با شکلگیری پیوند تشیع و تصوف در سدههای 8 و 9 هجریو نفوذ روزافزون تشیع در میان تودههای مردم،شاهد تغییر نگرشتسنن خراسانی-با محوریت صوفیان نقشبندی- هستیم. فضای فرهنگی میان اهل سنت خراسان دراین قرون به جز موارد استثنایی، بر این باور بود که میتوان میان چهار خلیفه و دوازده امام شیعیان جمع کرد و به همه آنها اعتقاد داشت. عنوانی که به این گرایش و جریان میتوان داد، «تسنن دوازدهامامی»است.بررسی مجموعه دادههای تاریخی و آگاهیهای موجود، نشان داددر سدههای هشتم و نهم هجری، تلاشهای گستردهای شروع شد تا این فکر را ترویج کند که میتوان ضمن پایبندی به کتاب و سنت، در پینشان دادن معرفتی باطنی و عرفانی از کتاب و سنت بود تا برآورنده نیازهای فکری زمان باشد.این فکر،برخی از علمای اهل سنت خراسان را برآن داشت تا ضمن جلوگیری از رویارویی با تسنن خراسانی، به نوعی با عقبنشینی-به اقتضای زمانه- گرایش به تسنن دوازدهامامی را اتخاذ نمایند. دراین گرایش، عواملی چون: توجه نظری و عملی علمای اهل سنت به اهلبیت:، علاقه پادشاهان تیموری به دوازده امام شیعیان، فعالیت چشمگیرعلویان،برآمدن خیزشهای تصوفی،عالمان شیعی،مداحان و منقبتخوانان خراسان، نقشی اساسی داشتهاند و موضوع بررسی این مقاله هستند.
کلیدواژهها
تسنن دوازدهامامی؛ خراسان؛ زمینهها؛ علل
اصل مقاله
پس از حمله مغولان در قرن هفتم هجری، فقیهان از رهبری نهاد دینی کنار رفتند و رهبری افکار عمومی، بهدست مشایخ و متصوفان افتاد. این وضعیت، موجب تحول در باور عمومی جامعه و تغییر در گفتمانعالمان دینیگردید، به نحوی که گزارههای مذهبی جدیدیمطرح شد که دربردارنده عناصر شیعی-صوفی بود.
تحولاتی مانند سقوط خلافت عباسی، حضور اجتماعی تشیع و پیوند آن با تصوف که طیسدههای هفتم و هشتم هجری رخ داد و تسنن خراسانی هرچند تلاش میکرد میدانداربماند، در انطباق با تغییراتی که رخ داده بود، ناکام ماند. با شکلگیری پیوند تشیع و تصوف و نفوذ روزافزون تشیع در میان تودههای مردم، شاهد تغییر نگرش تسنن خراسانی با محوریت صوفیان نقشبندی هستیم.آنان ضمن جلوگیری از رویارویی با تسنن خراسانی، بر این باور شدند که میتوان به دوازده امام: به عنوان اولیای خدا در کنار حقانیت خلفای راشدین، اعتقاد داشت. عنوانی که به این تغییر نگرش و گرایش میتوان داد،«تسنن دوازدهامامی» است.
پرسشی که در مورد تسنن دوازدهامامی به ذهن متبادر میشود این است که زمینههای گرایش به این تسنن، چه بود و علل مؤثر در این گرایش کدامند؟
به کوتاهی میتوان گفت، اگرچه گرایش معنوی به تسنن دوازدهامامی به قبل از حمله مغول (617 ق) برمیگردد، این امر در خراسان قرن نهم هجری عمومیت یافت. زمینهها و عواملی چند در این گرایشنقش اساسی داشتند که تحول فرهنگ اهل سنت در سایه تحول اعتقادی تصوف سنی به تصوف شیعینتیجه آن است که با ظهور صفویه تبلور سیاسی نیز یافت.
تسنن دوازدهامامی و چگونگی گرایش به آن، توجه تاریخنگاران را جلب کرد. اگرچه آگاهیهای پراکنده و ناکافی در این مورد در برخی نوشتارها آمده، نهتنها در این مورد نگاه جامعی وجود نداشته و یا به نگارش درنیامده، بلکه همان آگاهیهای پراکنده نیز درخور نقد و بررسی است.
زمینهها
با حاکمیت غزنویان وسلجوقیان، تسنن محور مذهبی خراسان در دو قرن پنجم و ششم هجری شد. تسنن خراسانی این زمان، ضمن تقابل عقیدتی با عراق به عنوان پناهگاه تشیع، در دوران مقبولیت و مشروعیت خود به سر میبرد. بازتاب این تقابل را میتوان در کتاب خواجه نظامالملک (م 485ق) دید؛ آنجا که به سلطان سلجوقی هشدار میدهد که باید «دبیران خراسانی حنفیمذهب یا شافعیمذهب پاکیزه باشند» و باید از نفوذ «دبیران و عاملان بدمذهب عراق» به بدنه دیوانسالاری سلجوقی جلوگیری شود.(نظامالملک طوسی،1383، ص215) اما با تحولاتی مانند سقوط خلافت عباسی(656ق)، حضور اجتماعی تشیع و پیوند تشیع و تصوف که طیسدههای هفتم و هشتم هجری رخ داد، به تدریج مشخص شد که قبای تسنن خراسانی بر قامت سیاست و فرهنگ جامعه ایرانی تنگ شده است. (فیاض انوش، 1392، ص83) تسنن خراسانی هرچند به واسطه دیوانیانی چون جوینیها و رشیدالدین فضلالله، تلاش میکرد میداندار بماند،میتوان پذیرفت که در انطباق با تغییرات رخداده، ناکام ماند.نهضت سربداران خراسانو بازتاب آن در سایر شهرهای ایران، دلیلی بر ناکامی تسنن در سدههای هشتم و نهم هجری است. اگرچه تکاپوهایی در دوران پس از تیمور برای بازگشت به تسنن خراسانی توسط حاکمان تیموری مشاهده میشود، با شکلگیری پیوند تشیع و تصوف و نفوذ روزافزون تشیع در میان تودههای مردم، شاهد تغییر نگرش صوفیان نقشبندی خراسان- به عنوان تنهاطریقت صوفیانه سنیبنیاد- و حاکمان تیموری هستیم.
در این زمان، تلاشهای گستردهای شروع شده بود تا این فکر را ترویج کند که میتوان ضمن پایبندی به کتاب و سنت، در پینشان دادن معرفتی باطنی و عرفانی از کتاب و سنت بود تا برآورنده نیازهای فکری زمان باشد و چون میراث علوم اهلبیت:، غنیترین دستمایهها را در این زمینه عرضه میکرد، برخی از علمای اهل سنت خراسان همچون خواجه پارسا و عبدالرحمان جامی را بر آن داشت تا ضمن جلوگیری از رویارویی با تسنن خراسانی، به نوعی با عقبنشینی در مقابل اقتضای زمانه، گرایشی به نام تسنن دوازدهامامی را اتخاذ نمایند. حاکمان تیموری نیز برای توسل به الگویی که ثبات را به همراه داشته باشد، از این گرایش به عنوان مطلوب خود حمایت میکردند، هرچند با گروهها و افرادی که در مقابل تسنن خراسانی مانعی تلقی میشدند، برخورد قهری میشد.
این جریان از گرایش معنوی- نه عقیدتی و مذهبی- به اهلبیت:قبل از حمله مغول سرچشمه میگیرد؛ مثلاً افرادی مانند عطار نیشابوری (م607 ق) هم خلفای
چهارگانه را به یکسان میستودند و هم «حسنین»را «پیشرو ده معصوم» میدانستند.(عطار نیشابوری، 1375، ص90) اما در خراسان قرن نهم، این امر عمومیت یافت، زیرا پس از حمله مغولان در قرن هفتم هجری، فقها از نهادهای هدایتگر جامعه عقب رانده شدند و راه برای رشد صورتهای دیگری از دینورزی اسلامی باز شد (مشکوریان، 1393، ص116) که رویمر آن را نوسان میان تشیع و تسنن، بسط طریقتهای صوفیانه و به ویژه رواج گسترده تکریم و تقدیس ائمه اهلبیت میداند.(رویمر، 1385، ص254-255) مزاوی هم بر این نظر است که رشد اندیشههای اسلامی قشری که حد و مرزی نمیشناخت، به بهای زوال اسلام سنتی، هم در صورت تألیفی سنی آن و هم گونه اثناعشری آن تمام شد.(mazzaoui,1972, p.83).
به هر حال، فضای فرهنگی میان اهل سنت در سدههای 8 و 9 هجری به جز موارد استثنایی، بر اساس این باور بود که میتوان میان چهار خلیفه و دوازده امام جمع کرد و به همه آنها اعتقاد داشت. عنوانی که به این گرایش و جریان میتوان داد،«تسنن دوازدهامامی» است. (جعفریان، 1377، ج3، ص255)
چند عامل در گرایش به این نوع تسنن، نقش اساسی داشتند که عبارتند از:
الف) توجهنظری و عملی علمای اهل سنت به اهلبیت:
اهل سنت در سدههای 8 و9 هجری، بر اثر تحولاتی همچون پیوند تشیع و تصوف ونفوذ اجتماعی تشیع، به طرف پذیرش مقام و منزلت امامان شیعه پیش میرفتند؛ یعنی در عین اعتقاد به خلافت شیخین و عثمان، درباره مقام و مرتبت امامان شیعه هم اعتقادگونهایداشته و در منقبت آنان سخن میگفتهاند؛ حال آن که این وضع را در دورههای قبل به عکس میبینیم.در این دوره تسنن به تدریج به تشیع نزدیک شد و اندکاندک شرح حال امامان شیعه در کتابهای اهل سنت وارد گردید وبه جز مسائل فقهی، امامت و ولایت اهلبیتنیز پذیرفته شد. از جمله نمونههای نزدیکی اهل سنت با تشیع را میتوان در نوشته ابوالمفاخر یحیی باخرزی، صوفی قرن هشتم هجری جستوجو کرد که در کتاب خود مینویسد:
جمیع این دعوات مروی است که از رسول صلی الله علیه و سلم و از صحابه رسول و از پیشوایان دین و ائمه هدی و یقین. (باخرزی، نسخه عکسی، 13)
نمونه دیگر نزدیکی اهل سنت با تشیع در این دوره را میتوان در کتاب تاریخ بناکتی، نوشته فخرالدین محمد بناکتی، (م730 ق) جستوجو کرد. وی سنیمذهب بوده ولی با انعطاف بسیار با اقوال و آرا و آثار شیعه رویارو شده است. (شادان،1380،ص155) بناکتی کتاب خود را به نه بخش تقسیم کرده و در بخش سوم، ضمن بیان نسب پیامبر اسلام9تا حضرت ابراهیم7،به شرح حال خلفای راشدین و ائمه مهدیین تا مستعصم آخرین خلیفه عباسی، پرداخته است. بناکتی کتاب خود را با «الحمد لله حق حمده و الصلوه علی خیر خلقه محمد و آله اجمعین»(بناکتی، 1378، ص1) آغاز مینماید ودر کتابش همه ائمه دوازدهگانه - علیهم السلام- را به امامی و پیشوایییاد میکند. (شادان، 1380،ص157) وی در مورد نحوه شهادت امام دوم شیعیان ومدفن مادرش حضرت فاطمه"مینویسد:
معاویه، جعده بنت اشعث بن قیس الکندی را که از اهل حرم حسنبنعلی بود، صد هزار درم قبول کرد تا حسن را زهر دهد و شهیدکرد و در بقیع پیش مادرش فاطمه دفن کردند. (بناکتی، 1378، ص104)
همچنین درباره امام مهدی(عج) نوشته است:
مادرش امولد بود، نامش نرجس بنت یشوعابن قیصر ملک روم، پیش از طلوع صبح شب نیمه ماه شعبان سنه خمس و خمسین و مأتین (255) به سر من رأی در وجود آمد و او را از دشمنان پنهان میداشتند ... و اعتماد اهل شیعه اثناعشریه چنان است که تا اکنون هنوز زنده است و خروج خواهد کرد.(بناکتی، 1378، ص116)
همان گونه که از فحوایاین مطالب برمیآید، بناکتی بسیاری از آرای شیعی را در مذهب خویش جذب میکند و با مسائل مذهبی برخوردی منصفانه و خالی از تعصب و طرفداری دارد. این امر، نشاندهنده فاصله گرفتن از تسنن خراسانیسدههای پنجم و ششم هجری است.
در این میان، نقش صوفیان نقشبندی خراسان را در گرایش به تسنن دوازدهامامی نمیتوان نادیده انگاشت.خواجهمحمد پارسا (م822 ق)، رهبرصوفیان نقشبندی، در کتاب فصل الخطاب خود، شرح حال امامان شیعه را مفصل آورده است. (جعفریان، 1377، ص255)در این کتاب، عمدهترین مطالبی که به طور مفصل و مستند بحث گردیده و شواهد و توضیحات بسیار از کتب معتبر برای تبیین موضوع آورده شده، مربوط به دو مطلب است:یکی«اهلالبیت»که از آیه تطهیر و تفسیر آن شروع میشود (خواجه پارسا، 1381، ص489)و دیگری حدیث معروف در جریان غدیر خم که وی عین جریان و اقوال گوناگون را ذکر میکند. اوپس از ذکر آیه تطهیر(سوره احزاب، آیه 33)، آورده : «انما هم علی و فاطمه و الحسن و الحسین - رضی الله عنهم - و هی لهم خاصه». (خواجه پارسا،1381، ص489) خواجه در بیان مودت اهلبیتنیز به آیه معروف «قل لا اسالکم علیه اجرا الا المودة فی القربی ...»(شوری،23) و تفسیر آن رو میکند(خواجه پارسا، 1381، ص505) ودر این باره حتی از تفسیر سلمیبهره میگیرد که روایتی از تفاسیر منسوب به امام ششم شیعیان است.(مسگرنژاد، 1378، ص119) همچنین در فضایلاهلبیت، از زیدبنارقم نقلی آورده که رسول خدا9 فرمودند:
«العلی و فاطمه و الحسن و الحسین - رضی الله عنهم - انا حرب لمن حاربتم و سلم لمن سالمتم». (خواجه پارسا، 1381، ص507)
وی همچنین در فصلالخطاب آورده:قال رسول الله صلی الله علیه وسلم : «من مات علی حب آل محمد مات شهیدا ...و من مات علی بغض آل محمد لم یشم رایحة الجنه». (خواجه پارسا، 1381، ص507)
خواجه در این کتاب، به بحث در مسائل و مدعاهای شیعه درباره ولایت و معصومان و اهلبیت و مسأله غیبت اهتمام ورزیده است. او اگرچه در میان نقشبندیان، در زمینه پرداختن به زندگانی امامان شیعه پیشگام است، بیشتر کوشیده تا نکات اخلاقی، معنوی و تاریخی زندگانی امامان شیعه را بیان کند.
عبدالرحمان جامی (م898ق) نیز از جمله نویسندگان و صوفیان نقشبندی این دوره است که در کنار پذیرش خلفای نخست و صحابه کرام، به امامان شیعه نیز احترام گزارده، ایشان را صاحبان کرامت و خوارق عادات میداند. او در کتاب شواهد النبوه لتقویه یقین اهل الفتوه که به درخواست امیرعلیشیرنوایی(م 906 ق)نگارشته، شواهدی بر نبوت رسول خدا9 آورده و سپس به کرامات سه خلیفه نخست پرداخته و در ادامه، کرامات دوازده امام را آورده که امام علی7 اولین ایشان است.(جامی، 1379، ص326) وی کراماتی را در مورد ائمه شیعه گرد آورده است.(جامی، 1379،ص352-405) او هنگام ورود به شرح حال هر امام، ابتدا تاریخچهای از ایشانشامل ولادت، وفات و برخی مقاطع مهم زندگیامام را در چند صفحه به صورت محدود میآورد.(داداشنژاد، 1390، ص56)
جامی در مورد امام نهم شیعیان نیز مینویسد:
امام محمد بن امام علی بن امام موسی بن جعفر ـ رضی الله عنهم ـ وی امام نهم است و کنیت وی ابوجعفر است. در کنیت و نام، موافق امام محمد باقر است ـ رضی الله عنه ـ و لهذا وی را «جعفر ثانی» گفتهاند و لقب وی تقی و جواد است.(جامی، نسخه خطی، ص303) نکته آخر در مورد کتاب شواهدالنبویه این که رویکرد جامی، بیشتر تقریب به نظرشیعیاندر مورد امامان شیعه بوده،به همین علت کرامات وخوارق عادت ائمه را به صورت گسترده نقل کرده است. او همچنین سروده فرزدق در ستایش امام زینالعابدین7 را به شعر فارسی برگرداند (جامی، 1385، ص141) و با الهام از اشعار شافعی درباره محبت اهلبیت چنین سرود:
رفض اگر هست حب آل نبی
رفض فرض است بر ذکی و غبی
(جامی، 1385، ص146)
همچنین زمانی که عازم سفر حج شد (877 ق)، در مسیر راه به زیارت مرقد امام حسین7رفت و این شعر را سرود:
کردم ز دیده پای سوی مشهد حسین
هست این سفر بهمذهب عشق فرض عین
خدام مرقدش به سرم گر نهند پای
حقا که بگذرد سرم از فرق فرقدین
(نظامی باخرزی، 1371، ص176)
نمونه دیگر گرایش به تسنن دوازدهامامی،کتاب وَسیلةُ الخادم إلی المَخدوم،در شرح صلوات چهارده معصوم:، اثر فضلبنروزبهان خُنجی(927 ق)، عالم اهل سنت قرن نهم ودهم هجری است. او کتاب را با موضوع صلوات آغاز کرده و مباحث بعدی را در شرح حال چهارده معصوم نگاشته است. وی در شرح صلوات، از مطالب اختلافی سخن نگفته و خلفای مورد احترام خود را هم متعرض نشده است.خنجی در انگیزه نگارش کتاب مینویسد:
طریق نجات از بلیات و سبیل حصول مقاصد و حاجات را منحصر در این توجه و ابلاغ صلوات دیدم... صورت ترکیب صلواتی مرتب که مشتمل بر شمهای از جلایل مناقب و جزایل مأثر و مفاخر ایشان بود در خاطر ورود یافت؛ فیالحال آن را از لوح ضمیر به اعانت کلک تحریر تصویر کردم... چون ترکیب آن صلوات مشتمل بود بر بسی از احوال و مناقب و اوصاف به این اجلّه کرام و ذکر القاب و واقعات قبور و مراقد ایشان در فحوای آن اندراج داشت، یکی از دوستان که به مطالعه آن مشرف شده بود، التماس نمود که آن صلوات را شرحی نوشته گردد که متضمن بیان لغات و حل اشارات به احوال و واقعات و اسباب وفات و بیان وجه تلقب ایشان به آن القاب باشد و فیالجمله مجمل سیر آن چهارده معصوم از فحوای آن معلوم گردد.(خنجی،1375، ص42)
او درباره فضایل امام علی7 میگوید:
و اتفاق علماست که در فضیلت هیچکس آن مقدار احادیث ثابت نشده که در فضیلت آن حضرت؛ و درین مقام تفاصیل آن آیات و احادیث اگر یاد کنیم، این مجلد برنتابد و انشاءاللّه در کتابی علی حده جمع کنیم. (خنجی،1375، ص43)
خنجی همچنین در شرح صلوات امام جواد7 مینویسد:
اللهم صل و سلم علی الإمام التاسع، الاواب السجاد الفائق فی الجود علی الأجواد مانح العطایا و الاوفاد لعامة العباد. ماحیالغوایة و العناد، قامع
أرباب البغی و الفساد، صاحب معالم الهدایة و الإرشاد الی سبل الرشاد، المقتبس من نور علومه الافراد من الأبدال و الأوتاد أبیجعفر محمد التقی الجواد ابن علی الرضا، ساکن روضةالجنة بأنعم العیش،المقبور عند جده بمقابر قریش.
وی به کثرت عبادت آن حضرتاشاره نموده، چنانکه روایت کردهاند بعد از امام زینالعابدین، هیچ کس به کثرت عبادات آن حضرت نبوده، و در بخشش بر همه بخشندگان فایق و غالب است. آن حضرت در بخشش سرآمد روزگار بود تا آنجا که او را «جواد» لقب کردهاند. بحر از عطای او قطره و باران از کرم او بهره داشت. پناه ضعیفان و ملاذ سائلان در وقت حاجات بود:
«اللهم صل علی سیدنا محمد و آل سیدنا سیما الإمام السجاد محمد التقی الجواد»، (خنجی،1375،ص249)
اظهار علاقه علمای اهل سنت به اهلبیت، در سدههای هشتم ونهم هجری، نشاندهنده این واقعیت است که آنان به واسطه گسترشاجتماعیتشیع وپیوند تشیع و تصوف، به طرف پذیرش مقام و منزلت امامان شیعه پیش رفته و در منقبت آنان سخن میگفتهاند.
ب) نقش پادشاهان تیموری
اعتقادات مذهبی این دوره، متنوع و به طور کلیمجموعهایسازگار بود، اما فقط جنبههایی از اعمال و عقاید، مشخص و برجسته شده بودند. احترام به اولاد پیامبر یکی از این اعمال و اعتقادات بود که به صورت ارادت به امام علی7و سایر امامان شیعه تبلور مییافت.(manz, 2007, p.209)احترام به اولاد پیامبر9، موضوعی است که از دوره تیمور (736ـ807 ق) به بعد، همواره با آن مواجه میشویم. سیاست مذهبی تیمور در برخورد با پیروان مذاهب مختلف اسلامی، شیوخ و عرفا،اهلبیت و سادات، قابل بحث و بررسی است، به طوری که وی در تزوکات، به جانشین خویش سفارش کرد:
و مرتبه آل محمد را از جمیع مراتب برتر داری و تعظیم و احترام ایشان به جا آری و افراط در محبت ایشان اسراف ندانی که هر چه از برای خدا باشد، در آن اسراف نباشد.(حسینی تربتی، 1342، ص202)
تیمور هنگام حمله به مصر و شام، انگیزه مساعدو مثبتی نسبت به امام علی7و شیعیان از خود بروز داد (رفیعی، 1375، ص132) «تا آنجا که دمشق را با شعار انتقام امام حسین7از نسل یزید گشود». (میرجعفری، 1379، ص61) تیمور درباره اقدامات مذهبی خود مینویسد:
امر کردم که به روضه مقدسه امیرالمؤمنین شاه مردان، علیبنابیطالب و امام حسین و شیخ عبدالقادر و ابوحنیفه و امام موسی کاظم و امام محمد تقی و امام علیبنموسی، در طوس فرش روشنایی و آش یومیه مقررسازند. (حسینی تربتی، 1342، ص358)
نویسنده منتخبالتواریخ مینویسد:
چون تیمور در سال 803 هجری به فتح شام رفت و غارت مشهور خود را در آنجا انجام داد، هرچه سرداران خراسان و مازندران که همراه بودند، به تعصب تشیع حفرهگورخانه معاویه و یزید و شمر ذیالجوشن و سایر ملاعین بنیامیه را با خاک هامون گردانید و به لوث و روث بینباشتند. (نطنزی، 1336، ص379)
اقدامهای تیمور اگرچه از روی سیاست، تزویر یا دروغ بوده، در اهل زمان وی مؤثر افتاد و باعث شد در دوره جانشینانش، احترام به امامان شیعه، مشایخ و سادات باب شود؛به طوری که شاهد زیارت شاهرخ از مرقد امام علیبنموسی الرضا7در سالهای 814 و 821 هجری هستیم. (خواندمیر، 1333، ج3، ص553) حتی همسر شاهرخ، گوهرشاد بیگم، مسجد جامعی در کنار مرقد امام هشتم شیعیان بنا کرد و فرزندش بایسنقرمیرزا نیز کتیبههای معروف مسجد گوهرشاد را با خط ثلث نوشت. (میرجعفری، 1379، ص125) نکته قابل ذکری که برخیتاریخنگاران همچون خانم منز به آن اشاره کردهاند،این است که «احترام به زیارتگاه امام رضا7، سیاستی جدید از سوی شاهرخ و گوهرشاد نبود، بلکه به رسمیت شناختن اعتبار رو به افزایش زیارتگاه، به واسطه تکریم گسترده و عمومی به خاندان پیامبر بود.»(manz, 2007, p.220)بنابراین میتوان گفت: شاهرخ و سایر حاکمان تیموری، ناگزیر بودند به جریانهای اعتقادی زمانه و مقامات مذهبی پیرامون خود ارج و احترام نهند.
شاهرخ با علاقهای که به اهلبیت:، سادات و زیارت عتبات مقدسه، از جمله آستان مقدس امام رضا7 از خود نشان میداد، اگرچه علل سیاسی و عقیدتی داشت، به طور غیرمستقیم در جهت ترویج تشیع و گرایش به تسنن دوازدهامامی حرکت میکرد. برای مثال، در مراسم ترحیم و سوگواری فرزندش «بایسنقر»، از مداحان و شاعران خواست که در مجلس سوگ وی مرثیهخوانی کنند. (ناصری داوودی، 1378،ص173) عبدالرزاق سمرقندی در این باره مینویسد:
...و آن حضرت[شاهرخ]مدت چهل روز بر مسند خلافت و سلطنت مینشست و مشاهیر ایران و توران و اعاظم ربع مسکون و مهتران خراسان، بر درگاه همایون جمع بودند.هرروز یکی دو شاعر ماهر، مرثیهها به موقف عرض و محل آنها میرسانیدند. مولانا سیفالدین نقاش اصفهانی، مرثیه نیکو گفته است و مرثیه این است:
چندان که چرخ گشت به دوران روزگار
نقش وفا نیافت بر ایوان روزگار ...
یا رب به حق حرمت اولاد فاطمه
صبری بده به بیگم غمگین ناتوان...
(سمرقندی،1383، ج2، ص5)
یادکرد آلمحمد با تعبیر«طیبین و طاهرین» و نیز تأکید بر نام امیرمؤمنان، در کتیبه مسجد جامع یزد آن هم در کنار نام سلطان شاهرخ با تاریخ 819 هجری و شهادت به ولایت امیرمؤمنان علی7 بر کاشیکاری محراب مسجد ورزنه، واقع در یکصد کیلومتری شرق اصفهان، نشان از اعتبار بالای امامان شیعه در میان مردم این روزگار دارد. (جعفریان، 1377، ص297 و 310) همسر میرانشاه، پیش از مرگ در کنار زیارتگاه امام رضا7 سکنا گزید تا در آنجا بمیرد. وی در سال 814 هجری در همین مکان درگذشت و مدفون شد.(manz, 2007, p.220)
الغبیگ برای جلب حمایت و نظر سادات و اعاظم شیعه، مرقد امام هشتم را زیارت کرد و «صلات و نذورات به مجاوران آن عتبه کعبهمرتبه رسانید». (خواندمیر، 1333، ج4، ص28)
ابوالقاسم بابر پسر بایسنقر(852ـ861 ق) نیز سکه به اسم دوازده امام: زد و آن
را منافی پیرویاش از مذهب تسنن و ابوحنیفه نمیدانست.میرزاابوالقاسم بابر «روزی
با خواص و مقربان نشسته بود و تنگی[زر و سیم مسکوک] در دست دریاعطا گرفته
بود و نوشته آن را خوانده، فرمود: «دوازده امام است». یکی از حضار گفت: «در کدام
زمان بوده باشد؟» میرزا گفت: «به نام من است». همان شخص گفت: «هرجا شما را
نوعی اعتقاد دارند». آن پادشاه نیکاعتقاد گفت: «هرکس هر نوع اعتقاد دارد گو میدارد؛
من بر طریق سنت و جماعت ثابتم و مذهب امام اعظم ابوحنیفه دارم». (سمرقندی،
1366، ج2، ص182ـ183) بابر به سبب علاقه به اهلبیت، رواقی در جوار حرم امام هشتم ساخت و در سال 861 هجری اورا در همان رواق به خاک سپردند.(سمرقندی، 1366، ص325)
سلطانحسین بایقرا و وزیر دانشمندش علیشیر نوایی نیز ارادت بسیاری به امامان شیعه از خود بروز میدادند، به طوری که سلطانحسین دستور داد تا در مسجد جامع شهر هرات، خطبه به نام دوازده امام بخوانند. (سمرقندی، 1366، ج2، ص1021) او همچنین هر ساله در روز عاشورا، نذری شامل صد گوسفند را «جهت شادی روح حسینبنعلی تصدق میکرد».(ساممیرزا، 1314، ص12)
ایوان طلای صحن عتیق حرم امام رضا7 مشهور به ایوان طلای نادری، از بناهای امیرعلیشیر نوایی است که بعدها در زمان نادرشاه افشار، طلاکاری شده است. (میرجعفری، 1379، ص131) سکههایی نیز با شعار شیعی از اواخر دوره تیموری در دست است که نشان میدهد، ابوالقاسم بابر، ابوسعید و حسین بایقرا، در ضرابخانه شهرهای عمدتاً شیعهنشین مثل استرآباد، اسامی ائمه و شهادت بر ولایت حضرت علی7را بر سکهها ضرب میکردهاند.(Darley-doran, 2000. P.525-6)
مهمترین چیزی که بستر رشدتشیع و گرایش به تسنن دوازدهامامی را حتی در خراسان شرقی فراهم کرد، احترام فوقالعاده امیران و شاهزادگان تیموری به شخصیت امامان شیعه بود؛ زیرا اهلبیت:از احترام عمومی مردم برخوردار بودند و زیارتگاهها از جمله مرقد امام رضا7، از کانونها و مراکز قدرت مذهبیبه شمار میآمد.
ج) حضور و فعالیت علویان در خراسان
سادات و علویان در بین مردم، از جایگاه ویژهای برخوردار بودند و پیوسته محل امید و اتکای مردم به حساب میآمدند. آنها در دوره تیمور،یکی از مهمترین قشرهای جامعه بودند.او به منظور دور کردن سادات از مقاصد سیاسی خطرناک و نیز کسب محبوبیت بیشتر در بین مردم،از آنها حمایت کرد. سادات در بسیاری از لحظات در کنار تیمور بودند. او برای دو گروه از سادات، یعنی علمای دینی و دیگر شیوخ متصوفه، احترام و اعتبار ویژهای قائل بود. از میان سه روحانی، شمسالدین کُلال مشاور روحانی پدرش، زینالدین ابوبکر تایبادی خوافی و سید برکه که در تکوین شخصیتش تأثیر بسزایی داشتند، سومی نقش و جایگاه ویژهای داشت. (رویمر، 1385، ص138) برخی از سادات، نقش مشاور خاص تیمور را ایفا میکردند و در سفر و حضر کنار او قرار داشتند. پیش از فتح مناطق و شهرها، سادات اطلاعات فراوانی» در اختیار تیمور میگذاشتند و بعد از فتح شهرها، جان و مال و آبروی سادات در امان بود. سادات متولی اوقاف ولایات بودند و حتی از بخششهای مالی دیگر تیمور نظیر سیورغال و نقدینه برخوردار بودند. تیمور از علمای دینی سادات برای مدیریت اوقاف استفاده میکرد. برخی از زمینهای وقفی، مناطق بسیار وسیعی را دربرمیگرفت. برای مثال، تیمور علاوه بر اوقاف اندخود تا بلخ، اوقاف دیگری را نیز تحت مدیریت سید برکه قرار داد، (اسفزاری، 1339، ج2، ص130) او در موارد متعددی، علاوه بر مدیریت اوقاف، سیورغالهایی را برای این گونه علما تخصیص میداد. روزی تیمور از سید برکه درخواست نمود که تقاضایی نماید تا وی به پاس خدمات او جبران مافات کرده باشد. عالم شیعی نیز درخواست نمود ولایت اندخود - واقع در خراسان - را به رسم سیورغال به وی واگذار نماید. تیمور نیز با این درخواست موافقت نمود و قصبه مذکور با اطراف آن را به وی واگذار کرد؛ به گونهای که تا سالها بعد نیز در دست فرزندان و نوادگان وی قرار داشت.(ابنعربشاه، 1339، ص19) در دوره تیمور،مناظراتی که میان شیعیان و سنیان حنفی برپا میشد، در بیشتر مباحث میرسید شریف جرجانیکه قاضی نورالله شوشتری او را بر مذهب امامیه دانسته است (شوشتری،1365، ج2، ص212) بر رقیب حنفیمذهب خود - مولانا سعدالدین تفتازانی - غالب میآمد. (خواندمیر، 1333،ج3، ص547)
اهل سنت شهرهای شرقی خراسان از جمله هرات و بلخ، علاقه فراوانی به سادات شیعه داشتند؛ زیرا علویان زیادی از اهلبیت از همان سدههای نخست هجری، به این مناطق مهاجرت کرده بودند و مزارهای متعددی از آنان در این شهرها وجود داشت؛ مانند مزار یحییبنزید (م 125 ق)، از فرزندان امام چهارم در بلخ و جوزجانان.(ناصری داوودی،1378، ص188) در کتابهای انساب، از عده زیادی از سادات زیدی، سجادی و موسوی نام برده شده که به سه تا پنج واسطه به امام پیوند مییافتند که در سدههای سوم و چهارم هجری، به سوی هرات و بلخ مهاجرت کرده بودند. (ناصری داوودی، 1378، ص169)توقف سیدنعمت ا... ولی(م 834 ق) در زمان شاهرخ در هرات، در توسعه تفکر شیعی و جذب مردم به اهلبیت:مؤثر بوده است. ضمن این که بر اساس گزارشهای تاریخی، مهاجرت سادات از قرن دوم هجری به سوی خراسان شرقی آغاز شد که برخی از نسل امام سجاد7و برخی دیگر از نسل امام موسی کاظم7بودند. (فخر رازی،1419، ص98)افزون بر این، شمار زیادی از خاندانهای معتبر و مهمسادات در دوره تیموری وجود داشتند که مورد احترام بودند و تحت نظارت ناظرانی که نقیب نام داشتند، سازمان یافته بودند.(خواندمیر، 1333، ج4، ص105)علاوه بر نقش سیاسیـ اجتماعی سادات، شاهد نقش فرهنگیـ دینی گسترده علویان در خراسان شرقی هستیم؛مانند فعالیت فرهنگیـ دینی سیدامیر عطاءالله جمال حسینی و فرزندش امیر نسیمالدین محمد. امیر جمالالدین نویسنده کتاب روضة الاحباب فیسیرة النبی و الآل و الصحاب است که به قول مدرس تبریزی، از افاضل محدثان عصر خود بود و در مدرسه سلطانیه هرات تدریس میکرد.(مدرس تبریزی، 1326، ج3، ص367) حضور فعال علویان در عرصههای گوناگون سیاسی، اجتماعی، فرهنگی و دینی تأثیر بسزایی در گرایش اهل سنت به تسنن دوازدهامامی در خراسان داشته است.در مورد ویژگی مذهبی این دوره میتوان گفت: تلاش برای پیوند تصوف و تشیع و گرایش روزافزون به علویان، بیشتر شده و اختلاف ایدئولوژیک و فقهی، جای خود را به حساسیت مذهبی داده بود.به همین علت، طبقات فرودست، با ابراز احساساتی که به دیانت مردمی نشان دادند، نقشی قاطع در تاریخ رسمی مذهبی ایفا کردند.بنابراین سادات، ضمن این که نزد مردم خراسان از جمله هرات و بلخ از احترام و عزت زیادی برخوردار بودند، نقش فعال در زمینههای سیاسی، اجتماعی، فرهنگی و مذهبیداشتند و این مسأله نقش تأثیرگذاری در گرایش به تسنن دوازدهامامی داشت.
د)نقش عالمان خراسان، مداحان و منقبتخوانان شیعه در گرایش به تسنن دوازدهامامی
در این قرون (8و9)، گذر آرامی از تسنن به تشیع مشاهده میشود و شیعیان در تغییر باورهای جامعه و ارزشهای حاکم به نفع عقاید شیعی فعالیت مینمایند. ضمن این که وجود زمینههای مستعد در تصوف و اندیشه اجتماعی در حال تکوین، برخی علمای شیعه را بر آن داشت تا بهبهترین صورت ممکن از این اوضاع به نفع تشیع و گسترش آن استفاده کنند.
شیعیان از روشهای متفاوت و هدفدار در جهت گسترش اعتقاداتشان بهره میبردند، از جمله: تبلیغ برای گسترش فرهنگ اهلبیت و جذب اهل سنت.دونفر از عالمان به نامهای ملاحسین واعظ کاشفی و فرزندش فخرالدین، با تسلط بر فن فصاحت و بلاغت، توانستند مردم خراسان خصوصاً شهر هرات را مجذوب خود کنند، به نحوی کهطلاب فراوانی اعم از تسنن و تشیع از محضر درس ملاحسین استفاده میکردند.(ناصری داوودی، 1378، ص177) کاشفی علاوه بر آن، در سخنرانیهای خود همواره بر مسائل اسلامی و فضایل اهلبیت: تأکید میکرد و از پرداختن به مسائل اختلافبرانگیز خودداریمینمود. همین امر، باعث شده بود از یک طرف مورد توجه مردم وبزرگان نقشبندی مانند جامی و از طرف دیگر مورد توجه دستگاه حاکمیتقرار گیرد. او در ادامه فعالیتهای خود در جهت ترویج فرهنگ اهلبیت: در میان اهل سنت خراسان، کتاب روضةالشهدا را به رشته تحریر درآورد که در آن به مظلومیت اهلبیت و شهادت امام سوم شیعیان پرداخته است. کاشفی در این کتاب مینویسد:
با اهلبیت هیچ پیغمبر این جفا نکردهاند که با اهلبیت خواجه عالم؛ و از جمله واقعه شهدای کربلاست که هیچ دیده، بدانگونه مصیبتی ندیده و هیچ گوشی چونان بلیتی نشنیده ... .(کاشفی، 1382، ص8)
وی در گزارشی از چگونگی عزاداری ماه محرم، در مقدمه روضةالشهدامینویسد:
جمعی از محبان اهلبیت هر سال که ماه محرم درآید، مصیبت شهدا را تازه سازند و به تعزیت اولاد حضرت رسالت پردازند. همه را دلها بر آتش حسرت بریان گردد و دیدهها از غایت حیرت گریان. (کاشفی، 1382، ص22)
کاشفی اشاره میکند که هرگاه ماه محرم نوشود، رقم تجدید این ماتم بر صفحات قلوب اهل اسلام و هواداران سید انام - علیه الصلاه و السلام - کشیده میگردد و از زبان هاتف غیبیندای عالم لاریبی به گوش هوش مصیبتداران اهلبیت و ماتمزدگان ایشان میرسد:
کای عزیزان در غم سبط نبی افغان کنید
سینه را از سوز شاه کربلا بریان کنید
ازپیآنتشنهلببرخاکریزیدآبچشم
در میان گریه یاد آن لب خندان کنید
(کاشفی، 1382، ص23)
خواندمیر به این سخن کاشفی، صحه گذاشته و آورده است:
عزاداری امام حسین7 در دوره تیموری، در میان اهل سنت جا باز کرده بود و به تدریج گسترش یافت و حتی درون دربارتیموریان راه یافت.(خواندمیر، 1333، ج3، ص618)
برخی مورخان نیز پا را از این مسأله فراتر گذاشته و بیان کردهاند:
گریه برای امام حسین[در هرات دوره تیموری]جانشین مجالس ذکر صوفیانه - که نقشبندیان آن را ملغی کرده بودند- شده بود. (کامل الشیبی، 1374، ص26)
کاشفی در روضةالشهدا، به یکی از شیوههای امام چهارم در تحریک احساسات مردم نسبت به شهدای کربلا اشاره کرده و آورده است:
در اخبار آمده، امام زینالعابدین علیبنالحسین بعد از واقعه کربلا بسیار میگریست. گفتند: یابن رسول الله، بسیار میگرییو ما از بسیاری گریه بر تلف تو میترسیم!» گفت: «اییاران ! مرا معذور دارید.یعقوب، پیغمبر خدای بود و دوازده پسر داشت؛یکی از آنها از نظر او غایب شد، چندان بگریست که چشم او خللناپذیر شد. مرا که در پیش نظرم، پدر بزرگوارم را با برادرانم و اعمام و بنیاعمام و خویشان و دوستان خداوند و متعلقانم را شهید کرده باشند، چگونه نگریم؟ در فراق یک کس، آن مقدار گریه واقعی است؛ در مفارقت هفتاد و دو تن شهدا، حال چگونه خواهد بود؟(کاشفی، 1371، ص35)
او در ادامه مطالب، درباره اهمیت عزاداری امام حسین7 در دهه اول محرم و آشکار کردن گریستن به این مصیبت آورده است:
لایق بود این دهه از ما گریستن
بر عترت نبی معلی گریستن
ای دوستان نهان مکشید آه سوزناک
کآمد زمان نصره و پیدا گریستن ...
بیناله و خروش مباشید یک نفس
قانع چرا شوید به تنها گریستن
(کاشفی، 1371، ص38)
اگرچه در کتاب روضةالشهدااظهار شدید نسبت به تولایاهلبیت: دیده میشود و از تبری دشمنان اهلبیت خبری نیست، این کتاب تأثیر زیادی در روند تسنن دوازدهامامیبیشتر مردمان خراسان شرقی و اندکی بعد گرایش به تشیع در تمامی ایران داشته است. اوج این تأثیرگذاری را در پیدایی اصطلاح «روضهخوان» میتوان دید، به طوری که در ایران و عراق، مرثیهخوانان مراسم سوگواری امام حسین7، شرح واقعه کربلا را بر منابر، از روی این کتاب برای مردم میخواندند.(گوهری،1390، ص116)
کاشفیهمچنین در کتابهایفتوتنامه و تفسیر مواهب علیه، به ذکر مناقب امامان شیعه پرداخته است.وی در کتاب تفسیر، سخنش را این طور آغاز میکند:
الحمد لله الخالق الاکبر و الصلوه علی سید البشر و شفیع المحشر و السلام علی حاکم الصراط و ساقی الکوثر و آله الطاهرین الاطهر. (کاشفی، 1317، ج1،ص42)
پس از کاشفی، فرزندش فخرالدین علی، شیوه او را ادامه داد که دو اثر ارزشمند ویحرزالامان و لطائفالطوایف، گواه بر این امر است.(ناصری داوودی، 1378، ص178)وی در ابتدای کتاب حرز الامانمینویسد:
حرز الامان من فتن الزمان، بر پنج مقاله اتفاق افتاد و هر مقاله پنج باب منطوی گشت و هر بابی بر دوازده فصل اشتمال یافت و چون مباحث این کتاب، از جمله علومی است که منسوب است به آلعبا و ائمه اثناعشر ـ رضوان الله علیهم اجمعین ـ لاجرم مقالات و ابواب آنرا بر پنج که عدد آلعباست، بنا نهاد و فصول آن ابواب را که در اثنای کتاب تفصیل خواهند یافت، بر دوازده که عدد ائمه اثناعشر است، قرار داد. (کاشفی، 1316، ص1)
یکی ازعالمان شیعه که نقش زیادی در گرایش اهل سنت خراسان به اهلبیت: داشت، سیدامیر عطاء ا... جمال حسینی (م 883 ق)معروف به امیرجمالالدین است. او کتابی به نام روضةالاحباب فی سیرة النبی و الال و الاصحاب نوشته و در آن به سیره رسول خدا، اصحاب و امامان شیعه:پرداخته است. ضمن این که هفتهاییک بار در مسجد جامع هرات، به موعظه میپرداخت.مدرس تبریزی (1296ـ1373ق)درباره وی مینویسد:
او از افاضل محدثین عصر خود و از متفردین علم حدیث بود ... در مدرسه سلطانیه هرات تدریس میکرد...و همواره به مطالعه و تدریس کتب عامه اشتغال داشت. (مدرس تبریزی، 1326، ج3، ص367)
حسینبنعبدالحق اردبیلی(ت870 ق) متخلص به الهی،یکی دیگر از علمای شیعه هرات بود که نقش تأثیرگذاری در گرایش اهل سنت خراسان به دوازده امام داشت. درباره او نوشتهاند:
اوست اول کسی که تصنیف کرد در شرعیات به مذهب شیعه و فارسی .... (قمی، 1326، ص137)
او کتب متعددی در مناقب اهلبیت: نوشته؛ مانندمنهج الفصاحه فی شرح نهجالبلاغه. کتاب دیگر او شرح گلشن رازاست که در آن، شش حدیث در مناقب امام علی7 آورده است.(اردبیلی، نسخه خطیمجلس، ص22) اثر دیگر الهی، تاج المناقب فی فضائل الائمه الاثناعشر است که در آن، کرامات، فضایل و مناقب و مختصری از شرح زندگانی امامان شیعه را به زبان فارسیشرح کرده است. او کتاب را به یک افسر در بیان فضیلت اهلبیت:و انحصار ائمه در اثناعشر و دوازده جوهر تقسیم میکند که هر جوهر را مترادف و مساوی با یک امام معصوم برمیشمارد و هر جوهر را نیز به فصول مختلفی بنابر اهمیت آن امام قرار میدهد.(اردبیلی، نسخه خطی2398، ص3)این آثار و مجموعه جلسات مذهبی و سخنرانی که علما و خطیبان شیعه در قرن نهم هجریمینوشته و برگزارمیکردهاند، در گرایش مردم به تسنن دوازدهامامی تأثیرگذار بوده است؛ به طوری که عموم مردم با فضایل اهلبیت:آشنا شدند.
مداحی و منقبتخوانی، از دیگر شیوههایی بود که شیعیان در گرایش اهل سنت به اهلبیت:از آن استفاده میکردند. مداحی و منقبتخوانییکی از سنن معمول در قرن نهم هجریبود که در نشر و اشاعه فضایل اهلبیت: ودر نتیجه ترویج تشیع تأثیر فراوان داشت؛ زیرا عده زیادی از مردم، همه روزه در اطراف مداحان برای شنیدن فضایل امامان جمع میشدند. مداحانی مانند حیدرعلی مداح و حسنعلی مداح شهرت بسیار داشتند. البته اکتفا نکردن برخی از آنها به بیان فضایل امامان و تاختن به مخالفان، به درگیری و حتی کشته شدن آنانانجامید؛ مانند حسنعلی مداح که جانش را در این راه از دست داد. (واصفی، 1349، ج2، ص247)به هرحال، بر اثر تلاشهای فراوان عالمان، مداحان، منقبتخوانان و خطیبان شیعه، ذهنیت مردم به فضایل و کرامات اهلبیت: متوجه وگرایش به تسنن دوازدهامامی روزافزون شد. شاعران نیز در این قرون، سهم بسزایی در گرایش مردم به اهلبیت: داشتند. حلقهای ادبی از شاعران شیعی در خراسان غربی، طی نیمه دوم قرن هشتم تا نیمه نخست قرن دهم هجری، وجود دارد که بیشک یکی از مهمترین، مرتبطترین و منظمترین حلقات ادبی با محور ادبیات شیعی در طول تاریخ است.(سلیمی تونی، 1390، ص5) شیعیان در این زمان، اشعاری در منقبت امامان سرودند و منقبتسرایی را تا جایی پیش بردند که برخیاز شعرای غیرشیعی نیز در مدح اهلبیت: شعر سرودند. از شاعران شیعی منقبت سرای قرن نهم هجری میتوان به ابنحسام خوسفی(م 875 ق)، لطفالله نیشابوری(م 812 ق)، سلیمی تونی(م 854 ق)،شیخفخرالدین حمزةبنعلی بیهقی، متخلص به آذری، شمسالدین محمدبنعبدالله کاتبی نیشابوری(حسینپور، 1386، ص68)وافچنگیاشاره کرد.افچنگی،شاعر گمنام نیمه دوم قرن نهم هجری، در منقبت امام علی7چنین سروده است:
حب تو مرا چو صبح وشام است
بی حب تو ام، عمل حرام است ...
راه تو صراط مستقیم است
جز راه تو جمله راه چاه است ...
افچنگی ام و غلام حیدر
حسان چه و دعبل و فرزدق ...
(افچنگی، نسخه خطی بیاض، ص33ـ34)
بنابراین،حضور برخی شاعران قرن نهم هجری در شهرهای خراسان، در گرایش اهل سنت به اهلبیت:تأثیر داشته است؛ زیرااشعار آنها از ابزارهای تبلیغاتی در عصرهای گذشته به حساب میآمد.
ه) نقش طریقتها و نهضتهای تصوفی در گرایش به تسنن دوازدهامامی
نهضتهایی را در اواخر حاکمیت ایلخانان مغول شاهدیم که با الهام از تصوف و تشیع، توانستند موقعیتهای جدیدی را پدید آورند. طرد عنصر بیگانه از ایران، وجهه همت ایرانیانی گردید که تشیع و پایگاههای وابسته به آن چون تصوف و فتوت را سلاحی کاری و مؤثر یافتند.(بیانی، 1371، ج2، ص755) در این زمینه، شاهد شکلگیری قیام سربداران (737ق.) هستیم که در هردو عنصر تصوف و فتوت، از تشیع الهام پذیرفت. خیزش شیعیان در شکل سیاسی، تکیهگاه بسیاری از ویژگیهای درویشمسلکان و جوانمردان شد که به درون مایههایی از مذهب شیعه نیز آراسته بودند.(ولیزاده، 1383، ص11)
صوفیان طریقت نوربخشیه و نعمتاللهیه، در قرن هشتم و نهم هجری، باعث شدند که قشرهای گوناگون مردم، به سوی فضایل اهلبیت:جذب شوند. این صوفیان ضمن تعلیم معارف اسلامی، برای پیشبرد اهداف خویش، گاهی به دستگاه حاکمیت نزدیک میشدند و گاهی از آن فاصله میگرفتند. نعمتا... ولی (834ق) سرسلسله طریقت نعمتاللهیه،از شیعیان صوفیبود کهتوجهی گسترده به ولایت و مفاهیم گوناگون آن نمود.او ولایت را در سه محور اصلی، ولایت مطلقه الهی، ولایت رسول خدا و ولایت علی دانسته است.او ولایت علی7 را ولایتی عام و مطلق معرفی و بیان کرده است:
جام گیتی نما علی ولی
معنی انما علی ولی
در ولایت ولی والا قدر
سرور اولیا علی ولی
(ولی، 1375، ص533)
شاهنعمت ا...، حب علی7و ابراز دوستی در حق این امام و خاندان رسول را شرط مهمی در ولایتپذیری مؤمنان و عارفان دانسته واظهار داشته است:
دم به دم، دم از ولای مرتضی باید زدن
دست دل در دامن آلعبا باید زدن
نقشحبخاندانبرلوحجانبایدنگاشت
مُهر مِهر حیدری بر دل چو ما باید زدن
در دو عالم چارده معصوم را باید گزید
پنج نوبت بر در دولتسرا باید زدن
پیشوایی بایدت جستن ز اولاد رسول
پس قدم مردانه در راه خدا باید زدن
(ولی، 1375، ص531)
نعمت ا... در جایی دیگر، ارادت خود را به اهلبیت نشان داده، میگوید:
از حسن اوصاف ذات کبریا باید شنید
خیمه خلق حسن بر کبریا باید زدن
گر بلایی آید از عشق شهید کربلا
عاشقانه آن بلا را مرحبا باید زدن
عابدوباقرچوصادقصادقازقولحقند
دم به موسی از عین رضا باید زدن
با نقی و با تقی و عسکری یکرنگ باش
تیغ کین بر خصم مهدی بیریا باید زدن
(ولی، 1375، ص531)
او منکران اهلبیت را در ردیف دشمنان دین خدا دانسته و آورده است:
هرکه ز اهل خداست تابع آل عباست
منکر آل رسول دشمن دین خداست
(ولی، 1375، ص452)
صوفیان طریقت نوربخشیه نیز نقش بسزایی در گرایش مردم به اهلبیت داشتند، به نحوی که سیدمحمد نوربخش (م869 ق) در آثار خود، به مسأله ختم ولایت پرداخته است. به عقیده او، این امام زمان وهادی و مهدی، از افراد انسانی است و همانند اسم اعظم در میان اسماء الهی مستور است و همه نمیتوانند او را بشناسند وهیچ وقت، عالم از این انسانکاملخالینیستواومدارعالموجوداست.(نوربخش،نسخهخطی7415، ص287) او در شعری که در قالب مستزاد سروده، در مورد ولایت امام علی7آورده است:
از مهر علی صبح ولایت که دمیدست
با طالع مسعود
از پرتو آن نور به اقطاب رسیدست
تا مظهر موعود
آن نور ولایت نه بود، هیچ زمانی
تا آخر دوران
هرگز زجهان فیض پیاپی نبریدست
تا بود چنین بود
(نوربخش، 1925، ص11)
پس ازاو، فرزندش سیدقاسم نوربخش، مقامی بس والا نزد سلطانحسین بایقرا داشت. (شوشتری، 1377، ج2، ص149؛ناصری داوودی، 1378، ص183) او در زندگی فعال سیاسی خود که نشان از گرایش سیاسی در اندیشههای صوفیانه دارد، تلاش کرد تا قشرهای مختلف به اهلبیت گرایش یابند.بهاءالدوله سیدحسن نوربخش (م 915 ق) در آثار خود به ویژه هدیهالخیر به اهلبیت اظهار ارادت کرده و آورده است:
یا علی دست ما و دامن تو
خوشه چینیم گرد خرمن تو
هرکو به ره علی عمرانی شد
چون خضر به سرچشمه حیوانی شد
(نوربخش، 1382، ص398)
به هرحال پیروان طریقت نوربخشیه، اعتقاد به تشیعرا یکی از لوازم کمال در سلوک میدانستند (شوشتری، 1377، ج2، ص307) و با انتخاب سیاهپوشی، خود را عزادار امام سوم شیعیانمیشمردند (شوشتری، 1377، ج2، ص152) ضمن این که با انتخاب رویکرد اجتماعی و نگارشی کتاب، روند گرایش به تشیع و دوستیاهلبیت: را نمایانتر میکردند.
در پایان میتوان گفت؛ گسترش تاریخی تشیع در قرون 8 و9، تا حد زیادی وامدار حرکت صوفیانه از تسنن محض به تسنن دوازدهامامی و سپس به تشیع دوازدهامامی است؛ یعنی فرهنگ اهل تسنن، در سایه تحول اعتقادی تصوف سنی به تصوف شیعی، از درون متحول شد و این فرهنگ تحولیافته، با ظهور صفویه تبلور سیاسی نیز پیدا کرد. (امداد، 1390، ص176) بنابراین میتوان گفت: تصوف در سدههای 8 و 9 هجری، به مرور فضای فرهنگی ایران را برای تحول بزرگ سیاسی آماده کرد ؛ زیرا طریقتهای صوفیانه، نقش انکارناپذیری در تحول درونی فرهنگ عمومی و کارکرد تاریخی بسیار مثبتی در گسترش اجتماعی و سیاسی تشیع داشتند.
نتیجه
پس از حمله مغولان در قرن هفتم هجری، فقیهان از رهبری نهاد دینی کنار رفتند و رهبری افکار عمومی، به دست مشایخ و متصوفان افتاد. این وضعیت، موجب تحول در باور عمومی جامعه و تغییر در گفتمانعالمان دینی شد، به نحوی که گزارههای مذهبی جدیدیمطرح شد که دربردارنده عناصر شیعی-صوفی بود.
با نفوذ اجتماعی شیعیان و پیوند تشیع و تصوف، به تدریج دیدگاه فرهنگی-اعتقادی میان اهل سنت خراسان در سدههای هشتم و نهم هجری به جز موارد استثنایی، بر اساس این باور شکل گرفت که میتوان میان چهار خلیفه و دوازده امام شیعیان جمع کرد و به همه آنها اعتقاد داشت. عنوانی که به این گرایش و جریان میتوان داد،«تسنن دوازدهامامی» است. عواملی در این گرایش نقش داشتند که عبارتند از:
1. در این دوره، تسنن به تدریج به تشیع نزدیک شد و اندکاندک شرح حال امامان شیعه در کتابهای اهل سنت وارد گردید وبه جز مسائل فقهی،به منقبت و فضایل اهلبیت پرداخته شد.
2. عامل دیگری که بستر رشدتشیع و گرایش به تسنن دوازدهامامی را حتی در خراسان شرقی فراهم کرد، احترام فوقالعاده امیران و شاهزادگان تیموری به شخصیت امامان شیعه بود.
3. سادات علوی نیز نزد مردم خراسان از جمله هرات و بلخ، از احترام و عزت زیادی برخوردار بودند و این مسأله،نقش تأثیرگذاری در گرایش آنان به تسنن دوازدهامامی داشت.
4. مجموعه تألیفات و سخنرانیهای عالمان شیعه خراسان، همچنین فعالیت مداحان، شاعران و منقبتخوانان در گرایش به تسنن دوازدهامامی را نمیتوان نادیده انگاشت.
5. صوفیان طریقت نوربخشیه و نعمتاللهیه نیز در قرنهای هشتم و نهم هجری، باعث شدند که قشرهای گوناگون مردم به سوی فضایل اهلبیت: جذب شوند. آنهابا اتخاذ رویکرد اجتماعی، روند گرایش به تشیع را نمایانتر کردند.
6. صوفیان طریقت نقشبندیه مانند خواجه پارسا و عبدالرحمان جامی نیز در آثار خود، به زندگانی امامان شیعه پرداختند و تلاش کردند نکات اخلاقی، معنوی، تاریخی و کرامات ائمه را بیان کنند.
در مجموع، متون برشمرده و آثار و گفتاری که ذکر شد، موید این نکته بود که دنیای اعتقادی جامعه ایرانی خراسان در فرایند تحولات ساختاری و اعتقادی، به آمیزهای از ارزشهای باطنی شیعی رسید که در شکل تصوفی آن آشکار بود و توانست آن را در چارچوب فقهی سنی، بدون هیچ تناقضی قرار دهد.
گسترش تاریخی تشیع در قرون 8 و9 هجری، تا حد زیادی وامدار حرکت صوفیانه از تسنن محض به تسنن دوازدهامامی و سپس به تشیع دوازدهامامی است؛ یعنی فرهنگ اهل تسنن در سایه تحول اعتقادی تصوف سنی به تصوف شیعی، از درون متحول شد و این فرهنگ تحول یافته نیز با ظهور صفویه تبلور سیاسییافت.
مراجع
الف) منابع فارسی
1. آملی، سیدحیدر، جامع الاسرارو منبع الانوار، چاپ دوم، با دو مقدمه هنری کربن و عثمان اسماعیل یحیی، تهران: نشر علمی و فرهنگی، 1368.
2. ابنعربشاه، احمد،زندگی شگفتآور تیمور،ترجمه محمدعلی نجاتی، تهران: بنگاه ترجمه و نشر کتاب،1339.
3. بناکتی، فخرالدین محمدبنداوود، تاریخ بناکتی (روضه اولی الالباب فی معرفه التواریخ و الانساب)،به کوشش جعفر شعار، چاپ دوم، تهران: نشر انجمن آثار و مفاخر فرهنگی،1378.
4. بیانی، شیرین،دین و دولت در ایران عهد مغول، ج2.تهران: مرکز نشر دانشگاهی،1371.
5. پارسا، خواجهمحمد، فصل الخطاب لوصل الاحباب، تحقیق جلیل مسگرنژاد، تهران: مرکز نشر دانشگاهی، 1381.
6. جعفریان،رسول،تاریخ ایران اسلامی،ج3،(از یورش مغولان تا زوال ترکمانان)، تهران: مؤسسه فرهنگی دانش و اندیشه معاصر،1377.
7. جامی، عبدالرحمان، مثنوی هفت اورنگ، تصحیح مرتضی مدرس گیلانی، تهران: اهورا، 1385.
8. ـــــــــــــــــــــ،شواهدالنبوه، به کوشش سیدحسن امین، تهران: میرکسری، 1379.
9. حسینی تربتی، ابوطالب، تزوکات تیموری،چاپ اول، تهران: کتابفروشی اسلامی،1342.
10. خنجی اصفهانی، فضلالله، وسیله الخادم الی المخدوم، به کوشش رسول جعفریان، قم: نشر انصاریان،1375.
11. خواندمیر، غیاثالدین،تاریخ حبیبالسیر، ج3، با مقدمه جلالالدین همایی، تهران: کتابفروشی خیام،1333.
12. ـــــــــــــــــــــ، ج4، تصحیح محمد دبیرسیاقی،تهران، کتابفروشی خیام،1333.
13. رویمر،هانسروبرت،ایراندرراهعصرجدید،ترجمةآذرآهنچی،تهران: دانشگاهتهران، 1385.
14. زمچی اسفزاری، معینالدین محمد، روضات الجنات فی اوصاف مدینه هرات،ج2، با حواشی سیدمحمدکاظم امام، تهران: دانشگاه تهران، 1339.
15. سمرقندی، دولتشاه،تذکرةالشعرا،به همت محمد رمضانی، تهران: نشرخاور،1366.
16. ساممیرزا صفوی،ابونصر،تحفه سامی، به کوشش وحید دستگردی، تهران: مطبعه ارمغان،1314.
17. سلیمی تونی، تاجالدین حسن،دیوان اشعار، به کوشش سیدعباس رستاخیز، مقدمه رسول جعفریان، تهران: کتابخانه موزه و مرکز اسناد مجلس شورای اسلامی، 1390.
18. شوشتری،قاضی نورالله،مجالس المومنین، ج2، تهران: نشر الاسلامیه،1365 و1377.
19. عطار نیشابوری، فریدالدین،مختارنامه، به کوشش محمدرضا شفیعی کدکنی، تهران: نشر سخن، 1375.
20. فخر رازی، محمدبنعمر،الشجرة المبارکه فی انساب الطالبیه، تصحیح محمودبنشهابالدین مرعشی، قم: نشر کتابخانه مرعشی نجفی،1419.
21. قمی، شیخعباس،فوائد الرضویه در احوال علما مذهب جعفریه، تهران: نشر مرکزی،1326.
22. واعظ کاشفی، ملاحسین،روضةالشهدا، ج1،مصحح: عبدالرحیم عقیقی بخشایشی، قم: نشر نوید اسلام، 1382.
23. ـــــــــــــــــــــ، تفسیر مواهب علیه، ج1، به اهتمام محمدرضا جلالی نایینی، تهران: نشر اقبال، 1317.
24. کامل الشیبی، مصطفی، تشیع و تصوف تا آغاز سدة دوازدهم هجری،ترجمه علیرضا ذکاوتی قراگوزلو، چاپ دوم، تهران: مؤسسة انتشارات امیرکبیر، 1374.
25. مدرس تبریزی، محمدعلی،ریحانة الادب،ج3، به کوشش میرمحمود موسوی، تهران: نشر خیام،1326.
26. میرجعفری،حسین،تاریخ تیموریان و ترکمانان،چاپ اول، تهران: سمت، 1379.
27. ناصری داوودی،عبدالمجید، تشیع در خراسان عهد تیموری،مشهد: بنیاد پژوهشهای آستان قدس،1378.
28. نطنزی، معینالدین، منتخبالتواریخ، به تصحیح ژان اوبن، تهران: کتابفروشی خیام،1336.
29. نظامی باخرزی،عبدالواسع،مقامات جامی،مقدمه و تصحیح: نجیب مایل هروی، تهران: نشر نی،1371.
30. نظامالملک طوسی، ابوعلی حسن، سیرالملوک، به کوشش هیوبرت دارک، تهران: علمی و فرهنگی، 1383.
31. نوربخش، بهاءالدوله سیدحسن،هدیةالخیر، تحقیق سیدمحمد عمادی حائری، دفتر نهم، قم: میراث حدیث شیعه،1382.
32. نوربخش، سیدمحمد،غزلیات، تصحیح مولوی محمد شفیع،ضمیمه مجله اورینتل مگزین،شماره1، سال 1925.
33. واصفی،زینالدین محمود،بدایعالوقایع،ج2، به تصحیص الکساندر بلدروف، تهران: نشر بنیاد فرهنگ،1349.
34. ولی، شاهنعمت ا...،دیوان، با مقدمه سعید نفیسی، تهران: نشر نگاه،1375.
ب) منابع دستنوشته
35. اردبیلی، حسینبنعبد الحق، تاج المناقب فی فضائل الائمه الاثناعشر، نسخه خطی کتابخانه مرکزی دانشگاه تهران، شماره 2398.
36. اردبیلی، حسینبنعبد الحق، شرح گلشن راز، نسخه خطی کتابخانه مجلس شورای اسلامی، شماره 10561.
37. افچنگی، بیاض خطی شماره 13707، کتابخانه مرکزی و مرکز اسناد آستان قدس رضوی.
38. باخرزی، ابوالمفاخریحیی، اورادالاحباب و فصوصالاداب، نسخه عکسی کتابخانه مرکزی دانشگاه تهران.
39. جامی، عبدالرحمان،شواهدالنبویه لتقویته اهل الفتوه، نسخه خطی کتابخانه مجلس شورای اسلامی، شماره 13953.
40. کاشفی، فخرالدین علی، حرز الامان من فتن الزمان،نسخه خطی کتابخانه ملی تهران،1316.
41. نوربخش، سیدمحمد، رساله اعتقادیه، نسخه خطی کتابخانه آیتالله مرعشی نجفی، شماره 7415.
ج) مقالات
42. امداد، توران،«اعتقاد نامههای امامیه»، نشریه هفت آسمان،ص167ـ192، تهران: شماره 52، سال 1390.
43. حسینپور، سیدعلی،«تاریخ اجتماعی شیعیان ایران در نیمه نخست قرن نهم هجری»، مجله تاریخ در آینه پژوهش، ص59ـ82، قم: مؤسسه پژوهشی امام خمینی،شماره 16، سال 1386.
44. داداشنژاد، منصور، «زندگانی دوازده امام در کتاب شواهدالنبوه جامی»، نشریه تاریخ و فرهنگ، ص51ـ67، تهران: مؤسسه مطالعات اسلامی، شماره 87، سال 1390.
45. رفیعی، امیرتیمور،«سیاست مذهبی امیرتیمور گورکانی»، نشریه ایرانشناسی، ص125ـ133، تهران: بنیاد مطالعات ایران،شماره 1، سال 1375.
46. شادان، جبریل، «تاریخنامه بناکتی حلقهای از نگارشهای تسنن دوازدهامامی»، نشریه حوزه اصفهان، ص152ـ166، اصفهان: حوزه اصفهان، شماره 4 و 5،سال 1380.
47. فیاض انوش، ابوالحسن،«صائنالدینترکه و شاهرخ تیموری»، فصلنامه مطالعات تاریخ فرهنگی، ص79ـ108، تهران: انجمن ایرانی تاریخ، شماره 18، سال 1392.
48. گوهری، مصطفی، «روضهالشهدا از روایات مجعول تا تأثیرگذاری»،فصلنامه مطالعات اسلامی، ص95ـ120، مشهد: دانشگاه فردوسی،شماره 43،سال 1390.
49. مسگرنژاد، جلیل،«در معرفی کتاب فصلالخطاب»،نشریه معارف، ص112ـ120، تهران: شماره 2، سال 1378.
50. مشکوریان، محمدتقی و فریدون الهیاری، «تغییر خطبه به نام ائمه اثناعشر: قدرت سیاسی ودین در آغاز حکومت سلطان حسین بایقرا»،دوفصلنامه جستارهای تاریخی، ص109ـ126، تهران: پژوهشگاه علوم انسانی،سال پنجم، شماره 1،سال 1393.
51. ولیزاده، حمیدرضا،«نظری اجمالی بر اوضاع خراسان بعد از حمله مغول»، نشریه تاریخپژوهی، ص1ـ24، تهران، شماره 19، سال 1383.
د) منابع انگلیسی
1.Darly-doran.Re, «Timurids:numismatics», E12,Vol. 10,Brill,Leiden, 2000.
2. Manz, Beatrice Forbes,power,politicsandreligion in Timurid Iran,NewYork,CambridgeUnivercityPress, 2007.
3. Mazzaoui, Michel M,the Origins of the Safavids, Weisbaden: Franz Steiner Verlag Gmbh, 1972.
نویسندگان
علی امینیزاده email 1؛ محمد علی رنجبر2