شفاعت از ديدگاه شيعه

(مدت زمان لازم جهت مطالعه: 4 - 8 دقیقه)

يكى از عقايد مسلم اسلامى، شفاعت‏ شافعان در روز قيامت است كه به اذن الهى انجام مى‏يابد. شفاعت در مورد افرادى صورت مى‏گيرد كه پيوند خود را بكلى با دين و خداى متعال قطع نكرده و قابليت آن را دارند كه، با وجود آلودگى به برخى گناهان، به بركت‏ شفاعت‏ شافعان بار ديگر مشمول رحمت‏ حق شوند. عقيده به شفاعت از قرآن و سنت گرفته شده كه ذيلا به آنها اشاره مى‏كنيم:الف - شفاعت در قرآن:آيات قرآن حاكى از وجود اصل شفاعت در روز رستاخيز بوده و اين كتاب شريف به اصل شفاعت، و منوط بودن آن به اذن و رضاى خداوند، تصريح دارد:‹‹ولا يشفعون الا لمن ارتضى›› (انبياء/28): شافعين جز در حق كسانى كه خدا مى‏پسندد، شفاعت نمى‏كنند. در آيه ديگر مى‏فرمايد: ‹‹ما من شفيع الا من بعد اذنه›› (يونس/2).

بنابر اين اصل شفاعت (البته با اذن و رضاى خداوند)از نظر قرآن، امرى قطعى و واقعيتى مسلم است.
حال ببينيم شفاعت كنندگان چه كسانى هستند؟
از برخى آيات استفاده مى‏شود كه فرشتگان از شافعانند، چنانكه مى‏فرمايد: ‹‹و كم من ملك في السموات‏لا تغني شفاعتهم شيئا الا من بعد ان ياذن‏الله لمن يشاء و يرضى›› (نجم/26): چه بسيار فرشتگانى در آسمانها هستند كه شفاعت آنان جز پس از اذن خداوند، در مورد آن كس كه مشيت و رضايت الهى به (رستگارى وى) تعلق گيرد، سود نمى‏بخشد.
مفسران در تفسير آيه ‹‹عسى ان يبعثك ربك مقاما محمودا›› (اسراء/79): اميد است كه پروردگارت تو را به مقام پسنديده‏اى برساند، مى‏گويند مقصود از مقام محمود، همان مقام شفاعت‏براى پيامبر اسلام است. (1)
ب - شفاعت در روايات:
گذشته از قرآن، در كتب حديث نيز روايات بسيارى درباره شفاعت پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله و سلم نقل شده است كه به برخى از آنها اشاره مى‏كنيم:
1. پيامبر مى‏فرمايد: «انما شفاعتي لاهل الكبائر من امتي‏» (2) : شفاعت من مخصوص مرتكبان كباير از امتم مى‏باشد. ظاهراعلت اينكه شفاعت را مخصوص مرتكبان كباير دانسته اين است كه خداوند صراحتا در قرآن وعده داده كه هرگاه انسانها از گناهان كبيره اجتناب ورزند، آنها را خواهد بخشيد(نساء/31)و ديگر نيازى به شفاعت و امثال آن نيست.
2. نيز مى‏فرمايد: «اعطيت‏خمسا و اعطيت الشفاعة، فادخرتها لامتي فهي لمن لا يشرك بالله‏» (3) : از جانب خداوند پنج موهبت‏به من اعطا شده، و (از آن جمله)به من شفاعت داده شده، كه آن را براى امتم ذخيره كرده‏ام. شفاعت من در حق كسانى خواهد بود كه به خداوند شرك نمى‏ورزند.
طالبان آگاهى از هويت‏شافعان روز محشر غير از پيامبر (مانند ائمه معصومين و دانشمندان وشهداء) و نيز شفاعت‏شوندگان آنها بايستى به كتابهاى عقايد و كلام و حديث رجوع كنند.
ضمنا، بايد توجه داشت كه اعتقاد به شفاعت - همچون اعتقاد به قبولى توبه - نبايد مايه تجرى افراد بر گناه شود، بلكه بايد آن را روزنه اميدى شمرده و به اميد بخشودگى، به راه صحيح باز گردند، وبسان نوميدان نباشند كه به اصطلاح، آب را از سر گذشته مى‏پندارند و در نتيجه هيچگاه به فكر بازگشت‏به طريق صحيح نمى‏افتند.
از بيان گذشته همچنين روشن مى‏شود كه اثر بارز شفاعت، بخشودگى برخى از گنهكاران است، و بنابر اين تاثير آن منحصر به ترفيع درجه شفاعت‏شوندگان، كه برخى از فرق اسلامى (مانند معتزله) گفته‏اند، نيست. (4)
همان‏طور كه يادآور شديم اعتقاد به «اصل شفاعت در آخرت در چارچوب اذن الهى‏» ازعقايد مسلم اسلامى بوده و كسى حق خدشه در آن را ندارد. حال بايد ديد كه آيا مى‏توان در اين دنيا نيز، از شافعانى چون پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله و سلم طلب شفاعت نمود، وبه ديگر تعبير، آيا درست است كه انسان بگويد: اى رسول گرامى، نزد خدا در حق من شفاعت كن (يا وجيهاعند الله اشفع لنا عند الله)؟
در پاسخ بايد گفت: مشروعيت اين امر، تا قرن هشتم مورد اتفاق همه مسلمانان قرار داشته است و تنها از نيمه قرن هشتم به بعد معدودى از افراد با آن به مخالفت‏برخاستند و آن را جايز ندانستند، در حاليكه آيات قرآنى، احاديث معتبر نبوى و سيره مستمره مسلمين بر جواز آن گواهى مى‏دهد. زيرا شفاعت‏شافعان، در معنى، همان دعاى آنان در حق افراد است، و درخواست دعا از فرد مؤمن - چه رسد به پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم - بدون شگ امرى جايز و مستحسن است.
از حديثى كه ابن عباس از پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم نقل مى‏كند بروشنى استفاده مى‏شود كه شفاعت مؤمن، دعاى او در حق ديگران است: «هرگاه مسلمانى بميرد و چهل مؤمن موحد بر جنازه او نماز بگزارند خدا شفاعت آنان را در حق او مى‏پذيرد» (5) . چه، مسلم است كه شفاعت چهل مؤمن به هنگام اقامه نماز بر ميت، جز دعاى آنان در حق او چيزى نيست.
با مرورى به اوراق تاريخ، مى‏بينيم كه صحابه پيامبر از آن حضرت در زمان حيات ايشان درخواست‏شفاعت مى‏كردند. ترمذى از انس بن مالك نقل مى‏كند كه مى‏گويد: از پيامبر درخواست كردم در روز قيامت‏شفاعتم كند. پيامبر فرمود: چنين خواهم كرد. به او گفتم: كجا شما را پيدا كنم؟ فرمود: در كنار صراط. (6)
با توجه به اينكه واقعيت استشفاع، چيزى جز درخواست دعا از شفيع نيست،وقوع نمونه‏هايى از اين امر در عصر انبيا را مى‏توان از خود قرآن به دست آورد:
1. فرزندان يعقوب، پس از فاش شدن مظالمشان، از پدر خواستند از خداوند براى آنان طلب آمرزش كند. حضرت يعقوب نيز درخواست آنان را پذيرفت و به وعده در موعد مقرر خود عمل كرد. (7)
2. قرآن كريم مى‏فرمايد: هرگاه افرادى از امت اسلامى كه در حق خود ستم كرده‏اند، نزد پيامبر آمده و از او بخواهند براى آنان از خدا طلب آمرزش كند، آنگاه خود آنان استغفار كرده و پيامبر نيز براى آنان از درگاه الهى آمرزش خواهد، خداوند توبه‏شان را مى‏پذيرد و رحمت‏خود را شامل آنان مى‏كند. (8)
3.همچنين درباره منافقين مى‏فرمايد: هرگاه به آنان گفته مى‏شود بياييد و از پيامبر بخواهيد تا در حق شما استغفار كند، سرپيچى مى‏كنند و استكبار مى‏ورزند. (9) بديهى است چنانچه اعراض از طلب استغفار از پيامبر، كه ماهيتا با طلب شفاعت‏يكسان است، نشانه نفاق و استكبار باشد، طبعا انجام دادن آن نيز نشانه‏ايمان و خضوع در پيشگاه الهى خواهد بود.
ضمنا از آنجا كه مقصود ما در بحث‏حاضر، اثبات جواز و مشروعيت درخواست‏شفاعت است، زنده نبودن شخص شفيع در اين آيات، ضررى به مقصد نمى‏زند; حتى اگر فرض شود كه اين آيات فقط در مورد زندگان وارد شده نه اموات، باز مضر به مقصود نيست. زيرا اگر درخواست‏شفاعت از زندگان شرك نباشد، طبعا درخواست آن از ميت نيز شرك نخواهد بود، چون حيات و موت شفيع، ملاك توحيد و شرك نبوده و تنها چيزى كه هنگام درخواست‏شفاعت از ارواح مقدسه ضرورى است‏شنوايى آنها مى‏باشد، كه ما در مبحث توسل، وجود ارتباط مزبور و سودمندى آن را ثابت‏خواهيم كرد.
در اينجا بايد توجه نمود كه شفاعت‏خواستن مؤمنان و موحدان از پيامبران و اولياى الهى، با شفاعت‏خواستن بت‏پرستان از بتهاى خويش تفاوت بنيادين دارد.زيرا موحدان، با اذعان به دو مطلب اساسى، از اولياى الهى درخواست‏شفاعت مى‏كنند:
1. مقام شفاعت، مقامى است مخصوص خدا و در اختيار او، چنانكه مى‏فرمايد: ‹‹قل‏لله الشفاعة جميعا›› (زمر/44): بگو شفاعت، تماما از آن خداست، ويا:‹‹من ذا الذي يشفع عنده الا باذنه›› ؟ كيست كه بدون اذن وى حق شفاعت داشته و شفاعتش مقبول و مؤثر باشد؟
2. شفيعانى كه موحدان دست التجا به سوى آنان دراز مى‏كنند، بندگان مخلص خدا هستند كه به پاس تقرب در درگاه الهى، دعايشان به هدف اجابت مى‏رسد.
با توجه به اين دو شرط، تفاوت اساسى موحدان با مشركان عصر بعثت در امر شفاعت روشن مى‏گردد:
اولا: مشركان براى نفاذ شفاعت آنها هيچ نوع قيد و شرطى قائل نبودند; توگويى خدا حق خود را به بتهاى كور و كر تفويض كرده است! در حاليكه موحدان، به رهنمود قرآن، مقام شفاعت را يكسره از آن خدا دانسته و پذيرش شفاعت‏شافعين را ، منوط به اذن و رضاى الهى مى‏دانند.
ثانيا: مشركان عصر پيامبر معبودهاى دست‏ساخت‏خويش را ارباب و آلهه! پنداشته از سر فاهت‏خيال مى‏كردند كه اين موجودات بيجان، سهمى از ربوبيت و الوهيت هستى را بر عهده دارند! حال آنكه موحدان، پيامبران و امامان را بندگان وارسته خدا شمرده و پيوسته به اين كلام مترنمند كه: «...عبده و رسوله‏» و «...عباد الله الصالحين‏».ببين تفاوت ره از كجا است تا كجا؟!
بنابر اين، استدلال به آياتى كه شفاعت‏خواهى مشركان از بتها را نفى مى‏كند بر نفى اصل شفاعت در اسلام،مغلطه‏اى كاملا بى‏پايه و قياسى سخت نابجا خواهد بود .
----------------------------------------
1. الميزان: 13 /191 - 192; مجمع البيان: 10 / 549
2. شيخ صدوق، من لا يحضره الفقيه، 3 / 376
3. خصال شيخ صدوق، ابواب پنجگانه، حديث صحيح بخارى، 1 / 42; مسند احمد، 1 / 301.
4. اوائل المقالات، شيخ مفيد، ص 54، و كتب كلامى ديگر
5. ما من رجل مسلم يموت فيقوم على جنازته اربعون رجلا لا يشركون بالله شيئا الا شفعهم الله فيه (صحيح مسلم، 3 / 54)
6. سالت النبى ان يشفع لى يوم القيامه فقال انا فاعل، قلت فاين اطلبك؟ فقال على الصراط (صحيح ترمذى، 4 / 42 باب ما جاء فى شان الصراط)
7. يوسف / 97: ‹‹قالوا يا ابانا استغفر لنا ذنوبنا انا كنا خاطئين × قال سوف استغفر لكم ربى››
8. نساء / 64: ‹‹و لو اذ ظلموا انفسهم جاؤوك فاستغفروا الله و استغفر لهم الرسول لوجدوا الله توابا رحيما››
9. ‹‹و اذا قيل لهم تعالوا يستغفر لكم رسول لووا روسهم و رايتهم يصدون و هم مستكبرون (منافقين / 5››
منشور عقايد اماميه صفحه 200
استاد جعفر سبحانى


چاپ   ایمیل