چکیده
تاریخ روابط فرهنگی و تجاری ایران با کشورهای جنوب شرقی آسیا به پیش از اسلام باز میگردد که رابطه با سیام و سابقه حضور ایرانیان در آن کشور از این جهت در خور توجه و پیگیری است. این نوشتار، گزارش مفصّل کریستف مارسینوفسکی در سخنرانی عمومی وی در 20 مارس 2012 در مرکز نالاندا- سریوجایا[i] است؛ و راجع به ایرانیان و شیعیانی است که در دورهٔ صفوی (قرن هفدهم میلادی) آمد و شد به سیام را آغاز کردند و جدای از روابط رسماً دیپلماتیک و تجاری در دوره شاه نارای (1656-1688)، نقش خود را در تبلیغ تصوف و امور آموزشی و فرهنگی تثبیت کردند. همچنین، در این مقاله شواهدی در تأیید این دعاوی وجود دارد که نشان میدهد ناظران و هیئتهای غربی به مشاوران شیعی شاه نارای اشاره میکنند. نویسنده عامل تاریخی اصلی و تعیینکننده در پس تسلّط مسلمانان اهل سنّت بر شیعیان تایلند را، دوربودن از پیامد «دوره میانی تاریخ ایران» میداند. از دید او، با اینکه این روابط با زوال حکومت صفوی به دست افغانها از بین رفت، اما شیعیان در دورهٔ پهلوی (1921-1978) این روابط را با تایلند از سر گرفتند. درنتیجۀ این روابط شماری از سفرا و مردم تایلند به تشیع گرویدند و مراکز فرهنگی ایران در تایلند تأسیس شد.
[i]. Nalanda-Sriwijaya Centre, ISEAS
اصل مقاله
مقدمه
کشور بودایی سیام (تایلند کنونی) میتواند یادآور رابطه چندصدساله با خاورمیانه باشد. از قرار معلوم، ایران از این جهت بسیار زبانزد است. تاریخ روابط فرهنگی و تجاری ایران با کشورهای جنوب شرقی آسیا به دورههای پیش از اسلام باز میگردد. هرچند این روابط در عهد ساسانی و اوایل دوره اسلامی ثبت و ضبط شده است (see Colless, 1969: 1969–79; Tibbetts, 1955, 1957, 1981)، روابط رسماً دیپلماتیک بین این دو منطقه، نشانگرِ جایگزینی مأموریتهای موقّت در ازایِ مأموریتهای خارجی پایدار است، که فقط در عهد صفوی (1501-1722) قابل پیگیری است. روابط میان ایرانیان و مردم تایلند (چه از طریق شبهقاره هند و چه از خود ایران) صرفاً پس از حلّ و فصل تدریجی که بعدها رخ داد و تسلط بر فلات مرکزی تایلند کنونی، امکانپذیر شد. فرآیند مهاجرت با تأسیس آیوتایا (Yu-ti-ya)، به عنوان پایتخت کشور تایلند که به سیام معروف بود، در سال 1351 به دست پادشاه یوتانگ (یا در سالهای 1351-1369 با نام راماتیبادی (Ramathibodi))، به اوج خود رسید. آیوتایا در حدود 80 کیلومتری شمال بانکوک کنونی واقع شده، و از نظر راهبردی در دره هموار رودخانه قابل کشتیرانی چائوفرایا قرار دارد که به خلیج تایلند منتهی میشود؛ و (این کشور که) مقدّر بود به یکی از مهمترین مراکز تجاری منطقه تبدیل گردد، در فاصله ناچیزی از شرق آسیا، چین و هند واقع شده است. با این حال، در درازمدت تجارت دریابرد برای ایران نسبت به تجارت معمول از طریق جادهٔ ابریشم اهمیت کمتری داشت. فقدان سرمایهگذاری در کشتیسازی و نیروی دریایی به اروپاییان این فرصت را داد که امتیاز انحصاری این مسیر تجاری را در اختیار بگیرند.
در نیمه اول قرن پانزدهم، ما هوان، نویسندهٔ مسلمان چینی، با دریاسالار مشهور مینگ چِنگ هو در برخی از اکتشافات خود در منطقه اقیانوس هند، همراه شد و همچنین سیام (حسین لو) را ملاقات کرد و حضور پانصد یا ششصد خانوار خارجی را در آیوتایا گزارش کرد و در عین حال اشارهٔ دقیقی به حضور ایرانیان در میان آنها نکرد (Ma Huan, 1997: 106). در سال 1442، عبدالرّزاق سمرقندی در مطلع السّعدینِ (Matla’alSa’dayn, 1984: 397–398) خود بهصراحت به روابط تجاری تنگاتنگ میان خلیج فارس و تنگه هرمز با شهر نو یا ناو (که مترادفی برای آیوتایا است)، اشاره میکند. از قرن پانزدهم، منابع عربی مانند ابنماجد به همان شهر ناو اشاره میکنند و آن را ناوا (Shahr Nawa: See Tibbetts, 1981, ‘index of place names’ and ‘Arabic index’) میخوانند. در جای دیگر (See Tibbetts, 1981, ‘index of place names’ and ‘Arabic index’) بهتفصیل اهمیت وجودی آتایوتا را شرح دادهام و به نام فارسی شهر ناو و تنوع هجای آن در میان خارجیها و غیرتایلندیها اشاره کردهام. در اینجا به نظر میرسد فقط میتوان شکل صحیحی از شهر نو (شهر قایقها و کانالها) را بهاجمال ذکر کرد (See Marcinkowski, 2004a; Al-Attas, 1970: 3 ff.; Abdul Rahman Haji Ismail, 1998: 110 ff.; English tr. In Brown 1952: 45 ff.; Yule and Burnell 1996: 795–96, entry ‘Sarnau, Sornau’).
آمد و شد ایرانیان به سیام برای درک سابقه حضور ایرانیان در سیام، در نظر گرفتن مجموعهای گستردهتر اهمیت شایانی دارد. وضعیت آشفتۀ ملاکا (Malacca) (که وابسته به آیوتایا در شبهجزیره مالایا بود) در خلال قرن پانزدهم، بهویژه بعد از ویرانیاش به دست پرتغالیها در سال 1511، سبب شد پادشاهان سیامی این منطقه را مجبور کنند به دنبال راه دیگری برای دستیابی به تجارت با منطقه غربی اقیانوس هند باشند. در طی دهه 1460، سیام بر تناسریم (Tenasserim) مسلط شد که در سال 1480 تا نزدیکی مرگیو (Mergui Archipelago)،[i] ادامه داشت و درنتیجه سیام دسترسی مستقیمی به خلیج بنگال و گورکانیان هند (مانند پاکستان، بنگلادش و ...) پیدا کرد. بهعلاوه، غرب در قرن شانزدهم با استقرار تدریجی مغولان در شمال هند، شاهد تغییرات سیاسی چشمگیری بود. در اوایل قرن هفدهم، مغولان به سراسر بنگال و اوریسا (Orissa) دسترسی تام داشتند که با آن راه رسیدن به خلیج بنگال را به دست آوردند. پادشاهی دکن (Deccan) از سلسلهٔ قطبشاهیان (1347-1525) در گلکنده یا غلکنده (Golconda)، نیرویی توانمند در منطقه جنوب هند و جانشین سلسله شاهی بهمنیان به حساب میآمد. حکام قطبشاهی از شیعیان دوازدهامامی بودند و از لحاظ سیاسی با شاهان صفوی ایران ارتباط داشتند؛ شاهانی که نام آنها در کنار دوازده امام در خطبههای نماز جمعه ذکر میشد. پادشاهیِ کاملاً ایرانیشده آنان، نهتنها قدرت تجاری بزرگی محسوب میشد، بلکه همچنین به مأمنی برای شیعیان تبدیل شد. بهعلاوه، اغلب، ایرانیان از ایران و شمال هند، در زمان حکومت مغولان سنیمذهب تا مدتها تحت آزار و اذیت بودند.
سبرامانیام (Subrahmanyam) در تحقیق خود از مهاجرت ایرانیان از ایران به هند و آسیای جنوب شرقی، شواهد فراوانی دالّ بر حضور اقتصادی، سیاسی و ادبی آنان در سرزمین قطبشاهی آورده است. در نیمه دوم قرن شانزدهم، روابط تجاری وسیعی میان ماسالی پاتام یا بندر ماشلی (Masulipatam (or Matchlibandar))، بندر اصلی گلکنده و تناسریم سیام وجود داشت. از آنجایی که کشتیهای تجاری عازم شرق در بندرهای قلمرو قطبشاهی توقف بین راهی داشتند، این قلمرو به عنوان گذرگاهی مهم، هم به جنوب شرقی آسیا و هم به طور خاص به امپراتوری آیوتایای تایلند خدمت کرده است. به رغم وجود شبکههای تجاری بنگالی (Bengali)، گجراتی (Gujarati) و هدرامی (Hadrami)، باید به نقش ایرانیان فراتر از تجّار اصیل توجه شود. با این حال، دیدگاه اخیر، یعنی فعالیتهای گوناگون آموزشی و فرهنگی ایرانیان، هنوز به بررسی و ایضاح بیشتر نیاز دارد و از اینرو، فعالیتهای مشابهی هم هست که به علت هدرامیس (Hadramis) با توجه به نقش آنها در گسترش تصوف در جنوب شرقی آسیا مهم است.
با در نظر گرفتن نقش دولتهای مسلمان ایرانی در شبهقاره هند، هنوز جای تعجب نیست که مرکز تجاری سیامیِ آیوتایا عمدتاً با نام ایرانی تجار مسلمان شناخته شود. از لحاظ سیاسی و نظامی، قلمرو قطبشاهی، از نیمه دوم قرن 17 به بعد، بهویژه به علّت فشار مغولان از سمت شمال، رو به افول رفت. تا آنجایی که مؤلّف میداند، از قرن 15 به بعد، هنوز ادبیات تاریخنگارانه هندوایرانی (بهویژه دکن)، با توجه به روابط سیامی-دکنی بررسی نشده است. به گفتهٔ سابرامانیام، در سال 1992، ایرانیان برای اولین بار در پادشاهی آیوتایا در تناسریم و مرگیو سکنا گزیدند. دستکم شواهدی در اوایل قرن شانزدهم، مبنی بر حضور ایرانیان در برمه سیام، دولت همسایه پگو و مالاکا وجود دارد. به هر حال، ظاهراً تعداد معدودی از ایرانیان حاضر در پایتخت آیوتایا (سیام) باقی ماندهاند. به نظر میرسد عوامل متعددی در مهاجرت ایرانیان (عمدتاً از جنوب هند و حتی شاید از ایران) به سیام در طی قرن 17 نقش داشته است. این عوامل، بیثباتی سیاسی در دکن، گسترش تجارت بینالمللی صفویه در عهد شاهعباس دوم (1642-1666) و گسترش تجارت سیامی با شرق آسیا بهویژه با ژاپن (ناگاشیما (Nagashima) سال 1997 و ناگازومی (Nagazumi) 1999) را شامل میشود. در خصوص عامل اخیر، آیوتایا به مرکزی مهم برای تجارت با آن منطقه تبدیل شد و بنابراین مهاجران خارجی را جذب کرد. تا پایان قرن هفدهم، چه شیعیان ایرانی که از هند، بهویژه کشور شیعه دکن (حیدرآباد هند) مهاجرت میکنند، و چه از ایران، اکثریت ساکنان مسلمان در آیوتایا را تشکیل دادهاند.
گای تاکارد (Guy Tachard)، جهانگرد و دیپلمات فرانسوی در 1680 گزارشی از دستههای تعزیه (ta’zia) در آن شهر با حمایت پادشاه سیام (بودایی)، عرضه کرد. یکی از موانع پژوهش بر روی جامعه ایرانی در آیوتایا کاربرد آثار باقیماندهٔ تاریخچهٔ سلطنتی تایی (تایلند) در اوضاع و احوالی است که افراد غیرسیامی و اتباع خارجی، اغلب تحت عناوین رسمی تایی (تایلندی) پنهان شدهاند و اگر از خاورمیانه یا منشأ قومی هند باشند، به سراسر خائک (khaek) فرستاده میشوند که آخری غیرمسلمانان را شامل میشود. شایان ذکر است که وقتی در تاریخچهٔ سلطنتی، به رویدادهای قرن شانزدهم تا به امروز رجوع میکنیم، زبان تایی (تایلندی) با تعبیر «فرنگ» (farang) به غربیها اشاره میکند. در این صورت، «فرنگ» از واژه فارسیِ آن مشتق میشود که دارای همین بارِ معنایی است.
ظاهراً بخشهای دیگری از تاریخچهٔ تایلند وجود دارد که در آن، به تاراج رفتنِ آیوتایا را در سال 1767 به دست غارتگران برمهای نشان داده است، ولی در این خصوص تاکنون سندی در دست نیست. مورخان تایلندی قرن نوزدهم و اوایل قرن بیستم مبنای کار خود را بر روی آنها قرار دادهاند. این مورخان به طور خاص به شیخ احمد قمی یا قونی اشاره کردهاند؛ مهاجری که میگویند در حدود اوایل قرن هفدهم به عنوان تاجری از غرب یا شاید هم از راهِ هند وارد شده است. او عنایت خاصی به پادشاه سانگ تام (Song Tham) داشت؛ کسی که او را در رأس بالاترین مقامات اداری و اجرایی گماشت و مسئولیت یکپارچه تجارت با خاورمیانه و هند مسلمان را به او واگذار کرد. شیخ احمد در سیام با نام تایلندی کولاراج مونتری، با دستور پادشاه آیوتایا به عنوان اولین دارنده مقام شیخالاسلامی (معادل وزیر امور مسلمانان) (در این نهاد مسلمانان) منصوب شد. ضرورت این اقدام موجب رشد جمعیت مسلمانان شیعه در آیوتایا شد. شایان ذکر است که نوادگان شیعه او، که به عنوان خاندان بزرگ بوناگ معروف شدند، تا حدود سال 1945 همچنان بدین مقام تفویض میشدند. زیرا در آن سال، اهل سنّت آن نهاد را در دست داشت. با این حال، از حدود 1750 به بعد، اکثر نوادگان او برای اینکه دائماً بتوانند در دربار حضور داشته باشند به بودیسم روی آوردند و بسیاری از آنان، حتی این روزها، جایگاههای پرنفوذی را در حیات اجتماعی تایلند به دست گرفتهاند.
ایرانیان و شیعیان در کشور آیوتایا در دورهٔ سلطنت شاه نارای (1656-1688) که باب تجارت خارجی بیشتری را گشود و به روابط فرهنگی علاقه داشت، بر بهای جامعه ایرانی آیوتایا افزوده شد. برای این دوره، ما سفرنامهٔ سفینه سلیمانی، تألیف محمد بن ابراهیم (در اواخر قرن 17)، سفیر عهد صفوی به دربار سیام (تایلند) را در دست داریم. تا آنجا که من اطلاع دارم، به نظر میرسد این متن تنها منبع موجود فارسی برای فهم ارتباطات گسترده صفویه با این منطقه محسوب میشود. در این سفرنامه آمده است که چون سیام به بندرهای هند نزدیک است و در مسیر دریایی چین و ژاپن واقع شده است، همواره بازرگانان را برای اقامت در آنجا جذب میکرده است. تبدیلشدن آیوتایا به مرکز بزرگ تجارت بینالملل، حضور گسترده بازرگانان خارجی در آنجا و ملاحظات سیاسی و راهبردی، ظاهراً حکّام سیامی را به رایزنی با اقلیّت مقیم ایرانی تحریک کرده است که با توجه به مسیر اقیانوس هند و شاید هم رویارویی با گورکانیان (مغولان) هند، با سایر کشورها هم روابط دیپلماتیک را دنبال کنند.
مثلاً در سال 1664 دربار گلکنده از هیئت نمایندگان سیامی استقبال گرمی کرد. در سال 1669 هیئت سیامی دیگری از طرف شاه نارای به دربار شاهسلیمان صفوی وارد شد. یکی دیگر از مأموریتهای تجاری سیام در سال 1680 یا 1681 در ایران بود. نامهای در تاریخ 20 ژانویه 1683 نیز، به قلم پاپ ویکار و اسقف معروفی به نام فرانسوا (bishop François) اهل کزاروپلیس (Caesaropolis)، مبلّغ مذهبی فرانسوی مستقرّ در اصفهان، و به پادشاهشان لویی چهاردهم، به هیئت سیامی اشاره میکند که در طول آن سال در دربار صفویه حضور داشت (DuMans, 1890: 339).
انگلبرت کمپفر نیز که پیش از اقامت موقتش در سیام و متعاقباً در ژاپن، به ایران سفر کرده بود، در ژولای 1684 از حضور هیئت سیامی دیگری (؟) در دربار شاه، در باغ سعدآباد خبر میدهد که به یکی از بومیان ایرانی این کشور به عنوان رهبر هیئت اعزامی سیام اشاره میکند (Kaempfer, 1940: 199). به احتمال قوی، این فرد حاج سلیم مازندرانی منسوب به ابنمحمّد ابراهیم بوده است. درنتیجه هیئت اعزامی ایرانی به آیوتایا در سال 1685 یا 1686 (که ابنمحمد ابراهیم عضوی از آن بود) سفر مجددی را در واکنش به حضور هیئت سیامی به اصفهان ترجیح داد و از اینرو سفر ایشان، جلوتر از سفر هیئت سیامی در سال 1669 نبوده است. پیشرفت آیوتایا به عنوان قدرت کلانِ تجاری در نیمه دوم قرن پانزدهم، منجر به هجوم تجّار خارجی شد که اکثر آنان اقامت دائم داشتند. این مستلزم وضع قوانین دریایی و مسئولیتهای سنگین برای مقامات، در مواجهه با خارجیها بود (Breazeale, 1999: 1–54).
وضعیت مشابهی بر سایر کشورها در حاشیه اقیانوس هند، نظیر مالاکا (Malacca) در شبهجزیرهٔ مالایی (Malay Peninsula) و ماسولیپاتام (Masulipatam) حاکم بود، که مقامات آن با عنوان فارسی «شاهبندر» خطاب میشدند (Subrahmanyam, 1992: 345). روابط دریایی آیوتایا در تایلند زیر نظر وزیری ملقّب به فراخلنگ (Phra Khlang) (یا چاموئن سوراساکتی (Chamuen Sorasakti)) بود که به قول بریزیِل (Breazeale)، در وزارت امور خارجه و تجارت دریایی فعالیت میکرد. عنوان «فراخلنگ» در میان تجار اروپایی این دوره، تحت اَشکال نابجای مختلفی نظیر «برکلم» (Berklam) یا «بارکالون» (Barcalon) شناخته شد. این وزارتخانه متشکل از چهار بخش اصلی بود: بخش مدیریت کل، رسیدگی به دادخواستها و گزارشها؛ بخش امور دریایی غرب؛ بخش امور دریایی شرق و اوراق همایونی؛ و بخش انبارهای سلطنتی. بخش امور دریایی غرب که با تجارت اقیانوس هند مرتبط بود و به تایلندی «کروم تا کوا» (krom tha khwa) (در لغت به معنای حزب محافظهکار راستی) خوانده میشد، در دربار، مقام مسئولش در دست راست پادشاه مینشست؛ یعنی بالاتر از همکارش در بخش شرقی، که دست چپ پادشاه بود و بدین نحو در مرتبهای پایینتر قرار میگرفت.
مالک بخش غربی معمولاً شخص مسلمانی بود. شیخ احمد ایرانی، که در ادامه بدان خواهیم پرداخت، مسئول کروم تا کوا بود. ظاهراً بخش کروم تا کوا نیز بهویژه با توجه به بندرهای سیامی اقیانوس هند در سواحل غرب شبهجزیره، مسئولیّتهای ارضی متعدّدی داشت. قدرت وزارت یا بخش غربی که فراگیرتر و پیچیدهتر از همتای شرقی خود بود، حدوداً در اواخر قرن هجدهم افول کرد. لئونارد آندایا (Leonard Andaya) (1999: 127) به اداره یا دفتر فراخلنگ به عنوان تاجر پادشاه اشاره کرده و متوجه شباهتهای آشکار میان ملکالتجار (سردستهٔ بازرگانان) در ایران و دفترهایی شده است که در تجارت جهانی آسیای جنوب شرقی، نظیر همان شاهبندر هستند. در سال 1610، احتمالاً در حوالی آغاز حکومت شاه سیامی سونگ تام (Song Tham)، معاصر شاهعباس کبیر (1588-1629 م.)، فراخلنگ میگوید وزارت به یاری دو مهاجر ایرانی، اصلاح و بهسازی شده بوده است. ظاهراً تقسیم وزارت به راستی و چپی، تحت نفوذ آنان به وقوع پیوست. لئونارد آندایا (1999: 125) به این دو مرد اهل جنوب هند (یعنی در حقیقت شیخ احمد قمی و برادرش) اشاره میکند که متأسّفانه شواهدی برای این ادّعا نمیآورد.
به گفتهٔ آندایا، احمد در آیوتایا ماندگار شده و رئیس بخش راستیِ کروم تا کوا میشود که مسئول تجارت با مردم اندونزی و منطقه غربی اقیانوس هند است. برادرش میگوید باید به هند بازگردد. به احمد و همراهانش قطعه زمینی روستایی برای اقامتشان، یک مسجد و گورستانی اعطا شد که امروزه همچنان با عنوان «بان کائک کوتی چائو سن» (Ban Khaek Kuti Chao Sen) شناخته میشود. مطالعات تبارشناختی پروفسور وایات (Wyatt) در ریشههای اشرافیت تایلندی، اطلاعات مفصلتری درباره شخصیت رازگونهٔ شیخ احمد به دست میدهد. به گفته وایات، شیخ احمد به همراه برادر کوچکترش محمد سعید، در سال 1602 (بدون رد و نشانی) از خلیج فارس به آیوتایا وارد شدند و همسران تایلندی گرفتند. احمد بلافاصله به ریاست بخش راستی منصوب شد. در مدّت کوتاهی در دوران حکومت سونگ تام، به مقام فراخلنگ ارتقا یافت.
در پایان سلطنت آن پادشاه، وی با درجه چائوفرایا (Chaophraya) به مقام صدراعظم یا ساموهانایوک (Samuhanaiyok) ارتقا یافت. حدود سال 1630، پسر ارشدش (که به نام تایلندی «چوان» معروف است)، با در اختیار گرفتن عنوان رسمی چائوفرایا افیراکا (Chaophraya Aphairacha)، تا سال 1670، مقام پدر را از آن خود کرد. پسر ارشدش، سامبون، آخرین چائوفرایا چامنانفاکدی (Chaophraya Chamnanphakdi) نیز جانشین وی شد. در جای دیگر نیز وایات (1996a: 96)، جدولی تبارشناسانه (شجرهنامه) از نوادگان شیخ احمد به دست میدهد. تجارت مجموعهای از تجّار ایرانی در قرن شانزدهم و هفدهم کمابیش تجارت دریایی اقیانوس هند شرقی را در اختیار گرفت و از هند جنوبی (بخش جنوبی هند) آغاز به کار کرد. مطالعه سوبرامانیام، شامل اطلاعات گرانباری درباره شرح حال تجّار برجستهٔ ایرانی در جنوب هند است؛ موفّقترین آنان میرمحمّد سید اردستانی (1591–1663) بوده است که در اصفهان بزرگ شد و در خلال دهه 1620 به جانب قلمرو پادشاهی گلکنده رهسپار شد.
به نظر میرسد تعداد ناظران غربی معاصری چون ابنمحمّد ابراهیم، که حضور ایرانیان در سیام، بهویژه آیوتایا را تا اواسط قرن هفدهم گوشزد میکنند، اندک بوده است. به طرز در خور توجهی، ابنمحمد ابراهیم هرگز به شیخ احمد با نام یا عنوان مؤکّدِ «بنیانگذار جامعه ایرانی» در سیام اشاره نمیکند. طی دهه 1680، به دلیل روی کار آمدن منافع سلطنتی اجنبی دیگری چون کنستانتینوس گراکیس (Konstantinos Gerakis) یا کنستانتین فائولکن (Constantine Phaulkon) از مبالغ هنگفت جامعهٔ ایرانی سیام جلوگیری شد. این رویداد در زمان سفر ابنمحمّد ابراهیم به سیام رخ داده است. به اقتضای به یغما رفتن آیوتایا به دست برمه در سال 1767، بازماندن آثار تاریخی تایلندی در این دوره دور از انتظار است. از اجداد خاندان بونانگ، که دیوید وایات دربارهشان کار کرده است، میآموزیم که شیخ احمد میگوید در سال 1602 به آیوتایا وارد شده است، و به عنوان جد خاندان بونانگ در قرن نوزدهم و بیستم، آثار تایلندی درباره سلسله نسب اشراف سیام به دست میدهد. وایات گاه شیخ احمد را «قمی» یعنی «اهل قم» میخواند. با وجود این، از نظر او، محل واقعی خاستگاه شیخ، باید جدای از محل استقرارش در نظر گرفته شود. چون ما نیز زبان عربی را میفهمیم (Andaya, 1999: 125).
از اینرو، نظر به اینکه گفته شده بهتازگی لوح یادبودی بر سر مزارش در آیوتایا ساخته شده است، خاستگاه «قمیبودن» وی نمیتواند درست باشد. همانطور که این نظر باید درباره نسب «قمیِ» وی گفته شود. خود شاه نارای میگوید از نظر خوراک روزانه، لباس و سبکهای معماری دلخواه خود، تحت نفوذ فرهنگی ایرانی بوده است (Subrahmanyam, 1992: 34). ظاهراً خدمات و رویکرد تعاونمدارانه جامعه ایرانی به کشور پهناورشان قدردانی و توجه حکمای آیوتایا را در پی داشت. به گفتهٔ پروفسور آنتونی رید، شیعیان ایرانی در زمرهٔ نزدیکترین مشاوران نارای، و بهویژه از نظر تجاری همسنگ قدرتمندترین هیئتها (شرکتها)ی اروپایی بودند.
معمولاً انگلرت کمپفر در خور اعتماد است. او که در سال 1690 به آیوتایا سفر کرده، از زبان فارسی به عنوان زبانی با گویشهای مختلف محلی در میان مسلمانان سیام یاد میکند (Kaempfer, 1940: 135). چهبسا این مطلب به مسائل مربوط به تجارت با دولتهای مسلمان در هند اشاره میکند. از آنجایی که به نظر میرسد زبان مالایی در داد و ستد با مردم مالایی-اندونزیایی به کار میرفته است، با اطمینان میتوان ثابت کرد که چگونه بسیاری از مسلمانان ایرانی در طول نیمه دوم قرن هفدهم و تا نابودی شهر و پادشاهی به دست مهاجمان برمهای در سال 1767، در آیوتایا زندگی میکردند. به هر صورت، روابط تجاری، فرهنگی و دینی با ایران و سایر ایرانیان شیعه دنیا در سال 1722، آن زمان که قدرت صفوی منحل شد و پایتخت ایران (اصفهان) به دست افغانها افتاد، از هم گسست؛ همینطور آیوتایا، که 45 سال بعد به دست برمهایها افتاد به همین سرنوشت دچار شد. افزون بر این، چنانکه دیدیم، به قدرت رسیدن فائولکن در سیام و تصاحب مملکت (پادشاهی) شیعهٔ گلکنده در سال 1687 به دست مغولان هندی میتوانست به کندی صورت گیرد یا مانع هجوم بیوقفه ایرانیان (یا دستکم مسلمانان فارسیزبان) به سیام شود.
با وجود این، کمپفر (1998: 24) به فراخلنگ آن زمان به عنوان مسلمانی هندی (یعنی ایرانی اهل هندوستان؟) اشاره میکند. مسلمانان، به همراه شمار فراوانی از هموطنان بودایی خود، باید تا نابودی کامل آیوتایا به دست برمهایها در سال 1767 دستخوش رنج شده باشند. برخی از نوادگان شیخ احمد باید از این فاجعه جان سالم به در برده باشند، هرچند به نظر میرسد نفوذ سیاسی خانوادههای ایرانیتبار همچنان در دوره بانکوک ادامه یافت. نقل است که، از وقتی که شاخۀ اصلی خانوادۀ شیخ احمد در قرن نوزدهم به بودیسم گرایش پیدا کردند، در دیوان عالی (دورۀ بانکوک) (یعنی دورۀ تحت انقیاد سلسلۀ چاکری که تا سال 1782 بر تایلند فرمانروایی کردهاند) به عنوان خاندان بونانگ خوانده شدند (Wyatt, 1999a: 96–105; 1999b: 106–130). با وجود این، شاخۀ دیگری از خاندان شیخ احمد، از شیعیان اثناعشری باقی ماندند، چراکه پیش از این پی بردیم که تا سال 1945 عنوان «کولاراج مونتری» (Chularajmontri) یا شیخالاسلامی بدین منظور به کار میرفت که به یکی از نوادگان شیخ احمد اعطا شود.
شیخ احمد و تاریخ حضور ایرانیان در سیام موضوع همایشهای متعدد در تایلند بوده است. نخستین همایش، که در سال 1994 در مرکز مطالعات تاریخی آیوتایا برگزار شد، انتشار یک جلد از شرح مذاکرات را به همراه چکیدههای منتخب انگلیسی در تایلند در بر داشت. نشست مشابهی در 1 مارس 2003 در بنیاد صلحجو-آسیایی دانشگاه اسرینِکَرین وایروت بانکوک، تحت عنوان همایشی درباره «ارتباطات ایران-تایلند: گذشته، حال، آینده» برپا شد. نشست دیگر، همایش بینالمللیِ تأثیرات تصوِف ایرانی بر جنوب شرقی آسیا بود (احتمالاً بهترینِ این نشستها تا به امروز بوده که به بحث روابط ایران-تایلند، در گذشته و حال پرداخته است) که در 7 یا 8 فوریه 2004 در بانکوک تشکیل شد و مؤسسه کاتولیکی دانشگاه اسامپشن (Assumption) آن را ترتیب داد. این همایش نیز، انتشار یک جلد (از شرح مذاکرات) را در بر داشت. من در دو نشست پیشگفته اخیر حضور داشتم. مرکز فرهنگی سفارت ایران در بانکوک فعّالانه در تشکیل تکتک این جلسات، دست داشت.
اقلّیتی کوچک: شیعیان در تایلند کنونی به نظر میرسد آخرین روابط دیپلماتیک میان ایران و سیام، در سفارت توصیفشده از طریق کشتی سلیمان بود، تا آنکه روابط دیپلماتیک بین تهران و بانکوک در قرن بیستم از سر گرفته شد. روابط دیپلماتیک میان سیام (تایلند) و امپراتوری ایران (ایران)، به علّت نابودی حکومت آیوتایا (به دست برمهایها) در سال 1767 و حکومت صفوی (به دست افغانها) در سال 1722، از هم پاشید. با وجود این، آنان این روابط را به صورت دائمی در دوران حکومت منسوخ پهلوی در ایران، از سر گرفتند. پادشاهان ایران و تایلند، هر دو، طی دهه 1960 یکدیگر را ملاقات کردند. در حال حاضر، سفارتخانههای ثابتی در هر دو کشور وجود دارد؛ سفارتخانهای که در سال 1956 در بانکوک تأسیس شد، نخستین سفارتخانه میان ایران و تمامی کشورهای جنوب شرقی آسیا است.
سازمان اطلاعات مرکزی تایلند در 26 ژوئن 2006، آمار جمعیت تایلند را 64,631,595 نفر اعلام کرد و از این میزان، تعداد مسلمانان در این کشور با 4.6 درصد، نسبت به تعداد بوداییان با 94.6 درصد کمتر است. هرچند اینجا جای بحث و گفتوگو درباره این اعداد و ارقام نیست، چهبسا تعداد واقعی مسلمانان میتوانست نزدیک 10 درصد باشد. مهمتر از این، جامعه مسلمان تایلند امروزی، گرچه از لحاظ قومی سازگار و یکنواخت نیست، از لحاظ فرهنگی تحت اختیار مالاییهای جنوب تایلند است که مجدّانه پیرو مذهب شرعی اهل سنّت شافعیاند. چشمانداز دینی و فرهنگی آنان مستقیماً در راستای دیدگاه کشور همجوارشان مالزی و جهان عرب پیش میرود تا اینکه به سمت و سوی ایران یا هند باشد، چنانچه در طی دوران حکومت آیوتایا وضع همین بود. به نظر میرسد عامل تاریخی اصلی و تعیینکننده در پس تسلّط مسلمانان اهل سنّت در میان مسلمانان امروزی تایلند، دوربودن از پیامد «دوره میانی تاریخ ایران» [که دوره سقوط عباسیان تا به قدرت رسیدن ترکان سلجوقی را شامل میشود]، در دوره آیوتایا باشد، دورهای که یکپارچهشدن چهار ایالت حکومتی جنوبی ناراتیوات (Narathiwat)، پاتانی (Pattani)، یالا (Yala) و ساتون (Satun) در ساختار حکومتی نظام پادشاهی در سال 1902، سبب شد اسلام به بزرگترین دین اقلّیتی کشور تبدیل شود (Yusuf, 1998: 284).
تسلّط مسلمانان اهل سنّت در سال 1945، همچنین موجب انتصاب رهبر جماعت مسلمان سنّی (که با عنوان «کولاراجمونتری» به تایلندی و «شیخالاسلام» به عربی شناخته میشود) به جای رهبر شیعه قبلی شد. همانطور که پیشتر شاهد بودیم، این رهبران شیعه، اعضای خاندان بونانگ و نیز نوادگان شیخ احمد قمی، دانشمند مهاجر ایرانی و تاجر محبوب پادشاهان آیوتایا بودهاند. علیرغم پایانیافتنِ استیلای شیعه، مسلمانان شیعی (عمدتاً قوم پاتانها (Pathans))، به جز گرایشهای قومی تایلندی و مالایی جدید، همچنان به حیات خود در این کشور ادامه میدهند. شیعیان که در حال حاضر صرفاً اقلّیت ناچیزی در کلانشهر بانکوک هستند، چهبسا بتوانند بیش از هر چیز، در ترسیم تاریخ عظیم تشیّع در تایلند، در دوره آیوتایا، شگفتیساز شوند. هرچند عرضه هر آمار و ارقامی امکانپذیر نیست، دادههای من تعداد شیعیان در تایلند را حدود یک درصد از جمعیت مسلمان این کشور تخمین میزند، بدین معنا که اساس تخمین، دهها هزار نفر از مردم، بسته به ارقام یا تعداد آن جمعیت است. به گفته وزارت امور خارجهٔ تایلند، [...]، سازمان امور دینی (Religious Affairs Department (RAD)) گزارش میدهد که 3.479 مسجد در 64 استان، با بیشترین تعداد در استان پاتانی، وجود دارد. اکثر این مساجد مربوط به شاخه سنّی اسلام است. مابقی این مساجد را که سازمان مذکور، روی هم رفته از یک تا دو درصد برآورد کرده، مربوط به شاخه شیعی اسلام است.
در هر صورت، به نظر میرسد حیات شیعه در تایلند کنونی، کاملاً در اختیار سفارت ایران در بانکوک و مرکز فرهنگی آن، به رغم حضور پُررنگ قطب اهل سکوت، همچون سید خویی (Al-Sayyid al-Khū’ī)، در این شهر است. برای اینکه بیشتر درباره این نهاد سر درآورم، کوشیدهام، امّا گفته بودم که دیگر فعّال نیست. آیتالله سیّد ابوالقاسم خویی، شاید یکی از محترمترین دانشمندان شیعیِ اهل سکوتِ مستقر در نجف در قرن بیستم باشد. او مشتاقانه با ایجاد نهادهای رفاهی، اجتماعی، فرهنگی و آموزشیِ به نام خود برای مسلمانان سراسر جهان (یعنی لندن، نیویورک، لبنان، پاکستان، بنگلادش و تایلند) جانفشانی کرد. سفارت ایران در بانکوک، برای ترویج محیطی مساعد برای ایران، با دعوت به همایشها و انتشار ادبیات سنّتی فارسی با برگردان تایلندی، نظیر اشعار حافظ، سعدی، مولانا جلالالدّین رومی و دیگران، تلاش میکند.
مثلاً شیخ احمد و تاریخ حضور ایرانیان در سیام، موضوع همایشهای متعدّد، اغلب همراه با دانشگاههای مختلف محلّی در تایلند بوده است. مرکز فرهنگی سفارت ایران، در محیط خود، کتابخانهٔ شیخ احمد قمی را جای میدهد، افزون بر اینکه عمدتاً میزبان کتب و نشریات مذهبی راجع به ایران و تاریخ و فرهنگ آن است. سفارت ایران همچون مرکز فرهنگی، همایشی درباره شیخ احمد قمی از 23 تا 24 نوامبر در بانکوک ترتیب داد. این همایش عمدتاً در پی بزرگداشت رسمی از پنجاهمین سالگرد برقراری روابط دیپلماتیک بین ایران و کشور پادشاهی تایلند، در سال 1955 بود. همانطور که پیش از این ذکر شد، به نظر میرسد مأموریت ایران، که آخرین رابطه دیپلماتیک بین ایران و سیام بود، تا زمان از سرگیری دوباره این روابط دیپلماتیک بین تهران و بانکوک در قرن بیستم، در سفرنامه قرن هفدهمِ سفینه سلیمانی بازگویی شده است.
شایان ذکر است که به نظر میرسد تایلند، نخستین کشور جنوب شرقی آسیا بود که در دورهٔ پهلوی، روابط دیپلماتیک پایداری با ایران برقرار کرد. ظاهراً اکثر کارمندان تایلندی در سفارت ایران، نوکیش، برخی اصالتاً مالایی و برخی اصالتاً تایلندی هستند. در اوایل دههٔ 1980، عدّه کثیری در تایلند به چشم میخورند که پیوسته، عمدتاً از تسنّن به تشیّع میگروند و بسیاری از آنها از حامیان نسبتاً سرسخت حکومت فعلی در تهران هستند. افزون بر این، بسیاری از آنها طلّاب سابق حوزههای علمیّه شیعیان اثناعشری در ایران، نظیر قم، هستند. به نظر میرسد عدّه کثیری از آنان تقریباً از طرفداران بیچون و چرای ایران و نظام سیاسی جاری آن باشند.
پینوشتها
[i]. «آرچیپلاگو» به معنای مجموعه یا زنجیرهای از جزایر در جنوبیترین ناحیه برمه است.
نویسنده
نجمه محدثی دانشجوی دکتری ادیان و عرفان تطبیقی، دانشگاه فردوسی مشهد