تأثیر سنتهای عاشورایی حاکمان در گسترش تشیع در ایران (656-907 ق)
چکیده
شناسایی سنتهای عاشورایی در میان حاکمان، به عنوان بخشی از طبقه نخبه جامعه، در مقطع مهم تاریخیِ 656ق (سال سقوط بغداد و خلافت عباسی) تا 907ق (تأسیس دولت صفویه)، با هدف کشف میزان تأثیر این سنتها بر رشد و گسترش تشیع، بسیار مهم است؛ زیرا تأثیرگذاری این قشر در ترویج و همگانیکردن سنتهای عاشورایی در میان مردم، از دیگر نخبگان بیشتر بوده است. با بررسی متون تاریخیِ این مقطع زمانی و با یاریگرفتن از مقوله «آیین» به عنوان چارچوب مفهومی بحث، در مجموع میتوان به چهار سنت دست یافت: «تفکر اولویت سادات حسینی برای خلافت و حکومت»، «ادعای خونخواهی اهل بیت»، «سنت وقف و ذکر نام ائمه اطهار در آن» و «زیارتکردن حاکمان از مراقد ائمه اطهار». همچنین میتوان از همراهشدن این سنتها و تناسب آن با تحولات فرهنگی و اجتماعی این دوران یعنی گسترش فعالیت سیاسی ـ اجتماعی شیعیان پس از حمله مغولان، میل و گرایش بعضی از حاکمان به تشیع و نزدیکی تصوف و تشیع، موجبات سرعتگرفتن رشد و گسترش تشیع را در محدوده جغرافیایی، تمدنی و فرهنگی ایران نتیجهگیری کرد و از این منظر، شناخت جدیدی از تاریخ اجتماعی و سبک زیست اجتماعی شیعیان ایران در تعامل با سنتهای عاشوراییِ حاکمان به دست آورد.
عنوان مقاله [English]
The Impact of Ashura-Related Traditions on the Expansion of Shiism in Iran (656 AH/1258-907 AH/1501)
چکیده [English]
It is significant to identify Ashura-related traditions among rulers as part of the elite class of the society in the important historical period from 656 AH/1258 (the year in which Baghdad and the Abbasid Caliphate collapsed) until 907 AH/1501 (the year in which the Safavid dynasty was established), in order to discover the extent to which such traditions had an impact on the growth and development of Shiism. For rulers had a greater impact on the propagation of Ashura-related traditions among people than other elites. Drawing upon historical texts written in this period as well as the notion of “ritual” as our conceptual framework, we can, in general, identify four traditions: “the belief in the priority of Husayni sadat (or the progeny of Imām al-Ḥusayn) for caliphate and government,” “the claim of vengeance on those who shed the blood of the family of the Prophet Muhammad,” “the tradition of waqf (or endowment) in the name of the pure Imams,” and “pilgrimage of the mausoleums of the Imams by rulers.” Moreover, from the concomitance of these traditions, and their congruence, with cultural and social developments of the period—that is, the expansion of political and social activities of the Shi’as after the Mughal invasion, and the tendency of some rulers towards Shiism and Sufism—we can conclude the reasons for the acceleration of the growth and expansion of Shiims in the geographical, civilizational, and cultural limits of Iran. From this viewpoint, we can arrive at renewed knowledge of the social history and social lifestyles of Iranian Shi’as in their interactions with Ashura-related traditions of the rulers.
کلیدواژهها [English]
Ashura-related traditions rulers Shiism Iran establishment of the Safavid dynasty
اصل مقاله
مقدمه
نهضت عاشورا و قیام امام حسین(ع) در محرم 61ق تأثیر عمیق و بسزایی بر رشد و شکلدادن به مذهب تشیع در تاریخ اسلام گذاشت و اساساً مذهب تشیع و شیعیان پیوندهای عمیقی از جنبههای گوناگون با قیام عاشورا و ارزشهای نهفته در آن دارند؛ به همین جهت بررسی این موضوع از منظرهای مختلف همواره تازگی خاص خود را دارد و علیرغم کارهای بسیار در این زمینه، باز هم زوایای نوی وجود دارد که بررسی آنها میتواند منجر به کشف حقایقی جدید در این موضوع شود.
نکته مهم دیگری که باید به آن توجه کرد، پویایی و تأثیرگذاری مستمر قیام عاشورا و ارزشهای نهفته در آن در میان جوامع مختلف اسلامی بهویژه شیعی است، به طوری که هرچه از قیام عاشورای حسینی فاصله میگیریم، نه قهرمانان این نهضت فراموش میشوند و نه اهداف و ارزشهایی که مد نظر آنان بوده است، رنگ میبازد، بلکه روز به روز بر عظمت و غنای آن افزوده میشود تا جایی که شاهد شکلگیری فرهنگی خاص به نام فرهنگ عاشورایی در میان مسلمانان بهویژه شیعیان هستیم که مؤلفههای تشکیلدهنده آن، دارای ریشههایی مشترک است؛ چراکه با مطالعه این فرهنگ عاشورایی، این فکر به ذهن تبادر میکند که منشأ آن در واقع سیره اهل بیت برای زنده نگهداشتن قیام عاشورای امام حسین(ع) است که میتوان آن را پس از تتبع در منابع حدیثی و روایی، در این چهار شیوه معرفی کرد: «الف) تبیین جایگاه ویژه امامحسین(ع) نزد خداوند متعال و ائمهاطهار، ب) خطبههای بیانشده در تبیین اهداف عاشورا و مظلومیت امامحسین(ع)، ج) تشویق به بکا و عزاداری برای آن حضرت، د) تشویق شیعیان جهت ترغیب به زیارت مرقد خامس آل عبا(ع)» (الویری و رحیمی ثابت، 1389: 54).
در واقع این چهار سیره اصلی نقلشده از اهل بیت در طی سالهای متمادی به واسطه عمل و ترویج طبقات نخبگانی جامعه و نیز پذیرش و اهتمام طبقات مختلف مردم عادی در بستری از آیینهای عرفی و باستانی منجر به شکلگیری فرهنگی عاشورایی شد که در گذر زمان و متناسب با شرایط و اقتضائات اجتماعی و سیاسی هر منطقه موجب پدیدآمدن آداب و رسوم و آیینهای عاشورایی خاص همان منطقه و جامعه شد که مجموعه آنها را میتوان سنت عاشورایی نامید.
بنابر آنچه گفته شد منظور از سنت در اینجا مفهومی فراگیر و دربردارندۀ تمامی رفتارها و باورهایی است که خود را در اعمال، طرز فکر، هنجارها و برداشتهای از آنها نشان میدهد؛ بنابراین وقتی سنت به این مفهوم، به حاکمان نسبت داده میشود، مراد مجموعه سیاستها، برنامهها، تصمیمها، فرمانها و اقداماتی است که حاکمان در پیوند با امام حسین(ع)، عاشورا و کربلا در پیش گرفتهاند و انجام دادهاند؛ پس واژه عاشورا نیز به مفهومی گستردهتر از روز دهم محرم به کار رفته است و به صورت نمادین شامل همه مباحث مربوط به امام حسین(ع)، کربلا و قیام سیدالشهدا و یارانش میشود.
در مقاله حاضر دو پرسش اصلی بررسی میشود: سنتهای عاشورایی حاکمان در مقطع برافتادن عباسیان تا برآمدن صفویان (656-907ق) چیست؟ و این سنتها چه تأثیری در گسترش تشیع داشتهاند؟ با بررسی و مطالعه منابع کهن این دوره با محوریت متون تاریخی و از برایند گزارشهای متعدد موجود در این منابع و کمکگرفتن از چارچوب مفهومی «آیین»[i] از مباحث مطرحشده در مردمشناسی دین، میتوان بر اساس تحلیلی گونهشناختی به چهار سنت مورد اهتمام حاکمان و امیران در این دوران دست یافت: 1. تفکر اولویت سادات حسینی برای خلافت و حکومت؛ 2. ادعای خونخواهی اهل بیت، بهویژه امام حسین(ع)؛ 3. سنت وقف و عمارت و آبادانی در عتبات عالیات و ذکر نام ائمهاطهار در وقفنامهها؛ 4. زیارت مراقد ائمه اطهار.
باید توجه داشت که این موضوع قطعاً پژوهشگران را از شناخت سنتهای عاشورایی در میان تودههای مردم عادی و دیگر گروههای نخبه بینیاز نمیکند و حتماً بررسی آن در پژوهشهای مستقل در تکمیل پازل شناخت سنتهای عاشوراییِ این مقطع تاریخی ضروری است؛ اما از آنجا که به نظر میرسد سنتهای عاشورایی حاکمان در مقایسه با دیگر گروههای نخبه آن عصر یعنی علما، عرفا، صوفیان و شاعران،[ii] بیشترین تأثیر را از لحاظ اجتماعی بر تودههای مردم گذاشته است، شناخت سنتهای عاشورایی در میان آنان از اهمیت بیشتری برخوردار خواهد بود. شاید این حدیث شریف «النَّاسُ بِأُمَرَائِهِمْ أَشْبَهُ مِنْهُمْ بِآبَائِهِم»[iii] (ابنشعبه، 1363: 208) بهخوبی گویای اهمیت بررسی سنتها و آیینهای عاشورایی در میان حاکمان باشد.
روش کار و شیوه در نظر گرفته شده برای تحلیل چهار سنت گفتهشده، استفاده از چارچوب مفهومی آیین است؛ چراکه سنتها و آیینها بخش قابل توجهی از دین را به خود اختصاص میدهند و از این جهت آیینها ابزاری برای برقراری تـعامل نـظامهای فرهنگی و اجتماعیاند؛ پس شناخت مقوله آیین و تجزیه و تحلیل آن در جوامع انسانی و فرایند شکلگیری و نحوه عمل آن در میان گروهها و طبقات مختلف اجتماعی، پژوهشگران تاریخ اجتماعی را در فهم آیینها و سنتهایی که در جوامع مختلف شکل میگیرند و رشد میکنند یا ترویج و تبلیغ میشود، یاری میرساند.
به همین لحاظ از آنجایی که سنتها و آیینها، تفکر و عواطف دینی را در خود جای میدهند و از طرفی، نگاه رسمی دینی و درک دینیاران و اندیشه دینی را بازنمایی میکنند و از سویی دیگر، با عواطف و هیجانات مردم عادی کوچه و بازار اجرا و بزرگ داشته میشوند، هم در فرهنگ نخبگان ریشه دارند و هم در قلمرو فرهنگ روزمره قرار میگیرند (رحمانی، 1392: 21). به همین جهت نخبگان ـ بهخصوص حاکمان ـ میتوانند به نحو مؤثری با استفاده از این سنتها و آیینها، فهم دینی خود را به شکل نمادین و پیوسته، ترویج و تأیید و منتقل کنند و چون در عرصه عقاید و اعمال، کنشهای انسانی جامعه را سامان میدهند و عمیقترین و درونیترین ارزشهای فرهنگی جامعه را به نمایش میگذارند، گروههای مختلف اجتماعی از نخبگان گرفته تا مردم عادی به فراخور قدرت و نفوذ و شرایطی که بر آنان حاکم است، سعی میکنند آیینها و سنتهای پذیرفتهشده و مد نظر خود را در جامعه اجرا کنند و ترویج دهند (گیویان، 1385: 177).
این سنتهای چهارگانه که از آنها به سنتها و آیینهای عاشورایی حاکمان یاد شد، در حقیقت فرایند «آیینیکردن»[iv] امور به دست حاکمان است، که از طریق آن، قدرت مسلط تلاش میکند نظام ارزشی و منابع نمادین خود را ترویج کند و خود را به مثابه کانون جامعه جا بیندازد؛ به عبارت دیگر آیینیکردن، مجموعه تدابیر فرهنگ مسلط و به تعبیری فرهنگ فرادست[v] یا فرهنگ رسمی[vi] است که با بهره گیری از قدرت نمادین تلاش میکند ارزشهای خود را در فضای عمومی بگستراند و فرهنگ فرودست[vii] یا فرهنگ عامه[viii] را به انقیاد بکشاند یا حتی میتواند نقش مانع را هم در مقابله با آیینهای موجود در میان دیگر گروههای نخبه بهویژه مردم عادی بازی کند (همان، 187).
مطلب دیگری که از اهمیت زیادی برخوردار است بررسی سنتهای عاشورایی حاکمان در حوزه جغرافیایی، تمدنی و فرهنگی ایران با توجه به نقش مهم این منطقه در تحولات سیاسی و اجتماعی جهان اسلام، در مقطع تاریخی 656ـ907ق است؛ زیرا پس از حمله سهمگین مغولها به ایران به فرماندهى چنگیزخان که آغاز آن از سال ۶۱۶ق بود، موجبات تحولى مهم نه تنها در ایران بلکه در جهان اسلام فراهم آمد و در زمانی اندک بخشهای بزرگی از سرزمینهای اسلامی زیر سیطره مغولان درآمد و در نهایت هولاکوخان کار جدّ خود را با تصرف بغداد و کشتن خلیفه در سال 656ق به اتمام رساند و قدرت خلافت را از قسمت بزرگى از دنیای اسلام حذف کرد و شرایط جدیدی از نظر سیاسی و اجتماعی بر سرزمینهای اسلامی از جمله ایران حاکم شد (منهاج سراج، 1363: 2/199-200).
از سقوط بغداد در سال 656 تا ۹۰۷ق که شاه اسماعیل صفوى در اردبیل تاجگذاری کرد، حکومتها و خاندانهایی[ix] در مناطق مختلف ایران حکمرانی کردند[x] که بررسی آنها از حیث سیاسی و اجتماعی مهم است؛ اما در بین این حکومتها، حکومت ایلخانان مغول از چند حیث دارای اهمیت بیشتری است: اول آنکه پایانبخش مهمترین سلسله خلافت اسلامى است؛ دوم عصر ظهور برخى از حادثههاى فرهنگى مثل ارج و قربیافتن تصوف و اموری مانند آن است؛ سوم در نتیجة سیاست تسامح دینی ایلخانان مغول پس از چندین قرن، این مجال برای شیعیان فراهم شد که در عرصه رقابتی برابر بتوانند به دفاع و ترویج عقاید خویش بپردازند؛ چهارم در سایه عدم تعصب و تعهد سیاسی و دینی ایلخانان مغول، کتابهای تاریخی فراوانی به نسبت دورههای پیشین تألیف شد که از لحاظ دقت و ثبت وقایع و بررسی علل وقوع و نتایج حاصل از آن، از دیگر کتابهای تاریخی متمایز بودند (الویری، 1384: 23).
بسیاری از این تغییرات سیاسی، اجتماعی و فرهنگی در حکومتهای جانشین ایلخانان بهویژه در دوره تیموریان ادامه پیدا کرد تا جایی که همگامی و تناسب سنتهای عاشورایی حاکمان با تحولات سیاسی، اجتماعی و فرهنگیِ پیشآمده در این دوران یعنی گسترش فعالیت سیاسی ـ اجتماعی شیعیان پس از حمله مغولان، میل و گرایش بعضی از حاکمان به تشیع و نزدیکی تصوف و تشیع، موجبات سرعتگرفتن رشد و گسترش تشیع را فراهم ساخت و زمینه را جهت گرایش عمومی به تشیع ـ اعم از امامی یا تشیع حُبّی (سنیان دوازدهامامی) (ر.ک: جعفریان، 1379: 1/46)ـ در میان گروههای مختلف جامعه هموار کرد (الویری، 1384: 358).
به نظر میرسد اگرچه مقالات و کتابهای گوناگونی درباره موضوع این مقاله منتشر شده است،[xi] تا کنون پژوهشی با این نوع نگاه و در این چارچوب مفهومی و درباره این مقطع تاریخی خاص، شکل نگرفته است و مقاله حاضر از این منظر دارای نوآوری است.
در مجموع با توجه به آنچه در مقدمه گفته شد، میتوان ضمن معرفی سنتهای عاشورایی چهارگانۀ حاکمان، تأثیر تناسب این سنتها با تحولات سیاسی، اجتماعی و فرهنگی دوره تاریخی 656-907ق را بر سرعتگرفتن رشد و گسترش تشیع اثبات کرد.
1. تفکر اولویت سادات حسینی برای خلافت و حکومت
موضوع کسب مشروعیت برای حاکمان و حکومتها و این مسئله که چه کسی حق خلافت و حکومت بر مسلمانان را دارد، از جمله مسائلی است که قدمتی به اندازه تاریخ مسلمانان دارد و این مسئله همچنان در بین مسلمانان مطرح است.
خاندان پیامبر گرامی اسلام ـ صرف نظر از استحقاق الهی امامان برای خلافت در نظر شیعیان امامیه ـ همواره در نظر مسلمانان شایستگیهای بسیاری داشتند و مستحق حکومت و خلافت بودند. بر همین اساس گروههای مختلفی از جامعه مسلمانان به تناسب شرایط روزگار، هر از چندی به این مسئله توجه نشان میدادند و علویان یا طرفداران علویان تلاشهای زیادی برای کسب خلافت میکردند که البته در بیشتر موارد جنبه مردمی داشت و طبقات فرودست مردم در پی یکی از علویان، عَلَم مخالفت و قیام در مقابل حاکمان برمیافراشتند که اغلب به سبب قدرت حاکم، به ثمر نمیرسید؛ اما از سده هفتم به بعد، خصوصاً پس از حمله مغول، تفکر حق حاکمیت و خلافت علویان و سادات حسینی، از اقلیت شیعیان به میان اکثریت یعنی اهل سنت نیز رخنه کرد و حتی گامی فراتر یافت و مورد توجه نخبگان جامعه و حتی حاکمان قرار گرفت (شبانکارهای، 1381: 2/272)؛ زیرا از گذشته تلقی اینکه حرکت امام حسین(ع) در روز عاشورا برای به دست آوردن حکومت بوده است، با استناد به سخنان خود آن حضرت وجود داشت (طبری، 1378: 5/357) و از این جهت تفکر اولویت و استحقاق فرزندان امام حسین(ع) برای کسب خلافت و حکومت در اذهان موجود بود و زمینه را برای گسترش تشیع از بُعد فکری و عملی فراهم میکرد.
شاید سلطانمحمد خوارزمشاه از نخستین نمونههای بارز باشد و از این حیث که پیش از نابودی نهاد خلافت رسمی و پذیرفتهشده عباسیان به دست مغولان است، جالب توجه است. سلطان محمد خورازمشاه در پی جاهطلبیهایش و در پی اختلاف با خلیفه عباسی الناصر لدیناللّه خصوصاً پس از برملاشدن نامه خلیفه به سلاطین غور و تحریک آنان برای حمله به خوارزم، تصمیم گرفت یکی از سادات حسینی (سیدعلاءالدین ترمذی) را به جای عباسیان در بغداد بر مسند خلافت بنشاند (علاءالدین جوینی، 1385: 2/120)؛ هرچند تلاش وی بیثمر گشت، امّا وجود چنین تفکری در میان نخبگان قدرتمند ـ یعنی اولویت سادات حسینی نسبت به دیگر هاشمیان حتی مثلاً سادات حسنی یا علوی غیرفاطمی برای حکومت ـ میتواند نشاندهنده نوعی سنت به جا مانده از سیره پیامبر(ص) در بزرگداشت اهل بیتش بهویژه سیره ائمه اطهار برای زنده نگهداشتن قیام عاشورای امام حسین(ع) باشد؛ چنانکه در منابع روایی، احادیثی وجود دارد که به این مطلب اشاره میکنند؛ مانند روایتی که میگوید خدواند متعال در قبال شهادت امام حسین(ع)، امامت را ـ که یکی از جلوههای آن خلافت و حکومت است ـ در ذریّه ایشان قرار داده است.[xii] گرچه مصادیق امامان در ذریه امام حسین(ع) برای شیعیان امامیه مشخص است، وجود چنین روایاتی به اضافه برداشتی که از قیام عاشورای امام حسین(ع) در میان منابع فریقین وجود دارد، بهنوعی زمینه را برای به وجود آمدن تفکر اولویت و استحقاق سادات حسینی برای خلافت و حکومت در میان نخبگان حاکم و تبدیلشدن آن به سنتی عاشورایی آماده کرد که خود را در اموری مانند ابراز ارادت به اهل بیت پیامبر خدا(ص) یا حتی گرویدن به آنان و اعلام تشیع و در نتیجه خواندن خطبه و ضرب سکه به نام ائمه اطهار نشان داد که میتوان به نمونههایی از آن در گزارشهای تاریخی دست یافت؛ مانند گزارش کتاب مجمع الأنساب از اعلام حق امامت و خلافت برای فرزندان امام حسین(ع) و خواندن خطبه و ضرب سکه به نام آنان در حکومت سلطان محمد خدابنده (اولجایتو):
و چون میل پادشاه اولجایتو به رسول اللّه و فرزندان او زیادت بود، سادات را در حضرت او کار قوى شد و ایشان را تربیت فرمودى. سیدى بود از شهر ابهر و زنگان او را سیدتاجالدین ابهرى گفتندى. فرصت یافت و در حضرت پادشاه جهان مذهب ائمه اثنىعشرى تقریر کرد و گفت حق امامت، فرزندان حسین راست و امامت خلفاى پیش یعنى ابوبکر و عمر و عثمان بر حق نبود و صورت کارهایى که بود همه تقریر داد و پادشاه را مایل به مذهب شیعه على گردانید و فصلى در مذهب شیعه بپرداخت و بر پادشاه عرضه کرد. بدان سبب دو سه روزى پادشاه شیعه مذهب شد و فرمود تا در خطبه نام صحابه بیفکندند و در سکه همچنین نام دوازده امام نقش کردند (شبانکارهای، 1381: 2/272).
امری که پیش از او غازانخان نیز انجام داده بود و حتی دستور داد بود سکههای منقش به نام دوازده امام به افراد مورد نظرش هدیه بدهند (فضلاللّه همدانی، 1358: 286). نمونههای دیگری از این دست در منابع تاریخی موجود است.[xiii]
2. ادعای خونخواهی اهل بیت، به ویژه امام حسین(ع)
انتقام از دشمنان اهل بیت بهخصوص امام حسین(ع) در طول تاریخ اسلام، در میان حاکمان مدعیانی داشته است؛ اما در این مقطع از تاریخ، شاهد دوباره مطرحشدن این موضوع از ناحیه سلاطینی چون غازانخان و تیمور هستیم که میتواند به انگیزه کسب مشروعیت در قدرت یا عملی خاص مانند مشروعیت حمله به شام یا حتی از روی اعتقاد صورت گرفته باشد؛ امّا به هر حال نشاندهنده نفوذ اندیشههای شیعی و عاشورایی در میان نخبگان حاکم است که ابراز این خونخواهی در میان بعضی از حاکمان این دوره، به صورت سنت و آیینی درآمده بود؛ مانند آنچه نطنزی از تصمیم غازانخان پس از شیعهشدنش برای حمله به شام در انتقام خون امام حسین(ع) گزارش میدهد:
بعد از آن تقلید مذهب اثنا عشریه بکرد و متوجه مشهد متبرک نجف شد. عیار این عقیده که داشت، از شرف صحبت مجاوران آن بقعه شریفه به سکه یکجهتى مسکوک شد و خواست که نخست به جهت انتقام خون حضرت حسین(ع) ممالک شام عالیها و سافلها سازد و بعد از آن سکه و خطبه ممالک ایران را بالکلّى به منقبت ائمه معصومه مشرف گرداند. بحمد اللّه تعالى که در مدت هشتصد سال تمنائى که مجموع سلاطین سلف را در خاطر مىگردید و متمشى نمىشد، حضرت سلطان غازى خلّد اللّه ملکه و سلطانه به تقدیم رسانید و سکه اثنى عشریه بر جبهه درست جعفرى بنشاند و حق را به مرکز خود قرار داد (نطنزی، 1383: 123).
تیمور نیز که ادعای ارادت به «آل پیغمبر» و «ذرّیت آل پیغمبر» داشت (صفا، 1378: 3/57) به بهانه طلب خون امام حسین(ع) به جنگ با شامیان پرداخت:
رومیان شهید[xiv] را در زمان تیمور به شرف شهادت مشرف ساختند و حق سبحانه و تعالى نگذاشت که خون شهید بخوابد، تیمور را بر ایشان مسلط کرد به اندک زمانى تا زیاده از صد هزار کس ایشان را به درک اسفل رسانید. اگرچه قصد تیمور در کشتن شامیان طلب خون حضرت امام حسین صلوات اللّه علیه بود، منافات ندارد که باعث این طلب شیخ شهید باشد و از تاریخ روم ظاهر مىشود که امیر تیمور شیعه بوده است و از نصایح الملوکى که خود از جهت فرزندان خود نوشته است، تشیعش ظاهر مىشود و اللّه تعالى یعلم (مجلسی، 1373: 2/345).
3. سنت وقف و عمارت و آبادانی در عتبات عالیات و ذکر نام ائمه اطهار در وقفنامهها
یکی از سنتها و آیینهای رایج در سدههای گذشته که برگرفته از فرهنگ اسلامی است، سنت وقف بوده است. افراد مختلف جامعه اسلامی بهخصوص نخبگان متمکن و حاکمان در قالب کارهای عمرانی و خیر دست به این کار میزدند. وقف برای آستان حرم ائمه بهویژه عتبه مقدسه حسینی، نمود بیشتری داشته است.
میتوان ادعا کرد علت اهتمام نخبگانِ حاکم در دورههای مختلف به آبادانی حرمهای شریف ائمه اطهار،وجود پشتوانههای انگیزشی و عقیدتی بوده است که در قالب سنت وقف خود را نشان داده است؛ البته باید توجه کرد با وجود پشتوانههای انگیزشی و عقیدتی مشترک در میان حاکمان در مورد آبادانی مکانهای مقدس، میتوان به نشانههایی از وجود ویژگیهای انگیزشی و عقیدتی مختص به عتبه مقدسه حسینی دست یافت؛ چراکه آن حضرت بنابر روایات و سیره ائمه، از جایگاه ویژهای نزد خداوند متعال و پیامبر اکرم به جهت ماندگاری قیام عاشورا برخوردار است[xv] و این بیارتباط با چگونگی شهادت امام حسین(ع) و تأکید بر مظلومیت و تشنگی ایشان در هنگام شهادت[xvi] و مسئله آب[xvii] در سیره اهل بیت نیست؛ امری که نمیتواند در نیت حاکمان واقف مغفول باشد.
اموری مثل تعیین مقرری سالیانه برای برگزاری مراسم عاشورا به دستور غازانخان (فضلاللّه همدانی، 1358: 212)، ساخت بناهایی در حرم حسینی به دست حاکمان جلایری (الویری، 1384: 243) و آبرسانی و جاریساختن نهر در سرزمین خشک کربلا و رساندن آن به حرم امام حسین(ع) به دستور غازانخان، نمونههایی است که در منابع تاریخی به آن اشاره شده است:
و از آن جمله آنچه معظمترست و در آن خیرى تمام نهرى بهغایت بزرگ است که در ولایت حلّه جارى فرموده و نامش نهر غازانى اعلى نهاده و آن آب را به مشهد مقدّس امیرالمؤمنین حسین(ع) برده و تمامت صحراهاى دشت کربلا که بیابان بىآب بود و در مشهد جهت خوردن آب شیرین ]نهر[ زلال فرات روانه گردانید چنانچه این زمان تمامت حوالى مشهد مزروع است و باغات و بساتین را بنیاد نهادهاند و کشتیها که از بغداد و دیگر شهرها بر کنار فرات و دجلهاند به مشهد مىتواند رفت و قرب صدهزار تغار حاصل آن است و حبوبات و انواع خضر در آنجا بهتر از در تمامت اعمال بغداد مىآید و سادات که مقیم مشهدند بدان واسطه عظیم مرفّه الحال شدهاند و چون ایشان مردم درویش بودند و جمعى انبوه و بهغایت محتاج تمامت را غلّه ادرار فرموده و سال به سال به ایشان مىرسد (فضلاللّه همدانی، 1358: 203-204).
گزارشهای تاریخی دیگری نیز از این دست موجود است که میتوان با مراجعه به آنها به موارد بیشتری دست یافت.[xviii]
4. زیارت حاکمان از مرقدهای ائمه اطهار
زیارت مرقد ائمه اطهار بهویژه مرقد مطهر امام حسین(ع) و نگاه آیینی به آن، سنتی است که از بزرگان دین به ارث رسیده است و در سیره اهل بیت همانطور که اشاره شد، بسیار مورد توجه قرار گرفته و بر آن تأکید شده است. رواج چنین سنت و آیینی در میان نخبگان حاکم در مقطع زمانی گفتهشده، میتواند حاکی از گستردگی و اشتراک این سنت در بین تودههای مردم و دیگر گروههای نخبه جامعه باشد. در منابع تاریخی گزارشهای متعددی وجود دارد که امیران و حاکمان به این سنت عمل میکردند؛ مانند آنچه درباره زیارتکردنِ امیران تیمور از مرقد امام حسین(ع) نقل شده است:
و امرا مظفر و منصور با غنایم غیرمحصور مراجعت فرموده بشرف طواف عتبه کعبه احترام حضرت امام عالیمقام ابىعبداللّه حسین بنعلى المرتضى صلوات اللّه و سلامه علیهما مشرف گشتند و به درگاه عالمپناه شتافته به نوازش بیکران شدند (خواندمیر، 1380: 3/456).
موارد دیگری از اینگونه گزارشها مانند زیارت امیرجلالالدین دواتدار کوچک از امیران هولاکو (تتوی و قزوینی، 1382: 6/4015) و غازانخان (نطنزی، 1383: 123) از عتبات، در منابع تاریخی وجود دارد که با اندکی جستجو قابل دستیابی است.[xix]
5. تناسب سنتهای عاشورایی حاکمان با تحولات فرهنگی و اجتماعی (656 تا 907ق)
تأثیر مداوم قیام عاشورای امام حسین(ع) و ارزشهای نهفته در این قیام که با کمک سیرة اهل بیت منتقل و ماندگار شد، در جوامع مختلف مسلمان به صورت سنتها و آیینهای عاشورایی درآمد که با مقتضیات و خصوصیات مخصوص به خود در میان اقشار مختلف جامعه رشد و گسترش یافت و زمینه را برای تحولات و تغییرات در میان این جوامع در طول سالیان مختلف فراهم آورد.
در واقع میتوان ادعا کرد اصل وجود سنتهای عاشورایی و گستردگی آن در این مقطع تاریخی در میان طبقات مختلف مردم، چه نخبگان و چه مردم عادی، خود به عنوان یکی از مؤلفههای رشد و گسترش تشیع محسوب میشود، بهویژه آنکه سنتها و آیینهای عاشورایی حاکمان ـ که بر اساس تحلیلی گونهشناختی با کمک چارچوب مفهومی «آیین» شناسایی شده است ـ به جهت تأثیرگذاری فوقالعادهشان در بین تودههای مردم، به این رشد و گسترش سرعت بیشتری بخشیدند.
افزون بر آنچه گفته شد، تناسب تحولات سیاسی، اجتماعی و فرهنگی این دوران، یعنی: 1. گسترش فعالیت سیاسی ـ اجتماعی شیعیان پس از حمله مغولان؛ 2. میل و گرایش بعضی از حاکمان به تشیع؛ 3. نزدیکی تصوف و تشیع؛ با سنتها و آیینهای عاشورایی رایج در جامعه آن روزگار بهخصوص چهار سنت عاشورایی مورد توجه حاکمان، موجب سرعتگرفتن رشد و گسترش تشیع در ایران شد که در گزارشهای تاریخیِ منابع این دوره موجود است.
گسترش فعالیتهای سیاسی ـ اجتماعی شیعیان پس از حمله مغولان، که زمینه این فعالیتها قبل از سقوط بغداد بر اثر نفوذ شیعیان در دستگاه خلافت عباسیان فراهم شده بود، در پرتو سیاست تسامح مذهبی مغولان شدت بیشتری یافت و شیعیان توانستند آزادانه به تبلیغ اندیشههای خود بپردازند. حضور ابنعلقمی و خواجه نصیرالدین طوسی از نخسین نشانههای بهبود وضعیت شیعیان و آزادی عمل آنان است (الویری، 1384: 326).
حمایت علاءالدین عطاملک بنمحمد جوینى (م ۶۸۱ ق) در عهد هولاکو از دانشمندان شیعی، اقدامات غازان به سود شیعیان مانند عمران و آبادانی عتبات عالیات و ساختن دارالسیاده (فضلاللّه همدانی، 1358: 203ـ204)، دعوت سلطانمحمد خدابنده از علماى شیعه مانند علامه حلى و پسرش فخرالمحققین، در دربار خود و فعالیتهای علمی و آموزشی آنان، انجام بدون مزاحمت شعائر شیعی مثل برگزاری مجالس سوگواری برای حضرت اباعبداللّه الحسین(ع) و بستن بازارها به همین مناسبت و توجه ویژه به سادات و شیعیان در زمان اقتدار سلطان ابوسعید ایلخانی (الویری، 1384: 342ـ344)، نشاندهنده گسترش فعالیت سیاسی و اجتماعی شیعیان و تناسب آن با سنتهای عاشورایی حاکمان در این دوران است.
میل و گرایش بعضی از حاکمان این مقطع به تشیع در واقع نتیجه ارتباط پیداکردن بعضی از شیعیان بهویژه علما با طبقه نخبه حاکم است؛ زیرا شیعیان در مسیر عمومىسازى فرهنگ خود، در عین حفظ اصول و اعتقادات خود و با در پیش گرفتن نگرشی واقعبینانه، ارتباطی مسالمتجویانه و دوستانه با اهل تسنن برقرار کردند، به طوری که این نحوه برخورد شیعیان موجب نزدیکشدن هر چه بیشتر حاکمان، شاعران و دانشمندان اهل سنت به تشیع بر مدار محبت اهل بیت شد (الویری، 1384: 358). شاید نتیجه این تغییر نگرشِ اهل سنت درباره شیعیان، به وجود آمدن «سنیان دوازدهامامی» باشد که نوعی خاص از تسنن است که با تشیع امامى جمع شده است. این نوع از تسنن در ایران چنان رشد یافت که بىتردید زمینه اصلى پیدایش دولت صفویه را فراهم کرد (جعفریان، 1387: 843).
تشیع بعضی از حاکمان ایلخانی و جانشینان آنان (الویری، 1384: 342) یا میل و گرایش ادعایی یا واقعیِ جانشینان تیمور به این مذهب (سمرقندی، 1383: 4/1022)، اعتقاد به محقبودن ائمه اطهار برای امامت و خلافت بهویژه برای سادات حسینی و شروع به اظهار و اعلام آن از زمان سلطانمحمد خوارزمشاه (علاءالدین جوینی، 1385: 2/120) و بعدها اذعان غازانخان به آن (شوشتری، 1377: 2/354) و سلطانمحمد خدابنده (شبانکارهای، 1381: 2/272) و حتی ادعای خونخواهی و انتقام از دشمنان اهل بیت و امام حسین(ع) (نطنزی، 1383: 123) متناسب و همگام با میل و گرایش بعضی از حاکمان به تشیع با سنتهای عاشوراییِ گفتهشده است.
تحولات سیاسی و اجتماعی این دوران فقط در این امور نبود، نزدیکی تصوف و تشیع یکی از بااهمیتترین جلوههای اوجگیری تشیع در مناطق مختلف جهان اسلام در این مقطع محسوب میشود، به طوری که عقاید شیعی در میان نحلههای مختلف صوفی نفوذ کرد و از آنجا که تصوف در میان اهل سنت رواج بیشتری داشت، به طور طبیعی زمینه گسترش تشیع را فراهم کرد (جعفریان، 1379: 1/17)، بهویژه اینکه این تحولِ اجتماعیِ نزدیکی تشیع و تصوف، متناسب با ارتباط پیداکردن و نزدیکشدن حاکمان این دوران به علمای شیعه و بزرگان متصوفه است (قاشانی، 1384: 106).
در این مقطع علما و صوفیان از جایگاه اجتماعی بالایی در میان اقشار مختلف مردم بهخصوص حاکمان برخوردار بودند (صفا، 1355: 44) و شواهد تاریخی مختلفی از تأثیر و نفوذ آنان بر حاکمان و احترام سلاطین به ایشان، در منابع این دوره موجود است:
شیخ شرفالدین طویل قزوینى سنه اثنى و عشرین و سبعمائة بقزوین به جوار حق رفت. عالمى عامل بود. در رفع تمغاء مسقفات و باغات و حقوق مراعات قصبه قزوین و مقررى بعضى محترفه که فقرا و مساکین از آن منزعج بودند و در اجراى مهجات آب رودخانهها که ضعفا از آن محروم مىشدند، سعى بلیغ نمود و پادشاه جهان ابوسعید بهادرخان خلد ملکه التماس او مبذول فرمود و اثر آن خیر بر روى روزگار باقى ماند. شیخ سعدالدین قتلق خواجه خالدى قزوینى نبیره شیخ نورالدین گیل بود.
غازانخان و اکثر مغول بر دست او مسلمان شدند. عالمى عامل متبحر صاحب صفا بود. در محرم سنه ثمان و عشرین و سبعمائة به قزوین درگذشت. هشتاد و اند سال عمر داشت.
شیخ صفىالدین اردبیلى در حیات است و مردى صاحب وقت و قبولى عظیم دارد و به برکت آنکه مغول را با او ارادتى تمام است، بسیارى از آن قوم را از ایذا به مردم رسانیدن باز مىدارد و این کارى عظیم است (مستوفی قزوینی، 1364: 675).
بنابراین طبیعی است اعمال و رفتار و ارشادهایی که علما و بزرگان صوفیه ترویج و تبلیغ میکردند، از جمله توصیه و اقدام به زیارت مشاهد مشرفه و تألیف کتابهای دعا و زیارت در این باب و سفارش به خواندن آنها (ابنطاووس، 1376: 3/56) و توجه به عمران و آبادانی مکانهای منتسب به ائمه اطهار و بزرگان دین، مورد توجه حاکمان و امیران قرار گیرد و خود را در قالب اقدام به زیارت حرمها و عمران و آبادانی این مکانها از طریق سنت حسنه وقف نشان دهد. روشن است بسیاری از امور گفتهشده در ضمن سنتهای عاشورایی حاکمان میگنجند.
تدوین رسالهای درباره فایده زیارت به هنگام زیارت قبر سلمان در مدائن به قلم خواجه رشیدالدین فضلاللّه که در خلال بحث با علامه حلی در این باره و چه بسا در حضور سلطانمحمد خدابنده در مدرسه سیار سلطانی[xx] شکل گرفت (الویری، 1384: 197) در ترغیب و تشویق سلطان برای زیارت مشاهد مشرفه بیتأثیر نبوده است. شاهد بر این مطلب انعکاس اعتقادات و اقدامات سلطانمحمد خدابنده در رساله تألیفی وی معروف به «فواید الجایتو» (جعفریان، 1387: 710) و زیارتکردن از حرم ائمه است (قاشانی، 1384: 88).
در مجموع میتوان شواهد تأثیر این تناسب و تطابق میان تحولات سیاسی و اجتماعی با سنتهای عاشورایی حاکمان را در رشد و گسترش کمّی تشیع در مناطق مختلف ایران و حوزههای تحت نفوذ آن مشاهده کرد. دلیل آن هم شروع رواج تشیع در ایران از اواخر قرن هفتم و آغاز قرن هشتم هجری قمری، پس از سقوط خلافت عباسیان در نیمه این قرن است (جعفریان، 1387: 691)؛ البته بنا به نوشته عبدالجلیل رازی قزوینی صاحب کتاب ارزشمند النقض مهمترین مراکز تشیع پیش از حمله مغول عبارت بودند از: قم، کاشان، آوه، سارى، رى، ورامین، ارم، اِسترآباد، سبزوار، دهستان، جربایقان، بخشى از دیار طبرستان، قسمتى از قزوین و نواحى آن، بخشى از دیار خرقان، حران، حلّه، بحرین، کوفه، بغداد و مشهدالرضا (قزوینی رازی، 1358: 43). گزارش جهانگرد معروف ابنبطوطه از مراکز تشیع پس از حمله مغول نشاندهنده ادامه همین وضعیت است (ابنبطوطه، 1417: 2/13)؛ اما از گزارشی که حمداللّه مستوفی از وضعیت شهرهاى ایران به لحاظ مذهبی در قرن هشتم هجری قمری میدهد، میتوان نتیجه گرفت حتی در بسیارى از نقاط که اکثریت با اهل سنت بوده، اقلیت شیعى نیز وجود داشته است (جعفریان، 1387: 774ـ776) که به نوعی نشاندهنده رشد و گسترش تشیع در این مناطق است.
شاید یکی از بهترین شواهد بر گسترش و رشد تشیع در ایران پس از حمله مغول، این سخن محقق حلى (۶۰۲ـ۶۷۶ق) باشد که به جمعیت فراوان شیعه امامیه در روزگار خودش اشاره کرده است: «إنّ طائفة الامامیة مالئون الآفاق و الاصقاع، فقهاء و شعراء و ادباء و المتکلّمین و اشیاع من أتباع کل صنف ما لا یضبطهم عدد لبشر و لا ینتهى بهم حصر لحاصر»[xxi] (حلی، 1414: 226).
شاهد دیگری که میتوان بر این مدعا آورد سخن عمادالدین طبری در کتاب تحفة الأبرار است که خبر از گرویدن مردم به تشیع در زمانه خویش میدهد:
قوله تعالى: «إِذا جاءَ نَصْرُ اللَّهِ»[xxii] و قوله «یَدْخُلُونَ فِی دِینِ اللَّهِ أَفْواجاً»[xxiii] دلالت مىکند که شیعه بر حقّاند؛ زیرا که از جمله ملل باطله به اسلام مىروند و از اسلام نقل مىکنند به شیعه، فوج فوج در این مذهب مىآیند؛ چنانکه در ایام ما هزار در ملک طبرستان و عراق و نواحى دیگر شیعه شدند و از آنجا به هیچ مذهبى نقل نکردند. پس بدین دلیل معلوم شد که مذهبى که معتمدعلیه و موثوقبه است، این مذهب است و باقى ضایع (عمادالدین طبری، 1376: 121).
این رشد و گسترش در زمانهایی که حاکمان وقت به تشیع میگرویدند یا متمایل به تشیع بودند، نمود اجتماعی بیشتری پیدا میکرد؛ چرا که همانطور که پیشتر هم اشاره شد، سنتهای عاشورایی حاکمان بیشترین تأثیر را از لحاظ اجتماعی بر تودههای مردم میگذاشتند و طبیعی است که این سنتها در میان حاکمانی که خود شیعه شدند یا گرایش به تشیع دارند، از اهمیت بیشتری برخوردار باشند[xxiv] و در نتیجه سنتهای عاشورایی تأثیر خود را در سیاستهای حاکمان نشان دهند و همگام با تحولات سیاسی، اجتماعی و فرهنگی، موجبات سرعتگرفتن رشد و گسترش تشیع را فراهم سازند.
به همین جهت تشیع سلاطینی مثل غازانخان (شوشتری، 1377: 2/356) و بهخصوص سلطانمحمد خدابنده ـ اولین سلطان امامیمذهب که همّت بالایی در نشر مذهب شیعه اثنی عشری از خود نشان داد ـ تأثیر بسزایی در گسترش تشیع گذاشت، بهطوری که «مورخان عصر نخست صفوى، به این حقیقت که مسیر شیعهشدن ایرانیان به طور گسترده و در حد سیاسى، از زمان سلطانمحمد خدابنده ایلخان مغول بوده، واقف بودهاند و معمولاً در یاد از شاهاسماعیل صفوى و تلاش وى براى نشر تشیع، از خدابنده هم یاد کردهاند» (جعفریان، 1387: 694).
متمایلبودن جانشینان تیمور، مانند سلطانحسین بایقرا، به تشیع و خواندن خطبه به نام دوازده امام و اظهار آزادانه اعتقادات شیعی بر سر منبرهای رسمی توسط شیعیان (سمرقندی، 1383: 4/1022) گرچه گاهی با مخالفت اهل سنت مواجه میشد، حکایت از وجود جمعیت قابل اعتنای شیعیان دارد و به طور التزامی نشاندهنده رشد و گسترش تشیع در بعضی از مناطق است.
این رشد و گسترش مداوم تشیع در بعضی از مناطق، منجر به شکلگیری جنبش گستردهاى از تشیع غالى یا به اصطلاح علوى، از شمال سوریه تا سرزمینهاى گسترده آناتولى و از آنجا تا شمال عراق و غرب ایران شد، به طوری که نقل شده است در سالهای نخستین سده دهم هجری بیشتر از چهارپنجم مردمان ساکن در آناتولی، عقاید شیعی با گرایش صوفیانه داشتند (جعفریان، 1379: 1/17) و شاهاسماعیل صفوی توانست با بهرهگیری از این جنبش گسترده و تکیهکردن بر بیش از دویست سال نفوذ خاندانی و داشتن هواداران بىشمار در عثمانى و ایران (همان) در سال 907 ق دولتی را تأسیس کند که شاید بتوان ادعا کرد مهمترین نتیجه تحولات سیاسی، اجتماعی و فرهنگی در طول این دو قرون و نیم (656ـ907ق)، قدرتگرفتن صفویان و تأسیس اولین دولت فراگیر شیعه در ایران بود.[xxv]
نتیجهگیری
شناسایی و تحلیل سنتها و آیینهای عاشورایی حاکمان در محدوده جغرافیایی و فرهنگی ـ تمدنی ایران در مقطع حساس 656 تا 907 ق، یعنی سال سقوط بغداد و خلافت عباسی و روی کار آمدن مغولان و جانشینان آنان تا تأسیس دولت شیعی و فراگیر صفویه، به کمک چارچوب مفهومی آیین، با توجه به پویایی و تأثیرگذاری مستمر قیام عاشورای امام حسین(ع) و ارزشهای نهفته در آن در طول تاریخ و در میان جوامع مختلف اسلامی بهویژه شیعی از اهمیت بسیاری برخوردار است.
با استفاده از گزارههای تاریخی درباره این مقطع و بر اساس تحلیلی گونهشناختی، میتوان به نمونههایی از سنتها و آیینهای عاشورایی با ابعاد عملی، فکری و رفتاری در میان نخبگان حاکم، در قالب چهار دسته کلی دست یافت: 1. تفکر اولویت سادات حسینی برای خلافت و حکومت؛ 2. ادعای خونخواهی از اهل بیت بهویژه امام حسین(ع)؛ 3. سنت وقف و عمارت و آبادانی در عتبات عالیات و ذکر نام ائمهاطهار در وقفنامهها؛ 4. زیارت از مراقد ائمه اطهار. گفتنی است این سنتها در سیره اهل بیت و در بستری از آیینها و سنتهای عرفی ریشه داشتهاند.
علاوه بر این میتوان ادعا کرد اصل وجود سنتهای عاشورایی و گستردگی آن در این مقطع تاریخی در میان طبقات مختلف مردم چه نخبگان و چه مردم عادی، یکی از مؤلفههای رشد و گسترش تشیع محسوب میشود، بهویژه آنکه سنتها و آیینهای عاشورایی حاکمان ـ که بر اساس تحلیلی گونهشناختی با کمک چارچوب مفهومی «آیین» شناسایی شدهاند ـ به جهت تأثیرگذاری فوقالعادهشان در بین تودههای مردم، به این رشد و گسترش، عمق بیشتری بخشیدند، به طوری که میتوان از تأثیر تناسب تحولات سیاسی، اجتماعی و فرهنگی این دوران یعنی: 1. گسترش فعالیت سیاسی ـ اجتماعی شیعیان پس از حمله مغولان؛ 2. میل و گرایش بعضی از حاکمان به تشیع؛ 3. نزدیکی تصوف و تشیع، با سنتها و آیینهای عاشورایی رایج در جامعه آن روزگار بهخصوص چهار سنت عاشورایی مورد توجه حاکمان، سرعتگرفتن رشد و گسترش تشیع در ایران را با توجه به گزارشهای تاریخی موجود در منابع این دوره نتیجهگیری کرد.
این رشد و گسترش مداوم تشیع در بعضی از مناطق، در نهایت منجر به شکلگیری جنبش گستردهاى از تشیع غالى یا به اصطلاح علوى، از شمال سوریه تا سرزمینهاى گسترده آناتولى و از آنجا تا شمال عراق و غرب ایران شد و شاه اسماعیل صفوی توانست با تکیه بر این جنبش گسترده در سال 907 ق، دولتی شیعی و فراگیر در ایران تأسیس کند که مهمترین نتیجه تحولات سیاسی، اجتماعی و فرهنگی در طول این دو قرون و نیم (656-907 ق) شناخته میشود. به همین جهت مطالعه و پژوهش در این موضوع، ممکن است به شناخت جدیدی از تاریخ اجتماعی و سبک زیست اجتماعی شیعیان ایران در تعامل با سنتهای عاشورایی حاکمان بینجامد.
[i]. Rituals
[ii]. البته شاعران غالباً به علما، عرفا و صوفیه وابسته بودهاند.
[iii]. مردم به امیران خود مانندترند تا به پدران خود.
[iv]. Ritualization.
[v]. High Culture.
[vi]. Formal Culture.
[vii]. Low Culture.
[viii]. Popular Culture.
[ix]. این حکومتها عبارتاند از: ایلخانان (۶۵۴ـ۷۴۴ق)؛ کینخواریه ـ کندخواریه (۶۳۵ـ۷۵۰ق)؛ جستانیه (۶۰۶ـ۸۵۷ق)؛ قراختائیه کرمان ـ قتلغ خانان ـ آل براق (۶۱۹ـ۷۰۳ق)؛ اتابکان یزد ( ؟ـ۶۷۳ق)؛ اتابکان شبانکاره (۴۴۸ـ پس از ۶۶۸ق)؛ سَلغُریان ـ اتابکان فارس (۵۴۲ـ۶۸۵ق)؛ اتابکان لرستان بزرگ، بنىفضلویه، هزاراسبیون، هزارسپیون (۵۴۳ـ۸۲۷ق)؛ اتابکان لرستان کوچک، بنىخورشید (۵۹۱ـ۱۰۰۵ق)؛ پادشاه کرت (۶۴۳ـ۷۸۴ق)؛ چوپانیان (؟ـ۷۵۹ق)؛ بنو اینجو (۷۰۳ـ۷۵۸ق)؛ مظفریان (۷۱۳ـ۷۹۵ق)؛ سربداران (۷۳۷ـ۷۸۳ق)؛ سادات قوامیه، مرعشیان، میربزرگیه (۷۶۰ـ۱۰۰۵ق)؛ اسحاقیه (؟ـ۹۹۹ق)؛ جلایریان-ایلکانیان (۷۳۷ـ۸۳۵ق)؛ خاندان صفى (۷۳۶ـ۸۱۵ق)؛ قراقوینلوها (۷۸۲ـ۸۷۴ق)؛ آققویونلوها، بایندریه (۸۰۶ـ۹۱۴ق)؛ تیموریان (۷۷۱ـ۹۱۶ق) و حکومتهاى محلى: کاکوان؛ کوشیح؛ هزاراسپى گیلان؛ ناصروندیه ( ۷۰۶ـ۷۹۱ق)؛ اسماعیلوند؛ انوزوند (۶۵۲ـ۱۰۳۸ق)؛ خاندان تجاسبى ( ۷۰۶ـپس از ۸۶۳ق)؛ خاندان شیفته (۸۸۲ـ۱۰۲۷ق)؛ امیران گسکر (خاندان مرداویجوند)؛ چلاویه (قرن هشتم)؛ طغاتیموریان گرگان ( ۷۳۷ـ۸۱۲ق)؛ مشعشعیان و آل بنجیر شیراز.
[x]. ر.ک: سلسلههاى اسلامى جدید راهنماى گاهشمارى و تبارشناسى (باسورث و بدرهاى، 1381: 465ـ534).
[xi]. برای نمونه میتوان به این مقالهها و کتابها اشاره کرد: حسین مرادینسب، «دولت سربداران و تحولات سیاسی، اجتماعی و فرهنگی در قرن هشتم»، تاریخ در آیینه پژوهش، پیششماره 4، زمستان 1382؛ محمد انورفیاضی، «تاریخ اجتماعی شیعیان ایران و عراق در نیمه دوم قرن هشتم هجری»، تاریخ در آیینه پژوهش، ش19، پاییز 1387؛ مجید رباط جزی، «تاریخ اجتماعی شیعیان ایران و عراق در نیمه اول قرن هشتم هجری»، تاریخ در آیینه پژوهش، ش14، تابستان 1386؛ سیدعلی حسینپور، «تاریخ اجتماعی شیعیان ایران در نیمه نخست قرن نهم هجری»، تاریخ در آیینه پژوهش، ش16، زمستان 1386؛ محسن الویری، زندگی فرهنگی و اندیشه سیاسی شیعیان از سقوط بغداد تا ظهور صفویه (656-907 ق)، تهران: دانشگاه امامصادق علیه السلام، 1384؛ اصغر فروغی ابری، ایرانیان و عزاداری عاشورا (مراسم سوگواری در گذر تاریخ)، قم: مؤسسه آموزشی و پژوهشی امامخمینی(ره)، 1388ش؛ جبار رحمانی، مطالعات جامعهشناختی و انسانشناختی مناسک عزاداری عاشورا، تهران: انتشارات خیمه، 1392ش.
[xii]. إنّ الله سبحانه و تعالی عوّض الحسین (ع) من قتله بأربع خصال: جعل الشفاء فی تربته و إجابة الدعاء تحت قبّته و الأئمّة مِن ذرّیّته و أن لا یعد أیّام زائریه مِن أعمارهم (ابنفهد حلی، 1407: 57).
[xiii]. مانند ضرب سکه به نام دوازده امام به دستور امیر ولی در مازندران، طغاتیمور در آمل، پهلوان حسن دامغانى سربداری و خواجه علی مؤید سربداری (جعفریان، 1387: 783)، ضرب سکه به نام دوازده امام به دستور میرزاابوالقاسم بابر (سمرقندی، 1383: 4/787)، دستور اسپند میرزا ترکمان قراقویونلو بر ضرب سکه و خواندن خطبه به نام ائمه اطهار (شوشتری، 1377: 1/579)، تخلص سلطانحسین بایقرا به حسینی و گرایش به تشیع (زمچی اسفزاری، 1338: 2/328)، دعوت حاکمان سربداری از شاعران برای مدح ائمه (صفا، 1378: 3/153).
[xiv]. مقصود شهید اول «شمسالدین محمد بنمکی بناحمد عاملی نبطی جزینی» است.
[xv]. ر.ک: مبحث «ویژه و خاصبودن حضرت امام حسین (ع) در روایات ائمه اطهار» در مقاله «راز ماندگاری قیام عاشورا، تحلیل ارتباطی سیره معصومان» از الویری و رحیمی ثابت، ص54.
[xvi]. إِنَّ الْحُسَیْنَ ع قُتِلَ مَظْلُوماً مُضْطَهَداً نَفْسُهُ عَطْشَاناً هُوَ وَ أَهْلُ بَیْتِهِ وَ أَصْحَابُهُ (ابنقولویه، 1356: 26).
[xvii]. وَ مَا مِنْ عَبْدٍ شَرِبَ الْمَاءَ فَذَکرَ الْحُسَینَ ع وَ لَعَنَ قَاتِلَهُ إِلَّا کتَبَ اللَّهُ لَهُ مِائَةَ أَلْفِ حَسَنَةٍ وَ مَحَا عَنْهُ مِائَةَ أَلْفِ سَیئَةٍ وَ رَفَعَ لَهُ مِائَةَ أَلْفِ دَرَجَةٍ وَ کانَ کأَنَّمَا أَعْتَقَ مِائَةَ أَلْفِ نَسَمَةٍ وَ حَشَرَهُ اللَّهُ یوْمَ الْقِیامَةِ أَبْلَجَ الْوَجْهِ (صدوق، 1376: 142).
[xviii]. مثل وقف تیمور بر مرقد امیرالمؤمنین علی(ع) و امام حسین(ع) (حسینی تربتی، 1342: 359)، نوشتن نام دوازده امام در چاهخانه یزد به دستور فاطمه خاتون (جعفری، 1384: 189).
.[xix] مانند زیارتکردن ایباج اغلان و امیرجلال از سرداران تیمور از مرقد امام حسین(ع) (یزدی، 1387: 1/733)؛ زیارتکردن شاه اسماعیل از مراقد ائمه و انتصاب خادمبیک برای اداره امور عتبات (خوامندمیر، 1380: 4/496).
[xx]. وصف مدرسه سیار سلطانی و اشتیاق سلطانمحمد خدابنده به حضور در آن در سفر و حضر و شرکت در مباحثات علمی، در کتاب تاریخ اولجایتو نوشته ابوالقاسم عبدالله بنمحمد القاشانى منعکس شده است (قاشانی، 1384: 107).
[xxi]. «امامیان مناطق را از عالم و فقیه و شاعر و ادیب و متکلم و پیروانى از هر گروه، پر کردهاند به اندازهاى که قابل شمارش نیستند» (جعفریان، 1387: 693).
[xxii]. نصر: 1.
[xxiii]. نصر: 2.
[xxiv]. این ادعا با گزارشهایی که نویسنده در همین مقاله در بحث «سنتهای عاشورایی حاکمان» از اقدامات سلطانمحمد خدابنده یا غازانخان ـ که معروف به تشیع یا متمایل به آن هستند ـ آورده است، قابل اثبات به نظر میرسد.
نویسندگان
محمد علی رحیمی ثابت 1 محسن الویری 2 علیرضا ابطحی 3
1 دانشجوی دکتری تاریخ اسلام، گروه تاریخ، واحد نجف آباد، دانشگاه آزاد اسلامی، نجف آباد، ایران
2 دانشیار مدعو گروه تاریخ، واحد نجف آباد، دانشگاه آزاد اسلامی، نجف آباد، ایران
3 استادیار گروه تاریخ، واحد نجف آباد، دانشگاه آزاد اسلامی، نجف آباد، ایران
[xxv]. ر.ک: کتاب مسائل عصر ایلخانان نوشته منوچهر مرتضوی و زندگی فرهنگی و اندیشه سیاسی شیعیان از سقوط بغداد تا ظهور صفویه (656ـ907ق) نوشته محسن الویری.