چکیده
بررسی موضوع رابطه تمدن و معنویت از منظر قرآن کریم، از تحقیقات بایستهای است که برای پیریزی تمدن علوی و زمینهسازی برای ایجاد تمدن مهدوی اهمیت فوقالعادهای دارد. در این مقاله به دو پرسش پاسخ میدهیم: نخست اینکه آیا از منظر قرآن، دستیابی به تمدن، بدون توجه به معنویت امکانپذیر است؟ اگر پاسخ مثبت باشد، آیا چنین تمدنی پایدار، مطلوب و سودمند است؟ به نظر نگارنده، بدون توجه به معنویت نیز دستیابی به تمدنِ تکبعدی، امکانپذیر ولی ناپایدار و برای دنیا و آخرت مردمان ناشایسته است. تمدن بدون معنویت، نه تنها نمیتواند آدمی را رستگار کند بلکه گاه موجب دور شدن آدمی از سعادت دنیوی و اخروی میشود. در تمدنی که بر پایه معنویت بنا نشود، برخی از نمادهای تمدنی همانند معماری، توسعه صنعتی، کشاورزی و ... قابل دستیابی است ولی تمدن جامع، تنها در سایه توجه به معنویت و با عنایت به عقاید حقه حاصل میشود. در این مقاله، برای اثبات نظریه یادشده به مهمترین تمدنهایی که قرآن از آن سخن گفته و سرنوشت تمدنهای مذکور اشاره خواهیم کرد.
اصل مقاله
درآمد ضرورت دستیابی به تمدنی زنده، پویا، جامع و فراگیر که بتواند سعادت آدمی را تأمین کند، مسئلهای است که صرفِ تصور آن به تصدیقش میانجامد. امروزه که به برکت انقلاب اسلامی و تحت زعامت ولایت فقیه، کشور عزیز ایران، با سرعتی قابل توجه به سوی پیریزی تمدنی قرآنی، اسلامی و علوی به پیش میرود، شایسته است اندیشوران با نظریهپردازی و نوآوری، ارکان تمدنِ بزرگ علوی را تبیین کنند و اجازه ندهند عدهای با دنبالهروی از غرب، همان تمدن غربی را با پوششی متفاوت به جامعه عرضه کنند. مهمترین وجه تمایز تمدن غربی و تمدن اسلامی، یا الگوی تمدن علوی، توجه به معنویت است. قرآن کریم و پیامبر اعظم (ص) انسانها را به «زندگی پاکیزه» فرا میخوانند (انفال: 24).این حیات طیبه در تمدنهای مادی بشر وجود ندارد.
به نظر آیت الله سید علی خامنهای، تمدن غرب بر پایه ستیز با معنویت و طرد معنویت بنا شد ... این تمدن مادی و دور از معنویت هرچه پیشرفت کند انحرافش بیشتر میشود.
آنچه اهمیت بررسی «تمدن از منظر قرآن» را دوچندان میکند این است که قرآن نه تنها کتابی آسمانی و وحیانی و خالی از هر گونه تحریف و تغییر است، بلکه کتابی است که وقایع تاریخ را آنگونه که بوده گزارش کرده، نه آنگونه که پادشاهان خودکامه میخواستند.
یکی از وجوه اعجاز قرآن نیز اعجاز تاریخی قرآن است. بدین معنا که آنچه قرآن کریم درباره تاریخ بیان کرده، کاملاً واقعی و حقیقی است؛ و اگر از ظهور یا افول تمدنی سخن گفته و علل افول آن تمدن را برشمرده، در واقع، از سنن الاهی و سنتمندی تاریخ پرده برداشته است.
با مطالعه موضوع تمدن از منظر قرآن، میتوان تمدن مطلوب قرآن را شناسایی، و تمدنی نوین بر اساس وحی پایهگذاری کرد.
این مقاله بر این فرضیه استوار است که نگاه قرآن به تمدن، ارزشمدارانه نیست و داشتن تمدن به خودی خود، ارزش محسوب نمیشود. تمدن بدون معنویت، نه تنها نمیتواند آدمی را رستگار کند بلکه گاه موجب میشود آدمی از سعادت دورتر شود. بررسی تمدنهایی که در قرآن بدان اشاره شده، و عاقبت آن تمدنها، دلیلی بر مدعای فوق است.
- تعریف تمدن واژه «تمدن» از اصلِ عربىِ «مدینه» گرفته شده و به معناى اقامت در شهر، شهرنشینی و خو گرفتن به اخلاق مردم شهر (مصطفوى، 1360: 55)، اخلاق شهرى پیدا کردن، انتقال از حالت خشونت، توحش و جهل به ظرافت، انس و معرفت است (دهخدا، 1373: 4/6109). این واژه در مقابل بادیهنشینى و بربریت (همان: 3/3836 و3912) به کار رفته و واژههاى المَدنیّة، الحَضَر، الحِضارة (طبیبیان، 1378: 273)، الحَضارة (سیاح، 1372: 371) در عربی و Civilization در انگلیسی (زناتی، 2006: 1/31؛ الیاس، 1979: 145) و فرانسوی و zivilisation در آلمانی (یونکر، 1371: 178) براى رساندن مفهوم تمدن به کار مىروند. ابنخلدون و برخی دیگر از دانشمندان نیز برای مفهوم تمدن از کلیدواژههاى «العمران» و «الحضارة» سود جستهاند (ابنخلدون، 1416: 172).
دانشمندان علوم اجتماعى تعریفهایى متفاوت از این مفهوم ارائه کردهاند (روحالامینی، 1377: 49؛ دورانت، 1378: 3؛ ابنخلدون، 1416: 122؛ پیرو، 1366: 47).
ابتدا بهتر است مقومات و بایستههای ضروری تمدن را از نظر بگذرانیم تا در سایه آن، به تعریف دقیق تمدن نزدیک شویم. برخی از مقومات تمدن عبارتاند از:
ü پیشرفت مادى و معنوى یا حداقل پیشرفت مادی؛
ü ایجاد یا رونق چشمگیر مجموعهاى از دانشها و فنون؛
ü وجود پشتوانه ایدئولوژی برای جامعه؛
ü وجود سازمانها و ساماندهى زندگى اجتماعى؛
ü پدید آمدن نهاد اقتصادى، قضایى، فرهنگى، اخلاقى و مذهبى.
با توجه به مجموع آنچه گذشت، به نظر نگارنده، تمدن را میتوان اینگونه تعریف کرد: «تمدن یعنی ایجاد یا رونق چشمگیر مجموعهاى از دانشها، فنون و صنایع، با پشتوانه ایدئولوژی، براى کنترل طبیعت، که نتیجه آن پیشرفت مادى و غیرمادی جوامع و پدید آمدن نهاد اقتصادى، قضایى، فرهنگى، اخلاقى و مذهبى خواهد بود».
قرآن و تمدن الف. واژهشناسی تمدن از نگاه قرآن هرچند کلمه «تمدن» در قرآن نیامده، ولی ریشه این کلمه یعنی «مدن» 27 بار در 27 آیه و 15 سوره به کار رفته است. از این بین ده بار آن واژه «مدین» و سه بار آن واژه «مدائن» به معنی شهرها است. کلمه «مدینه» نیز 14 بار در قرآن آمده است که 4 بار آن به معنای یثرب و مدینهالنبی و 10 بار آن به معانی غیر از شهر یثرب به کار رفته است.
از اینرو برای بررسی تمدن از نگاه قرآن باید به واژههایی که مفهوم تمدن یا مؤلفهها و شاخصهای آن را میرساند مراجعه کرد. مفاهیمی همانند برخی مشتقات واژههاى «مکّن» و «قوّة»، «عمر» به معنای عمران همانند (عمروها و استعمرکم). همچنین لازم است عبارتی همانند «آثاراً فىالأرض» و جملاتی که مفید معناى «تمدّن» است نیز بازبینی شود (هاشمی رفسنجانی و جمعی از محققان، 1385: 8/521).
ب. قرآن و نشانههای تمدن با توجه به آنچه درباره مقومات و تعریف تمدن گذشت و نیز با مراجعه به آیاتی از قرآن کریم که درباره اقوام پیشین بیان شده، معیارهای زیر را میتوان به عنوان مهمترین معیارهای وجود یا عدم وجود یک تمدن در اقوام پیشین به حساب آورد:
ü داشتن حکومت مقتدر
ü وجود امنیت کامل در منطقه تمدنی
ü توسعه ارتباطات و حمل و نقل
ü توسعه سدسازی
ü پیشرفتهای شگرف معماری و ساختن بناهای زیبا و مستحکم
ü توسعه کشاورزى و پیشرفت در روشهای کاشت، داشت، برداشت، سیلوسازی و ذخیرهسازی مواد غذایی
ü توسعه فرهنگی
ü آموزش و پرورش همگانی و ...
اگر معیارهای مذکور را به عنوان معیارهای تمدن بپذیریم، در قرآن کریم برخی از اقوام به عنوان اقوامی که تمدنشان ویژگیهای فوق را داشته است معرفی شدهاند. از اینرو میتوان آنها را از افراد باتمدن دانست و با بررسی توجه یا بیتوجهی آنان به معنویت، میتوان به نقش معنویت در ظهور و افول تمدنهای بشری پی برد.
ج. تمدنهای معرفیشده در قرآن
- تمدّن قوم عاد قرآن کریم 24 مرتبه از قوم عاد سخن گفته است. بعضى از مورخان معتقدند «عاد» بر دو قبیله اطلاق مىشود؛ قبیلهاى از انسانها که قبل از تاریخ بودند و در جزیره عربستان زندگى مىکردند. سپس از میان رفتند و آثارشان نیز از میان رفت، و تاریخ بشر از زندگى آنان جز افسانههایى که قابل اطمینان نیست حفظ نکرده است، و تعبیر قرآن عاد الاولى (نجم: 50) را اشاره به همین گرفتهاند.
اما در دوران تاریخ بشر و احتمالاً حدود 700 سال قبل از میلا مسیح یا قدیمتر، قوم دیگرى به نام عاد وجود داشتند که در سرزمین «احقاف» یا «یمن» زندگى مىکردند (مکارم شیرازی و دیگران، 1375: 9/147).
قوم عاد، تمدّنى پیشرفته داشتند و به ویژه در فنون معمارى و ساخت و ساز، سرآمد بودند. بسیاری از آیات قرآن، بر وجود تمدن در این قوم دلالت میکند. نمادهای تمدنی آنان را میتوان در پیشرفتهای معماری، توسعه صنعتی، کشاورزی، دامداری و ... جستوجو کرد.
الف. پیشرفتهای صنعتی خداوند در سوره شعراء (شعراء: 128-129)، فجر (فجر: 6-8) و ... به برخی از مظاهر تمدنی آنان اشاره کرده است از جمله:
معماری؛ آنان قصرهاى مستحکم و باشکوه میساختند؛ این مطلب از آیات 127 و 128 سوره شعراء استفاده میشود. اتّخاذ به معناى ساختن، مصانع، به مفهوم کاخهاى استوار و ریع به معنای زمین مرتفع و بلند است. آیه «ارم ذات العماد» نیز بر پیشرفتهای شگرف معماری آنان دلالت میکند (راغب اصفهانی، 1412: 585).
برجسازی؛ آنان برجهای بلند و ساختمانهاى مرتفع زیادی ساخته بودند؛ زیرا «عماد» به معناى ساختمانهاى بلند است و به یک ساختمان «عمادة» گفته مىشود. از اینکه به جای «عمادة» از «عماد» استفاده شده درمییابیم آنان نه یک برج، بلکه برجها ساخته بودند. ساختمانهاى مرتفع سرزمین ارم، در تمام سرزمینها تا عصر بعثت بىنظیر بود (فجر: 8).
سدسازی؛ پیشرفتهای آنان در صنایع سدسازی را میتوان از آیه شریفه «و تتّخذون مصانع» استفاده کرد؛ زیرا «مصانع» به معناى «مآخذ الماء» نیز به کار مىرود (زمخشری، 1977: 2/326؛ ابنمنظور، 1414: 7/422).
صنایع سنگبری؛ از آیه 129 شعراء میتوان استفاده کرد که قوم عاد، از صنعت، برای برش کوهها و ساخت ساختمانهای سر به فلککشیده و محکم کردن برجهای دیدهبانی و غیره استفاده میکردند (سید قطب، 1412: 5/2610).
صنایع کشاورزی و دامداری؛ قوم عاد در کشاورزی و دامداری نیز سرآمد بودند. وجود چشمهسارهای پرآب و سدها و آبگیرهای مستحکم و عمیق و پیشرفتهای صنعتی، باعث رونق کشاورزی آنان شده بود. به پیشرفتهای صنعتی آنان در آیات 123-124 و 132-134 سوره شعراء اشاره شده است.
انعام شامل گاو و گوسفند و شتر میشود و تنها در زمانی که هر سه حیوان یادشده در جایی وجود داشته باشد از کلمه انعام استفاده میشود (راغب اصفهانی، 1412: 815). این سخن نشاندهنده آن است که قوم عاد در دامداری پیشرفت قابل ملاحظهای داشتند.
کلمه جنات (شعراء: 134)، جمع، و مفرد آن جنة است. جنة به باغی گفته میشود که درختان آن به قدری زیاد است که تمام سطح زمین را فرا گرفته است (راغب اصفهانی، 1412: 203).
از مجموع آنچه گذشت، میتوان نتیجه گرفت آنها غالب مظاهر تمدنی زمان خود را داشتند ولی مشکل اصلی آنها مادیگرایی محض، بتپرستی (اعراف: 70)، استکبار، (فصلت: 15)، استبداد، (هود: 59)، تمسخر (ابراهیم: 9)، آزردن پیامبران الاهی (ابراهیم: 12-13 و ...)، ارتجاع و واپسگرایی (هود: 53)، بیتقوایی (اعراف: 65) و ... بود (هاشمی رفسنجانی و دیگران، 1385: 19/450-491) که همه این امور ریشه در دوری از معنویت و خداناباوری دارد. امور یادشده سرانجام دامنگیر عادیان شد. آنها به عذاب الاهی دچار شدند و تمدن و پیشرفتهایشان نتوانست مانع نابودیشان شود (ذاریات: 14).
- تمدّن قوم ثمود ثمود قوم بزرگی از اعراب بادیهنشین بودند که بین حجاز و شام، در مکانی که امروزه به نام مدائن مشهور است، زندگی میکردند (ابنعاشور، 1400: 8/167). سنگنگارهها و سنگنوشتههای بسیاری از ثمودیان در کوه اَثلَب و دیگر نقاط شبهجزیره عربستان یافت شده است که نشاندهنده تمدن آنهاست. قوم ثمود در سرزمینى زندگى میکردند که هم دشتهاى مسطح با خاکهاى مساعد و آماده داشت، که مىتوانستند قصرهاى مجلل و خانههاى مرفه در آن بسازند، و هم کوهستانهاى سنگی و سر به فلککشیدهای داشت که مىتوانستند خانههایى مستحکم در دل سنگها (براى فصل زمستان و شرایط جوى سخت) ایجاد کنند.
مظاهر تمدنی آنان را میتوان در سورههای اعراف (73-74)، حجر (80 و 82)، شعراء (141 و 146-149)، نمل (45 و 48 و 52)، فجر (9) و ... یافت.
شهرنشینی ثمودیان؛ زندگی شهری از نمادهای تمدن است و قوم ثمود جمعیت فراوان و زندگی شهری خاصی داشتند؛ این مطلب از آیات 45-48 سوره نمل استفاده میشود. کلمه «مدینه» و «رهط» که در آیه شریفه آمده، نشاندهنده تمدنی شهری و پرجمعیت است. فاسدان این شهر، نُه گروه بودند و کشتن ناقه صالح نیز به دست این گروههای نهگانه تبهکار انجام شد (قمى، 1367: 1/332).
این قوم، تمدن خود را بر پایه استفاده حداکثری از مواهب مادی و بیتوجهی کامل به مواهب معنوی پایهریزی کرده بودند؛ سلب آزادیهای دینی (ابراهیم: 9، 13 و 15)، تمسخر و استهزاء (ابراهیم: 9)، فساد و تباهی (شعراء: 14، 147-149)، شرک و بتپرستی (اعراف: 73؛ هود: 61-62)، غرور و تکبر (قمر: 23)، سرمستی و اتراف (شعراء: 149)، شقاوت و خیرهسری (شمس: 11-12)، عصیان و سرکشی (اعراف: 73 و 75) و دیگر صفات از خدا بیخبران، بین این قوم به ظاهر متمدن رواج یافته بود (هاشمی رفسنجانی و دیگران، 1385: 9/385-428).
خدافراموشی، که سرچشمه همه صفات یادشده بود، باعث شد بساط این تمدن کهن در هم بپیچد. خداوند در آیات قمر (23-30)، ذاریات (43-44)، ص (12-15)، شعراء (141-158) و ... از سرنوشت شوم این قوم سخن گفته است (هاشمی رفسنجانی و دیگران، 1385: 421).
- تمدّن مصر باستان تمدن مصر باستان، حدود پنج تا شش هزار سال در اوج شکوفایی بود. حدود سه هزار سال قبل از افلاطون، پیشرفت هندسه و ریاضیات در مصر به حدی رسید که صاحب آثار بینظیری در هیئت، نجوم و فلسفه شدند (شایسته، 1381: 19). این تمدن را در دو دوره متمایز میتوان بررسی کرد: 1. تمدن مصر مقارن حضرت یوسف (ع)؛ 2. تمدن مصر مقارن حضرت موسی.
الف. تمدن مصر در دوران یوسف (ع) قرآن کریم در آیات فراوانی از حضرت یوسف سخن گفته که از آن میتوان شکوفایى تمدّن مصر باستان در آن عصر را استخراج کرد. برخی از مظاهر تمدن در زمان حضرت یوسف عبارتاند از:
توسعه کشاورزی؛ پیشرفت در روشهای کاشت، داشت، برداشت و ذخیرهسازی مواد غذایی از مهمترین مظاهر تمدنی انسانها است. این بخش از توسعه در زمان حضرت یوسف (ع) به خوبی وجود داشت و شاهد آن ذخیرهسازی هفتساله گندمی بود که به پیشنهاد یوسف انجام شد (یوسف: 47-49).
وجود حکومت مقتدر و قوی؛ آیات 55-56 سوره یوسف، به ویژه جملات «مَکَّنّا لِیوسُفَ فِى الاَرضِ» و «یَتَبَوَّاُ مِنها حَیثُ یَشاءُ» به خوبی بر قوت و اقتدار حکومت یوسف (ع) و تمدنی که آن حضرت پایهگذاری کرد، دلالت دارد.
شبکه اقتصادی؛ در تمدن زمان حضرت یوسف (ع) این شبکه داد و ستد و عرضه و تقاضا به شکل گستردهای وجود داشت، که حرکت مردم از دیگر شهرها و کشورها برای خرید و فروش در کشور مصر، که در قرآن نیز بدان اشاره شده (یوسف: 59-73) نمونهای از این شبکه اقتصادی است.
ب. تمدّن مصر مقارن حضرت موسی (ع) قرآن کریم در چندین آیه از تمدن مصر مقارن ظهور حضرت موسی (ع) یاد کرده و در ادامه به این نکته اشاره میکند که بنىاسرائیل، وارثان تمدّن و امکانات گسترده فرعونیان در مصر بودند (اعراف: 137). برخی از مظاهر تمدنی آنان عبارت است از:
صنایع شهرسازی و معماری؛ علاوه بر قرآن (اعراف: 137)، در منابع تاریخی نیز از معماری پیشرفته مصریان سخن بسیار گفته شده است. معماران در مصر باستان، آثاری به وجود آوردهاند که نه فقط از حیث بزرگی و شکوه بلکه از نظر کمال فنی نیز فوقالعاده است. آنان معبدها و آرامگاهها، که خانه خدایان و مردگان بود، را با سنگهای سخت و آهکی میساختند. گاه نیز معبدها و آرامگاهها را در بدنه سنگ میتراشیدند، که برخی از آن بناها هنوز نیز بر جای مانده است (ماله و ژول، 1342: 16).
صنایع کشاورزی؛ در آیه 137 سوره اعراف، به پیشرفتهای کشاورزی آنان اشاره شده است. شاید علت آن وجود «رود نیل» باشد که از جنوب تا شمال بیابان مصر را درمینوردد (کوروفکین، 1359: 53). نیل، عامل مهمی در یگانگی کشور و پیشرفت بازرگانی داخلی بود. وجود چنین رودی در کنار سایر مظاهر تمدنی، باعث پیشرفت فوقالعاده آنان در امر کشاورزی بود (ماله و ژول، 1342: 22).
پیشرفتهای سیاسی؛ گویا قوم فرعون، بر تمام (قرطبی، 1364: 7/272) یا بخش اعظم سرزمینهای مسکونی حکومت میکردند. این مطلب از جمله «مَشارِقَ الْأَرْضِ وَ مَغارِبَهَا» استفاده میشود. زیرا سرزمینهاى کوچک، مشرقها و مغربهاى مختلف و به تعبیر دیگر افقهاى متعدد ندارد، اما یک سرزمین پهناور، حتماً اختلاف افق و مشرقها و مغربها، به خاطر خاصیت کرویت زمین، خواهد داشت (مکارم شیرازی و دیگران، 1375: 6/329).
آیات 53-59 سوره شعراء نیز بر وجود مجلس قانونگذاری در مصر دلالت میکند (قرطبی، 1364: 14/105). علاوه بر آیات مذکور آیات 4-6 سوره قصص، 17 و 24-28 سوره دخان و ... بر تمدن مصریان دلالت دارد. بیتوجهی به معنویت، پرستش اربابان به ویژه فرعونیان بلای خانمانسوزی بود که گریبان این تمدن عظیم را گرفت و آن را به نابودی کشاند. قرآن کریم عاقبت آنان را چنین به تصویر میکشد:
(آنان نابود شدند و) چه بسیار باغها و چشمهها که از خود به جاى گذاشتند، و زراعتها و قصرهاى زیبا و گرانقیمت، و نعمتهاى فراوان دیگر که در آن (غرق) بودند! اینچنین بود ماجراى آنان! و ما قوم دیگری وارث آنان قرار دادیم! (دخان: 25-28).
که مقصود از این «قوم دیگر»، بنیاسرائیل است که وارث فرعونیان شدند (نیز نک.: اعراف: 137؛ شعراء: 57-59).
- تمدّن در دوران داوود و سلیمان (ع) یکی دیگر از تمدنهایی که در قرآن از آن یاد شده، تمدن دوران داوود (ع) است. آیات 17-20 سوره ص، بر وجود حکومت مقتدر و نیز عادل در زمان حضرت داوود دلالت میکند که وجود چنین حکومتی از مظاهر تمدن است. مفسران در تفسیر جمله «وَ شَدَدْنا مُلْکَهُ» گفتهاند: یعنى مُلک او را با نگهبانى و لشکریان و شکوه و زیادى نیرو و افراد فراوان، قوى گردانیدیم (طبرسی، 1406: 8/732). این تفسیر ثابت میکند که در آن زمان سازمانهای سیاسیـ اجتماعی پیشرفتهای ایجاد شده بود زیرا بدیهی است بدون سازماندهی دقیق نمیتوان لشکری انبوه را مدیریت و فرماندهی کرد.
بنا بر آنچه در یکی از روایات شیعه و آنچه در کتاب مقدس آمده، حضرت داوود 40 سال بر بنیاسرائیل سلطنت کرد (876-836 قبل از میلاد). از چهل سال پادشاهی، هفت سال و 6 ماه آن، حکومت بر یهودا در حبرون بود و 33 سال بر کل اسرائیل و یهودا در اورشلیم (شموئل، 5/4-5). در مزامیر داوود آمده است که حضرت داوود کوشید عدالت و انصاف را در بین مردم برقرار کند. از مهمترین اقدامات وی، تبدیل اتحاد ضعیف اسباط یهودی بهجایمانده از دوران قدیم، به یک سیستم یکپارچه سیاسی و ملی بود. او سرزمین مقدس را به 12 منطقه سیاسی- اداری، که لزوماً منطبق بر تقسیمات قبیلهای نبود، تقسیم کرد. همچنین دادگاه دولتی و مدیریت مالی شهرها، ارتش و امور دینی را تشکیل داد و یک سیستم جمعآوری مالیات بنا نهاد و صندوق عهد را به اورشلیم منتقل کرد (شموئل، 2/3) و نخستین بار پس از دوران رهبری حضرت موسی، به سرشماری رسمی قوم به منظور محاسبات تأمین سرباز و اخذ مالیات پرداخت، که همه اینها نمودهایی از ایجاد تمدنی شگرف است.
برخی از مصادیق بزرگ تمدنیِ دورانِ حضرت سلیمان (ع) که در قرآن بدان اشاره شده عبارت است از:
معماری پیشرفته؛ به پیشرفتهای معماری در آیات 16 و 44 سوره نمل اشاره شده است. کلمه «صرح» که در آیه 44 نمل آمده گاه به معناى فضاى وسیع و گسترده و گاه به معناى بناى مرتفع و قصر بلند، آمده است. هر کدام که باشد نشاندهنده شکوه و جلال قصر مذکور است (مکارم شیرازی و دیگران، 1375: 15/482).
سلیمان پیش از آنکه ملکه سبأ به سرزمین شام برسد دستور داد چنین قصرى بنا کردند (همان؛ طبرسی، 1406: 7/351) و ساختن چنین قصری در مدتی بسیار کوتاه میتواند نشاندهنده اوج هنر و توان معماری در آن زمان باشد.
استفاده از نیروهای فراطبیعی؛ مردم میتوانند در حدی که خداوند اجازه داده، نیروهای فراطبیعی را نیز به خدمت خود درآورند. بهترین استفاده از مظاهر فراطبیعی در زمان حضرت سلیمان مشاهده میشود. برخی از آن مظاهر عبارتاند از:
- حمل و نقل؛ جابهجا کردن تخت بلقیس از فاصله صدها کیلومتر آن طرفتر و آوردن آن نزد حضرت سلیمان (نمل: 38-40).
معماری و مهندسی؛ استفاده از نیروهای جنیان در ساخت قصرها و خانهها (سبأ: 12-13). هرچند همکاری جنیان در ساخت بناهایی که به دستور حضرت سلیمان ساخته میشد، گاه با اغراقهایی نیز همراه است (میبدى، 1371: 5/481)، ولی بنای معبد اورشلیم، که در سال چهارم سلطنت حضرت سلیمان و به دستور آن حضرت ساخته شد، از بزرگترین شاهکارهای معماری جهان بود که بنا بر گزارشهای تاریخی 183600 نفر در ساختن آن مشغول به کار بودند. این بنا چندین سالن بزرگ برای عبادت با سردرها و ستونهای بسیار بلند داشت (شاهمرادی، 1384: 231-235) و علاوه بر کتاب مقدس، در کتابهای تاریخ یهود، خصوصیات آن به تفصیل بیان شده است.
به کارگیری پرندگان برای پیامرسانی؛ حضرت سلیمان برای نامهرسانی از پرندگان استفاده میکرد (نمل: 20-30).
قدرت نظامی؛ حضرت سلیمان نیروی نظامی عظیمی در اختیار داشت که هیچ قدرتی یارای مقاومت در برابرش را نداشت (نمل: 37).
مورخان در این باره اتفاق نظر دارند که سلیمان (ع) به ضرورت تشکیل لشکری نیرومند برای دفاع از دولت پی برده بود. منابع تاریخی کاربرد نخستین بار «ارابههای جنگی» را در سپاه اسرائیل به سلیمان نسبت میدهند (بیومی، 1383: 3/143). در تورات میخوانیم: «مملکت «آرامصوبه» را شکست داد، بر صدها اسب دست یافت».
حمل و نقل با نیروی باد؛ نه تنها تندباد (انبیاء: 81)، بلکه بادهاى ملایم نیز به فرمان سلیمان بود (ص: 36). آن حضرت و لشکریانش به کمک باد صبحگاهان به اندازه یک ماه و عصرگاهان نیز به اندازه یک ماه مسافت را مىپیمودند (مکارم شیرازى و دیگران، 1375: 13/474).
پیشرفت صنعتی؛ آن حضرت برای توسعه صنایع غذایی، ایجاد آشپزخانههای صنعتی و پیشرفت در اموری همانند غواصی نیز از نیروهای فرابشری استفاده میکرد (انبیاء: 82). جنیان محرابها و معابد بسیار عالى و زیبا و وسایل مختلف زندگى، از جمله دیگها و سینىهاى بسیار بزرگ و مانند آن، براى او مىساختند (مکارم شیرازی و دیگران، 1375: 13/476؛ طباطبایی، 1393: 14/314).
توسعه سیاسی؛ سیاستهای حضرت سلیمان را در دو حوزه سیاست داخلی و خارجی میتوان بررسی کرد.
سیاست داخلی: حضرت سلیمان (ع) سیاست داخلی خود را بر اساس توجه ویژه به عموم مردم پایهگذاری کرده بود. این مطلب از آیاتی همانند آیه 16 سوره نمل و ... قابل استفاده است. زیرا در این آیه وی عموم مردم را مخاطب قرار داده، ویژگیهای خودش را برای آنان تبیین میکند. در تاریخ نیز، به نمونههای دیگری از سیاست داخلی آن حضرت اشاره شده است. حضرت سلیمان (ع) ارزش و فضیلت قانون و نظم را به ملت خویش آموخت و آنان را از جنگ بازداشت و به صنعت و صلح و آرامش رساند (دورانت، 1378: 357). او بر همه رعایای خود، مالیات سرانه قرار داده بود. تجارت ریسمان، اسب و ارابه در انحصار دولت بود. وی بیشتر درآمد مملکت را برای تحکیم اصول حکومت و زیباسازی پایتخت هزینه میکرد (همان: 359).
سیاست خارجی؛ آیات 22 تا 44 سوره نمل، به نمونههایی از سیاست خارجی حضرت سلیمان اشاره دارد. مکاتباتی که بین ایشان و ملکه سبأ مبادله شد، نمونهای از گفتمان سیاسی آن حضرت در برابر دیگر کشورها را نشان میدهد. حضرت سلیمان سیاست خارجی خود را بر دو پایه اقتدار و حسن همجواری پایهریزی کرده بود. وی در برابر کسانی که مردم را از راه خداوند باز میداشتند و به کفر و شرک دعوت میکردند با قوت و اقتدار برخورد میکرد. در عین حال، وی برای اثبات حسن نیت و رعایت حسن همجواری، از دختران هر یک از امیران عمونی، موآبی، آرامی، کنعانی، حبشی و ... یکی را به زنی گرفته بود. وی با فرعون مصر نیز چنین رابطهای برقرار کرد، چنانکه امیرة مصری، بانوی نخست کشور او بود (عهد قدیم، اول پادشاهان، 1/3؛ نیز: ابنواضح یعقوبی، بیتا: 1/57).
برخی دیگر از شاخصههای مذکور را میتوان اینگونه برشمرد:
تشکیلات نظامی و مجهز کردن سپاه به تکنولوژی روز
استفاده بهینه از تمام نیروها
فعالیت تجاری
فعالیت دریایی
فعالیت صنعتی و ... (منتظرالقائم و سلیمانی، 1388: 65ـ84).
برابر برخی روایات، پس از رحلت حضرت سلیمان، فرزندش رحبعام، با آنکه شایستگی نداشت (قمى، 1367: 2/238) به جای پدر نشست. از یاد خدا روی برتافت و ظلم و ستم پیشه کرد. او با واگذاری ارکان حکومت به افراد نالایق و بیتقوا، زمینههای فروپاشی تمدن سلیمانی را فراهم کرد. به مرور زمان، بتپرستی بین بنیاسرائیل رواج یافت و آنان آیین قبطیان بتپرست را به رسمیت شناختند و کار بدانجا رسید که در شهرهای «دان» و «بیت نیل» دو گوساله زرین ساختند که مردم دور آن طواف و برایشان قربانی میکردند (شاهمرادی، 1384: 238). در این هنگام اقوام و اسباط بنیاسرائیل یکی پس از دیگری مورد حمله و تاخت و تاز آشوریان و بابلیان قرار گرفتند. اورشلیم تخریب شد و یهودیان اسیر شدند (تورات، مراثی ارمیا، 1-2؛ شاهمرادی، 1384: 239) و تمدن آنان رفته رفته نابود شد.
- تمدّن در سرزمین سبأ قرآن کریم در آیاتی از سوره نمل (23-44) و سوره سبأ (15-20) از قوم سبأ و تمدن آنان سخن گفته است. بقایایی از این تمدن، همانند عرش بلقیس، هماکنون نیز موجود است. کاوشهای باستانشناسی، که اخیراً به وسیله شرقشناسان انجام شده، نشاندهنده تمدنی قوی در یمن است. در شهر مآرب، که همان شهر سبأ است، کاخهای بلندی وجود دارد که درها و سقفهای آن با طلا زینت شده است و ظرفهای طلا و نقره فراوانی در آن دیده میشود (لوبن، 1334: 96).
مظاهر تمدنی قوم سبأ را میتوان در این امور خلاصه کرد:
پیشرفتهای شگرف صنعتی و کشاورزی؛ به فرموده قرآن، براى قوم سبأ در محل سکونتشان نشانهاى از قدرت الاهى بود (سبأ: 15). قوم سبأ با استفاده از شرایط خاص مکانى و چگونگى کوههاى اطراف آن منطقه و هوش سرشار خداداد توانستند سد عظیمی ایجاد کنند که باعث رونق کشاورزی آنان شده بود (مکارم شیرازی و دیگران، 1375: 18/56).
داشتن ملزومات حکومت؛ اینکه هدهد درباره حاکم آنان به حضرت سلیمان میگوید: «اوتِیَت مِن کُلِّ شَىء ولَها عَرشٌ عَظیم» (نمل: 23)، نشان میدهد که وی بر سرزمینی پهناور حکومت میکرد و همه چیزهایى که مورد نیاز پادشاهان است را در اختیار داشت (طبرسی، 1406 : 7/341).
داشتن حکومت مقتدر؛ بنا بر برخی از تفاسیر، «عرش»، کنایه از عزّت، سلطنت و مملکت (راغب اصفهانی، 1412: 558؛ طبرسی، 1406: 7/341) و «عرش عظیم» به معنای حکومتی پهناور و بزرگ است. این تفسیر نیز شاهدی بر تمدن شگرف در سرزمین سبأ است.
پاسخ بزرگان قوم سبأ به بلقیس نیز به صراحت بر وجود حکومتی مقتدر در آن زمان دلالت میکند (نمل: 33). «قُوَّةٍ» به معناى نیرو و نکره آمدنش بیانگر عظمت و گستردگى آن است. بنابراین، «نَحْنُ أُولُوا قُوَّةٍ» یعنى، ما از نیرویى بسیار گسترده و عظیم برخورداریم (هاشمى رفسنجانى و جمعی از محققان، 1379: 13/235).
برابر برخی روایات «أولوا قوّة» لشکری است که دستکم دههزار نیرو داشته باشد (صدوق، 1395: 654). برابر برخی دیگر از روایات، آنان هزار «قیل» (قبیله، گروه) بودند و حاکم هر «قیل» پادشاهى بود که از پادشاه اعظم، درجهاش پایینتر بود و در زیر فرمان هر «قیل» صدهزار رزمنده وجود داشت (ابوالفتوح رازى، 1408: 15/38).
حکومت شورایی؛ برخی از دانشوران داشتن حکومت شورایی را از ارکان و اجزای تمدن میدانند. این نشانه در حکومت بلقیس به خوبی دیده میشود، چنانکه قرآن مشورت بلقیس با بزرگان قومش را نقل کرده است (نمل: 32).
از این آیه میتوان به برخی از مظاهر تمدن در بخش مشاوره در حکومت پی برد از جمله:
بلقیس با درباریان و اشراف حکومت خود، مشاوره میکرد. این مطلب از جمله: «أَفْتُونِی فِی أَمْرِی» استفاده میشود.
مشورت با بزرگان دربار، قبل از تصمیمگیرى نهایى در امور کشور، شیوه همیشگى ملکه سبأ بوده است.
این مطلب را میتوان از جمله «ما کُنْتُ قاطِعَةً أَمْراً حَتَّى تَشْهَدُونِ» استفاده کرد (هاشمى رفسنجانى و جمعی از محققان، 1379: 13/235).
- مشاوران ملکه سبأ، عدهای خبرگان قومش بودند. این مطلب را میتوان از تعبیر «ملأ» استفاده میشود. زیرا ملأ به اشراف و بزرگان یک قوم گفته میشود.
نقطه ضعف تمدنی قوم یادشده، بیتوجهی به معنویت، بتپرستی و خدانشناسی بود؛ چنانکه هدهد پس از گزارش مظاهر تمدنی و پیشرفتهای آنان، به نکته فوق اشاره کرده است (نمل: 24). بیتوجهی آنان به معنویت باعث شد استقلال سیاسی و اجتماعیشان را از دست بدهند و تسلیم حکومت الاهی حضرت سلیمان بشوند. در این بین، هوشیاری ملکه باعث شد آنان در سایه حکومت الاهی سلیمان به زندگی خود ادامه دهند.
- تمدّن در دوران ذوالقرنین آیه 84 سوره کهف بر تمدن ذوالقرنین دلالت میکند. این آیه مطلق است و نشان مىدهد که خداوند اسباب وصول به هر چیزى را در اختیار ذوالقرنین گذارده بود: عقل و درایت کافى، مدیریت صحیح، قدرت و قوت، لشگر و نیروى انسانى و امکانات مادى؛ خلاصه آنچه از وسایل معنوى و مادى براى پیشرفت و رسیدن به هدفها لازم بود در اختیار داشتند (نیز نک.: کهف: 85، 89، 92).
علاوه بر مسافرتهای بینقارهای به همراه لشکری انبوه، مهمترین مصداق تمدنی ذوالقرنین، سدسازی، آن هم با قطعات آهن و سرب بود (کهف: 95-97). برخی از مظاهر تمدنی ذوالقرنین که از آیات سوره کهف استفاده میشود عبارتاند از: ایجاد حکومتی بسیار قوی؛ در اختیار داشتن اسباب علمی و عملی برای کارها؛ پیشرفت فوقالعاده سدسازی با فلزات؛ ارتباطات قوی فرهنگی با اقوامی که زبانهای مختلف داشتند؛ پیشرفت صنایع فلزی (مکارم شیرازی و دیگران، 1375: 12/536).
بسیاری از مفسران معتقدند، ذوالقرنین همان کورش کبیر است؛ (طباطبایی، 1393: 13/391؛ مکارم شیرازی و دیگران، 1375: 12/543؛ سبزوارى نجفى، 1419: 339؛ طیب، 1378: 8/403؛ دروزة، 1383: 5/98؛ جعفری، 1376: 6/453). در این صورت، آثار بهجایمانده از تمدن زمان کورش نیز میتواند نشان مناسبی از تمدن آن زمان باشد.
تمدن ذوالقرنین را میتوان نمادی از تمدن بر پایه معنویت نامید. زیرا پایهگذار آن از خداوند سخن میگفت، سخت بر عدالت پای میفشرد و امکانات و موقعیتش را از آن خود نمیدانست. از اینرو در پاسخ به افرادی که از وی خواستند در برابر دریافت هزینه برای آنان سد بسازد گفت «ما مَکَّنِّی فیهِ رَبِّی خَیْرٌ» (کهف: 95)؛ «پس از ساخت و تکمیل پروژه نیز شکر الاهی به جای آورده، گفت: «هذا رَحْمَةٌ مِنْ رَبِّی» (کهف: 98) و در عین حال تأکید کرد که هیچ یک از اسباب مادی نمیتواند در برابر قدرت الاهی، مقاومت کند.
- تمدنهای زمان نزول قرآن بدون تردید در زمان نزول قرآن چند تمدن قوی وجود داشت. مهمترین تمدنهاى آن زمان تمدنهای پنجگانه فارس و بابل در شمال شرق، روم در شمال، مصر در شمال غرب، و یمن در جنوب شبهجزیره عرب بودند (مکارم شیرازی و دیگران، 1375: 2/98). ساخت قصرهای باشکوه، پیامرسانی مدرن، ایجاد لشکری قوی و کارآمد، ایجاد سازمانهای مالیاتی، دانشگاه و دیگر مراکز آموزشی و ... همه نمادهایی از تمدن ایران در عهد نزول قرآن کریم است.
بزرگترین مشکل تمدن ایران نیز خداناباوری، شرک، کفر و عصیان بود و همین مطلب بود که نابودی آن تمدن کهن را رقم زد. جنگهای طولانی میان امپراتوری روم و ایران سالها ادامه داشت و با پیروزی ابتدایی ایرانیان و سپس شکست لشکر ایران همراه بود که در قرآن نیز بدان اشاره شده (روم: 2-5) و خود میتواند نشانهای از وجود لشکری توانا در ایران در عصر نزول قرآن باشد.
تمدن روم نیز از مهمترین و ریشهدارترین تمدنهای بشری است که در عصر نزول قرآن نیز زمان پویایی و شکوفایی خود را میگذراند. در ابتدای سوره روم نیز گزارش کوتاهی از نبردهای دو امپراتوری ایران و روم ارائه شده؛ چنانکه نامه رسول اعظم به امپراتوری روم و پاسخ امپراتوری که در کتابهای تاریخ از آن یاد شده، مشهور است. هرچند در آن زمان تمدنهای دیگری نیز وجود داشت که قرآن از آن نامی نبرده که از جمله آن میتوان به تمدن مصر و هند و چین در عصر نزول قرآن اشاره کرد.
در بخشهایى از جزیرهالعرب نیز وجود آثار تمدنى گزارش شده است؛ یمن و حَضْرَموت در جنوب و مناطقى از شمال شبهجزیره، تشکیلات حکومتى خاص و شهرهایى با دیوارها و ساختمانهاى بلند و سازمانهاى دینىِ عهدهدار امور روحى و دینى مردم داشتند (على، 1976: 1/218: دورانت، 1378: 4/198).
علیرغم آنچه گذشت، با مراجعه به قرآن و احادیث نبوی و علوی درمییابیم، در آن عهد در حجاز تمدن قابل توجهی وجود نداشت. وجود عقاید و رفتارهاى ابتدایى همچون شرک (انعام: 19؛ اعراف: 194ـ195)، انکار زندگى دوباره (هود: 7)، فرزندکشى (اسراء: 31)، تکیه بر سنتهاى قبیلهاى و آداب و رسوم پدران و جنگهای توانفرسا و ... جامعه یادشده را از داشتن تمدن محروم کرده بود.
در مکه و با آغاز بعثت و دعوت پیامبر اکرم (ص)، زمینههاى تمدن اسلامى بر پایه قرآن شکل گرفت. با هجرت مسلمانان به مدینه و برپایى حکومت و وجود فضاى امن در این شهر، بسترهاى تمدن به طور کاملتری فراهم شد (دورانت، 1378: 4/213). این تمدن به پویایی خود ادامه داد و تا آنجا رشد کرد که بدون تردید در زمره مهمترین تمدنهای بشری رخ نمود.
در قرنهای بعدی با دور شدن مردم از تعالیم اسلامی، تمدن اسلامی روی به افول نهاد، ولی پس از انقلاب اسلامی ایران، دوباره موج اسلامخواهی همچون آبی زلال در بین مسلمانان جریان یافت و میرود تا بر پایه تمدن پیشین اسلامی، تمدنی نوین را بنا نهد. اندیشمندان و کسانی که در فکر ایجاد تمدن بزرگ علوی هستند باید سرنوشت دیگر تمدنها را مطالعه کنند و از آنها درس بیاموزند. اگر تمدن نوین بر پایه معنویت و رضوان الاهی پایهگذاری شود، تمدنی پویا، همگانی، عدالتآفرین و جامع خواهد بود.
نتیجهگیری در بررسی مهمترین تمدنهایی که قرآن از آن یاد کرده به این نتیجه میرسیم که تمدنهای یاد شده را میتوان به دو دسته اصلی تقسیم کرد:
الف. تمدنهایی همانند تمدنهای دوران حضرت سلیمان (ع) و حضرت داوود (ع) و حضرت یوسف (ع) که علاوه بر جنبههای مادی، بر پایه معنویت نیز بنا نهاده شده بود؛ در این تمدنها، علاوه بر مظاهر مادی، به مظاهر معنوی و فرهنگی نیز توجه میشد و تمدنی متوازن پایهریزی شده بود. لذا تا زمانی که معنویت خود را حفظ میکرد، خیر و خوبی در دنیا و آخرت را برای مردمی که در آن دوران زندگی میکردند به ارمغان میآورد.
ب. تمدنهایی که تنها بر پایههای مادی بنا نهاده شده بود. این تمدنها شاید چند روزی در دنیا باعث پیشرفتهایی برای مردم میشد ولی همین پیشرفتها باعث نابودی آنها شد یا دستکم نتوانست جلوی نابودی آنها را بگیرد.
نویسنده
محمدعلی محمدی مربی پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامی و دانشجوی دکتری دانشگاه ادیان و مذاهب