چکيده
«خطمشي»ها در واقع ترسیم کننده چهره حکومتها هستند و بهشدت تحت تأثیر شکل و ماهیت حکومتها قرار دارند. مسئله اصلی این پژوهش «وجود تباین بین خطمشیهای فعلی در کشورهای اسلامی با الگوی آرمانی اسلامی آنها» است. رویکرد روششناسی این پژوهش «ترکیبی» است و برای جمعآوری دادهها در فاز نخست (کیفی) پس از مطالعه ادبیات روایی و دینی با هيجده نفر از صاحبنظران خطمشیگذاری و حوزۀ تخصصی مهدویت مصاحبههای نیمهساختاریافته صورت گرفته و با استفاده از تکنیک نظریۀ دادهبنیاد مدل پارادایمی پژوهش استخراج شده است. مقولۀ محوری مدل پارادایمی، خطمشیگذاری مهدوی است. نتایج نشان میدهد خطمشیهای توحیدی، خردسالارانه، کمالگرا و عدالتبنیان، جزء مقولههای محوری بوده و پیامدهایی، نظیر رضایت خدا و امت، رفاه و امنیت و عصرطلایی زندگی از نتایج این مدل است. همچنین حکومت واحد جهانی، وحدت ملل، مشروعیت الاهی و مقبولیت عامه و امت بالغ، از عوامل زمینهای تأثیرگذار بر راهبردها هستند. همچنین نتایج گویای تأیید و برازش مناسب مدل ارائه شده است. پرداختن به بحث خطمشیگذاری، با توجه به اقتضائات عصر ظهور از جنبههای دانشافزایی این پژوهش است.
مقدمه
چنانکه تصویرپردازی فعال از آینده جهان، یکی از مهمترین دغدغههای کشورهای توسعهیافته است؛ تشکیل حکومت واحد اسلامی نیز، از اهداف بنیادین مکتب اسلامی و شاهکلید تشکیل تمدن اسلامی، دولت اسلامی خواهد بود. مؤلفه محرکه دولت اسلامی نیز، خطمشیگذاری و حکمرانی دینی است. بر اساس آیات قرآن (نور: 55)؛ قصص: 5 انبیاء: 105 و روایات معتبر و موثق شیخ صدوق، 1413: ج4، ص177؛ شیخ مفید، 1413: ج2، 1340 و (نهجالبلاغه، خ91)؛ دستاور دولت جهانی و خطمشیگذاری دینی، امنیت، رفاه و عدالت برای امت واحد خواهد بود.
تصويرهاي آينده که از طريق ايدهها در ذهن ملتها و دولتها شکل ميگيرند، در شکل بخشيدن به آيندۀ جهان، دارای نقشی اساسیاند. اين تصويرها به گرايشها و تمايلات ملتها و دولتها شکل ميدهند و سرانجام بر اقدامات آنها در جهت شکل بخشيدن به آينده تأثير ميگذارند. دقيقاً به همين دليل است که از آيندهپژوهي به دانش خلق ايدههاي آيندهمحور بهعنوان ابزار «هدايت اجتماعي» تعبير ميشود (کوسا، 2010: ص2). کارکرد اصلي اين علم در سطح جهاني، تصويرسازي از آيندۀ جهان است که ابزار اصلي مديريت بر آيندۀ جهان محسوب ميشود. صاحبنظران معتقدند نقش و اهمیت دین و معنویت در سبکهای حکمرانی و خطمشیگذاری، امروز از یک دهۀ گذشته به مراتب بیشتر است (شرکات و همکاران، 2010: ص167). مهمترین عنصر آیندهساز در کشورهای معتقد به مهدویت نیز، «اعتقادات مذهبی و دینی» انسانها است که در فرهنگ جوامع گوناگون دارای ریشه عمیقی است و به اعتقاد برخی محققان تا سی سال آینده از مهمترین عوامل تأثیرگذار بر آیندۀ جهان محسوب خواهد شد (نینا، 1985: ص24؛ بینبریج، 2004: ص1009 و تیلور، 2004: ص991). همچنین یافتههای محققان گویای ارتباط شفاف و نزدیک بین خطمشیگذاری و حکمرانی دینی و ساخت اجتماعی یک تمدن بزرگ است (فوکس، 2010: ص 522). امروزه اهمیت و نقش بسیار فزایندۀ اعتقادات دینی در آیندهپژوهشی و تصویرپردازی بر کسی پوشیده نیست؛ بهطوریکه تلاش میشود نقش دین در گرایش به آینده طی احکامی به سمت واقعنگرتر شدن پیش رود (تان، 2004: ص1024). «خردورزی» از عوامل حیاتی موفقیت در ساخت آینده است (پورعزت، 1389: ص11). براین مبنا، کشوری در آینده موفقتر است که بهتر بتواند ظرفیت خردورزی عموم را ارتقا دهد و آن را فعالانه برای اصلاح امور خود به کار گیرد. آینده آزمون ارزشهای ماست و ما از طریق تفکر دربارۀ آینده، در ارزشهایمان تجدیدنظر میکنیم (لامبارو[1]، 2006: ص56). این مهم تحت تأثیر موقعیت و تاریخ و گذشتۀ ما قرار میگیرد (برزگر، 1383: ص2ـ3). خطمشیها نشان دهنده جهتگیریهای بنیادین دولتها در عمل هستند. همچنین خطمشیگذاری، اساسیترین جلوۀ وجودی حکومتها در عرصۀ تصمیمگیری و اجرا محسوب میشوند. به دلیل دامنۀ فراگیر تصمیمها و خطمشیها، هر اندازه این مهم با فطرت انسانی و پویاییهای محیط سازگارتر باشد، کارآمدی و اثربخشی آن برای ادارۀ امور عمومی در حکومتهای اسلامی بیشتر خواهد بود. مدلها و نظریههای مختلفی از ادبیات گذشته وجود دارد. اینکه میتوان عیناً از این مدلها و چارچوبها در خطمشیگذاری حکومتهای دینی و اسلامی (که یکی از ارکان آنها، پایبندی به آموزههای اصیل وحیانی است) استفاده کرد؛ مسئله اصلی و ضرورت این تحقیق است. همچنین دستیابی به یک کهنالگوی سرآمد که بتوانیم به آن استناد کنیم و خطمشیهای خود را با آن انطباق دهیم، از اهمیت بالایی برخوردار است. نوآوری این پژوهش نیز آن است که در عرصه خطمشیهای دینی، با توجه به تصاویر روایی موجود ورود کرده است و میتواند مبنایی ایجاد کند تا از طریق آن بتوان معیارهایی برای خطمشی مطلوب تنظیم کرد تا در جهت حرکت به سمت حکومت اتوپیایی موعود گامهایی برداشته شود. حکومت اسلامی حکومتی است واحد که طبعاً تمام کشورها محاط در آن خواهند بود و کشورهای اسلامی و حتی غیر اسلامی، به سمت استقرار این حکومت حرکت خواهند کرد. هدف این پژوهش دستیابی به مدل نظری خطمشیگذاری در حکومت اسلامی و معتقد به مهدویت است که اهداف بالا را از طریق آن دنبال کنیم.
ادبیات نظری
- خطمشیگذاری
مطالعات «خطمشیگذاری» دارای پیشینه طولانی و گذشته کوتاه مدتی است؛ بدین معنا که قرنها است اقدامات دولتها، مرکز توجه بسیاری از آزمایشها بوده است؛ اما تحلیل سیستماتیک آنها با استفاده از چارچوب ساختاری علوم سیاسی به کمتر از 60 سال قبل بر میگردد (هاولت، رامش و پرل، 2009: ص1). «خطمشی عمومی» عبارت است از چیزی كه دولتها تصمیم دارند انجام دهند یا انجام ندهند (دای، 2013: ص3). خطمشی عمومی تصمیمی است كه در قبال یك مشكل عمومی اتخاذ میشود؛ اما خطمشی صرفاً اتخاذ تصمیم نیست، بلكه فرآیندی است شامل تمام اقدامات كه از زمان احساس مشكل شروع میشود و به ارزیابی نتایج اجرای خطمشی ختم میگردد (الوانی و شریفزاده، 1393: ص2). ویلیام جنكینز (1978) در تعریف خطمشی به چند نكته مهم اشاره دارد. جنکینز خطمشی را این گونه تعریف کرده است:
مجموعه تصمیمات متعامل بازیگر یا گروهی از بازیگران سیاسی در مورد انتخاب اهداف و ابزار دستیابی به آنها در شرایط مشخص؛ به شرط آن كه این تصمیمات قانوناً در چارچوب اختیارات بازیگران اتخاذ شده باشند (جنکینز، 1978: ص6).
او خطمشیگذاری را عملی با حضور جمعی از بازیگران میداند، نه یك تصمیم انفرادی. خطمشیگذاری واژهای است که با حکومت، دولت، جامعه و مسائل عمومی آن گره خورده و تداعیکننده اقدامات دولت در ادارۀ درست امور عمومی است. در رویكردی كه به خطمشیگذاری عمومی میپردازد، به ساختار یا رفتار بازیگران سیاسی یا آنچه دولتها باید یا مجبورند انجام دهند؛ توجه چندانی نمیشود، بلكه كانون اصلی آن به موضوعی معطوف است كه دولتها واقعاً انجام میدهند (الوانی، 1387: ص19-20). متفكران اولیه این رویكرد، آن را «علم خطمشی» نامیدند. به اعتقاد هاولت و همکاران (2009) در بسیاری از تعاریف خطمشیگذاری، تلاش بر این است که محققان، این ایده را القا کنند که خطمشیگذاری، فرایندی فنی - سیاسی است که از تعیین و انطباق اهداف و ابزارهای موجود در میان فعالان اجتماعی شکل میگیرد (هاولت، رامش و پرل، 2009: ص4-7). نویسندگان مدیریت و علوم سیاسی، خطمشی عمومی را به گونههای مختلف تعریف کردهاند؛ اما به طور كلی میتوان گفت: خطمشی عمومی، تصمیم دولت یا حكومت در مواجهه با یك موضوع، چالش یا یك مسئلهای عمومی است. همانطور كه هدفها، نتایج مورد انتظار را مشخص میکنند و برنامهها، راه رسیدن به آنها را روشن میسازند؛ خطمشیها راهنمای عملند و اولویتها، بایدها و نبایدها را معین میکنند. خطمشی عمومی همچنین نشان دهنده خطوط كلی در فعالیتها و اقدامات بخش عمومی است (الوانی، 1387؛ الوانی و شریفزاده، 1393 و تسلیمی، 1392؛ هاولت، رامش و پرل، 2009؛ گیورگیان و ربیعی، 1381و قلیپور و غلامپور، 1389).
«خطمشیگذاری مهدوی» را میتوان چنین تعریف کرد:
خطمشیگذاری مهدوی فرایند آمایش مسائل اساسی و عمومی امت واحد، تدوین خطمشیهای مشروع و سعادتبخش بر اساس حکمت عملی و خردسالاری مبتنی بر آموزههای وحیانی، اخلاق و مشارکتاجتماعی است و به واسطۀ کارگزارانی که اجتهاد مدیریتی دارند؛ اجرا و ارزیابی میشود.
در این تعریف، چند نکته حائز اهمیت است: اولاً، خطمشیگذاری با مطالعۀ مشکلات و جستار دقیق بر مسائل فطری و حیات طبیعی «امت واحده» آغاز میشود. این مسائل از طریق مشارکت عامه، علم امام معصوم، خردمندی کارگزاران و روشهای دیگر، قابل احصا و تبیین خواهد بود؛ ثانیاً، خطمشیهای وضع شده، تماماً مشروعیت الاهی دارند؛ زیرا از ناحیۀ امام معصوم کنترل و هدایت میشوند. امت، تنها مقبولیت آن را مشخص میکند و همچون عبد مؤمن به اجرای آن رضایت میدهد. این خطمشیها، توحیدی است و با هدف افزایش سطح رفاه و سعادتبخشی امت واحد وضع میشوند؛ سعادتی که هم زندگی دنیوی آنها را با کمال و سرخوشی همراه میسازد و هم حیات اخروی شان را؛ ثالثاً تمامی تصمیمگیریها و خطمشیگذاریهای خرد و کلان، خردمندانه و دانشبنیان خواهد بود. تصمیماتی که بر علم امام، خردمندی و مقام فرقان کارگزاران و مشارکت عمومی استوار است؛ رابعاً، در همۀ مراحل خطمشیگذاری، اصالت با مجریانی است که صاحب علم، تقوا، بصیرت، سعۀ صدر، شجاعت و در یک کلام دارای اجتهاد اجرایی هستند. وجود این کارگزاران، به اجرای موفقیت آمیز خطمشیها و پس از آن، به ارزیابی و نظارت دقیقتر بر آنها کمک خواهد کرد. با توجه به یافتههای این پژوهش پیشنهادهایی قابل طرح است.
- مدلهای خطمشیگذاری عمومی
تصمیم گیرندگان در فرآیند خطمشیگذاری، كوشش میكنند با استفاده از مدلهای مختلف به راهحل مطلوب دست یابند و آن را به سادگی مورد آزمون قرار دهند. مدلهای خطمشیگذاری تقریباً در تمامی منابع موجود (داخلی و خارجی) به صورت مشابه ذکر شدهاند. مثلاً هاولت و همکارانش (2009)، بهطور کلی مدلها را به چند دسته، شامل مدلهای «عقلایی»، «تدریجی» و «سطل زباله» تقسیمبندی میکنند (هاولت، رامش و پرل، 2009: ص142-158). الوانی و شریف زاده (1393). مدلها را در قالب استعاره خطمشی بیان میکنند. مثلاً خطمشیگذاری به مثابه یک «بازده نهادی» (مدل نهادی)، خطمشیگذاری به مثابه «فعالیت سیاسی» (مدل فرآیندی)، خطمشی به مثابه «کسب حداکثر منافع اجتماعی» (مدل عقلایی)، خطمشیگذاری به عنوان «انتخابی عقلایی در شرایط رقابتی» (مدل نظریۀ بازیها) (الوانی و شریفزاده، 1393: ص19-63) (الوانی، 1387: ص42-86). توماس دای (2013) در کتاب «درک سیاستگذاری عمومی»، مدلهای خطمشیگذاری عمومی را از منظر مدلهایی همچون «نهادگرایی»، «فرایندی»، «تغییرات تدریجی»، «گروهی»، «نخبگان» و «نظریۀ بازیها» مورد تجزیه و تحلیل قرارداده است (دای، 1979: ص32-15). قلیپور و غلامپور آهنگر (1389) در ذکر انواع مدل در کتاب خود با عنوان «فرایند سیاستگذاری عمومی در ایران»، به بررسی مدلهایی، نظیر «تعقلگرایی»، «رضایتبخش»، «ترکیبی» و «تغییرات تدریجی» پرداختند (قلیپور و غلامپور، 1389: ص81-91). لستر و استوارت (1380) در کتاب «فرایند خطمشیگذاری عمومی؛ رویکردی تکاملی»، به بررسی مدلها و مطالعات خطمشیعمومی پرداختند. آنها مدلهای نخبهگرایی و جامعه مرکب را تحلیل کردهاند (لستر و استوارت، 1380: ص59-82). الماسی (1393) نظریهها و مدلهایی، نظیر «نظریۀ خواص»، «نظریۀ انتخاب منطقی» و «نظریۀ نظام» را معرفی کرده است (الماسی، 1393: ص81-110). دانشفرد (1393) نیز به بیان مدلهای مختلفی، نظیر «مثلث آهنین»، «خوشههای قدرت»، «پادشاه و پادشاهسازان» پرداخته است (دانشفرد، 1393: ص52-71).
روششناسی پژوهش
پژوهش حاضر با رویکردی «آمیخته» (کیفی و کمی) و ماهیتی «اکتشافی» انجام پذیرفته است. برای این پژوهش که در دو فاز متوالی انجام شده است؛ در فاز نخست (کیفی) تکنیک نظریهپردازی داده بنیاد، برای تحلیل دادهها مورد استفاده قرار گرفته است و در فاز بعدی (کمی) از تکنیک مدلسازی معادلات ساختاری برای تأیید و برازش مدل پارادایمی فاز نخست، استفاده شده است. مهمترین ابزارهای این پژوهش، مصاحبههای ساختاریافته از هیجده تن از خبرگان در فاز کیفی و پرسشنامه محققساخته در فاز کمی میباشد. برای مصاحبه از هفت سؤال که منبعث از مطالعه ادبیات تحقیق بوده و به تأیید خبرگان رسیده بود؛ استفاده شده است. نتایج تحقیق به منظور پاسخ به سئوالات به شکلگیری مدل خطمشیگذاری موعودگرا منجر گردیده که تحت آن مفهومشناسی خطمشی، فرایند خطمشیگذاری و شکل حکومت (سئوال 1)، مسئلهشناسی در خطمشیگذاری (سئوال 2)، شکل سازمانها و بوروکراسی اداری (سؤال 3) و سبک حل مسئله، خطمشیگذاری و تصمیمگیری (سئوال 4)، مطرح شده است. همچنین در قسمت بعد شاخصهای ارزیابی گزینه خطمشیها (سئوال 5)، روشهای اجرایی خطمشیگذاری (سئوال 6) و راهبردهای ایجاد قرابت به عصر ظهور و بسترسازی آن در (سئوال 7) مطرح شده است. از مدل پارادایمی، 53 سؤال به صورت پرسشنامه بسته با طیف 5 گزینهای لیکرت طرح شده است که جهت تأیید نهایی مدل ساختاری مرحله کیفی، به 178 نفر از استادان مدیریت، مدیریت اسلامی، آیندهپژوهی و خطمشیگذاری؛ استادان حوزوی با تخصص آیندهپژوهشی دینی و مهدویت و مجریان و خطمشیگذاران در قوه مقننه و شورای عالی انقلاب فرهنگی و وزارت علوم، به روش نمونهگیری نظری (نظریه دادهبنیاد)، مراجعه شده است. تعداد مشارکتکنندگان در فاز کیفی، هیجده نفر از خبرگان و صاحبنظران شناختهشده و در دسترس از حوزههای تخصصی خطمشیگذاری، مهدویت و آیندهپژوهی بوده که این افراد به روش نمونهگیری نظری انتخاب شدهاند. به این ترتیب که از افراد مطلع خواسته میشد، برای مصاحبههای بعدی، افراد متخصص و آشنا به موضوع این تحقیق را معرفی کنند. به این ترتیب از این تعداد شش نفر از مشارکتکنندگان جزء خطمشیگذاران و یا استادان حوزه خطمشیگذاری عمومی، هشت نفر جزء متخصصان حوزه مهدویت و چهار نفر آیندهپژوهی دینی با تخصص مدیریت اسلامی و آیندپژوهی مهدوی هستند. در خلال مصاحبه در پانزدهمین نفر به اشباع نظری رسیدهایم. در جدول زیر شماره مصاحبهشوندگان و گروه مربوط به هرکدام نشان داده شده است:
جدول 1. مشخصات مشارکتکنندگان
گروه مشارکتکننده
شماره مصاحبه
مدت مصاحبه (دقیقه)
متخصصان حوزۀ آیندهپژوهی و مدیریت اسلامی
12-5-4-2
376
متخصصان و پژوهشگران خطمشیگذاری
18-14-13-8-7-10
510
متخصصان حوزه مهدویت
17-16-15-11-6-3-2-1
568
مراحل کدگذاری باز، محوری و انتخابی در نرمافزار Atlas.ti انجام پذیرفته است و برای اعتباریابی نتایج با توجه به دیدگاههای گلافشانی (2003)؛ جانسون (1997) و پاتون (2002) از سه روش کثرتگرایی شامل «کثرتگرایی در شیوه». (بازآزمون روش اجرای کار)، «کثرتگرایی در پژوهشگر» (آزمون قابلیت اطمینان بین کدگذاران) و «کثرتگرایی مشارکتکننده» (استفاده از مصاحبهشوندگان جدید برای آزمون قابلیت اطمینان مدل) برای تأیید اعتبار مدل کیفی پژوهش حاضر بهره گیری شده است. بهمنظور اعتبار کثرتگرایی در مشارکتکننده، فرایند پژوهشی و پروتکل اجرای تحقیق به صورت کامل برای پنج نفر از افراد جدید و با ویژگیهای مشابه تکرار شد و نتایج مشابهی به دست آمد. برای محاسبه درصد اعتبار بازآزمون پژوهش در بین مصاحبهشوندگان جدید، کُدهای مشخصشده در دو آزمون با هم مقایسه شدند (86% نمره اعتبار بازآزمون شده است). برای محاسبه پایایی بازآزمون روش اجرای کار، از بین مصاحبههای انجامگرفته چند مصاحبه به عنوان نمونه انتخاب گشته و هرکدام از آنها در فاصله زمانی کوتاه و مشخص دوباره کُدگذاری میشود. سپس کُدهای مشخصشده در دو فاصله زمانی برای هرکدام از مصاحبهها با هم مقایسه میشوند. عدد 83 % برای نمره پایایی بازآزمون نشان از اعتبار بالای فاز کیفی است.
برای محاسبه پایایی مصاحبه با روش توافق درون موضوعی دو کدگذار (ارزیاب)، از یک دانشجوی مقطع دکتری مدیریت درخواست شد به عنوان همکار پژوهش (کدگذار) در پژوهش مشارکت کند و سپس آموزشها و تکنیکهای لازم به منظور کدگذاری مصاحبهها به ایشان انتقال داده شد. سپس محقق به همراه این همکار پژوهش، سه مصاحبه را کدگذاری کرده و درصد توافق بین کُدگذاران که به عنوان سومین شاخص اعتبارسنجی تحلیل به کار میرود. نمره حاصل (85 %) نشان از پایایی مناسب این روش میباشد.
برای تجزیه و تحلیل دادههای حاصل از پرسشنامه و با توجه به تعداد نمونه (زیر 200 نفر) از مدلسازی معادلات ساختاری به روش حداقل مربعات جزئی در نرم افزار Smart.Pls استفاده شده است. همچنین برای تعیین اعتبار ابزار پرسشنامه محقق ساخته در فاز کمی، از تحلیل عاملی اکتشافی بهره گرفتیم که نتایج گویای اعتبار مناسب تمامی گویههای پرسشنامه است و تمامی اعداد حاصل از تحلیل عاملی 53 سؤال پرسشنامه، بیش از 4/0 بوده است.
- یافتههای پژوهش
فاز کیفی (مدل پارادایمی)
دادههای مصاحبهها، به دقت مطالعه، بررسی و تحلیل شد. در مجموع، فراوانی کل واژههای بهکاررفته در 18 مصاحبه پژوهش برابر 25 هزار و 815 واژه بود. با استفاده از امکان سنجش فراوانی واژگان که در نرمافزار (Atlas. ti) وجود دارد؛ فراوانی واژههای بهکاررفته در مصاحبههای پژوهش اندازه گرفته شده است. در ادامه به دادههایی که مشابه یکدیگر بودند، مفاهیمی متناسب اختصاص داده شده است. به عنوان مثال با بررسی نقلقول زیر، مفهوم «خطمشیگذاری توحیدی (متعالی) و حاکمیت آموزههای دینی» استخراج شدند:
در بحث مهدویت تأکید بر این است که اساس حاکمیت بر آموزههای دینی شکل میگیرد. بنابراین، قطعاً یک حکومت دینی خواهد بود و فاکتورهایی که در آن لحاظ میشود، تماماً فاکتورهای دینی است. نه فقط اسلام که بحث مهدویت را مطرح میکند، بلکه اغلب کسانی که جامعهای آرمانی و موعود را بشارت میدهند، محوریت آن جامعه و اداره و مدیریت آن جامعه را بر عهدۀ یک رهبر دینی گذاشتند و آن را به عنوان محور مدیریت و حاکم جامعه معرفی کردهاند. ما معتقد هستیم که اصرار در خطمشیگذاری این نظام، بر پایبندی به آموزههای وحیانی است.
در نقلقول مذکور، از اشارات پاسخدهنده در مورد نوع حکومت، و سیستم تصمیمگیری و خطمشیگذاری آن، برچسب «خطمشیگذاری توحیدی» استخراجشده است. بقیه مفاهیم طبق همین روال استخراجشدهاند. پس از بررسی دادهها، برچسبزنی به رویدادها و وقایع و سپس استخراج مفاهیم؛ هریک از این مفاهیم با یکدیگر مقایسه شدند تا شباهتها و تفاوتهایشان مشخص شود. این کار برای تشکیل مقولهها صورت پذیرفت. به عنوان مثال، محقق با مقایسۀ مفاهیم مختلف، دریافت که مفاهیم «خطمشیگذاری اطلاعات محور» و «خطمشیگذاری غیرشهودی و عقلایی» به یک چیز اشاره دارند؛ اینکه خطمشیگذاری حکومتهای اسلامی در آیندۀ موعود به سازکارها و رویههایی نیازمند است که فراگرد خطمشیگذاری را طوری تنظیم کند که تصمیمگیری و خطمشیگذاری اصولی و دانشبنیان، جای خطمشیهای سلیقهای و نامطمئن را بگیرد. با توجه به این مطلب، محقق از هر دو مفهوم مذکور، مقولۀ «خطمشیگذاری خردسالار» را استخراج کرده است. این مفهوم، در سطح بالاتری از مفاهیم مذکور است و هر دو مفهوم مذکور را پوشش میدهد. دیگر مقولهها نیز به اینگونه استخراج شدهاند. در مجموع 23 مقوله، 67 مفهوم و 159 کد اولیه شناسایی و استخراج شدهاند.
با استفاده از رويكرد نظریۀ زمینهبنیاد، مقوله محوری در نظریه خطمشی گذاری حکومتاسلامی در آیندۀ موعود، شرایط علّی، شرایط مداخلهگر (محیط دور)، شرایط زمینهای (محیط نزدیک)، راهبردها و پیامدهای ناشی از اين راهبردها شناسايي شد. تجزیه و تحلیل دادهها، طی سه مرحله کدگذاری باز (خلق مفاهیم و مقولهها)، کدگذاری محوری و کدگذاری انتخابی (خلق نظریه) انجام گرفت. با تجزیه و تحلیل دادههای مصاحبه، در پژوهش حاضر چارچوب مدل خطمشیگذاری حکومت اسلامی در جهت آیندۀ موعود استخراج گرديد. در اين چارچوب، مقوله «خطمشیگذاری مهدوی» شامل خطمشیگذاری «توحیدی»، خطمشیگذاری «کمالگرا»، خطمشیگذاری «خردسالار» و خطمشیگذاری «عدالتبنیان» به عنوان مقوله محوري در نظريه فرايند خطمشیگذاری حکومت موعود در نظر گرفته شد. دلیل انتخاب این مقولهها، به عنوان مقولۀ محوری این است که به راحتی میتوان مشاهده کرد که به نوعی در تمامی مصاحبهها، رد پایی از این مفاهیم دیده میشود. به دیگر سخن، اغلب مشارکتکنندگان اشاره کردند که خطمشیگذاری ناب که در اینجا به «خطمشیگذاری مهدوی» تعبیر می شود؛ روشها و سازکارهای متفاوتی دارد که بعضاً با فراگرد فعلی خطمشیگذاری در حکومتهای اسلامی متفاوت است. عدالتمحوری، کمالجویی، خردسالاری و دیدگاه توحیدی خطمشیگذاری مهدوی را از سیستم خطمشیگذاری فعلی متمایز میکند. بنابراین، این مقولۀ «خطمشیگذاری مهدوی» و زیرشاخههای آن را میتوان به عنوان مقولۀ محوری برگزید، تا جامعیت و ظرفیت انتزاعیتر بودن آن، برچسبی برای دیگر مقولهها باشد.
شکل 1: مدل پارادایمی خطمشیگذاری در حکومت واحد جهانی (اتوپیای اسلامی)
- فاز کمی پژوهش (برازش مدل)
در این مرحله پرسشنامهای تهیه شده و پس از توزیع و جمعآوری آن، به تجزیه و تحلیل اطلاعات پرداخته ایم. فرضیههای اصلی که به دنبال پاسخ به آنها هستیم، این است که اولاً، هر کدام از مقولهها (شرایط علّی، مقوله اصلی، شرایط زمینه، شرایط محیطی، راهبردها و نتایج) با یکدیگر چه ارتباطی دارند و ثانیاً، ارتباط هر کدام از مؤلفهها در درون هر مقوله چگونه است. برای این کار از 53 سؤال پرسشنامه، با توجه به مدل پارادایمی پنج فرضیه مختص ارتباط بین مقولهها است و 23 فرضیه با توجه به تعداد مفاهیم مربوط به ارتباط مفاهیم گنجانده شده که در شش مقوله اصلی مطرح شده است. در جدول (5) نمونهای از نتایج برازش مدل و همچنین اعداد بارهای عاملی اکتشافی مشاهده میشود:
جدول 5. خلاصه نتایج برازش اندازهگیری مقوله اصلی و بارهای عاملی آن
کیفیت مدل
روایی همگرا
(AVE)
پایایی ترکیبی
آلفای کرونباخ
بارهای عاملی
معرفها
متغیر مکنون
629/0
811/0
857/0
906/0
896/0
TP1
خطمشیگذاری توحیدی
827/0
TP2
847/0
TP3
811/0
TP4
411/0
812/0
792/0
841/0
809/0
RP1
خطمشیگذاری خردسالار
857/0
RP2
841/0
RP3
872/0
RP4
507/0
815/0
897/0
805/0
807/0
EP1
خطمشیگذاری کمالگرا
823/0
EP2
879/0
EP3
421/0
741/0
920/0
798/0
812/0
JP1
خطمشیگذاری عدالتمحور
824/0
JP2
827/0
JP3
853/0
JP4
871/0
JP5
در جدول شماره 5 مشاهده میشودکه کلیه شاخصهای برازش مقوله اصلی، بهخوبی برآورده شدهاند. با توجه به اینکه بارهای عاملی معنادار هستند (مقادیر بالای 0.5) و همچنین میانگین واریانس استخراج شده از 5% بزرگتر است و پایایی ترکیبی نیز از میانگین واریانس استخراج شده بزرگتر است؛ میتوان نتیجه گرفت که روایی افتراقی برقرار است. کیفیت مدل نیز با توجه به مقادیر بزرگتر از صفر، تأیید میشود.
Description: G:\University\P.HD\Thesis of P.HD\1\تز\Dissertation\Articles\Analyze\سازه مقوله اصلی.png
شکل 2. سازه مقوله اصلی
نگاره 2 نیز گویای از تأیید ارتباط مفاهیم در مقوله اصلی است. همچنین ضریب R2 نشان از تأثیرپذیری هر کدام از این مفاهیم از مقوله اصلی دارد. خطمشی کمالگرا با 57 % ضریب اثرپذیری، بیشترین تأثیر را از مقوله محوری به خود اختصاص داده است.
Description: G:\University\P.HD\Thesis of P.HD\1\تز\Dissertation\Articles\Analyze\مدل در حالت معناداری.png
شکل 3. مدل اندازهگیری پژوهش در حالت معناداری
همانطور که در نگاره 3 قابل مشاهده است، تمامی اعداد از عدد معنادار (96/1) بیشتر شده است و تمامی فرضیهها (ارتباط بین مقولهها و ارتباط مفاهیم با مقولهها) تأیید میشوند. در نگاره 4 که مدل پژوهش در حالت R2 است، ملاحظه میشود که 72 درصد از تغییرات مقولۀ پیامدها و نتایج مدل پارادایمی تحت تأثیر مقولههای راهبردها و دیگر مقولهها است.
Description: G:\University\P.HD\Thesis of P.HD\1\تز\Dissertation\Articles\Analyze\مدل در حالت R2.png
شکل 4. مدل اندازهگیری پژوهش در حالت R2
با توجه به اینکه نرم افزار پی ال اس همانند سایر نرمافزارهای معادلات ساختاری دارای برازش نیست؛ بررسی کیفیت مدلهای اندازهگیری و ساختاری، بهمنظور پی بردن به برازش مناسب مدلها، لازم میباشد که در جدول زیر نتایج آن گزارش شده است:
جدول 6. نتایج آزمون کیفیت مدل
ردیف
ابعاد
کیفیت مدل اندازهگیری
کیفیت مدل ساختاری
کیفیت کل مدل
(GOF)
1
مقوله شرایط علّی
41/0
-
-
2
مقوله محوری (اصلی)
28/0
22/0
36/0
3
مقوله زمینهای
32/0
24/0
37/0
4
مقوله محیطی
38/0
25/0
39/0
5
مقوله راهبردها
44/0
26/0
36/0
6
مقوله نتایج
37/0
31/0
33/0
با توجه به جدول (6) میتوان نتیجه گرفت که کیفیت مدلهای اندازهگیری، ساختاری و کل مدل مورد تأیید است. همانطور که مشاهده میشود، مقادیر کیفیت مدل اندازهگیری و ساختاری، از صفر (مقدار استاندارد) بزرگتر بوده و همچنین مقادیر کیفیت کل مدل، از 30/0 (مقدار استاندارد) بزرگتر میباشند.
پیشنهادها
پیشنهادهای پژوهش حاضر این است که:
سیستمهای خطمشیگذاری کشورهای اسلامی و دولتها، به سمت خطمشیگذاری مهدوی هدفگذاری شود. این نظام منطقی (خطمشیگذاری مهدوی) میتواند به مثابه طراحی سیستم خطمشیگذاری مورد نظر حکومتهای اسلامی، به ویژه ایران قرار گیرد. سیستم خطمشیگذاری در این کشورها، پس از بازمهندسی و بازآفرینی، باید به گونهای طراحی شود که ضمن تعهد به حفظ خود، بتواند پاسخگوی شرایط و مقتضیات متفاوت باشد و هوشمندانه در سیری یادگیرنده و کمالجویانه، به صورت اقتضایی با شرایط مواجه شود. بدیهی است مبانی ارزشی و اعتقادی حاکم بر سیستم، از عمدهترین الزامات حفظ هویت آن محسوب میشوند. بنابراین، نظام منطقی طراحی سیستم خطمشیگذاری این کشورها میتواند بر این الزامات مبتنی باشد.
کشورهای اسلامی و حکومتهای معتقد به مهدویت، برای دستیابی به آرمانهای مهدوی در خطمشیگذاری، باید آموزههای وحیانی، نص صریح قرآن کریم و همچنین سنت نبوی و علوی را پایههای خطمشیگذاری خود بدانند. خطمشیهای آنها باید نشاندهندۀ حضور عینی دین در عرصههای اجتماعی باشد. توجه به ابعاد وجودی انسان در عرض تمرکز بر جنبۀ الاهیّت انسان موحد، تصمیمگیریها و خطمشیگذاریهای الاهی را با مشارکت مردم، به تصمیمی ممتاز، سالم، بیعیب و متعالی تبدیل خواهد کرد که برآورندۀ تمامی نیازهای فطری و شئون حیات مادی امت اسلامی خواهد بود.
در این پژوهش بر اساس دیدگاه خبرگان مشخص شده است که هر اندازه جامعه و امت اسلامی و در رأس آنها کارگزاران و خطمشیگذاران حکومت اسلامی به سمت آموزههای دینی و وحیانی گرایش یابند، خطمشیهای کارآمدتر و اثربخشتری تدوین خواهد شد که به سبب انطباق آنها با فطرت و نیاز اساسی جامعه، بالطبع اجرای آن نیز با کمترین مشکلات مواجه خواهد شد. به سبب اخذ تصمیمها و تدوین خطمشیهای عقلایی و خردسالارانه در کشورهای اسلامی، باید فضای اطلاعاتی بسیار شفاف داشته باشیم و حکومتها تلاش کنند آگاهی فردی و گروهی جامعه به مراتب افزایش یابد. در نتیجه شرایط چنین اقتضا میکند که کمتر از تصمیمگیریهای شهودی و اشراقی استفاده شود و عمدتاً خردمندی و عقلانیت چراغ راه کارگزاران در حوزه خطمشیگذاری قرار گیرد. خطمشیها زمانی کارامد و اثربخش خواهند بود که مبتنی بر فراگرد عقلانیت پاک انسان الاهی شکل گرفته باشد.
خطمشیهای کمالگرا در کشورهای اسلامی، باید با موازینی همچون تربیتگرایی، معنویتگرایی، اخلاقمداری، تهذیبگرایی، تقربگرایی محک زده شوند. این نوع خطمشیگذاری در حکومتهای اسلامی گویای نوعی خطمشیگذاری با دیدی کاملاً نوگرایانه است. خطمشیهای کمالگرا در کشورها، توجه به ابعاد وجودی انسان را لازمۀ سیر معرفتی و حیاتی امت اسلامی میدانند. نشاط معنوی امت اسلامی زمانی به دست میآید که اخلاق و ارزشهای کمالجویانه کارگزاران و تصمیمگیرندگان حکومت در خطمشیگذاری و اجرای دستورالعملها دیده شود. مناسبات حکومت اسلامی در پرتو آیندۀ موعود میتواند طوری برنامهریزی و اجرا شود که امت اسلامی مسئلهای جز رشد و تعالی خود احساس نکند و شئون مادی و حیات طبیعی خود را تنها عرصهای موقت برای حرکت به سمت معارج و مدارج عالی انسانی بداند. ایجاد اشتیاق در مردم برای حرکت به سمت جامعۀ عدل مهدوی، در پرتو تصویرپردازی ناب از جامعۀ منتظر اتفاق میافتد.
خطمشیگذاران و کارگزاران حکومتهای اسلامی، باید تصویری واضح، روشن و محرکی از جامعۀ موعود داشته باشند تا بتوانند معیارهای تصمیمگیری در عصر موعود را در جامعه کنونی خود نهادینه کنند. لذا ارائه تصویر زیبای جامعه و شهر عدل مهدوی، در کنار معرفی سبک خطمشیگذاری و تصمیمگیری و اهداف حکومت حضرت حجت کمک میکند تا هدفگیری و جهتگیری برنامهها و خطمشیهای فعلی کشورها و دولتهای اسلامی، به سمت مهدویت و تفکر ناب موعودگرایی آخرالزمانی سوق پیدا کند. تئوریزه کردن اصل «ولایت» و «امامت امت» نیز با کمک گیری از تصویرپردازی درست و دقیق از مدینۀ فاضلۀ موعود، به انقلاب فکری و تغییر نگرش به سمت خطمشیهای ناب منجر خواهد شد.
اجرای کارآمد و اثربخش خطمشیهای حکومتی در کشورهای اسلامی نیازمند سازمانهای چابک و پویا است. از بین رفتن کژکارکردهای بوروکراسی، حذف سازمانهای زاید، متناسبسازی اندازه دولت، ایجاد سازمانهای مردمنهاد و اقتضایی؛ همگی از ویژگیهای حکومت مهدوی است. در نتیجه اگر بخواهیم در جهت تحقق شهر عدل مهدوی حرکت کنیم، دیگر بوروکراسیهای عظیمالجثه کارایی ندارند و به جای آن، دولتها باید به سمت اجرای خطمشیها با ابزارهای جایگزین، نظیر سازمانهای ادهوکراسی[2] شبکههای اجتماعی، خدمات الکترونیک پیش بروند.
نتیجهگیری
مهمترین دستاورد این تحقیق آن است که به خطمشیگذاران، سیاستمداران، مدیران، کارگزاران، خبرگان و جامعۀ علمی مرتبط با مسائل خطمشیگذاری، این نکته را یادآور میشود که «تفکر ناب مهدویت»، هم رویکرد و بستری بکر، ناب و الاهی برای استقرار نظام ارزش و نگرشی مدیریتی بر مبنای خطمشیهای مهدوی است و هم مدلسازی خطمشیگذاری بر مبنای این تفکر باشد. بر اساس نتایج این پژوهش، «عدالتمحوری» از شقوق غیر قابل اجتناب خطمشیگذاری حکومتهای اسلامی مبتنی بر مهدویت است. عدالت و برابری مفهومی صرفاً انتزاعی و کلی نیست. عدالت اجتماعی، فرهنگی، سیاسی، اقتصادی و جنبههای رفتاری آن، میتواند بهطور کاملاً عینی در خطمشیها و تصمیمگیریهای کارگزاران متبلور باشد. «خطمشیگذاری کمالگرا»، یافتۀ دیگر این پژوهش است. جامعۀ موعود قرآنی در پرتو «خطمشیگذاری کمالگرا» باید مترصد انتخاب مسیرهای مفید و مناسب در خطمشیگذاری باشد، تا در آن حق افراد محترم شمرده شود و امکان رشد و کمال مکارم اخلاقی برای همگان فراهم گردد. یکی از مفاهیم مستخرج در این پژوهش، مفهوم اصیل خطمشیگذاری از منظر «خطمشیهای مهدوی» است. با توجه به تعریف های ارائه شده در متون خطمشیگذاری، میتوانیم به استناد نتایج این پژوهش و رویکردهای احصا شده از خبرگان این تحقیق، تعریف خطمشیگذاری مهدوی را از سه منظر «معرفتشناسی»، «هستیشناسی» و «شناخت شناسی» ارائه کرد. از منظر «معرفتشناسی»، در خطمشیگذاری مهدوی شناخت افراد و کسب اطلاعات دربارۀ گزینههای خطمشی، از طریق جستارگری فردی و مشارکت گروهی انجام میپذیرد. از نگاه «هستیشناسی»، خطمشیهای مهدوی، خطمشیهایی مبتنی بر فطرت و برخاسته از متن آموزههای وحیانی و سنت اهل بیت است. این خطمشیها به منظور حل مسائل و معضلات مادی و اخروی مردم شکل میگیرد و جز به سعادت دنیا و آخرت امت اسلامی به چیزی نمیاندیشد و نهایتاً خطمشیهای مهدوی از دید «روششناسی»، به این مسئله میپردازد که چگونه پژوهشگر باید شناختنی را بشناسد.
منابع
الماسی، حسن (1394). فرآیند خطمشیگذاری سبز؛ سیاست، تحلیلها و انتخاب، تهران، انتشارات سپاهان.
الوانی، سیدمهدی و شریفزاده، فتاح (1395). فرایند خطمشیگذاری عمومی، تهران، انتشارات علامه طباطبایی.
الوانی، سید مهدی (1388). تصمیم گیری و تعریف سیاستهای دولت، تهران، انتشارات مهربان.
پورعزت، علیاصغر (بهار و تابستان1382)، «تصویرپردازی از آینده، استراتژی اقدام در نظامهاي اجتماعی»، سخن سمت، تهران، شماره 10.
پورعزت، علی اصغر و الوانی سید مهدی (تير 1383). مبانی منطقي طراحی سيستم خط مشیگذاري دولتی برای تحقق عدالت حقمدار، فصلنامه دانشور رفتار، شماره5.
دانشفرد، کرم الله (1394). فرایند خط مشی گذاری، تهران، انتشارات صفار.
داناییفرد، حسن و زنگویی نژاد، ابوذر (سال1388). «تئوری مدیریت شایستگی بر مبنای استراتژی داده بنیاد: ادراکی از نهج البلاغه»، فصلنامه دانشور رفتار، 18(1).
ساباتیه، پل (1394). تئوریهای فرایند خط مشی گذاری عمومی، مترجم: حسن دانایی فرد، تهران، انتشارات صفار.
شریف القریشی، باقر (1380). سیستم دولت و اداره حکومت در اسلام، مترجم: عباس سلطانی، مشهد، آستان قدس رضوی.
صدوق، محمد بن علی (1413ق). من لا یحضره الفقیه، قم، جامعه مدرسین حوزه علمیه قم.
قلیپور، رحمت الله و فقیهی، مهدی (1394). «سیاستها و تحلیل خط مشیهای عمومی»، تهران، انتشارات مهکامه.
قلیپور، رحمت الله و غلامپور آهنگر، ابراهیم (1390). فرآیند سیاستگذاری عمومی در ایران، تهران، انتشارات مرکز پژوهشهای مجلس.
مفید، محمد بن نعمان (1413ق). الارشاد فی معرفه حجج الله علی العباد، قم، کنگره شیخ مفید.
مقیمی، سید محمد (1394). اصول و مبانی مدیریت از دیدگاه اسلام، تهران، انتشارات راه دانش.
نبوی، سید حسن (1392). مدیریت اسلامی، قم، انتشارات بوستان کتاب.
Dunn, William N. (1998). “Methods of the Second Type: Coping With the Wilderness of Conventional Policy Analysis”, Policy Studies Review, Vol (7), No (4); pp 720-737.
Dye, T. (2013). “Understanding Public Policy (14th ed.)”, Englewood Cliffs, NJ: Prentice Hall.
Fischer F. and Miller G. and Sidney (2007). “Handbook of Public Policy Analysis; Theory, Politics, and Methods”, CRC Press, Boca Raton London New York.
Haynes, Jeffrey, (2015), “Religion, ‘soft power’ and foreign policy making in the USA, India and Iran”, Governance and International Relations journal, 11, 4; pp 1-21.
Hogwood, B. W., & Gunn, L. (1984), “Policy Analysis for the Real World”, Oxford, UK: Oxford University Press.
Howlett, M. & Ramesh, M. and Perl A. (2009), “Study Public Policy: Policy Cycles and Policy Subsystems”, Ontario: Oxford University Press.
Inayatulliah, Sohail, (2002), “Framing the shape and time of the future”, Futures, 23, 465-253.
Jenkins, W. (1978), “Policy Analysis: Apolitical and Organizational Perspective”. London: Martin Robertson.
Novaky, E., (2007), “Responsibility for the Future”, Journal of Futures Studies, 12(2): 101 – 110.
O’ Neill, L., J. (2004), “Faith and decision-making in the Bush presidency: The God elephant in the middle of America’s living-room”, Special Double Issue Journal, Vol. 6, No. 1, pp, 149-156.
Osborne, Stephen P. (2010), “the (New) Public Governance: A Suitable Case for Treatment? In S.P.”, The New Public Governance, LONDON: Rout ledge.
Parsons, Kurt R. (2007), “A Study of Religouce Faith and the Ethical Decision Making Prosses”, Submitted in partial fulfillment of the requirements for the degree of Master of Science in Leadership and Human Resource Development.
Sardar, Ziauddin (2010), “The Namesake: Futures; futures studies; futurology; futuristic;
Foresight:What’s in a name?”, Futures, 42, 177-184.
Simon, C. A. (2007), “Public Policy: Preferences and Outcomes”, New York: Pearson Longman.
Smith, K. B., & Larimer, C. W. (2009), “The Public Policy Theory Primer”, Boulder, CO: Westview.
Schmidt, Vivien A. (2008), “Discursive Institiuationalism: The Explanatory Poewr of Ideas and Discourse”, Annual Review Political Sciense, 11: pp 303-326.
Schwarz, J.O., (2007), “Assessing the future of futures studies in management”, Futures, 18 (8), 108-131.
Tapio P. and Hietanen O., (2002), “Epistemology and public policy: using a new typology to analyses the paradigm shift in Finnish transport futures studies”, Futures, 34, 597-620.
Taslimi, M. Saeed (2014), "Policy Analysis and Decision Process Analysis", Samt Publication, (in Persian).
Vasconcelos, A., F. (2009), “Intuition, prayer, and managerial decision-making processes: a religion-based framework”, Management Decision, Vol. (47), No. (6), pp 930-949.
Wilson, R. (2006), “Policy Analysis as Policy Advice. In M. Moran, M. Rein & R. E. Goodin (Eds)”, The Oxford Handbook of Public Policy (pp. 152-168). New York, NY: Oxford University.
Dye, Thomas R. (1995), “Understanding Public Policy”, Eight Edition, New Jersy, Prentice Hall, Englewood Cliffs.
Corbin, J., & Strauss, A. (2007). Basics of qualitative research: Techniques and procedures for developing grounded theory. Thousand Oaks, CA: Sage Publications.
Creswell, J. (2012). Educational Research: Planning, Conducting, and Evaluating Quantitative and Qualitative Research (4th ed.). Pearson.
Golafshani, N. (2003). Understanding Reliability and Validity in Qualitative Research. The Qualitative Report, 8(4), 597-607.
Ghoshal, Sumantra (2005), "Bad Management Theories Are Destroying Good Management Practices", Academy of Management Learning & Education, Vol. 4, No. 1, 75-91.
Johnson, B. (1997). Examining the validity structure of qualitative research. Education, 118(3), 282-292.
Kvale, S. (1996). Interviews: An Introduction to qualitative research interviewing. Thousand Oaks, CA: Sage.
Lincoln, Y., & Guba, E. (1985). Naturalistic inquiry. Beverly Hills, CA: Sage.
Maykut, P., & Morehouse, R. (1994). beginning qualitative research: A Philosophic and practical guide. London: The Falmer Press.
Patton, M. (2002). Qualitative evaluation and research methods. Thousand Oaks, CA: Sage Publications, Inc.
Stenbacka, C. (2001). Qualitative research requires quality concepts of its own. Management Decision, 39(7), 551-555.
[1]. Lumbaro
[2] . دموکراسی واژه ای است یونانی و نقطه مقابل بروکراسی است و وجه مقررات دست و پا گیر است.
نویسنده:
رحمان غفاری