چرا امام حسین(ع) در صحرای کربلا طلب آب یا باران نکرد؟

(مدت زمان لازم جهت مطالعه: 15 - 29 دقیقه)

 چرا امام حسین (ع) در صحرای کربلا طلب آب یا باران نکرد؟ آیا شرایط کندن چاه وجود داشته است؟d8

برخی گفته اند که اگر در کربلا آب را بر کاروان حسینی بسته بودند؛ چرا امام حسین(علیه السلام) و یارانش اقدامی برای تهیّه آب نکردند، مگر اطفال و زنان؛ همراه کاروان نبودند؟

چرا پس از منع آب حسین بن علی(ع) و یارانش در کربلا با وجود آن همه عطش, چاه نکنده اند؟ زمین کربلا با واقع شدن در کنار شط فرات زمینی حاصلخیز است که با کندن 4 الی 5 متر می توان به آب رسید. آیا آن هفتاد و دو تن توانایی کندن زمین و حفر چاه را نداشتند؟

یا اینکه، چرا ذخیره آبی خود را تنظیم نکردند تا با بی آبی مواجه نشوند؟ چرا برای نظافت و غسل، و شستشوی لباس هایشان در شب و صبح عاشورا آب را هدر دادند؟

مگر نمی دانستند عطش در پیش است؟ یا چرا به سمت نهر آب حمله نکردند تا آب تهیّه کنند، مگر تمام شریعه توسّط دشمنان محاصره شده بود؟

در این مقاله به این سوال : چرا امام حسین(ع) در صحرای کربلا طلب آب یا باران نکرد؟ پاسخ می دهیم. تردیدی نیست که امام و یارانشان برای رفع تشنگی کاروان حسینی از هیچ تلاشی دریغ نکردند.

چرا امام حسین(ع) در صحرای کربلا طلب آب یا باران نکرد؟ 1- تحمل تشنگی عملی صالح و دارای اجر عظیم است تشنگی رزمندگان تحمل تشنگی در راه خدا از جانب رزمندگان، عملی صالح و دارای اجر بسیار است. ما کان لاهل المدینة ومن حولهم من الاعراب ان یتخلفوا عن رسول الله ولا یرغبوا بانفسهم عن نفسه ذلک بانهم لا یصیبهم ظما... فی سبیل الله... الا کتب لهم به عمل صــلح ان الله لا یضیع اجر المحسنین.

«سزاوار نیست که اهل مدینه، و بادیه نشینانی که اطراف آنها هستند، از رسول خدا تخلف جویند و برای حفظ جان خویش، از جان او چشم بپوشند!

این بخاطر آن است که هیچ تشنگی و خستگی، و گرسنگی در راه خدا به آنها نمی‌ رسد و هیچ گامی که موجب خشم کافران می‌ شود برنمی دارند.

و ضربه ‌ای از دشمن نمی‌ خورند، مگر اینکه به خاطر آن، عمل صالحی برای آنها نوشته می‌ شود زیرا خداوند پاداش نیکوکاران را تباه نمی‌ کند!» [۱]

پاداشهای مجاهدان به پاداشهای مجاهدان که در برابر هر گونه مشکلی در راه جهاد نصیبشان می‌ شود، اشاره کرده و روی هفت قسمت از این مشکلات و پاداشش انگشت می‌ گذارد و می‌ گوید:

"این به خاطر آن است که هیچگونه تشنگی به آنها نمی‌ رسد" (ذلک بانهم لا یصیبهم ظما) مگر اینکه در ارتباط با آن، عمل صالحی برای آنها ثبت می‌ شود"

(الا کتب لهم به عمل صالح). و مسلما پاداش یک به یک آنها را از خداوند بزرگ دریافت خواهند داشت. [۲]

اجر عطش و تشنگی برای ایشان در برابر مصیبتی که در جهاد ببینند از قبیل گرسنگی و عطش و تعب و در برابر هر سرزمینی که بپیمایند و بدان وسیله کفار را به شدت خشم دچار سازند.

و یا هر بلائی که بسر آنان بیاورند، یک عمل صالح در نامه عملشان می‌ نویسد، چون در این صورت نیکوکارند و خدا اجر محسنین را ضایع نمی‌ سازد، این معنای"ذلک بانهم لا یصیبهم ظما" است. [۳]

2- جوشیدن چشمه دلیلی بر طلب آب زیرا قبل از اینکه سخن از کندن چاه و رسیدن به آب باشد؛ سخن از جوشش چشمه ای از دل زمین است، آن هم با آبی گوارا! در همین نقل آمده است که پس از نوشیدن آب و پر کردن مشک ها این چشمه خشکیده و پنهان شد. [4]

و شاید آنچه در مورد شب عاشورا نقل شده مربوط به همین چشمه آب بوده است که، امام حسین(ع) رو به یاران کرد و فرمود:

«قُومُوا فَاشْرَبُوا مِنَ الْماءِ یَکُنْ آخِرَ زادِکُمْ، وَ تَوَضَّأُوا وَاغْتَسِلُوا وَ اغْسِلُوا ثِیابَکُمْ لِتَکُونَ أَکْفانَکُمْ: [5]

برخیزید و آب بنوشید که این آخرین توشه شماست و وضو گرفته و غسل کنید و لباسهای خود را بشویید تا کفن های شما باشد».

با دقّت در سخن امام حسین(علیه السلام) در می یابید که ایشان، یاران را به آب قابل نوشیدن امر کرده که با «الف و لام عهد» مورد اشاره امام(علیه السلام) واقع شده است(فاشربوا من الماء).

و در دنباله همین عبارت، می فرماید:(یکن آخر زادکم) یعنی آبی که برای نوشیدن است آخرین جرعه های آن را بنوشید. و پس از این، امر شده که غسل کرده و لباس هایتان را بشوئید.

3- کندن چاه دلیلی بر طلب آب بوده است. امّا اینکه برخی می گویند: «چرا امام حسین(علیه السلام) و یارانش پس از تحریم آب، چاهی حفر نکردند تا آب مورد نیازشان را تامین کنند؟

مگر سرزمین کربلا یک سرزمین جلگه ای نیست؟ مگر در چنین سرزمینی با حفر چند متر نمی توان به آب رسید!؟ بخصوص اینکه این سرزمین در نزدیک نهری پر از آب بوده است. پس اگر تلاش می کردند با کمبود آب مواجه نمی شدند».

هر چند بنا بر آنچه از ابن اعثم و ابن شهر آشوب نقل شده است، امام حسین(علیه السلام) به سمت خیمه زنان رفت و در جهت قبله نوزده قدم برداشت. سپس شروع به کندن زمین کرد.

چشمه ای ظاهر شد که آبی گوارا داشت. امام(علیه السلام)، یاران و اصحاب را امر کرد تا از این آب بنوشند و مشک ها را پر کنند. [6]

ولی آن گونه که از ظاهر امر پیدا است، این امر بیشتر به معجزه و امتحانی شبیه است که هدف از آن تقویتِ باور یاران بوده است.چرا که سرزمین کربلا بر کرانه رودی پر آب قرار داشت و احتمال آن می رفت که با کندن چاه به آب دست یابند.

حضرت عباس(در حالی که احتمالا دیگران کارزار جنگ را پی می گرفتند) مشغول کندن چاه شد. پس از مدتی کندن زمین، از رسیدن به آب از آن چاه ناامید گردید، از چاه بیرون آمد.

و در قسمت دیگری از زمین دوباره شروع به حفر چاه نمود، ولی از چاه دوم نیز آبی نجوشید. [7]

7- ینابیع الموده، ج۲، ص۳۴۰؛ المنتخب، ج۲، ص۴۴۱؛ مقتل ابی مخنف، ص۵۷؛ بطل العلقمی، ج۲، ص۳۵۷.

اشکالات وارد شده برکندن چاه الف - کربلا جلگه ای سرسبز که آبخیز نیست امّا این شبهه که کربلا سرزمینی جلگه ای می باشد و با حفر چند متر به آب می رسد نادرست است. چرا که با توجه به علم زمین شناسی همه جلگه ها سرسبز و آبخیز نیستند.

بلکه برخی از جلگه ها آب و هوایی گرم و خشک دارند که به آنها دشت می گویند. [8] امروزه جلگه ها و دشت های جنوب و جنوب باختری ایران در نواحی خوزستان از این قسم می باشند.

ولی با وجود داشتن آب و هوایی گرم و خشک، به علت عبور رودخانه های پر آب و دایمی؛ از امکانات زیستی، کشاورزی و اقتصادی نسبتا مساعدی برخوردارند. [9]

بنابراین، جلگه ای بودن یک سرزمین با داشتن آب و هوایی گرم و خشک منافاتی ندارد. کربلا نیز از این قسم سرزمین ها است.

ب - سرزمین کربلا سرزمین عطش و تشنگی علاوه بر این، یکی از نام های سرزمین کربلا، طفّ می باشد. امام حسین(علیه السلام) در سخنی می فرمایند:«قال جدّی رسول الله: ولدی حسین یقتل بطفّ کربلا غریبا وحیدا عطشانا ...» [10]

همچنین در احادیث دیگری[11] سرزمین کربلا با نام طفّ خوانده شده است.در کتب لغت در تبیین معنای واژه طفّ عباراتی آمده است مثل:

«الشاطىء: کناره یا ساحل»[12]« المَکَانُ المُرْتفِعُ : مکان بلند»[13]، «طفّفت بفلانٍ موضعَ کذا، أی رفعتُهُ إلیه»؛ (... یعنی ترفیع دادم فلانی را به فلان مقام) [14] .

پس طفّ می تواند به معنای کناره، ساحل یا مکان مرتفع باشد. اگر به سرزمین کربلا هم «طفّ» گفته می شود، بخاطر اینست که از یک سو در کنار شریعه واقع شده و از سوی دیگر تمام سطح آن یا مواضعی از آن مرتفع می باشد.

چنانکه از عبارت تاج العروس فی من جواهر القاموس این معنا به ذهن می رسد. «طَفُّ الفُراتِ: ما ارْتَفَع منه من الجانِبِ»[15]

پس در صورتی که وجه تسمیّه کربلا به طفّ بخاطر ارتفاع آن از سطح آب باشد، ممکن نیست با کندن چند متر به آب رسید. علاوه بر این، خیام اهل بیت(علیهم السلام) نیز در مکانی بوده که از سطح قتلگاه مرتفع تر است.

و در صورتی که وجه تسمیّه کربلا به طفّ بخاطر ساحلی بودن آن باشد، نزدیک بودن نهر علقمه که انشعاب کوچکی از فرات است تاثیر چندانی بر این وضعیّت ندارد.

ج - گرمای سوزان کربلا از منظر مورخین و جغرافیدانان همگی مورخین و جغرافیدانان بر این نکته اذعان دارند که واقعه ی کربلا در غرب رود حسینیه یا علقمه واقع شده است. [16]

در واقع علقمه یا حسینیه نهری کوچک است که از فرات منشعب شده و کربلا تا فرات حدود 20 کیلومتر فاصله دارد. از نظر جغرافیدانان, عراق از مناطق گرم و سوزان محسوب می شود[17]

و گرمای سوزان کربلا را می توان از زائرانی که به آنجا مسافرت می کنند جویا شد. تا اواخر آبان ماه کربلا گرم و غیر قابل تحمل است.

قابل توجه کسانی که میگویند واقعه عاشورا در فصل پاییز اتفاق افتاده و هوا زیاد گرم نبوده و تشنگی تا این حد که میگویند زیاد نبوده.

آبادانی نسبی امروز کربلا ناشی از توجه شیعیان به این منطقه و حفر شعبه های متعدد از رودخانه به این سرزمین و کشت و کار در آن و اطراف حرم حضرت سید الشهداء علیه السلام بوده است.

و قبل از واقعه ی عاشورا, این سرزمین, دشتی خشک بیابانی بوده است.باعلاوه رود فرات همیشه پر آب نیست و درماههای گرم سال آب آن به حداقل رسیده و بسیاری از شعبه های آن خشک می شود.

نتیجه اینکه، بر فرض کندن چاه رسیدن به آب قطعی و آسان نبوده است. چنانکه یاران امام حسین(علیه السلام) خندقی را پشت خیمه ها کنده و داخل آن را پر از هیزم کردند، تا در صورت حمله دشمن ـ خندق و آتش آن، ـ مانع دشمن شود. [18]

امّا کسی نقل نکرده که با حفر این خندق آبی جاری شده باشد. اگر زمین کربلا، جلگه ای و آبخیز بوده است ـ آنطور که اشکال کنندگان توصیف می کنند ـ باید آب، گودی خندق را فرا می گرفت و دیگر امکان جمع هیزم و آتش افروختن نبود.

د- آب شور رفع تشنگی از کاروان نمی کرد با این حال، بنا بر فرض اینکه: آنها چاهی حفر کردند و به آب هم دست یافتند، آیا آبی که تهیه کرده بودند قابل شرب بوده است؟ با توجّه به اینکه در چند کیلومتری کربلا دریاچه نمکی عظیم قرار گرفته است، بعید است آب آن چاه قابل شرب باشد.

«بحیرة الملح»، که در نزدیکی کربلاست سبب شده تا منابع آبی آن منطقه را شور کند و نوشیدن آب شور مفید نیست و منفعتی جز تشنگی مضاعف ندارد.

لذا، اگر یاران امام حسین(علیه السلام) از طریق چاه به آب دستیافتند ـ به دلیل شور یا تلخ بودن، گل آلود بودن و یا هر دلیل دیگری ـ فقط برای مصارفی غیر از آشامیدن از آن بهره می گرفتند.

در نتیجه یکی از راه هایی که امام(علیه السلام) و یارانش برای تهیّه آب انتخاب کرده و تلاش کردند، کندن چاه بود امّا این تنها انتخاب نبود. این راه هم از سوی دشمن مورد منع واقع شد و یا شرایط آن فراهم نشد.

ذ – فرصت کم برای کندن چاه همچنین در پاسخ به این شبهه باید یادآوری نمود که: در هنگام جنگ و محاصره ی سخت دشمن , آنهم با سپاهی کوچک و محدود, فرصت و نیرویی برای چاه کندن نمی ماند.وقتی لشکری 72 نفره در مقابل سپاهی که به نقل مورخین حداقل 30000 نفر در حلقه ی محدود محاصره قرار دارند.

و هر لحظه امکان حمله ی ناگهانی و غافلگیرانه ی دشمن به هسته ی مرکزی وجود دارد, تدبیر نظامی و عقل و خرد حکم می کند که هر چند نفر از این سپاه کوچک در حال آماده باش بوده و مواضعی را که هر لحظه امکان حمله و نفوذ یا تیراندازی دشمن وجود دارد مراقبت نمایند.

کندن چاه در محیط بیرون از خیمه گاه نیز بی شک مورد تعرض دشمن واقع می شد و دشمنی که آب را سد نموده قطعا با آن مقابله می نمود. و در هر صورت کندن چاه با آماده باش نظامی در تناقض خواهد بود.

دقیقا از روز هفتم محرم فرمان بسته شدن آب صادر شد و ابن زیاد به عمر سعد دستور داد اگر در خیمه ها چاهی درست کردند .

فرمان بده عین سی هزار لشگر بر خیمه ها بتازند و چون امام نمی خواستند حرم درگیر جنگ شود از اینکار خودداری کردند، برخی افراد دشمن نیز مدام سرک می کشیدند تا متوجه حفر چاه شوند.

با این حال در میانه روز، آن گاه که تشنگی بر کودکان، زنان و حتی سپاهیان امام فشار شدیدی آورده بود، امام به حضرت عباس(علیه السلام)دستور داد اقدام به حفر چاه نماید.

4- آب آوردن از نهر دلیل بر طلب آب یکی از راه های دیگری که امام(علیه السلام) و یارانش برای تهیّه آب مورد نیاز انتخاب کردند، رفتن به شریعه و پر کردن مشک ها بود.

قطره ای از این آب نمی نوشم در حالی که حسین و این اصحابش که می بینی تشنه اند. در این هنگام همراهان نافع پیش آمدند. عمرو گفت: این کار انجام شدنی نیست و راهی برای آب دادن به اینان نیست.

ما را اینجا گماشته اند که آب را از آنها منع کنیم. وقتی همراهان نافع به او نزدیک شدند، نافع [بدون توجّه به سخن وی ] به یاران پیاده اش گفت مشک ها را پر کنند و آنان یورش برده، مشکها را پر کردند.

عمرو بن‌حَجَّاج با افرادش به همراهان نافع حمله کردند، امّا عباس بن‌علی † و نافع بن‌هلال به آنها هجوم برده، حمله آنان را دفع کردند. سپس آنان به جای خویش بازگشتند، ولی باز راهشان را سدّ کردند .

و عمرو بن‌حَجَّاج با آنان درگیر شد که یکی از یارانش زخمی شد و به همان زخم مُرد. سرانجام یاران امام حسین با مشک های پر به نزد آن حضرت بازگشتند.[19] خوارزمی گوید: از این پس عباس را «سقّاء» لقب دادند.[20]

موضوع تشنگی و هدف دشمن از منع آب اوّلاً اردوی امام با مشکل دسترسی به آب روبرو شود و مبارزه، برای او سخت تر گردد.

دوّم اینکه این حربه می توانست اطفال و زنان را بیشتر بیازارد و چه بسا دشمن تصوّر می کرد بتواند به این وسیله راهی برای فشار داخلی بر امام بیابد و مثلاً کودکان و زنان، آن حضرت را ناچار به تسلیم کنند که البتّه چنین نشد.

امّا اینکه آیا امام در این مدّت به آب دسترسی داشته است یا نه، باید گفت برخی شواهد نشان می‌دهد که امام تا صبح عاشورا (البتّه به سختی) توانسته است در حدّ محدود، و به مقدار نیاز، آب تهیه کند.

گزارش کندن چاه گرچه در منابعی چون طبری و ابن اعثم نیامده است، امّا نامه ابن زیاد به ابن سعد نشان می دهد که امام حسین† ـ حدّاقل یکبار ـ اقدام به حفر چاه نموده است.

این موضوع چه بوسیله کرامت و مقام امامت و چه به طریق عادی و احتمال بالا بودن آب در آن منطقه انجام شده باشد، دسترسی محدود اردوی حسینی به آب را در این حدّ نشان می دهد.

قرائن نشان می‌دهد که این جریان پس از دستور اوّل برای منع آب یعنی پس از روز هفتم بوده است. بنابراین به نظر می‌رسد در خیمه‌گاه امام تا روزهای آخر، آب وجود داشته است.

زیرا اباالفضل † با گروهی از یاران امام، بیست مشک[21] آب برای اردوگاه تهیه کرده بود و احتمالاً هنوز چیزی از آن باقی بود. به گزارش ابی‌مِخْنَف امام حسین† در آخرین لحظات به فرات نزدیک شد، امّا پیش از آنکه آب بردارد دشمن او را مجروح کرد.[22] آنچه گفته شد به معنای کمبود آب و تشنگی در روز عاشورا است

پس از تحریم آب، یک مرتبه حضرت علی اکبر(علیه السلام) با تعدادی از اصحاب به سمت شریعه حرکت کردند و آب آوردند. [23]

یک بار دیگر هم، حضرت ابالفضل(علیه السلام) با نافع بن هلال که سی سوار و بیست پیاده همراه ایشان بود به سمت شریعه رفتند آنها در پی نبردی با لشگریان عمرو بن حجّاج توانستند بیست مشک را پر از آب کرده به نزد امام حسین(علیه السلام) باز گردند. [24]

طبری این ماجرا را اینگونه نقل می کند: چون یاران نافع نزدیک رسیدند به پیادگان گفت: «مشکها را پر کنید.» پیادگان هجوم بردند و مشکها را پر کردند. عمرو بن حجاج و یارانش پیش دویدند.

عباس بن على بن ابى طالب و نافع بن هلال به آنها حمله بردند و پسشان زدند که به جاى خویش بازگشتند، آنگاه گفتند: «برویم.» اما راهشان را گرفتند.

عمرو بن حجاج سوى آنها آمد و درگیرى اندکى شد، یکى از یاران عمرو بن حجاج، که از طایفه صداء بود، زخم خورد، نافع بن هلال زخمش زده بود، مى‏پنداشت چیزى نیست اما پس از آن بدتر شد و از همان زخم بمرد. گوید:

یاران حسین با مشکها بیامدند و آب را پیش وى بردند: «فلما دنا منه اصحابه قال لرجاله: املئوا قربکم، فشد الرجاله فملئوا قربهم، و ثار الیهم عمرو بن الحجاج و اصحابه، فحمل علیهم العباس بن على و نافع بن هلال فکفوهم، ثم انصرفوا الى رحالهم، فقالوا: امضوا، و وقفوا دونهم، فعطف سنه 61 علیهم عمرو بن الحجاج و اصحابه و اطردوا قلیلا ثم ان رجلا من صداء طعن من اصحاب عمرو بن الحجاج، طعنه نافع بن هلال، فظن انها لیست بشی‏ء، ثم انها انتقضت بعد ذلک، فمات منها، و جاء اصحاب حسین بالقرب فادخلوها علیه».[25]

5- تشنگی و سختی امام حسین (ع) بزم مقربان است اگر بنا باشد ائمه با علم لدنی و علم غیب که از خداوند دریافت می کردند، زندگی کنند و با دیگران برخورد نمایند و نیازهای خود را برآورده کنند، دیگر امامت، مقام با ارزشی محسوب نمی شد و اصولاً نمی توانستند .

الگوی ما باشند، بلکه امامان با زحمت بسیار و تلاش و کار و.. . زندگی خود را فراهم می کردند و بر مشکلات چیره می شدند و در این راه مشکلات بسیاری را تحمل می کردند.

زندگی آن ها سخت تر و مشکل تر بود و رنج های بی شماری را در راه رسیدن به خدا و زندگی جاودانه تحمل کردند. قانون و سنت الهی این است که هر انسانی در سایه تلاش و تحمل سختی و بردباری به مراتب کمال و قرب الهی نائل شود. هر که در این بزم مقرب تر است جام بلا بیشترش می دهند

6- امام حسین (ع) ازاعجاز و کار خارق العاده استفاده نکرد. شاید این سوال پیش آید که چرا امام حسین(علیه السلام) با توجّه به امامتشان از کرامتی برای تهیّه آب استفاده نکردند؟

پاسخ آن اینست که پیشوایان دینی مجاز نیستند که در همه جا از معجزه و کرامت بهره گیرند، مگر در مواردی خاصّ مثل مواردی که پیامبران الهی(علیهم السلام) برای اثبات حقانیّت دین و نبوّت خویش به معجزه تمسّک می جسته اند.

علاوه بر این، این امور به اراده الهی تحقّق می یابد و پیشوایان الهی(علیهم السلام) اختیاری در آن ندارند.

در آیه 109 سوره انعام خداوند به پیامبر(صل الله علیه وآله) می گوید: «قُلْ إِنَّمَا الْآیاتُ عِنْدَ اللهِ» بگو: معجزات فقط به اراده خداست (و در اختیار من نیست).

با این وجود روشن می شود که چرا امام حسین(علیه السلام) از راه معجزه به دنبال تهیه آب نبودند.باید توجّه داشت که: در کربلا با شهادت امام حسین(علیه السلام) و یارانشان، امّت اسلامی بیدار می شدند.

بنا نبود در هر مرتبه و زمانی که امام (ع) به مشکل بر می خوردند از افاضات خدا و قدرت خارق العاده ای که داشتند، استفاده کرده و آن صحنه واقعی را بر هم زنند، بلکه امام حسین (ع) نیز طبق مردم عادی، سیر زندگی عادی و به دور از مدد گرفتن از عوامل غیرمادی را در پیش گرفتند.

پیامبران و امامان معصوم(ع) ملزم بودند که در تمام کارها و زندگی روزمره خود از علم و قدرت عادی استفاده کنند. در برخورد با دوستان، دشمنان، برآوردن نیازهای زندگی و ...

از علم و توانایی که از طریق عادی به دست آمده، استفاده می کردند و در برخورد با ستمکاران از راه های معمولی استفاده می کردند و دست به اعجاز و کار خارق العاده نمی زدند .

(مگر در موارد مخصوص و به اذن الهی) که مصلحت دین خداوند و هدایت مردم در آن بود؛ با این که قدرت داشتند به وسیلة اعجاز دشمنان خود را در یک لحظه به کام نیستی ببرند و تمام کارها طبق خواست آن ها در جریان باشد.

امام باقر(ع) فرمود: "اسم اعظم 73 حرف است.ودر پیش "آصف بن برخیا" یک حرفش بود که با به کار بردن همان یک حرف در یک لحظه تخت بلقیس را آورد، و پیش ما (امامان) 72 حرف از اسم اعظم هست".[26] امام حسین(ع) هم با این که مستجاب الدعوه و دارای اسم اعظم الهی بود، و می توانست به اذن الهی همه دشمنان را از این طریق نابود کند، نیز می توانست از زمین چشمه گوارا بجوشاند یا از آسمان باران بباراند.

(با اذن خدا) و خود و اصحابش را سیراب نماید، ولی این کار را نکرد، چون مشیت الهی بر این نبود که در حادثه کربلا، معجزه جریان یابد و حضرت طبق مشیت الهی عمل کند.

7- تشنگی و عطش باعث آشکار چهره خشن قساوت آمیز دشمن اتفاقا مساله عطش خود در جهت نشان دادن چهره خبیث دشمنان و بیداری مردم نقش زیادی دارد که راه مبارزه با ظلم را هموارتر می کند.

دغدغه شهدای کربلا نیز با توجّه به اینکه امام حسین(علیه السلام) جایگاه بهشتیشان را برایشان نمایان کرده بود، چیزی جز مبارزه با ظلم نبود. چرا که امام حسین(علیه السلام) به آنها وعده شهادت داده بود.

و برایشان تفاوتی نداشت که لب تشنه به مقام شهادت برسند یا سیراب. اجنه نیز در صحرای کربلا به کمک حضرت (ع) آمدند اما ایشان نپذیرفتند تا همه چیر به صورت طبیعی و عادی و بشری پیش رود؛

از سوی دیگر اگر این طلب اتفاق می افتاد،. خباثت دشمن دنیاطلب پوشیده می ماند ضمن آن که اصحاب امام (ع) بدون اینکه درخواست معجزه ای از امام حسین (ع) بطلبند .

تا دل و جان خود را محکم و استوار کنند، همراهی کردند و تنها خواسته شان فدا شدن در راه امام (ع) و یاری کردن اهل بیت (ع) و احیای دین الهی بود.

8- تشنگی و عطش، شهد شیرین مبارزه با ظلم و ستم آری، مساله عطش در کربلا و تحریم آب واقعیّتی تلخ است که پرده از چهره منحوس دشمنان اهل بیت(علیهم السلام) برداشته است.

امام حسین(علیه السلام) و یارانش، در برخورد با این مساله از هیچ کوششی فروگذار نکردند، امّا در نهایت با لب تشنه به شهادت رسیدند.

با این حال عطش برای ما مساله ایست غم انگیز، امّا برای شهدای کربلا مساله مهمّ در آن زمان، مبارزه با ظلم و ستم بوده است که با لب عطشان هم محقّق می شد.

بُد تشــــــنه عدالت و آزادى بشــر آن العطش که از دل پر سوز مى کشید.[27]

اما حضرت اباالفضل و تنی از یاران دلاور امام تا شب دهم که تعداد محافظان شط به چهار هزار نفر رسید مرتبا به نگهبانان شط حمله ور شده و برای خیمه ها آب می آوردند. [28]

9- تشنگی و طلب آب سید الشهدا علیه السلام از منظر استاد مطهری استاد مطهری که در عصر خود منادی مبارزه با مجعولات در قیام عاشورا ست، با تحقیق و تتبع در مدارک مختلف، می فرماید: « مسأله تشنگى اباعبداللَّه و خاندان و اصحابشان مسأله شوخى‏اى نیست.

هوا بسیار گرم است (عاشوراى آن وقت ظاهراً در اواخر خرداد بوده؛ هواى عراق زمستانش گرم است، چه رسد به نزدیک تابستان آن)، سه روز است که آب را بر روى اهل بیت پیغمبر بسته‏اند،

گو اینکه در شب عاشورا توانستند مقدارى آب به خیمه‏ها بیاورند که حضرت فرمود: آب را بنوشید و این آخرین توشه شما خواهد بود.

و بعلاوه از نظر طبیعى یک قاعده‏اى است: هر کسى از بدنش خون زیاد برود که بدن کم خون شده و احتیاج به خون جدید داشته باشد، تشنه مى‏شود.

خداوند متعال بدن را به گونه‏اى ساخته است که وقتى به چیزى احتیاج دارد، فوراً همان احتیاج جلوه مى‏کند. افرادى که زخم برمى‏دارند، مى‏بینید فوراً تشنگى بر آنها غالب مى‏شود.

و این به واسطه رفتن خون از بدنشان است که چون بدن براى ساختن خون آماده مى‏شود و مى‏خواهد خون جدید بسازد، آب مى‏خواهد. خودِ رفتن خون از بدن، موجب تشنگى است.

«یَحولُ بَیْنَهُ وَ بَیْنَ السَّماءِ الْعَطَشُ» اینقدر تشنگى اباعبداللَّه زیاد بود که وقتى به آسمان نگاه مى‏کرد بالاى سرش را درست نمى‏دید. اینها شوخى نیست.

ولى من هرچه در «مقاتل» گشتم (آن مقدارى که مى‏توانستم بگردم) تا این جمله معروفى را که مى‏گویند اباعبداللَّه به مردم گفت:

«اسْقونى شَرْبَهً مِنَ الْماءِ» (یک جرعه آب به من بدهید) ببینم، ندیدم. حسین کسى نبود که از آن مردم چنین چیزى طلب کند.

فقط یک جا دارد که حضرت در حالى که داشت حمله مى‏کرد «وَ هُوَ یَطْلُبُ الْماءَ». قرائن نشان مى‏دهد که مقصود این است:

در حالى که داشت به طرف شریعه مى‏رفت (در جستجوى آب بود که از شریعه بردارد) نه اینکه از مردم طلب آب مى‏کرد.» [29]

10- تشنگی امام حسین (ع) و یاران صحنة آزمون الهی است آزمایش یکی از سنت‌های الهی است که در آیات بسیاری بیان شده، که غیر قابل تغییر بوده، در مورد همة‌انسان‌ها از جمله پیامبران و امامان(ع) جاری است.

یکی از آزمون‌هایی که خداوند در زندگی مقرّر کرده، سختی و مصیبت و گرسنگی و تشنگی است: «شما را به ترس،‌گرسنگی، کاستی در اموال،‌از دست دادن فرزندان و میوه‌ها می‌آزماییم و صابران را بشارت ده».[30]

کربلا نیز صحنة آزمون الهی است. آزمون حسین و یاران او از یک طرف و دشمنان از طرف دیگر. برای چنین صحنه‌ای باید ابزار آزمایش آماده باشد.

که از جملة‌آنها تشنگی بود، حسین و یارانش تا با صبر و شکیبایی در مقابل این مصیبت و آزمون الهی،‌به پاداش عظیم صابران دست یابند و اجر و پاداش مصیبت دیدگاه در راه خدا را دریافت کنند.

امیرمؤمنان در یکی از بخش‌های خطبه قاصعه با اشاره به زندگی پیامبران، به همین سنت عام الهی اشاره کرده و می‌فرماید:

«اگر خدوند اراده می‌فرمود،‌به هنگام بعثت پیامبران،‌درهای گنج و معدن‌های جواهرات و باغ‌های سرسبز را روی پیامبران می‌گشود، نیز پرندگان آسمان و حیوانات وحشی را همراه آنان به حرکت در می‌آورد.

اما اگر این کار را می‌کرد،‌آزمایش از میان می‌رفت و پاداش و عذاب بی‌اثر می‌شد و بر مؤمنان، اجر و پاداشِ امتحان شدگان لازم نمی‌شد و ایمان آورندگان ثواب نیکوکاران را نمی‌یافتند و واژه‌های «ایمان،‌کفر، خوب،‌بد و...» معانی خود را از دست می‌داد».[31]

اگر بنا باشد ائمه با علم لدنی و علم غیب که از خداوند دریافت می کردند، زندگی کنند و با دیگران برخورد نمایند و نیازهای خود را برآورده کنند، دیگر امامت، مقام با ارزشی محسوب نمی شد و اصولاً نمی توانستند الگوی ما باشند،

بلکه امامان با زحمت بسیار و تلاش و کار و ... زندگی خود را فراهم می کردند و بر مشکلات چیره می شدند و در این راه مشکلات بسیاری را تحمل می کردند.

زندگی آن ها سخت تر و مشکل تر بود و رنج های بی شماری را در راه رسیدن به خدا و زندگی جاودانه تحمل کردند. قانون و سنت الهی این است که هر انسانی در سایه تلاش و تحمل سختی و بردباری به مراتب کمال و قرب الهی نائل شود.

هر که در این بزم مقرب تر است جام بلا بیشترش می دهند.مسئله اصلی در روز عاشورا تشنگی نبود تا با رفع آن مشکل حل شود. یاران امام در شب عاشورا از فرات آب آورده، غسل کرده و نوشیده بودند[32]

نتیجه: خلاصه اینکه در پاسخ به این سوال: چرا امام حسین(ع) در صحرای کربلا طلب آب یا باران نکرد؟ می گوئیم.طلب آب یا بارن به راختی برای امام ممکن بوده است.

ولی امام از علم ادنی و معجزه و کرامت خودش برای هر کاری استفاده نمی کند.زیرا همه ی افعال معصوم به با اذن الهی و با اختیار خودش انجام می گیرد.

اما در روز عاشورا سپاه دشمن می‌خواست با قرار دادن آنان در موقعیت کم آبی و تشنگی، آنها را به تسلیم وادارد.اگر امام دعا می‌کرد و باران می‌آمد و آب برای رفع تشنگی پیدا می‌شد، نتیجه قابل توجهی نداشت؛

حداکثر امام و یارانش سیراب می‌شدند و ساعتی بیشتر ایستادگی می‌کردند و چند نفر بیشتر از افراد دشمن را می‌کشتند، ولی بالاخره شهید می‌شدند.

مسأله اصلی در آن صحنه، مبارزه با ظلم یا تسلیم شده بود، که یکی به شهادت می‌انجامید و دیگری به ذلت، و بودن یا نبودن آب در آن اثری نداشت .

از طرف دیگر تشنگی در روز عاشور و منع سپاهیان دشمن برای آب‌رسانی به زنان و فرزندان سبب رسوا شدن آنها و آشکار شدن چهرة خشن و غیر انسانی و قساوت آمیز آنان بود.

پی نوشت: ۱.توبه/سوره۹، آیه۱۲۰.
۲.مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، ج۸، ص۱۸۶.
۳.طباطبایی، محمدحسین، المیزان فی تفسیر القرآن، ترجمه موسوی همدانی، ج۹، ص۵۴۹ 4. الفتوح، الکوفى، أبو محمد أحمد بن اعثم، تحقیق: شیرى، على، بیروت، دارالأضواء، 1411قمری / 1991 میلادی، الطبعه: الأولى، ج 5، ص 89 به بعد؛ بحار الأنوار، مجلسى، محمد باقر بن محمد تقى‏، محقق / مصحح: جمعى از محققان‏، دار إحیاء التراث العربی‏، بیروت‏، 1403 قمری‏، چاپ: دوم، ‏، ج 44، ص 387. 5 . بحار الأنوار، مجلسى، محمد باقر بن محمد تقى‏، محقق / مصحح جمعى از محققان‏، ج‏44، ص317، باب 37 ما جرى علیه بعد بیعة الناس لیزید بن معاویة إلى شهادته صلوات الله علیه و لعنة الله على ظالمیه و قاتلیه و الراضین بقتله و المؤازرین علیه . 6 . مناقب آل أبی طالب علیهم السلام، ابن شهر آشوب مازندرانى، محمد بن على‏، ج‏4، ص50، فصل فی معجزاته ؛ مدینة معاجز الأئمة الاثنی عشر و دلائل الحجج على البشر، سید هاشم بحرانى‏، ج‏3، ص494، الثامن و الأربعون علمه - علیه السلام - بموضع الماء . 8 . ویکی پدیا، واژه جلگه. 9 . ژئوتوریسم خوزستان، مریم السادات میرکاظمیان، ص8. 10 . عاشورا ریشه‏ها، انگیزه‏ها، رویدادها، پیامدها، ناصر مکارم شیرازى، تهیه و تنظیم جمعى از فضلاء، ص395، 63 - هرگز دست از دامنت بر نمى‏داریم!؛ بحار الأنوار، مجلسى، محمد باقر بن محمد تقى‏، محقق / مصحح جمعى از محققان‏، ج‏44، ص245، باب 30 إخبار الله تعالى أنبیاءه و نبینا ص بشهادته؛ عوالم العلوم و المعارف والأحوال من الآیات و الأخبار و الأقوال( مستدرک سیدة النساء إلى الإمام الجواد، بحرانى اصفهانى، عبد الله بن نور الله، محقق / مصحح: موحد ابطحى اصفهانى، محمد باقر، ج‏17، ص104، الأخبار: الکتاب . 11 . ابن عباس می گوید:«ما کنّا نشکّ اهل البیت و هم متوافرون انّ الحسین بن علی(ع) یقتل بالطفّ: ما اهل بیت همگی تردیدی نداشتیم که امام حسین(ع) در سرزمین طفّ به شهادت خواهد رسید»( مقتل الحسین علیه السلام، موفق بن احمد خوارزمى‏، ج‏1، ص233 الفصل الثامن فی اخبار رسول الله صلى الله علیه و آله عن الحسین و أحواله. 12 . تهذیب اللغة، ازهرى، محمد بن احمد، ج‏13، ص206، طف ... . 13 . المحیط فی اللغة، صاحب بن عباد، إسماعیل بن عباد، محقق / مصحح: آل یاسین، محمد حسن‏، ج‏9، ص136، طف: ... . 14 . معجم المقاییس اللغة، ابن فارس، أحمد بن فارس‏، محقق / مصحح: هارون، عبد السلام محمد، مکتب ج‏3، ص405، طف ... . 15 . تاج العروس من جواهر القاموس‏، حسینی زبیدی، محمد مرتضى‏، محقق / مصحح: على، هلالى و سیرى، على‏، ج‏12، ص355، [طفف‏]: ... . 16.دایرة المعارف مصاحب, ج 2 ص 2190 ذیل واژه کربلا. 17.لغتنامه دهخدا- ج 10 شماره 15786. 18 . الأمالی، ابن بابویه، محمد بن على‏،ص156، المجلس الثلاثون؛ بحار الأنوار، مجلسى، محمد باقر بن محمد تقى‏، محقق / مصحح جمعى از محققان‏، ج‏44، ص316، باب 37 ما جرى علیه بعد بیعة الناس لیزید بن معاویة إلى شهادته صلوات الله علیه و لعنة الله على ظالمیه و قاتلیه و الراضین بقتله و المؤازرین علیه . 19. طبری، تاریخ الامم و الملوک، ج 5، ص412؛ ابن‌اعثم، کتاب الفتوح، ج5، ص92؛ بَلاذُری، انساب‌الاشراف، ج3، ص389. 20. خوارزمی، مقتل‌الحسین، ج1، ص245. در منابع، زمان این آب آوردن روشن نیست. طبری آن را پس از دستور منع آب از سوی ابن‌زیاد، گزارش می کند. بنابراین باید مربوط به روز هفتم یا پس از آن باشد. امّا ابوالفرج اصفهانی آوردن آب را در روز عاشورا می‌داند. (مَقاتل‌الطالبیین، ص117). 21. و بنا بر آنچه از گزارش ابوحنیفه دِیْنَوَری استفاده می‌شود حدود 50 مشک. (الاخبار الطِّوَال، ص376). 22. طبری، تاریخ الامم و الملوک، ج5، ص449. بنا به گزارش ابن‌سعد و دِیْنَوَری، ظرفی آب در اختیار حضرت قرار گرفت، امّا چون خواست بیاشامد، حُصَیْن بن‌نُمَیْر با زدن تیر بر دهان مبارک آن حضرت، مانع از خوردن آب شد. (ترجمة الحسین و مقتله، فصلنامه تراثنا، ش10، ص183، الاخبار الطِّوَال، ص381). 23 . الأمالی، ابن بابویه، محمد بن على‏،ص156، المجلس الثلاثون؛ بحار الأنوار، مجلسى، محمد باقر بن محمد تقى‏، محقق / مصحح جمعى از محققان‏، ج‏44، ص316، باب 37 ما جرى علیه بعد بیعة الناس لیزید بن معاویة إلى شهادته صلوات الله علیه و لعنة الله على ظالمیه و قاتلیه و الراضین بقتله و المؤازرین علیه . 24 . وقعة الطفّ‏، ابو مخنف کوفى، لوط بن یحیى‏، محقق / مصحح: یوسفى غروى، محمد هادى‏، ص191، [منع الامام و اصحابه عن الماء] . 25 . تاریخ الأمم و الملوک (تاریخ طبری)، أبو جعفر محمد بن جریر الطبری، تحقیق محمد أبو الفضل ابراهیم ، ج‏5، ص412، مقتل الحسین رضوان الله علیه . 26.اصول کافی،‌ج1، ص 230، حدیث 1. 27 . نقل از: عاشورا ریشه‏ها، انگیزه‏ها، رویدادها، پیامدها، ناصر مکارم شیرازى، تهیه و تنظیم جمعى از فضلاء، ص700، حماسه آفرین ... . 28.الارشاد، ج۲: ۸۸-۹۱/ ابن اعثم کوفی، الفتوح، ج ۵ : ۹۱. 29.مجموعه آثار، حماسه حسینی۱و۲، ج۱۷: ۱۸۷. 30.بقره(2) آیه 155. 31.نهج البلاغه، ترجمه محمد دشتی، خطبه 192، ص 389 – 387. 32.بحارالانوار،‌ج44، ص 317.


چاپ   ایمیل