تحلیل مصدر شناختی احادیث الغیبه شیخ طوسی

(مدت زمان لازم جهت مطالعه: 23 - 45 دقیقه)

180b

چکيده

بازشناسی مصادر نخستین حدیثی، داراي فوائد حدیثی؛ کتابشناختی و تاریخی متعددی است. مطالعه احادیث کتاب الغیبه شیخ طوسی و مقایسه آن با داده‌های فهرستی و حدیثیِ موجود، نشان می‌دهد که وی از کتاب‌هایی همچون کتاب سلیم بن قیس، مسائل علی بن جعفر، الکافی کلینی، الغیبه نعمانی، کمال الدین صدوق استفاده کرده است. از مصادر مفقود کتاب الغیبه طوسی می‌توان به کتاب‌های فضل بن شاذان (کتاب الرجعه یا کتاب القائم)، الإمامه یعقوب‌ بن‌ نُعیم، بصائر الدرجات و الضیاء فی الرد علی المحمدیه و الجعفریه سعد بن عبدالله اشعری، کتاب الاوصیاء شلمغانی، کتاب فی نصرۀ الواقفه علی بن احمد علوی موسوی و اخبار الوکلاء الأربعه ابن‌نوح سیرافی اشاره کرد. در این تحقیق، از میان 493 روایت کتاب الغیبه شیخ طوسی، مصدر 313 روایت شناسایی شد که از میان آن‌ها، 82 روایت از پنج مصدرِ موجود و 231 روایت از مصادر مفقود اخذ شده‌اند.

 

جوامع حدیثی که در سده‌های سوم و چهارم هجری، به بعد نگاشته شده‌اند، برگرفته از متونی هستند که در سده‌های اول و دوم نوشته شده و غالبا به دست ما نرسیده‌اند. بر این اساس، می‌توان ادعا کرد بسیاری از متون حدیثی سلف، با کمک مجموعه‌های به جا مانده از سده‌های بعد قابل بازشناسی و بازسازی است.

بازشناسی و بازسازی مصادر حدیثی نخستین شیعه، متضمن بهره‌ها و فواید مهمی است که موارد ذیل را می‌توان از فواید کلیِ این قبیل پژوهش‌ها به شمار آورد:

الف) با این شیوه، می‌توان قسمت‌هایی از آثار مفقود را بازسازي کرد و از این طریق، محتواي این کتاب‌ها را بهتر شناخت.

ب) در مباحث حدیث شناسی، شناخت منابع روایات سنددار، بسیار اهمیت دارد؛ چه از این راه می‌توان در کشف تحریفات و تصحیفات واقع در اسناد، تمیز مشترکات واقع در آن و بر طرف کردن ابهامات موجود در اسناد و مواردی از این دست، گام‌هاي استواري برداشت.

ج) مبناي رجالی مهمی وجود دارد که بر اساس آن در طریق به کتاب‌ها، به بررسی سندي نیاز نیست (شبیری زنجانی، زمستان، 1380). بر این مبنا یافتن طرق به کتاب‌ها در اسناد احادیث، اهمیت بسیار دارد.

د) در میان مستشرقان، گرایش غالب آن است که تاریخ یک اندیشه را حداکثر تا زمان منابع مکتوب آن می‌دانند (همان). این گرایش، صرف نظر از اشکالات مهم مبنایی (از نشناختن ماهیت سند و نقش آن در متون تاریخی ناشی می‌شود) بر تفکر برخی محققان امامی سایه افکنده است. یافتن مصادر مکتوب یک کتاب، می‌تواند تاریخ یک اندیشه را به سال‌ها و چه بسا یک یا چند قرن قبل بازگرداند و بر اصالت آن اندیشه تأکید بیش‌تري به شمار آید.

هـ) شناخت مصادر نخستین منابع حدیثی موجود، بر ارزیابی میزان اعتبار این منابع تأثیرگذار است. هرچه اعتبار مصادر کتاب بیش‌تر باشد، کتاب از اعتبار بیش‌تري برخوردار است. بازشناسی مصادر نخستین حدیثی، بر ارزیابی میزان اعتبار این منابع نیز مؤثر است؛ چراکه میزان اعتماد مشایخ بزرگ حدیثی بر یک کتاب، در اعتبار آن نقش تعیین کننده دارد. یکی از معیارهای مهم اعتبارسنجی احادیث نزد قدمای اصحاب، میزان اعتبار منبع مکتوب آن حدیث است.

کتاب الغیبه شیخ طوسی، از منابع اصیل و با اهمیت امامیه در موضوع مهدویت و غیبت است. این پژوهش در پی بازشناسی آثاري است که شیخ طوسی در تدوین کتاب خود، از آن‌ها بهره برده است. متذکر می‌شویم که در این مقاله اصالتا به دنبال مصادر بی‌واسطه کتاب الغیبه شیخ طوسی هستیم؛ هرچند ممکن است در مواردی به مصادر این منابع نیز بپردازیم.

  1. پیشینة تحقیق

پیش از این، محمد مسعودی در مقاله «بازشناسی مصادر کتاب الغیبه طوسی» (مسعودی، بهار 1388)، کتاب الغیبه شیخ طوسی را از نگاه مصدرشناختی مورد تحقیق قرار داده و برخی از مصادر آن را بازشناسی کرده است. مقاله مذکور فضل سبق در تحقیق این موضوع را از آن خود کرده و به یافته‌های قابل توجهی نیز رسیده است؛ در عین حال، دارای برخی کاستی‌ها است. مهم‌ترین نقص آن پژوهش، عدم استقصای روایات، غفلت از روایات مشابه در دیگر مصادر حدیثی و فقدان تحلیل‌های مصدرشناختی در مورد یکایک روایات کتاب الغیبه است. محمد براری نیز در مقاله «منبع شناسی روایات علائم ظهور در کتاب الغیبه شیخ طوسی» (براری، تابستان1395)، تنها به بازشناسی برخی منابعی پرداخته که شیخ در باب «علائم ظهور» از آن منابع استفاده بیش‌تری کرده است.

  1. روش کار در این تحقیق

سه راهكار اصلی در كنار يكديگر، تشخیص مصدر احادیثِ مجموعه‌های ثانوی حدیثی را میسر می‌سازد: الف) توجه به سند نقلِ مصادر نخستین در فهارس؛ ب) تكرار سلسله سند منتهی به مؤلف (صاحب كتاب) در منابع حديثی؛ ج) همخوانی موضوع روايات با عنوان كتاب مؤلف.

با به کار بستن این راهکارها می‌توان بسیاری از روایات مصادر حدیثی کهنِ از دست رفته را بازشناخت و برخی از آثار را تا حدودی بازسازی کرد. البته در كنار اين سه قاعده اصلی، قرينه‌ها و نكته‌های ظريف ديگری وجود دارد که مجال ذکر آن نیست.[1]

  1. مصدر شناسی کتاب الغیبه

مصادری که شیخ از آن‌ها بهره برده، به دو گروهِ «مصادر موجود» و «مصادر مفقود» قابل تقسیم است. در این نوشتار، بر اساس مؤلفانی که شیخ در تدوین کتاب الغیبه از آثار مکتوب آنان استفاده کرده، به بررسی مصادر مورد استفاده او می‌پردازیم:

4-1. مصادر موجود

4-1-1. ابوصادق سُلَیْم بن قِیْس هِلالی عامری کوفی (م 76ق):

کتاب سلیم از قدیمی‌ترین کتاب‌های حدیثی باقیمانده است که دارای اهمیت ویژه‌ای از نظر تاریخی، حدیثی و کلامی است. از دیر زمان، شخصیت سلیم و کتاب منسوب به وی، مورد مناقشه اندیشمندان شیعه بوده است. دیدگاه‌های ابراز شده درباره کتاب سلیم، در چهار گروه تقسیم بندی می‌شوند: اعتبار مطلق، اعتبار نسبی، جعلی بودن کتاب و جعلی بودن کتاب و نویسنده. برخی پژوهش‌های معاصر گویای آن است که در این میان، صحیح‌ترین نظریه، اعتبار نسبی کتاب سلیم است. بر این اساس، شخصیت سلیم و کتابش وجود حقیقی داشته؛ اما به مرور زمان نسخه‌های آن دست کاری شده است (ر.ک: قلیچ، آبان1390).

شیخ طوسی در مجموع سه روایت از سلیم در فصل‌های اول و پنجمِ کتاب الغیبه نقل کرده است (طوسی، 1411: ص137، 193 و 334).[2] شیخ برای اولین مورد (همان: ص137)، دو سند ذکر کرده که سند دوم را به واسطه محمد بن یعقوب کلینی به سلیم بن قیس رسانده است. تطبیق سند شیخ از کلینی تا سلیم، با سند مذکور در کتاب کافی (كلينی، 1407: ج1، ص529)، نشان می‌دهد شیخ این حدیث را از کافی گرفته است. وجود ابان بن ابی‌عیاش، تنها ناقل کتاب سلیم (حلی، 1411: ص206)، در سند این روایت، احتمال اخذ آن را از کتاب سلیم تقویت می‌کند.

حدیث مورد بحث، در نسخه منتشر شده کتاب سلیم موجود نیست. با توجه به این‌که سلیم شخصیت کاملا شناخته شده‌ای نیست و در منابع، غیر از کتابِ منسوب به او، اثر یا آثار دیگری برای او یاد نشده است، احتمال نقل آن، از دیگر آثار مکتوب سلیم قابل اعتنا نیست. همچنین در اختفا زیستن وی به دلیل تحت تعقیب بودن او از طرف حجاج بن یوسف ثقفی (همان)، احتمال نقل شفاهی از او را تضعیف می‌کند. بنابراین، محتمل است کتاب سلیم در طول تاریخ دچار حذف و اضافاتی شده؛ از این‌رو، نسخه‌های آن از حیث اشتمال بر احادیث، مختلف شده‌اند.

سند دومین مورد (طوسی، 1411: ص193)، با طریقی کاملا منطبق است که شیخ در فهرست (همان، 1420: ص230)،[3] به کتاب سلیم ارائه کرده است. شیخ، سند سومین مورد (همان، 1411: ص334) را مستقیما با نام سلیم آغاز کرده و لذا به احتمال قوی شیخ این دو روایت را از کتاب سلیم اخذ کرده است.

4-1-2. ابوالحسن علی بن جعفر الصادق، مشهور به علی عُریضی (م۲۱۰یا۲۲۰یا۲۵۰ق):

شیخ طوسی در رجال، وی را از اصحاب پدرش امام صادق، (همان، 1373: ص244)، امام کاظم (همان: ص339) و امام رضا (همان: ص359)، ذکر کرده است. او گرفتار مذهب وقف نشد و بر عقیده صحیح باقی ماند. حسن بن فضال حدیثی نقل کرده که در آن امام کاظم، امامت امام رضا را بر علی بن جعفر عرضه می‌کند و وی آن را می‌پذیرد (طوسی، 1411: ص42). ارباب فهارس و رجال، کتابی برای او ذکر کرده‌اند که حاوی پرسش‌های او از برادر بزرگوارش، امام کاظم بوده است (نجاشی، بی‌تا: ص29-252؛ طوسی، 1420: ص264 و همان، 1373: ص359). سؤالات فراوان ديگری نيز از علی بن جعفر از امام كاظم در منابع روايی وجود دارد كه در نسخه موجود كتاب مسائل مطرح نشده است.[4]

شیخ در فصل‌های اول و پنجمِ کتاب الغیبۀ، چهار روایت از وی نقل کرده است (طوسی، 1411: ص42، 160، 166 و337).[5] این روایات در نسخه انتشار یافته کتاب مسائل ذکر نشده‌اند؛ اما همان‌طور که در پی‌نوشت گذشت، برخی از محققان، این دست از روایات را از مستدرکات کتاب مسائل به شمار آورده‌اند.

از میان این روایات، احتمال اخذ یک روایت (همان: ص160و عريضی، 1409: ص327، ح815)، از کتابِ مسائل قوی‌تر است؛ زیرا افزون بر همخوانی سندِ آن با طریق شیخ در فهرست (طوسی، 1420: ص264)، با قالب روایات کتاب مسائل و عنوانِ آن هماهنگی دارد؛ چراکه در آن، ابتدا علی بن جعفر مطلبش را از برادر بزرگوارش امام موسی بن جعفر پرسیده و سپس آن حضرت، پاسخ را بیان فرموده است. هر چند با ملاحظه روایات قبل و ابتدا کردن سند به سعد بن عبدالله، اخذ روایات از کتاب او نیز محتمل است؛ با عنایت به طریق شیخ به کتاب علی بن جعفر، که سعد در آن واقع است؛ سعد نیز این حدیث را از کتاب علی بن جعفر گرفته است. سند سه روایت دیگر (طوسی، 1411: ص42، 166و 337)، با طریق شیخ در فهرست مطابقت ندارد و بر خلاف سیاق روایاتِ کتاب مسائل، به صورت خبری روایت شده‌اند.

4-1-3. ابوجعفر محمد بن یعقوب کلینی (م 328 یا 329ق):

شیخ طوسی در گردآوری کتاب الغیبه،‌ در ابواب گوناگون، از شیخ کلینی و کتاب کافی استفاده کرده است. وی 48 حدیث از کلینی در کتاب الغیبه نقل کرده که این احادیث در پنج فصل از فصول هشت‌گانه کتاب آمده است (همان: ص31، 32 و 34 (دو روایت)، ص35ـ 36 (دو روایت)؛ ص37 (دو روایت)، ص38 (دو روایت)، ص39 و 40، ص64، 137، 140، 151، 152. 154، 223؛‌230ـ 234،243، 248، 267 و 268 (سه روایت)، ص 269، 271، 281 و 282 (دو روایت)، ص283 (دو روایت)، 284، 290 و 351 (دو روایت)، ص353، 359، 362، 415 و 416 (دو روایت)).[6]

شیخ طوسی در هشت مورد، طریقش به روایات کلینی را در اول اسناد به طور کامل ذکر کرده است (همان: ص137،140، 151، 267، 281، 290، 359 و362). مطابقت سند این احادیث با طریقی که شیخ در فهرست (همان، 1420: ص394) به کتاب‌ها و روایات کلینی ارائه کرده، گویای آن است که مصدر این احادیث نیز خودِ کلینی است.

شیخ در 39 مورد، سند را با نام کلینی، یعنی «محمد بن یعقوب» (طوسی، 1411: صص31، 32، 64، 223، 230-233، 243، 248، 271، 284، 351، 353، 415 و 416)، یا با ضمیر «عنه» (همان: ص34 و 37 (دو روایت)، ص38، 39 و40)، یا اسم اشاره «بهذا الإسناد» (همان: ص38، 152، 154، 234 و 268 (سه روایت)، ص269، 282، 283 و 416 دو روایت) آغاز کرده است. وی در ترجمه کلینی در فهرست، طرق متعددی به کتاب‌ها و روایات وی بیان کرده است (همان، 1420: ص394).

شیخ یک روایت را بدین گونه نقل کرده است: «فَرَوَی عَلِيُّ بْنُ إِبْرَاهِيمَ بْنِ هَاشِمٍ عَنْ أَبِيهِ قَالَ...» (همان، 1411: ص351). با توجه به این‌که «علی بن ابراهیم» از مشایخ کثیر الروایه کلینی است و این روایت در کافی آمده (کلینی، 1407: ج1، ص548، ح27)؛ محتمل است شیخ آن را نیز از کافی گرفته باشد.

شیخ 10 روایت از کلینی نقل کرده (طوسی، 1411: ص64، 223، 230، 232، 271، 290، 351، 353، 362 و 415)؛ که بعد از بررسی و جست و جو این روایات در نسخه منتشر شده کتاب کافی یافت نشدند. درباره این روایات نکاتی قابل ذکر است:

الف) روایت صفحه 223 الغیبه[7] را علامه مجلسی و سید بن‌طاووس، نه از کلینی، بلکه از کتابی که «نصر بن علی الجَهضَمِی» درباره موالید ائمه داشته است، گرفته‌اند (مجلسی، 1403: ج50، ص314 و سید‏ بن‌طاووس، 1411‏: ص277).

ب) حدیث صفحه 230 را نیز علامه مجلسی از کتاب کمال الدین شیخ صدوق نقل کرده است (مجلسی، 1403: ج51، ص363). شیخ صدوق، این روایت را در دو جای کتابش آورده است (صدوق، 1395: ج2، ص501، ح27 و ص507، ذیل ح36).

ج) روایت صفحه 232، با مقداری اختلاف در متن، در دو موضع از کمال الدین شیخ صدوق از «نسيم خادم أبی‌محمد نقل شده است (همان: ج2، ص430، ذیل ح5 و ص441، ح11).

د) در مورد روایات مذکور و سایر منقولات شیخ از کلینی که در کافی موجود نیست؛ چند احتمال به نظر می‌رسد: احتمال نخست آن است که این روایات در نسخه‌های متقدم کافی بوده و بعدها حذف شده‌اند. با توجه به این‌که کتاب کافی از زمان نگارش در اغلب دوره‌ها مشهور بوده، این احتمال بسیار ضعیف است.

احتمال دوم آن است که شیخ این روایات را از کتاب‌های مشایخی گرفته باشد که در طریق وی به آنان، کلینی واقع شده است؛ اما چنین احتمالی نیز بعید است؛ زیرا در اغلب موارد مذکور، شیخ، سند را با نام کلینی آغاز کرده و لذا به احتمال قوی روایت را از یکی از آثار کلینی نقل کرده است. احتمال سوم آن است که شیخ این روایات را از دیگر آثار کلینی که به دست ما نرسیده است، نقل کرده باشد. نیز محتمل است این روایات از منقولات شفاهیِ[8] کلینی بوده باشند.

4-1-4. ابوعبدالله محمد بن ابراهیم کاتب نُعمانی، معروف به ابن‌ابی‌زینب (م 360ق):

کتاب وی با عنوان الغَیْبَه یکی از آثار مهم شیعه در موضوع مهدویت و مسئله غیبت است. شیخ در تدوین کتابش، از نعمانی 9 روایت در فصل‌های اول و سوم آورده است (طوسی، 1411: ص127و 128(دو روایت)، صص129- 133 و 257)[9] و هشت روایت را پی در پي، در ذیل «ما یدل علی إمامة صاحب الزمان (همان: ص126) نقل کرده که در اولین مورد (همان: ص127)، طریقش را به کتاب نعمانی در شروع سند به طور کامل آورده، و در بقیه آن‌ها (همان: ص128(دو روایت)، ص129-133)؛ سند را با اسم اشاره «بهذا الاسناد» شروع کرده است. ترتیب نقل این روایات در دو کتاب، می‌تواند قرینه‌ای بر نقل از کتاب نعمانی باشد.

شیخ طوسی نهمین روایت (همان: ص257) را ذیل «و أما ما روی من الأخبار المتضمنة لمن رآه و هو لایعرفه أو عرفه فیما بعد» (همان: ص253)، از نعمانی نقل کرده که آن را بعد از بررسی، در کتاب غیبت نعمانی نیافتیم. در این خصوص، احتمالاتِ زیر به ذهن می‌رسد:

الف) ممکن است این روایت اساسا به نعمانی متعلق نباشد و از «محمّد بن إبراهيم بن يوسف الكاتب‏» اخذ شده که با نعمانی تشابه اسمی دارد و واژه «النعمانی» اشتباها در دنباله اسم وی در غیبت شیخ اضافه شده باشد. نجاشی در رجال و شیخ در فهرست «محمّد بن إبراهيم بن يوسف الكاتب‏» را در زمرة راویان حدیث و فردی متمایز از «محمد بن إبراهيم بن جعفر الكاتب النعماني‏» ذکر کرده‌اند (نجاشی، بی تا: ص372 و طوسی، 1420: ص391). ولی این احتمال صحیح نیست؛ زیرا اولا: شیخ در فهرست طریق خود را به «محمد بن إبراهيم بن يوسف الكاتب‏»، «أبوعبداللّه أحمد بن عبدون، المعروف بابن‌الحاشر» معرفی کرده (طوسی، همان)؛ درحالی‌که در این سند به واسطه «ابوالحسن محمد بن علي الشجاعي الكاتب»، از وی روایت کرده است؛[10] ثانیا: در میان مشایخِ «محمد بن إبراهيم بن يوسف الكاتب‏»، فردی به نام «یوسف بن احمد» نیافتیم (ر.ک: نجاشی، بی‌تا: ص372؛ طوسی، 1420: ص391؛ حلی، 1411: ص144؛ همان: 1381: ص356؛ ابن شهر آشوب، 1380: ص97 و خویی، 1413: ج۱5، ص234 و 235).

ب) شیخ این روایت را از آثار مشایخی گرفته که در طریق وی به آنان، نعمانی واقع شده است. چنین احتمالی نیز بعید به نظر می‌رسد؛ زیرا پس از بررسی در فهرست شیخ و مشیخه تهذیب و استبصار موردی را نیافتیم که نعمانی در طریق شیخ به سایر کتاب‌ها واقع شده باشد.

ج) این روایت، از سایر کتاب‌های نعمانی همچون كتاب الفرائض یا كتاب الرد علی الإسماعيليه (نجاشی، بی‌تا: ص383)، اخذ شده باشد؛ زیرا اولا: در طریق آن، شاگرد نعمانی- أبوالحسین محمد بن علي الشجاعي الكاتب- واقع شده[11] و وی راوی کتاب‌های استادش معرفی شده است (نجاشی، همان)؛ ثانیا: نعمانی این روایت را از «یوسف بن احمد» نقل کرده که اساسا نامش در غیبت نعمانی نیامده است.

د) احتمال دارد این حدیث از منقولات شفاهی نعمانی بوده باشد. همچنین محتمل است از جمله روایات غیبت نعمانی باشد که توسط راویان بعدی یا ناسخان، از کتاب حذف شده‌ است.

4-1-5. ابوجعفر محمد بن علی بن بابویه قمی، معروف به شیخ صدوق (م 381ق):

کتاب کمال الدین و تمام النعمه شیخ صدوق، از قدیمی‌ترین و معتبرترین منابع موجود روایی شیعه در مباحث امامت و مهدویت است که از دیگر مصادر کتاب الغیبه محسوب می‌شود.

شیخ طوسی در مجموع، 18 حدیث از کمال الدین شیخ صدوق اخذ کرده که آن‌ها را در فصل‌های دوم، چهارم و ششم کتاب خود آورده است (طوسی، 1411: ص250-251، 296، 317، 320 و 321 (دو روایت)، ص323 و 324، 361، 363 و 364 (دو روایت)، ص370 (دو روایت)، ص393، 394 و 395).[12] مشترک بودن اسناد روایات شیخ با روایات کمال الدین، از شیخ صدوق به بعد، قرینه‌ای بر نقل از کتاب مرحوم صدوق است. شیخ وی همیشه توسط «جماعة» از شیخ صدوق روایت نقل کرده که مرادش «أبوعبدالله محمد بن محمد بن النعمان (شیخ مفید) و الحسين بن عبيداللّه [الغضائری]» است (طوسی، 1420: ص274).

شیخ در الغیبه ذیل «فأمّا السفراء الممدوحون فی زمان الغیبة»، (همان، 1411: ص353)؛ روایتی از شیخ صدوق به سند «وَ بِهَذَا الإِسْنَادِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِيٍّ عَنْ أَبِيه‏...» (همان: ص364)، نقل کرده است. روایت اخیر بعد از جست وجو در کمال الدین و تمام النعمه یافت نشد. مشابه این متن را نیز در آثار موجودِ شیخ صدوق نیافتیم. احتمال این‌که شیخ این روایت را از کتاب‌های مشایخی گرفته باشد که در طریق وی به آنان، صدوق واقع شده باشد، مردود است؛ زیرا همان‌طور که گذشت، شیخ طوسی در الغیبه همیشه با یک واسطه- با تعبیر «جماعة»- از او روایت نقل کرده است. بنابراین، محتمل است شیخ آن‌ را از کتاب‌های مفقود شیخ صدوق گرفته باشد یا آن‌که از منقولات شفاهی شیخ صدوق باشد.

4-2. مصادر مفقود

4-2-1. ابو یوسف، یعقوب‌ بن‌ نُعَیم بن عمرو قَرقارة الکاتب (م 182ق):

شرح حال نویسان، وی را از‌ بزرگان امامیه، ثقه و اصحاب امام رضا معرفی کرده‌اند (نجاشی، بی‌تا: ص449؛ حلی، 1381: ص452 و ابن داوود حلی، 1342: ص379). آیت الله خویی پس از نقل عبارات منابع رجالی، در‌ بزرگی و وثاقت یعقوب بن نعیم، صحت‌ انتساب‌ عبارت نجاشی‌ را به‌ وی‌ مورد تردید قرار‌ داده و در انتها، با عبارت «و الله العالم بالحال»، در پذیرش یا رد آن دیدگاهی بیان نکرده است (خویی، 1413: ج21، ص155و156).

تنها کتابی که از یعقوب بن نعیم در منابع رجالی نام برده شده، کتابی در موضوع امامت‌‌ است (نجاشی، بی‌تا: ص439 و مجلسی، 1403: ج77، ص346، ذیل ح31). علامه مجلسی نام کتاب وی را الإمامة دانسته (مجلسی، همان) و نجاشی طریق خود را به کتاب مذکور بیان کرده است (نجاشی، بي‌تا: ص439).

طریقی‌ از شیخ طوسی به کتاب و روایات وی در دسترس نیست؛ چراکه در فهرست شیخ و در‌ دیگر کتاب‌های موجود از شیخ- غیر از الغیبه- هیچ نامی از یعقوب بن نعیم برده نشده است.

شیخ در الغیبه، تنها هفت روایت از یعقوب بن نعیم اخذ کرده (طوسی، 1411: ص461 و 462 (دو روایت)، ص463-466) که همگی آن‌ها را در فصل هفتم در بحث علائم و شرایط ظهور، ذیل «ذكر طرف من العلامات الكائنة قبل خروجه (همان: ص433)، به صورت پی در پی آورده است. شیخ اولین‌ آن‌ها‌ را با‌ سلسله سند خود به او ‌رسانده و بقیه را به‌طور مستقیم از خود وی نقل کرده‌ که ظاهراً از کتاب او روایت کرده است. تكرار بخش‌های آغازين سند در گروهی از روايات پی در پی و اخذ مستقیم روایت از مشایخِ باواسطه، از قرائن نقل از این مصدر مفقود است.

شیخ در‌ اولین روایت (همان: ص461)، یعقوب بن نعیم را چنین معرفی کرده‌ است: «ابی یوسف یعقوب‌ بن‌ نعیم بن عمرو قرقارة الکاتب». از این عبارت، درمی‌یابیم که شیخ، وصف «قرقارة» را وصف «ابو‌یوسف یعقوب بن نعیم» دانسته؛ از این‌رو، در روایات بعدی (همان: ص462 (دو روایت)، ص463-466)؛ سند را با نام «قرقاره» آغاز کرده است. اما با توجه به این‌که در منابع رجالی (برای نمونه ر.ک: نجاشی، بی‌تا: ص449 و ابن داوود حلی، 1342: ص379) و کتاب‌های حدیثی (برای نمونه ر.ک: صدوق، 1396: ص32، ح14و مجلسی، 1403: ج77، ص346)، وی را «یعقوب بن نعیم بن قرقارة الکاتب» معرفی کرده‌اند؛ روشن است قرقاره، وصف‌ یعقوب بن نعیم نیست؛ بلکه وصف عمرو- جد یعقوب بن نعیم- است؛ لکن وصف «الکاتب»، وصف خود یعقوب است، همچنان‌که عبارت «يعقوب بن نعيم بن قرقارة، الكاتب أبو يوسف» در کلام‌ رجال شناسان، بر آن صراحت دارد (برای نمونه ر.ک: نجاشی، بی‌تا: ص449؛ ابن داوود حلی، 1342: ص379 و حرعاملی، 1409: ج30، ص512).

فردی که از او در ابتدای سندِ روایت دوم به بعد (طوسی، 1411: ص462(دو روایت)، ص463-466) نام برده شده، «عمرو قرقاره»- جد یعقوب بن نعیم- نیست؛ بلکه خود یعقوب بن نعیم است؛ چراکه شیخ از‌ آن‌جا‌ که وصف قرقاره را وصف یعقوب بن نعیم به شمار آورده‌، برای‌ اختصار، در روایات بعدی از این لفظ استفاده‌ کرده‌ است. از‌ طرف دیگر‌ طبق‌ کتاب‌های فهرست، یعقوب بن نعیم از اصحاب امام رضا (۱۴۸-۲۰۳ق) به شمار‌ می‌رود (نجاشی، بی‌تا: همان و حلی، 1411: ص186، ش5)؛ اما در این روایات، قرقاره از کسانی نقل کرده که در طبقه یعقوب بن نعیم‌ هستند‌ (و نقل‌ از آن‌ها برای جد یعقوب غیرممکن، یا بعید به نظر می‌رسد) مانند‌ «محمد‌ بن خلف حدادی» که تاریخ وفات او 261ق (ابن حجر، 1326: ج9، ص150)؛ «ابوحاتم سجستانی» که تاریخ وفات وی 248ق (ابن‌خلکان، بی‌تا: ج2، ص433) می‌باشد و «عباس‌ بن یزید بحرانی» که در سال 258ق (ابن حجر، 1326: ج5، ص134) از دنیا رفته است (ر.ک: براری، تابستان 1395).

4-2-2. ابومحمد فضل بن شاذان بن خلیل اَزْدی نیشابوری (م ۲۶۰ق):

وی از مشایخ حدیث و ثقات محدثان اثناعشری در اواسط قرن سوم هجری و از اجلای معاصر چندین امام معصوم بوده است (نجاشی، همان: بی‌تا: 307). شیخ طوسی از وی به عنوان متکلم و فقیهی جلیل‌القدر یاد کرده است (طوسی، 1420: ص361).

نجاشی یکی از کتاب‌های فضل در موضوع رجعت را با عبارت «الرجعة حدیث» معرفی می‌کند (نجاشی، همان).[13] در کتاب‌های رجعت، مفاهیم مهدویت و قائمیت نیز از ارکان اساسی بوده است؛ زیرا بر اساس روایات، موضوع رجعت با مهدویت و قائمیت پیوند دارد. از این‌رو، بعید نیست که در کتاب الرجعه به احادیث مهدویت نیز توجه شده باشد.

کتاب دیگرِ فضل در باب مهدویت، اثبات الرجعه می‌باشد[14] که به ادعای برخی، شیوه کلامی داشته و احتمالا در آن، روایتِ احادیث مورد نظر نبوده (انصاری، همان)؛ اما اخذ حدیث از آن، توسط برخی محدثان از حدیثی بودن آن حکایت دارد. از همین‌رو است که حرعاملی، اثبات الرجعه را از مصادر حدیثی کتاب اثبات الهداه معرفی کرده است (حرعاملی، 1425: ج1، ص50).

فضل علاوه بر این‌دو، کتاب دیگری مرتبط با بحث مهدویت داشته که از آن به کتاب القائم تعبیر کرده‌اند (نجاشی، بی‌تا؛ ص307؛ طوسی، 1430: ص361 و آقابزرگ تهرانی، بی‌تا: ج17، ص1).

شیخ در در فصل‌های 7 و 8 از کتاب الغیبه، 68 روایت از فضل نقل کرده است (طوسی، 1411: ص422 و 423 (دو روایت)، ص425 و426 (سه روایت)، ص427 (دو روایت)، ص428 (دو روایت)، ص431 و 437 (دو روایت)، ص438 و441 (سه روایت)، ص445 (دو روایت)، ص446 (دو روایت)، ص447 (سه روایت)، ص448 (سه روایت)، ص449 (سه روایت)، ص450 (دو روایت)، ص451 و 452 (دو روایت)، ص453 (دو روایت)، ص454 (سه روایت)، ص455 و 456 (دو روایت)، ص458 (دو روایت)، ص459 (سه روایت)، ص460، 470 و 471 (سه روایت)، ص472 (سه روایت)، ص473 (دو روایت)؛ ص474 (دو روایت)، ص475 و 476 (سه روایت)، ص477 و 478). وی در اول سند، نام فضل بن شاذان یا ضمیری را که به او برمی‌گردد، آورده است. قابل ذکر است، روایاتی که شیخ از‌ فضل‌ نقل کرده، نمی‌تواند از همان طریقی باشد که در چهار روایت قبل (همان: ص433، 435 و 436 (دو روایت)) عنوان کرده است؛[15] چراکه اگر چنین بود، بر اساس روش‌ شیخ‌ در الغیبه، خصوصا در دو روایتِ پیشین (همان: ص436 (دو روایت))؛ با عباراتی‌ همچون‌ «بهذا الإسناد» که رساننده شباهت سند است، مخاطب را مطلع می‌کرد (برای نمونه ر.ک: همان: ص38، 47، 128(دو روایت)؛ ص129-133، 135، 138، 152، 154، 162و ...).

شیخ در فهرست دو طریق به کتاب‌ها و روایات فضل ارائه کرده است (همان، 1420: ص363). هرچند با توجه به گستردگی آثار فضل[16] و تعدد آثار او در موضوع مهدویت (نجاشی، بی‌تا: ص307 و طوسی، 1411: ص361)؛ و عدم قرینه کافی، تشخیص دقیق عنوان منابع مورد استفاده شیخ در میان تألیفات فضل دشوار است؛ هماهنگی موضوع روايت با موضوع کتاب‌هایی که نام مؤلفش در سلسله سند حديث ذکر شده، اخذ مستقیم روایت از مشایخِ باواسطه و تعليق سند به اضمار در گروهی از روايات پی در پی؛ قرائنی بر شناسایی کتاب‌های فضل، به عنوان یکی دیگر از مصادر الغیبه شیخ هستند.

4-2-3. سعد بن عبدالله بن أبی‌خلف اشعری قمی (م 299یا301ق):

یکی از مباحث مورد علاقه سعد بن عبدالله، مباحث اعتقادی و کلامی بوده و در این زمینه، کتاب‌های بسیاری، از جمله الضیاء فی الإمامة، بصائر الدرجات، الضیاء فی الرد علی المحمدیة و الجعفریة و الرد علی الغلاة داشته است (نجاشی، بی‌تا: ص177، 178 و طوسی، 1411: ص215).

شیخ طوسی در کتاب الغیبه از سعد بن عبدالله بسیار حدیث نقل کرده است. وی با وجود این‌که راوی مستقیم سعد نیست، اسنادش را با نام سعد یا ضمیری که به او برمی‌گردد، آغاز کرده است. اخذ مستقیم روایت از مشایخ باواسطه، قرینه‌ای بر اخذ از کتاب سعد است. شیخ در فهرست، طریق خود را به جمیع کتاب‌ها و روایات سعد بیان کرده است (طوسی، همان).

یکی از کتاب‌های سعد، با نام الضیاء فی الرد علی المحمدیه و الجعفریه، مشتمل بر احادیثی است که در رد بر قائلان به امامت محمد بن علی الهادی و قائلان به امامت جعفر بن علی الهادی گرد آورده است. شیخ روایاتی را که تعدادشان به 16 مورد می‌رسد (همان، 1411: ص82، 198 و 199(دو روایت)، ص200 (دو روایت)، ص202، 203، 205، 223، 225، 226 و 227)؛[17] در فصل اولِ کتاب الغیبه آورده که سندشان با نام سعد آغاز شده و به رد فرقه محمدیه و فرقه جعفریه مربوط است. هماهنگی موضوع روايات با موضوع كتابی که نام مؤلفش در سلسلة سند حديث ذکر شده، قرینة دیگری بر اخذ مستقیم از کتاب الضیاء است.

شیخ طوسی 22 روایت دیگر را نیز از سعد بن عبدالله اشعری قمی گرفته و آن‌ها را در فصل‌های اول، دوم، هفتم و هشتمِ کتاب الغیبه نقل کرده است (همان: ص159، 160، 162، 165-166، 196، 220 و 223 (دو روایت)؛ ص332 و 333 (دو روایت)؛ ص336؛ 337؛ 398، 399 و 430 (دو روایت)؛ ص439، 440، 455 و 470). از آن‌جا که این احادیث ظاهرا به رد فرق محمدیه و جعفریه ارتباطی ندارند، به نظر می‌رسد آن‌ها را- به همان قرائنی که گذشت- به‌طور مستقیم از سایر کتاب‌های کلامیِ سعد که با موضوع امامت و مهدویت مرتبط هستند، از جمله الضیاء فی الإمامة و بصائر الدرجات گرفته باشد. دو مورد از آن‌ها (همان: صص220 و 455)، با مختصری تغییر، در کتاب مختصر البصائر که گزیده‌ای از بصائر الدرجات سعد است، ملاحظه می‌شود (حلی، 1421: ج1، ص205، ح191 و ص141، ح108).

4-2-4. ابوعلی احمد بن ادریس اشعری قمی (م 306ق):

وی فقیه نامدار، محدث عالی‌قدر و یکی از چهره‌های درخشان شهر مقدس قم است (نجاشی، بی‌‌تا: ص92؛ طوسی، 1420: ص64؛ همان، 1373: ص397؛ حلی، 1381: ص66؛ ابن شهر آشوب، 1380: ص15؛ خویی، 1413: ج2، ص42). شیخ در الغیبه، 32 روایت از وی اخذ کرده که آن‌ها را در فصل‌های 1، 5، 6 و 7 آورده است (طوسی، 1411: ص41 (دو روایت)؛ ص142، 143، 146، 160-163(دو روایت)، ص177، 185و 187(دو روایت)، ص188، 190، 191، 193، 196و 332 (دو روایت)، ص335، 337 و 346 (دو روایت)، ص347، 417، 433، 435و 436 (دو روایت)). در این زمینه نکات زیر را متذکر می‌شویم:

الف) مطابقت سند پنج روایت (همان: ص177، 332، 335، 346 و 433)، با طریقی که شیخ در فهرست(همان، 1420: ص64)، به احمد بن ادریس ارائه کرده است، لزوما گویای آن نیست که این احادیث قطعا از کتاب وی گرفته شده‌اند؛ بلکه محتمل است از منابعی اخذ شده باشند که احمد در طریق آن‌ها قرار داشته است. باید توجه داشت، در این سخنِ شیخ که می‌گوید: «أخبرنا بسائر روایاته...»؛ مراد از «روایاتِ او»، احادیثِ کتاب او نیست؛ بلکه مراد کتاب‌هایی است که وی اجازه نقل آن‌ها را از مشایخ پیشین داشته و روایت کرده است.

ب) در ابتدای سندِ 11 روایت (همان، 1411: ص41، 161، 163و 187(دو روایت)، ص188، 193، 336، 337، 417 و 435)، بدون ذکر طریق، نام احمد بن ادریس آمده است. در گروهی از روايات نیز که به‌طور يك‌جا و پی در پی نقل شده‌اند (همان: ص41، 42، 146، 162، 163، 190، 191، 332، 346، 347 و 436 (دو روایت))؛ شیخ به جای تکرار بخش‌های آغازين سند، از تعليق سند به اضمار استفاده کرده است. بنابراین، اخذ مستقیم روایت از مشایخِ باواسطه و تعليق سند به اضمار در گروهی از روايات پی در پی، از جمله قرائن اخذ از کتاب احمد است.

ج) شیخ سند چهار روایت (همان: ص143، 160، 185و 196) را با عبارت «أخْبَرَنِي جَمَاعَةٌ عَنْ أبِي جَعْفَرٍ مُحَمَّدِ بْنِ سُفْيَانَ الْبَزَوْفَرِيِّ...» آورده است. با مقایسه این طریق با طریقی که شیخ در فهرست به روایات احمد بن ادریس بیان کرده (همان، 1420: ص64)؛ روشن می‌شود که «الحسین بن عبیدالله» یکی از آن «جماعة» می‌باشد.

د) طريق دو روایتِ پی در پی (همان، 1411: ص190 و 191)، در همه جا تا «احمد بن ادریس» مشترک و از او به بعد، نام راويان مختلف است. بنابراین، احتمالِ اخذ از کتاب وی تقویت می‌شود. در واقع، طريق به مصدرِ مكتوب، بخش مشترك اسناد است كه همواره تكرار می‌شود و اختلاف در اواخر اسناد، ‌ به اسناد مختلف مذكور در آن مصدرِ مكتوب مربوط‍ است.

4-2-5. ابوجعفر محمد بن علی بن ابی العَزاقِر مشهور به شَلمَغانی (م ۳۲۳ق)

وی از اصحاب امام حسن عسکری و از محدثان و فقهای شیعی در ایام غیبت صغرا است. حسین بن روح، سومین نایب خاص امام دوازدهم، به دلیل جایگاه علمی شلمغانی، به وی عنایت داشت. از همین رو، شلمغانی توانست در میان امامیه جایگاهی والا بیابد (همان: ص403). دیری نپایید که دوران انحراف او آغاز شد. به گفته نجاشی حسادت بر مقام حسین بن روح، وی را بر آن داشت تا مذهب را ترک کرده و به انحراف گراید (نجاشی، بی‌تا: ص378). شیخ در فهرست درباره او می‌نویسد: وی ابتدا در طریق مستقیم بود؛ ولی بعد منحرف شد و اقوال عجیبی از او صادر گردید که دستگیر و در بغداد به دار آویخته شد (طوسی، 1420: ص413).

شلمغانی کتاب‌های متعددی داشته كه تألیف برخی از آن‌ها پیش از انحراف او بوده است (ر.ک: طوسی، 1420: ص414؛ حرعاملی، 1409: ج25، ص31؛ همان، 1384: ص331 و خراسانی کرباسی، 1425: ص459). از آن جمله كتاب الاوصیاء و کتاب الغیبة می‌باشد. بر اساس روایتی که حسین بن روح درباره تألیفاتِ قبل از انحراف شلمغانی نقل کرده (طوسی، 1411: ص389 و390)؛ آثار او همچنان نزد شیعیان از کتاب‌های معتبر و مورد اعتماد به شمار می‌رفته است.

استناد شیخ الطائفه- هرچند مختصر (همان: ص245-246 (دو روایت)، ص343 (یک روایت)، ص391 و392 (چهار روایت)) ؛ به کتاب‌های شلمغانی برای اثبات موضوعی کلیدی، آن هم در دوره‌ای که بسیاری از منابع حدیثی دیگر در دسترس وی بوده؛ گویای جایگاه ویژه این کتاب نزد وی و تأثیر آن بر اعتقادات شیعه است.

شیخ طوسی در مجموع، هفت حدیث از شلمغانی اخذ کرده و آن‌ها را در فصل‌های پنجم و ششمِ کتاب الغیبه آورده است (همان: ص245 (دو روایت)، ص343 و 391 (سه روایت) و ص392).[18] در مورد این روایات، چند نکته را متذکر می‌شویم:

الف) شیخ در دو مورد (همان: ص343 و 245) به اخذ از کتاب الأوصیاء شلمغانی و در دو مورد (همان: ص391(دو روایت)) به اخذ از کتاب الغیبه وی تصریح کرده است. سایر موارد نیز به قرینه تعليق سند به اضمار در گروهی از روايات پی در پی، از کتاب شلمغانی گرفته شده‌اند.

ب) روایت صفحه 245، بنا به تصریح شیخ طوسی از کتاب الاوصیاء شلمغانی نقل شده و منابع دیگر، از جمله حرعاملی در اثبات الهداة از غیبت شیخ گرفته‌اند (حرعاملی، 1425: ج5، ص126)؛ زیرا کتاب الاوصیاء در اختیار شیخ حر نبوده است.

ج) در یک مورد (طوسی، 1411: ص245 و 246)، طریق شلمغانی به واسطه فردی که از او با عنوان «الثقه» یاد کرده است، به ابراهیم بن ادریس می‌رسد. این روایت در منابع دیگر، از کتاب الاوصیاء شلمغانی منقول است (حرعاملی، 1425: ص126 و 127) و سند آن تنها، در کتاب الهدایه حسین بن حمدان (م ۳۳۴ق)، به طور کامل ذکر شده است (خصیبی، 1419: ص358). در ابتدای سند، حسن بن محمد بن جمهور قرار دارد و او این روایت را از فردی با عنوان «البشار» از ابراهیم بن ادریس نقل کرده است. حسن بن محمد بن جمهور، کتابی با عنوان الواحده داشته است (نجاشی، بی‌تا: ص62). با توجه به این که وی در عصر غیبت صغرا می‌زیسته، محتمل است شلمغانی این روایت را از او، یا از کتاب وی دریافت داشته است.

د) شیخ صدوق مشابهِ روایت صفحه 343 را در کمال الدین، همچون شلمغانی از ابو جعفر المروزی روایت کرده است (صدوق، 1395: ج2، ص498، ح21). صدوق این روایت را از طریق سعد بن عبدالله اشعری قمی گرفته است. این روایت در منابع موجود، تنها از طریق سعد بن عبدالله نقل شده است. همچنین قابل توجه این‌که بر اساس قرائن متعدد، سعد، مدتی در بغداد می‌زیسته است. یکی از قرائن این مطلب، آن است که از جمله مهم‌ترین مشایخ روایی او، محمد بن عیسی بن عبید است که در بغداد ساکن بوده است (نجاشی، بی‌تا: ص333). طبق مطالعه‌ای که بر روی کتب اربعه و کتاب وسائل الشیعه صورت گرفته است، محمد بن عیسی از حیث کثرت روایات دریافتی در رتبه سوم از مشایخ سعد بن عبدالله قرار دارد.[19] به نظر می‌رسد منبع شلمغانی در این روایت یکی از کتاب‌های سعد بن عبدالله بوده است.

4-2-6. ابومحمد علی بن احمد علوی موسوی (م 356ق):

وی کتابی با عنوان فی نصرة الواقفة داشته است. شیخ طوسی بنا به تصریح خود (طوسی، 1411: ص43)، چهل روایت از این کتابِ مفقود نقل کرده است (همان: ص 43 و 44 (دو روایت)، ص45 و 46 (سه روایت)، ص47 (دو روایت)، ص48 (دو روایت)، ص49 (دو روایت)، ص50 و 51 (دو روایت)، ص52 (دو روایت)، ص53 (سه روایت)، ص54 (دو روایت)، ص55 و 56 (دو روایت)، ص57 (سه روایت)، ص58 و 59 (دو روایت)؛ ص60 (سه روایت)، ص61 (دو روایت) و ص62 (سه روایت)). شیخ تمام این روایات را در فصل اولِ کتاب غیبت ذیل «الکلام علی الواقفة» (همان: ص23)، آورده است. به اعتقاد شیخ، این روایات یا در دلالت یا در صدور اشکال دارد. ایشان تمام رواياتِ آن را قابل ‏تأويل و توجيه می‌داند (همان: ص43). وی بعد از هر روایت، جواب آن را بیان کرده است.

4-2-7. ابوالعباس احمد بن علی بن نوح سیرافی (م ۴۲۰ق):

ابن‌نوح از مشایخ نجاشی بوده و کتاب‌های بسیاری نگاشته که در شمار آن‌ها کتاب اخبار الوکلاء الاربعه است (نجاشی، بی‌تا: ص86 و 87). وی شاکله اصلیِ کتابش را از «ابونصر هبة الله بن احمد بن محمد الکاتب» گرفته و نجاشی در شرح حال «ابونصر هبة الله» به این مطلب تصریح کرده است (همان: ص440). در برخی منابع، مثل الغیبه شیخ طوسی، نام او «هبة الله بن محمد» (طوسی، 1411: ص293، 294، 358، 362، 364، 371، 372، 384، 386، 396، 398 و 401) و «هبة الله بن محمد بن احمد» (همان: ص353، 355، 403، 408 و 414) نیز ضبط شده است. بنا بر تصریح رجال شناسان، نام صحیح او همان «هبة الله بن احمد بن محمد» می‌باشد (برای نمونه ر.ک: نجاشی، بی‌تا: ص86 و 87؛ ابن داوود حلی، 1342: ص366 و 524، و حلی، 1411: ص263).

ابن‌نوح طی وصیتی تمام کتاب‌هایش را به نجاشی بخشیده است[20] و قاعدتا کتاب اخبار الوکلاء الأربعه نیز در اختیار نجاشی بوده؛ اما شوربختانه این کتاب به دست ما نرسیده است. آنچه از آن در دسترس است، فقط همان چیزی است که در لابه‌لای کتاب‌های حدیثی، به‌ویژه در کتاب الغیبه شیخ طوسی آمده است. شیخ طریق خود را به کتاب اخبار الوکلاء، «جماعة من اصحابنا» معرفی کرده است (طوسی، 1420: ص87).

شیخ 35 روایت از این کتاب گرفته که آن‌ها را در فصل‌های چهارم و ششمِ کتاب خود نقل کرده است. وی در 10 مورد (همان، 1411: ص293؛ 294، 367، 371، 372، 386، 396، 401، 403 و 408)، به واسطه «أبوعبدالله حسين بن إبراهيم قمی»، معروف به «ابن‌الحناط» (همان، 1420: مقدمه، ص48) و در یک مورد (همان، 1411: ص372)، به واسطه «جماعة» از آن نقل کرده و 24 مورد باقیمانده را بدون ذکر واسطه آورده، که در 12 مورد (همان: ص307، 308، 324، 355، 356، 363، 364، 370، 374، 391، 398 و 410)، سند را با نام ابن‌نوح آغاز کرده، و در 12 مورد دیگر (همان: ص309، 324، 353، 363 (دو روایت)، ص368، 384، 413 و 414 (دو روایت))، نام ابن‌نوح را در سند نیاورده؛ بلکه سند را با نام افرادی مثل «هبة الله» آغاز کرده است. بر اساس قرائن زیر، روشن است که شیخ این روایات را نیز از کتاب ابن‌نوح اخذ کرده است:

الف) شیخ در فهرست، اصلا «هبة الله» را معرفی نکرده، چه رسد به این‌که کتاب‌های او و طریق خود به آن را بیان کند؛ درحالی‌که وی به کتاب‌های ابن‌نوح طریق داشته است (همان، 1420: ص87).

ب) به احتمال از آن‌جا که ابن‌نوح چارچوب اصلیِ کتابش را از هبة الله گرفته است (نجاشی، بی‌تا: ص440)؛ شیخ در برخی موارد به جای آن‌که نام ابن‌نوح را در سند بیاورد، به طور مستقیم روایت را از «هبة الله» نقل کرده است (برای نمونه ر.ک: طوسی، 1411: ص353).

ج) روایات مذکور، به روایت یا عبارتی در قبل- که نام ابن‌نوح در صدر آن ذکر شده- عطف شده‌اند. در حقیقت، شیخ در گروهی از روايات و عباراتِ پی در پی به منظور جلوگیری از تکرار بخش‌ آغازين سند، نام ابن‌نوح را حذف کرده است. برای مثال، از میان روایاتی که با نام «هبة الله» آغاز شده، سند سه روایتِ پی در پی (همان: ص384 و 386)، به عبارت «قَالَ ابْنُ نُوحٍ نَسَخْتُ هَذِهِ النُّسْخَةَ مِنَ الْمُدْرَجَيْنِ الْقَدِيمَيْنِ الَّذَيْنِ فِيهِمَا الْخَطُّ وَ التَّوْقِيعَات‏» (همان: ص384)؛ عطف شده است ( نمونه‌های دیگر: ر.ک: ص309، 324، 363(دو روایت)، ص368 و 413-414 (دو روایت)).

4-2-8. ابوعبدالله احمد بن عبدالواحد بن احمد بزاز، مشهور به ابن‌عُبدُون و ابن‌حاشر (م ۴۲۳ق):

وی فقیه، محدث و ادیب امامی است که از مشایخی چون ابوغالب زُراری، ابوبكر دوری، ابن‌قولویه قمی، ابن‌داوود قمی، ابوالفرج اصفهانی، ابن‌جعابی، ابن‌جنید اسکافی، ابن‌حمزه طبری مرعشی، ابوطالب انباری، سهل بن احمد دیباجی، دعلج بن احمد سجستانی و ابوالمفضل شیبانی استفاده کرده است (نجاشی، بی‌تا: ص87؛ طوسی، 1373: ص413؛ همان، 1411: صص126، 127، 194و 257؛ همان، 1420: ص109، 272، 281، 297 و 381 و ابن ماکولا، 1411: ج2، ص293 و 294). از راویان او نیز نجاشی، شیخ طوسی، ابن‌غضائری و جعفر بن محمد دوریستی شایان ذكرند (نجاشی، بی‌تا: ص87؛ طوسی، 1373: ص413 و حلی، 1381: ص71).

آثاری همچون اخبار السید بن محمد (سید اسماعیل حمیری)، تاریخ، تفسیر خطبة فاطمة، عمل الجمعة و کتاب الحدیثین المختلفین، به ابن‌عبدون نسبت داده شده (نجاشی، بی‌تا: ص87) كه امروزه نشانی از آن‌ها در دست نیست. همچنین ابن‌ماكولا از كتاب فهرستِ وی یاد كرده و مدعی است نسخه‌ای از آن را دیده كه مفصل نیز بوده است (ابن ماکولا، همان: ج2، ص294). این كتاب مورد استفاده شیخ طوسی در فهرست قرار گرفته است (طوسی، 1420: ص13).

شیخ طوسی در الغیبه، چهار روایت از وی اخذ کرده که در تمام موارد، سند را با نام احمد بن عبدون آغاز کرده است (طوسی، 1411: ص126، 127، 194و 257). از آن‌جاکه ابن‌عبدون از مشایخِ بی‌واسطة شیخ است، احتمالا از وی به‌طور مستقیم و شفاهی حدیث نقل کرده؛ هرچند اخذ از کتاب‌های او نیز محتمل به نظر می‌رسد.

عبارت «هِيَ نُسْخَةُ كِتَابِ سُلَيْمِ بْنِ قَيْسٍ الْهِلَالِيِّ رَفَعَهَا إِلَى أَبَانٍ وَ قَرَأَهَا عَلَيْه‏»، در سومین روایت (همان: ص194)؛ که شیخ از ابن‌عبدون نقل کرده و نیز وجود آن روایت در کتاب سلیم (سلیم، 1405: ج2، ص924)؛ با نقل آن از ابن‌عبدون منافاتی ندارد؛ زیرا عدم مطابقت سند[21] با طریقی که شیخ در فهرست[22] به کتاب سلیم ارائه کرده، احتمال اخذ آن را از کتاب سلیم منتفی می‌کند. قابل ذکر است است، علت پایین بودن درصد تشابهِ[23] این روایت با روایت موجود در کتاب سلیم، افزون بر اختلاف نسخه در نیمه دومِ روایت سلیم، نقل به معنا در سطح واژگان و جملات، جا به جایی و حذف برخی الفاظ می‌باشد.

  1. نتیجه‌گیری

در بازشناسی مصادر حدیثیِ کتاب الغیبه شیخ طوسی، نتایج کلی زیر به دست آمد:

5-1. از میان 493 روایت کتاب الغیبه شیخ طوسی، مصدر 313 روایت تا حدی شناسایی شد که از میان آن‌ها و بر اساس شواهد ارائه شده در متن، 82 روایت از پنج مصدرِ موجود و 231 روایت از هشت مصدرِ مفقود اخذ شده‌اند.

5-2. شیخ احیانا روایاتی را از مؤلفِ برخی مصادر حدیثی موجود گرفته‌ که آن‌ها را بعد از جست و‌جو در آن مصادر نیافتیم. برای مثال، از میان 9 روایتی که شیخ طوسی از نعمانی گرفته، یک روایت را در کتاب غیبت نعمانی نیافتیم. در مورد این روایات، چند احتمال قابل پیش بینی است، از جمله اخذ شفاهی از آن مؤلف، اخذ از سایر کتاب‌های آن مؤلف، حذف آن روایت از آن مصدر توسط راویان بعدی یا ناسخان یا...؛ بحث در مورد میزان قوت هریک از این احتمالات، در جایِ خود گذشت.

5-3. شیخ احادیث دیگری را نقل کرده‌ که مصدر آن‌ها را نمی‌دانیم و خود شیخ هم به آن مصادر در کتاب‌هایش اذعان نکرده است. برای مثال، در مواردی، سند را با نام شیخش شروع کرده‌ است که در این موارد، قابل تشخیص نیست که از او شنیده یا از کتابش گرفته یا از کتاب دیگر راویان حدیث اخذ کرده و در اول، طریق خود را به آن کتاب آورده است.

منابع

  1. ابن شهر آشوب مازندرانى، محمد‌بن‌على (1380ق). معالم العلماء في فهرست كتب الشيعة و أسماء المصنفين منهم قديما و حديثا، نجف، المطبعة الحيدرية.‏

  2. ابن‌طاووس، على‌بن‌موسى (1411ق). مهج الدعوات و منهج العبادات‏، قم‏، دار الذخائر.

  3. ابن‌ماکولا، علی‌بن‌هبة الله (1411ق). الإکمال في رفع الإرتياب عن المؤتلف و المختلف في الأسماء و الکنی و الأنساب، بیروت، دار الکتب العلميه.

  4. آقابزرگ تهرانی، محمدمحسن (بی‌تا). الذریعة، بیروت، دار الأضواء.

  5. انصاری، حسن، هویت واقعی کتاب اثبات الرجعة، منبع مقاله: http://ansari.kateban.com/post/1286.

  6. براری، محمد (تابستان 1395). منبع شناسی روایات علائم ظهور در کتاب الغیبة شیخ طوسی، فصلنامه پژوهش‌های مهدوی، شماره 17.

  7. حرعاملی، محمد‌بن‌حسن (1425ق). اثبات الهداة بالنصوص و المعجزات، بیروت، اعلمی.

  8. ـــــــــــــــــــــ (1384ق). الجواهر السنیة فی الاحادیث القدسیة، نجف، محمدجواد کتبی.

  9. ـــــــــــــــــــــ (1427ق). الرجال، قم، مؤسسه علمى فرهنگى دارالحديث.

  10. ـــــــــــــــــــــ (1409ق). وسائل الشيعة، قم‏، مؤسسة آل‌البيت.‏

  11. حلى، حسن‌بن‌سليمان‌بن ‌محمد (1421ق). مختصر البصائر، قم، مؤسسة النشر الإسلامي‏.

  12. حلی، حسن ‌بن ‌علی ‌بن‌ داوود (1342). الرجال، تهران، دانشگاه تهران.

  13. حلی، حسن ‌بن ‌یوسف ‌بن ‌مطهر (1381). ترتيب خلاصة الأقوال في معرفة الرجال، مشهد، آستان قدس رضوی.

  14. ـــــــــــــــــــــــــ (1411ق). رجال العلامة الحلی، نجف، دار الذخائر.

  15. الخراسانی کرباسی، محمدجعفر‌بن‌‌محمدطاهر (1425ق). اکلیل المنهج فی تحقیق المطلب، قم، دار الحدیث.

  16. خصیبی، حسین‌بن‌حمدان (1419ق). الهدایة الکبری، بیروت، البلاغ.

  17. خويى، سید ابوالقاسم (1413ق)‏. معجم رجال الحديث و تفصيل طبقات الرواة، بی‌جا، بی‌نا.

  18. شبیری زنجانی، محمدجواد (زمستان 1380). نعمانی و مصادر غیبت، فصلنامه انتظار موعود، شماره 2.

  19. شیخ صدوق، محمد‌بن‌علی‌بن‌بابویه قمی (1396ق). فضائل الأشهر الثلاثة، قم، كتاب فروشى داورى‏.‏

  20. ــــــــــــــــــــــــــــــــــ (1395ق). کمال الدین و تمام النعمة، مصحح: غفاری، علی‌اکبر، تهران، اسلامیه.

  21. طوسى، محمد‌بن‌الحسن (1373)‏. الرجال، قم، مؤسسة النشر الإسلامی.

  22. ـــــــــــــــــــ‏ (1411ق). الغیبة، قم، دارالمعارف الإسلامیة.

  23. ـــــــــــــــــــ (1420ق). الفهرست، قم، مکتبة المحقق الطباطبایی.

  24. عريضى، على‌بن‌جعفر (1409ق). مسائل عليّ بن جعفر و مستدركاتها، محقق: سید محمدرضا حسینی جلالی، قم، مؤسسة آل البيت.

  25. عسقلاني، ابن‌حجر (1326ق). تهذيب التهذيب، هند، مطبعة دائرة المعارف النظامية.

  26. عمادی‌حائری، سید‌محمد (1394). بازسازی متون کهن حدیث شیعه، قم، دارالحدیث.

  27. قلیچ، رسول (آبان 1390). بررسی دیدگاه عالمان شیعه درباره کتاب سلیم بن قیس با تأکید بر نقد دیدگاه‌های معاصر، پایان‌نامه کارشناسی ارشد رشته مطالعات تاریخ تشیع، به راهنمایی مهدی مهریزی، قم، دانشگاه ادیان و مذاهب.

  28. كلينى، محمد‌بن‌يعقوب (1407ق)‏. الكافي، تهران‏، دار الكتب الإسلامية.

  29. مجلسى، محمدباقر (1403ق). بحارالأنوار، بيروت‏، دار إحياء التراث العربي‏.

  30. مسعودی، محمد (بهار 1388). بازشناسی مصادر کتاب الغیبة طوسی، فصلنامه انتظار موعود، شماره 28.

  31. الموسوی، السید باسم (1409ق). مختصر إثبات الرجعة للفضل بن شاذان، فصلنامه تراثنا، شماره15.

  32. نجاشی، احمد‌بن‌علی (بی‌تا). الرجال، قم، مؤسسة النشر الإسلامی.

  33. نعمانی، محمد‌بن‌ابراهیم (1397ق). الغیبة، مصحح: غفارى، على اكبر، تهران، صدوق.

  34. الهلالى، سليم‌بن‌قيس (1405ق)،‏ كتاب سليم بن قيس، قم، الهادى‏.‏

[1]. برای آشنایی با «قراین کشف مصادر مفقود» (ر.ک: شبیری زنجانی، زمستان 1380).

[2]. برای مطالعه موارد دوم و سوم در کتاب سلیم (ر.ک: سلیم، 1405: ج2، ص905-908).

[3]. «أخبرنا ابن أبي جيد عن محمد بن الحسن بن الوليد، عن محمد بن أبي القاسم الملقب بماجيلويه، عن محمد بن علي الصيرفي، عن حماد بن عيسی و عثمان بن عيسی، عن أبان بن أبي عياش، عن سليم بن قيس الهلالي، و حماد بن عيسی عن إبراهيم بن عمر اليماني، [عن أبان بن أبي عياش] عن سليم بن قيس».

[4]. برخی از محققان معاصر، این دست از روایات را مأخوذ از این کتاب دانسته و به عنوان مستدرکات کتاب مسائل به شمار آورده‌اند (ر.ک: عريضی، 1409).

[5]. به این ترتیب: عريضی، 1409: ص347، ح856، ص327، ح815 و ص325، ح810.

[6]. (دو روايت) يا (سه روايت)، يعني در اين صفحه دو يا سه روايت از مصدر مذكور نقل شده است. به این ترتیب: کلینی، 1407: ج1، ص258، ح2، ص319، ح16، ص312، ح3و4، ص311، ح1و2، ص312، ح6،7 و8، ص313، ح11-14در کافی، یافت نشد، ص529، ح4، ص533، ح14و15، ص531، ح8، ص525، ح8؛ یافت نشد(دو روایت)، ص514، ح1، یافت نشد (يعني اين روايت موجود در كتاب الغيبه شيخ طوسي در مصدر مذكور يافت نشد)، ص514، ح2، ص328، ح3، ص329، ح1، ص331، ح9 و11، ص330، ح2، ص331، ح6 (دو بار يعني اين روايت دوبار در كتاب الغيبه شيخ طوسي آمده است) و ح5؛ یافت نشد؛ ص518، ح5؛ ص520، ح13؛ ص522، ح16و17؛ ص524، ح27؛ ص525، ح31؛ یافت نشد(دو روایت)، ص548، ح27، یافت نشد، ص329 (معيار در آدرس دهي، ترتيب روايات كتاب الغيبه شيخ طوسي است؛ از اين رو در برخي موارد جابجايي در آدرس‌دهي از مصادر موجود صورت گرفته است)، ح1؛ یافت نشد(دو روایت)، ص522، ح17و ص523، ح23.

[7]. این روایت را شیخ مجددا ذیل «فأمّا الکلام فی ولادة صاحب الزمان چنین آورده: «وَ قَدْ تَقَدَّمَتِ الرِّوَايَةُ مِنْ قَوْلِ أَبِي مُحَمَّدٍ حِينَ وُلِدَ لَهُ: وَ زَعَمَتِ الظَّلَمَةُ أَنَّهُمْ يَقْتُلُونَنِي لِيَقْطَعُوا هَذَا النَّسْلَ فَكَيْفَ رَأَوْا قُدْرَةَ اللَّهِ وَ سَمَّاهُ الْمُؤَمَّلَ» (همان: ص231).

[8]. مراد از منقولات شفاهیِ کلینی، منقولاتی است که به آثار کتبیِ او راه نیافته و از او به صورت شفاهی به دیگران منتقل شده و بعدها به شیخ رسیده است.

[9]. به این ترتیب: نعمانی، 1397: ص102، ح31 و ص103، ح32و33 (دو بار پشت سرهم)، ص104، ح34، ص105، ح35 و ص106، ح36و37، یافت نشد.

[10]. ر.ک: طوسی، 1411: ص253: «وَ أَخْبَرَنِي أَحْمَدُ بْنُ عُبْدُونٍ الْمَعْرُوفُ بِابْنِ الْحَاشِرِ، عَنْ أَبِي‌الْحَسَنِ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِيٍّ الشُّجَاعِيِّ الْكَاتِبِ، عَنْ أَبِي‌عَبْدِاللَّهِ مُحَمَّدِ بْنِ إِبْرَاهِيمَ النُّعْمَانِيِّ، عَنْ يُوسُفَ بْنِ أَحْمَدَ الْجَعْفَرِيِّ... .

[11]. البته در این روایت، نام ایشان به «ابوالحسن محمد بن علي الشجاعي الكاتب» تحریف شده است.

[12]. به ترتیب در: صدوق، 1395: ج2، ص434، ح1و ص440، ح9و10(در غیبت این دو روایت تلفیق شده)، ص520، ح49، ص505، ح36، ص502، ح31، ص503، ح34، ص507، ح37، ص509، ح39، ص507، ح37، ص510، ح41، ص440، ح8، ص440، ح9و10(در غیبت برای بار دوم این دو روایت تلفیق شده)، یافت نشد، ص501، ح28، ص503، ح33، ص432، ح12، ص503، ح32 و ص516، ح44.

[13]. آقابزرگ تهرانی نیز با عبارت «الرجعة و أحادیثها» به معرفی آن پرداخته است (آقابزرگ تهرانی، بی‌تا: ج۱0، ص162).

[14]. منتخبی از این کتاب به کوشش سید باسم موسوی- که نسخه‌ای خطی از این کتاب را تصحیح کرده- با عنوان «مختصر إثبات الرجعة للفضل بن شاذان» در مجله تراثنا السنه الرابعه، ربیع ‌الثانی، جمادی الاولي و جمادی الثانیه 1409 عدد2؛ به چاپ رسیده است (ر.ک: موسوی، 1409ص191ـ222). البته برخی از محققان معاصر، متنی را که در تراثنا چاپ شده بر پایه نسخه مجعولی می‌دانند که نباید آن را از ابن شاذان دانست (انصاری، بی‌تا).

[15]. در ادامه خواهیم گفت این چهار روایت از کتاب «ابوعلی احمد ابن ادریس اشعری قمی» اخذ شده‌اند.

[16]. نجاشی آثار فضل را بالغ بر 180 عنوان دانسته است (نجاشی، بی‌تا: ص307).

[17]. شیخ روایت صفحه 205 را که ذیل «و أمّا معجزاته (امام عسکری‌) الدالة علی امامته» آورده و در صفحه223 ذیل «و اما القائلون بإمامة جعفر بن علی بعد أخیه»، در رد قائلان به امامت جعفر کذاب، تکرار کرده است.

[18]. شیخ دو روایت را در صفحات 391 و 392 بدون ذکر نام شلمغانی ‌آورده؛ به قرینه عبارت «وَ قَالَ فِي فَصْلٍ آخَرَ» و «قَالَ أبُو مُحَمَّدٍ» مشخص است که هر یک از آن‌ دو، به روایت قبلش که منقول از شلمغانی است، عطف شده‌اند.

[19]. مرکز تحقیقات کامپیوتری علوم اسلامی نور، نرم افزار درایة النور، نسخه 2/1، قسمت اسناد.

[20]. نجاشی در چند جا از کتاب رجال با عباراتی مثل «وجدت بخط ابن نوح فيما وصى إلي به من كتبه»، به این مطلب تصریح کرده است (ر.ک: نجاشی، بی‌تا: ص67، 112 و 316).‏

[21]. «أخبَرَنَا أحمَدُ بنُ عُبدُونٍ، عَنِ ابنِ أبِي الزُّبَيْرِ القُرَشِيِّ، عَن عَلِيِّ بنِ الحَسَنِ بنِ فَضَّالٍ، عَن مُحَمَّدِ بنِ عَبدِاللَّهِ بنِ زُرَارَةَ، عَمَّن رَوَاهُ، عَن عَمرِو بنِ شِمرٍ، عَن جَابِرٍ عَن أَبِي‌جَعْفَرٍ قَالَ: هَذِهِ وَصِيَّةُ أَمِيرِالمُؤمِنِينَ إِلَى الحَسَنِ وَ هِيَ نُسخَةُ كِتَابِ سُلَيْمِ بنِ قَيْسٍ الهِلَالِيِّ رَفَعَهَا إِلَى أبَانٍ وَ قَرَأَهَا عَلَيهِ قَالَ أبَانٌ وَ قَرَأْتُهَا عَلَى عَلِيِّ بنِ الحُسَينِ فَقَالَ: صَدَقَ سُلَيْمٌ رَحِمَهُ اللَّهُ، قَالَ سُلَيْمٌ...‏ (طوسی، 1411: ص194).

[22]. «أخبرنا ابن أبي جيد عن محمد بن الحسن بن الوليد، عن محمد بن أبي القاسم الملقب بماجيلويه، عن محمد بن علي الصيرفي، عن حماد بن عيسی و عثمان بن عيسی، عن أبان بن أبي عياش، عن سليم بن قيس الهلالي، و حماد بن عيسی عن إبراهيم بن عمر اليماني، [عن أبان بن أبي عياش،] عن سليم بن قيس» (طوسی، 1420: ص230).

[23]. درصد تشابه روایات، با استفاده از نرم افزار «جامع الأحادیث نور 5/3» مورد مطالعه قرار گرفته است.

نویسندگان:

محمد غفوری‌نژاد ـ محمد معرفت

 


چاپ   ایمیل