نظريات و رويکردهادرتقريب مذاهب اسلامي

(مدت زمان لازم جهت مطالعه: 14 - 27 دقیقه)

انسجام و اتحاد اسلامني در شرايط كنوني جهان اسلام به نظر اكثر نخبگان مسلمان يكي از ضروريات است چنان كه يكي از راه هاي عملي در انسجام و اتحاد ميان مسلمانان رويكرد تقريب مذاهب اسلامي است . تقسير صحيح ومناسب از واژه تقريب مذاهب اهميت به سزايي دارد از اين رو در اين گفتار سعي بر آن است كه نظريات مثبت و منفي پيرامون تقربيب مذاهب اسلامي به كنكاش گرفته شود و در نهايت تفسير صحيح و مناست از ايده تقريب مذاهب اسلامي و ويژگي هاي آن ارائه گردد.
واژگان كليدي: وحدت،‌ اتحاد،‌ مذاهب اسلامي ،‌ تقريب،‌ اعتدال مذهبي.
موضوع وحدت واتحاد امت اسلامي وتقريب مذاهب اسلامي ، يكي از مسائل مهم جهان اسلام به حساب مي آيد، تأكيد قرآن كريم بر ضرورت وحدت مسلمانان« وَاعْتَصِمُواْ بِحَبْلِ اللّهِ جَمِيعاً وَلاَ تَفَرَّقُواْ»[1] هم چنين ضرورت واهميت اتحاد واتفاق ميان امت اسلامي به روشني از عملکرد وگفتار پيامبر اسلام(ص) و ديگر پيشوايان قابل فهم است. از نظر تاريخي نيز اين موضوع به خوبي قابل درك است كه پيشرفت مسلمانان در سايه همدلي و وحدت آنها بوده است، و عقب ماندگي و شكست مسلمانان در عرصه هاي مختلف علمي، سياسي، اجتماعي، اقتصادي و... نتيجه اختلاف و تشتت مسلمانان بوده وهست. به گونه اي كه اين ناسازگاري ميان فرق و مذاهب اسلامي، خصوصا ميان دو مذهب بزرگ اسلامي اهل سنت، و شيعه در برهه هاي از تاريخ به حدي بوده است كه تلقي آن دو، مبني بر اينكه دو فرع از يك اصل اند، ممكن نبوده است و گويا نظر بر اين بوده است كه ميان اين دو مذهب اسلامي، هيچ گونه جهت اشتراك نه در اصول و نه فروع وجود ندارد. و شاهد مدعا، جنگ هاي فرقه اي و مذهبي است كه در طول تاريخ درشبه قاره هند و عراق و... ميان پيروان اين دو فرقه بزرگ اسلامي واقع شده است، در عصر حاظر، نيز مسلمانان، ‌ بنابر عوامل مختلف و بنابر سياست هاي استعماري وتفرقه افگنانه قدرت هاي استکباري غربي، در وادي جنگ ها وترور هاي فرقه اي گرفتار شده از آن آسيب مي بينند. از اين رو، وظيفه انديشمنداني اسلامي وسياست مداران جهان اسلام است، که با تأسي به سيره پيامبر بزرگ اسلام در ايجاد اخوت و برادري ميان مسلمانان و تمسک بر اصول مشترک اسلامي، بكوشند تار در سايه آن بتوانند به اقتدار وعظمت دست يابند.
بدين جهت وبنابر اهميت وضرورت اتحاد امت اسلام وتقريب مذاهب اسلامي در شرائط كنوني جهان اسلام است كه در سال جاري(1386) مقام معظم رهبري هرچه بيشتر بر اتحاد وانسجام ميان مسلمانان وكشورهاي اسلامي تأ كيد كرده اند.
يكي از راه هاي عملي در تحقق اتحاد وهمبستگي ميان امت اسلامي، رويكرد تقريب مذاهب اسلامي كه در حدود يك قرن قبل مورد تأكيد انديشمندان بزرگ جهان اسلام از مذاهب مختلف بوده است، وعالمان بزرگي چون مرحوم آيت الله بروجردي ، علامه شرف الدين عاملي ، مرحوم كاشف الغطا، وشيخ الازهر مصر شيخ سليم بشري شيخ شلتوت و علامه قمي در پايه ريزي آن نقش داشته اند.
در مقاله حاضر سعي برآن است كه ابتدا با تيين كليد واژه هاي تقريب واتحاد امت اسلامي، تفسير ها ورويکردهاي مختلف كه در موضوع تقريب مذاهب اسلامي وجود دارد ، مورد نقد بررسي قرار گرفته، تفسير صحيح ومورد نظر از تقريب مذاهب اسلامي وانسجام امت اسلامي ارائه شود.
1-وحدت: واژه «وحدت» در لغت به معني يگانه، اتحاد، استعمال شده است، چنانکه در معني آن گفته شده است:« الوحدة، الانفراد».[2] هم‌چنين گفته شده است: «الوحدة:الانفراد، و الواحد في الحقيقة هو الشي الذي لاجزءله البتة».[3] هم‌چنين گاه در مقابل کثرت و اختلاف نيز به کار برده شده است.اما ترکيب «وحدت امت اسلامي» در اصطلاح عبارت است از هماهنگي و سازگاري و حاکم بودن فضاي اخوت و برادري در ميان مسلمانان در سايه اشتراکات ديني، مثل اشتراک و اعتقاد به توحيد، نبوت، معاد و اصول ديگر.
2-اتحاد: واژه «اتحاد» در لغت به معني يکي ويگانه شدن آمده است، اما در اصطلاح متکلمان و فيلسوفان، معاني متعدد براي آن بيان شده است که در بعضي معاني به صورت حقيقت و در بعضي ديگر به صورت مجاز به کار رفته است. اتحاد حقيقي به دوصورت است:1)ه چيزي به چيزي ديگر تبديل شود بدون اينکه استحاله پيدا کند.2) اينکه دوچيز، يکي شود ويگانه گردد بدون اينکه چيزي به آن اضافه و يا کم شود. گفته شده است اتحاد حقيقي به اين دو صورت محال وغير قابل تحقق است.اما اتحاد به معني مجازي به سه صورت قابل تصور است1) چيزي به چيزي ديگر استحاله پيدا کند.2) دو چيز با هم ترکيب و تأليف پيدا کند.3) ميان چند چيز در اموري اشتراک وجود داشته باشد.[4]
در اينکه مراد از اصطلاح« اتحاد امت اسلامي» چيست، و چه معنايي از آن اراده مي‌شود، تفسيرهاي مختلفي بيان شده است كه در ادامه بدان اشاره خواهد شد، اما معني مورد نظر ما اتحاد اسلامي بدين معني است كه امت اسلامي با حفظ مذاهب خودشان و بر محور مشترکات ديني مثل اصل توحيد، قرآن کريم، پيامبر اسلام و سنت نبوي و... در مقابل خطرات که اصل اسلام وتمام مسلمانان را تهديد مي‌کند، اتحاد و همبستگي داشته باشند. و از اختلاف هاي مذهبي، سياسي و نژادي و زباني و... پرهيزکنند چنانكه در قرآن کريم بر وحدت کلمه و کلمه توحيد، تأکيدات زيادي وجود دارد«وَاعْتَصِمُواْ بِحَبْلِ اللّهِ جَمِيعاً وَلاَ تَفَرَّقُواْ »[5] در آيه ديگر آمده است «إِنَّ هَذِهِ أُمَّتُكُمْ أُمَّةً وَاحِدَةً وَأَنَا رَبُّكُمْ فَاعْبُدُونِ »[6] مسلمانان بايد در ابعاد مختلف سياسي، اقتصادي و اجتماعي و... باهم همکاري وسازگاري وتعامل داشته باشند. شهيد مطهري نيز در تفسير اتحاد اسلامي فرموده اند: «آنچه آن بزرگان در نظر داشته‌اند، اين بود که فرقه‌هاي اسلامي در عين اختلافاتي که در کلام و فقه و غيره با هم دارند، به واسطه مشترکات بيشتري که در ميان آنهاست، مي توانند مقابل دشمنان خطرناک اسلام، دست برادري بدهند و جبهه واحدي تشکيل دهند.»[7]
3-تقريب مذاهب اسلامي:واژه «تقريب» از باب تفعيل و از ماده«قرب» به معني نزديک و نزديکي اخذ شده است، چنانکه گفته شده است:«قرب: اصل صحيح يدل علي خلاف البعد»[8] درجايي ديگر چنين آمده است: «القرب نقيض البعد ... الاصمعي: اذا رفع الفرس يديه معا و وضعهما معا، فذالک التقريب».[9]
اصطلاح« تقريب مذاهب اسلامي» همزمان با تلاش عده اي از عالمان ديني براي اصلاح مشکلات و روابط مذاهب اسلامي و در پي تشکيل دارالتقريب مصر در حدود يكصد سال قبل مطرح شده است.[10] هدف کلي و اصلي اين دسته از عالمان ديني و مصلحان اجتماعي همان تحقق اتحاد امت اسلامي بوده است، اما براي پرهيز از برداشت‌هاي انحرافي که ممکن است در اين موضوع رخ دهد، مثل اينکه گفته اند مراد از اتحاد امت اسلامي، وحدت مذهبي است،‌به اين معني که يک مذهب بر ديگر مذاهب ترجيح داده و چيره شود، در حالي که چنين چيزي امکان ندارد، ‌لذا اصطلاح تقريب مذاهب اسلامي را به کار برده‌اند، که زمينه سوء برداشت از آن کمتر است، هرچند براي اصطلاح تقريب مذاهب اسلامي نيز تفسير هاي مختلفي ارائه شده است كه مورد نقد وبررسي قرار خواهد گرفت.
4-تفاوت تقريب و اتحاد
در عين حالي که اين دو واژه در اصطلاح مصلحان مسلمان، معناي نزديک به هم دارند، و از هدف واحدي برخوردارند که همان ايجاد همبستگي و سازگاري در ميان مسلمانان است. اما در عين حال مي توان اين تفاوت را ميان آنها قائل شد، که اصطلاح(اتحاد امت اسلامي) عام تر بوده و جنبه سياسي ـ اجتماعي و عملي دارد، اما اصطلاح (تقريب مذاهب اسلامي) بيشتر جنبه علمي و نظري داشته و بيشتر در ميان عالمان ديني مطرح بوده است، که سعي و تلاش داشته‌اند تا بر اساس مناظرات وگفتگوهايي علمي و با رعايت روش هاي علمي و اخلاقي، زمينه هرچه بيشتر آشنائي مذاهب اسلامي از اصول و فروع يکديگر را آماده نمايند و در رفع سوء تفاهمات مذهبي بکوشند.
نظرية هاي تقريب مذاهب اسلامي
چنانكه گفته شد تفسير ها ونظريات مختلفي در موضوع تقريب مذاهب اسلامي بيان شده است كه به چهار نظريه اشاره ومورد نقد وبررسي قرار خواهد گرفت.
1-نظريه‌ وحدت امت اسلامي
صاحب نظران اين نظرية قائل اند: بايد تقريب مذاهب اسلامي به وحدت امت اسلامي بيانجامد،که اين نظرية خود به دو نظرية ديگر انشعاب پيدا مي‌کند.
الف:نظرية روشنفکران مسلمان در موضوع وحدت اسلامي
عده‌اي از دانشمندان وروشنفکران اسلامي اين تفکر را دارند که بايد در ميان مسلمانان وحدت حاکم باشد، تا به اقتدار لازم دست يابند و بتوانند در مقابل قدرت هاي استعماري مقابله نمايند، وراه رسيدن به اين وحدت در ميان مسلمانان بدين صورت است که مسلمانان بايد مسائل مورد اتفاق را اخذ نمايند و مسائل اختلافي را در تمام ابعاد فقهي، اعتقادي وسياسي کنار بگذارند.[11]
نقد اول: تحقق عملي اين نظرية در عالم خارج ودر واقع امري ناممکن بوده ونمي تواند تحقق خارجي داشته باشد، زيرا وجود مذاهب متعدد اسلامي با سابقه تاريخي و با اصول و فروعات واستدلال هاي خاص و دانشمندان مشخص، که در ميان شان اختلافات فقهي واعتقادي وسياسي وجود دارد، امري واضح وغير قابل انکار است.
نقد دوم :گرفتن مسائل اختلافي مذاهب و اخذ مشترکات آنها به معني نابودي مذاهب و در نتيجه تهي کردن پيروان مذاهب اسلامي از اسلام است و در نهايت ، نظرية وحدت امت اسلامي با اين تفسير به تناقض منجر مي‌شود، چرا که قائلين به اين نظرية در صدد آن بودند که مسلمانان را در پرتو اسلام به اتحاد برسانند، در صوتي که در عمل، اخذ به مشترکات مذاهب و ترک موارد اختلافي منجر به اين مي‌شود که مسلمانان عملا از اسلام و احکام اسلامي دست بر دارند، به عنوان نمونه در مسأله(وضو) ميان مذهب شيعه وسني اختلاف است، حال بر مبناي اين نظرية چه بايدکرد؟ وضو که امر اختلافي است کنار گذاشته شود و مسلمانان نماز بدون وضو بخوانند، در حالي که نماز بدون وضو ممكن نيست ونماز حتما بايد با طهارت و وضو باشد، در حالي که طريقه وضو در مذاهب اسلامي بنابر استدلال هاي که دارند مختلف است، پس نمي‌شود به بهانه كنار نهادن موضوعات اختلافي، از آن دست برداشت. پس اين تفسير از وحدت امت اسلامي که بايد موارد اختلافي را دور انداخت و مذاهب اسلامي را براساس مشترکات آنها ادغام نمود، تفسير درستي نيست، بله مسائل اختلافي نبايد باعث به وجود آمدن کينه و نفرت و در نتيجه نفاق و اختلاف ميان مسلمانان بشود. [12]
ب:نظرية سلفي هادر موضوع وحدت اسلامي
سلفي ها که خودشان را منتسب به سلف صالح(صحابه وتابعين) مي دانند و از سابقه تاريخي بس طولاني برخوردار بوده و منتسب به امام احمد بن حنبل(م 241ق)هستند، در موضوع وحدت امت اسلامي قائل اند که راه رسيدن به وحدت در ميان مسلمانان در اين است که به سيره اعتقادي و عملي سلف صالح مراجعه شود، و نگاه شود که مسلمانان نخستين که قبل از پيدايش مذاهب به سر مي‌بردند، چه اعتقاداتي داشته‌اند و در احکام چگونه عمل مي کردند، مسلمانان در حال حاضر نيز همان گونه عمل نموده و دست از مذاهبي که با عث اختلاف مسلمانان شده اند بر دارند.[13]
نقد اول:در نقد اين مکتب و نظرية گفته شده است، اين نظريه، مسلمانان را به قهقرا فراخوانده، پيشرفت هاي علمي مسلمانان را در زمينه هاي گوناگون ناديده مي انگارد، و يک نوع تحجر گرائي را بر جوامع اسلامي حاکم مي‌کند که اين خود خطر بزرگي براي جوامع اسلامي به حساب مي آيد.
نقد دوم:در نقد ديگري مي توان گفت، خود سلف صالح كه متشكل از صحابه وتابعين از موضوعات مختلف اعتقادي وفروع فقهي با هم اختلاف داشتند، حال چگونه مي شود كه يك نظريه آنها بر ديگري ترجيح داده شود.
نقد سوم:دعوت اين مکتب به تقليد از سلف صالح، و بستن راه اجتهاد و تعلم، با تعاليم اسلامي که مسلمانان را به تفقه در دين وتعلم فراخوانده است منافات دارد.به اضافه اينکه اين مکتب مثل نظرية قبل، با بدعت دانستن مذاهب اسلامي وکنار زدن مذاهب اسلامي و بدعت دانستن اصول اسلامي و فروعاتي که در دامان مذاهب اسلامي شکل يافته است، در حقيقت اسلام را از مسلمانان گرفته، آنها را به اصول و فروعي ارجاع مي دهد که فعلا وجود خارجي ندارد مگر از طريق مذاهب اسلامي.
2-نظرية ادغام مذاهب اسلامي در مذهب واحد
قائلين به اين نظرية مي گويند، راه‌حل مفيد براي رسيدن به وحدت امت اسلامي اين است که مذاهب موجود در مذهب واحد ادغام شوند ومذهب واحدي که بر گرفته از اصول وفروعات تمام مذاهب باشد به وجود بيايد،به اين صورت که در اين مذهب واحد، اصل وفرعي از يک مذهب گرفته شود واصل وفرع ديگري از مذهب ديگر، تا بدين صورت تمام مذاهب در به وجود آمدن اين مذهب اسلامي واحد، سهيم باشند.[14]
نقد اول: اين نظرية با اشکالات و نقدهايي که در قبل گفته شد، مواجه است، به اين معني که تمام مذاهب اسلامي موجود داراي اصول وفروعات مشخصي هستند که پيروان آنها به هيچ وجه حاضر نيستند از آن اصول وفروع دست بردارند. و يا لااقل براي رسيدن به مذهب واحد اسلامي، از بعض اصول وفروعات مذهبي شان چشم پوشي کنند.
نقد دوم: اين نظرية نه تنها مشکلي را در اين موضوع حل نمي‌کند، بلکه خود باعث به وجود آمدن مذهبي در کنار مذاهب مي‌شود وبر مشکلات جامعه اسلامي مي افزايد.
3- نظريه ممتنع در تقريب مذاهب اسلامي
عده‌اي از دانشمندان مذاهب اسلامي قائل اند که با توجه به اختلافات عميقي که در مسائل اساسي ميان مذاهب اسلامي وجود دارد وفاصله زيادي در ميان مذاهب اسلامي به وجود آمده است، تقريب مذاهب اسلامي امري محال به حساب مي آيد.[15]
نقد و برسي اين نظريه:در نقد اين نظرية گفته شده است، مذاهب اسلامي که درچارچوب اصول اسلامي و با سابقه تاريخي معين و هم‌چنين اصول و فروع مشخص در حال حاضر وجود دارد،اين مذاهب در اصول اعتقادي با هم اختلافي ندارند چنانکه دانشمندان بزرگ مذاهب اسلامي بر اين نکته تاکيد دارند، که اختلاف مذاهب نه در اصول دين، بلکه در فروعات ديني است، واگر هم در بعض مسائل اساسي باهم اختلاف دارند به حدي نيست که به مرز تکفير وجدائي مطلق مذاهب اسلامي از همديگر منجر شود وتقريب مذاهب اسلامي را نا ممکن جلوه دهد. بلکه مذاهب اسلامي با حفظ موارد اختلافي بر اساس اصول مشترک و مورد توافق، مي توانند اتحاد اسلامي ايجاد کنند.
4-نظرية اتحاد امت اسلام در سايه تقريب مذاهب اسلامي
به نظر مي‌رسد اکثر دانشمندان تقريبي مذاهب اسلامي، که در راستاي تقريب مذاهب اسلامي فعاليت کرده‌اند، هدفشان تأمين اتحاد امت اسلامي بر پايه اصول مشترک ميان مسلمانان است، واينکه مسلمانان با تکيه بر اصول مشترک وحفظ مختصات مذاهب شان اما با پرهيز از مسائل اختلاف انگيز وتنش زا، زندگي مسآلمت آميز در کنار هم داشته باشند، و در سختي ها ومشکلات تحميلي از سوي دشمنان واستمار گران، کمک کننده هم باشند، چنانكه علامه شهيد مطهري در تبين اين موضوع چنين گفته اند:«مقصود از وحدت امت اسلامي چيست؟آيا مقصود اين است :از ميان مذاهب اسلامي، يكي انتخاب شود، و ساير مذاهب كنار گذاشته شود؟يا مقصود اين است كه كه مشتركات همه مذاهب گرفته شود، و مفترقات همه آنها كنار گذاشته شود، و مذهب جديدي بدين نحو اختراع شود،كه عين هيچ يك از مذاهب موجود نباشد؟يا اينكه وحدت اسلامي، به هيچ وجه، ربطي به وحدت مذاهب ندارد. و مقصود از اتحاد مسلمين، اتحاد پيروان مذاهب مختلف، در عين اختلافات مذهبي، در برابر بيگانگان است.»[16]
ويژگي هاي نظرية چهارم
1-اشتراک تمام مذاهب اسلامي در اصول وضروريات دين
صاحب نظران اين نظريه، براين عقيده اند که مسلمانان به شمول تمام پيروان مذاهب اسلامي در اصول وضروريات دين با هم اشتراک دارند.
همان گونه که شهيد مطهري در تبيين فرقه هاي فقهي وكلامي متعدد در چارچوب دين اسلام مي گويند: « مسلمين همان طور كه از نظر فقهي وآنچه مربوط به فروع دين و مسائل عملي است، مذاهب وروشهاي مختلفي پيداكرده اند و از اين جهت به فرقه هاي مختلف تقسيم شده اند: جعفري، زيدي، حنفي، شافعي، مالكي، حنبلي، وهرفرقه، فقهي مخصوص به خود دارد، از نظر مسائل اعتقادي وچيزهاي كه مربوط به ايمان واعتقاد مسلمانان است، نيز فرقه فرقه شدند وهرفرقه اي مباني واصول اعتقادي مخصوص به خود دارد. اهم مذاهب كلامي عبارت است از: شيعه، معتزله، اشاعره، مرجئه. اينجا ممكن است پرسشي پيش آيد واظهار تأسف شود كه چرا مسلمين در مسائل كلامي ومسائل فقهي اين اندازه فرقه فرقه شدند و وحدت كلامي وفقهي خود را از دست دادند؟
در پاسخ به اين سوال، شهيد مطهري به دو نکته اي مهم اشاره دارند، ايشان اولا مقدار اختلاف در قبال اشتراکات مذاهب اسلامي ومسلمانان را ناچيز مي دانند، وثانيا، قائل اند که بعض از اين اختلافات ضرورتا در هر ديني ظهور مي يابد:« اين سؤال وهم اين تأسف به جاست، اما لازم است كه به دو نكته اشاره شود: نكته اول اين است كه اختلافات مسلمين در مسائل كلامي و فقهي نه به آن اندازه است كه پايه وحدت بينش اعتقادي و روش عملي آنها را به كلي متزلزل كند، مشتركات اعتقادي و عملي آنها به اندازه اي زياد است كه متفرقات آنها كمتر مي تواند ضربه اساسي وارد كند.
نكته دوم اين است كه اختلاف فكري ونظري درهر جامعه اي با همه وحدتها واتحاد در اصول فكري، لابد منه است وتا آنجا كه مبناء و ريشه اختلافات، طرز استنباط ها باشد نه غرضها، مفيد هم هست يعني موجب تحرك وتجسس وبحث وكاوش وپيشرفت است.»[17]
بر اين اساس، همه پيروان مذاهب اسلامي در حکم مسلمان بوده واحکام اسلامي بر آنها جاري است. و امت اسلامي که در قرآن کريم از آن ياد شده است« إِنَّ هَذِهِ أُمَّتُكُمْ أُمَّةً وَاحِدَةً وَأَنَا رَبُّكُمْ فَاعْبُدُونِ»[18] وپيامبر گرامي اسلام با هجرت خود به شهر مدينه پايه گذار آن بوده است، شامل تمام مسلمانان از تمام فرق و مذاهب اسلامي است. هم چنين آيات قران کريم که مسلمانان را به وحدت و اتحاد و اخوت و الفت فراخوانده است، ناظر به تمام مسلمانان است، در نتيجه وحدت و اتحاد امت اسلامي يکي از ارکان اصلي دين اسلام به حساب آمده، همه دانشمندان اسلامي را مکلف مي کند که براي تحقق اين رکن اسلامي تلاش کنند.
2- در اين نظريه، اتحاد به معني عام آن مراد است
اتحاد امت اسلامي مورد نظر در اين نظريه، اتحادي است که دائره آن وسيع بوده، دربرگيرنده انواع اتحاد سياسي، اجتماعي وفرهنگي و...جوامع اسلامي است، چنانکه شامل اتحاد عقيدتي وفقهي که دانشمندان اسلامي با گفتگو و استدلال به آن دست يافته اند نيز مي شود. در تبيين اين نکته مي توان گفت، همان طوری که مصلحان مسلمان مثل سيد جمال الدين، محمد عبده، علامه اقبال لاهوري و ديگرانديشمندان اصلاح طلب، از حدود يک قرن ونيم قرن قبل، براي اتحاد جوامع اسلامي در مقابل استعمار گران تلاش زيادي کرده اند، بر سياست مداران وانديشمندان حال حاضر جهان اسلام نيز لازم است که بنابر مصالح سياسي و اجتماعي و ديني جوامع اسلامي، براي رسيدن به اتحادجوامع اسلامي تلاش مضاعف کنند. وچنانکه عالمان بزرگ مذاهب اسلامي، در گذشته براي تقريب مذاهب اسلامي و رسيدن به اصول اعتقادي و احکام عملي مشترک از طريق مناظره وگفتگوي علمي تلاش کرده اند وگاه در اين عرصه مؤفقيت هاي را نيز به دست آورده اند، بر دانشمندان عصر حاضر نيز لازم است که در راستاي رسيدن به نقاط مشترک عقيدتي و فقهي، از طريق بحث هاي علمي و استدلالي تلاش کنند.
3. تفسير صحيح از اتحاد مورد نظر
از خصوصيات ديگر اين نظريه مي توان به اين نکته اشاره کرد،که صاحب نظران گذشته وحال اين نظريه بر اين نکته تأکيد دارند که تلاش هاي آنها در راه اتحاد جوامع اسلامي در سايه تقريب مذاهب اسلامي، نه به معني شيعه کردن اهل سنت و يا سني کردن شيعيان است وهم چنين نه در پي آن است که مذهب سومي را با اخذ به مشترکات مذاهب اسلامي و دور ريختن موارد اختلافي به وجود بياورند، بلکه سعي و تلاش اين انديشمندان بر اين بوده است که تا در سايه اصول مشترک اسلامي، اتحاد وسازگاري ميان مسلمانان ايجاد کنند، و در موارد اختلافي، با گفتگوي عالمانه و استدلالي به نقاط مشترک دست يابند، و اگر هم در مسائل اختلافي به نقطه مشترک دست نيافتند، با پذيرش وصحه گذاشتن بر موضوعات اختلافي، اعتقادات و باورهاي هريک از مذاهب اسلامي را محترم شمرده، با سعه صدر نسبت به اين مسائل بنگرند و از ايجاد اختلاف و نفاق وآشفتگي در جوامع اسلامي پرهيز کنند. چنانکه دراين زمينه گفته شده است:«دعوت تقريب درسالهاي اول با علائم پرسش بسيار روبرو بود، عده اي که تصور مي کردند تنها راه همبستگي، شيعه شدن سني و يا سني شدن شيعه است، مي گفتند که دارالتقريب مي خواهد دنياي تسنن را شيعه کند... در مقابل عده‌اي مي گفتند دارالتقريب براي کشاندن شيعه به اهل‌سنت است و بعضي هم فکر مي کردند که تقريب درهم آميخته اي است از عقايد شيعه و سني است و برخي هم پارا فراتر نهاده وگفتند تقريب براي الغاء هر دو مذهب است، غافل از اينکه کلمه«تقريب‌» به معني « نزديک کردن» مستلزم وجود طرفين است و مقصود نزديک کردن شيعه و سني با حفظ کيان طرفين مي باشد.واگر منظور آميختن مذاهب بود«توحيد المذاهب» مي شد و اگر هردو کنار گذاشته مي شدند«تبعيد المذاهب» مي گشت نه«تقريب المذاهب». [19] در نهايت در تفسير صحيح از اصطلاح تقريب مذاهب اسلامي مي توان گفت: تقريب مذاهب اسلامي عبارت است از اينکه تمام پيروان مذاهب اسلامي به خصوص عالمان ديني با حفظ مذاهب شان، و براساس گفتگوهاي علمي به جهت تبيين مشترکات ديني و رفع سوء برداشت هاي مذهبي، هرچه بيشتر زمينه اتحاد وانسجام امت اسلامي را فراهم نمايند.
شيوه ها و راهکارهاي تقريب مذاهب اسلامي
دانشمندان مسلماني که داراي رويکرد تقريب مذاهب اسلامي هستند،گرچه در اصل ضرورت تقريب مذاهب اسلامي اتفاق نظر دارند، اما در روش ها و راهکارهاي که براي رسيدن به اين هدف انتخاب کرده اند،گاه متفاوت عمل کردند،که در ذيل بررسي مي‌شود:
1-تفسير و شناخت صحيح از مذاهب اسلامي
به گمان اکثريت دانشمندان اسلامي، يکي از مسائلي که همواره باعث تشتت واختلاف وبدبيني در ميان پيروان مذاهب اسلامي شده است، مسأله عدم شناخت درست و مطابق با واقع، انديشمندان وپيروان مذاهب اسلامي از مذهب رقيب بوده است.
در تبيين اين مسأله گفته شده است، علت اصلي اين مسأله در اين بوده است که دانشمندان مذاهب اسلامي براي شناخت مذهب اسلامي رقيب خود، به جاي اينکه به کتاب ها ومستندات خود آن مذهب مراجعه کنند، شناخت شان به واسطه کتاب ها و مستنداتي بوده است که ديگران در باره آن مکتب و مذهب نوشته اند و در اين کتاب ها، اصول وفروعات آن مذهب به‌خوبي و به درستي منعکس نشده است، بلکه بالاتر از آن، نسبت هايي به آن مکتب و مذهب داده شده است که گاه پيروان آن مذهب خود، از آن نسبت ها بي خبر اند. واين مطلب، به نوبه خود، باعث نگاه هايي بدبينانه وتکفير آميز در ميان پيروان مذاهب اسلامي شده است.در مقابل اين روش نا صحيح، تلاش دانشمندان تقريب مذاهب اسلامي بر اين بوده است که اين روش نادرست در شناخت مذاهب اسلامي را به روش صحيح و سالم تغيير دهند، ودر اين موضوع در دو جهت فعاليت داشته‌اند، دريک طرف کوشيده اند که شناخت شان از مذاهب اسلامي رقيب، بر پايه مستندات و منابع معتبر آن مذاهب باشد، وديگران را نيز به اين روش توصيه کرده‌اند، وهم اينکه دانشمندان تقريب مذاهب اسلامي براي تبيين درست وصحيح از مذهب خود و هم‌چنين تفسير درست از اصول و فروع آن، تلاش‌هاي زيادي کرده اند، چنانکه در مقام پاسخ به شبهات مطرح شده در مورد مذهب شان، روشنگري هايي عالمانه داشته‌اند و در اين زمينه کتاب هاي زيادي نوشته اند.[20] اين موضوع خود در شناخت درست مذاهب اسلامي مؤثر بوده است و يقينا شناخت دقيق وکافي از اصول وفروع مذاهب اسلامي، در رفع و دفع بسياري از سؤتفاهم ها و اختلافات درون مذهبي مؤثر خواهد بود.
در نقد وبررسي اين راهکار مي توان گفت، تقريبا تمام دانشمندان تقريبي بر مفيد بودن اين راهکار و شيوه تقريي تاکيد داشته‌اند، و هم‌چنين تعدادي زيادي از آنها از اين راهکار استفاده کرده اند.
2-اعتدال مذهبي وپرهيز از اعمال وگفتار تحريک آميز
يکي ديگر از روش هاي که دانشمندان تقريب براي مؤفقيت تقريب مذاهب اسلامي پيشنهاد کرده‌‌ اند، روش اعتدال مذهبي است،چون هر مذهب وآييني ممکن است در طول زمان به افراط هاي و تفريط هايي دچار شود، و پيروان آن مذهب، خود اصول و فروعي را به مذهب ودين اضافه کتتد و تفسيرهايي سخت گيرانه اي از اصول و فروع مذهبي و ديني شان داشته باشند، که براساس آن، هرکسي ديگري که در چارچوب تفسير مذهبي و ديني آنها تطبيق نکنند، خارج از دين ودين داري به حساب آيند، چنانکه در دين اسلام، در سالهاي آغازين آن، دسته اي به نام«خوارج» به چنين سرنوشتي گرفتار شدند. واين افراط وتفريط هاي مذهبي وديني، يکي از عوامل مهم، در تفرقه وتشتت مسلمانان بوده است و براساس آن فتوا هاي تکفير آميز مذهبي صادر شده است. از اين رو، علماي تقريبي، همواره سعي و تلاش شان بر اين بوده است که مذهب و مکتب شان از اين افراط وتفريط ها به دور باشد. در ميان دانشمندان شيعي نيز، افراد زيادي بودند و هستند که همواره بر پرهيز از اعمال وگفتاري که باعث تحريک وبدبيني سائر مذاهب اسلامي‌شود، تأکيد داشته‌اند.
3-رويكرد منفي و سكوت نسبت به بعض مسائل اختلافي
عده‌اي از دانشمندان تقريبي، رويكرد مناسب و مفيد در زمينه تقريب مذاهب اسلامي را رويكرد منفي و سكوت و عدم وارد شدن در بعض مسائل اختلافي ميان مذاهب اسلامي دانسته‌اند، قائلين به اين رويكرد در مرحله نختس در تلاش اند، تا از مسائل وامور اختلافي ميان مذاهب اسلامي تفسير خاصي ارائه دهند تا از اين طريق بتوانند اختلافات ميان مذاهب اسلامي را به حد اقل برسانند چنانكه در موضوع رهبري جامعه اسلامي بعد از پيامبر گرامي اسلامصلي‌الله‌عليه‌وآله صاحب نظر تقريبي اي چنين گفته اند: « واقعيت اين است كه مذاهب در اصول مشترك اند. اصول عبارت است از اركاني كه ايمان واعتقادبه آنها ملاك مسلمان بودن است، واگر كسي همه آنها يا يكي از آنها را‌ انكار كند ديگر مسلمان نيست، مثل شيعه وسني كه در مصداق خليفه اختلاف دارند ولي در اين كه اسلام خلافت و سياست دارد و رسول اكرم، هم پيامبر بوده و هم رئيس سياسي مسلمانان، اختلاف ندارند».[21] چنانكه دانشمند ديگر تقريبي، قائل به تفكيك موضوع خلافت سياسي و امامت ديني است، ومي گويد، ائمه شيعه عليهم السلام، مرجعيت ديني و علمي را همواره داشته‌اند و اهل‌سنت نيز اين موضوع را قبول دارند، اما موضوع خلافت جامعه اسلامي، بنابر مصالحي به ديگران منتقل شده اند و ائمه نيز آن را پذيرفته بودند و با آنها همكاري داشته‌اند، بنابر اين در اين موضوع اختلاف عميقي ميان مذاهب اسلامي وجود ندارد.[22]
درمرحله دوم، دانشمندان طرفدار اين رويكرد قائل اند، كه بر فرض قبول اختلاف در موضوع خلافت امت اسلامي، بايد نسبت به اين مسأله، رويكرد منفي وسكوت پيشه نمود، چرا كه امر خلافت جامعه اسلامي نخستين، در حال حاضر منتفي است و فائده براي بحث روي اين موضوع مترتب نيست.[23]
4-رويكرد مناظره علمي براي رسيدن به تقريب مذاهب اسلامي
روش چهارمي كه براي تقريب مذاهب اسلامي، استفاده شده است، رويكرد مناظرات علمي و گفتگو ميان علماي مذاهب اسلامي در موضوعا ت اختلافي است. دانشمندان داراي اين رويکرد تاكيد دارند، براي رسيدن به تقريب مذاهب اسلامي پايدار و اتحاد امت اسلامي كه بر پايه هاي استوار بنا شده باشد، بهترين روش، رويکردگفتگوي علمي ميان دانشمندان مذاهب اسلامي است، و ثمره اين مناظرات علمي يا كشف حقيقت و رسيدن به تفاهم در مسائل اختلافي است و يا حداقل درك صحيح علماي مذاهب اسلامي از مواضع ومستندات مذاهب طرف مقابل است، و در هر دو صورت، هدف تقريب تأمين شده است.وطرفداران اين رويكرد، تأكيد دارند كه سكوت و پرده پوشي نسبت به مسائل اختلافي ميان مذاهب اسلامي، درمان و راه‌حل منطقي براي اختلافات موجود نيست. چنانكه در تبيين اين رويکرد و روش تقريبي ‌شرف‌الدين گفته شده است: « شرف الدين از مناديان«اتحاد اسلامي» بود، لكن نه به صورت منفي آن، يعني دعوت به فراموش كردن گذشته، و چشمپوشي از هرچه اتفاق افتاده است... زيرا كه سكوت و پرده پوشي نسبت به آن مسائل، ريشه هاي روحي آنها را از دل و جان مردم بر نمي كند، بلكه اين ريشه ها باقي مي ماند، و درفرصت مناسب به صورتي انفجار آميز بروز مي كند. نظرشرف الدين اين بود كه بسياري از اختلافات شيعه وسني پايه درستي ندارد، بلكه سرچشمه آنها، دروغها و اتهامها و تبليغاتي است كه در شرايط زماني خاص مطر ح شده است و قدرت هاي سياسي گذشته، آنها را اشاعه داده اند.»[24]
نقد و بررسي رويكردها و روش‌هاي تقريب
رويکرد اول و دوم، مورد اتفاق اكثر دانشمندان تقريب است، اما در مورد رويکرد سوم و چهارم، نظريات دانشمندان تقريب متفاوت است، به گونه اي كه عده‌اي از دانشمندان تقريبي طرفدار رويکرد سکوت، فعاليت هايي تقريبي دانشمندان رويکرد چهارم ومناظره‌اي را، نه تنها فعاليت هايي در راستاي تقريب مذاهب اسلامي ارزيابي كرده اند، بلكه فعاليت هاي آنها را ضد تقريبي دانسته‌اند، به عنوان نمونه گفته شده است كه روش و گفتار و نظريات علامه شرف در كتاب (المراجعات) نه در راستاي تقريب، بلكه در راستاي دعوت پيروان ديگر مذاهب به سوي مذهب شيعه بوده است كه از آن تعبير به شيعه گري کرده‌اند.[25] اما در مقابل چنانكه بيان شد، دسته ديگر از دانشمندان شيعي و تقريبي، روش سوم ورويکرد سكوت در مسائل اختلافي را، روش مناسب در بحث تقريب نداسته اند واين رويكرد را مورد نقد قرار داده اند ودر مقابل بر رويكرد بحث وگفتگو تاكيد کرده اند.[26]
در ارزيابي نهائي از رويكرد هاي كه بيان شد، مي توان گفت، اولا: رويكرد سوم وچهارم به خصوص رويكرد سوم، به صورت مطلق مطر ح نشده است، به اين معني كه حتي طرفداران روش سكوت ورويكرد منفي نسبت به موارد اختلافي ميان مذاهب اسلامي، در تمام موارد و مسائل اين روش را قائل نيستند بلكه در مسائل به خصوصي اين رويكرد را مفيد ومناسب مي دانند. در نتيجه مي توان ميان اين رويكرد ها توازن بر قرار کرد وقائل شد كه با توجه موضوع مورد اختلافي ممكن است يكي از اين روش ها، تأثير بهتر وبيشتر در تقريب داشته باشند. ثانيا، با توجه به نكته كه بيان شد، نمي توان ترجيح قطعي ميان اين رويكرد ها قائل شد، بلكه استفاده از يكي از اين روش ها بستگي به موضوع مورد اختلاف وديگر شرايط زماني ومكاني وطرف گفتگو و...دارد. لذا تمام روش هاي مذكور به نوبه خود و به سهم خود، با استفاده درست وصحيح از آنها مي تواند در بحث تقريب وانسجام اسلامي مفيد و تأثير گذار باشند.

محمد اسحاق ذاکري
پی نوشتها


________________________________________
[1] . آل عمران، آيه 103.
[2] . لسان العرب، ج15، ص232.
[3] . مفردات الفاظ القرآن، ص 857.
[4] . محمد علي تهانوي، موسوعة، ج1، ص 91.
[5] . آل عمران،آيه 103.
[6] . انبياء، آيه 92.
[7] .همان.
[8] . ابن فارس، معجم المقاييس اللغة، ج5، ص80.
[9] . لسان العرب،‌ج11،ص 82و85.
[10] . دارالتقريب مذاهب اسلامي در مصر به همت علامه محمد تقي قمي و جمعي از علماي الازهر در سال1947ميلادي شکل يافت.
[11] . محمد واعظ زاده خراساني، نداي وحدت،ص183.
[12] .همان،ص184.
[13] .همان.
[14]. عبد الكريم بي آزار شيرازي، همبستگي مذاهب اسلامي،ص56.
[15] . همان ،ص57.
[16] . علامه شيهد مرتضي مطهري، « الغدير و وحدت اسلامي»در: يادنامه علامه اميني ،چاپ سوم،ص231.
[17] . علامه شهيد مرتضي مطهري، مجموعه آثار، ج3ص63-64.
[18] . انبياء،آيه 92.
[19] . عبدالکريم بي آزار شيرازي، همبستگي مذاهب اسلامي، مقدمه، ص14.
[20] -رک: علامه شرف الدين، المراجعات وكتاب هاي ديگر ايشان.
[21] . مصاحبه جناب واعظ زاده خراساني در: هفت آسمان، شماه 9و10، ،ص 13.
[22] . همان ، با استناد از مقاله علامه سمناني در رسالة الاسلام.
[23] .همان،ص 19.
[24] -علامه‌عبد الحسين شرف‌الدين، ،ترجمه علي دواني، نص واجتهاد،مقدمه،ص 62.
[25] . مصاحبه آقاي واعظ زاده خراساني در:هفت آسمان،شماره 9و10، ،ص 43.
[26] . محمد رضا حكيمي، شرف‌الدين،ص201.

 

نویسنده:محمد اسحاق ذاكري


چاپ   ایمیل