بررسی و تحلیل عصمت امام

(مدت زمان لازم جهت مطالعه: 6 - 11 دقیقه)

ali

بحث درباره عصمت امام يكي از مهم ترين و پر چالش ترين بحث هاي امامت به شمار مي رود. در ميان مذاهب اسلامي، اماميه و اسماعيليه عصمت را از اساسي ترين صفات امام مي دانند؛ در حالي كه مذاهب ديگر لزوم چنين صفتي را براي امام انكار كرده اند. در اين نوشتار پس از تبيين ماهيت عصمت، دلايل عقلي اماميه بر لزوم عصمت امام را بررسي خواهيم كرد. هم چنين ضمن بررسي اين ادله، به اشكالاتي كه منكران مطرح كرده اند پاسخ خواهيم داد. عصمت در لغت به معني امساك، حفظ و منع است. چنان كه ابن فارس گفته است: عَصَم يدل علي اِمساك و منع و ملازمة، والمعني في ذلك كله واحد، من ذلك أن يعصم اللّه تعالي عبده من سوء يقع فيه . كلمه عَصَم بر نگهداري، مانع شدن و ملازم بودن دلالت مي كند و معناي اين واژگان يك چيز است، و اين كه خداوند بنده خويش را از امر ناگواري كه بر او وارد شود نگه مي دارد، از اين باب است. ابن منظور نيز گفته است:

العصمة في كلام العرب المنع، و عصمة اللّه عبده أن يعصمه مما يوبقه»؛. عصمت در كلام عرب به معني منع است، و عصمت خداوند بنده خود را به اين است كه او را از آنچه موجب هلاكت او است باز دارد. وي در ادامه گفته است: الاعتصام الاِمتساك بالشي ء، و منه شعر أبي طالب: ثمال اليتامي عصمة للأرامل، اي يمنعهم، من الضياع والحاجة اعتصام به معني تمسك نمودن به چيزي است، و شعر ابوطالب از اين باب است (كه در وصف پيامبر صلي الله عليه و آله)گفته است:

پناهگاه يتيمان و نگهبان بيچارگان است؛ يعني آنان را از اين كه در اثر فقر و بيچارگي نابود شوند حفظ مي كند. راغب اصفهاني نيز گفته است: عَصْم به معني امساك و نگهداري است. وي سپس به آيه كريمه «لاعاصم اليوم من امر اللّه»اشاره كرده و گفته است: مقصود اين است كه چيزي مانع از تحقق امر خداوند نخواهد شد (يعني پناه بردن فرزند نوح به كوه نمي تواند او را از طوفان نجات دهد) . عصمت در اصطلاح متكلمان و حكماي اسلامي معناي لغوي منع و حفظ را در بر دارد. آنان معمولاً عصمت را نسبت به گناه مي سنجند؛ يعني معصوم كسي است كه از ارتكاب گناه مصون و محفوظ است. در اين كه منشأ صيانت و حفظ معصوم از گناه اراده الهي است اختلاف و ترديدي وجود ندارد، اما از آن جا كه ديدگاه آنان درباره نحوه تأثيرگذاري اراده خداوند در حوادث و رخدادهاي جهان متفاوت است، در باره استناد عصمت معصومان به اراده الهي نيز تفسيرها و تعبيرهاي متفاوتي ارايه شده است. متكلمان اشعري كه نظام اسباب و مسببات را نپذيرفته و به استناد بي واسطه حوادث به اراده الهي اعتقاد دارند، عصمت را به «نيافريدن گناه در معصوم از جانب خداوند» تعريف كرده اند. چنان كه قاضي عضدالدين ايجي گفته است: «و هي عندنا ان لايخلق اللّه فيهم ذنبا» عصمت از نظر ما اين است كه خداوند گناهي را در معصومان نيافريند. ميرسيد شيريف گرگاني در شرح كلام او گفته است: اين تعريف مقتضاي اصل كلامي ما است كه همه اشيا بدون واسطه به فاعل مختار (خداوند) استناد داده مي شوند .

سعدالدين تفتازاني نيز گفته است: «حقيقت عصمت اين است كه خداوند گناه را در بنده خود نيافريند؛ با اين كه بر انجام گناه توانا و مختار است». متكلمان عدليه (اماميه و معتزله) كه به وجوب لطف بر خداوند اعتقاد دارند، عصمت را بر اين اساس تفسير كرده اند، چنان كه سيد مرتضي گفته است: اعلم ان العصمة هي اللطف الّذي يفعله تعالي، فيختار العبد عنده الاِمتناع من فعل القبيح؛ بدان كه عصمت عبارت است از لطفي كه خداوند در مورد (بنده خود) انجام مي دهد، و به واسطه آن انسان از فعل قبيح امتناع مي ورزد. وي، آنگاه به ريشه لغوي عصمت كه به معناي منع است، اشاره مي كند در اصطلاح متكلمان اين معنا كار برد خاصي پيدا كرده است و آن اين گونه است: امتناع و خودداري اختياري انسان از گناه به واسطه لطفي كه خداوند در حق او انجام داده است. خواجه نصير الدين طوسي، پس از نقل كلام فخرالدين رازي درباره عوامل و اسباب عصمت گفته است: بر مبناي عقيده معتزله؛ خداوند در حق معصوم لطفي را اعمال مي كند كه با وجود آن داعي بر ترك واجب و فعل معصيت ندارد، اگرچه بر انجام آن تواناست . تعريف ياد شده به معتزله اختصاص ندارد؛ بلكه مورد قبول متكلمان اماميه نيز هست. اين تعريف بر مبناي قاعده لطف است كه متكلمان اماميه و معتزله بر آن توافق دارند. چنان كه فاضل مقداد گفته است: اصحاب ما و ديگر متكلمان عدليه درتعريف عصمت گفته اند: «عصمت لطفي است كه خداوند به مكلف ارزاني مي دارد به گونه اي كه صدور معصيت از وي ممتنع مي گردد؛ زيرا با وجود لطف داعي بر انجام گناه ندارد بلكه صارف از آن در او موجود است، اگرچه بر انجام گناه توانايي دارد. (بر اين اساس)، صدور معصيت از معصوم به لحاظ قدرت او ممكن است و به لحاظ نداشتن داعي بر گناه و وجود صارف از آن، ممتنع خواهد بود». حكماي اسلامي، مطابق اصول خود در باب توحيد افعالي كه افعال انساني را از طريق نفس مختار و مريد انسان به خداوند نسبت مي دهند، عصمت را به عنوان ملكه اي نفساني تعريف كرده اند كه با بودن آن سرزدن گناه از معصوم محال خواهد بود.

محقق طوسي گفته است: «إنها ملكة لايصدر عن صاحبها معها المعاصي، و هذا علي رأي الحكماء». بر اساس ديدگاه حكما عصمت ملكه اي است كه از دارنده آن معصيت سر نمي زند. قاضي عضدالدين ايجي نيز گفته است: «و هي عند الحكماء ملكة تمنع عن الفجور»: عصمت از نظر حكما ملكه اي است كه مانع انجام گناهان است. وي آن گاه به اسباب پيدايش اين ملكه اشاره كرده و گفته است: اين ملكه به واسطه علم به پي آمدهاي ناگوار گناهان و نتايج ارزشمند طاعات و عبادات حاصل مي شود و در اثر وحي الهي در مورد اوامر و نواهي، مورد تأكيد قرار مي گيرد: و تحصل بالعلم بمثالب المعاصي و مناقب الطاعات و تتأكد بتتابع الوحي بالأوامر والنواهي. سبب عادي براي نيافريدن گناه در او خواهد بود» . در هر حال، سه ديدگاه پيشين بر اين كه معصوم براي انجام معصيت توانايي دارد و عصمت با اختيار منافات ندارد توافق دارند، در اين باره ديدگاه ديگري نيز نقل شده است كه عصمت را با اختيار ناسازگار مي داند. مطابق اين ديدگاه فرد معصوم از نظر آفرينش جسماني و روحاني با ديگر افراد بشر متفاوت است و همين تفاوت منشأ امتناع صدور معصيت از او مي باشد. يعني ساختار آفرينشي او مستلزم عدم اختيار است. نظريه ديگري كه به ابوالحسن اشعري نسبت داده شده اين است كه معصوم از نظر آفرينشي با ديگر افراد يكسان است، ولي عصمت عبارت است از قدرت داشتن بر انجام طاعات و نداشتن قدرت بر انجام معصيت از نظر عقل اگر عصمت مستلزم مجبور بودن معصوم در انجام طاعات و ترك معاصي باشد، مستحق مدح و ستايش نخواهد بود، چنان كه امر و نهي، تكليف و پاداش و كيفر نيز نامعقول خواهد بود. قرآن كريم نيز آشكارا يادآور شده است كه پيامبران با ديگر انسان ها از نظر آفرينشي تفاوتي ندارند: «قل انما انا بشر مثلكم يوحي اليَّ»: بگو من فقط بشري مانند شما هستم با اين تفاوت كه بر من وحي مي شود. هم چنين حضرت يوسف عليه السلام تصريح كرده است كه او چون ديگر انسان ها داراي نفس امّاره به گناه است كه چون مشمول رحمت خداوند است مي تواند از آن مصون بماند؛ «و ما ابرّي ء نفسي انّ النفس لأمّارة بالسوء الا ما رحم ربّي». تا اين جا روشن شد كه ديدگاه كساني كه عصمت را با مختار بودن معصوم ناسازگار مي دانند، نادرست است؛ خواه اين ناسازگاري هم نسبت به انجام طاعات باشد و هم نسبت به ترك معاصي (ديدگاه اول) يا فقط نسبت به ترك معاصي باشد (ديدگاه ابوالحسن اشعري).

از سه ديدگاهي كه عصمت را با اختيار معصوم هماهنگ مي دانند، نظريه متكلمان عدليه استوارتر از دو ديدگاه ديگر (ديدگاه اشاعره و حكما) است. نظريه اشاعره چون با اصل عليت در تعارض است، پذيرفته نيست. ديدگاه حكما نيز اگر به گونه اي تفسير شود كه مستلزم اكتسابي بودن عصمت باشد، پذيرفته نيست؛ زيرا لازمه آن اين است كه معصومان در آغاز فاقد ويژگي عصمت باشند، و به تدريج، در سايه علم و عمل به آن دست يابند. نظريه درست در باب عصمت اين است كه پيامبران و امامان از آغاز خلقت داراي صفت عصمت مي باشند، و عصمت موهبتي است الهي كه به دليل شايستگي ويژه آنان، به آن ها اعطا شده است . آري، مي توان ديدگاه حكما را به گونه اي تفسير كرد كه با موهبتي بودن عصمت منافات نداشته باشد و آن اين است كه ملكه عصمت، محصول صفاي فطرت و خلوص نفس معصوم و نيز علم ويژه اي است كه او به صفات جمال و جلال خداوند از يك سو و پي آمدهاي خوب و بد طاعات و گناهان از سوي ديگر دارد. در پرتو اين صفاي فطري و خلوص نفساني و علم ويژه عشق به جمال محبوب وجود او را فرا مي گيرد، جز به رضاي معشوق نمي انديشد و از هر چه جز او است نفرت دارد. در نتيجه هرگز ميل به گناه در او پديد نمي آيد و چون ميل به گناه از اسباب ارتكاب گناه است، و با فرض نبودن سبب و علت وجود، مسبب و معلول ممتنع خواهد بود، صدور گناه از معصوم امكان وقوعي نخواهد داشت. اين همه از آثار لطف ويژه الهي نسبت به معصومان است. علامه طباطبايي در اين باره چنين گفته است: . خداوند برخي از بندگان خود را به استقامت فطرت و اعتدال خلقت آفريده است. در نتيجه آنان از آغاز با ذهن هايي وقّاد و ادراك هايي درست و نفوسي پاكيزه و قلب هايي سليم مسير زندگي را برگزيده و نشو و نما كرده اند و در پرتو صفاي فطرت و سلامت نفس از نعمت اخلاص بهره اي شايان برده اند. بهره اي كه بسي بالاتر از آن است كه ديگران در پرتو تلاش و كوشش خويش به دست مي آورند؛ چرا كه درون آنان از هر گونه آلودگي كه مانع رشد و كمال معنوي است، پيراسته است. ظاهر اين است كه اين افراد همان كساني اند كه قرآن آنان را مخلَصون ناميده است. آنان پيامبران الهي و امامان معصوم اند كه به تصريح قرآن كريم خداوند، آنان را براي خود گرد آورده و برگزيده است؛ چنان كه فرموده است: «واجتبيناهم و هديناهم الي صراط مستقيم» و از ويژگي آنان اين است كه معرفت آنان به خداوند بر همگان برتري دارد. خداوند در حق آنان فرموده است «سبحان اللّه عما يصفون - الا عباداللّه المخلصين» خداوند از آنچه او را بدان وصف مي كنند پيراسته است مگر وصف بندگان مخلَص خداوند. آن چه گفته شد مربوط به عصمت عملي بود، كه به نام عصمت از گناه معروف است. گونه اي ديگر از عصمت، عصمت علمي است؛ يعني معصوم در حوزه علم و معرفت دچار خطا نمي شود.

عصمت علمي داراي مراتب و ابعادي است كه عبارتند از: 1. عصمت در شناخت احكام الهي؛ 2. عصمت در شناخت موضوعات احكام شرعي؛ 3. عصمت در تشخيص مصالح و مفاسد امور مربوط به رهبري جامعه اسلامي؛ 4. عصمت در امور مربوط به زندگي عادي اعم از مسايل فردي و اجتماعي، اگرچه در كتب كلاسيك كلامي درباره مراتب و ابعاد ياد شده مفصَّل و روشن بحث نشده است، ولي مي توان گفت: درباره مورد نخست ترديدي نيست؛ يعني درباره پيامبران، همه مذاهب اسلامي بر لزوم عصمت در علم به احكام شريعت و خطاناپذيري معرفت آنان اتفاق نظر دارند، همان گونه كه از نظر كساني كه عصمت را براي امام لازم مي دانند نيز در اين باره سخني نيست، اما درباره ديگر مراتب عصمت علمي، ديدگاه مذهب غيرشيعي چندان روشن نيست. اگرچه مي توان گفت بيش تر آنان عصمت در موارد ياد شده را براي پيامبران الهي لازم ندانسته اند، اما ديدگاه مشهور ميان شيعه لزوم عصمت پيامبران و امامان در همه مراتب ياد شده است. حكيم لاهيجي در اين باره سخن جامع و گويايي دارد كه خلاصه آن را يادآور مي شويم: از نظر اماميه، همان گونه كه عصمت از ذنوب در امام شرط است، عصمت از عيوب نيز شرط است، خواه آن عيوب جسماني باشد مانند بيماري هاي مزمن يا نفرت آور همچون جذام، بَرص، نابينايي، ناشنوايي و گنگي، يا عيوب نفساني مانند بخل، خسيس بودن، خشونت و ترش رويي، يا عيوب عقلاني مانند ناداني، جنون، بي هوشي و بيماري فراموشي. همان گونه كه پيراستگي امام از عيوب ياد شده، در آغاز لازم است، پس از آن نيز نبايد چنين عيب هايي بر او عارض گردد. مشهور علما در باب عصمت، تنها عصمت از گناهان را مطرح مي كنند، و پيراستگي امام از عيوب ديگر را به عنوان شرايط جداگانه ذكر مي نمايند. ولي ما در اين كتاب (گوهر مراد) و كتاب «سرمايه ايمان» عصمت را در معناي اعم آن به كار برده ايم. معنايي كه عيوب نسبي مانند دنائت و پستي نياكان و ناپاكي مادران را هم شامل مي شود

عصمت امام از ديدگاه خرد


چاپ   ایمیل