جایگاه دنیا در جهان بینی امام علی (علیه السلام)

(مدت زمان لازم جهت مطالعه: 19 - 38 دقیقه)

دنیای خویش را سامان دهید و برای آخرت خویش آن چنان باشید كه گویا فردا می میرید.

حضرت محمد صلی الله علیه وآله

مقدمه
سؤالی كه مقاله حاضر در مقام پاسخ گویی به آن است این كه آیا در متون اسلامی به ویژه شیعی می توان به گزاره ها و آموزه هایی دست یافت كه به نحوی شایسته و مورد قبول عقل همگانی، در مورد مسائل و دغدغه های فكری موجود درباره استلزامات - به ظاهر - متضاد زندگی دینی و دنیوی، به داوری بنشینند و درباره جایگاه آن دو و شیوه ارتباط آن سخن بگویند؟ آنچه كه حافظه تاریخی تشیع بایگانی كرده، بینش منفی در مورد امور ذاتا دنیوی است - در این جا شواهدی برای آن ذكر خواهیم كرد. بنابراین آیا می توان با نگاهی دوباره به متون دینی شیعی اندیشه ای نو به دست آورد و گفتمانی جدید بنیان نهاد كه نتیجه آن تن دادن به فضاهای معنایی جدید در جهان كنونی باشد و در عین حال این گفتمان در درون جهان بینی توحیدی ساز و برگ داشته باشد؟ به عبارت دیگر، آیا تن دادن به فضای ذهنی - اجتماعی عصر حاضر حتما به معنای دست شستن از جهان بینی توحیدی است؟ جهان بینی توحیدی شیعی تا چه اندازه تحمل تفسیر و تعبیر جدید را در خود داراست؟ تا چه اندازه «متصلب» یا «پویا» است؟

بدون شك امتناع های فكری از اساسی ترین عوامل فقدان زایش، حركت، پویایی، نشاط و تحول سیاسی - اجتماعی در جامعه است.جامعه پیش رونده و خود افزاینده در امور دینی و دنیوی بدون داشتن جهان بینی متناسب «دوگانه خواهی» ممكن نخواهد بود.هدف مقاله حاضر تلاش برای برداشتن امتناع های ذهنی برای «گرایش دنیا محور» در كنار «آخرت محور» در جامعه است.ترجمان این ایده، حركت در راستای محو فرهنگ خمودگی، بی برنامگی در امور زندگی اجتماعی - اقتصادی و نیز تلاش برای ایجاد فرهنگ تولید، رفاه خواهی و غیره می باشد.

در این مقاله، جواب سؤالات فوق را در كلمات و سخنان امام علی علیه السلام درباره جایگاه دنیا جست وجو خواهیم كرد.برهمگان روشن است كه آن حضرت در شرایط سیاسی - اجتماعی ای می زیستند كه دنیا خواهی افراطی حاكمان وقت، دنیا را به جای دین، امور لذت طلبانه دنیوی را به جای ارزش های انسانی - معنوی و هوا خواهی را به جای آخرت خواهی نشانده بود.در این وضعیت انسان های جامع نگر و دارای دغدغه مسؤولیت انسانی - اجتماعی به صورت طبیعی دنبال بر جسته كردن مطلوب های اجتماعی خواهند بود كه در كشاكش هواخواهی روزگار در زیر خروارها خاك مدفون شده است. بنابراین اگر بخواهیم در راستای پژوهش حاضر از سخنان امام علی بهره ببریم چاره ای نداریم مگر این كه در موارد زیادی با بیرون آوردن مفاهیم از گفتمان آن دوره، آنها را در درون گفتمانی جدید باز سازی كنیم.كلمات پر معنای حضرت علی به آسانی تحمل چنین بازسازی را فراهم آورده است؛ البته طبیعی است كه این باز سازی حتما با استدلال صورت بگیرد و گر نه به معنای تحریف سخن گوینده خواهد بود.

در آغاز لازم است الگوهای مختلفی را درباره «دنیا» به عنوان چارچوب نظری مقاله ترسیم كنیم؛ سپس اندیشه های امام علی علیه السلام را درباره دنیا با یكی از این الگوها تطبیق خواهیم كرد.

الگوهای مختلف درباره «دنیا»
الف) الگوهای تك جهانی نگر
1. الگوی دنیا گریز:

این الگو از جهان بینی صوفیانه باز سازی شده است.چنین بینشی از آن همه صوفیان نیست، بلكه برای این دیدگاه در درون این جبهه فكری رگه و ریشه هایی می توان جست وجو كرد. (1) ابتدا باید دید در این بینش، دنیا و دنیا گرایی چگونه تفسیر شده است، سپس بررسی كرد كه برای دنیا چه جایگاهی در جهان بینی خود قائل هستند.سید جعفر سجادی در این باره گفته است:

نسفی در این معنا (اهل دنیا، در مقابل اهل آخرت) می گوید: ای درویش، دنیا همین بیش نیست و این هر شش (شهوت بطن، شهوت فرج، دوستی فرزند، دوستی آرایش ظاهر، دوستی مال و دوستی جاه كه شش بتند) شاخ های دنیااند و سه شاخ آخرین چون قوی شوند آن سه شاخ اول ضعیف شوند و مغلوب گردند، و اهل دنیا هر یك در زیر سایه یكی از این شاخ ها نشسته اند یا در زیر جمله نشسته اند و پناه به سایه این شاخ ها برده اند. (2)

اكنون در این نكته متمركز می شویم كه صوفیان (رگه و ریشه ای از افكار آنان یا بعضی از آنان) چنین دنیایی را چگونه ارزیابی كرده اند.ابن جوزی می گوید:

از فریبكاری شیطان این است كه این پندار را در نظر زاهدان و صوفیان می آراید كه زهد و پارسایی، ترك مباحات و دوری از چیزهای حلال است، و از ایشان كسانی هستند كه نان تهی می خورند و لب به میوه نمی زنند و طعام خود را چنان اندك می كنند كه بدنشان خشك می شود، پوشاك پشمین بر تن می كنند و آب سرد نمی نوشند. (3)

و همو می گوید:

از فریبكاری شیطان یكی دیگر این است كه بر این گروه تلقین می كند كه پارسایی در كاستن خوراك و پوشاك است. (4)

در این جهان بینی، دنیا آن ارزشی را ندارد كه به تدبیر آن نشست و از این ابت خود را به زحمت انداخت.ابوالعباس بن مسروق (متوفای 299 ق) گفته است:

من ترك التدبیر عاش فی راحة ؛ هر كس تدبیر را كنار بگذارد، زندگی آسانی خواهد داشت. (5)

در این اندیشه، ترك دنیا امری مطلوب شمرده شده است.شیخ ابواسحاق ابراهیم بن شهریار (متوفای 426 ق) مدعی است كه در خواب رسول الله صلی الله علیه وآله را دیده و از چیستی عقل پرسیده و حضرت در جواب به او فرموده است:

ادناه ترك الدنیا و اعلاه ترك التفكر فی ذات الله تعالی؛ (6) كمترین مرتبه عقل ترك دنیا و آخرین مرتبه آن ترك اندیشه درباره چیستی خداست.

ابوالحسین سیروانی از طبقه ششم صوفیان گفته است: «تصوف، یگانه داشتن همت و یگانه زیستن از خلق می باشد». (7) همو گوید: «ما آفة الناس الا الناس» ، (8) و بالاخره معتقد است:

الفقراء ملوك الدنیا و الاخرة استعجلو الراحة؛ (9) فقیران پادشاهان دنیا و آخرت هستند، چرا كه زودتر به راحتی دست یافته اند.

شیخ ابوبكر شبلی با همین بینش این سخن را از خود به یادگار گذاشته است:

اگر همه دنیا مرا باشد به جمهوری دهم، بزرگ منتی دانم او را برخود كه از من پذیرد. (10)

بنابراین در این الگو اولا، منظور از دنیا نعمت های دنیوی و لذت های موجود در آنهاست و ثانیا، چنین نعمت هایی به صورت منفی تلقی شده اند و هیچ گونه مطلوبیتی به آنها داده نشده است.در نتیجه صاحبان این تفكر، ترك تلاش و تدبیر دنیوی را توصیه كرده اند و همین امر را مایه راحتی انسان از یك سو و رستگاری اخروی او از سوی دیگر دانسته اند.به خوبی روشن است كه با این اندیشه نمی توان بین دنیا و آخرت به شكل ممكنی جمع كرد، بلكه مطلوب آن است كه زندگی دنیوی را كنار گذاشت.

2.الگوی دنیا خواهی انحصار:

طبق این الگو مقتضیات زندگی دنیوی، آخرین غایت اخلاقی تلقی شده است.اندیشه پردازان در درون این الگو با شیوه های مختلف به توضیح این غایت پرداخته اند.در قرآن مجید نیز به منطق این جهان بینی اشاره شده است.در این بحث ابتدا این الگو را از زبان بعضی از اندیشه پردازان آن دنبال می كنیم و پس از آن منطق آنان را از قرآن جست وجو خواهم كرد.

نظریه اصالت زندگی دنیوی به طور انحصاری، ابتدا به صورت مبسوط در اندیشه های غرب جدید مورد پردازش قرار گرفته است.اصلاحگران اجتماعی افراطی قرن نوزدهم، فایده گرایی دنیوی را اساس فلسفه سیاسی خود قرار دادند.جرمی بنتهام با اصالت دادن به زندگی دنیوی و بیرون راندن اصول ماورایی از سازوبرگ های اندیشه خود به این فلسفه سیاسی پرداخت كه «انگیزه انسان ها آرزوی دست یابی به شادمانی و نبود ناراحتی می باشد». (11) او با همین دیدگاه در عرصه زندگی سیاسی به این نتیجه رسید كه «تصمیمات سیاسی درست از لحاظ اخلاقی آنهایی هستند كه خواهان بیشترین شادمانی برای بیشترین تعداد مردم جامعه باشند». (12)

این نظریه یكی از اساسی ترین نظریاتی است كه بنیان مدرنیته بدان تكیه كرده است. یكی از آثار طبیعی چنین دیدگاهی - در صورتی كه تبدیل به اندیشه مسلط گردد و جامعه ای بخواهد بر اساس آن سیاست گزاری كند - مهندس اجتماعی مبتنی بر لذایذ مورد پذیرش اكثریت جامعه است. (13) اگر مساله تبعیض نژادی به طور تصادفی خواسته اكثریت جامعه گردد، سیاستمداران با این بینش چاره ای ندارند جز آن كه همان را اجرا كنند.به طور منطقی می توان استنباط كرد كه امروز نیز ملت های فقیر جهان تاوان این بینش مسلط غربی را می پردازند؛ بینشی كه جهان غرب را به این نتیجه سوق داده است كه تحصیل بیشترین لذت برای غرب در گرو بهره كشی از غیر غرب با هر شكل ممكن، می باشد.به هر ترتیب در قرآن نیز به این جهان بینی اشاره شده است: از موارد استعمال واژه «دنیا» در قرآن به دست می آید كه خداوند كسانی كه شریعت را نادیده می گیرند و اعمالی انجام می دهند كه حدود الهی شكسته می شود، اینها را كسانی می داند كه دنیا را در مقابل از دست دادن آخرت، می خرند. (14) در آیاتی كافران را كسانی می داند كه زندگی دنیا برای آنها زینت داده شده است، (15) و باز دنیا گرایان را كسانی می داند كه به مظاهر دنیا بدون در نظر گرفتن زندگی اخروی دل بسته اند:

محبت امور مادی، از زنان و فرزندان و اموال هنگفت از طلا و نقره و اسب های ممتاز و چهارپایان وزراعت، در نظر مردم جلوه داده شده است (تا در پرتو آن، آزمایش و تربیت شوند، ولی) اینها (در صورتی كه هدف نهایی آدمی را تشكیل دهند) سرمایه زندگی پست (مادی) است، و سرانجام نیك (و زندگی والد و جاویدان) نزد خداست. (16)

خداوند از وضعیتی سخن می گوید كه انسان تنها طالب دنیا - در مقابل آخرت - است. (17) كلا آیات زیادی در قرآن درباره دنیا وارد شده كه بخشی از آنها به توضیح این بینش و نتایج و احكام آن پرداخته است. (18)

این دیدگاه به گونه ای است كه زندگی آخرت را به صورت نظری و عملی مورد انكار قرار می دهد و یا برای آن حسابی در زندگی خصوصی و اجتماعی باز نمی كند.

ب) الگوهای دو جهان نگر
1.الگوی دنیای حداقل:

این بینش به گونه ای است كه همزمان به خصلت های زندگی اخروی و دنیوی باور دارد؛ اما در این جهان بینی زندگی اخروی با زندگی دنیوی، با توجه به تفاوت بنیانی آنها با تسلیم به مقتضیات هر دو، ممكن نخواهد بود.هر گونه نگاه استقلالی و اصالت بخش به زندگی دنیوی به معنای دست شستن و از دست دادن زندگی معنوی - اخروی خواهد بود.در این دیدگاه دنیا نفی نمی شود (آن طور كه در جهان بینی از نوع اول بیان شد، زندگی دنیوی مورد نفی قرار می گرفت و جای آن را رهبانیت پر می كرد) ، بلكه دنیای مادی با مورد غفلت قرار گرفتن بعد مادی آن، به صورت معنوی مورد تفسیر قرار می گیرد؛ به عبارت دیگر، تمتعات دنیوی، اشباع غرایز و برآوری سایر نیازهای ذاتا دنیوی، از باب ضرورت و به صورت مقدمه ای برای هدف های اصیل غیر دنیوی مورد ارزیابی قرار می گیرد و این اعمال خود به خود «نا مطلوب» و «نامقدس» تلقی می گردد. با این نگاه، مدح و ستایش نظام خلقت كه خداوند در كتاب خود بدان پرداخته، اصالتا شامل این پدیده های دنیوی نمی گردد.طبق الگوی دنیای حداقل، وقتی انسان به تمتعات دنیوی مشغول می شود، پدیده هایی در عالم ظاهر می شود كه خداوند نظر مهر به آنها ندارد و فقط با نگاه ضرورت به آنها می نگردد، ضرورتی كه از نقص وكاستی عالم مادی ناشی می شود. (19) یكی از مهم ترین نتایج این الگو این است كه:

بهبود زندگی همگان كه موضوع عمل سیاسی است بسیار محدود می شود.در این صورت بسامان یا نابسامان بودن اوضاع سیاسی و اقتصادی علی رغم وجود بحث های تئوریك در جامعه، عملا با ظواهر دینی جامعه سنجیده می شود.زمامداران جامعه وقتی این ظواهر را روبه راه ببینند، تصور می كنند جامعه بسامان است، مشكل ها گشوده است و نیازها تامین شده است.در چنین وضعی بهبود زندگی همگان به معنای واقعی جدی گرفته نمی شود. (20)

رگه و ریشه چنین تفكری را می توان در تاریخ اندیشه های جهان اسلام نیز ردیابی كرد؛ خصوصا در جهان بینی شیعی؛ به طور مثال، صاحب معالم، از علمای برجسته شیعی، وقتی كه از اهمیت علم و بالاخص علم فقه صحبت می كند، از آن جا كه این علم بر آورنده نیازهای اخروی انسان هاست، آن را بهترین علوم می شمارد و در ادامه درباره منفعت خلقت استدلال می كند و می گوید:

این منفعت ممكن نیست به خدا برگردد، چرا كه او مستغنی است و كمال مطلق است، پس به ناچار به انسان بر می گردد و از آن جا كه منفعت های دنیایی در حقیقت منفعت نیستند و همانا آنها دردها را دفع می كنند، پس واژه منفعت مقدار بسیار نادر و كم چیزی از منافع ظاهری دنیوی را شامل می شود و به خاطر آن منطقی نیست كه انسان خلق بشود.انسان با این شرافت، و منفعت با آن ندرت كه آن هم منقطع است و در عین حال آلوده به چندین برابر منفعت از انواع مختلف درد و رنج هاست، با همدیگر سازگار نیستند؛ پس به ناچار هدف باید چیز دیگر غیر از منفعت های دنیوی باشد، یعنی هدف باید به چیزهایی تعلق گیرد [مانند خدمت به خلق، نیایش و غیره از امور معنوی در جهان دنیوی] كه با منافع اخروی ربط داشته باشد. (21)

حتی در ادامه مطالبش اثبات می كند كه علم فقه در صدد برآوردن منافع اخروی نیز است.به هر حال در این الگو امور دینی و دنیوی كاملا جدا از هم مورد ملاحظه قرار می گیرد و آخرت بیش از دنیا مورد تاكید قرار می گیرد؛ در چنین دیدگاهی بهبود زندگی به معنای واقعی كلمه جدی گرفته نمی شود.

2.الگوی دنیای حداكثر:

این الگو نیز درباره بینشی است كه به هر دو جهان ایمان آورده است؛ هم دنیای مادی را پذیرفته و هم جهان اخروی - معنوی را و برای هر دو حساب باز كرده است؛ در عین حال آن اندازه كه به دنیا اصالت می دهد به آخرت وقعی نمی نهد؛ اهمیتی كه دنیا دارد آخرت ندارد.در این دیدگاه بیشترین تلاش، برنامه ریزی و دغدغه انسان باید صرفا تنظیم امور ذاتا دنیوی گردد.در این جا نیز دیوار بزرگی بین دنیا و آخرت كشیده شده و حوزه این دو به طور كلی از همدیگر متباین است.ساز و كار واحدی برای جمع همزمان آن دو وجود ندارد؛ با انجام امور دنیوی به آخرت نمی توان رسید و باعمل معنوی هم، منفعتی دنیوی كسب نمی گردد.در راستای همین الگو، از بینشی نیز می توان سخن گفت كه طلب آخرت را صرفا با امور دنیوی ممكن می داند و از این طریق در صدد است با متمحض شدن در امور دنیوی به سعادت اخروی دست یابد.

ماكس وبر با تكیه بر مكتب پروتستانیزم، به تفصیل، چنین بینش را به صورت تجربی توضیح می دهد.وبر وقتی این سؤال را طرح می كند كه چرا فقط در جهان غرب ابعاد مختلف پیشرفت (اقتصادی، اجتماعی، سیاسی و غیره) تحقق یافت، تغییر در حوزه باورهای مذهبی را به عنوان عامل اصلی این پدیده معرفی می كند.این تغییر راه آخرت را دنیا و تلاش دنیوی می دید كه به صورت مكتب پروتستانیزم تجلی یافت. بر همین اساس وبر می گوید: در آلمان، مدیران، صاحبان سرمایه، نمایندگان فوقانی تعلیم ایده كارگری و غیره، همه از آن پروتستان هاست تا كاتولیك ها.طبق آمار، كاتولیك ها علاقه شدیدی به پیشه وری نشان می دهند و از این كه شغل پیشه وری را ترك نمایند و یك كارگر تعلیم دیده صنعتی شوند ابا دارند.او این مساله را نتیجه محیط فكری - مذهبی این دو فرقه می داند.به نظر وبر شدت علاقه پروتستان ها به عقلانیت اقتصادی و تلاش مضاعف دنیوی و بی علاقگی كاتولیك ها به چنین تلاش مضاعف را باید در خصلت ذاتی و پایدار جهان بینی مذهبی و نه صرفا اوضاع و احوال ظاهری وگذرای تاریخی - سیاسی آنها جست وجو كرد. (22)

ذكر این نكته ضروری است كه این بینش از دنیا، همان طوری كه به عنوان یك اندیشه بر آمده از دین مطرح شده - آن طور كه وبر پروتستانیزم را توصیف كرد - امروزه در واقعیت زندگی غربی نیز - به عنوان حاصل اندیشه غیر دینی - تحقق یافته است.خود وبر نیز جدایی این بینش از مبانی دینی خود را (در روند عرصه های فكری - اجتماعی سرمایه داری) پذیرفته است.

در ایران امروز نیز یكی از بینش ها درباره دنیا همین است.

سروش در یك تقسیم بندی، نیازهای بشر را به دو دسته اصلی تقسیم می كند: حاجات درجه اول و حاجات درجه دوم.حاجات درجه اول، همان نیازهای مادی و اولیه ما هستند؛ نیازهایی چون غذا، لباس، مسكن، دارو، نظم اجتماعی و از این دست نیازها.مسائلی چون دین و هنر از حاجات درجه دوم هستند؛ یعنی حاجات لطیف تر و معنوی انسان ها. (23)

3.الگوی دنیا و آخرت گرای حداكثری: این الگو بیانگر اندیشه ای است كه به زندگی دنیوی و اخروی همزمان اصالت می دهد.اگر از رهیافت اندیشه دینی این بینش را بررسی كنیم، خواهیم گفت:

[در این دیدگاه] تمتعات طبیعی انسان در این عالم خود به خود مورد رضایت خدا و مطلوب وی است و مدح و ستایش نظام خلقت این پدیده ها را با عنوان اصیل خودشان - و نه از باب مقدمه و ضرورت - شامل می شود.وقتی انسان به «تمتع حلال» می پردازد، پاره ای از «اسمای جمال» خدا متجلی می شود و نظام خلقت كمال می یابد...انسان مساوی است با «عبد» تمتعات طبیعی انسان، چون بخشی از زندگی بر طبق اراده خداست، مقوم عبودیت انسان است، چنان كه عمل به دو وظیفه خطیر «نیایش و خدمت به خلق» نیز چون زندگی بر طبق اراده دیگر خداست مقوم عبودیت وی است.تمتعات طبیعی انسان همان «طلب رزق» است كه در منابع وحیانی اسلام عبادت نامیده شده است. (24)

در این بینش از یك سو، «رفاه عمومی از اصالت برخوردار می شود.بسامان یا نابسامان بودن اوضاع سیاسی و اقتصادی جامعه با محاسبات دقیق علمی كه واقعیت فقر یا رفاه را نشان می دهند سنجیده می شود...كوشش های زمامداران بر محاسبات علمی استوار می شود.مشكلات و نیازمندی ها چهره واقعی خود را نشان می دهند و تلاش برای حل و رفع آنها كامل، جدی و حیاتی تلقی می شود» ، (25) و از سوی دیگر، به همان سان، به علت اصالت زندگی معنوی - اخروی، امور معنوی نیز مورد اهتمام واقع می شود؛ نه دنیا فدای آخرت می گردد و نه آخرت فدای دنیا.فرد صاحب این بینش به دنیایی بودن دنیا و معنوی بودن آخرت همزمان ایمان آورده است و مقتضی هر دو را در اندیشه و عمل مد نظر قرار می دهد.

با این حال این جهان بینی با اصالت دادن به زندگی دنیوی و اخروی، در صدد انكار برتری زندگانی اخروی در مقایسه با زندگی دنیوی نیست.این دیدگاه اذعان دارد كه ویژگی های ذاتی جهان آخرت بسی بالاتر و والاتر از زندگی دنیوی است؛ اما روی این نكته اصرار می كند كه امور دنیوی فی حد ذاته اصیل هستند و مستقلا - بدون این كه صرفا مقدمه آخرت قرار گیرند - باید مورد طلب قرار گیرند، روی همین جهت در عین حال كه دنیا مورد طلب واقع می شود، اما هیچ گاه هدف اصلی قرار نمی گیرد.

به طور خلاصه پیام این نوع نگاه به دنیا و آخرت این است:

برخورداری از دنیا مستلزم محرومیت از آخرت نیست؛ آنچه مستلزم محرومیت از آخرت است یك سلسله گناهان زندگی برباد ده است، نه برخورداری از یك زندگی سالم مرفه و تنعم به نعمت های پاكیزه و حلال خدا، همچنان كه چیزهایی كه موجب محرومیت از دنیاست، تقوا و عمل صالح و ذخیره اخروی داشتن نیست، یك سلسله عوامل دیگر است. (26)

برای این قسم از تفسیر دنیا و آخرت، می توان از قرآن و روایات نیز استدلال آورد:

امام باقر علیه السلام فرمود:

لیس منا من ترك دنیاه لآخرته و آخرته لدنیاه؛ (27)

كسی كه دنیایش را برای آخرتش یا آخرتش را برای دنیایش ترك كند، از ما نیست.

امام حسن علیه السلام فرموده اند:

اعمل لدنیاك كانك تعیش ابدا و اعمل لآخرتك تموت غدا؛ (28)

برای دنیایت چنان كار كن كه گویی همیشه زنده ای و برای آخرت چنان تلاش نما مثل این كه فردا مرگ فرا می رسد.

روایت دیگری نیز دقیقا در همین معنا از حضرت رسول صلی الله علیه وآله نقل شده است. (29)

در قرآن آیاتی این بینش را به مؤمنان تعلیم می دهد، مانند آیه 148 آل عمران، ثواب دنیوی را در كنار ثواب اخروی ذكر كرده است: «پس خداوند به آنان ثواب دنیا و ثواب نیكوی آخرت داده...». (30) آیات زیادی نیز عذاب دنیوی را در كنار عذاب آخرت بیان می كند، مانند:

...پس جزای چنین مردم بدكردار تنها ذلت و خواری در دنیاست و در روز قیامت به سخت ترین عذاب می افتند.... (31)

آیاتی درباره مدح دنیا و آخرت همزمان سخن می گوید: «...عیسی بن مریم آبرومند دنیا و آخرت است». (32)

و بالاخره آیاتی دنیاطلبی و آخرت طلبی همزمان را مثبت ارزیابی می كند:

«و منهم من یقول ربنا اتنا فی الدنیا حسنة و فی الآخرة حسنة و قنا عذاب النار». (33)

البته آیاتی در مذمت دنیا واقع شده است كه شان نزولش بر می گردد به این كه دنیا به صورت انحصاری یا حداكثری تلقی شود و مایه غفلت از زندگی اخروی گردد. (34)

تا كنون پنج الگوی مختلف درباره جایگاه دنیا مورد مطالعه قرار گرفت.در این مطالعه سعی بر این بود كه به اختصار ویژگی های هر كدام، نتایج و احیانا نظریات بعضی از اندیشه پردازان هر كدام را بررسی كنیم.ادعای پژوهش این است كه سخنان و كلمات امام علی - اگر به صورتی جامع نگریسته شود - با الگوی اخیر (دنیا و آخرت گرایی حداكثری) سازگاری دارد؛ اما این سازگاری نیازمند استنباط است.كلمات حضرت علی درباره دنیا اغلب به گونه ای است كه گویا حضرت دنبال دنیای حداقلی و فداكردن آن به نفع آخرت است؛ اما این تنها برداشتی ظاهری است، چرا كه برجسته كردن امور اخروی و تحقیر دنیا در شرایطی صورت گرفته است كه وضعیت سیاسی - اجتماعی دنیا محور انحصاری یا حداكثری آن روز اقتضا می كرد.

دیدگاه امام علی علیه السلام درباره دنیا
دیدگاه امام علی علیه السلام درباره دنیا، با كدام یك از پنج الگوی گذشته سازگارتر است؟ پاسخ این سؤال نیازمند بررسی همه جانبه سیره و سخنان حضرت علی علیه السلام است.با گزینش چند سخن یا سیره او نمی توان پاسخ قانع كننده ای برای این پرسش جست و جو كرد.حضرت علی علیه السلام كلماتی فرا عصری و نیز متناسب باشرایط عصر خود درباره دنیا، به كرات، ایراد كرده اند.تفكیك این دو نوع سخن در فهم دیدگاه امام علی علیه السلام ضروری به نظر می رسد.یك بخش عمده مطالب باقی مانده از آن حضرت درباره دنیا، به ظاهر، دنیا را به صورت منفی معرفی می كند؛ اما تامل در این قسم بدون در نظر گرفتن شرایط اجتماعی صدر اسلام، نتیجه صوابی به دست نخواهد داد، چرا كه «وجهه خاص سخن امیرالمؤمنین در مورد دنیا پرستی... متوجه یك پدیده مخصوص اجتماعی آن عصر بود». (35) بنابراین در ادامه بحث را در دو مرحله بحث را دنبال خواهیم كرد: مرحله اول، سخنان صریح امیرالمؤمنین علیه السلام درباره دنیاست؛ مرحله بعد، معطوف به كلماتی است كه نیازمند تبیین آنها با محكمات اندیشه آن حضرت می باشد.

امام علی علیه السلام و اصالت دنیا
حضرت درباره توصیف دوره جاهلیت صریحا «بد دنیایی» آن را در كنار «بددینی» مورد مذمت قرار می دهد:

خداوند متعال، محمدصلی الله علیه وآله را تبلیغ كننده بر عالمیان و امین برای فرستادن قرآن و رسالت مبعوث كرد، و در آن حال شما گروه عرب دارای بدترین دین بودید و در بدترین جامعه [شردار] زندگی می كردید.در میان سنگ های سخت و مارهای ناشنوا سكنا داشتید، آب های تیره می آشامیدید و غذای خشن می خوردید و خون های یكدیگر را می ریختید و از خویشاوندان خود قطع رابطه می كردید، بت ها در میان شما (برای پرستش) نصب شده و گناهان و انحراف ها سخت به شما بسته بود. (36)

این سخن مولا به خوبی نشان می دهد كه زندگی دنیوی و اصالت آن، در كنار زندگی دینی معنوی، در اندیشه آن حضرت جایگاه والایی دارد.فقدان زندگی بهتر دنیوی و آخروی علامت یك جامعه عقب مانده جاهلی است.

به نظر حضرت علی علیه السلام دوره جاهلیت دوره ای است كه علاوه بر تاریكی دین، درخت زندگی نیز به زردی گراییده و از ثمره زندگی خبری نیست.آب حیات انسانی به زمین فرو رفته، دنیا با قیافه ای زشت و كریه به اهلش می نگرد و با چهره عبوس با طالبانش روبه رو می شود.به جای آبادی و امنیت در دنیا، فتنه، وحشت و اضطراب از درون و شمشیر در برون شعله می كشد. (37)

حضرت در ابتدای خطبه ای درباره زهد دنیوی، سلامتی تن را در كنار سلامتی دین از خدا طلب می كند:

«و نساله المعافاة فی الادیان، كما نساله المعافاة فی الابدان». (38)

راه رسیدن به آخرت نه با نفی زندگی دنیوی بلكه دقیقا از درون آن عبور می كند، هر چند « دنیا [به صورت انحصاری ] منتهای دید كوردلان است كه در ماورای آن چیزی نمی بینند؛ اما شخص بصیر دیدش در آن نفوذ می كند و از آن می گذرد و می داند كه سرای جاویدان در ورای آن است». (39) حضرت در توصیف پارسایان به صراحت اعلام می كنند كه آنان خندان، شادمان و نكو حالند؛ از این رو مورد آرزوی دیگران واقع می شوند:

دل های پارسایان در دنیا می گرید و اگر چه خندان باشند و حزن و اندوهشان سخت است و اگر چه شادماند و خشم آنها بر خودشان بسیار است و اگر چه به سبب آنچه به آنها داده شده مورد غبطه اند. (40)

منطق حضرت، انسان را به یاد این آیه قرآن می اندازد كه در تعریف انسان های شایسته آنها را اهل تجارت و معامله (اهل دنیا) و اهل آخرت (ذكر الهی، نماز و زكات) به صورت همزمان توصیف می كند. (41) به هر ترتیب، در نگاهی جامع بینانه معلوم می شود كه آن حضرت دنبال بردن عقل و اندیشه و نیز - به تبع آن - قلب و رفتار و كردار آدمیان به فضایی بازتر، بالاتر، كامل تر و وسیع تر از آن فضای محدودی است كه دنیا نشان می دهد.امام علی علیه السلام با پذیرش آبادانی های موجود در دنیا تنها در صدد نشان دادن نواقص آن برای عبور ذهن به جهانی برتر است؛ البته طبیعی است كه به همین هدف نهایی، آن گاه می توان به نحو احسن استدلال كرد كه دنیویت دنیا در حد اعلا بروز كند و مظاهر دنیوی به حد اعلا در معرفی دید همگان قرار گیرد.دنیایی كه به علت اعراض و ترك آن به روزگار سیاهی نشانده شده، همیشه پژمرده است؛ از این رو معنا نخواهد داشت مردگی آینده آن را شاهدی برای جهانی برتر از آن قرار داد، چرا كه بالفعل مرده است.در كلمات علی علیه السلام درباره دنیا چند نكته بسیار محل تاكید واقع شده است:

1. بخشی از سخنان در صدد مقایسه دنیا با آخرت هستند.ناگفته پیداست كه دنیای مادی كه در آن نفس می كشیم، هر چقدر هم كه آن را به درجه اعلای پیشرفت برسانیم در مقایسه با آخرت به لحاظ كمی و كیفی بس ناقص و كوتاه تر است؛ برای مثال در خطبه 103 می فرماید:

...به خدا سوگند دنیا به زودی ساكنان خود را از میان می برد، و هوسبازانی را كه به آن اطمینان دارند به مصیبت می كشاند.آنچه از دست رفته و پشت كرده، هیچ گاه بر نمی گردد، و آینده معلوم نیست تا در انتظارش باشیم؛ شادی آن با اندوه آمیخته، توانایی و استقامت مردان نیرومند در آن به ضعف و سستی می گراید.زیبایی های فراوانش شما را مغرور نسازد، زیرا مدت كمی بیش باقی نخواهد بود.رحمت خدای بر آن كس باد كه فكر كند و عبرت گیرد و بینا گردد.به زودی خواهید دانست كه گویا آنچه هم اكنون از دنیا موجود است اصلا نبوده، و آنچه از آخرت است همواره خواهد بود، هر چیز كه به شمارش آید (همچون ساعات عمر) سرانجام پایان گیرد و هر چه انتظارش را دارید خواهد آمد، و هر آینده ای قریب و نزدیك است. (42)

در این خطبه و خطبه های دیگر در موارد زیادی دنیا مورد توصیف قرار گرفته، واقعیت هایش بیان شده، در حالی كه این توصیف، توصیفی مقایسه ای با جهان آخرت است.هیچ گاه هدف حضرت در این موارد تحقیر بالذات امور دنیوی نیست، بلكه نمایاندن كوچكی آن در مقابل بزرگی آخرت است، كمبود آن در مقابل وفور اخروی، رنج و عذاب های پیچیده در خوشی های آن در مقابل خوشی های خالص و بی پایان اخروی است.

2. تاكید زیاد روی توسعه اجتماعی به لحاظ اقتصادی با تكیه بر دیگر خواهی در مقابل فرد گرایی افراطی، در نهج البلاغه به روشنی قابل مشاهده است.چنین بینشی در واقع از عقلا نیت دنیوی نشات گرفته است.بسیار طبیعی است كه بدون داشتن یك فرهنگ دیگر خواهی، آبادی و پیشرفت دنیوی عقیم خواهند ماند.ملی گرایی صحیح نیز مؤكد همین نكته است.ملی گرایی صحیح، داشتن یك تعهد اجتماعی است كه با دیگر خواهی عجین است.

حضرت در خطبه 111 می فرمایند:

شما بر دین خدا با هم برادرید، میان شما را جدایی نینداخته مگر ناپاكی باطن ها و بدی اندیشه ها، به این جهت بار یكدیگر را بر نمی دارید ( در هیچ كاری كمك هم نیستید) و پند و اندرز نمی دهید، و (در نیازمندی ها) به یكدیگر بذل و بخشش نمی نمایید، و با هم دوستی نمی كنید.چه شده است شما را كه اندكی از دنیا را كه می یابید شاد می شوید، و بسیاری از آخرت كه محروم مانده از دست می دهید شما را اندوهناك نمی كند. (43)

این بخش از خطبه، مساله دیگر خواهی را مطلوب و فردگرایی افراطی را امری منفی معرفی می كند.با این دیدگاه دنیا به اعتبار وسیله خود خواهی قرار گرفتن، منفی تلقی می شود و به اعتبار وسیله قرار گرفتن آن برای بهره مندی همگان (دنیا برای همه انسان ها) امر مطلوب و ممدوحی جلوه خواهد كرد.

در نامه امام علی علیه السلام به شریح قاضی آمده است:

ای شریح، بدان به زودی نزد تو می آید كسی كه قباله ات را نگاه نكند و از گواهت نپرسد تا این كه تو را از آن خانه [خانه ای كه شریح در خلافت علی علیه السلام به هشتاد دینار خریده بود ]چشم باز بیرون برد و از همه چیز جدا به گور بسپارد.پس ای شریح، بنگر مبادا این خانه را از مال غیر خریده باشی یا بهای آن از غیر حلال داده باشی كه در این صورت زیان دنیا و آخرت برده ای. (44)

از این نامه می توان استنباط كرد كه حضرت مساله دنیا و دل نبستن به آن را وسیله ای برای ترك ظلم و ستم در روابط اجتماعی می داند و نگاه وسیع تر از زندگی دنیوی را موجب عدالت اجتماعی تلقی می كنند.با دنیا فراتر بین است كه می توان به آسایش و رفاه در خود دنیا دست یافت.بهترین شاهد این است كه امیرمؤمنان به صراحت فقر دنیوی را مورد مورد مذمت قرار داده اند:

و قال علیه السلام لابنه محمدبن الحنفیه:

یا بنی انی اخاف علیك الفقر فاستعذ بالله منه، فان الفقر منقصة للدین، مدهشة للعقل، داعیه للمقدة؛ (45)

ای فرزندم، از فقر بر تو می ترسم، از فقر به خدا پناه ببر، به درستی كه فقر دین انسان را ناقص، عقل او را مغشوش و مردم را به او و او را به مردم بدبین می سازد.

این سخن حكیمانه به مفاسد فقر پرداخته است.در این بیان فقر مادی به دین نیز مرتبط شده واستدلال شده است كه دینداری در درون دنیا داری امكان پذیر است وبه گونه ای اینها لازم وملزوم هم شمرده شده است.

3. منافع دنیوی در گرو منافع اخروی است؛ به عبارت دیگر از طریق هدف قرار دادن آخرت به بهترین نحو می توان به منافع دنیوی نیز دست پیدا كرد.امام علی در یكی از سخنان حكمت آمیزش به این مطلب پرداخته و استدلال می كند كه با هدف گیری بهره اخروی، بهره دنیوی نیز حاصل خواهد شد:

مردم در دنیا دو گونه اند: یكی در دنیا صرفا برای دنیا عمل می كنند و دنیا او را از آخرت باز داشته است، از فقر بازماندگانش نگران است و بر فقر خودش نگرانی ندارد، عمرش را در منفعت دیگری فنا می كند، و یكی در دنیا برای آخرت كار می كند و در عین حال بدون عمل جداگانه ای دنیایش نیز برای او حاصل می گردد وبه این ترتیب هر دو بهره را همزمان به چنگ می آورد و هر دو دنیا را تصاحب می نماید ودر نتیجه پیش خدا آبرومند می شود و از این طریق حاجاتش روا می گردد. (46)

به تعبیر مرتضی مطهری «علی علیه السلام مكرر به این مطلب اشاره می كند كه دنیا خوب جایی است؛ اما برای كسی كه بداند این جا قرارگاه دایمی نیست، گذرگاه و منزلگاه اوست....

و لنعم دار ما لم یرض بها دارا». (47)

4. امام علی علیه السلام در سیره عملی خود سازش دنیا و آخرت را به بهترین وجه ممكن به اثبات رسانده بود.عرفانی را ترویج داده بود كه تلاش منظم برای آبادی دنیا را با نیایش های عاشقانه همساز كرده، در كنار هم می نشاند.

مجسمه اولین و آخرین عرفان مثبت آن علی بن ابی طالب علیه السلام است كه با دست مبارك خود كار زراعتی نموده و درخت كاشته و بیل زده و تخم پاشیده، شب های تاریك پس از محاسبه نفس خود متوجه پیشگاه خدای یگانه گشته و از شوق قرب و بیم و هراس دوری از پیشگاه رحمتش از خود بی خود می گشته است. (48)

[از همین رو ]عرفان مثبت انتظام امور زندگی را در درجه اول قرار می دهد، و می فرماید: «من كان فی هذه اعمی فهو فی الآخرة اعمی؛ هر كس در این دنیا كور است در آخرت نیز نابیناست» و نیز می فرماید:

«من لا معاش له لا معاد له؛ كسی كه زندگی مرتب ندارد معاد هم ندارد»

و می فرماید:

«الله الله فی اصلاح ذات البین و نظم امركم؛ ای فرزندان من بترسید از خدا و زندگانی خود را منظم كنید». (49)

به این ترتیب، می توان به این نتیجه از آموزه های علوم دست یافت كه:

آنچه...از نظر نهج البلاغه [و اندیشه های معرفت شناحتی علی علیه السلام]...مذموم است، نه وجود فی نفسه جهان [دنیا] است و نه تمایلات و علایق فطری و طبیعی انسان.در این مكتب نه جهان [دنیا ]بیهوده آفریده شده است و نه انسان راه خود را گم كرده و به غلط در این جهان آمده است. (50)

بنابراین به راحتی می توان پذیرفت كه بینش امام علی درباره دنیا با الگوهای «دو جهان نگر» از نوع سوم (دنیا و آخرت حداكثری) سازگارتر است؛ اما این سؤال اساسی باقی می ماند كه اگر آن حضرت به زندگی دنیوی و تلاش و كوشش برای آبادی آن (همانند زندگی اخروی وجد وجهد در راه آن) اصالت می دهند، چرا به كرات دنیا را مورد مذمت قرار داده اند و مؤمنان را بر جدا شدن از آن دعوت كرده اند؟ به عبارت دیگر، اگر منطق حضرت علی علیه السلام «و اعمل لدنیاك كانك تعیش ابدا و اعمل لآخرتك كانك تموت غدا» است، چرا در بیشتر موارد تنها به «اعمل لآخرتك كانك تموت غدا» پرداخته اند و مساله «اعمل لدنیاك كانك تعیش ابدا» را كمتر مورد توجه قرار داده و یا به ندرت مؤمنان را به دنیاطلبی سفارش كرده است؟

مروری بر نهج البلاغه این پرسش را تایید می كند؛ در این كتاب بارها از دنیا سخن به میان آمده و در اغلب موارد دنیا به تعابیر مختلف مورد نكوهش قرار گرفته است، و در مقابل، به آخرت گرایی ترغیب شده است: در خطبه ها و كلماتی مساله بی وفایی دنیا مطرح گردیده، (51) در بعضی از خطبه ها و سخنان آن حضرت دنیا با تعابیر مختلف مذمت شده است، (52) در مواردی از فریفته شدن به دنیا هشدار داده شده، (53) و بالاخره در سخنان متعددی به دوری از دنیا سفارش گردیده است. (54) در اكثر بیانات آن حضرت در كنار این نوع برخورد با دنیا، به مساله آخرت، معنویت، زهد و امثال این امور معنوی توجه ویژه ای صورت گرفته است. (55)

در پاسخ این سؤال به دو نكته كلی می توان تاكید كرد:

1. امام به عنوان جانشین پیامبر وحی، اساسی ترین مسؤولیت خود را در یك تقسیم كار اجتماعی غیر رسمی، تزریق معنویت و بیان احكام دین و دعوت مردم به زندگی عارفانه و متعبدانه می دانسته است؛ بنابراین به طور طبیعی وظیفه خود دانست كه بیشترین نیرویش را صرف تبیین و برجسته كردن امور دینی - معنوی كند.

2. اوضاع و شرایط خاصی كه بعد از وفات پیامبرصلی الله علیه وآله بر جهان نوپای اسلامی پیش آمد، خصوصا در دوره خلافت عثمان، به گونه ای بود كه تعالیم دینی عملا از اجتماع آن روز رخت بر بسته بود و دنیاگرایی افراطی، بی عدالتی، ظلم و دلبندی بی حد و حصر به امور دنیوی جای توجه به امور معنوی، آخرت و تلاش برای سعادت اخروی را گرفته بود.اگر جامعه معقول نیازمند مطلوب های متعددی مرتبط به نیازهای جسمی و روحی آدمیان باشد، در صورت فقدان بعضی از این مطلوب ها، بدون شك جامعه دچار بحران خواهد شد.در چنین وضعیتی انسان های كارشناس، مسؤولیت شناس و آگاه، بیشترین تلاش خود را صرف احیای آن مطلوب اجتماعی خواهند كرد كه زیر خاك ها دفن شده است.امام علی علیه السلام درد جامعه خود را وارونه شدن ارزش های دینی و مدفون شدن آنها در زیر چكمه خشن دنیاخواهی افراطی حاكمان و اشراف انس گرفته با خلقیات جاهلی، تشخیص داده بود.مسعودی درباره عثمان گفته است:

عثمان فوق العاده كریم و بخشنده بود (البته از بیت المال).كارمندان دولت و بسیاری از مردم دیگر راه او را پیش گرفتند.او برای اولین بار در میان خلفا خانه خویش را به سنگ و آهك بالا برد و درهایش را از چوب ساج و عرعر ساخت و اموال و باغات و چشمه هایی در مدینه اندوخته بود.وقتی كه مرد در نزد صندوق دارش صدوپنجاه هزار دینار و یك میلیون درهم پول نقد بود.قیمت املاكش در وادی القری و حنین و جاهای دیگر، بالغ بر صد هزار دینار می شد.اسب و شتر فراوانی از او باقی ماند. (56)

این دو توجیه درباره پرسش مذكور را از خود سخنان علی علیه السلام نیز می توان استنباط كرد؛ (57) هر چند ممكن است توجه امام به دوری از دنیا و ترغیب به آخرت دلایل و حكمت های دیگری نیز داشته باشد.

خاتمه
دغدغه اصلی پژوهش حاضر، جست و جوی مفاهیم و عناصری از متون دینی بود كه بتوان در سایه تفسیر آنها، زمینه زایش اندیشه مسلط «دنیاگریزی» منفی كه در بخشی از تاریخ و فرهنگ ایران و شیعه بایگانی شده فراهم گردد و امتناع های ساختاری - ذهنی نهادینه شده بر طرف شود.برگشت به متون دینی با این هدف صورت گرفت كه در درون واقعیت های این جامعه بتوانیم با مسائل اساسی خود كلنجار برویم و برای حل آنها چاره اندیشی كنیم.

از آنچه آمد روشن شد كه سیره عملی و نیز بیانات متعددی از حضرت علی، به صورت صریح، بر این امر شهادت می دهد كه او برای دنیا، امور دنیوی و زندگی دنیوی و بالتبع تلاش برای آباد كردن آن اصالت قائل هستند.با این حال، فردگرایی افراطی كه جهان را برای اكثریت مردم، تیره و تار می كند و جلو بهره مندی همگانی را می گیرد، مورد تایید حضرت نیست و علیه آن استدلال كرده اند.نگرش دنیوی حضرت از آن جا كه در ضمن نگرش اخروی صورت گرفته است، در مقایسه جهان آخرت با جهان مادی، كوچكی این جهان به لحاظ كمی و كیفی نسبت به آخرت به شیوه های گوناگون گوشزد شده است.بیانات متعددی از علی علیه السلام در تحقیر دنیا، مذمت آن و برجسته كردن بیشتر امور معنوی صادر شده است.كه این را می توان با عنایت به رسالت دینی آن حضرت و شرایط جامعه اسلامی آن روز، توجیه كرد.با توجه به مؤلفه هایی چون رسالت دینی امام علی، شرایط اجتماعی و اقتصادی زمانه و تامل در بیانات آن حضرت، روشن می كند كه جهان بینی حضرت علی علیه السلام با الگوی «دنیا و آخرت حداكثری» سازگارتر است.

پی نوشت ها:

1. درباره انواع بینش های صوفیانه ر.ك: علی اصغر حلبی، مبانی عرفان و احوال عارفان (تهران: انتشارات اساطیر، 1376) ص 15.

2. سید جعفر سجادی، فرهنگ و اصطلاحات و تعبیرات عرفانی (تهران: زبان و فرهنگ ایران، 1370) ص 166.

3. علی اصغر حلبی، پیشین، ص 18.

4. همان، ص 18.

5. عبدالرحمان جامی، نفحات الانس من حضرات القدس، مقدمه و تصحیح و تعلیقات از محمود عابدی (تهران: اطلاعات، 1375) ص 89.

6. همان، ص 261.

7. همان، ص 277.

8. همان، ص 278.

9. همان.

10. فریدالدین عطار نیشابوری، تذكرة الاولیاء، به كوشش ا.توكلی (تهران: انتشارات بهزاد، 1375) ص 30.

11. دیوید مارش و جری استوكر، روش و نظریه در علوم سیاسی، ترجمه امیر محمد حاجی یوسفی (تهران: پژوهشكده مطالعات راهبردی، 1378) ص 53.

12. همان ص 53.

13. همان، ص 54.

14. بقره (2) آیه 85 - 86.

15. بقره (2) آیه 212.

16. آل عمران (3) آیه 14.

17. همان، آیه 145 و 152؛ نساء (4) آیه 74 و 134؛ انعام (6) آیه 29 و 70.

18. در قرآن واژه «دنیا» بیش از 110 بار به مناسبت های مختلف در آیات و سوره های متعدد تكرار شده است.

19. محمد مجتهد شبستری، ایمان و آزادی (تهران: طرح نو، 1376) ص 65 - 67.

20. همان، ص 69.

21. حسن بن زین الدین، معالم الدین (طهران: المكتبة الاسلامیة، 1378.ق) ص 20 - 21.

22. ماكس وبر، اخلاق پروتستان و روح سرمایه داری، ترجمه عبدالمعبود انصاری (تهران: سمت، 1371).وبر در این كتاب در این سؤال، بر «روح سرمایه داری» تكیه كرده و معتقد است ریشه های این روح به آموزه های جدید مذهب پروتستان برمی گردد؛ پروتستانی كه با جدا شدن از كاتولیك، تفسیری دوباره از ادبیات مسیحی درباره «گناه نخستین» ارائه كرد و بدین وسیله «ریاضت دنیوی» را به جای «رهبانیت» مسیحی نشاند.

23. محمد شجاعیان، «سیاست و دموكراسی از نگاه عبدالكریم سروش باز نمون نسبت دین با دنیا» ، فرهنگ نو، سال دوم، ش 8 (اول دی 1379) ص 29.

24. محمد مجتهد شبستری، پیشین، ص 66 - 67.

25. همان، ص 70.

26. مرتضی مطهری، سیری در نهج البلاغه (قم: دفتر انتشارات اسلامی، 1361) ص 194.

27. محمد بن حسن حر عاملی، وسائل الشیعه (بیروت: داراحیاء التراث العربی، 1983 م/1403 ق) ج 12، ص 49.

28. همان، ص 49.

29. مرتضی مطهری، پیشین، ص 198 - 199.

30. نساء (4) آیه 134 ؛ آل عمران (3) آیه 145.

31. بقره (2) آیه 85.آیات زیادی در همین معنا وجود دارد؛ از جمله ر.ك: بقر (2) آیه 114، 217 و 220 ؛ آل عمران (3) آیه 22 و 56؛ نساء (4) آیه 134 ؛ مائده (5) ) آیه 33 و 41 ؛ اعراف (7) آیه 152 ؛ توبه (9) آیه 55.

32. آل عمران (3) آیه 45.همچنین ر.ك: بقره (2) آیه 130 ؛ اعراف (7) آیه 32.

33. بقره (2) آیه 201.نیز ر.ك: اعراف (7) آیه 156.

34. مرتضی مطهری، پیشین، ص 176 - 180.

35. همان، ص 167.

36. صادق آئینه وند، تاریخ سیاسی اسلام (تهران: مركز فرهنگی رجاء، 1371) ص 30.نیز ر. ك: فیض الاسلام، ترجمه و شرح نهج البلاغه (تهران: انتشارات فقیه، 1377) ص 222؛ محمد جعفر امامی و محمد رضا آشتیانی، ترجمه گویا و شرح فشرده ای به نهج البلاغه، زیر نظر ناصر مكارم شیرازی (قم: مطبوعاتی هدف، 1372) ج 1، ص 105.

37. محد جعفر امامی و محمد رضا آشتیانی، پیشین، ج 1، ص 213.

38. همان، ج 1، ص 257.

39. همان، ج 2، ص 101.

40. همان، ج 2، ص 55.

41. رجال لاتلهیهم تجارة و لابیع عن ذكر الله و اقام الصلاة و ایتاء الزكوة. «نور (24) آیه 37».

42. محمد جعفر امامی و محمد رضا آشتیانی، پیشین، ج 2، ص 17.

43. فیض الاسلام، پیشین، ص 351.

44. همان، ص 835.

45. محمد جعفر امامی و محمد رضا آشتیانی، پیشین، ص 333.

46. فیض الاسلام، پیشین، ص 1217.

47. مرتضی مطهری، پیشین، ص 173، به نقل ازنهج البلاغه، خطبه 221.

48. محمد تقی جعفری، نگاهی به علی علیه السلام (بی جا: انتشارات جهان آرا، بی تا) ص 81.

49. همان، ص 83.

50. مرتضی مطهری، پیشین، ص 170.

51. برای نمونه ر.ك: فیض الاسلام، پیشین، خطبه 52، ص 140 و خطبه 120، ص 303 و خطبه 132، ص 410 و خطبه 133، ص 413 و خطبه 145، ص 440.

52. برای نمونه ر.ك: همان، خطبه 81، ص 181 و خطبه 110، ص 342 و خطبه 112، ص 350 و خطبه 113، ص 354 و خطبه 172 ص 561 و خطبه 217 ص 718 و نامه 45، ص 974، حكمت 8، ص 1092 و حكمت 115، ص 1142 و حكمت 127، ص 1150 و حكمت 128، ص 1150، و حكمت 228، ص 1192 و حكمت 372، ص 1267 و حكمت 377، ص 1269 و حكمت 383، ص 1272 و حكمت 407، ص 1279 و حكمت 455، ص 1289.

53. برای نمونه ر.ك: همان، خطبه 221، ص 724 ؛ نامه 68، ص 1065 و حكمت 295، ص 1232.

54. برای نمونه ر.ك: همان، خطبه 28، ص 100 و خطبه 62، ص 152 و خطبه 80، ص 180 و خطبه 98، ص 239 و خطبه 194، ص 654 و خطبه 232، ص 726 ؛ نامه 3، ص 835 و نامه 45، ص 970؛ حكمت 159، ص 166 و حكمت 336، ص 1248 و حكمت 448، ص 1296.

55. برای نمونه ر.ك: همان ، خطبه 28، ص 100 و خطبه 52، ص 140 و خطبه 62، ص 152 و خطبه 89، ص 225 و خطبه 113، ص 354 و خطبه 232، ص 766.

56. مرتضی مطهری، پیشین، ص 165.

57. برای نمونه ر.ك: فیض الاسلام، پیشین، خطبه 4، ص 55.


چاپ   ایمیل