جايگاه عقل و ايمان در آموزه هاي امام جواد(علیه السلام)

امام محمدتقی الجواد (ع) بازدید: 1571
(مدت زمان لازم جهت مطالعه: 7 - 13 دقیقه)

عقل و ايمان در تفكر اسلامي از جايگاه بسيار ويژه اي برخوردار است. در بسياري از روايات معتبر كه در منابع اسلامي از جمله اصول كافي نقل شده، عقل و دين و حيا از هم جدايي ندارند و اگر هر يك، در جايي يافت شود، آن دو ديگر نيز در همان جا  حضور دارند. اين بدان معناست كه هر عاقلي، دين دار و با حياست و هر دين داري،عاقل و باحياست و نيز هر باحيايي عاقل و دين دار است. فقدان هر يك از اين سه عنصر در شخص به معناي فقدان آن دو ديگر است. بنابراين، نمي توان مدعي عقل كسي بود كه دين و حيا ندارد يا انسان بي حيايي را آدم ديندار و عاقل شمرد يا انسان بي ديني را عاقل و باحيا دانست.
هر يك از اسوه ها و سرمشق هاي كامل انسان ها، به اشكال مختلف به اين مطلب پرداخته و توجه داده اند. امام جواد(ع) نيز به عنوان انسان كامل و سرمشق نيكوي آدمي در سنت و سيره خويش اين مطلب را به اشكال گوناگون بيان كرده است. نويسنده در اين مطلب بر آن است تا با نگاهي به سبك زندگي امام جواد(ع)، سنت و سيره آن حضرت(ع) را درباره جايگاه عقل و ايمان تبيين نمايد. با هم اين مطلب را از نظر مي گذرانيم.

عقل، بزرگ ترين سرمايه انسان
عقل كه در لغت به معناي حبس و امساك آمده، در اصطلاح قرآني، قوه و تواني در آدمي است كه با آن زندگي اش را مديريت مي كند و زمينه رشد و تكامل قواي ذاتي خود را فراهم مي آورد و متاله و خدايي شدن را براي او رقم مي زند. عاقل را از آن رو عاقل گفته اند كه خود نگهدار بوده، خويشتن را از رفتن به دنبال هواهاي نفساني باز مي دارد و اجازه نمي دهد تا نفس اماره بر وجودش مسلط شود و او را به سوي زشتي ها و بدي ها بكشاند. از اين رو عقل را مايه امتياز انسان از حيوان دانسته اند.
عقل آدمي، قوه اي است كه به وسيله آن انسان بين خير و شر و حق و باطل تميز مي دهد و با درك حقايق مي تواند مسير خود را بيابد. البته اين واژه در فرهنگ اسلامي در مقابل جنون، سفاهت، حماقت و جهل به كار رفته است و كاربرد عقل در مقابل هر كدام از اينها به اعتباري است. (لسان العرب، ج9، ص 326، «عقل» و نيز الميزان، ج2، ص 247).
در قرآن واژه عقل به شكل اسمي آن به كار نرفته بلكه همواره در شكل فعل مورد استفاده قرار گرفته است. اين بدان معناست كه عقل در فرهنگ قرآني زماني معناي واقعي و حقيقي خود را به دست مي آورد كه انسان از اين قوه بهره بگيرد و آن را مورد استفاده قرار دهد. بر اين اساس، نوع كاربرد و درجات و مراتب استفاده از عقل موجب مي شود تا نامهايي خاص براي هر مرتبه و درجه آن بيان شود.
به سخن ديگر، هرگاه انسان از قوه عقل خويش بهره گيرد، در يك فرآيندي اين قوه رشد يافته و به كمال خود مي رسد. براي هر مرتبه از مراتب رشد عقل هنگام استعمال و كاربرد آن، نامي در قرآن به كار رفته است. از اين رو، زماني عقل، اسمي به خود مي گيرد كه مورد كاربرد و استعمال قرار گيرد. از جمله اين مراتب و درجات رشد عقل مي توان به نامها و عناويني چون «قلب»، «فواد»، «افئده»، «الالباب»، «النهي» و «حجر» اشاره كرد. اطلاق هر يك از نامها بر مرتبه اي از كاربرد عقل به جهت خاصي است كه در آن لحاظ شده است.
از آيات و روايات به دست مي آيد كه عقل، بزرگ ترين و مهمترين سرمايه وجودي انسان است و انسانها به سبب همين قوه است كه قابليت خدايي شدن و خلاقيت ربوبي يافتن را به دست آورده اند. پس پاداش و عذاب به عقل، مستند مي باشد؛ زيرا اين قوه است كه بايد پاسخ گوي اعمال و گفتار و رفتار آدمي باشد.
خداوند از عقل به عنوان قوه ادراكي و تعقل انسان (مومنون، آيه 78) و وسيله اي براي شناخت حقايق و تشخيص حق از باطل و درست از نادرست (يونس، آيه 16، روم، آيات 24 و 28)، ابزار پيشگيري از نابكاري ها و بدي ها (طه، آيه 128)، وسيله تشخيص ارزش ها و يافتن زندگي بهتر و برتر (قصص، آيه 60)، قوه تشخيص حسن و قبح افعال (بقره، آيه 44) فهم ربوبيت خداوند (رعد، آيات 3 و 4)، ابزار شناخت پاكي ها از ناپاكي ها (مائده، آيه 100) و تشخيص خوبي ها از بدي ها (بلد، آيات 4 و 10؛ الميزان، ج20، ص292؛ تفسير التحرير و التنوير، ج 30، ص355) ياد كرده است.
اميرمومنان درباره جايگاه و ارزش عقل مي فرمايد: جبرئيل بر آدم نازل شد و گفت: اي آدم، من مامور شده ام كه تو را در انتخاب يكي از سه چيز، مخير سازم؛ پس يكي را برگزين و دوتا را واگذار. آدم گفت: آن سه چيست؟ گفت: عقل و حيا و دين. آدم گفت: عقل را برگزيدم. جبرئيل به حيا و دين گفت: شما بازگرديد و او را واگذاريد. آن دو گفتند: اي جبرئيل، ما ماموريم هر جا كه عقل باشد، با او باشيم. گفت: خود دانيد و بالا رفت. (اصول كافي، ج1، ص11، حديث2)
همچنين حضرت موسي بن جعفر(ع) مي فرمايد: يا هشام ان لله علي الناس حجتين: حجه ظاهره و حجه باطنه ، فاما الظاهره فالرسل و الانبياء و الائمه (ع) و اما الباطنه فالعقول؛ اي هشام! خدا بر مردم دو حجت دارد: حجت آشكار و حجت پنهان. حجت آشكار، رسولان و پيغمبران و امامان هستند و حجت پنهان، عقل مردم است. (اصول كافي، ج1، ص91، ح21)
كسي به امام صادق(ع) عرض كرد: قربانت گردم، من همسايه اي دارم كه نماز خواندن و صدقه دادن و حج رفتنش بسيار است و عيب ظاهري ندارد. فرمود: عقلش چطور است؟ گفتم: عقل درستي ندارد. فرمود: پس با آن اعمال درجه اش بالا نمي رود. (اصول كافي، ج1، ص72، ح91)
از آيات و روايات، به دست مي آيد كه عقل در دو حوزه نظري و عملي، مهم ترين ابزاري است كه انسان براي شناخت و تشخيص حق و باطل و همچنين ارزش گذاري به شكل خوب و بد دارد. بنابراين، تمايلات و گرايش هاي انساني نيز براساس اين قوه خواهد بود.

جايگاه و كاركرد عقل و ايمان
امام جواد(ع) نيز به مساله عقل توجه و اهتمام ويژه اي مبذول داشته است. از نظر آن امام(ع) چيزي برتر از عقل و ايمان به انسان داده نشده است؛ زيرا عقل و ايمان است كه جهت گيري زندگي انسان را مشخص و فرجام آدمي را تبيين مي كند. عقل است كه حقايق را به آدمي مي شناساند و از باطل جدا مي سازد و به انسان كمك مي كند تا پس از تشخيص حق و باطل، موضع گيري نظري و عملي نسبت به آن داشته باشد؛ زيرا در مقام ارزش گذاري به خوب و بد، نگاهي به آثار و تبعات هر يك داشته و انسان را از بدي دور و به سوي خوبي هدايت مي كند.
عقل هنگامي كه در مقام كاربردي به درستي مورد استفاده قرار گيرد، آدمي را به درجه يقين مي رساند كه مرتبه كمالي عقل و درك بشر است. در اين صورت انسان شهودي كامل از حقايق هستي خواهد داشت و مسير هدايت را به درستي شناسايي و ردگيري مي كند. امام مي فرمايد: ان الايمان افضل من الاسلام بدرجه ، والتقوي افضل من الايمان بدرجه و لم يعط بنو آدم افضل من اليقين؛ ايمان يك درجه بالاتر از اسلام است و تقوا يك درجه بالاتر از ايمان است و به فرزند آدم چيزي بالاتر از يقين داده نشده است. (تحف العقول، ص 544)
اين كه ايشان در اين سخن تقوا را برتر از ايمان برمي شمارد، به سبب معنايي است كه از ايمان اراده كرده است؛ وگرنه تقوا بازتابي از ايمان است. به اين معنا كه انسان مومن واقعي، انساني متقي است و اگر كسي ايمان نظري اش با ايمان عملي اش همراه نشود، مانند كسي است كه عقل خويش را به كار نگرفته است. بنابراين همان گونه كه عقل نظري مي بايست با عقل عملي به كمال برسد، ايمان نظري هم بايد با ايمان عملي يعني تقوا به كمال برسد. يقين، مرتبه شهودي عقل است كه مرتبه كمالي آن دانسته شده است.
انسان نمي تواند از كمال عقل خود سخن بگويد، در حالي كه حق را با آن كه شناخته، در مقام عمل پيروي نكند. به اين معنا كه كمال عقل را مي بايست پس از شناخت حق و باطل و تشخيص آن، در پيروي از حق و حقيقت دانست.
به سخن ديگر، همان گونه كه ايمان نظري با ايمان عملي در مقام تقوا خود را نشان مي دهد، عقل نظري و شناخت حق و باطل، با عقل عملي است كه به كمال خود مي رسد. از اين رو امام جواد(ع) مي فرمايد: لايكمل العقل الا باتباع الحق؛ عقل كامل نمي شود مگر با پيروي از حق (بحارالانوار، ج 87، ص 721)
از جمله عرصه هاي ظهور عقل عملي، مهرورزي و مودت با مردم است. پس اگر كسي حقيقت معناي هستي و فلسفه آفرينش را درك و فهم درستي كرده باشد، خلق و خوي خوش خواهد داشت و نسبت به همه چيزي نگاهي عطوفت و محبت آميز خواهد داشت. از اين رو نسبت به همنوعان و مردم، با خوش رويي مواجه مي شود و نسبت به آنان مودت و محبت مي ورزد. امام جواد(ع) مي فرمايد: التودد الي الناس نصف العقل؛ مهرورزي و دوستي با مردم، نصف عقل است؛ (تحف العقول، ص 524) زيرا نصف عقل در شناخت حقايق و تشخيص حق و باطل و نيمي از عقل در عمل براساس تشخيص و ارزش گذاري است. از آن جايي كه مودت با مردم بهترين جلوه رحمت است، مي توان گفت كه چنين انساني، از عقل كامل برخوردار است؛ زيرا در مقام نظري، حق را شناخته و در مقام عمل به اين ارزش ها پاي بند بوده است.
آن حضرت در جايي ديگر، به اخلاق نيك و خوش خويي به عنوان كمال عقل و خرد انساني اشاره دارد و مي فرمايد: خفض الجناح زينه العلم، و حسن الا دب زينه العقل، و بسط الوجه زينه الحلم؛ فرمود: تواضع و فروتني زينب بخش علم و دانش است، ادب داشتن و اخلاق نيك، زينت بخش عقل مي باشد، خوش روئي با افراد، زينت بخش حلم و بردباري است.
كسي كه داراي ادب نيك نيست، نمي توان او را خردمند دانست؛ زيرا خرد مي بايست در عمل و سبك زندگي شخص خود را نشان دهد و اگر كسي بي ادب است مي توان از همين رفتارش دانست كه از عقل و خرد بي بهره است.
براي اين كه انسان، عقل خويش را تقويت كند و آن چه را كه در مقام نظري به عنوان حقيقت و ارزش شناخته، در مقام عمل اجرايي كند، مي بايست ارتباطات خود را با انسان هاي عاقل افزايش دهد. اين انسان هاي خردمند همان برادران ديني و ايماني هستند كه در مسير كمالي عقل گام بردارند. از اين رو امام جواد(ع) خواهان ارتباط بيش از پيش با اين دسته از افراد مي شود تا عقل آدمي در مسير كمالي و رشدي خود به باروري و شكوفايي برسد. آن حضرت(ع) در سفارشي مي فرمايد: ملاقاه الاخوان نشره و تقليح العقل، و ان كان نزرا قليلا؛ ملاقات با برادران(ديني)، هر چند كوتاه، موجب شكفتن و باروري عقل مي شود. (بحارالانوار: ج 47، ص 353، حديث 62؛ و نيز منتخب ميزان الحكمه ، ص 652)
آن حضرت از همنشيني با ابلهان و سفيهان برحذر مي دارد و مي فرمايد: فساد الاخلاق بمعاشره السفهاء و صلاح الاخلاق بمنافسه العقلاء؛ معاشرت و همنشيني با بي خردان و افراد لاابالي سبب فساد و تباهي اخلاق خواهد شد؛ و معاشرت و رفاقت با خردمندان هوشيار، موجب رشد و كمال اخلاق مي شود.
عقل وقتي به كمال خود برسد، اهل شهود خواهد بود، زيرا يقين از مراتب عقل كامل است كه خود داراي سه مرتبه علم اليقين، عين اليقين و حق اليقين است و مرتبه سوم، شهود فنايي است كه تنها برخي به آن نايل مي شوند؛ اما علم اليقين و عين اليقين براي بسياري امكان پذير است.
امام محمدتقي جواد(ع) در روايتي به اين نكته توجه مي دهد كه ادراك دل و شهود كه از مراتب كمالي عقل است، ادراكي برتر است كه انسان مي بايست در پي چنين ادراكي و بلكه فراتر از آن باشد. آن حضرت(ع) مي فرمايد: اي ابوهاشم، دقيق تر از ادراك چشم ها، ادراك دل هاست. در حال حاضر تو مي تواني در خاطر و ذهن خود «سند» و «هند» و شهرهاي ديگر را كه نرفته اي مجسم كني؛ در حالي كه مشاهده آنها با چشم سر براي تو مقدور نيست. خداوند را با چشم دل نمي توان درك كرد تا چه رسد به درك و مشاهده آن با چشم سر. (اصول كافي، ج 1، ص 89؛ و نيز كتاب الامام الجواد عليه السلام من المهد الي اللحد، ص 271؛ و همچنين الاحتجاج، ج 2، ص 832).
اين ادراك شهودي از طريق دل خود نوعي يقين عقلاني است و هرگز بيرون از دايره عقل بر اساس فرهنگ قرآني نمي باشد؛ از اين رو در آموزه هاي قرآني، عقل به نامهاي ديگر از جمله قلب نيز تعبير شده است.
از آن جايي كه ارتباط تنگاتنگي ميان عقل و ايمان وجود دارد، خردمند، انساني مومن است و اين ايمان را در اشكال مختلف چون تقوا، محبت و خوش خلقي نشان مي دهد. براين اساس، هر گاه چيز خوبي در ديگران يافت، از خدا مي خواهد تا او نيز به چنين كمال و امر خوبي دسترسي داشته باشد. از اين رو اهل غبطه است نه اهل حسد. آن حضرت(ع) در اين باره مي فرمايد: ان المؤمن يغبط و لايحسد و المنافق يحسد و لايغبط؛ همانا مومن غبطه مي خورد ولي حسد نمي ورزد و منافق حسد مي ورزد ولي غبطه نمي خورد. (جهاد النفس ح 745)
همچنين از نظر آن امام همام (ع) ايمان زماني به كمال مي رسد عقل مديريت انسان را به عهده گيرد و بر هواهاي نفساني غلبه كند. آن حضرت مي فرمايد: لن يستكمل العبد حقيقه الايمان حتي يوثر دينه علي شهوته و لن يهلك حتي يوثر شهوته علي دينه؛ بنده اي حقيقت ايمان رانمي يابد مگر آن كه دين و احكام الهي را در همه جهات بر تمايلات و هواهاي نفساني خودمقدم دارد و كسي هلاك و بدبخت نمي گرددمگر آن كه هواها و خواسته هاي نفساني خود را بر احكام الهي مقدم نمايد. (بحار الانوار، ج 57، ص 08، ح 36) چنان كه در آغاز اين مطلب گفته شد، عقل به معناي بستن پاي شهوت و مديريت نفس است تا هواهاي نفساني بر شخص غلبه نكند و او را از مسير كمالي خارج نسازد. بر اين اساس، وقتي آن حضرت(ع) حقيقت ايمان راچيرگي دين بر شهوت مي داند، به معناي چيرگي عقل بر شهوت نيز خواهد بود؛ زيرا بر اساس تفسير اين بزرگواران هرگز عقل و حيا و دين از هم جدايي ندارند و هر جا عقل باشد آن دو ديگر نيز خواهند بود، چنان كه جايي كه دين باشد، عقل نيز حضور دارد. بنابر اين، استكمال حقيقت ايمان و دين به معناي استكمال عقل و حيا نيز خواهد بود.به هر حال، آن چه از سنت و سيره امام جواد (ع) به دست مي آيد آن است كه عقل و ايمان در جايگاهي بس والا نشسته است و انسان براي سنجش ميزان حقانيت خود و ديگران بايد به اين معيار مراجعه كند و خود را درترازوي ايمان و حيا و عقل قرار دهد تا دريابد تا چه اندازه درمسير كمالي آفرينش قرار دارد يا از آن دور افتاده يا گمراه شده است.
باشد با بهره گيري از سنت و سيره امام جواد (ع) مسير كمالي متاله و خدايي شدن رابه درستي طي كنيم و بابهره گيري از عقل و ايمان و حيا، در جايگاه خلافت انساني قرار گيريم و مظهر ربوبيت الهي شويم.


خليل منصوري

چاپ