نویسنده مسئول: محمد رضا لطیفی
مغولان هر چند با کشت و کشتار و بی رحمی های فراوان بسیاری از شهرها و روستاهای ایران را به کام نابودی کشاندند، اما نسبت به پیروان مذاهب مختلف نوعی تسامح و مدارا نشان می دادند و یکی از علل این موضوع، عدم پایبندی آنان به عقاید و فرقه ای خاص بوده، هدف آنان کشور گشایی بود و دراین راه از هر وسیله ای برای هموار کردن راه و سریع تر رسیدن به مقصود و تشکیل حکومت جهانی استقبال می کردند. برای آنان مسلمان یا غیر مسلمان و شیعه و سنی به گفته مورخان فرقی نمی کرد. این رویه در دوره های بعد و در میان بازماندگان مغول، یعنی تیموریان نیز کماکان ادامه پیدا کرد و شخص تیمور در رابطه با مذهب و اصول مذهبی رویه ای خاصی در پیش نگرفت و نسبت به شیعیان و سنیان بنابر مقتضیات شیوهای متفاوتی در پیش میگرفت، این نگرش بعدها در دوره بازماندگان او نیز تعدیل گردید و حرکتهایی موافق با جریان رو به رشد تشیع انجام گرفت که اقدامات شاهرخ تیموری و حسین میرزا بایقرا برجسته تر بنظر می رسید. در دوره شاهرخ تیموری با مساعدت همسر شاهرخ که خود از خاندان سادات بود تشیع با فراغ بال گسترش پیدا کرد و در زمان سلطان حسین بایقرا وضع شیعیان رونق بیشتری یافت او خود تمایلات شیعی داشت و شیعیان در زمان او مشاغل مختلف وزرارت و صدارت و قضاوت و تدریس را بر عهده داشتند، و حتی او تصمیم گرفت تا شیعه را به عنوان مذهب رسمی در کشور بنابه گفته مورخان رسمی اعلام کند ولی گفته معاندان مانع از این امر شد به هر ترتیب در این دوران گسترش چنین حرکتهایی نه تنها در میان تیموریان چه بسا در میان ترکمانان قراقویونلو نیز ادامه پیدا کرد و اقدامات اسپند میرزا و جهانشاه قراقویونلو که با داشتن تمایلات، باورها و اعتقادات شیعی زمینه باروری و ظهور تشیع را به منزله مذهب رسمی حکومت صفویه فراهم ساختند. آثار و ابنیه ای که از این دوران در اختیار است مویّد این مطلب می باشد
تشیع در بین تیموریان در قرن نهم با اقبال مواجه بود . هر چند تیموریان اقدامات مخالفان را بر نمی تافتند و آنان را سرکوب می نمودند . از میان حکام تیموری ، سلطان حسین بایقرا ، گرایش بیشتری به تشیع داشت و در دورة او هرات مرکز فرهنگی و مجادلات کلامی و مذهبی گردید . سلطان حسین بایقراء، در جهت تغییر خطبه به نام ائمه معصومین علیهم السلام ، دستوری صادر نمود ولی با مخالفت مواجه شد . و دستورش را لغو نمود . سلطان محمد نوة شاهرخ که در اصفهان حکومت می نمود ، دارای گرایشات شیعی بوده و از آثار معماری دورة حکمرانی او این مهم استنباط می گردد.
اهمیت دوره تیموریان در تاریخ اجتماعی ایران بسیار قابل توجه است. این دوره در واقع دوره گذار تاریخ مغولی ـ ایلخانی مبتنی بر مذهب اهل سنت، به ایجاد یک دولت ملی در ایران مبتنی بر مذهب تشیع است. افزایش نمود و نمادهای شیعی در دوره تیموریان به ویژه سلاطین پس از تیمور شاه، نشان از توجه به مذهب شیعه در بین درباریان تیموری دارد.
از جمله آداب اجتماعی مهم شیعیان که در آن دوره مورد توجه جدی قرار گرفت، مسئله عزاداری برای امام حسين (ع) است. در دوره حکومت سلسله تیموریان و به ویژه پس از مرگ تیمور، عزاداری برای امام حسین(ع) که میان اهل سنت نیز جا باز کرده بود، به تدریج گسترش یافت و حتی به دربار تیموریان نیز راه پیدا کرد.
تیمورِ لنگ مؤسس دودمان تیموریان بنا به گفته دکتر میرجعفری، همواره شیعیان را به طرف خود جلب میکرد و میخواست با اظهار دوستی حضرت علی(ع) حمایت قاطبه جامعه اسلامی را به دست آورد تا آنجا که دمشق را با شعار انتقام امام حسین(ع) از نسل یزید گشود.
در دوره تیموری شاهد گسترش تدریجی تشیع، به ویژه در خراسان و ماوراءالنهر (مرکز حکومت تیموریان) هستیم، به طوری که برخی از پژوهشگران، از تسنن دوازده امامی در این دوره نام بردهاند و نوشتهاند در این زمان در ماوراءالنهر، همه ساله در سالروز قیام عاشورا، مراسمی برپا میشد.
در اینباره برخی نوشتهاند: برابر اسناد موجود، مراسم عزاداری از همان آغاز سلطنت، به ویژه در زمان یکی از مهمترین آنان، یعنی شاهرخ میرزا (۸۱۰-۸۵۰ ق) به دربار سلاطین تیموریِ سنیمذهب راه یافت. شاهرخ میرزا و اسلاف وی افزون بر استماع سخنان سخنوران معروف، همچون شاه نعمتالله ولی (۷۳۰ - ۸۲۷ ق)، قاسم انوار تبریزی (م ۸۳۵ ق) و شرکت در جلسات سخنرانی، وعظ و مرثیهخوانی، مجالسی را به طور اختصاصی تشکیل داده، به عزاداری میپرداختند.
در قرن نهم و پیش از آن بسیاری از عالمان و واعظان بزرگ اهل تسنن در روز عاشورا مصیبت امام حسین(ع) را ذکر میکردند و مردم را به گریه وا میداشتند. این مطلب در کتاب «النقض» قزوینی منعکس شده است.
مراسم عزاداری برای اباعبدالله الحسین(ع) از سالیان دور در میان شیعیان رواج داشت و این مراسم با اشکال و شیوههای مختلف قبل از قرن نهم به صورت مرثیهخوانی، مقتلخوانی و دسته عزاداری اجرا میشد؛ مرثیه، نخستین قالب بیان تعزیه بود. سراینده در شعر خود ضمن آنکه همدردی سوگواران را بر میانگیخت، احساسات خویش را بیان میکرد.
سوگواری برای مصائب دودمان پیامبر(ص)، از جمله عزاداری سیدالشهدا(ع)، در ابعاد گوناگون توسعه یافت که در مجموع، هم تنوع پیدا کرد و هم قابل مقایسه با ادوار سابق نبود. همین فضای اهلبیتمحور و ضد امویان و عباسیان، جامعه را به سوی پذیرش مبانی بیشتر اهلبیت(ع) از سوی اهل سنت آماده کرد و به پیش برد، به گونهای که یکی از نویسندگان مینویسد: «گریه برای امام حسین(ع) در هرات عهد تیموریان، جانشین مجالس ذکر صوفیانه، که نقشبندیان آن را مُلغی کرده بودند، شده بود.»
علاوه بر آنچه ذکر شد تألیف و انتشار کتبی به نام مقتل در ادوار مختلف که مهمترین مقتل فارسی همان روضة الشهداء كاشفی در قرن نهم است موجب گسترش و رواج عزاداری امام حسین(ع) در میان ایرانیان چه شیعه و چه سنی پیش از عصر صفوی شد. کاشفی در مقدمه روضة الشهداء به این مطلب اشاره کرده است.
کاشفی، عمدتا در شهرهای هرات و سبزوار و اطراف به وعظ و مرثیهخوانی اشتغال داشت و در مدارس آن شهرها، بهخصوص هرات، تدریس میکرد، در ایام محرم و مناسبتهای دیگر بهگونه سحرانگیز و بسیار جذاب و مؤثر مناقب اهلبیت پیامبر(ص) را طرح کرده و به وعظ و سخنرانی میپرداخت، مصائب آنان را در قالب داستان، شعر و ذکر روایات بیان میکرد و مردم را به شدت میگریاند و گاهی این برنامه را در مدارس و یا دربار سلاطین تیموری انجام میداد. بهرهوران محافل وی که عمدتا اهل سنت بودند، در استماع سخنان و تأثر از مرثیه و بیان وی گاهی صحنههای بینظیر اشکافشانی و تعزیهداری را به نمایش میگذاشتند.
فخرالدین علی صافی کاشفی نیز که فرزند ملاحسین کاشفی است از جمله مهمترین علمای شیعی و ادامهدهنده راه پدر در زمینه عزاداری امام حسین(ع) است. مهمترین اثر وی در باب شناسایی اهل بیت عصمت و طهارت، «الطائف الطوایف» است که خواننده را بیاختیار به یاد مذهب، اندیشه و بهخصوص قلم ملاحسین کاشفی میاندازد. او نیز در هرات به تدریس و تبلیغ و ذکر مصیبت آلرسول مشغول بود و پس از سقوط تیموریان، مدتی به غرجستان رفت و در آن سامان به تبلیغ و ارشاد و عزاداری پرداخت و اثر خود را نیز در آنجا و به نام فرمانروای وقت غرجستان تألیف کرد.
افزون بر وی، از مرثیهسرایان و سخنوران معروفی که در دوره تیموریان به نشر عزاداری امام حسین پرداختند به افرادی همچون سید ابوالحسن کربلایی، حیدر علی مداح، سید علی (واحد العين) و دیگران میتوان اشاره کرد که در مساجد مختلف، نماز جمعه، مجامع عمومی، مدارس علمیه، حتی چهارراهها و پلها به مناقب اهل بیت و مصائب آنان اشتغال داشته، گاهی در مراسم رسمی نماز جمعه راه یافته، حتی در مواردی در خطبههای جمعه به جای خلفا، اسامی ائمه اطهار(ع) را آورده و جایگزین کردند و از سلاطین تیموری نیز به طور علنی رسمیت این شیوه را تقاضا میکردند.
همانگونه که گذشت ، تیموریان که سالها پیش از آغاز صفویان در ایران حکمرانی میکردند، محرم و سوگواری اباعبدالله الحسین (ع) را مهم میشمردند و آن را با همه توان به جا میآوردند.
دوره تيموريان (782- 911ق) يكى از اعصار زرّين تاريخ خراسان، بلكه فلات ايران است. اين عصر، با هجوم خونين و كشتار و تخريب بيرحمانه تيمور مؤسّس اين سلسله، آغاز شد و طىّ آن، خراسان زمين بيش از ساير مناطق دچار ويرانى، آسيب و مصيبت شد، امّا در مراحل بعد، بهويژه پس از مرگ تيمور و روى كار آمدن شاهرخ ميرزا و انتقال پايتخت از سمرقند به هرات، خراسان از ميان خون و خاکستر، با صلابت سر برآورده، قامت راست نمود و به سرعت به سوى تمدّن و شكوفايى حركت كرد. البته اين پيشرفت و ترقى نهتنها در بعد اقتصادى و علمى، بلكه در همه ابعاد از جمله آزادى فكرى و تساهل مذهبى و اضمحلال تعصّب و تحميل مذاهب از ناحيه دولت نيز بود. آيين تشيّع كه به بلنداى تاريخ اسلامى، در اين آب و خاک قدمت دارد، در سايه آزادىهاى به وجود آمده و تساهل مذهبى اعمال شده، توانست قدمهاى بزرگ و اساسى به جلو بردارد و از سياهچالهاى تقيّه بر سرير حكومت و فرمانروايى جهش نمايد.
ديدگاههاى سلاطين تيمورى نسبت به تشيّع و رفتار آنان با شیعیان و کیفیت برخورد شیعیان بهخصوص علما و دانشمندان آنان با دربار حاكم، شهرها و نقاط شيعهنشين، مواضع و منشهاى برخى از بزرگان اهل سنت نسبت به تشيّع و شیعیان، زندگى و انديشه برخى از برجستگان و انديشهوران شيعى، مورد كندوكاو و تفحّص قرار گرفته، دقت و بىطرفى كه لازمه هر تحقيق ارزشمند علمى است، مراعات شود.
در دوران تيموريان، هرات پايتخت و مركز امپراتورى آنان بود، خراسان به اوج رونق و تمدن و شكوه ممكن صعود كرد. در اين عصر، رود جيحون يا «آمودريا» مرز ميان خراسان و ماوراء النهر به شمار مىآيد و تمام سرزمين افغانستان، حتّى سيستان يكپارچه و منسجم به نام خراسان تحت فرمانروايى اين خاندان به تاريخ تمدن و فرهنگ گذشته خود خيره گشته، پلكان رشد و توسعه را مىپيمود. اثر مهّم جغرافى كه در اين دوره عرضه شد، نوشته يكى ار نويسندگان چيرهدست خراسانى به نام «حافظ ابرو هروى» است و به نام «جغرافياى حافظ ابرو» شهرت فراگير يافته است.
كسائى مروزى از شاعران و سخنوران معروف اواخر حكومت سامانيان و اوايل دوره غزنويان همانطورى كه در سرودن اشعار پندآموز، پيشرو ناصر خسرو بوده، در داشتن اعتقاد به تشيّع و نشر مناقب اهلالبيت اطهار(ع) نيز بر او تقدم داشته است.
دولت سلجوقيان به رهبرى طغرل بيك بعد از فتح نيشابور و پيروزى بر سپاه سلطان مسعود غزنوى در نبرد دندانقان نزدیک مرو، در سال 432ق به وجود آمد. سلجوقيان مذهب تسنن داشتند و نسبت به تشيّع خوشبين نبودند و براى اينكه حكومت خود را مشروع جلوه دهند و از حمايت معنوى خليفه عبّاسى ضد شيعى بغداد بهرهمند شوند و نيز موافقت اكثريت مردم را كه سنّى مذهب بودند كسب كنند، مانند غزنويان در تضعيف شیعیان مىكوشيدند، ولى بهرغم سياستهاى ضد شيعى آنان، در قرن پنجم، تشيّع اعم از امامى و اسماعيلى در حال گسترش بود.
در دوره تيمور به بعضى از قوانين تشكيلاتى مثل تشكيل قوريلتاى (لويه جرگه) با استناد به ياساى چنگيز در مواردى كه با شرع اسلام مباينت نداشت، عمل مىشد. شاهرخ وقتى به قدرت رسيد، آن را منسوخ كرد و قواعد فقهى اسلامى را بهطور انحصارى اساس صدور احكام قرار داد. در زمان شاهرخ، مردم در رفاه مادى و امنيت به سر مىبردند و اين موضوع در مملكت وى بهويژه پايتخت آن هرات، آثارى درپى داشت؛ از جمله آثار آن، توجّه مردم به خوشگذرانى، بهويژه شرابخوارى بود. شاهرخ در اين ميدان هم به مبارزه پرداخت. وى محتسبانى به نام مرتضى صحاف و عبدالجليل قاينى را براى مبارزه با شرابخورى مأمور ساخت، حتى در مورد اعضاى خانواده سلطنتى خود اقدام كرد.
شهر مقدّس مشهد در اوايل قرن سوم هجرى و بعد از شهادت امام هشتم شیعیان، حضرت امام على بن موسى الرضا(ع) و دفن آنحضرت در آن ناحيه ساخته شد. مشهد جايگزين شهر تاريخى طوس گرديد و مركز ولايت «استان» خراسان غربى شد. سرزمين مقدّس مشهد از همان آغاز عده كثيرى از سادات و شیعیان را در آغوش خود پذيرفته و علاوهبر آن، همواره ميزبان انبوه زائران و مشتاقان زيارت امام رضا(ع) بوده است. روضه مبارکه حضرت رضا(ع) در طول تاريخ انگيزهاى براى حفظ و رشد تشيّع بوده است. بر اثر علاقه و توجه فراوان سلاطين تيمورى به مشهد الرضا(ع)، شهر مشهد اهميت فراوان پيدا كرد و حركت تشيّع در آن شتاب بيشترى يافت و با كثرت شیعیان، چهره شيعى و دوازده امامى به خود گرفت. طبق اسناد به دست آمده از منابع اهل سنّت، شیعیان مشهد بعد از تيمور و در زمان شاهرخ ميرزا و جانشينانش مذهب خود را كاملاً آشكار ساختند.
جامى از بزرگترين و مشهورترين دانشمندان خراسان و از پرنفوذترين علماى اهل سنّت در نيمه دوم عصر تيموريان بود كه شهرتش از قلمرو خراسان، حتّى ايران فراتر رفته به هند و بلاد عرب و عثمانى نيز رسيده بود و در دربار سلاطين تيمورى، بهويژه سلطان حسین و وزرا و اركان حكومت او سيطره معنوى فراوان داشت؛ بهطورى كه اگر هر فرد مىخواست در هرات داراى مقام و منزلت باشد و در دربار تيمورى جا باز كند، بايد حسن نيّت و رضايت جامى را جلب مىكرد يا دستكم از برانگيختن خشم و اعتراض او دورى مىجست. جامى نسبت به شیعیان تعصّب داشت و به مناسبتهاى گوناگون بر شیعیان زمان خود مىتاخت؛ چراكه او با مبانى تشيّع و تاريخ آن چندان آشنايى نداشت. او در يكى از مثنوياتش بدترين اتّهامات و ناسزاها را بر ضدّ شیعیان كه از آنها بهعنوان رافضى ياد كرده، به زبان آورده است.
علماى شيعه مانند سيّد محمّد نوربخش، سلاطين تيمورى را با همه محسّناتى كه داشتند، اولولامر نمىدانستند و حرمسرا و افراطشان را در شرابخوارى و نيز كاستىهايشان را پيوسته در نظر مىگرفتند و آنان را واجد شرايط امامت و رهبرى جامعه اسلامى نمىديدند. سيّد محمّد نوربخش در رساله فقهى خويش جميع شرايط امام را از ديدگاه شيعه منحصر در ولى امر مسلمين و رهبر مشروع جامعه اسلامىدانسته است كه اگر يكى از آن شرايط ناقص باشد، مشروعيّت رهبرى و ولايت امرى او زير سؤال مىرود. بر اين اساس است كه علماى طراز اول شيعه در عصر تيموريان درصدد جذب نيرو برمىآمدند و به تدريج بر ضدّ سلاطين تيمورى گام برمىداشتند و بههمين سبب بود كه همواره مورد سوءظن تيموريان قرار مىگرفتند و به تبعيد و يا زندان و تحمّل شكنجههاى گوناگون گرفتار مىآمدند؛ چنانكه قيام نوربخش در ماوراء النهر موجب دستگيرى و تبعيد وى به رى شد و سيّد نعمتاللّه ولى به دستور تيمور از ماوراء النهر به کرمان رفت و سيّد قاسم انوار و نيز صائن الدّين تركه و همراهان آنان به اتهام همكارى با حروفيّه و دست داشتن در سوءقصد به جان شاهرخ مورد زجر و آزار فراوان قرار گرفتند، قاسم انوار به ماوراء النهر و صائن الدّين تركه نيز از هرات به عراق تبعيد شدند.
نتیجه گیری
بر اساس آنچه ذکر شد تقریبا همه فرمانروایان به نام تیموری گرایش مثبتی به تشیع داشتند. البته ابتداه به صورت محبت به اهل بیت بود سپس توجهات ویژه ای به تشیع پیدا کردند. در یک دسته بندی میتوان به ضرورت استفاده از شیعیان برای مشروعیت یابی و رویکرد اعتزالی تیموریان با توجه به داشتن مذهب فقهی حنفی و... اشاره نمود.
منابع:
_ ابن کثیر دمشقی( ۱۴۰۷)، البدایه والنهایه، بیروت، دارالفکر
_ ذهبی، شمس الدین، (۱۴۱۳) تاریخ الاسلام، بیروت دارالکتب العربی
_حسین پور، سیدعلی، تاریخ اجتماعی شیعیان ایران در نیمه نخست قرن نهم هجری،نشریه تاریخ اسلام در آیینه پژوهش ، زمستان ۱۳۸۶ ماده ۱۶
_میرجعفری، حسین، (۱۳۹۰)، تاریخ تحولات سیاسی، اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی ایران در دوره تیموریان ، انتشارات دانشگاه اصفهان، تهران
_جعفریان، رسول، (۱۳۹۰)، تاریخ تشیع در ایران ، انصاریان، قم
_سنت عزاداری و منقبت خوانی در تاریخ شیعه امامیه، موسسه فرهنگی شیعه شناسی،(۱۳۸۴)، با مقدمه داوری، قم
_قزوینی رازی، عبدالجلیل، (۱۳۵۸)، النقض، تهران
_محرمی، غلامحسین، (۱۳۸۲)، تاریخ عزاداری برای امام حسین(ع)، مجله تاریخ در آیینه پژوهش
_تاریخ ادبیات ایران بعد از اسلام تا پایان تیموریان، بدیع الزمان فروزانفر
_روضه های ششم و هفتم از خلد برین (تاریخ تیموریان و ترکمانان)، محمد یوسف واله اصفهانی قزوینی به کوشش میرهاشم محدث
_تاریخ ایران دوره تیموریان، پژوهش از دانشگاه کمبریج، یعقوب آژند
_ تشیع در خراسان: عهد تیموریان، عبدالمجید ناصری داوودی
_مقاله علمی پژوهشی «عوامل موثر بر شکلگیری و گسترش تسنن دوازده امامی و تاثیر متقابل آن با تشیع در قرن نهم هجری»، ناصر جدیدی و پوراندخت رمضان جماعت
_مقاله علمی پژوهشی «گمانهزنی هایی در باب علل گرایش تیموریان به تشیع»، مسعود بیات
_ پایان نامه«تشیع در دوره تیموریان وترکمانان» ، اباذر طلوعی