زن در اندیشه جنبش‌های اسلامی معاصر در مشرق عربی

(مدت زمان لازم جهت مطالعه: 25 - 49 دقیقه)

138c

چکیده

موضوع زن در دهه‌های اخیر محل توجه پژوهشگران و نویسندگان قرار گرفت، به‌ویژه پس از افزایش گفت‌وگوهایی درباره اهمیت نقش زنان در جامعه و برابری آنها با مردان و در نظر گرفتن میزان مشارکت زنان در بخش‌های تازه‌ایجاد‌شده. جنبش‌های اسلامی بر اساس مفاهیم اسلامی که در قرآن و سنت ذکر شده‌اند به زنان اهتمام ورزیدند. این مفاهیم مسلمانان را به لزوم توجه به زن و احترام به حقوق و جایگاه اجتماعی وی دعوت می‌کند. اهمیت این پژوهش در آشکارکردن نگرش جنبش‌های اسلامی به زنان، یعنی در حق تحصیل، حق مشارکت سیاسی و مشاغل عمومی است. این پژوهش از یک مقدمه و سه بخش تشکیل شده است. بخش اول به وضعیت زن در قرآن و سنت می‌پردازد؛ بخش دوم زن در اندیشه پیش‌گامان نهضت اسلامی را بررسی می‌کند؛ و بخش سوم به نگرش جنبش‌های اسلامی به زنان می‌پردازد که از طریق پرداختن به آموزش آنها و مشارکت سیاسی‌شان در قالب ورود به انتخابات و عضویت در پارلمان، علاوه بر مشاغل عمومی، است. در نهایت، این پژوهش به نتایج مهمی رسید که مهم‌ترین آن این است که هر جنبش اسلامی با توجه به فهم خود از قرآن و سنت به موضوع زن پرداخته است. همه این جنبش‌ها در آموزش زنان و نیز شرکت در انتخابات به اتفاق رسیده‌اند، اما نقطه اختلاف در بین جنبش‌های اسلامی در دو مسئله عضویت در پارلمان و مشاغل عمومی بوده است.

  

اصل مقاله

مقدمه

زنان نیمی از جامعه و نیمی از ملت شمرده می‌شوند که عهده‌دار تولید نسل‌های آینده از مردان و زنان و راهنمایی آنها در رشد و اصلاح و تعهد، و پرورش باورها در روح و روان هستند (العریان، 200 42). زنان با ظهور و گسترش اسلام در سراسر سرزمین‌های عربی از موقعیتی عالی و معتبر برخوردار شدند. این جایگاه اساسی به برخی تغییرات تدریجی آداب و رسوم سنتی، به‌ویژه در مرحله قبل از اسلام باز می‌گردد (الحاج سعید، 2006: 15). پس، اسلام مقام زنان را ارتقا بخشید و آنها را در معرض عنایت و توجه مردان قرار داد و زن را حامی قوی‌ای در خانواده شمرد، و برای او نقش بسزایی در تشکیل خانواده مسلمان قائل شد. پس شریعت اسلامی هیچ جنبه‌ای از زندگی زنان مسلمان را نادیده نگرفته و مستقیماً بر زندگی روزمره آنها تأثیر می‌گذارد (الطحان، 1999: 145). شریعت اسلامی، علاوه بر حقوق سیاسی، همه حقوق مذهبی، اجتماعی، و اقتصادی را برای زن تضمین کرده است؛ همچنین، حقوق برابری در پاداش، اصل آفرینش، طلب دانش، شورا، بیعت و ... در نظر گرفته است (الحاج سعید، 2006: 15-17).

وضعیت اجتماعی زنان در سایه اسلام چندان ادامه نیافت. زیرا عوامل متعددی در بازگشت نگرش قهقرایی به زن در جامعه عرب تأثیر داشت؛ علاوه بر متغیرهای سیاسی که از اواخر حکومت عباسی تا اواخر قرن 20 در کشورهای عربی و اسلامی رخ داد، عواملی همچون تغییر وضعیت اجتماعی و پیشرفت تمدن اسلامی، و آداب و رسوم سرزمین‌های مختلف اسلامی بر آن تأثیر گذاشت؛ به‌ویژه پس از آنکه هرج و مرج و ناامنی افزایش یافت، توجه به زنان کاهش یافت. این عوامل بر زنان تأثیری منفی گذاشت (السباعی، بی‌تا: 46).

پس از اینکه کشورهای عربی زیر سلطه حکومت عثمانی رفتند (1514-1916) از توجه به زنان کاسته شد و به‌تدریج حقوق و امتیازاتی که در دوران نخستین عصر اسلامی به دست آورده بودند کاهش یافت، و در قرن نوزدهم زنان به طور کامل از هر گونه فعالیت در جامعه، منزوی، و محصور به قیود شدند (الحاج سعید، 2006: 29).

مشرق عربی در قرن بیستم شاهد بروز چندین جنبش اسلامی بود که این جنبش‌ها در زمینه سیاسی در جامعه عرب حضور چشم‌گیری داشت، و این باعث شد این جنبش‌ها در ادبیات خود راجع به مسائل جامعه به طور عام، که مسائل زنان را هم در بر می‌گرفت، بی‌اعتنا نباشند. این جنبش در گروه اخوان‌المسلمین، حزب التحریر، حزب الدعوة الاسلامی و جنبش مقاومت اسلامی (حماس) تمثل یافت (حسن یوسف، 2005: 35).

اخوان‌المسلمین یکی از اولین جنبش‌های اسلامی (قادر، 2004: 132) دانسته می‌شود که به دست شیخ حسن البنا[i] در شهر اسماعیلیه مصر در مارس 1928 تأسیس شد (زهمول، 1979: 76). یکی از اهداف این جنبش تأکید بر احترام و وجود زن، و نقش وی در جامعه در چارچوب فضیلت‌های اسلامی بود (الاسمر، 1999: 64). این جنبش در میان زنان، پذیرش بسیار یافت (جامع، 2003: 17). بخش خواهران مسلمان همان ابتدا در قاهره تأسیس شد و نقش زنان در جامعه و جهاد را به رسمیت شناخت (البنا، 1990: 214).

حزب التحریر دومین جنبش از جنبش‌ها بود که به دست شیخ تقی‌الدین النبهانی[ii] در شهر قدس در فلسطین و در 1953 تأسیس شد (بیانیة حزب التحریر، یونیو 1953). النبهانی تأکید داشت که این جنبش جنبشی سیاسی است که مبتنی بر اسلام است و به لزوم برپایی امت اسلامی و آزادی امت از اندیشه‌ها (ی کفرآلود و نظام‌ها و حاکمانش) (حزب التحریر، 1985: 2) و احیای خلافت اسلامی دعوت می‌کرد (البرغوثی، 1999: 130) و گروهی از مردان و زنان مسلمان به این جنبش پیوستند (حزب التحریر، 1985: 2).

حزب الدعوة الاسلامیة به دست محمدباقر صدر[iii] در کربلا[iv] در اواخر تابستان 1958 تأسیس شد. محور اهداف این حزب تغییر اندیشه‌ها در جامعه و انتشار افکار اسلامی و مبارزه با اندیشه‌های قومی (ملی‌گرایی) و سوسیالیسم بود (مدیریة الامن العامة، بی‌تا: 3). این حزب، از طریق آنچه خواهر مؤسس آن (بنت‌الهدی) انجام می‌داد به زنان مستعد اهتمام می‌ورزید. زیرا ایشان نقش مستقیمی در تقویت و ارتباط وثیق بین صدر و زنان داشت (الصدر، 2002: 33).

جنبش مقاومت اسلامی (حماس)، که یکی از بال‌های مسلح اخوان‌المسلمین در فلسطین شمرده می‌شود (ابوعمرو، 1993: 86-87) در دسامبر 1987 به دست الشیخ احمد یاسین[v] تأسیس شد. هدف این جنبش، علاوه بر اهداف دیگری مانند حفظ وحدت ملی و تقویت و تحکیم روابط جهان عرب، برپایی دولت اسلامی و آزادی کامل فلسطین بود (برهومه، 1999: 61-62).

مبحث اول: زن در قرآن و سنت آیات و روایات شریعت اسلامی بر جایگاه زنان در ساخت جامعه تأکید می‌کند. پس اسلام منزلت و ارزش زن را اعتلا بخشید و زن را همتای مرد و شریک او در زندگی دانست، و علاوه بر حقوق سیاسی زن، تمام حقوق شخصی و مدنی او را به رسمیت شناخت (البنا، 1990: 6). خداوند بین مردان و زنان در اصل آفرینش تساوی برقرار کرد. در چندین آیه از قرآن (محمد، 2006: 11) به اصل یگانه آفرینش، که مردان و زنان از همان یک اصل آفریده شده‌اند، اشاره شده است. خداوند فرمود: «یا أَیهَا النَّاسُ اتَّقُوا رَبَّکُمُ الَّذی خَلَقَکُمْ مِنْ نَفْسٍ واحِدَةٍ وَ خَلَقَ مِنْها زَوْجَها وَ بَثَّ مِنْهُما رِجالاً کَثیراً وَ نِساءً وَاتَّقُوا اللَّهَ الَّذی تَسائَلُونَ بِهِ وَالْأَرْحامَ» (نساء: 1)؛ و نیز فرمود: «وَ هُوَ الَّذِی أَنْشَأَکمْ مِنْ نَفْسٍ وَاحِدَةٍ فَمُسْتَقَرٌّ وَ مُسْتَوْدَعٌ قَدْ فَصَّلْنَا الْآیاتِ لِقَوْمٍ یفْقَهُونَ» (انعام: 98)؛ و فرمود: «یا أَیهَا النَّاسُ إِنَّا خَلَقْنَاکمْ مِنْ ذَکرٍ وَ أُنْثَیٰ وَ جَعَلْنَاکمْ شُعُوبًا وَ قَبَائِلَ لِتَعَارَفُوا اِنَّ أَکرَمَکمْ عِنْدَ اللَّهِ أَتْقَاکمْ اِنَّ اللَّهَ عَلِیمٌ خَبِیرٌ» (حجرات: 13).

همچنین، اسلام، علاوه بر برابری مردان و زنان در برخی تکالیف شرعی و پاداش و عقاب اخروی، در برخی امور فطری[vi] هم که عموماً به طبیعت بشر باز می‌گردد و تفاوتی اساسی در هر دو جنس ندارد (بلتاجی، 2000: 63)، بین مردان و زنان برابری قرار داده است (همان: 85). همان‌گونه که خداوند فرمود: «وَ مَنْ یعْمَلْ مِنَ الصَّالِحاتِ مِنْ ذَکَرٍ أَوْ أُنْثی وَ هُوَ مُؤْمِنٌ فَأُولئِکَ یدْخُلُونَ الْجَنَّةَ وَ لا یظْلَمُونَ نَقیراً» (نساء: 124).

در عین حال، سنت نبوی جایگاه زن را اعتلا بخشید؛ آن هنگام که پیامبر در پاسخ به یکی از صحابه خود که پرسیده بود «‌ای رسول خدا! چه کسی را بیشتر دوست داری؟» فرمود عایشه (النیسابوری، 2002: 4/ 13)، و در روایت دیگری همین پرسش را از پیامبر پرسیده بودند و ایشان فاطمه (ص) را ذکر کرده بود (همان، 217)؛ و نیز چندین حدیث دیگر که مقام و شأن زن را اعتلا می‌بخشید، مانند قول پیامبر که فرمود: «با زنان به نیکی رفتار کنید» (النسائی، 1991: 5/372) و نیز فرمود: «زنان همتای (همسان) مردان هستند» (السجستانی، بی‌تا: 1/61).

از سوی دیگر، اسلام خواستار آموزش زنان بود و برای این هدف کوشید (محمد، بی‌تا: 25). این مطلب از چندین آیه که در قرآن وارد شده و بر ضرورت علم و تعلیم و ترغیب به آن تأکید می‌کند، فهمیده می‌شود. خداوند می‌فرماید: «قُلْ هَلْ یسْتَوِی الَّذِینَ یعْلَمُونَ وَالَّذِینَ لَا یعْلَمُونَ» (زمر: 9)؛ و می‌فرماید: «انَّمَا یخْشَی اللَّهَ مِنْ عِبَادِهِ الْعُلَمَاءُ» (فاطر: 28)؛ و نیز می‌فرماید: «یرْفَعِ اللَّهُ الَّذِینَ آمَنُوا مِنْکمْ وَالَّذِینَ أُوتُوا الْعِلْمَ دَرَجَاتٍ» (مجادله: 11).

همچنین، احادیث نبوی مردان و زنان را به طلب علم تشویق می‌کند، و روایاتی را می‌یابیم که بر تشویق زنان آزاد یا برده تأکید می‌کند (العک، 2003: 113). پیامبر فرمود: «جست‌وجو و تحصیل علم بر هر مسلمانی فرض و واجب است» (الطبرانی، 1999: 1/552) و بخاری در صحیح خود از قول پیامبر نقل می‌کند: «هر مردی که کنیزکی نزد او باشد، او را تعلیم دهد و خوب تعلیم دهد و او را پرورش دهد و خوب پرورش دهد، سپس او را آزاد کند و شوهر دهد، دارای دو پاداش خواهد بود» (البخاری، 2003: 2/560).

روایت شده است که پیامبر امور دینی را در مسجد به مردان و سپس به کودکان و سپس به زنان می‌آموخت، اما زنانی که در وضعیت خاصی بودند و مسئله یا سؤالی شرعی داشتند و شاید حیا یا دلایل دیگری باعث می‌شد در برابر مردان سؤال خود را از پیامبر نپرسند، به پیامبر اطلاع دادند و از ایشان طلب کردند که عده‌ای از زنان جلسه‌ای را با پیامبر برگزار کنند تا مسائل خود را برایشان تبیین کنند. پیامبر اکرم این کار را انجام دادند (ابوفارس، 2000: 105؛ محمد، بی‌تا: 27). ابی‌سعید روایت می‌کند که: «گروهی از زنان به محضر پیامبر شرفیاب شدند و گفتند گویا مردان در آموختن و دانش‌آموختن از شما، بر ما پیشی گرفته‌اند. پس روزی از روزهایت را ویژه آموختن و پرورش زنان کن. پیامبر به ایشان وعده داد که یک روزش را به آنان اختصاص دهد، آنان را موعظه کند و بدیشان دین و دانش بیاموزد» (البخاری، 2003: 2/36). بنابراین، اسلام بین مردان و زنان در لزوم اهمیت تربیت و پرورش هر کدام برای ایجاد زندگی‌ای سالم و نیکو، تساوی برقرار کرده است (بلتاجی، 2000: 309).

در خصوص اصل شورا، که اسلام آن را تأیید کرده و بین حاکم و مردم به آن سفارش کرده است، نیز هیچ فرقی بین مردان و زنان قرار نداده است (محمد، 2006: 82)؛ و خداوند در چندین آیه ما را راهنمایی کرده است، آنگاه که فرمود: «وَالَّذِینَ اسْتَجَابُوا لِرَبِّهِمْ وَأَقَامُوا الصَّلَاةَ وَأَمْرُهُمْ شُورَیٰ بَینَهُمْ وَ مِمَّا رَزَقْنَاهُمْ ینْفِقُونَ» (شوری: 38). پس زن مسلمان نقش خود را در شورا، که یکی از اساسی‌ترین روابط اجتماعی‌سیاسی در جامعه و دولت شمرده می‌شود، ایفا کرد (الطحان، بی‌تا: 119).

هنگامی که بیعت، پیمانی سیاسی بین مردم و حاکم، برای عمل به دین خداوند و اطاعت از فرمان او و سرپیچی‌نکردن از اوامر خداوند و امر به معروف و نهی از منکر و گفتن سخن حق، هرچند تلخ، بود، و به موجب بیعت، امت اسلامی پیروز می‌شد، اسلام، در بیعت، حق مشارکت را به زنان داد؛ و نیز شریعت اسلامی حق بیعت زنان با پیامبر را، همانند مردان، به آنها داد. خداوند می‌فرماید: «یا أَیهَا النَّبِی إِذَا جَاءَک الْمُؤْمِنَاتُ یبَایعْنَک عَلَیٰ أَنْ لَا یشْرِکنَ بِاللَّهِ شَیئًا وَلَا یسْرِقْنَ وَلَا یزْنِینَ وَلَا یقْتُلْنَ أَوْلَادَهُنَّ وَلَا یأْتِینَ بِبُهْتَانٍ یفْتَرِینَهُ بَینَ أَیدِیهِنَّ وَأَرْجُلِهِنَّ وَلَا یعْصِینَک فِی مَعْرُوفٍ فَبَایعْهُنَّ» (ممتحنه: 12)؛ و نیز می‌فرماید: «وَالْمُؤْمِنُونَ وَالْمُؤْمِنَاتُ بَعْضُهُمْ أَوْلِیاءُ بَعْضٍ یأْمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَ ینْهَوْنَ عَنِ الْمُنْکرِ» (توبه: 71)؛ برخی معتقدند این آیات قرآنی دلالت آشکاری دارد بر اینکه زنان می‌توانند دیدگاه‌های خود را مطرح، و حتی حاکمان را نقد یا امر به معروف و نهی از منکر کنند، مشروط به اینکه به آنچه می‌گویند علم داشته باشند؛ اما انتخابات مشهور معاصر از سیاق آیه مذکور استنتاج نمی‌شود (الباجوری، 1987: 2/153).

نکته در خور توجه این است که در بیعت عقبه دوم در سال 621، زنان با مردان بدون مصافحه پیامبر مشارکت داشتند، همان‌گونه که در بیعت رضوان در سال 627 (النیسابوری، بی‌تا: 3/1489) شرکت داشتند. با مشارکت زنان در بیعت، آنها در ساخت تمام زمینه‌های جامعه به پا خاستند.

از سوی دیگر، در مسئله امامت برخی از فرق اسلامی به ضرورت ذکوریت روی آوردند (المتوکل، 2005: 108) و به آیه «الرِّجالُ قَوّامُونَ عَلَی النِّساءِ» (نساء: 34) استدلال کردند، به گونه‌ای که تأکید در اینجا ضرورت تمرکز بر مردان در این مسئله است؛ علاوه بر قول پیامبر که فرمود: «لن یفلح قوم ولوا امرهم امرأة»[vii] (النسائی، 1991: 3/465).

پس اساس در همه احکام شرعی برابری زنان با مردان است، مگر آنکه متنی یافت شود که منحصر به یکی از آن دو باشد. در قرآن و سنت صحیح نبوی نصی یافت نمی‌شود که زنان را از حق آموزش یا انتخابات یا عضویت در پارلمان منع کند (بلتاجی، 2000: 227).

درباره مسئله قضاوت زنان، بین علما اختلاف واقع شد. برخی همچون ابن‌جریر طبری و ابن‌حزم، قضاوت زنان را فقط در مسائلی جایز می‌دانند که در آن شهادت زنان به‌تنهایی یا همراه با مردان پذیرفته است (الباجوری، 1987: 109). برخی دیگر قضاوت زنان را به طور کلی جایز نمی‌دانند. اما اباحنیفه نگرشی میانه بین دیدگاه طبری و نظر دوم اخذ کرده است. وی قضاوت زنان را فقط در مسائل مالی می‌پذیرد. دلیل وی قیاس است؛ چراکه شهادت زنان در مسائل مالی جایز است. بنابراین، بالقیاس قضاوت ایشان نیز چنین است (الطحان، بی‌تا: 68).

نقل‌هایی وجود دارد که واگذاری مسئولیت «الحسبه»[viii] به زنان را می‌پذیرد و در قرن اول هجری رواج داشت، و بر اساس پیش‌فرض نقل‌های موجود، برخی از علمای مسلمان جایز دانستند که زنان عهده‌دار این جایگاه حساس در دولت اسلامی باشند (محمد، 2006: 84). برخی شواهد تاریخی وجود دارد که دلالت بر این مسئله می‌کند، مانند سمراء دختر نهیک اسدی که در بازارها امر به معروف و نهی از منکر می‌کرد، و مردم را با تازیانه از منکر باز می‌داشت (همان).

با وجود این، به سبب رحمت اسلام بر زن است که او را مجبور به کار در خارج از خانه خود نمی‌کند. بلکه مردان را مکلف به چنین فعالیت‌هایی کرده است؛ و از اعتدال اسلام این است که به وقت ضرورت و نیاز، به زن حق اشتغال داده است. مثلاً برای برآورده‌شدن نیاز زنان یا نیاز جامعه که مستلزم خروج زنان از خانه برای کارکردن باشد (مثلاً برای طبابت و پرستاری زنان یا تعلیم آنها و تبلیغ و ترویج دین)، و سایر چیزهایی که مستلزم حضور زنان در جامعه است، اسلام با رعایت کرامت و شخصیت زن و حفظ او از گزند و آسیب‌های جامعه، این اجازه را به او داده است (همان: 118).

مبحث دوم: زنان در اندیشه پیش‌گامان نهضت اسلامی معاصر پیش‌گامان نهضت معاصر در نوشته‌های خود به موضوع زنان پرداختند، به گونه‌ای که هر نویسنده مطابق با فرهنگ اسلامی خود، به این موضوع توجه کرد. برخی از این افراد آنچنان تأثیرگذار بودند که بعدها باعث ایجاد جنبش شدند. تمرکز این پژوهش بر روی برخی از این پیش‌گامان با تمرکز بر پیش‌گامان اسلامی است. شیخ رفاعه رافع الطهطاوی[ix] اولین کسی بود که بر لزوم برابری بین مردان و زنان در زمینه آموزش تأکید داشت، و حتی بالاتر از آن وی از اولین پیش‌گامانی بود که خواستار آموزش زنان عرب شد، و آن را یکی از حقوق مشروع زنان دانست (حجازی، 1974: 32). برخی معتقدند طهطاوی، بعد از مشاهده سطح فرهنگی زن غربی که از طریق آموزش بدان رسیده است، مستقیماً به آموزش زنان عرب پرداخت. وی دست به ابتکار آموزش زنان عرب و برابری آنها با مردان زد، و اینها را حقی از حقوق مشروع زنان عرب دانست (الحاج سعید، 2006: 207).

شایان ذکر است که طهطاوی کوشید مشروعیت آموزش زنان را از منظر اسلامی نشان دهد. بنابراین، به ضرورت آموزش زنان و تأکید اسلام بر آن استناد کرد، حتی بالاتر از آن تأکید داشت که هیچ ضرری در علم وجود ندارد (الطهطاوی، 1973: 394). علاوه بر آن، طهطاوی بر اثبات سخن خود در اهمیت علم به نمونه‌هایی از زنان پیامبر اشاره کرد. وی به عایشه و حفصه، دختر خلیفه دوم، همسران پیامبر که خواندن و نوشتن را می‌دانستند، و البته دیگر زنانی که مثل ایشان بودند، اشاره می‌کند (همان؛ الشیال، 1958: 96).

الطهطاوی بدین‌جا بسنده نکرد، و بین تعلیم و تربیت، و پیشرفت جامعه‌ای که انسان در آن زندگی می‌کند و تفاوتی بین دختران و پسران در آن جامعه دیده نمی‌شود، پیوندی برقرار کرد؛ بلکه تربیت یکسان (دختران و پسران) را یکی از عوامل پیشرفت جامعه دانست (حجازی، 1974: 69). طهطاوی ترجیح می‌دهد زنان علومی همچون خواندن، نوشتن، قرآن، علوم دینی، علوم ریاضی، و نحو را بیاموزند (الطهطاوی، 1973: 387). از سوی دیگر، طهطاوی بر ضرورت ورود زن به مشاغل عمومی مختلف تأکید می‌کند، مشروط به اینکه حرفه‌ای که برمی‌گزیند به اخلاق و سلوکش آسیبی وارد نکند (حجازی، 1974: 88).

برخی معتقدند دعوت طهطاوی به اشتغال زنان در آن زمان، دعوتی جسورانه بود که جامعه عرب تا قبل از آن با آن آشنا نبود. وی تأکید می‌کرد فعالیت برای زنان ضروری است. زیرا او را از ابتذال دور می‌سازد و از رذایل حفظ می‌کند؛ و زن از طریق اشتغال استقلال مالی به دست می‌آورد و اشتغال باعث می‌شود از زن وجود آزاد مستقلی ساخته شود (شیال، 1958: 69).

طهطاوی زنان را از دو سمت قضاوت و ولایت برحذر می‌دارد. زیرا اسلام چنین امر کرده است (الحاج سعید، 2006: 224). وی می‌گوید: «همانا شریعت محمدی و قوانین غالب پادشاهان، سلطه را در انحصار مردان می‌داند، و زنان درجه‌های پادشاهی را دریافت نمی‌کنند و تاجی بر سر نمی‌نهند، بلکه توارث پادشاهی در سلسله مردان است» (الطهطاوی، 1973: 447).

اما جمال‌الدین افغانی[x] دیدگاه خاصی درباره زنان داشت، که به اشاره و اختصار نگاشت (المخزومی، 1995: 65). برخی معتقدند وی علاقه‌ای به ورود در موضوعات زنان نداشت. زیرا راجع به این موضوعات تعصب و نفرت داشت (همان: 70). با وجود این، افغانی پاسخ برخی پرسش‌ها درباره برابری زنان با مردان و نیز آموزش زنان را داد. افغانی برابری زنان با مردان را، به‌ویژه در امور فطری و آفرینش، تأیید نمی‌کند (همان: 67). از سوی دیگر، افغانی ماندن زنان در منزل با هدف تربیت فرزندان را مهم دانست، با این توضیح که خروج زن از منزل از ارزشش می‌کاهد و سختی و دشواری برای او ایجاد می‌کند. زیرا ضرری که در ترک منزل و تربیت فرزندانش وجود دارد، از منفعتی که قرار است بیرون از منزل به دست آورد خیلی بیشتر است (عماره، 1970: 279).

افغانی بر خانه‌داری زنان و تمرکز بر تربیت فرزندان تأکید می‌کرد، و ارزش این دو شغل را بسیار بالاتر از شغل مردان در جامعه می‌دانست. وی تأکید داشت که هیچ کس جز زن نمی‌تواند جامعه را برای مردان آماده کند (المخزومی، 1995: 73-74). وی برابری زنان و مردان را، به‌ویژه در حقوق سیاسی، با توجه به فقدان مشابهت و قیاس‌ناپذیری وضعیت سیاسی زنان امروز با خروج خانم عایشه در جنگ جمل، تأیید نمی‌کرد. زیرا این صرفاً حادثه‌ای استثنایی است و نمی‌توان از آن با عنوان قاعده کلی نام برد (محمود، بی‌تا: 560).

از محمد عبده[xi] مواضع آشکاری درباره زنان به جای مانده است. زیرا در بسیاری از زمینه‌ها از زنان دفاع می‌کرد. وی تأکید داشت که دین اسلام در بسیاری از زمینه‌های دینی به برابری زنان و مردان اشاره کرده است (العقاد، بی‌تا: 228) و به آیه «وَ لَهُنَّ مِثْلُ الَّذِی عَلَیهِنَّ بِالْمَعْرُوفِ» (بقره: 228) استشهاد کرد. بر این اساس، عبده به آموزش زن مسلمان عرب دعوت کرد. زیرا تحول شگرف و مثبتی در وضعیت اسفناک زنان به وجود می‌آورَد، و این فرصت را برای زنان مهیا می‌کند تا وظایف و حقوق خود را بیشتر و بهتر بشناسند. در عین حال، زن مبنایی برای تغییر در زندگی مردان و همه اعضای خانواده است (الحاج سعید، 2006: 240). عبده به این مطلب بسنده نکرد، و افزود که ندادن فرصت به زنان مسلمان برای آموزش و یادگیری، جرمی آشکار است و نباید اجازه داد زنان مسلمان در زندان‌های جهل زندانی باشند (امین، 1965: 240).

برخی معتقدند عبده از همان ابتدا ندای تعلیم زنان را سر داد. وی آرزو داشت که برخی زنان روشنفکر و تحصیل‌کرده انجمن زنانی را با هدف تأسیس مدارس دخترانه تشکیل دهند (عماره، 1972: 172). وی به این حد اکتفا نکرد، بلکه کوشید روشی را برای آموزش دختران پایه‌ریزی کند؛ روشی که شامل علوم ضروری همچون خواندن و نوشتن و حفظ قرآن و علوم ریاضی شود (الحاج سعید، 2006: 239).

عبدالرحمن الکواکبی[xii] هنگامی به زنان اهتمام ورزید که خواستار رسیدن آنها به فرهنگ متعالی بود و تحقق این هدف را در گرو آموزش و تشویق به آموزش زنان دانست و معتقد بود اگر اهمالی هم در این بین صورت گرفته، به دلیل ظلم و استبداد سیاسی است (عماره، 1970: 79). کواکبی بقای زنان در جهل را نکوهید و تأکید کرد که زنان باید به خانم عایشه و برخی از زنان صحابی و نیز زنان فرهنگی در دین اسلام اقتدا کنند (الکواکبی، 1970: 265).

محمد رشید رضا[xiii] به برابری زنان با مردان در حقوقی که اسلام به زنان اعطا کرده، فرا خواند (رضا، بی‌تا: 17-19) و بر سخن خود به آیه «وَ لَهُنَّ مِثْلُ الَّذِی عَلَیهِنَّ بِالْمَعْرُوفِ» (بقره: 228) استناد کرد. استدلالی که رشید رضا بر سخن خود آورده این است که، خداوند متعال از زنان خواسته است در انجام‌دادن وظایفی همچون ایمان، معرفت، و اعمال صالح در عبادات و معاملات به پا خیزند، درست همان‌گونه که از مردان خواسته است؛ و اشاره می‌کند که پیامبر اکرم (ص) به زنان دستور داد کتاب و حکمت بیاموزند (رضا، بی‌تا: 17-18). از این‌رو رشید رضا بر نیاز به آموزش زنان دعوت می‌کرد، و بر اینکه زنان می‌بایست معارف و آداب را بیاموزند، اما تصریح کرد که دین باید اساس و پایه تعلیم و تربیت باشد (ایبش، 1979: 68). بر همین اساس، بر تربیت دینی‌اسلامی زنان تأکید داشت و آنها را به فراگرفتن علوم در منازل مسلمانان یا مدارس دینی یا مدارس انجمن‌های خیریه تشویق می‌کرد، و از تحصیل در مدارس غیرعربی باز می‌داشت تا بتوانند فرزندان خود را با تربیت دینی رشد دهند (رضا، 1934: 547). از سوی دیگر، رضا سرپرستی زنان را در همه حرفه‌ها به جز منصب ریاست که در انحصار مردان است، بلامانع دانست. او اشاره کرد که همسران پیامبر و صحابه در زمان جنگ به جز برای آب‌دادن، تهیه غذا و پرستاری مجروحان حضور نمی‌یافتند. لذا به زنان اجازه داده شد در زمینه پزشکی فعالیت کنند (رضا، بی‌تا: 19-20).

از طریق آنچه در مبحث دوم گذشت، می‌توان گفت دغدغه پیش‌گامان نهضت اسلامی معاصر، برابری (تساوی) زنان و مردان در حقوق و تعلیم بوده است، و به مشارکت زنان در امور سیاسی نپرداختند. زیرا در نوشته‌هایشان اثری از حضور زنان در سیاست نیست. شاید نپرداختن به وضعیت سیاسی زنان، به وضعیت آنها در آن زمان برمی‌گردد؛ وضعیتی که در آن، مسائل زنان با سنت‌های اجتماعی درآمیخته بود، یا نحوه تمرکز قدرت در دوره عثمانی که به دور از انتخابات بود و حاکمان از سوی پادشاهان تعیین می‌شدند.

مبحث سوم: دیدگاه جنبش‌های اسلامی معاصر دربارهٔ مسائل زنان مسلمانان در طول تاریخشان، چه در اوج شکوه ملت اسلامی یا در زمان ضعفشان، نه در فعالیت سیاسی زنان و نه در هیچ فعالیت دیگری، با معضلی به نام «مسئله زنان» آشنا نبودند. زمانی که غرب، مشکلات و رنج‌های خود را برای انسان‌ها، از جمله مسلمانان، بازگو کرد، و نیز هنگامی که غرب در واکنش به عصر تاریکی در اروپا در صدد انتقال برخی مفاهیم غربی جدید برآمد، معضلی به نام «مسئله زن» آشکار شد (محمد، بی‌تا: 79). جنبش‌های اسلامی معاصر کوشیدند به مسئله زن بپردازند. پایهٔ تفکر این جنبش‌ها بازگشت به قرآن، سنت، روش سلف صالح و نیز تفسیر ظاهری آیات قرآنی به عنوان راه‌حل صحیح از بحران تمدن و سیاستی بود که جهان اسلام گرفتار آن است (خضر، 1989: 965).

اول. آموزش جنبش‌های اسلامی معاصر در اندیشه‌های خود به زنان توجه بسیار کرده‌اند. جنبش اخوان‌المسلمین به تصریحِ پایه‌گذار این جنبش، حسن البنا، اقرار داشت که زن نیمی از جامعه است، بلکه بالاتر از آن نیمه مؤثری است که در زندگی هر شخص بیشترین تأثیر را دارد. زیرا اولین مدرسه است که نسل‌ها را به وجود می‌آورد و پرورش می‌دهد. بر اساس تصوری که کودک از مادرش دریافت می‌کند، آینده و سرنوشت مردم و مسیر ملت رقم می‌خورد. بنابراین، زن در زندگی جوانان و مردان به همان میزان نخستین شخص تأثیرگذار است (البنا، 1990: 5).

البنا اشاره می‌کند که اسلام بر تربیت نیکوی زن از طریق آموزش تأکید دارد، و تشویق کرده است که زن خواندن، نوشتن، علوم ریاضی، علوم دینی، تاریخ سلف صالح، مبانی تربیت و سیاست تربیت فرزندان، و هر آنچه مادر در اداره منزل، مراقبت از فرزند و خانواده به آن نیاز دارد بیاموزد (همان: 9-10). جنبش اخوان‌المسلمین بدین جا بسنده نکرد، بلکه در نامه‌ای که مرکز عمومی اخوان‌المسلمین تحت عنوان «زنان میان خانه و جامعه» صادر کرد بر حقوق تعلیمی زنان در تمام مراحل تأکید کرده است (الطحان، بی‌تا: 121).

شایان ذکر است که البنا مردم را برای احیای اخلاق عمومی و احساس مسئولیت اجتماعی دعوت کرد، و به موضوع زن به گونه‌ای پرداخت که علی‌رغم مراقبت از وی جایگاهش را ارتقا بخشید؛ و برنامه درسی آموزش دختران را بازنویسی کرد، به گونه‌ای که با فطرت و وظایف خود در زندگی منطبق باشد (عبدالحمید، 1999: 27). با وجود این، البنا به جز هنر و حقوق، یادگیری علوم دیگر و زبان‌های مختلف و تسلط زنان به آن را تأیید نمی‌کرد. زیرا علوم بیهوده‌اند و بهتر است زن وقت خود را صرف اموری کند که به کار او می‌آید (البنا، 1990: 10-11)؛ و این همان چیزی است که مصطفی السباعی[xiv] بر آن تأکید داشت. وی می‌گفت زن باید آموزش ببیند، به‌ویژه راجع به آنچه در امور زندگی و زناشویی مفید است (السباعی، 2000: 166).

گروه اخوان‌المسلمین بر ضرورت تربیت و تعلیم زنان تأکید داشت. زیرا باید برای پذیرش و عهده‌دارشدن وظیفه اصلی‌شان در زندگی به عنوان همسر و مادر آماده شوند. به آنان اجازه داد پزشکی، پرستاری و معلمی را پی بگیرند، همان‌گونه که به دختران اجازه داده شد به دانشگاه بروند و آموزش برابر ببینند، البته بعد از آنکه ارزش‌های اسلامی را بدانند و آن را رعایت کنند (میتشل، 1979: 413). پس می‌توان نتیجه گرفت که جنبش اخوان‌المسلمین با مفاهیم اسلامی درباره نحوه تعامل با حقوق زنان در زمینه آموزش موافق است؛ یعنی اجازه‌دادن به زنان برای رسیدن به حق خویش در تعلیم.

حزب التحریر بر امکان آموزش و اشتغال زنان در تدریس مانند مردان تأکید داشت. زیرا اسلام به مسلمانان، اعم از زن و مرد، حق آموزش و تدریس را با هدف رشد و نشر فرهنگ اسلامی، داده است (راضی، 2006: 143). حزب التحریر بدین جا بسنده نکرد، بلکه به ضرورت آموزش الزامی برای هر دو جنس در دو مرحله متوسطه و دبیرستان اشاره کرد، که باید حکومت به‌رایگان آموزش را برای همه مهیا کند (همان: 264).

حزب الدعوه اسلامی به تشویق زنان بر یادگیری معارف و علوم فرهنگی‌ای فرا می‌خواند که او را برای کسب جایگاه طبیعی خود در جامعه شایسته می‌کند (منشورات حزب الدعوة، 2004: 68). حزب الدعوة در بیانات خود اشاره کرد که زنان و مردان در آموزش و انتخاب هر علم و دانشی که به آن علاقه دارند برابرند، و شایسته است هر کدام از دو جنس را، با رعایت ویژگی‌های نوعی که خداوند در فطرت هر کدام از آنها در روش‌های آموزشی نهاده است، برای مسئولیتی که در زندگی منتظرشان است مهیا کنیم؛ با این تبیین که این آمادگی تربیتی (پرورشی)، در خوش‌بختی مردان و زنان و پایداری (ثبات) زندگی و تعادل ساختار شخصیت برای هر دو تأثیرگذار است (همان: 76).

جنبش مقاومت اسلامی (حماس) در منشورات خود بر لزوم آموزش زنان تأکید دارد، با این توصیف که زنان در سازمان جهادی نقش مادر، همسر یا خواهر را ایفا می‌کنند. پس مهم‌ترین نقش را در مراقبت از منزل و رشد و تربیت فرزندان بر اساس مفاهیم و ارزش‌های اخلاقی برگرفته از اسلام دارند، علاوه بر انجام‌دادن فرائض دینی که همه اینها برای آمادگی نقش جهادی‌ای است که در انتظار او است (منشور جنبش اسلامی حماس، ماده هفدهم).

در عین حال، حماس بر لزوم توجه به مدارس و روش‌هایی تأکید دارد که دختر مسلمان با آن رشد و پرورش می‌یابد تا مادری نیکو و آگاه برای نقشی شود که در جنگ آزادی‌بخش قرار است بر عهده بگیرد (همان). این جنبش از پسران و دختران محصل دعوت کرد به علم تمسک بجویند (اسناد جنبش مقاومت اسلامی حماس، سند 1990، ص183).

از آنچه گذشت می‌توان نتیجه گرفت که تمام جنبش‌های اسلامی به اتفاق آرا در خصوص ضرورت آموزش زنان و ضرورت تکمیل مراحل دانش توافق کردند تا بتوانند به جامعه خدمت کنند و فرزندان و خانواده‌شان را پرورش دهند.

دوم. مشارکت سیاسی امروزه مسئله مشارکت سیاسی زن به معضلی برای جنبش‌های اسلامی تبدیل شده است. این جنبش‌ها در بررسی مشارکت سیاسی زن به دو مسئله جدی پرداختند؛ شرکت در انتخابات و عضوشدن در پارلمان (کاندیدا). هر جنبشی بر طبق ایدئولوژی و نگرش خود درباره مشارکت سیاسی زن، با این مسئله رو‌به‌رو شد.

  1. شرکت در انتخابات

انتخابات یعنی اختیار مردم برای انتخاب نمایندگانی که به منظور دفاع از حقوقشان و نظارت بر عملکرد دولت برمی‌گزینند. پس روند انتخابات نوعی روند وکالت (وکالت مردم به نماینده) است؛ و افراد برای انتخاب نماینده‌ای که از جانب آنان سخن بگوید و از حقشان دفاع کند، به مراکز رأی‌دادن مراجعه می‌کنند. زن به عنوان شهروند جامعه می‌تواند افرادی را انتخاب کند که برای دفاع از حقوقش به پا خیزند. تنها دلیل ممنوعیت زنان در رأی‌دادن اختلاط مردان با زنان در زمان رأی‌گیری بود؛ این در حالی است که اسلام از اختلاط زنان با مردان جلوگیری کرده، اما ممکن است در رأی‌گیری اختلاط و حرمت‌هایی از این قبیل پیش بیاید. پس هر آنچه را خدا می‌خواست بپوشاند کشف می‌شود (السباعی، 2000: 155).

عملکرد جنبش‌های اسلامی در این مسئله آشکار بود. انجمن خواهران مسلمان گروه اخوان‌المسلمین در 1947 پیامی با عنوان «همراه زن مسلمان» صادر کرد که در آن، اهداف انجمن خواهران مسلمان روشن شد. در این پیام بر حقوق انسانی زن که از قرآن کریم و نظام اسلامی برگرفته شده تأکید شده است (الطحان، بی‌تا: 120-121؛ زهمول، 1985: 190).

گروه اخوان‌المسلمین بیانیه‌ای صادر کرد که در آن دموکراسی[xv] و حقوق سیاسی زن را می‌پذیرد. پس در آخرین بیانیه‌ای که این گروه در 1994 درباره مشارکت زن در انتخابات صادر کرد، بر این مسئله تأکید شد که شرکت زنان همپای با مردان در انتخاب اهل الحل والعقد یعنی مجلس شورا، پارلمان یا مانند آن، وظیفه است (الواعی، 2001: 252)؛ و بر سخن خود به آیه «وَالْمُؤْمِنُونَ وَالْمُؤْمِنَاتُ بَعْضُهُمْ أَوْلِیاءُ بَعْضٍ یأْمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَ ینْهَوْنَ عَنِ الْمُنْکرِ» (توبه: 71) استدلال کردند. در عین حال، دکتر مصطفی السباعی به امکان مشارکت زنان در انتخابات و حق‌داشتن آنها برای دفاع از حقوق خود در مقام شهروند اشاره کرد. وی افزود هیچ نصی در اسلام وجود ندارد که از این حق زنان جلوگیری کند (بلتاجی، 2000: 281).

حزب التحریر، بر ضرورت مشارکت زنان در انتخاب رئیس‌جمهور خود، حاکم یا نمایندهٔ مجلس تأکید کرد. بر این اساس است که شریعت به زنان حق انتخاب خلیفه یا امیر را داده است. زیرا زنان در تاریخ اسلام، در انتخاب خلیفه مشارکت داشتند (النبهانی، 2003: 85). شیخ تقی‌الدین النبهانی تأکید کرد که شریعت اجازه می‌دهد زنان امتیازات سیاسی بگیرند و حاکم را انتخاب کنند و هر مردی را برای هر عمل حکومتی برگزینند. بنابراین، زنان مجاز به بیعت و انتخاب خلیفه خود هستند (همان: 85).

حزب الدعوه همنوای با حزب التحریر تأکید کرد که به زنان فرصت می‌دهد حق رأی سیاسی خود را به دست آورند (همان: 67) و کوشید راه را برای ورود زنان به انتخابات و شرکت در آن هموار کند (همان: 6).

جنبش مقاومت اسلامی (حماس) مشارکت زنان در انتخابات را تأیید کرده است. زیرا شرکت زنان در روند و نتایج انتخابات از طریق رأی‌دادن به نمایندگان بسیار مهم است، و این جنبش به لزوم شرکت زنان در انتخابات اقرار کرد. برخی معتقدند زنان از طریق رأی‌دادن عامل اصلی پیروزی حماس در رسیدن به قدرت بودند (www.islamonline.net).

  1. مشارکت در پارلمان

پارلمان یکی از بخش‌های نظام مردم‌سالاری مدرن است. در حکومت‌های امروزی که قانون اساسی دارد، قانون‌گذاری نامیده می‌شود[xvi] و سه عملکرد اساسی دارد:

عملکرد مالی، که بودجه دولتی را کنترل می‌کند. عملکرد سیاسی، که قوای اجرایی را کنترل می‌کند. قانون‌گذاری، که شامل تصویب قوانین ضروری برای عملکرد دولت است (الخیاط، 2004: 233). به میزان اختلاف جنبش‌های اسلامی در تفسیر و درک گزاره‌های اسلامی، نگرششان به مسئله مشارکت زن در پارلمان متفاوت است. اخوان‌المسلمین تأکید داشتند که هیچ دلیل شرعی موثقی بر منع عضویت زن در پارلمان وجود ندارد (الطحان، بی‌تا: 123؛ العریان، 2004: 54؛ الواعی، 2001: 253). در عین حال، دکتر یوسف القرضاوی مشارکت زنان در شوراهای مردمی یا پارلمان را ممکن دانست و بر لزوم حفظ زنان در روابط با مردان از هر چیزی که با احکام اسلام مغایرت دارد تأکید کرد، مانند نرمش در صدا، پوشش نامناسب، اختلاط با بیگانه یا اختلاط بدون هیچ حد و مرزی (القرضاوی، بی‌تا: 164).

با وجود این، دکتر مصطفی السباعی با مشارکت زن در پارلمان مخالف است، با این توجیه که اختلاط زنان با مردان بیگانه، به‌ویژه خلوت با مرد بیگانه در اسلام حرام است؛[xvii] نیز آشکارکردن بدن غیر از آنچه اسلام آن را جایز دانسته (صورت و دستان)[xviii] حرام است، و سفر زن به خارج از کشورش بدون وجود محرم، در اسلام مجاز نیست (السباعی، 2000: 157).

برخی معتقدند دلیل مخالفت سباعی با مشارکت زنان در پارلمان، مصلحت اجتماعی، و نیز حوادث دردناکی است که در استفاده از این حق در سوریه رخ داده است (بلتاجی، 2000: 282).

از نظر حزب التحریر، عضویت زنان در پارلمان در جاهایی که مستلزم صدور حکم، مانند نصب یا عزل حاکمی باشد، امکان‌پذیر نیست. زیرا پارلمان بخشی از حاکمیت است، و زنان نمی‌توانند در حاکمیت مشارکت کنند. اما ورود زنان به پارلمان و فعالیت در آن فقط در اموری همچون نظارت و کنترل و تبلیغ امکان‌پذیر است (النبهانی، 2003: 84). در عین حال، حزب التحریر بر امکان ورود زنان به مجلس ملی تأکید داشت. زیرا مجلس ملی با پارلمان متفاوت است (همان: 89).

در نهایت، می‌توان نتیجه گرفت که حزب التحریر مشارکت زنان در پارلمان را به دلیل تنافی با اسلام نمی‌پذیرد. زیرا پارلمان جزئی از نظام سرمایه‌داری و مردم‌سالاری است که حزب التحریر آن را کفر می­داند و عمل‌کردن به آن را جایز نمی‌داند (زلوم، 1990: 12).

حزب الدعوة بر مشارکت زنان در پارلمان تأکید داشت (البرنامج السیاسی لحزب الدعوة، 67)، و حتی به زنان این حق را داد که خود را کاندیدای این سِمَت کنند (همان: 6).

جنبش مقاومت اسلامی (حماس) مشارکت زنان در پارلمان را تأیید کرد. زیرا حماس زن را در تصمیم‌گیری سیاسی شریک می‌داند. شاهد این سخن مطرح‌کردن نام سیزده زن از لحظه شروع در اولین تجربه پارلمانی است (www.islamonline.net).

سوم. مشارکت زنان در مشاغل عمومی با گسترش بخش‌های اداری دولت، کارکرد امروزه دولت نیز وسیع‌تر شده است. در این نوشتار، مقصود از مشاغل عمومی، قوه قضاییه و مسئولیت‌های سیاسی است که شامل وزارت‌خانه و نیز مسئولیت‌های اداری مرتبط با نحوه اداره کشور می‌شود.

نگرش جنبش‌های اسلامی به قرارگرفتن زنان در مشاغل عمومی متفاوت بود. جنبش اخوان‌المسلمین در ابتدای دعوت خویش، سرپرستی زنان برای منصب قضاوت را به دلیل مخالفت اسلام نپذیرفت (الدباغ، 2004: 177). همچنین، این جنبش بر مشارکت‌نداشتن زنان در مسئولیت‌‌های سیاسی تأکید کرد. اخوان‌المسلمین معتقدند مطالبه زنان در احقاق حقوق سیاسی‌شان مخالف دین اسلام است. زیرا چنین مطالبه‌ای مطلوب اسلام نیست (همان: 176).

توجیه اخوان‌المسلمین در خصوص مخالفت اسلام با ورود زنان به عرصه سیاسی در مسئولیت‌هایی نظیر وزارت، نخست‌وزیری، فرماندهی ارتش، و مدیریت امور مالی[xix] به دلیل احترام به زنان، و حفظ کرامت و شخصیت آنها است که سرمایه زنان است؛ علاوه بر اینکه برخی از حرفه‌ها نیازمند تلاش فیزیکی بسیار، سخت و خشن است که خداوند اینها را در وجود زنان قرار نداده است. زیرا طبیعت و جوهره زن کاملاً در تنافی با این امور است. بنابراین، زن باید از همه اینها به دور باشد (همان: 177).

با وجود این، جنبش اخوان فعالیت زنان را در حرفه‌های متعددی چون تجارت، پزشکی، وکالت، و هر شغلی که درآمد مشروعی داشته باشد، بلامانع می‌داند، به شرط اینکه در محیطی سالم (عفیف) و با حفظ پوشش و حفظ نوع رفتارش باشد (میتشل، 1979: 413؛ زهمول، 1985: 103). البنا نیز بر همین مواضع تأکید کرد، با این توضیح که جامعه در برخی از تخصص‌ها، مثل مامایی و تدریس در مدارس دختران، نیازمند وجود زنان است. بنابراین، زنان می‌توانند به شغل‌هایی که متناسب با فطرت و شأنشان است ورود پیدا کنند، به شرط اینکه به شرف و کرامتشان آسیبی نزند (البنا، 1990: 25؛ الطحان، 1999: 43).

حزب التحریر امکان قضاوت را به زنان می‌دهد. النبهانی صراحتاً اعلام می‌دارد که زنان می‌توانند به قضاوت و حسبه دست یابند.[xx] قاضی حاکم نیست، بلکه منازعات میان مردم را حل و فصل می‌کند، و مردم ملتزم به پذیرش رأی او هستند (همان: 81). از سوی دیگر، جنبش حزب التحریر اشتغال زنان در همه مشاغل عمومی را ممکن می‌داند، به جز ریاست جمهوری، معاونت رئیس‌جمهوری، استانداری و هر شغلی که متضمن صدور حکم باشد (راضی، 2006: 245). استدلالی که این جنبش بر گفته‌های خویش اقامه کردند حدیث پیامبر اکرم بود: «لن یفلح قوم ولوا امرهم امرأة»[xxi] (النسائی، 1991: 3/465). این حدیث کسانی را که حاکمیت را به زنان می‌دهند، آشکارا مذمت می‌کند (النبهانی، 2003: 81). اما در آنچه شامل صدور حکم نیست، جنبش حزب التحریر به زنان این امکان را می‌دهد که در مشاغل مختلف دولتی خدمت کنند. زیرا این شغل‌ها مستلزم صدور حکم نیست و از باب اجاره است. یعنی شخص کارمند نزد دولت اجیر است (همان: 82؛ راضی، 2006: 214).

حزب الدعوه اسلامی علاوه بر تشویق زنان به ورود در زمینه‌های اجتماعی که آنها را برای کشف ذات خودشان آماده می‌کند، بر ورود زنان به مسئولیت‌های مختلف دولتی، به‌ویژه در سیاست، تأکید دارد (البرنامج السیاسی لحزب الدعوة، 67). بنابراین، حزب‌الدعوة اجازه فعالیت زنان در مشاغلی همچون تدریس، پرستاری، پزشکی، تشکیل سازمان‌ها و انجمن‌های زنانهٔ فرهنگی، اجتماعی، سیاسی و حقوقی را می‌دهد (همان: 68-69).

جنبش حماس امکان اشتغال زنان در مشاغل عمومی به جز رهبری را می‌دهد، و زنان را برای احقاق حقوق سیاسی‌شان تشویق می‌کند. جنبش حماس صرفاً به گفتار بسنده نکرد و فراتر از آن رفت و خانمی را در کابینه خود در فلسطین به وزارت در امور زنان برگزید (خویره، بی‌تا: 1).

نتیجه شکی نیست که زنان حقوق کامل خود را در کتاب و سنت به دست آورده‌اند. بنابراین، نیازی به مطالبه حقوق مجدد ندارند. زیرا تمام حقوقشان به‌وضوح در قرآن و سنت تبیین شده است و می‌توان اقرار کرد که عملکرد و نگرش و ایدئولوژی جنبش‌های اسلامی بسیار به مضامین آیات قرآن و روایات در خصوص حقوق زنان نزدیک است. بنابراین، هر یک از جنبش‌های اسلامی بنا بر ایدئولوژی خود به موضوع زنان پرداختند و تمام جنبش‌های اسلامی همنوا با تعالیم شریعت اسلامی بر ضرورت تعلیم زنان و رسیدن زنان به فرهنگ متعالی از راه تحصیل علم، با هدف خدمت به خویش، خانواده و جامعه، تأکید داشتند.

دیدگاه جنبش‌های اسلامی درباره مشارکت سیاسی زنان تقریباً به یکدیگر نزدیک بوده است. تمام جنبش‌ها شرکت در انتخابات و رأی‌دادن زنان را امکان‌پذیر، و زن را در انتخاب شخص شایسته مختار دانستند.

درباره مشارکت زنان در عضویت در پارلمان بیشتر جنبش‌های اسلامی به امکان مشارکت زنان روی آوردند، مگر جنبش حزب التحریر که قائل به ممکن‌نبودن مشارکت زنان در پارلمان بود، در حالی که قائل به مشارکت زنان در شوراهای مردمی شد.

نقطه اختلاف میان جنبش‌های اسلامی در قضاوت زنان و مشاغل عمومی بود. بنابراین، برخی به ناممکن‌بودن حضور زنان در مسئولیت‌های سیاسی و نظامی، مثل وزارت و رهبری ارتش، روی آوردند. جنبش اخوان‌المسلمین این اندیشه را می‌پذیرفت. اما برخی دیگر از این جنبش‌ها مشاغل عمومی و وزارت را نه‌تنها برای زنان جایز می‌دانستند بلکه زنان را به احقاق این حقوق تشویق می‌کردند.

در نهایت، تمامی جنبش‌های اسلامی بر حضور اجتماعی زنان در جامعه و ورود زنان به مشاغلی همچون آموزش، پزشکی و مامایی اتفاق نظر داشتند. زیرا زنان می‌توانند در این زمینه‌ها خلاق و پیشرو باشند.

پی­نوشت­ها:

[i]. بنّا در 1906 در شهر بحیره در مصر متولد شد. دبیرستان خود را در شهرستان محمودیه به پایان رساند و سپس به دانشکده دارالعلوم در قاهره پیوست. بعد از فارغ‌التحصیلی، به تدریس در قاهره مشغول شد و در 1949 ترور شد (نک.: شوریحی، 1999: 64-65).

[ii]. النبهانی در 1909 در روستای اجزم در فلسطین متولد شد. تحصیلات متوسطه را در روستای خود به پایان رساند. سپس برای ادامه تحصیل به الأزهر رفت. بعد از فارغ‌التحصیلی به فلسطین بازگشت. ابتدا معلم شد و سپس به سِمَت قاضی منصوب گردید. او چندین اثر از خود بر جای گذاشت که مهم‌ترین آنها عبارت است از: اندیشه اسلامی، پیام به جهان اسلام، نظام اجتماعی در اسلام. وی در 1977 فوت کرد (نک.: امین، بی‌تا: 76).

[iii]. صدر در 1934 در شهر کاظمیه عراق متولد شد. سپس برای تحصیل علوم اسلامی در 1948 به نجف منتقل شد. چندین اثر از خود بر جای گذاشته است که مهم‌ترین آنها فلسفه ما و اقتصاد ما است. صدر در 1980 اعدام شد.

[iv]. خبرهای رسمی و موثق اشاره دارد که تأسیس این حزب به سال 1957 و دیدار صدر، در منزل محسن حکیم، باز می‌گردد (نک.: المؤمن، 2004: 35).

[v]. احمد یاسین در روستای الجوره از توابع المجدل در نوار غزه و در 1938 متولد شد. وی معلم ادبیات عرب و علوم دینی بود و نیز به عنوان سخنران در مدرسه و مساجد غزه فعال بود. شیخ یاسین چندین بار دستگیر شد و در 2004 به دست نیروهای اسرائیلی ترور شد (حسن یوسف، 2005: 80).

[vi]. یعنی مردان از لحاظ عشق به ثروت و دارایی با زنان برابرند، هر دو جنس با یک غریزه (برابر) به دنیا می‌آیند، و در اصل کرامت انسانی با یکدیگر برابرند. در عین حال، زنان در برخی مسائل، به‌ویژه احساسات، شجاعت، جسارت و حیا، با مردان تفاوت دارند.

[vii]. قومى که امورشان را به عهده زنان واگذارند هرگز رستگار نمى‏شوند.

[viii]. الحسبه، از تشکیلات اداری و دینی است که گاه وظیفه آن حل اختلافات مربوط به نظم عمومی و جنایات است. حسبه از مصادیق امر به معروف و نهی از منکر است. برخی فقها حسبه را فقط به نظم عمومی محدود کرده‌اند، مانند مسدودکردن جاده‌ها، مساجد، بازارها، مدارس و کافه‌ها، اما کم‌کم دایره آن گسترش یافت و شامل جلوگیری از شلوغی در معابر عمومی و جلوگیری از کم‌فروشی (احتکار) هم شد. برخی معتقدند حیطه حسبه گسترده‌تر است و به منع اختلال در امنیت عمومی (عبث) رسیده است؛ مانند برخی از نهادهایی که امروزه این وظیفه را بر عهده دارند (پلیس و بهداشت) (نک.: عزت الخیاط، 2004: 257-259).

[ix]. در 1801 در طهطا متولد شد. در همان دوران کودکی از طهطا به قاهره مهاجرت کرد، و تحصیلات خود را در قاهره گذراند و دانش‌آموخته الأزهر است. با کمک محمد علی (حاکم آن وقت) برای تحصیل به فرانسه اعزام شد. پس از بازگشت به عنوان مترجم برای مدارس فنی کار می‌کرد. نقش برجسته‌ای در ایجاد روزنامه الوقائع المصریة داشت. وی چندین تألیف داشت که از مهم‌ترین آنها می‌توان به تخلیص الابریز فی تخلیص باریس، و کتاب المرشد الامین للبنات والبنین اشاره کرد. در 1873 از دنیا رفت (نک.: النجار، بی‌تا: 55-56).

[x]. افغانی در 1839 در کابل متولد شد. تحصیلات متوسطه خود را در کابل گذراند و در 1869 مجبور به مهاجرت به هند و سپس در 1871 به استانبول شد و سرانجام به قاهره سفر کرد. او انجمن «العروة الوثقی» را تأسیس کرد. وی در 1897 فوت شد (نک.: اسماعیل، بی‌تا: 42).

[xi]. عبده در 1849 در شهر البحیره واقع در مصر متولد شد. تحصیلات متوسطه خود را در مسجد احمدی گذراند و سپس به الأزهر رفت. وی شاگرد افغانی، و شدیداً تحت تأثیر اندیشه‌های اصلاح‌گرایانه وی بود. عبده در تأسیس انجمن (العروة الوثقی) مشارکت داشت. وی مفتی مصر شد و در 1905 از دنیا رفت (نک.: عماره، 1970: 22-24).

[xii]. وی در 1854 در حلب و در خانواده‌ای تحصیل‌کرده متولد شد. تحصیلات متوسطه خود را در مدرسه الکواکبیه گذراند، و برای ادامه تحصیل به انطاکیه رفت. سپس تخصص خود را در علم تاریخ، فلسفه علوم انسانی و علوم دینی اخذ کرد. وی کارمند رسمی در دولت عثمانی هم بود. چندین تألیف از او به جا مانده که مهم‌ترین آنها طبائع الاستبداء و مصارع الاستبعاد و ام القری است. وی در 1902 فوت کرد (نک.: الدهان، 1964: 16-17).

[xiii]. وی در 1865 در روستای القلمون واقع در جبل لبنان و در نزدیکی طرابلس شام متولد شد. در روستای خود علوم دینی را فرا گرفت. در 1897 به قاهره منتقل شد. چندین تألیف از وی به جا مانده که مهم‌ترین آن الخلافة است. در 1935 از دنیا رفت (نک.: اسماعیل، بی‌تا: 44).

[xiv]. السباعی در 1915 در سوریه و در خاندانی که به علم شهرت داشتند متولد شد. وی انجمن‌های خیریه اسلامی و برنامه‌های اجتماعی بسیاری تأسیس کرد. در 1933 به مصر سفر کرد و در همان‌جا با حسن البنا آشنا شد. زمانی که به سوریه برگشت گروه جنبش اخوان‌المسلمین را تأسیس کرد. چندین تألیف از وی به جا مانده که مهم‌ترین آنها الاخوان فی حرب فلسطین و المرأة بین الفقه والقانون است. در اوایل 2008 ترور شد (نک.: العقیل، 2000: 256).

[xv]. گروه اخوان‌المسلمین در طول تاریخش نگاه یکسان و ثابتی به مردم‌سالاری نداشت. این گروه در زمان حسن البنا مردم‌سالاری را پذیرفتند، اما دیری نپایید که در دورهٔ ریاست عبدالناصر، مردم‌سالاری را رد کردند و بر چیزی تأکید داشتند که «نظام شورای اسلامی» نامیده شد، اما در زمان ریاست انوار السادات و حسنی مبارک این جنبش، به‌ویژه بعد از شرکت در انتخابات 1987، پذیرای مردم‌سالاری شدند (نک.: قادر، 2004: 133-137).

[xvi]. قوای قانون‌گذاری در اسلام با نظام‌های امروزه و قوانین اساسی معاصر، متفاوت است. در اسلام تنها قانون‌گذار خداوند است. در نظام اسلامی بر قانون‌گذاری سه مسند تکیه می‌کنند: قرآن، سنت، و آرای مجتهدان. اما در نظام‌های غیراسلامی قانون‌گذار متکی بر قانون اساسی آن کشور است (نک.: الخیاط، 2004: 233-235).

[xvii]. مقصود از مرد بیگانه هر مردی است که در حال یا آینده امکان ازدواج با آن زن را داشته باشد (زیدان، 2000: 3/182).

[xviii]. در بین علما و مفسران و فقها در وجوب پوشاندن صورت و کفین اختلاف است. برخی به جواز کشف صورت و کفین رأی دادند؛ مانند مسلم، بخاری، ابودادود ترمذی، ابن‌حزم و برخی از شافعیان. این در حالی است که برخی به مجازنبودن کشف صورت و کفین رأی دادند، مانند احمد بن حنبل (نک.: زیدان، 2000: 190-199).

[xix]. پس از آن دکتر یوسف القرضاوی درخواست کرد امکان قضاوت زنان و آمر به معروف و ناهی از منکرشدن، وزارت، و حتی آنچه متناسب با شأن زنان در وزارت است، به آنان اعطا کنند (القرضاوی، بی‌تا: 176).

[xx]. النبهانی تأکید دارد امکان دادستانی برای زنان وجود ندارد. زیرا یکی از وظایف دادستان صدور احکام است که این با ماهیت زنان سازگاری ندارد (نک.: النبهانی، 2003: 81).

[xxi]. قومى که امورشان را به عهده زنان واگذارند هرگز رستگار نمى‏شوند.

منابع قرآن کریم.

«لقاء مع الشیخ احمد یاسین زعیم حرکة (حماس)» (1998). مجلة فلسطین المسلمة، س۱۶، ش1.

مجلة المنار: العدد الرابع والثلاثون لسنة ۱۳۵۲ ه (1934). القاهرة: مطبعة المنار المصریة، الطبعة الاولی.

ابو عمرو، زیاد (1993). «(حماس) خلفیة تاریخیة سیاسیة»، مجلة الدراسات الفلسطینیة، ش۱۳.

ابو فارس، محمد عبد القادر (2000). حقوق المرأة المدنیة والسیاسیة فی الاسلام، عمان: دار الفرقان للنشر والتوزیع، الطبعة الاولی.

اسماعیل، طارق؛ اسماعیل، جاکلین (بی‌تا). الحکومة فی الاسلام، ترجمة: سید حسان، مصر: مرکز دراسات الحضارة العربیة للاعلان والنشر، الطبعة الاولی.

الاسمر، حلمی (1999). الحرکة الاسلامیة فی الاردن، فی محمد اشتیة: الفکر السیاسی للحرکات الاسلامیة - تجربة مصر والاردن و فلسطین، فلسطین: المرکز الفلسطینی للدراسات الاقلیمیة، الطبعة الاولی.

الاعمالالکاملةلمحمدعبده (1972). بیروت: المؤسسة العربیة للدراسات والنشر، الطبعة الاولی، ج۱.

الاماممحمدعبدةمجددالاسلام، بیروت: المؤسسة العربیة للدراسات والنشر، الطبعة الاولی.

امین، صادق (بی‌تا). الدعوة الاسلامیة فریضة شریعة و ضرورة بشریة، بی‌جا: دار الطباعة والنشر الاسلامیة.

امین، عثمان (1965). رائد الفکر المصری الامام محمد عبده، القاهرة: مکتبة الانجلو المصریة، الطبعة الثانیة.

ایبش، یوسف (1979). رحلات الامام محمد رشید رضا، بی‌جا: المؤسسة العربیة للدراسات والنشر.

الباجوری، جمال محمد فقی رسول (1986). المرأة فی الفکر الاسلامی، جامعة الموصل: دار الکتب للطباعة والنشر، ج۲.

البخاری، محمد بن اسماعیل (2003). صحیح البخاری، القاهرة: مطابع دار البیان الحدیث، الطبعة الاولی، ج۲.

البرغوثی، ایاد (1999). الحرکة الاسلامیة فی الضفة الغربیة، فی محمد اشتیة: الفکر السیاسی للحرکات الاسلامیة - تجربة مصر والاردن و فلسطین، فلسطین: المرکز الفلسطینی للدراسات الاقلیمیة، الطبعة الاولی.

البرنامج السیاسی لحزب الدعوة الاسلامیة، منشورات حزب الدعوة فی ۱۴۲۵ ه الموافق 2004 م.

برهومة، محمد (1999). اهداف حرکة (حماس) فی عبد الله ابوعید و اخرون: دراسة فی الفکر السیاسی لحرکة المقاومة الاسلامیة (حماس)، تحریر: جواد الحمد و ایاد البرغوثی، عمان: مرکز دراسات الشرق الاوسط، الطبعة الثالثة.

بلتاجی، محمد (2000). مکانة المرأة فی القرآن والسنة الصحیحة، الحقوق السیاسیة والاجتماعیة والشخصیة للمرأة فی المجتمع الاسلامی، دراسة مؤصلة موثقة مقاربة، القاهرة: دار السلام للطباعة والنشر والتوزیع، الطبعة الاولی.

البنا، جمال (1991). رسالة الی الدعوات الاسلامیة من دعوة العمل الاسلامی، القاهرة: دار الفکر الاسلامی.

البنا، حسن (1990). المرأة المسلمة، اخرج الحدیث و راجعه: محمد ناصر الالبانی، القاهرة: مکتب السنة.

البنا، حسن (1990). مذکرات الدعوة والداعیة، القاهرة: مطابع الزهراء للاعلام العربی، الطبعة الاولی.

بیان حزب التحریر المقدم للحکومة الاردنیة بتاریخ ۱۹ رمضان سنة ۱۳۷۲ الموافق (1) حزیران 19353.

جامع، محمود (2003). و عرفت الاخوان، القاهرة: دار التوزیع والنشر الاسلامیة، الطبعة الاولی.

الحاج سعید، میساء صباح حامد (2006). المرأة فی فکر رواد حرکة النهضة العربیة الحدیثة، دراسة تاریخیة، اطروحة دکتوراة (غیر منشورة) کلیة التربیة، جامعة الموصل.

الحاکم النیسابوری، محمد بن عبد الله (2002). المستدرک علی الصحیحین، دراسة و تحقیق: مصطفی عبد القادر عطا، بیروت: دار الکتب العلمیة، الطبعة الرابعة، ج۴.

حجازی، محمد فهمی (1974). اصول الفکر العربی الحدیث عند الطهطاوی مع النص الکامل لکتابه «تخلیص الابریز»، القاهرة: الهیئة المصریة العامة للکتاب.

حزب التحریر، منشورات حزب التحریر فی ۹/5/1985.

الخرسان، صلاح (1999). حزب الدعوة الاسلامیة: حقائق و وثائق، دمشق: المؤسسة العربیة للدراسات والبحوث الاستراتیجیة، الطبعة الاولی.

خضر، اسمی (1999). قوانین العمل و حقوق الانسان فی الوطن العربی، بیروت: مرکز دراسات الوحدة العربیة، الطبعة الاولی.

خویره، سامر (16/5/2016). «حوار مع وزیرة المرأة الفلسطینیة الدکتورة مریم محمود صالح»، www.islamonline.net.

خویره، سامر (بی‌تا). «برلمانیات حماس: لا حجاب بالاکراه»، www.islamonline.net.

الخیاط، عبدالعزیز عزت (2004). النظام السیاسی فی الاسلام: النظریة السیاسیة نظام الحکم، القاهرة: دار السلام للطباعة والنشر والتوزیع والترجمة: الطبعة الثانیة.

الدباغ، ایمان عبد الحمید محمد (2004). جمعیة الاخوة الاسلامیة فی العراق، 1949-1954 رسالة ماجستیر غیر (منشورة)، کلیة الاداب، جامعة الموصل.

الدهان، سامی (1964). عبد الرحمن الکواکبی 1854-1902، القاهرة: دار المعارف.

رضا، محمد رشید (بی‌تا). نداء للجنس اللطیف یوم المولد النبوی الشریف ۱۳۵۱، بی‌جا: مطبعة المنار.

رضی محمد محسن (2006). حزب التحریر: ثقافته و منهجه فی اقامة دولة الخلافة الاسلامیة، رسالة ماجستیر غیر منشورة، کلیة اصول الدین، الجامعة الاسلامیة.

زلوم، عبد القدیم (1990). الدیمقراطیة نظام کفر یحرم اخذها و تطبیقها او الدعوة الیها، بی‌جا: بی‌نا.

زهمول، ابراهیم (1985). الاخوان المسلمین: اوراق تاریخیة، بی‌جا: دار نبیل.

زیدان، عبد الکریم (2000). المفصل فی احکام المرأة و بیت المسلم فی الشریعة الاسلامیة، بیروت: مؤسسة الرسالة، الطبعة الثانیة، ج۳.

السباعی، مصطفی (بی‌تا). المرأة بین الفقه والقانون، حلب: المکتبة العربیة، الطبعة الثانیة.

السجستانی، سلیمان ابن الاشعث (بی‌تا). سنن ابی داوود، تحقیق: محمد محیی الدین عبد الحمید، بیروت: دار الفکر للطباعة والنشر، ج۱.

شوریحی، احمد حسن (1999). الامامالشهیدحسنالبنامجددالقرنالرابععشرللهجرة، تقدیم: مصطفی مشهود، الطبعة الثانیة، الاسکندریة: دار الدعوة للطبع والنشر والتوزیع.

الشیال، جمال الدین (1958). رفاعةرافعالطهطاوی۱۸۰۱-1873، القاهرة: دار المعارف.

الصدر، محمد باقر (2002). المرجع والفکر القائد، منشورات حزب الدعوة الاسلامیة، بغداد: مطبعة دار العلوم.

الطبرانی، سلیمان بن حمد (1999). المعجم الاوسط، تحقیق: محمد حسن اسماعیل الشافعی، الاردن، عمان: دار الفکر للطباعة والنشر والتوزیع، الطبعة الاولی، ج۱.

الطحان، مصطفی (1999). المرأةفیموکبالدعوة، تقدیم: الشیخ محمد عبد الله الخطیب والدکتور خالد المذکور، مصر: دار التوزیع والنشر الاسلامیة، الطبعة الاولی.

الطحان، مصطفی (بی‌تا). تحدیاتسیاسیةتواجهالحرکةالاسلامیة، تقدیم: محمد عمارة، القاهرة: دار التوزیع والنشر الاسلامیة، الطبعة الثانیة.

الطهطاوی، رفاعة رافع (1973). المرشدالامینللبناتوالبنینفیکتابمحمدعمارة: الاعمال الکاملةلرفاعةردپافعالطهطاوی،السیاسیةالوطنیةوالتربیة، بیروت: المؤسسة العربیة للدراسات والنشر، الطبعة الاولی، ج۲.

عبد الحمید، محسن (1999). تاریخ الاخوان المسلمین فی العراق من عام 1945-1965، بی‌جا: بی‌نا.

عطاء الله، علا (بی‌تا). «الفلسطینیات والانتخابات دور ام دیکور»، www.islamonline.net.

العقاد، عباس محمود (بی‌تا). الاستاذمحمدعبدهعبقریالاصلاحوالتعلیم، بی‌جا: دار مصر للطباعة.

العقیل، عبد الله (2000). مناعلامالحرکةالاسلامیة، بی‌جا: دار التوزیع والنشر الاسلامیة.

العک، خالد عبد الرحمن (2003). شخصیةالمرأةفیضوءالقرآنوالسنة، بیروت: دار المعرفة للطباعة والنشر والتوزیع، الطبعة الخامسة.

عمارة، محمد (1970). الاعمالالکاملةلعبدالرحمنالکواکبی، القاهرة: الهیئة المصریة العامة للتألیف والنشر.

قادر، عامر سلطان (2004). مفهوم الدیمقراطیة لدی الحرکات والتنظیمات السیاسیة فی المشرق العربی المعاصر، اطروحة دکتوراة غیر (منشورة) کلیة التربیة، جامعة الموصل.

القرضاوی، یوسف (بی‌تا). من فقه الدولة فی الاسلام: مکانتها، معالمها، طبیعتها، موقفها من الدیمقراطیة والتعددیة والمرأة و غیر المسلمین، بی‌جا: دار الشروق.

القشیری النیسابوری، مسلم بن الحجاج (بی‌تا). صحیح مسلم، بیروت: دار احیاء الکتب العربیة، ج3.

الکواکبی، عبد الرحمن (1970). «ام القری»، فی: محمد عمارة، الاعمال الکاملة لعبد الرحمن الکواکبی، القاهرة: الهیئة المصریة العامة للتألیف والنشر.

المتوکل، محمد عبد الملک (2005). «الاسلام و حقوق الانسان»، فی کتاب برهان غلیون و اخرون، حقوق الانسان الرؤی العالمیة والاسلامیة والعربیة، بیروت: مرکز دراسات الوحدة العربیة، الطبعة الاولی.

محمد، عبد الحمید ابراهیم (بی‌تا). المرأة فی الاسلام، تقدیم: احمد محمد الحونی، بی‌جا: الدار القومیة للطباعة والنشر.

محمد، علی جمعة (2006). المرأة فی الحضارة الاسلامیة بین نصوص الشرع و تراث الفقه والواقع المعیش، القاهرة: دار الاسلام، الطبعة الاولی.

محمود، علی عبد الحلیم (بی‌تا). جمال الدین الافغانی، جدة: دار عکاظ للطباعة والنشر.

المخزومی، محمد باشا (1965). خاطرات جمال الدین الافغانی، لبنان: دار الفکر الحدیث، الطبعة الثانیة.

مدیریة الامن العامة، قسم الدراسات الامنیة، الدراسة الرابعة (حزب الدعوة).

المؤمن، علی (2004). سنوات الجمر: مسیرة الحرکة الاسلامیة فی العراق 1958-1986، بیروت: المرکز الاسلامی المعاصر، الطبعة الثالثة.

میتشیل، ریتشارد (1979). الاخوان المسلمون، ترجمة: محمود ابو السعود، تعلیق: صالح ابو رفیق، بی‌جا: بی‌نا، الطبعة الاولی.

میثاق حرکة المقاومة الاسلامیة (حماس).

النبهانی، تقی الدین (2003). النظام الاجتماعی فی الاسلام، بیروت: دار الامة للطباعة والنشر، الطبعة الرابعة.

النجار، حسین فوزی (بی‌تا). رفاعة رافع الطهطاوی رائد فکر و امام نهضة، القاهرة: الدار المصریة للتألیف والترجمة.

النسائی، احمد بن شعیب (1991). کتاب السنن الکبری، تحقیق: عبد الغفار سلیمان البنداوی و سید کسروی حسن، بیروت: دار الکتب العلمیة، الطبعة الاولی، ج 3 و ۵.

الواعی، توفیق یوسف (2001). الفکر السیاسی المعاصر عند الاخوان المسلمین، دراسة تحلیلیة میدانیة موثقة، بی‌جا: مکتبة المنار الاسلامیة، الطبعة الاولی.

وثائق حرکة المقاومة الاسلامیة (حماس)، الوثیقة 1990.

یوسف، بشار حسن (2005). الحرکات الاسلامیة المعاصرة فی المشرق العربی، 1945-1991، دراسة تاریخیة سیاسیة، اطروحة دکتوراة (غیر منشورة)، کلیة التربیة، جامعة الموصل.

 

 

نویسندگان

فاطمه عقیلی(العکیلی) 1 بشار حسن یوسف 2 1 دانشجوی دکتری مطالعات تطبیقی زن در ادیان، دانشگاه ادیان و مذاهب

2 دانشگاه موصل

 


چاپ   ایمیل