خردمندان درقرآن ازنگاه امام موسي کاظم ( علیه السلام )

(مدت زمان لازم جهت مطالعه: 9 - 18 دقیقه)

بررسي انديشه هاي تفسيري امامان معصوم (علیهم السلام ) و دريافت معارف ناب  قرآني از حکمت هاي ژرف آنها زمينه اي است تا معارف قرآني اهل بيت عصمت و طهارت درصدف کتابها و گنجينه کتابخانه ها نهفته نماندو با آشکارشدن آنها انديشه هاي عطشناک از مخازن بي بديل علوم و معارف قرآن بهره مند و سيراب گردد و گل هاي معرفت در بوستان با طراوت معنويت و محضر پرفيض ارباب عصمت و طهارت شکوفا گردد.

و حلاوت شهد جان پرورآن نجيب رهپويان حيات طيبه قرآني بر مذاق جان آنان بنشيند . براين اساس سلسله مقالات مستقل با عنوان معارف قرآن در مکتب تفسيري اهل بيت عصمت و طهارت (علیهم السلام ) آماده گشته و درهرمقاله نکات تفسيري يکي ازامامان معصوم (علیهم السلام ) به خوانندگان قرآن دوست تقديم مي گردد .دراين مقاله روايتي از امام موسي بن جعفر (علیه السلام ) که به هشام بن حکم بغدادي از متکلمان برجسته و از اصحاب سّر امام بوده مطرح گرديده است .اين روايت قرآني در تحف العقول ( چاپ جامعه مدرسين ) بحارالانوار ( کتاب العقل و الجهل ) (جلد اول چاپ تهران )و اصول کافي (کتاب العقل و الجهل ) جلد اول آمده است و روايتي مستند بشمار مي رود (1) امام کاظم (علیه السلام ) دراين روايت 20 آيه از آيات قرآن کريم را تلاوت و تفسير نموده اند که با توجه به متن روايت عناوين آيات بدين ترتيب قابل طرح است .

آيات بشارت ،آيات معرفت، آيات اشتياق به جهان آخرت ،آيات بيم و انذار،آيات عقل و علم، آيات مذمت جهل و بي خردي ،آيات مدح و ذم افکار و اعمال مردم،آيات خردمندي و حکمت که به توفيق الهي اين آيات وحياني و تفسيرامام کاظم (ع ) ارائه مي گردد . کليد واژه : امام کاظم (ع ) شيوه تفسيري امام،نکات تفسيري امام در روايت هشام . قرآن ناطق امام موسي بن جعفر (ع ) نهمين مفتاح معصوم قرآن ازچهارده معصوم حضرت امام کاظم (ع ) مي باشد که حضرت درروز يکشنبه هفتم ماه صفر سال 821 ق / 50 : در ابواء (نزديکي مدينه )به دنيا آمد . دوران امامت ايشان مقارن با سالهاي آخرخلافت منصور دوانيقي و دوره خلافت هادي و سيزده سال از دوران خلافت هارون الرشيد بود .امام کاظم (ع ) پس از شهادت پدر بزرگوارش امام صادق (ع ) از حدود 21 سالگي به امامت رسيد و به مدت سي و پنج سال امامت آن حضرت به طول انجاميد .امام کاظم (ع ) در پي سياست ستمگرانه خلفاي عباسي از4 تا 14 سال در تبعيد و زندان و سياه چال هاي بغداد درغل و زنجير به سر مي برد.( 2)ايشان به تلاوت قرآن انس زيادي داشته و آن را با صداي حزين و خوش تلاوت مي کرد به اندازه اي که مردم دراطراف خانه آن حضرت گرد مي آمدند و از روي شوق و رقت گريه مي کردند.(3) ازامام کاظم (ع ) روايات تفسيري و قرآني متعددي نقل شده است که به برخي از آنها اشاره مي کنيم .

حفص گفته است :ازامام هفتم موسي بن جعفر (ع ) شنيدم که به مردي فرمود :آيا بقاي در دنيا را دوست داري ؟ آن مرد گفت :آري .امام فرمود :براي چه ؟ گفت :براي قرائت (قل هو الله احد ) .امام کاظم ( ع ) پس از لحظاتي سکوت فرمودند :اي حفص هرکس از اولياء و شيعيان ما بميرد و قرآن را نيکو نداند درقبرش قرآن را بدو تعليم مي نمايند تا خداوند درجه ي او را به علم قرآن بالا ببرد .چرا که درجات بهشت برقدرآيات قرآن است .به او مي گويند : بخوان قرآن را و بالا برو.پس مي خواند و بالا مي رود.(4) درروايت ديگرآمده است امام کاظم ( ع ) فرمود : ( من استکفي بآيه من القرآن من المشرق الي المغرب کفي اذا کان بيقين ) يعني هرکه از مشرق تا مغرب،به آيه اي از قرآن کفايت طلبد ،براي او کافي است بدان شرط که با يقين باشد.( 5) درروايتي ديگراين چنين آمده است که حضرت دستان خويش را مي شستند و غلام بردستان آن حضرت آب مي ريخت . ناگهان گوشه ابريق بر سرآن حضرت خورد .ايشان به غلام نگريستند غلام گفت :(والکاظمين الغيظ )حضرت فرمود : (کظمت غيظي خشم خود فرو بردم )غلام گفت :(والعافين عن الناس )و امام فرمود:(عفوت عنک ) عفو کردم از توغلام گفت :(والله يحب المحسنين )امام فرمود :(اعتقتک ) آزادت کردم .(6)

ازامام موسي بن جعفر(ع )درباره آيه ي(الرحمن علي العرش استوي(7) سوال شد .امام (ع ) فرمودند:(استولي علي ما دق و جل )يعني استيلاي کامل بر هرريزو درشت و خرد و کلان دارد.( 8) همچنين درروايت آمده است که امام موسي بن جعفر(ع ) با هارون الرشيد مذاکره اي طولاني داشت .هارون ازآن حضرت پرسيد :چگونه شما مي گوييد ما ذريه پيامبريم،درحالي که پيامبرپسري نداشت و نسل ازطريق پسراست و شما فرزندان دختراو هستيد ؟ امام درپاسخ ازاو خواست که ازاين سوال صرفنظرکند،ولي هارون اصرار کرد و گفت :به هيچ وجه صرفنظر نمي کنم زيرا شما معتقديد به اينکه همه چيزدرقرآن مجيد هست و بايد ازقرآن آيه اي شاهد بياوريد . امام فرمود :(بسم الله الرحمن الرحيم و من ذريته داود و سليمان و ايوب و يوسف و موسي و هارون و کذالک نجزي المحسنين،و زکريا و يحيي و عيسي ... (9) سپس سوال فرمودند:اي هارون ،پدرعيسي کيست ؟ هارون گفت: عيسي پدرنداشت .

حضرت فرمود :بنابراين اگراو ملحق به ذريه پيامبرازطريق حضرت مريم مي باشد ما نيزملحق به ذريه رسول الله (ص ) ازطريق مادرمان حضرت زهرا ( عليها السلام )هستيم.( 10) شيوه تفسيري امام موسي بن جعفر (ع ) : تفسيردرلغت و اصطلاح معارف ديني به معناي کشف و اظهارو پرده برداري ازمعناي کلام الله (آيات وحياني قرآن کريم )مي باشد.(11) و ازآنجا که قرآن بهاردل ها،شفاي دردها،سرچشمه ي دانش ها و زداينده تيرگي هاست و کتاب هدايت وحيات طيبه است بايستي آن را شناخت و در زواياي آن کند و کاو کرد تا به ژرفا و درونمايه اش راه يافت و براي همين قرآن کريم ما را دعوت به تدبيرو انديشيدن و مطالعه و تفکردرآيات تشويق و ترغيب فرموده و کسب رهنمودهاي قرآن را شيوه خردمندان دانسته است.(12) حضرات معصومين از جمله امام کاظم ( ع ) بعنوان قرآن ناطق و سند قرآن به توضيح وتفسيرآيات قرآن کريم پرداخته و برانس روزافزون مردم با قرآن و فهم و درک صحيح ازآيات و بکارگيري دقيق آنها درزندگي اهتمام وافرداشتند .دو روش تفسيري معمول اهل بيت عصمت و طهارت که درمکتب تفسيري امام موسي کاظم ( ع)هم وجود داشته است يکي تفسيرقرآن به قرآن بوده که روش پيامبراکرم (ص ) بوده و آن حضرت براي تبيين آيه اي ازآيه ي ديگر کمک مي گرفتند و اين روش به عنوان بهترين روش و منحصرترين روش درسيره ي تفسيري اهل بيت ( ع ) مطرح بوده است.( 13)

و ديگر روش ؛روش اجتهادي است .که علاوه برسيصد آيه ي قرآن که انسان را دعوت به تعقل و تفکر و تدبرمي نمايد.(14) روش عملي پيامبر و اهل بيت پيامبر(صلوات الله عليهم اجمعين )درباب تفسيرقرآن است که با تفسيرهاي اجتهادي خود نشان داده اند که چگونه مي توان درآيات الهي تدبرو ژرف نگري در کلمات بي همتاي الهي نمود و قواعد فهم صحيح را در تفسير بکاربرد و خود را درغالب الفاظ محبوس نکرد.( 15)آنان با استناد به واژگان قواعد ادبي استناد به سياق جمله،استظهار ازآيات ديگر و چيدن چند آيه ي هم مضمون درکنارهم و بالاخره بهره گيري از کلمات عقلي پايه هاي صحيح تفسيراجتهادي را نشان داده اند و تاويلات تفسيري امام کاظم (ع ) نيزاين چنين بوده است.( 16) و آن حضرت با فرمايشات خود مشخص ساخته است که کجا جاي تفسير و کجا جاي برداشت از سخنان ظاهري کلام و کجا جاي ترجمان کلام مي باشد و لازم است.(17) نکات تفسيري امام کاظم (ع ) در روايت هشام ابن حکم : ( آيات بشارت به خردمندان ) اي هشام خداوند تبارک و تعالي :انسانهاي عاقل و فهيم ( خردمندان ) را در کتاب خويش اين چنين بشارت داده و فرموده است : ( فبشر عباد * الذين يستمعون القول فيتبعون احسنه اولئک الذين هداهم الله و اولعک هم اولوا الالباب.( 18 ) بندگان من همانان هستند که به سخنان وديدگاه ها گوش فرا مي دهند . آن گاه از نيکوترين و زيباترين آن پيروي مي کنند ايشان هستند که خدا راهشان نموده و اينان همان خرد ورزان و صاحبان عقل مي باشند . خداوند عزوجل ( عزيز توانا و با شکوه ) با موهبت خود حجت را بر مردمان تمام کرده بيان و تبيان آسماني فرو فرستاده و آنان را با دليل و برهان به ربوبيت و خداوندي خويش رهنما شده و فرموده است : ( و الهکم اله واحد لا اله الا هو الرحمن الرحيم(19 ) وخداي شما،آفريدگاري يکتا و بي همتاست که که جزء و نظير ندارد و براي پرستش بي همتاست و به صفاتي که وصف مي شود جزاو را نمي توان وصف کرد .

جزاو خدايي نيست و اوست بخشايشگرمهربان (ان في خلق السموات و الارض و اختلاف الليل و النهار )الي قوله (لآيات لقوم يعقلون )(20) براستي که درآفرينش پديد آوردن خلاقانه آسمانها و زمين و آمد و رفت منظم شب و روز و درجريان رفت و آمد کشتي ها که دردريا به سود مردم روان هستند و آبي که خداوند ازآسمان فرو فرستاد و با آن زمين را پس ازمردنش زنده ساخت و در آن هرجنبنده اي را پراکنده ساخت و درگرائيدن مسير وزش بادها و ابري که ميان آسمان و زمين به خواست او تسخيرشده درهمه ي اينها نشانه هايي روشن ازيکتايي و قدرت آفريدگارهستي است براي کساني که خرد خويش را به کار مي گيرند و درآيات الهي تعقل مي کنند . آيات معرفت خردمندان : اي هشام !خداوند عزوجل اين همه آيات و نشانه ها را ارائه فرموده است تا مردمان او را بشناسند و بدانند تدبيرگري دارند و کسي هست که کارايشان را تدبيرکند .خداوند فرموده است : (و سخرلکم الليل و النهار و الشمس و القمر و النجوم مسخرات بامره ان في ذلک لآيات لقوم يعقلون (21) و خداي توانا شب و روز را براي شما مستقرو خورشيد و ماه و ستارگان را براي شما مسخرگردانيد و رام ساخت .

بي ترديد دراين تسخير براي کساني که خرد خويش را به کارمي گيرند نشانه هايي است ( چرا که تسخيرکننده اين اجرام بزرگ کيهاني را تدبيرگري دانا توانا و فرزانه مي دانند ) و همچنين خداوند فرموده است (حاميم والکتاب المبين انا جعلناه قرآنا عربيا لعلکم تعقلون(22)(حا ميم ) سوگند به اين کتاب روشن و روشنگر که راه نيک بختي و رستگاري است ما آن را قرآني به واژه و زبان عربي پديد آورديم،باشد که شما مردم خرد خويش را به کار گيريد . و همچنين خداوند فرموده است :(و من آياته يريکم البرق خوفا و طمعا و ينزل من السماء ماء فيحيي به الارض بعد موتها ان في ذلک لآيات لقوم يعقلون (23) واز نشانه هاي اوست که آذرخش را که مايه ي بيم است از برخورد ابرها پديدارساخته و آن را مايه ي اميد به ريزش باران زندگي سازاست به شما مي نماياند ،و آبي ازآسمان ها به صورت برف و باران فرود مي آورد و زمين را پس از ( خزان زدگي ) و مردنش به وسيله آن زنده مي کند و طراوت مي بخشد بي ترديد دراين تدبيرهاي حکيمانه نيز براي مردمي که خرد خويش را به کارمي گيرند نشانه هايي است . آيات اشتياق خردمندان به جهان آخرت : اي هشام !پس آنگاه خداوند خردمندان و فرزانگان را اندرز داده و به جهان آخرت مشتاقشان کرده و فرموده است :(و ما الحيات الدنيا الالعب و لهو و للدارالآخره خيرللذين يتقون افلا تعقلون(24) زندگي دنيا (آنطور که کفرگرايان را تنها زندگي مي دانند )جز بازي و سرگرمي نيست مگراينکه وسيله و راهي براي رسيدن به نيک بختي و انجام کارهاي شايسته باشد و زندگي و سراي آخرت و جهان ديگربا نعمتهاي شکوه بارش براي کساني که پروا و پرهيزگار پيشه کنند بهتر و مطلوب تراست آيا خرد خويش را بکار نمي گيرند ؟ چرا که آنجا جاودانه است و شايسته گان هماره از لطف و نعمتهاي خدا بهره ور خواهند شد .

وهمچنين خداوند فرموده است :(و ما اوتيتم من شيء فمتاع الحياه الدنيا زينتها و ما عندالله خير و ابقي افلاتعقلون( 25 ) وآنچه به شما داده شده است،کالاي فناپذير زندگي دنيا و زر و زيورآن است اما آنچه نزد خداست نعمتهاي سراي جاودانه است که بهتر و پاينده تراست پس آيا خرد خويش را به کار نمي گيريد تا تفاوت ميان اين دو را دريابيد ؟ آيات بيم دادن به خردمندان: اي هشام !پس آنگاه خداوند خردمندان را متذکرشده و آنان را که ازعذاب الهي نمي انديشند بيم داده است و فرموده است ( ثم دمرنا الآخرين و انکم لتمرون عليهم مصبحين وباليل افلا تعقلون(26 ) هان اي شرک گرايان شما که بامدادان و شامگاهان و در سفرهايتان از کنار شهرهاي ويران شده و خانه هاي منهدم گشته سرکشان و تبهکاران که به خاطر اعمالشان آنها را در هم کوبيديم و نابود ساختيم مي گذريد و شهرها و روستاهاي ويران شده آنان را مي بينيد چرا به خود نمي آييد و چرا خرد خويش را به کار نمي گيريد و در عذاب ويرانگري که براقوام کفر پيشه و حق ستيز وارد ساخته ايم انديشه نمي کنيد .

خردمندي و دانشمندي : اي هشام خداوند تبيين فرموده که کمال خردمندي و عقل به کسب علم و دانش است و افزايش خردمندي و بينش به هنگامي است که همراه و همپاي دانش است آنجا که فرموده : ( و تلک الامثال نضربها للناس و ما يعقلها،الا العالمون(27 ) اين مثالهايي را که درقرآن آمده است براي مردم مي زنيم و به روشني بيان مي کنيم تا بدين وسيله آنان را به سوي خداي يکتا و تدبيرگربي همتاي جهان رهنمود کرديم و با معرفت بخشي و آگاهي دهي به آنان بدين سان آنان را ازپليدي و بدبختي بت پرستي و کرنش در برابرخدايان دروغين و شرک رهايي بخشيم و به اوج آزادي و آگاهي و افتخاربندگي خداي دانا و توانا برسانيم اما تنها دانشمندان و دانشوران راستين هستند که اين مثالها را درمي يابند،نه ديگران . نکوهش نابخردان : اي هشام !خداوند آنان که خرد ستيزانه به عقل خدا خواه خود پشت پا زده و درآيات الهي انديشه و تفکرنمي کنند را نکوهيده و فرموده است : (و اذا قيل لهم اتبعوا ما انزال الله قالوا قبل نتبع ما الفينا عليه آباءنا اولوکان آباوهم لا يعقلون شيئا و لا يهتدون(28) وهنگامي که به آنان گفته شود ازآنچه خدا فرو فرستاده است پيروي کنيد مي گويند :نه بلکه از چيزي که پدران خويش را بر آن يافتيم پيروي مي کنيم .آيا با وجود اينکه پدران آنان چيزي را درک نکرده و راه نيافته اند [بازهم اينان بايد ازآنان پيروي کنند] و همچنين خداوند فرموده است :(ان شرالدواب عند الله الصم البکم الذين لا يعقلون(29) بدترين جنبندگان و جانوران درپيشگاه خدا آن موجودات کر و گنگي هستند که خود را به نفهمي مي زنند و خرد خويش را به کارنمي گيرند ؟به عبارت ديگر بدترين موجودات در پيشگاه خداوند آن شرک گراياني هستند که حق را مي شنوند اما از آن سودي نمي برند و به آن اقرار و اعتراف نمي کنند و آن را باورنمي دارند آنان بدترين ها نزد خدايند .و همچنين خداوند فرموده است : (و لئن سالتهم من خلق السموات و الارض ليقولن الله قل الحمدلله بل اکثرهم لا يعلمون(30) و اگرازآنان بپرسي که چه کسي اين آسمانها و زمين را آفريده است ؟ خواهند گفت :خدا پيامبربه آنها بگو :ستايش ازآن خدا است اما بيشترشان نمي دانند . نکوهش ناسپاسان و مدح سپاسگزاران خردمند : اي هشام !خداوند (جل و علا ) بيشترين مردم را به جهت ناسپاسي نکوهش نموده و فرموده است :(و ان تطع اکثر من في الارض يضلوک من سبيل الله(31) واگرازبيشترکساني که دراين سرزمين هستند پيروي کني تو را ازراه خدا گمراه مي سازند .آنان تنها از پندارهاي خود و ديگران پيروي مي کنند و تنها به حدس و گمان مي پردازند .و همچنين خداوند فرموده است :(و لکن اکثرهم لا يعلمون(32) و (اکثرهم لا يشعرون ) وکفرگرايان گفتند :چون آيات و معجزات خداي تو دلخواه ما نيست پس به پروردگارت بگو:معجزه اي ديگر بفرستد اي پيامبربگو (خدا تواناست که معجزه و نشانه اي ديگر فرو فرستد اما بيشتراينان نمي دانند که اگرآن معجزه هم برسد بازهم گستاخي و خيره سري مي کنند و ايمان نمي آورند . اي هشام !خداوند (جل و علا ) قليلي از مردم را ستوده و آنان را بندگان شکرگزارخود قلمداد نموده و فرموده است  

(و قليل من عبادي الشکور ) و اندکي از بندگان من سپاسگزاراند(33). وهمچنين فرموده است (و قليل ما هم ) کساني که به راستي ايمان آورده و کارهاي شايسته انجام داده و شاکر و آمرزش خواه درگاه خدا هستند بسيار اندک هستند( 34). و همچنين فرموده است (وما آمن معه الا قليل )و ايمان نياوردند جزتعداد اندکي(35). آرايه ي خردمندان : اي هشام ! آن گاه خداوند خردمندان ( شاکر ) را به نيکوترين شيوه ها ياد کرده و به زيباترين آرايه ها آراسته است و فرموده است : ( يوتي الحکمه من يشاء و من يوت الحکمه فقد اوتي خيرا کثيراً و ما يذکرالا اولوا الالباب(36) و خداي پرمهر، دانش و فرزانگي را به هرکه بخواهد ارزاني مي دارد و به آن که حکمت ارزاني شود براستي خيري فراوان عطا شده است . اي هشام !خداوند فرموده است :(و ان في ذلک لذکري لمن کان له قلب(37) دراين سخن براي آن کس که دلي زنده دارد پند و راهنمايي هست و مراد خداوند از دل زنده عقل و خرد است و همچنين خداوند فرموده است (و لقد آتينا لقمان الحکمه) و لقمان را حکمت و فرزانگي داده ايم) و مقصود ازحکمت و فرزانگي ،بينش و خرد است .(38)  

گفتارخردمندان : اي هشام !خداوند عزوجل از مردمان نيکوکار و خردمند چنين حکايت کرده است که گفته اند :(ربنا لا تزع قلوبنا بعد اذ هديتنا و هب لنا من لدنک رحمه انک انت الوهاب( 39) پروردگارا ! پس ازآنکه ما را هدايت فرمودي و راه را نشانمان دادي ،دلهايمان را از حق منحرف مساز و و به باطل و بيداد متمايل مگردان (درخواست نخست راسخان درعلم و خردمندان مومن درهدايت و ايمان و پايداري درراه خدا در پرتو مهر و بخشايش اوست )خردمندان مي دانستند که دلها و جان ها گمراهي مي گيرند و انحراف مي يابند و به نابينايي و پستي باز مي گردد آن که ازخداوند انديشه نکند ،بيم او در دل راه نمي دهد و آن که از خداوند انديشه نکند ،دل به شناخت و معرفتي استوار که ببيند و راستي و حقيقت آن را درجان خويش بيابد نمي بندد و هيچ کس چنين (صاحب معرفت ) نمي شود مگرآنکه گفتار و کردارش يکسان باشد و آشکار و نهانش يکسو .چرا که خداوند آدميان را به خردي پوشيده و پنهان راهنما نشده و آنان را خردي پيدا و گويا بخشيده است . وظيفه ما : اي هشام !اميرمومنان علي (ع ) مي فرمود :کسي بايد درصدر امورباشد که سه ويژگي داشته باشد؛هرگاه از او سوالي و درخواستي کنند پاسخ دهد و هرگاه ديگران از سخن باز مانند سخن گويد و به راي و انديشه اي اشاره کند که صلاح و راستي مخاطبان باشد و هرکس هيچ يک از اين سه ويژگي را نداشته نابخرد و احمق است . و حسن بن علي (ع ) فرموده است :نياز و حاجت به آسمان (اهل خرد ) ببريد .گفتند : اي فرزند پيامبرخدا ( ع ) اهل خرد چه کساني هستند ؟

فرمود: آنان که خداوند در کتاب خويش قصه آنان گفته و ياد آنان کرده و فرموده است :(انما يتذکر اولوالالباب(40) کساني که مي دانند با آن کساني که نمي دانند يکسان نيستند و خردمندان هستند که به خود مي آيند و پند و اندرز مي گيرند . پي نوشت ها: 1 -تحف العقول ،تحصيح علي اکبرغفاري، موسسه نشر اسلامي (جامعه مدرسين )، ص 383 . 2 -دائره المعارف تشيع، ج 2، 363-364 . 3 -احمدي بيرجندي ،چهارده اختر تابناک، ص 172 -180 . 4 -کافي، ج 2 ،ص 443 ،و وافي، ج 5 ،ص 262 . 5 -همان، ج 2 ،ص 623 . 6 -شيخ ابوالفتوح رازي ،تفسير رازي، ج 5، ص 72 . 7 -سوره ي طه ،آيه ي 5 . 8 -تفسير صافي،ج 2 ،ص 2040 . 9 -سوره ي انعام، آيه ي 84 - در ادامه آيه آمده (و من آبائهم و ذرياتهم و ... )آيه ي 87 . 10 -تفسير نمونه، ج 5، ص 328 . 11 -دائره المعارف اسلام ( ترجمه ي عربي ) ( ماده تفسير ) 12 -دانشنامه قرآن و قرآن پژوهي ،ج 1 ،ص 636 . 13 -همان، ص 638 . 14 -علامه طباطبايي ،الميزان ،ج 5 ،ص 354 - 356 . 15 -نورالثقلين ،ج 1، ص 735 ،حديث 146و ج 3 -ص 367 . 16 -شيخ طوسي، التبيان، ج1 ،ص 4 . 17 -دائره المعارف الاسلاميه، الشيعيه ،ج 3 ،ص 47 مقاله ( تفسير) شهيد آيه الله سيد محمد باقر صدر ( م 1402 ق ) . 18 -سوره ي زمر، آيه ي19 . 19 -سوره ي بقره ،آيه ي 162 . 20 -سوره ي بقره، آيه ي 163 . 21 -سوره ي نحل، آيه ي 12 . 22 -سوره ي زخرف / 43 : آيات 1 و 2 و 3 . 23 -سوره ي روم، آيه ي 24 . 24 -سوره ي انعام، آيه ي32 . 25 -سوره ي قصص ،آيه ي 60 . 26 -سوره ي صافات، آيات 136 و 137 . 138 . 27 -سوره ي عنکبوت ،آيه ي 43 . 28 -سوره ي بقره، آيه ي 170 . 29 -سوره ي انفال، آيه ي 22 . 30 -سوره لقمان، آيه ي 25 . 31 -سوره انعام، آيه ي 116 . 32 -همان، آيه ي 37 . 33 -سوره سباء، آيه ي 13 . 34 -سوره ص ،آيه ي 24 . 35 -سوره هود، آيه ي 42 . 36 -سوره ي بقره، آيه ي 272 . 37 -سوره قاف، آيه ي 36 . 38 -سوره لقمان، آيه ي 11 . 39 -سوره ي آل عمران، آيه ي 7 . 40 -سوره ي زمر، آيه ي 12 . منبع:نشريه کوثر،(فصلنامه قرآني)،شماره 30 نويسنده: حجه الاسلام سيد محمد رضا علاء الدين


چاپ   ایمیل