واقعه عاشورا

(مدت زمان لازم جهت مطالعه: 11 - 21 دقیقه)

باز دل، بي شکيب طلوع غمي مکرر شد. دوباره آه و اندوه به سينه خراميد و الماس سرشک، چمان و بي امان به رواق ديدگان آمد.چهل سپيده است که سپيدار غم در دل شيدائيان ريشه کرده و فراق ياران عاشورا، اشک شيعه در فرات ارادت روان کرده است، يا حسين!  “و واعدنا موسي ثلاثين ليله و تممناها بعشر فتم ميقات اربعين ليله” 
با عشق لقاي يار، ماه محرم را سپري کرديم و در عاشورا ديده در خون نشانديم و اينک اربعين آمد و وعده ديدار حاصل شد.
امروزجابر دل با عطيه شوق به سوي کربلا راهي است و اربعين، مزار شهيدان نينوا بوسه گاه خاکساران و دل نثاران امير حماسه و نور است.
امروز هستي، حسين را زمزمه مي کند و عطشناکان ولايت، عباس بن علي را مي خوانند.
اربعين، بيعت دوباره با عاشوراست.
اربعين، بعثت جانهاي ملتهب است و تکرار پيمان پايدار شيعه در غدير
اربعين، روز برائت از سلطه ستم و هنگامه عهد عاشقان شهادت است.
اربعين، يادمان روزهايي است که خورشيد را فراز نيزه هاي جهل ديديم و بر مظلوميت فضايل، گريستيم.
اربعين، تذکار آناني است که حق نمايان، سلاح باطل گرفتند و بر روشناي حقيقت شوريدند.
اينک ما عاشقان هدايت حسيني با تاسي به شاهدان عاشورا که رقص شمشير بلا را به هيچ انگاشتند، شمشير غم به جان خريده و "بلي" گويان اهل ولا گشته ايم و سرانجام سرخ سيدالشهدا مي جوييم؛
زير شمشير غمش رقص کنان بايد رفت        زان که شد کشته او، نيک سرانجام افتاد
از مريد پاک حسين و مراد معظم امت و ولي امر زمان و نايب حضرت حجت(عج)، خامنه اي عزيز، وفا و استقامت آموخته ايم و از تکرار کربلا باکي نداريم و سينه هاي پر اندوه خويش را آماج سهم و سنان نموده ايم و حق خويش را اگر در فراسوي ثريا باشد مي جوييم.
اربعين، فرصت مجدد فرياد رساي ستم سوزي است، فرصت هم آوا شدن با زينب کبري(س) که احياگر امر به معروف و نهي از منکر و اصلاح ناب حسيني بود و حراست از ارزش هاي علوي، آموزه شکر و شکيبايي و رشادت اوست..
ما درس استمرار ايثار ناب حسيني و عدل بي عديل علي از خروش زهرايي زينب آموخته ايم و بسان آن اسوه استقامت سرخ، تا تمامیت هستي مان را فداي ساحت ولايت کنيم و در سيل سختي هاي دهر و هجمه هراسناک حراميان، به زيبايي زهد و جلالت جهاد و نجابت منطق، انديشيم.
زينب، صحيفه مصائب اولياء خدا، وارث فضايل صديقين، ثمره رنج انبياء، عصير خصايل صالحين و عصاره بذل مهجه قلب شهيدان است.
زينب، آئينه تمام نماي درد جراحت سينه ام ابيها و انشقاق تارک مولا و شرنگ تنهايي مجتبي و حماسه سرخ عاشوراست.
زينب، يادگار لحظه هاي نينوا و ملجاء سالار شهيدان در هجوم بي نهايت شمشير بليه است.
براي زيارت مرقد عنايت حسين از آستانه ولاي زينب گذشته ايم و براي ديدار ضريح عطوفت علي، خاکبوس رواق پاک مهر زينبيم و هماره براي لقاي حريم قدس فاطمه از محضر مطهر زينب کبري اجازه مي طلبيم و ارادت به ساحت بانوي نينوا، بهشت بي کرانه ماست.


واقعه عاشورا
موضوع امام حسین(ع)، زندگی و حرکت آن حضرت ، یک برنامه مکتب و نظام فکری است. سنگری است دفاعی برای برافراشته نگه داشتنه پرچم عزت و شرف جامعه بشری. حضرت اباعبدالله الحسین(ع) سمبل استقلال، اخلاص، توحید، اخلاق، شجاعت و در یک کلام همه خوبی هاست. و در این مجموعه ، واقعه عاشورا یک انقلاب، تحول و نهضت است. قیامی است که هم خود فی نفسه موضوعیت دارد، و هم گذشته و آینده بر محور آن تنظیم شده است.
از همین رو خداوند همه انبیا را مامور کرده است تا حادثه عاشورا و حرکت امام حسین(ع) را مطرح نمایند. خداوند جریان حضرت امام حسین را از طریق جبرئیل برای آدم، نوح و ابراهیم و سایر انبیا(ع) بازگو کرده،  و انبیا نیز قلب خود را با یاد امام حسین صفا داده و نشان داده اند که یاد امام حسین در متن همه مکاتب است. لذا عاشورا چشمه جوشان حیاتی است که همه از آن بهره گرفته اند. حتی وجود مبارک پیامبر خاتم(ص) نیز از همان روز ولادت حضرت سیدالشهدا(ع)، برنامه آن حضرت را بسیار واضح و روشن مطرح کرده اند. حضرت رسول(ص) روز ولادت حضرت اباعبدالله(ع)، گریه کردند و در پاسخ به سوال از علت این گریه موضوع قتل امام حسین را در همان روز اول ولادت بیان فرمودند.
امیرالمومنین(ع) نیز در ایام جنگ صفین، روزی در عالم رویا جریان کربلا را دیدند. وقتی بیدار شدند گریه کردند. اصحاب عرض کردند: آقا چرا گریه می کنید؟ فرمودند: در عالم رویا حسینم را دیدم که در دریای خون دست و پا می زد. در همین راستا شعار وجود مبارک امام زمان(عج) هم "یالثارات الحسین" است  و اولین ندایی که آن حضرت سر می دهند و در عالم مطرح می کنند، احیای جریان کربلا و مطرح کردن حقیقت قیام حسینی است.
و ما نیز هر صبح جمعه ندبه کنان و﴿این الطالب بدم المقتول بکربلا﴾ گویان پی خونخواه و منتقم خون حسین و یارانش می گردیم تا وعده الهی ﴿و لقد کتبنا فی الزبور من بعدالذکر ان  الارض یرثها عبادی الصالحون﴾ (انبیا 105) تحقق یابد. انشاالله!

بلوغ عاشورا
در غروب عطش آلود، وقتي برق شقاوت خنجري آبگون بر حنجره آخرين شهيد نشست. وقتي صداي شكستن استخوان در گوش سم ها پيچيد و آنگاه كه خيمه ها در رقص شعله ها گم شدند، جلادان همه چيز را تمام شده انگاشتند.
هشتاد و چهار كودك و زن، در ازدحام نيزه و شمشير، از ساحل گودالي كه همه هستي شان را در آغوش گرفته بود گذشتند. تازيانه در پي تازيانه، تحقير و توهين و قاه قاهي كه با آه آه كودكان گره مي خورد، گستره ميدان شعله ور را مي پوشاند.
دشمن به جشن و سرور ايستاده است و 50 هزار نوازنده، دست افشان و پايكوبان، در كوچه هايي آراسته ، به انتظار كارواني هستندكه با هفتاد و دو داغ، با هفتاد و دو پرچم، با شكسته ترين دل و تاول زده ترين پا، به ضيافت تمسخر . طعنه و خاكستر و خنده آمده اند.
زنان با تمامي زيورآلاتشان به تماشا آمده اند. همه را انديشه اين است كه با فرو نشستن غبار كربلا، قيام و جهاد و حماسه مرده است و با افراشتن سرها بر نيزه، همه سرها فرو شكسته است.
اما خروش رعدگونه زينب(س)، آذرخش خشم سجاد(ع) و زمزمه حسين(ع) بر نيزه، همه چيز را شكست. شهر يكپارچه ضجه و اشك و ناله شد و باران كلام زينب جان ها را شست و آفتاب  را از پس غبارها و پرده ها به ميهماني چشم هاي بسته آورد.
چهل روز گذشت. حقيقت، عريان تر و زلال تر از هميشه از افق خون سربرآورد. كربلا به بلوغ خويش رسيد و جوشش خون شهيد، خاشاك ستم را به بازي گرفت. خوني كه در آن روز غريبانه ترين غروب، در گمنام ترين زمين، در عطشناك ترين لحظه بر خاك چكه كرد، در آوندهاي زمين جاري شد و رگ هاي خاك را به جنبش و جوشش و رويش خواند. چهل روز آسمان در سوگ قربانيان كربلا گريست و هستي، داغدار مظلوميت حسين(ع) شد. چهل روز، ضرورت هميشه بلوغ است، مرز رسيدن به تكامل است و مگر اوج سرما و گرما را به "چله" نمي شناسيم و مگر ميعادگاه موسي در خلوت طور با چهل روز به كمال نرسيد.
اينك، چهل روز است كه هر سبزه مي رويد، هر گل مي شكفد، هر چشمه مي جوشد و حتي خورشيد در طلوع و غروب، سوگوار قربانگاه عشق است.
چهل روز است كه انقلاب از زير خاكستر قلب ها شراره مي زند، آنان كه رنج پيمان شكني بر جانشان پنجه مي كشيد و همه آنان كه شاهد مظلوميت كاروان تازيانه و اشك و اندوه بودند و همه آنان كه وقتي به كربلا رسيدند كه تنها غبار ضجه جنگ و بوي خون تازه و دود خيمه هاي نيم  سوخته را ديدند، اينك برآشفته اند، بر خويش شوريده اند، شلاق اعتراض بر قلب خويش مي كوبند و اسب جهاد زين مي كنند.
چهل روز است كه يزيد جز رسوايي نديده و جز پتك استخوان كوب، فريادي نشنيده، چهل روز است استبداد بر خود مي پيچد و حق در سيماي كودكاني داغدار و ديدگاني اشكبار و زناني سوگوار رخ نموده است. اينك، هنگامه بلوغ ايثار است. هنگامه برداشتن بذري است كه در تفتيده ترين روز در صحراي طف در خاك حاصلخيز قتلگاه افشانده شد.
اربعين است. كاروان به مقصد رسيده است. تير عشق كارگر افتاده و قلب سياهي جاك خورده است. آفتاب از پس ابر شايعه و تهمت و دروغ و فريب سر برآورده است و پشت پلكهاي بسته را مي كوبد و دروازه ديدگان را به گشودن مي خواند.
اربعين است. هنگامه كمال خون، باروري عشق و ايثار، فصل درويدن، چيدن و دوباره روييدن، هنگامه ميثاق است و درباره پيمان بستن. و كدامين دست محبت آميز است تا دستي را مه چهل روز از گودال، به اميد فشردن دستي همراه، برآمده، بفشارد؟ كدامين سر سوداي همراهي اين سر بريده را دارد و كدامين همت، ذوالجناح بي سوار را زين خواهد كرد؟
اربعين است. عشق با تمام قامت بر قله "گودال" ايستاده است! دو دستي كه در ساحل علقمه كاشته شد، بلند و استوار چونان نخلهاي بارور، سربرآورده و حنجره اي كوچك كه به وسعت تمامي مظلوميت فرياد مي كشيد، آسمان در آسمان را به جستجوي همصدا و همنوا سير مي كند.
راستي، كدامين ما به "همنوايي" و همراهي بر مي خيزد؟ مگر هر روز عاشورا و همه خاك، كربلا نيست؟ بياييد تشنگي و عطش كربلائيان خاك را هرگز نپسنديم.

روح عاشورا در كالبد اربعين يا جريان نهضت در مجراي نظام

اربعين در فرهنگ ما با عاشورا پيوند خورده است. مردم ما قرنها است كه از پس حادثه كربلا، آتش «ذكر» را در جان خود زنده نگاه داشته اند. نزد ايشان، اربعين آنچنان نبوده است كه معنايي سواي عاشورا را بنماياند. بلكه برعكس، اربعين آغازي بوده است بر درآميختگي خاطره شهيدان با زندگي متعارف ايشان. و به تعبيري، حضور هماره يوم الله درحيات تقويمي آنان!
از اربعين بدين سو، گرچه از يك جانب عزاي حسين (ع) و يارانش، پايان مي گيرد و پيروانش به استقبال «ربيع» جامه عزا از تن بر مي كنند و به ظاهر روال عرفي زندگي ايشان آغازيدن مي گيرد، اما در ذهن و ضمير ايشان «عرفي» و «قدسي»، «دنيا» و «آخرت»، «معيشت» و «معنويت» و «ماده» و «معنا» در هم تنيده است و همچون «ذهن تضاد محورِ غربي» رودرروي هم قرار نگرفته اند.
ياد شهيدان، ياد حادثه اي است كه از چارچوب تنگ زمان تقويمي ،كمي بيرون شده است و پا به عرصه پيش پا افتاده ترين رفتارهاي روزمره شيعيان مي گذارد. از اين رو است كه اربعين، «آغاز دوباره زندگي است با شاديها و غمهايش و با تمامي جلوه هاي رنگ به رنگش». منتها «آغازي مبتني بر ذكر». زندگي زان پس با «يوم الله» معنا مي گيرد و با يادكرد آن، حجاب زمان فاني وتقويمي دريده مي شود.
دراين چنين روايتي از اربعين، معناي اين روز را به بهترين وجه مي توان با مفهوم "ذكر" صورتبندي كرد. گفتار اربعين ـ اگر سخن گفتن از گفتاري به اين عنوان روا باشد ـ گفتاري است كه جوهره آن را “ذكر” و “تجديد عهد با زمان باقي” مي سازد و لذا با خاتمه يافتن رسالت شهيدان، رسالتي آغازيدن مي گيرد كه به تعبير زيباي مرحوم شريعتي مي توان آن را نقش انقلابي «ياد» و «يادآوران» خواند. دلباختگان به حسين، آنان كه آتش ياد او و آنچه او از «سقف امكانات آدمي در اراده كردن و خواستن» به نمايش می گذارد را در سينه زنده نگاه داشتند، در پيوند با حادثه اي كه در ذهن مردمان از حد و حدود «زمان تقويمي» بيرون شده است، حيات باطني خود را زنده نگاه مي داشته اند به خصوص آنگاه كه حيات ظاهري ايشان در زمان تقويمي جولانگه نابكاران قرار مي گرفته است!
درچكاچك شمشيرها و در زير سم استوران تاتار و مغول و آنسان كه براي اهل اين ديار رنج ديده هيچ حريمي براي حفظ خود نمي مانده است، ذكر «خدا» و «ايام او» و يادكرد آنكه «خود» بودن و «خواستن» را در كاملترين معاني به نمايش گذارد، شخصيت دروني مردم ما را از فروريختن مانع مي شده است و با يادكردِ يوم الله گرچه مردم ما گاه تن به جبر جباران مي داده اند اما دل نمي داده اند وعزم خود را براي «تاريخ فردا» زنده نگاه مي داشته و به انتظار آن مي نشسته اند.
امروزه آيين هايي چون عاشورا و اربعين در ذهن بسياري از ايرانيان تا به حد مناسك (Ritual) ارتقا يافته اند و مناسك نه صرفاً در نگاه ما، بلكه در بسياري از آيين هاي ديگر (كه برمدار «اكنونيت» نمي گردند) دريدن حجاب زمان تقويمي وگونه اي پيوند با زمان قدسي را هدف قرار مي دهد. با اين خرق حجاب، آدمي از خسران «در زمان بودن» مي رهد. وشيعيان حسين (ع) اين خرق حجاب را با ذكر يك خاطره صورت مي دهند، يعني عاشوراي او و ايمان و عمل صالح وي.
با اين حال، اين تنها روايت ممكن از اربعين نيست. هستند در زمان ما سياسيوني كه اربعين را نه به معناي تجديد عهد با عاشورا، بل به معناي عبور از آن مي انگارند. ازنظر ايشان اگر فرهنگ عاشورا در برخي برداشتها بر مدار “تحول و نهضت” مي چرخد، فرهنگ اربعين آغاز “دوران بقا” است. اگر مضمون اولي “تكليف گرايي” است، دومي براساس “محاسبات عقلاني و نتيجه گرايي” سامان مي يابد. اگر عاشورا مستقل از وضع موجود است، دومي حفظ نظام را واجب ترين واجبها مي انگارد و لذا با شبيه سازي امروز به ديروز گفته مي شود:
«ما درحال انتقال از فرهنگ عاشورا به فرهنگ اربعين هستيم. تمثيلاً اينكه از يك واقعه عاشورايي با تمام تعزیت و عنصر فداكاري، چهل روز مي گذرد و پس از گذشت اين مدت، آن شور و التهاب اوليه فروكش كرده و گرد و خاكهاي صحنه جنگ و انقلاب فرونشسته و فرهنگ عاشورا در حال تبديل شدن به فرهنگ اربعين است. درفرهنگ اربعين ما برمي گرديم و به عقب نگاه مي كنيم كه چه كرده ايم؟ آيا واقعاً كفايت مي كرد كه ما با تعزیه پيش برويم؟ آيا ما مكلف به حفظ محمل مادي نيستيم؟ به نظر من از مقطعي به بعد در انقلاب ما نيز، اين مسائل مطرح شد كه ما نمي توانيم فقط به فكر انديشه باشيم، حفظ نظام اوجب واجبات است. تا به حال حفظ انديشه اوجب واجبات بود، يعني فرهنگ عاشورايي! اما از زماني به بعد ديگر به اين نتيجه مي رسيم كه بايد "نظام" را حفظ كنيم واين ظرف بايد باشد تا آن مظروف باقي بماند. ما فرهنگ اربعين را شروع مي كنيم كه در اين فرهنگ حفظ نظام اصل است و ديدگاههاي معتقد به بقا و توسعه نظام رشد مي كند و گسترش مي يابد و از پارادايم "فنا" دوباره به پارادايم "بقا" مي رسيم. يعني بعد از اربعين خود امام حسين(ع) هم، در تشيّع همين اتفاق افتاده است. يعني بعد از اربعين يك گرايش زيدي وجود دارد كه هنوز در فرهنگ عاشورا زندگي مي كند و ديگر گرايش ائمه است كه در فرهنگ اربعيني جاي دارد و به تربيت شاگرد و تداركات سياسي و … پرداخته مي شود و جهت گيري حركتها برمبناي محاسبات عقلاني است .
خصوصياتي كه در اين رأي براي فرهنگ عاشورا و اربعين برشمرده شده و تعارضي كه نهايتاً ميان اين دو افكنده شده، چندان مستند به شواهد تاريخي نيست. روايتي نيز كه از حوادث يكي دو دهه اخير در ميهنمان و آراي امام به دست داده شده هم به همين ترتيب قابل مناقشه مي نمايد. شايد هم از اساس مقصود، نه به دست دادن تحليلي از تاريخ اسلام بوده و نه روايتي دقيق از تاريخ معاصر ايران و اشاره به اين دو صرفاً استحساني است براي طرح يك انديشه! انديشه اي كه با دو مؤلفه مهم نمايانده مي شود: نخست، تعارض “تكليف گرايي” با “نتيجه انديشي” و “مصلحت بيني” و دوم روايت تكامل اجتماعي از منظر «ميل به بقا و سازگاري با محيط»!

زيبائيهاي عاشورا
امام حسین(ع) برای احیای دین جدّش حضرت محمد (ص) قیام کرد تا گوهر دین مجدداً در جامعه برپا شود. عاشورا سبب شد تجمل‌گرایی و ظاهرپرستی کم‌رنگ شود و پیام قدسی پیامبر زنده گردد.
عاشورا برای اصلاح دین و احیای معروف‌ها بود. امام حسین (ع( در ابتدا به عنوان یک مصلح اجتماعی و بعد به عنوان یک مصلح دینی توانست رسالت خود را به خوبی به انجام برساند.
قیام امام حسین(ع) خون را در رگ انسان‌های مرده بیدار کرد و باعث حرکت و تکاپو در جامعه گردید. اگر پاسداشت عاشورا صرفاً با روضه‌خوانی و گریه سپری گردد، بر این قیام عظیم جفا شده است. باید از این الگو که می‌تواند ذائقه‌ها را دگرگون سازد، به درستی بهره‌برداری نماییم.اگر برداشت‌های عمیق از عاشورا شود، درس‌های بزرگی در بردارد که می‌تواند بستری برای تحول در جامعه باشد.اشک‌ها باید صرف عشق و ارادت به امام حسین (ع) گردد. این عشق سبب پیروی از امام می‌گردد که خودباوری را به همراه خواهد داشت.
بخش‌های زیادی از عاشورا مغفول مانده است. به غیر از رسالت و وظیفه‌ای که بر عهده‌ی امام حسین (ع) بود شخصیت فردی ایشان نیز بسیار والا و قابل بررسی است.
اصلاح جامعه، به پا داشتن معروف‌ها در جامعه و رساندن انسان‌ها به عزت، سربلندی و آزادی از جمله رسالت‌های امام حسین(ع) بود. آن حضرت اگر حکومت و قواعد تلخ را به رسمیت می‌شناخت، هم بزرگی خود را از بین می‌برد و هم با این بیعت زمینه‌ی گسترش ظلم و ستم در جامعه را فراهم می‌آورد.
نگاه حق‌طلبانه، عزت‌طلبانه و آزادی‌خواهان از جمله دیدگاه‌های عاشورا است. امام حسین(ع) پیروان خویش را نیز به سوی این مسیرها دعوت کرد که ما نیز باید به این نگاه‌ها توجه ویژه داشته باشیم.
شب عاشورا تراژدی عمیق برای تمام بشریت است. علی‌رغم آزادی عمل که شب عاشورا امام حسین(ع) به یاران خویش دادند، انسان‌هایی ماندند که می‌دانستند مرگ در انتظار آن‌هاست اما دست از خود کشیدند و جاودانه گشتند.
دست‌یابی به جامعه‌ای عزت‌مدار و پرورش انسان عزت‌مدار از دیگر اهداف امام حسین (ع) در عاشورا بود. باید با نگاه عمیق‌تر به عاشورا، درس‌های بیشتری از این واقعه عظیم بیاموزیم و تأثیر بیشتری در روح و روان‌مان ایجاد کنیم.عشق و عرفان نیز در عاشورا متبلور است. عاشورا صحنه‌ی هنرنمایی است که انسان را از زندان روح آزاد می‌سازد.
کربلا برای معرفی طبیب برای کاهش بیماری دل و رهانیدن انسان از بندگی، خودپرستی، طمع و حسادت است.

معنای «ثارالله»
ثار از ریشه "ثار" و "ثوره" به معنای انتقام و خونخواهی و نیز به معنای خون آمده است.
برای "ثارالله" معانی و وجوه مختلفی ذکر شده که هر یک تفسیر خاص خود را می طلبد. در مجموع به این معناست که: خداوند، ولی دم آن حضرت است و خود او خون آن بزرگوار را از دشمنانش طلب می کند. چرا که ریختن خون سیدالشهدا علیه السلام در کربلا، تجاوز به حریم و حرمت الهی و طرف شدن با خداوند است. به طور کلی از آن جهت که اهل بیت علیهم السلام "آل الله" هستند، شهادت این امامان، ریخته شدن خون متعلق به خداوند است.
اگر چه این واژه در قرآن نیامده است، لیکن می توان آن را با آیات قرآنی اینگونه توجیه نمود. خداوند می فرماید: ﴿ من قتل مظلوما فقد جعلنا لولیه سلطنا﴾ "آن کس که مظلوم کشته شده، برای ولی اش سلطه (و حق قصاص) قرار دادیم".(سوره اسرا، آیه 33)
هر کسی (صرف نظر از مسلک و مذهبش)، اگر مظلومانه کشته شود، اولیای دم او، حق خونخواهی دارند و از آنجا که اهل بیت – به ویژه امام حسین علیه السلام – مظلومانه و در راه ایمان و حق و خداوند کشته شده اند و جان به جان آفرین تسلیم کرده اند، در واقع "ولی دم" و خونخواه آنان، خود خداند است.
بنابراین "ثارالله" به این معنا است که خون بهای امام حسین علیه السلام متعلق به خدا است و او کسی است که خون بهای امام حسین علیه السلام را خواهد گرفت. این واژه حاکی از شدت همبستگی و ÷یوند سیدالشهدا علیه السلام با خداوند است که شهادتش همچون ریخته شدن خونی از قبیله خدا می ماند که جز با انتقام گیری و خون خواهی خدا، تقاص نخواهد شد.
اگر "ثار" به معنای خون باشد، قطعا مراد از "ثارالله" معنای حقیقی نیست، بلکه یک نوع تشبیه، کنایه و مجاز است. چون مسلم است که خداوند موجودی مادی نیست تا دارای جسم و خون باشد، ÷س این تعبیر از باب تشبیه معقول به محسوس است. یعنی، همان گونه که نقش خون در بدن آدمی نقش حیاتی است، وجود مقدس امام حسین علیه السلام نسبت به دین خدا چنین نقشی دارد و احیای اسلام با نهضت عاشورا بوده است.

درسى كه اربعين به ما مى‏دهد
درسى كه اربعين به ما مى‏دهد، اين است كه بايد ياد حقيقت و خاطره‏ى شهادت را در مقابل طوفان تبليغات دشمن زنده نگهداشت. شما ببينيد از اول انقلاب تا امروز، تبليغات عليه انقلاب و امام و اسلام و اين ملت، چه قدر پرحجم بوده است. چه تبليغات و طوفانى كه عليه جنگ به راه نيفتاد جنگى كه دفاع و حراست از اسلام و ميهن و حيثيت و شرف مردم بود. ببينيد دشمنان عليه شهداى عزيزى كه جانشان - يعنى بزرگترين سرمايه‏شان - را برداشتند و رفتند در راه خدا نثار نمودند، چه كردند و مستقيم و غيرمستقيم، با راديوها و روزنامه‏ها و مجله‏ها و كتابهايى كه منتشر مى‏كردند، در ذهن آدمهاى ساده‏لوح در همه جاى دنيا، چه تلقينى توانستند بكنند.
حتّى افراد معدودى از آدمهاى ساده‏دل و جاهل و نيز انسانهاى موجّه و غير موجّهى در كشور خودمان هم، در آن فضاى ملتهب جنگ، گاهى حرفهايى مى‏زدند كه ناشى از ندانستن و عدم احاطه به حقايق بود. همين چيزها بود كه امام عزيز را برمى‏آشفت و وادار مى‏كرد كه با آن فرياد ملكوتى، حقايق را با صراحت بيان كند.
اگر در مقابل اين تبليغات باطل، تبليغات حق نبود و نباشد و اگر آگاهى ملت ايران و گويندگان و نويسندگان و هنرمندان، در خدمت حقيقتى كه در اين كشور وجود دارد، قرار نگيرد، دشمن در ميدان تبليغات غالب خواهد شد. ميدان تبليغات، ميدان بسيار عظيم و خطرناكى است. البته، اكثريت قاطع ملت و آحاد مردم ما، به بركت آگاهىِ ناشى از انقلاب، در مقابل تبليغات دشمن بيمه هستند و مصونيت پيدا كرده‏اند. از بس دشمن دروغ گفت و چيزهايى را كه در مقابل چشم مردم بود، به عكس و واژگون نشان داد و منعكس كرد، اطمينان مردم ما نسبت به گفته‏ها و بافته‏ها و ياوه‏گوييهاى تبليغات جهانى، بكلى سلب شده است.
دستگاه ظالم جبار يزيدى با تبليغات خود، حسين‏بن‏على(ع) را محكوم مى‏ساخت و وانمود مى‏كرد كه حسين‏بن‏على(ع) كسى بود كه بر ضد دستگاه عدل و حكومت اسلامى و براى دنيا قيام كرده است!! بعضى هم، اين تبليغات دروغ را باور مى‏كردند. بعد هم كه حسين‏بن‏على(عليه‏السّلام)، با آن وضع عجيب و با آن شكل فجيع، به وسيله‏ى دژخيمان در صحراى كربلا به شهادت رسيد، آن را يك غلبه و فتح وانمود مى‏كردند! اما تبليغات صحيح دستگاه امامت، تمام اين بافته‏ها را عوض كرد.
"حق، اين گونه است."

روزشمار جریان نهضت امام حسین علیه السلام
1- درخواست بیعت از سوی ولید حاکم مدینه    جمعه 27 رجب سال 60 ق
2- ملاقات دوم بین ولید و امام حسین علیه السلام    شنبه 28 رجب سال 60 ق
3- بیرون رفتن امام علیه السلام از مدینه    شب یکشنبه 28 رجب سال 60 ق
4- ورود به مکه    شب جمعه 3 شعبان سال 60 ق
5- اقامت در مکه    شعبان تا 8 ذی الحجه  سال 60 ق
6- رسیدن اولین نامه های کوفیان به امام علیه السلام    چهارشنبه 10 رمضان سال 60 ق
7- بیرون رفتن مسلم به کوفه    دوشنبه 15 رمضان سال 60 ق
8- ورود مسلم به کوفه    سه شنبه  5 شوال  سال 60 ق
9- شهادت مسلم    سه شنبه 8 ذی الحجه سال 60 ق
10- خروج امام علیه السلام  از مکه    سه شنبه 8 ذی الحجه سال 60 ق
11- رسیدن امام علیه السلام  به سرزمین کربلا    جمعه سوم محرم سال 61 ق
12- ورود عمربن سعد به کربلا    جمعه سوم محرم  سال 61 ق
13- سامان دهی سپاه از سوی عمر بن سعد و گفتگوهای او با امام  علیه السلام    از سوم تا ششم محرم   سال 61 ق
14- ممانعت سپاه امام علیه السلام  از دسترسی به آب    سه شنبه7  محرم سال 61 ق
15- حمله ابتدایی بر سپاه امام علیه السلام    پنج شنبه 9  محرم سال 61 ق
16- واقعه عاشورا    جمعه 10 محرم سال 61 ق
17- کوچ اسیران از سرزمین کربلا    بعد از ظهر روز شنبه 11 محرم سال 61 ق.

 

ديدگاه مقام معظم رهبري درباره اربعين:

اساساً اهميت اربعين در آن است كه در اين روز، با تدبير الهى خاندان پيامبر(ص)، ياد نهضت حسينى براى هميشه جاودانه شد و اين كار پايه‏گذارى گرديد. اگر بازماندگان شهدا و صاحبان اصلى، در حوادث گوناگون - از قبيل شهادت حسين‏بن‏على(عليه‏السّلام( در عاشورا - به حفظ ياد و آثار شهادت كمر نبندند، نسلهاى بعد، از دستاورد شهادت استفاده‏ى زيادى نخواهند برد.
درست است كه خداى متعال، شهدا را در همين دنيا هم زنده نگه مى‏دارد و شهيد به طور قهرى در تاريخ و ياد مردم ماندگار است؛ اما ابزار طبيعى‏يى كه خداى متعال براى اين كار - مثل همه‏ى كارها - قرار داده است، همين چيزى است كه در اختيار و اراده‏ى ماست. ما هستيم كه با تصميم درست و بجا، مى‏توانيم ياد شهدا و خاطره و فلسفه‏ى شهادت را احيا كنيم و زنده نگهداريم.


 


چاپ   ایمیل