آیین حکومت داری ازدیدگاه علی (ع)

(مدت زمان لازم جهت مطالعه: 34 - 67 دقیقه)

مقدمه
روی الدیلمی عن عمار و ابی ایوب عن النبی صلی الله علیه و آله انه قال: «یا عمار ان رایت علیا قد سلك و ادیا و سلك الناس وادیا غیره، فاسلك مع علی ودع الناس. انه لن یدلك علی ردی و لن یخرجك من الهدی ». (1)

دیلمی از عمار بن یا سروابی ایوب انصاری روایت كرده است كه رسول خدای صلی اله علیه و آله چنین فرمود:

«ای عمار اگر دیدی كه علی از راهی رفت و همه مردم از راه دیگر تو با علی برو و سایر مردم را رها كن. یقین بدان علی هرگز ترا به راه هلاكت نمی برد و از شاهراه رستگاری خارج نمی سازد».

این مقاله شامل مطالب ذیل است:

سیاست در عرف استعمار - تفرقه و نفاق نخستین جمهوری اسلامی - خلیفة الله وظایف مقام خلافت - حكومت عدل و مساوات - روش رهبری - اداره جهان اسلام - تقسیمات كشور - امور مالی - پلیس - امور دفتری - دستگاه دادگستری - ارتش - خطبه های سیاسی - تغییر مركز خلافت - آموزش كارمندان دولت - فرمان مالك اشتر - اصالت این فرمان - ختم مقال

شرح آراء سیاسی و برنامه های اداری و روش كشورداری امیرالمؤمنین علی بن ابی طالب (ع)، هدفها و مقاصد او از قبول زمامداری و روابط سیاسی و بازرگانی و فرهنگی دولت او با سایر دولتها و ملل عالم و نیز بحث و اظهارنظر در علل عصیان ناكثین و مارقین و قاسطین كه منجر به جنگهای داخلی و مهاجرت امام علی (ع) از مدینه به عراق و شهادت وی در كوفه و انتقال قدرت به معاویه... گردید در یك كتاب یا یك مقاله نمی گنجد و به قول مولوی:

گر بریزی بحر را در كوزه ای

چند گنجد قسمت یك روزه ای

مع ذلك اشارت بنیاد محترم نهج البلاغه را مغتنم شمرده مقاله حاضر را تقدیم می دارد، باین امید كه فتح بابی شود و رمز آشنایان كلمات امیرمؤمنان نارسایی سخن این ضعیف را جبران فرمایند و در شرح روش كشورداری و ویژگیهای سیاست روحانی آن حضرت كه محور تقوی و عدالت در جهان و اساس و محرك تداوم سازندگی و انقلاب در اسلام است كتب و مقالاتی بزبان فارسی مرقوم دارند.

سیاست در عرف استعمار
از قرن پانزدهم میلادی كه آسیا و افریقا میدان تاخت و تاز استعمارگران حادثه جوی غربی شد، علاوه بر بدعتها و رسوم نوظهور در شؤون مختلف زندگی، واژه ها و اصطلاحات تازه یی نیز در بین مردم این كشورها رواج پیدا كرد كه یكی از آنها كلمه «سیاست » است. این كلمه در احادیث و متون قدیم عربی به معنی فرماندهی و اداره و امر و نهی و تربیت به كار می رفت ولی در عصر استعمار و بر اثر رفتار ریاكارانه غربی ها با ملل شرق بخصوص عربها و ایرانیها اكنون غالبا در معنی نفاق و دورویی و فریب استعمال می شود.

درست از سال 1498 كه دریانورد پرتغالی «واسكودو گاما» دماغه «امیدنیك » را در جنوب افریقا دور زد و راه دریائی اروپا را به هند كشف كرد و در بندر هوگلی (نزدیك كلكته) فرود آمد پای استعمار غربی هم به آسیا و افریقا باز شد. ابتدا پرتغالیها، اسپانیائیها و هلندیها، سپس انگلیسی ها، فرانسوی ها، روسها، آلمانی ها، ایتالیائیها و بلژیكی ها و... و سرانجام امریكائیها با بكار بردن تمام روش های استعماری نوین و سرانجام با نیروهای نظامی به آسیا و آفریقا پا گذاشته و شروع به جذب ثروتهای طبیعی و معدنی و تاسیس كمپانیهای یك ملیتی و چند ملیتی و در دست گرفتن بازارهای محلی و احداث خطوط مخابراتی و استراتژیكی زمینی و دریایی كردند. اما از همه خطرناكتر استعمار فكری بود. آنها نه تنها دولتمردان و سرداران و زمینداران و رؤسای عشایر و بازرگانان را مرعوب یا مجذوب كرده و دولتهای شرق را پایگاهی برای سلطه هر چه بیشتر خود در می آوردند بلكه بر مقدسات و فرهنگ اصیل این ملتها نیز هجوم برده و با نیرنگهای دقیق جوانان را به سوی كشور و ملت خود كشاندند و طبقه تحصیل كرده در مدارس جدید را به فرنگی مآبی سوق دادند تا جائی كه این طبقه بر اثر خالی شدن از فرهنگ درونی خود به تحقیر دین و شعائر ملی و اخلاق و فرهنگی كشور خویش برخاسته و رسوم و سنن قدیم را كه مانع خودباختگی و خودفراموشی بودند و سد محكمی را در برابر استعمار تشكیل می دادند تخطئه كرده و از اصل و بن بر می انداختند.

برنامه های استعمار، كهنه و نو، در آسیا و آفریقا، در كشورهای اسلامی و غیراسلامی، اگرچه در وسایل و ابزار و مقدمات اختلاف داشتند ولی همه آنها یك هدف را دنبال می نمودند: تفرقه و نفاق در بین ملل شرق بخصوص كشورهای اسلامی و به دنبال آن از بین بردن ریشه های مذهبی و حاكم كردن فرهنگ غربی و گشودن راه ستم و غارتگری.

این ماجرای تلخ و این جریان انحرافی از همان سالهای اول نشر اسلام آغاز شد. به همین جهت می بینیم كه امام علی (ع) كه نمونه عینی یك سیاستمدار بزرگ و درستكار است در خطبه ها و نامه های گرامیشان این جریان را معرفی و سردمداران آن را با شدیدترین عبارات مورد حمله قرار داده و آنها را منافق و حزب شیطان می خواند، ایشان در خطبه ای می فرمایند:

اینان هم خود گمراهند و هم دیگران را گمراه می كنند. خود خطاكارند و دیگران را نیز به راه خطا می برند. به رنگهای مختلف در می آیند و برای فریب، شیوه های بسیار بكار می گیرند. به هر وسیله در پی شما هستند و در هر كمین گاه در انتظار شما نشسته اند. دلهایشان بیمار است اما چهره هائی شسته و پاكیزه دارند. به آهستگی گام بر می دارند اما آرام آرام مثل مرض در تن شما می خزند. وصفشان به دوا و حرفشان به شفا می ماند اما كارشان درد بی درمانست. به آسایش دیگران حسد می برند و بند بلا را محكم می كنند و رشته امید را می گسلند. در هر راهی افتاده ای و بسوی هر دلی شفیعی و برای هر غصه ای اشكی آماده دارند. در میان خود به یكدیگر ثنا و ستایش وام می دهند و انتظار معامله به مثل و پاداش دارند. در سئوال اصرار می ورزند و ملامت كسان را بر سر جمع به رخ ایشان می كشند و در صدور حكم اسراف می ورزند. در برابر هر حقی باطلی و برای هر زنده ای كشته ای و برای هر دری كلیدی و برای هر شبی چراغی آماده كرده اند. نومیدی را به آزمندی پیوند می دهند تا بازارهای خود را دایر بدارند و كالاهای پرزرق و برق خود را رواج دهند. باطل را در لباس حق بر زبان می آورند و ناسره را بشكل سره باز می نمایند و راه را آسان می نمایند اما گذرگاههای تنگ را پرپیچ و خم می سازند. پس ایشان یاران ابلیس و زبانه آتشند. آنان حزب شیطانند و حزب شیطان بی گمان زیانكار خواهند بود. (2)

این بینش زنده حضرت علی (ع) است كه در آن زمان در مورد سیاستمداران غیرخدایی بیان داشته و اكنون كه استعمار با تمام چهره های نو و پیشرفته علمی به قید آمده، می بینیم بیان حال دولتمردان ظالم ستمگر جهان امروز است.

یك نگاه اجمالی به رهنمودهای سیاسی ماكیاولی در كتاب «امیر» یا خاطرات تالیران فرانسوی و مترنیخ اتریشی و پالمرستون و گلادستون و كرزن و دیسرائیلی و چرچیل نخست وزیر انگلستان و سایر سردمداران سیاست غرب در قرون اخیر روشن می سازد كه همه آنها در لزوم فدا كردن وسیله در راه هدف، و عدم اعتقاد به مبداء ثابت، و بی اعتنائی به مشروعیت مبادی و مقدمات اهداف سیاسی متفقند، و سیاست آنها چه در رژیم های سرمایه داری و چه در رژیمهای سوسیالیستی، مذهبی و غیرمذهبی (سكولاریسم)، هرگز براساس معنویت و اخلاق استوار نبوده است; و این همان راه بدفرجامی است كه در صدر اسلام بدست منافقان و بانیان مسجد ضرار و نویسندگان صحیفه مشؤومه و عمروعاص ها و معاویه ها و زیادها... و ناكثین و مارقین و قاسطین اجرا می شد و متاسفانه تاریخ اسلام بجز دوره ای كوتاه دستخوش فتنه انگیزی این نابكاران بوده و رژیم های سلطنتی و موروثی و سرمایه داری همه از دستاوردهای همین شدادتها و انحرافات بوده است.

بعد از حكومت خلفای راشدین، بر اثر درخواست شدید و هجوم مردم، حضرت علی (ع) خلافت و حكومت مسلمانان را بدست گرفت، نهج البلاغه داستان را چنین شرح می دهد:

«فما راعنی الا والناس كعرف الضبع الی، ینثالون علی من كل جانب...». (3)

انبوه مردم رنجیده به یكباره چون یال كفتار از هر سوی به خانه ام ریختند.

«... فاقبلتم الی اقبال العوذ المطافیل علی اولادها تقولون: البیعة! البیعة!». (4)

بسوی من روی آوردید مانند ماده شتران كره دار كه بسوی بچه های خود شتاب گیرند و همه می گفتند: بیعت. بیعت.

«... ثم تداككتم علی تداك الابل الهیم علی حیاضها یوم وردها، حتی انقطعت النعل وسقط الرداء». (5)

مانند شتران تشنه كه در كنار آبشخورهای خود روزی كه نوبت آب خوردن آنهاست ازدحام می كنند و یكدیگر را تنه می زنند، دور مرا گرفتند و به قدری فشار آوردند كه بند كفش پاره شد و رداء از دوشم بیفتاد.

علی (ع)، علاوه بر آنكه طبق نصوص متواتره از سوی پیامبر به جانشینی برگزیده شده بود، رای قاطبه صحابه را نیز همراه داشت علامه فقیه شیخ محمد اقبال لاهوری درین باره گوید:

«علی (ع) نمونه كامل مقام ولایت و خلیفة اللهی و جامع دو نیروی علمی و عملی بود و نفس عاقله او بر ملك ظاهر و باطن هر دو پادشاهی می كرد» (6)

به عبارت درست تر، امام علی (ع) مقام خلافت را به امر خدا و رسول پذیرفت وگرنه شاهباز همتش از آن بلندپروازتر بود كه خود را در عرض سایر صحابه قرار دهد یا نعوذبالله مانند ایشان شرف قربت و قرابت و صحبت با خالق را با شائبه جاه طلبی آلوده سازد. در خطبه «شقشقیه » می فرماید:

«فیالله وللشوری: متی اعترض الریب فی مع الاول منهم حتی صرت اقرن الی هذه النظائر؟».

پناه می برم به خدا ازین شوری (كه به وصیت عمر تشكیل شده بود و امام (ع) با طلحه و زبیر و سعد و عبدالرحمن و عثمان در آن شركت فرمود) چه كس گمان می كرد كه من همطراز نخستین ایشان (ابوبكر) باشم كه حالا با این گونه اشخاص همردیف شوم؟

وظایف مقام خلافت
حضرت علی (ع) در تمامی دوره بیست و پنج ساله زمامداری خلفای قبل، با اینكه یقین داشت ازیشان برای زمامداری شایسته تر است اما برای پیشرفت اسلام و بهبود وضع مسلمانان از همكاری فكری و ارائه پیشنهادهای مفید و مشاوره مضایقه نمی فرمود. خلفا مقام سیاسی و روحانی را در خود جمع داشتند و رئیس دولت و كشور و بالاترین مقام نظامی بشمار می آمدند. در دوران سی ساله خلفای راشدین مقامی بنام وزارت وجود نداشت ولی پیوسته جمعی از مهاجرین و انصار بخصوص جنگجویان بدر و عشره بشره خلیفه را در گرفتن تصمیم های مهم كمك می كردند و در حقیقت اعضای شورای رهبری حكومت اسلامی بودند. بعض این مشاوران وظائف خاص را به عهده می گرفتند چنانكه علی علیه السلام در عهد ابوبكر سرپرستی اسیران جنگی و اداره روابط عمومی و مراسلات را پذیرفته بود و عمر عامل صدقات و اجرائیات بود.

بعض صحابه امور فرماندهی و تجهیز دسته های ارتش و بعض دیگر سرپرستی غنائم جنگی را به عهده داشتند و عده ای هم عامل خراج و قاضی و استاندار و فرماندار... می شدند. مقر خلافت تا وقتی امام (ع) به كوفه رفت در مدینه بود و از آن پس مدینه اهمیت سیاسی خود را از دست داد. دفتر كار امیر مؤمنان و محل ملاقات ها و مشاورات و رسیدگی به حسابها ابتدا مسجد مدینه و بعد مسجد كوفه بود، در آنجا با مردم نماز می گزارد و بدون هیچ گارد یا پاسداری در دسترس همه مراجعه كنندگان بود و با اینكه دو خلیفه قبل از او را كشته بودند و او در یك شهر غریب و بین المللی بسر می برد همیشه تنها حركت می كرد.

حكومت عدل و مساوات
سیاست اسلامی در عهد خلافت حضرت علی (ع) این بود كه تعصبات قبیله یی و نژادی ذوب شود و بدون توجه به میهن و رنگ و زبان مسلمانان، یك ملت و امت هم كیش و متحدالهدف و هم زبان بوجود آید. (چنانكه با وضع قواعد نحو، زبان عربی را از فساد حفظ فرمود و آنرا برای اینكه زبان مشترك مسلمانان شود آماده نمود) این وحدت و برابری حتی غیرمسلمانان را كه به قوانین و رژیم حكومت اسلامی گردن نهاده بودند شامل می شد و فی المثل در دادگاه قضا بین یك مسلمان و یك ذمی برابری كامل وجود داشت.

در عهد سه خلیفه پیش به قومیت عربی توجه خاص مبذول می شد و بین عرب و موالی فرق می گذاشتند. مثلا عمر توصیه می كرد عربها در بلاد مفتوحه خصوصیات نژادی خود را حفظ كنند و با غیرعرب نیامیزند. وی دستور داد در شبه جزیره عربستان غیر از عربهای مسلمان كسی باقی نماند تا افكار تازه در بین عربها پیدا نشود، به خواندن و نوشتن و كسب علم (حتی علوم اسلامی) و حفظ و جمع حدیث و تفسیر قرآن مایل نبود و برای حفظ وحدت و اصالت قومیت عرب حتی نمی خواست دامنه فتوحات گسترده شود. به موجب روایات اهل سنت، عمر در تقسیم عطا بین مجاهدین بدر با سایر مجاهدین فرق می گذاشت و سهم قرشی را بیش از غیر قرشی می داد. همچنین مسلمانان عرب را بر مسلمان غیرعرب در غنیمت برتر می شمرد، و بدینطریق اساس آریستوكراسی عربی را علی رغم زهد و تقوای شخصی بنیان نهاد. حتی او اجازه نمی داد عامه مردم با زنان قریش و غیرعربها با عربها ازدواج كنند. حتی به روایت ابن قتیبه در عیون الاخبار اگر یك عرب به پول محتاج بود و همسایه نبطی (قومی از عرب ساكن شام) داشت می توانست او را به غلامی بفروشد. (7)

نمونه دیگر از احیای آریستوكراسی جاهلی در عهد عمر روایت ذیل است:

«عباده بن الصامت » صحابی در بیت المقدس یك مرد نبطی را آنچنان زد كه از پای در آمد. عمر آن وقت در بیت المقدس بود. خواست او را قصاص كند. عباده گفت: آیا تو برادر خود را در قصاص یك نبطی می كشی؟. خلیفه وقتی این سخن را شنید از كشتن عباده صرفنظر كرد. (8)

در عهد عثمان نیز احیای روح آریستوكراسی ادامه داشت. بخصوص مروان بن حكم مشاور او و معاویة بن ابی سفیان استاندار شام در تقویت عنصر عربی (خاصه اموی) و متمركز نمودن ثروت و قدرت در بین رجال بنی امیه و تصاحب اراضی مزروعی و دادن تیول به اعوان و اتباع خویش و تضعیف فكر مساوات اسلامی، وقلع و قمع آن دسته از صحابه كه روش فئودالیزم و كنز سرمایه را مخالف اسلام می دانستند... از هیچ اقدامی فروگذار نكردند.

ولی امیرالمؤمنین علی بن ابی طالب (ع) پیشوای آن دسته از صحابه بود كه رعایت حال طبقه نادار و كارگر و كشاورز را وظیفه اول خلیفه مسلمانان می دانستند. پیوسته مانند نادارترین افراد غذا می خورد و لباس می پوشید. بهای پیراهنش هنگام خلافت از سه درهم نمی گذشت. جمع اموال او بعد از مرگ هفتصد درهم بود (روایت احمدبن حنبل) در تمام ایام خلافت فرقی بین ضعیف و قوی و عربی و عجمی و ذمی و مسلمان در برابر شرع و قانون قائل نمی شد. ماموران دولت در درجه اول موظف به برقراری عدل و رفع تبعیض و سلطه زورمندان بودند. از غنائم جنگی و درآمدهای گوناگون هرگز چیزی در بیت المال جمع نمی شد و در هر استان و شهرستان فورا به مصارف معینه می رسید. كنزالمعال این روایت را از احمدبن حنبل و حافظ ابونعیم آورده است:

«ان علیا كان یكنس بیت المال ثم یصلی فیه رجاء ان یشهد له یوم القیامة انه لم یحبس فیه المال عن المسلمین ». (9)

علی (ع) را رسم چنین بود كه خود زمین بیت المال را جارو می كرد و سپس در آن نماز می گزارد. باشد كه روز رستاخیز گواهی دهد كه ذره ای از اموال مسلمانان را در آن محبوس نداشته است.

همه مردان سالم بدون رعایت شرط سنی در عهد خلفا سرباز اسلام بودند و از غنائم جنگی سهم می بردند. بعدها معاش جنگاوران بصورت حقوق ثابت در آمد. همه افراد ملت به نسبت خدمتی كه انجام می دادند و بقدر كفاف حقوق می گرفتند (حتی اهل ذمه) خلیفه هم بقدر احتیاج از بیت المال عطا می گرفت و هیچ امتیازی ازین بابت بر سایر مسلمانان نداشت و برای مقام خود هیچ اضافه و مزیتی دریافت نمی كرد.

اراضی مفتوح العنوة به دولت اسلامی تعلق داشت و تقسیم نمی گشت، فقط در عهد عثمان عاملان او چون مروان و معاویه در آنها دست درازی و تصرفات ناروا كردند و آنها را بعضی فروخته و بعضی را به تیول واگذار نمودند.

وقتی حضرت علی (ع) به خلافت پرداخت عاملان خطا كار عثمان را عزل كرد و عوائد و حقوقهای گزاف غیرمستحقان را قطع نمود كه موجب طغیان طلحه و زبیر و مروان و معاویه... گردید. بعضی به او توصیه كردند برای استحكام پایه های قدرت خود كمی با آنها سازش كاری كند ولی او روی احكام و فرائض و حقوق مردم اهل سازش نبود.

مداینی روایت كرده است كه:

جمعی از اصحاب نزد امام علیه السلام رفتند و گفتند: ای امیرالمؤمنین در تقسیم اموال اشراف عرب را بر دیگران برتری ده و قریش را از موالی و عجم سهم بیشتری عطا فرما و كسانیرا كه از مخالفت و فرار ایشان بیم داری استمالت كن - این سخن را

از آن گفتند كه معاویه در تقسیم اموال این ملاحظات را بكار می بست - امام در جواب آنان فرمود: آیا بمن پیشنهاد می كنید پیروزی را در بهای ظلم و بی عدالتی بدست آورم؟ نه بخدا تا آفتاب می تابد و تا ستاره می درخشد چنین نخواهم كرد. والله اگر این اموال متعلق به شخص من و ملك من بود به تساوی قسمت می كردم. چه رسد به اینكه مال مردمست.

و در روایت دیگر چنین آمده است:

به یك زن عرب و یك زن ذمیه به تساوی عطا داد. زن عرب گفت: ای امیرالمؤمنین من از عربم، فرمود: ازین مال همه یكسان بهره می برند. من بنی اسماعیل را بر بنی اسحاق برتری نمی دهم. (10)

بهترین نمونه مساوات عدل و امانت امام (ع)، رفتاریست كه با برادر نابینا و عیالمند خویش، كه از او هم بزرگتر بود كرده است:

«والله لقد رایت عقیلا وقد املق حتی آستماحنی من بركم صاعا ورایت صبیانه شعث الشعور غبرالالوان من فقرهم. كانما سودت وجوههم بالعظلم. و عاودنی مؤكدا و كرر علی القول مرددا. فاصغیت الیه سمعی فظن انی ابیعه دینی واتبع قیاده مفارقا طریقتی فاحمیت له حدیدة ثم ادنیتها من جسمه لیعتبربها. فضج ذی دنف من المها وكاد ان یحترق من میسمها، فقلت له: ثكلتك الثواكل یا عقیل اتئن من حدیدة احماها انسانها للعبه وتجرنی الی نار سجرها جبارها لغضبه؟ اتئن من الاذی ولا ائن من لظی؟». (11)

به خدا سوگند عقیل را دیدم به اندازه ای بی چیز شده بود كه نزد من آمد و از این گندم شما یك پیمانه تقاضا نمود. دیدم كه موی كودكان او ژولیده و چركین و رنگشان از زور فقر خاك آلود شده است. گویی چهره آنها را با نیل سیاه كرده بودند. او چند بار این تقاضا را با اصرار و تاكید مكرر نمود و من گوش می دادم. او گمان برد كه دینم را به او می فروشم و از راه خود جدا شده هر جا مرا بكشد به دنبال او می روم. پس آهنی را برای او داغ كردم و به بدنش نزدیك نمودم تا عبرت گیرد. عقیل چون كسی كه دچار بیماری ناگهانی شده باشد از درد فریاد برآورد. نزدیك بود تنش از آن آهن داغ بسوزد. پس باو گفتم: مادران فرزند مرده بر تو بگریند! ! آیا از آهنی كه انسانی برای بازی خود داغ كرده چنین مینالی اما می خواهی مرا بسوی آتشی بكشی كه خدای آن را از خشم خویش برافروخته است؟ آیا تو ازین رنج مینالی و من از جهنم ننالم؟

در جنگهای جمل و صفین و نهروان هرگز پیشدستی در حمله نكرد و به لشكریان خود می فرمود:

«لا تقاتلوهم حتی یبدؤوكم ». (12)

تا آنها آغاز به جنگ نكرده اند با ایشان نجنگید.

و به فرزندش امام حسن (ع) سفارش می نموده:

«لاتدعون الی مبارزة وان دعیت الیها فاجب. فان الداعی الیها باغ والباغی مصروع ». (13)

هرگز به جنگ دعوت مكن زیرا جنگ طلب ستمكار است و هر ستمكاری به زمین خواهد خورد.

هدف آن حضرت از قول زمامداری و شركت در جنگها فقط خدمت به خلق و رفع ظلم و احیای معالم اسلام بود و می فرمود:

«اللهم انك تعلم انه لم یكن الذی كان منامنافسة فی سلطان ولاالتماس شی ء من فضول الحطام ولكن لنرد المعالم من دینك و نظهر الاصلاح فی بلادك فیامن المظلومون من عبادك و تقام المعطلة من حدودك ». (14)

خدایا تو می دانی كه اگر خلافت را پذیرفتم نخواستم در قدرت بر كسی پیشی گیرم یا از اموال دنیا چیزی برای خود بیندوزم. این خدمت را بدان امید پذیرفتم تا معالم دین ترا بازسازی كنم و نظم و صلاح را در بلاد تو آشكار سازم تا بندگان مظلوم تو آسوده شوند و احكام و حدود ترا كه تعطیل كرده بودند دوباره بر پای دارم.

روش رهبری
حضرت علی (ع) بعد از قبول زمامداری در خطبه ای با كمال صراحت فرمود:

«واعلموا انی ان اجبتكم ركبت بكم ما اعلم، ولم اصغ الی قول القائل و عتب العاتب وان تركتمونی فانا كاحدكم ولعلی اسمعكم واطوعكم لمن ولیتموه امركم. و انالكم وزیرا خیر لكم منی امیرا». (15)

بدانید كه اگر دعوت شما را برای قبول خلافت اجابت كنم بر شما به مقتضای علم خود حكومت خواهم كرد و به سخن هیچ گوینده و گله هیچ گله گزاری اعتنا نخواهم نمود. اما اگر مرا رها كنید مانند یكی از شما خواهم بود و شاید برای كسی كه او را بر می گزینید از دیگران مطیع تر و شنواتر باشم. اگر بگذارید (مثل گذشته) برای شما وزیر و مشاور باشم از آن بهتر است كه امیر باشم.

پیوسته در ادای وظایف الهی و اجرای احكام و اوامر رسول الله و اداره كشور و فرماندهی ارتش با قدرت عمل می كرد تا آنجا كه او را به خشونت منسوب می داشتند. رسول الله نیز او را «اخیشن فی الله » یعنی «كمی خشن در اجرای احكام خدا» خوانده بود. احمدبن حنبل و حاكم نیشابوری و ضیا مقدسی و نیز حافظ ابونعیم اصفهانی از ابوسعید خدری روایت كرده اند كه پیغمبر فرمود:

«ایها الناس لا تشكو علیا فوالله انه لاخیشن فی ذات الله عزوجل و فی سبیل الله او: لاخیشن فی دین الله ». (16)

ای مردم از علی شكایت نداشته باشید. قسم بخدا كه او در اجرای امر خدای عزوجل و در راه او و دین او از بقیه سختگیرتر است.

معذلك شخصا از متواضع ترین و خوش مشرب ترین افراد بود تا آنجا كه این خنده رویی و بی تكلفی و طنزگویی را بر او خرده می گرفتند. عمر می گفت در علی (ع) «دعابة » یعنی خاصیت مزاح و طنز است و عمروعاص او را «تلعابة » می گفت یعنی جدی نیست و مزاح بسیار می كند. بی تكلفی او تا آنجا بود كه شخصا در بازارها و بین مردم می گشت و با طبقات مردم سخن می گفت و همه حق داشتند مستقیما با او تماس بگیرند و یادآوری های لازم را (امر

به معروف و نهی از منكر یا نصیحت) حتی با بدوی ترین روش و سخت ترین كلمات با او در میان گذارند، اینكه سرداری با آن همه شجاعت و زمامداری با آن همه گرفتای زاهدی چنان وارسته باشد و رفتارش با افراد خلق تا آن اندازه صمیمی و پیوسته باشد معجزه ایست كه جز در حضرت علی (ع) در هیچ زمامدار دیگری دیده نشده است.

اداره جهان اسلام
با اینكه جنگهای داخلی كه از سودجوئی و جاه طلبی بعض صحابه و بازگشت فئودالیزم و آریستوكراسی در عهد خلفا و كینه های كهن و رقابتهای خانوادگی و قبیله ای و مبارزات طبقاتی بین رجال درجه اول اسلام و عامه مردم سرچشمه می گرفت، تقریبا تمام دوران خلافت علی را به خود مشغول می داشت معذلك در همان فرصت های كوتاه نظمی چنان استوار به سازمانهای اداری و مالی و ارتشی و قضائی جهان اسلام داده شد كه حتی رژیم های غیرروحانی ششصد ساله اموی و عباسی هم نتوانست قالب های آن را بشكند و از آن زمان تاكنون هر مسلمان انقلابی به دنبال آن رفته و ذره ای از روح سازندگی و جان بخشی آن كاسته نشده است.

تقسیمات كشور
بعد از فتح مكه و استقرار قدرت اسلام در جزیرة العرب، از طرف پیامبر اكرم (ص) حكمرانانی به عنوان «امیر» به شهرهای عربستان فرستاده شد. بعد كه در عهد خلفا دامنه فتوحات در آسیا و افریقا وسعت یافت تقسیمات اداری كه تابع وضع جغرافیائی و سوابق اداری محل بود در متصرفات امپراطوریهای ایران و روم بعمل آمد و اداره بلاد مفتوحه به عهده والیانی از صحابه رسول الله و سرداران و فاتحان سپرده شد و برای هر یك از آنها نایبی جهت جمع زكوة و صدقات و حفظ نظم در شهرستان تعیین گردید.

استانداریهای مهم عبارت بود از: اهواز و بحرین - طبرستان - خراسان - سجستان مكران - آذربایجان - كوفه و بصره - دمشق و حمص و فلسطین - مصر علیا - مصر خاص ماورای صحرای لیبی - عربستان نیز به پنج استان تقسیم شده بود كه مكه و مدینه از آن جمله بودند.

هر امیری به تناسب وسعت استان، نوابی به شهرستانهای خود می فرستاد، امراء و نواب آنها علاوه بر وظائف سیاسی و اداری، امام جمعه و جماعت نیز بودند و گاه غیر از جمعه ها و عیدین در مواقع فوق العاده مردم را به مسجد دعوت كرده برای ایشان ایراد خطبه می كردند و طی آن اوامر رسمی را ابلاغ یا مردم را به جهاد دعوت می نمودند. قدرت كلام و فصاحت و بلاغت در خطبه ها از شرایط توفیق هر امیر بود. وظائف امرا در قرآن و سنت رسول معلوم بود و گاهگاه از سوی خلیفه هم دستورهائی دریافت می نمودند. دفتر و بایگانی وجود نداشت و تعیین مبد تاریخ و تاریخ زدن روی بعضی نامه ها و... از زمان عمر مرسوم گردید. همچنین عمر برای اولین بار برای فلسطین و قنسرین و حمص قاضی تعیین كرد و او را به سمت امامت جمعه و جماعت انتصاب نمود.

امور مالی
در عهد عمر كه فتوحات اسلام توسعه یافت و غنائم جنگی و جزیه و خراج رو به افزایش نهاد ضرورت تاسیس دیوان خراج برای ایجاد نظم در دخل و خرج و رسیدگی به حسابها بشدت احساس شد. بیت المال در مدینه و سایر بلاد اسلام تاسیس شد. هزینه های اداری و نظامی هر استان از درآمد همان استان پرداخت می شد. اگر برای جنگ هزینه های فوق العاده ای پیش می آمد كه از بنیه مالیه محل بیشتر بود از بیت المال مركزی پرداخت می گشت.

در عهد عمر اراضی قابل كشت مصر و شام و عراق و جنوب ایران را زمین پیمانی و مساحتی كردند و مساحت هر مزرعه و نوع خاك و نوع محصول و وضع آبیاری هر زمین را معلوم و به تناسب این اطلاعات خراج هر مزرعه را مشخص نمودند. در حوزه دجله و فرات شبكه آب رسانی براساس تاسیسات عهد ساسانی ادامه یافت، مالیاتها تقریبا براساس عصر ساسانی و بیزانس جمع آوری می گشت منتهی از مالیات غلات كاسته می شد.

تجارت را تشویق می كردند و برای تسهیل تجارت دریائی بین مصر و عربستان كانال قدیمی بین نیل و دریای سرخ توسعه داده شد و محصولات مصر با كشتی مستقیما به بندر ینبع (نزدیك مدینه) حمل می گشت و موجب تخفیف در بهای خواربار و غلات می شد.

در عهد خلفا در آمد دولت اسلام از چهار راه عمده ذیل تامین می شد:

- خمس غنائم جنگی كه مخصوصا در عهد عمر و عثمان یعنی در عصر فتوحات بسیار بود.

- زكات و صدقات طبق موازین شرعی.

- جزیه (معرب كلمه گزیت فارسی) مالیاتی كه از ذمیان گرفته می شد.

- خراج (معرب كلمه فارسی خراگ) كه از اراضی مزروعی گرفته می شد.

جزیه و خراج كه دولتهای ساسانی و بیزانس نیز از اتباع خود می گرفتند برای اهالی ایران و عراق و شام و مصر شناخته شده بود لیكن خمس و زكات و صدقات بكلی تازگی داشت. اهل ذمه جزیه را با تشریفات حقارت آمیزی می پرداختند و بعضی شهرها گاهی به دلائلی از پاره ای مالیاتها معاف می شدند. (17)

مندرجات نهج البلاغه صراحت دارد كه در عصر خلفای پیشین (بخصوص عثمان) بی نظمی ها و خلاصه خرجی ها و تصرفات نابجا در اموال و اراضی عمومی زیاد بوده است. ازینرو امام علی علیه السلام از روز اول زمامداری به جبران و ترمیم خرابیهای گذشته پرداخت، در استرداد اموال بیت المال و عزل و تبدیل كارگزاران نادرست اقدام فوری نمود - گرچه به یورش و عصیان منتهی گشت - در كار انتخاب ماموران و اصلاح جمع و خرج اموال و تقسیم غنائم نهایت مراقبت را بعمل آورد و در كار ماموران جمع آوری خراج بازرسی دقیق می فرمود. از اقدامات مهم و بی سابقه آن حضرت در این زمینه آموزشهای فنی و رفتاری به تحصیلداران و كارگزاران بود. در این زمینه ده ها دستور فردی و بخشنامه ای در نهج البلاغه آمده است. از آن جمله تعلیماتی است كه ضمن فرمانی به شرح ذیل برای مالك اشتر نخعی نامزد استانداری مصر نوشته است:

در كارگزاران خود بنگر و آنانرا بعد از دقت و آزمایش به خدمت منصوب دار، كسی را به دلخواه خود و بدون مشورت به شغلی مگمار زیرا خود رای و كوتاه نظری در این باره همه گونه ستم و خیانت را در خود جمع دارد. در میان خانواده های درستكار و پیشقدم در اسلام جستجو كن و افراد با حیا و آزموده و لایق را پیدا كن. زیرا اخلاق این گونه اشخاص از دیگران كریمتر و دامانشان پاكیزه تر است و طمع كمتر دارند و نظرشان درباره پایان كارها بهتر و عمیق تر است.

وقتی چنین ماموریتی را پیدا كردی باید كه حقوق و مواجب كافی بایشان بدهی زیرا وقتی حقوق كافی داشتند خاطر آسوده می شوند، نیرو می یابند تا خویشتن را اصلاح كنند و از دستبرد زدن به اموالی كه در اختیارشان قرار می گیرد بی نیاز می گردند و اگر در امر تو مخالفت یا در امانت تو خیانت ورزند حجت را بر ایشان تمام كرده ای.

پس كار ماموران را زیر نظر داشته باش و ماموران مخفی كه راستگو و وفادار باشند برایشان بگمار زیرا مراقبت محرمانه وادارشان می كند با رعیت به امانت و مهربانی رفتار كنند پیوسته مواظب دستیاران خود باش تا اگر یكی از آنان خیانتی كرد و گزارشهای ماموران مخفی علیه او نزد تو جمع آمد بدان شاهدان اكتفا كنی و او را به سزای كار زشتش برسانی و خوار و بی مقدارش گردانی و داغ خیانت بر پیشانی او زنی و قلاده ننگ و تهمت بر گردنش آویزی.

در كار خراج و خراج گزاران توجه مخصوص مبذول دار، زیرا اگر امر خراج و خراج گزار سروسامان و نظم داشته باشد همه در آسایش و راحت زندگی می كنند چون زندگی همه مردم به خراج و خراج گزاران بستگی دارد.

و باید كه برای آبادانی زمین بیش از گرفتن خراج اهتمام ورزی زیرا مالیات جز با عمران و آبادانی اراضی بدست نمی آید. هر كس بدون توجه به عمران خراج بستاند كشور را ویران و خلق خدای را هلاك كرده و خود او جز مدتی كوتاه بر سر كار نمی ماند، اگر كشاورزان از سنگینی خراج یا آفات آسمانی یا قطع آب رودخانه ها و انهار و قنوات یا خشك سالی یا بایر شدن یا با تلافی شدن زمین بر اثر غرق نزد تو شكایت آورند شایسته است بارشان را سبك و كارشان را اصلاح كنی.

مبادا این تخفیف و سبك ساختن بارآلام مردم بر تو سنگینی كند. این كمكها در آبادانی كشور و آراستن ولایت تو كوشش كنند; بعلاوه بر اثر عدل و دادی كه به

خرد و بزرگ ایشان روا داشته ای به تو و حكومت تو خوشبین و ثناخوان می شوند و بر قوت و توانائیشان می افزاید و موجب می شود كه برای خود تكیه گاهی استوار بنا كنی و از آن پس چه بسا كارهای دشوار كه اگر حل و رفع آنها را به عهده ایشان واگذاری با طیب خاطر و شور و عشق بسیار انجام دهند. عمران و آبادانی هر چه بهتر شود باز بكوش تا آن را بیشتر كنی; خرابی زمین مزروعی نتیجه تهی دستی صاحبان آنست. كشاورزان بر اثر آزمندی و مال دوستی والیان تهی دست می شوند و والیان به سبب بدگمانی به دوام قدرت و پند نگرفتن از حوادث روزگار، ستم بیش از حد روا می دارند.

این دستور مانند سایر فرامین اداری حضرت علی (ع) در درجه اول جنبه معنوی و اخلاقی دارد زیرا در نظر او تا قصد قربت به خداوند و خدمت به خلق در شغلی نباشد فاقد هر گونه ارزش و موجب وبال خواهد بود.

از عهد عمر برای حفاظت شهر مدینه از راهزنان و دزدان و برای شبگردی، تعدادی پلیس استخدام شدند، و خود او نیز شبها در شهر می گشت و امنیت و نظم را از نزدیك زیرنظر داشت. اما حضرت علی (ع) نخستین خلیفه ایست كه اداره پلیس در مدینه تاسیس كرد و نخستین رئیس پلیس (صاحب الشرطة) را برگزید (بروایت امیر علی از ابن خلدون و فن هامر). همچنین او كسانی را به عنوان پلیس مخفی (عین) برگزید و به نقاط مختلف كشور پهناور اسلام فرستاد تا مرتبا گزارش كار ماموران و مردم را به او برسانند (نهج البلاغه، ص 406، چ بیروت).

به والیان نیز دستور داده بود كه ماموران اطلاعاتی استخدام كنند و آنانرا از جزئیات امور باخبر سازند. ولی خود او با اینكه در كوی و برزن و بازار و مسجد در شهری غریب پیوسته در میان مردم بود همیشه تنها حركت می كرد و هرگز از محافظ و سلاحدار استفاده ننموده حتی شبها هم تنها به بازرسی می رفت.

امور دفتری
نخستین دفتر ثبت و ضبط اسناد و بایگان نامه های دولتی نیز در زمان امیرالمؤمنین تاسیس گردید و پیش از او چنین نظمی وجود نداشت.

نامه های رسمی مهم را غالبا خود او می نوشت و بعضی را هم منشیان وی می نوشتند. سجع مهر او «لله الملك » و «نعم القادرالله » بود كه برنگنیهایی از آهن، چینی، فیروزه، عقیق و یاقوت حكاكی كرده بودند. انگشتری را در دست راست می كرد و همه اسناد را خود مهر می نمود. چهار منشی به نامهای: عبدالله بن ابی رافع و سعید بن همدانی و عبدالله بن جعفربن ابی طالب و عبیدالله بن عبدالله بن مسعود داشت. سلمان فارسی نیز وظیفه حجابت و دربانی او را عهده دار بود.

علاوه بر تاسیس دبیرخانه، سبك نامه نگاری نیز به دستور علی اصلاح شد. در این باره به دبیر خود عبیدالله بن ابی رافع دستور داد:

«الق دواتك واطل جلفة قلمك و فرج بین السطور و قرمط بین الحروف فان ذلك اجدر بصباحة الخط ». (18)

در دوات خود لیقه بگذار و زبانه قلم را بلند بتراش و بین سطرها فاصله بده و حروف را نزدیك هم بنویس كه موجب زیبایی خط خواهد بود.

نیز طی بخشنامه ای به كارگزاران خود دستور داد از اتلاف كاغذ و وقت، پرگویی و نوشتن مطالب غیرلازم در نامه های اداری اجتناب نمایند:

«ادقوا اقلامكم وقاربوا بین سطوركم واحذفوا من فضولكم واقصد واقصدالمعانی و ایاكم والاكثار فان اموال المسلمین لایحتمل الاضرار». (19)

بعلاوه زبان عربی را كه با درهم شدن ملیت ها و لهجه های گوناگون در صدر اسلام و رواج لحن و غلط در آن، بوسیله نومسلمانان غیرعرب راه تباهی و اضمحلال می پیمود با وضع علم نحو به شكل یكی از زبانهای كامل و با قاعده دنیا، نظیر زبان سانسكریت در آورد و با سبك شیوا و خاص نظم و نثر خود و بكار بردن واژه ها و اصطلاحات ابداعی آنرا صورت كمال بخشید تا جائیكه زبان مشترك همه مسلمانان عالم شد (لااقل در دوره ششصد ساله اموی و عباسی) و امروز بیش از صد میلیون نفر بدان سخن می گویند و با اسلوب واحدی با آن چیز می نویسند و یكی از شش زبان رسمی سازمان ملل متحد شده است. (پنج زبان دیگر: انگلیسی، فرانسه، اسپانیائی، روسی، و چینی است).

درباره شرایط انتخاب دبیران و وظایف و اهمیت شغل ایشان نیز او امری به والیان صادر فرموده كه اهم آنها در فرمان مالك اشتر بشرح ذیل است:

پس به امور دفتری بپرداز و كارهای خود ر ا به بهترین دبیران بسپار. ثبت و ضبط نامه هائی را كه حاوی نقشه ها و اسرار پنهانی تست به كسی بسپار كه همه صلاحیت های اخلاقی را در خود جمع داشته باشد، كسی كه مقام، او را سركش و مغرور نسازد و به ستیزگی و مخالفت با تو در حضور جمع گستاخ نكند; و از عرض مكاتبات عاملان به تو و نوشتن پاسخهایی كه دستور می دهی غفلت نورزد و در آنچه برای تو می گیرد یا آنچه از سوی تو می دهد امانت را رعایت كند، پیمانی كه از سوی تو منعقد می كند و هر قراردادی را كه به سود تست سست و ضعیف نكند و از گشودن گره هر پیمان كه به زیان تو بسته شده عاجز نباشد و وظیفه و اندازه نفس خود را در كارها خوب بداند، كه هر كس در شناخت خود جاهل باشد در شناخت دیگران نادان تر است. و نباید كه دبیران را تنها به اتكای هوس و فراست و اطمینان و حسن ظن خود برگزینی، زیرا بعض مردان با ظاهرسازی و خوش خدمتی و تملق بر هوش والیان سبقت می گیرند و در پس ظاهر آراسته خود فاقد هر گونه صداقت و امانت و درستكاری می باشند.

بهترین راه ارزشیابی دبیران وضع خدمت و رفتاریست كه با والیان صالح پیش از تو داشته اند. آنگاه كسانی را كه در میان مردم اثر بهتری گذاشته و او را بیشتر به امانت داری می شناسند برگزین. این حسن انتخاب تو دلیل بر آنست كه در پیشگاه خدا و نزد كسی كه ترا به ولایت گماشته فرمانبرداری شایسته هستی. برای هر قسمت از كارهایت یكی از این دبیران مجرب را مامور كن كه قدرت و شجاعت كار داشته باشد و در برابر شغل های بزرگ از میدان

بدر نرود و تراكم و كثرت كارها موجب پریشانی حواس او نشود. اینرا نیز بدان كه هر عیبی در دبیران تو باشد و تو خود را از آن به غفلت و نادانی بزنی به حساب تو گذاشته می شود.

دستگاه عدالت
از عهد خلافت عمر، قضات برای شهرهای بزرگ غالبا از سوی خلیفه انتخاب می شدند و از بیت المال حقوق دریافت می كردند. قوه قضائیه از قوه مجریه مجزا و مستقل بود و حرمت مقام دادرسان تا آنجا می رسید كه شخص خلیفه را در دادگاه احضار می كردند و با خصم او برابر می نشاندند. برابری مطلق قانونی بین همه شهروندان بلاد اسلام اعم از قریش و غیرقریشی و عرب و عجم و سیاه و سفید و مسلم و ذمی در زمان خلافت حضرت علی (ع) به طور كامل مشهود بوده و با دقت اجرا می گشته است.

امام علی (ع) راه نجات و بقای اسلام را اصلاح دستگاه عدالت تشخیص داده بود، باین جهت در تدوین قوانین شرع و قدرت بخشیدن به قضات عادل و تعلیم و تربیت دادرسان همت گماشت. در عهد خلافت او عصر جدیدی در تاریخ دادرسی آغاز شد و برای تشكیل محاكم ضوابط و اصولی وضع نمود كه قبل از او سابقه نداشت.

در عهد او برای نخستین بار قوانین محاكمات (علم فقه) مدون گردید و احكام در همه محاكم یكنواخت اجرا شد. و آن همه علم و قوانین قضایی امروز سرمشق قضات و وكلا و... می باشد.

اقدام اصلاحی و بی سابقه دیگر او تعلیم و امتحان قضات و جمع آوری آنان در كوفه برای تشكیل «سمینار» زیرنظر مستقیم خود بود.

حافظ ابونعیم اصفهانی در كتاب حلیة الاولیاء روایت كرده است كه امام علی (ع) قضات را در كوفه جمع آورد و از آنان امتحان نمود و هر كدام را برای شغل دادرسی شایسته دید اجازه داد به كار خود ادامه دهد و هر پرسشی داشته باشد مستقیما از آن حضرت سئوال كند.(20)

وقتی امام علی (ع) به خلافت رسید یكی از اعلامیه های نخستین او درباره رسیدگی به بی عدالتی ها و تجاوزهای عمال عثمان به اموال عمومی بود:

«والله لووجدته قد تزوج به النساء و ملك به الاماءلرددته فان فی العدل سعة و من ضاق علیه العدل فالجور علیه اضیق ». (21)

به خدا سوگند اگر مالی از وجوه بیت المال پیدا كنم كه در كابین زنان داده یا در بهای خرید كنیزكان صرف نموده باشند آنرا پس می گیرم و به بیت المال بر می گردانم. همانا دامنه عدالت وسیع است و هر كه دادگری بر او تنگی كند ستم بیشتر او را تحت فشار قرار خواهد داد.

امیر مؤمنان شخصا به محاكم دادرسی سر می زد و به بازارها می رفت و سنگها و پیمانه ها و قیمت ها ر ا بازرسی می فرمود، بكار قضات و سایر ماموران دادگستری شخصا رسیدگی می كرد و در انتخاب ایشان اهتمام و دقت بخصوص مبذول می فرمود و كتبا و شفاها ایشان را ارشاد و هدایت می كرد، در طبقه بندی مشاغل كار قضات را از جمله مشاغل بنیادی و زیربنایی جامعه شمرده و در فرمان مالك اشتر اهمیت و صفات و شرایط انتخاب قاضی را بصورت ذیل بیان فرموده است:

برای داوری بین مردم كسی را انتخاب كن كه شخصا او را از سایر افراد مسلمین برتر تشخیص داده ای. كسی كه كارهای دشوار او را در تنگنا نگذارد و دادخواهان و اصحاب دعوی او را بر سر لجاجت نیاورند و مرتكب لغزش نگردد و چون حق را باز شناخت، از بازگشت به آن دلتنگ نشود و نفس او به طمع نگراید و به اندك اندیشه اكتفا نكند و هنگام پیدا شدن شبهه، درنگ و حوصله و تاملش از دیگران بیشتر باشد و بیش از دیگران اهل حجت و استدلال باشد. و به هنگام مراجعه دادخواه كمتر دلتنگ شود و در پژوهش امور شكیبایی بیشتری بكار بندد و در وقت صدور حكم قاطعیت بیشتری داشته باشد.

و باید كه قاضی را از بین كسانی برگزینی كه ستودن بسیار او را به خودپسندی نكشد و فریفته نسازد و تحت تاثیر قرار ندهد كه البته چنین داوران اندكند.

سپس شایسته است كه شخصا كار این قاضی را زیرنظر داشته باشی و با دستی گشاده بدو عطا بخشی تا هیچ كمبود و بهانه ای نداشته باشد و نیازش به مردم اندك گردد. و باید كه چنان منزلت و مقامی نزد خود باو بدهی كه سایر ویژگان و نزدیكانت در او طمع نبرند و او را تحت تاثیر قرار ندهند و در پناه این نزدیكی از كارشكنی رجال دولت نزد تو ایمن گردد.

درین كار عمیقا نظر كن و درست بیندیش. زیرا این دین در دست اشرار اسیر بوده و در آن به هوای نفس خود كار می كرده اند و آنرا وسیله دنیاجویی خود ساخته بودند.

حضرت علی (ع) در این دستورالعمل مالك اشتر را به مراقبت در انتخاب قضات صالح و تقویت دستگاه عدالت اسلام كه موجب استواری اساس اسلامست توصیه موكد می فرماید.

ارتش
در زمان خلفای راشدین چنانكه گذشت خلیفه در راس هرم دولت اسلامی قرار داشت. او فرماندهان ارتش و صاحب منصبان عمده را تعیین و استراتژی عملیات نظامی مجاهدان عرب را ترسیم می نمود و بودجه و وسائل و تداركات لازم ارتش را فراهم می ساخت. ولی امیرالمؤمنین فقط فرمانده «اسمی و تشریفاتی » نبود بلكه بالاترین مقام فرماندهی میدان و رئیس كل ستاد جنگ و جنگاور صف مقدم در همه محاربات بود و هرگز از شمشیر زدن و كشتن دشمنان باز نمی ماند و هیبت و صلابت او در جهان تا حدی بود كه بقول معاویة بن ابی سفیان:

«اذا سارسار الموت حیث یسیر».

هر جا بجنگ می رفت فرشته مرگ نیز در ركاب او بود.

در این مقاله مجالی برای شرح شجاعت و قدرت نظامی امام علی (ع) نیست همه می دانند كه هر جا سایر یاران پیغمبر او را تنها می گذاشتند علی همچنان با تن زخمدار در برابر او شمشیر می زد و اگر شمشیر امام علی (ع) نبود اسلام هم نبود. ازین جهت پیامبر می فرمود:

«دلاوری جز علی و شمشیری جز ذوالفقار نیست.»

0حضرت علی (ع) كه پیوسته در میدان و در صف اول نبرد بود انتخاب كلیه افسران و جزئیات مسائل ارتش را شخصا زیرنظر می گرفت.

ارتش از پیاده نظام و سواره نظام و افراد مهندس و كارگران تشكیل می شد. برای حفظ نظم جنگی و وظایف سربازان نسبت به فرماندهان، و نماز در میدان و كیفیت تقسیم غنائم قواعدی در شرع پیش بینی شده است. اگر كسی از جنگ می گریخت یا از «فرمان » سرپیچی می كرد او را به صورتهای مختلف تنبیه و تعزیر می كردند و گاهی عمامه از سرش برداشته به غل و زنجیر می كشیدند و در آفتاب بر پای می داشتند.

سلاح سربازان غالبا شمشیر و بعد نیزه های دراز و تبرزین و تیر و كمان و خنجر و كارد... بود. سواران زره در بر می كردند و بر سینه اسبها معمولا بر گستوان می بستند.

معمولا درفش بزرگ جنگ را فرمانده و بالاترین مقام میدان در دست داشت. علی در عهد رسول الله (ص) علمدار بود و در زمان صلح درفش بزرگ پیغمبر را در خانه خود حفظ می كرد. در زمان خلافت خود نیز بیشتر اوقات شخصا علم را در دست می گرفت و پیشاپیش سپاه می تاخت. بر یكی از پرچمهای او نوشته بودند:

«هذا علی والهدی یقوده

من خیر فتیان قریش عوده »

این علیست كه حق رهبر اوست، در نژاد از بهترین جوانان قریش است.

و بر علم دیگر نوشته بودند:

الحرب ان باشرتها

فلا یكن منك الفشل

واصبر علی اهوالها

لاموت الا بالاجل

وقتی به جنگ پرداختی هرگز سستی مكن و بر دشواریهای آن شكیبا باش هیچ كس بی اجل نمی میرد.

در جنگهای امام علی (ع) آرایش میدان بدین شكل بود كه نیزه داران در صف اول می ایستادند تا از حمله سوار نظام دشمن جلوگیری كنند. پشت سر ایشان شمشیرزنان و نیزه اندازان بودند. سواره نظام در دو جناح می ایستادند و معمولا حمله دسته جمعی و یورش را آنها شروع می كردند. ستاد جنگی در قلب جای داشت و ذخایر و مهمات و نیز زنان و كودكان و كارگران در عقب بودند.

حضرت علی (ع) خود همیشه در مقابل صف اول بود و با اشعار و كلمات حماسه برانگیز روحیه سربازان را تقویت می فرمود. معمولا سلاح و مركب ارتش حضرت علی (ع) خوب و كافی بود. ابتدای جنگ بدین ترتیب بود كه پهلوانی از یك سو مبارز می طلبید و رجز می خواند و میدان داری می كرد. بعد از دو سه مبارزه تن به تن، جنگ مغلوبه می شد و پیاده و سواره در هم می افتادند. هر كس مبارزی را می كشت او را برهنه می كرد و سلاح و سلب او را بر می گرفت - ولی علی (ع) چه در عهد رسول الله و چه در عهد خلافت خود هرگز با كشته خود چنین نكرد - و بعد از غلبه دسته ای بر دسته دیگر به غارت اردوگاه می پرداختند.

در عهد خلفای راشدین سواره نظام خود بر سر می نهادند و گاهی پرعقاب یا علامت دیگری بر كلاه خود می زدند. پیاه نظام خفتان تنگ و چسبان در بر می كردند كه تا زیر زانو را می پوشاند. همه جنگاوران شروال می پوشیدند و موزه بپا می كردند. موزه سواره نظام مهمیز داشت. مسلمانان جنگ را با نعره تكبیر آغاز می كردند و بین خود برای شناسائی «كلمه رمز» را تكرار می نمودند. این كلمات و جملات رمز مخصوصا در جنگهای زمان حضرت علی (ع) كه عربها با عربها جنگ

می كردند برای شناسائی طرف، هنگام شمشیر زدن ضرورت داشت. جنگها با تلاوت آیات قرآن و خواندن قصاید حماسی و رجز و صدای طبل و شیپور و كرنای ادامه داشت، اعراب با زن و فرزند باروبنه به جهاد می رفتند و معمولا در اراضی متصرفی می ماندند - این خانواده های خزعه و شیبانی وثقفی و نخعی و غفاری... كه در ایران می بینیم یادگار و بازمانده همان اعراب مجاهدند - و سربازهای دور از زن و فرزند معمولا بعد از چهار ماه به خانه بر می گشتند.

جنگجویان عرب چابك و سریع التحرك بودند. سفرهای دور را غالبا با شتر می رفتند بیش از بنای پادگانهای بصره و كوفه و سایر قرارگاهها زیر چادر می ماندند و در كنار چشمه ها و رودخانه ها و زیر درختها استراحت می كردند. از زمان عمر كه دامنه فتوحات وسعت یافت پادگان و دارالمرز و دارالهجره برای اقامت سربازان و تعلیمات جنگی ساخته شد. بصره و كوفه در عراق، فسطاط در مصر، قیروان در افریقا، اصفهان در ایران، غزه و حمص در شام، اسكندریه در مصر از پادگانهای بزرگ بودند و از چهار پادگان اخیر در موارد فوری (واكنش سریع) استفاده می شد.

خصلت بارز سربازان حضرت علی (ع) قوت ایمان و روحیه و استقامت و شجاعت و صبر و تحمل و قناعت و از همه مهمتر عشق و اخلاصی بود كه به مولای خود داشتند. هدف اساسی او و سربازانش (شیعیانش) از جنگ فقط اجرای امر الهی و دفاع از اسلام بود و شهادت.

شرایط انتخاب سربازان و فرماندهان و وظیفه خطیر سپاهیان و اهمیت مقام ایشان بصورت ذیل در فرمان مالك اشتر نخعی بیان شده است.

سپاهیان - به فرمان خدا - دژهای استوار رعیت و شكوه والیان و عزت دین و موجب ایمنی راهها و آسایش مردمانند و كار رعایا جز به وجود ایشان استقامت نپذیرد.

از بین افراد ارتش كسی را به فرماندهی برگزین كه نزد تو در پیروی از خدا و رسول او و امام تو از دیگران برتر و شایسته تر باشد و دامنش از همه پاكتر و بردباری و شكیبائیش در مصیبت ها از دیگران بیشتر باشد. دیر خشم بگیرد و زود پوزش بپذیرد و با زیردستان مهربان و در برابر ستمگران سختگیر باشد. خشونت او را از جای در نبرد و سستی و ناتوانی او را از پای ننشاند... باید كه برگزیده ترین سران سپاه نزد تو كسی باشد كه با سربازان دریاری و همكاری و فداكاری پیشدستی كند و از امكانات خود سبت بایشان دریغ نورزد و كفاف زندگی سربازان و خانواده های ایشان را كه پشت سر گذاشته اند تامین نماید و یقین بدان هر چه به آنها بیشتر محبت و توجه كنی دل آنها بیشتر به طرف تو متوجه می شود و از هیچ فداكاری خودداری نخواهند كرد.

نیكوترین چیزی كه موجب روشنی چشم و خشنودی دل والیان می شود پایداری در عدالت و اظهار مهر و محبت به سرباز و رعیت است. محبت سپاهیان جز به سلامتی و پاكی سینه ها و رفع گله ها آشكار نمی شود و خیرخواه و نیك اندیش نمی مانند مگر اینكه پیوسته دسترسی به والیان داشته باشند و حكومت ایشان بر دوش رعیت سنگینی نكند و در انتظار بسر آمدن دولت ایشان نباشند.

پس بكوش تا آرزوهای رعیت را برآوری و پیوسته از آنان به نیكی یاد كنی و خدمات ایشان را كه در موارد مختلف انجام داده اند بروی بیاوری زیرا تذكار خدمات برجسته كارهای پسندیده مرد دلاور را تشویق می كند و سرباز كاهل را به هیجان می آورد.

خطبه های سیاسی
در آن ایام كه هنوز وسائل ارتباط جمعی وجود نداشت، بهترین وسیله ابلاغ احكام و اعلام بیانیه های سیاسی و نظامی، خطابه یعنی سخن بلیغ و مرصع همراه با آهنگ بر سر جمع بود. این جنس از سخن، زود به حافظه سپرده می شد و زبان به زبان بازگو می گردید و در فاصله كمی بگوش تعداد زیادی از مردم دور و نزدیك می رسید و حفظ و روایت آن، نشانه وفور علم و كمال بود. علاوه بر آنكه بعض علاقه مندان، آن خطبه ها را می نوشتند حافظه عمومی هم طوری قوی بود كه غالبا قرآن را از برداشتند و بعض آنها تعداد زیادی از خطبه ها و قصاید طولانی را با یك بار شنیدن از بر می كردند همچنین طبقات مختلف مردم برای هر موضوع (اعم از سیاسی یا دینی و اخلاقی و اقتصادی و وعظ و رثا و تهنیت و حماسه.).. از خطبه استفاده می كردند. در نمازهای جمعه و عیدین خطبه جزء نماز واجب بود و در مواقع فوق العاده هم امرا، مردم را بوسیله جارچی به مسجد می خواندند و ضمن خطبه، آنانرا به جهاد دعوت می نمودند یا از وقایع مهم باخبر می ساختند.

علی (ع) از سه خلیفه دیگر خطیب تر و شاعرتر بود. دویست و چهل و یك خطبه و كلام و هفتاد و نه نامه كه از آن حضرت در نهج البلاغه جمع آمده شامل مسائل عمده دینی، كلامی، فلسفی و عرفانیست.

اما آنچه در خطبه ها از همه مشخص تر است مسائل سیاسی، جنگی و اجتماعی بر مبنای ایمان و اصول اسلامی است. مطالب خود را بر طبق كتاب و سنت و براساس فلسفه و منطق بیان می كرد و روش حكومت های گذشته را با اصول اسلامی محك می زند و آراء ابتكاری خود را در هر مورد بیان می دارد، مردم را به جهاد تشویق می كند و ماهیت دشمنان خویش را فاش می سازد.

سیاست خلیفة اللهی و وحدت ایدئولوژیك اسلامی و جهان وطنی مسلمانان و یگانگی دینی و فرهنگی ایشان را روشن می نماید، ارزشهای حكومت علم و تقوی و معایب دولت زور و جهل را باز می گوید. از خود و خاندان رسالت و روش حكومت و جنگ و صلح و عهدنامه های خود سخن می گوید و از اقدامات سیاسی و نظامی خویش دفاع می كند و اهمیت حج را كه كنگره بزرگ اسلامی ست باز می نماید. رویهم رفته در تاریخ اسلام هیچ خلیفه یا امیری را سراغ نداریم كه در قوت ناطقه و فصاحت كلام و جامعیت سخن به پایه امام علی (ع) رسیده و چون او از منبر استفاده كرده و خطبه هایش تا این اندازه مؤثر و رایج افتاده باشد.

تغییر مركز خلافت و هجرت به كوفه
هجرت در تاریخ اسلام اساس توسعه و بسط قدرت و نفوذ كلمه و مبنای عظمت و استقلال مسلمانان بوده است. دارالهجره ها از حبشه و مدینه گرفته تا مصر و سودان و الجزایر و تونس و لیبی و مالی، و از شام گرفته تا ایران و عراق و افغانستان و هندوستان و سریلانكا و اندونزی و مالزی... از عصر رسول الله (ص) تا زمان حاضر پیوسته پناهگاه و وسیله رهایی مسلمانان از ظلم و فشار دشمنان و نیز دژهایی برای حفظ اسلام بشمار می آمده است.

حضرت علی (ع) هم بعد از استقرار بر مسند خلافت به سبب فتنه طلحه و زبیر و سفر عایشه و سایر یاغیان به بصره و احتمال تجزیه استان بصره و بروز حوادثی در ایران ناچار گردید مدینه را رها كند و به كوفه مهاجرت نماید و در آنجا آتش فتنه را خاموش و آن منطقه حساس را از نزدیك مراقبت كند.

درباره وجوب هجرت در نهج البلاغه می فرماید:

«والهجرة قائمة علی حدها الاول. ما كان لله فی اهل الارض حاجة من مستسر الامة و معلنها». (23)

هجرت با همان اهمیت نخستین خود برپاست و تا خدای به اهل زمین - چه آنانكه حال خود را آشكار و چه كسانی كه پنهان می دارند - حاجت دارد هجرت نیز واجبست.

در عهد سه خلیفه گذشته به دنبال توسعه فتوحات و وفور غنائم و درآمدها، شهر مدینه بصورت یك شهر اشرافی و سرمایه داری و خوش گذرانی و بازار بزرگ برده فروشی در آمد و كسی به كسب علم و روایت حدیث رغبت نشان نمی داد چنانكه عثمان تاب شنیدن نصایح ابوذر غفاری را نیاورد و او را از مدینه تبعید نمود.

بعد از جلوس حضرت علی (ع) بر مسند خلافت، سرمایه داران بزرگ و مالكان و رؤسای عشایر و سایر اشراف كه هدف و روش زندگی ایشان با آن حضرت مغایر بود و با عدل و مساوات و موشكافی های او موافق نبودند سر به نافرمانی برداشتند و نارضائی خود را به شكلهای گوناگون آشكار كردند. به علاوه امیر مؤمنان خود بزرگترین عالم و مشوق اهل علم بود و راه توفیق و بقای اسلام را در رواج فرهنگ و معرفت بین جوانان مسلمان می دانست و این امر در مدینه میسر نبود. بنابراین، ضرورتهای سیاسی و نظامی از یك سو و ضرورتهای فرهنگی و اجتماعی از سوی دیگر او را ناگزیر ساخت تا مركز دولت اسلامی و مقر خلافت را از مدینه به كوفه منتقل سازد.

كوفه شهری بود نوبنیاد و خوش آب و هوا كه در كنار شهر تاریخی حیره بر ساحل فرات بنا شده بود. این شهر علاوه بر اهمیت جغرافیائی و استراتژیكی مركز فرهنگی و هنری و دینی و مجمع شعرای عرب بشمار می آمد و با اینكه هنوز چند سالی از بنای آن نگذشته بود رفته رفته تمام مواریث معنوی بابل و تیسفون و حیره را در خود جمع می آورد و تمدن ایران در آنجا ریشه داشت. علوم و هنرهای ایرانی و فلسفه و فرهنگ مسیحی مرقیونی و فلسفه دیصانی و مانوی در آنجا سابقه داشت و مسیحیان و مزدكیان و هندوان و قبطیان و... آنجا را به شكل یك شهر بین المللی در آورده بودند.

شهر حیره در چهار كیلومتری كوفه از مراكز قدیم مسیحیت و مقر بطارقه و پر از دیر و كلیسا و كشیش و راهب بود. در مدارس دینی آنجا از دیرباز متون و شروح عهد عتیق و عهد جدید و الهیات تدریس می شد و احبار یهود و راهبان مسیحی به تالیف و تدریس اشتغال داشتند.

در حیره كتابخانه و مدرسه و معلم و نوشت افزار در دسترس همه بود و قبور

انبیای بنی اسرائیل مثل یونس و نوح و صالح و هود در آن منطقه شهرت داشت و پیوسته زوار فراوان را از سایر نقاط عالم به سوی خود می كشاند. ابراهیم و لوط از آن ناحیت برخاسته بودند. ابراهیم پیغمبر (ع) درباره قطعه زمینی از آنجا گفته بود:

«از این مكان هفتاد هزار شهید از فرزندان من در روز قیامت سر از خاك بر خواهند داشت ». (24)

از این رو مسیحیان و یهودیان نه تنها برای زیارت به آن منطقه می رفتند بلكه مرده های خود را هم از بلاد بعیده برای دفن به آنجا می بردند. جهانگردان هندی و چینی و خراسانی و تركستانی و... هم به وفور از راه خلیج فارس و رود فرات به كوفه رفت و آمد می كردند.(25)

شهر كوفه در آن مقطع از تاریخ به جهات فوق و از لحاظ سیاسی و نظامی و بازرگانی مناسبترین محل برای شهر مركزی اسلام بود. ملیت های مختلف مسلمان در آن شهر با هم زندگی می كردند و تعصبات و تنگ نظری های عقیدتی و قبیله ای مدینه هم در آنجا وجود نداشت. مخصوصا از نظر تجارت، موقعیت خاصی بین هند و ایران و روم و افریقا داشت. (26)

یك جهت دیگر هم برای علاقه حضرت علی (ع) به كوفه می توان تصور نمود و آن ارادت ایرانیان به آن حضرت بود. این مردمان پشتیبان و شیعه امام (ع) بودند و حضرت نیز روی حمایت و علاقه و خویشاوندی ایشان حساب می كرد.

امام علی (ع) كوفه را بصورت دارالعلوم اسلامی در آورد و مسجد آن شهر را مركز نشر معارف و دانشهای گوناگون ساخت. خود او ضمن خطبه های جالب و جامع، موضوعات گوناگونی را چون الهیات و طبعیات و اخلاق و سیاست و تمدن و فنون جنگی و آداب معاشرت و... مورد بحث قرار می داد و از منبر كوفه برای عاملان خراج و والیان و سران سپاه پیام می فرستاد یا اینكه كنفرانسهایی برای آموزش های لازم به قضات و عاملان در مسجد تشكیل می داد. صحابه علی (ع) نیز به پیروی از او و سفارش او به نشر علم و تالیف پرداختند. از آن زمان علوم مختلف چون صرف و نحو و طبعیات و نجوم و هیات و فلسفه و ریاضی و فقه و حدیث و تفسیر در كوفه شروع به توسعه نمود. مخصوصا زبان عربی با خطبه ها و كلمات حضرت علی (ع) و قواعدی كه وضع نمود از زوال مصون ماند. به قول جلال سیوطی «اهالی سایر شهرها لغت و زبان عربی را از مردم كوفه و بصره آموختند و در كتابها ثبت كردند و بعد به صورت علم در آمد.»(27)

و در آن ایام غیر از كوفه و بصره در هیچ نقطه از بلاد عرب استادی در زبان و ادب عربی وجود نداشت. (28)

بخصوص فقه و حدیث از پرتو وجود علی (ع) و یاران او در كوفه مرتب و مبوب گردید. امامان چهارگانه اهل سنت هر یك به صورتی از مكتب حضرت علی (ع) بهره بردند. مسائل مربوط به توحید و عدل و قضا و قدر و جبر و اختیار در محضر امیر مؤمنان حل می شد و مروجین علوم عقلی و نقلی اسلام، شاگردان آن حضرت بودند.

مخصوصا باید از وضع علم نحو به وسیله آن حضرت یاد شود كه زبان عربی را بصورت یك زبان بین المللی در آورد و در پرتو آن غیر عربها توانستند به آسانی به این زبان حرف بزنند و چیز بنویسند. وقتی آن حضرت قواعد اصلی نحو را به ابوالاسود دوئلی املا كردند و او را به تصنیف كتابی در این علم امر فرمودند عرض كرد:

«احییتنا و ابقیت فینا هذه اللغة ».

«ما را زنده كردی و این زبان را برای ما نگاه داشتی ». (29)

همچنین آشنایی آن حضرت به زبانهای مختلف و استفاده از مضامین و لغات دیگر در خطب و مكاتبات، سبب شد كه این زبان از صورت بساطت و بدویت بدر آید و در هر زمینه مورد استفاده قرار گیرد.

از اینها گذشته سبك بدیع و نوظهور علی (ع) در سخنرانی و نامه نگاری و استفاده از سجع و اشعار گذشتگان، به همه تازیان و مستعربان درس عربی نویسی و فصاحت آموخت و باب تازه ای در ادب عربی گشود كه تا امروز هم باز است و فرهنگ عربی را به سوی خود جلب می كند.

شهر كوفه علاوه بر آنكه به بر كت وجود امام (ع) مركز نشر علوم ظاهری بود سلسله های طریقت و تصوف و فتوت و اخوت اسلامی را هم پی ریزی كرد. چنانكه خرقه مشایخ همه به ولی الله اعظم منتهی می شود و بزرگان این راه چون شبلی وجنید و سری سقطی و بایزید بسطامی و معروف كرخی... تا مولانا جلال الدین رومی و خواجه نظام الدین اولیاء و شاه نعمت الله ولی كرمانی... همه از رشحات عین الحیات حضرت علی (ع) سیراب شده و از مشعل هدایت او كسب نور و معرفت كرده اند.

امام علی (ع) در دو جبهه كفر و جهل می جنگید و او را در تاریخ تنها شخصیتی است كه قهرمانی و سالاری را با علم و زهد در خود جمع داشته است و مركز تجلی همه این انوار شهر كوفه بود. از این رو با شور و علاقه و دلسوزی درباره كوفه می فرماید:

«كانی بك یا كوفة تمدین مد الادیم العكاظی. تعركین بالنوازل و تركبین بالزلازل، و انی لاعلم انه مااراد بك جبار سؤاء الا ابتلاه الله بشاغل و رماه بقاتل ». (30)

گویی می بینمت - ای كوفه - كه چون چرم عكاظی لگدكوب حوادث و گرفتار مصائب و مشكلات شده ای. به یقین می دانم كه هیچ ستمكار به تو قصد بدی نمی كند مگر اینكه خدا او را به بلایی گرفتار می كند یا با تیر غیب جانش را می ستاند.

درین مقاله مكررا اشاره شد كه اساس سیاست حضرت علی علیه السلام بر علم و ارشاد استوار بود و همانطور كه خود شغل خلافت را برای احیا و اقامه احكام شرع پذیرفت وظیفه ماموران دولت را هم اول نشر تقوی و تامین آسایش عموم و بعد جمع مال و شركت در جنگ و سایر مسئولیتها می دانست.

به عبارت دیگر در حكومت علی (ع) دنیا مركب آخرت و شغل دولت برای تامین خیر و آسایش در بین مردم بود و حصول این مقصود جز با آموزش و ارشاد دقیق میسر نمی گردید. از این رو در سخنان خود پیوسته همه مردم، بخصوص ماموران دولت را به علم و عمل و خویشتن شناسی دعوت می كند و از عواقب ظلم و ریا برحذر می دارد و از خیانت و نفاق و اسراف و تبذیر، بخصوص در اموال عمومی بیم می دهد و به تفكر و واقع گرایی و دریدن پرده شك می خواند.

در هفتاد و نه نامه كه از علی (ع) در نهج البلاغه ثبت است جنبه رهنمودهای آنها بیش از سایر جنبه ها به چشم می خورد. در این نامه ها به سران لشكر و قضات و استانداران و عاملان خراج و سپاهیان موكدا تذكر داده است كه شغل خود را جز وظایف عبادی بشمارند و كشورداری را از دین داری جدا ندانند و در عین حال كه انجام وظیفه می كنند مظهر رافت و عدالت باشند و بر ضعیفان ببخشایند و بر زخمهای آنان مرهم گذارند. باید كه به رهبر و خلیفه خود تاسی كنند و از هواپرستی و طول امل و آزمندی و شهوت و غضب و مال اندوزی و كبر و جاه طلبی و... دوری كنند و از هر نوع بدعت و تكروی و خودمحوری و خودرایی و بخل و جهل و رشوه خواری و مخالفت با كتاب و سنت اجتناب نمایند و حمال گناهان مردم و بدآموز خلق نباشند، و در صدور فرامین و وضع مالیات خود را به جای ناتوان ترین افراد قرار دهند...

امام (ع) در یك دستورالعمل مفصل بخشنامه ای، به ماموران جمع صدقات چنین راهنمایی می فرماید:

در شغل خویش به راه تقوی و ترس از خدایی كه شریك ندارد برو، هرگز هیچ مسلمان را مترسان و اگر راضی نباشد به خانه او وارد مشو، و بیش از حقی كه خدا معین كرده از او مستان.

چون در قبیله ای فرود آمدی وارد خانه ها و چادرهای مردم مشو و با آنان در میامیز، بلكه بر سر آب آن قوم منزل كن، سپس با وقار و آرامش نزد ایشان برو; چون به جمع آنان رسیدی برایشان سلام كن آنگاه بگو: ای بندگان خدا، ولی خدا و خلیفه او مرا نزد شما فرستاده تا حق خدا را از اموالی كه دارید دریافت نمایم. آیا از اموال خدا در اموال شما حقی هست كه به ولی او ادا كنید؟ - اگر كسی بگوید نه، دیگر به او مراجعه نكن و اگر صاحب دولتی ترا اجابت كند با او راه بیفت بدون اینكه او را بترسانی یا چیزی از او به ستم بگیری یا تكلیف شاقی كه از عهده او بر نمی آید بكنی پس هر چه او بتو داد بستان.

فهرست دستورالعمل ها و رهنمودهای اداری و سیاسی و قضائی علی بشرح ذیل است:

1 - آموزش جنگی به فرزندش محمد در جنگ جمل.

(نهج البلاغه، چ بیروت، ص 55)

2 - دستورالعمل به عبدالله بن عباس، وقتی او را نزد زبیر به بصره فرستاد (ص 74).

3 - دستور به پیشه وران درباره ترازوها و پیمانه ها. (ص 188)

4 - دستور به مامور بازرسی پادگان بصره. (ص 226)

5 - دستور به شریح بن الحارث، قاضی كوفه. (ص 365)

6 - دستور به یكی از سران سپاه. (ص 366)

7 - دستور به اشعث بن قیس كندی عامل آذربایجان. (ص 366)

8 - دستورالعمل به جریربن عبدالله البجلی هنگامی كه به سفارت از سوی علی نزد معاویه می رفت. (ص 368)

9 - دستورالعمل به دسته ای از سپاهیان كه به جنگ می رفتند. (ص 371)

10 - دستور به معقل بن قیس ریاحی كه در مقدمه سپاه علی با سه هزار سوار به سوی شام عزیمت كرد. (ص 372)

11 - دستور به سپاهیان قبل از شروع جنگ صفین. (ص 373)

12 - رهنمود به عبدالله بن عباس كه مامور بصره بود. (ص 376)

13 - دستور به بعض عاملان. (ص 376)

14 - دستور به زیادبن ابیه نایب عبدالله بن عباس در بصره. (ص 377)

15 - باز هم نامه ای به زیادبن ابیه (ص 377)

16 - دستوری برای عبدالله بن عباس (ص 378)

17 - فرمان بخشنامه ای برای عاملان صدقات (ص 2 - 380)

18 - فرمانی به یكی از عاملان صدقات (ص 382)

19 - فرمانی برای محمد بن ابی بكر والی مصر. (ص 5 - 383)

20 - دستورالعملی به قثم بن عباس عامل مكه. (ص 407)

21 - نامه ای به عبدالله بن عباس بعد از شهادت محمدبن ابی بكر (ص 408)

22 - نامه مفصل امیرالمومنین علیه السلام به مرم مصر وقتی مالك اشتر را به استانداری آنجا برگزیدند. (ص 11 - 410)

23 - نامه به بعض عاملان. (ص 412)

24 - نامه به یكی از عاملان. (ص 13 - 412)

25 - نامه به عمربن ابی سلمه مخزومی عامل بحرین كه معزول شده بود. (ص 414)

26 - نامه ای به مصقلة بن هبیره شیبانی عامل اردشیر خره. (ص 415)

27 - نامه به عثمان بن حنیف عامل بصره و سرزنش او برای شر كت در سوری مفصل. (ص 416)

28 - به بعض عاملان. (ص 421)

29 - بخشنامه به سران سپاه. (ص 424)

30 - بخشنامه به عاملان خراج. (ص 426)

31 - فرمان مفصل علی به مالك اشتر نامزد استانداری مصر كه قانون اساسی سیاست و كشورداری است و عظمت معانی و فصاحت الفاظ آن به سر حد اعجاز رسیده است.

(صص 445 - 426).

32 - اوامر كتبی به شریح بن هانی كه از سران سپاه او بود. (ص 447)

33 - بیانیه ای درباره جنگ صفین. (صص 449 - 448)

34 - دستوری برای اسودبن قطیه فرمانده لشكر حلوان (ص 449)

35 - دستورالعمل به عاملانی كه ارتش وارد حوزه عملشان می شود. (ص 450)

36 - سرزنش نامه ای برای كمیل بن زیاد نخعی عامل هیت (ص 451)

37 - نامه ای به اهل مصر كه همراه مالك اشتر فرستاد. (ص 452)

38 - نامه ای به ابوموسی اشعری عامل كوفه. (ص 453)

39 - نامه ای به سلمان فارسی (ص 458)

40 - نامه ای به حارث همدانی (ص 460)

41 - نامه ای به سهل بن حنیف انصاری عامل مدینه (ص 461)

42 - نامه ای به منذربن جارود عبدی كه در امانت خیانت كرد. (ص 462)

43 - صورت پیمان نامه ای كه آن حضرت بین قبایل ربیعه و یمن نوشت. (ص 463)

44 - دستورالعملی به عبدالله بن عباس وقتی او را به ولایت بصره مامور فرمود. (ص 465)

45 - رهنمود مفصل علی (ع) به عبدالله بن عباس وقتی او را مامور بحث و احتجاج با خوارج فرمود (ص 465).

46 - دستورالعملی به ابوموسی اشعری هنگام تعیین او به حكمیت. (ص 466)

بعضی این دستورالعمل ها مفصل و بعضی مختصر، بعضی از آنها به صورت بخشنامه خطاب به همه مامورانست و بعض دیگر برای مامور معینی است ولی هیچیك از این دستورها محرمانه نمی مانده و به اطلاع همه می رسیده و نسخه آن هم ضبط می شده است و این نوع دستورالعمل نویسی به قلم شخص رئیس كشور مطلقا ابتكاری و بی سابقه می باشد.

فرمان امام علی (ع) به مالك اشتر
مفصل ترین و با اهمیت ترین آنها عهدنامه یا فرمانی است كه برای مالك اشتر سردار دلیر و پاك اعتقاد خود - وقتی كه او را مامور استانداری و فرماندهی ارتش مصر و مامور جمع خراج و عمران و رفاه آن استان فرمود - صادر كرده است.

در این فرمان كبیر كه جامع آراء سیاسی و كشورداری آن حضرت است هر چه را كه یك مقام عالی رتبه مسئول در دولت اسلامی باید بداند و برنامه كار خود قرار دهد برای مالك مرقوم داشته است. شرح اهمیت این فرمان و بیان اهمیت مندرجات آن در این مقالت مختصر نمی گنجد. این

منظور را شارحین فرمان (مانند توفیق فكیكی، مؤلف الراعی والرعیة)، از نشریات بنیاد نهج البلاغه - و سبط حسن هنسوی مؤلف منهاج نهج البلاغه به زبان اردو و سایر نویسندگان قدیم و جدید به خوبی ادا كرده اند. نویسنده نیز تیمنا چند سطری در آن باره می نگارد تا از فیض همقدمی در ركاب اهل علم محروم نمانده باشد.

امام علی (ع) در این فرمان مانند سایر خطبه ها و نامه ها، سخن خویش را با نام خدا و توصیه به طاعت و تقوی آغاز فرموده و مالك را به ضبط نفس و خودداری در برابر طغیان هوس امر می كند و او را به نیكی و لطف و مهربانی نسبت به مردم سفارش می فرماید. همچنین او را به تواضع و اجتناب از گردنكشی می خواند و به مروت و انصاف و عطوفت دعوت می كند و از عواقب زشت غرور و ستمكاری بر حذر می دارد و موكدا خاطرنشان می كند كه جزئیات كارهای او از نظر وی دور نیست.

به مالك سفارش می كند كه همیشه طرفدار حق باشد و مبادا با توجه به خواص و اشراف از حال توده مردم غافل بماند، باید كه از عیب جویان بپرهیزد و كمبودهای مردم را پرده پوشی كند و كینه كسی را به دل نگیرد و حرف سخن چین را نپذیرد و با بخیلان و آزمندان رایزنی نكند و حرف سخن چینان بزدل را نشوند. درباره مشاوران و وزیران و همكاران به مالك توصیه می كند از وزیرانی كه با نابكاران پیش از او همكاری داشته اند بپرهیزد و از آنان دوری كند و وزیری خردمند و پاك نهاد و آزموده و كارآمد برگزیند كه با ستمكاران یار نبوده و روی زخم بندگان خدا نمك نپاشد و حرف حق را گرچه تلخ است بی ملاحظه در روی او بگوید و كردار و گفتار ناپسند او را تصدیق نكند و برای كاری كه نكرده است او را نستاید.

همچنین امام (ع) در این فرمان مالك را یادآوری می كند كه هیچ چیز چون نیكی كردن به خلق و كاستن عوارض و مالیات و پائین آوردن هزینه زندگی و زدودن رنج مردم و جلب اطمینان ایشان برای استواری اساس دولت مؤثر نیست. باید كه در همه كار سنت های درست پیشینیان را حفظ كند و بدعتهای زیان آور نگذارد تا رشته های الفت استوار شود و كار رعیت به سامان رسد و باید كه برای اصلاح امور ملك و ملت از رایزنی و مشاورت دانشمندان و خردمندان بهره مند گردد.

امام علی (ع) در این فرمان جامعه را تشریح كرده و به مالك فرموده است كه همه مردم از یك دست و رسته نیستند و از نظر اهمیت شغل و سنخیت و معرفت با هم اختلاف دارند و این طبقات عبارتند از: سپاهیان خدا - نویسندگان بخشهای عمومی و خصوصی - قضات دادگستری - ماموران دولت - پیشكاران دارایی و تحصیلداران خراج - بازرگانان و پیشه وران و صنعتگران، و طبقات مستمند و تهیدست.

بعد وظیفه هر طبقه از ماموران، و خصالی كه باید داشته باشند و شرایطی كه برای انتخاب آنان لازمست به تفصیل شرح می دهد و موكدا برای كمك به بینوایان توصیه می فرماید. بعضی از رهنمودهای آن حضرت درباره ارتش و قضات و ماموران دارایی و دبیران و نویسندگان در فصولی از این مقاله سابقا نقل شده است.

در بخشی از این فرمان، برنامه شخصی «مالك » را ارشاد فرموده و گفته است كه باید شخصا و بدون واسطه با دادخواهان روبرو شود و به مردم مجال و میدان بدهد كه او را ببینند و بی محابا با او سخن بگویند و با آنان تندی نكند و عطایی كه می بخشد با روی گشاده بدهد و كاری را كه مطابق میل او نیست از سر وا نكند. بعض گزارشها كه از ماموران می رسد و دبیران از عهده تهیه پاسخ آنها بر نمی آیند شخصا جواب بدهد و نیازمندیهای مردم را همان روز كه باخبر می شود برآورد و كار امروز را به فردا میفكند كه فردا را نیز كاری باشد.

سفارش عمده امام علی (ع) به مالك درباره مواظبت در انجام وظایف دینی است. می فرماید: باید كه بهترین بخش از اوقات تو صرف راز و نیاز با خدا گردد و ادای واجبات دینی را با اخلاص كامل توام داری و نیایش را بی ریا بپای بری و اگر با مردم نماز می گزاری آن را زیاد به درازا نكشی.

به مالك امر می كند كه حتی المقدور اوقات خود را در بین مردم بگذران تا از هر حق و باطل باخبر شوی و ایندو پیش تو بهم مشتبه نشوند، نباید كه در كارهای مهم به اطرافیان و خواص اعتماد كنی كه بعض آنها گردنكش و بی انصافند. هیچیك از خویشان و نزدیكان تو نباید كه از تو زمینی به تیول بدست آورد تا به رعیت احجاف نشود. باید كه از عدالت گرچه به نظر تلخ برسد روی برنتابی و اگر مردم در تو گمان ظلم برند باید كه عذر خود را برای ایشان شرح بدهی و زنگار بدگمانی را از دل ایشان بزدایی - اگر دشمن به تو پیشنهاد سازش و آشتی كند باید كه بپذیری كه صلح موجب آسایش سپاهیان و رهایی تو از رنج و برخورداری كشور از آرامش و امنیت است. اما بعد از آشتی از كید دشمن برحذر باش. مبادا غافلگیر شوی و چون با دشمنی پیمان بستی بر سر عهد خود باش كه هیچ چیز بهتر از وفای به عهد نیست. مبادا به عهد خود وفا نكنی و به زینهاری كه داده ای خلق را فریب بدهی چون خداوند زینهارش را برای بندگانش استوار و مطمئن قرار داده است. هرگز قرارداد مبهم و دو پهلو امضا مكن و هرگز بعد از حرف جدی مخند... از ریختن خون ناحق حذر كن كه عمر را كوتاه و نعمت را زایل می كند. در قتل عمد نزد خدا و نزد من مسؤولی و هیچ عذر و بهانه ای نداری و در قتل خطا باید خونبهای مقتول را بپردازی. از تعریف و تمجید متملقان بپرهیز و اگر بر رعیت احسانی كردی منت مگذار و خدمتی كه برای مردم می كنی به رخ آنها مكش كه منت اجر احسان را باطل می كند.

در هیچ كاری شتاب مكن و وقتی فرصتی بدست افتاد سستی و اهمال جایز مدار و اگر در كاری گرهی دیدی لجاجت و ستیزگی را كنار بگذار. هر كار را در وقت خود انجام بده و هر چیز را در جای خودش بگذار. جلو خشم و تندی و دست یازی و زبان درازی خود را بگیر و از دشنام دادن و هرزه گفتن حذر كن و در وقت غضب آنقدر خاموش بمان تا خشمت فرو نشیند. در پیروی از این فرمان و اجرای دقیق آن بكوش و پند و اندرزی كه بتو داده شده بكار بند و هر وقت هوش یا فكر ناپخته ای در سرت پیدا شد بیاد این سخنان بیفت و جانب خردمندی را از كف رها مساز.

مطالب فرمان مالك اشتر در سرفصلهای ذیل خلاصه می شود:
1 - شخصیت والیان و شرایط انتخاب ایشان.

2 - لزوم استقلال دادگاه و دادرس.

3 - اگر بین دادرسان در حكمی اختلاف نظر پیش آمد چه باید كرد؟

4 - راه اصلاح ماموران دولت.

5 - آموزش ماموران دولت و برنامه ریزی.

6 - سازمانهای اداری و طبقه بندی مشاغل دولتی.

7 - طبقه بندی افراد جامعه از نظر وظایفی كه دارند و ویژگیهای هر طبقه.

8 - فرماندهان و افراد ارتش.

9 - تاثیر ایمان و خداشناسی در پرورش روح سلحشوری.

10 - جنگ و صلح.

11 - معاهدات در اسلام و لزوم پایبندی ولات به عهد خویش.

12 - راه انتخاب مامور واجد شرایط.

13 - مسئولیت وزیران و كارمندان عالیرتبه.

14 - عقد معاهدات از وظایف رئیس قوه مجریه است.

15 - مبداء تفكیك قوی.

16 - زیان نزدیكان و یاران بدوالی.

17 - عوامل ایجاد اعتماد بین رئیس حكومت و مردم.

18 - عدالت اجتماعی در فرمان مالك اشتر.

19 - اساس سیادت ملت و سلطه آراء عمومی.

20 - بهترین و غنی ترین خزانه دولت كیسه افراد ملت است.

21 - اهمیت بازرگانان و صنعتگران در جامعه و در اقتصاد ملت ها.

22 - احتكار و زیانهای همگانی آن.

23 - حفظ حقوق كارگران و طبقه نادار بهترین نگهبان امنیت اجتماعی است.

24 - راه درمان فقر در اسلام.

25 - برابری قوی و ضعیف در برابر قوانین اسلام.

26 - روی نشان ندادن والیان اعتماد مردم را از او سلب می كند.

27 - ریختن خون ناحق موجب ویرانی كشور و زوال دولت است.

28 - لزوم پیروی از سنت های پسندیده پیشین در حكمرانی.

29 - تعریف و تملق بنیان حكومت را ویران می كند.

30 - حكومت جهانی اسلام و برابری همه افراد در برابر قانون (چه مسلمان و چه ذمی).

از این فرمان و سایر خطبه ها و كلمات علی علیه السلام نكات اساسی ذیل استنباط می شود:

1 - مقام انسان تا حدی والاست كه از او به «عالم اكبر» و «خلیفة الله » تعبیر شده است. او تنها یك «ماشین » یا یك «جانور گویا» نیست. بنابراین وظیفه زمامداران مسلمان در عین حال كه سنگین است وظیفه ای است روحانی و الهی.

2 - والیان علاوه بر مقام رهبری سیاسی و فرماندهی نظامی و پیشكاری دارایی باید پاسدار شریعت و رئیس روحانی و امام جمعه و جماعت و «اسوه » مردم در سادگی و قناعت و ایثار و عبادت باشند.

3 - افراد مردم فقط برای فرمانبرداری و دادن مالیات آفریده نشده اند، بلكه در اداره كشور و حكومت با والیان شریكند و از مسئولان حق اظهارنظر و چون و چرا و بازخواست دارند.

4 - همه فرزندان آدم از نظر خلقت برابرند. ملاك برتری ایشان بر یكدیگر تنها تقوی و پرهیزگاری است.

5 - كافران هم پیمان (ذمی) هم با مسلمانان از لحاظ سیاسی و اجتماعی حقوق مساوی دارند.

6 - همه مسلمانان عالم از هر ملیت و اقلیم و رنگ و نژاد باشند با هم برابرند.

7 - دنیا در نظر حضرت علی (ع) از دو قسمت خارج نیست یا دارالسلم است و یا دارالحرب، شق ثالث ندارد.

8 - امام علی (ع) علاوه بر وحدت سیاسی و حقوقی میل داشت همه مسلمانان از لحاظ لسانی و فرهنگی هم وحدت داشته باشند. علم نحو را برای بین المللی ساختن زبان عربی وضع فرمود.

آنچه در این مقاله گذشت گوشه ای از روش حكومتی علی (ع) و عدالت خدایی این ولی خدا بود.

امید است تا تمامی مسؤولین و دست اندركاران جمهوری اسلامی ایران این كلمات و دستورها و فرمانهای الهی را فرا راه خود قرار داده و با الهام از آن در راه تحقق بخشیدن به اهداف و خواستهای بحق خدایی آن حضرات در جامعه اسلامی ایران بكوشند تا این كشور پایگاهی برای نشر اسلام در تمامی جهان گشته و گامی باشد در جهت برانداختن ظلم و ستم از صحنه روزگار.

پانوشت:

1 - كنزالعمال، ج 12، حدیث 1212، چاپ حیدرآباد.

2 - نهج البلاغه، صبحی صالح، ص 307، چ بیروت، ترجمه آزاد این قسمت و دیگر قسمتهای نهج البلاغه كه در این مقاله خواهد آمد از نویسنده مقاله است.

3 - نهج البلاغه، خطبه شقشقیه.

4 - نهج البلاغه، صبحی صالح، خ 137.

5 - همان، خ 229.

6 - اسرار خودی، با شرح و حواشی نویسنده این سطور، ص 46، چ بنیاد نهج البلاغه.

7 - ر. ك. كتاب منهاج نهج البلاغه به زبان اردو، صص 16، 17.

8 - سنن بیهقی، ج 8، ص 32; كنزالعمال، ج 7، ص 207 به نقل از جمع الجوامع سیوطی و منهاج نهج البلاغه، ص 18.

9 - كنزالعمال، ج 15، حدیث شماره 461.

10 - شرح نهج البلاغه، ابن ابی الحدید، ج 1، ص 181، چ مصر.

11 - نهج البلاغه، صبحی صالح، خ 224.

12 - همان، ص 373، چ بیروت.

13 - همان، قصار 233.

14 - همان، خ 131.

15 - همان، ص 136.

16 - كنزالعمال، چ حیدرآباد، ج 12، حدیثهای شماره 1254، 1255، ص 63.

17 - برای توضیح بهتر رجوع شود به كتاب تاریخ مختصر عرب مسلمان، تالیف امیرعلی، ص 55 - 59، لندن، 1961 م.

18 - نهج البلاغه صبحی صالح، ق 315.

19 - خصال شیخ صدوق، چ طهران، ص 149، ص 110.

20 - حلیة الاولیاء، ج 4، ص 134، چاپ بیروت

21 - نهج البلاغه، صبحی صالح، خ 150.

22 - ترجمه الاغانی، ص 131، چ بنیاد فرهنگ ایران.

23 - نهج البلاغه، صبحی صالح، خ 189.

24 - معجم البلدان، ج 2، ص 50، چ مصر.

25 - شرح ابن ابی الحدید، ج 2، ص 484، چ مصر.

26 - عبقریة الامام، عباس محمود عقاد، ص 174، چ مصر.

27 - المزهر، ج 1، ص 105، چ مصر.

28 - المزهر، ج 2، ص 21، چ مصر.

29 - همان، ج 2، ص 200، چ مصر.

30 - نهج البلاغه، صبح صالح، خ 47.

 


چاپ   ایمیل