چکيده
در اين پژوهه با استناد به مؤلفههاي رويکرد کيفي به آموزه مهدويت، مهمترين راهکارهاي غلبة پيام مهدوي بر فرهنگ عامهپسند در رسانهها به تصوير كشيده شده است.
شايان توجه اينکه فراوان ديده ميشود در رسانهها به جاي بر خورداري از چشم مسئلهياب و دغدغة اثربخشي در حوزة معارف مهدوي، بر موضوعات عامهپسند تأکيد ميشود. فرايند اثرگذاري مطلوب رسانهها بر عرصة معارف مهدوي، شروع ارائه بحث در اين جستار است. شايد بيان آن، فرانمايد كه اين مقاله از چه منظري به موضوع نظر کرده است. در اين زمينه به استحكام باور به مهدويت، تغيير انديشه و احساس نامطلوب در عرصة مهدويت و تغيير رفتار ناصواب اشاره شده است.
«توجه به مخاطبشناسي پويا در عرصة فعاليتهاي مهدوي در رسانه»؛ «نهادينه سازي رويکرد آموزشي به انديشه مهدويت در رسانه»؛ «همسويي با تغييرات و مقتضيات زماني در انتقال مفاهيم مهدوي»؛ «تعميق نگاه بروننگر به آموزه مهدويت» و «بازپيرايي پيام مهدوي در رسانهها»؛ از جمله يافتههاي نگارنده در جهت غلبة پيام مهدوي بر فرهنگ عامهپسند است.
مقدمه
«رسانهها»، در تغيير نگرش در جامعه مهمترين نقش را بر عهده دارند. «هارولدلاسول» عمدهترين کارهاي ارتباطي را در نظارت بر محيط، انتقال ميراث فرهنگي و مربوط کردن بخشهاي مختلف جامعه به يکديگر، در جهت عکس العمل به محيط خلاصه ميکند. نقش رسانه در تغيير افکار عمومي به حدي است که «مک کويل» در نوشتههاي خود، کارکرد ديگري تحت عنوان «بسيج اجتماعي» به مجموعه کارکردهاي رسانه ميافزايد (مهرداد، 1380: 76).
«لسول» براي وسايل ارتباط جمعي و رسانهها وظايف و کارکردهايي نظير مراقبت از محيط، ايجاد همبستگي بين اجزاي گوناگون جامعه و انتقال ميراث اجتماعي از نسلي به نسل ديگر را بيان ميکند (همان).
رسانهها کارکردها و کارويژههاي گوناگوني دارند. اولين تعريف از نقشها و کارکردهاي ارتباطات از سوي هارولدلاسول طبقه بندي و سپس از سوي ديگر انديشمندان کامل شد. از اين رو ميتوان آنها را از چهار جنبه اساسي به شرح زير تقسيم کرد:
الف) نظارت بر محيط (نقش خبري)؛
ب) ايجاد و توسعه همبستگيهاي اجتماعي (نقش تشريحي)؛
ج) انتقال ميراث فرهنگي(نقش آموزشي)؛
د) ايجاد سرگرمي(نقش تفريحي) (نقيب السادات، 1390: 49-72).
رسانهها تلاش ميکنند با روشهاي گوناگون، فضاي ذهني گروههاي هدف را در جهت اهداف و خواستههاي دستاندرکاران برنامههاي مختلف و يا حاکمان کشور شکل دهند.
براساس نظريه برجستهسازي، رسانهها قادرند شرايط را تعريف کنند و به يک رويداد و شخصيت، مشروعيت ببخشند؛ به مثابه سازمان دهندة سياستها عمل کنند و موضوعهايي را شفاف يا مخدوش نمايش دهند. برخلاف گذشته که برتري نظامي، قدرت جهاني يک کشور را تعيين ميکرد، امروزه توانايي يک کشور در استفاده از رسانههاست که تصوير بين المللي را شکل ميدهد (ذوالقدر، 1392، 35-58). کشورهايي که داراي فناوريهاي ارتباطي جديد و برتر باشند و ضمن کنترل بر جريانهاي جهاني اطلاعات، از رسانه جهاني نيرومندي برخوردار باشند؛ ميتوانند تصوير برتر بين المللي خود را القا کنند. بنابراين، قدرت جهاني يک کشور به توانايي ديپلماسي رسانه آن ارتباط دارد.[1]
مطالب پيشگفته، در تبيين جايگاه رسانه در تغيير نگرش عمومي[2] و بسيج افکار عمومي، در حقيقت، براي توجه به جايگاه نامطلوب ارائه پيامهاي ديني در رسانه است. در رسانهها هنوز آن چنان که بايد به آموزه مهدويت پرداخته نميشود. شايد مهمترين شاخصه يک پيام مهدوي را بتوان «کارايي» و «اثربخشي» تعريف کرد. در تبيين وضعيت نامطلوب آموزه مهدويت در رسانهها بايستي به رويکرد سطحي، حداقلي و عاطفي به آموزه مهدويت توجه داشت. آنچه در اين جستار در پي آنيم، ارائه راهکارهايي است که بر ارتقاي پيام مهدوي اثرگذار است.
در اين مقاله، فرض بر اين بوده كه در رسانهها بيش از آنکه به فرهنگ غني آموزه مهدويت توجه شود، به موضوعات عامهپسند در عرصه آموزه مهدويت توجه شده است. از اين رو، براي نشان دادن صحت اين استدلال، تلاش ميشود كه نشان داده شود:
فرايند اثرگذاري مطلوب رسانهها در عرصة معارف مهدوي به چه نحو است؛
مهمترين راهکارها در عرصه غلبة پيام مهدوي بر فرهنگ عامهپسند در رسانهها چيست.
در اين نوشتار، روش پژوهش از نوع توصيفي-تحليلي است و با توجّه به اين روش، جامعة آماري پژوهش، شامل كليه مصاديق رسانه، اعم از شفاهي، چاپي، تصويري و... ميباشد. در اين خصوص، نمونهگيري انجام نشده و كليه منابع و مراجع در دسترس، مورد بررسي و تحليل واقع شدهاند. ابزار گردآوري دادهها، فرم فيشبرداري بوده، به علاوه از شيوة تحليل كيفي به منظور تحليل و جمعبندي يافتهها استفاده شده است.
فرايند اثرگذاري مطلوب رسانهها بر عرصه معارف مهدوي
رسانه افکار و هيجانهاي مخاطب را در معرض تغيير و حمله قرار ميدهد و تلاش ميکند منابع دخيل در تصميمگيريها و رفتارهاي انسان را تحت کنترل قرار دهد. از اين روست که با تسخير فکر و ذهن انسان، بافت جامعه و ساختارهاي اساسي آن به گونهاي تغيير خواهد يافت که خواست گردانندگان رسانه باشد. بر اين اساس، فرايند و چرخه اثرگذاري رسانه بر عرصه مهدويت، در چهار محور استحكام باور به مهدويت، تغيير انديشه و احساس و رفتار نامطلوب و ايجاد ساختار جديد قابل بررسي است.
نمودار فرايند اثرگذاري رسانه بر عرصه مهدويت
الف- استحكام باور به مهدويت:[3] باورها و اعتقادات ديني، پاية افکار اجتماعي و رفتارهاي ماندگار در صحنة زندگي است. از اين جهت، مادامي که اعتقادات و باورها در جامعه همچنان ثابت مانده يا روند پويايي و رشد و ارتقاي خود را طي کند؛ امکان جاگيري ارزشهاي غرب در جامعه مورد نظر وجود نخواهد داشت. در واقع، باورها به مثابه عناصري هستند که ارزشهاي مهاجم و معارض را خنثي ميكنند. باورها هرچند ممکن است جنبه تعقلي داشته باشند؛ امّا ماندگاريشان، اغلب از استدلال بينيازند و به افراد جامعه در فرايند جامعهپذيري منتقل ميگردند.
ب- تغيير انديشه و احساس نامطلوب در عرصه مهدويت: انديشهها، مباني تشکيلدهندة رفتار فردي، گروهي و همگاني را تشکيل ميدهند. هرچند، نهايتاً آنچه در جامعه نمود و ظهور دارد، نتايج عيني انديشهها، يعني رفتارهاي فردي، گروهي و همگاني است؛ کم و کيف رفتارها، تابعي از اين انديشهها و نيز احساسات و هيجانهاي افراد است. تغيير در انديشه و احساس نامطلوب در عرصه انديشه مهدويت، موجب ميشود رفتارهايي که از نظرگاه انديشمندان ديني، نابهنجار و نامطلوب تلقي ميشوند، به سمت رفتارهاي بهنجار تمايل يابد. در واقع، با تغيير در افکار نامطلوب، مباني مقبوليت و مطلوبيت هنجارهاي گروهي و حتي همگاني ممکن است به گونهاي تغيير يابند که هنجارهاي مطلوب مخاطب که اکنون از ديدگاه انديشمندان مهدوي از ناهنجاريهاي جامعه محسوب ميشوند، به هنجارهاي مطلوب جامعه تبديل گردد.[4]
ج- تغيير رفتار ناصحيح: براي بهرهگيري از تغييرات انديشه و احساس نامطلوب بايستي آن را عيني کرد تا به تغيير رفتار منجر گردد و نتايج عيني حاصل گردد. تغيير سبک زندگي، مقوله گسترده و پردامنهاي است که ظاهر و باطن جامعه را در سطوح موجود و افقهاي آينده دگرگون ميكند. رفتارها از نظر دامنه، به سه دسته «فردي»، «گروهي» و «همگاني» تقسيم ميشوند. با اينکه تغييرات رفتاري و گروهي در نبرد نرم و فعاليتهاي رسانهاي اهميت دوچنداني دارد؛ صرف ايجاد اين تغييرات سطحي مطمح نظر رسانه نمي باشد؛ بلکه تلاش رسانه اين است که اين تغييرات را به سطوح عاليتر و تصميم گيرنده نيز بکشاند. رسانه با تغيير رفتار، رفتارهاي جديد را جايگزين آن ميکند.
رسانهها و غلبة پيام مهدوي بر فرهنگ عامهپسند
براي غلبة پيام مهدوي بر فرهنگ عامهپسند، بايسته است راهکارها و اصولي که در رويکرد کيفي به آموزه مهدويت در رسانه بر آن مبتني است، به درستي بشناسيم؛ چرا که آگاهي از اين مباني، وقوف بر آن، به فهم دقيق اين مسئله، کمک فراواني ميکند. از اين رو ما، در اين قسمت از نوشتار ميکوشيم مسائلي را بيان کنيم که رويکرد کيفي به آموزه مهدويت بر آن مبتني است. برخي از مهمترين راهکارها در غلبه پيام مهدوي بر فرهنگ عامه پسند عبارتند از:
- توجه به مخاطبشناسي پويا در عرصة فعاليتهاي مهدوي رسانه
رسانه، انسانمحور است و نه سرزمينمحور. از اين رو بر شناخت سامانه رواني انسان استوار است. براي اثرگذاري هرچه بيشتر رسانه از يافتههاي علومشناختي و روانشناسي فردي و اجتماعي، مردم شناسي و ديگر مطالعات اجتماعي استفاده ميشود.
يکي از مهمترين ابعاد و مؤلفههاي رسانه، مخاطبين[5] آن هستند. همه فرايندها و محيطهاي رسانه بر مخاطبين آن متکي است و اساساً تمامي برنامهريزيهاي رسانه تنها در صورتي عملي و محقق خواهد شد که بتواند مخاطبين خود را هدف قرار داده و آنها را به سير فرايند تحقق اهداف پيوند بزند. از اين رو، شناخت مخاطبين رسانه از مهمترين محورهاي شناخت رسانه ميباشد.[6]
در مطالعه مخاطبين رسانه، علاوه بر تفکيک جنبههاي فردي، گروهي و همگاني جوامع آماج، طبقه بندي ساختاري آن نيز موردنظر ميباشد.
توجه به ظرفيتهاي فکري، عقلاني و تفاوتهاي فردي مخاطبان و در نظر گرفتن سطح درک و فهم مخاطب در ارائه نوع برنامه و پيام و ارتباط با او و انتقال پيامهاي اخلاقي و تربيتي، و ملاحظه تناسب محتواي کلامي با گنجينه فهم مخاطب در پذيرش پيام نقش تعيين کنندهاي دارد؛ زيرا ارسال پيام با هدف تغيير نگرش مخاطب صورت ميگيرد تا مخاطب در زندگي خويش از اصولي پيروي کند که در اين پيامها بيان ميشود. بنابراين، هدف از ترويج و ارائه پيام ديني، تغيير و دگرگونسازي بينش و نگرش مخاطب پيام است. بنايراين، توجه ويژه به مخاطب امري ضروري است. از اينرو اگر برنامه و يا پيامي متناسب با سطح فهم مخاطب نباشد؛ عملاً تأثيرگذار نخواهد بود.
از نظر ميزان انطباق مخاطبان رسانه با آرمانهاي مهدوي، مخاطبان داراي سه ماهيت هستند:
الف. باورمندان آگاه به آموزه مهدويت؛
ب. بياطلاعان از جنبههاي معرفتي اين آموزه؛
ج. ترديدگرايان در آموزه مهدويت.
کارکرد رسانه براي تأثيرگذاري بر افکار، احساسات و تمايلات هر سه گروه مهم است؛ به طوري که باور باورمندان به اين آموزه حفظ شود و افزايش يابد؛ در صدد مقابله با دشمن برآمده؛ شبهات و ترفند آنان جواب داده شود و اگر امکان آن بود برنامههاي آنان خنثي گردد و گروه مخاطب بي اطلاع نيز نهايتاً به باورمندان به اين آموزه تبديل گردند.
به واقع، به تناسب طبقهبندي مخاطبين نوع روشها و تاکتيکهاي رسانه در ترويج انديشه مهدويت نيز متغير است. رسانه در ترويج انديشه مهدويت بايد به گونهاي طراحي شود که با جنسيت، سن، ميزان آگاهي از آموزه مهدويت، هماهنگ باشد و همه يا حداکثر قشرهاي مردم را در برگيرد.
از نظر نوع مواجهه مخاطب با برنامههاي مهدوي نيز مخاطب به «منفعل» و «فعال» تقسيم ميگردد. «مخاطب منفعل» صرفاً دريافتکننده پيامهاي مهدوي بدون هيچ واکنش و پيگيري پيام مهدوي است؛ اما «مخاطب فعال»، گيرنده پيام به همراه پيگيري و مطالعه است. به ديگر سخن، مخاطب منفعل، بدون هيچ انگيزه و شناختي در معرض پيامهاي مهدوي قرار ميگيرد. اما مخاطب فعال جهتگيري داوطلبانه در انتخاب برنامه مهدوي دارد و انتخاب پيامهاي مهدوي از سوي وي اشاره به انگيزه، نيازها و اهدافي است که وي دارد. چنانکه مخاطبان، براساس انگيزهها و اهداف از پيش تعريف شده، براي برآورده شدن نيازهايشان از محتواي گوناگون برنامههاي مهدوي رسانه استفاده کنند؛ طبيعي است که سطح محتواي پيام ارائه شده بايد غني باشد.
بعد ديگري از مخاطبشناسي اين است که توجه داشته باشيم، مخاطب ما از جايگاه برون ديني به انديشه مهدويت نگاه ميکند يا درون ديني. آنکه نگاه برون ديني دارد، تحت تأثير آيات و روايات قرار نميگيرد و نسبت به آنان تعبد ندارد؛ بلکه از راههاي ديگري، مانند استدلال و تعقل و توجه به کارکردهاي منجيباوري بايد رشتة سخن را به دست گرفت.
پيامهاي مهدوي رسانه در صورتي بر مخاطبان اثرگذار است که مخاطبان به رسانه اعتماد داشته باشند و علاوه بر دريافت پيامهاي ارسالي، آنها را بپذيرند. در اين زمينه رسانهها بايد جلب اعتماد عمومي را شعار اصلي خود قرار دهند و از طريق تجزيه و تحليل بازخوردهاي مخاطبان، رعايت اخلاق حرفهاي، اعتماد به مخاطبان و ارزش قائل شدن براي همه آنان و... اعتماد مخاطبان را جلب کنند.
از نظر مخاطب، تمرکز بر هدف قرار دادن نخبگان و از منظر هدف و مقصود نيز تأثيرگذاري جدي و اساسي بر ساختارهاي نظام سياسي و فکري مهديباوران از اهداف رسانه زمينهساز در ترويج انديشه مهدويت است. به همين دليل است که در رسانهها ما با بالاترين سطح مبتني بر به رخ کشيدن قدرت ايدئولوژي و تغييرآفريني در نظام تصميم گيري، تصميم سازي و عاليترين سطوح جامعه روبهرو هستيم.
- نهادينهسازي رويکرد آموزشي در رسانه به انديشه مهدويت
يکي از کارکردهاي مهم رسانهها، «کارکرد آموزشي» آنها است. در جوامع مختلف سعي شده است از رسانهها براي آموزش سراسري و همگاني استفاده شود. از طريق رسانه ميتوان افراد مختلف از قشرها و طبقات گوناگون را تحت آموزش قرار داد. در «هدايت و مديريت فرهنگي» نيز يکي از ضرورتها، آموزش افراد جامعه است. آموزش يکي از راههايي است که از طريق آن، ميتوان افراد جامعه را با يک اصل يا ارزش فرهنگي آشنا ساخت و با آموختن آن به ديگران امکان استقرار آن را در جامعه فراهم کرد.
در اين زمينه گفتني است که دو ديدگاه دربارة آموزش همگاني وجود دارد: بر اساس يک ديدگاه، آموزش فرايندي است که براي موفقيت خود به عواملي نظير ارتباطات چهره به چهره، بهرهگيري از تمام کيفيتهاي حسي و... نياز دارد. اين آموزش به نظامهاي آموزش رسمي و تدريس مدرسهاي دروس محدود ميشود. اين ويژگيها در نظام ارتباطات سنتي ديني وجود دارد.
ديدگاه دوم، آموزش را اعم از قالبهاي مدرسهاي و داراي محتواي فراگير و شامل فرهنگ عمومي جامعه ميداند. در اين ديدگاه، آموزش، بيشتر به صورت غيرمستقيم و ارائه پيامهاي آموزشي در ضمن ديگر کارکردها است، و با وسايل ارتباط جمعي هماهنگي کاملي دارد. توانمندي بسيار بالاي وسايل ارتباط جمعي در پرداختن به اين نوع آموزش و توفيق چشمگير آنها در تغيير نگرش و بينش مخاطبان منجر شده است (شاه محمدي، 1383).
آموزش عمومي در عرصة مهدويت، هشداردهي نسبت به شبهات، گزارش فعاليتهاي مهدوي، ساماندهي افکار عمومي در حوزه مهدويت و... همگي از کارکردهاي مهم و اساسي است که رسانهها در اين عرصه بر عهده دارند؛ در اين زمينه شايد بيشترين نقش را تلويزيون بر عهده دارد، زيرا اين رسانه با تکيه بر تصوير، قدرت آموزشي بالايي دارد. در اين زمينه راديو و رسانههاي مکتوب[7] نقش مکملي براي تلويزيون دارند. مشخصههاي آموزشي رسانه در عرصه انديشه مهدويت بايد داراي قابليتهاي زير باشد:
1.آموزش اثربخش: ضروري است رسانهها با توجه به مرجعيت آموزشي خود در جامعه، از طريق افزايش غناي آموزش، افزايش تنوع در آموزش، توجه به جذابيت در آموزش، استفاده از محتواي متنوع، به کارگيري همزمان آموزشهاي مستقيم و غير مستقيم؛ اثربخشي خود را در عرصه انديشه مهدويت به همگان نشان بدهند (صلواتيان و روشندل اربطاني، 1390: 149-176).
2.آموزش فرهنگساز: براين اساس، رسانهها بايد با برنامهريزي براي ارائه آموزشهاي فرهنگ ساز، به ايجاد فرهنگ انتظار در جامعه، بسترسازي طرح مباحث مهدوي، تربيت مخاطبان در عرصة مهدويت و... اقدام کنند.
3.آموزش پيشگيرانه(مصونساز): با توجه به رقابت شديد حاکم بر فضاي رسانهاي و تلاش مستمر رسانههاي بيگانه در تحميل مدل الگويي خاص موعودباوري و منجيباوري؛ يکي از وظايف کليدي رسانهها مصون سازي مخاطبان در اين عرصه ميباشد. ضروري است رسانه ملي با واکسينه کردن مخاطبان و افزايش قدرت تحليل آنان به پيشگيري از اثرگذاري شبهات در جامعه کمک کند. بالابردن سواد رسانهاي مخاطبان رسانه از مهمترين وظايف رسانه در اين عرصه است(همان).
الزامات رسانه در عرصه آموزشدهي معارف مهدوي
گونههاي اصلاحي
پيشنهادها
1
در عرصه مديريت
برنامهريزي آموزشي جامع
مديريت اثر بخش
شايستهسالاري
2
در عرصه نيروهاي رسانه
متخصص و کارآمد در آموزشدهي
آموزشهاي مستمر مهدوي کارشناسان رسانه
3
در عرصه مخاطبان رسانه
مخاطبشناسي پويا و کارآمد
گسترش مخاطبان مهدوي رسانه
جلب اعتماد مخاطبان مهدوي رسانه
- همسويي با تغييرات و مقتضيات زماني در انتقال مفاهيم مهدوي
توجه به تغييرات و مقتضيات زماني در انتقال مفاهيم مهدوي به مخاطب، اصلي انکارناشدني است. وقتي فرهنگ و ادبيات ملت در گردونه جامعه دستخوش تحول و دگرگوني ميشود؛ لازم است رسانهها به عنوان عوامل فرهنگساز فعالانه وارد عرصه شده، رسالت ديني خويش را براساس مقتضيات زمان در عرصههاي گوناگون جامعه متناسب با سطح فهم و شعور و خواست جامعه به انجام رسانند.[8]
در اين زمينه اصحاب رسانهها بايد با آگاهي و شناخت کافي از مقتضيات روز جهاني و نيز شيوههاي نوين تبليغي، و بهرهگيري از سازوکارهاي روانشناختي براي جذابيتبخشي به برنامههاي خود، و مهارتافزايي براي افزايش توان رقابت با رسانههاي رقيب همواره با لحاظ کردن عنصر زمان، در پي نهادينهسازي انديشه مهدويت در رسانه باشند.
به عنوان مثال، با نگاهي اجمالي به برنامههايي كه در سالهاي اخير، در زمينه آموزه مهدويت انجام شده است، به روشني ميتوان دريافت كه اين برنامهها بيشتر در قالب کارهاي تبليغاتي انجام شده است و نوآوري و ابتكار، چه از نظر قالب و چه از نظر محتوا، در اين برنامهها، كمتر به چشم ميخورد.
نکته اساسي در خور يادکرد، اين است که به همان اندازه كه كهنهگرايي و گذشتهگرايي به آموزة مهدويت آسيب ميرساند، «زمانهزدگي» كه به صورت عصريسازي افراطي و تجددطلبي در همه چيز جلوهگر شده است، از جمله موانع رشد محتوايي در حوزة انديشه مهدوي است. با سيال و بيثبات شدن مطالعات مهدوي، حقايق بسياري در زير گل و لاي اين سيل تجددطلبي دفن ميشود و انديشههاي تازه نيز مجالِ نما و نمود و بروز و بقا نمييابند و در اين ميان نوانديشي حقيقي رخ در حجاب ميكشد. هر چند اين رفتار غلطانداز، گاه به غلط، نوانديشي يا آزادانديشي نيز ناميده ميشود؛ خود از بزرگترين عوامل ركود عرصة مهدويت در رسانهها به شمار ميرود. نبايد نو آوردن و نو گفتن را، هر چه باشد، بالذات ارزشمند انگاشت. برخي امروز، حتّي در فهم و بيان آموزة مهدويت تابع خوشايند و بدآيند عناصر و جريانات روشنفكرياند!
براي دوري از کهنهگرايي در ارائه معارف مهدوي موارد زير پيشنهاد ميشود:
رسانهها متناسب با راهبردها، اهداف و مخاطبان خود، برنامهها و سياستهاي اجرايي از پيش تدوين شدهاي را براي فرايند مديريت پيامهاي مهدوي در اختيار داشته باشند. به ديگر سخن، رسانهها بايد اساسنامه تبيين و ترويج معارف مهدوي داشته باشند.
ارائه پيامهاي مهدوي در رسانه بايد به طور عمده بر عناصر چرايي و چگونگي و ارزش تازگي متكي باشد. همچنين از ويژگي صحت، دقت و جامع بودن برخوردار باشد. به عبارتي، پيامهاي مهدوي بايد عينيگرا و وصفي باشد.
مديران رسانه بايد به روشن شدن ابعاد انديشه مهدويت و پاسخگويي به ابهامات و شبهات مهدوي گرايش داشته باشند و اين امر، در افزايش ضريب اعتماد مخاطب به رسانه عامل مهمي خواهد بود.
پيامهاي مهدوي بايد بتواند جلب توجه کند.
در ارائه پيامهاي مهدوي بايد به نياز مخاطبان و ارضاي آنان توجه شود.
در برنامههاي مهدوي به ارزشها و نگرشهاي حاکم بر مخاطبان توجه شود.
به اقدامات رقباي رسانهاي در عرصه منجيگرايي و ساير پيامهاي همسو توجه شود.[9]
در عرصه معارف مهدوي به مؤلفههاي تبليغ، نظير مخاطبشناسي، نيازشناسي، موقعيتشناسي توجه گردد و مؤلفههايي مانند زمانشناسي و پيامدشناسي(ارزشيابي، بازخوردگيري و...) درخور توجهاند (کريمي، 1381: 14).
- تعميق نگاه بروننگر به آموزه مهدويت
يکي از ويژگيهاي تبليغ ديني در عصر حاضر، توجه به يک اصل اساسي در تبليغ ميباشد و آن بروننگر بودن تبليغات ديني است. به عبارتي، هيچ ديني نميتواند تنها در انديشة توسعه محدود خود باشد؛ بلکه ميکوشد در نظام موازنه سهم تأثير بيشتري در رقابت ديني به دست آورد و جايگاهي درخور بيابد.
به ديگر سخن، در دنياي امروز، مسئله «جهانيشدن» يا «جهانيسازي»[10] از مهمترين مسائل توسعه در هر جامعهاي است؛ چرا که به دلايل مختلف، جامعه بشري به سمت تبديل شدن به يک جامعه جهاني در حرکت است. در اين حرکت، تمامي اديان به دنبال آناند که متناسب با توان و قدرت خود از ديگر اديان سهم تأثير بالاتري داشته باشند، تا جايي که بعضي از اديان به دنبال اجراي نقش اول در عرصه مديريت جهاني هستند. بنابراين، اگر ديني نخواهد در امر تبليغ ديني خود به اين مسئله جهاني توجه کند؛ لاجرم تحت مديريت جهانيشدن واقع ميشود و حتي در تبليغ در جامعه خود با ناکاميهاي بسياري روبهرو ميگردد.[11]
امروزه و با توجه به عطش فزايندة افکار عمومي نسبت به يک انديشة نجاتبخش و آيندهساز، ضرورت بسط انديشة انتظار منجي موعود، بيش از هر زمان ديگري احساس ميشود؛[12] زيرا بشر معاصر در فضايي زندگي ميکند که از يک سو به طور فطري، ميل شديد به وجود ايدهاي نجاتبخش را در درون خود احساس ميکند و از سويي ديگر، در ميان امواج پرغوغاي موجود در فضاي گفتمان بشر معاصر که تفکر اومانيستي مدرنيسم وجه غالب آن است؛ هيچ آهنگ روحافزا و آرامبخشي را که بتواند به نداي دروني و استغاثة فطري آنان پاسخ دهد، نمييابد (صمدي، 1388، شماره11: 132).
در چنين وضعيتي، به نظر ميرسد عملياتي كردن انديشة «انتظار ظهور» و طرح «ايدة حکومت عدل جهاني مهدوي»، به عنوان اساسيترين نياز انسان معاصر، ميتواند پاسخگوي خلأ کنوني باشد؛ زيرا قرار دادن اين طرح در مدار گفتمان جهاني، زمينههاي فکري ضرورت چنين تبدلي را در اذهان پديد خواهد آورد و انظار عمومي را از انديشههاي متزلزل و نامتوازن، به سمت انديشة عقلاني، فطري و جامعنگر، سوق خواهد داد (همان: 134).
انتظار فرج، در شرايط فعلي، تلاش براي اعتلاي اسلام و بسط و توسعه آن در جهان است. بنابراين، کوشش براي شکلگيري جهانيشدن انتظار ظهور، مصداق بارز انتظار فرج و تمهيد مقدمات ظهور محسوب ميشود. جهانيسازي انتظار، به معناي به پذيرش عمومي رساندن باورها، ارزشها و نظام عقيدتي مبتني بر باورداشت منجي موعود در سطح جهان است.
تبليغ انديشه مهدويت در عرصه جهاني مستلزم چند تلاش است:
ـ ستادهاي تبليغات ديني[13] بايد انديشه مهدويت را به گونهاي واقعبينانه و مطابق نيازهاي بينالمللي و با ادبيات جهاني و ابزار و امکانات پيشرفته، ارائه کنند.
ـ در صحنة بينالملل، در تبليغ انديشه مهدويت بايد تا حد ممکن بر مشترکات تکيه کرد؛ به عنوان نمونه باورداشت منجي در اديان و تکيه بر اشتراکات در اين زمينه بسيار راهگشا ميباشد. در ترويج انديشه مهدويت بيش از تکيه بر استدلال بايستي آن را با عواطف انساني آميخته کرد (کاوياني،1387: 273).
ـ تبيين و ترويج اصول، آرمانها، و نيازهاي گمشده بشري در عرصه بينالملل که انديشه مهدويت پاسخگوي آن است؛ همچون عدالتجهاني، صلحجهاني، امنيتجهاني، رفاه عمومي، رشد و بلوغ فکري، تعالي و کرامت انساني در اين زمينه راهگشا خواهد بود.
ـ تلاش رسانهاي در جهت بازترسيم دستاوردهاي عظيم عصر ظهور، نظير فرهنگسازي جامع در عصر ظهور، بازسازي کرامت انساني، بسط عبوديت.
ـ موعودشناسي تطبيقي اديان و تبيين امتيازات موعود شيعي، از جمله موضوعات مفيد در اين عرصه است.
ـ تبيين ناکاميهاي تاريخي مکاتب و فرقههاي خودساخته بشري در تحقق بخشيدن به نيازهاي فطري انسان.
ـ آخرالزمانشناسي از نظرگاه فلسفه نظري تاريخ و مطالعات ادياني.
- بازپيرايي پيام مهدوي در رسانهها
از جمله مؤلفههاي مهم در فرايند نهادينهسازي انديشه مهدويت در رسانه، مرتبط بودن نياز دروني، با پيام است. براي ترويج انديشه مهدويت و تقويت باورهاي مهدوي در جامعه روشهاي تحميلي و اجباري نميتواند به گونه شايسته و بايسته مؤثر واقع شود.
رسانهها در حوزة مطالعات ديني، در عين حفظ اصالت و عمق هر رأي و فکر، ميتواند آن را به واضحترين صورت ممکن، يعني با نزديکترين بيان به مرتبة فهم تودة مردم، به مخاطبان خود انتقال دهد. اگر دو يا چند پزشک بر سر بالين بيماري به زباني چنان فنّي و تخصصي سخن بگويند که خود بيمار کلمهاي از آن را فهم نکند، باکي نيست؛ زيرا به هرحال حاصل اين تبادل نظرها توصيه دارو و درماني است که بدون اينکه بيمار اندک آگاهياي از چند و چون آن داشته باشد، تأثير خود را بر بدن بيمار خواهد داشت. اما اگر تودة مردم از گفتهها و نوشتههاي انديشمندان جامعه چيزي سر در نياورند، تشخيصها و درمانهاي آنان مسئلهاي را حل و مشکلي را رفع نخواهد کرد؛ زيرا در اين جا تأثير دارو و درمان متوقف بر اطلاع و فهم کساني است که دارو و درمان برايشان توصيه ميشود. از اين رو، انديشوران اين حوزه نبايد ثقل و صعوبت و غموض سخن را دليل و علامت عمق آن تلقي کنند و سخنان دشوار و پيچيده و ديرياب را دستماية فضل فروشي و تفاخر بدانند.
در زمينه بازپيرايي پيام مهدوي در رسانه پيشنهاد ميشود:
ايجاد فضا از سوي مديران رسانه براي زمينهيابي عنصر خلاقيت در تهيهکنندههاي برنامههاي مهدوي؛
تغيير نگرش به جذب تهيهکنندگان برنامههاي مهدوي با عنوان هنر ـ فن؛ نه کارمند اداري صرف بودن؛
جذب و پرورش متخصصان رسانهاي، به منظور فکر خلاقيتمحور[14] در عرصه مهدويت؛
ايجاد فضاي باز براي جذب افراد مستعد و نوانديش در چارچوب ارزشهاي ديني؛
درک درست پيام مهدوي انتقالي؛[15]
توليد صحيح پيام مورد نظر؛[16]
ارائه مناسب پيامهاي مهدوي براي گروه سني کودک و نوجوان؛[17]
داشتن چشم مسئلهياب در مطالعات مهدوي؛[18]
برخورداري از دغدغه اثربخشي برنامه مهدوي؛[19]
توجه همزمان به دو مقوله «شناخت» و «عاطفه» در ارائه پيامهاي مهدوي؛[20]
پيوند مدل محتوايي معارف مهدويت برگرفته از متخصصان اين موضوع و مدل ساختاري برگرفته از کارشناسان رسانه و هنرمندان؛
رعايت تدريج و پرهيز از شتابزدگي در تبيين معارف مهدوي: فرايند فهم و درک معارف ديني، فرايندي مستمر و تدريجي است و نمي توان بدون در نظر داشتن موقعيت مناسب، برنامه معرفتي خاصي را به صورت شتابزده به مرحله اجرا درآورد. اين امر نه فقط در مورد کودکان، که در مورد بزرگسالان نيز صادق است. در مباحث يادگيري، دو اصطلاح «زنجيرهسازي»[21] و «يادگيریِ سلسله مراتبي»[22] به قانون تدريج اشاره دارند (کاوياني،1387: 141).
بنابراين، اگر به مخاطبان مهدوي اجازه دهيم که براي کشف يک مطلب پيچيده وقت صرف کنند، به رشد فکري آنان بيشتر کمک کردهايم تا اينکه همان مطلب را در مدت کمتري به آنها ياد بدهيم.[23]
نتيجهگيري
در دنياي امروز، رسانهها افکار عمومي جهانيان را جهت ميدهند و به موجب شکلگيري عقايد، گرايشها و رفتارهاي مورد نظر را شکل ميدهند. همچنين با تغيير بينشها و منشها شالودههاي هويتي جوامع را ميسازند. اثرگذاري رسانهها بر حوزة معارف مهدوي در جامعه، در گرو استحكام باور به مهدويت، تغيير انديشه و احساس نامطلوب و تغيير رفتار ناصواب است.
رسانه در عرصه مطالعات مهدوي بايد با روشهاي علمي مخاطبشناسي، نيازهاي همه مخاطبان را مورد توجه قرار دهد تا از اين طريق بتواند اعتماد آنان را جلب کند و روز به روز بر کميت و کيفيت مخاطبان خود بيفزايد. طبيعي است هرچه پيام رسانه به مخاطبان بيشتري برسد، اثربخشي رسانه در مديريت افکار عمومي در عرصه منجي باوري و موعودباوري نيز بيشتر ميشود.
آموزش عمومي در عرصة معارف مهدويت، هشداردهي نسبت به شبهات، گزارش فعاليتهاي مهدوي، ساماندهي افکار عمومي در حوزه آموزه مهدويت و... همگي از وظايف مهم و اساسي است که رسانهها در اين عرصه بر عهده دارند.
همسويي با تغييرات و مقتضيات زماني در انتقال مفاهيم مهدوي، بازپيرايي پيام مهدوي در رسانهها، از جمله مواردي است که بر رويکرد کيفي به آموزه مهدويت در رسانهها اثر گذار است.
منابع
اسدي، علي (1370). افکار عمومي، تهران، سروش.
پويا، عليرضا (بهار1390).«نقش رسانههاي جمعي (بهويژه رسانه ملي) در پشتيباني از راهبردهاي سند چشمانداز جمهوري اسلامي ايران»، فصلنامه پژوهشهاي ارتباطي، ش 65.
ذوالقدر،حسين (پاييز 1391). «نقش تلويزيون در فرايند جهاني محلي شدن»، فصلنامه پژوهشهاي ارتباطي، ش 3.
ساروخاني، باقر (1372). جامعه شناسي ارتباطات، تهران، انتشارات اطلاعات.
شاهمحمدي، عبدالرضا (بهار 1383). «جايگاه رسانه و فرهنگ در فرايند جهانيشدن»، فصلنامه پژوهش و سنجش، ش 37).
صلواتيان، سياوش و روشندل اربطاني، طاهر(تابستان1390). «مديريت رسانهاي بحران رويکردي پيشگيرانه»، فصلنامه پژوهشهاي ارتباطي، ش 66.
عامري، داود (زمستان 1390). «درآمدي بر مؤلفههاي جنگ نرم»، فصلنامه راهبرد فرهنگ، ش16.
فرقاني، محمد مهدي (1384).«تقابل سنت و فناوري در جامعه ارتباطي»، فصلنامه علوم اجتماعي، ش28 و29.
فرجاد، محمد حسين (1363). آسيبشناسي اجتماعي و جامعهشناسي انحرافات، تهران، انتشارات بدر.
10.کاوياني، محمد (1387). روانشناسي و تبليغات (با تأکيد بر تبليغ دين)، قم، پژوهشگاه حوزه و دانشگاه.
11.کريمي، عبدالعظيم (1381). راهبردهاي روانشناختي تبليغ، تهران، ستاد اقامه نماز.
12.كريمي، يوسف (1379). نگرش و تغيير نگرش، تهران، مؤسسه نشر ويرايش.
13.مهرداد،هرمز (1380). مقدمهاي بر نظريات و مفاهيم ارتباط جمعي، تهران، مؤسسه فرهنگي- پژوهشي فارابي.
14.نقيب السادات، سيدرضا (تابستان 1390). «رسانههاي فراگير خبري و ايجاد جريان بيداري اسلامي»، فصلنامه مشرق موعود، شماره 18.
15.ويندال، سون؛ سيگنايرز، بنو و اولسون (1376). جين، کاربرد نظريههاي ارتباطات، ترجمه عليرضا دهقان، تهران، مرکز مطالعات و تحقيقات رسانهها.
16.صمدي، قنبرعلي (پائيز 1388). آموزه انتظار و زمينه سازي ظهور، فصلنامه مشرق موعود، شماره 11.
[1] . رسانهها از يک طرف به خلق يک دموکراسي الکترونيک توفيق يافته اند که از طريق آن شهروندان ميتوانند ببينند، بشنوند و همزمان دربارة رهبران سياسي خود قضاوت کنند و از طرف ديگر، به خلق نوعي توتاليتاريسم الکترونيک (از رهگذر فناوري مستبدانه) ياري ميرسانند و چشم و گوش شهروندان را به حقايق و وقايع ميبندند (ر.ک: محمد مهدي فرقاني،«تقابل سنت و فناوري در جامعه ارتباطي»، فصلنامه علوم اجتماعي، شماره 28 و29، 1384: 62).
[2]. صاحب نظران، مطالعة نگرش (Attitude) را براي درك رفتار اجتماعي، حياتي ميدانند. آنان معتقدند كه نگرشها تعيينكننده رفتارها هستند و با تغيير دادن نگرشهاي افراد ميتوانيم رفتار آنان را پيشبيني كنيم يا بر رفتار آنان كنترل داشته باشيم. تعريفهاي بسيار متعدد و متنوعي از نگرش شده است. عدهاي آن را سازمان با دوامي از باورها حول يك شيء يا موقعيت ميدانند كه فرد را آماده ميكند تا به صورت ترجيحي نسبت به آن واكنش نشان دهد. برخي معتقدند نگرش نظام با دوامي از ارزشيابيهاي مثبت يا منفي، احساسات عاطفي و تمايل به عمل مخالف يا موافق يك موضوع اجتماعي است. در اين زمينه ر.ک: يوسف كريمي، نگرش و تغيير نگرش: 8.
[3] . اعتقادات و باورهاي انسانها، نه تنها ارزشمندترين بخش تشکيلدهندة شخصيت فردي و اجتماعي آنهاست؛ بلکه برپايه آنهاست که منظومههاي رفتاري شکل مي گيرند. حساسيت و اهميت باور در تصميمگيري و عمل، به قلب يا مغز تشبيه ميشود. طبيعي است وقتي قلب و مغز انسان و جامعه، در معرض تغيير و تحول و حمله قرار گيرد، همه چيز انسان و جامعه هدف قرار گرفته است.
[4] . از اين نکته نبايستي غافل شد که تغييرات احساسي و هيجاني به مراتب آسان تر است و همين وصف موجب ميشود در مقايسه با تغيير باور يا فکر سادهتر بتوان با مديريت احساسات نسبت به توليد و توسعه رفتارهاي ساختار شکن در جامعه يا اقشار آن اقدام کرد. در اين زمينه رک: داود عامري، «درآمدي بر مؤلفه هاي جنگ نرم»، فصلنامه راهبرد فرهنگ، شماره شانزدهم، زمستان 1390: 38.
[5] . واژه مخاطب معاني متعددي دارد و توافق کمي بر سر تعريف آن وجود دارد. در پژوهشهاي ارتباط جمعي، پژوهشگران تمايل دارند مخاطب را کسي بدانند که داوطلبانه به محتواي رسانه معيني روي ميآورد. ر.ک: سون ويندال و ديگران، کاربرد نظريههاي ارتباطات، ترجمه عليرضا دهقان: 285.
[6] . گستره وجودي مخاطب براي رسانه، شبيه به يک منطقة عملياتي براي فرماندهان نظامي است؛ همانگونه که فرمانده نظامي، اگر بدون شناخت از منطقه، دست به عمليات بزند، خطا کرده و امکان دارد با خطرهاي بزرگي روبهرو شود. رسانه نيز دقيقاً همينگونه است. در وجود مخاطبان نيز موانع بزرگ و کوچک رواني و موقعيتهاي استراتژيک و... وجود دارد که اگر در صدد تسخير مخاطب هستيم، بايد به شناسايي او بپردازيم.
[7] . البته مطبوعات به دليل پرداختن به چرايي و چگونگي يک مسئله، نقش پررنگتري در اين مرحله دارند. در واقع رسانههاي مکتوب، به دليل «تقويم پذيري» ميتوانند اطلاعات جزيي و تفسيري بسياري راحتي به صورت يک ويژهنامه يا سلسله مقالات پيوسته، در اختيار خوانندگان خود قرار دهند.
[8] . در آموزههاي ديني، زمانشناسي مورد تأکيد فراوان قرار گرفته است. در روايت منسوب به امام علي حضرت ميفرمايد: «لاتَقْسِروا أولادَکُمْ عَلي آدابِکُم فأنَّهُمْ مَخْلوقونَ لِزَمانٍ غَير زَمانِکُم؛ فرزندانتان را به ادب خود ]آنگونه که خود تربيت شدهايد[ مجبور نسازيد که آنان پديدههاي زمان ديگري هستند» ر.ک: شرح نهجالبلاغه، ابن ابيالحديد، ج2: 267.
[9] . برداشتي از: علي اسدي، افکار عمومي: 109.
[10] . يکي از زمينههايي که تبليغ ديني را تحتتأثير خود دارد، موضوع «جهانيشدن» است. ادبيات سياسي – اجتماعي جهان، و به تبع آن، ايران، پر از مفاهيمي مثل «حکومت جهاني»، «نظام جهاني»، «حقوق بشر جهاني»،« صلح جهاني»، «امنيت جهاني»، «بحران جهاني»، «فرهنگ جهاني»، « بازار جهاني»، «تورم جهاني»، «اقتصاد جهاني»، «تعليم و تربيت جهاني»، « گفتوگوي تمدنها»، «برخورد تمدنها» و «دهکدة جهاني» است. ر.ک: تاملينسون، جهانيشدن و فرهنگ: 15. طبيعي است که از الزامات تبليغ ديني در عرصه جهاني، ارتباط با اين مفاهيم و چارچوب معنيشناختي است.
[11] . اين سطور يادآور اين نکته است که سرعت تغييرات فرهنگي و تکنولوژي آنقدر زياد است که به ما فرصت صبور بودن و به آرامي از خواب بيدار شدن و خو گرفتن با دنياي بيرون را نميدهد، در اين زمان، مبلغان ديني بايد جايگاه دين را در اين فرايند سريع و پيچيده دريابند.
[12] . اگر افکار عمومي مردم جهان متوجه باشد که نظام ليبرال دموکراسي با شعار دفاع از حقوق فردي، هم کرامت فرد را پايمال نموده و رأي او را در خدمت توسعة تمنيات مادي قرار ميدهد و هم مصالح جمع را در اختيار اقليت صاحب قدرت و ثروت قرار مي دهد هيچگاه ادعاي کمال و برتري اين نظام سياسي را نميپذيرد. ر.ک: عليرضا پيروزمند، مباني و الگوي مهندسي فرهنگي: 284.
[13] . مانند سازمان تبليغات اسلامي، سازمان فرهنگ و ارتباطات و سازمان مدارس و حوزههاي علميه خارج از کشور و .
[14] . دارا بودن فکر خلاق در تهيه برنامههاي مهدوي مهمترين نقش را در دستيابي به اهداف دارند. برخورداري از تفکر خلاق، به معناي رصد معضلات و اولويتهاي معرفتي در برنامههاي مهدوي است.
[15] . درک دقيق و صحيح ابعاد مختلف محتواي پيام مهدوي، اقدامي مهم است؛ زيرا چه بسا بدون درک درست و عميق پيام، محتوايي غير از آنچه مورد نظر است، يا حتي در تعارض با آن قرار دارد، انتقال يابد که در هر حال، نتيجه، دور شدن از هدف است.
[16] . استفاده مناسب از فناوريها و شيوههاي هنري توليد پيام نقشي با اهميت دارند. ساختار فني و هنري پيام بايد با محتواي مهدوي پيام هماهنگي داشته باشد و پيام در ساختار و قالبي توليد شود که از حداکثر جذابيت و ارزش هنري برخوردار باشد و بتواند مخاطب را جذب کند. در اين زمينه ر.ک: عليرضا پويا، «نقش رسانه در پشتيباني از راهبردهاي سند چشمانداز جمهوري اسلامي ايران»، فصلنامه پژوهشهاي ارتباطي، شماره 65: 158.
[17] . گفتني است که در صداو سيما به مخاطبان کودک و نوجوان کمتر – يا بهتر بگوييم اصلاً- توجه نشده و برنامه ويژهاي در حوزه معارف مهدوي براي اين گروه سني ساخته نشده است.
[18] . ديدن رخنهها، خلل و نيازهاي عيني، حاصل مواجهه دقيق با تبيين انديشه مهدويت در رسانه است. کساني که در مواجهه با امور، معضلات و مسائل را مييابند، در هدفگذاري موفقترند.
[19] . براي کسي که در تهيه برنامه مهدوي فاقد نگراني اثربخشي است و صرفاً براي اسقاط تکليف به موضوع مينگرد هدف مهم نيست و برنامه را فاقد کارآيي ميکند.
[20] . امامان معصوم نيز از اين دو مقوله به درستي استفاده کردهاند. ادعيه ما بيشتر عواطف را پرورش ميدهند. در اهميت اين موضوع بايد گفت که اگر شناخت به صورت صحيح شکل گرفت، ديگر براي عواطف مناسب آن، حد و مرزي وجود ندارد. به هنگام متقاعد کردن ديگران اگر عواطف جاري ميان دو طرف، مثبت باشد، چندان به استدلال نياز نيست؛ اما اگر عواطف منفي باشد، گاهي با قويترين استدلالها نيز نميشود طرف مقابل را متقاعد کرد. از ديدگاه علمي نيز جايگاه عواطف، بسيار قابل توجه است. آقاي رابرت کوپر، برخلاف بسياري از روانشناسان که ضريب هوششناختي(IQ) را سبب پيشرفت و تکامل و ارتقا دانستهاند، اين ديدگاه را باطل شمرده و ثابت کرده است که اين قلب انسان است که او را متحول ميکند. وي ضريب هوش عاطفي (EQ) را معيار کارآيي انسان ميداند.ر.ک: محمد کاوياني، روانشناسي و تبليغات: 114.
[21]. Chaining.
[22]. Learning hierarchies.
[23] . اين سرعت شتابزا نه تنها در يادگيري معنادار و تربيت دروني کمکي نميکند، بلکه خود موجب کندي يا توقيف نيز ميگردد. قابل ذکر است که نبايد موضوع تدريج و پرهيز از شتابزدگي در تبيين معارف مهدوي را با کندي و از دست دادن فرصتها خلط کرد. در پاسخ به نيازهاي مهدوي مخاطبان توجه به اصل تدريج حياتي است. انتظاري نابجا است که بخواهيم معارف غني مهدوي را در يک يا دو برنامه مهدوي تبيين کنيم. در مرحله اول بايد بعد عاطفي مخاطب را در کنار بعد شناختي تقويت کرد و از موضوعاتي نظير محبت امام به شيعيان، نياز به امام استفاده کرد.
نویسنده:
اميرمحسن عرفان