آیا امام سجاد(ع) تنها با دعا و نیایش به مبارزه پرداخته است؟

(مدت زمان لازم جهت مطالعه: 18 - 35 دقیقه)

 آیا پس از واقعه عاشورا امام سجاد(ع) هیچ راه جهاد دیگری غیر از دعا نداشت؟ آیا امام سجاد(ع) تنها با دعا و نیایش به مبارزه پرداخته است؟17713550 928

مقدمه:

در این مطلب پاسخ به چند پرسش درباره روش های مبارزه امام سجاد(ع) با حکومت بنی امیه می پردازیم.

پرسش هایی که در حقیقت مفهوم همه ی انها تقریبا یکی است: که: آیا امام سجاد(ع) تنها با دعا کردن مبارزه می کرد؟/ امام چگونه مسیر زندگی سیاسی شیعه را تغییر داد؟

چرا امام سجاد(ع) باید روش بیانی از سنخ دعا را برای مبارزه انتخاب کند ؟ آیا پس از واقعه عاشورا امام سجاد(ع) هیچ راه جهاد دیگری غیر از دعا نداشت؟

آیا امام سجاد(ع) تنها با دعا کردن به مبارزه پرداخت؟

تصور بیشتر افراد از امام سجاد فردی است که فقط به عبادت و گوشه نشینی مشغول بوده که این فقط یک بعد مبارزه امام است.

آیت الله آقا سید رضی شیرازی دراین باره می گوید: «این مبارزه در عرصه های دیگری به شکل دیگر بوده است و آن بررسی وضعیت فکری شیعه و پاسخگویی و حرکت تبیینی برای معارف شیعه بوده است.

آن روزی که حسین بن علی (ع) شهید شد، در سراسر جوامع اسلامی بیش از یکی دو سه تن مسلمان واقعی باقی نمانده بود.

امام صادق (ع) می فرماید: «ارتد الناس بعد الحسین الا ثلثه؛ پس از حسین (ع) تمام مردم به سوی کفر بازگشتند، مگر سه نفر که هنوز در عقاید خود استوار بودند.»

خلفا معاصر امام سجاد چه کسانی بودند؟

امام سجاد (ع) با شش خلیفه معاصر بود که هیچ یک با اهل بیت (علیهم السلام) مهر نورزیدند. این خلفا عبارتند از:

1.یزید بن معاویه

2.عبدالله بن زبیر

3.معاویه بن یزید

4.مروان بن حکم

5.عبدالملک بن مروان

6.ولیدبن عبدالملک،

بیشترین دوران امامت حضرت سجاد (ع) مصادف بود با دوران خلافت عبدالملک بن مروان که 21 سال طول کشید.

امام سجاد (ع) پس از شهادت پدر، در ایام اسارت و در شرایط اختناق، امامت را به عهده گرفت. این شرایط سخت تا پایان امامت وی ادامه یافت.

فضای اجتماعی و سیاسی و اعتقادی عصر امام سجاد(علیه السلام)

با توجه به فضای سیاسی آن زمان که رعب و اختناق شدیدی در جامعه حکم فرما شده بود و با کنترل و تسلط شدیدی که حکومت جبار اموی برقرار ساخته بود،

مسلّماً هرگونه جنبش و حرکت مسلّحانه، محکوم به شکست بود. که در ادامه به فضای اجتماعی و سیاسی و اعتقادی آن دوران می پردازیم.

1- فضای دوران امام سجاد(ع) بعد از حادثه عاشورا

امام سجاد(علیه السلام) در دوره: نومیدى از پیروزى حرکت مسلحانه؛ کوشش سازنده به امید ایجاد حکومت اسلامى توسط خاندان پیامبر در دراز مدت پرداخت.

زمینه سازى براى رسیدن به این هدف از رهگذر کار فرهنگى و تربیت نیروى انسانى متناسب؛ تبیین تفکر اصیل اسلامى و نشان دادن بدعت ها و تحریف ها زندگی می کردند.

توضیح اینکه حادثه دل خراش عاشورا(در کوتاه مدت) ضربت خرد کننده‏ اى بر نهضت شیعه وارد ساخت، و با انعکاس خبر این حادثه در سراسر کشور اسلامى آن روز، بویژه در عراق و حجاز، رعب و وحشت شدیدى بر محافل شیعه حکم فرما گشت،

زیرا مسلم شد که یزید که آماده است تا حد کشتن فرزند پیامبر (که در همه جهان اسلام به عظمت و اعتبار و قداست شناخته شده بود) و اسیر کردن زنان و فرزندان او حکومت خود را استحکام بخشد،

در راه تثبیت پایه‏ هاى حکومت خویش از هیچ جنایتى دریغ نمى‏ کند.(1) این رعب و وحشت، که آثارش در کوفه و مدینه نمایان گردیده بود، با بروز «فاجعه حره» و سرکوب شدید و بی رحمانه نهضت مردم مدینه توسط نیروهاى یزید(ذیحجه سال 63 ه.ق) شدت یافت.

و اختناق شدیدى در منطقه نفوذ خاندان پیامبر به ویژه مدینه در حجاز و کوفه در عراق، حاکم شد و شیعیان و پیروان امامان، که دشمنان بنى امیه به شمار مى آمدند،.

دست خوش ضعف و سستى گردیدند و تشکل و انسجامشان از هم پاشید. امام سجاد با اشاره به این وضع ناگوار مى فرمود:«در تمام مکه و مدینه بیست نفر نیستند که ما را دوست بدارند».(2)

2- فضای دوران امام سجاد(ع) از منظر امام صادق(ع)

امام صادق(علیه السلام) در ترسیم این وضع تلخ و اندوهبار مى فرمود:«مردم پس از(شهادت) حسین بن على(علیه السلام) بر گشتند (از اطراف خاندان پیامبر پراکنده شدند) جز سه نفر:

«ابو خالد کابلى، یحیى بن ام الطویل، و جبیر بن مطعم».(3) سپس افرادى به آنان پیوستند و تعدادشان افزون گشت.«یحیى بن ام الطویل» به مسجد پیامبر در مدینه مى رفت و خطاب به مردم مى گفت:

«ما مخالف و منکر شما(و راه و آیین شما) هستیم و میان ما و شما دشمنى و خشم و کینه آشکار و همیشگى هست...».(4)

نا گفته پیدا است که اینگونه موضعگیرى صریح و آشکار در آن شرائط، تنها از معدود افراد جان بر کفى همچون«یحى بن ام الطویل» ساخته بود که خود را براى تمام عواقب خطرناک آن آماده کرده بودند،

به همین دلیل«حجاج بن یوسف» به جرم دوستى و پیروى یحیى از امیر مؤمنان - علیه‏السلام - دستها و پاهاى او را قطع کرد و وى را به شهادت رسانید.(5)

3- فضای اجتماعی دوران امام سجاد(ع) از منظر فضل بن شاذان

«فضل بن شاذان»، یکى از برجسته‏ترین دانشمندان و محدثان شیعه در اواسط قرن سوم هجرى و از شاگردان امام جواد و امام هادى و امام عسکرى(علیهم السلام) مى‏گوید:

در آغاز امامت على بن الحسین(علیه السلام) جز پنج نفر پیرو او نبودند:«سعید بن جبیر، سعید بن مسیب، محمد بن جبیر بن مطعم، یحیى بن ام الطویل و ابو خالد کابلى».(6) دوران امامت حضرت سجاد، مصادف با یکى از سیاهترین ادوار حکومت در تاریخ اسلام بود.

گر چه پیش از آن حضرت نیز حکومت اسلامى دستخوش انحراف گشته به یک حکومت استبدادى و خود کامه تبدیل شده بود،

اما زمان امام چهارم، این تفاوت را با ادوار سابق داشت که سردمداران حکومت در این زمان، به صورت آشکار و بدون هیچ گونه پرده پوشى، به مقدسات اسلامى دهن کجى مى ‏کردند،

و آشکارا اصول اسلامى را زیر پا مى ‏گذاشتند و هیچ کس هم جرأت کوچکترین اعتراض را نداشت. بیشترین دوران امامت حضرت سجاد(علیه السلام) مصادف بود با دوران خلافت عبدالملک بن مروان که مدت بیست و یک سال طول کشید.(7)

4- فضای اجتماعی دوران امام سجاد(ع) از منظر یحى بن ام الطویل

در کتاب اختیار معرفه الرجال(معروف به رجال کشى)، روایت دیگرى نیز نقل شده و در آن نام«جابر بن عبدالله انصارى» نیز به سه نفر یاد شده اضافه شده است.

بخش اخیر سخنان یحى بن ام الطویل، از بیانات حضرت ابراهیم و پیروان او گرفته شده است که به نقل قرآن مجید، خطاب به بت پرستان زمان خود مى گفتند:

«... ما از شما و آنچه به جاى خدا مى پرستید، بیزاریم. ما منکر و مخالف شما(و راه و آیین شما) هستیم و میان ما و شما دشمنى و خشم و کینه همیشگى هست تا آنکه تها به خدا ایمان بیاورید»(8)

یحیى نه تنها در حجاز، بکله در عراق(کوفه) نیز همین بیانات را ایراد مى نمود و صراحتاً از مروانیان و لعنت کنندگان على علیه‏السلام بیزارى مى جست و به شیعیان توصیه مى کرد که از دشمنان على علیه‏السلام فاصله بگیرند(9)

5- فضای امام سجاد(ع) از منظر مسعودى

«مسعودى»، مورخ نامدار، تصریح مى کند که:«على بن الحسین، امامت را به صورت مخفى و با تقیه شدید و در زمانى دشوار عهده دار گردید».(10)

6-موقعیت اعتقادی دوران امام سجاد(ع) بعد از حادثه عاشورا

در واپسین روز واقعه کربلا، شیعیان از لحاظ کمی و کیفی و نیز موقعیت سیاسی و اعتقادی در بدترین شرایط قرار گرفتند. کوفه، که مرکز گرایش‌های شیعی بود، تبدیل به مرکزی جهت سرکوبی شیعه گردید.

شیعیان واقعی امام حسین(علیه السّلام) که در مدینه و مکه بوده و یا موفق شده بودند که از کوفه به او ملحق شوند، در کربلا به شهادت رسیدند.

گرچه بسیاری هنوز در کوفه بودند؛ امّا تحت شرایط سختی که ابن زیاد در کوفه به وجود آورده بود، جرأت ابراز وجود نداشتند.

کربلا از نظر روحی شکست بزرگی برای شیعه بود و بظاهر این گونه مطرح شد که دیگر شیعیان نمی‌توانند سر بر آورند.

تعدادی از اهل بیت(علیهم السلام) و در رأس آنها امام حسین(علیه السّلام) به شهادت رسیدند و تنها یک نفر از فرزندان ذکور امام حسین(علیه السّلام)، از نسل فاطمه(علیها السّلام) باقی مانده بود که البته در آن شرایط شهرتی نداشت؛

بخصوص که فرزند بزرگ امام حسین(علیه السّلام)، یعنی علی اکبر نیز به شهادت رسیده بود. زندگی امام سجاد(علیه السّلام) در مدینه و دور بودن از عراق فرصت هدایت جریانات شیعی کوفه را از امام(علیه السّلام) گرفته بود.

فعالیت ها و مبارزات امام سجاد(علیه السلام) در چنین شرایطی که تصور نابودی اساس تشیع وجود داشت، امام سجاد(علیه السّلام) می‌بایست کار را از صفر شروع کند،

اینکه به فعالیت های امام سجاد علیه السلام و چگونگی مبارزات آن حضرت اشاره می کنیم

1-فعالیت های علمی امام سجاد (زین العابدین) (علیه السّلام)

امام سجاد (علیه السلام) با تشکیل جلسه های درس و مباحثه در مسجد پیامبر (صلی الله علیه و آله)، رشته های مختلف علوم الهی، از قبیل تفسیر، حدیث و فقه را به دوستداران دانش و معرفت می آموخت.

وی دانش پژوهان را به درک عمیق دین و استنباط احکام ترغیب می کرد. کوشش امام زین العابدین (علیه السلام) در این عرصه، ثمره های علمی فراوانی برای جامعه اسلامی به بار آورد و عالمان بسیاری به دست حضرت تربیت شدند.

امام زین العابدین (علیه السلام) با گروهی از اندیشمندان و فقیهان مدینه به مذاکره و مباحثه می پرداخت. ابن حازم در این باره می گوید:

«سلیمان بن یسار با علی بن الحسین (علیهما السلام) در میانه قبر و منبر پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) می نشستند و تا بالا آمدن آفتاب به مذاکره و مباحثه می پرداختند،

وقتی می خواستند برخیزند، عبداللّه بن ابی سلمه، سوره ای می خواند و پس از ختم سوره دعا می کردند».(11)امام (علیه السلام) برای دانش آموزان احترام شایانی قائل بود.

هنگامی که دانش آموزی خدمت ایشان می رسید، می فرمود: «چون طالب علم از خانه خود بیرون می آید، پای خود را بر هیچ تر و خشکی از زمین نمی گذارد،

مگر آنکه تا هفتمین طبقه زمین برای او تسبیح می فرستند».(12) در سایه تلاش های امام سجاد (علیه السلام)، افراد بسیاری از علم حضرت بهره مند شده،

2- زمینه ساز نهضت علمی فرهنگی امام باقر و امام صادق (علیهماالسلام)

زمینه برای نهضت علمی ـ فرهنگی امام باقر و امام صادق (علیهماالسلام) نتیجه زحمات امام سجاد علیه السلام است .

امام سجاد (ع) با تدبیری سنجیده کوشید احساسات سطحی مردم را مهار کند و سعی داشت تا ابتدا مقدمات لازم را فراهم آورد و عناصری صالح را برای شروع کاری بزرگ (تجدید حیات اسلام و بازآفرینی جامعه اسلامی) تأمین کند.

و جان خود و تعداد بسیار معدود یاران قابل اتکای خود را حراست نماید و میدان را در برابر حریف رها نکند.

تا زنده است و تا از چشم جست وجوگر و هراسان دستگاه بنی امیّه پنهان است، به مبارزه ای بی امان، ولی پنهان مشغول باشد.

و آن گاه ادامه این راه را که بی گمان به سرمنزل مقصود بسیار نزدیک تر بود، به امام پس از خود بسپارد.

امام چهارم با یک سلسله برنامه های ارشادی و فرهنگی و تربیتی، مبارزات غیر مستقیم خود را آغاز کرد و امامت را به صورت مخفی و با تقیّه و در زمانی دشوار عهده دار گردید.

حضرت امام سجاد علیه السلام را می توان احیاگر فقه و علوم آل محمد صلی الله علیه وآله و زمینه ساز و در واقع بنیان گذار مراکز علمی و مکاتب فرهنگی و فکری شیعه دانست؛

مکاتب و مراکزی که توسط شاگرد و فرزندش، امام باقر علیه السلام گسترش یافته، علوم اهل بیت علیهم السلام را در جهان آن عصر، منتشر کردند.

امام مردم را به سمت اهل بیت(علیهم السلام) هدایت میکرد. امام در این راه موفقیت زیادی کسب کرد.(13) این موفقیت در تاریخ تأیید شده است؛

امام سجاد(علیه السّلام) توانست شیعه را حیاتی نو بخشد و با ستایش علم و تکریم عالمان و تربیت آنها زمینه را برای فعالیت‌های آینده امام باقر(علیه السّلام) و امام صادق(علیه السّلام) فراهم کند.

3- استفاده از شیو ها های مذاکره، مباحثه و مناظره

امام سجاد علیه السلام، با فقهای مذاهب مختلف اموی، عثمانی، زبیری و... جلسة مذاکره، مباحثه و مناظرة علمی برقرار می کرد. به عنوان نمونه : روزی حسن بصری در برابر انبوهی از جمعیت در سرزمین منی مشغول وعظ و سخنرانی بود،

امام چهارم از آنجا عبور می‌کرد، وقتی که منظره این سخنرانی را دید کمی ایستاد و به سخنگو فرمود: مقداری سکوت کن.

امام: کردار خودت، بین خود و خدا، طوری هست که اگر فردا مرگ به سراغ تو آید، از عمل خود راضی باشی؟ بصری: نه.

امام: تصمیم‌داری کردار کنونی خود را ترک کنی، و کرداری پیش‌گیری که برای مرگ مورد پسند باشد؟

حسن بصری کمی سرش را پائین‌ انداخت، سپس سر برداشت و گفت با زبان می‌گویم تصمیم دارم ولی بدون حقیقت.

امام: آیا امید داری که پیامبری پس از محمد، بیاید «و تو با پیروی او سعادتمند شوی»؟ بصری: نه.

امام: آیا امید داری که جهان دیگری وجود داشته باشد، که در آنجا به مسئولیت‌های خود عمل کنی؟

امام: آیا کسی را دیده‌ای که با داشتن کمترین شعور، حال تو را برای خویش به بپسندد؟ تو با اعتراف خودت در حالی به سر می‌بری که از آن راضی نیستی،

و تصمیم انتقال از این حال را هم نداری، و به پیامبری دیگر، و جهانی جز این جهان برای عمل، امیدوار نیستی، آن وقت با این وضع اسف‌انگیز که خودداری مشغول وعظ و نصیحت دیگرانی؟

منطق نیرومند امام چنان این سخنور زبردست را کوبید، که دیگر نتوانست چیزی بگوید، همین که امام از آنها دور شد، حسن بصری پرسید: این که بود؟

گفتند: این علی بن الحسین (علیه‌السّلام) بود. حسن بصری: حقاً او از خاندان علم و دانش است. پس از این رسوائی، دیگر ندیدند که حسن بصری مردم را موعظه کند.(14)

4- فعالیت های علمی امام سجاد (زین العابدین) (علیه السّلام)

امام سجاد (علیه السلام) با تشکیل جلسه های درس و مباحثه در مسجد پیامبر (صلی الله علیه و آله)، رشته های مختلف علوم الهی، از قبیل تفسیر، حدیث و فقه را به دوستداران دانش و معرفت می آموخت.

وی دانش پژوهان را به درک عمیق دین و استنباط احکام ترغیب می کرد. کوشش امام زین العابدین (علیه السلام) در این عرصه، ثمره های علمی فراوانی برای جامعه اسلامی به بار آورد .

و عالمان بسیاری به دست حضرت تربیت شدند. امام زین العابدین (علیه السلام) با گروهی از اندیشمندان و فقیهان مدینه به مذاکره و مباحثه می پرداخت.

ابن حازم در این باره می گوید: «سلیمان بن یسار با علی بن الحسین (علیهما السلام) در میانه قبر و منبر پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) می نشستند .

و تا بالا آمدن آفتاب به مذاکره و مباحثه می پرداختند، وقتی می خواستند برخیزند، عبداللّه بن ابی سلمه، سوره ای می خواند و پس از ختم سوره دعا می کردند».(15)

امام (علیه السلام) برای دانش آموزان احترام شایانی قائل بود. هنگامی که دانش آموزی خدمت ایشان می رسید، می فرمود:

«چون طالب علم از خانه خود بیرون می آید، پای خود را بر هیچ تر و خشکی از زمین نمی گذارد، مگر آنکه تا هفتمین طبقه زمین برای او تسبیح می فرستند».(16)

در سایه تلاش های امام سجاد (علیه السلام)، افراد بسیاری از علم حضرت بهره مند شده، زمینه برای نهضت علمی ـ فرهنگی امام باقر و امام صادق (علیهماالسلام) فراهم آمد.

5- نشر احکام و اثار تربیتی و اخلاقی

یکى از ابعاد مبارزه پیشواى چهارم با مظالم و مفاسد عصر خویش، نشر احکام اسلام و تبیین مباحث تربیتى و اخلاقى بود. امام در این زمینه گام هاى بلند و بزرگى برداشته بطورى که دانشمندان را به تحسین و اعجاب واداشته است، چنانکه دانشمند بزرگ جهان تشیع، شیخ «مفید»، در این زمینه مى‏ نویسد:

«فقهاى اهل تسنن به قدرى علوم از او نقل کرده اند که به شمارش نمى‏ گنجد، و مواعظ و دعاها و فضائل قران و حلال و حرام به حدى از آن حضرت نقل شده است .

که در میان دانشمندان مشهور است، و اگر بخواهیم آنها را شرح دهیم، سخن به درازا مى‏ کشد...»(17)

نمونه اى از تعالیم تربیتى و اخلاقى که از امام چهارم به یادگار مانده، مجموعه اى به نام «رسالة الحقوق» است .

که امام طى آن، وظایف گوناگون انسان را، چه در پیشگاه خدا و چه نسبت به خویشتن و دیگران، بیان نموده است.

امام این وظایف را که بالغ بر پنجاه حق است، ابتدا به صورت اجمالى و سپس به نحو تفصیل بر شمرده است.(18)

رسالة الحقوق، که توسط محدثان نقل و در کتب حدیثى ما ضبط شده است، بارها جداگانه چاپ وچندین شرح و ترجمه بر آن نوشته شده است.

فهرست حقوقى که امام بیان نموده بدین شرح است: 1- حق خدا،2-حق نفس انسان،3- حق زبان، 4-حق گوش، 5- حق چشم، 6- حق دست، 7- حق پا، 8- حق شکم، 9- حق عورت، 10- حق نماز، 11- حق حج، 12- حق روزه، 13- حق صدقه، 14- حق قربانى، 15- حق سلطان، 16- حق معلم، 17- حق مالک برده، 18- حق رعیت، 19- حق شاگردان، 20- حق زن، 21- حق برده، 22- حق مادر، 23- حق پدر، 24- حق فرزند، 25- حق برادر، 26- حق آزاد کننده برده، 27- حق بنده آزاد شده، 28- حق نیکوکار، 29- حق موذن، 30-حق پیشنماز، 31- حق همنشین، 32- حق همسایه، 33- حق رفیق، 34- حق شریک، 35- حق مال، 36- حق طلبکار، 37- حق معاشر، 38- حق خصم بر انسان، 39- حق انسان بر خصم،40- حق مشورت کننده، 41- حق رایزن، 42- حق نصیحت‏خواه، 43- حق نصیحت گو، 44- حق بزرگ، 45- حق کوچک، 46- حق سائل نیازمند، 47- حق مسئول، 48- حق شاد کننده انسان، 49- حق بد کننده، 50- حق همکیشان، 51- حق اهل ذمه.(19)

امام سجاد علیه السلام با بیان حلال ها و حرام های الهی، احیای مبانی دینی، اخلاق، دعا، تفسیر و تبیین قرآن و روایات پیامبر صلی الله علیه وآله، وظیفة فرهنگی و علمی و معرفتی خود را انجام داد.

6- دعا و نیایش، استراتژی فرهنگی امام سجاد علیه السلام

امام در شرایط خفقان اموی و مروانی می بایست شیوه ای نوین برای مبارزه در پیش گیرد تا بتواند آن محیط تاریک و ظلمانی و آن مردم غافل و بی خبر را از چنگ شهوات و نیز ازتسلّط دستگاه های اهریمنی خلاص کند؛

شیوه ای که هم بتواند مردم را با حقایق و معارف دین آشنا سازد و انقلابی در دنیای اسلام ایجاد کند و هم بهانه دست دشمن ندهد. این بود که برای بیان مفاهیم مورد نظرشان از دو شیوه استفاده کرد که عبارت اند از:

الف- شیوه دعا که در صحیفه سجّادیه متجلی است. ب- شیوه موعظه که در قالب سخنان و روایات آن حضرت تبلور یافته است.

از میان این دو شیوه حکیمانه، بهره گیری از شیوه دعا طرحی نو در تبیین عقاید و معارف ناب اسلام و مبارزه ای نامرئی بر ضد دستگاه حاکم بود.

با این شیوه مردم آرام آرام به بهترین شکل با اندیشه های ناب دینی آشنا شدند و یک مجموعه مؤمن، علاقه مند و صالح برای کارهای آینده به وجود آمد.

دعاهای امام در عین اینکه حرکتی اخلاقی بود، مبارزه ای آرام در برابر قدرتهای اهریمنی، ولی ریشه کن کننده بود. او با این عمل و برنامه خود نشان داد.

که راه مبارزه در شمشیر منحصر نمی شود؛ زیرا در بعضی شرایط، شمشیر کارایی خود را به کلّی از دست می دهد و حتی نتیجه عکس می دهد.

7- بهره‌گیری از دعا و عبادت برای مبارزه

صحیفه سجادیّه مشهور، که اندکی بیش از پنجاه دعا را در بردارد، تنها بخشی از دعاهای امام سجاد(علیه السّلام) است که گردآوری شده است. در مجموعه‌های دیگری نیز به گردآوری دعاها پرداخته‌اند که تعداد این مجموعه‌ها با صحیفه معروف، به شش عدد رسیده و برخی از آنها حاوی بیش از صد و هشتاد است.(20)

دعاهای مزبور نه تنها در میان شیعیان، بلکه در میان اهل سنت نیز وجود داشت(21) و این حاکی از آن بود که دعاهای امام سجاد(علیه السّلام) در جامعه آن روز نفوذ کرده است.

در میان ائمه شیعه، امام سجاد(علیه السّلام) بیشتر از همه به ارائه این‌گونه دعاها شهرت دارد.

الف- تعبیر «صلوات بر محمد و آل محمد» در دعاهای امام سجاد(ع)

در میان دعاها، تعبیری وجود دارد که اغلب تکرار شده و کمتر دعایی است که از این تعبیر خالی باشد. این تعبیر، «صلوات بر محمد و آل محمد» است و اساساً یکی از علائم دعاهای درست همین است. زمانی که حتی قرار دادن نام علی بر فرزندان تقبیح می‌شد و افراد بدین دلیل مورد تهدید قرار می‌گیرند و کار امویان جز با دشنام دادن به [حضرت] علی(علیه السّلام) مستقیم نمی‌شود(22)

به کار گرفتن این تعبیر ارزش خود را بخوبی نشان می‌دهد. تعبیرهایی شبیه «محمد و آله الطیبین الطاهرین الأخیار الأنجبین»(23) از نمونه‌هایی است که چند بار تکرار شده است.

تکیه امام در پیوند دادن محمد و آل او، امری است که خداوند آن را ضمن دستور بر صلوات بر رسول آورده و اهمیت زیادی برای بیان عقاید شیعی دارد.

قبل از نقل برخی از مضامین دعاهای امام، نقل روایتی در تحکیم پیوند محمد و آل محمد از امام سجاد(علیه السّلام) مناسب است. آن حضرت می‌فرمود:

«إِنَّ اللهَ فَرَضَ عَلَی الْعَالَمِ، اَلصَّلَاةُ عَلَی رَسُولِ اللهِ وَ قَرَّنَنَا بِهِ، فَمَنْ صَلَّی عَلَی رَسُولِ اللهِ وَ لَمْ یُصَلِّ عَلَیْنَا، لَقِیَ اللّهَ تَعَالَی وَ قَدْ بَتَرَ الصَّلَاةَ عَلَیْهِ وَ تَرَکَ أَمْرَهُ»(24)؛

(خداوند صلوات بر پیامبرش را بر عالم واجب کرده و ما را نیز به آن مقرون ساخته است. کسی که بر رسول خدا(صلّی اللّه علیه و آله) صلوات فرستد؛

اما بر ما صلوات نفرستد، صلواتش را بر رسول ناقص گذاشته و دستور خدا را ترک کرده است). همراهی محمد و آل محمد، می‌تواند تأثیر مهمی در موضع مردم نسبت به خاندان رسول خدا(صلّی اللّه علیه و آله) داشته باشد.

ب: بیان مسأله امامت در دعاهای امام سجاد(ع)

یکی از مضامین مهم سیاسی- دینی صحیفه، طرح مسأله امامت است. مفهوم امامت را به صورت یک مفهوم شیعی، بیان کند.

یعنی علاوه بر جنبه داشتن احقیت برای خلافت و رهبری، جنبه‌های الهی عصمت و بهره‌گیری از علوم انبیا و مخصوصاً پیامبر اکرم(صلّی اللّه علیه و آله) را در حدّی والا نشان می‌دهد. در اینجا به سه نمونه اشاره می‌کنیم.

در یک مورد می‌فرماید: «رَبِّ صَلِّ عَلَی أَطَائِبِ أَهْلِ بَیْتِهِ الَّذِینَ اِخْتَرْتَهُمْ لِأَمْرِکَ وَ جَعَلْتَهُمْ خَزَنَةَ عِلْمِکَ وَ حَفَظَةِ دِینِکَ وَ خُلَفِائِکَ فِی أَرْضِکَ وَ حُجَجِکَ عَلَی عِبَادِکَ وَ طَهَّرْتَهُمْ مِنَ الرِّجْسِ وِ الدَّنَسَ تَطْهِیراً بِاِرِادَتِکَ وَ جَعَلْتَهُمُ الْوَسِیلَةَ إِلَیْکَ وَ الْمَسْلَکَ إِلَی جَنَّتِکَ»(25)؛

(پروردگارا! بر پاکان از اهل بیت محمد(صلّی اللّه علیه و آله) درود بفرست. کسانی را که برای حکومت برگزیدی و گنجینه‌های علوم خود و حافظان دینت گردانیدی و خلفای خود در روی زمین و حجت خود بر بندگانت قرار داری، آنان را با اراده خود از هر پلیدی و آلودگی پاک و مبرّا ساختی و وسیله برای رسیدن به تو به بهشت جاودانت اختیار نمودی).

در جای دیگری فرموده است: «الّلهُمَّ إِنَّ هَذَا الْمَقَامِ لِخُلَفَائِکَ وَ أَصْفِیَائِکَ وَ مُوضِعِ أُمَنَائِکَ فِی الدَّرَجَةِ الرَّفِیعَةِ الَّتِی اِخْتَصَصْتَهُمْ بِهَا قَدْ اِبْتَزُوهَا ... حَتَّی عَادَ صَفْوَتِکَ وَ خُلَفَائِکَ مَغْلُوبِینَ، مَقْهُورِینَ مُبْتَزِّینَ ... اَللّهُمَّ الْعَنْ أَعْدَائَهُمْ مِنَ الْأَوَّلِینَ وَ الْآخِرِینَ وَ مَنْ رَضِیَ بِفِعَالِهِمْ وَ أَشْیَاعِهِمْ وَ أَتْبَاعِهِمْ»(26)؛

(خداوندا! مقام خلافت برای خلفای توست، برگزیدگان از خلقت و جایگاه امانت‌های تو در درجات عالیه که تو آن مقام را به آنها اختصاص دادی؛ ولی دیگران از آنان گرفتند ...

تا جایی که برگزیدگان و خلفای تو در مقابل ستم ستمکاران، مغلوب و مقهور شده و حق‌شان بر باد رفت. پروردگارا! بر دشمنان آنها از اولین و آخرینشان، به کسانی که بر تجاوز دشمنانشان رضا دادند و بر پیروان و تابعین آنها لعنت بفرست).

و در جای دیگری می‌فرماید: «وَ صَلِّ عَلَی خِیَرَتِکَ اَللّهُمَّ مِنْ خَلْقِکَ مُحَمَّدٍ وَ عِتْرَتِهِ الصَّفْوَةِ مِنْ بَرِیَّتِکَ الطّاهِرِینَ وَ اجْعَلْنَا لَهُمْ سَامِعِینَ وَ مُطِیعِینَ کَمَا أَمَرْتَ(27)

اَلّلهُمَّ اجْعَلْنِی مِنْ أَهْلِ التَّوْحِیدِ وَ الْإِیْمَانَ بِکَ وَ التَّصْدِیقَ بِرَسُولِکَ وَ الْاَئِمَّةَ الَّذِینَ حَتَمْتَ طَاعَتَهُمْ»(28)؛

(پروردگارا! درود فرست بر بهترین خلقت، محمد و عترت برگزیده او از میان بندگانت و ما را همان گونه که دستور داده‌ای مطیع آنان قرار ده. پروردگارا! مرا در شمار موحدان و مؤمنان و باورداران به پیامبر و امامان، کسانی که اطاعتشان را واجب کرده‌ای قرار ده).

از جملات فوق بخوبی روشن است که امام در صدد گسترش اعتقاد شیعی در مفهوم امامت، به عنوان مهمترین مفهوم شیعی، بوده است.

مشابه این تمجیدات درباره اهل بیت، در نهج البلاغه در بحث از خلافت امام علی(علیه السّلام) آمده است.

ج: بیان مسأله تفکر و فهم اعتقادی در دعاهای امام سجاد(ع)

همان‌گونه که اشاره شد، محدوده دعاها به همین جا خاتمه نمی‌یابد؛ بلکه اهداف عبادی و فکری و سیاسی دیگری مورد نظر بوده است. اشاره به یک مورد فکری مناسب است.

به نقل اربلی، امام سجاد(علیه السّلام) در مسجد رسول خدا(صلّی اللّه علیه و آله) در مدینه نشسته بود. در این لحظه متوجه شد که گروهی در بحث اعتقادی خود، خدا را به خلق او تشبیه می‌کنند.

امام از این سخنان برآشفت، از جا برخاست و کنار قبر رسول خدا(صلّی اللّه علیه و آله) رفت و شروع به خواندن دعایی کرد که مضمون آن نفی عقیده تشبیه بود.

آن حضرت چنین به درگاه خداوند تضرع کرد: «إِلَهِی بَدَتْ قُدْرَتُکَ وَ لَمْ تُبِدْ هِیْئَةً فَجَهَلُوکَ وَ قَدَّرُوکَ بِالتَّقْدِیرِ عَلَی غَیْرِ مَا أَنْتَ بِهِ شَبَّهُوکَ وَ أَنَا بَرِئٌ یَا إِلَهِی مِنَ الَّذِینَ بِالتَّشْبِیهِ طَلَبُوکَ ...»(29)؛

(خدایا قدرت تو آشکار گشت و هیبت تو نهان ماند، پس مردم تو را نشناختند و تو را [با معیار های مادّی] سنجیدند، سنجیدنی که تو آن گونه نیستی، [مردم بواسطه جهل] تو را [به موجودات دیگر] تشبیه کردند و من از کسانی که تو را با تشبیه می طلبند بیزارم...).

د: بیان جایگاه اهل بیت علیه السلام در خطبه امام سجاد(ع)

یکی از اقدامات اهل بیت در دوره‌های مختلف آن بود تا به مردم نشان دهند که اهل بیت رسول خدا(صلّی اللّه علیه و آله) که تا آن اندازه در قرآن و سنت برای آنان حقوق و فضایل آمده چه کسانی هستند؟

بنی امیه در شام خود را اهل بیت رسول خدا(صلّی اللّه علیه و آله) معرفی می‌کردند. در حجاز نیز برخی زنان پیامبر(صلّی اللّه علیه و آله) در این اندیشه بودند.

به تدریج ازواج رسول خدا(صلّی اللّه علیه و آله) مردند و از آنجا که فرزندی نداشتند، اهل بیت بودنشان منتفی شد. اکنون پس از آنها جز فرزندان فاطمه اهل بیتی باقی نمانده بود.

شناساندن این امر کاری بود که باید انجام می‌شد، به ویژه که رخدادهای بعد از پیامبر(صلّی اللّه علیه و آله) سبب خاموشی خاندان رسول خدا(صلّی اللّه علیه و آله) در صحنه سیاست بود.

در زمانی که امام سجاد(علیه السّلام) به شام برده شد، به معرفی اهل بیت پرداخت. این مطلب هم در خطبه امام(علیه السّلام) معروف است و هم برخی اخبار تاریخی مؤید آن.

اکنون به خبری که در این باره نقل شده توجه می‌کنیم: «وَ أَتَی بِحَرَمِ رَسُولِ اللهِ(صلی الله علیه و آله) حَتَّی دَخَلُوا مَدِینَةِ دِمِشْق مِنْ بَابٍ یُقَالُ لَهُ «تُؤْمَاء»، ثُمَّ أَتَی بِهِمْ حَتَّی وَقَفُوا عَلَی دَرْجِ بَابِ الْمَسْجِدِ حَیْثُ یُقَامُ السَّبَایَا وَ اِذَا الشَّیْخُ قَدْ أَقْبَلَ حَتَّی دَنَا مِنْهُمْ وَ قَالَ: اَلْحَمْدُ للهِ الَّذِی قَتَلَکُم وَ أَهْلَکَکُمْ وَ أَرَاحَ الرِّجَالَ مِنْ سَطْوَتِکُمْ وَ أَمْکَنَ أَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ مِنْکُمْ. فَقَالَ لَهُ عَلِیُّ بْنُ الْحُسَیْنِ: یَا شَیْخُ! هَلْ قَرَأْتَ الْقُرْآن؟ قَاَل: نَعَمْ قَدْ قَرَأْتُهُ، قَالَ: فَعَرَفْتُ هَذِهِ الْآیَةَ: قُلْ لَا أَسْأَلُکُمْ اَجْراً اِلَّا الْمَوَدَّةِ فِی الْقُرْبَی؟ قَالَ الشَیْخُ: نَعَمْ. فَقَالَ عَلِیُّ بْنُ الْحُسَیْنِ: فَنَحْنُ الْقُرْبَی یَا شَیْخُ، قَالَ: هَلْ قَرَأْتَ فِی سُورَةِ بَنِی اِسْرَائِیلِ «وَ آتِ ذَا الْقُربَی حَقَّهُ» قَالَ الشَیْخُ: قَدْ قَرَأّتُ ذَلِکَ، فَقَالَ عَلِیٌّ: نَحْنُ الْقُرْبَی یَا شَیْخُ وَ لَکِنْ قَرَأْتَ هَذِهِ الْآیَةَ «وَ اعْلَمُوا أَنَّمَا غَنِمْتُمْ مِنْ شَیْ‌ءٍ فَاِنَّ للهِ خُمُسَهُ وَ لِلرَّسُولِ وَ لِذِی الْقُرْبَی، قَالَ الشَّیْخُ: قَدْ قَرَأْتُ ذَلِکَ، فَقَالَ عَلِیٌّ: فَنَحْنُ ذِی الْقُرْبَی یَا شَیْخُ وَ لَکِنْ هَلْ قَرَأْتَ هَذِهِ الْآیَةَ: إِنَّمَا یُرِیدُ اللهُ لِیُذْهِبَ عَنْکُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَیْتِ وَ یُطَهِّرَکُمْ تَطْهِیراً، قَالَ الشَّیْخُ: قَدْ قَرَأْتُ ذَلِکَ. قَالَ عَلِیٌّ: فَنَحْنُ اَهْلُ الْبَیْتِ الَّذِی خَصَّصْنَا بِآیَةِ الطَّهَارَةِ. فَبَقِیَ الشَّیْخُ سَاعَةً سَاکِتاً نَادِماً عَلَی مَا تَکَلَّمَهُ؛ ثُمَّ رَفَعَ رَأْسَهُ إِلَی السَّمَاءِ وَ قَالَ: اَللّهُمَّ إِنِّی تَائِبٌ إِلَیْکَ فِی مَا تَکَلَّمْتُهُ وَ مِنْ بُغْضِ هَؤُلَاءِ الْقَوْمِ، اَلّلهُمَّ إِنِّی أَبْرَأُ إِلَیْکَ مِنْ عَدُوِّ مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ»(30)؛

(حرم رسول خدا(صلّی اللّه علیه و آله) را از دری به نام توما وارد دمشق کرده و در آستانه درب مسجد، محلی که اسرا را نگه می‌داشتند، نگه داشتند. در آن هنگام، شیخی نزدیک آنها آمد و گفت:

«سپاس خدای را که شما را کشته و به هلاکت رساند و مردم را از شوکت شما راحت نموده و امیر المؤمنین را بر شما مسلط کرد».

امام سجاد(علیه السّلام) به او فرمود: «ای پیر! آیا قرآن خوانده‌ای؟» گفت: «آری». فرمود: «این آیه را خوانده‌ای که خدا از قول رسولش فرمود: «من پاداشی جز خودت در مورد خویشان نمی‌خواهم؟» گفت: «آری». فرمود: «ای شیخ! ما قُربی هستیم».

بعد فرمود: «آیا آیه «وَ آتِ ذَا الْقُرْبَی حَقَّهُ» را خوانده‌ای؟» گفت: «آری». فرمود: «ای شیخ! ما ذوی القربی هستیم». سپس فرمود: «آیا آیه «وَ اعْلَمُوا أَنَّمَا غَنِمْتُمْ ... وَ لِذِی الْقُرْبَی» را خوانده‌ای؟» گفت: «آری». فرمود: «ای شیخ ما ذوی القربی هستیم».

«آیا آیه تطهیر را خوانده‌ای؟» گفت: آری. فرمود: «ای شیخ ما اهل بیتی هستیم که خداوند آیه طهارت را به ما اختصاص داده». در این وقت، شیخ ساکت و پشیمان ماند و گفت:

«خدایا من از آنچه با او گفتم و از بُغضی که از اینان داشتم، به تو پناه می‌برم. خدایا من از دشمن محمد و آل محمد بیزارم).

ح:بندگی و عبادت واقعی امام سجاد(علیه السّلام)

در قالب گریه امام سجاد(علیه السّلام) در قالب این دعاها و بندگی و عبادت واقعی امام، درسی آموزنده برای جامعه فاسد آن روز بود که بنی امیه اسلام را مورد تمسخر قرار داده بودند.

این گریه‌ها برای واقعه دلخراش کربلا نیز بود و امام می‌فرمود: «یعقوب برای یوسف، با این که نمی‌دانست حتماً مرده است، آن قدر گریه کرد تا چشمانش سفید گردید؛

اما من به چشمان خود دیدم که چگونه شانزده تن از اهل بیت [پیامبر خدا(صلی الله علیه و آله)] به شهادت رسیدند. چگونه می‌توانم گریه نکنم؟»(31)

بدین ترتیب گریه امام نیز خود به خود موجب گردید تا در موارد زیادی مردم نسبت به واقعه کربلا هشیار شوند. این علاوه بر آن بود که امام خود وقایع کربلا را در موارد متعدد نقل می‌فرمود.(32)

نتیجه:

هنگامی که جامعه دچار انحراف شده، روحیه رفاه طلبی و دنیازدگی بر آن غلبه و فساد سیاسی و اخلاقی و اجتماعی آن را در محاصره قرار داده و از نظر سیاسی هیچ روزنه‌ای برای تنفس وجود نداشت،

امام سجاد(ع) توانست از دعا برای بیان بخشی از عقاید خود استفاده کند و بار دیگر تحرّکی در جامعه برای توجه به معرفت و عبادت و بندگی خداوند ایجاد کند.

در این دعاها اهداف عبادی و فکری و سیاسی دیگری نیز مورد نظر بوده است؛ مثل بیان اعتقادات صحیح درباره خداشناسی و مبارزه با تشبیه و تجسیم و شناساندن مصادیق واقعی اهل بیت که در قرآن و سنّت بر فضائل و حقوق آنها تاکید شده بود.

نکته مهم این است که بگوئیم راه مبارزه امام تنها دعا نبوده است آن حضرت با ستایش علم و تکریم عالمان و تربیت آنها زمینه های نهضت علمی – فرهنگی، معرفتی امام باقر و امام صادق ـ علیهماالسلام ـ را مهیا کرد.

نشر صحیح احکام و حلال و حرام های الهی، بیان معارف الهی، تربیت شاگردان و نیروهای عالم و شایسته، درس صبر و تحمل و مدارا، بی اعتنایی به دنیا، توجه به خداوند و راز و نیاز با خداوند، بخشی از معارف معرفتی و فرهنگی امام سجاد ـ علیه السلام ـ بوده است.

امام سجاد ـ علیه السلام ـ با بیان حلال ها و حرام های الهی، احیای مبانی دینی، اخلاق، دعا، تفسیر و تبیین قرآن و روایات پیامبر ـ صلی الله علیه و آله ـ وظیفة فرهنگی و علمی و معرفتی خود را انجام داد.

پی نوشت:

  1. اسیر کردن زنان و کودکان و گرداندن سرهاى بریده شهدا در شهرها، عمدتاً به منظور ایجاد رعب و وحشت و زهر چشم گرفتن از مخالفین بود.
  2. «ما بمکه و المدینه عشرون رجلا یحبنا»(مجلسى، بحار الأنوار، الطبعه الثانیه، تهران، المکتبه الاسلامیه، 1394 ه. ق، ج 46، ص 143 - ابن ابى الحدید، شرح نهج البلاغه، تحقیق: محمد ابوالفضل ابراهیم، قم، دار الکتب العلمیه، ج 4، ص 104(20 جلدى).
  3. به نظر محقق بزرگوار، شیخ محمد تقى شوشترى، به جاى«جبیین مطعم»،«حکیم بن جبیر بن مطعم» صحیح است( قاموس الرجال، تهران، مرکز نشر الکتاب، 1388 ه.ق، ج 9، ص 399) در نقل فضل بن شاذان نیز، که خواهد آمد،«محمد بن جبیر بن مطعم» ذکر شده است.
  4. شیخ مفید، الاختصاص، تصحیح و تعلیق: على اکبر الغفارى، قم، منشورات جماعه المدرسین فى الحوزه العلمیه بقم المقدسه، ص 64 - مجلسى، بحار الأنوار، الطبعه الثانیه، تهران، المکتبه الاسلامیه، 1394 ه.ق، ج 46، ص 144
  5. شیخ طوسى، اختیار معرفه الرجال(معروف به رجال کشى)، ص 123.
  6. شیخ طوسى، اختیار معرفه الرجال(معروف به رجال کشى)، ص 115.
  7. گردآوری از کتاب: سیره پیشوایان، مهدی پیشوایی، موسسه امام صادق(علیه السلام)، قم، 1390هـ.ش، ص 241.
  8. سوره ممتحنه:4.
  9. ( کلینى، اصول کافى، الطبعه الثانیه، تصحیح و تعلیق: على اکبر الغفارى، تهران، مکتبه الصدوق، 1398 ه.ق، ج 2، ص 379، حدیث 16).( شیخ طوسى، اختیار معرفه الرجال(معروف به رجال کشى)، تصحیح و تلعیق:حسن المصطفوى، چاپخانه دانشگاه مشهد، 1348 ه.ش، ص 123، شماره .194) 10 . قام ابو محمد على بن الحسین علیه‏السلام بالأمر مستخفیا على تقیه شدیده فى زمان صعب(مسعودى، اثبات الوصیه، الطبعه الرابعه، نجف، المطبعه الحیدریه، 1373 ه. ق، ص 167).
  10. ابن سعد، محمد، الطبقات الکبرى، تحقیق: عطا، محمد عبد القادر، ج 5، ص 167.
  11. صدوق، محمد بن على، خصال، محقق / مصحح: غفارى، على اکبر، ج 2، ص 518.
  12. دراسات و بحوث فی التاریخ و الاسلام، جعفرمرتضی، موسسه‌ ‌نشر ‌اسلامی‌، قم، ۱۴۰۹ قمری، چاپ اول، ج 1، ص 61 مقاله (الامام سجاد(علیه السّلام) باعث الاسلام من جدید).
  13. سایت اندیشه قم، برگرفته از مقاله «مناظره امام سجاد با حسن بصری»
  14. ابن سعد، محمد، الطبقات الکبرى، تحقیق: عطا، محمد عبد القادر، ج 5، ص 167.
  15. صدوق، محمد بن على، خصال، محقق / مصحح: غفارى، على اکبر، ج 2، ص 518.
  16. الارشاد، قم، مکتبه بصیرتى، ص 260.
  17. این رساله را مرحوم «صدوق» در کتاب «الخصال» (ابوب الخمسین و مافوقه) مسنداً و در کتاب «من لا یحضره الفقیه» (ج 2، ص 618) مرسلا روایت کرده است. حسن بن على بن شعبه نیز در کتاب «تحف العقول» بدون سند ولى مبسوطتر نقل کرده است. تعداد حقوق بر اساس نقل صدوق پنجاه و یک، و بر اساس روایت ابن شعبه پنجاه تا است. ر.ک به: دکتر شهیدى، سیدجعفر، زندگانى على بن الحسین، چاپ اول، تهران، دفتر نشر فرهنگ اسلامى، 1365 ه.ش، ص 169-188.
  18. گردآوری از کتاب: سیره پیشوایان، مهدی پیشوایی، موسسه امام صادق(علیه السلام)، قم، 1390هـ.ش، ص 298.
  19. الذریعة إلى تصانیف الشیعة، تهرانى‏، شیخ آقا بزرگ، دار الاضواء، بیروت، بی تا، ج 15، ص 21 - 18.
  20. شرح نهج البلاغة، ابن أبی الحدید، أبو حامد عز الدین عبد الحمید بن هبة الله بن محمد بن محمد‏، محقق/ مصحح: محمد ابوالفضل ابراهیم، کتابخانه آیت الله مرعشی نجفی‏، قم،‏ 1404 قمری، چاپ اول، ج 11، ص 192؛ همان، ج 6، ص 186 - 178؛ همان، ج 5، ص 113.
  21. همان، ج 13، ص 220؛ کتاب جمل من انساب الأشراف، البلاذرى، أحمد بن یحیى بن جابر، تحقیق: سهیل زکار، ریاض زرکلى، دارالفکر، بیروت، 1417 قمری/ 1996 میلادی، چاپ اول، ج 1، ص 184.
  22. الصحیفة السجادیة، على بن الحسین(علیه السلام)، دفتر نشر الهادى‏، قم،‏ 1376 شمسی، چاپ اول‏، ص 52، (دعای 6). 24 تاریخ جرجان‏، سهمى، حمزه بن یوسف‏، عالم الکتب‏، بیروت‏، 1407 قمری،‏ چاپ چهارم‏، ص 188.
  23. صحیفه سجادیه، همان، ص 216، (دعای 47)
  24. همان، ص 236، (دعای 48).
  25. همان، ص 158، (دعای 34).
  26. همان، ص 238، (دعای 48).
  27. کشف الغمة فی معرفة الأئمة، اربلى، على بن عیسى‏، محقق/ مصحح: رسولى محلاتى، هاشم‏، بنى هاشمى‏، تبریز، 1381 قمری‏، چاپ اول‏، ج 2، ص 89.
  28. الفتوح، الکوفى، أبو محمد أحمد بن اعثم، دارالکتب العلمیه، بیروت، 1406 قمری، ج 5، ص 243 - 242.
  29. مختصر تاریخ دمشق، ابن منظور الانصاری، محمد بن مکرم بن على، دار الفکر، دمشق، 1988 میلادی، ج 17، ص 239.
  30. تاریخ الأمم و الملوک، طبری، أبو جعفر محمد بن جریر، تحقیق: محمد أبو الفضل ابراهیم، دار الاعلمی بیروت، 1983 میلادی، ج 5، ص 212 و 196.

چاپ   ایمیل