بررسي و تحليل استنادات روايي جريانات انحرافي بر مذمت فقها

شیعه و حکومت بازدید: 910
(مدت زمان لازم جهت مطالعه: 21 - 41 دقیقه)

131c

چکیده

فهم دین و شناخت آسیب‌های ناشی از تحریف در معارف دینی به تخصص نیاز دارد و در واقع پس از شناخت ناسخ و منسوخ، مطلق و مقید، عام و خاص، محکم و متشابه و مغالطه و شبهه امکان پذیر است. اما پرسش این جاست که آیا همه مردم به این علوم تسلط کامل دارند؟ آیا صرف آشنایی اولیه می‌تواند در فهم روح دین و قوانین حاکم بر آموزه‌ها راهگشا باشد؟ بنابر حکم عقل و دین‌، برای جلوگیری از انحراف در دین و فهم صحیح از آن، باید از عالمان دینی که میراث دار ائمه اطهار هستند، بهره برد. در بیان اهل بیت، مراجعه مردم به «روات احادیث» و دستور «تقلید عوام از فقها»، اصلی انکار ناپذیر است. از طرف دیگر، مدعیان دروغین، در برابر جایگاه رفیع و عملکرد موفق و موثر این پاسبانان و حافظان، تمام تلاش خود را صورت داده تا جایگاه نهاد مرجعیت و فقاهت را با دست آویز هایی باطل، خدشه‌دار کنند و چون فقیهان عالم و وارسته را سد راه خود می‌دانند، تلاش کرده‌اند اتهاماتی، مانند تقابل گروه فقها با امام مهدی، کشته شدن فقها در دوران ظهور، سنتی و کهنه‌گرا بودن را به این مرزداران دین نسبت دهند. در این نوشتار با روش توصیفی –تحلیلی، به نقد روایت‌هایی پرداخته است که جریان‌های انحرافی جهت اثبات ادعای باطل خود بدان‌ها تمسک کرده و نتیجه این که برخی روایت‌های مورد استناد جعلی بوده و تعدادی دیگر علاوه بر ضعف، به تحریف در معنا و مصداق گیری ناصحیح دچارند.

 

مقدمه

دوران غیبت، دوران پرمشقتی است که جامعه دینی، رنج نبود حجت الاهی و ولی معصوم را تجربه می‌کند. اگرچه اصل در امامت، ظاهر بودن حجت الاهی است؛ بنابر روایات متقن و متعدد، این سنت در مورد حضرت مهدی تغییر داشته و عدم آمادگی مردم و برخی از مصالح دیگر ‌دوری از امام معصوم و عدم ارتباط مستقیم با ایشان را رقم زده است (سبحانی، 1428: ص349). باید توجه داشت که اگرچه امام در ظاهر دیده نمی‌شود؛ اما حضور داشته و فایده رسانی ایشان همانند خورشید پشت ابر است که در ظاهر دیده نمی‌شود؛ ولی منافع خود را به اطراف می‌رساند (صدوق، 1395: ج1، ص207). یکی از راه‌هایی که خدای متعال جهت کسب هدایت قرارداده، مراجعه به عالمان دینی و متخصصین در امر دین است. به عنوان نمونه در آیه ذیل به این مقام توجه داده شده است.

وَ جَعَلْنا بَيْنَهُمْ وَ بَيْنَ الْقُرَى الَّتي‏ بارَكْنا فيها قُرىً ظاهِرَةً وَ قَدَّرْنا فيهَا السَّيْرَ سيرُوا فيها لَيالِيَ وَ أَيَّاماً آمِنينَ؛ و ميان آنان و ميان آبادي­هايى كه در آن­ها بركت نهاديم، شهرهاى متّصل به هم قرار داديم، و در ميان آن­ها مسافت را، به اندازه، مقرر داشته بوديم. در اين [راه‏]ها، شبان و روزان آسوده‏ خاطر بگرديد (سبأ: 18).

در روایات، مراد از «قری ظاهره» عالمان و فقیهانی هستند که پیام رسان کلام اهل بیت به شیعیان‌اند:

فَنَحْنُ الْقُرَى الَّتِي بَارَكَ اللَّهُ فِيهَا وَ ذَلِكَ قَوْلُ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ ...وَ الْقُرَى الظَّاهِرَةُ الرُّسُلُ وَ النَّقَلَةُ عَنَّا إِلَى شِيعَتِنَا وَ فُقَهَاءُ شِيعَتِنَا إِلَى شِيعَتِنَا؛ پس مایيم آبادي­هايى كه خداوند بركتشان بخشيده و اين همان فرمايش خداوند متعال است...«آبادي­هاى پيدا»، و مراد از آبادي­هاى پيدا رسولان و ناقلانى هستند كه از ما به شيعيان حدیث و دستور ما را مى‏رسانند، و فقهاى شيعه ما هستند که اوامر و حکم ما را به دیگر شيعيان‏ می­رسانند (طبرسی، 1403: ج3، ص327).

نیز در نامه­ای از امام مهدی این افراد تمجید شده و واسطه بودن آنان تاکید می­گردد (صدوق، 1395: ج2، ص: 483).

جریان­های مدعی سعی دارند با استفاده از مطالب سست و جهل برخی از افراد جامعه اسلامی، ادعای خود را اثبات کرده، عقایدشان را گسترش دهند. در این میان، جهل و عدم تسلط بر مبانی دینی و ساده انگاری باعث می­شود تا ترفندهای جریان­های انحرافی، بر تعدادی از مردم تاثیر گذارد. لذا دین مبین اسلام تلاش کرده تا با دستور «تفقه» در دین و علم آموزی مسائل دینی، از این رخداد­ها پیشگیری کند (کلینی، 1407: ج1، ص31 (. امام مهدی نیز از جماعتی که دین آن­ها بر گرفته از احساسات صرف و بدون تعمق است، شکوه داشته و جهل برخی منتظران را عامل اذیت خود دانسته‌اند. ایشان در توقیعی فرموده‌اند:

افرادى احمق و جاهل از شيعيان و گروهى كه مذهبشان به اندازه بال مگسى ارزش ندارد، خاطرم را آزرده‏اند (طبرسی، 1403: ج2، ص474).

راهکار رهایی از جهل، توجه به عقلانیت و برگرفتن معارف دینی از قرآن و اهل بیت است. لذا امام صادق می­فرماید:

كسى كه در اين دين به وسيله مردم داخل شود، همان مردم او را از دين بيرون مي­برند؛ چنان كه در دينش داخل كرده بودند و كسى كه به ‌وسيله كتاب و سنّت دين را پذيرفته باشد، كوه­ها از جايگاه خود حركت كنند؛ ولى او در دين خود هم چنان ثابت و پابرجا مي­ماند (نعمانی، 1397: ص22).

با این تفاصیل باید تفقه و ژرف اندیشی در دین و شناخت معارف را دستور کار خود قرار داد تا هر مدعی دروغینی توانایی انحراف را پیدا نکند. البته چون تمام افراد جامعه نمی­توانند در مطالب دین تخصص حاصل کنند؛ لازم است همانند دیگر امور اجتماعی به افراد متخصص و آگاه در مبانی و معارف دینی مراجعه کنند. لذا در بیان اهل بیت، فقها و عالمان دینی پناهگاه شیعیان در دوران غیبت بوده و هزاران بار مقامشان از مجاهدان در راه خدا بالاتر است؛ چرا که آن‌ها از دین مردم دفاع می‌کنند (طبرسی، 1403: ج1، ص17) به عنوان نمونه:

امام هادى فرمود: اگر در پس غيبت امام قائم علمایى نبودند كه داعى به سوى او بوده و به او اشاره كنند، و با براهين الاهى از او دفاع کنند و بندگان مستضعف خدا را از دام ابليس و اعوانش برهانند، و از بند نواصب ]= دشمنان اهل بيت[ رهايى بخشند؛ همه مردم از دين خدا دست كشيده و مرتد مى‏شدند؛ لكن علما، كسانى هستند كه زمام قلوب شيعيان ضعيف ما را در دست داشته و مهار مى‏كنند؛ همچون ناخداى كشتى كه سكّان آن را در دست دارد. اين گروه، همان شخصيت‌هاى برتر و افضل نزد خداوند با عزّت و جلال مى‏باشند (طبرسی، 1403: ج1، ص16 و 18).

در برابر جایگاه رفیع و عملکرد موفق و موثر این پاسبانان و حافظان، مدعیان دروغین و استعمار می‌کوشند، نهاد مرجعیت و فقاهت را خدشه‌دار کرده، تقابل گروه فقها با امام زمان، کشته شدن فقها در دوران ظهور،سنتی و کهنه‌گرا بودن این دسته را به این مرزداران دین نسبت داده و ادعای خود را بدون رقیب گسترش دهند.[1]

به عنوان نمونه، زمانی که علی محمد شیرازی، نتوانست علما را مجاب کند، اتهام زنی به علما را آغاز کرد و در مورد علمای قم و شهر قم چنین گفت:

من شخصا دوست نمی­دارم که به این شهر وارد شوم. بهتر آن است که از کنار شهر عبور کنیم و وارد شهر نشویم؛ زیرا این‌جا شهر خبیثی است. نفوسی­که در آن ساکنند، شریر و فاسقند. این [حضرت معصومه] بزرگواری که در این شهر مدفون است و برادر ارجمندش و اجداد گرامش، همگی از این مردم فاسق فاجر بیزارند (خاوری، 1328: ص206).

در حالی‌که روایت­های متعدد داریم که دستور داده­اند در دوران غیبت به فقها مراجعه شود:

هر كس از فقيهان كه نفس خود را پاس دارد و دين خود را حفظ كند و به مخالفت با هواهاى خويش برخيزد و فرمان خداى را اطاعت كند؛ بر عموم مردم (غیر متخصص در امر دین) لازم است از او تقليد كنند (طبرسی، 1403: ج‏2، ص458).

همچنین توصیه کرده­اند که در دوران غیبت، شهر قم و علمای آن پناهگاه شما بوده و برای دفع فتنه­های آخرالزمان به آن­ها مراجعه کنید و خدای متعال، با عالمان دینی و اهل علم در قم، بر دیگر مردمان احتجاج کرده و علما را حجت و رهبر مردم برای آموختن مبانی دینشان معرفی می­کند (مجلسی، 1403: ج 57، ص212)؛ معصومان نیز اهل قم را شیعیان حقیقی خود معرفی می­کنند (صدوق، 1378: ج2، ص260).

چنان که فرموده­اند:

هنگام مشکلات و فتنه­ها به قم پناه ببرید (مجلسی، 1403: ج 57، ص215).

در ادامه به مواردی از برداشت­های ناصحیح و گزارش­هایی که مورد سوء استفاده مدعیان دروغین در تحریف معنای فقها و جایگاه آنان در عصر غیبت و ظهور قرار گرفته است؛ اشاره می­کنیم:

  1. تمسک به احادیث دروغین

یکی از شگردهای مدعیان دروغین، تمسک به روایات جعلی و غیر معتبر است؛ از جمله در مورد جایگاه فقیهان، به روایاتی تمسک شده است که یا در متون معتبر وجود نداشته و یا این­که به نام یکی از معصومین جعل شده است. به عنوان نمونه، در سایت رسمی احمد اسماعیل در نوشته­ای با عنوان «ِلماذا لَمْ يَتَّبِع المَراجِعُ الأَِمام أحمَدَ الحسن؟» به روایاتی تمسک شده که یا هیچ تصریح دلالی به فقهای شیعه ندارد و صرف برداشت غلط نویسندگان آن، به فقهای قم و نجف و فقهای دوازده امامی نسبت داده شده است و یا این­که گزارش­هایی جعلی است که بدان تمسک کرده‌اند؛ مانند:

الف) استناد احمد اسماعیل به حدیثی جعلی در خطبه حج خود:

شما را به شوراى كوچک دعوت كردند؛ احكام خدا را تغيير دادند؛ همان‌گونه كه اهل سقيفه اين عمل را در شوراى بزرگ انجام دادند. پس ديروز اين عمل را با على ابن ابی طالب در مدينه انجام دادند و امروز آن ‌را با امام مهدى در عراق، پايتخت دولت مهدويت انجام می­دهند. از حُذيفه يمانى و جابر بن عبدالله انصارى از رسول الله نقل است كه فرمودند: وای بر امتم، وای بر امتم، از شوراى بزرگ و شورای كوچک!

از ایشان سؤال شد: شورای بزرگ و کوچک کدام است؟ ايشان فرمودند: شوراى بزرگ، بعد از وفاتم در شهر خودم و براى غصب خلافت برادرم و غصب حق دخترم منعقد می­شود و شوراى كوچک، در غيبت كبرا در زوراء (بغداد) براى تغيير سنت و تبديل احكامم منعقد خواهد شد (https://almahdyoon.org/imam/esdarat/khetabat-sayed.html).

وی با استناد به این روایت، عالمان دینی را همان تشکیل دهندگان شورای صغرا می­داند که مورد مذمت حضرت محمد قرار گرفته­اند. در این میان او بر مذمت آیت الله سیستانی تاکید دارد که ایشان مردم را برای شرکت در انتخابات عراق ترغیب می­کردند (همان).

دو نکته در نقد سخن مذکور:

اولا: این فرد برای گزارش جعلی خود به کتاب «250 علامت ظهور»، تالیف محمد علی طباطبایی حسنی تمسک می­جوید. این کتاب برگرفته از چند کتاب ضعیف مانند «بیان الائمة» و کتاب‌های شیخ ابوالحسن مرندی می­باشد. این کتاب، نه تنها از منابع دست اول و معتبر استفاده نکرده، بلکه مواردی در کتاب وجود دارد که بر عدم دقت علمی نویسنده آن دلالت می‌کند؛ مواردی مانند توجه به تطبیق گرایی افراط گونه؛ هر چند احتمالی؛ مانند:

ـ تطبیق لفظ «جهجاه» به محمدرضا شاه پهلوی؛ با این توجیه که این عبارت، برگردان «شاهنشاه» است (طباطبایی حسنی، 1429: ص121).

ـ بیان احتمالی زمان ظهور (همان، ص205)؛ با استفاده از سخنانی با عنوان روایت که در منابع روایی وجود ندارد. نویسنده کتاب «250 علامت ظهور»، اعتقاد دارد به بررسی و جدا کردن روایات معتبر از غیر معتبر در مباحث مهدوی نیازی وجود ندارد (همان، ص10) و با همین دیدگاه، به سخنانی عجیب، منسوب به نام اهل بیت اشاره می‌کند و در پایان کتابش با توجه به خوابی که مادرش دیده است، خود را از یاران امام زمان می‌داند و معتقد است که ظهور در حیات او اتفاق خواهد افتاد (همان: ص202؛ سلیمیان، تابستان 1395: ص47 ـ 72).

ثانیا: این روایت، از منقولات غیر معتبر یکی از واعظان دوران قاجار به نام ابوالحسن مرندی (1349ق) و روایت جعلی بوده و قابلیت استناد ندارد (شهبازیان، زمستان1393: ص51-76؛ همان، پاییز1393: ص113-150). ابوالحسن مرندی که ضد مشروطه خواهان تهران بوده، علیه آنان به جعل حدیث و یا استفاده از احادیث جعلی اقدام کرده و در قسمتی از کتاب خود به مذمت چهار شورا، اعم از دارالندوة، سقیفه، شورای کوفه برای قتل امام حسین و شورای ملی ایران اشاره می­کند. سپس در تایید حرف خود به روایت مذکور اشاره کرده و جهت القای آن به مخاطبانش، به دروغ آن را به کتابی با عنوان «مناقب العترة» از ابن فهد حلی نسبت داده است (مرندی، 1303: ص89 و همان، 1344: ص57).

این ادعاهای ابوالحسن مرندی در حالی است که:

یکم. در هیچ منبعی کتاب «مناقب العترة» به ابن فهد حلی نسبت داده نشده و بر وجود این کتاب، مستندی در اختیار نداریم؛ به گونه­ای که علامه آقابزرگ طهرانی نیز از اختصاصات کتاب «دلائل براهین الفرقان» این جمله را ذکر می­کند:

مناقب العترة للشيخ أحمد بن فهد الحلى، ينقل عنه المولى أبو الحسن المرندى المعاصر في دلائل براهين الفرقان؛ مناقب العترة به احمد بن فهد حلی نسبت داده شده و ابوالحسن مرندی که از نویسندگان معاصر است، از آن در کتاب دلائل براهین الفرقان نقل کرده است (طهرانی، 1403: ج22، ص330).

دوم. این روایت هیچ گونه عینیت و وجودی در منابع شیعی ندارد و نمی­توان ادعا کرد که رسول خدا این سخن را فرموده باشند؛ به ویژه این­که مرحوم مرندی فردی دقیق در بیان روایات نیست؛ برای مطالعه بیش‌تر در این موضوع: (شهبازیان، زمستان 1393: ص51-76؛ همان، پاییز1393: ص113-150).

سوم. عبارت «الغیبة الکبری» در روایت­های اهل بیت معهود نیست و اهل بیت از این لفظ برای غیبت کبرا استفاده نکرده‌اند که این امر می­تواند یکی از قرائن ساختگی بودن این سخن باشد.

ب) جعل سخن ابن عربی به نام امام صادق

در میان فرقه­های مختلف، مانندگروهک احمد اسماعیل، گزارشی را به امام صادق علیه فقها منتسب می‌سازند که متن آن چنین است:

و لولا أن السيف بيده لأفتى الفقهاء بقتله!. ... إذا خرج فليس له عدوّ مبين إلّا الفقهاء خاصة؛ و اگر شمشیر در دست مهدی نبود، فقها فتوای قتل او را می­دادند ...وقتی مهدی خروج می­کند، دشمنی آشکارتر از فقها ندارد (https://almahdyoon.org/shobohat/56-rad.../413-maraje3.htm).

بررسی و نقد

سخنی که جریان­های انحرافی بدان تمسک کرده­اند، کلام امام صادق نبوده؛ بلکه عبارتی از محیی الدین­عربی عارف شهیر اهل سنت می­باشد. این انتساب دروغین به امام صادق، از اشتباهات همان واعظ سهل اندیش دوران قاجار، شیخ ابوالحسن مرندی و کتاب‌های غیر معتبری مانند «یوم الخلاص (روزگار رهایی)» اثر کامل سلیمان (سلیمان، 1427: ص274) می­باشد. ابوالحسن مرندی، این مطلب را از کتاب «فتوحات مکیه» و به نقل از امام صادق ذکر می­کند (مرندی، 1328: ص344)؛ در حالی‌که با مراجعه به اصل کتاب متوجه می­شویم این عبارت، بیان خود ابن عربی است، نه از کلمات امام صادق (ابن عربی، بی­تا: ج 3، ص319).

ج) جعلی دیگر از سخن ابن عربی به نام امام صادق

در قسمتی از مقاله مذکور در سایت احمد اسماعیل بصری، گزارشی از کتاب یوم الخلاص ذکر می­کند:

وايضاً على نفس المعنى: اعداؤه الفقهاء المقلدون، يدخلون تحت حكمه خوفاً من سيفه وسطوته، و رغبه فيما لديه؛ دشمنان مهدی، فقهای مقلد و غیر اندیشمند هستند و اگر هم حکومت مهدی را می­پذیرند، از روی نفاق و ترس از مرگ است (الكامل، 1427: ص279)

و نیز:

يخرج على فترة من الدين، و من أبى قتل، و من نازعه خذل! يظهر من الدين ما هو الدين عليه في نفسه، ما لو كان رسول اللّه يحكم به، أعداؤه الفقهاء المقلّدون‏، يدخلون تحت حكمه خوفا من سيفه و سطوته‏ (همان: ص274).

در این جا نیز خطا از نویسندگان غیر عالمی مانند ابوالحسن مرندی و صاحب کتاب یوم‌الخلاص رخ داده است که به اشتباه این سخن را به امام صادق نسبت داده­اند؛ در حالی‌که این سخن نیز از محیی الدین عربی است (ابن عربی، بی­تا: ج 3، ص319).

د) تمسک به حدیث جعلی دیگر از ابوالحسن مرندی

فاذا خرج القائم من كربلاء و أراد النجف و الناس حوله، قتل بين كربلاء و النجف ستة عشر الف فقيه، فيقول من حوله من المنافقين: انه ليس من ولد فاطمة و الا لرحمهم، فأذا دخل النجف و بات فيه ليلة واحدة، فخرج منه من باب النخيلة محاذي قبر هود و صالح استقبله سبعون الف رجل من اهل الكوفة يريدون قتله فيقتلهم جميعاً فلا ينجي منهم احد (مرندی، 1328: ج 3، ص34).

بنا براين گزارش، در کتاب نور الانوار ابوالحسن مرندی، ادعا گردیده که حضرت مهدی از کربلا خارج شده و به سمت نجف می­روند و بین کربلا و نجف شانزده هزار فقیه را می­کشند! و پس از آن، هفتاد هزار نفر دیگر را که قصد کشتن حضرت را دارند، می­کشند!

این گزارش نیز در هیچ کتاب حدیثی اصیل و معتبری یافت نشده و می­توان آن را مانند دیگر گزارش­های منقول از ابوالحسن مرندی بی­اعتبار و بلکه جعلی دانست. دیگر منابع نیز از ایشان نقل کرده­اند که از روی جهل به روایت تبدیل گردیده است (زین العابدین، 1425: ج3، ص 168).

ه‍) جعلی دیگر علیه فقها از علی محمد شیرازی

علی محمد شیرازی، موسس فرقه بابیه و بستر ساز بهائیت، در مناظره­ای با عالمان شیعی دست به جعل روایت زده و به دلیل ضعف علمی در پاسخ گویی به جعل روایتی در مذمت فقها اقدام می‌کند. این واقعه را ولیعهد آن زمان، ناصرالدین میرزا خطاب به محمد شاه قاجار چنین گزارش کرده ­است:

هو الله تعالي شانه‌. قربان خاك پاي مباركت شوم‌. در باب «باب‌» كه فرمان قضا صادر شده بود كه علما را احضار كرده با او گفت و گو نمايند؛ حسب‌ الحكم همايون محمل فرستاده با زنجير از اروميه آورده، به كاظم خان سپردند... اول حاجي محمود پرسيد كه مسموع مي‌شود كه تو مي‌گويي من نايب اول هستم و بابم و بعضي كلمات گفته‌اي كه دليل بر امام بودن، بلكه پيامبري توست‌؟! گفت‌: بلي، حبيب من! ... نايب امام هستم من و باب هستم و آنچه گفته‌ام و شنيده‌ايد، راست است‌. اطاعت من بر شما لازم است، به دليل أدْخُلُو البابَ سُجَّداً؛ و لكن اين كلمات را من نگفته‌ام‌. آن كه گفته است‌، گفته است‌. پرسيدند: گوينده كيست‌؟ جواب داد: آن كه به كوه طور تجلي كرد: «روا باشد اناالحق از درختي / چرا نبود روا از نيكبختي‌». مني در ميان نيست اين‌ها را خدا گفته است. بنده به مقوله شجره طور هستم آن وقت در او خلق مي‌شود [شد،] الان در من خلق مي‌شود و به خدا قسم كسي كه از صدر اسلام تاكنون انتظار او را مي‌كشيدند، منم‌. منم آن كه چهل هزار علما منكر خواهند گشت.

پرسيدند: اين حديث در كدام كتاب است كه چهل هزار علما منكر خواهند گشت‌؟ گفت‌: اگر چهل هزار نباشد، چهار هزار كه هست (گلپایگانی، بی­تا: ص202).

این مدعی دروغین، حدیثی جعلی اختیار کرده و در نهایت حاضر نیست جعلی بودن روایت را اعتراف، بلکه تلاش کرده با کاهش تعداد از چهل هزار فقیه، به چهار هزار فقیه، آن را باور پذیر کند!

و) مقابله امام مهدی با اهل فتوا

و سيدعى إليه من سائر البلاد الذين ظنّوا أنّهم من علماء الدين و فقهاء اليقين و الحكماء و المنجّمين و المتفلسفين و الأطبّاء الضالّين‏ ... و ينتقم من‏ أهل‏ الفتوى‏ في الدين لما لا يعلمون؛ و از شهرهای مختلف به سوی او دعوت می­گردد کسانی که گمان دارند از عالمان دینی و فقیهان دارای یقین و ستاره شناسان و اهل فلسفه و پزشکان گمراه هستند ...و [حضرت مهدی] از اهل فتوا انتقام می­گیرد برای آنچه نمی­دانند [و فتوا می­دهند] (یزدی حائری، 1422: ج2، ص189)‏.

این عبارت در متون حدیثی وجود ندارد و آنچه نگارنده بدان رسیده، نقل حائری بارجینی در کتاب الزام الناصب می­باشد. ایشان گزارشی را با عنوان خطبة البیان و با متن مختلف، در کتاب خود ذکر کرده است که یکی از آن گزارش­ها را با این سند بیان کرده‌اند:

ریحان اول: خطبه­ای که در بصره بیان فرموده­اند و معروف به خطبة البیان است‏ (همان: ص148).

در ادامه می­گویند:

نسخه اول: در نسخه­ای آمده است: حدیث کرد ... طوق بن ملک از پدرش، از پدربزرگش، از عبدالله بن مسعود که سند را به حضرت علی رساند. در زمانی که حضرت علی پس از آن سه نفر به خلافت رسیدند، به سمت بصره رفته و در مسجد جامع چنین خطبه خواندند... و این متن آن خطبه­ای است که حضرت فرمودند و خطبة البیان نام دارد (همان: 149).

همان‌گونه که ذکر شد، این نسخه از خطبه البیان را تنها صاحب الزام الناصب نقل کرده است و در منبعی دیگر سندی برای این خطبه یافت نگردید. علاوه بر این­که خطبه مذکور فاقد اعتبار سندی است و برخی از عبارت‌های این خطبه نیز معتبر نبوده و اشکالات محتوایی دارد. علامه سید جعفر مرتضی و برخی دیگر از محققان معاصر در نقد این خطبه نکاتی را درج کرده­اند (عاملی، 1423: ص249؛ شهبازیان، 1389: ص28 و صادقی، فصلنامه علوم حدیث، پاییز1383: ش33).

ازجمله اشکالات سندی خطبه این است که وفات عبدالله بن مسعود در سال 32 هجری گزارش شده است (مزی، 1400: ج16، ص123)؛ پس چگونه می‌تواند این خطبه را پس از جنگ جمل از حضرت علی نقل کرده باشد؟ چرا که جنگ جمل در تاریخ 36 هجری رخ داده است (مفید، 1413: ص21). افزون این­که در سند اذعان گردیده که عبدالله بن مسعود نیز از فرد دیگری که مجهول الهویه می­باشد، خطبه نقل کرده است که این مطلب بر ضعف سند می­افزاید. یکی از ناقدان این خطبه در مورد دیگر افراد ذکر شده در سند می­نویسد:

دو نفر اوّل، يعنى محمّد بن احمد انبارى و محمّد بن احمد جرجانى شناخته شده نيستند؛ ضمن اين­كه منابع، از شخصى به نام محمّد بن احمد جرجانى، به عنوان قاضى رى نام نبرده­اند. طوق بن مالك نيز محدث نيست و روايتى از او نقل نشده و در سند هيچ روايتى واقع نشده است، بلكه يكى از فرماندهان هارون الرشيد بود و در سال 216هجری، از دنيا رفت. همچنين، پدر و جدّ طوق شناخته شده نيستند و ديده نشده كه در سند روايتى از آنان نام برده شود؛ ضمن اين­كه محاسبه زمان مرگ طوق، يعنى سال 216هجری، نشان مى­دهد كه امكان ملاقات و روايت جدّ او از ابن مسعود، وجود نداشته است و ابن مسعود، سال­ها پيش از تولد جدّ طوق بن مالك از دنيا رفته است (صادقی، پاییز1383: فصلنامه علوم حدیث، ش33).

احتمال دارد این متن توسط برخی از صوفیه اهل سنت و در اواخر قرن دهم و یازدهم هجری جعل شده باشد.[2] در مورد اطبا و پزشکان ظالم و ستاره شناسان هم ظاهرا عقیده حاکم بر تعدادی از نویسندگان اهل سنت در این گزارش خود را نشان داده است؛ چنان‌که قاضی عبدالجبار معتزلی در مذمت علم طب ونجوم مطالبی نگاشته و ادعا دارد این علم مقابله با تقدیر الاهی است و تعدادی از نصارا برای از بین بردن دین، علم طب را در میان مسلمانان نفوذ داده­اند (قاضی عبدالجبار، بی­تا: ج2، ص623 و 615).

نکته دیگر این که در محتوای آن مطالبی خلاف روایات شیعه و نظریه­های مشهور وجود دارد[3]؛ چرا که در قسمت پایانی این خطبه حکومت حضرت مهدی را چهل سال دانسته و پس از آن حضرت مهدی رحلت کرده و حضرت عیسی او را غسل می­دهد. پس از آن، حضرت عیسی و خضر و تمامی یاران مهدی رحلت کرده و دوباره در دنیا ظلم حاکم شده و مردم به کفر بر می­گردند و خدای متعال شهر­ها را ویران می­کند (یزدی حائری، 1422: ج2، ص172).

  1. تحلیل غلط از برخی روایات

فرقه‌های انحرافی و مدعیان دروغین، دو شگرد در تبیین آیات و روایات با عنوان «بهره‌گیری از عناوین عام و برداشت خاص» و «سرایت معنای حداقلی در تمام مصادیق» را در اختیار گرفته و در فریب اذهان عمومی و غیر متخصص تلاش دارند. در روش اول، مدعی، تلاش دارد مفهومی کلی را بدون دلیل، بر مصداقی که خود می­خواهد، تطبیق دهد. در روش دوم، ممکن است مفهومی کلی برخی از مصادیق را در بر بگیرد؛ اما مدعی دروغین تلاش دارد آن را به همه مصادیق برگردانده و همه افراد یک مجموعه را وارد معنای عام بداند.

به عنوان نمونه، جریان­های انحرافی، تلاش دارند مصداق عبارت «فقها» را در برخی روایات، مراجع و فقهای فعلی و مستقر در قم و نجف ذکر کنند؛ در حالی‌که هیچ شاهدی در روایت بر این مطلب وجود ندارد و یا در روش دوم تلاش دارند اگر برخی از فقهای دوازده امامی، مانند شلمغانی، دچار انحراف می­شوند؛ این عنوان را عمومیت داده و به تمام فقهای شیعه اثناعشری گسترش دهند.

این روش غلط در گذشته نیز وجود داشته و یکی از عالمان شیعه در نامه­ای خطاب به حضرت مهدی از برخورد برخی مخالفان فقها و وکلای شیعه ابراز ناراحتی کرده که واقعه را چنین گزارش کرده­اند:

محمّد بن عبد اللّه بن جعفر حميرى از پدرش، او هم از محمد بن صالح روايت كرده كه گفت: به محضر مبارك صاحب الزمان نوشتم كه اهل خانه و خانواده‏ام به واسطه حديثى كه از ناحيه پدران شما روايت شده كه ايشان فرموده‏اند: «خدامنا و قوامنا شرار خلق اللّه»؛ مرا آزار داده و سرزنش مى‏كنند.

حضرت در جواب نوشتند: عجب! مگر اين آيه را قرائت نكرده‏ايد كه خداوند متعال مى‏فرمايد: «و در ميان ايشان و قريه‏هايى كه در آن‏ها بركت داديم، قريه‏هاى ظاهرى قرار داديم»؛[4] پس به خدا قسم ما قريه‏هايى هستيم كه خداوند در آن‏ها بركت قرار داده و شما قريه‏هاى ظاهر هستيد (طوسی، 1411: ص 345).

شیخ طوسی در تبیین این رویات می­فرماید:

اين روايت عموميت ندارد [يعنى چنين نيست كه شامل همه خدمت‏كاران ايشان باشد]، بلكه اين جمله را در خصوص كسانى فرموده‏اند كه احكام دينى را تغيير و تبديل کرده و نسبت به اهل بيت خيانتى از آن‏ها سر زده؛ چنان‏كه در آينده ذكر خواهيم کرد (همان).

در ادامه به برخی روایات که در این باره مورد سوء استفاده قرار گرفته است، اشاره می­کنیم:

یکم. عَنِ الْفُضَيْلِ بْنِ يَسَارٍ قَالَ سَمِعْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ8 يَقُولُ‏ إِنَّ قَائِمَنَا إِذَا قَامَ اسْتَقْبَلَ مِنْ جَهْلِ النَّاسِ أَشَدَّ مِمَّا اسْتَقْبَلَهُ رَسُولُ اللَّهِ  مِنْ جُهَّالِ الْجَاهِلِيَّةِ قُلْتُ وَ كَيْفَ ذَاكَ قَالَ إِنَّ رَسُولَ اللَّهِ  أَتَى النَّاسَ وَ هُمْ يَعْبُدُونَ الْحِجَارَةَ وَ الصُّخُورَ وَ الْعِيدَانَ‏ وَ الْخُشُبَ الْمَنْحُوتَةَ وَ إِنَّ قَائِمَنَا إِذَا قَامَ أَتَى النَّاسَ وَ كُلُّهُمْ يَتَأَوَّلُ عَلَيْهِ‏ كِتَابَ‏ اللَّهِ‏ يَحْتَجُّ عَلَيْهِ بِهِ؛ فضيل بن يسار گفت: شنيدم ابا عبد اللَّه]= امام صادق‌[ مي‌فرمود: قائم ما كه قيام مي­كند، از نادانى مردم بيش از آنچه رسول خدا از نادانى جاهليّت برخورد كرد، برخورد مي­كند. گفتم: اين چگونه ممكن است؟ فرمود: رسول خدا در حالى به سوى مردم آمد كه آنان سنگ و كلوخ و چوب‌هاى تراشيده را مى‏پرستيدند و قائم ما هنگامى كه قيام مي­كند به‌ سوى مردم مى‏آيد؛ در حالى كه همه مردم كتاب خدا را عليه او تأويل و با آن بر او احتجاج مي­کنند (نعمانی، 1379: ص297).

از این روایت استفاده می­کنند کسانی که اهل دین و قرآن هستند، علیه حضرت مهدی احتجاج و استدلال می­کنند و بر اساس تحلیلی اشتباه، مصداق آن را استدلال‌های عالمان شیعی علیه فرقه­های انحرافی معرفی می­کنند.

غیر عالمانه بودن این سخن، بر اهل فن پوشیده نبوده و در این گزارش بحثی از فقهای شیعه مطرح نگردیده است. از طرف دیگر، امروزه ما با افرادی از فقها و عالمان غیر شیعی و غیر اثنا عشری روبه‌رو هستیم که به گمان خود با استناد به قرآن و روایات نقل شده از طریق خودشان به حضرت محمد، اصول و مبانی تفکر شیعه اثناعشری را قبول نداشته و آن­ها را بدعت و گاهی کفر و شرک می­دانند. به عنوان مصداق کامل آن، فقهای وهابی را می­توان نام برد که قطعا در زمان ظهور حضرت مهدی از آیات قرآن علیه ایشان استفاده خواهند کرد؛ کما این­که امروز در برابر شیعیان از آیات قرآن جهت اثبات شرک آن­ها سوء استفاده می­کنند، بلکه مراد از این دسته روایات فرقه­های انحرافی شکل گرفته درون مذهب شیعه را می­توان نام برد که با احتجاج به روایات اهل بیت و تاویل آیات قرآن در گمراه کردن مردم تلاش دارند و قطعا آنان در برابر حضرت مهدی با این استدلال­های خود خواهند ایستاد. به عنوان نمونه، وقتی گروه انحرافی بابیه و بهائیت به این نکته معتقد هستند که فرزندی در خانه امام حسن عسکری متولد نشده است؛ قطعا در زمان ظهور حضرت مهدی که آن حضرت خود را به عنوان مهدی موعود و فرزند امام حسن عسکری معرفی کنند؛ این جماعت رودر روی حضرت قرار خواهند گرفت، و یا گروهی مانند طرفداران احمد اسماعیل بصری که به بیست و چهار وصی بعد از حضرت محمد قائل بوده و فرزند حضرت مهدی را امام سیزدهم می­دانند، قطعا در زمان ظهور حضرت مهدی که با استناد به روایات متقن تعداد اوصیای پس از حضرت محمد را دوازده نفر می­داند و امامتی برای فرزند خود قائل نیست؛ ظهور ایشان را نخواهند پذیرفت؛ و مصداق بارز همان به ظاهر دیندارانی هستند که با روایت­هایی ضعیف و تحلیل­های اشتباه از قرآن به نبرد با حضرت مهدی خواهند پرداخت (مجلسی، 1403: ج53، ص15 و طبسی، 1388: ج1، ص243).

دوم. قَالَ رَسُولُ اللَّهِ: سَيَأْتِي عَلَى النَّاسِ زَمَانٌ لَا يَبْقَى مِنَ الْقُرْآنِ إِلَّا رَسْمُهُ وَ مِنَ الْإِسْلَامِ إِلَّا اسْمُهُ يُسَمَّوْنَ بِهِ وَ هُمْ أَبْعَدُ النَّاسِ مِنْهُ مَسَاجِدُهُمْ عَامِرَةٌ وَ هِيَ خَرَابٌ مِنَ الْهُدَى فُقَهَاءُ ذَلِكَ الزَّمَانِ شَرُّ فُقَهَاءَ تَحْتَ‏ ظِلِ‏ السَّمَاءِ مِنْهُمْ خَرَجَتِ الْفِتْنَةُ وَ إِلَيْهِمْ تَعُودُ؛ رسول خدا فرموده است: بر مردم زمانى آيد كه از قرآن جز نامى نماند و از اسلام و مسلمانى جز اسمى نيست مردم خود را مسلمان نامند و از مسلمانى دورترین مردم هستند؛ مسجدهاى آنان آبادان است و از رهبرى و هدايت بحق تهى است فقيهان اين دوران بدترين فقهاى زير آسمانند فتنه از آن‏ها برآيد و بدان‏ها بازگردد (کلینی، 1407: ج8، ص308).

این روایت نیز مورد سوء برداشت فرقه­ها قرارگرفته و با استناد به آن، عالمان دینی و فقیهان مخالف خود را مورد هجوم قرار می­دهند و در مقام عمل، تمام فقهای شیعه را گمراه تلقی می‌کنند (http://www.black-banners.com/forum/viewtopic.php?t=11899 و دوانی، 1387: ص959).

چند نکته در تحلیل این دسته روایات:

الف) پر واضح است که هیچ فردی از شیعیان به عصمت عالمان دینی معتقد نمی­باشد و در زمان­های مختلف، از دوره حضور ائمه تا دوره ظهور، افرادی از عالمان شیعی، مانند شلمغانی به انحراف رفته و در زمره فقهای سوء قرارگرفته­اند. پس، غرض این نیست که تمام فقها را معصوم بدانیم؛ اما این سخن که تمام فقهای شیعه اثنا عشری و حتی این ادعا که اکثر آنان منحرف­اند؛ سخنی گزاف و بدون دلیل است.

ب) مراد از فقها در این مجموعه روایات، الزاما فقهای شیعه نیست و تذکر دادیم که می‌تواند مراد فرقه­های دیگر، اعم از وهابیت یا گروه­های انحرافی از دل شیعیان باشد.

ج) این گونه روایات، به فقهای دنیا پرستی مشعر است که می­توانند باعث گمراهی بیش­تر مردم در آخرالزمان باشند و مذمت این تعداد از افراد یک گروه، بر مذمت تمام آن­ها به بهانه مخالفت با افکار جریانی انحرافی دلالت ندارد. به عبارت دیگر، با تمسک به عنوانی عام نمی­توان همانند مدعیان دروغین تمام فقها و مراجع شیعه اثناعشری را رد و یا غالب آنان را مذمت کرد (سند، 1429: ج‏2، ص346).

سوم: وَ بِهَذَا الْإِسْنَادِ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ، قَالَ: حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ حُمْرَانَ الْمَدَائِنِيُ‏، عَنْ عَلِيِّ بْنِ أَسْبَاطٍ، عَنِ الْحَسَنِ بْنِ بَشِيرٍ، عَنْ أَبِي الْجَارُودِ، عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ 8، قَالَ: سَأَلْتُهُ، مَتَى يَقُومُ قَائِمُكُمْ؟ ...فَقَالَ: وَ لَنْ تُدْرِكَ أَهْلَ زَمَانِهِ، يَقُومُ قَائِمُنَا بِالْحَقِّ بَعْدَ إِيَاسٍ مِنَ الشِّيعَةِ... وَ يَسِيرُ إِلَى الْكُوفَةِ، فَيَخْرُجُ مِنْهَا سِتَّةَ عَشَرَ أَلْفاً مِنَ الْبُتْرِيَّةِ، شَاكِينَ‏ فِي السِّلَاحِ، قُرَّاءَ الْقُرْآنِ، فُقَهَاءَ فِي الدِّينِ، قَدْ قَرَحُوا جِبَاهَهُمْ، وَ شَمَّرُوا ثِيَابَهُمْ، وَ عَمَّهُمْ النِّفَاقُ، وَ كُلُّهُمْ يَقُولُونَ: يَا ابْنَ فَاطِمَةَ، ارْجِعْ لَا حَاجَةَ لَنَا فِيكَ؛ حسن بن بشير، از ابى الجارود چنین روايت كرده است: از امام باقر8 سؤال كردم قائم شما چه زمانى قيام مى­فرمايد؟ ... قائم ما بعد از نا امید شدن و شيعيان قيام مى­كند... و آن‌گاه به سمت كوفه حركت می‌کند و شانزده هزار تن از بتريه، گروهى شبيه خوارج را كه مسلح­ و قاري قرآن و فقیه در دین هستند و از زيادى سجده پيشانى آن­ها زخم شده و نفاق تمام وجودشان را پر كرده است؛ به حضرت مى­گويند: اى فرزند فاطمه! بر گرد كه ما نياز به تو نداريم (طبری، 1413ق: ص455 و مفید، 1413: ج2، ص384).

احمد بصری مدعی یمانی و یاران احمد بصری، این روایت را علیه فقها استفاده کرده و پس از تحریف در معنای آن چنین می­گویند:

بتریه کسانی هستند که معتقدند امام مهدی 8 ابتر (بی فرزند) است؛ همان‌طور که به رسول الله گفتند ابتر، و سوره کوثر نازل شد: إنَّ شانِئَکَ هُوَ الأَبْتَرْ؛ این، بدان معنا است، کسانی که معتقدند امام مهدی ابتر است؛ همان دشمنان قائم هستند (http://www.almahdyoon.co/ir/showthread.php?t=18828).

اين گروهک ادعا دارد که اولاً، مراد از قائم در این جا احمد اسماعیل بصری می­باشد، نه امام مهدی  (http://almahdyoon.org/shiaa/10013-9a2em2.html).

ثانیاً، مراد از بتریه کسانی هستند که معتقدند امام مهدی ابتر می‌باشد و فرزند ندارد.

در پاسخ لازم است فارغ از اشکالات سندی[5] و دلالی این روایت، به نکات زیر توجه کرد:

الف) در صدر روایت به صراحت قرائنی وجود دارد که نشان می­دهد مراد از قائم در این متن، حضرت مهدی موعود امام دوازدهم می­باشد؛ به­ویژه این­که بیعت سیصد و سیزده نفر در مکه با این قائم ذکر شده است و احمد اسماعیل و تابعانش قبول دارند هر جا سخن از بیعت سیصدو سیزده تن با مهدی یا قائم باشد، قطعا مراد حضرت مهدی است.

ب) مراد از بتریه[6] طایفه­ای از زیدیه هستند که شیعه‌اند و حضرت علی را افضل صحابه می­دانستند؛ اما، به درستی امامت و خلافت ابوبکر و عمر هم قائل هستند و از مخالفان این دو برائت جسته و مذمتشان می­کردند؛ که این مطلب خلاف مبانی شیعه اثناعشری است (کشی، 1363: ج2، ص499). این گروه را تابعان (کثیر النواء) دانسته­ و برخی معتقدند این عنوان را مغيرة بن سعید به او داده است (حمیری، 1972: ص155) و دلیل دیگر را مقطوع الید و بریده بودن دست او دانسته­اند (مجلسی، 1404: ج47، ص346) و برخی معتقدند زید بن علی بن الحسین این لقب را به آن­ها داده است. ماجرا از این قرار است:

کثیر النواء با عده‌ای از طرفدارانش به نزد امام باقر آمد، در حالی که برادر ایشان، زید بن علی نیز نزد آن حضرت حضور داشت. آن­ها اعلام کردند که ما علی و حسنین را متابعت می‌‌کنیم و از دشمنان ایشان بیزاریم. این کلام مورد تایید حضرت واقع شد. سپس اعلام کردند ما از ابوبکر و عمر متابعت می‌کنیم و از دشمنانشان بیزاریم. در این بین، زید بن علی به آن­ها رو کرد و گفت: آیا [با توجه به این‌که حضرت زهرا نیز از خلفا ناراحت بوده و اعلام برائت کرده­اند] از فاطمه بیزارید؟[7] که در واقع شان ما و جایگاه امامت ما را از بین برده‌اید، خدا شما را نابود کند! از این جهت ایشان بتریه نام گرفتند (کشی، 1363: ج2، ص505).

لذا اگر این روایت را از سنخ روایت­های جعلی، با انگیزه­های فرقه­ای در باب مهدویت ندانیم؛ مراد گروهی از زیدیه هستند که حضرت مهدی با آنان مقابله خواهند کرد. موید این سخن این­که روایت مشابه در کتاب مرحوم نیلی نجفی چنین آمده است:

و من ذلك بالطريق المذكور، يرفعه إلى أبي بصير، عن أبي جعفر، قال‏: إذا ظهر القائم على نجف الكوفة خرج إليه قرّاء أهل الكوفة و قد علّقوا المصاحف على‏ أعناقهم و في‏ أطراف رماحهم، شعارهم (يا 22121 يا 247 تر) و يقولون‏: لا حاجة لنا فيك يا ابن فاطمة ...؛ امام باقر فرمودند: هنگامی که قائم در نجف کوفه[8]ورود می­کنند، قاریان قرآن در کوفه، در حالی‌که قرآن­ها را به گردن دارند، روبه‌روی ایشان قرار می­گیرند. شعار این‌ها «یا ابابکر» و «یا عمر» است و خطاب به قائم می­گویند: ما نیازی به تو نداریم ...

در این روایت، به صراحت افرادی معرفی شده­اند که همان تفکر زیدی­های بتریه را دارند و میان این دسته روایات با فقهای نجف هیچ ارتباطی وجود ندارد.

ادعاها و زیر سوال بردن مرجعیت و فقها از طرف مدعیان دروغین، در حالی است که روایت­های متعددی از اهل بیت، بر لزوم تمسک افراد غیر متخصص در امر دین، به افراد متخصص در دين دلالت دارد و اگر هر فردی احساس عدم نیاز رجوع به مباحث علمی را، بهانه شهود و یافته­های خود قرار دهد؛ سخن گزافه گویی امری مرسوم در میان مردم خواهد گردید.

لذا بزرگانی مانند شیخ مفید، سید مرتضی و شیخ طوسی، لزوم مراجعه به فقها در دوران غیبت را اصلی انکار ناپذیر دانسته­اند.[9] شیخ مفید پس از بیان مشکلات دسترسی به حضرت مهدی در دوران غیبت و نیاز مردم در پیدا کردن احکام فقهی خود به این نکته اشاره دارد که باید از فقها تقلید كنند. لذا می­فرماید:

و جميع المؤمنين فأما الممتحن‏ بحادث‏ يحتاج‏ إلى علم الحكم فيه فقد وجب عليه أن يرجع في ذلك إلى العلماء من شيعة الإمام و ليعلم‏ ذلك من جهتهم؛ اما هر كسي از مومنان، اگر در امری و مسئله­ای به حکم خدا نیاز پیدا کرد، پس لازم است که به علما و فقهای شیعه مراجعه کرده و حکم را از طریق آن­ها یاد بگیرد (مفید، 1413: ج‏1، ص14).

ایشان، حل مسائل دینی و قضایی را نیازمند مشورت با فقها دانسته­اند (مفید، 1413: ج‏1، ص15).

سید مرتضی نیز در کتاب الذريعة و در باب «فی صفة المفتی و المستفتی»[10]، تقلید عامی و غیرمتخصص در احکام فقهی از متخصص در احکام یا همان فقها را اجماع عالمان قدیم و جدید دانسته­اند (علم الهدی، 1346: ج2، ص796).

شیخ طوسی نیز برخلاف ادعای احمد اسماعیل به تقلید دستور داده و در لزوم رجوع به فقها در احکام دین و لزوم تقلید می­فرمایند:

آنچه من بدان معتقدم: برای کسی که اهل علم نیست و توانایی فهم احکام فقهی را ندارد، رجوع به مجتهد حرام نبوده، و بلکه جایز است.[11] آنچه بر این امر دلالت می­کند، این است که از زمان حضرت علی تا زمان فعلی ما مردم به عالمان دینی و فقها مراجعه می­کردند و علما برای آن­ها فتوای فقهی می­دادند (طوسی، 1417: ج2، ص720).

نتیجه گیری

در فرهنگ دینی، عالمان و فقیهان متخصصان در فهم دین معرفی شده و پاسبان معارف دینی هستند. از این رو، اهل بیت افراد غیر متخصص در امور دینی را به این افراد مراجعه داده­اند. این مهم در دوران غیبت که دسترسی به امام و حجت الاهی مقدور نیست، ضرورتی دو چندان یافته و برای رجوع به عالمان دینی تاکید بیش‌تری نموده­اند. از طرف دیگر، مدعیان دروغین در جهت القای انحراف­های فکری خود، وجود فقیهان را مانعی بزرگ برای خود دیده و تلاش در نفی تقلید و تخریب چهره و جایگاه آنان تلاش می‌کنند. شگرد مدعیان در این زمینه، استفاده از روایت­های جعلی و تقطیع و تحریف برخی دیگر از روایات است. این در حالی است که اصحاب و بزرگان شیعه، مانند شیخ مفید، شیخ طوسی و سید مرتضی، لزوم رجوع افراد غیر متخصص به فقیه را سنت و سیره شیعه و یاران ائمه دانسته­اند.

منابع

قرآن کریم.

  1. ابن أبي زينب، محمد بن ابراهيم (1397ق). الغيبة، محقق: علي اكبر غفاري، تهران، صدوق.

  2. ابن بابويه (صدوق)، محمد بن علي (1378ق). عيون اخبار الرضا، تهران، نشر جهان.

  3. ــــــــــ (1395ق). كمال الدين و تمام النعمة، علي اكبر غفاري، تهران، اسلامیه.

  4. ابن عربی، محیی الدین (بی­تا). الفتوحات المکیة، بیروت، دار احیاء التراث العربی.

  5. جمعی از نویسندگان زیر نظر سید مصطفی میرسلیم (1386). دانشنامه جهان اسلام، تهران، بنیاد دایرة المعارف اسلامی.

  6. حمیری، ابوسعید بن نشوان (1972م). الحور العین، تهران، بی­نا.

  7. خاوری، اشراق (1328). تلخیص تاریخ نبیل، تهران، لجنه ملی آثار امری.

  8. الخباز، سید ضیاء (1435ق). المهدویة الخاتمة، قم، باقیات.

  9. دوانی، علی (1378). مهدی موعود، تهران، اسلامیه.

  10. زین العابدین، محمد مهدی (1425ق). بیان الائمة، قم، دارالغدیر.

  11. سبحانی، جعفر (1428ق). محاضرات فی الالهیات، قم، موسسه امام صادق.

  12. سلیمان، کامل (1427ق). یوم الخلاص، قم، دارالمجتبی.

  13. سلیمیان، خدامراد (تابستان 1395). بررسی تسامح در نقل روایات نشانه‌های ظهور با تاکید بر کتاب مأتان و خمسون علامه، قم، فصلنامه انتظار موعود، شماره53.

  14. سمعانی، عبدالکریم بن محمد (1962م). الانساب، حیدر آباد، مجلس دائرةالمعارف العثمانية.

  15. سند، محمّد (1429ق). دعوی السفارة فی الغیبة الکبری، قم، بقیة العترة.

  16. سید مرتضی، علم الهدی (1346). الذریعة الی اصول الشریعة، تهران، دانشگاه تهران.

  17. شهبازیان، محمد (1389). تاملی نو در نشانه‌های ظهور، قم، بنیاد فرهنگی حضرت مهدی موعود.

  18. ـــــــــــــــــ (زمستان 1393). نقد برخی روایات مهدوی در کتب ابوالحسن مرندی، قم، فصلنامه پژوهش­های مهدوی، ش11.

  19. ـــــــــــــــــ (پاییز1393). نقد و بررسی نشانه‌های ظهور در سه اثر از شیخ ابوالحسن مرندی، قم، فصلنامه علمی پژوهشی انتظار موعود، ش46.

  20. ـــــــــــــــــ (تابستان 1396). باز نگری در روایات جهان پس از حضرت مهدی از منظر شیعه، قم، فصلنامه علمی پژوهشی مشرق موعود، ش42.

  21. صادقی، مصطفی (پاییز1383). خطبة البیان و خطبه‌های منسوب به امیرالمومنین، قم، فصلنامه علوم حدیث، ش33.

  22. الطباطبایی الحسنی، محمد علی (1429ق). 250 علامة حتی ظهور الامام المهدی، بیروت، موسسة البلاغ.

  23. طبرسی، احمد (1403ق). الاحتجاج، مشهد، نشر مرتضی.

  24. طبری، محمد بن جریر (1413ق). دلائل الامامة، قم، بعثت.

  25. طبسی، نجم الدین (1388). تا ظهور، قم، بنیاد فرهنگی حضرت مهدی موعود.

  26. طريحي، فخر الدين بن محمد (1375). مجمع البحرین، تهران، مرتضوی.

  27. طهراني، آقا بزرگ (1403ق). الذريعة الي تصانيف الشيعة، بیروت، دارالأضواء.

  28. طوسی، محمد بن حسن (1417ق). العدة فی اصول الفقه؛ قم، علاقه بندیان.

  29. ــــــــــــــــــــــــ (1417ق). عدة الاصول، قم، ستاره.

  30. ــــــــــــــــــــــــ (1411ق). كتاب الغيبة، قم، دار المعارف الاسلامية.

  31. عبدالجبار، قاضی (بی­تا). تثبیت دلائل النبوة، قاهره، دارالمصطفی.

  32. كليني، محمد بن يعقوب (1407ق). الكافي، مترجم: علي اكبر غفاري و محمد آخوندي، تهران، دارالكتب الإسلامية.

  33. کشی، محمد بن عمر (1363). اختیار معرفة الرجال، قم، آل البیت.

  34. گلپایگانی، ابوالفضل (بی­تا). کشف الغطاء، بی­جا، بی‌نا، bahailib.com .

  35. مجلسي، محمد باقر (1403ق). بحارالانوار، بیروت، داراحياء التراث العربي.

  36. مرتضی عاملی، سید جعفر (1423ق). مختصر مفيد أسئلة وأجوبة في الدين والعقيدة، بیروت، مرکز الاسلامی للدراسات.

  37. مرندی، ابو الحسن (1344ق). فجایع الدهور، قم، نسخه خطی موجود در کتابخانه آیت الله مرعشی نجفی.

  38. ـــــــــــــــــــ (1303). دلائل براهین الفرقان، قم، نسخه خطی موجود در کتابخانه مسجد اعظم (آیت الله بروجردی).

  39. ـــــــــــــــــــ (1338ق). لمعان الانوار، قم، نسخه خطی موجود در کتابخانه آستانه مقدسه حضرت معصومه.

  40. ـــــــــــــــــــ (1328ق). مجمع النورین، تهران، نسخه خطی موجود در کتابخانه مجلس شورای اسلامی.

  41. ـــــــــــــــــــ (1328ق). نور الانوار، تهران، نسخه خطی موجود در کتابخانه مجلس شورای اسلامی.

  42. مزی، یوسف بن زکی (1400ق). تهذیب الکمال، بیروت، موسسة الرسالة.

  43. مفید، محمد بن نعمان (1413ق). الجمل و النصرة لسيد العترة في حرب البصرة، قم، کنگره شیخ مفید.

  44. ـــــــــــــــــــ (1413ق). رسائل فی الغیبة، قم، کنگره هزاره شیخ مفید.

  45. ـــــــــــــــــــ (1413ق).‌ الارشاد في معرفة حجج الله علي العباد، قم، كنگره شيخ مفيد.

  46. نوری، حسینعلی (بی­تا) ایقان، بی­جا، بی‌نا، گرفته شده از سایت www.bahai.org/fa/legal.

  47. نیلی نجفی، علی بن عبدالکریم (1384). سرور اهل الایمان، قم، دلیل ما.

  48. يزدي حايري،‌ علي (1422ق). الزام الناصب، بیروت، الأعلمي.

سايت‌ها

  1. دایرة المعارف بزرگ اسلامی، https://cgie.org.ir/fa/publication/entryview/3068.

  2. http://www.valiasr-aj.com.

  3. https://almahdyoon.org.

[1] . جهت دیدن مطالبی در نقش فقها هنگام غیبت و ظهور (ر.ک: سند، 1429: ج‏2، ص341).

[2]. در قسمتی از متن گزارش چنین آمده است: «ألا إنّ في المقادير من القرن العاشر سيحبط علج بالزوراء من بني قنطور بأشرار» (یزدی حائری، 1422: ج2، ص181). «قف إذا أقبل القرن الحادي عشر فإنّا للّه و إنّا إليه راجعون عمّ البلاء و قلّ الرجاء و منع الدعاء و نزل البلاء» (همان: ص: 184).

[3]. جهت اطلاع از نظریات در مورد جهان پس از حضرت مهدی ر. ک: شهبازیان، تابستان1396: انتظار موعود، ش42).

[4] . وَجَعَلْنَا بَيْنَهُمْ وَبَيْنَ الْقُرَى الَّتِي بَارَكْنَا فِيهَا قُرًى ظَاهِرَةً ، (سبأ: 18).

[5]. به عنوان نمونه، حسن بن بشیر را مجهول دانسته­اند و این روایت، با این عبارت­ها تنها در «دلائل الامامة» یافت شد.

[6] . در ضبط آن عموماً «ب» را به صورت ضمه دار می­خوانند «بُ»؛ اما در برخی نقل­ها ضبط آن به صورت «بَ» و مفتوح نیز ذکر شده است (سمعانی، 1382: ج‏2، ص78).

[7] . بنابر روایت قطعی از اهل سنت، حضرت زهرا سلام در قبول خلافت ابوبکر با او مخالفت کردند؛ چون خلافت را حق حضرت علی می­دانستند، و پس از واقعه فدک نیز، از خلفا اعلام برائت و ناراحتی کردند؛

(ر.ک. http://www.valiasr-aj.com/persian/shownews.php?idnews=7052

همچنین ر.ک. http://www.valiasr-aj.com/persian/shownews.php?idnews=5095).

[8] . معنای مناسبی برای آن پیدا نشد و شاید بنابر این­که واژه «نجف» به معنای مکان مرتفع و بلند است، مراد زمین­های مرتفع در راه کوفه باشد (مجمع البحرین، ج5، ص123).

[9] . در خصوص بررسی ضرورت و درستی اجتهاد در فقه و تقلید در احکام فقهی؛ مطالب مفصلی از علمای اصولی در نقد تفکر اخباری‌ها می­توان یافت که اهل تحقیق لازم است به مباحث اجتهادی در موضوع «خبر واحد و حجیت آن» و «اجتهاد و تقلید» در کتاب‌های فقهی تفصیلی که شامل درس خارج فقه عالمان دینی است، مراجعه کنند و جهت بررسی اختصاری از ضرورت تقلید را (ر.ک: المهدویة الخاتمة، سید ضیاء الخباز، ج2، ص291، دانشنامه جهان اسلام، مقاله تقلید، به قلم محمد کاظم رحمان ستایش، ج1، ص3752 و مقاله تقلید احمد پاکتچی در دایرة المعارف بزرگ اسلامی، ج2 ص33 آدرس اینترنتی https://cgie.org.ir/fa/publication/entryview/3068).

[10] . در کلمات قدما عموما از عبارت «المفتی و المستفتی» به جای «الاجتهاد و التقلید» کنونی برای عنوان گذاری باب استفاده شده است.

[11] . توجه شود مراد شیخ طوسی از جواز در برابر حرمت است؛ یعنی در برابر کسانی که رجوع به مجتهد را حرام می­دانستند، ایشان این عبارت را به کار برده است.

 

نویسندگان:

محمد شهبازیان ـ عبدالرضا حسناتی نجف‌آبادی

 

چاپ