اعتبار سنجی روایات ناظر به تفاوت سیره مهدوی با سیره نبوی و علوی

(مدت زمان لازم جهت مطالعه: 17 - 34 دقیقه)

189b

چکيده

بیش‌تر روایاتی که در باب بیان سیره امام مهدی هستند، از تشابه بین سیره امام و سیره پیامبر و امیرالمومنین خبر می‌دهند و این نکته با مبانی‌ای همچون لازمه جانشینی حجت الاهی از حجت دیگر و وحدت علت غایی فرستادن حجت‌های الاهی سازگاری دارد. اما پاره‌ای از روایات از لحاظ ظاهر با روایات مذکور در تضاد هستند و به تفاوت بین سیره‌ها اشاره دارند. نوشتار حاضر با نقد و ارزیابی روایات ناظر به تفاوت سیره‌ها، تحلیل مناسب و جمع‌بندی بین آن‌ها و روایات ناظر به تشابه سیره‌ها، این نکته را بیان کند که برآیند دو دسته از روایات، تشابه بین سیره‌ها را نشان می‌دهد و هرگز این تفاوت‌ها، بنیادی و در سطح وسیع نیست و اگر تفاوتی بین سیره‌ها دیده شود، به دليل تفاوت مقاطع زماني و گوناگونی شرایط است، و این نکته در سیره امام مهدی وجود دارد. ایشان در دوره ظهور، به دلیل تغییر شرایط، با مخالفان و دشمنان برخوردی متفاوت با روش پیامبر و امیرالمومنین خواهد داشت.

 

مقدمه

امام مهدی به عنوان آخرین جانشین پیامبر و آخرین حجت الاهی، تمام اهداف رسول خدا را تحقق خواهد بخشید و به تمام معارفی که توسط پیامبر رسانده شده است، جامه عمل خواهد پوشانید. در حقیقت تمام مؤلفه‌های فرهنگی، تربیتی و سیاسی رسول خدا را در قیام و حکومت جهانی خویش عملی خواهد ساخت. از این‌رو، آن حضرت– به حکم جانشینی پیامبر و به حکم جامه عمل پوشانیدن به تمام معارف اسلامی – لازم است سیره و روشی را برگزیند که با سیره و روش ایشان و دیگر جانشینان وی همسو بوده باشد. بسیاری از روایات مربوط به سیره امام مهدی به این نکته اشاره می‌کنند؛ اما در میان روایاتی که از سیره امام خبر می‌دهند، به روایاتی برمی‌خوریم که برخلاف آن حکم می‌کنند و به نوعی در مقام مقایسه، از تفاوت سیره‌ها خبر می‌دهند تا جایی که در برخی روایات به صورت مطلق از عدم تشابه سیره‌ها خبر داده است. بر این اساس، این شبهه و ایراد بایستی مورد تحلیل و واکاوی قرار گیرد و این نکته بررسی شود که آیا این تفاوت‌ها، واقعا تفاوت دوگانگی‌اند، یا ظاهر امر چنین نشان می‌دهد.

بر این اساس، بایسته است که روایات مذکور در بوته نقد و بررسی قرار گیرند و ضمن بررسی سندی آن‌ها، ازجهت محتوایی نیز مورد تحلیل واقع شوند تا مراد از آن‌ها روشن گردد.

قبل از ورود به بحث، بیان این نکته‌ لازم است: روایاتی که از تفاوت سیره‌ها خبر می‌دهند؛ همان‌گونه که در ادامه می‌آید، در کتاب‌های معتبر و غالبا دست اول حدیثی شیعه، همچون کافی و تهذیب الاحکام و غیبه نعمانی و بصائر الدرجات و محاسن وجود دارند و القای این نکته که این‌ها احادیث غیر قابل اعتماد و غیر قابل استناد هستند و توسط شیادان و دروغ‌پردازان و بدعت‌گذاران و دوستان نادان و دشمنان جاهل جعل و نقل شده‌اند (علی‌اکبر مهدی‌پور، 1383: ش14، ص89)؛ قابل قبول نیست؛ بلکه به ذهن می‌آید با تشکیل خانواده حدیثی و بررسی جامع این روایات، مفهوم دقیقی می‌توان ارائه کرد که با مقام رأفت و مهربانی امام مهربانی‌ها، در تعارض نباشد؛ به این معنا که بدون کنار زدن دسته‌ای از روایات، بین روایات ظاهرا متعارض، می‌توان جمع کرد و مفهوم صحیحی از آن‌ها به دست آورد. در نوشتار حاضر، هر چند روایات را از لحاظ سندی مورد بررسی مختصر قرار می‌دهیم؛ می‌توان ادعا کرد، حتی اگر بررسی سندی انجام نگیرد، با تشکیل خانواده حدیثی و چیدن روایات در کنار یکدیگر، می‌توان یک برداشت دور از تعارض به‌دست آورد.

روایات ناظر به تفاوت سیره‌ها

روایاتی که به تفاوت بین سیره مهدوی و سیره نبوی و علوی اشاره می‌کنند، به دو قسم «روایات مطلق» و «روایات معلل» تقسیم می‌گردند:

دسته اول؛ روایات مطلق:

روایاتی هستند که به صورت کلی، از تفاوت بین سیره‌ها خبر می‌دهند و ظاهر آن‌ها تفاوت کامل در نوع سیره‌هاست. این دسته روایات با بیان‌های مختلفی از تفاوت در سیره‌ها سخن می‌گویند. برخی روایات از تفاوت مهدی با پیامبر و آل پیامبر از جهت نقمت و رحمت سخن می‌گویند. معاویۀ بن عمار در حدیثی از امام صادق چنین روایت می‌کند:

زمانی که یکی از شما قائم را آرزو می‌کند، باید در عافیت آرزو کند، خداوند (عزوجل) محمد را به عنوان رحمت فرستاد و قائم را به عنوان نقمت مبعوث می‌کند (شیخ کلینی، 1407: ج8، ص233).

سند این روایت به دلیل وجود محمد بن عبدالله بن مهران[3] در آن و مجهول بودن عبدالملک بن بشیر و عثیم بن سلیمان، ضعیف شمرده می‌شود.

برخی دیگر از رویات به شدت برخورد امام با مخالفان خبر می‌دهند؛ شدت عملی که باعث تشکیک در انتساب امام مهدی به پیامبر و آل ايشان می‌شود. محمد بن مسلم از امام باقر چنین روایت کرده است:

‌اگر مردم می‌دانستند که قائم وقتی خروج کند، چه کار می‌کند، اکثر ایشان دوست داشتند به خاطر آن مقدار از کشتاری که صورت می‌دهد، وی را نبینند! ایشان ابتدا به [مقابله با] قریش آغاز می‌کند و در مورد ایشان غیر شمشیر را برنخواهد گزید و غیر شمشیر به ایشان نمی‌دهد. تا جایی‌که بسیاری از مردم می‌گویند این از آل محمد نیست، اگر از آل محمد بود، رحم می‌کرد (نعمانی، 1397: 233).

این روایت به دلیل وجود محمد بن حسان الرازی[4] و محمد بن علی کوفی (ابو سمینه)[5] در سند آن، ضعیف شمرده می‌شود.

دلیل تشکیک مردم در انتساب امام به پیامبر و اهل بیت؛ این است که مردم برخوردی از امام مهدی می‌بینند که در سابقه رفتاری پیامبر و دیگر آبای طاهرینش، از جمله امیرالمومنین، سراغ ندارند.

برخی دیگر از روایات از برخورد امام به مقتضای «جفر سرخ»، خبر می‌دهند که با رفتار امیرالمومنین که به مقتضای «جفر سفید» برخود می‌کرد، متفاوت است.

رفید از امام صادق در مورد تشابه سیره قائم با سیره امیرالمومنین نسبت به اهل عراق سوال می‌کند؛ امام در جواب می‌فرماید:

نه ای رفید! علی‌ بن ‌ابی‌طالب در اهل عراق به آنچه در جفر سفید است، رفتار کرد؛ ولی قائم در مورد عرب طبق آن‌چه در جفر سرخ است رفتار می‌کند. وقتی مراد از جفر سرخ را جویا می‌شود، امام انگشتان خود را به حلقشان کشیدند و فرمودند: «هَكَذَا يَعْنِي الذَّبْحَ» این‌گونه؛ یعنی ذبح (صفار، 1404: ج1، 153).

سند این روایت به دلیل مجهول بودن رفید، ضعیف شمرده می‌شود.

محتوای این روایات آن است که نوع برخورد امام مهدی با مخالفان، بسیار سخت و درهم شکننده است؛ به گونه‌ای که احدی انتظار آن را ندارد.

دسته دوم؛ روایات معلل:

این دسته از روایات، ضمن بیان تفاوت سیره حضرت مهدی و پیامبر و امیرالمومنین، به علت این تفاوت‌ها اشاره می‌کند. این دسته روایات خود بر دو قسم است:

ـ قسم اول، روایاتی که علت تفاوت سیره امام مهدی با پیامبر را لزوم تالیف قلوب مردم در زمان پیامبر بیان می‌کند؛ چنان‌که زراره از امام باقر سوال کرد: آیا مهدی به سیره محمد رفتار می‌کند، امام در جواب فرمود:

«هرگز، هرگز! ای زراره! به سیره پیامبر رفتار نخواهد کرد.»

وقتی زراره از علت آن سوال کرد، امام در جواب فرمود:

همانا رسول خدا در امت خویش به منت گزاردن ]و بخشش[ رفتار می‌کرد و دل‌های مردم را به خود جذب و نزدیک می‌کرد؛ ولی قائم به کشتن با آنان رفتار خواهد کرد و به این ]شیوه رفتاری[ در کتابی‌ که همراه اوست، امر شده است؛ مبنی بر این‌که به کشتن رفتار کند و کسی را توبه ندهد. وای بر کسی که با او دشمنی کند و با او درگیر شود! (نعمانی، 1397: ص231).

سند این روایت هم به دلیل وجود محمد بن حسان رازی و محمد بن علی کوفی (ابوسمینه) در آن، ضعیف است.

بر اساس این روایت، علت رفتار نرم و همراه با منت پیامبر اکرم تالیف قلوب و جذب کردن مردم به اسلام است؛ زیرا پیامبر در زمانی ظهور کرد که اسلام غریب (فرات کوفی، 1410: ص139 و نعمانی، 1397: ص321) و نوپا بود، و طبعاً آن حضرت می‌بایست برای حفظ اسلام و مسلمانان و همچنین برای جذب بیش‌تر مردم به اسلام از خود نرمش و رأفت نشان دهد تا اسلام بتواند راه نفوذ خود را در جوامع پیدا بکند و در نطفه خفه نگردد. اما در زمان امام مهدی، از آن‌جا که احتمال از بین رفتن اسلام وجود ندارد، بلکه سخن از برتری آن بر تمام ادیان و مسلک‌هاست (قمی، 1404: ج1، ص289 و فرات کوفی، 1410: ص481)؛ به تالیف قلوب نیازی نیست و در نتیجه برای ضرورت مدارا و سازش با مخالفان و دشمنان دلیلی باقی نمی‌ماند.

ـ قسم دوم، روایاتی که از علت تفاوت برخورد امام مهدی با برخورد امیرالمومنین پرده برمی‌دارند و آن را بر این ‌نکته مبتنی می‌سازند که به علت تصدی حکومت از سوی مخالفان و دشمنان امیرالمومنین و غلبه آنان بر شیعیان بعد از حکومت امام؛ آن‌حضرت سیاست مدارا با ایشان در پیش گرفت تا به شیعیان ایشان ضربه مهلکی وارد نگردد؛ اما از آن‌جا که بعد از ظهور حضرت مهدی چنین اتفاقی نخواهد ‌افتاد، چنین ملاحظاتی هم ضروری نیست و با مخالفان، آن‌گونه که استحقاقش را دارند، رفتار می‌شود. برای نمونه به سه روایت در این مقوله اشاره می‌رود:

  1. ابوبکر حضرمی می‌گوید: از امام صادق چنین شنیدم:

هر آینه سیره علی در مورد اهل بصره برای شیعیانش خیلی بهتر بود از آنچه خورشید بر آن می‌تابد؛ زیرا امام می‌دانست که این قوم [= مخالفان و دشمنان] به دولت می‌رسند. پس اگر ایشان را اسیر می‌کرد، شیعیانش نیز اسیر می‌شدند.

به امام عرض کردم: در مورد قائم به من خبر بده، آیا به سیره علی رفتار می‌کند؟ امام فرمود:

نه؛ همانا علی در مورد ایشان با منت نهادن رفتار کرد؛ زیرا می‌دانست که آنان به قدرت خواهند رسید؛ ولی قائم در مورد ایشان برخلاف آن سیره رفتار خواهد کرد؛ زیرا بعد امام برای آنان [= مخالفان] دولتی نخواهد بود (برقی، 1371: ج2، ص320؛ شیخ کلینی، 1407: ج5، ص33 و شیخ طوسی، 1407: ج6، ص155).

سند این روایت معتبر است که در بحث ارزیابی سندهای روایات ناظر به تفاوت، بدان خواهیم پرداخت.

  1. حسن بن هارون می‌گوید: در محضر امام صادق نشسته بودم؛ معلی بن خنیس سوال کرد: آیا قائم وقتی قیام کند، برخلاف سیره علی عمل می‌کند؟ امام در جواب فرمود:

بله؛ علی با آنان با منت نهادن و دست بر‌داشتن [ازدرگیری] رفتار کرد؛ زیرا می‌دانست که [دشمنانشان] بعد ایشان بر شیعیانشان مسلط می‌شوند؛ ولی قائم زمانی که قیام کند، در بین ایشان با شمشیر و اسیر گرفتن رفتار می‌کند و آن [به این دلیل ] است که می‌داند بعد از ایشان [=مخالفان] هرگز بر شیعیانش مسلط نخواهند شد (شیخ طوسی، 1407: ج6، ص154).

مجهول بودن حسن بن هارون بیاع انماط، موجب ضعف سند روایت مذکور می‌گردد.

به همین مضمون است روایتی که درکتاب بصائر الدرجات، از طریق رفید از امام صادق نقل شده است و در آن، علت رفتار امام را به مقتضای جفر سرخ و رفتار امیرالمومنین را به مقتضای جفر سفید تبیین می‌کند (صفار، 1404: ج1، ص155). رفید که راوی از امام است، مجهول است.

  1. نعمانی در الغیبه به سند خود از امام صادق چنین نقل می‌کند:

امیر‌المومنین فرمود: من این حق را دارم که فراریان از جنگ را بکشم و بر کشتن کسی که [در جنگ با من] زخمی شده است، اقدام کنم؛ ولی من آن را ترک کردم به خاطر عاقبت اصحابم، تا اگر زخمی شوند، کشته نگردند؛ ولی قائم می‌تواند فراریان را بکشد و بر کشتن مجروحان اقدام کند (نعمانی، 1397: ص231).

در سند این روایت محمد بن علی کوفی (ابو سمینه) قرار دارد و در نتیجه سند روایت ضعیف به شمار می‌آید.

به قرینه صدر روایت، علت برخورد حضرت مهدی روشن می‌گردد؛ و آن، عدم تسلط دشمنان بر اصحاب و شیعیان و عدم ترس از کشته‌ شدن آنان است.

نقد و ارزیابی روایات ناظر به تفاوت

بر اساس ارزیابی مختصری که ذیل سندهای هر روایتی ذکر شد، در میان روایات یاد شده تنها یک روایت - روایت اول از روایات قسم دوم از روایات معلل - دارای سند معتبر است. روایت مذکور در دو کتاب کافی و تهذیب الاحکام (شیخ کلینی، 1407: ج5، ص33 و شیخ طوسی، 1407: ج6، ص155)؛ با یک سند وجود دارد و هر دو از علی بن ابراهیم قمی، استاد شیخ کلینی، این روایت را نقل می‌کنند. شیخ طوسی در مشیخه کتاب تهذیب الاحکام، به علی بن ابراهیم قمی 4 طریق ارائه می‌کند (همان، ص32) که همه آن‌ها صحیحند:

طریق اول: از طریق کلینی، از علی بن ابراهیم قمی، که طریق شیخ طوسی به کلینی هم صحیح است؛ زیرا شیخ طوسی، از شیخ مفید، از ابن قولویه (صاحب کامل الزیارات)، از کلینی نقل می‌کند (همان) که همگان از بزرگان و وجوه طائفه امامیه هستند و وثاقت آنان بر کسی پوشیده نیست.

طریق دوم: شیخ طوسی، از شیخ مفید، از حسن بن حمزه علوی، از علی بن ابراهیم قمی. نجاشی، حسن بن حمزه را این‌گونه معرفی می‌کند: «كان من أجلاء هذه الطائفة، و فقهائها» (نجاشی، 1365: ص64).

طریق سوم: شیخ طوسی، از حسین بن عبید الله غضائری، از حسن بن حمزه علوی، از علی بن ابراهیم قمی. آیت الله خویی، حسین بن عبیدالله غضائری را به جهت آن‌که به تصریح نجاشی از استادان وی به حساب می‌آید، ثقه معرفی می‌کند (خویی، 1409: ج6، ص20).

طریق چهارم: شیخ طوسی از احمد بن عبدون (احمد بن عبدالواحد) از حسن بن حمزه علوی از علی بن ابراهیم قمی. آیت الله خویی، احمد بن عبدون را به همان دلیلی که در مورد غضائری عنوان کرده است، ثقه معرفی می‌کند (همان: ج2، ص143).

سند روایت یاد شده از کتاب کافی و تهذیب الاحکام

علی بن ابراهیم بن هاشم: نجاشی در مورد وی می‌نویسد: «ثقة في الحديث، ثبت، معتمد، صحيح المذهب» (نجاشی، 1365: ص260).

ابراهیم بن هاشم: آیت الله خویی به دلیل نقل فراوان علی بن ابراهیم قمی از ایشان در تفسیرش؛ ادعای اتفاق علما بر وثاقت ایشان از جانب سید بن طاووس؛ کلام نجاشی مبنی بر این که ایشان اولین نفری بوده که حدیث کوفیین را در قم انتشار داده است و وجود این شخصیت در اسناد روایات کامل الزیارات؛ در مورد ایشان می‌نویسد: «لا ينبغي الشك في وثاقة إبراهيم بن هاشم» (خویی، 1409: ج1: ص318).

اسماعیل بن مرار: آیت الله خویی طبق مبنای خود در کتاب معجم رجال الحدیث، این شخص را به خاطر وجود نامش در اسناد کتاب تفسیر قمی، ثقه معرفی می‌کند؛ اما در ضمن بیان ترجمه این شخص، از اختلاف در وثاقت وی پرده بر می‌دارد و دلیل اختلاف را این‌گونه بیان می‌کند: محمد بن الحسن بن الولید، روایات کتاب‌های یونس بن عبد الرحمن را به طور کلی صحیحه و قابل اعتماد معرفی کرده است و فقط روایاتی را که محمد بن عیسی بن عبید از آن به شکل منفرد نقل کند، از آن‌ها استثنا کرده است (همان: ج3: ص183).

هر چند آیت الله خویی، این نکته را دلیلی بر صحت روایت می‌داند، نه وثاقت راوی؛ در هر حال، حتی اگر نکته مذکور را دلیل بر وثاقت شخص ندانیم و مبنای آیت الله خویی در وثاقت وی را نیز نپذیریم؛ از آن جهت که در سند روایت مورد نظر، اسماعیل بن مرار از یونس بن عبد الرحمن نقل می‌کند، روایت مذکور، با توجه به کلام ابن ولید مورد اعتماد و معتبر خواهد بود.

یونس بن عبدالرحمن: نجاشی در مورد ایشان می‌نویسد: «كان وجها في أصحابنا متقدما، عظيم المنزلة» (نجاشی، 1365: ص446).

ابی‌بکر حضرمی (عبد الله بن محمد): ابن شهر آشوب در مناقب، وی را از خواص اصحاب امام صادق عنوان می‌کند (ابن شهر آشوب، 1379: ج4، ص281). مرحوم کشی نقل‌های متعددی را در مورد ایشان ذکر می‌کند که گویای صحت اعتقاد وی به اوست (کشی، 1409: ص416 ـ 417). آیت الله خویی نیز بعد از ذکر نقل‌های مذکور می‌نویسد: «هذه الصحيحة المؤيدة بالروايات المتقدمة تدل على تشيعه و كمال إيمانه» (خویی، 1409: ج10، ص298).

در هر صورت، روایت مذکور که حداقل با 4 سند توسط شیخ کلینی و شیخ طوسی ارائه شده است، معتبر خواهد بود.

برقی در کتاب محاسن، همین روایت را با سند دیگری نقل می‌کند که از این قرار است:

عنه [احمد بن محمد بن خالد برقی]که ثقه است (نجاشی، 1365: ص76)] عن ابیه [محمد بن خالد برقی[ شیخ طوسی وی را ثقه معرفی می‌کند (شیخ طوسی، 1373: ص363) و آیت الله خویی ضمن نقل انتساب ضعف در حدیث از نجاشی به وی، به جهت توثیق شیخ طوسی و وقوع محمد بن خالد در اسناد کامل الزیارات، وی را توثیق می‌کند (موسوی خویی، 1409: ج16، ص66)] عن یونس [یونس بن عبدالرحمن که ترجمه‌اش گذشت] عن بکار بن ابی‌بکر حضرمی.

در این سند، فقط بکار بن ابی‌بکر حضرمی مجهول است و باعث ضعف سند می‌گردد؛ اما می‌توان این سند را هم تصحیح کرد؛ زیرا هر چند یونس از بکار بن ابی بکر حضرمی هم نقل روایت می‌کند (برقی، 1371: ج2، ص320؛ صفار، 1404: ص385؛ کلینی، 1407: ج3، ص12 و ابن بابویه، 1385: ج1، 150)؛ به قرینه روایات کافی و تهذیب، می‌توان ادعا کرد آن کس که یونس از او از امام نقل می‌کند، ابو بکر حضرمی است، نه بکار بن ابی‌بکر حضرمی. دو نکته این احتمال را قوی‌تر می‌کند:

  1. روایت برقی همان متن روایت کافی و تهذیب است و با دو متن کافی و تهذیب دارای تفاوتی مختصر است که از این قرار می‌باشد:

در کافی آمده است: «للعلم من دولتهم»؛ ولی در محاسن به جای آن، این عبارت آمده است: «لما علم من دولتهم» و متن تهذیب در این قسمت، همانند متن محاسن است. همچنین در کتاب تهذیب، در جواب امام از سوال راوی، واژه «لا» نیامده است، با این‌که در متن کافی همانند متن محاسن این کلمه آورده شده است. بدیهی است این اختلاف اندک برای حکم به اتحاد این روایات، مانعی نخواهد بود.

  1. در هر دو روایت، راوی ضمن نقل همان متن، عینا همان مطلب را از امام می‌پرسد، مبنی بر این‌که آیا سیره قائم، همان سیره علی است یا خیر.

از این رو، اگر این نکته پذیرفته شود، سندهای معتبر روایت مذکور، به پنج سند می‌رسد.

نکته‌ها

  1. روایات ناظر به تشابه سیره‌ها

در مقابل روایاتی که از تفاوت سیره‌ها خبر می‌دهند، روایات بسیاری وجود دارند که از تشابه سیره‌ها سخن می‌گویند. این دسته از روایات، از لحاظ کمیت، به مراتب از روایات ناظر به تفاوت بیش‌ترند و تشابه سیره‌ها را در قالب‌های متعددی بیان می‌کنند. این قالب‌ها را در شش جهت می‌توان دسته بندی کرد:

جهت اول: برخی روایات به صراحت از همانندی سیره و سنت مهدوی با سیره و سنت نبوی خبر می‌دهند؛ چنان‌که امام باقر در ضمن حدیثی می‌فرمایند:

«مهدی زمانی که قیام کند، به سیره رسول خدا رفتار می کند»(نعمانی، 1397: ص164).

به همین مضمون روایتی از امیر‌المومنین است که گویای اجرا کردن روش و سیره پیامبر توسط مهدی است (شیخ کلینی، 1407: ج8، ص166).

البته در روایت امام باقر، تنها تفاوتی که بین سیره مهدی و سیره پیامبر ملاحظه می‌شود، این است که امام مهدی آثار پیامبر را آشکار می‌کند که ظاهرا مراد از آشکار کردن آثار پیامبر، این است که آیین مقدس اسلام و آموزه‌های آن به طور کامل در جامعه به دست امام زمان جریان پیدا می‌کند که این مهم، تا به حال به وقوع نپیوسته و تحقق آن به زمان امام مهدی موکول شده است.

امام صادق هم از پیامبر اکرم چنین نقل می‌کند: «سنت مهدی [همان] سنت من است» (شیخ صدوق، 1395: ج2، ص411).

جهت دوم: در برخی از روایات، از شباهت اخلاق مهدی با اخلاق پیامبر سخن رانده شده است.

در نقل جابر بن عبدالله انصاری از پیامبر آمده است که ایشان در مورد مهدی فرمودند: «اشبه الناس بی خلقا و خلقا»؛ (همان: ج1، ص286 ـ 287) [مهدی] از لحاظ ظاهری و اخلاقی شبیه‌ترین مردم به من است».

وقتی اخلاق مهدی شبیه‌ترین اخلاق به پیامبر باشد، بالتبع سیره ایشان نیز با سیره پیامبر، همسو خواهد بود؛ زیرا سیره چیزی جدا از جلوه‌های اخلاق فردی و اجتماعی فرد نیست؛ بلکه سیره همان رفتارهای بروز یافته شخص است؛ رفتارهایی که از اخلاق وی سر چشمه گرفته و در بیرون ظهور و بروز پیدا می‌کند.

جهت سوم: برخی روایات، از عمل مهدی، طبق سنت پیامبر و بر پایی تمام سنت‌های پیامبر توسط ایشان، خبر داده‌اند.

پیامبر در ضمن حدیثی می‌فرمایند: «و یعمل بسنتی؛ [ مهدی ] به سنت من عمل می‌کند (همان، 1385: ج1، ص61).

بدیهی است وقتی مهدی به سنت پیامبر عمل می‌کنند در واقع سیره و روشی که در پیش می‌گیرند، همان سیره و روش پیامبر و همسو با آن خواهد بود.

امام باقر در حدیثی از برپایی تمام سنت‌های پیامبر توسط مهدی خبر می‌دهد و می‌فرماید: «هیچ سنتی را باقی نمی‌گذارد مگر آن را برپا می‌کند» (شیخ مفید، 1413: ج2، ص385).

جهت چهارم: برخی روایات به شباهت عمل مهدی با پیامبر در از بین بردن جاهلیت اشاره می‌کنند. امام باقر در جواب سوالی از چگونگی سیره مهدی، فرمودند: همان سیره رسول خدا را در پیش می‌گیرد تا اسلام را غالب کند آن حضرت و در ادامه در توضیح کیفیت سیره رسول خدا فرمود:

آنچه را درجاهلیت بوده است از بین برد و مردم را به سوی عدل رهنمون کرد. قائم ما هم وقتی قیام کند، آنچه را که در زمان صلح در دست مردم بوده است، باطل می‌کند و آنان را به سوی عدل رهنمون می‌کند (شیخ طوسی، 1407: ج6، ص154).

به قرینه صدر روایت، معلوم می‌شود آنچه در زمان صلح در دست مردم است، همان جاهلیتی است که مردم، طبق آن، رفتارهای فردی و اجتماعی خود را شکل داده‌اند.

پاسخ امام صادق نیز در جواب سوال از سیره مهدی، شبیه نکاتی است که گفته شده آن حضرت می‌فرماید:

همان کاری را که پیامبر انجام دادند، انجام می‌دهد، آنچه را قبل ایشان بوده است، از بین می‌برد؛ همان‌گونه که پیامبر جاهلیت قبل خود را از بین برده است (نعمانی، 1397: ص231).

از روایات پیش‌گفته بر می‌آید که امام مهدی در هنگام ظهور، همچون پیامبر با جاهلیتی مواجه خواهند بود، که باید با آن مبارزه کند.

جهت پنجم: برخی از روایات از تشابه دعوت مهدی به اسلام با دعوت پیامبر به آن خبر می‌دهند؛ چنان‌که امیرالمومنین فرمود: «اسلام غریبانه آغاز کرد و به‌زودی به غربت باز می‌گردد (همان، ص322). ابوبصیر در مورد این روایت امیرالمومنین از امام صادق سوال کرد: امام در پاسخ فرمود:

یا ابا محمد! اذا قام القائم استانف دعاءا جدیدا کما دعا رسول الله ای ابا محمد! زمانی که قائم قیام کند، دعوت جدیدی را آغاز می‌کند؛ همچنان‌که رسول خدا دعوت جدیدی ارائه کردند (همان).

همچنین از امام صادق چنین روایت شده است: «زمانی که قائم قیام کند، مردم را از نو به اسلام دعوت می‌کند» (طبرسی، 1390: ص461).

به قرینه روایت اخیر، استفاده می‌شود که مراد از دعوت جدید حضرت مهدی در روایت اول، همان دعوت به اسلام است که ایشان همچون پیامبر متکفل ابلاغ آن خواهند شد.

علت تجدید ابلاغ اسلام توسط حضرت مهدی را از ادامه روایت اخیر می‌توان به دست آورد: امام صادق در ادامه حدیث مذکور می‌فرماید:

وَ هَدَاهُمْ إِلَى أَمْرٍ قَدْ دَثَرَ وَ ضَلَّ عَنْهُ الْجُمْهُورُ؛ و مردم را به امری که کهنه شده و از بسیاری از مردم پوشیده مانده است، هدایت می‌کند.

یعنی قبل از ظهور، اسلام به مرور زمان از جامعه رخت بر می‌بندد، دستورات و آموزه‌های آن به کهنگی می‌گراید و به فراموشی سپرده خواهد شد.

جهت ششم: برخی روایات از وعده امام مهدی در آغاز قیام خود به اجرای سیره پیامبر خبر می‌دهند؛ چنان که مفضل بن عمر از امام صادق چنین نقل می‌کند:

زمانی که خداوند (عزوجل) به قائم اذن خروج داد، آن حضرت بر منبر می‌رود ... و آنان را به خدا (عزوجل) قسم می‌دهد که ... در بین آنان به سیره رسول خدا رفتار کند و به همان شیوه ایشان، عمل نماید (شیخ مفید، 1413: ج2، ص382).

جهت هفتم: برخی روایات به دعوت مهدی به کتاب خداوند (عزوجل) و سنت پیامبر در آغاز قیام اشاره می‌کنند؛ از جمله این که امام باقر در ضمن حدیث مفصل، به این نکته اشاره می‌کند که امام مهدی به هر کجا می‌رود، مردم را به کتاب خداوند (عزوجل) و سنت پیامبر دعوت می‌کند (عیاشی، 1380: ج2، ص57).

ارزیابی روایات ناظر به تشابه سیره‌ها

غالب روایاتی که در بیان تشابه دو سیره وارد شده است، مانند روایات ناظر به تفاوت سیره‌ها و به همان دلایلی که مطرح شده است؛ ضعیف قلمداد می‌شوند. تنها یک روایت در بین این دسته از روایات، روایت صحیح به حساب می‌آید؛ آن نیز روایتی است که در جهت چهارم ذکر شده؛ مضافاً این که

روایت مذکور، طبق سندی که شیخ طوسی ره ارائه می‌کند، با دو سند ارائه شده است:

  1. محمد بن الحسن الصفار، عن محمد بن الحسین بن ابی‌الخطاب، عن جعفر بن بشیر، عن علاء بن رزین القلاء، عن محمد بن مسلم.

  2. محمد بن الحسن الصفار، عن محمد بن الحسین بن ابی‌الخطاب، عن محمد بن عبد الله بن هلال، عن علاء بن رزین القلاء، عن محمد بن مسلم.

سند دوم به دلیل وجود محمد بن عبدالله بن هلال که مجهول است، ضعیف است؛ اما سند اول که غالب افراد در آن از بزرگان شیعه به شمار می‌روند، صحیح به شمار می‌آید. محمد بن الحسن الصفار [نجاشی وی را این گونه معرفی می‌کند: «كان وجها في أصحابنا القميين، ثقة، عظيم القدر، راجحا، قليل السقط في الرواية» (نجاشی، 1365: ص354)]؛ محمد بن الحسین بن ابی‌الخطاب [«جليل من أصحابنا، عظيم القدر، كثير الرواية، ثقة، عين، حسن التصانيف، مسكون إلى روايته» (همان: ص334)]؛ جعفر بن بشیر [«من زهاد أصحابنا، و عبادهم، و نساكهم، و كان ثقة» (همان، ص119)]، علاء بن رزین القلاء [«و كان ثقة وجها» (همان، ص298)] محمد بن مسلم (الثقفی) [«وجه أصحابنا بالكوفة، فقيه، ورع، صحب أبا جعفر و أبا عبد الله، و روى عنهما، و كان من أوثق الناس» (همان، ص323 ـ 324)].

در مقام داوری بین دو دسته روایات تشابه سیره‌ها و تفاوت سیره‌ها؛ اگر بتوان مستدلاً تعارض بین این دو دسته روایات را از بین برد؛ – همان گونه که متن پیش‌رو در پی آن است، به ترجیح دسته‌ای بر دسته دیگر نیاز نیست. اما اگر نتوان بین آن دو دسته، ارتباط برقرار و تعارضشان را برطرف کرد، ترجیح با روایات، بیان‌گر تشابه سیره‌ها خواهد بود؛ به دو دلیل:

الف) شهرت روایی: زیرا همان گونه که از روایات مبتنی بر تشابه سیره‌ها به دست می‌آید، این دسته روایات، هم از لحاظ متن و هم از لحاظ سند، از کمیت و تعداد به مراتب بیش‌تر برخوردار هستند و شهرت روایی در مورد آن‌ها صادق است؛ علاوه بر این‌که کتاب‌های بیش‌تری به نقل این دسته عنایت داشته‌اند.

ب) سازگاری با مقام امامت و مقتضای جانشینی امام عصر از پیامبر و امیرالمومنین؛ همان‌گونه که در ادامه خواهد آمد.

  1. تشابه؛ لازمه جانشینی

بی تردید لازمه این که فردی جانشین دیگری قلمداد شود، این نیست که به طور کلی یا در امور مهم بین سیره و روش آن دو، تشابه وجود داشته باشد، بلکه امکان دارد بین رفتار و سیره آن‌ها تفاوت بسیار و یا کامل ملاحظه شود. این نکته در جانشینی‌های دنیایی، کم نیست. چه بسا پسر جانشنین پدر می‌شود؛ ولی رفتاری که پسر در پیش می‌گیرد، با رفتار پدر کاملا متفاوت است؛ مانند آن‌چه در نوع رفتار متوکل و پسرش، منتصر نقل شده است (ر.ک: مجلسی، 1403: ج50، ص215 ـ 227)؛ در عین حال، جانشینی امام مهدی از این مقوله نیست؛ زیرا این جانشینی به امور دنیایی منحصر نمی‌گردد، بلکه جایگاه امام و دیگر ائمه به تصریح امام صادق همان جایگاه پیامبر است. آنان عِدل و همتراز پیامبرند و اطاعت و پیروی از آنان مجزا از پیروی خدا و پیامبر نیست، بلکه همان اطاعت و پیروی از خدا و پیامبر به شمار می‌آید (خزاز رازی، 1401: ص263). در این نوع جانشینی، زاویه گرفتن و انحراف از مسیر کسی که جانشین وی به حساب می‌آید، معنا ندارد. غایت و هدف نهایی‌ای که برای امام ترسیم شده است، همان هدفی است که پیامبر دنبال می‌کرد. امام مهدی همچون پیامبر و دیگر ائمه به دنبال اعتلای کلمه الله و تحقق جامعه‌ای الاهی است و تلاش می‌کند زمینه‌های آن را فراهم سازد. بنابراین، می‌توان گفت عقل در این‌گونه موارد، حکم می‌کند که روش و منش امام باید در همان چارچوبی تعریف گردد که برای پیامبر تعریف شده است و تقابل کلی و یا تفاوت در بیش‌تر عرصه‌ها، بین آن‌ها متصور نیست.

  1. تفاوت در سیره‌ها به تفاوت شرایط

امکان دارد کسانی که سیره و روش‌ آن‌ها در یک چارچوب قرار می‌گیرد، به مقتضای تفاوت شرایط، در بخشی از موارد، نوعی تفاوت در برخورد و سیره نشان دهند. این مطلب با نکته گذشته، در تقابل و تعارض نیست؛ زیرا در بیشتر عرصه‌ها تفاوت کلی منتفی است. این تفاوت سیره در برخی از موارد به اقتضای تفاوت شرایط، در مورد یک فرد هم مصداق می‌یابد؛ چنان که در عملکرد خود پیامبر و یا امیرالمومنین هم رخ داده است؛ مانند آنچه پیامبر در مورد داستان عکرمۀ بن ابی‌جهل دستور داد؛ به طوری که آن حضرت با آن همه حلم و بردباری و رأفت، در فتح مکه دستور قتل وی و گروهی دیگر را صادر می‌کنند و می‌فرماید اگر به پرده‌های کعبه هم آویزان شده باشند، آنان را بکشید (ابن ابی‌الحدید، 1404: ج17، ص275 و مجلسی، 1403: ج‏9، ص137)؛ اما بعد از مدتی، هنگامی که همسر عکرمه نزد پیامبر آمد و برای وی درخواست امان کرد، پیامبر به وی امان داد که این رأفت و گذشت، موجب اسلام آوردن عکرمه گردید (ابن ابی‌الحدید، 1404: ج18، ص 9 و مجلسی، 1403: ج21، ص143). در سیره امیر‌المومنین نیز چنین مواردی دیده می‌شود، مانند آنچه در مورد خوارج انجام دادند؛ بدان توضیح: تا زمانی که خوارج دست به شمشیر نبرده و غارت نکرده بودند، حضرت با آنان کاری نداشت و به یاران خویش می‌فرمود: «تا زمانی که ]خوارج[ خونی نریخته و مالی را غصب نکردند، آنان را رها کنید» (ابن ابی‌الحدید، 1404: ج‏2، ص310)؛ اما بعد آن‌که دست به شمشیر بردند و بر امام خروج کردند، آن‌حضرت به مقابله با آنان برخاست و آنان را نابود و به تعبیر خود امیر‌المومنین چشم فتنه را کور کرد (سیدرضی، 1414: خ 93، ص137) تا جایی که 4000 نفر از آنان کشته شدند و تنها 10 نفرشان بیش‌تر زنده نماندند (همان: خ93، ص53).

این تفاوت در شرایط در مورد زمان امام مهدی در قیاس با زمان پیامبر و امیرالمومنین و حتی دیگر ائمه وجود دارد؛ زیرا همان عامل تفاوت در عملکرد، یعنی «اقتضائالت زمانی» در زمان امام مهدی هم وجود خواهد داشت و در نتیجه تفاوت در عملکرد در برهه‌های مختلف از آن حضرت هم مشاهده می‌گردد.

الف) طبق روایات، اسلام در دوران قبل از ظهور امام مهدی همانند دوران ابتدایی دعوت به اسلام، دچار غربت می‌گردد (فرات الكوفي، 1410: ص139؛ عياشي، 1380: ج‏2، ص303؛ طبری، 1415: ص229 و نعماني، 1397: ص321)؛ ولی نوع و شرایط غربت متفاوت است؛ هر چند در اصل مفهوم «غربت» متحدند. در دوره پیامبر، به جهت نو پا بودن و ناشناخته بودن اصل اسلام و معارف آن و نداشتن پیروان قابل اعتنا؛ برخورد تند، موجب به انزوا رفتن و ریشه کن شدن اسلام می‌شد؛ ولی در زمان ظهور مهدی اسلام ریشه‌ دوانیده است و اختلافات و درگیری‌ها بر سر اصل اسلام نیست، بلکه اختلاف در مضمون صحیح معارف و دستورات اسلام است؛ به گونه‌ای که حتی کسانی که در مقابل مهدی علم مخالفت بلند می‌کنند، با داعیه اسلام و به حکم قرآن، راه مقابله با آن‌حضرت را در پیش می‌گیرند. بنابراین، درگیری‌ها در آن زمان برای احیای اسلام راستین و زدودن اسلام انحرافی است، نه برای دعوت ابتدایی به اسلام.

ب) دوره پیامبر دوره‌ا‌ی است که هنوز تحقق تولد نسل مومن از اصلاب و ارحام کافر وجود دارد و لذا از بین بردن تمام کافران و معاندان، به معنای از بین بردن زمینه تولد مومنانی است که به مقتضای آیه شریفه يُخْرِجُ الْحَيَّ مِنَ الْمَيِّتِ  (انعام: 95)، از نسل و نوادگان کافران دوران پیامبران هستند (قمي، 1404: ج‏1، ص211 و شیخ کلینی، 1407: ج‏2، ص5)، اما در زمان مهدی این‌گونه نیست، بلکه از مصادیق آیه شریفه منقول از حضرت نوح: إِنَّكَ إِنْ تَذَرْهُمْ يُضِلُّوا عِبادَكَ وَ لا يَلِدُوا إِلاَّ فاجِراً كَفَّاراً (نوح: 71)، خواهد بود؛ به این معنا که فرایند خروج مومنان از نسل کفار به پایان رسیده و وجود معاندان، غیر از گسترش فساد نتیجه دیگری نخواهد داشت که در این صورت، از بین بردن مخالفان، در واقع از بیخ و بن کندن ماده فساد به حساب می‌آید. ابراهیم کرخی درباره علت مدارای امیر‌المومنین و عدم مقاتله ایشان با گروهی از مخالفان و دشمنانشان، سوال کرد؛ حضرت در جواب به آیه شریفه لَوْ تَزَيَّلُوا لَعَذَّبْنَا الَّذِينَ كَفَرُوا مِنْهُمْ عَذاباً أَلِيماً تمسک کردند و در توضیح کلمه «تزایل» فرمودند: مراد از آن، مومنانی هستند که به عنوان ودیعه در صلب کافران قرار دارند و در ادامه می‌فرمایند:

قائم همین‌گونه است که هرگز ظهور نمی‌کند تا این‌که ودیعه‌های خداوند (عزوجل) [ازصلب کافران] خارج گردند. از این رو هنگامی که خروج کند، بر دشمنان خدا مسلط می‌گردد و آنان را می‌کشد (شیخ صدوق، 1385: ج‏1، ص147) شیخ صدوق در همین مضمون روایت دیگری، قبل از این روایت مطرح می‌کند (همان).

مقام معظم رهبری در این زمینه با ابداع تعبیر «انسان 250 ساله»، نسبت به دوران دویست و پنجاه سال عصر ظهور ائمه، تفاوت رفتار و سیره را به دلیل تفاوت شرایط به خوبی مطرح کرده‌اند و در سخنرانی‌هایشان به این نکته گوشزد کرده‌اند که این تفاوت سیره‌ها موجب نمی‌شود تا تفاوت بنیادی و اساسی از آن به دست بیاید.

ایشان در یکی از سخنرانی‌های خود، به تاریخ 14/6/1359در بحث صلح امام حسن و قیام امام حسین می‌فرماید:

اگر شما می‌بینید امام حسن با معاویه صلح کرده و امام حسین با یزید جنگیده؛ این دو کار مکمل همند، نه ضد هم؛ همچنان که انسان منطقی در دو فصل از زندگی دو کار متناقض انجام نمی‌دهد؛ این دو کار مکمل همند؛ هر دو طبق شرایط منطقی زمان و اوضاع اجتماعی‌شان انجام گرفته‌اند (مقام معظم رهبری، 1394: ص14).

نیز در تاریخ 11/2/1368 فرمود:

من به طور خلاصه تعبیری را که خودم در این زمینه دارم و بارها این را در بحث زندگی ائمه عرض کردم، تکرار می‌کنم: ائمه را در دویست و پنجاه سال زندگی شان، باید مثل یک انسان به حساب آورد که دویست و پنجاه سال عمر کرده است و در هر شرایطی، اقتضای شرایط را درک و طبق آن عمل کرده؛ اما جهت حرکت از اول این دویست و پنجاه سال تا نقطه پایان، به هیچ وجه تغییر پیدا نکرده است (همان، ص‌254).

  1. مقتضای اطلاق و تقیید

یکی از مباحث علم اصول که در فقه کاربرد بسیار دارد، مبحث «اطلاق» و «تقیید» است که به قرینه مقید، مطلق را حمل بر آن می‌کنند. روایاتی که به تفاوت سیره‌ها ناظر هستند (همان‌گونه که در تبیین آن‌ها گذشت) به دو دسته تقسیم می‌شدند: «مطلق» و «معلل». سیاق روایات معلل، هر چند بیان علت تفاوت سیره‌هاست؛ در ضمن ارائه علت، موارد تفاوت سیره را هم اشاره می‌کند؛ به این شکل که تفاوت‌ها را به سمت تفاوت در سیره با مخالفان و دشمنان سوق می‌دهد و از علت تفاوت برخوردها با دشمنان، پرده برمی‌دارد؛ دشمنانی که در مقابل حرکت حیات بخش معصومان موضع گیری کرده، به مقابله می‌پردازند و به نوعی در مسیر این حرکت خلل ایجاد می‌کنند.

از این‌رو، مراد این روایات، آن نیست که مهدی با همه امت خویش این‌گونه برخورد می‌کند، بلکه منظور این است که ایشان با مخالفان و دشمنان، برخوردی سخت و تا حد قتل و کشتار خواهد داشت. به بیانی دیگر، روایات معلل، در واقع، روایات مقیدی در مقابل روایات مطلق به حساب می‌آیند، و به قرینه آن‌ها، روایات مطلق، بر سیره رفتاری امام مهدی با دشمنان حمل خواهد شد.

نتیجه گیری

از مجموع آنچه ارائه شد، به‌دست می‌آید، امام عصر در دوران خود، سیره‌ای که در پیش می‌گیرد، همان سیره پیامبر و امیرالمومنین است؛ تنها تفاوتی که بین سیره ایشان با سیره پیامبر و امیرالمومنین می‌توان بیان کرد، در برخورد با دشمنان و مخالفان است؛ بدین معنا که برخلاف سیره پیامبر و امیرالمومنین با مخالفان و دشمنان، که غالب آن‌ها (به دلایلی که در روایات معلل ذکر شد)، بر محور «مدارا» بوده است؛ امام مهدی، به دلیل منتفی بودن دلایل مذکور، روش سخت‌گیرانه‌تری در پیش خواهد گرفت و اساسا در سایه همین رفتار امام است که ماده فساد و انحراف از جامعه ریشه‌کن و شرایط برای اظهار دین اسلام و فراگیر شدن آن فراهم می‌گردد.

منابع

قرآن کریم.

  1. ابن أبي الحديد، عبد الحميد بن هبة الله (1404ق). شرح نهج البلاغة لابن أبي الحديد، قم، مكتبة آية‌الله المرعشي النجفي.

  2. ابن أبي زينب، محمد بن ابراهيم، (1397ق)؛ الغیبه، تهران، نشر صدوق.

  3. ابن بابويه، محمد بن على (1385). علل الشرایع، قم، كتاب فروشى داورى.

  4. ـــــــــــــــــــــــ (1395ق). كمال الدين و تمام النعمة، تهران، المکتبة اسلامية.

  5. ابن شهر آشوب محمد (1379ق). مناقب آل أبي طالب، قم، انتشارات علامه.

  6. برقى، احمد بن محمد (1371ق). المحاسن، قم، دار الكتب الإسلاامية.

  7. خزاز رازى، على (1401ق). كفاية الأثر في النصّ على الأئمة الإثني عشر، قم، انتشارات بيدار.

  8. شريف الرضى، محمد بن حسين (1414ق). نهج البلاغة، صبحی صالح، قم، هجرت.

  9. صفار، محمد بن حسن (1404ق). بصائر الدرجات في فضائل آل محمّد، قم، مكتبة آية الله المرعشي النجفي.

  10. طبرسى، فضل بن حسن (1390ق). إعلام الورى بأعلام الهدى، تهران، المکتبة اسلامية.

  11. طبرى، محمد بن جرير (1415ق). المسترشد في إمامة علي بن أبي طالب، قم، انتشارات كوشانپور.

  12. طوسى، محمد بن الحسن (1407ق). تهذيب الأحكام، تهران، دار الكتب الإسلامية.

  13. ـــــــــــــــــــــــ (1373). رجال الطوسي، قم، مؤسسة النشر الاسلامي التابعة لجامعة المدرسين بقم المقدسة.

  14. عياشى، محمد بن مسعود (1380ق). تفسير العياشي، تهران، المطبعة العلمية.

  15. قمى، على بن ابراهيم (1404ق). تفسير القمي، قم، دار الكتاب.

  16. كشى، محمد بن عمر (1409ق). رجال الكشي، مشهد، مؤسسه نشر دانشگاه مشهد.

  17. كلينى، محمد بن يعقوب (1407ق). الكافي، تهران، دار الكتب الإسلامية.

  18. كوفى، فرات بن ابراهيم (1410ق). تفسير فرات الكوفي، تهران، وزارت ارشاد اسلامي.

  19. مجلسى، محمد باقر (1403ق). بحار الأنوار، بیروت، دار إحياء التراث العربي.

  20. مفيد، محمد بن نعماني (1413ق). الإرشاد في معرفة حجج الله على العباد، قم، كنگره شيخ مفيد.

  21. مقام معظم رهبری، خامنه‌ای، سید علی (1394). آفتاب در مصاف (علل و ابعاد حادثه عاشورا بر گرفته از بیانات مقام معظم رهبری)، تهران، انتشارات انقلاب اسلامی.

  22. مهدی‌پور، علی‌اکبر (زمستان 1387). بررسی چند حدیث شبهه ناک درباره عدالت آفتاب عالمتاب، قم، مجله انتظار موعود، شماره 14.

  23. خویی، سید ابوالقاسم (1409ق). معجم رجال الحدیث و تفصیل طبقات الرواة، بیروت، مدینة العلم آیة الله الخویی.

  24. نجاشي، احمد بن على (1365). رجال النجاشي، قم، مؤسسة النشر الاسلامي التابعه لجامعة المدرسين بقم المشرفة.

[1] . استاديار پژوهشکده حج و زیارت. این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید

[2] . پژوهشگر پژوهشکده مهدویت و موعودگرایی قم (نویسنده مسئول) این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید

[3]. «غال كذاب فاسد المذهب و الحديث مشهور بذلك» (نجاشی، 1365: ص350).

[4]. «یعرف و ینکر بین بین یروی عن الضعفاء کثیرا» (همان، ص338).

[5]. « ضعيف جدا، فاسد الاعتقاد، لا يعتمد في شي‏ء. و كان ورد قم- و قد اشتهر بالكذب بالكوفة- و نزل على أحمد بن محمد بن عيسى مدة، ثم تشهر بالغلو، فجفا، و أخرجه أحمد بن محمد بن عيسى عن قم‏» (همان، ص332).

نویسندگان:

جواد جعفری ـ محمد براری

 


چاپ   ایمیل