا، بي‌تا، بي‌جا.

63. الانصاري، زكي‌، بين يدي الصحة القراءة في الاحلام منهجا و علما، بي‌نا، بي‌تا، بي‌جا.

64. واحد تحقيقات انتشارات انصار الامام المهدي، ادله جامع يماني، بي‌نا، بي‌تا، بي‌جا.

اينترنت

60. Entekhab.ir.www

61. www.hagh110.com.


* دانش‌آموخته سطح3 مركز تخصصي مهدويت. این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید

** دانش‌آموخته سطح4 حوزة علمية قم. این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید.

[3].در مقاله (بررسي برخي ادلّه روايي احمد بصري ؛يماني دروغين) فصلنامه مشرق موعود ، ش27، ص 59، به زندگينامه و عملکرد اين گروه پرداخته‌ايم.

[4]. نگارنده بحث‌هايي را در موارد مختلف و شهرهاي متعدد ،با مبلغان اين گروه داشته و در شبکه ماهواره‌اي ولايت وسايت نداي شيعه (WWW.HAGH110.COM)، به ارائه بحث و مناظره با اين گروه مشغول بوده‌ام.

[5].او خود را بنابر شجره نامه‌اي جعلي اين‌چنين معرفي مي کند:

احمد بن اسماعيل بن صالح بن حسين بن سلمان بن مهدي7 و معتقد است که امام زمان4 پس از ازدواج در دوران معاصر ،فرزندي به نام سلمان به دنيا آورده اند ، و احمد بصري از اين راز پرده برداشته است. ر.ک: يماني موعود حجت الله ، ص 151، ادله جامع يماني، ص31.

[6]. يماني موعود حجت الله، ص49.

[7]. اين موضوع را در رساله‌اي مستقل با نام( الرجعة ثالث ايام الله الکبري) به بحث نشسته‌اند.

[8]. المتشابهات، ج1، ص101. همچنين جزوه اي تفصيلي با عنوان (البيان المفيد في بيان بدعة التقليد) به قلم عبدالعالي المنصوري، چاپ نموده اند.

[9].ر.ک: كشف المحجة لثمرة المهجة، ص: 162، براي اطلاعات بيش‌تر ر.ک: فصلنامه فقه اهل البيت: ش 58، ص51 ،و ش59 ص 83 مقاله(دراسة استدلالية حول الاستخارة ) اقاي سلمان الدهشوري، مقدمه کتاب (دانش استخاره) ،آيت الله محمد رضا نکونام.

شيخ مفيد در باره جايگاه و محل استفاده از استخاره مي گويد:

«وَ لَا يَنْبَغِي لِلْإِنْسَانِ أَنْ يَسْتَخِيرَ اللَّهَ فِي فِعْلِ شَيْ‏ءٍ نَهَاهُ عَنْهُ وَ لَا حَاجَةَ بِهِ فِي اسْتِخَارَةٍ لِأَدَاءِ فَرْضٍ؛ سزاوار نيست که انسان در امري که خدا نهي کرده و يا امري که خداي متعال واجب نموده است و بدان ها يقين دارد،استخاره نمايد» فتح الابواب، ص176. بحار الانوار، ج88، ص229(کتاب شيخ مفيد امروز در اختيار ما نيست و اولين ناقل سيد بن طاوس مي باشد).

[10]. «فقلنا: اخبرنا الراكب بقتل مسلم بن عقيل و هاني بن عروة، فقال: إنّا للّه و إنّا إليه راجعون رحمة اللّه عليهما، فقلنا: ننشدك اللّه الّا انصرفت من مكانك و انّا نتخوّف عليك، فنظر إلى بني عقيل فقال: ما ترون فقد قتل مسلم؟

فقالوا: ما نرجع حتّى نصيب ثأرنا أو نذوق ما ذاق، فقال: لا خير في العيش بعد هؤلاء الفتية، فعلمنا أنّه عزم على المسير، فقلنا له: خار اللّه لك‏».

[11]. «فقامت إليه و بكت و ودّعته و قالت: خار اللّه لك أسألك أن تذكرني في القيامة عند جدّ الحسين7».

[12]. مراد کساني هستند که در امامت امام کاظم7 توقف کرده و ايشان را به عنوان مهدي موعود نام بردند و امامت حضرت رضا7 را قبول نکردند.

[13].اين بيانيه در سايت رسمي احمد به آدرس ذيل موجود است:

http: //almahdyoon.org/bayanat-sayed/376-zahra

[14].ر.ک: همان

[15]. وفاء الوفاء، ج3، ص89.

[16]. تهذيب الاحکام ،ج6 ص10. جهت تفصيل ر.ک. تاريخ حرم ائمه بقيع و آثار ديگر در مدينه منوره ، ص 113 ، مجله ميقات حج ، بهار 1373، شماره 7 مقاله آيت الله نجمي ، (تاريخ حرم ائمه بقيع/قبر فاطمه زهرا3 يا فاطمه بنت اسد)، ص92 و مصاحبه ايشان در سايت انتخاب به آدرس:

کد خبر: 25148 ، تاريخ انتشار: 17 ارديبهشت 1390 - Entekhab.ir.www

در اين مصاحبه نکته اي از آيت الله حسن زاده آملي و آيت الله عمري در مورد مزار حضرت زهرا3 ذکر کرده‌اند که در تحليل بحث مفيد است.

[17]. احتمالا مراد عيسي بن موسي بن محمد بن علي بن عبدالله بن عباس باشد. اين فرد از فرماندهان منصور دوانيقي بوده است. (شيخ طوسي، اختيار معرفة الرجال، ص353)

[18]. ر.ک: http: //www.farsnews.com/printable.php?nn=13920615000287

[19]. خوانندگان محترم جهت روشن تر شدن دروغ هاي اين فرد ر.ک: مقاله (بررسي برخي ادله روايي احمد بصري ؛يماني دروغين) ، محمد شهبازيان ، فصلنامه مشرق موعود ، ش27 ص59

[20].توجه شود که اين سخن در زمان تشيع اين افراد است. پس نمي توان آن‌ها را به دروغ گويي متهم نمود.

[21]. حق المبين في تصويب المجتهدين و تخطئة الاخباريين، ص 84.

[22]. الفوائد المدنية و بذيله الشواهد المكية، ص535‌.

[23]. صاحب الحدائق الناظرة که خود نيز از اخباريين محسوب مي گردد ، نگاه تندو همراه با افراط امين استر آبادي نسبت به علامه حلي را نقد کرده است. ر.ک: بحراني، 1405ق: ج1، ص170.

[24]. سيد محسن امين در رد سخن امين استر آبادي مي گويد:

«إنّ هذا المنام مختلق مكذوب على العلّامة، و أمارة ذلك ما فيه من التسجيع، مع أنّ العلّامة إما مأجور أو معذور، و تأليفه في علم أصول الفقه من أفضل أعماله، و لا يستند إلى المنامات إلّا ضعفاء العقول أو من يرجون بها نحلهم و أهواءهم» أعيان الشيعة ،ج5، ص401.

[25]. تعليقة أمل الآمل، ص 169.

[26]. از طرف ديگر، يکي از شيعيان که در صحت خوابش به خدا سوگند خورده است؛ عنوان مي‌كند كه امام صادق7 را در خواب ديده که احمد را فردي منحرف و دروغ گو معرفي كرده است. صوت اين فرد در سايت نداي شيعه بار گذاري شده است.

آدرس: www.hagh110.com با عنوان (مدعيان دروغين نيابت خاصه امام زمان7، احمد اسماعيل الگاطع)

نویسندگان:

محمد شهبازيان، مهدي يوسفيان


چاپ   ایمیل