منزلت زن در كلام امیرالمؤمنین (ع)

(مدت زمان لازم جهت مطالعه: 24 - 47 دقیقه)

شخصیت و كلمات حضرت علی (ع)، گویای عظمت و شرافت روحی و نورانیت وی می باشد، علی(ع) شخصیتی فراتر از زمان خویش است، افق نگاه او مرزها و تنگناهای نگرش مادی را در می نوردد و كلام وزین و فرا زمانی او با پیشرفتهای علمی درخشنده تر می گردد. حضرت علی (ع) به عنوان شخصیتی بزرگ در اسلام، جایگاه متعالی را برای زن مسلمان ترسیم نموده اند. در كلمات گهربار و زندگی عملی ایشان با سیده نساء العالمین می توان عمق مكانت و منزلت زن را در اندیشه والای آن حضرت دریافت، البته وقایع اجتماعی مختلف در طول تاریخ نگرش حضرت علی(ع) نسبت به جایگاه زنان را در هاله ای از ابهام فرو برده و ناگفته ها و سوالات بسیاری بر جای گذاشته است . جهت پاسخگویی به این شبهات و تبیین برخی از زوایای اندیشه آن حضرت گفتگویی با دكتر شاملی ترتیب داده ایم.

دكتر عباسعلی شاملی عضو هیئت علمی مؤسسه امام خمینی (ره)، دارای تحصیلات سطح خارج فقه، مدارك كارشناسی در رشته های فقه و حقوق و مطالعات اسلامی و كارشناسی ارشد روانشناسی رشد شخصیت و فلسفه اسلامی و دكترای فلسفه تعلیم و تربیت با درجه (DeanA s honor list ) از دانشگاه مك گیل كانادا می باشند. از تألیفات ایشان می توان به دو جلد كتاب در موضوع روانشناسی و 29 مقاله تحقیقی اشاره نمود.

از جمله موضوعات مورد ابهام در شرایط كنونی، اهمیت نقش زن و مرد در زندگی خانوادگی است. در دیدگاه حضرت علی(ع)، نقش همسرداری و خانه داری چه جایگاهی دارد؟
امام (ع) مهمترین ویژگی زن را كه همردیف ویژگی مردان می باشد، مسئله جهاد می دانند. در فرهنگ اسلام، جهاد اوج حضور و قابلیت یابی شخصیت یك فرد مسلمان است. اما بنا به مفاد این فرمایش امام (ع) جهاد تنها ویژه مردان نیست، زن هم برای خودش جهاد دارد و می تواند نقشی ایفا كند كه همسطح جهاد مردان باشد، البته زمینه بروز این نقش در درون خانواده است. حضرت می فرماید: «جهاد المره حسن التبعل » «جهاد زن برخورد متناسب با همسر است». این پیام مربوط به نحوه برخورد زن با شوهر می باشد، اما ارتباط زن فقط محدود به همسرش نیست، بلكه در درون خانواده با فرزندان و نزدیكان و فامیل نیز رابطه دارد. ولی ارزش و جایگاه مدارا و برخورد كریمانه زن با همسر، مانند آن است كه در صحنه جهاد حضور یابد. معمولاً سایر نقشهای زن مربوط به امور عادی زندگی است. البته شاید با ملاحظه ظاهر این كلام، چنین به ذهن متبادر شود كه این نحو اطاعت، موجب گم شدن شخصیت زن می شود و روح انفعالی و تسلیم را در وی می پروراند، اما معنای خوب شوهر داری كردن و مصادیق خوشرفتاری در كلمات و وصیت حضرت زهرا(س) به حضرت علی (ع) بیان شده است، وصیتی كه در واقع توضیح «حسن التبعل» می باشد. حضرت زهرا (س) خطاب به همسرشان می فرمایند: «یابن عمّ ماعهدتنی كاذبه ولا خائنه و لا خالفتك منذ عاشرتنی» «ای پسر عمو در این مدتی كه در كنار هم زندگی كردیم، آیا تو از من دروغ یا خیانت و یا مخالفت دیده ای؟! نه! در طول زندگی مشتركمان، جایی سراغ نداری كه به شما دروغ گفته باشم، یا در موردی خائنانه رفتار كرده باشم و یا با درخواست و گفتارت مخالفت نموده باشم».

این كلمات نشان می دهد كه محورهای اصلی حسن تبعل یك زن در سه محور ذیل متمركز است:

در رفتار و گفتار با شوهرش صادق باشد و دروغ نگوید.

در برخوردهای خود در مورد مال، عفت و ناموس خیانت نكرده و وفادار بماند و صداقت و وفاداری خود را در اموال و عفت نشان دهد.

با مخالفت و ناسازگاری زندگی را برای خود و شوهرش تلخ نكند.

جالب اینجاست كه به دنبال برشمردن این محورهای سه گانه حضرت علی (ع) فرمودند: «معاذ الله»! به خدا پناه می برم. همسرم تو بالاتر از این سخنان هستی، تو به وظایف الهی داناتر، نیكوكارتر و متقی تر و كریم تر هستی و ترس تو از خدا شدیدتر از آن است كه درگیر این گونه بحرانهای شخصیتی شوی.

اگر هر دو طرف این روایت با هم مقایسه شوند، در می یابید كه: كسی می تواند دروغ نگوید، خیانت و مخالفت نكند كه دانش به خدا دارد، دانش به خدا، همان معرفت به احكام و دین الهی است، در مرحله بالاتر نسبت به خدا و دین خدا شناخت دارد. چنین شخصیتی از نظر تقوا و كنترل رفتار از عدالت خدا و از برخورد عادلانه او، خوف دارد.

وقتی از حضرت علی (ع) نیز پرسیده شد كه تجربه شما در زندگی نه ساله با حضرت زهرا (س) چگونه است؟ فرمودند:« و الله لا اغضبتنی اذلتنی و لا عصت لی امراً» هیچ گاه مرا خشمگین نكردند و عصیان امر مرا ننمودند.حضرت زهرا (س) چنان معرفتی نسبت به شخصیت حضرت علی (ع) داشتند كه جانشان را فدای تثبیت ولایت ایشان كردند. اما گاه مغلطه می شود كه ایشان جانشان را فدای همسرشان كردند. البته ممكن است دو همسر چنان به همدیگر پیوند بخورند كه مجنون وار و لیلی گونه همه چیز را به پای هم بریزند، اما در یك نگاه عادی اینها پاسخ دارد، درست است كه «لاعصت لی امراً ولا اغضبتنی … » «هیچوقت نافرمانی مرا نكردی». خود حضرت فاطمه (س) هم می فرماید: «ما عهدتنی كاذبه. . . » واقعیت آن است كه اگر بخواهیم تصویر درستی از كلمات ائمه اطهار(ع) داشته باشیم، نباید بر حسب خواسته ها و سود و زیان خود قضاوت كنیم. اگر نكاتی در مورد شخصیت زن مطرح است، در مورد مرد هم نكاتی گفته شده است. در اسلام هر تكلیف و حكمی، اولین مخاطبش حضرت علی (ع) و حضرت فاطمه (س) هستند. گاه وظایفی كه بر دوش آنها گذاشته شده، سنگین تر از وظایف سایرین است. نبی اكرم (ص) نیز همین گونه بودند زمانی كه «من اللیل فتهجد نافله لك» نازل شد، اولین مكلف این امر الهی پیامبر (ص) بودند، زیرا اینها الگو و مدل هستند. از این روی حضرت علی(ع) در توصیف عصمت به عنوان ویژگی های خاص خود می فرماید: « انكم لا تقدرون علی ذلك ولكن اعینونی بورع» «شما نمی توانید چون من باشید لكن مرا با ورع و پرهیزكاری كمك دهید.»

برخی می گویند كه آنها امام هستند و معرفت ویژه دارند و برخی نیز بیان می كنند كه در كلام امام علی (ع) تصویر ارائه شده از زن، ویژه یك چهره ایده آل است و شاید نتوان در واقعیت زندگی به آن دست یافت. ولی باید توجه داشته باشیم كه آنها حجت خدا هستند، الگو و سندی هستند كه فردای قیامت شهادت می دهند. متأسفانه در بحثهای مربوط به شخصیت زن گفته می شود، زن باید اینطور باشد، عصیان نكند، . . . ولی آن طرف سكه را نمی بینند. البته برخی از افراد در شناخت وظایف زن و شوهر طلبكارانه برخورد می كنند و در صدد هستند از لابلای احكام اسلام آنچه منافع آنها ایجاب می كند، اثبات شود.

از دیگر صفات زیبنده زن مسلمان، مدیریت داخلی خانواده و نظارت مسئولانه وی بر فضای داخلی خانواده می باشد. حضرت امیر المؤمنین علی (ع) به نقل از پیامبر (ص) می فرمایند: یكی از جلوه های «كلكم راع و كلكم مسئول عن رعیته» با نقش و وظیفه زن در درون خانه آغاز می شود. حضرت در این باره می فرماید: «والمره راعیه علی بیت زوجها و هی مسئوله» زن ناظر و مسئول فضای داخلی خانه و خانواده و همسرش است، لذا از مصادیق روشن و مبرهن نظارت عمومی، نظارتی است كه در فضای خانواده بر عهده همسر (زن) گذارده شده است. با این نظارت، چالشهای درون خانواده رنگ می بازد و زمینه یك زندگی سالم فراهم می شود.

شخصیت ایده آل زن مسلمان در دیدگاه حضرت علی (ع) با تعریف شخصیت بهنجار زن در شرایط كنونی متفاوت است. محاسن صفات شخصیتی زن در نگرش اسلام چیست؟
در بیان حضرت علی (ع) بهترین ویژگیهای شخصیتی زن مسلمان كه اتفاقاً بدترین ویژگی مردان است چنین می باشد:

«خیار خصال النساء شرار خصال الرجال، الزهو و الجبن و البخل، فاذا كانت المره مزهوه لم تمكن من نفسها و اذا كانت بخیله حفظت مالها و مال بعلها و اذا كانت جبانه فرقت من كل شیئ یعرض لها».

زهو یعنی حریم گرفتن، یعنی زن باید در فعالیتهای اجتماعی خود حریم بگیرد و حالت تكبر او بر حالت تمایل او بچربد.

وقتی زن حریم بگیرد، خود را در اختیار بیگانه نمی گذارد، چنانچه بخیل باشد، مراعات اقتصاد خانواده را می كند و اگر ترسو باشد، خود را در مسیر تند جریانات عفت شكن قرار نمی دهد. ولی در نظام تعلیم و تربیت گفته می شود كه فرد باید برون گرا باشد و ارتباطات اجتماعی داشته باشد و هم مسلك خود را بیابد و ترسو نباشد. اگر این سه ویژگی زن از نظر امام علی (ع) به نظر غیر عادی می رسد نیازمند تفسیر و توضیح می باشد. صفات و ویژگیهایی كه زن را به خطر می اندازد و به بحران می كشد، مطلق و مقید دارد كه این جا حالت مقید آن مطرح است. این صفات بحران آفرین در هیچ یك از زن و مرد به طور مطلق پسندیده نیست، زیرا اسلام می كوشد انسانهایی تربیت شوند كه از تكبر، ترس و غرور نجات یافته باشند. این كه زن در برابر شوهر، پدر، مادر، . . . تكبر داشته باشد، اسلام آن را نمی پذیرد. بنابراین صفت تكبر و حریم گیری به طور مطلق مورد توجه امام (ع) نمی باشد، ولی تعریف زهو با تكبر متفاوت است. زهو یعنی اسلام چارچوب شخصیتی را برای زنان تعریف كرده است. مطابق معیارهای تعلیم و تربیت غرب، زن باید برون گرا باشد و بتواند با دیگران سریع ارتباط برقرار كند و اگر نتواند با جنس مخالف ارتباط داشته باشد، ترس مرضی از جنس مخالف دارد، در حالی كه مطابق اسلام زن باید در مسئولیت های اجتماعی حریم داشته باشد. در مورد بخل نیز این صفت به صورت مقید مورد نظر می باشد. وقتی قرآن كریم می فرماید: « و من یوق شح نفسه فاولئك هم المفلحون» یعنی فلاح و رستگاری از آن كسی است كه تنگ نظری و تنگدستی در مسائل مادی را در فضای روانی خود حفظ كند. پس زیبندگی این صفات در قلمرو خاص مطرح است. استاد شهید مطهری، در مورد اشكال برخی افراد، به این سه ویژگی برای زنان می فرمایند: آیا ویژگی های اخلاقی نسبی است و برای مرد به یك گونه است و برای زن به گونه دیگر؟! آیا این موضوع، نسبی بودن این صفات را نشان می دهد یا بیانگر آن است كه در كلام امام (ع) نقش زن و مرد در زندگی از هم تفكیك شده است؟!

در واقع منظور امام بیان صفات شخصیتی نیست، بلكه رفتارهای ناشی از آن صفات مطرح است. به عنوان مثال آنجا كه خداوند می فرماید: «الله یستهزء بهم» استهزاء صفت ناشایست است. چطور به خودش نسبت می دهد. یا آنجا كه می فرماید: « اگر بنده ای سه بار از خداوند درخواست بكند، بار سوم خطاب می آید كه من از بنده خود حیا می كنم». اگر این موارد و ویژگیها انفعالی یا مذموم در شخصیت باشد، چگونه در مورد خداوند متعال درست است؟ پس در این موارد منظور شیوه تدبیر و ربوبیت خداوند است. حضرت علی (ع) نیز برای از بین بردن این ذهنیت غلط، در تحلیل و تفسیر كلام خود می فرمایند: «فاذا كانت المره مزهوه لم تمكن من نفسها» اگر زنی در روابط اجتماعی خود همواره حریم و خط قرمزهایی را رعایت كند، به راحتی در دسترس قرار نمی گیرد و مورد آسیب پذیری نخواهد بود. «لم تمكن نفساً» خودش را در اختیار نخواهد گذاشت «فاذا كانت بخیله» اگر صفت بخل داشته باشد «حفظت مالها و مال بعلها» از ثروت خود، ثروت زندگی مشترك و ثروت شوهر محافظت می كند. «فاذا كانت جبانه فرقت شیئ یعرض لها» اگر بترسد، در برخورد اجتماعی، ترس همراه با احتیاط و اضطراب خواهد داشت كه دافع بسیاری از آفات و درگیری ها می باشد.

اما اینكه امام(ع) بهترین ویژگی زن را بدترین ویژگی مرد می دانند، نشان دهنده آن است كه از دیدگاه اسلام نقش و منزلت زن و مرد در زندگی مشترك كاملاً متفاوت است، بافت وجودی و شخصیتی زن به گونه ای است كه تصحیح رفتار و روابط وی، این سنخ صفات را می طلبد.

شهید مطهری(ره) می فرمایند: دلیل اینكه ویژگیهای مطرح شده در این روایت بطور مطلق منظور نیست و شامل موارد خاصی می باشد، آن است كه در مورد بخل هم اگر مطلق آن مطرح باشد، با مسلمات قرآن در تضاد است. آیه «و من یوق شح نفسه» نقطه مقابل بخل را عامل رستگاری می داند. تكبر زن هم در برابر بیگانگان خواسته شده است و نه در برابر شوهر، زنان دیگر و یا محارم خود. بلكه تكبر جهت حفظ عفاف و انجام مسئولیتهای اجتماعی مدنظر است.

مطابق آیه «و من یوق شح نفسه»، دنیازدگی مذموم است و كسی كه بتواند خود را از این پول پرستی نجات دهد، در مرحله رستگاری قرار می گیرد. بنابراین بهترین ویژگی زن آن نیست كه مال خود را مصرف نكند. حضرت زهرا (س) به عنوان الگو اینطور نبودند كه بخل را به طور مطلق داشته باشند. بخل به خاطر این است كه «المره راعیه علی بیت اهلها».

همانطور كه گفتم اسلام صفاتی را برای زن مطلوب می داند كه در مرد مطلوب و زیبنده نیست. البته مطلق این صفات مطلوب نمی باشد، چون با مسلمات اسلام سازگار نیست. ترجیح و تشویق صفت تكبر، ترس و بخل به دلیل آسیب پذیری زن است. بخل و امساك در مورد اموال مشترك است. امام می فرماید: «اذا كانت بخیله حفظت مالها و مال بعلها» البته در حفظ اموال مشترك چه زن و چه مرد هر دو مسئولیت دارند.

زن گوهری به نام عفاف دارد كه در برخوردهای اجتماعی این عفاف آسیب پذیر است، از این رو وی باید صفت لازم جهت مرزبندی این آسیب پذیری را داشته باشد. در طول تاریخ گفته نشده است كه زنی به حریم عفاف مردی تجاوز كرد، اما برعكس موارد فراوانی وجود دارد كه به عفاف زن تعرض شده است. لذا ترس برای حفظ شرف دینی زن است و تشویق این صفت، تشویق یك مشی احتیاط آمیز است. عفاف یك امانت الهی برای زن است كه برای مرد نیست. مرد متجاوز به عفت زن است، ولی زن چنین نیست. لذا نگهداری و حساسیت در حفظ عفت به عنوان اساس شخصیت و مكمل شرافت زن، به او توصیه شده است.

علامه شهید مطهری(ره) می فرماید: «در مقام امر به معروف و نهی از منكر، ترس زن مذموم است» آیه «المومنون و المومنات بعضهم اولیاء بعض یامرون بالمعرو ف و ینهون عن المنكر» مرد و زن را در امر به معروف و نهی از منكر شریك می داند و همسنگ قرار می دهد. در مقام حفظ ارزشها بیان می كند كه اموال و جان خود را هزینه كنید، مگر زمانی كه به هزینه عفاف شما باشد. لذا ترس فقط در این جا معنا دارد. آنجا كه امر به معروف را بیان می كند می فرماید: «المومنون و المومنات. . . » یا می فرماید: « الرجال قوامون علی النساء بما فضل الله بعضهم علی بعض» نمی فرماید: «بما فضل الله الرجال علی النساء» در واقع در آنجا حقوق متقابل مطرح است نه برتری. معنای سرپرستی مطرح است و سرپرستی، خاص مردان نیست، بلكه زن هم حافظ ارزشها و اصول است، اما از آن جا كه خداوند به ویژگیهای زن و مرد توجه دارد، بر همین اساس وظیفه قوامیت را به مرد سپرده است البته در كلام امیرالمؤمنین مطلق ترس منظور نیست، بطور نمونه حركت حضرت زهرا(س) در مورد باز پس گیری فدك، یك الگو است و آن حضرت در جریان فدك و بازپس گیری حق خویش شجاعت داشتند و این عمل ایشان برای امور مادی نبود، زیرا ایشان شخصیتی است كه به قول مرحوم علامه اقبال:

بهر محتاجی دلش آنگونه سوخت به یهودی چادر خود را فروخت

كسی كه این چنین روحیه بی اعتنایی به دنیا دارد، این گونه به صحنه می آید و مشكلات را تحمل می كند و هرگز نمی ترسد، حضرت علی (ع) تمام اینها را می دیدند، ولی هرگز نفرمودند كه كارهای حضرت زهرا(س) بر خلاف محورهای اصلی اسلام است و یا هنگام غصب خلافت، ایشان برای اثبات حقانیت ولایت امیرالمومنین (ع)، با جمعی از زنان قریش كه گرد ایشان حلقه زده بودند، داخل مسجد شدند و برای حفظ اصول و دفاع از ولایت ایستادند. «علی حشد من نسائها» این سیره نشان می دهد كه منظور از ترس، ترس معقول و به جاست و در هر شرایطی ارزنده نیست و تنها كاربرد آن در صیانت و حفاظت از زن است.

آیا در كلام و سیره حضرت علی (ع) زن موظف به اطاعت تام از شوهر است یا خیر؟
در آیه مباركه «و قضی ربك الا تعبدوا الا ایاه و بالوالدین احساناً» خداوند احسان و خضوع در برابر پدر و مادر را همردیف عبودیت خودش قرار می دهد. یا آنجا كه می فرماید: «و ان جاهداك علی ان لاتشرك بی ما لیس لك به علم فلا تطعهما» حتی آنها كه در كرامت همردیف من هستند، اگر امری بیرون از مسیر عبودیت خدا باشد، آنجا «لاتطعهما» اطاعتشان نكن. طبیعتاً مشابه آن هم در مورد شوهر مطرح است كه به رغم بزرگی حق او، این حقوق مرزی دارد.

البته ما در فهم روایات، به ویژه روایاتی كه به نظر متشابه هستند یا فهم آنها سنگین و ثقیل است، باید به معیارها و مسلمات توجه كنیم. ممكن است روایتی پیامی داشته باشد ولی ما زمانی این پیام را به خوبی در می یابیم كه آن را بر موازین و اصول معیارهای اصلی و مسلمات عرضه كنیم. آنجا كه حضرت زهرا (س) می فرماید:«و لاخالفتك عاشرتنی» در این مدت هیچ مخالفت تو را نكردم. این مخالفت، مخالفتی است كه در مسیر تداخل حقوق و تكالیف زوجین است نه بیرون از آن، لذا باید مرزها حفظ شود. اما مواردی كه جزء اختیارات زن می باشد، مشمول این حكم و موضوع نمی شود. بسیاری از اشكالات كه بر گفتار ائمه (ع) وارد می شود، به خاطر یكسونگری است كه یك آیه و روایت بدون جامع نگری و ارتباطش با سایر روایات و یا با مسلمات دین مورد بررسی قرار می گیرد.

در مورد نهی امام در مشورت با زن كه در نهج البلاغه آمده است، توضیح بفرمایید.
نهی امام (ع) مصداق خاصی دارد. كسی نمی تواند موردی از كلمات امام(ع) بیابد كه به طور مطلق مشورت با زن را نهی كرده باشد. البته ما در فهم یك روایت باید ابعاد مختلفی را در نظر بگیریم.

متن روایت و فهمیدن محتوای آن

سند روایت و سلسله روات

جهت صدور روایت (این مسئله را شهید صدر (ره) تأكید داشتند).

گاهی دو مؤلفه اول حاصل است، ولی موضع گیری امام(ع) مطلق نیست، لذا نمی تواند الگوی همیشگی باشد. در واقع منع مشاوره با زنان به خاطر رفتار و واكنش زنی در آن برهه تاریخ بوده است كه در كیان اسلامی بحران ایجاد كرده بود. جهت صدور روایت می تواند یك بحران سیاسی یا بحران اجتماعی یا بحران فكری باشد. دلیل اینكه نمی توانیم یك تلقی عمومی داشته باشیم، همان سیره امام (ع) است. اگر ایشان این ویژگی ها را برترین ویژگی زن در همه شرایط می داند، چرا در برابر زینب كبری(س) سكوت می كند؟ یا در برابر حضرت زهرا(س) و دفاعهای ایشان واكنش نشان نمی دهد؟

در روایت هست كه پیامبر به حضرت علی فرمودند كه: علی جان وقتی كه از دنیا رفتم اگر در موضوعی خواستی با دخترم حضرت فاطمه(س) مشورت كنی به سخن او عمل كن، چون طرف گفتگوی او جبرئیل است و او از خود چیزی نمی گوید.

از نكات دیگر در استفاده از مضمون روایات این است كه به ذهنیت مخاطبین و فضای فرهنگی زمان نقل حدیث توجه شود. در زمانی كه روحیه اشرافی گری، تحقیر زن، و . . . در جزیره العرب حاكم است و این فرهنگ طی یك شب یا حتی بیست سال قابل تغییر نیست و رسوبات فرهنگی آن باقی می ماند و در قضاوتها و داوری ها نفوذ می كند، مسلماً بخشی از كلمات امام(ع) كه ضبط شده، با این ذهنیت ها همراه خواهد بود. گاهی نیز صدر و یا ذیل كلام حضرت و یا قسمتی كه مورد تأیید اندیشه شنوندگان بوده، ضبط و نگارش شده است. لذا در اجتهاد، فقط فهم ظاهر روایت كفایت نمی كند و باید به شرایط آن زمان و جهت صدور نیز توجه شود. گاهی حدیث در زمان تقیه نقل شده و حكم، ظاهری است و مؤید جنبه ذهنی روایتگر می باشد.

سنت امام (ع) منحصر در قول و فعل نمی باشد. سنت امام(ع) رفتار و گفتار و موضع گیری ایشان است. برخورد ائمه معصومین(ع) با همسر، دختر و فرزندشان بر اساس قابلیت و شخصیت آنها بود. برخورد حضرت علی(ع) با حضرت زهرا (س) در مقایسه با سایر همسرانشان فرق داشت، نحوه برخورد هم یك وجه است كه باید در كنار مفاد گفتار آنان قرار گیرد.

در كلام امیرالمؤمنین (ع) عوامل اولیه و پیشگیری كننده ای كه ثبات زندگی مشترك را تضمین می كند، چه عواملی هستند؟
از دیدگاه حضرت علی (ع) عوامل ثبات و استحكام خانواده در دو قسمت است:

عوامل مربوط به همسرگزینی.

عوامل مربوط به پس از شروع زندگی.

یعنی در بسیاری از مواقع باید علاج واقعه را قبل از وقوع نمود. زن و شوهر باید هم رتبه و هم كفو یكدیگر باشند. اولین شرط زن و شوهر همسطح بودن آنها است، یعنی «همسر» باشند. اینطور نیست كه گزینش های اتفاقی ما بتواند زندگی مشترك را تداوم بخشد. زن و شوهر باید دقت كنند كه آیا عنصر موافق و مرافقی برای طرف مقابل خود هستند یا خیر.

روانشناسان معتقدند تفاوتهای فردی فراوانی بین افراد وجود دارد، اینطور نیست كه بتوانیم معیارهای عام و فراگیر را برشماریم و بگوییم چنانچه در این موارد، همسطح بودید بنابراین، هم كفو هستید. با توجه به اصل تفاوتهای فردی، همسطح هر كسی به طور موردی فرق می كند. لذا حساسیت های نبی مكرم اسلام(ص) در مورد حضرت فاطمه(س) زیاد بود و در مورد سایر خواهرهای ایشان حساسیتی نداشتند. ایشان در مورد ازدواج حضرت فاطمه می فرمودند كه : «تصمیم ازدواج ایشان با من نیست» امام صادق(ع) می فرمایند: « اگر علی (ع) نبودند از حضرت آدم تا هنگام قیامت، همسری هم شان و هم رتبه حضرت فاطمه (س) پید ا نمی شد».

یكی از شرایط هم كفوی این است كه «المسلم كفو المسلمه»، دختر و پسر مسلمان همسری را كه هم كیش و هم آیین خود باشند، انتخاب كنند كه این معیار متأسفانه امروز كمرنگ شده است.

دقت حضرت امیرالمومنین (ع) در انتخاب ام البنین و آن نكته ای كه به محمد بن حنفیه فرمودند بیانگر آن است كه بخش عظیمی از شخصیت فرزند از طریق ژنتیك (ژنها – كروموزومها) منتقل می شود. البته كروموزومها تمام صفات را به طور كامل منتقل نمی كنند. این صفات در مرحله تجزیه و تركیب شیمیایی و در فرآیند رشد فیزیولوژیك زمینه بروز بعضی از صفات شخصیتی را فراهم می كنند.

آیا در اسلام بیشتر بر ویژگیهای شخصیتی مادر تأكید شده است یا ویژگیهای پدر هم حائز اهمیت می باشد؟
همانطور كه روایاتی در مورد دقت در گزینش مادر وجود دارد، در مورد ویژگی های پدر هم توصیه هایی شده است. اما در اسلام صفات مادر دارای اهمیت بیشتری می باشد، به خاطر اینكه در اسلام، ازدواج فرهنگ خاصی دارد، برخلاف بعضی از كشورها كه انتخاب و گزینش دو طرفه است یا زن، مرد را می یابد یا مرد، زن را می یابد، در اسلام مرد همسرش را برمی گزیند. چون مقید است كه حریم و آن حالت خودنگهداری و حرمت و شأن زن ارج نهاده شود.

امام(ع) می فرماید: اگر به حالتی رسیدید كه نمی دانید در مورد ویژگیهای اخلاقی زن حساس باشید یا مرد، بیشتر درمرد دقت كنید، زیرا درنظام خانوادگی اسلام معمولاً سرپرستی و قیمومیت با مرد است و كسی كه شیرازه اصلی خانواده در دست او می باشد، تأثیر بیشتری دارد و اگر از مسیر عادی نتواند خواسته اش را تحمیل كند، به شیوه دیگری متوسل می شود. البته این امر مقبول اسلام نمی باشد، بلكه مرد در دراز مدت به علت قیمومیتش بر زن وفرزندان تأثیر می گذارد. زیرا می فرماید: «لان المره تاخذ من ادب زوجها و یقهرها علی دینه». زن متأثر از ویژگی اخلاقی همسرش است، «و یقهرها علی دینه» یعنی اگر شما دخترتان را به فردی دادید كه هم رتبه دینی نبود، در دراز مدت این مرد است كه زن را به ارزشهای خود پایبند می كند. البته اینها موارد خلاف هم دارد و قانون كلی ندارد. ولی اگر روال عادی باشد و مدیریت عمومی به دست مرد باشد، او درجنبه های اخلاقی و دینی تأثیر می گذارد. به تجربه دیده ایم اگر زنی از یك خانواده متدین وارد خانواده ای با تفكر مغایر گردد، كم كم به آن سمت كشیده می شود.

امام صادق (ع) می فرماید: «العارفه لا توزع الا عند العارف».

العارفه در عرفان به معنی زنی است كه صاحب معرفت و بصیرت خاصی می باشد و از نقطه نظر فكری و فرهنگی در حد بالایی است. اگر او را به ازدواج كسی دربیاوریم كه همرتبه او نیست، دچار مشكل می شود. جمع این نكات چیزی است كه در آیه 26 سوره مباركه نور ذكر شده است و با دو واژه خبیث و طیب طبقه بندی شده است كه تمام آن محورها در آن قرار می گیرد.

در دیدگاه اسلام مهمترین عوامل همرتبگی زن و شوهر چیست؟
مرحوم طبرسی در كتاب مكارم الاخلاق از قول پیامبر(ص) می گوید: دختران و پسران علی(ع) و جعفر هر دو، هم شان یكدیگر هستند، به همین دلیل حضرت زینب(س) را به عبدالله بن جعفر دادند و به سادگی از میان افرادی كه در محیط بودند، همسری را برای دختر خود انتخاب كردند، اما حساسیت خاصی به حضرت زهرا (س) داشتند. این یك درس است كه باید به موضوع هم رتبگی به فراخور ظرفیتها و توانها و قابلیتها دقت شود. وقتی كسی «سیده النساء العالمین» است، مسلماً همسرش هم باید «سید الرّجال العالمین» باشد. حضرت زهرا(س) خواهران دیگری داشتند كه در دامان نبوت تربیت شده بودند، اما به علل خاص، آنچنان شكوفایی و برجستگی پیدا نكردند و پیامبر در مورد آنها حساسیت نداشتند. در روایات، متغیرهای مختلفی برای هم رتبه بودن ذكر شده است:

همرتبگی در دین و دیانت؛

همرتبگی در شخصیت و اخلاق؛

همسطحی ژنتیكی و ارثی.

اسلام توصیه می كند كه در انتخاب همسر دقت كنید كه این ویژگیها در نسل بعدی نمود می یابد. بطور نمونه حضرت علی (ع) در انتخاب ام البنین با راهنمایی عقیل كه حسب و نسب شناس بود، دانستند كه كدام یك از تیره های عرب شجاع هستند تا حضرت عباس با آن شجاعت رشد كرد. اما حضرت علی (ع) وقتی حضرت محمد بن حنفیه را به صف دشمن می فرستادند، او عقب می نشست. باز حضرت او را كمك می كرد، او دوباره بازمی گشت. حضرت به ایشان فرمودند: پسرم تو فرزند من هستی، ولی در برخورد با دشمن مانند من نیستی، بلكه تو در بحران شكنی ناتوانی و به مادرت رفته ای. لذا آدم ترسو و بزدل از لحاظ شخصیت و بافت ژنیتیكی فرزندی مانند خود می پروراند. هر چند گفته می شود بسیاری از خصوصیات با تربیت و آموزش تصحیح می شود، اما اگر پایه و مبانی صفر باشد، با تلاش فراوان هم، اثر كمی عاید خواهد شد. به هر حال باید دستمایه اولیه باشد تا در محیط شكوفا شود.

از این روی جنبه های ارثی و ژنتیكی به طور مستقیم و غیر مستقیم در هم كفوی مؤثر است. در مورد سطح هوشی توصیه شده كه همسری انتخاب كنید كه توان عقلانی و شناختی زیاد داشته باشد. در روایات هست كه برای پسرانتان حمقاء (مؤنث احمق) كه توان شناختی آنها نرمال نیست و بهره هوشی كمی دارند، انتخاب نكنید. البته حمقاء چند گونه هستند. اول كسانی كه بهره هوشی كمی دارند، گاه ممكن است كسی هوش معمولی داشته باشد، ولی قدرت تجزیه و تحلیل و قدرت حل مشكل و تفكر نداشته باشد. دوم كسانی كه قدرت بحران شكنی ندارند و بعد عاطفی آنها معمولاً بر توانهای شناختی آنها غلبه دارد و تصمیمات شتابزده و اضطراب انگیز می گیرند، بنابراین شایسته انتخاب همسری نیستند.

گفتیم اولین مسئله در هم كفوی، مسئله ایمان و دیانت است. ایمان و اسلام با یكدیگر متفاوت است. در مفهوم شناسی روایات، ایمان و اسلام دو گونه تعریف شده است. بعضی ایمان را تشیع و مسلمانی را اسلام می دانند. بعضی ایمان را در ردیف اسلام می دانند و برخی ایمان را مرتبه بالاتر و برتر مسلمانی می دانند. اسلام یعنی تسلیم در برابر فرامین الهی، ولی كسی كه به ایمان برسد، به باور قلبی رسیده است. یعنی باورهای دینی در دلش تثبیت شده است. در فقه، تفاوت ایمان با اسلام، به تشیع باز می گردد، ولی مطابق سوره حجرات، ایمان، عقبه دوم و قوی تر از اسلام است.

پیامبر اكرم (ص) فرمودند: «المومن كفواً للمومنه و المسلم كفو للمسلمه» «مرد مؤمن همتا و همپایه زن مؤمن است و مسلمان نیز همتا و همپایه زن مسلمان است.» پس ایمان و اسلام با یكدیگر فرق دارد. البته اینگونه نیست كه هر مسلمانی در هر مرتبه ای همپایه فرد مسلمان می باشد. چه بسا زن و شوهر مسلمانند و در حوزه دین هستند، ولی یكی مومن است. رتبه دینی فرق می كند. اگر كسی برد دیانت یا التزام عملی او زیاد باشد با فردی كه از این نظر در سطح پایین است ازدواج نماید، در آینده مشكل خواهد داشت.

مرحوم طبرسی در مكارم الاخلاق می فرمایند: «عن یونس بن ظبیان قال، قال ابو عبدالله: أتدری ای شی تفسیر فاطمه». می دانی اسم فاطمه كه نام مادر ماست، چه معنایی دارد؟ «قلت اخبرنی یا سیدی». شما بفرمایید كه چه معنایی دارد. «قال (ع): فطمت من الشر». فاطمه یعنی بریده شده از هر گونه شر و پلیدی. «ثم قال (ع): لولا ان امیرالمومنین (ع) تزوجها لما كان لها كفواً الی یوم القیامه» «اگر امیرالمؤمنین (ع) نبودند تا همسر حضرت زهرا(س) باشند، برای فاطمه همتا و همرتبه ای تا روز قیامت در زمین نبود.» امام صادق (ع) می فرماید: «المومنون بعضهم اكفاء بعض».

اگر فردی در دایره ایمان به معنی خاص آن وارد شد، می تواند همرتبه زنی با همین سطح باشد. تأكید بر همپایگی ایمانی به این خاطر است كه جلوه های ایمان درشخصیت و رفتار فرد ظاهر می شود و زندگی رنگ و روی تازه ای می یابد.

قال (ع) : «الكفو ان یكون عفیفاً عنده یسار» «همرتبه و هم شأن، فردی است عفیف كه از نظر مسائل جنسی آلوده نباشد و وسعت مالی داشته و بتواند بار زندگی را بر دوش بكشد.» مفهوم واژه «یسار» یعنی توانایی مدیریت و چرخاندن زندگی. حال این توانایی می تواند پس انداز باشد یا یك مهارت یا هنر یا توانایی كه بتواند با آن خرج زندگی را تأمین كند. برخی افراد همتایی و هم شأنی را، غیر از جنبه های اخلاقی وعفت و پاكدامنی می دانند وبیشتر به مسائل اقتصادی تأكید می كنند، در حالی كه میزان خاصی از مسائل اقتصادی مورد نظر اسلام است، در واقع مطابق این حدیث نبوی: «كاد الفقر ان یكون كفراً»، مسكنت می تواند انسان را از ایمان بازدارد؛ این امر طبیعی است و بسیاری از مسائلی كه درامور تربیت بیان می شود، در دایره دین مفهوم خاصی دارد. باتقوا بودن از جمله ویژگیهای مهم در انتخاب همسر است. البته «ایمان» با «تقوا» متفاوت است. ایمان جرقه اولیه می باشد، ولی تقوا بروز ایمان در اعضاء و جوارح و رفتارهای ظاهری است.

فردی به امام صادق(ع) بیان داشت كه شما در یك جمله بفرمایید: از كجا بدانیم فردی باتقواست؟ حضرت فرمودند: تقوا یعنی در جایی كه خداوند به تو امر كرده است، حضور یابی وهرجا كه خدای نهی كرده است، دیده نشوی. بنابراین اولین مرز تقوا واجبات و محرمات است. وقتی فردی با امام حسن مجتبی (ع) مشورت می كند كه دخترم را به عقد چه كسی دربیاورم، ایشان می فرماید: «زوجها من رجل تقی». یعنی سعی كن فردی كه به خواستگاری دخترت می آید، آدم با تقوایی باشد. در مورد تقوا، ذهن بیشتر به جنبه عبادی معطوف می شود، در حالی كه جایگاه تطابق اوامر و نواهی خداوند در گستره زندگی است و تنها بخشی از آن به جنبه های فردی برمی گردد. درحالی كه تقوا در جنبه های رفتاری، رعایت حقوق متقابل، در برخورد با همسر و سایر افراد خانواده و نحوه اداره و تدبیر زندگی نمود می یابد. حضرت می فرماید: «فانه ان احبها اكرمها و ان ابغضها لم یظلم». «اگر فرد متقی باشد، از دو حالت بیرون نیست، یا همسرش را دوست دارد و یا از او ناراحت است. اگر وی را دوست نداشته باشد، به او ظلم نمی كند واگر او را دوست داشته باشد با او كریمانه برخورد می كند و احترامش را نگه می دارد». پس تقوا عامل مهار كننده درونی است كه از مرحله «امساك بمعروف او تسریح باحسان» فراتر نمی رود، یا همسرش را درست نگه می دارد و یا با روال قانونی او را آزاد كرده و به او ظلم نمی كند. اكثر مشكلات وقتی پیش می آ ید كه فرد احساس كند همسرش را دوست ندارد، نهایت بدرفتاری را با او می كند، لذا تقوا در دیدگاه امام حسن مجتبی (ع) عامل موثری در ایجاد عدالت درخانواده است.

در موضوع همسر گزینی، ائمه معصومین (ع) بر مباحث تربیتی هم تأكید نموده اند. از جمله سفارش كرده اند كه از ایده آل نگری اجتناب شود. والدین وقتی می خواهند به عنوان افرادی باتجربه، فرزندشان را در گزینش همسر یاری كنند، باید از ایده آل نگری بپرهیزند و به دنبال این نباشند كه همسر و فرزند آنها تمام شرایط و جزئیات را داشته باشد. امام(ع) می فرماید: آیا شماخود اینگونه هستید كه حال دنبال همسری اینگونه اید؟! شرایط نسبی است و نباید وسواس داشت، اما این موضوع به معنی بی دقتی نیست.

در روایتی آمده است كه روزی فردی به نام علی بن اسباط از یاران امام باقر(ع) كه امام (ع) به عنوان یك شخصیت خوب به او نگاه می كردند، نامه ای به امام(ع) نوشت كه: من چند دختر دارم كه در خانه مانده اند و نمی خواهم به خواستگارانی كه تاكنون آمده اند، تزویج كنم. البته من ملاك بالایی را درنظر نگرفته ام، ملاكم این است كه از نقطه نظر دیانت شبیه خودم باشد. امام(ع) درجواب نوشتند: من تمام آن چیزهائی را كه تو در مورد دخترانت نوشته بودی، خواندم. گفته بودی كه معیار را دیانت خود قرار داده ای و تاكنون فردی را با این شرایط نیافته ای. اینگونه نباید عمل كنی، اگر بخواهی معیار را خود قرار بدهی، نه تنها به دخترانت ضربه می زنی، بلكه از نظر اجتماعی این وسواس تو عامل رواج بزهكاری است و یك موج اجتماعی را ایجاد می كند. اگر معیار تو رسول اكرم(ص) و دین او می باشد، او چنین نگفته است. از نظر رسول اكرم(ص) هرگاه فردی به خواستگاری دخترتان آمد كه از نقطه نظر اخلاقی فرد قابل قبولی بود و از اخلاق او رضایت داشتید، دخترتان را به ازدواج او در آورید. اگر اینكار را نكنید، فتنه و فساد همه عالم را می گیرد. اگر همه فكر كنند كه باید همسر دخترشان مانند خودشان باشد، این نوع برخورد، مانع ازدواج فرزندشان از مسیر عادی و مشروع می گردد، لذا راهها و كانالهای بزهكاری باز می شود.

این دیدگاه اسلام است، ولی متأسفانه مردم كمتر اطلاع دارند. باید حجت را برای مردم تمام كرد تا آنها بدانند كه عملشان با اصولی كه توسط پیشوایان معصوم (ع) ترسیم شده است، فاصله دارد. مردم از نحوه زندگی و ازدواج افراد و گروههای مرجع الگو می گیرند. اگر گروههای مرجع مردم تغییر كند كه البته تا حدودی به سمت مادیات رفته است، رفتار و نگرش مردم هم تغییر خواهد كرد.

شاهی كه از باغی سیبی برآرد سپاهیان او درخت از بن برآرند

اگر شخصیتهای سیاسی، دینی، فرهنگی كه گروه مرجع مردم هستند، درعینیت زندگی خود الگو نباشند، گمراهی ها و انحرافات دامان جامعه را فرا می گیرد و این برگردن آنها است. مانند آنكه پیامبر (ص) فرمودند: كسی كه در جامعه الگوی نادرستی را رواج دهد، او هم گناه خودش را دارد وهم وزر وبال تمام كسانی كه با دیدن الگوی عملی او به گمراهی كشیده می شوند برگردن اوست. لذا باید بر بصیرت مردم نسبت به اسلام و آموزه های اسلامی افزود. بسیاری از افراد تشنه و كنجكاو حقیقت اسلام هستند. گام اول اصلاحات فرهنگی ارائه حقیقت و اسلام ناب است. مانند نماز كه درشبانه روز 5 بار جهت تذكر و تكرار می خوانیم، باید مسائل اسلامی را متذكر شد و امر به معروف و نهی از منكر نمود. حضرت علی (ع) می فرماید: از حقوق والی جامعه بر مردم لطف و خیرخواهی است. اگرافراد در برابر رگه های انحراف در جامعه بی تفاوت باشند و عكس العمل نشان ندهند، به تدریج این مسائل عادی می شود. لذا رسانه های گروهی باید ارزشهای دینی و اسلامی را حفظ كنند.

حضرت علی (ع) در جایی می فرمایند: اگر درجامعه وظیفه امر به معروف و نهی ازمنكر سلب شود، به تدریج حلال خدا حرام و حرام او، حلال می شود. حالت بی تفاوتی خطرناك ترین حالت برای ثبات ارزشها است، به حدی كه گاهی ارزشها، ضد ارزش می شود. اولین قدم در حفظ ارزشها امر به معروف و نهی از منكر است.

توجه و دقت در زمینه ها و ویژگیهای خانوادگی در انتخاب همسر تا چه حد حائز اهمیت است؟
در زبان روایات این زمینه هم مهم است، ولی در اولویت اول و دوم نیست، اگر نجابت و شرافت خانوادگی وزمینه های تربیتی، فرهنگی و اخلاقی مورد بی توجهی قرار گیرد، این ازدواج مانند چیدن یك گل خوشبو از میان باتلاق است. تصور كنید كه فردی از میان باتلاقی بخواهد گل بچیند. شاید این فرد با خود می اندیشد كه فقط می خواهد همان گل را بچیند، ولی وقتی به باتلاق می رود، آرام آرام در آن فرو می رود و آلوده می شود. پیامبراكرم (ص) فرمودند: «ایها الناس ایاكم و خضراء الدمن»مردم بپرهیزید از گلهای زیبایی كه در باتلاق می رویند. پرسیدند: خضراء الدمن چیست؟ حضرت(ع) فرمودند: «المراه الحسنی فی منبت السوء» زنی كه حسن باشد ( البته این حسن می تواند به معنی زیبایی ظاهری یا شخصیت خوب باشد كه در مرتبه حسنی است)، از آن بپرهیزید. زیرا خانواده خوبی ندارد (در باتلاق است) و این امر زمینه تربیتی و ثبات آن را برهم می زند و در دراز مدت فرد را دچار مشكل می نماید. در روایات بیشتر به همرتبگی مرد تأكید شده است تا زن.

نوریان مر نوریان را طالبند ناریان مر ناریان را جاذبند

در ازدواج حضرت زهرا (س) به دلیل توصیه های حضرت جبرئیل، پیامبر(ص) دقت نمودند، ولی حضرت می فرماید: «انكحت زید بن حارثه زینب بنت جحش» من زید بن حارثه را با زینب بن جحش وصلت دادم «وانكحت المقداد ضباعه بنت الزبیر» دختر زبیر را با مقداد وصلت دادم و فرمود: من این كارها را انجام دادم تا ذهینت هایی كه در عرف وجود دارد، روشن شود و بدانند كه برترین شرفها، اسلام است « لیعلموا ان اشرف الشرف الاسلام».

البته هم شأنی یك جنبه عرفی و یك جنبه دینی دارد. در عرف، ملاك، قدرت اقتصادی اجتماعی، شرافت و مقبولیت عمومی می باشد. حضرت می فرمایند: «افراد باید در گوهر اسلام و ایمان هم رتبه باشند ، هیچ برجستگی اجتماعی به اسلام و ایمان نمی رسد». متغیر ایمان واسلام نسبت به سایر محورها اهمیت دارد.

محور دیگر حسن خلق است. حسین بشار از امام ابوالحسن(ع) پرسید كه: «ان لی قرابه قد خطب الی و فی خلقه سوء» من قوم و خویشی دارم كه مدتی است به خواستگاری دخترم آمده است. آیا چون قوم و خویش من است، بپذیرم، در حالی كه تا حدی بداخلاق است. امام می فرماید : «لا تزوجه ان كان سیّئی الخلق» اگر اخلاقش سوء است نپذیر. یعنی بعد از ایمان، فرد باید دارای اخلاق اسلامی و اجتماعی باشد. قوم وخویش بودن، دلیلی برای پذیرفتن چنین فردی نمی باشد. لذا اخلاق و معاشرت مطلوب اجتماعی از جمله فاكتورهایی است كه باید مورد توجه قرار گیرد.

همرتبگی اقتصادی در ازدواج دو مسلمان تا چه حدی باید ملاك انتخاب باشد؟
همانطور كه قبلاً هم اشاره كردم در اسلام مكنت و توان اقتصادی در حدی بیان شده است كه فرد بتواند بار زندگی را بر دوش بكشد. ولی دقت در همرتبگی اقتصادی بدین معنی نیست كه روایت خاصی در این مورد نداشته باشیم، در سیره ائمه معصومین(ع) این روایت وجود دارد. مثلاً ابوبكر، عمر و عبدالرحمان بن عوف و حضرت علی(ع) از حضرت زهرا (س) خواستگاری كردند. عوف از شخصیتهای اشرافی و متمول بود و از همان كسانی كه ثروت هنگفت داشت. وقتی به خواستگاری حضرت زهرا(س) آمد ، انتظار داشت كه پیامبر اكرم(ص) با وجود شخصیت برتر اجتماعی، دخترش را به كسی دهد كه ثروتمند است. زیرا در ذهنش چنین بود كه پیامبر(ص) خود نیز وقتی می خواست همسر انتخاب كند، به سراغ حضرت خدیجه(س) رفت، در حالی كه حضرت خدیجه(س) پول و تمام هستی خود را به پای اهداف پیامبر ریخت. عبدالرحمان بن عوف در زمان خواستگاری از حضرت زهرا نرخی را جهت مهریه پیشنهاد كرد كه هیچكس به پای آن نمی رسید. سه الی چهار بار میزان مهریه را افزود. شتر، گوسفند، سیم، زر و …… در حالی كه در یك روایتی آمده است حضرت زهرا(س) سنگریزه ای را در دست گرفتند و بلافاصله تبدیل به درّ و مرجان شد. (فمد النبی یده المباركة الی الحصی و تناوله فاذا درّ و مرجان).

قال صلی الله علیه و آله: «ان من یقدر علی هذا لایهمه كثره المهر» كسی كه قدرت چنین كاری را دارد ، برای او نرخ مهر مهم نیست. بعد از این جریان جبرئیل نزد پیامبر(ص) آمد و فرمود: خدا در عرش فاطمه(س) را به همسری حضرت علی(ع) برگزیده و مهر او را پانصد درهم قرار داده است. همان مهری كه الان از آن به عنوان مهرالسنه یاد می شود. ولی متأسفانه كسی به آن وفادار نیست. البته با شرایط زمان تغییر می كند و منظور آن است كه اگر بنیه و سطح اقتصادی مورد توجه بود ، پیامبر(ص) می بایست دخترشان را بی درنگ به عقد عبدالرحمان عوف در می آوردند.

آیا در اسلام توجه به تفاوت فرهنگها و ملیتها و خرده فرهنگها جهت گزینش همسر مهم است؟
سیره عملی پیامبر اكرم (ص) چنین بود كه اصحاب خود را با ملیت و تیره غیر عرب، ترغیب به ازدواج با عرب می كردند و اینطور نبود كه آنان بدون همسر بمانند و بخواهند كه با قوم خودشان (غیر عرب) ازدواج كنند. بسیاری از مادران ائمه اطهار(ع) در سطح پایین اجتماعی بودند، ولی چون دوره تربیتی آنها مقارن با دوره ائمه(ع) بود، قابلیتهای ویژه ای داشتند. مادرحضرت صاحب الزمان(عج) از طایفه مسیحی ها بود، ولی قابلیت لازم را داشت. چون شخصیت دینی یعنی ایمان، تقوا و اخلاق را داشتند. دین به روابط فردی و اجتماعی ما رنگ می دهد، البته اگر بپذیریم كه دین مجموعه مقرراتی برای رفتارهای اختیاری انسان است كه به نحوی در سعادت فرد و جامعه مؤثر است.

آیا در اسلام به همرتبگی دختر و پسر در مسئله سنی، هم توجه شده است؟
بله، قرابت سنی از مظاهر همسنگی زن وشوهر است. البته به طور طبیعی رشد و بلوغ دختران چهار سال زودتر از پسران است. این تفاوت، بین زن و مرد طبیعی و فیزیولوژیك می باشد. به همین دلیل در اسلام تأكید شده است كه زوجین یا همسن باشند یا تفاوت سنی آنها از 4 سال تجاوز نكند و از آن جا كه درگیرودار زندگی ، پریشانی و شكستگی زن بیشتر می باشد، بهتر است سن زن كمتر باشد.

امام علی (ع) می فرماید: « و لتنكح المرأة لمتها من الرجال و لینكح الرجال منكم لمه من النساء قال(ع): لمه الرجال من النساء مثله فی السن»«هر مردی همسنگ و همترازش را از بین زنان برگزیند. زن هم در گزینش همسر، مردی را انتخاب كند كه همسنگ او باشد. فردی از حضرت پرسید: منظور از لمه چیست؟ ایشان فرمودند: لمه، یعنی همسنگ و همتراز در مسئله سن.»

البته همسنگی در سن، به معنی هم سنّی یا نداشتن فاصله سنی زیاد است، زیرا تفاوت سنی زیاد معمولاً اصطكاك ایجاد می كند، به حدی كه زوجین نمی توانند یكدیگر را تحمل كنند.

نادیده انگاری و بی تفاوتی نسبت به این ملاكها مشكل زاست. در برآیند متغیرها، گاه می بینیم كه برخی از شرایط كه ما دقت می كنیم، یا مورد توصیه شرع است، در فرد وجود ندارد. به طور طبیعی دقت روی عامل سن مهم است. اگر فاصله سنی دختر و پسر 15 سال باشد، در واقع در دو دنیای متفاوت زندگی می كنند. البته در انتخاب همسر باید آرمانگرایی و ایده آل نگری را كنار نهاد. در انتخاب همسر باید نیازها برطرف شود. فردی كه می خواهد همسری را انتخاب كند، باید بداند كه خودش در چه حدی است؟ آیا بهترین است؟ آیا فلان ویژگی را به طور ایده آل دارد كه می خواهد همسرش آنرا به طور كامل داشته باشد؟

زیبایی تا چه حد می تواند ملاك صحیحی در انتخاب همسر باشد؟
یكی از ملاكها می تواند حسنی باشد. «یا من ترضون خلقه و خلقه».

فردی به خدمت امام (ع) رفت و دید كه ایشان مو و قیافه خود را می آرایند. پرسید: چطور شده است كه خودتان را می آرائید؟ حضرت(ع) فرمودند: مردی كه در آراستگی ظاهری خود دقت كند، زنش را از فحشاء نجات می دهد. مطابق این حدیث، آراستگی و زیبایی ظاهری برای مرد هم هست. این یك پیش نیاز است. اگر آرمانگرا نباشیم و هم سطح بودن را با توجه به ویژگی خود در نظر بگیریم، در اسلام غیر از دین ، اخلاق و مسائل تربیتی، به ظاهر هم توجه شده است، اما متأسفانه برخی فقط به این بعد توجه می كنند و افراط گرا هستند و وسواس دارند كه رتبه همسرشان در این ملاك بالا باشد. در حالی كه تمام محاسن در یك فرد جمع نمی شود. اصولاً ایده آل نگری در تمام زمینه ها، عامل شكست است. امام حسن عسگری (ع) می فرمایند: همزیستی و تعامل های اجتماعی، حدی از دقتها و ارزیابی ها و سنجش ها را می طلبد و افراط و تفریط در آن، شخصیت را نابهنجار می نماید. برخی موارد را به طور سمعی و بصری می توان دریافت، ولی در برخی موارد مانند همسر گزینی، همه آنچه ما انتظار داریم، قابل رویت نیست و بسیاری از مسائل بعدها معلوم می شود. در واقع دوسوم یك ظرف مدرج را در برخوردها، تیزبینی ها، برانداز كردن ها، حساس بودن ها می توان دریافت و یك سوم آن پنهان است و معلوم نیست. زیرا در غیر اینصورت سنگ روی سنگ بند نمی شود. زیرا از آن جایی كه ما نسبی هستیم، انتخاب ما هم نسبی است. آنهایی كه خیلی حساسیت به خرج می دهند، دچار مشكل می شوند و انتخاب آنها احسن نیست.

در زمینه استحكام و ثبات زندگی زناشویی بخشی مربوط به عوامل داخل زندگی مشترك است. دراین خصوص توضیح دهید؟
در طول 9 سال زندگی امیرالمؤمنین (ع) با فاطمه(س)، روزی از زندگی مشترك آنها سئوال شد. علی (ع) فرمودند: «والله ما اغضبتها و لا اكرهتها علی امراً» خدارا گواه می گیرم كه در هیچ موردی خشم فاطمه(س) را درنیاوردم و او را به هیچ كاری به صورت تحمیلی وادار نكردم و فاطمه(س) نیز چنین بود كه در هیچ موردی خشم مرا برنیانگیخت و در هیچ امری از من سركشی نكرد. « ولا اغضبتنی و لا عصت لی امراً» من بعد از ناراحتی ها وقتی به چهره فاطمه(س) نگاه می كردم، حزن و اندوه از دلم برداشته می شد. «لقد كنت انظر الیها فیكشف عنی الهموم و الاحزان»

لذا شوهرنباید زن را به خشم آورد. بسیاری از گرفتاری های خانوادگی به تحمیل هایی مربوط می شود كه از سوی یكی به دیگری وارد می شود. حضرت می فرماید: در هیچ كاری فاطمه را مجبور نكردم و اورا به خشم درنیاوردم و او نیز عصیان امر مرا نكرد.

از دیگر عوامل ثبات توجه به وضع ظاهری است، به نحوی كه زن و شوهر با دیدن یكدیگر ناراحتی ها و تنش هایشان كم شود و مشكلات و سختی ها را فراموش كنند. در این صورت همسری كه بنای سازگاری دارد، هیچگاه به درگیری و جدال نمی افتد.

سیستم همسر گزینی و اداره امور منزل و سرپرستی خانواده در اسلام برای بعضی از مردان این توهم را ایجاد نموده كه زن را باید تحت اختیار و كنترل خود بگیرند و زن در برابر مرد انقیاد و اطاعت محض داشته باشد. در كلام مولا علی (ع) چه فرمایشی مانع از این سوء تعبیر است؟
حضرت امیرالمؤمنین (ع) می فرمایند: «من اساءها الی اهله لم یتصل به تأمیل»«هر كه به اهل خود بدی نماید از او امید احسانی نسبت به دیگران نمی باشد»، بنابراین چنین فردی برای مسئولیت جامعه و در سطح وسیعتر برای اداره زندگی، فرد مناسبی نیست. توصیه می شود در اعطای مسئولیت اجتماعی افرادی انتخاب شوند كه بحران آفرین نباشند.

به دلیل عاطفی بودن زن ، مرد باید در شكستها تكیه گاه زن باشد و در عین حال، مرد هم باید احساس امید و آرامش در خانواده نماید.

در روایات، سخنی از اطاعت نیست. بلكه روایت هست كه « لا تعصیها امراً» یعنی عصیان امر نكن. خوب شوهرداری(حسن التبعل) یعنی حالت تسلیم وجود داشته باشد و شوهر پناهگاه عاطفی زن باشد و از لغزشهای اجتماعی در زندگی مشترك چشم پوشی كند. البته در اسلام دو نوع پیام تربیتی برای ثبات خانواده داریم. در حالت اول فرد كاملاً در مرز وظایف حركت می كند، یعنی به وظایف خود نسبت به همسرش وقوف دارد و به آنها عمل می كند، البته ثبات این خانواده ها، ثبات مقتضی نیست، اینجا همسران حالت مشتری و خریدار دارند. در حالت دوم، زن و شوهر به پای یكدیگر می نشینند و این مصداق «جعل بینكم موده و رحمه» می باشد كه در بسیاری از مشكلات خانوادگی، عمل به حقوق و وظایف زناشویی مشكل گشا نمی باشد و باید مودت و رحمت دستمایه زندگی قرار گیرد.

از دیگر عوامل ثبات خانواده، تقسیم وظایف و آگاهی از حدود وظایف و اختیارات است. در زندگی حضرت زهرا (س) و حضرت علی (ع) این موضوع چگونه بوده است؟
در سومین روز از زندگی مشترك، حضرت فاطمه (س) از پیامبر اسلام (ص) می خواهند كه دایره حقوق و وظایف هر یك از آنها را مشخص نمایند و در مورد خدماتی كه زن و شوهر باید در داخل خانواده ارائه دهند، با پیامبر(ص) مشورت می كنند. امام صادق(ع) در این باره از پدرشان نقل می كنند كه «تقضی علی و فاطمه الی رسول الله فی الحداقه» و در ادامه می فرماید:«تقضی علی فاطمه بخدمه مادون الباب» پیامبر نیز در پاسخ می فرمایند: خدماتی كه در چارچوب خانواده است، برعهدة حضرت فاطمه (س) باشد و امور بیرون از چارچوب خانواده بر عهده امیرالمؤمنین (ع). امام صادق (ع) در ادامه می فرماید: فقال فاطمه: «فلا یعلم ما داخلنی من السرور الا الله باكفائی رسول الله تحمل رقاب الرجال»، «هیچ كسی از سروری كه در دل من ایجاد شده آگاه نیست، مگر خداوند متعال، چرا كه پیامبر(ص) با این تقسیم وظیفه، مرا از قبول مسئولیتهایی كه منجر به درگیری با مردان می شود، آزاد كرد.»

در اسلام ثبات خانواده به انجام وظایف و از سویی به ایثار اعضای خانواده وابسته است. وظایف یعنی عمل در چارچوب های تعیین شده، اما ایثار فراتر از آن است.

با این تقسیم كار، بهترین زن كسی است كه خود را داخل درگیری ها و مسئولیتهایی نكند كه از حریم عفت خارج است. البته گاهی به اقتضای زمان و مكان خود مجبور است بیرون از وظیفه عمل كند، البته حضرت علی (ع) در زمان فراغتشان به حضرت فاطمه(س) در كارهای داخل خانه یاری می رساندند و نیز هرگاه حضرت علی (ع) در جهاد بودند زهرا(س) كارهای بیرون منزل را خودشان انجام می دادند.

آیا این تقسیم وظایف به معنای محرومیت زن از حقوق اجتماعی و پیشرفتهای بیرونی نمی باشد؟
خیر، درحقیقت زن در دیدگاه اسلامی اگر بخواهد یك زن ایده آل باشد، نباید در چالشهای بیرون از خانواده قرارگیرد. البته در مواردی مثل قضاوت كردن نباید فقط به روایات بسنده كنیم، بلكه می توانیم زندگی عملی ائمه معصومین (ع) و سیره حاكم بر جامعه اسلامی و نیز عملكرد كسانی كه به عصر و زمان تشریع نزدیك بودند را محور قرار دهیم و ضمیمه این روایات كنیم تا یك چارچوب كلی برای مسئولیت های زن و مرد بیابیم. استاد شهید مطهری می نویسد: آقای بغدادی در 250 هجری قمری (مقارن با زمان امام حسن عسكری (ع) ) كتابی را تحت عنوان «بلاغات النساء» تألیف كرده اند، این كتاب بر خلاف اكثر كتابها كه راجع به مسایل اجتماعی و اطلاعات مردان می باشد، تمام خطابه ها و سخنرانیهای زنان عالمه جهان اسلام و تمام خطابه های حضرت زهرا (س) و حضرت زینب (س) را به قلم كشیده است. این نشان می دهد زنانی كه به این درجه علمی رسیده اند و آثار علمی از خود بر جای گذارده اند، در چارچوب خانه محدود نبوده اند. بعد از شهادت امام حسن عسكری (ع) به دلیل اینكه حضرت صاحب (عج) كوچك بودند، امام حسن (ع) به حكیمه دختر امام جواد (ع) توصیه كردند كه در مشكلات دینی پناهگاه شیعه باشند، فردی با شنیدن این سخن شك كرد و گفت كه توصیه كردن به زن جهت پاسخگویی به سوالات دینی در جایی است كه امام نباشد. امام حسن عسكری (ع) فرمودند: پسر من ولو اینكه كوچك باشد، بعد از من امام (ع) است. یعنی با حضور امام هم، مردم می توانند در باره مشكلات دینی خود به یك زن عالمه مراجعه كنند.

امام سجاد (ع)، عالمه غیر معلمه زینب (س) را مسئول كارها و مجری مأموریت هایی كردند كه به ظاهر امام سجاد (ع) مسئول انجام آن بودند، در حالی كه شدیدترین بحرانها را حضرت زینب (س) تحمل كرد. واقعاً فرهنگ عاشورا، فرهنگی است كه مشاركت زنان و مردان در آن علنی می باشد و اصولاً راز این مسئله كه حضرت سیدالشهدا (ع) در برابر پرسش بسیاری از مردم كه می گفتند چرا علیرغم آنكه می دانید در نبرد با لشكر یزید موفقیتی ندارید، زنان را به همراه خود می برید؟ ایشان می فرمودند: «شاء ان یریهنَّ سبایا» خداوند خواسته است آنها را اسیر ببیند، این است كه این اسرا در حقیقت مكمل عاشورا می باشند و جنسیت و زن و مرد بودن آنها مطرح نیست.

حركت فاطمه (س) در كنار علی (ع) كه اولین فدایی راه ولایت و امامت بودند و یا حركت حضرت زینب (س) یا حضرت خدیجه(س) همه بیانگر حضور اجتماعی زنان است. در زیارتنامه حضرت معصومه (س) آمده است كه: فاطمه! شما در نزد خداوند یك منزلت و شأن دیگری دارید. لازم به ذكر است وقتی در زبان عربی از نكره استفاده می شود، اشاره به تعظیم است. یعنی شعاع وجودی و برتری شخصیت این فرد به گونه ای است كه در كلام عادی نمی گنجد. امام صادق (ع) در مورد حضرت فاطمه معصومه (س) می فرمایند: خداوند حرمی دارد و آن بیت الله الحرام است. پیامبر حرمی دارد و آن مسجدالنبی است. امیرالمؤمنین حرمی دارد و آن كوفه است. ما اهل بیت حرمی داریم و آن قم است كه حرم فاطمه معصومه (س) است. بین این شخصیت با حضرت زهرا (س) در برخی كارها شباهتهایی وجود دارد. از جمله فعالیت در تثبیت امامت. حضرت زهرا (س) نه فقط از این جهت كه همسر امیرالمؤمنین (ع) هستند، بلكه مأموم یك امام بودند و در راه تثبیت حقانیت ولایت ایشان تلاش می كردند و شهادتشان رمز تثبیت ولایت حضرت علی (ع) بود و حضرت معصومه (س) هم از زنان عالمه خانواده امام كاظم(ع) هستند كه برای تداوم و استمرار ولایت تلاش می كردند. حتی روایتی به نام روایت فواطم وجود دارد كه از چند فاطمه نقل می كنند، تا به حضرت زهرا (س) می رسد كه در مورد حقانیت حضرت علی (ع) است. وجه تشابه دیگر، همانگونه كه پیامبر به دخترشان حضرت فاطمه(س) می فرمودند: «فداها ابوها»، در روایتی هست شیعیان مشكلات و سوالات خود را نوشتند و به مدینه رفتند تا به نزد امام موسی (ع) بروند، حضرت در منزل نبودند، امام رضا (ع) هم نبودند. حضرت معصومه(س) می گویند فردا پاسخ سئوالات را بگیرید ولی می توانید جهت اطمینان پاسخها، سئوالات را در بازگشت از سفر حج به امام موسی (ع) نشان دهید، وقتی پاسخها را به امام نشان دادند ایشان فرمودند: «فداها ابوها». این تنها ابراز عاطفی نیست، بلكه حاكی از منزلت علمی فاطمه معصومه(س) است.

حضرت زهرا(س) نشست هایی را در منزل برای زنان قریش و بنی هاشم داشتند، ولی متأسفانه به دلیل فضای سیاسی متن خطابه ایشان در دسترس نیست. ولی خطابه حضرت زهرا (س) در مسجد مدینه در دفاع از ولایت علی (ع) موجود می باشد. در این خطبه ضمن بیان توحید ذاتی و صفاتی و بیان فلسفه احكام، فرهنگ قبل و بعد از اسلام را مقایسه می كنند. در واقع ایشان ضمن پذیرفتن تقسیم وظایف، حضور اجتماعی و علمی دارند و این مانع پیشرفتهای ایشان نیست یا حضرت زینب (س) كه در شهر كوفه در برابر صدای هلهله كوفیان، فرمان سكوت دادند و خطبه ای تكان دهنده خواندند تا این كه امام سجاد (ع) به ایشان فرمودند: «اسكتی یا عمه، انت الحمدالله، عالمه غیر معلمه، و غیر مفهمه»، «عمه جان سكوت كنید كه در موقعیت حساسی هستید. شما به حمد خدا دانشمندی هستید كه دانش خود را از كسی نیاموخته اید، فرهیخته ای هستید كه كسی به جز از راه امداد غیبی به شما چیزی نیاموخته است».

البته شاید گفته شود كه بخش زیادی از دانش آنها الهی است، ولی آنها از لحاظ علمی هم، خود تلاش می كردند. حضرت زینب (س) خود در راه دانش دینی تلاش هایی داشتند. در واقع قیام كربلا، قیام مشترك بین زن و مرد است.

شهید مطهری می فرمایند: در مورد شناسایی روایت و سند روایات، هم راوی زن و هم راوی مرد هست. به طور مسلم اگر این راویان در خانه خود بودند، نمی توانستند این معارف را منتقل كنند. لذا با حفظ مرزها و ارزشهای اسلامی و پرهیز از درگیری بین زن و مرد می توان به اقتضای زمان و مكان عمل كرد و سنت عملی دختران و زنان ائمه معصومین (ع) التزام آنها را به پیشرفت علمی و فرهنگی نشان می دهد.


چاپ   ایمیل