پیوند دریای جمال فاطمی وجلال علوی

(مدت زمان لازم جهت مطالعه: 16 - 31 دقیقه)

در نظام معرفتی عرفان، تناكح و زوجیت در همه مراتب كلی وجود محقق می شود. پیوند بین مظاهر جلال و جمال در همه گستره هستی، از عالم ناسوت تا عالم لاهوت، ساری و جاری است و نكاح برحسب هریك از این عوالم، معنای خاصی همراه با ظهورات و ثمراتی، متناسب با آن عوالم پیدا می كند. تناكح دو وجود علوی و فاطمی، به عنوان مظاهر تامّ اسمای جلال و جمال، نورانی ترین نكاح در همه عوالم است و پیوند این دو دریا، به مصداق كریمه «مرج البحرین یلتقیان» والاترین ثمرات را تقدیم جهان هستی نموده است. این نوشتار، با تحلیلی عرفانی، به برخی از جزئیات در پیشینه ازدواج، خواستگاری و عقد این دو وجود مقدس توجه نموده و سپس به راز عقد آسمانی آن ها در زوجیت عام هستی پرداخته است.

واژگان كلیدی:
حضرت علی (ع)، حضرت فاطمه (س)، عقد، نكاح، ازدواج، عالم، جلال، جمال، مودت، ثمره وجودی.

منزلت فاطمه (س)
فاطمه (س) در خانه نورانی پیامبر اكرم (ص)، چشم به دنیا گشود. خانه ای كه محل رفت و آمد فرشتگان و مهبط روح الأمین بود و برای اهل آسمان نورافشانی می كرد و مطاف ساكنان ملكوت و پرده نشینان لاهوت بود.

وی در دوران كودكی، در آغوش پدر خود، خاتم الأنبیاء و مادر خود خدیجه كبری، پرورش یافت و از آن جا كه قرهالعین رسول (ص) و مایه روشنی چشم وی بود، چشم امید، الطاف، توجهات و احترام خاص همه را به وجود نازنین خویش معطوف می داشت.

در دوران كودكی، فاطمه (س) در شرایطی بود كه گویا تنها فرزند خانواده محسوب می شد؛ خانواده ای كه پسر نداشت و خواهران بزرگ او پیش از وی ازدواج كرده و از خانه رفته بودند. از این رو، وجود مبارك و خاطر لطیف و نازكش، تنها همنشین و همراز مادر و پدرش محسوب می گشت.

هنگامی كه حضرت خدیجه (س) از دنیا رحلت فرمود، حضرت فاطمه زهرا (س) فقط پنج سال داشتند. خواهرانش، فاطمه بنت اسد و جمعی از زنان بنی هاشم آرزوی خدمتش را داشتند و حضرت رسول (ص) به ایشان توصیه فرمودند كه از تشرف حضورش قصوری نورزند و از وی استعانت نمایند.

آن مخدره با كسی جز حضرت رسول (ص) زیاد انس نداشت و شب و روز خود را با مرحمت های آن بزرگوار مشغول می نمود. وی در صیام ایام و قیام لیالی مراقبت و مواظبت فوق العاده داشت و بر عبادات و طاعات، چنان اهتمام و اقبال می فرمود و آنسان به عبادت، عشق می ورزید كه زنان زمانش را شگفت زده می كرد و همگان از این كه فاطمه (س) چگونه با آن كمی سن، آنسان تحمل مشقت های عبادت را می نمود، تعجب می كردند.

فاطمه (س) بعد از خدیجه (س)، سه سال دیگر در مكه بود و در سن هشت سالگی (به روایت أسماء)، از همه زنان عالمیان داناتر بود. (طبری، بی تا: ص41) بنابراین، هرچند سن ازدواج فاطمه (س)، پایین بود ولی هرگز وی از جهت رشد و بالندگی جسمی و روحی در حد همسالان خویش باقی نماند بلكه این وجود نازنین و مبارك، از همان سنین خردسالی دارای عظمت و جلالی بود كه كوه ها را به تعظیم خود وامی داشت و قامت قیامت كبری محمدی (ص) را در برابر خویش خاضع می نمود. خسروی خوبان عالم و سر سلسله كائنات، دست وی را می گرفت و در جای خود می نشاند. احترام متقابل پیامبر (ص) به فاطمه (س)، قبل از اینكه وی به منزل علی (ع) برود، از سنخ احترام یك پدر به دختر نبود. راز این تجلیل و شكوه این احترام، سری است به عظمت لیلهالقدر و حرمت تعظیم پیامبر (ص) در مقابل حریم فاطمه (س)، حقیقتی است كه در مشكوه اسرار الهیه به همه عوالم ملك و ملكوت نورافشانی می كند و این معنا را برای حقیقت شناسان بازگو می نماید كه فاطمه (س) در همان سنین كم، گویا محمد (ص) است و محمد (ص) گویا همان فاطمه (س) است.

قرائن نشان می دهد كه فاطمه كسی است كه اگر شرایط اقتضا می كرد و اگر مرد می بود، خاتم الأنبیاء می شد. بنابراین نتیجه می گیریم، سن ازدواج فاطمه (كه بنابر اختلاف روایات 9 یا 13 یا...) است، نمی تواند الگوی مطلقی برای اقتدار باشد و بهترین سن ازدواج هر دختری در هر شرایطی این سن نیست بلكه شرایط ازدواج معقول دختران این است كه به حداقل رشادت و بلوغ فكری رسیده باشند.

فاطمه نیز نه به عنوان یك دختر كم سن و سال، بلكه به عنوان بانوی بسیار جلیل القدر، در آسمان ناپیدای كرانه زندگی علی (ع) قدم گذاشت. زیرا نمو فاطمه (س) از كودكی، با نمای جسمانی و رشد عقلانی سایر اطفال، قابل قیاس نبود. «آنچه كه روایات نشان می دهد این است كه ظاهراً امتیازات و ویژگی های عجیبی در رشد و نمو جسمانی ایشان وجود داشته است.»[1] (رك. مجلسی، 1404: ج3، ص9)

درباره رشد عقلی و معنوی فاطمه (س)، از همان زمان طفولیت، حكایات شگفتی در تاریخ به یادگار مانده است كه نمونه آن، سخن ام سلمه می باشد: «تزوّجنی رسول الله (ص) و فوّض أمر ابنته الیّ فكنت ادبها و كانت والله لهی أداب و أعرف بالأشیاء كلها.» (فاطمه الزهراء در آینه تاریخ، 1379: ص 18) «پس از ازدواج پیامبر (ص) با من، آن حضرت (ص)، دخترشان فاطمه (س) را به من سپرد و من مسئول تربیت و رسیدگی به امور او بودم ولی به خدا سوگند وی در عمل از من كوشاتر و آشناتر به هر چیز بود.»

خواستگاری مطهر
حضرت فاطمه (س) به لحاظ كمال، جمال، نسب و شرف، در چنان اوجی بودند كه خواستگاران بسیاری داشتند. از میان سرشناسان، مهاجران، انصار و مالداران قریش، بسیاری بودند كه خواستگاری هایی از حضرت رسول (ص) انجام داده بودند ولی پاسخ ایشان هربار این بود: «در انتظار قضای الهی باش.» (كاتب واحدی، بی تا: ج8 ، ص 19)

به نقل طبقات الكبری، حتی ابوبكر و عمر هم از وی خواستگاری كرده بودند اما پاسخ پیامبر (ص) به همه آن ها منفی بود. بدین ترتیب آن حضرت (ص) افراد متعددی را رد فرموده بودند. (الاربلی، 1995م: ج1، ص371) حتی عده ای از بزرگان با نفوذی كه بر بلندای مقام دختر رسول اكرم (ص) آگاه نبودند، مسئله خواستگاری از فاطمه زهرا (س) را زمزمه می كردند اما پیامبر (ص) خوش نداشتند، كسی در این رابطه سخن بگوید و با بعضی از خواستگاران نیز به گونه ای رفتار می كردند كه ایشان می فهمیدند كه پیامبر (ص) به واسطه این پیشنهاد از آنان رنجیده است.

در سایر روایات، عذرهای دیگری نیز برای رد خواستگاران نقل شده است كه نشان از اطلاع پیامبر (ص) بر امری عظیم داشت. چنانچه فرمودند: «امر ازدواج فاطمه (س) به دست خداوند است. (همان)

این جریان، برای كسانی كه اوج مقام این دو نفس مطهر را نزد حضرت رسول (ص) می دانستند، واقعه ای متوقع بود؛ زیرا پیامبر اكرم (ص) به وجود نازنین فاطمه (س) می فرمودند: «من ترا به همسری كسی درمی آورم كه از همه نیكوخوترست و در دین اسلام از همه پیشقدم تر.» (امینی، بی تا: ج3، ص 20)

گاهی انصار به علی ابن ابیطالب (ع) پیشنهاد می كردند كه از فاطمه (س) خواستگاری نماید اما امام علی (ع) به دلایلی بدین امر اقدام نمی فرمود. نقل است كه روزی سعدبن معاذ به همراه جمعی دیگر، برای بیان این پیشنهاد به جستجوی علی (ع) پرداختند و وی را در یكی از نخلستان ها، در حالی كه به كار مشغول بود، یافتند. از او خواستند كه برای خواستگاری فاطمه (س) تعجیل نماید. علی (ع) كه آرزومند چنین وصلتی بود، كار خویش را رها كرد و به خانه برگشت و پس از تطهیر و تنظیف، روانه منزل رسول خدا (ص) شد و پس از عرض سلام در حضور مبارك پیامبر (ص) نشست، در حالی كه بر چهره نورانی اش، سرخی حیا نشسته بود.

علی (ع) سر مباركش را پایین انداخت و نتوانست تمنای خود را بر زبان آورد. لختی گذشت، در حالی كه هر دو وجود مبارك، ساكت بودند. لب های پیامبر (ص) به تكلم درآمد و این سكوت شكسته شد و آن حضرت (ص) فرمودند: یا علی! گویا برای خواسته ای نزد من آمده ای كه از اظهار آن شرم داری. بدون پروا، حاجت خود را بخواه و مطمئن باش كه پذیرفته می شود. علی (ع) در پاسخ عرض كرد: ای رسول خدا (ص) پدر و مادرم فدایتان باد. من در خانه شما بزرگ شده ام، با مهر شما پرورش یافته ام و نیكوتر از پدر و مادرم، در تربیت من كوشش فرموده ای و از فیض وجود تو، هدایت یافته ام. ای پیامبر خدا! سوگند به خدا كه اندوخته دنیا و آخرت من تویی، اكنون آن هنگامی رسیده است كه باید خانواده ای تشكیل دهم و با او انس گیرم. اگر مصلحت باشد و تو فاطمه (س) را به عقد من درآوری، سعادت بزرگی نصیب من شده است. (الاربلی، 1995م: ج2، ص 355)

پیامبر (ص) كه از اسرار ازل و أبد خبر داشت و چهره عقد آسمانی علی (ع) و فاطمه (س) را در ملكوت عالم، نظاره فرموده بود. از این پیشنهاد خرسند گردید و فرمود: علی، پیش از تو كسانی به خواستگاری فاطمه (س) آمده بودند اما دخترم نپذیرفت، بگذار تا نظر او را جویا شوم. آن گاه به نزد فاطمه (س) رفت و فرمود: دخترم، علی ابن ابیطالب تو را از من خواستگاری كرده است. تو خویشی او را با ما و سابقه او را در اسلام می دانی و از فضیلت او آگاهی، آیا اجازه می دهی كه تو را به ازدواج او درآورم؟ فاطمه (س) بی آن كه چهره خویش را برگرداند، به خاطر شرم و حیا، ساكت ماند ولی حركتی كه ناشی از نارضایتی باشد، از خود بروز نداد. رسول اكرم (ص) در سكوت پرمعنا و ژرف زهرا (س)، رضایت او را دریافت و فرمود: «الله اكبر، سكوتها رضاها.»[2] (همان، ص356)

ازدواج ملكوتی فاطمه (س)
برطبق آنچه كه در سیمای روایات و أحادیث، از جریان خواستگاری حضرت علی (ع) از حضرت فاطمه (س) برجای مانده است، این جریان ریشه در آسمان داشته است. این ازدواج به امر خدا بوده و مراسم آن پیش از آن كه در زمین انجام شود، در آسمان و جهان علیا انجام شده بود. محب طبری از رسول خدا (ص) روایت می كند كه فرشته ای برایشان نازل شد و گفت: ای محمد! خداوند ترا سلام می رساند و می گوید: در ملأ أعلی دخترت را به ازدواج علی ابن ابیطالب (ع) درآوردم، پس تو هم او را در زمین به ازدواج علی (ع) درآور. (همان)

ام سلمه می گوید: فاطمه (ع) بر همه زنان افتخار می نمود، زیرا اولین كسی بود كه جبرائیل برای وی خطبه خواند. (طبری، بی تا: ص 32) و شیخ طوسی از جابربن عبدالله انصاری چنین روایت می كند: هنگامی كه رسول خدا (ص) فاطمه (س) را به ازدواج علی (ع) درآورد، عده ای از مردم قریش نزد او آمدند و گفتند: دخترت را به مهریه اندكی به ازدواج پسر ابیطالب در آورده ای؟ پیامبر (ص) فرمود: من علی (ع) را به ازدواج فاطمه (س) در نیاوردم بلكه خدای عزّوجلّ در شبی كه مرا به سدره المنتهی (معراج) بالا برد، این ازدواج را صورت داد و درّ، جواهر و مرجان پخش نمود. فرشتگان شگفت زده شده و از آن گوهرها برگرفتند و با آن هدیه ها داده و بدان افتخار می كردند و می گفتند: این از فاطمه (س)، دختر محمد (ص) است. (محمدعلی دخیل،1366: ص43)

ابن اثیر از بلال نقل می كند كه روزی رسول خدا (ص)، خندان بر ما وارد شدند. عبدالرحمن بن عوف برخاست و گفت: ای رسول خدا! چه چیزی باعث خنده شما شده است؟ پیامبر (ص) فرمودند: بشارتی از سوی خدای عزّوجلّ درباره عمو زاده ام و دخترم به من رسیده است. خداوند چون اراده فرموده، فاطمه را به ازدواج علی (ع) درآورد و به باغ بهشت دستور داد كه درخت طوبی را تكانی بدهد و برگ هایی به تعداد دوستان ما اهل بیت فروریخت. سپس از زیر آن درخت، ملائكه ای از نور پدید آمدند و هر ملكی برگی گرفت. فردای قیامت این ملائكه در میان خلق پراكنده می شوند و به هریك از دوستان ما اهل بیت كه برمی خورند، برگی می دهند كه باعث رهایی آنان از آتش است. (جرزی، بی تا: ج1، ص206)

ابن ابی الحدید نیز در این باره می گوید: پیامبر (ص)، فاطمه (س) را به ازدواج علی (ع) در نیاورد مگر پس از زمانی كه خداوند در آسمان و به شهادت ملائكه او را به ازدواج درآورده بود. (متقی، 1364: ج5، ص100)

جلوه های زمینی ازدواج فاطمه (س)
كمالات فوق العاده فاطمه (س) از یك سو و انتسابش به شخص پیامبر (ص) از سوی دیگر و شرافت خانوادگی او، زمینه ساز ازدواج وی با علی (ع) نشد بلكه رهنمون ازدواج مبارك تاریخی فاطمه (س)، وحی آسمانی بوده است.

ولی با وجود آسمانی بودن ازدواج، شخصیت فاطمه (س) و احترام و آزادیی كه آئین اسلام در انتخاب همسر برای زنان قائل است، ایجاب می كرد كه پیامبر (ص) بدون مشورت با فاطمه (س)، بدین امر اقدام نفرماید. احترام به نظر دختر در امر ازدواج، یكی از نكات تربیتی جلوه زمینی ازدواج فاطمه (س) می باشد.

در هر حال، چهره زمینی این پیوند، از همه ابعاد نورانی ترین الگوی ازدواج برای همه اعصار و قرون است. مهریه علی (ع) و جهیزیه زهرا (س)، مراسم خواستگاری، نوع برخورد پیامبر (ص) با فاطمه (س) و مراسم جشن عروسی و...، همه و همه الگوهایی برای همه ازدواج های جهان و جهانیان می باشند.

در اینجا به ذكر دو نمونه از جلوه های چهره زمینی این ازدواج و جنبه های تربیتی و الگوبخشی آن اشاره می شود:

مهریه فاطمه (س)
روایات فراوانی ناظر به این معنی است كه اگرچه چهره آسمانی مهریه حضرت فاطمه (س)، ثلث بهشت، نهرهای بهشت، خمس زمین، همه آب های عالم و مطالبی نظیر این ها است ولی چهره زمینی مهریه بدین قرار است: «پیامبر (ص) وقتی از علی (ع) پرسید كه چیزی داری تا مهریه همسرت قراردهی، علی (ع) پاسخ داد: پدر و مادرم به فدایت، تو از زندگی من به خوبی آگاهی كه جز شمشیر، زره و شتر چیزی ندارم. پیامبر (ص) فرمود: شمشیرت را برای كارزار نیاز داری و با شتر نیز باید به نخلستان آب دهی و در مسافرت از آن استفاده كنی و من دخترم را با مهریه زره به عقد تو درمی آورم.» (مكارم شیرازی، 1379: ص39)

آن چه در ظاهر از این مطلب استفاده می شود این است كه مهریه حضرت فاطمه (س) كم و آسان بود ولی این فقط یكی از نكات مستتر در این قضیه است. چهره حقیقی این مهریه، این است كه علی (ع) همه دارایی اش را به عنوان مهریه بخشید. حضرت علی (ع) چیزی جز زره نداشت و اگر چیزی جز زره خود داشت، آن را نیز به عنوان صداق، به فاطمه (ع) می بخشید.

مهریه در زبان عربی به «صداق» معروف است و صداق ابزاری است كه مرد برای اثبات صدق نیت خود در ازدواج، به همسرش می بخشد و علی (ع) زره خود را كه وسیله حفظ جانش بود، برای اثبات این دوستی پرداخت نمود. بنابراین مهریه فاطمه (س) ضمن آن كه نشان می دهد، ملاك ازدواج هرگز نباید پول و ثروت خواستگار باشد، در عین حال نشان می دهد كه علی (ع) همه آنچه را كه داشت، تقدیم فاطمه (س) كرد. بنابراین، برخلاف آنچه به اسلام نسبت داده می شود، اگر مردی، دارای مكنت و دارایی بسیار فراوانی است و با وجود تمایل و اصرار خانواده زن، حتی می خواهد با كمتر از «مهرالسنه» ازدواج نماید و بدون هیچ دلیل موجهی از پرداخت صداق بیشتر ممانعت می كند، این امر مطلوب اسلام نمی باشد.

جهیزیه و جشن عروسی
نوع جهیزیه این ازدواج، نشان دهنده این معنی است كه اصل در یك پیوند آسمانی، سادگی و دوری از تجمل است. به عنوان مثال، «وقتی ام سلمه و ام ا یمن به خدمت رسول (ص) رسیدند و پیشنهاد علی (ع)، مبنی بر رفتن فاطمه (س) به خانه وی را مطرح كردند، پیامبر (ص) برخلاف آنچه كه سیره مردم دنیاپرست است و از ماه ها قبل تدارك دیده و برنامه ریزی می كنند، فرمود: همین امشب یا فرداشب، ترتیب این امر را خواهم داد.» (همان، صص45-42)

این جشن ملكوتی، آن چنان ساده، بی تكلف و مملو از روحانیت و معنویت بود كه همه را شگفت زده نمود. پیامبر (ص) خود در تهیه غذا كمك می فرمود و علی (ع) شخصاً مأمور شد به مسجد بیاید و بعضی را دعوت كند اما حیا مانع شد كه وی فقط تعدادی را دعوت نماید لذا صدای خود را بلند كرد و به صورت عمومی به همگان فرمود: «اجیبوا الی ولیمه فاطمه» و مردم دسته دسته اجابت نمودند و غذا نیز به دعای پیامبر (ص) بركت پیدا كرد؛ به گونه ای كه كفاف همگان را داد.

جزئیات جلوه های رفتاری علی (ع) و فاطمه (س)، در همه مصرع های غزل ازدواجشان، عاشقانه و عارفانه بود. دعوت عمومی علی (ع) نشانه این معنی است كه برخلاف آنچه كه بعضی ها از اسلام دریافت نموده اند، ولیمه دادن و خرج كردن در مراسم ازدواج اگر بدون تجمل باشد، بسیار مطلوب است و هرچه جمعیت مدعوین وسعت داشته باشد و افراد زیادی به میهمانی ازدواج دعوت شوند، به مطلوبیت آن افزوده می شود و پرداخت این گونه هزینه ها، از مخارجی است كه مرضی خداوند می باشد.

گوشه هایی از چهره آسمانی جشن عروسی فاطمه (س) نیز در روایات ترسیم شده است. علمای عامه از جابربن سمره، روایتی قریب به این مضمون نقل می كنند: شب زفاف فاطمه (س)، زمام مركب آن بانو، به دست جبرئیل بود. اسرافیل ركاب می گرفت و میكائیل از پی رهسپار بود و پیامبر (س) جامه های فاطمه (س) را مرتب می كرد و این فرشته ها با سایر فرشتگان تكبیر می گفتند و این تكبیر تا قیامت، در بین آن جماعت سنت ماند. (مقدم، 1379: ص60)

به تزویج جمالش با جلالش تماشا كن بدین حسن جمالش

زمین حسن و زمان حسن، آسمان حسن عیان حسن و نهان حسن و جهان حسن

همه حسن و همه عشق و همه شور همه جود و همه مجد و همه نور

جلوه های آسمانی ازدواج فاطمه (س)
«ازدواج» در دیدگاه عرفان، علاوه بر قالب ظاهری، روح دیگری نیز در آن مستتر می باشد. از آن جا كه خداوند فرش را بر مثال عرش و ملك را براساس ملكوت بیاراسته است، صورت ملكی نكاح، دارای روحی ملكوتی نیز هست و در تطابق لوح تكوین و صحیفه تشریح، می توان به تناسب صورت های ملكی با معانی ملكوتی پی برد.

در هیئت ظاهری نكاح و چهره زمینی آن، زن و مرد عقدی می بندند و در طی آن، هریك از آن ها وظایفی را در قبال دیگری، عهده دار می شوند و در پی این عقد در كنار یكدیگر قرار می گیرند و از جهت روحی و جسمی، مكمل یكدیگر می شوند و از سوی خدا، در میان آن ها نوعی مودّت و رحمت ثابت پدیدار می شود اما در چهره آسمانی و ملكوتی نكاح، روح انسانی كه صبغه جلال برآن حاكم است، مجذوب روح انسانی می شود كه صبغه جمال الهی در آن بیشتر است و آن گاه حقیقت قلب مثالی این دو انسان، در اثر تجاذب تكوینی با هم درمی آمیزند و از این آمیزش، غرق در بهجت معنوی می شوند و یكدیگر را برای رسیدن به وحدت جمعیّه یاری می كنند.

ازدواج علی و فاطمه (س)، اصلی ترین نسخه یك نكاح حقیقی و شاید تنها مصداق حقیقی آن است. صورت ازدواج و خواستگاری ایشان كه در ماه ذی الحجه رخ داد، صورت زیرین یك حقیقت برتر بود. حقیقتی كه كنه آن در سرادقات نهانخانه غیب اسرار الهیه همواره در پرتو استتار است.

از اسمای جمالیه، انس و آرامش بیشتری حاصل می شود و از اسمای جلالیه، شكوه، شوكت و هیبت بیشتری به دست می آید، زیرا در برابر آن ها، خشیت بیشتری حاصل می شود. به همین جهت فاطمه (س) و علی (ع)، اگرچه هر دو مظهر همه اسمای الهیه بودند، ولی در مجموع، انعكاس نور صفات جمال در وجود فاطمه (س) بیشتر و انعكاس نور صفات جلال در علی (ع) بیشتر بود و این غلبه انوار به مقتضای انوثیّت و ذكوریّت انسان بوده است. نور سفید نیز در فضاهای مختلف، به اقتضای جنسیت جسمیت فضایی كه در آن وارد می شوند، انوار متفاوتی از خود تابش می دهد و به همین جهت الوان گوناگونی حاصل می شوند. ولی در نورهای دیگر مثل نور آبی، همه انوار دیگر نیز وجود دارند اما چون رنگ آبی ظهور بیشتری داشته است، ما آن نور را آبی می بینیم ولی همه انوار دیگر نیز، در باطن آن نور وجود دارند. در باطن وجود عزیز زهرا (س) و علی (ع)، همه اسمای جمال و جلال حق وجود دارد ولی ظهور جمال در زهرا (س) و ظهور جلال در علی (ع) بیشتر است و جمال و جلال نیز به هم تجاذب خاصّی دارند.

آیه شریفه «مرج البحرین یلتقیان، بینهما برزخ لایبغیان» (رحمن، 20-19)، بیانگر پیامد این جذبه است. بعضی از مفسران، آن را به دو دریای وجودی علوی و فاطمی تأویل برده اند و از امتزاج این دو دریای بیكران كه به واسطه شدّت محبّت و رحمت، هرگز یكدیگر را نمی آزارند و كمترین ستم و ظلمی در حق هم روا نمی دارند، لؤلؤ و مرجانِ وجود نازنین «حسنین» به وجود می آید.

تعبیراتی كه در روایات، تحت عنوان عقد آسمانی وارد می شود، اشاره به همان حقیقت برتر صورت تناكحیه این دو معصوم (علیهماالسلام) دارد. بنابراین راز عقد زمینی این دو را باید در عالم معنی جستجو كرد و اسرار جذبه این دو نسبت به یكدیگر را باید در صور ملكوتی ایشان جست. وجود تجاذبی تكوینی كه بین مقتضیات جلال و جمال وجود دارد، به نوعی كشش طرفینی، توادد و رحمت، بین مظاهر جلال و جمال ایجاد می كند.

به تعبیر ابن عربی: «الموده المجعوله بین الزوجین هوالثبات علی النكاح الموجب للتوالد و الرحمه المجعوله هو ما یجده كل واحد من الزوجین من الحنان الی صاحبه فیحسن الیه و یسكن...» (ابن عربی، 1414ق: ج3، ص88) صورتی كه بین زوجین نهاده می شود، سبب ثبات نكاحی است كه موجب تولید نسل، عطوفت و مهربانی است و به واسطه این مودت است كه هریك از زن و شوهر، نوعی كشش، به سوی جنس مخالف خویش دارد و با طرف مقابل، به نوعی آرامش می رسد.

برای آشنایی بیشتر و بهتر با مفهوم تناكح الهیه و رازهای عقد آسمانی علی (ع) و فاطمه (س)، باید نگاهی گذرا به مفهوم نكاح عرفانی و مراتب آن در گستره هستی بیندازیم تا در چشم انداز بعضی از معانی عرفانی، شمایی از زوایای این عقد آسمانی را از راهی نه چندان نزدیك، به تماشا بنشینیم.

نكاح در عرفان
«زوجیت» در لغت، به معنی اقتران و ازدواج دو قرین مذكر و مونث از انسان یا حیوان است و به معنای عامتر، در زبان عربی به هر دو قرینی كه با یكدیگر قرینه شوند، «زوج» می گویند. (قریشی، بی تا: ج3، ص212) كلمه «زوج» و مشتقات آن، 21 بار در قرآن به كار رفته و كلمه «نكاح» و مشتقات آن، 16 بار در آن استعمال شده است و توجه به هریك از این موارد، پرده از بسیاری اسرار و حقایق برمی دارد.

در هر نظام فكری، علاوه بر روش شناخت، گستره اندیشه و ساختار تفكر هم، در نوع شناخت تأثیرگذار است. براین اساس، مفهوم «تناكح» و «زوجیت»، در نظام معرفتی عرفان و متناسب با ساختار اندیشه وری آن، ویژگی های خاصی را واجد می شود. اصولاً نگاه عارف به پدیده ها، به گونه ای است كه قالب تعینات را می شكند و حقایق در چشم او با متن هستی پیوند می گیرند. از این رو، شاخصه های جزئی، امتیازات فردی و تعنیات ماهوی، در نگرش های عرفانی، محلی از اعراب ندارند و حقایق از كلیت و بساطتی خاص برخوردار بوده و در معیتی با اسماء و صفات تفسیر می شوند. بنابراین اوضاع لغوی همان معنایی نیست كه عارف در آینه لفظ به مشاهده می نشیند. (تركه، 1360: ص79)

حضرت امام (ره)، از عرفائی است كه به حكمت لطیفی كه در وضع الفاظ برای معانی وجود دارد، عنایت خاصی مبذول داشته و یكی از مصابیح كتاب گرانقدر «مصباح الهدایه فی الرساله و الخلافه» را به طور كامل در خصوص تنبیه و اشارات براین معنی رقم زده است. ایشان در ابتدای مصباح پنجاهم، در مقام تعظیم این نكته شریف با لحنی خاص از مخاطب خود می پرسند كه آیا در بین اشارات اولیا (علیهم السلام) و سخنان عرفا (رضی الله عنهم)، به قاعده وضع الفاظ برای ارواح معانی برخوردار كرده است یا نه؟ آن گاه به جان خویش سوگند می خورند كه فهم این قاعده از مصادیق تفكری است كه یك ساعت آن، برتر از هفتاد سال عبادت است. «التفكر ساعه أفضل من عباده سبعین سنه.» (امام خمینی، 1360: ص52)

براساس این نگرش و به مقتضای مفاد این روایت، «نكاح» و «زوجیت» مفهومی عام و تشكیكی پیدا می كنند و دیگر به صرف معامله یك زن و مرد، در عقد ازدواج، اطلاق نمی شوند بلكه این مفهوم همه گستره هستی را دربر می گیرد و در هر عالمی به مقتضای همان عالم تفسیر می شود.

عوالم و نشئات وجود، به اعتبارات مختلف دارای تقسیماتی است. عارف حكیم، آیهالله رفیعی (ره)، از مشهورترین تقسیم رایج در بین اهل حكمت و عرفان، بدین گونه تعبیر می كند: هر حقیقتی از حقایق ممكنات بر حسب عوالم وجود، دارای سه مرتبه است: وجود عقلی مجرد از ماده، وجود مثالی برزخی و وجود طبیعی مادی. (همان) عارف شبستری این تقسیم را بدین گونه بیان می كند: «عوالم كلیه، پنج قسم است: لاهوت، جبروت، ملكوت، ملك، ناسوت.» (لاهیجی، 1381: ص1) و علامه قیصری (ره) در شرح مقدمه فصوص ابن عربی (ره) و شیخ كبیر صدرالدین قونوی (ره) در نفحات و حمزه فناری در شرح مفتاح الانس نیز، عوالم را به پنج قسم تقسیم می كنند. (قیصری، 1375: ص 372) و نكاح در همه این عوالم پنجگانه سریان دارد. برای این كه مفهوم نكاح در عرفان روشن تر شود، به مفهوم آن در عوالم خمسه اشاره می شود.

نكاح در عوالم هستی
همان طور كه روشن گردید، نكاح در همه وجود سریان دارد. «این سریان به واسطه حركت قدسی حبّی، در مراتب كلی وجود است كه به انواع پنجگانه تقسیم می شود و این انواع باعث پیدایش عوالم معنوی، روحی، نفسی، مثالی و حسی می شود.» (حسن زاده آملی، 1378: ص39)

خداوند، عوالم وجود و موجودات را با این پیوندهای تناكحیه، به هم مرتبط ساخته و در جمیع موجودات، صفت تأثیر و تأثر را قرار داده است. هیچ موجودی، متصف به تأثیر نیست، مگر آن كه به تأثر نیز اتصاف دارد.

مراتب تناكح
حكمای الهیه و عرفا، مراتب تناكحات و پیوندهای زوجیت بین حقایق عالم را در پنج مرتبه از مراتب هستی، به صورت مفصلی عنوان نموده اند كه در اینجا فهرست وار بدان اشاره می شود:

نكاح اول: پیوند و اجتماع اسمای اولیه الهیه است كه از آن ها به مفاتیح غیب تعبیر می شود. مقام واحدیت كه مقام ظهور وجود جمیع اسماء، صفات و اعیان ثابته است، نتیجه این تناكح می باشد.

نكاح دوم: این پیوند، نوعی امتزاج، در هم آمیختن و علاقه ای است كه بین حقایق أسمای الهیه و حقایق «اعیان ثابته»[3] اشیاء حاصل می شود. از این نكاح، عالم ارواح عالیه و مجردات حاصل می شود.

نكاح سوم: نكاح طبیعی ملكوتی است و ارواح تالیه نسبت به ارواح عالیه و سكان سماوات و ملائكه (علیهم السلام) به اعتبار روح و معنی، نه به اعتبار مظاهر و شئون، از ثمرات این نكاح به شمار می آیند. فرشتگانی كه از آن ها به «ذاریات» و «نازعات» تعبیر می شوند، از جمله ثمرات این نوع پیوند است.

نكاح چهارم: نوعی نكاح عنصری است كه در اجسام بسیط واقع می شود. (قیصری، 1375: صص470-467) ثمره این نكاح، به وجود آمدن قابلیت ظهور همه اجسام است.

نكاح پنجم: این نكاح مربوط به عالم انسانِ كامل است و از آن جا كه انسان اگر كامل شود، وجودش مشتمل بر همه عوالم وجود می گردد، لذا نكاح در دایره عالم انسانِ كامل، دارای أسرار عجیبی است. البته بنا بر یك معنی، نكاح، مرتبه پنجم ندارد. زیرا مرتبه پنجم نكاح، معقولیت جمع است. یعنی غلبه «معقولیت جمیع نكاحات» كه اختصاص به انسان كامل دارد.

گستره نكاح فاطمی در عوالم هستی
همان طور كه مطرح گردید، «نكاح» و «زوجیت» در هر عالمی، به مقتضای همان عالم معنی می شود. در عرفان شیعی، علی (ع) و فاطمه (س) هر دو انسان كامل هستند و انسان كامل «جهان اكبر» است. یعنی عالم وجود او، مشتمل بر همه عوالم و جهان های هستی است. انسان كامل، خواه مرد و خواه زن، میوه درخت وجود است و غایت حركت های وجودی و ایجادی در همه جهان ها، وجود انسان كامل است و همه نكاح های عوالم، زمینه ساز این معنی هستند كه درجهان خلقت، انسان كاملی ایجاد شود. توجه به این حقیقت، نقش وجود حضرت فاطمه (س) را در عالم خلقت، روشن تر می كند. بنابراین ازدواج و نكاحی كه بین علی (ع) و فاطمه (س) در این عالم واقع شده است، ریشه در آن سوی عوالم هستی دارد و دربردارنده معانی همه عوالم است. بنابراین، این گونه نبوده كه فقط بین این دو وجود مقدس، از جهت جسمانی «توادد» و «پیوندی» حاصل شود بلكه آمیزش روح گسترده علی (ع) و فاطمه (س)، بسیار بسیار عمیق است و ریشه در منتهای هستی دارد.[4] حضرت فاطمه (س) زنی بودند كه هم خود میوه درخت وجود بودند و هم دو انسان كامل از بستر وجود ایشان، به جهان امكان قدم گذاشتند. راز وجود حضرت فاطمه (س)، از آن جا كه به راز نكاح های ساری در همه عوامل پیوند گرفت، نكاح خود ایشان نیز دارای مرتبت و منزلتی بس عظیم شد و وجود ایشان در جهان امكان، با وجود علّی أعلی درآمیخت كه وجود چهارده معصوم (ع) از ثمرات این تناكح حقیقی می باشند.

خداوند تبارك و تعالی، مؤلف است و به حكم این اسم، در مقام فعل در تمامی عوالم وجود، اندر كار تألیف است. تألیف، تركیب و امتزاج، یكی از سنن الهیه است كه بر كل ناموس جهان آفرینش حكمفرمایی می نماید و از همین تألیف ها و پیوندهای حقایق جهان، به تناكح تعبیر می شود.

در ازدواج علی (ع)و فاطمه (س)، خداوند با تمامی مقتضیات اسم «مؤلف» ظهور كرد و اراده خداوند این دو میوه شجره وجود را كه همه تناكحات در راستای حاصل شدن آن ها انجام می گیرد، به عقد هم درآورد. از ثمره تألیف عوالم وجودی فاطمه و علوی، دوازده «جهان كبیر» و «كون جامع» به وجود آمده است. این دوازده جهان اكبر، هم علت غایی همه آفرینش و عوالم وجود هستند و هم در قوس نزول، علت فاعلی برای ایجاد همه عوالم و ارواح عالیه می باشند.

راز جذبه علی و فاطمه (علیهم السلام)
خداوند در قرآن درباره زوجیت می فرماید: «و من كل شیءٍ خلقنا زوجین، لعلّكم تذكرون» (ذاریات، 49)، «و ما از هر شیئی دو زوج خلق كردیم، باشد كه متذكر شوید.»

بر طبق قاعده شریفه وضع الفاظ برای ارواح معانی، كلمه زوجیت در این آیه اشاره به روح معنای زوجیت دارد و به همین جهت است كه تمامی گستره هستی و پهنه گیتی را فرامی گیرد. این آیه روشن می كند كه همه موجودات بدون استثنا، دارای نوعی زوجیت هستند و به نسبت مظاهر گوناگون، جلوه این زوجیت، متفاوت خواهد بود. حتی امروزه بشر با فرو رفتن به جهان بی نهایت كوچك و بی نهایت بزرگ اتم ها و كهكشان ها، به این نتیجه رسیده است كه ذرات درونی هر اتم، تحت سیطره معنای گسترده زوجیت قرار دارد و حتی كشف ذرات خود ماده نیز، نوع خاصی از پیوندها و تقابل های اسرارآمیز عالم را نمایان می كند.

كلمه «شی» در این آیه مساوق كلمه موجود است و از آنجا كه موجودات دارای رتبه های متفاوتی هستند، چه بسا بتوان گفت حق در هر رتبه ای از رتبات وجود، با دو ظهور جلال و جمال تجلی نموده است. «در هر جلالی جمال و در هر جمالی جلال مستتر و پنهان است.» (جوادی آملی، 1379: صآینه اآ21)

از دو حیث، تقابل جمال و جلال در عالم انسانی، حیوانی و نباتی، به ذكوریت وانوثیت تعبیر می شود. ولی سرّ این دو جنسی بودن را باید در باطن حقیقت عرفانی اسمای جمالیه و جلالیه حضرت حق جستجو كرد.

در چشم انداز عرفان، هریك از افراد انسان یك نوع به شمار می آید؛ به نحوی كه نفوس بشری به لحاظ مراتب قرب، دارای انواع مختلفی هستند. در هریك از رتبه های وجودی انسان، می توان نوعی تقابل جلال وجمال را تصور كرد. مظاهر جلال وجمال اگر در یك رتبه از رتبات وجودی قرار گرفته باشند، دارای توادد و كشش وصف ناشدنی می باشند. حال هر چه مرتبت وجودی افراد، سعه داشته باشد و مشاركت جوهری نفسانی آنان و كفویت ایشان بیشتر باشد، این نوع جذبه های وجودی بین آن ها بیشتر است و چون كفویت تام و فوق تام، فقط در دو معصومی كه پرورده دست یك پیامبرند، حاصل می شود لذا محبت هیچ مظهر جلال و مظهر جمالی در جهان، همتای محبت و توادد علی و فاطمه (س) نبوده است؛ ولی از آنجا كه محبت ایشان در طول محبت الهی بوده است، این امر موضوعیت پیدا نكرده است و از محبت این دو به یكدیگر، همسان محبت ایشان به خدا، سخنی به میان نیامده است.

بنابراین، وقتی ازواج در عالم انسانی از مشاكلت نفسانی بیشتر برخوردار بوده و هم رتبه باشند، دارای گرایش و كشش بیشتری نیز خواهند بود و به همین ترتیب هرچه قرابت نوعی یك زوج به هم بیشتر باشد، پیوندها و تواددها بیشتر خواهد بود. توجه به این نكته بلند، راز توادد علی (ع) و فاطمه (س) را بیشتر نمایان می كند. از آنجا كه هر دو دارای كفویت تام بودند و هیچ كفویتی در عالم به پای كفویت آن ها نمی رسد، راز توادد و جذبه های شگفت انگیز روحی این دو وجود مقدس هویدا می شود. تلبّس شأنیت این دو بزرگوار به ملكه عصمت، بر رحمت و مودت روحی این دو انسان كامل می افزود و راز تقابل و تألیف همه أسمای زیبای خداوندی، در وجود این دو معصوم (ع) به ظهور می رسید. «حقیقت عصمت عبارت از قوه ای نوری و ملكوتی است كه صاحب عصمت از همه پلیدی های گناهان و ادناس و سهو و نسیان و امثال این گونه رذائل نفسانی كه شخص را آلوده می سازد، محفوظ است و هركس حائز مقام عصمت باشد از بدایت امر تا انتها، از لغزش ها در تلقی وحی و دیگر القائات سبوحی در همه شئون عبادی و خَلقی و خُلقی و روحانی مصون می ماند.» (حسن زاده آملی، 1378: ص48) و ملكه عصمت در این دو معصوم (ع)، پیوند های روحی این دو را بیشتر تحكیم می نمود. یكی از راز های عقد آسمانی این دو نیز این بود كه یك زن معصومه از آن جا كه تحت قوامیت مرد قرار می گیرد، حتماً باید مرد او نیز دارای ملكه عصمت باشد و در جهان كسی به جز علی (ع) دارای ملكه عصمت نبود و اگر او نبود، برای فاطمه (س) كفوی وجود نداشت.

پی نوشتها:
1- البته در بعضی از روایاتی كه در این خصوص وارد شده است، تعابیر مبالغه آمیزی هم وجود دارد كه اگر آن ها حمل بر ظاهر نشود و توجیه نشود، ممكن است شبهاتی پیش آید.

2- در رابطه با جزئیات بیشتر از واقعه خواستگاری علی (ع) از فاطمه (س)، می توان به كتب مورخانی چون بلاذری، ابن هشام، ابن اسحق و طبری و عالمانی چون كلینی، مفید و شیخ طوسی مراجعه كرد.

3 - اعیان ثابته، صور موجودات در محضر علم الهی هستند.

4- از آنجا كه بسط بیشتر این مطلب مستلزم بیان مقدمات سنگین عرفانی و فلسفی است، به بیان همین مقدار در این باب اكتفا می شود و غرض از اشاره به این معانی این بود كه برای مخاطب، این تصویر ترسیم گردد كه پیوند دو انسان كامل معصوم (ع) یك پیوند عادی نیست و بسیاری از موجودات عالم هستی از حسنات این پیوند، بهره ور هستند.

 

فهرست منابع:
الاربلی، ابی الحسن علی بن العیسی ابن ابی الفتح: «الكشف الغمه»، انتشارات مركز تحقیقات فارسی ایران پاكستان، اسلام آباد، 1995م.

جرزی، ابن اثیر: «اسدالغابه فی معرفه الصحابه»، بی نا، مصر، بی تا.

امینی، عبدالحسین: «الغدیر»، دارالكتب العربی، بیروت، بی تا.

جوادی آملی، عبدالله: «زن در آینه جمال و جلال»، مركز نشر اسراء، 1379.

حسن زاده آملی، حسن: «فص حكمه عصمتیه فی كلمه فاطمیه»، محمدحسین نائیجی، انتشارات قیام، 1378.

خمینی، روح الله: «مصباح الهدایه الی الولایه و الخلافه»، انتشارات پیام آزادی، 1360.

قریشی، سیدعلی اكبر: «قاموس و قرآن»، دارالكتب الاسلامیه، ج5، تهران، بی تا.

تركه، صائن الدین: «تمهیدالقواعد»، انجمن اسلامی حكمت و فلسفه ایران، تهران، 1360.

طبری، محب الدین: «ذخائر القبی»، نشر حسام الدین قدسی، مصر، بی تا.

قیصری، داوود: «شرح مقدمه قیصری»، تصحیح و تعلیق جلال الدین آشتیانی، انتشارات علمی، تهران، 1375.

كاتب واحدی، ابن سعد: «طبقات الكبری»، انتشارات دار صادر، بیروت، بی تا.

لاهیجی، شمس الدین محمد: «گلشن راز شبستری»، انتشارات زوّار،1381.

متقی، علی بن حسام الدین: «كنزالعمال فی سنن الاقوال والافعال»، مؤسسه الرساله، بیروت، 1364.

مجلسی، محمدباقر: «بحارالأنوار»، انتشارات دارالكتب الاسلامیه، تهران، 1404 ق.

محمدعلی دخیل، علی: «نگرشی بر زندگی حضرت فاطمه (س)»، محمدعلی امینی، واحد تحقیقات اسلامی بنیاد بعثت، چ اول، تهران، 1366.

محی الدین عربی: «فتوحات مكیه»، انتشارات دارالفكر، بیروت، 1414 ق.

مقدم، سید محمد تقی: «فضائل الزهراء و مناقب انسیه الحوراء»، انتشارات مقدم، چ دوم، مشهد، 1379.

مكارم شیرازی، ناصر: «زهرا برترین بانوی جهان»، انتشارات سرور، چ چهارم، قم، 1379.

«فاطمه الزهراء در آینه تاریخ»، انتشارات وثوق، چ دوم، قم، 1379.


چاپ   ایمیل