واکاوي روند روبه افزايش نقل روايات نشانه‌هاي ظهور در سير تدوين منابع روايي

(مدت زمان لازم جهت مطالعه: 20 - 39 دقیقه)

126c

چکیده

سخن از «نشانه‌هاي ظهور» حضرت مهدي4 به عنوان پيشگويي‌هاي آخرالزماني، براي بسياري پرسش‌برانگيز و جذاب بوده و روايات مربوط به اين موضوع، در ميان روايات مهدويت همواره از برجستگي ويژه‌اي برخوردار بوده است.

نخستين گام را در نقل گستردة روايات نشانه‌هاي ظهور، کتاب الفتن نعيم‌بن حماد مروزي از منابع اهل سنّت، برداشته؛ اما آنچه مسلّم است، شماري از منابع روايي شيعي و به‌ويژه سه منبع برجستة روايي شيعه (الغيبه ابن ابي زينب نعماني، کمال الدين و تمام النعمه شيخ صدوق و کتاب الغيبه شيخ طوسي) به نقل برخی از اين روايات پرداخته‌اند.

افزون بر سه منبع يادشده، روايات نشانه‌ها، در برخي منابع روايي نقل شده است.

درنگ در تاريخ و تطوّر نقل روايات نشانه‌ها در منابع روايي شيعه، گوياي آن است که پاره‌اي دگرگوني‌ها در روايات و شمار آن‌ها، در هر دوره نسبت به دورة پيش پديد آمده است؛ به گونه‌اي که هرچه از زمان حضور معصومان: دور مي‌شويم، بر شمار اين روايات افزوده ‌شده است. اين افزايش اگرچه لزوماً به معناي ساخته‌شدن روايات در دوره‌هاي بعد نيست؛ دست‌کم ترديدهايي را در اعتبار روايات بدون پيشينه پديد مي‌آورد.

اين پژوهش که بدين صورت پيش‌از آن انجام نشده، با روشي کتابخانه‌اي و اسنادي تلاش می‌کند با بازنمايي گسترش روزافزون روايات نشانه‌هاي ظهور، احتمال برساختگي و تحريف را در روايات نشانه‌ها اثبات كند.

 

مقدمه

سخن از نشانه‌هاي ظهور حضرت مهدي4، به سبب کارکردهاي تأثيرگذار بر اميدبخشي به جامعة منتظر، همواره از برجستگي ويژه‌اي برخوردار است.

شايد در نگاه نخست، تبارشناسی و تطور اين روايات و اين‌که از هر معصوم7 در باره نشانه‌هاي ظهور چند روايت رسيده است، چندان برجسته به نظر نرسد، اما از اين راه مي‌توان ميزان اهتمام هر معصوم را در صدور روايت، انگيزش راويان در نقل و نيز نياز و علاقه‌مندي مخاطبان به اين روايات تحليل کرد.

افزون بر آن، ميزان اعتبار روايات را (تا اندازه‌اي) از فراواني نقل اين روايات در منابع معتبر می‌توان به دست آورد.

تبارشناسي نشانه‌ها در صدور روايات

نخستين گام در اين راه، بازشناسي شمار روايات هر معصوم در بحث نشانه‌ها است. رواياتي که از هر معصوم در بارة نشانه‌ها نقل شده، شمار دقيق و روشني نمی‌توان نشان داد؛ اما با بهره‌مندي از بررسی‌هاي برخی منابع معاصر که گردآمده گستردة اين روايات‌اند،[1] به اجمال می‌توان ميزان اهتمام هر يک از معصومان: را اين‌گونه ترسيم کرد:

  1. پيامبر اسلام6

در کتاب معجم احاديث الامام المهدی4 در بحث نشانه‌ها، حدود 220 روايت در بخش روايات پيامبر6، نقل شده است. نکات قابل تأمل در اين روايات از اين قرارند:

الف) بيش از 85 روايت از اين روايات با تعبير و لم يسنده إلي النبي6 نقل شده که نزد شيعه فاقد اعتبار لازم است.

ب) بيش‌ترين شمار روايات نشانه‌ها در اين بخش (بيش از 98 روايت) از منابع روايي اهل سنت، به‌ويژه کتاب الفتن نقل شده که با توجه به ميزان اعتبار اين کتاب، اين روايات محل دقّت است.

ج) در بيش از نيمي از اين روايات، به‌گونه‌اي مستقيم و يا غير مستقيم به نشانة ‌دجال پرداخته شده که با توجه به پيچيدگي‌هاي اين نشانه و ارتباط آن با قيامت، ضرورت دقّت در آن را دو چندان می‌کند.

د) در بيش‌تر نشانه‌هاي يادشده، به هيچ‌گونه پيوند روشني با پديدة ظهور حضرت مهدي4 اشاره نشده است.

اما نشانه‌هايي که در اين روايات نقل شده؛ بدين قرار است:

الف) زوال ملک بنی عباس، ابو قبيل (مروزي، 1414: ج1، ص 214، ح 587)،[2] بدون آن‌که به پيامبر6، نسبت داده شود؛ نقل شده است.

ب) خروج سفياني که توقف ظهور مهدی بر آن دانسته شده است (همان، ج1، ص333، ح 955)، مانند آنچه از کعب الاحبار (نعماني، 1397: ص 148- 149، ح 4) و يا سخناني که از ارطاة (مروزي، 1414: ج1، ص220، ح 611 و ص 284، ح 832) نقل و گفته شده است سفياني با آن‌ها مبارزه خواهد کرد (همان، ج1، ص 279، ح 810)، اشاره به برخی جنايات سفياني (همان، ج1، ص 306، ح 889 و ص 94، ح 223 و ص 296، ح 867) و همزماني خروج او با خروج مهدی (همان، ج1، ص 332، ح 953)؛ مباحث مرتبط با اين نشانه است.

ج) خروج دجال؛ كه اين، بيش‌تر در نشانه‌های قيامت نقل شده؛ اما برخی روايات نيز آن را با ظهور مهدی4 بي‌ارتباط ندانسته‌اند.

د) نشانه‌اي در خورشيد؛ پديده‌اي همراه خورشيد قبل از ظهور، بدون آن‌که به چيستي و چگونگی آن اشاره‌اي شده باشد (صنعاني، بي‌تا: ج 11، ص 373، ح 20775) و يا دو بار کسوف خورشيد در ماه رمضان پيش از ظهور (مروزي، 1414: ج1، ص 229ـ 230، ح 642) که البته هيچ يک از اين روايات نيز به پيامبر6، نسبت داده نشده است.

ه) پرچم‌هاي سياه؛ كه اين، جايگاه چنداني در روايات شيعي ندارد؛ امّا در روايات فراواني در اين باره در ميان اهل سنت سخن به ميان آمده و برخی به پيامبر 6 نسبت داده شده است (همان، ج1، ص310، ح895 و ج1، ص313، ح 904) و برخی نسبت داده نشده و مهدي را نيز در ميان آنان دانسته (همان، ج1، ص 311، ح 896) و رواياتي نيز آن پرچم‌ها را از آن بنی عباس دانسته است (همان، ج1، ص310، ح 894؛ ج1، ص 314، ح 910 و ج1، ص 216، ح 596).

و) خروج مردمانی از مشرق كه زمينه‌ها را برای خروج مهدی فراهم می‌کنند (قزويني، بي‌تا: ج 2، ص 1368، ح 4088) و گفته شده در ميان آن‌ها صاحب پرچم مهدی خواهد بود (طبراني، 1417: ج 5، ص 79، ح 4142).

ز) خروج شعيب بن صالح از پديده‌هاي پيش از ظهور است که در برخی سخنان بدان اشاره شده (مروزي، 1414: ج1، ص311، ح 897)؛ او از پرچم‌داران مهدی معرفی شده است (همان، ج 1، ص 314، ح 908).

ح) خسف به بيداء يا خسف بيداء؛ كه در سخنانی از پيامبر اکرم6 (ابن ابی شيبه، 1409: ج 15، ص 46، ح 19071) به اين اتفاق اشاره شده است (قشيري، بي‌تا: ج 4، ص 2210، ح 7) که البته اين نكته در کم‌تر روايتي به پيامبر6 نسبت داده شده (مروزي، 1414، ج،1 ص 308، ح 893؛ صنعاني، بي‌تا: ج 11، ص 371، ح 20769) و در آن به گروهی اشاره شده که در بيدا (همان، ج1، ص 327، ح 933) به زمين فرو می‌روند. آنان از مغرب و بر اساس برخی روايات، از شام به آن جا خواهند آمد (مروزي، 1414: ج1، ص328، ح 936).

ط ـ خروج يماني؛ از ديگر نشانه‌ها است (همان، ج 1، ص 302، ح 882).

ي ـ نداي آسماني؛ از نشانه‌هاي حتمی است که در سخنان پيامبر6 نيز بدان اشاره شده (همان، ص 338، ح 980 و طبراني، 1404: ج 17، ص 325، ح 899)؛ مضمون ندا معرفی مهدی است (همان، ص 340، ح 985).

ك ـ قتل نفس زکيه؛ در رواياتي بدون آن‌که اين سخن به پيامبر6 مستند شود، به اين نشانه اشاره شده است (همان، ج 1، ص 339، ح 981 و ص 324، ح 925).

بنابراين، اگرچه در روايات پيامبر6 به نشانه‌هاي حتمي اشاره شده است؛ بايد توجه داشت اين روايات بسيار اندک و برخي نيز از کتابي با اعتبار قابل تأمل، مانند الفتن نقل شده است.

  1. امير مؤمنان7:

پس از رسول گرامی اسلام6 امير مؤمنان7 نيز در زمينه نشانه‌ها سخنان ارزشمندی بيان فرموده‌اند.

موضوعاتي مانند خروج دجال (کليني، 1365: ج 8، ص 296، ح 456)؛ مرگ سرخ و مرگ سفيد (نعمانی، 1397: ص286، ح 61)؛ ندای آسماني (مروزي، 1414: ج 1، ص 334، ح 965)؛ خروج سفياني (همان، ص 339، ح 22898)؛ خسف به بيداء (همان، ص 339، ح 983) و پرچم‌هاي سياه (همان، ص 344، ح 996).

نکته برجسته اين‌که از حدود 40 روايت که در بخش سخنان امام علي7 آورده شده، بيش از نصف روايات از منابع اهل سنت و به طور خاص، حدود نوزده روايت از کتاب الفتن نقل شده است.

چنانچه بر اساس ديدگاه عدم اعتبار کتاب الفتن، به روايات نشانه‌هاي حتمي از امام علي7 اشاره کنيم، به دليل اين‌که نشانه‌هاي حتمي فقط از اين کتاب نقل شده است، هيچ‌يک از روايات قابل قبول نخواهد بود.

3.امام مجتبي7:

از امام مجتبی7 جز يک روايت، آن هم در بحث دجّال روايتي در بحث نشانه‌ها نقل نشده است (علی بن ابراهيم قمي، 1404: ج 2، ص 268- 272).

از آن‌جا که خروج دجّال در شمار نشانه‌هاي حتمي ظهور نيامده است، می‌توان گفت در روايات مربوط به امام مجتبي7 به هيچ‌يک از نشانه‌هاي حتمي اشاره نشده است.

  1. امام حسين7:

از امام حسين7 روايتي در باره نشانه‌ها در دست نيست.

  1. امام سجاد7

از امام سجاد7 دو روايت در نشانه‌ها نقل شده است. روايتي در بارة خروج سفياني (حميري، بي‌تا: ص 164- 165) و خروج عوف سلمي و شعيب بن صالح (شيخ طوسی، 1411: ص 443ـ444، ح 437).

از اين شمار روايات، فقط به خروج سفياني اشاره شده و ديگر نشانه‌هاي حتمي بيان نشده است.

  1. امامين صادقين7

در زمينه نشانه‌ها، از امامين صادقين8 روايات گسترده و فراواني نقل شده است. از امام باقر7 حدود 42 روايت آمده که 12 روايت آن از کتاب الفتن نعيم بن حماد و 13 روايت از الغيبه نعمانی نقل شده است.

از موضوعات روايات امام باقر7 در بحث نشانه‌ها، می‌توان به موارد زير اشاره کرد: اختلاف بنی‌اميه (نعمانی، 1397: ص 270، ح22)؛ نداي آسماني (همان)؛ خروج سفياني (همان، ص177، ح7)؛ خروج يماني (صدوق، 1395: ج 1، ص 327، ح7)؛ خسف بيداء، (مجلسي، 1404: ج 52، ص 305، ح 78)؛ خروج خراساني (نعمانی، 1397: ص262، ح13)؛ خروج الشيصباني (همان، ص 313، ح8) و رايات سود (مروزي، 1414ق: ج1، ص314، ح 909).

از امام صادق7 در بحث مذكور بر اساس کتاب معجم احاديث الامام المهدي4 حدود 76 روايت صادر شده است که به طور عمده در منابع روايي مانند الغيبه نعمانی با 30 روايت، الغيبه طوسی با 12 روايت و ديگر منابع ملاحظه مي‌شود.

نشانه‌هايي که در سخنان اين امام به چشم می‌آيد، موضوعاتي است مانند خروج سفياني(کليني، 1365: ج 8، ص 264، ح 381؛ نعماني: 1397؛ ص 177، ح 7 و کليني، 1365: ج 8، ص 331، ح 509)؛ مرگ سرخ و مرگ سفيد در آستانة قيام قائم4 (شيخ صدوق، 1395: ج 2، ص 655، ح27)؛ مرگ و مير فراوان (همان، ج2، ص655- 656، ح29 و نعماني، 1397: ص 282- 283، ح54)؛ مرگ عبد الله در آستانه ظهور (شيخ طوسي، 1411: ص 447، ح445)؛ قتل نفس زکيه، خسف به بيداء، دستی در آسمان (نعمانی، 1397: ص 261ـ 262، ح11)؛ نداء (همان، ص 265، ح 15؛ ص 269، ح 21؛ ص 186- 187، ح 29؛ ص 271- 272، ح 25؛ ص 287، ح 64؛ شيخ صدوق؛ 1395؛ ج 2، ص‌650، ح 8) هلاکت عباسی (نعمانی، 1397؛ ص 269، ح 21)؛ خورشيدگرفتگی (شيخ صدوق، 1395: ج 2، ص 655، ح28 و نعماني، 1397: ص280، ح47)؛ ماه گرفتگي (طبری، 1413: ص 259)؛ خروج خراساني (نعمانی، 1397: ص301، ح6)؛ خروج خراساني، خروج يماني (همان، 1397؛ ص 317، ح 15) و اختلاف بنی عباس (کليني، 1365: ج 8، ص 224- 225، ح 285).

با توجه به آنچه اشاره شد، حدود 120 روايت در بيان امامين صادقين7 را می‌توان به اهتمام ايشان در نقل روايات تفسير كرد. ضمن اين‌که در روايات اين دو بزرگوار، گونه‌ها و گسترة بيش‌تري از نشانه‌ها، به نسبت در روايات معصومان ديگر ديده می‌شود.

  1. امام کاظم7

از امام کاظم7 فقط يک روايت در بحث نشانه‌ها آن هم در زمينه خروج سفياني نقل شده است (نعمانی، 1397؛ ص 314، ح 9.9).

  1. امام رضا7

در بحث نشانه‌ها، پنج روايت از امام رضا7 بدين شرح نقل شده است: خروج دجال (صدوق، 1362؛ ص 14) خروج سفياني و اليمانيّ و المروانيّ و شعيب بن صالح (نعمانی، 1397: ص 262، ح 12)؛ خروج حسني و سفياني (بحراني، بي تا، ج 2، ص 56، ح 80) و ندای آسماني (مسعودي، 1417: ص 227).

  1. امامين عسكريين: به طور اساسي در زمينه نشانه‌ها حديثي نقل نشده است.

  2. امام مهدي4

به نظر می‌رسد پس از امام رضا7، سخنی در باره نشانه‌ها جر آنچه در آخرين توقيع از امام مهدی4 صادر شده، بيان نشده است.

آنچه گزارش شد، شمار روايات نشانه‌ها‌ از معصومان: بر اساس منابع موجود بود که البته اعتبار آن‌ها به بررسی منابع و اسناد اين روايات منوط خواهد بود.

تبارشناسي نشانه‌ها در تدوين روايات

به نظر می‌رسد نخستين گام در نقل گستردة روايات نشانه‌هاي ظهور (بدون هيچ‌گونه توجهی به اعتبار روايات نقل شده) در کتاب الفتن نعيم‌بن حماد مروزي (متوفاي229ق)، از منابع اهل سنّت[3] برداشته شده است در ميان منابع روايي شيعي، افزون بر منابع عمومي برخي کتاب‌هاي ويژة نقل روايات مهدويت (الغيبه ابن ابي زينب نعماني، کمال الدين و تمام النعمه شيخ صدوق و کتاب الغيبه شيخ طوسي) به اين روايات پرداخته‌اند.

بررسی منابع اين روايات در هر دوره، گوياي آن است که نقل روايات نشانه‌ها در منابع روايي شيعه، دست‌خوش برخي دگرگوني‌ها در روايات و احياناً افزايش، در هر دوره نسبت به دورة پيشين شده است.

اين افزايش، لزوماً به معناي جعلي‌بودن همة افزوده‌ها نيست؛ اما دست‌کم ترديدهايي را در زمينه اعتبار آن‌ها پديد ‌آورده. و البته بررسی‌ها، از جعل برخي روايات در دوره‌هاي بعدی حكايت دارد (ر.ک: آيتي، 1390: ص12).

در ادامه به صورت گذرا به منابع و شمار رواياتي که در بارة نشانه‌ها نقل شده است، اشاره مي‌شود.

آنچه را از منابع در بحث نشانه‌ها امروزه در دسترس است، مي‌توان در دو گروه کلّي «منابع روايي» و «منابع تحليلي» تقسيم کرد. مقاله پيش رو تنها به منابع روايي مي‌پردازد؛ منابع تحليلي مجال ديگري مي‌طلبد. منابع روايي نيز در چهار گروه قابل بررسي است:

اصول حديث؛ جوامع اوليّه؛ جوامع ثانويه و منابع معاصر.

  1. منابع روايي

1ـ1. اصول حديث

با پافشاري پيامبر و معصومان: بر نگهداری و نگارش حديث، شيعه به رغم اوضاع نابسامان در نقل نوشتاريِ حديث، در سامان‌دهي به مکتوبات حديثی خود سعيِ وافری داشت و در پرتو اين تلاش‌هاي بی‌وقفه، آثار ارزشمندي پديد آمد که بخشي از آن با عنوان «اصول» شهرت يافت (سبحاني، 1366: ص460؛ مديرشانه‌چي، 1362: ص72؛ کلانتري، پاييز و زمستان 1379، ش 25و26، ص 304).

اين اصول که به انگيزه‌هاي گوناگوني نگارش يافت، متناسب با آن انگيزه‌ها، به گردآوري روايات پرداخت. در ميان اين روايات، برخی روايات اعتقادي و از جمله مربوط به بحث مهدويت ديده می‌شود.

اگرچه در آموزه‌هاي مهدويّت، گوناگوني گسترده‌اي به چشم می‌خورد؛ با توجه به محدودبودن آن‌ها، انتظار پرداختن همه‌جانبه به همة آن‌ها نابجا است.

بر اساس بررسي‌ها، شمار روايات نشانه‌هاي ظهور در اصولي که به دست ما رسيده، بسيار اندک است و اين‌که شمار اين روايات در مابقي اصول چه مقدار بوده، نمي‌توان به صورت معتبر ادعايي کرد، مگر اين‌که در يک بررسي فراگير، رواياتي که از اين اصول به منابع پس از آن وارد شده است؛ بررسي شود.

در ميان اصول يادشده، فقط پنج اصل (أبي سعيد عباد عصفري، كتاب زيد نرسي، محمّدبن مثنّي حضرمي، درست بن أبي منصور واسطيّ و زيد زراد) در مهدويّت روايت نقل کرده‌اند و بين اين پنج اصل فقط اصل حضرمي در بحث نشانه‌ها، در دو روايت، به دجال و سفياني اشاره کرده است.

تأکيد می‌شود اشاره به فقط يک نشانه در اصول در دست، به معناي تعميم آن به همه اصول و نشانه‌ها نيست، بلکه اين احتمال وجود دارد كه در اصولي که به دست ما نرسيده است، شمار قابل توجهي از نشانه‌ها نقل شده باشد.

به هر جهت، نبود روايات نشانه‌ها در اين مقدار از اصول باقي‌مانده (شانزده اصل) نيز می‌تواند تا حدودي به ميزان جايگاه آن‌ها در دوران تدوين اين آثار اشاره داشته باشد.

1ـ2. جوامع اوليّه

جوامع اوليه و برخي منابع روايي که به‌طور عمده به پنج قرن نخست مربوط است، در نقل روايات مربوط به نشانه‌ها به دو دسته تقسيم مي‌شوند: نخست آثاري که به روايات نشانه‌ها هيچ‌گونه اشاره‌اي نکرده‌اند که مي‌تواند دلايل گوناگوني داشته باشد؛ مانند انگيزه و هدف نگارش کتاب که به‌طور اساسي عهده‌دار نقل روايات نشانه‌ها نيست و يا اين‌که نقل آن‌ها در دورة نگارش اثر بايستگي چنداني نداشته است.

در ميان آثار در دست، کتاب (منسوب به) سليم بن قيس هلالي، با وجود نقل بيش از ده روايت مهدوي، هيچ روايتي در باره نشانه‌ها نقل نکرده است.[4] پس از آن بصائر الدرجات است، ‏ نوشته ابو جعفر، محمد بن حسن بن فروخ صفار (متوفاي/290 ق) از اصحاب امام حسن عسكري7 و يكي از شخصيت‏هاي بزرگ شيعه و از راويان بزرگ حديث، به عنوان يکي از اصول قدماي شيعه در بين 29 روايت مهدوي فقط دو روايات دربارة نشانه‌ها و آن هم به دجّال اشاره کرده است (صفار قمي، 1404: ص 141و 297).

نبود روايات نشانه‌ها در اين آثار، می‌تواند حاکي از نوع نگاه نگارندگان و نيز ميزان نياز مخاطبان اين آثار در اين دوران باشد.

از ديگر آثاري که به نقل روايات نشانه‌هاي ظهور پرداخته الكافي است، اثر ابوجعفر، محمدبن يعقوب‌كليني رازي (متوفاي329 ق) که بر پاية بررسي­هاي انجام‌شده، در مجموعة كتاب الكافي (اصول، فروع و روضه)حدود يکصد و نود روايت در موضوعات گوناگون مهدويّت است که نُه روايت در بارة نشانه‌هاي قيام حضرت مهدي7 است که با توجه به جامعيّت کتاب کافي، تأمل‌برانگيز است؛ به‌ويژه اين‌که اين شمار روايات نيز فقط در روضه کافي نقل شده، نه در اصول و فروع که از برجستگي بيش‌تري برخوردارند.

از نشانه‌هايي که در اين کتاب يادشده، مي‌توان به نداي آسماني (کليني؛ 1365: ج8، ص 209، ح252، ص310، ح483)؛ خروج سفياني (همان، ج8، ص 209، ح 254؛ ص 264، ح 381 و 383؛ ص 277، ح412؛ و ص431، ح 509)؛ خسوف و کسوف نابه‌هنگام (همان، ج8، ص 212، ح258)؛ ظهور شامي، يماني و حسني (همان، ج8، ص 224، ح 285)؛ خروج دجال (همان، ج8، ص 296) اشاره كرد: در يک روايت، به پنج نشانة مشهور (همان، ج8، ص 310، ح 483) و در روايتي به اختلاف بني‌عباس و نداي آسماني در رديف قيام قائم4 (همان، ج8، ص 310).

شمار بسيار اندک روايات مربوط به نشانه‌ها در اين کتاب، به عنوان يکي از اساسي‌ترين منابع روايي شيعه، اگرچه داراي اين پاسخ است که انگيزه نگارش اين اثر مناسب نقل اين‌گونه روايات نبوده؛ در عين حال، شمار روايات مهدوي در اين مجموعه، اين مطالبه را که اگر روايات معتبري در بحث نشانه‌ها در دست بوده می‌بايست نقل می‌شد؛ جدّي می‌نمايد.

پس از کتاب‌هاي يادشده، نخستين منبع روايي شيعه که به صورت نسبتاً گسترده‌اي به نقل اين روايات پرداخته، الغيبه، نوشتة ابوعبدالله محمد بن ابراهيم‌بن جعفر كاتب نعماني، مشهور به ابن ابي زينب (ابن زينب)، از راويان و دانشمندان شيعه در اوايل قرن چهارم هجري است.

کتاب الغيبه به طور دقيق و بر اساس شماره گذاري غير مسلسل ابواب گوناگون اين کتاب داراي 478 روايت است. از اين شمار، بحث نشانه‏هاي ظهور حدود 86 روايت (حدود يک پنجم) را به خود اختصاص داده كه 68 عدد از آن‌ها در باب 14 با عنوان «ما جاء في العلامات التي تكون قبل قيام القائم و يدل علي ان ظهوره يكون بعدها كما قالت الائمه» آمده است و هيجده روايت ديگر در باب 18 با عنوان «ما جاء في ذكر السفياني و انّ امره من المحتوم و انّه قبل قيام القائم» ملاحظه مي‌شود. در بخش‏هاي ديگر نيز احاديث اندکي درباره نشانه‏هاي ظهور وجود دارد (صادقي، 1385: ص28).

اين شمار روايات در يك كتاب و نسبت آن به روايات مندرج در آن، امري بي‌سابقه است که نخستين بار در اين اثر آمده است و مي‌توان اين کار را آغازي بر اهتمام آثار پس از اين کتاب، بر نقل روايات نشانه‌ها دانست.

از ديگر منابع نقل روايات نشانه‌ها، كمال الدين و تمام النعمة، اثر ابوجعفر محمد بن علي بن حسين بن بابويه قمي (متوفاي381 ق) است با حدود 658 حديث که در شمار اندکي از آن روايات نشانه­هاي ظهور مهدي4 است.

اگر چه برخي روايات نشانه‌ها در باب‌هاي گوناگون ذکر شده (صدوق، 1395: ج1، ص 250، ح1؛ ص 327، ح7 و ص 330، ح 16)؛ تمرکز اين روايات در باب 57 با نام «باب ما روي في علامات خروج القائم4» است و در آن 29 روايت ملاحظه مي‌شود (همان، ج2، ص 649) که با افزودن روايات در باب‌هاي ديگر بيش از بر پنجاه روايت خواهد شد.

شيخ صدوق در برخي ديگر از آثار خود به نقل روايات مهدويت و در ميان آن‌ها نشانه‌ها پرداخته است. از اين آثار مي‌توان به عيون أخبار الرضا7 اشاره کرد که در آن افزون بر زندگي‌نامه امام رضا7سخنان و نيز رواياتي را كه از آن حضرت نقل شده؛ گرد‏آوري كرده است.

در اين کتاب از حدود سي و چهار روايت مهدوي، فقط در سه روايت به برخي نشانه­هاي ظهور (همان، ج1، ص 310 و ج2، ص 7 و 47) اشاره شده است.

با سپري شدن اين دوران الارشاد في معرفة حجج الله علي العباد، اثر ابوعبدالله محمد بن محمد بن نعمان عكبري بغدادي، معروف به شيخ مفيد (متوفای413 ق) را مي‌توان به عنوان نقطة عطفي در نقل مضمون روايات نشانه‌ها دانست.

در اين کتاب، ده‌ها پديده و شخصيت و مانند آن در شمار نشانه‌هاي ظهور دانسته شده که برخي به نشانه‌هاي آخرالزمان، برخي نشانه‌هاي قيامت و يا ملاحم و فتن مربوط است.

شيخ مفيد بدون اهتمام به ميزان اعتبار روايات، روايات نشانه‌ها را در بخش پاياني کتاب مذكور گردآورده است[5] وي نخست بدون اشاره به روايتي خاص ده‌ها شخص و اتفاق را از نشانه‌هاي ظهور معرفي‌کرده است (شيخ مفيد، 1413: ج2، ص 368) سپس نزديک 20 روايت نقل کرده که در آن‌ها بين نشانه‌هاي آخرالزمان، قيامت و ظهور خلط شده است.

از اين زمان، افزون بر نقل خود روايات، شاهد نقل مضمون و محتواي روايات نشانه‌ها در ميان مردم و منابع روايي هستيم. به عنوان نمونه كتاب الغيبة للحجة در جايگاه سومين کتاب ‌ويژة نقل روايات مهدويت پس از الغيبه نعماني و کمال‌الدين صدوق، از ميان نزديک به پانصد روايت اين کتاب (که حدود 266 روايت به‌طور مستقيم به مهدويّت ارتباط دارد) 60 روايت در بخش نشانه‏هاي ظهور در فصل هفتم کتاب با عنوان، «ذكر طرف من العلامات الكائنة قبل خروجه4» نقل شده كه البته شماري از آن‌ها از غير معصوم و نيز شماري از روايات، از منابع يا راويان اهل سنت نقل شده است.

گفتني است شيخ طوسي در کتاب امالي خود، بيست روايت مهدوي نقل کرده که دو روايات آن دربارة نشانه‌ها و به‌طور مشخص در بارة سفياني است (طوسي، 1414: ص 679).

از ديگر آثار در نقل روايات نشانه‌ها به دلائل الإمامة[6] نوشتة ابو جعفر، محمدبن جريربن رستم طبري مي‌توان اشاره کرد.

اين كتاب افزون بر يکصد و سي روايت مهدوي را در خود جاي داده، که دوازده روايت آن در موضوع نشانه­هاي ظهور است.

الخرائج و الجرائح، اثر قطب الدين راوندي، از ديگر آثاري است که در ضمن نقل روايات مهدويّت به نقل برخي روايات نشانه‌ها پرداخته است.

از نزديک يکصد و پنجاه روايت مهدويّت در کتاب مذكور، حدود 24 روايت که شمار قابل توجهي است، به نشانه‌ها اختصاص يافته است.

يکي از کتاب‌هايي که شمار فراواني از روايات مهدويّت را نقل کرده،[7] كشف الغمة في معرفة الائمه: (مجلسي، 1404: ج1، ص 28)، اثر علي بن عيسي إربلي، از علماي قرن هفتم هجري(متوفای 692 ق) است كه در موضوع زندگي­نامه و فضايل پيامبر اسلام 6 و اهل بيت آن حضرت: نگارش يافته است (مقدمه کتاب، به قلم جعفر سبحاني، ص9).

نشانه­هاي ظهور با بيست و پنج روايت (اربلي، 1381: ص 459، 462 و 479) در اين کتاب، نسبت به منابع پيشين، نشان از اهتمام به نقل روايات نشانه‌ها دارد.

به نظر مي‌رسد برخي روايات اهل سنّت (قزويني، بي‌تا: ج2، ص 1368؛ مقدسي، 1416: ص125 و ابن خلدون، بي‌تا: ج1، ص 321)؛ از طريق اين کتاب به منابع شيعه راه يافته است (مجلسي، 1404: ج51، ص 87).

با توجه به بررسي منابع يادشده، به روشني مي‌توان گفت نقل روايات نشانه‌ها فراز و فرودهاي پردامنه‌اي را پشت سرنهاده است. برخي بر پاية انگيزه‌هايي به نقل اين روايات اقدام كرده و برخي به انگيزه‌ها و دلايلي روايات را نقل نکرده‌اند. تفاوت در شمار روايات نقل‌شده در اين آثار، گوياي اين ادعاست.

گفتني است اين اهتمام می‌تواند به عواملي برجسته پيوند خورده باشد که تحليل آن‌ها کاري گسترده و اساسي است؛ مانند علميّت، تخصص و گرايش‌هاي مذهبي و قومي مؤلف و نيز انگيزه‌هاي نقل روايت، مانند ذهنيت جامعه نسبت به اين موضوع و نياز و علاقة مخاطبان به نقل اين روايات.

اگرچه بر پاية عنوان نوشتار، تمرکز بحث بر اصول حديث و جوامع نخستين روايي و تطبيق آثار روايي معاصر آن است؛ اشاره به جوامع ثانويه که بيش‌تر برآمده از نقل‌هاي پيشين است و نيز گردآمده‌های معاصر که برآيند همة نقل‌هاي پيش از خود است، می‌تواند در کنار تکميل بررسی اجمالي اين چرخه، روشنگری‌هايي را نيز در پيوند با برخی روايات ساختگي قرار دهد.

از اين رو به اجمال به اين دو عرصه نيز اشاره كرده؛ تبيين گستردة آن را در پژوهشي فراگير نويد می‌دهيم.

1ـ3. جوامع ثانويه

پس از يک دورة رکود نسبي (حدود شش قرن) در تدوين منابع روايي، با روي کار آمدن دولت صفويه در ايران و با شدّت‌گرفتن حرکت اخباري در ميانة اين دورة تاريخي، موج جديدي از نگارش حديث امامي آغاز شد که بايد آن را «جوامع ثانويه» نام نهاد. رويکرد مشترک اين آثار «جمع‌نويسي» و ويژگي مشترکشان «حجم گسترده» است.

اين آثار که به‌طور عمده و در دوره تکميل و تنظيم جوامع حديثي شيعه‏ پديد آمد، گردآوري روايي از جوامع اوليّه و برخي آثار ديگر با هدف نگهداري آن‌ها از نابودي است.

از مهم‌ترين اين جوامع مي‌توان به آثار زير اشاره کرد:

الف) تفصيل وسائل الشيعه الي تحصيل مسائل الشريعة، اثر محمدبن حسن حر عاملي (متوفاي1104ق) از مهترين آثار اين دوره است که اگرچه در آن، روايات فقهي برگرفته از کتب اربعه و 70 کتاب ديگر آمده؛ به مناسبت، به برخي روايات مهدويّت و نشانه‌ها نيز اشاره شده است.

اين کتاب، در مجموع داراي 35850 روايت است. او اين کتاب را طي 18 يا 20 سال گرد آورده و پايان نگارش آن سال 1082 هجري بوده است.

اين کتاب به مناسبت‌هايي به نقل روايات مهدويّت پرداخته است.

ب) بحارالأنوار الجامعة لدرر أخبار الأئمة الأطهار7، اثر محمد باقر مجلسي (متوفاي1111ق) در بر دارندة روايات معصومان:، فراگيرترين و گسترده‏ترين کتاب روايي است که تاريخ تشيع به خود ديده و از روز نگارش تا امروز مورد اقبال و استفاده دانشمندان و محافل علمي و مورد ستايش بسياري از بزرگان قرار گرفته است.

بي‌گمان کتاب بحار الانوار در نقل روايات نشانه‌هاي ظهور، به‌ويژه در جلدهاي مربوط به روايات مهدويّت (مجلسي، 1404،:4 ج51ـ53) گسترده‌ترين مجموعه در نقل روايات نشانه‌ها به شمار مي‌آيد. اين کتاب در کنار نقل روايات از منابع پيشينِ شناخته‌شده، برخي روايات را از شماري منابع ناشناس نقل کرده و لذا اين احتمال را تقويت مي‌کند که بخشي از اين منابع در دوران مرحوم مجلسي وجود داشته و پس از آن از بين رفته است.

3). مستدرک الوسائل و مستنبط المسائل، اثر ميرزا حسين نوري (متوفاي1320ق) است که در آن نويسنده، شمار فراواني از روايات را که در وسائل الشيعه نقل نشده،‌گردآوري‌کرده است.‌کتاب مستدرک‌دربرگيرنده 5421 باب و 23514 روايت است‌که نگارش آن در سال 1319 هجري به پايان رسيده است.

د) افزون بر جوامع يادشده، می‌توان به آثاري مانند الوافی، اشاره کرد. اين کتاب اثر فيض کاشانی است که به زبان عربی نگاشته شده است.

کتاب الوافی، دارای يک مقدمه و چهارده کتاب و يک خاتمه است. اين کتاب، مشتمل بر تمام احاديث موجود در کتب اربعه شيعه (الکافی، من لايحضره الفقيه، التهذيب و الاستبصار) است.

گفتني است آثار ديگري نيز مربوط به اين دوره در دست است که به جهت نپرداختن به روايات نشانه‌ها از بررسي آن‌ها صرف‌نظر مي‌شود.

1ـ4. منابع معاصر

برجستگي بررسي اين آثار بيش‌تر به سبب نقل انبوه روايات نشانه‌ها در اين آثار است؛ به‌ويژه آن‌که اين آثار امروزه، بيش‌تر از آثار دوره‌هاي گذشته در دسترس بوده؛ تأثير فراواني بر نوشته‌ها و گفته‌هاي دوران معاصر داشته و دارد و ناگزير آسيب‌هاي فراوان و جبران‌ناپذيري را نيز به دنبال داشته است (ر.ك: صادقي، 1385: ص 65). برخي از آثار از اين قرارند:

الف) النجم الثاقب در احوال امام غايب4، نوشتة ميرزا حسين نوري (متوفاي1320ق) كه به سفارش ميرزاي بزرگ شيرازي (نوري طبرسي، 1377: ج1، ص116)؛ در شرح‌حال و زندگي‌نامه امام مهدي4، در دوازده باب به نگارش درآمده است.[8]

از ويژگي‌هاي اين کتاب نقل برخي روايات شگفت‌آور از آثاري چون هداية الکبراي خصيبي، اثبات الوصيه مسعودي (همان، ص154)؛ مشارق الانوار، حافظ برسي (همان، ج1، ص 149)؛ دلائل الامامه طبري، الاحتجاج طبرسي، مختصر بصائر الدرجات، و مانند آن است.

تاريخ نگارش کتاب، بر اساس تاريخ مندرج در پايان كتاب ۱۴ ماه ذيقعده ۱۳۰۲ ق، در سامرا ‌است (همان، ج2، ص 570). البته نکته قابل تأمل اين‌که نويسنده در مقدمه، زمان پيشنهاد نگارش اين اثر را 1303 ق. ذکر کرده است (همان، ج1، ص 116)؛ که به نظر مي‌رسد سهوي صورت گرفته باشد.

شمار روايات نشانه‌ها در اين کتاب فراتر از روال عادي است و اين خود گوياي اهتمام ويژة نويسنده به اين موضوع است که نيازمند پژوهشي استوار و مسقل است.

ب) الزام الناصب في إثبات الحجة الغائب4، نوشتة شيخ علي بن زين العابدين پارچيني يزدي حايري (متوفاي۱۳۳۳ق) در شرح احوال امام زمان4 و اثبات وجود آن حضرت، فضايل امامان دوازده‌گانه و شرح غيبت صغرا و کبراي آن امام و نايبان خاصشان، علايم ظهور او و رويدادهاي پس از ظهور.[9]

از نکات قابل تأمل اين کتاب برخي از سخناني است که پيش از آن در هيچ‌يک از منابع در دست نقل نشده است؛ مانند روايتي که مضمون نداي آسماني را اين‌گونه نقل کرده است:

ألا يا أهل العالم هذا مهدي آل محمد6، بايعوه تهتدوا، ‌اي اهل عالم! اين است مهدي با او بيعت کنيد تا هدايت شويد. (يزدي حايري، 1422: ج1، ص142).

اين کتاب به دليل نقل شمار قابل توجهي از روايات نشانه‌ها، از جمله آثاري است که نيازمند کاوشي ژرف و گسترده است.

ج) بشارة الإسلام في علامات المهدي4 به قلم سيد مصطفي كاظمي (متوفاي1336ق)[10] و با تحقيق نزار نعمت الحسن كه در سال (1425ق) منتشر شده است.

نويسنده بر پاية آنچه در مقدمه بيان کرده انگيزه نگارش را تدوين کتابي مفيد براي علاقه‌مندان دانسته است. وي در جزء نخست به مباحث مربوط به نشانه‌هاي ظهور (فهو في علامات ظهور الإمام) پرداخته و در جزء دوم به موضوعات مربوط به پرچم، شمار ياران و سيره عملي آن حضرت (في رايته وعدد أصحابه وسيرته) اشاره كرده است (همان، ص 11).

از نکات قابل تأمل در بارة نويسنده و کتاب اين‌که وي در هيچ‌يک از منابع معتبر توصيف نشده (همان، ص 9) و مطالبي از برخي آثار مانند خطبة الافتخار (همان، ص 91) و نيز خطبة البيان (همان، ص 93)، بدون ارزيابي سند و محتوا نقل کرده و در باب پانزدهم با نام «فيما ورد عن الکهنة و الاحبار» به نقل رواياتي از بزرگان يهود و مسيحيت مانند کعب الاحبار (همان، ص 223)؛ پرداخته است.[11]

د) كتاب نوائب‏ الدهور في علائم الظهور؛ يکي از گسترده‌ترين آثار در دوران معاصر درباره نشانه‏هاي ظهور و نوشته سيد حسن ميرجهاني است كه در چهار جلد و دو مجلد به چاپ رسيده است.

اين کتاب مجموعه‏اي است روايي ـ تاريخي با حدود چهار صد و هشتاد و چهار علامت در بيان نشانه‏هاي آخِرُالزّمان، ظهور و قيام حضرت مهدي موعود4 و فتنه‏ها و آشوب‏هايي که در آن مرحله به وقوع خواهند پيوست.

نويسنده براي آشنايي فارسي زبانان، پس از نوشتن دو اثر به نام‏هاي «لوامع النور في علائم الظهور»، و «گنجينه سرور در علائم ظهور»، اين اثر جامع را گردآوري کرده است. در اين مجموعه، همه گونه مطالب و اخبار از کتاب‏ها ـ که به گونه‏اي به نشانه‏هاي آخِرُالزّمان مربوط باشد ـ گردآوري شده و در ادامه هر حديث، خطبه و يا مطلبي؛ لغات و مطالب مشکل آن توضيح داده شده است.

انبوه روايات نشانه‌ها، اين اثر را بيش‌تر به يک معجم روايي شبيه ساخته تا يک منبع. از اين رو مي‌توان بهره از آن را در انحصار کارشناسان فن دانست ونه مردم عادي.

هـ) يوم الخلاص في ظل القائم المهدي4؛ يکي ديگر از کتاب‌هاي شناخته‌شدة معاصر است که در سخنراني‌ها، کتاب‌ها و مقالات فراوان به آن استناد مي‌شود.[12] اين کتاب، اثر نويسندة جبل عاملي، کامل سليمان، و ترجمة فارسي اين کتاب با نام «روزگار رهايي» به قلم علي اکبر مهدي‌پور، است.

اين کتاب در 20 بخش سامان يافته؛ نيمة دوم کتاب، به اتفاقات نزديک ظهور، قيام و حکومت حضرت، نشانه‌هاي آخر الزمان، صفات ياران و مخالفان وي و مباحث ديگر پرداخته است.

از نکات قابل تأمل در اين کتاب نقل روايات فراواني است که در کتاب‌هاي پيش از آن نيامده است؛ مانند نخستين روايت از کتاب بشارة الاسلام نقل شده است (سليمان، 1427: ص5) که در هيچ‌يک از آثار معتبر، پيش از آن به اين صورت نقل نشده است. (همان، ص 224). از اين رو، محقق اين سخنان را فقط به برخي منابع معاصر، مانند کتاب منتخب الاثر، مستند کرده است.

يا آنچه در بارة مردم بصره آورده است که هيچ کس از اين ديار براي ياري مهدي4، خروج نخواهد کرد: «ما من بلدة الا يخرج منها معه طائفة الا اهل البصرة» (همان، ص 255).

در پايان يادآوري مي‌شود گويا بر نقل روايات سست بر نويسنده خرده مي‌گرفته‌اند؛ چراکه وي در پاسخ به کساني که سخنان وي را نقد کرده‌اند؛ با اشاره به اين‌که بسياري خداوند را نيز ردّ کرده‌اند به اين ايرادات پاسخ داده است: «فليس الراد عليّ بمسيء الي بعد ان ردّ اکثر الناس علي الله». (همان، ص 27).

و) بيان الائمة للوقايع الغريبة و الاسرار العجيبة، نوشتة محمد مهدي زين العابدين از کتاب‌هايي است که در دوران معاصر برخي روايات مهدويّت را نقل کرده و نقدهايي را در پي داشته است.[13]

در پايان تأکيد مي‌شود:

يک. نقد اين‌گونه آثار، هرگز به معناي متهم‌ساختن نگارندگان آن به جعل و وضع روايات نيست. اگرچه بررسي کارشناسانة آن نيز خالي از فائده نيست و نيز روايات در مظان اتهام به جعل در اين منابع چندان اندک نيست.

دو. نقد اين آثار هرگز سبب سست‌کردن پايه‌هاي مباحث بنيادين مهدويّت نخواهد بود، بلکه پيرايش اين روايات سبب تقويت و استواري روايات معتبر و نيز بي‌اساس شدن برخي اتهامات مخالفان در اين باره خواهد شد.

سه. افزون بر دستاويزشدن اين‌گونه روايات سست براي مخالفان، در بين مردم عامي نيز آثار تخريبي فراواني خواهد داشت؛ چه اين‌که جايگزين معارف اساسي در ذهن آن‌ها شده، آن‌ها را از کسب معارف مطلوب دور خواهد کرد و گاهي سبب پديدآمدن جريان‌هاي انحرافي و ادعاهاي دروغين مي‌شود.

چهار. سرانجام اين‌که رودررويي با اين‌گونه آثار و نقد آن‌ها بسيار بهتر است تا اين‌که در بين مخاطبان رواج يافته، آثار تخريبي خود را وارد سازد.

به نظر مي‌رسد يکي از دلايلي که به رواج اين‌گونه روايات ساختگي کمک کرده، بي‌توجهي برخي از بزرگان در برابر اين جعل‌ها و نبود نقدهايي شايسته در بارة اين آثار بوده؛ به طوري كه اگر مورد عتاب و سرزنش واقع مي‌شدند، شايد وضع روايات اين‌گونه نبود و البته يکي از اموري که اين‌گونه نقل‌ها را در حاشية امن قرار داده است، اعتبار برخي از نويسندگان آثار است که سبب شده تا کساني به نقد اين آثار نپرداخته و يا ناقدان را سرزنش کنند.

فراموش نشود بخش قابل توجهي از آنچه امروزه دستاويز معاندان و دشمنان اهل‌بيت: و نيز مدعيان دروغين مي‌شود؛ همين اخبار سست و ساختگي است که بسياري با اصول شيعه نيز همخواني ندارد؛ به‌ويژه اين كه اين تهمت بي‌پاسخ خواهد ماند که شيعه براي ادعاهاي خود دست به جعل روايت مي‌زند.

نتيجه گيري

بی‌گمان بحث نشانه‌هاي ظهور، به دلايلي مانند آمادگی برای اتفاق ظهور، همواره در سخنان پيشوايان معصوم: و علماي شيعه به چشم می‌خورد. اين اهتمام البته حسب شرايط و به‌ويژه نياز جامعه، فراز و فرودهايي را پشت سرگذاشته که تحليل آن به تدوين هندسة کلي نشانه‌ها کمکي اساسي خواهد کرد.

ـ با توجه به بررسي منابع يادشده به روشني مي‌توان گفت تطور نقل روايات نشانه‌هاي ظهور همانند گاه صدور آن‌ها، فراز و فرودهاي پردامنه‌اي را پشت سرنهاده است. برخي بر پاية انگيزه‌هايي به نقل رواياتي اقدام كرده و برخي روايات را نقل نکرده‌اند. تفاوت در شمار روايات نقل‌شده در اين آثار گوياي اين ادعاست.

ـ غير از منابع ويژة نقل روايات مهدويّت (الغيبه نعماني، کمال الدين صدوق، الغيبه طوسي) شمار روايات نقل‌شده دربارة نشانه‌ها، در بيش‌تر منابع روايي در حد انگشتان دو دست و گاهي کم‌تر است و اين با ادعاهاي امروزين برخي که شمار روايات نشانه‌ها را چندصد روايت مي‌پندارند؛ همخواني ندارد.

ـ برخي روايات نشانه‌ها، به‌طور ويژه فقط در يک منبع نقل شده و پيش و پس از آن در هيچ منبعي ذکر نشده است.

ـ گرايش‌هاي فردي مؤلفان و شرايط اجتماعي و برخي امور ديگر، در گزينش روايات نشانه‌ها و درج آن مؤثر بوده؛ به گونه‌اي که از ميان روايات و موضوعات مهدوي گاهي به برخي موضوعات و روايات به‌طور اساسي توجه نشده و يا کم‌تر بدان‌ها توجه شده است؛ مانند روايات طول عمر و غيبت طولاني حضرت که تا زمان غيبت، کم‌تر در منابع يافت مي‌شود و اين گوياي نوع نگاه اين آثار به مهدويّت دارد که نگاه چندان فراگيری نيست.

ـ در کم‌تر اثری از آثار يادشده، ملاک روشني بر گزينش روايت ارائه شده و به‌طور اساسي، برخي از اين ملاک‌ها در انگيزة نگارش اين آثار بروز پيدا کرده است. از اين رو برخي روايات در اين منابع داراي اعتبار لازم نيست.

با توجه به آنچه در بارة اين دست کتاب‌ها گفته شده، درنگ بر روايات نشانه‌ها به‌طور عام و روايات منفرد در نشانه‌ها به‌طور خاص امري بايسته خواهد بود.

منابع

  1. ابن ابي شيبه (۱۴۰۹ق). المصنف، بيروت، دارالفکر للطباعه و النشر و التوزيع.

  2. ابن جعد (1417ق). مسند، بيروت، دار الكتب العلمية.

  3. ابن خلدون (بی‌تا). تاريخ ابن خلدون، بيروت، دار إحياء التراث العربي.

  4. اربلي، علي بن عيسي (1381 ق). كشف الغمة في معرفة الائمة7، تبريز، مكتبة بني هاشمي.

  5. آيتي، نصرت‌الله (1390). تأملي در نشانه‌هاي حتمي ظهور، قم، مؤسسه آينده روشن.

  6. بحراني، سيد هاشم (بی‌تا). غاية المرام وحجة الخصام، تحقيق: السيد علي عاشور، بی‌جا، (نرم افزار کتابخانه اهل بيت:).

  7. پورسيّدآقايي، مسعود (1382). مير مهر جلوه‏هاي محبت امام زمان4، قم، حضور.

  8. تهراني، آقا بزرگ(1403 ق). الذريعة الي تصانيف الشيعة، بيروت، دارالاضواء.

  9. جمعي از پژوهشگران (1411 ق). معجم احاديث الامام المهدي4، قم، موسسه معارف اسلامي.

10.حميري قمي، عبدالله بن جعفر (بي‌تا). قرب الاسناد، تهران، انتشارات كتابخانه نينوا.

11.خويي، سيد ابوالقاسم (1410 ق). معجم رجال الحديث، قم، مرکز نشر آثار شيعه.

12.سليمان، كامل (1427ق). يوم الخلاص في ظل القائم المهدي، قم، دارالمجتبي.

13.سبحاني، جعفر (1366). کليّات فی علم الرجال، قم، بي‌نا.

14.صادقي، مصطفي (1385). تحليل تاريخي نشانه‌هاي ظهور، قم، پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامي.

15.صدوق، محمد بن علي بن حسين بن بابويه (1378ق). عيون اخبار الرضا7، تهران، جهان.

16.ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ (1413ق). من لا يحضره الفقيه، قم ، انتشارات جامعه مدرسين.

17.ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ (1395ق). كمال الدين و تمام النعمة، قم، دارالكتب الاسلاميه.

18.ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ (1362). ‏صفات الشيعة، تهران، أعلمي‏.‏

19.صفار قمي، محمدبن حسن‌بن فروخ(1404ق). بصائر الدرجات، قم، انتشارات كتابخانه آيت‌الله مرعشي نجفي.

20.صنعاني، عبدالرزاق (بي‌تا). المصنف، محقق: حبيب الرحمن الاعظمي، بي‌جا، منشورات المجلس العالمي.

21.طبراني، سليمان بن احمد (1415ق). المعجم الاوسط، دار الحرمين للطباعة والنشر والتوزيع.

22.ـــــــــــــــــــــــ (1404ق). المعجم الكبير، بي‌جا، دار احياء التراث العربي.

23.طبري، محمد بن جرير بن رستم (1413ق). دلائل الامامة، قم، مؤسسة البعثة.

24.طوسي، محمّدبن الحسن (1365). تهذيب الاحکام، دار الکتب الاسلاميه، طهران.

25.ـــــــــــــــــــــــ (1411 ق). كتاب الغيبة، قم، موسسه معارف اسلامي.

26.ـــــــــــــــــــــــ (1414ق). الامالي، قم، دار الثقافة.

27.عاملي، سيد جعفر مرتضي(1424ق). بيان الأئمة وخطبة البيان في الميزان، بيروت المركز الإسلامي للدراسات.

28.قزويني، محمد بن يزيد(بی‌تا). سنن ابن ماجه، تحقيق: محمد فؤاد عبد الباقي، بيروت، دار الفکر للطباعه و النشر و التوزيع.

29.قشيري، مسلم بن الحجاج (بی‌تا). صحيح مسلم، محمّد فؤاد عبدالباقي، بيروت، دار احياء التراث العربي.

30.قمي، علي بن ابراهيم بن هاشم (1404 ق). تفسير قمي، قم، مؤسسه دارالكتاب.

31.كليني، محمّدبن يعقوب (1365). الكافي، تهران، دارالكتب الاسلاميه.

32.گروهي از اصحاب ائمه: (1381). الأصول الستة عشر من الأصول الأولية، تحقيق ضياء الدين محمودي، قم، دارالحديث.

33.مجلسي، محمّد باقر (۱۴۰۴ ق). بحارالانوار، بيروت، موسسه الوفاء.

34.مديرشانه‌چي، کاظم (1362). علم الحديث و دراية الحديث، قم، بي‌نا.

35.مروزي، أبو عبد اللّه نعيم بن حماد (1414ق). الفتن، بيروت، دار الفكر.

36.مسعودي، علي بن حسين (1417ق). اثبات الوصية، قم، موسسه انصاريان.

37.مفيد، محمّدبن محمّدبن النعمان (1413 ق). الارشاد، قم، كنگره شيخ مفيد.

38.مقدسي شافعي، يوسف بن يحيي (1416 ق). عقد الدرر في اخبار المنتظر، تحقيق: عبد الفتاح محمد الحلو، قم، انتشارات نصايح.

39.نعماني، محمد بن ابراهيم (1397ق). الغيبة، تهران، مکتبة الصدوق.

40.نوري، ميرزا حسين (۱۳۷۷). نجم الثاقب، قم، انتشارات مسجد جمکران.

41.يزدي حائري، علي بن زين العابدين (1422ق). الزام الناصب في اثبات الحجة الغائب، بيروت، موسسة الاعلمي للمطبوعات.

[1] . اين مجموعه با نام معجم احاديث الامام المهدي به قلم گروهي از بزرگان حوزه علميه قم تدوين شده است. که داراي احاديث در موضوعات گوناگون مربوط به حضرت مهدي4، با نگاه به چهارصد منبع قديم و جديد، چاپ شده و خطي و سنّي و شيعي، گردآوري شده است. مجموع روايات اين اثر حدود 1440 روايت است كه نزديك 560 روايت آن از منابع اهل سنت و مابقي حدود 880 روايت شيعي است. كه با ضميمه حدود 400 روايت تفسيرگر كم‌تر از 2000 روايت خواهد شد. گفتني است اين مجموعه گسترده‌ترين اثر در نوع خود است.

[2] . تمامی نشاني‌ها بر اساس کتاب معجم احاديث الامام المهدی4، نقل شده است.

[3]. يکي از پژوهشگران معاصر ذيل عنوان «الفتن ابن حماد، قديمي‌ترين کتاب در مهدويت»، به تفصيل درباره کتاب و مؤلف آن سخن به ميان آورده است. وي نخست با بررسي پيشينه کتاب‌هاي فتن به برخي از آن‌ها اشاره کرده؛ آن‌گاه به معرفي نويسنده و ديدگاه‌هاي گوناگون در باره وي و سرانجام در باره کتاب و اعتبار آن مطالبي را نگاشته است. (مصطفي صادقي، الفتن ابن حماد قديمي ترين كتاب در مهدويت؛ فصلنامه آينه پژوهش، شماره 84، ص 55ـ 46).

[4] . گرچه وثوق كتاب سليم، مورد انتقاداتي قرار گرفته است؛ بررسي دقيق محتواي آن نشان مي‏دهد كه نويسندگاني چون كليني در كافي، مسعودي در التنبيه و مفيد در ارشاد و نعماني در الغيبه آن را به عنوان مأخذي مورد توجه قرار داده‏اند.

[5] . ر.ک: نعمت الله صفري فروشاني، الارشاد و تاريخ نگاري زندگي ائمه:، فصلنامه شيعه شناسي، سال ششم، شماره22، ص 77 ـ 37.

[6]. علامه مجلسي کتابي را به محمدبن جرير بن رستم طبري با نام «الدلائل في الامامه» نسبت داده که ممکن است همين کتاب باشد که در اين صورت نام کتاب «الدلائل» خواهد بود. (مجلسي، 1404: ج95، ص 355) و مرحوم آيت الله خويي نيز نام دلائل الائمه را احتمال دوم در کنار نام دلائل الامامه ذکر کرده است. (خوئي، 1410: ج 16، ص 158).

[7]. در مجموع، روايات مهدويّت اين اثر نزديک دويست روايت ـ شماري معادل روايات مهدويّت کتاب الکافي کليني است که خود در خور دقت و توجه است.

[8] . اين کتاب در دوران معاصر به عنوان منبع براي ده‌ها کتاب (چه در متن کتاب و چه براي تحقيق آن) مورد استفاده قرار گرفته است. کتاب‌هايي مانند كفاية المهتدي في معرفة المهدي4 نوشته محمد بن محمد ميرلوحي سبزواري؛ دار السلام در احوالات حضرت مهدي4 نوشته محمود بن جعفر عراقي؛ مكيال المكارم در فوائد دعا براي حضرت قائم4، نوشته محمد تقي‏ اصفهانى؛ العبقري الحسان‏، اثر علي اکبر نهاوندي؛ و مير مهر جلوه‏هاي محبت امام زمان4، اثر مسعود پورسيد آقايى.

[9] . گفتي است که اين کتاب نيز به صورت گسترده‌اي در کتاب‌هاي پس از خود نقش داشته و امروزه به عنوان منبع در بسياري از آثار مهدوي از آن نقل شده است. برخي از اين کتب‌ها عبارتند از: مكيال المكارم فی فوائد الدعاء للقائم عليه السلام، نوشته محمد تقي‏ اصفهانى؛ العبقري الحسان‏، اثر علي اکبر نهاوندي؛ و مهدي منتظر عليه السلام، نوشته محمد جواد خراسانى.

[10] . روايات اين کتاب در دوران معاصر در بسياري از کتاب‌ها نقل شده است، مانند کتاب الإمام المهدي4 و اليوم الموعود نوشته خليل رزق؛ الإمام المهدي4 في الأحاديث المشتركة بين السنة و الشيعة، نوشته محمد امير ناصري؛ زمينه سازان انقلاب جهانى حضرت مهدى4، نوشته اسدالله‏ هاشمي شهيدي، کتاب ذلك يوم الخروج: دراسة حول ظهور الإمام المهدي4، نوشته حسين‏ مدرسي، و سيماي جهان در عصر امام زمان4، نوشته محمد امينى گلستانى.

[11] . اين کتاب به جهت برخي روايات ضعيف و ساختگي دستاويزي براي مدعيان دروغين شده و در فضاي مجازي رواج فراواني يافته است. (نک: http://vb.almahdyoon.org/ showthread.php?t=9396).

[12] . برخي از آثاري که روايات پرشماري را از اين کتاب نقل کرده‌اند، از اين قرارند: آينده جهان نوشته رحيم کارگر؛ پرتوي از سيماي مهدويت در قرآن و حديث‏، نوشته خير الله مرداني، ذلك يوم الخروج: دراسة حول ظهور الإمام المهدي4، نوشته حسين مدرسي؛ زمينه سازان انقلاب جهانى حضرت مهدي4، اثر اسدالله‏ هاشمي شهيدي؛ سيماي جهان در عصر امام زمان4، نوشته محمد امينى گلستانى؛ و الفجر المقدس المهدي4 و أحداث سنة الظهور، مجتبي ساده.

[13]. سيد جعفر مرتضي عاملي، 1424، بيان الأئمة وخطبة البيان في الميزان، المركز الإسلامي للدراسات، بيروت، 1424ق.

 

نویسنده:

خدامراد سليميان

 


چاپ   ایمیل