عصمت از دیدگاه شیعه

(مدت زمان لازم جهت مطالعه: 4 - 7 دقیقه)

 
281cعصمت در لغت به معنای برکنار بودن و نگه داشته شدن است، و در اصطلاح به معنای برکنار بودن از هرگونه گناه و خطا و نگه داشته شدن از هر کژی و انحراف در اندیشه، گفتار و رفتار است که از نگاه شیعه، برای پیامبران  اوصیای آنان ضروری است. مسأله عصمت را در ذیل دو عنوان باید بررسی کرد:

1- عصمت پیامبران(علیهم السلام)

2- عصمت پیشوایان(علیهم السلام).

  1. عصمت پیامبران(علیهم السلام)

یکی از مسائلی که در رابطه با آن ها اتفاق نظری به چشم نمی خورد مسأله عصمت پیامبران(علیهم السلام) بوده است. البته باید توجه داشت که همه امّت بر عصمت پیامبران(علیهم السلام) نسبت به چیزهایی مانند کفر به خدا، دروغ عمدی و به طور کلّی گناهان کبیره اتّفاق نظر دارند. چراکه چنین گناهانی موجب فسق می شود و خبر فاسق به اتّفاق حجّت نیست.

بنابراین، پرسش این است که آیا پیامبران(علیهم السلام) نسبت به گناهان صغیره نیز مانند گناهان کبیره عصمت دارند؟

اکثر اهل سنّت به این پرسش چنین پاسخ می دهند که پیامبران(علیهم السلام) هرگز از روی عمد مرتکب این دسته از گناهان نیز نمی شوند، امّا امکان ارتکاب آنان از روی سهو و فراموشی وجود دارد. (1)

در برابر، شیعه بر آن است که پیامبران(علیهم السلام) از مطلق گناهان معصوم هستند و با تقوای والای خود و توفیق الهی هیچ گاه از روی عمد یا سهو مرتکب گناه یا لغزشی نمی شوند. (2) آن چه منشأ اختلاف نظر شده ظاهر برخی آیات قرآنی است که بنابر برداشت برخی از اهل سنّت با عصمت آن فرستادگان الهی منافات دارد. مانند برخی آیات که ظاهراً به نکوهش آدم(ع)، یونس(ع) و برخی پیامبران دیگر می پردازد.

بنا بر نظر شیعه، همه این آیات قابل توجیه و تفسیر هستند، و آن چه ما را به چنین توجیه و تفسیری وامی دارد پیش از هر چیز خود قرآن کریم، و سپس حکم عقل است.

قرآن کریم در آیات فراوانی به ستایش پیامبران پرداخته، و آنان را از فریب شیطان برکنار شمرده، و دارای ویژگی های اخلاقی بلندی دانسته که معنای آن چیزی جز عصمت آنان نیست. یکی از آیاتی که می تواند دلیلی بر عصمت پیامبران به شمار آید آیه شریفه ای است که می فرماید:(وَ ما أَرْسَلْنا مِنْ رَسُولٍ إِلَّا لِیُطاعَ بِإِذْنِ اللَّهِ) (3)؛ یعنی: «هیچ پیامبری را نفرستادیم مگر برای آن که به اذن خدا اطاعت شود».

روشن است که این قاعده اطلاق دارد، و همه پیامبران را دربرمی گیرد. و تردیدی نیست که لزوم اطاعت مطلق از پیامبران الهی با عصمت آنان ملازمه و ارتباط مستقیم دارد. زیرا ممکن نیست خداوند متعال کسی را که ممکن است سهواً یا عمداً مرتکب معصیت و انحراف از مسیر الهی شود برای اطاعت فرستاده باشد.

افزون بر این آیه شریفه، آیات فراوانی وجود دارد که می توانند برای اثبات عصمت پیامبران مورد استناد قرار گیرند.

به نظر می رسد کسانی که با استناد به ظاهر برخی آیات در عصمت پیامبران الهی تردید کرده اند از این آیات که به روشنی عصمت آنان را اثبات می نماید غفلت نموده اند. حقیقت آن است که استناد به یک آیه از قرآن کریم باید با توجّه به سایر آیات آن انجام شود تا کار به برداشت های متعارض و نادرست نیانجامد.

ناگفته نماند که روایات فراوانی نیز در تأیید عصمت پیامبران، و تفسیر و تأویل آیات نکوهش وارد شده است. (4)

گذشته از حکم نقل، این یک حکم عقلی غیر قابل تردید است که سفیران الهی باید از هر گونه گناه و خطا مصون باشند تا دل به پیروی از آنان آرام گیرد و اطاعت از آنان نتایج زیانباری نداشته باشد.

اگر پیامبر معصوم نباشد هر زمان ممکن است که در قول یا فعل خود به راه خطا رفته و گناهکار باشد، و این به معنای عدم ضمانت کافی برای اطاعت از او خواهد بود که با هدف از بعثت انبیاء منافات دارد. (5) نظر به اهمّیت این موضوع است که برخی عالمان برجسته شیعه و سنّی از دیرباز برای اثبات عصمت پیامبران قلم فرسوده اند و کتب و رسائلی نگاشته اند.

از میان عالمان شیعه می توان به سید مرتضی(د. 436 ق) صاحب کتاب «تنزیه الأنبیاء»، و از میان عالمان اهل سنّت می توان به فخر رازی(د. 606 ق) صاحب کتاب «عصمه الأنبیاء» اشاره نمود. این دو فرزانه در این دو کتاب با تفصیل به شبهات منکرین پاسخ داده اند و با استناد به دلایل عقلی و نقلی فراوان عصمت پیامبران الهی را اثبات نموده اند.

  1. عصمت ائمه اهل بیت(علیهم السلام)

یکی از باورهای بنیادین شیعه که به هیچ روی قابل بازنگری نیست عصمت امامان دوازده گانه است.

روایات فراوانی وجود دارد که نشان می دهد خود اهل بیت(علیهم السلام) قائل به عصمت خویش بوده اند و این نکته بسیار مهمّی است. بدین معنا که نباید عصمت پیشوایان را باوری متأخّر پنداشت که برکنار از آنان در میان شیعیان به وجود آمده، و از اصالت تاریخی برخوردار نیست.

در احادیثی از رسول خدا(ص) وارد شده که آن حضرت بر عصمت عترت خویش تأکید فرموده است. (6) همچنین، از علی بن الحسین امام سجّاد(ع) روایت شده است که فرمود: «کسی از ما امام نیست مگر آن که معصوم باشد، و عصمت در آفرینش ظاهری نیست تا با آن شناخته شود، از این رو امام ناگزیر باید مورد نص باشد». گفته شد: ای فرزند رسول خدا! معنای معصوم چیست؟ فرمود:

«معصوم کسی است که به ریسمان خداوند که همان قرآن است چنگ در زده، و این دو تا روز قیامت از هم جدا نمی شوند. امام به سوی قرآن دعوت می کند و قرآن به سوی امام فرامی خواند، و این همان فرموده پروردگار است که این قرآن به آن چه استوارتر است راه می نماید». (7)

نیز، به سند صحیح از امام صادق(ع) روایت شده است که در ضمن حدیثی فرمود: «نَحْنُ خُزَّانُ عِلْمِ اللَّهِ وَ نَحْنُ تَرَاجِمَهُ وَحْیِ اللَّهِ وَ نَحْنُ الْحُجَّهُ الْبَالِغَهُ عَلَی مَنْ دُونَ السَّمَاءِ وَ مَنْ فَوْقَ الْأَرْضِ». (8) ی عنی: «ما خزانه داران دانش خداوند و مترجمان امر او هستیم، ما گروهی معصوم هستیم، خداوند به طاعت ما دستور داده، و از نافرمانی ما نهی نموده است، ما حجّت رسای خداوند بر هر که زیر آسمان و فراز زمین است هستیم».

از مجموع این روایات و روایات فراوان دیگر چنین برداشت می شود که عصمت امام به دو حوزه مربوط می شود: حوزه فردی به این معنا که امام با برخورداری از صفای درون و پاکی روح، از هرگونه کژی و نادرستی در پندار، گفتار و رفتار خود پیراسته است.و حوزه اجتماعی یا تبلیغی به این معنا که امام در تبلیغ دین و تبیین احکام الهی از گناه و لغزش به دور است و فتوایش مطلقاً مطابق با احکام واقعی است.

1- نک: شرح المواقف، 8/ 265 2- نک: المسلک فی اصول الدین، ص 155 3- نساء/ 64 4- به عنوان نمونه، نک: التوحید، ص 74؛ الخصال، ص 399 5- برای این تقریر، نک: النافع یوم الحشر فی شرح باب الحادی عشر، ص 84 6- الأمالی، ص 574 و 679؛ عیون أخبار الرضا، 2/ 65 7- معانی الأخبار، ص 132 8- کافی، 1/ 269


چاپ   ایمیل