چرا خداوند امام حسین علیه السلام را در روز عاشورا یاری نکرد؟

(مدت زمان لازم جهت مطالعه: 15 - 30 دقیقه)

حکمت های عدم امداد الهی در کربلا چیست؟ چرا خداوند امام حسین علیه السلام را در روز عاشورا یاری نکرد؟ مقدمه: نصرت و یاری الهى در مورد پیامبران و مؤمنان به صورت‏هاى مختلف جلوه مى‏ کند؛ کهامداد عاشورا برخی از آنها اگرچه در یک نگاه سطحى و اولیه شکست دانسته می شود، ولى در واقع پیروزى و نصرت الهى را در بر دارد.

باید توجه داشت که پیروزی به عصر و زمان خاص و مکان خاصّى محدود نمى شود، لذا هرگز انبیا و مؤمنان شکست نخوردند؛ چرا که در نهایت، عقیده و مرام آنان باقى ماند و در حقیقت یارى خدا نسبت به اعتقادات آنان، همان یارى آنان است.

از جمله سؤال هایی که در مورد قضیّه کربلا و امام حسین علیه السلام مطرح می شود این است که چرا خداوند امام حسین علیه السلام را یاری نکرد؟

خداوندی که قادر بر هر کاری است، چرا از اعجاز و قدرت خارق العاده خود برای دفع و نابودی دشمنانش استفاده نکرد؟ مگر خداوند پیامبرش را - به نصّ قرآن - در جنگ بدر و دیگر جنگها نصرت نداد؟

چه شد که واقعه کربلا منجر به شهادت امام حسین علیه السلام شد و خانواده اش به اسارت رفتند؟ در این مبحث به بررسی این موضوع می پردازیم.

در این مطلب به این سوال که : چرا خداوند در روز عاشورا امام حسین (ع) و یارانش را با امداد های غیبی یاری ننمود؟! آیا اینکه خداوند انبیاء حتی پیامبر اسلام(ص) را به وسیله امداد های غیبی و ملائک یاری نمود، ولی امام حسین(ع) را تنها و بی یاور گذاشت، بی عدالتی نیست؟!

مفهوم نصرت در فکر اسلامی مفهوم نصرت در فکر اسلامی از جایگاه ویژه ای برخوردار بوده و قرآن کریم از آن در مواضع متعددی یاد کرده است.

الف - وسایل نصرت الهی در برخی از آیات الهی به انحاء و وسایل نصرت الهی اشاره شده است؛ از قبیل: 1- استیصال و ریشه کن کردن معاندان: قرآن در برخی از آیات به استیصال و ریشه کن کردن معاندان اشاره کرده است. کاری که در حقیقت نوعی نصرت موحّدان و مؤمنان است.

خداوند متعال می فرماید: { قَالَ رَبِّ انْصُرْنِی بِمَا کَذَّبُونِ * قَالَ عَمَّا قَلِیلٍ لَیُصْبِحُنَّ نَادِمِینَ * فَأَخَذَتْهُمُ الصَّیْحَةُ بِالْحَقِّ فَجَعَلْنَاهُمْ غُثَاءاً فَبُعْداً لِلْقَوْمٍ الظَّالِمِینَ *

ثُمَّ أَنْشَأْنَا مِنْ بَعْدِهِمْ قَرُوناً آخَرِین ؛(1) «[پیامبر شان] گفت: پروردگارا! مرا در برابر تکذیب های آنان یاری کن. [خداوند] فرمود: به زودی از کار خود پشیمان خواهند شد [اما زمانی که دیگر سودی به حالشان ندارد].

سرانجام صیحه آسمانی آن ها را به حق فرو گرفت. و ما آنان را همچون خاشاکی بر سیلاب قرار دادیم. دور باد قوم ستمگر [از رحمت خدا]. سپس اقوام دیگری را پس از آنان پدید آوردیم.»

2- لشکریان غیر مرئی؛ گاهی خداوند، مؤمنان را با لشکریانی که دیده نمی شوند؛ یعنی ملائکه یاری می کند.

خداوند متعال می فرماید: { إِلاَّ تَنْصُرُوهُ فَقَدْ نَصَرَهُ اللَّهُ إِذْ أَخْرَجَهُ الَّذِینَ کَفَرُوا ثَانِیَ اثْنَیْنِ إِذْهُمَا فِی الْغَارِ إِذْیَقُولُ لِصَاحِبِهِ لاتَحْزَنْ إِنَّ اللَّهَ مَعَنَا فَأَنْزَلَ اللَّهُ سَکینَتَهُ عَلَیْهِ وَ أَیَّدَهُ بِجُنُودٍ لَمْ تَرَوْهَا وَ جَعَلَ کَلِمَةَ الَّذِینَ کَفَرُوا السُّفْلی وَ کَلِمَةُ اللَّهِ هِیَ الْعُلْیَا وَ اللَّهُ عَزِیزٌ حَکِیمٌ ؛(2)

«اگر او را یاری نکنید خداوند او را یاری می کند، آن هنگام که کافران او را [از مکه] بیرون کردند، در حالی که دومین نفر بود [و یک نفر بیشتر همراه نداشت]، آن هنگام که آن دو در غار بودند و او به همراه خود می گفت: غم مخور خدا با ما است.

در این موقع خداوند سکینه [و آرامش] خود را بر او فرستاد، و با لشکرهایی که مشاهده نمی کردید او را تقویت نمود و گفتار [و هدف] کافران را پایین آورد، و سخن خدا [و آیین او] بالا [و پیروز] است، و خداوند عزیز و حکیم است.»

3- رعب و ترس؛ و گاهی نیز خداوند، پیامبران و مؤمنان را با رعب و ترسی که در قلوب دشمنانشان قرار می دهد، نصرت می کند.

خداوند متعال می فرماید: { سَنُلْقِی فِی قُلُوبِ الَّذِینَ کَفَرُوا الرُّعْبَ بِمَا أَشْرَکُوا بِاللَّهِ مَا لَمْ یُنَزِّلْ بِهِ سُلْطَاناً وَ مَأْوَاهُمُ النَّارُ وَ بِئْسَ مَثْوَی الظَّالِمِینَ ؛(3)

«به زودی در دل های کافران به خاطر این که بدون دلیل چیزهایی را بر خدا همتا قرار دادند رعب و ترس می افکنیم، و جایگاه آنان آتش است، و چه بد جایگاهی است جایگاه ستمکاران.»

رعب و ترس برنده ترین اسلحه در معرکه جنگ است. و خداوند، مؤمنان را از این اسلحه بهره مند کرده است.

ب - شروط نصرت نصرت و یاری خداوند دارای شرایطی است که در آیات قرآن کریم به این شروط اشاره شده است؛ از قبیل:

1-صبر و ثبات؛ خداوند می فرماید: { وَ لَنْ تَرْضَی عَنْکَ الْیَهُودُ وَ لاَالنَّصَارَی حَتَّی تَتَّبِعَ مِلَّتَهُمْ قُلْ إِنَّ هُدَی اللَّهِ هُوَالْهُدَی وَ لَئِنِ اتَّبَعْتَ أَهْوَائَهُمْ بَعْدَ الَّذِی جَاءَکَ مِنَ الْعِلْمِ مَالَکَ مِنَ اللَّهِ مِنْ وَلِیٍّ وَ لانَصِیرٍ}؛(4)

«هرگز یهود و نصارا از تو راضی نخواهند شد تا از آیین آنان پیروی کنی. بگو: هدایت الهی تنها هدایت است. و اگر از هوی و هوس های آنان پیروی کنی بعد از آن که آگاه شده ای، هیچ سرپرست و یاوری از سوی خدا برای تو نخواهد بود.»

و نیز می فرماید: { أَمْ حَسِبْتُمْ أَنْ تَدْخُلُوا الْجَنَّةَ وَ لَمَّایَأْتِکُمْ مَثَلُ الَّذِینَ خَلَوْا مِنْ قَبْلِکُمْ مَسَّتْهُمُ الْبَأْسَاءُ وَ الضَّرَّاءُ وَ زُلْزِلُوا حَتَّی یَقُولَ الرَّسُولُ وَ الَّذِینَ آمَنُوا مَعَهُ مَتَی نَصْرُاللَّهِ أَلاَ إِنَّ نَصْرَاللَّهِ قَرِیبٌ ؛(5)

«آیا گمان کردید داخل بهشت می شوید بی آن که حوادثی همچون حوادث گذشتگان به شما برسد؟! همانا که گرفتاری ها و ناراحتی ها به آنان رسیده، و آن چنان معنای تزلزل ناراحت شدند که پیامبر و افرادی که با او بودند گفتند: پس یاری خدا کی خواهد آمد. آگاه باشید، یاری خدا نزدیک است.»

2-حفظ نصرت: از جمله شروط نصرت الهی آن است که مردم اهلیّت نصرت را داشته باشند، به این که آن را حفظ کنند و عدالت را بعد از تحقق نصرت در میان مردم پیاده کنند.

خداوند متعال می فرماید: { اُذِنَ لِلَّذِینَ یُقَاتَلُونَ بِأَنَّهُمْ ظُلِمُوا وَ إِنَّ اللَّهَ عَلَی نَصْرِهِمْ لَقَدِیرٌ * الَّذینَ اُخْرِجُوا مِنْ دِیَارِهِمْ بِغَیْرِ حَقٍّ إِلاَّ أَنْ یَقُولُوا رَبُّنَا اللَّهُ وَ لَوْلا دَفْعُ اللَّهِ النَّاسَ بَعْضَهُمْ بِبَعْضٍ لَهُدِّمَتْ صَوَامِعُ وَ بِیَعٌ وَ صَلَوَاتٌ وَ مَسَاجِدُ یُذْکَرُ فِیهَا اسْمُ

اللَّهِ کَثِیراً وَ لَیَنْصُرَنَّ اللَّهُ مَنْ یَنْصُرُهُ إِنَّ اللَّهَ لَقَوِیٌّ عَزِیزٌ * أَلَّذِینَ إِنْ مَکَّنَّاهُمْ فِی الْأَرْضِ أَقَامُوا الصَّلاَةَ و ءاتَوُا الزَّکَاةَ وَ أَمَرُوا بِالْمَعْرُوفِ وَ نَهَوْا عَنِ الْمُنْکَرِ وَ ِللَّهِ عَاقِبَةُ اْلاُمُورِ}؛(6)

«به کسانی که جنگ بر آن ها تحمیل گردید اجازه جهاد داده شده است، چرا که مورد ستم قرار گرفته اند، و خدا بر یاری آنها توانا است. همانان که به ناحق از خانه و شهر خود به ناحق رانده شده اند، جز این که می گفتند:

پروردگار ما خدای یکتاست، و اگر خداوند بعضی از مردم را به وسیله بعض دیگر دفع نکند، دیر ها و صومعه ها و معابد یهود و نصارا و مساجدی که نام خدا در آن بسیار برده می شود ویران می گردید.

و خداوند کسانی را که یاری او کنند یاری می کند، خداوند قوی و شکست ناپذیر است. همان کسانی که هر گاه در زمین به آن ها قدرت بخشیدیم نماز بر پا می دارند و زکات می دهند و امر به معروف و نهی از منکر می کنند و پایان همه کارها از آن خدا است.»

ج - امتحان مؤمن به عدم نصرت از برخی آیات استفاده می شود که گاهی خداوند متعال مؤمنان را با یاری نکردن امتحان می کند که آیا استقامت دارند و یا اینکه مأیوس شده و پا به فرار می گذارند یا تا پای جان از پیامبرصلی الله علیه وآله و دینش دفاع می کنند.

خداوند متعال می فرماید: { وَلاتَهِنُوا وَلاتَحْزَنُوا وَ أَنْتُمُ الْأَعْلُونَ إِنْ کُنْتُمْ مُؤْمِنِینَ * إِنْ یَمْسَسْکُمْ قَرْحٌ فَقَدْ مَسَّ الْقَوْمَ قَرْحٌ مِثْلُهُ وَتِلْکَ الْأَیَّامُ نُداوِلُهَا بَیْنَ النَّاسِ وَلِیَعْلَمَ اللَّهُ الَّذِینَ آمَنُوا وَ یَتَّخِذَ مِنْکُمْ شُهَدَاءَ وَاللَّهُ لایُحِبُّ الظَّالِمِینَ * وَلِیُمَحِّصَ اللَّهُ الَّذِینَ آمَنُوا وَ یَمْحَقَ الْکَافِرِینَ * أَمْ حَسِبْتُمْ أَنْ تَدْخُلُوا الْجَنَّةَ وَ لَمَّا یَعْلَمِ اللَّهُ الَّذِینَ جَاهَدُوا مِنْکُمْ وَ یَعْلَمَ الصَّابِرِینَ ؛(7)

«و سست نشوید و غمگین نگردید و شما برترید اگر ایمان داشته باشید. اگر [در میدان احد] به شما جراحتی رسید، به آن جمعیت نیز [در میدان بدر]جراحتی همانند آن وارد گردید.

و ما این روزها را در میان مردم می گردانیم، تا افرادی را که ایمان آورده اند بداند [و شناخته شوند]، و [خداوند] از میان شما شاهدانی برگزیند.

و خدا ظالمان را دوست نمی دارد. و تا خداوند افراد باایمان را خالص گرداند، و کافران را به

تدریج نابود سازد. آیا چنین پنداشتید که [تنها با ادعای ایمان] وارد بهشت خواهید شد، در حالی که خداوند هنوز مجاهدان از شما و صابران را مشخص نساخته است؟!».

پاسخ دو سؤال گاهی این چنین سؤال می شود که آیا امام حسین علیه السلام به اهداف قیام و نهضتش رسیده است یا خیر؟

و گاهی پرسش آن است که آیا امام حسین علیه السلام بر دشمن خود از حیث مسائل نظامی پیروز شد یا خیر؟ پیروزی که به دنبال آن سلطه و حکومت باشد؟

پاسخ سؤال اول این است که به طور قطع باید ادعا نمود که حضرت به تمام اهداف خود رسیده و لذا پیروزمندانه از میدان نبرد بیرون آمد.

اما پاسخ دوم: باید گفت که جواب منفی است؛ زیرا در ظاهر، لشکر عمر بن سعد توانست بر لشکر امام حسین علیه السلام غالب شده و جوانان بنی هاشم و حتی خود امام حسین علیه السلام و اصحاب او را به قتل برساند، امری که از حیث نظامی شکستی در ظاهر به حساب می آمد.

اما امام از قیام و نهضتش اهداف دیگری داشت، ایشان در صدد بیداری امت اسلامی بود. امتی که به خواب غفلت فرو رفته و تعلیمات اصیل اسلامی را وارونه فهمیده بود،

و تنها شهادت مظلومانه او می توانست مردم را از آن خواب عمیق غفلت بیدار کند. و لذا مشاهده می کنیم که بعد از شهادت حضرت علیه السلام قیام ها شروع می شود.

از اینجاست که پیامبرصلی الله علیه وآله فرمود: «حسین منّی و أنا من حسین»؛ «حسین از من و من از حسینم.» یعنی دین من وابسته به حسین علیه السلام و قیام او است.

مثلّث سعادت، امتحان، اختیار انسان از طریق امتحان و اختیار است که به سعادت می رسد، و لذا سعادت بدون اختیار معنایی ندارد، همان گونه که بدون ابتلا و امتحان انسان آبدیده نشده، به کمال و سعادت ذاتی خود نمی رسد.

امتحان گاهی فردی و شخصی است و گاهی نیز دسته جمعی و عام که از تمام مجتمع گرفته می شود. مرض، فقر، کفر، اولاد، حیات دنیا، نصرت، فرار از جنگ و … از ابتلائات و موارد امتحان مؤمن است.

در قرآن کریم به مسأله ابتلا و امتحان مؤمن اشاره شده است، آنجا که می فرماید:

{ وَ لَنَبْلُوَنَّکُمْ حَتَّی نَعْلَمَ الْمُجَاهِدِینَ مِنْکُمْ وَ الصَّابِریِنَ ؛(8) «ما همه شما را قطعاً می آزماییم تا معلوم شود مجاهدان واقعی و صابران از میان شما کیانند.»

امتحان امت در قضیه کربلا قضیه کربلا صحنه امتحان بزرگ امت اسلامی بود، همان گونه که حکومت حضرت علی علیه السلام و جنگ هایی که در عصر خلافت او پدید آمد، و نیز صلح امام حسن مجتبی علیه السلام صحنه بزرگ امتحان الهی بود.

که خداوند مسلمانان را با آن امتحان نمود کسانی که به دنبال حق و حقیقت رفته و از امامان معصوم پیروی کردند. و کسانی که به انحراف کشیده شده و از مسیر اهل بیت علیهم السلام دور شدند نیز عملکرد خود را نشان دادند.

سنّت یاری انبیاء با امدادهای غیبی الهی: در مبارزه بسیاری از انبیاء بر علیه ظلم و استبداد همیشه امدادهای غیبی نیز به کمک آنها می آمد، به عنوان مثال در مبارزه حضرت موسی(علیه السلام) بارها عصای ایشان به یاری ایشان آمد.

همچنین آیات و روایات فراوانی گواه این حقیقت اند که پیامبر اسلام(صلی الله علیه وآله) در جنگ های شان با امداد غیبی الهی یاری می شده اند.

به عنوان مثال در آیات ابتدای سوره انفال به جریان یاری مسلمانان در جنگ بدر اشاره شده است؛ در آیه 9 این سوره صراحتا بیان شده است: «إِذْ تَسْتَغیثُونَ رَبَّکُمْ فَاسْتَجابَ لَکُمْ أَنّی مُمِدُّکُمْ بِأَلْفٍ مِنَ الْمَلائِکَةِ مُرْدِفینَ»؛

(بخاطر بیاورید زمانى را که از پروردگار خود استمداد مى ‏کردید، و خداوند درخواست شما را اجابت نمود و فرمود من هزار فرشته پى در پى به یارى شما مى ‏فرستم).

حال سؤالی که به ذهن خطور می کند این است که این امدادهای غیبی چرا در کربلا به کمک امام حسین(علیه السلام) نیامدند؟ آیا اینکه خداوند انبیاء را به وسیله امداد های غیبی و ملائک یاری نمود، ولی امام حسین(علیه السلام) را تنها و بی یاور گذاشت، بی عدالتی نیست؟!

چرا خداوند امام حسین علیه السلام را در روز عاشورا یاری نکرد؟

1) امداد الهی به اندازه «تلاش» انسان ها وجود دارد و پیامبر(صلی الله علیه وآله) نیز همیشه به وسیله امداد های غیبی و ملائک یاری نمی شد:

اولین نکته در بحث مبارزه با ظلم این است که قرار نیست همیشه ظلم از طریق امدادهای غیبی از بین برود؛ بلکه از آنجا که خداوند جریان امور عالم را از راه جریان اسباب و مسببات قرار داده است.

اصل بر این است که خود انسان ها برای مبارزه با ظلم تلاش کنند و با یکدیگر متحد شوند. البته این وعده الهی همیشه پا برجاست که اگر مظلومان برای مبارزه با ظلم تلاش خود را انجام دهند یاری خداوند نیز پشت و پناه آنها خواهد بود.

همان گونه که قرآن مجید در آیه 128 سوره نحل مى فرماید: «إِنَّ اللَّهَ مَعَ الَّذِینَ اتَّقَوْا وَ الَّذِینَ هُمْ مُحْسِنُونَ»؛ (خداوند با پرهیزکاران و نیکوکاران است). نیز در آیه 120 آل عمران مى فرماید:

«وَ إِنْ تَصْبِرُوا وَ تَتَّقُوا لا یَضُرُّکُمْ کَیْدُهُمْ شَیْئاً»؛ (هرگاه شکیبایى و تقوا پیشه کنید مکر مخالفان به شما نمى رسد).

در آیه 51 سوره غافر نیز می خوانیم: «إِنَّا لَنَنصُرُ رُسُلَنَا وَالَّذِینَ آمَنُوا فِی الْحَیَاةِ الدُّنْیَا»؛ (ما یقینا پیامبران خود و کسانى را که ایمان آورده اند، در زندگى دنیا یارى مى دهیم).

در مورد پیامبران الهی نیز امداد الهی همین شرایط را داشته است و اینگونه نبوده است که همیشه از طریق امدادهای غیبی پیروز گردند و هیچ سختی تحمل نکنند.

حتی در مورد پیامبر اسلام(صلی الله علیه وآله) تا زمانی امداد غیبی خداوند به مسلمانان کمک می کرد که خودشان نیز مخلصانه برای پیروزی تلاش کنند؛

اما در جایی که خود مسلمانان از مبارزه دست می کشند و به دنبال هوا و هوس می روند امداد الهی نیز از آنها روی گردان می شود؛ چنانکه در جریان «جنگ احد» طبق وعده خداوند مسلمانان در آغاز پیروز شدند،

ولى سستى و نافرمانى گروهى سبب شکست در پایان کار شد و ده ها مسلمان شهید شدند و پیامبر(ص) و امام علی(علیه السلام) و برخی دیگر از اصحاب نیز به شدت زخمی شدند.

در آیه 152 سوره آل عمران مى خوانیم: خداوند، وعده‏ خود را به شما، [درباره پیروزى]، تحقّق بخشید، ولى سستى و اختلاف و نافرمانى شما در پایان سبب شکست شما شد و تقصیر از شما بود نه خلف وعده از سوى خدا. (9)

«وَلَقَدْ صَدَقَکُمُ اللَّهُ وَعْدَهُ إِذْ تَحُسُّونَهُم بِإِذْنِهِ ۖ حَتَّىٰ إِذَا فَشِلْتُمْ وَتَنَازَعْتُمْ فِی الْأَمْرِ وَعَصَیْتُم مِّن بَعْدِ مَا أَرَاکُم مَّا تُحِبُّونَ ۚ مِنکُم مَّن یُرِیدُ الدُّنْیَا وَمِنکُم مَّن یُرِیدُ الْآخِرَةَ ۚ ثُمَّ صَرَفَکُمْ عَنْهُمْ لِیَبْتَلِیَکُمْ ۖ

وَلَقَدْ عَفَا عَنکُمْ ۗ وَاللَّهُ ذُو فَضْلٍ عَلَى الْمُؤْمِنِینَ»؛ (خداوند، وعده خود را به شما، [درباره پیروزى بر دشمن در اُحُد،)] تحقّق بخشید؛ در آن هنگام که دشمنان را به فرمان او، به قتل مى رساندید؛

تا این که سست شدید؛ و در کار [حفظ سنگرها] به نزاع پرداختید؛ و بعد از آن که خداوند آنچه را دوست مى داشتید (از غلبه بر دشمن) به شما نشان داد، نافرمانى کردید. بعضى از شما، خواهان دنیا بودند؛ و بعضى خواهان آخرت.

سپس خداوند شما را از غلبه بر آنان بازگرداند؛ [و پیروزى شما به شکست انجامید؛] تا شما را بیازماید. و او شما را بخشید؛ و خداوند نسبت به مؤمنان، داراى احسان و بخشش است).

2- انبیاء و اولیاء بوسیله مصائب «امتحان» می شوند و به تناسب رنجی که تحمل می کنند «ترفیع درجه» پیدا می کنند: خداوند متعال بنابر حکمت خویش انسان را در جهان آفرینش خلق کرده تا با «اختیار» و قدرت انتخاب خود مسیر «کمال» را بپیماید و به «سعادت ابدی» برسد.

در مسیر رسیدن به چنین هدف والایی، خداوند انسان را به آزمون های مختلف می آزماید تا انسان هایی که اعمال برتری دارند، شناسایی گردند و «جایگاهی متناسب» با آن اعمال بیابند.

گرفتار شدن به مصائب نیز در راستای آزمایش و امتحان انسان ها می باشد و در این بین امتحان هاى اولیاى خدا سخت و سنگین تر است؛ «هر که در این بزم مقرب تر است *** جام بلا بیشترش می دهند».(10)

در روایتی از امام صادق نیز در این باره می خوانیم: «أَشَدُّ النَّاسِ بَلَاءً الْأَنْبِیَاءُ، ثُمَّ الْأَوْصِیَاءُ، ثُمَّ الْأَمَاثِل ‏فَالْأَمَاثِل»(11)؛(سخت ترین مردم به لحاظ بلا و گرفتاری پیغمبرانند پس از آنان اوصیای خدا و سپس به ترتیب صالحان از مردم هستند).

البته انبیاء و اولیاء به تناسب بلا و گرفتاری که تحمل می کنند «ترفیع درجه» نیز خواهند داشت؛ چنانکه از رسول مکرم اسلام(صلی الله علیه وآله) نقل شده است که فرمود:

«إِنَّ عَظِیمَ الْبَلَاءِ یُکَافَأُ بِهِ عَظِیمُ الْجَزَاء»(12)؛ (حقیقتا بلاى بزرگ به اجر بزرگ پاداش داده مى ‏شود).امام حسین(علیه السلام) نیز با وجود امکان امداد الهی حاضر به تحمل سختی ها شد و به همین دلیل به بالاترین درجات دست پیدا کرد.

3- قرار نیست ظالمان همیشه با امداد غیبی از بین بروند: نکته دیگر درباره مجازات ظالمان بوسیله امداد غیبی این است که اگر هر عمل ظالمانه ای، بلافاصله و به صورت فوری، جزا داده شود،

هیچ کس جرأتی برای بروز اراده واقعی و ظهور باطنش نخواهد داشت و با پدید آمدن حالتی شبیه به جبر، اختیار و جسارت هر کس برای انتخاب آزادانه اعمال از بین خواهد رفت و مجالِ کامل شدنِ حجتِ روز جزا فراهم نخواهد آمد.

از طرفی خداوند گاهی به ظالمان فرصت می دهد و این امر در واقع زمینه بیشتر و سنگین تر شدن عذاب اخروی آنها را مهیا می کند.

این همان موضوعی است که در ادبیات دینی به «سنت استدراج» و «امهال»؛ (مهلت دادن) معروف است. قرآن کریم در آیه 178 سوره آل عمران به همین سنت الهی اشاره کرده و می فرماید:

«وَ لا یَحْسَبَنَّ الَّذینَ کَفَرُوا أَنَّما نُمْلی‏ لَهُمْ خَیْرٌ لِأَنْفُسِهِمْ إِنَّما نُمْلی‏ لَهُمْ لِیَزْدادُوا إِثْماً وَ لَهُمْ عَذابٌ مُهینٌ»؛

(آنها که کافر شدند [و راه طغیان پیش گرفتند] تصوّر نکنند اگر به آنان مهلت مى ‌دهیم به سودشان است. ما به آنان مهلت مى ‏دهیم براى این که بر گناهان خود بیافزایند و براى آنها عذاب خوارکننده ایست).

حضرت زینب(علیها السلام) نیز در شام و در پاسخ به یزید و یزیدیان که از جنایات خود خوشحال بودند به همین آیه استدلال کردند.(13)

مهمتر از همه اینها امتحانی است که مدعیان حق و ظلم ستیزی باید از سر بگذرانند؛ چرا که آنها نیز از قدرت و اختیار لازم برخوردار هستند و تکلیف و حجّت برایشان مشخص شده است؛

اگر قرار باشد ظالمان را خدا نابود کند طرف مقابل آنها برای چه آفریده شده اند؟! کربلا و عاشورا نیز فرصت آزمودن مسلمانان مدعی آن جامعه بود که بیشتر آنها رفوزه شدند.

4- روایاتی وجود دارد که نصرت ملائک الهی در کربلا به یاری امام حسین(ع) آمد ولی ایشان نپذیرفت: در صحنه کربلا با اینکه کوفیان خلف وعده کردند و با تبعیت از هوا و هوس امام حسین(علیه السلام) را تنها گذاشتند، اما اینگونه نبود که امداد الهی به کمک امام حسین(علیه السلام) نیامده باشد.

در منابع اسلامی، درباره کمک و نصرت الهی به ایشان روایاتی آمده است، برای نمونه امام صادق(علیه اسلام) فرمودند:

«چون امام حسین(علیه السلام) با عمر بن سعد تلاقى نمودند و جنگ بر پا شد، خداوند نصرت خود را فرو فرستاد تا آن جا که بر سر حسین(علیه اسلام) سایه گسترد،

و آن گاه امام مخیر شد بین پیروزى بر دشمنانش و بین ملاقات و لقاى پروردگارش، او لقاى پروردگارش را برگزید».(14) یا در روایت دیگری از امام صادق(علیه اسلام) آمده است:

«چهار هزار فرشته نازل شدند تا همراه امام حسین(علیه السلام) بجنگند، ولی به آنان اجازه جنگیدن داده نشد. دوباره اذن گرفتند و فرود آمدند و این وقتی بود که امام حسین(علیه السلام) شهید شده بود...».(15)

ضمن اینکه زنده ماندن امام سجاد(علیه السلام) و همچنین اتفاقاتی که در شام افتاد و باعث شد مظلومیت امام حسین(علیه السلام) از طریق خطبه های امام سجاد(علیه السلام) و حضرت زینب(علیها السلام) به جهانیان ثابت شود،

خود نمونه ای از «امداد الهی» است؛ لذا می بینیم امام حسین(علیه اسلام) با اینکه در ظاهر شکست خوردند اما در حقیقت پیروز شدند.

قیام‏هاى خونین پس از حادثه عاشورا نیز سند گویای این حقیقت اند که پیروز حقیقی کربلا امام حسین(علیه السلام) و یاران ایشان بودند.(16)

5- اگر امام پیروزی ظاهری از طریق معجزه - که برای مردم عادی مقدور نیست - را می پذیرفت، دیگر نمی توانست برای بشریت نقش الگو را ایفا نماید: امام حسین(علیه السلام) پیروزی حقیقی آن هم با تحقق حکمت های الهی را بر پیروزی ظاهری از طریق معجزه و امدادهای غیبی برگزیند،

لذا هم میان مسلمانان و هم در میان آزادی خواهان غیر مسلمان، جایگاه بلندی یافت که با این شهادت مظلومانه، معنا و الگویی والا از ایمان و عشق به پروردگار را به جهانیان ارائه نمود و موجب شد .

تا جریان ماندگار و پایداری را همراه با جان فشانی ها در راستای حفظ آموزه های وحیانی و ظلم ستیزی ایجاد نماید.

اینکه در واقعه منحصر به فرد کربلا حضرت سیدالشهدا(علیه اسلام) از امداد های الهی استفاده نکرد، (در حالی که بدون شک امام توان و قدرت داشت که با معجزه و قدرت ولایی که از طرف خداوند داشت، بر دشمنان غلبه پیدا نماید.

و حتی نیازی به کمک ملائکه نیز نداشت)، مربوط به معرفت والای امام است. ایشان با هدایت الهی حکمت های فراوانی را مد نظر داشته اند؛

اگر پیروزی ظاهری حاصل می ‌شد، دیگر امام حسین(علیه اسلام) برای بشریت نقش پیشوا و الگو را ایفا نمی ‌کرد. اگر از معجزه استفاده کرده بود - در حالیکه معجزه برای مردم عادی مقدور نیست - انگیزه های مردمی برای قیام در برابر ظالمان به خاموشی می گرائید.

اما قیام امام حسین(علیه اسلام) آن هم در شرایط سخت و جنگ نابرابر، بهترین الگوی جنبش های عدالت طلبی، ظلم ستیزی و آزادی خواهی در جهان شد،.

تا حدی که نه تنها شیعیان بلکه بسیاری از آزادی خواهان جهان مانند گاندی (رهبر موفق هندی ها) و محمدعلی جناح (رهبر موفق پاکستان) و ... نیز امام حسین(علیه السلام) را الگوی خود قرار دادند و در اهداف خود موفق شدند.(17)

این قیام به جهت تحمل مصائب و مشکلات دشوار اهل بیت در صحنه کربلا، از نظر بُعد تربیتی نیز مهم است؛ زیرا عملکرد صحیح حضرت سیدالشهدا(علیه اسلام)،

یاران و خانواده وی در مقابل این مصائب، الگوی مناسبی برای شکیبایی دیگر مومنان می باشد و آنان با الگوگیری از آن حضرات و ذکر این مصایب، دشواری ها را راحت تر تحمّل کرده و در مقابل آن صبر پیشه می کنند.

6- اولیاء الهی نوع مرگ خود را شهادت در راه خدا انتخاب می کنند. حیات برای انسان های دنیاگرا زنده ماندن است. خیال می کنند اگر خدا کسی را بخواهد یاری کند فقط باید او را از مرگ نجات دهد. در حالیکه همه می میرند. کسی در دنیا ماندنی نیست. اما اولیاء الهی نوع مرگ خود را شهادت در راه خدا انتخاب می کنند.

امام حسین علیه السلام خود به استقبال مرگ عاشقانه رفت. همه هست و نیست خود را در طبق اخلاص گذاشت تا برای بقاء دین الهی هزینه کند.

برای نجات دین راهی به جز فداشدن خود و اهل و عیال نیست. خدا، امام حسین را یاری کرد و فداکاری او را پذیرفت و محبت او را در دل‌ها قرار داد.

بقاء دین اسلام مرهون ایثار و فداکاری امام حسین است. امام نشان داد که مرگ با عزت بهتر از زندگی در ذلت است و آزادگان جهان هرگاه خواستند از خود رفع ستم کنند، الگوی خود را امام حسین علیه السلام قرار دادند.

نباید مقیاس سنجش ما در ارزیابى مفهوم پیروزى محدود باشد، پیروزى تنها دشمن را به عقب راندن و چند روز حکومت به دست گرفتن نیست.

برتری مکتب و پیروزی در هدف نیز خود پیروزی است. الگو شدن یک مجاهد شهید براى نسلهاى موجود و آینده، عزت و سربلندى در نزد همه آزادگان جهان و جلب خشنودى و رضایت خدا نیز پیروزی است.

آیا ابراهیم(علیه السلام) که در آتش افکنده شد، از عقیده و دعوت خویش دست کشید؟ او در حالى که در داخل آتش افکنده شده بود، نصرت الهى شامل حالش بود.

در واقع دشمن او شکست خورده بود، که نتوانست با همه تهدیدها و آزارها، وى را از عقیده و مرامش باز دارد، بلکه آیینش گسترش یافت.(18)

گر دید خود را وسیع تر و افق فکر خود را بازتر کنیم و ارزشهاى واقعى را در نظر بگیریم پاسخ این سوال مشخص می شود.

سید قطب در تفسیر فى ظلال القرآن در این مورد سخنى دارد که شاهد ارزنده ‏اى بر این مقصود است. او قهرمان میدان کربلا حسین(علیه السلام) را مثال مى ‏زند و چنین مى‏ گوید:

«حسین (رضوان اللَّه علیه) در چنان صحنه بزرگ از یک سو، و دردناک از سوى دیگر، شربت شهادت نوشید، آیا این پیروزى بود یا شکست؟! در مقیاس کوچک و صورت ظاهر شکست بود، اما در برابر حقیقت خالص و مقیاسهاى بزرگ پیروزى عظیمى به شمار مى ‏آید.

براى هر شهیدى در روى زمین قلوب پاک انسانها مى ‏لرزد، عشق و عواطف را برمى ‏انگیزد، و غیرت و فداکارى را در نفوس به جنب و جوش مى‏ آورد،

همانگونه که حسین (رضوان اللَّه علیه) چنین کرد. این سخنى است که هم شیعیان و هم غیر شیعیان از سائر مسلمین، و هم گروه عظیمى از غیر مسلمانان در آن متفق و هم عقیده ‏اند.

چه بسیار شهیدانى که اگر هزار سال زنده مى ‏ماندند نمى ‏توانستند به مقدار شهادتشان عقیده و مکتب خود را یارى کنند، و قدرت نداشتند این همه مفاهیم بزرگ انسانى را در دلها به یادگار گذارند.

و هزاران انسان را با آخرین سخنان خود که با خونشان مى ‏نویسند به کارهاى بزرگ وادار کنند. آرى این سخنان و خطبه‏ هاى آخرین که با خط خونین نوشته شده است پیوسته زنده مى‏ ماند، و فرزندان و نسلهاى آینده را به حرکت در مى‏ آورد، و اى بسا تمام تاریخ را در طول قرون و اعصار تحت تاثیر خود قرار مى‏ دهد».(19)

ما شیعیان همه سال با چشم خود آثار حیات امام حسین عزیز (علیه السلام) و دوستان شهیدش را در کربلا مى ‏بینیم که جلسات سوگوارى آنها سرچشمه چه جنبشهاى عظیمى مى ‏شود؟

! ما با چشم خود شاهد و ناظر حرکت میلیونها نفر مسلمان بیدار در ایام عاشوراى حسینى براى ریشه کن ساختن کاخ ظلم و استبداد و استعمار بودیم.

ما با چشم خود دیدیم که این نسل فداکار که درس خویش را در مکتب امام حسین (علیه السلام) و مجالس یادبود و ایام عاشوراى او خوانده بود چگونه با دست خالى از هر گونه سلاح قدرتمندترین سلاطین جبار را از تخت خود پائین کشیده ‏اند.

آرى ما با چشم دیدیم چگونه خون حسین در عروق آنها به جریان افتاد و تمام محاسبات سیاسى و نظامى ابرقدرتها را بر هم زد.

آیا این پیروزى حسین (علیه السلام) و یارانش نبود که توانستند بعد از 13 قرن چنان قدرت ‏نمایى کنند؟(20)

نتیجه: در پاسخ به سوال: چرا خداوند امام حسین علیه السلام را در روز عاشورا یاری نکرد؟ می گوئیم. اولا: قرار نیست همیشه ظلم از طریق امدادهای غیبی از بین برود؛ بلکه از آنجا که خداوند جریان امور عالم را از راه جریان اسباب و مسببات قرار داده است، اصل بر این است که خود انسان ها برای مبارزه با ظلم تلاش کنند.

اگر قرار باشد ظالمان را خدا نابود کند طرف مقابل آنها برای چه آفریده شده اند؟! کربلا و عاشورا نیز فرصت آزمودن مسلمانان مدعی آن جامعه بود که بیشتر آنها «رفوزه» شدند.

ثانیا: انبیاء و اولیاء بوسیله مصائب «امتحان» می شوند و به تناسب رنجی که تحمل می کنند، «ترفیع درجه» پیدا می کنند؛ «هر که در این بزم مقرب تر است *** جام بلا بیشترش می دهند».

ثالثا: اگر هر عمل ظالمانه ای، بلافاصله جزا داده شود، هیچ کس جرأتی برای بروز اراده واقعی و باطنش نخواهد داشت و با پدید آمدن حالتی شبیه به جبر، اختیار و جسارت هر کس برای انتخاب آزادانه اعمال از بین خواهد رفت و مجالِ کامل شدنِ «حجّت» روز جزا فراهم نخواهد آمد.

رابعا: روایاتی وجود دارد که نصرت ملائک الهی در کربلا به یاری امام حسین(ع) آمد ولی ایشان نپذیرفت و بین پیروزى بر دشمنانش و لقاى پروردگارش، لقاى پروردگارش را برگزید.

خامسا: اگر امام پیروزی ظاهری از طریق معجزه را می پذیرفت، دیگر نمی توانست برای بشریت نقش «الگو» را ایفا نماید.

پی نوشت: 1- سوره مؤمنون، آیات 39-42. 2- سوره توبه، آیه 40. 3- سوره آل عمران، آیه 151. 4- سوره بقره، آیه 120. 5- سوره بقره، آیه 214. 6- سوره حج، آیات 39-41. 7- سوره آل عمران، آیات 139-142. 8- سوره محمّدصلی الله علیه وآله، آیه 31. 9. پیام قرآن، مکارم شیرازی، ناصر، دار الکتب الاسلامیه‏، تهران، 1386 هـ ش، چاپ نهم‏، ج ‏4، ص443. 10. انوار هدایت، مجموعه مباحث اخلاقى، مکارم شیرازی، امام على بن ابى طالب(علیه السلام‏)، قم، 1390 هـ ش، چاپ اول‏، ص 84. 11. الکافی، محمد بن یعقوب‏ کلینى، دار الکتب الإسلامیة، تهران‏، سال 1407 هـ ق، چاپ چهارم، ج 3، ص 634. 12. بحارالانوار، مجلسی، محمدباقر بن محمدتقی، دار احیاء التراث العربی، بیروت، 1403هـ ق، چاپ دوم، ج ‏45، ص 133. 13. لهوف، سید بن طاووس، ترجمه میر ابوطالبی، سید ابوالحسن، انتشارات دلیل ما، قم، 1380 هـ ش، چاپ اول، ص 188-189. 14. امالی، ابن بابویه، محمد بن على‏، ترجمه کمره ای، محمد باقر، اسلامیه، تهران، 1376 هـ ش، چاپ ششم، ص 638. 15. این روایت در «کافی» مرحوم کلینی نیز آمده است: «...أَنَّ الْمَلَائِکَةَ سَأَلَتِ اللَّهَ فِی نُصْرَتِهِ فَأَذِنَ لَهَا وَ مَکَثَتْ تَسْتَعِدُّ لِلْقِتَالِ وَ تَتَأَهَّبُ لِذَلِکَ حَتَّى قُتِلَ فَنَزَلَتْ وَ قَدِ انْقَطَعَتْ مُدَّتُهُ وَ قُتِلَ...»؛ الکافی، کلینى، محمد بن یعقوب بن اسحاق‏، دار کتب الإسلامیة، تهران، 1407 هـ ق، چاپ چهارم، ج 1، ص 283 و 284. 16. ر.ک: عاشورا ریشه‏ ها، انگیزه ‏ها، رویدادها، پیامدها، مکارم شیرازى، ناصر، مدرسه امام علی بن ابی طالب(علیه السلام)، قم،‏ 1387 هـ ش، چاپ پنجم، ص 665-676. 17. همان، ص 663. 18. فی ضلال القرآن، سید بن قطب بن ابراهیم شاذلی، دارالشروق، قاهره/ بیروت، 1412هـ.ق، ج 5، ص 3086. 19.فی ضلال القرآن، سید بن قطب بن ابراهیم شاذلی، دارالشروق، قاهره/ بیروت، 1412هـ.ق، ج 5، ص 3086. 20.تفسیر نمونه، همان، 1374 هـ.ش، ج‏20، ص 130 و 131.


چاپ   ایمیل