چکیده
با مرگ «العاضد لدین الله»، آخرین خلیفه فاطمی در سال ۵۶۷ق، صلاحالدین ایوبی با اعلام پایان خلافت فاطمیان، مصر را قلمرو عباسیان خواند و فرمان داد در قاهره به نام خلیفه عباسی، مستضیء (566ـ575ق)، خطبه بخوانند. از آن پس، مصر وارد مرحله جدیدی از تاریخ خود شد. تشیع جای خود را به تسنن داد، حکومت از فاطمیان به ایوبیان رسید و دانشگاه الأزهر جای خود را به مکتبخانههای شافعی و مالکی بخشید. ایوبیان بر تودههای شیعی سخت گرفتند و برای نابودی کامل مذهب شیعه در این منطقه دست به اقدامات جامعی زدند. سلسله ایوبیان را در مصر بنا نهادند که در اثر آن، اسماعیلیان حافظی مورد آزار و اذیت قرار گرفتند و بسیاری به قتل رسیدند. در این دوران شیعیان دوران سختی را تجربه کردند و با تحولات سیاسی و فکری مختلفی روبهرو شدند. این نوشتار درصدد تحلیل این دوره است.
کلیدواژهها
مقدمه
با فروپاشی فاطمیان و ظهور ایوبیان، فشار بر میراث شیعی به اوج خود رسید. کتب اسماعیلیان کتب ضاله قلمداد و نابود شدند، قدرت ظاهری فاطمیان به تاریخ پیوست و جز نام و نشانی از آنان باقی نماند. امروزه از آن حکومت بزرگ فقط دو فرقه جدا شده از فاطمیان، یعنی نزاریان و طیبیان، باقی مانده که در ایران، یمن و هند به راه خود ادامه دادهاند (طقوش، 1380: 38). ایوبیان با مرگ آخرین خلیفه فاطمی، العاضد لدین الله در سال 567ق، در مصر به حکومت رسیدند و با قتل توران شاه در سال ۶۴۸ق/۱۲۵۰م به دست ممالیک پدرش، دوران حکومتشان در مصر به پایان رسید. در دوران حکومت و قدرت ایوبیان شیعیان با چالشها و سختیهای متعددی روبهرو بودند. برای آشنایی بیشتر با این دوران لازم است مختصری درباره اوضاع پیش از آن بدانیم.
یک ربع قرن پیش از سقوط فاطمیان، مصر شاهد بحرانهای اقتصادی متعددی بود. بخشی از این بحرانها از سوء تدبیر اقتصادی و دستاندازی وزیران بر اموال دولتی بود و بخشی دیگر از علل طبیعی مرتبط با کاهش یا افزایش آب نیل ــ که اختلال در تولید، گرسنگی و شیوع وبا را در پی داشت ــ نشئت میگرفت. این بحرانها در کنار مشکلات داخلی، ناشی از درگیری و رقابت وزیران بر سر قدرت بود که به یاری طلبیدن از نیروی خارجی و ضعف خلیفه فاطمی منجر میشد.
اقدام شاور اسدی، وزیر فاطمی، در استمداد از نورالدین محمود در سال 559ق/1164م برای طرد صلیبیها از مصر، نشانه پایان دولت فاطمی بود. نورالدین محمود اهمیت تصرف مصر را از دو جنبه سیاسی و اقتصادی درک کرد.
به علت تغییر بنیادی سیاست خارجی صلیبیها، دوران آموری اول را باید آغاز مرحلهای جدید در نبرد آنان با مسلمانان تلقی کرد؛ تغییری سیاسی که علت سیاسی و اقتصادی داشت. با پیروزیهای پیدرپی نورالدین محمود در شام، آموری با بحران بزرگی مواجه شد که آغاز زوال سلطه صلیبیها بود. از این رو گسترش تصرفاتش به سمت مصر را ضروری دید و سیاست خود را بر حمله به مصر متمرکز کرد. این نبرد اسلامیصلیبی در مصر در سه مرحله در سالهای 558ق/1163م تا 564ق/1169م شکل گرفت. این مراحل سهگانه که به فرماندهی اسدالدین شیرکوه و همراهی برادرزادهاش، صلاحالدین، طی شد، سلطه نورالدین محمود زنگی بر مصر، خروج نهایی صلیبیها از مصر و ورود صلاحالدین ایوبی به صحنه سیاسی جهان اسلام را در پی داشت که چالشی جدید برای شیعیان بود.
صلاحالدین ایوبی، مؤسس سلسه ایوبیان
با توجه به نقش و تأثیر صلاحالدین ایوبی در برههای از تاریخ تشیع مصر، شناخت صلاحالدین ایوبى و آشنایى با شخصیت و روحیات و ویژگىهاى او لازم است. ایوبیان به ایوب بنشادی از ساکنان دوین منسوباند. همه ساکنان این منطقه از کردهای روادی تیره هذبانیاند؛ قبیلهای از اشراف که سابقه بردگی ندارند (ابنخلکان، 1977: 139؛ مقریزی، 1376: 148). برخی از ایوبیان در پی انکار نژاد کردی و اثبات نژاد عربی از نسل بنیامیه برای خود بودهاند و گفتهاند: «ما از اعراب هستیم که در کنار کردها ساکن شده، با آنها آمیختهایم» (مقریزی، 1377: 404ـ 405).
صلاحالدین یوسف بنایوب بنشاذی، که بعدها به صلاحالدین ایوبی معروف شد، در تکریت و به قولى در کرکوک واقع در کردستان عراق دیده به جهان گشود (معررى سامى، 1881: 2964). از گزارشهاى تاریخى برمىآید که او دلبستگى عمیقى به اسب و سلاح داشته است. صلاحالدین که شهرتش بیشتر به سبب شرکت در جنگهاى صلیبى[i] (532ق/1138م) است، در بین مسلمانان به «الملک الناصر» ملقب شده است. او علاوه بر فتوحات در برابر مسیحیان، به خوبی از مرزهای مسلمانان در مقابل مسیحیان حفاظت کرد. بیشتر مسلمانان صلاحالدین ایوبی را مبارز و مجاهدی میدانند که توانست با آزاد کردن بیتالمقدس از دست صلیبیان، اقتدار و افتخاری ویژه برای خود و جهان اسلام کسب کند و اسباب محبوبیت خود را فراهم سازد.
در بیشتر منابع تاریخی نیز به سیاست خارجی صلاحالدین توجه شده و از سیاست داخلی وی، بهخصوص نحوه تعامل و برخورد با مسلمانان و شیعیان به طور خاص، غفلت شده است؛ فقط برخی تاریخنگاران به طور گذرا و در لابهلای آثارشان درباره برخی مناسبات وی با شیعه قلم زدهاند. هرچند تلاشهای او در جنگ با صلیبیان درخور تقدیر و تحسین است، تعصب شدیدش به مذهب تسنن و دشمنیاش با شیعیان و مذهب تشیع، از نقاط منفی و غیر قابل قبول زندگی او است. وی پس از استیلا بر مصر با فاطمیان با خشونت تمام برخورد کرد و بعد از عزل دولت فاطمی، اقوام خود را یک شبه جایگزین آنان کرد. صلاحالدین پس از گذران یک بیمارى طولانی، در سال 589ق درگذشت (فلیپ، 1959: 187).
صلاحالدین ایوبی در مصر
صلاحالدین ایوبى با ورود به دستگاه خلافت فاطمى، تضعیف سازمانهاى دینى و شیعی را آغاز کرد و با تعصب خاصى که داشت به تقویت آیین اهلسنت همت گمارد. وی با اینکه در میان سردمداران حکومتی نفوذی نداشت (مقریزى، 1380: 308)، توانست با تکیه بر تواناییهای شخصیاش پلههای ترقی را بپیماید.
پس از انقراض خلافت فاطمی، چالشهای مذهبی و سیاسی بین اهلسنت (به رهبری صلاحالدین) و شیعه (بهخصوص اسماعیلیه) در مصر قوت گرفت. نتیجه این درگیری به انزوا و حاشیه رفتن شیعه و تفکر شیعی و تسلط عباسیان و اهلسنت بر آن منطقه از سرزمین اسلامی بود که تا امروز نیز ادامه دارد.
صلاحالدین امور را به سود خویش و زیان عاضد پیش میبرد. وی با نابود کردن مال و ثروت عاضد و تصرف برخی از آنها، موقعیت وی را تضعیف و موقعیت خود را تقویت کرد. صلاحالدین غلّات کمی برای مردم در نظر میگرفت و آنان را تحت فشار قرار میداد. وی امور را مستبدانه پیش میبرد و عاضد را از دخالت در کارها بازمیداشت تا اینکه بهتدریج حکمرانان منصوب فاطمیان را عزل و یاران و نزدیکان خود را به حکمرانی منصوب کرد. صلاحالدین سرانجام ضربه نهایی را بر پیکر فاطمیان وارد کرد و یکشبه تمام افراد صاحب منصب به جا مانده از فاطمیان را عزل و دستگیر کرد و یاران خود را به جای آنان نشاند. به این ترتیب، صلاحالدین و یارانش حکومت را به دست گرفتند. کاخها را تصرف کردند و زمام امور را به بهاءالدین قراقوش اسدی سپردند. در این زمان، سرزمین مصر ترس، شکنجه، آزار و شیونی فراموشنشدنی را به خود دید. خلیفه عاضد فاطمی دستگیر و روانه زندان شد. عبارت «حی علی خیر العمل» در اذان قدغن شد. نشان حکومت فاطمیان از میان رفت و به نام خلیفه عباسی حاکم در بغداد خطبه خوانده شد.
با مرگ آخرین خلیفه فاطمی، العاضد لدین الله در سال 567ق، صلاحالدین ایوبی به قدرت کامل رسید و سلسله ایوبیان را در مصر شکل داد. از آن پس مصر وارد مرحله جدیدی از تاریخ خود شد. حکومت از فاطمیان به ایوبیان رسید. ایوبیان شیعیان را به گناه ناکرده فاطمیان مجازات کردند. صلاحالدین ایوبی برای نابودی کامل مذهب شیعه در این منطقه دست به اقدامات زیادی زد؛ همه قضات شیعه را معزول کرد و قضاوت و داوری را به صدرالدین عبدالملک شافعی داد؛ مدرسههایی را برای فقهای شافعی و مالکی ایجاد کرد و مواجبی را برای طالبان آنها در نظر گرفت (ابناثیر، 1994: 137).
سیاستهای صلاحالدین در براندازی فاطمیان
وقایع پس از وزارت صلاحالدین در مصر بیانگر گذار تاریخی این کشور بود. هنوز دولت فاطمی به پشتوانه نظامیان و دولتمردان پابرجا بود و خطر صلیبیها در نزدیکی دروازههای شرقی مصر دولت را آزار میداد؛ بنابراین تثبیت مواضع حکومتی ضرورت داشت. صلاحالدین در مدتی کوتاه نشان داد که در اداره دولت بسیار شایسته است. او با راهکارهایی چون دلجویی از مصریان با بخشش اموال، مطیع کردن غلامان اسدالدین شیرکوه و غلبه کامل بر سپاه، تقویت مرکزیت سپاه با کمکهای نظامی نورالدین محمود ـ که در این رهگذر توران شاه، برادر صلاحالدین، با نیروی نظامی به او پیوست ـ تمام اختیارات (حتی اختیارات خلیفه) را به خود اختصاص داد (ابنواصل، 1382: 174). تدابیر صلاحالدین برای تقویت سیطره خود بر دولت و به حاشیه بردن خلیفه فاطمی، به شورش مؤتمن الخلافه، فرمانده نظامیان سودان و بزرگ خواجگان دربار،[ii] انجامید که صلاحالدین توانست این غائله را نیز به سود خود خاتمه دهد (ابناثیر، 1994: 345ـ346).
ساماندهی امور اقتصادى و بهبود وضعیت اقتصادی مردم یکى دیگر از اقدامات صلاحالدین بود که حمایت مردم از حکومت وی را در پی داشت. صلاحالدین در زمان وزارتش شرایط اقتصادى نسبتاً خوبى براى مردم فراهم کرد و از این راه توانست به هدف خود، یعنی شکست حکومت و مذهب شیعیان فاطمى در مصر، برسد.
در رفتار تند ایوبیان با فاطمیان و شیعیان علاوه بر تعصب مذهبی، انگیزههای سیاسی نیز دخالت مستقیم داشت؛ زیرا شیعیان در آن دوره تاریخی دارای قدرت سیاسی و اجتماعی قابل توجهی در جامعه مصر بودند. صلاحالدین ایوبی برای استقرار قدرت سیاسی خویش در جامعه مصر، سختگیری علیه شیعیان و حذف آنان از صحنه سیاسی و اجتماعی را ضروری میدانست. فرمان وی برای پیروی و اطاعت تمام مصریان از دو مذهب شافعی و مالکی و تأسیس و تقویت مدارس شافعی و مالکی از مهمترین اقدامات او برای استیلا بر جامعه مصر بود. او با برخی اقدامات نظامى و فرهنگى، بهرهگیری از حمایت علما و نیز تأسیس و تقویت مدارس علمیه اهل تسنن، به این مقاصد راه یافت. وی هرچند در زدودن مذهب تشیع (اسماعیلیه) به موفقیتهاى زیادى دست یافت، نتوانست به طور کامل تشیع را در مصر از بین ببرد.
صلاحالدین در مواقع ضرورى از اقدام فیزیکى و نظامى نیز براى از بین بردن شیعیان و عقایدشان استفاده مىکرد؛ اما به سبب سیاست زیرکانهاش در براندازى مذهب تشیع در مصر، آرام حرکت مىکرد. او که عاشق قدرت بود، هرگز دوست نداشت در راه رسیدن به شوکت و قدرت ناکام بماند. جلب رضایت خلافت عباسى و تعصب مذهبی صلاحالدین از دلایل اصلی فعالیتهاى وی برای براندازى تشیع مصر به حساب مىآید.
زمینهسازی برای تغییر مذهب
صلاحالدین پس از استقرار در جایگاه وزارت، موضعی مستقل از زنگیها گرفت و برای تغییر بنیادین در تمام حوزهها خود را آماده کرد. مأموریت اصلی او برخورد با مشکلات ناشی از شورشهای پایتخت بود. وجود وزیری سنی در دربار خلیفه اسماعیلی فاطمی مسئلهای جدید نبود؛ از حدود یک قرن پیش و در مقاطع مختلف، وزیران سنیمذهب در دولت خدمت میکردند. قیام نورالدین محمود با پرچم خلافت عباسی و متحد ساختن مصر و شام در برابر صلیبیها، نورالدین محمود و به تبع او صلاحالدین را به برافراشتن رایت عباسی در مصر ملتزم میکرد؛ اما با وجود اصرار نورالدین محمود و سرزنشهای خلیفه عباسی، صلاحالدین برای پیشگیری از واکنش سریع مردم مصر، در پی بسترسازی و زمینهچینی مناسب برای تغییر مذهب بود. صلاحالدین برای تثبیت قدرتش در مصر امور نظامی، اقتصادی و دینی را به گونهای برنامهریزی کرد که در صورت سقوط خلافت فاطمی، از ناحیه خلیفه آسیبی نبیند.
خطر اصلی نظامی از ناحیه سپاه مصر، متشکل از سواره نظام و پیاده نظام سفید و سیاه بود. صلاحالدین بهسرعت گروه جدید «صلاحیه» را از سربازان مصری الاصل، نظامیان اسدالدین شیرکوه و مملوکان ترک تشکیل داد و با حمایت آنان توانست شورش سپاهیان را سرکوب و آنان را به منطقه صعید تبعید کند. صلاحالدین در امور دینی نیز از اواخر 565ق/1170م به تضعیف سازمانهای دینی فاطمی و اسماعیلی و تقویت آیین اهل سنت اقدام کرد. او نظارت بر امور قضا و دعوت را عهدهدار شد، در 10 ذیالحجه 565ق/ 25 آگوست 1170م عبارت «حی علی خیر العمل» را از اذان حذف کرد، دستور داد تا در خطبه جمعه نام خلفای راشدین برده شود و بار دیگر تشکیک در نسب فاطمیان را مطرح کرد. صلاحالدین در زمینه اقتصادی پدرش را مسئول خزانه دولتی کرد (ابنشداد، 1994: 85؛ مقریزی، 1380: 405) و با لغو مالیاتهای رایج مصر و قاهره که بر اساس آن، دولت فاطمی سالانه 200هزار دینار میگرفت، و نیز آزاد کردن بازرگانی، مصریها را به خود متمایل کرد (مقریزی، 1380: 405؛ ابناثیر، 1414: 9/344). وی در کنار این سیاست، از نظام اقطاع که آن را از زنگیها وام داشت، بهره گرفت و در مقابل اقطاع، مقطع را ملزم کرد که هنگام جنگ به او کمک کند (خلیل، فواد، بیتا: 174ـ176).
صلاحالدین با تغییر مذهبی که ایجاد کرد مجبور شد قضات شیعه را عزل و منصب قضاوت مصر را در جمادیالثانی 566ق/ مارس 1171م به قاضی صدرالدین عبدالملک بنعیسی بندرباس مارانی شافعی (ابنجوزی، 1398: 342ـ343) واگذار کند؛ از آن پس مذهب شافعی در مصر شایع شد. بارزترین مظهر تغییر مذهبی در مصر گسترش نحله اشعری بود که صلاحالدین متعصبانه و متأثر از سلجوقیان از آن پیروی میکرد. وی با این تغییرات، بر حوزه دینی مسلط شد و با گزینش قاضی فاضل به ریاست دیوان انشا، نظارت بر مکاتبات دولت را نیز متکفل شد (قلقشند، بیتا: 130ـ131).
به این ترتیب، اهداف صلاحالدین در پایان سال 566ق/1171م روشن شد. وی که نیتش در براندازی دولت فاطمی روشن بود، به دو علت در این مسیر آرام حرکت کرد: 1. تغییرات سریع در حالی که از خونریزی پرهیز داشت، به ضرر او و خانوادهاش تمام میشد (عاشور، 1993: 722ـ723)؛ 2. او از تسلیم شدن در برابر تقاضای نورالدین برای قطع فوری خطبه فاطمیان واهمه داشت؛ زیرا این امر او را به جدایی از مصر وامیداشت. او از خیزش مردم مصر به علت تمایلشان به علویان ترس و پرهیز داشت؛ زیرا هنوز حرکتهای شیعی در مصر نیرومند بودند. افزون بر آن، اگرچه صلاحالدین، نورالدین را سرور خود میدانست، قدرتش را مدیون خلیفه فاطمی بود.
نورالدین محمود آرزو داشت مصر و شام متحد شوند تا از امکانات اقتصادی و انسانی مصر در جهاد با صلیبیها استفاده کند. جدا از اختلاف نظر سیاسی، نورالدین استدلال صلاحالدین را رد کرد و در ذیالحجه 566ق/ آگوست 1171م اخطار نهایی درباره برکناری خلیفه فاطمی، العاضد، و اقامه خطبه به نام خلیفه عباسی، المستصفی بامرالله، را برای او فرستاد و او را به اجرای بیچونوچرای آن ملزم کرد (ابناثیر، 1994: 364). صلاحالدین دو راه بیشتر نداشت: درگیر شدن با نورالدین یا برخورد با خطر قیام شیعیان در مصر. احتمالاً از نظر صلاحالدین راه دوم کوتاهتر و کمهزینهتر بود؛ زیرا خلافت فاطمی بعد از غلبه صلاحالدین بر نظامیان سپاه ضعیف شده بود (رمضان، 1993: 723).
در هفتم محرم 567ق/ دهم سپتامبر 1171م برنامه مورد نظر نورالدین با قطع خطبه و ذکر نام خلیفه عباسی عملی شد و پرچم سیاه عباسی به آرامی و بدون درگیری (ابناثیر، 1994: 365) بالا رفت و وحدت مذهبی اسلام به شرق نزدیک بازگشت؛ حاکمیت سیاسی مصر و شام یکپارچه شد و صلاحالدین قصر فاطمی و فرزندان خلیفه العاضد را به تصرف خود درآورد.
اقدامات صلاحالدین ایوبى در براندازى مذهب شیعه
بنیانگذار سلسله ایوبیان یک سنى شافعى متعصب بود و طبیعی بود که برای از بین بردن مذاهب رقیب و ترویج مذهبش تلاش کند (شماعى رفاعى، 1404: 45ـ60). اقدامات او براى از بین بردن تشیع مصر را میتوان به دو دوره وزارت و حکومت تقسیم کرد.
اقدامات در دوران وزارت
صلاحالدین بعد از رسیدن به قدرت کوشش خود را براى از بین بردن مذهب تشیع آغاز کرد. وى در دوران دو ساله وزارتش، با توجه به ضعف و انحطاط دستگاه فاطمی، اقدامات و فعالیتهاى چشمگیرى جهت تضعیف مذهب تشیع انجام داد. وی ابتدا برای تحکیم نفوذ مردمی، رفاه عمومی را در نظر گرفت و با پیاده کردن نظام اقطاع و سامان دادن به اوضاع اقتصادى مردم، اصلاح وضعیت معیشتى را در پیش گرفت. این اقدام وى مقارن بود با اوضاع نابسامان اقتصادى در اواخر حکومت فاطمیان که مردم مجبور بودند سالانه 200هزار دینار به حکومت مالیات بدهند (ابناثیر، 1994: 344).
از دیگر اقدامات صلاحالدین در زمان وزارتش این بود که عبارت «حىّ على خیر العمل»، که شعاری شیعی بود، را از اذان حذف کرد. وی همچنین دستور داد نام خلفاى راشدین در هر خطبه برده شود. او تشکیک در اصل و نسب فاطمیان را دوباره مطرح ساخت (مقریزى، 1377: 271ـ272). تغییر قاضیان از دیگر اقدامات او در جهت مبارزه با تفکر تشیع بود. صلاحالدین با تغییر قضات سعى داشت مردم را مجبور کند دست از مذهب خویش بردارند و تن به مذهب دیگرى (شافعى) بدهند؛ از این رو قاضیان شیعه را عزل کرد و منصب قضاوت در مصر را به قاضى صدرالدین عبدالملک بنعیسى بنمارانى شافعى سپرد (ابناثیر، 1994: 336). تأسیس مدارس علمیه شافعى نیز از دیگر اقدامات او در زمان وزارت بود. گفتنی است که وى به منظور رسیدن به اهداف اصلاحی خود چارهاى جز کسب حمایت خلافت عباسى نداشت؛ علاوه بر آن، خلافت عباسی نیز به چنین اصلاحاتی نیاز داشت (طقوش، 1380: 34).
اقدامات در دوران حاکمیت
صلاحالدین برای رسیدن به هدفش، بیشتر توجه خود را به انجام کار فرهنگى در این زمینه معطوف داشت تا کار نظامى؛ زیرا هنوز حرکتهاى شیعى در مصر نیرومند بودند و تغییرات سریع همراه با خونریزى، واکنش علویان را در پى داشت که بهیقین به ضرر وى بود. از این رو در براندازى مذهب تشیع در مصر به جای نظامىگرى از روش فرهنگى استفاده کرد. او در این مسیر با مخالفتهایی روبهرو شد که بعضى از آنها کشمکشهایی خونین با مخالفان شیعی را در پی داشتند (قاسم عبده، 1410: 189ـ190). وی با اعدام، شکنجه و تبعید رهبران مبارزان سیاسى توانست حرکت انقلابى آنان را متوقف سازد و دوباره بر مخالفان مسلط شود. بنا بر گفته طقوش، جنبش شیعیان براى برگرداندن حاکمیت شیعى ادامه یافت (طقوش،1380: 43) و صلاحالدین برادر خود را مأمور برخورد با شیعیان فاطمى ساخت؛ او نیز توانست مخالفان را به شدت سرکوب کند (ابنشداد، 1944: 90). در هر صورت، گفته شده که در سالهاى آغازین حکومت صلاحالدین ایوبى، اذیت و آزار شیعیان، به تعبیر آنان روافض، از اقدامات اصلی حاکمان ایوبی بوده است (رحیمزاده، 1334: 195). در این دوران، تشیع جرمی نابخشودنی به حساب میآمد و شیعه در نقش یک مجرم مورد پیگرد قرار مىگرفت.
فعالیتهای علمی و فرهنگی
صلاحالدین تلاش کرد با فراهم کردن زمینه فکرى و ایدئولوژیک به هدف خود برسد. هنوز حرکتهاى شیعى در مصر نیرومند بودند؛ از این رو وی در براندازى مذهب اسماعیلیان مصر به نظامىگرى کمتر توجه داشت. او به دلیل جنگهای بسیاری که در خارج از مصر داشت، تلاش میکرد نیروی نظامی کمتری را در مصر مشغول کند؛ به همین دلیل بیشتر تلاش میکرد که مبارزه فرهنگی را در رأس امور قرار دهد. برخی از اقدامات او را در پی میآوریم.
الف) حمایت از عالمان اهلسنت
صلاحالدین بهترین راه رسیدن به اهداف مذهبی و سیاسی خود را حمایت از عالمان اهل سنت تشخیص داد؛ در نتیجه اطاعت محض از فقیهان اهل سنت را پیشه خود ساخت. حتی این شیوه و رویکرد او موجب شد که علماى زیادى از سراسر جهان اسلام به حضور او برسند (ابنخلکان، 1977: 207). برای اطاعت او از علما در تاریخ نمونههاى زیادی وجود دارد؛ برای نمونه اصرار بر اعدام شیخ اشراق که به تحریک فقیهان آن زمان صورت گرفت (شهرزورى، 1316: 126). اینکه وی در آن زمان قهرمان جنگی و از فاتحان بیتالمقدس به حساب میآمد، بر محبوبیت او بین مردم و علما افزوده بود.
اعزام عالمان سنىمذهب به مناطق شیعی از اقدامات صلاحالدین ایوبى براى رودررویی با شیعیان بود. آنان به شهرها و مراکز شیعهنشین میرفتند تا علیه معتقدات شیعیان تبلیغ کنند، در حالى که عالمان شیعی توان مقابله و ابراز وجود نداشتند؛ برای نمونه مىتوان به حضور قاضى بهاءالدین در شهر اسنا اشاره کرد، که از شهرهاى شیعهنشین و کانونى منسجم براى شیعیان بود (ناصرى، 1390: 99).
صلاحالدین در رونق مدارس علمى و آموزشگاههاى دینى اهل سنت نیز بسیار کوشید و در تأسیس مدارس علمیه تلاش فراوانی کرد،[iii] تا جایی که گفته شده باید عصر او را عصر شکوفایى مدارس علمیه (سنى) دانست (حمزه، بیتا: 45). بر اساس گزارشهای مختلف، تأسیس مدرسه دار الغزل برای مذهب مالکی (همان: 35)، تبدیل زندان شحنه در قاهره به مدرسهاى براى شافعیان (همان)، تخریب دار المعونه و تبدیل آن به مدرسه شافعى، تأسیس مدرسه ناصریه در قاهره براى شافعیان، تأسیس مدرسه قمحیه براى حنفیان و تأسیس مدرسه فاضلیه در مصر براى شافعیان و مدرسه صلاحیه تاج المدارس (ناصرى، 1390: 99) از اقدامات او برای تقویت مذهب اهل سنت بود.
ب) مبارزه با نمادها ونهادهای فرهنگی و شعائر شیعی
صلاحالدین دستور داد کتابخانه بزرگ فاطمیان را آتش بزنند. مهمتر از آن، فرمان تعطیلی شعائر شیعی را صادر کرد. او روز عاشورا را روز سرور و شادی اعلام کرد و مانع عزاداری شیعیان در روز عاشورا شد (کاظمپور، 1387: ۱۵۵). او همچنین دستور داد که نام خلفای راشدین، که نماد اهلسنتاند، در هر خطبه برده شود (همان: ۱۴۵). پیشتر گفتیم که او با قرار دادن قاضیان شافعی مذهب به جای قضات شیعی تلاش کرد فقه شیعی را محو و فقه شافعی را در جامعه پیاده کند تا مردم با این نوع از احکام خو بگیرند.
صلاحالدین در سختگیری بر شیعیان تا جایی پیش رفت که دستور داد شهادت کسی قبول میشود که به یکی از مذاهب چهارگانه اهلسنت معتقد باشد و کسی حق سخنرانی یا تدریس دارد که پیرو آن مذاهب باشد. او حتی کتابخانههای بزرگی که فاطمیان تأسیس کرده بودند و کتابهای نفیسی در فنون مختلف در آنها گردآوری شده بود را از بین برد.
پیامدهای رفتار سخت و خشن ایوبیان با شیعیان
رفتارهای قساوتبار و فجیع ایوبیان با شیعیان و سختگیری و کشتارهای بیرحمانه شیعیان این سؤال را به ذهن میآورد که سرنوشت نهایی شیعیان در این منطقه به کجا کشیده شد. آیا شیعیان همانگونه که مخالفانشان میخواستند، کاملاً از بین رفتند؟ این رفتارها چه پیامدهایی داشتند؟
اقدامات و سیاستهای صلاحالدین و ایوبیان در تعامل با شیعیان ــ که انتقام از فاطمیان را به همه شیعیان تعمیم دادند و در این مسیر راه افراط را طی کردند ــ سبب شد که شیعیان به سیاست پنهانکاری و تقیه روی آوردند و گاه در دیگر فرق و صوفیان هضم شدند، در مواردی نیز بهاجبار به مناطق دیگری که امنیت بیشتری داشت رفتند تا بتوانند بر مذهب خود باقی بمانند و به حیات خویش ادامه دهند؛ مناطقی مثل جنوب مصر، مناطقی از شام، یمن و حتی ایران و هند (وردانی، 1382: 76). سیر تاریخی و وضعیت امروز مصر نیز تأیید میکند که نسلهای بعدی مصریان هیچ شناختی از مذهب پدران خود نداشتند و رفتهرفته به یکی از مذاهب اربعه اهلسنت گرایش یافتند؛ هرچند محبت اهلبیت (ع) در جایگاه فرزندان پیامبر (ص)، در میان مصریان باقی ماند.
با گذشت زمان، مذاهب اربعه اهلسنت در سرزمین مصر سیطره کامل یافتند و بهگونهای حمایت و تبلیغ میشدند که گویا در اسلام مذهب دیگری وجود ندارد؛ از این رو شیعیانی که در مصر ماندند و راه تقیه را در پیش گرفتند، در اثر گذشت زمان و خفقانی که بر آنان حاکم بود، از تمام ابزار و وسایلی که میتوانست آنان را در حفظ و انتقال عقایدشان به نسلهای بعد یاری کند، محروم شدند. این وضع بر گروههای شیعی که به تصوف پیوسته بودند و حتی کسانی که به جنوب مصر پناه برده بودند، حاکم بود و فقط کسانی که به شام و سایر مناطق اسلامی پناه برده بودند، موفق شدند اعتقاداتشان را حفظ و آشکار سازند.
البته تشیع در مصر و شام، به رغم مخالفان از میان نرفت، بلکه توانست با ایجاد تشکیلات مخفیانه و سازماندهی مناسب، مشکلات بزرگی را برای صلاحالدین به وجود بیاورند. قیام عماره یمنی را میتوان یکی از نمونههای برجسته این موضوع دانست که تا آخرین روزها مخفی ماند و صلاحالدین از او بیاطلاع بود تا اینکه سرانجام با خیانت یکی از انقلابیان لو رفت.
نتیجهگیری
ایوبیان، و در رأس آنان صلاحالدین، به دلایل سیاسی و مذهبی برای ریشهکن کردن تشیع در مصر تلاشهای بسیاری کردند، خاصه اینکه چون حکومت فاطمی شیعه بود و صلاحالدین حکومت را از آنان گرفته بود، شیعیان را رقیب خود فرض میکرد و احتمال بسیار میداد که بر ضدش قیام کنند؛ از این رو به مبارزه با شیعیان برخاست. صلاحالدین که یک شافعی تمام عیار بود، تحمل اقلیتهایی مثل شیعه را نداشت و مبارزه با این اقلیت را به نوعی جزو وظایف دینی خود میدانست. او از کسانی بود که به موازات اصلاحات ساختاری، برای زدودن تفکر و آثار شیعی تلاش بسیار کرد و تا حدودی نیز به نتایج دلخواهش رسید.
صلاحالدین علمای شیعه را به انزوا کشاند و مدارسشان را تخریب یا تبدیل به مدارس علمیه سنی کرد. صلاحالدین و ایوبیان انتقام از فاطمیان را به همه شیعیان تعمیم دادند و در این مسیر راه افراط را طی کردند که سبب شد شیعیان مخفیکاری و تقیه را در پیش بگیرند، در دیگر گروههای مذهبی، نظیر صوفیان، هضم شوند یا به مناطقی چون جنوب مصر، شام، یمن، ایران و هند هجرت کنند. مصریان آن دوره و نسلهای بعدشان، رفتهرفته به یکی از مذاهب اربعه اهلسنت گرایش یافتند؛ هرچند محبت اهلبیت (ع) در میانشان باقی ماند. مذاهب اربعه اهلسنت در سرزمین مصر سیطره کامل یافتند و بهگونهای حمایت و تبلیغ میشدند که گویا در اسلام مذهب دیگری وجود ندارد.
پینوشتها
[i]. جنگهای صلیبی به جنگهایی گفته میشود که مسیحیان علیه مسلمانان به راه انداختند. این جنگها از سال ۱۰۹۶م شروع شدند و در چندین مرحله تا دو قرن ادامه یافتند. مورخان به صورت مفصل درباره این دوره تاریخی بحث کردهاند. یکی از مفصلترین منابع در این بحث کتاب الکامل ابناثیر است که تقریباً از نیمه جلد ۲۲ تا نیمه جلد ۲۴ این کتاب مطالب مربوط به جنگهای صلیبی و صلاحالدین آمده است. در خلال این جنگها، صلاحالدین مردان توانایی را بر شهرهای مختلف گماشت و استحکامات شهرها را تقویت کرد تا فرنگیان نتوانند به آنها دست یابند. وی از سوی دیگر، به شهرهایی که در شام به دست فرنگیان افتاده بود، حمله میبرد و پس از فتح آنجا فرنگیان را اسیر میکرد یا از آن نقاط میراند. او در مدتی کمتر از پنج سال شهرهای بسیاری را تصرف کرد؛ مهمترین فتح او فتح بیتالمقدس بود.
[ii]. مؤتمن الخلافه پی برده بود که در صورت ادامه این وضع، خلافت فاطمی منقرض خواهد شد.
[iii]. صلاحالدین در محرم 565 سپتامبر/ 1170 دستور داد «دارالمعونه» را که زندان شحنه قاهره بود ویران کنند و در محل آن مدرسه شافعیه را ساخت. «دارالغزل» در کنار جامع عتیق و معروف به مدرسه «قمحیه» را برای مالکیها و «دارالسعداء» را در شمال قصر فاطمی خانقاهی برای صوفیان کرد که نخستین خانقاه مصر به شمار میآید. او مجالس دعوت اسماعیلی در قصر و جامع الازهر را ملغا کرد (ابناثیر، 1414: ج9، ص 362، مقریزی، 1377: 282؛ 1380: 320).
مراجع
منابع
ابنأثیر، ابوالحسن علی بنابیالکرم الشیبانی (1414ق/1994م)، الکامل فی التاریخ، تحقیق مکتب التراث، چاپ چهارم، بیروت: المؤسسة التاریخ العربی.
ابنجوزی، شمسالدین (1398ق)، مرآه الزمان فی تاریخ الاعیان، دهلی: دائره المعارف الاسلامیه.
ابنخلّکان، احمد بنمحمد (1977م)، وفیات الاعیان، تحقیق دکتر احسان عباسی، بیروت: دارالفکر.
ابنشداد، بهاءالدین (1994م)، النوادر السلطانیه، تحقیق جمالالدین، قاهره: مکتبة الخانجى.
ابنکثیر الدمشقی، ابوالفداء اسماعیل (1413ق/1993م)، البدایة و النهایة، بیروت: مؤسسة التاریخ العربی.
ابنواصل، جمالالدین محمد بنسالم (1382ش)، مفرج الکروب فی أخبار بنی ایوب (تاریخ ایوبیان)، ترجمه پرویز اتابکی، تهران: شرکت انتشارات علمی و فرهنگی.
رحیمزاده، مهدى (1334ش)، جنگهاى صلیبى، تهران.
رمضان، عبدالعظیم (زیر نظر) (1993م)، تاریخ مصر الاسلامیه، نویسندگان: سید اسماعیل کاشف، جمالالدین سرور، سعید عبدالفتاح عاشور، مصر: الهیئه المصریه لاعامه للکتاب.
الشماعى الرفاعى، قاسم (1404ق)، بعلبک فى التاریخ، بیروت.
شهرزورى، شمسالدین محمد بنمحمود (1316)، نزهة الارواح و روضة الافراح فى تاریخ الحکماء و الفلاسفه، ترجمه ضیاءالدین درّى، تهران، چاپخانه دانش.
طقوش، محّمدسهیل (1380ش)، دولت ایوبیان، ترجمه عبدالله ناصری طاهری، چاپ اول، قم: پژوهشکدۀ حوزه و دانشگاه.
عبداللطیف، حمزه (بىتا)، الحرکة الفکریة فى مصر العصرین ایوبى و المملوکى، وزارة الثقافه و الارشاد القومى، المؤسسة المصریة العامه.
عبده، قاسم (1410ق)، ماهیة الحروب الصلبیه، کویت: المجلس الوطنى.
فلیپ (1959م)، تاریخ عرب، ترجمه محمد سعیدى، تهران.
کاظمپور، داوود (1387ش)، «وضعیت شیعیان مصر در عصر صلاحالدین ایوبی»، تاریخ اسلام در آینه پژوهش، تابستان، شماره 18، صفحه 137ـ158.
معررى سامى (1881م)، قاموس الاعلام، استانبول.
مقریزی، ابوالعباس تقیالدین احمد بنعلی (1998م/1377ق)، المواعظ و الاعتبار بذکر الخطط و الاثار المعروف بالخطط المقریزیه، تحقیق محمد زینهم، مدیحه الشرقاوی، قاهره: مکتبه مدبولی.
مقریزی، ابوالعباس تقیالدین احمد بنعلی (1422ق/2001م/1380ش)، اتعاظ الحنفا باخبار الائمه الفاطمیین الخلفا، تحقیق محمد عبدالقادر احمد عطا، بیروت: دارالکتب العلمیه.
ناصری طاهری، عبدالله (1390ش)، فاطمیان در مصر، قم: پژوهشگاه حوزه و دانشگاه.
وردانی، صالح (1382ش)، شیعه در مصر، از آغاز تا عصر امام خمینی، ترجمه عبدالحسین بینش، مؤسسه دایرة المعارف فقه اسلامی.