واکاوی تاریخی تفاوت‌ مواجهه امام هادی (ع) و معتزله با مسئله خلق قرآن

(مدت زمان لازم جهت مطالعه: 17 - 34 دقیقه)

چکیده
نظریه خلق قرآن یا قِدم و حُدوث قرآن، از مباحث کلامی است که مناقشات فراوانی را میان متکلمان مسلمان ایجاد نمود. معتزله، از مدافعان اصلی نظریه خلق قرآن شناخته شده‌اند. امامان معصوم (ع) نیز با آن نظریه قدم قرآن به مخالفت برخاستند. مقاله پیش رو سعی کرده است به این پرسش اصلی پاسخ دهد که بر اساس مستندات تاریخی، چه تفاوت‌هایی میان مواجهه امام هادی (ع) و معتزله با نظریه خلق قرآن وجود دارد. یافته‌های مقاله، این فرضیه را تأیید می‌کند که به‌رغم پافشاری معتزله در ترویج اندیشه خلق قرآن، امام هادی (ع) آن را جدالی بیهوده دانسته، شیعیان را از ورود به این مباحث به شدت نهی می‌کرد. ایشان برخلاف معتزله از تصریح به واژه مخلوق، برای قرآن کریم خودداری کرده و در بیان عقیده خویش درباره قرآن کریم، به «کلام اللّه» بودن آن، بسنده می‌کرد. موضع امام هادی (ع) سبب شد که ایشان و شیعیانش، از مظان تکفیر و تبعات سیاسی، اقتصادی و اجتماعی آن مصون بمانند.
کلیدواژه‌ها
کلیدواژه‌ها: امام هادی (ع)؛ خلق قرآن؛ قدم قرآن؛ معتزله؛ دوران محنت

مقدمه
از بحث‌های مهمی که در طلیعه قرن سوم و در عصر حیات امام هادی (ع) (212-254 ق.) جهان فکری اهل سنت را به خود مشغول کرد، جدال بر سر مسئله حدوث و قدم قرآن بود که سبب ایجاد دودستگی میان اهل سنت شد. اهل حدیث[i] قائل به قدیم بودن «کلام اللّه» بودند و در مقابل، معتزله[ii] به شدت معتقد به حادث و مخلوق بودن قرآن بودند. اهمیت مناقشات کلامی درباره مسئله خلق قرآن از آن‌رو بود که ملاک توحید و شرک قرار گرفته بود. معتزله اعتقاد به قدیم بودن قرآن را شرک می‌دانستند و گروه مقابل معتقد بودند که مخلوق دانستن قرآن کفر است.

از آنجا که مسئله خلق قرآن از مباحث جدل‌انگیز زمان امام هادی (ع) بود، جا دارد تا موضع ایشان درباره این مبحث پرمناقشه کلامی، مورد بحث و بررسی قرار گیرد تا مشخص شود که پیشوای دهم شیعیان اثناعشری در دوره خویش، چه واکنشی در برابر این مناقشات داشتند و چه موضعی برگرفته بودند. نکته مهم‌تر آنکه در صورت شباهت موضع امام هادی (ع) با موضع معتزله، تفاوت این دو دیدگاه چه بوده است.

بیشتر سیره‌نویسان و پژوهش‌گرانی که درباره امام هادی (ع) نگاشته‌اند، به موضع ایشان در مقابل این فتنه اشاره کرده‌اند؛ البته تنها به حداقل مطلب اکتفا کرده‌اند. برای نمونه می‌توان به آثاری همچون تحلیلی از زندگی و زمان حضرت امام علی النقی (ع)،[iii] حیاه الامام الهادی علیه‌السلام؛ دراسه و تحلیل،[iv] الامام الهادی علیه‌السلام،[v] تحلیلی از تاریخ دوران دهمین خورشید امامت امام هادی علیه‌السلام،[vi] حیاه الامام علی الهادی علیه‌السلام،[vii] الامام علی الهادی علیه‌السلام لنموذج الارقی للتخطیط المستقبلی[viii] و الامام علی الهادی علیه‌السلام؛ دراسه تاریخیه[ix] اشاره کرد.

پژوهش‌های معاصر درباره خلق قرآن، جریان محنت[x] و تاریخ و باورهای معتزلیان که بیشتر از سوی سلفیان نگاشته شده است و درباره مواجهه و رد موضع معتزلیان درباره پدیده خلق قرآن است، نیز بخشی از پیشینیه این موضوع محسوب می‌شوند. از جمله می‌توان از خلق القران بین المعتزله و اهل السنه،[xi] الحیده، او، المناظره الکبری فی محنه خلق القرآن،[xii] اختصاص القرآن بعوده الی الرحیم الرحمن،[xiii] روض البیان علی فیض المنان فی الرد علی من ادعی قدم القرآن،[xiv] مسئله خلق القرآن و موقف علماء القیروان منها و دورهم فی الذب عن مذهب السلف فیها،[xv] مسئله خلق القرآن و اثرها فی صفوف الرواه و المحدثین و کتب الجرح و التعدیل[xvi] و مشکله خلق القرآن الکریم عند المتکلمین[xvii] یاد کرد.

پژوهش‌ درباره عباسیان، به ویژه زمان خلافت مأمون (198-218 ق.) به بعد نیز مطالبی تاریخی مرتبط با موضوع تحقیق پیش رو دارند که ذکر آنها دراز دامن خواهد بود، ولی ذکر پایان‌نامه مناسبات کلام و سیاست در عصر اول عباسی تا پایان متوکل[xviii] خالی از لطف نیست.

بیشترِ پژوهش‌های کلامی شیعه درباره مسئله خلق قرآن، در کنار نگرش سایر امامان معصوم (ع) به این مسئله، به موضع امام هادی (ع) نیز اشاره کرده‌اند. کتاب المحنه: محاضرتان حول المفهوم القرآنی عن المحنه،[xix] پایان‌نامه چگونگی و چرایی عصر محنت قرآن در دوره مأمون[xx] و دو مقاله «متکلمان مسلمان و مناقشات کلامی پیرامون قرآن»[xxi] و «بررسی تطبیقی دیدگاه و نحوه تعامل امامین عسکریین (ع) با فرق و مذاهب و جریان‌های فکری معاصر آنان»[xxii] از آن جمله‌اند که همانند منابع پیشین به بیان نهی ایشان از ورود شیعیان به این مباحث بسنده کرده‌اند. نگارنده به تألیف یا پژوهشی که به تحلیل و مقایسه موضع امام هادی (ع) با موضع معتزله در این زمینه پرداخته باشد، دست نیافت؛ از این‌رو لازم به نظر رسید تا در این زمینه، پژوهشی تحلیلی ـ مقایسه‌ای انجام شود.

مقاله پیش رو، با نگاهی گذرا به برهه‌های مهم و تاثیرگذار زندگانی امام هادی (ع) بر مسئله این مقاله، مسئله خلق قرآن را به طور کلی بیان می‌کند. آنگاه پس از بررسی هر دو مواجهه با مسئله خلق قرآن به صورت جداگانه، در پایان با استناد به گزارش‌های تاریخی، به تجزیه و تحلیل تفاوت‌های دو مواجهه می‌پردازد.

شناخت برهه‌های تاثیرگذار زندگی امام هادی (ع) بر مواجهه با مسئله خلق قرآن
برای درک تصویری صحیح از شرایط امام علی النقی (ع) در زمان مطرح شدن مسئله خلق قرآن، لازم است تا نگاهی به برخی وقایع زندگی امام هادی (ع) و تأثیر آن در مسئله خلق قرآن داشته باشیم. خلفای معاصر آن حضرت (220-254 ق.) به ترتیب عبارت بودند از: معتصم (حکومت: 218-227 ق.)، واثق (حکومت: 227-232 ق.)، متوکل (حکومت: 232-247 ق.)، منتصر (حکومت: 247-248 ق.)، مستعین (حکومت: 248-252 ق.) و معتزّ (حکومت: 252-255 ق.) (مفید، بی‌تا: 327). از این میان چند نکته قابل برداشت است: یکی آنکه امام هادی (ع)، هم با خلفای موافق و هم با خلفای مخالف نظریه خلق قرآن، معاصر بودند و این امر، هوشمندی خاصی را در موضع‌گیری طلب می‌کند. در سطور آینده، ظرایف این موضع‌گیری روشن خواهد شد. دیگر آنکه از میان خلفای پیش‌گفته، متوکل بیش از همه با امام هادی (ع) معاصر بود. او به اهل بیت (ع) و شیعیانشان ظلم و ستم فراوانی روا می‌داشت (اصفهانی، 1385: 395)، از این رو هرگونه فعالیتی از جمله فعالیت علمی، برای امام (ع) و شیعیان در دوره او سخت‌تر بود. نکته دیگری که می‌توانست در فعالیت علمی امام (ع) از جمله مواجهه ایشان با پدیده خلق قرآن، مؤثر باشد آن است که متوکل آن حضرت را در سال 243 ق. به شهر سامرا فرخواند (مالکی، 1422: 2/1075). دوری از حوزه علمی مدینه و صاحبان اندیشه و قرار گرفتن زیر چتر امنیتی در مرکز حکومت، نمی‌تواند در چگونگی پدیده‌ای علمی، بی‌تأثیر باشد. اگر امام (ع)، در مدینه می‌ماند، شاید امروز، تراث بیشتری از ایشان در اختیار ما بود. نکته آخر که برخلاف دو نکته قبلی، تأثیر مثبت داشته آن است که دوران امام هادی (ع) نیز همچون امامان پیشین، عرصه تقابل آرا و دیدگاه‌های گوناگون فکری بود. ورود پرقدرت امام (ع) به این آوردگاه و پاسخ به سؤالات و شبهات دیگران است[xxiii] که توان بررسی موضوعاتی همچون موضوع تحقیق پیش رو را برای ما مهیا کرده است.

مسئله خلق قرآن
مناقشه درباره مخلوق یا غیرمخلوق بودن قرآن کریم از جمله مباحث مهمی بود که میان مسلمانان گفت‌وگو و جدل ایجاد کرد. در تاریخ کلام اسلامی، هیچ مبحثی همچون این بحث، موجب اختلاف نظر نشده است. این اختلاف‌ها ناشی از این امر بود که گروهی هوادار حادث بودن کلام خدا و گروهی دیگر طرفدار قدیم بودن آن شدند (رضایی، 1384: 115).

کلمه «حادث» در لغت به معنی تازه و مقابل «قدیم» است و در اصطلاح فلسفه، «حدوث زمانی»، عبارت از حاصل شدن و به وجود آمدن شئ است، پس از آنکه نبوده است. اصطلاح «قدیم» نیز در لغت به معنای کهنه است و در اصطلاح، «قِدَم زمانی» عبارت از بودن شئ است، به نحوی که ابتدایی برای زمان وجود آن نباشد (سجادی: 1379: 189). طرفداران نظریه خلق قرآن، قرآن را مخلوق و حادث دانسته و در مقابلِ کسانی قرار گرفته‌اند که قرآن را غیرمخلوق و قدیم شمرده‌اند (عباسی، 1390: 35-41).

سکوت منابع گوناگون، اجازه ریشه‌یابی زمان آغاز این مجادلات را نمی‌دهد (رضایی، 1384: 116)؛ لیکن بر این اساس که مطرح‌کننده نظریه خلق قرآن، جَعد بن‌دِرهم[xxiv] بود و در حدود 120 ق. کشته شده است (پاکتچی، 1389: 150)، پس بحث درباره مخلوق بودن قرآن، بایستی از اواخر حکومت بنی امیه و اوائل قرن دوم هجری و به صورت دقیق‌تر اوایل یا اواخر حکومت هشام بن‌عبدالملک (105-128 ق.) آغاز شده باشد (همان: 151). پس از فتح شام از سوی سپاه اسلام، مسلمانان با کشیشان مسیحی روبه‌رو شدند که برای مقابله با اعتقادات توحیدی اسلام به نشر شبهات می‌پرداختند (روحی و گلی، 1389: 115)؛ ازجمله این شبهه را مطرح کردند که طبق آیه 171 از سوره مبارکه نساء، عیسی (ع) «کلمه اللّه» است و «کلمه اللّه» یا قدیم است یا مخلوق. اگر قدیم باشد مسلمانان باید بپذیرند که مسیح قدیم می‌باشد؛ اما اگر «کلمه اللّه» مخلوق باشد، مسلمانان نمی‌توانند به آن ملتزم شوند؛ زیرا در این صورت باید بپذیرند که قرآن حادث و ساخته شده است (ابوزهره، 1996: 148).

نخستین مسلمانی که تحت تأثیر شبهات کشیشان مسیحی، از غیرمخلوق بودن و قدم قرآن سخن گفت، ابن‌کُلاّب[xxv] بود. پس از او اهل حدیث نیز معتقد به قدم قرآن شدند (روحی و گلی، 1389: 115). در سوی دیگر، از بررسی منابع چنین بر می‌آید که قدریه[xxvi] نیز اوّلین گروه در اسلام بودند که قائل به مخلوق بودن قرآن شدند (سبحانی، 1420: 126-127). پس از تحول قدریه به معتزله، این عقیده به عنوان یکی از عقاید مشخص این گروه درآمد.

برخی از محققان معاصر، از احمد بن‌ابی‌دُؤاد اِیادی معتزلی (م 240 ق.) به عنوان مطرح‌کننده مسئله خلق قرآن نام برده‌اند (جعفریان، 1390: 650). درحالی‌که برخی دیگر، وی را پدیدآورنده پدیده «محنت» دانسته‌اند (سجادی، 1373: 698) و گفته شده است که وی عقیده به خلق قرآن را از یکی دیگر از عاملان رویداد محنت به نام بِشر مَرّیسی (م 218 یا 219 ق.) (همان: 699؛ گذشته، 1383: 185) و او از جَهم بن‌صفوان (م 128 ق.) (همان: 186) و وی نیز از جَعد بن‌دِرهَم (م 120 ق.) تأثیر پذیرفته است (ابن‌اثیر، 1385: 7/75).

استدلال متکلمان هوادار قِدَم قرآن، همچون جَعد بن‌دِرهَم و جَهم بن‌صفوان، آن بود که قدیم بودن کلام خدا، مستلزم موجود قدیم دیگری همراه با خداوند متعال است (روحی و گلی، 1389: 116). برخی گزارش‌های تاریخی حاکی از آن است که جعد بن‌درهم به عنوان نخستین ترویج‌دهنده این اندیشه، دارای اعتقادات یهودی بوده است، اما در شماری از پژوهش‌های جدید، درباره دخالت عنصر یهودی در این مسئله تردید شده است (پاکتچی، 1389: 150؛ عباسی، 1390: 35-41).

به تدریج معتزله به عنوان مدافعان اصلی نظریه خلق قرآن شناخته شدند و پس از تثبیت مکتب کلامی اشاعره در قرن چهارم،[xxvii] مسئله خلق قرآن نیز در شمار موضوعات اختلافی میان اشاعره و متزله قرار گرفت (همان).[xxviii]

دو گروه موافق و مخالف مخلوق بودن قرآن کریم، در طول تاریخ، یکدیگر را تکفیر کرده و ردیه‌هایی علیه یکدیگر نگاشته‌اند. معتزله اعتقاد به قِدَم قرآن را مستلزم شرک می‌دانستند و مخالفان آنها، مدعای خلق قرآن را کفر و هم‌پایه مدعای کفار مکه به ویژه ولید بن‌مغیره[xxix] شمرده‌اند که قرآن را گفتار بشر می‌خواند (سبحانی، 1420: 126-127).

از آنجا که این بحث دست کم یک قرن پس از نزول قرآن پدید آمد، بنابراین نباید انتظار داشت که در قرآن و احادیث نبوی و حتی اقوال صحابه، تعبیر «خلق القرآن» یا تعابیر مشابه دیگر به کار رفته باشد یا چیزی در تأیید یا رد صریح آن یافت شود. با این حال به نظر می‌رسد ریشه‌های این گونه بحث‌ها به نحوی اجمالی در قرآن و سنت وجود دارد، چنان‌که هردو گروه موافق و مخالف این نظریه در اثبات دیدگاه خود به آیاتی از قرآن و احادیثی از پیامبر (ص) استناد کرده‌اند (عباسی، 1390: 35-41).

وجه تمایز مسئله خلق قرآن با سایر مباحث کلامی این است که این مسئله با دوران تاریخی و حساس «محنت» گره خورد و به مسئله‌ای اساسی در عرصه روابط میان حکومت و عالمان دینی تبدیل شد. مأمون و معتصم از خلفای عباسی طرفدار معتزله و مروّج تفکر حدوث قرآن بودند (عابدی، بی‌تا: 343). مأمون صریحاً اعلام کرد که مذهب حق این است که قرآن مخلوق است، آنگاه با توسل به زور، اهل حدیث را وادار کرد که این اندیشه را بپذیرند و از ابراز مخالفت با آن خودداری کنند (طبری، بی‌تا: 7/195)؛ او در سال 218 ق. دستور تفتیش عقاید از صاحب منصبان را صادر کرد. مردودان در این آزمون، منصب خویش را از دست می‌دادند. از این دوره با عنوان «مِحنَه القرآن» یاد می‌شود (ابن‌اثیر، 1385: 6/423).

برخی بر این باورند که علت اصلی ترویج این نظریه از جانب حاکمانِ طرفدارِ معتزله آن بود که مبادا مسلمانان، همچون مسیحیان که عیسی (ع) را «کلمه اللّه» و غیرمخلوق می‌دانند، قرآن (کلام اللّه) را نیز غیرمخلوق و قدیم بشمارند (عباسی، 1390: 35-41). البته بعضی نیز علل و عوامل سیاسی را عامل اصلی شکل گرفتن جریان محنت می‌دانند (رضایی، 1384: 116).

به هر حال، مخالفان قدم قرآن، به زندان و شکنجه سپرده شدند. حتی بزرگان اهل حدیث همچون احمد بن‌حنبل و محمد بن‌نوح نیز استثنا نشدند (ابن‌اثیر، 1385: 427). به باور برخی تاریخ‌پژوهان همین سختگیری‌ها سبب نفرت مردم از معتزله گردید. از این‌رو وقتی که متوکل عباسی به خلافت رسید، جانب قائلان به قِدم قرآن را گرفت و در سال 234 ق. به دوران محنت پایان داد (خضری، 1391: 86.).

مواجهه امام هادی (ع) با مسئله خلق قرآن
از آن‌رو که مسئولیت هدایت جامعه اسلامی و تبین معارف اصیل اسلامی پس از پیامبر اسلام (ص) بر دوش امامان معصوم (ع) است و ایشان باید باور و اندیشه مردم را از کژی‌ها بازدارند، آن بزرگواران هر یک، سازگار با شرایط حاکم بر دوران خویش، در برابر انحراف عقیدتیِ قدیم دانستن قرآن کریم موضع‌گیری کرده‌اند (صدوق، بی‌تا: 323-327). به‌رغم موضوع‌گیری امامان پیشین، مشاهده پرسش از امام هادی (ع) دراین‌باره، نشان می‌دهد که جامعه شیعیان زمان امام هادی (ع)، هنوز درگیر این مسئله بوده‌اند. ضمن آنکه به باور محققان، ماجرای محنت که از زمان مأمون شروع شده بود، در تمام ایام معتصم و نیز روزگار واثق، همچنان دوام یافت. افزون بر آن، معتزله در این ایام چنان قدرتی یافته بودند که به دستور واثق، مردانی از معتزله با دیوان‌سالاران همراه می‌شدند (سجادی، 1379: 189). پس از واثق نیز هرچند متوکل عباسی به دوران محنت پایان داد، ولی بحث علمی آن تا مدت‌ها، حتی با وجود تکفیر معتزلیان از سوی اشاعره در قرن چهارم، از رونق نیفتاده و در جامعه اسلامی مطرح بود (سبحانی، 1378: 2/208).

مواجهه امام هادی (ع) نیز با در نظر گرفتن شرایط ویژه زمان آن حضرت، حساب‌شده و هوشمندانه است که نه تنها نظر صحیح و درست را بیان داشته‌اند؛ بلکه جامعه شیعه را از خطر مهلکی حفظ کرده‌اند. با وجود رواج بحث حدوث و قدم قرآن میان متکلمان مسلمان در زمان امام هادی (ع)، ایشان آن را جدالی بیهوده و انحرافی می‌دانستند و اصحابشان را از پرداختن به این گونه مباحث منع می‌کردند.

امام (ع) ورود به این مناقشه را فتنه‌ای می‌دانستند که نتیجه‌اش چیزی جز هلاکت و سیاه‌روزی نیست؛ اما از آن‌رو که باید باورهای ناصحیح و عقاید انحرافی را به مردم معرفی کنند، در قالبی بسیار ظریف، به ردّ عقیده قدیم بودن قرآن پرداختند. سند این ادعا، روایتی است که شیخ صدوق (م 381 ق.)، یکی از محدثان شیعی نزدیک به عصر حضور ائمه (ع)، در دو کتاب خویش (صدوق، بی‌تا: 224؛ همو، 1362: 546) به نقل از محمد بن‌عیسی بن‌عبید یقطینی[xxx] از امام هادی (ع) نقل کرده است. این روایت، بعدها در دو اثر حدیثی قرن ششم تکرار شده است (فتال نیشابوری، بی‌تا: 1/38؛ ابن‌شهرآشوب، 1328: 1/61). در آن روایت که تنها بیان مستند از امام هادی (ع) درباره خلق قرآن است، امام (ع) خطاب به برخی از شیعیان خویش در بغداد چنین نوشتند:

بسم اللّه الرحمن الرحیم. خداوند ما و شما را از وقوع در فتنه مصون نگه دارد که در این صورت بزرگ‌ترین نعمت را بر ما ارزانی داشته است و جز این، هلاکت و سیه‌روزی است. نظر ما این است که بحث و جدال درباره قرآن، بدعتی است که سؤال‌کننده و جواب‌دهنده در آن شریک‌اند؛ زیرا چیزی دست‌گیر پرسش‌کننده می‌شود که سزاوار او نیست و پاسخ‌دهنده نیز برای موضوعی که در توانش نیست بی‌جهت خود را به رنج و مشقت می‌افکند.

خالق جز خدا نیست و به جز او همه آفریده‌اند و قرآن کلام خدا است و از پیش خود اسمی برای آن قرار مده که از گمراهان خواهی گشت. خداوند ما و شما را از آنانی قرار دهد که در نهان از خدای خود می‌ترسند و از روز جزا سخت هراسان‌اند.[xxxi]

همان‌گونه که از متن کلام امام (ع) مشخص است، ایشان به صفت مخلوق برای قرآن کریم تصریح نمی‌کند؛ هرچند در حصری عقلی، هر چیزی غیر از خداوندِ خالق هستی، خلق‌شده از خالق است که تصور سومی برای آن محال است و به صورتی بسیار زیبا اندیشه قدیم بودن قرآن را رد می‌کند. ایشان معتقد است که قرار دادن هر اسمی به جز کلام اللّه برای قرآن اعم از مخلوق و غیرمخلوق و... موجب گمراهی می‌گردد.

شاید این گونه به نظر رسد که این موضع، سازگار با دیدگاه معتزله و بیان دیگری از آن است، چراکه آنان نیز قرآن را مخلوق می‌دانستند. اما منابع تصریح دارند که معتزله، همان‌گونه که «محدَث» خواندن قرآن را واجب می‌دانستند، «مخلوق» خواندن آن را نیز واجب می‌انگاشتند؛ چرا که به زعم آنان، تصریح به قید «مخلوق» برای قرآن، سبب رفع ایهام شده و رفع ایهام برای جلوگیری از انحراف، واجب است (معتزلی، بی‌تا ب: 7/218). اینجا است که تفاوت دو دیدگاه مشخص می‌شود، چنان‌که در سطور آینده، پیامدهای آن نیز روشن خواهد شد.

نکته مهم دیگر آنکه از نظرگاه اعتقادی، موضع امام هادی (ع)، همان منظر امامان پیش از ایشان بوده است. برای نمونه امام صادق (ع) دراین‌باره می‌فرماید: «او (قرآن) کلام اللّه، قول اللّه، کتاب اللّه، وحی اللّه و تنزیل اللّه است» (صدوق، بی‌تا: 224). امام کاظم (ع) نیز همین بیان را داشته و فرموده است: «من آنچه را آنان (معتزله و اهل حدیث) گفتند (مخلوق یا غیرمخلوق) نمی‌گویم، بلکه می‌گویم به درستی که آن (قرآن) کلام اللّه است» (همان). امام رضا (ع) نیز در همین باره فرمودند: «قرآن نه خالق است و نه مخلوق، بلکه کلام اللّه عزّوجلّ است» (همان: 223) یا «(قرآن) کلام اللّه است از آن تجاوز نکن (بیش از این مگو)» (همان: 224). تفاوتی که در بیان امام هادی (ع) با امامان پیشین است، تأکید فراوان ایشان مبنی بر داخل نشدن شیعیان، در مناقشه میان گروه‌های درگیر با این قضیه است.

مواجهه معتزله با مسئله خلق قرآن
نظریه خلق قرآن در تاریخ بیش از همه با نام معتزله گره خورده است و معتزله این نظریه را در برابر نظریه قِدَم قرآن مطرح کردند (عباسی، 1390: 35-41). این گروه، از مخالفان سرسخت عقیده قِدَم قرآن کریم بودند. ایشان اعتقاد به قدیم و ازلی بودن کلام خدا را منافی توحید دانسته، به شدت با آن به مبارزه برخاستند (رضایی، 1384: 120).

تأکید معتزله بر این عقیده به حدی است که قاضی عبدالجبار معتزلی (م 415 ق.)،[xxxii] بحث درباره حدوث و قِدَم قرآن را در باب عدل، یکی از اصول پنج گانه معتزله گنجانده است. به نوشته او موضع معتزله در این باب آن است که قرآن، کلام و وحی خدا و مخلوق و مُحدَث است (معتزلی، بی‌تا الف: 358-380).

محمود ملاحمی خوارزمی (م 536 ق.)[xxxiii] نیز می‌نویسد: «بزرگان معتزله معتقدند که قرآن، فعلی از افعال خداوند متعال است که برای تأمین مصالح بندگانش آن را بیان کرده است. ربّ و خالق قرآن، خداست و قرآن مانند سایر افعالش، مخلوق اوست» (روحی و گلی، 1389: 115).

از نظر معتزله، مخلوق بودن قرآن یعنی خداوند به لفظ سخن نمی‌گوید، بلکه برای ارتباط برقرار کردن، آوای کلام را می‌آفریند که می‌تواند شنیده شود. این آوا مجازاً کلام نامیده می‌شود (رضایی، 1384: 120). ایشان برای دفع شبهه قدیم بودن قرآن و اثبات خلق قرآن به ادله عقلی و نقلی متعددی استناد جسته‌اند (معتزلی، بی‌تا ب: 531-539).

هرچند به دلیل سخت‌گیری حاکمان وقت، معتزله تا زمان مأمون عباسی، فرصتی برای ترویج این عقیده نیافتند؛ اما با این همه، این نظریه تا آن زمان، در حال گسترش بوده است (رضایی، 1384: 119).

معتزله در زمان مأمون عباسی فرصت یافتند تا نظریه خویش درباره خلق قرآن را بی‌پرده ترویج کنند؛ چراکه مأمون مکتب اعتزال را پذیرفت و پیروان آن را همراهی کرد. او خود به مخلوق بودن قرآن معتقد بود و به شدت از این عقیده حمایت می‌کرد (طبری، بی‌تا: 13/164-175). معتصم و واثق عباسی نیز مشی مأمون را در ترویج عقیده خلق قرآن ادامه دادند (عباسی، 1390: 35-41).

هرچند آزادی در اندیشه و عقیده از مشخصه‌های مکتب اعتزال است؛ اما معتزله در زمان سه خلیفه عباسی (مأمون، معتصم و واثق) برخلاف مکتبشان، اهل حدیث را به پذیرفتن عقیده خود (خلق قرآن) مجبور کردند (سبحانی، 1378: 2/208). محرومیت از مناصب، زندان، شکنجه و حتی قتل، انتظار کسانی را می‌کشید که به این اجبار تن نمی‌دادند (ابن‌اثیر، 1385: 624).

تندروی‌های معتزله در به کرسی نشاندن دیدگاه خویش درباره خلق قرآن، صدور ردّیه‌های جدّی و پرحرارت از طرف گروهی از عالمانِ پیرو سَلَف را در پی داشت و موجب تنفر جامعه از معتزله گردید (عباسی، 1390:35-41). نارضایتی‌های ایجادشده نسبت به حکومت، به سبب جانب‌داری از معتزله و عقیده به خلق قرآن، خلفای پسینی را واداشت تا با معتزله به خشونت رفتار کنند.

متوکل برخلاف سه خلیفه پیشین، هوادارِ باورمندان به قِدم قرآن شد و برای مقابله با معتزله، با صدور فرمانی از بحث و جدل درباره قرآن منع کرد. او در جلسه‌ای با حضور برخی از فقیهان و محدثان، از آنها خواست احادیثی در ردّ معتزله روایت کنند و مذهب سنت و جماعت را رواج دهند. قاضی القضات معتصم و واثق که از معتزله و دارای نقش مؤثری در حوادث دوره محنت بود و قاضی القضات مصر که او نیز از سران معتزله بود، به دستور متوکل عزل و اموالشان مصادره شد. معتز نیز مانند متوکل با معتزله مخالف بود و با آنان با خشونت برخورد می‌کرد (کریمی قهی، 1384: 96-98).

تجزیه و تحلیل تفاوت‌های دو مواجهه
واکاوی مواجهه امام هادی (ع) و متکلمان معتزلی درباره مسئله خلق قرآن نشان می‌دهد که این دو مواجهه از دو تفاوت عمده برخوردار است که در این مجال، آنها را برشمرده و مورد تجزیه و تحلیل قرار می‌دهیم.

الف: معتزله برخلاف سختگیری‌ها و فشارهای حکومتی، بر عقیده خود مبنی بر مخلوق بودن قرآن پافشاری می‌کردند و با اهل حدیث در این مورد به بحث و جدل می‌پرداختند. این درحالی بود که حاکمان عباسی آن عصر، با عقیده خلق قرآن مخالف بودند و طرفداران آن را مورد آزار و اذیت قرار می‌دادند (همان).

امام هادی (ع) معتقد بودند که بحث و جدل درباره این مبحث، بیهوده و خالی از فایده است. ایشان در پاسخ به کسانی که دراین‌باره از ایشان سؤال کرده بودند، آن را فتنه‌ای معرفی کردند که نتیجه‌اش هلاکت و گمراهی است.

اندکی بررسی درباره شرایط سیاسی و اجتماعی زمان امام هادی (ع) نشان می‌دهد که آن امام بزرگوار با اتخاذ این موضع هوشمندانه، توانستند با درایت، شیعیان را از افتادن در ورطه‌ای خطرناک نجات دهند و موجب حفظ جان و عقیده آنان شود.

خلفای عباسیِ زمان حیات امام هادی (ع)، از جمله متوکل و معتز، سیاست‌های خصمانه‌ای درباره شیعیان در پیش گرفته بودند. متوکل از جنایت‌کارترین و سخت‌گیرترین خلفای عباسی بود. بی‌احترامی‌های مکرر به امام هادی (ع)، ویران کردن مرقد مطهر امام حسین (ع) و منع شیعیان از زیارت ایشان، انزجار آشکار از اهل بیت (ع) و شیعیان آنها، به‌کارگیری دشمنان شیعه در مناصب حکومتی و محرومیت شیعیان از آن و فشار اقتصادی شدید به علویان از سیاه‌ترین سیاست‌های متوکل در برابر اهل بیت (ع) و شیعیانشان بود (ابوالفرج اصفهانی، 1385: 395-396).[xxxiv] معتز نیز سیاست‌های پدر خویش را در برخورد با شیعیان در پیش گرفت (همان: 433-434). این دو خلیفه علاوه بر دشمنی با شیعیان و علویان، طرفدار نظریه قِدَم قرآن بودند و کسانی که به مخلوق بودن قرآن اعتقاد داشتند را شکنجه و آزار می‌دادند.

روشن است که ورود شیعیان به مناقشه خلق و قِدم قرآن در این شرایط، به بهانه‌ای برای فشار و اذیت مضاعف حکومت تبدیل می‌شد. شیعیان با هدایت هوشمندانه امام هادی (ع) از افتادن در دام این فتنه نجات یافتند؛ اما معتزله با پافشاری بر بحث بیهوده خلق قرآن، مورد تعقیب و آزار کارگزاران حکومت قرار گرفتند.

این درحالی است که مسئله حدوث و قِدم قرآن، هیچ ثمره علمی ندارد. از نظر اعتقادی نیز هر مسلمانی باید اعتقاد داشته باشد که قرآن مجید، کلام خداوند است و اینکه قرآن کریم حادث است یا قدیم، هیچ تأثیری بر ایمان او ندارد. البته امام (ع) با اشاره به اینکه هرچیزی غیر از ذات الاهی، مخلوق محسوب می‌شود، با ظرافت به پیروان خود فهماندند که قرآن حادث است، نه قدیم؛ لیکن تصریح نمودند که این بحث اهمیتی ندارد.

ب: تفاوت دیگر مواجهه امام هادی (ع) و معتزله در به‌کارگیری لفظ مخلوق است. امام (ع) بیان داشته بودند که قرآن کلام اللّه است و هیچ نام دیگری اعم از مخلوق یا هر اسم دیگری، بر قرآن اطلاق نشود ولی معتزله برای مقابله با اعتقاد به قدیم بودن قرآن کریم از عبارت مخلوق استفاده می‌کردند. این در حالی بود که مخلوق و غیرمخلوق بودن قرآن کریم، ملاک توحید و شرک قرار گرفته بود. همان‌گونه که گذشت، باورمندان به قِدم قرآن، معتقد بودند که مدعای مخلوق بودن قرآن، هم‌پایه با ادعای مشرکان مکه است که قرآن را گفتار بشر می‌خواندند (عباسی، 1390: 35-41). از سوی دیگر، برای اهل حدیث بسی دشوار بود که قرآن و کلام خدا را مخلوق بدانند، چه اینکه در باورشان، خلق را در همین معنای محسوس و مادی‌ می‌دانستند؛ از این‌رو به‌کاربردن واژه مخلوق برای قرآن، حساسیت آنان را برانگیخت و کار را به جایی رساند که معتقدان به خلق قرآن، مورد تکفیر، آزار و اذیت قرار گرفتند و ردّیه‌های متعددی علیه ایشان صادر شد (کریمی قهی، 1384: 96-98).

از دیگر دلائل نادرستی اطلاق مخلوق بر قرآن کریم آن است که برخی از مشتقات ریشه مخلوق همانند مُختَلق، گاهی به سخن دروغ و خودساخته اطلاق می‌گردد (عابدی، بی‌تا: 347). اصطلاحِ «قرآن مخلوق» ممکن است به معنای «قرآن دروغ و خودساخته»، مورد توهم قرار گیرد و شنونده را به اشتباه اندازد. شیخ صدوق در این باره کلامی دارد که به خوبی می‌تواند حسن ختام این نوشتار قرار گیرد:

درباره کتاب خدا وارد شده است که قرآن، کلام خدا، وحی خدا، قول خدا و کتاب خدا است و درباره آن وارد نشده است که مخلوق است. ما فقط از اطلاق نام مخلوق بر آن منع شده‌ایم؛ زیرا مخلوق در لغت، گاهی به معنای تکذیب‌شده اطلاق می‌شود و گفته می‌شود کلام مخلوق یعنی کلامی که تکذیب شده است (صدوق، بی‌تا: 225).

نتیجه
نظریه خلق قرآن، از مباحث کلامی جنجالی‌ در زمان امام هادی (ع) بود. اهل حدیث قائل به قدیم بودن کلام اللّه بودند و در مقابل، معتزله به شدت از عقیده حدوث و مخلوق بودن قرآن هواداری می‌کردند. این دو گروه، به این بهانه به تکفیر یکدیگر می‌پرداختند.

این مقاله تلاش داشت تا با استنادات تاریخی، مواجهه امام هادی (ع) را در مقابل این مناقشه کلامی بررسی کرده، آن را با مواجهه معتزله مقایسه کند. از آنچه گذشت نتیجه می‌گیریم که موضع امام هادی (ع) با معتزله از دو جهت تفاوت داشت:

1. برخلاف پافشاری معتزله بر اندیشه خلق قرآن که تکفیر شدن و تحت فشار قرار گرفتن از سوی گروه مقابل و حاکمان عباسی را به دنبال داشت، امام هادی (ع) با بی‌فایده خواندن این مناقشه‌ها، به شیعیان توصیه کرد تا خود را از این مباحث گمراه‌کننده دور نگه دارند. به این ترتیب، امام هادی (ع) بهانه فشار بیشتر بر شیعیان را از حاکمان شیعه‌ستیز عباسی گرفت و پیروان خود را از یک ستیز نابود‌کننده نجات داد.

2. برخلاف معتزله که برای بیان عقیده خود مبنی بر حدوث قرآن کریم، واژه «مخلوق» را استفاده می‌کردند، امام هادی (ع) بسیار هوشمندانه از به‌کارگیری عبارت مخلوق بودن قرآن خودداری کرده، در تبیین عقیده خویش درباره مبحث خلق قرآن، به «کلام اللّه» خواندن قرآن کریم اکتفا کردند. بدین ترتیب امام (ع) با تیزبینی، خود و شیعیانش را از اتهام کفر و شرک نجات بخشید، اما معتزله به سبب به‌کارگیری واژه مخلوق برای قرآن، به بشری دانستن قرآن و در نتیجه کفر متهم شدند و تحت فشار قرار گرفتند.

البته امام هادی (ع) با ظرافت و به صورت تلویحی با بیان اینکه فقط خدا خالق است و هر چیزی جز او، مخلوق است، مخالفت خویش با قدیم بودن قرآن را اعلام کرده، نقش هدایت‌گری خود را در برابر دگم‌اندیشان و کژباوران جامعه اسلامی ایفا کردند.

پی‌نوشت‌ها

[i]. اهل حدیث یا اصحاب حدیث، گروهی از اهل سنت هستند که به اعتماد بر ظاهر احادیث پافشاری می‌ورزند. هرگاه تمسک به احادیث در معتقدات باشد، اصطلاح اهل حدیث شایع‌تر و هرگاه در فقه باشد، اصطلاح اصحاب حدیث رایج‌تر است (خمینی، 1389: 2/ 144-146).

[ii]. «معتزله» یک مکتب کلامی اهل سنت است که در زمان بنی‌امیه و در عهد عبدالملک مروان (65-86 ق.) ظهور کردند. آنان در مباحث عقیدتی برای عقل اصالت قائل بوده و به هنگام تعارض عقل و ظواهر آیات و روایات، دست به تأویل آیات و روایات می‌زدند. برای نمونه بر خلاف «جبریه» و «صفاتیه»، هوادار قدرت انسان بودند و آدمی را در کردار و رفتار خویش آزاد می‌پنداشتند. اصول «توحید»، «عدل»، «الوعد و الوعید»، «منزله بین المنزلتین» و «امر به معروف و نهی از منکر» اصول آنان است که سه‌تای آخر، اصول اختصاصی مکتب معتزله است. برای آنان سیزده فرقه شمرده شده است (مشکور، 1372: 415-418 و مطهری، بی‌تا: ۲/ ۲۵ ـ 24).

[iii]. نک.: وشنوی، قوام الدین محمد (1357). همچون تحلیلی از زندگی و زمان حضرت امام علی النقی (ع)، قم: مرکز احیاء میراث اسلامی.

[iv]. نک.: طبسی، محمد جواد (1366). حیاه الامام الهادی علیه‌السلام؛ دراسه و تحلیل قم: دارالکتاب الاسلامی.

[v]. نک.: جمعی از نویسندگان (1368). الامام الهادی علیه‌السلام، تهران: موسسه البلاغ.

[vi]. نک.: رفیعی، علی (1370). تحلیلی از تاریخ دوران دهمین خورشید امامت امام هادی علیه‌السلام، قم: دفتر تبلیغات اسلامی حوزه علمیه قم.

[vii]. نک.: حکیمی حائری، محمدرضا (1373). حیاه الامام علی الهادی علیه‌السلام، بیروت: موسسه الاعلمی للمطبوعات.

[viii]. نک.: صغیر، محمد حسین (1387). الامام علی الهادی علیه‌السلام لنموذج الارقی للتخطیط المستقبلی بیروت: موسسه البلاغ.

[ix]. نک.: عقیلی، ثائر هادی رسن (1389). الامام علی الهادی علیه‌السلام؛ دراسه تاریخیه بیروت: موسسه البدیل للدراسات و النشر.

[x]. «محنه» واژه‌ای عربی و به معنای آزمایش است و آن گونه که خواهد آمد، در این رویداد، صاحب منصبان، درباره اعتقاد به خلق قرآن، مورد تفتیش عقاید قرار می‌گرفتند.

[xi]. نک.: فخر رازی، محمد بن‌عمر (1368). خلق القران بین المعتزله و اهل السنه، قاهره: المکتب الثقافی.

[xii]. نک.: کنانی، عبدالعزیز بن‌یحیی (1362). الحیده، او، المناظره الکبری فی محنه خلق القرآن بیروت: دارالفتح.

[xiii]. نک.: ضیاء، محمد بن‌عبدالواحد (1409). اختصاص القرآن بعوده الی الرحیم الرحمن، ریاض: مکتبه الرشید.

[xiv]. نک.: سالمی، عبدالله بن‌حمید (1415). روض البیان علی فیض المنان فی الرد علی من ادعی قدم القرآن، بی‌جا: المکتبه السالمی.

[xv]. نک.: رومی، فهد بن‌عبدالرحمن (1417). مسئله خلق القرآن و موقف علماء القیروان منها و دورهم فی الذب عن مذهب السلف فیها، ریاض: مکتبه التوبه.

[xvi]. نک.: ابوغده، عبدالفتاح (1426). مسئله خلق القرآن و اثرها فی صفوف الرواه و المحدثین و کتب الجرح و التعدیل، بیروت: مکتب المطبوعات الاسلامیه.

[xvii]. نک.: شیروانی، عادل عبدالله حمد (1389). مشکله خلق القرآن الکریم عند المتکلمین، عمان و بغداد: دار دجله.

[xviii]. نک.: رمضانی، علی (1388). مناسبات کلام و سیاست در عصر اول عباسی تا پایان متوکل، قم: دانشگاه باقرالعلوم (ع).

[xix]. نک.: صدر، محمدباقر (1362). المحنه: محاضرتان حول المفهوم القرآنی عن المحنه، قم:
ذوالفقار.

[xx]. نک.: فقیه خرم، فاطمه (1382). چگونگی و چرایی عصر محنت قرآن در دوره مأمون، قم: دانشگاه باقرالعلوم (ع).

[xxi]. نک.: رضایی، محمد (1384). «متکلمان مسلمان و مناقشات کلامی پیرامون قرآن»، مجله کلام اسلامی، شماره 53، بهار 1384.

[xxii]. نک.: سجادی، رضیه سادات و کریمی زاده، ریحانه (1394). «بررسی تطبیقی دیدگاه و نحوه تعامل امامین عسکریین (ع) با فرق و مذاهب و جریان‌های فکری معاصر آنان»، فصلنامه علمی پژوهشی پژوهشنامه مذاهب اسلامی، پاییز و زمستان 1394، ش 4.

[xxiii]. نک.: عطاردی، 1410.

[xxiv]. جَعْد بن‌دِرهَم، از متکلمان نیمه نخست قرن دوم، شاگرد وَهب بن‌مُنَبّه و قدری مذهب بود (نک.: ذهبی، 1414: 4/547).

[xxv]. ابومحمد بن‌عبدالله بن‌سعید بن‌کلاب القطان بصری، متکلم مشهور سده سوم هجری که پیروانش را کلابیه می‌نامند (عسقلانی، 1404: 3/ 290-291).

[xxvi]. قدریه گروهی کلامی که همه چیز را به قضاء و قدر الاهی منسوب می‌کنند، ولی برای تنزیه خداوند، گناهان انسان‌ها را استثنا می‌کنند (ربانی گلپایگانی، ۱۳۷۳: ۷9).

[xxvii]. اشاعره، پیروان یکی از مکتب‌های کلامیِ اهل سنت به رهبری ابوالحسن علی بن‌اسماعیل اشعری (م 324 ق) که ابتدا معتزلی بود ولی بعدها با رد اهل حدیث و معتزله، مکتب جدیدی را تأسیس کرد (نک.: مشکور، 1372: 54-59؛ فیرحی، 1387: ۱۵۸).

[xxviii]. از آنجا که اشاعره برای عقل، اعتباری نسبی قائل بودند، برخی از وجوه مخالفت را ارتقا بخشیدند. برای نمونه از آنجا که مسئله قِدَم قرآن به معنی حروف و کلماتی که تلفظ می‌شوند بسیار سست بود، اشاعره برای رهایی از این مشکل، مسئله کلام نفسی را مطرح کردند (عابدی، بی‌تا: 344).

[xxix]. ولید بن‌مغیره یکی از دانایان معروف و فصیحان و بلیغان قریش بود.

[xxx]. محمد بن‌عیسی بن‌عبید یقطینی بن‌یونس در زمان خود محدث مشهوری بوده است، با این حال گروهی او را موثق و جمعی ضعیف شمرده‌اند. برای نمونه صدوق او را تضعیف و نجاشی وی را توثیق کرده است (نک: عطاردی، 1410). جالب آنکه روایت مذکور را خود صدوق، آن هم در دو کتاب از وی نقل کرده است. شاید بدان دلیل باشد که محتوای آن با مجموعه معارف قرآن و اهل بیت (ع) سازگاری قطعی دارد.

[xxxi]. حدثنا ابی (ره) قال حدثنا سعد بن‌عبدلله قال حدثنا محمد بن‌عیسی بن‌عبید الیقطینی قال کتب علی بن‌محمد بن‌علی بن‌موسی الرضا (ع) الی بعض شیعته ببغداد بسم الله الرحمن الرحیم عصمنا الله و ایاک من الفتنه فان یفعل فاعظم بها نعمه و الا یفعل فهی الهلکه نحن نریان الجدال فی القرآن بدعه اشترک فی‌ها السائل و المجیب فتعاطی السائل ما لیس له و تکلف المجیب ما لیس علیه و لیس الخالق الا الله و ما سواه مخلوق و القرآن کلام الله لا تجعل له اسما من عندک فتکون من الضالین جعلنا الله و ایاک من الذین یخشون ربهم بالغیب و هم من الساعه مشفقون. قسمت پایانی نامه (الذین یخشون...) برگرفته از آیه 49 سوره انبیا است.

[xxxii]. ابوالحسن عبدالجبار بن‌احمد بن‌عبدالجبار بن‌احمد بن‌خلیل همدانی اسدآبادی پیشوای معتزلیان در عصر خود بود. وی در فقه از مذهب امام شافعی پیروی می‌کرد.

[xxxiii]. وی از بزرگان معتزله در قرن ششم و دارای آثاری از جمله المعتمد فی اصول الدین، الفائق فی اصول، التجرید و تحفة المتکلمین فی الرد علی الفلاسفة است. کتاب المعتمد وی اهمیت فراوانی دارد.

[xxxiv]. این فشارها در سراسر جهان اسلام جاری بود؛ مثلاً متوکل در دستوری به حاکم مصر، شیعیان را از داشتن بیش از یک برده، سواری بر اسب، تملیک املاک و مسافرت میان فسطاط و شهرهای دیگر ممنوع کرد. او به صراحت دستور داده بود که در دادگاه‌ها عدالت را برای شیعیان رعایت نکنند (نک.: اوحدی، 1385: 17- 18 به نقل از کندی، 1407: 159).

 

مراجع
منابع
ابن‌الاثیر، عزالدین ابوالحسن علی (1385). الکامل فی التاریخ، بیروت: دار صادر.

ابن‌شهرآشوب، محمد (1328). متشابه القرآن، بی‌جا: انتشارات بیدار.

ابن‌صباغ مالکی (1422). الفصول المهمه فی معرفه الائمه، تحقیق سامی الغریری، قم: دارالحدیث للطباعه و النشر.

ابوالفرج اصفهانی (1385). مقاتل الطالبیین، نجف: منشورات مکتبه الحیدریه، چاپ دوم.

ابوزهره، محمد (1996). تاریخ المذاهب الاسلامیه، قاهره: دارالفکر العربی.

اوحدی حائری، پروین‌دخت (1385). «اوضاع شیعیان در دوره متوکل عباسی»، فصلنامه شیعه‌شناسی، سال چهارم، شماره 13.

پاکتچی، احمد (1389). «جعد بن‌درهم»، دایرةالمعارف بزرگ اسلامی، زیر نظر کاظم موسوی بجنوردی، تهران: مرکز دایره المعارف بزرگ اسلامی، ج 18.

جعفریان، رسول (1390). حیات فکری ـ سیاسی امامان شیعه، تهران: نشر علم.

خضری، احمد (1391). تاریخ خلافت عباسی، تهران: سمت، چاپ هشتم.

خمینی، سیدحسن (1389). فرهنگ جامع فرق اسلامی، تهران: اطلاعات.

ذهبی، شمس‌الدین محمد بن‌احمد (1414). سیر أعلام النبلاء، تحقیق: إشراف و تخریج: شعیب الأرنؤوط و مأمون الصاغرجی، بیروت: مؤسسة الرسالة، الطبعة التاسعة.

ربانی گلپایگانی، علی (1373). «کلام اسلامی در عصر امویان»، مجله کیهان اندیشه، شماره ۵۸، بهمن و اسفند.

رضایی، محمد (1384). «متکلمان مسلمان و مناقشات کلامی پیرامون قرآن»، مجله کلام اسلامی، شماره 53، بهار.

روحی، ابوالفضل؛ گلی، جواد (1389). «بررسی تطبیقی دیدگاه خلق قرآن و بشری بودن قرآن»، مجله معرفت کلامی، سال اول، شماره 4، زمستان.

سبحانی تبریزی، جعفر (1378). فرهنگ عقاید و مذاهب اسلامی، قم: توحید.

سبحانی تبریزی، جعفر (1420). محاضرات فی الاهیات، تلخیص علی ربانی گلپایگانی، قم: موسسه امام صادق (ع).

سجادی، سیدجعفر (1379). فرهنگ اصطلاحات فلسفی ملاصدرا، تهران: نشر وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی.

سجادی، صادق (1373). «احمد بن‌ابی‌دؤاد ایادی»، دایرةالمعارف بزرگ اسلامی، زیر نظر کاظم موسوی بجنوردی، تهران: مرکز دایره المعارف بزرگ اسلامی، ج 6، ص 688-700.

صدوق، محمد بن‌علی (1362). ألامالی، بی‌جا: انتشارات کتابخانه اسلامیه.

صدوق، محمد بن‌علی (بی‌تا) التوحید، قم: جامعه مدرسین حوزه علمیه قم.

طبری، محمد بن‌جریر (بی‌تا). تاریخ الطبری، بیروت: موسسه الاعلمی للمطبوعات.

عابدی، احمد (بی‌تا). توحید و شرک در نگاه شیعه و وهابیت، تهران: مشعر.

عباسی، مهرداد (1390). «خلق قرآن»، دانشنامه جهان اسلام، زیر نظر غلامعلی حداد عادل، تهران: بیناد دایره المعارف اسلامی.

عسقلانی، احمد بن‌علی بن‌حجر (1404). تهذیب التهذیب، بیروت: دار الفکر للطباعة والنشر والتوزیع.

عطاردی، عزیزاللّه (1410). مسند الامام الهادی (ع)، مشهد: کنگره بین المللی امام رضا (ع).

فتال نیشابوری، محمد بن‌حسن (بی‌تا). روضه الواعظین، قم: انتشارات رضی.

فیرحی، داود (1387). روش شناسی دانش سیاسی در تمدن اسلامی، قم: پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامی.

کریمی قهی، منصوره (1384). «منازعات مذهبی در بغداد»، فصلنامه تاریخ اسلام، سال ششم، شماره 21.

کندی، محمدیوسف (1407). ولاه مصر، بیروت: مکتبه الثقافیه.

گذشته، ناصر (1383). «بِشر مَرّیسی»، دایرةالمعارف بزرگ اسلامی، زیر نظر کاظم موسوی بجنوردی، تهران: مرکز دایره المعارف بزرگ اسلامی، ج 12، ص 184-188.

مشکور، محمدجواد (1372). فرهنگ فرق اسلامی، مشهد: بنیاد پژوهش‌های آستان قدس رضوی، چاپ دوم.

مطهری، مرتضی (بی‌تا) آشنایی با علوم اسلامی، تهران: صدرا.

معتزلی، قاضی عبدالجبار (بی‌تا الف). شرح الاصول الخمسه، تعلیق: ابی‌هاشم احمد بن‌حسین، بیروت: داراحیاء التراث العربی.

معتزلی، قاضی عبدالجبار (بی‌تا ب). المغنی فی ابواب التوحید و العدل، تصحیح: محمود محمد قاسم و ابراهیم بیومی مدکور، به اهتمام: طه حسین، بی‌جا: بی‌نا.

مفید، محمد بن‌محمد (بی‌تا) الارشاد، قم: مکتبه بصیرتی.


نویسندگان
مهدی نورمحمدی  1؛ اکرم السادات دهقانی2
1مدیر دفتر پژوهش و پژوهشگر پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامی پژوهشکده تاریخ و سیره اهل بیت (ع)
2دانش آموخته سطح 3 حوزه علمیه

 

 


چاپ   ایمیل