اثرات اعتقاد به بدا

(مدت زمان لازم جهت مطالعه: 3 - 6 دقیقه)

236cاعتقاد به بداء، فواید بسیاری دارد که برخی از آن ها بدین شرح است:

  1. اعتقاد به بداء، آینده نگری و بلندهمتی انسان را افزایش می دهد و او را به برنامه ریزی و تلاش برای تغییر معادلات و رهایی از موانع وامی دارد.

  2. علامه مجلسی نیز سه فائده برای بداء ذکر کرده است:

الف: خدا به وسیلۀ بداء، لطف خود به بندگانش را به رخ آن دسته از فرشتگان می کشد که لوح را می نویسند و از مفاد آن مطلع هستند. همچنین بندگانش را به آنچه که در این دنیا سزاوارند، می رساند و بدین وسیله، معرفت آن ها را افزون می سازد.

ب: بندگان به واسطه اخباری که پیامبران و امامان علیهم السلام به آن ها می دهند، می فهمند که کردار نیک و بد آن ها، چه تأثیری در زندگی دنیوی شان دارد. این موضوع، آن ها را به انجام کارهای خوب و دست کشیدن از کردار بد، تشویق می کند.

ج: هر گاه پیامبران و امامان علیهم السلام، برخی از مطالب لوح محو و اثبات را به مردم اطلاع دهند، سپس بداء حاصل شود و خلاف آن را بازگو کنند، مردم باید

آن را بپذیرند. این مسأله، باعث تشدید تکلیف آن ها می شود و لطف بیشتری شامل حال شان می گردد و پاداش شان فزونی می یابد. شکی نیست که آن ها به خاطر تسلیم شدن و پذیرفتن این موضوع، پاداش می گیرند.(1) همچنین موجب بیشتر شدن امید و ایجاد انگیزش در آنان، برای توبه کردن و انجام کارهای خوب و پافشاری بر دعا می گردد.

آثار اعتقاد به نبود بداء اعتقاد به نبود بداء، آثار منفی بسیاری دارد:

  1. انسان را به تنبلی و درماندگی می کشاند و نشاط و نیروی زندگی را از او می گیرد؛ به نحوی که به یک عنصر غیر فعال و بی اثر تبدیل می شود.

  2. انسان را به افسردگی مرگ بار و سرخوردگی و کسالت روحی و ناامیدی از رحمت خداوند می کشاند.

  3. انسان را به این باور می رساند که خداوند سبحان، از هر گونه تصرفی ناتوان است و هیچ کاری نمی تواند انجام دهد. با چنین باوری، انگیزۀ ایجاد ارتباط با خدا و بندگی در برابر او را از دست می دهد؛ چون با خود می اندیشد: «چرا با او ارتباط برقرار کنم؟ چرا نیازهایم را از او بخواهم و جهت برطرف شدن مشکلاتم، به او متوسل شوم؟ چرا برای شفای بیماری و زیاد شدن روزی و چیزهای دیگر،از او خواهش کنم؟». او کم کم از چنین خدایی، احساس بی نیازی می کند و برای ارتباط با خدا، هیچ توجیهی نمی یابد. به همین خاطر، خود را مکلف به تحصیل رضایت خدا نمی بیند و ملتزم به رعایت حدود شرعی و ایمانی نمی داند؛ چرا که با بی اثر شدن اوامر و نواهی، التزام به آن ها نیز معنای خود را از دست می دهد.

  4. اعتقاد به نبود بداء، باعث می شود که ایمان به غیب نیز بی معنا گردد؛ چرا که انسان از عالم غیبی که پویا و کارساز و اثرگذار است، وارد عالم غیبی خشن و کوبنده می شود که او را در زندگی بشری، به رکود و سستی وامی دارد. اعتقاد به نبود بداء، مساوی با اعتقاد به جبر الهی است که چنین آثار منفی و مخربی را به همراه دارد.

ناآگاهان از بداء بسیاری از افراد شیعه و غیر شیعه، آگاهی درستی از بداء ندارند؛ ولی طبق فطرت خود عمل می کنند و فطرت نیز آن ها را به همان راهی می برد که پذیرندگان این حقیقت فطری، در آن گام نهاده اند. البته ایرادی ندارد که فردی به واسطه بی اطلاعی، اعتقادی به این حقیقت نداشته باشد یا توجهی بدان ننماید؛ ولی بی اطلاعی و بی توجهی به این امر، موجب محرومیت از الطاف و فوائدی می شود که خدا برای کسانی در نظر گرفته است که به بداء توجه دارند و با شناخت کافی نسبت به جزئیاتش، به آن معتقدند.

بنا بر این، کسانی که بداء را انکار می کنند و می گویند که «اعتقاد به بداء، جهل الهی را در بر دارد و خدا را متهم می سازد که قبلاً موضوعی را نمی دانسته و بعداً بدان علم پیدا کرده است»، اینان حقیقت بداء را نفهمیده اند و نمی دانند که آنچه در لوح محو و اثبات نوشته می شود، موافق حکمت و به اقتضای سنت تکوین وبر اساس نظام علیت است و در آن، موانع و مقتضیاتی همچون صدقه و دعا و شفاعت که به وسیله اعمال اختیاری انسان پیش می آید، در نظر گرفته نمی شود؛ همچنان که در آیۀ قرآن، به این قاعده اشاره شده است: «إِنَّ اللهَ لاَ یُغَیِّرُ مَا بِقَوْمٍ حَتَّی یُغَیِّرُوا مَا بِأَنْفُسِهِمْ؛(2) خدا سرنوشت هیچ قومی را دگرگون نمی کند، مگر آنچه را که در درون دارند، دگرگون سازند».

نکته پایانی علم غیب ائمه صلوات الله علیهم از خدا گرفته شده است و به او بازمی گردد. پس معنا ندارد که بگوییم: «اعتقاد به بداء، به این معنا است که امامان، عالم تر و آگاه تر از خدا هستند؛ چون خدا نمی داند و ائمه می دانند». این سخن، به دلایلی باطل است:

الف: خداوند متعال، همه غیب ها را می داند. بداء، به معنای آشکار شدن یک موضوع برای خدا نیست؛ بلکه به معنای آشکار شدن موضوع در صفحه وجود و واقع است. به این آیه بنگرید: «لِنَعْلَمَ أَی الْحِزْبَیْنِ أَحْصَی لِمَا لَبِثُوا أَمَدًا؛(3) برای این که بدانیم کدام یک از دو گروه، حساب مدت درنگ [و خوابشان] را بهتر می شمارد». در این آیه، خدا از موضوع آگاهی دارد، اما می خواهد علم خود را در صفحه وجود، آشکار سازد. پس اعتقاد به بداء، نسبت جهل به خدا را در پی ندارد.

ب: امامان و پیامبران علیهم السلام علم غیب را از رسول خدا صلی الله علیه و آله می گیرند و او نیز در مرتبه خود، از خداوند دریافت می کند. پس درست نیست که گفته شود: «آنان آگاه تر از خدا هستند».

ج: بداء، خبر دادن از مقتضای سنت های الهی و خبر ندادن از موانع و شرایط شکل گیری آن مقتضیات است. پس اگر مانعی به وجود بیاید یا شرط تأثیر مقتضی، تحقق نیابد، معلوم می شود که آنچه در لوح محفوظ نوشته شده است، با آنچه که در لوح محو و اثبات وجود دارد، متفاوت می باشند؛ زیرا محتویات لوح محفوظ، همان چیزی است که حتماً تحقق پیدا می کند، ولی محتویات لوح محو و اثبات، همان سنت های الهی است که اقتضای وجود دارد، اما موانع و شرایط آن، لحاظ نشده است. پس اگر شرایط محقق شود و مانعی در کار نباشد، محتویات این دو لوح، با هم تطابق می یابند؛ اما در صورت فقدان شروط یا وجود موانع، با هم اختلاف پیدا می کنند. البته همه این ها، به تدبیر خود خداوند و بر اساس مصلحت عالم هستی و موافق با حکمت او صورت می پذیرد. و الصلاه و السلام علی عباده الذین اصطفی محمد و آله.

1- ر.ک: سفینه البحار، ماده بداء 2- . سوره رعد، آیه 11. 3- . سوره کهف، آیه 12


چاپ   ایمیل