نضج گیری تشیع در طبرستان

(Reading time: 4 - 7 minutes)

در دوران خلافت امويان و عباسيان،يكى از جريانهاى معارض و ستيزه گر با ايشان علويان بودند.در دوره حكومت ظالمانه حجاج بن يوسف ثقفى(95-75 ه ق)بر عراق علويان در معرض آماج شكنجه و آزار وى قرار گرفتند.اين امر موجب شد كه علويان به منظور پناه جويى،متوجه سرزمينهاى شرق قلمرو خلافت گردند.با مهاجرت تدريجى علويان به اين مناطق،زمينه هاى گرايش به آل على عليه السّلام رشد كرد و در چنين بسترى بود كه قيام يحيى بن زيد علوى در خراسان در سال 125 ه ق و بلافاصله پس از او قيام عبد الله بن معاوية بن عبد الله بن جعفر بن ابى طالب،در نواحى مركزى ايران و همچنين قيام شريك بن شيخ المهدى در بخارا،عده اى از مردم اين نواحى را به سوى خويش جلب كرد.همچنين عده ديگرى از علويان ساكن در نقاط ديگر را بدين سو متوجه ساخت.علويان كه به عنوان جريان معارض مورد ضرب و شتم عمال خلفا قرار مى گرفتند،براى پناه گرفتن مناسبترين منطقه را مناطق هموار جنوب سلسله كوههاى البرز،يعنى شهرهايى چون قزوين،رى،قم،ساوه و آوه تشخيص دادند.اين نواحى بيشتر بدين علت مورد توجه بود كه در مواقع خطر،دستيابى به مناطق كوهستانى مشرف به اين شهرها به سهولت امكانپذير نبود.يحيى بن عبد الله بن حسن بن حسن المجتبى عليه السّلام از علويانى بود كه از زمينه هاى فرهنگى و سياسى منطقه ديلم بهره گرفت و بر ضد هارون الرشيد شوريد.وى در قيام شهيد فخ (1)شركت داشت.يحيى در جستجوى كانونى مناسب براى شورش بر ضد دستگاه خلافت،سرانجام بعد از دو سال و نيم طبرستان را برگزيد.او نخست به نزد شروين بن سرخاب از آل باوند(از حكام محلى طبرستان)رفت و چون از طرف وى مورد حمايت قرار نگرفت با صد و هفتاد تن از همراهان خود به منطقه ديلمان روى آورد. (2)

اما از همان ابتدا،بيشتر همراهان يحيى،تحت تأثير افرادى كه اعتقادات زيدى بتريه (3)داشتند در رهبرى او تشكيك كردند يحيى بن عبد الله فقط با هفتاد تن از ياران خود به نزد حاكم ديلم از آل جستان رفت و از طرف او مورد حمايت قرار گرفت. (4)

حمايت حاكم آل جستان،موجب گرايش بيشتر مردم تحت امر او به يحيى گرديد و در نتيجه عده زيادى با وى بيعت كردند و او را به پيشوايى پذيرفتند. (5)هارون الرشيد كه به خطر عظيم اين شورش آگاه بود و همچنين مى دانست كه جنگ با يحيى بن عبد الله،در نواحى ديلمان كارى مشكل و شايد بى نتيجه است،از خاندان برمكى كمك گرفت و فضل بن يحيى را به حكومت ولايت گرگان و طبرستان و رى منصوب كرد و او را با پنجاه هزار تن از سپاهيان خويش به منطقه فرستاد.فضل بن يحيى برمكى با ارسال هداياى گرانقيمت براى حاكم جستانى،او را متقاعد كرد كه از حمايت يحيى بن عبد الله دست بردارد و او را وادار به صلح كند. (6)به همين دليل،يحيى بن عبد الله از حمايت حاكم جستانى و مردم تحت تأثير او محروم شد و همچنين از حمايت جمعى از همراهانش كه از زيديان بتريه بودند،نااميد شد،بنابراين يحيى مقاومت و ايستادگى در برابر سپاهيان خليفه را بى نتيجه ديد و سرانجام به پيشنهادهاى مكرر صلح فضل بن يحيى برمكى پاسخ مثبت داد.

فضل بن يحيى به وى پيشنهاد كرد كه اگر صلح كند از خليفه براى وى امان خواهد گرفت.عاقبت يحيى پس از دريافت امان نامه اى كه به خط هارون نوشته شده بود و قضات و فقها و بزرگان بنى هاشم نيز بر آن شهادت دادند،خود را تسليم كرد، (7)اما هارون الرشيد به عهد خود وفا نكرد و با بهانه هاى واهى،يحيى را به شهادت رساند (176 ه ق). (8)در اينكه يحيى بن عبد الله در مدت كوتاه اقامت خويش در منطقه ديلمان تا چه اندازه توانست از نظر فرهنگى تأثيرگذار باشد،مطلب روشنى در منابع يافت نمى شود.در برخى از منابع آمده است كه عده اى از مردم ديلم به دست يحيى اسلام آوردند و يحيى در آنجا مساجدى نيز بنا كرد. (9)به هرحال تأثيرات مذهبى يحيى بن عبد الله كه در آغاز چندان به چشم نمى آمد به مرور ايام در فرهنگ آن جامعه رسوخ كرد.بعد از اين واقعه نيز مهاجرت علويان به اين منطقه ادامه يافت و به هنگام طرح مسئله ولايتعهدى حضرت رضا عليه السّلام،شمارى از علويان به همراه آن حضرت به خراسان آمدند. (10)وقتى آوازه اين حركت در جهان اسلام پيچيد،علويان ديگرى نيز از نقاط مختلف به ويژه مدينه عازم خراسان شدند.

حضرت رضا عليه السّلام بيست و يك برادر داشت كه همۀ آنان به همراه بنى اعمام خود از سادات حسينى و حسنى به سوى خراسان حركت كردند.آنان وقتى به نواحى رى رسيدند،خبر شهادت آن حضرت را شنيدند و مورد تهديد و تعقيب مأمون قرار گرفتند.

برخى از اين سادات در همين نواحى به شهادت رسيدند،ولى بيشتر آنان به كوههاى طبرستان پناه بردند و در آن ديار سكونت گزيدند. (11)عده اى از علويان نيز كه به همراه برادر حضرت رضا عليه السّلام مشهور به«سيد جلال الدين اشرف»تا شهر قم آمده بودند،به محض وصول خبر شهادت آن حضرت عليه السّلام از راه قزوين به ديلمان پناه بردند. جنگهايى كه از سيد جلال الدين در اين ديار گزارش شده،حاكى از آن است كه دشمنانش فعاليتهاى سياسى و مذهبى او را تحمل نكردند و عاقبت او را به شهادت رساندند. (12)

مهاجرتهاى علويان به اين منطقه در دوره هاى بعد نيز ادامه يافت.به دليل سخت گيريهاى متوكل خليفه عباسى(232-247 ه ق)،مهاجرت علويان به منطقه امن طبرستان شتاب بيشترى گرفت. (2)گزارشى وجود دارد كه حضرت عبد العظيم حسنى عليه السّلام تا پيش از نيمه اول قرن سوم هجرى در طبرستان بود و از آنجا به رى مهاجرت كرد. (13)

در سال 249 ه ق بعد از سركوبى قيام يحيى بن عمر حسينى در كوفه توسط خليفه «مستعين»،بسيارى از ساداتى كه در قيام وى شركت داشتند به دنبال يافتن محلى امن، به سوى كوههاى شمال عراق عجم گريختند و سرانجام در طبرستان مستقر شدند. (14)

حضور روزافزون علويان درپى مهاجرتهاى متوالى كه تا نيمه قرن سوم ه ق ادامه داشت،به تدريج اذهان و افكار مردم طبرستان را براى تحول عمده در مسائل اجتماعى،سياسى و فرهنگى منطقه فراهم كرد

1- .مطهر بن طاهر مقدسى،البدء و التاريخ؛به اهتمام كلمان هوار،پاريس،1899 م،ج 6،ص 100. 2- .ابو العباس حسنى،مصابيح،اخبار ائمة الزيديه،تحقيق ويلفرد مادلونگ،بيروت،دار النشر، 1987 م،ص 80. 3- .شاخه اى از زيديان كه پيروان حسن بن صالح بن حسن و كثير النوى معروف به ابتر بودند.آنان حضرت على عليه السّلام را افضل مردم پس از پيامبر اكرم صلّى اللّه عليه و اله مى دانستند و در اصول به رأى معتزله و در فروع به مذهب ابو حنيفه بودند و در برخى مسائل پيرو شافعى و شيعه امامى هستند.(مقالات اسلاميين،ص 69،الملل و النحل،جلد اول،ص 162-161). .مقاتل الطالبيين،پيشين،ص 450-428. 4- .ابو طالب،الناطق بالحق(يحيى بن حسين)،الافادة فى تاريخ الائمة السادة(اخبار ائمة زيديه) تحقيق ويلفرد مادلونگ بيروت،دار النشر،1987 م،ص 80. 5- .محمد بن على بن طباطبا،ابن طقطقى،الفخرى فى الآداب السلطانيه و الدول اسلاميه،ترجمه محمد وحيد گلپايگانى،تهران،انتشارات علمى و فرهنگى،1367 ش،ص 266-265. 6- .حميد بن احمد محلّى،حدائق الورديه فى مناقب الزيدية،اخبار ائمة الزيدية،تحقيق ويلفرد مادلونگ بيروت،دار النشر،1987 م،ص 179 و مقاتل الطالبيين،پيشين،ص 468. 7- .هندو شاه نخجوانى،تجارب السلف،تصحيح عباس اقبال،تهران،كتابخانه طهورى،1357،ص 138 8- .مقاتل الطالبيين،همان،ص 479. 9- .حدائق الورديه فى مناقب ائمة زيدية،پيشين،ص 197. 10- .محمد بن نعمان،ابن معلم(شيخ مفيد)،الارشاد؛ترجمه و شرح محمد باقر ساعد خراسانى تهران، كتابفروشى اسلاميه،1364 ش،ص 600. 11- .اولياء الله آملى،تاريخ رويان،تصحيح دكتر منوچهر ستوده،بى جا،انتشارات بنياد فرهنگ ايران، 1348 ش،ص 84. 12- .جنگ نامه سيد جلال الدين اشرف،تصحيح محمد روشن،چاپ دوم،بى جا،نشر علم،1366 ش، ص 111 به بعد. 13- .تاريخ رويان،همان،ص 84. 14- .ابو اسماعيل ابراهيم بن ناصر،ابن طباطبا،منقلة الطالبيه،ترجمه محمد رضا عطائى،مشهده آستان مقدس،1372 ش،ص 235.


Print   Email