جایگاه توسل در سیره پیامبر اسلام (ص)

(مدت زمان لازم جهت مطالعه: 6 - 11 دقیقه)

آیا توسل مشروع است و مصداق خواستن از غیر خدا که شرک باشد نیست؟ آیا توسل در زمان پیامبر و اهل بیت نیز بوده است؟یکی از نقدهایی که صاحبان تفکر تکفیری بر شیعه و همچنین اهل سنت می کنند در مساله توسل است. بدین معنا که توسل را مصداق طلب کردن از غیر خدا می دانند و یا به عبارت دیگر ادعا می کنند کسانی که متوسل می شوند برای خدا شریک قائل می شوند.

کتاب های متعددی دراین باره نوشته شده که مشروعیت توسل و سابقه توسل را در زمان پیامبر و حتی سیره صحابه ثابت کرده است .

پاسخ اینان را در دو مرحله می توان بیان کرد

اول بحث عقلی: بدین صورت که اگر خواستن از غیر خدا شرک باشد پس انسان نباید از هیچ ابزار و وسیله ای برای رفع نیازهای روزمره خود استفاده کند. مثلا کسی که گرسنه است و برای رفع گرسنگی از غذا استفاده می کند یعنی برای خدا شریک قائل شده است؟ و باید رفع گرسنگی اش را از خدا بخواهد و لب به غذا نزند؟ اگر کسی در جاده بنزین ماشینش تمام شده است و از رهگذران کمک می خواهد دچار شرک شده است چون از غیر خدا کمک خواسته است؟ و. ... آیا وقتی می گوییم باران از ابر می بارد این سخن خلاف توحید است که بگوییم خدا باران را نازل می کند؟ و بسیاری از مثال ها وسوال های دیگری که اگر جواب این گروه بدان ها مثبت باشد خودشان قبل از هر کسی در معرض اتهام شرک خواهند بود. اما جواب این است که بله اگر کسی نگاه استقلالی به هر چیزی داشته باشد و غذا را سبب اصلی رفع گرسنگی و مردم را سبب اصلی تامین نیازهای خود و. .. بداند این خلاف توحید است چرا که طبق عقیده توحید هیچ سببی در عالم هستی استقلالی از خود ندارد و در طول اراده خداست اگر غذا از ما رفع گرسنگی می کند اگر کسی در جاده به ما کمک می کند و اگر باران از ابر می بارد در همه این ها سبب اصلی خداست و خداست که سبب ساز است و از طریق اسباب نیازهای ما را بر آورده می کند. پس تفاوت نگاه توحیدی و شرک آلود در نوع نگاه به اسباب است. بنابراین وقتی ما به پیامبر یا اهل بیت متوسل می شویم نگاه مستقل به اینان نداریم بلکه اینها در طول اراده خدا هستند نه در عرض اراده خدا.

شاید کسی از اینان اشکال کند که بله بت پرستان هم بت ها را واسطه بین خود و خدا قرار داده بودند و نگاه استقلالی به بت ها نداشتند. جواب این است که فرق است بین چیزی که واقعا واسطه است و چیزی که واسطه ساختگی است. واسطه قرار دادن بت ها بین خود و خدا مانند این است که کسی خاک بخورد و توقع رفع تشنگی داشته باشد و مشخص است که در خاک خاصیت رفع تشنگی نیست. بر خلاف آب که آن را وسیله رفع تشنگی قرار می دهیم چرا که در آب چنین خاصیتی هست.

حال سوال این است که آیا پیامبر و اهل بیت ایشان واقعا واسطه هستند یا واسطه های ساختگی هستند؟ جواب این سوال را می توان در منابع متعدد حتی از منابع اهل سنت یافت و حتی در سیره خلفا نیز می توان دید. که مرحله دوم از پاسخ است و به صورت نقلی بیان می شود.

دوم: بحث نقلی: در منابع متعدد از منابع اهل سنت به توسل حتی از جانب خلفا و یا عائشه می توان رسید که ما به دو نمونه از این منابع اشاره می کنیم:

1. از عثمان بن حنیف روایت شده است: مرد نابینایی خدمت پیامبر اکرم (ص) آمد و گفت: ای رسول خدا، از خدا بخواه که به من عافیت دهد.

پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله در جواب فرمودند:

«ان شئت دعوت و ان شئت صبرت فهو خیر، فقال فادعه فامره ان یتوضأ فیحسن وضوئه ویصلی رکعتین و یدعوالله بهذا الدعا: اللهم انی اسئلک واتوجه الیک بنبیک نبی الرحمة یا محمد انی اتوجه بک الی ربی فی حاجتی لتقضی اللهم اشعفه فیّ؛اگر خواستی دعا می کنم و اگر خواستی صبر کن و صبر برای تو بهتر است؛ گفت: دعا بفرما. پیامبر به او دستور داد: با دقت وضویی نیکو بگیر و دو رکعت نماز بخوان و بعد از آن چنین دعا کن:

خدایا! از تو می خواهم به وسیله پیامبرت که پیامبر رحمت است و به سوی تو متوجه می شوم تا حاجتم برآورده شود. خداوندا! او را شفیع من قرار بده.» (2)

ابن حنیف گوید: «فوالله مافرقنا وطال بنا الحدیث حتی دخل علینا لم یکن به ضر؛ به خدا سوگند، ما متفرق نشده بودیم و سخنی طول نکشیده بود که آن مرد بر ما وارد شد، در حالی که گویا هیچ آفتی در او نبود.»

ابن ماجه و حاکم این روایت را صحیح دانسته اند.(3)

مضمون حدیث بسیار روشن است و جای هیچ گونه توجیه و تأویل نیست. پیامبر اکرم(ص)، خود، دعا نفرموده، بلکه به او آموخته است که چگونه به پیامبر توسل جوید و از خداوند منان بخواهد. آن فرد نیز رسول اکرم(ص) را وسیله تقرب خود به خدا قرار داده است.

همه دانشمندان دربارة سند حدیث مذکور متفق القول اند که روایتی صحیح است. حتی مؤسس وهابیت ـ ابن تیمیه ـ رفاعی، صاحب کتاب التوصل الی حقیقة التوسل و تمام مفسران اهل سنت، من جمله رشیدرضا و مراغی که مداحان ابن تیمیه اند، این روایت را صحیح دانسته اند، اما چون سند حدیث خدشه ناپذیر بوده است، دست به تأویل زده اند. ابن تیمیه، رفاعی، رشیدرضا و مراغی می نویسند که روایت صحیح است، ولی نابینا به دعای رسول متوسل شده است؛ لذا این روایت دلیل بر جواز توسل به شخص رسول خدا(ص) و اولیای الهی نیست؛ زیرا مرد نابینا از رسول خدا دعا خواسته بود و رسول اکرم به او دعا آموخت و نه توسل به خود را.

آیت الله جعفرسبحانی در پاسخ به این شبهه می گوید: اگر این حدیث را به دست فردی آشنا به زبان عربی بدهید که ذهنش از مناقشات وهابیها در مسئله توسل به کلی خالی باشد و از او بپرسید پیامبر اکرم(ص) در دعایی که به نابینا تعلیم فرمود، چه دستوری داد و او را در استجابت دعای خود چگونه ارشاد کرد، به شما پاسخ خواهد داد: پیامبر اکرم(ص) به او تعلیم داد که پیامبر رحمت را وسیله خود قرار دهد و به او توسل بجوید و از خدا بخواهد که خداوند حاجت او را برآورده سازد. این مطلب از جمله های زیر به خوبی استفاده می شود:

الف. «اللهم انی اسئلک و اتوجه الیک بنبیک؛ بارالها، از تو مسئلت می کنم و روی می آورم به تو به وسیله پیامبرت.» در اینجا مراد خود نبی است، نه دعای نبی و تصور اینکه مقصود دعای نبی است، برخلاف ظاهر و فاقد برهان است.

ب. «محمد نبی الرحمة.» برای اینکه روشن شود مقصود مسئلت از خدا به خاطر پیامبر اکرم(ص) و توجه به خدا به وسیله اوست، لفظ نبی را با جمله «محمد نبی الرحمة» توصیف کرده است تا حقیقت را روشن تر و هدف را واضح تر سازد.

ج. «یا محمد انی اتوجه الی ربّی.» این جمله می رساند که آن مرد حضرت محمد(ص) را وجهه دعای خود قرار می دهد، نه دعای آن حضرت را.

د. مفاد جمله «وشفعه فی» این است: پروردگارا! او را شفیع من قرار بده و شفاعت او را در مورد من بپذیر. در این جمله آنچه مورد سخن است، همان ذات گرامی و شخصیت والا مقام آن حضرت است و سخنی از دعای پیامبر به میان نیامده است.(4)

2. جابربن عبدالله انصاری از پیامبر اکرم (ص) روایت می کند:

«من قال حین یسمع النداء (الاذان) اللهم ربّ هذه الدعوة والصلواة القائمة آت محمد الوسیلة والفضیلة وبعثه مقاماً محموداً الذی وعدته حلت له شفاعتی یوم القیامة؛ هرکس به هنگام شنیدن اذان بگوید: خدایا، ای صاحب این دعوت نامه و نماز به پا داشته شده، به محمد وسیله و فضیلت بده و او را به مقام پسندیده ای که وعده کرده ای برسان، شفاعت من در روز قیامت به او خواهد رسید.»

رسول خدا(ص) در این حدیث از مسلمانان خواسته که وسیله بودن آن حضرت را از خدا طلب کنند. دانشمندان اهل سنت می گویند: این دعا چیزی جز نماز است که پیامبر گرامی به مسلمانان تعلیم داده است. خداوند امر فرموده است که با پیامبر و خاندان او را نیز همراه کنند و دعا را با توسل پایان دهند. در بعضی جاها آمده است که دعا با وسیله مقدمه نماز است.(5)

در احادیث اهل بیت آمده است که در بهشت مکان بلندی قرار دارد که برای پیامبر اکرم(ص) است. از پیامبر اکرم(ص) نیز نقل شده است: «فاذا سألتم الله فاسئلوا لی الوسیلة.» اصحاب گفتند: «یا رسول الله، من یسکن معک فیها؟ قال: علی و فاطمه و الحسن و الحسین(ع).» این حدیث را حدیث وسیله می گویند، اما چون به مذاق برخی خوش نمی آمده، آن را به گونه ای دیگر نقل نموده اند.(6)

3. از ابوسعید خدری نقل شده است که پیامبر اکرم(ص) فرمود:

«ما خرج رجل من بیته الی الصلاة و قال: اللهم بحق السائلین علیک و بحق من مشایی هذا فانی لم اخرج اشراً ولابطراً ولا ریاء ولاسمعة و خرجت اتقاء سخطک وابتغاء مرضاتک فاسلک ان تعیذنی من النار وان تغفر ذنوبی انه لایغفر الذنوب الا انت الا اقبل الله علیه بوجهه واستغفر له سبعون الف ملک؛(7)

هر کس از خانه خارج شود و این دعا را بخواند، خداوند به او رو می آورد و هفتاد هزار فرشته برای او طلب آمرزش می کنند: خدایا! به حق سائلان درگاهت و به حق این راه رفتن من که از جهت نافرمانی و خوش گذرانی و ریا و سمعه نیست، بلکه برای پرهیز از خشم تو و جست جوی خشنودی توست، از تو می خواهم که مرا از آتش جهنم پناه دهی و گناهان مرا ببخشی که کسی جز تو گناهان مرا نمی بخشد.»

در این حدیث پیامبر گرامی(ص) به مردم یاد می دهد که به هنگام درخواست حاجت از خداوند، به سائلان درگاه ربوبی که همان صالحان و اولیای الهی اند توسل بجویند و آنها را واسطه قرار بدهند.(8)

4. زمانی که فاطمه بنت اسد از دنیا رفت، پیامبر خدا در هنگام دفن او چنین دعا فرمود:

«الله الذی یحیی و یمیت و هو حی لایموت اغفر لامی فاطمه بنت اسد و وسع علیها مدخلها بحق نبیک والانبیاء الذین قبلی؛(9)

خداوند زنده می کند و می میراند و زنده است و نمی میرد. خدایا! مادرم فاطمه بنت اسد را بیامرز و جایگاه او را وسیع گردان؛ به حق پیامبرت و به حق پیامبران پیش از من.»

در این روایت، پیامبر اکرم(ص) خود و انبیای ماسبق را وسیله قرار داده است. از این سیره پیامبر اکرم (ص) فهمیده می شود که انبیا در عالم برزخ زنده اند و می توانند مورد توسل قرار گیرند.

پی نوشت:

1. القادری، دکتر محمدطاهر، عقیده توسل، ص 121.

2. ابن ماجه، سنن ابن ماجه، ج 1، ص 441؛ ابن حنبل، احمد، المسند، ج4، ص138؛ ترمذی، سنن ترمذی، ج5، ص229؛ حاکم نیشابوری، المستدرک، ج1،ص313؛ مبارک فوری، تحفة الاحوذی، ج10، ص23؛ نسایی، سنن الکبری، ج6، ص169؛ ابن حذیمه، صحیح ابن حذیمه، ج2، ص225؛ ابن عساکر، الاربعین البلدانبه، ص85؛ ابن اثیر، اسدالغابه، ج3، ص371؛ المزی، تهذیب الکمال، ج19، ص359؛ ابن کثیر، البدایه والنهایه، ج6، ص179؛ صالحی شامی، سبل الهدی والرشاد، ج 12، ص404.

3. ابن ماجه، سنن ابن ماجه، ج 1، ص 441؛ حاکم، مستدرک، ج 1، ص 313؛ هیثمی، نورالدین علی بن ابی بکر، مجمع الزوائد و منبع الفوائد، ج 2، ص 279؛ متقی هندی، علامه علاءالدین، کنزالعمال، ج 2، ص181، ج 6، ص 521؛ طبری، سلیمان بن احمد، المعجم الکبیر، ج 9، ص 30، ح 8311؛ سمهودی، نورالدین، وفاء الوفاء، ج 3و4، ص 1372.

4. سبحانی، جعفر، توسل، ص124 به بعد.

5. بخاری، محمدبن اسماعیل، صحیح بخاری، ج 1، ص 208؛ نسائی، سنن نسائی، ج 2، ص 827؛ ترمذی، ابوعیسی، سنن ترمذی، ج 1، ص 283؛ هیثمی، نورالدین علی بن ابی بکر، المعجم الزوائد، ج 1، ص333؛ متقی هندی، علامه علاءالدین، کنزالعمال، ج 2، ص80، ج 7، ص 698 و 703؛ بیهقی، سنن بیهقی، ج2، ص174.

6. متقی هندی، کنزالعمال، ج12، ص103، ج13، ص640؛ ابن کثیر، تفسیر ابن کثیر، ج2، ص56؛ طبری، محمدبن علی، بشارت المصطفی، ص414؛ علامه حلی، کشف الیقین، ص452.

7. ابن ماجه، سنن ابن ماجه، ج 1، ص256؛ ابن قدامه، الشرح الکبیر، ج1، ص 501؛ ابن حنبل، مسند، ج3، ص21؛ ابن ابی شیبه، المصنف، ج7، ص29؛ طبرانی،کتاب الدعا، ص149؛ متقی هندی، کنزالعمال، ج15، ص401.

8. سبحانی، آیت الله جعفر، آیین وهابیت، ص 158.

9. طبرانی، المجم الاوسط، ج1، ص67؛ متقی هندی، کنزالعمال، ج12،ص148؛ خوارزمی، المناقب،ص47.

 


چاپ   ایمیل