رسالت‌شناسی الیاس در ادیان ابراهیمی

(مدت زمان لازم جهت مطالعه: 28 - 55 دقیقه)

چکیده
الیاس نبیj از شخصیت‌های مشترک ادیان ابراهیمی و یادشده در قرآن و کتاب مقدس است. تصویر رسالت او در این کتب، بیانگر چیرگی او بر فضای فرهنگی معاصرش، و نیز ترسیم الگویی علمی و عملی در تحقق رسالت دینی است. با اتخاذ نگرشی روشمند به جایگاه کتاب مقدس در تفسیر قرآن، می‌توان گفت دست‌کم بخش‌هایی از این سه کتاب می‌توانند در فهم متن یاری کنند. رهیافت «بینامتنیت» در موضوع الیاس، ما را به فهم بهتری از آیات قرآنی نزدیک می‌کند. کیفیت مبارزه با بعل‌پرستی، بنیان‌گذاری روش مباهله، پرورش مخلَصینی چون الیشعِ جانشین، میزبانی مادر یونس و معجزه احیای یونس، گوشه‌هایی از این رهیافت است. رسالت الیاس نبیj در یهودیت و مسیحیت، محدود به زمان حیات او نیست و پس ‌از صعود، به‌ویژه در حوزه‌های عرفانی، برخی آیین‌ها و نیز در رخداد بازگشت مسیحا تداوم یافته است. در اسلام نیز اشارات اندکی به رسالت غیبیِ وی دیده می‌شود.
کلیدواژه‌ها
الیاس نبی؛ روش‌شناسی رسالت دینی؛ رسالت غیبی الیاس؛ عرفان یهود؛ روش بینامتنیت
اصل مقاله
مقدمه
مهم‌ترین کارکرد انبیای الاهی در طول تاریخ، انجام رسالت دینی و هدایت انسان به سوی قله توحید بوده است. قرآن و کتاب مقدس به‌روشنی از تبلیغ دین و شیوه‌های بیانی و رفتاری انبیای بزرگی مانند الیاس نبیj یاد کرده‌اند. اطلاعات میان‌متنیِ ادیان ابراهیمی، به شرط احراز وثاقت و تعارض‌‌نداشتن با اصول قرآن و جهان‌بینی توحیدی، می‌تواند در فهم و تفسیر و شناخت بیشتر معارف دینیِ اصیل یاریگر باشد. از این‌رو، یکی از راهکارهای فهم و تفسیر برخی آیات قرآنی، مانند داستان‌ها و شخصیت‌های انبیای مشترک قرآن و کتاب مقدس، رهیافت تفسیریِ «بینامتنیت» (intertextuality) است. مراد از این رهیافت، «توجه به روابط نشانه‌شناختی و معناشناختی است که متون دیگر می‌توانند با قرآن داشته باشند» (قائمی‌نیا، 1389: 444). بدین‌‌ترتیب، مفسر می‌تواند در تفسیر قرآن، افزون بر آگاهی‌های سنتی مانند اطلاعات زبانی و ادبی، اطلاعات درون‌نصی، اطلاعات سیاقی، از اطلاعات بینامتنیِ متناسب با متن قرآنی (نص) نیز بهره ببرد (همان: 450).

بی‌تردید، یکی از برجسته‌ترین نقاط نشانه‌گذاری قرآنی، پیامبران و داستان‌های ایشان است (ذهبی، 1381: 1/43) و از دیگر سو، با توجه به زبان ایجاز و پرهیز از اطناب در قرآن (همان؛ طباطبایی، 1374: 2/308 و 13/291) به‌کارگیریِ رهیافت بینامتنی دست‌کم در بخش داستان‌ها و انبیای مشترک قرآن و کتاب مقدس بسیار کارگشا است. مثلاً می‌توان با تمرکززدایی از متن فشرده قرآنی و رجوع به منابع معتبر، نقاط سفید و خالیِ برخی داستان‌های مشترک را پُر، و خط داستانی را تکمیل کرد. این ‌روش می‌تواند فهم بهتری از ساختارهای روایی، محتوای داستان‌ها و شخصیت‌های قرآنی به مخاطب عرضه کند.

الیاس نبیj و جانشین وی، الیسعj در زمره انبیایی هستند که نامشان به‌صراحت در میان 26 تن از انبیای قرآنی آمده است. الیاسj یا ایلیای تِشبی (اول پادشاهان، 17: 1)[1] از انبیای قرن نهم قبل از میلاد و به تعبیر قرآن از نوادگان ابراهیم یا نوح[2] و از پیامبران بنی‌اسرائیل بوده و بنا بر شواهد کتاب مقدس (دوم پادشاهان، 1: 2 و 12: 2) در سال 880 ق‌.م. به آسمان‌ها عروج کرده است. «الیاس» واژه‌ای غیرعربی است  که بیشتر لغویان آن را همان «ایلیا»ی عبری به معنای «یهُوه خدای من است» دانسته‌اند؛ هرچند در دائرةالمعارف جوداییکا آمده که الیاهو به معنای فدایی و مجاهد غیّورِ یهوه است ("Elijah", 2006: 333). در روایات اسلامی چنین آمده است: «او را الیاس گفتند چون‌ او در حال یأس و انقطاع آمد، الیاسj سید و بزرگوار قوم خود به شمار می‌رفت و صدای نور پیامبر اکرمn از صُلب مبارک الیاس شنیده می‌شد» (مسعودی، 1384: 100).

نام الیاس دو بار، و بنا بر نظر کسانی که «الیاسین» را تعبیر دیگری از الیاس می‌دانند، سه بار در قرآن آمده است (انعام:  ۸۵؛  صافات:  ۱۲۳ و ۱۳۰). با توجه به اینکه قرآن جزئیات رخدادهای تاریخی را بیان نمی‌کند، درباره زمان، مکان، نسب و برخی دیگر از ویژگی‌های الیاس نمی‌توان از نصّ قرآن کمک گرفت؛‌ اما در منابع اسلامی دیدگاه‌های گوناگونی در این ‌باره وجود دارد.

از ابن‌عباس نقل شده که الیاس همان «خضر»، یعنی معلّم موسی است (قرطبی، 1364 الف: ۷/33؛  طباطبایی، 1374: ۱۷/۱۵۹)؛ و برخی دیگر معتقدند الیاس از دوستان خضر بوده و هر دو زنده‌اند و الیاس مأمور خشکی‌ها و خضر مأمور جزیره‌ها و دریاها است. یا اینکه مأموریت الیاس را در بیابان‌ها و خضر را در کوه‌ها می‌دانند (سیوطی، 1404: ‌5/285-286؛ طبرسی، 1372:  ۸/۷۱۳). برخی او را «یحیای تعمیددهندهٔ عیسی (مکارم‌ شیرازی و دیگران، 1374: ‌19/‌144)، «الیسع» (قرطبی، 1364 الف: ‌۷/33) و «ذالکفل» (طبرسی، 1372:  ۸/۷۱۳) نیز دانسته‌اند؛ ولی آن‌گونه ‌که از ظاهر آیات قرآن برمی‌آید، الیاس، به ‌طور جداگانه، نام یکی از پیامبران بوده و با هیچ ‌یک از پیامبران دیگر که نام برخی از آنها در کنار الیاس آمده، یکی نیست.

بنا بر آیات قرآنی، الیاس دارای ویژگی‌های معنوی و اخلاقی برجسته زیر است:

دارنده مقامی شایسته (انعام: 85)[3]و نمونه اعلای زهد[4] بنا بر آیهٔ «و زَکَریّا و یَحیی و عیسی و إلیاسَ کُلٌّ مِنَ الصّالِحین» (انعام: 85)؛ صاحب کتاب: «وَ ءاتَینَاهُمُ الْکتَابَ وَالْحُکمَ وَالنُّبُوَّة»؛ (انعام: 89)؛[5] مخاطب سلام: «سلامٌ عَلی إل یاسین» (صافات: 130)؛[6] محسن: «إنّا کذلِکَ نَجزِی المُحسِنین»؛ (صافات: 131) و عبد مؤمن: «إنَّه مِن عِبادِنَا المُؤمِنین» (صافات: 132) و پرورش‌دهنده مخلَصین (صافات: 127-128).

و بنا بر آیات کتاب مقدس نیز الیاس ویژگی‌های زیر را دارد:

روی‌گردانی از طاغوت، مهاجرت و مبارزه علنی با طاغوت (اول پادشاهان، 3: 17)؛ پیشرو در اتخاذ روشِ مباهله (اول پادشاهان، 18: 19-39)؛ دارنده معجزاتی شگفت مانند: احیای مرده (اول پادشاهان، 17: 17-23)، شکافتن رود (دوم پادشاهان، 8: 2)، فرود آتش (دوم پادشاهان، 1: 9-14)، نزول مائده آسمانی (اول پادشاهان، 17: 3-6؛ 1: 19؛ و 19: 7-8)؛ دومین شاهد خداوند در سینا (ماسون، 1385: 520)؛ بهره‌گیر از نیایش (اول پادشاهان، 1: 17)؛ عهده‌دار وظایف رسالت در دورانِ پساصعود در یهودیت (بنا بر دوم پادشاهان، 12: 2) و مسیحیت (بنا بر پیش‌گویی ملاکی، 4: 5-6).

در این مقاله به تناسب کارکرد الیاس در زمان حیات و پساصعود، برای اولین بار روش‌های کاربردی وی را در این دو مقطع به صورت جداگانه می‌کاویم. همچنین می‌کوشیم با اتخاذ روش «بینامتنیت»، تصویر جامعی از کارکرد این نبی به مخاطب عرضه کنیم. بدیهی است چون نظریه بینامتنیت، رهیافت مناسبی برای همپوشانی متون در موضوعات داستان قرآنی مانند الیاس دارد، به‌خوبی در این مقاله به کار گرفته شده است. در دو بخش اول، به روش‌های تبلیغی الیاس در قرآن و کتاب مقدس می‌پردازیم و سپس در بخش نهایی به تطبیق و مزایای هر یک از این متون در خصوص کارکردهای حیات و پساصعود اشاره می‌کنیم.

الف. رسالت الیاس در دوران حیات
1. شرک‌زدایی با روش پرسش و استدلال عقلی
بنا بر قرآن کریم، الیاس از پیامبرانی معرفی شده که با امر و دعوت قوم به پرهیزگاری و پرستش خدا، آنان ‌را از پرستش غیر او بر حذر داشته است؛ اما قومِ او، جز شماری از افراد بااخلاص، سخنانش را نادیده گرفتند و ایمان نیاوردند: «وَ إِنَّ إِلْیاسَ لَمِنَ الْمُرْسَلِینَ * إِذْ قَالَ لِقَوْمِهِ أَ لَاتَتَّقُونَ * أَ تَدْعُونَ بَعْلًا وَ تَذَرُونَ أَحْسَنَ الخَالِقِینَ * اللَّهَ رَبَّکمُ وَ رَبَّ ءَابَائکمُ الْأَوَّلِینَ» (صافات: 123-128).[7]

همان‌گونه ‌که در عصر برخی از پیغمبران همانند حضرت نوحj بت‌هایی به نام «ودّ، سواع، یغوث، یعوق و نسر» پرستش می‌شد، در عصر الیاس ‌نبیj نیز بتی به نام «بَعْل» را می‌پرستیدند (جوادی ‌آملی، 1389: ‌7/‌225). درباره معنا و مصداق «بعل» میان مفسران اختلاف است؛ برخی آن‌ را به‌ معنای «ربّ»[8] یا نام زنی دانسته‌اند که قوم الیاس را گمراه کرد و آنها او را می‌پرستیدند (قرطبی، 1364ب: ‌15/117؛ آلوسی، 1415: 12/133). اما بیشتر مفسران اسلامی هماهنگ با ظاهر آیات، آن را نام بتِ سنگیِ قوم الیاس دانسته‌اند. طلایی‌بودن، درازی، برخورداری بت یادشده از صورت‌های چهارگانه، داشتن چهارصد خدمتکار، چگونگی به‌کارگیری آن از سوی شیطان برای واداشتن مردم به تکذیب الیاس و بی‌اثرکردن دعوت وی، از ویژگی‌های بعل نزد برخی مفسران است (طبرسی، 1372: ۸/۷۱۳؛  آلوسی، 1415: 23/۲۰۴ ).[9]

بنا بر آیات قرآن، بعل‌پرستی از معتقدات و عادات رایج قوم معاصر الیاسj بوده و وی با به‌کارگیری استدلالی منطقی با آن مبارزه علمی و عملی کرده است. او پس از پرسش‌های تقریری (ألا تَتَّقون) و انکاری (أتَدعونَ بَعلاً) خدای واقعی را معرفی می‌کند: «أللهَ رَبَّکُم» و بدین‌‌ترتیب با نفی و اثبات توأمان، در مقام اثبات منطقی مدعا است. نفی معبود دروغین و اثبات معبود حقیقی، دعوت را به پیش می‌برد، و این ‌توأمانی از لوازم تأثیر دعوت و تربیت الیاس است. طباطبایی می‌نویسد:

و کلام آن جناب (الیاس‌ نبی) علاوه ‌بر اینکه توبیخ و سرزنش مشرکین است، مشتمل بر حجتی کامل بر مسئله توحید نیز هست، چون در جمله «وَ تَذَرُونَ أَحْسَنَ الْخالِقِینَ اللَّهَ رَبَّکمْ وَ رَبَّ آبائِکمُ الْأَوَّلِینَ» مردم را نخست سرزنش می‌کند که چرا «أحسنُ الخالقین» را نمی‌پرستید؟ و خلقت و ایجاد همان‌طور که به ذوات موجودات متعلق است، به نظام جاری در آنها نیز متعلق است که آن را تدبیر می‌نامیم. پس همان‌طور که خدا خالق است مدبِّر نیز هست و همان‌طور که خلقت مستند به او است، تدبیر نیز مستند به همو است، و جمله «اللَّهَ رَبَّکم» بعد از ستایش به عبارت «أحسنَ الخالقین»، اشاره به همین مسئله (تدبیر) است. و سپس اشاره می‌کند به اینکه: ربوبیت خدای‌ تعالی اختصاص به یک قوم و دو قوم ندارد. و خدا مانند بت نیست که هر بتی مخصوص به قومی باشد، و بت هر قوم رب مخصوص آن قوم است. بلکه خدای‌ تعالی ربِّ شما و ربِّ پدران گذشته شما است، و اختصاص به یک‌ دسته و دو دسته ندارد؛ زیرا خلقت و تدبیر او، عام است و جمله «اللَّهَ رَبَّکمْ وَ رَبَّ آبائِکمُ الْأَوَّلِینَ» اشاره به همین ‌معنا دارد (طباطبایی، 1374: 17/240).

صادقی‌ تهرانی نیز می‌گوید:

بعل‌پرستان چگونه دعوت أحسنُ‌الخالقین را رها می‌کنند، حال ‌آنکه بعل را که مخلوق خدا است و «دون‌الأحسن» است می‌پرستند؟! بشری که «أحسنِ مخلوقین» است و در وصفش فرمود: «فَتَبارَک اللَّهُ أَحْسَنُ الْخالِقِینَ» و در قبالش سخن از ربوبیت خدا (اللَّهَ رَبَّکمْ) است و بنابراین برتر از بعل است، چگونه ممکن است پرستش شود؟! بشری که سرشتی «فی أحسن تقویم» دارد، چگونه بعلی را بپرستد که «فی أدون تقویم» و «جماد» است و به‌ لحاظ رُتبی، أدنی از «نبات» و «حیوان»ی است که اَدنی از «انسان» است؟! (صادقی‌ تهرانی، 1365: ‌25/199).

2. اصل اصلاح و تغییر تاکتیکِ مبارزه
2. 1. روی‌گردانی از طاغوت، مهاجرت و سپس مبارزه علنی با دشمن (اخاب)
داستان دعوت ایلیا در کتاب مقدس از این حیث که رسالتش ابتدا مخفیانه و سپس علنی بود، شبیه دعوت پیامبر اسلامn و دوران مبارزاتی ایشان است. در ابتدای رسالت، خداوند به ایلیا امر می‌کند به طرف مشرق و نهر کَریت، که در مقابل اردن است‌، برود و آنجا مخفی شود (اول پادشاهان، 3: 17). سپس دومرتبه به او امر می‌کند به صَرفه (نزدیک صیدون)‌ وارد شود و سرانجام «بعد از روزهای بسیار کلام خداوند در سال سوم به ایلیا نازل شده، گفت: برو خود را به اَخاب بنما» (اول پادشاهان، 1: 18).[10] اَخاب‌ ‌بن ‌عُمری، هشتمین پادشاه بنی‌اسرائیل در سامره 22 سال (719-739 ق.‌م.) سلطنت کرد (اول پادشاهان، 29: 16). وی ایزابل دختر اَتبَعل (پادشاه صیدونیان) را به زنی گرفت و بعل را عبادت و سجده کرد (اول پادشاهان، 31: 16).[11] در زمان وی بت‌پرستی چنان رواج یافت که پرستش یهوه تقریباً به ‌طور کامل در اسرائیل ریشه‌کن شد. در همین‌ زمان ایلیا به پا خاست و (بنا بر اول پادشاهان، 18) در برقرارکردن مجدد پرستش یهوه موفق شد (دائرة‌المعارف کتاب مقدس، 1380: 662-663). او پس از واقعه مباهله، که تفصیلش خواهد آمد، 450 نفر از انبیای بعل‌پرست (اول پادشاهان، 40: 18) و 400 نفر از انبیای عشتاروت (هاکس، 1383: 19) را نابود کرد و قدرتش را به رخ طاغوت زمانه کشاند.

2. 2. روشِ مباهله
بنا بر کتاب مقدس عبری اولین مباهله را ایلیای نبی انجام داده است. وی در مبارزه با اَخاب از سنت قربانی رایج زمانه‌اش بهره می‌برد، سنتی که بعدها قرآن نیز بدان اشاره کرده است. لازم است اشاره شود که سنت پذیرش قربانی از سوی خداوند در قرآن ذیل آیه 27 مائده آمده است: «وَاتل عَلَیهِمْ نَبَأَ ابْنی ءَادَمَ بِالْحَقّ إِذْ قَرَّبَا قُرْبَانًا فَتُقُبِّلَ مِنْ أَحَدِهِمَا وَ لَمْ یتَقَبَّلْ مِنَ الاَخَرِ قَالَ لَأَقْتُلَنَّک قَالَ إِنَّمَا یتَقَبَّلُ اللَّهُ مِنَ الْمُتَّقِین». همین سنت و با اشاره به جریان مباهله ایلیا در آیه دیگری از قرآن و البته در محاجه یهودیان معاصر پیامبرn در باب شرط پذیرش نبوت چنین منعکس شده است: «الَّذِینَ قَالُواْ إِنَّ اللَّهَ عَهِدَ إِلَینَا أَلَّا نُؤْمِنَ لِرَسُولٍ حَتی یأْتِینَا بِقُرْبَانٍ تَأْکلُهُ النَّارُ قُلْ قَدْ جَاءَکمْ رُسُلٌ مِّن قَبْلی بِالْبَینَاتِ وَ بِالَّذِی قُلْتُمْ فَلِمَ قَتَلْتُمُوهُمْ إِن کنتُمْ صَادِقِین» (آل عمران: 183)؛ «همانان که گفتند: «خدا با ما پیمان بسته که به هیچ پیامبری ایمان نیاوریم تا برای ما قربانی‌ای بیاورد که آتش [آسمانی] آن را [به نشانه قبول] بسوزاند». بگو: «قطعاً پیش از من، پیامبرانی بودند که دلایل آشکار را با آنچه گفتید، برای شما آوردند. اگر راست می‌گویید، پس چرا آنان را کشتید؟».

بنابراین، قرآن فقط به وقوع آتش بر قربانی اشاره کرده است. باید دانست که «قربانی میان بنی‌اسرائیل بر دو نوع بوده است: قربانی خونی که از حیوانات پاک انتخاب می‌کردند، و قربانی غیرخونی که از خوراک و نوشابه و میوه و زیت و آرد بود» (هاکس، 1383: 691-692). از این‌رو صاحب تفسیر روشن می‌نویسد:

و در کتب تورات و در عهد عتیق به بعضی از انواع قربانی‌ها اشاره شده است؛ از جمله در لاویان، باب نهم از آیه 4 تا 24، راجع به قربانی سوختنی تحت نظارت موسی و هارون و نیز قربانی ایلیا در کتاب اوّل پادشاهان باب 18 از آیه 23 تا 39. شاید بنی‌اسرائیل از آگاهی به این جریان‌ها که با نظر انبیا صورت می‌گرفت، معتقد شده بودند که یکی از وظایف و معجزات انبیا نشان‌دادنِ چنین جریانی باشد و آن را از عهود الاهی می‌پنداشتند که با انبیا دارد و همین‌‌طوری ‌که پذیرفتن هدیه با اخذ و تصرف صورت می‌گیرد، تصور می‌کردند که قبول قربانی از جانب خدا قهراً به ‌صورت سوخته‌شدن و محو آثار خارجی آن خواهد بود (مصطفوی، 1380: ‌5/186).

محمدجواد بلاغی نیز به آتش قربانی انبیای بنی‌اسرائیل، از جمله ایلیا، اشاره کرده است (بلاغی، 1420: ‌1/377). در کتاب مقدس عبری، ایلیا خطاب به اخاب می‌گوید:

پس الآن ... تمام [بنی] اسرائیل را نزد من بر کوه کَرمِل جمع کن و انبیای بعل را نیز 450 نفر، و انبیای اشیریم را 400 نفر که بر سفره ایزابل می‌خورند. پس اخاب نزد جمیع بنی‌اسرائیل فرستاده، انبیا را بر کوه کرمل جمع کرد. و ایلیا به تمامی قوم نزدیک آمده گفت: «تا به کی در میان دو فرقه می‌لنگید؟ اگر یهوه خدا است، او را پیروی نمایید و اگر بعل است، وی را پیروی نمایید». اما قوم در جواب او هیچ نگفتند. پس ایلیا به قوم گفت: «من تنها نبی یهوه باقی مانده‌ام و انبیای بعل 450 نفرند. پس به ما دو گاو بدهند و یک گاو به جهت خود انتخاب کرده و آن‌را قطعه‌‌قطعه نموده بر هیزم بگذارند و آتش ننهند؛ و من گاو دیگر را حاضر ساخته، بر هیزم می‌گذارم و آتش نمی‌نهم. و شما اسم خدای خود را بخوانید و نام یهوه را خواهم خواند؛ و آن خدایی که به آتش جواب دهد، او خدا باشد». و تمامی قوم در جواب گفتند: «نیکو گفتی». ... پس ... نام بعل را از صبح تا ظهر خوانده می‌گفتند: «ای بعل ما را جواب بده!». لیکن هیچ‌ صدا یا جوابی نبود. و ایشان بر مذبحی که ساخته بودند جست‌ و خیز می‌نمودند. و به وقت ظهر ایلیا ایشان را مسخره نموده گفت: «به آواز بلند بخوانید؛ زیرا او خدا است! شاید متفکر است یا به خلوت رفته یا در سفر می‌باشد، یا شاید که در خواب است و باید او را بیدار کرد!» ... و در وقت گذرانیدن هدیه عصری، ایلیای نبی نزدیک آمده گفت: «ای یهوه، خدای ابراهیم و اسحاق و اسرائیل، امروز معلوم بشود که تو در اسرائیل خدا هستی و من بنده تو هستم و تمام این ‌کارها را به فرمان تو کرده‌ام. مرا اجابت فرما» ... آنگاه آتش یهوه افتاده، قربانی سوختنی و هیزم و سنگ‌ها و خاک را بلعید ... و تمامی قوم چون این‌ را دیدند، به روی خود افتاده، گفتند: «یهوه، او خدا است! یهوه، او خدا است!» (اول پادشاهان 18: 19-39).

3. اصل تذکّر و بهره‌بردن از معجزه و نیایش
3. 1. زنده‌کردنِ کودک مرده (یونس)
در کتاب مقدس عبری (اول پادشاهان، 17: 17-23) می‌خوانیم که وی به دستور خداوند به صرفه (نزدیک صیدون) رفت و مهمان بیوه‌زنی شد. در آنجا «پسر آن زن که صاحب‌خانه بود، بیمار شد. و مرض او چنان سخت شد که نفسی در او باقی نماند. ... و نزد خداوند استغاثه نموده گفت: ای یهوه، خدای من، مسئلت اینکه جان این پسر به وی برگردد. و خداوند آواز ایلیا را اجابت نمود و جان پسر به وی برگشت و وی زنده شد». البته بنا بر روایات اسلامی آن‌ زن، مادر یونس بود و یونس‌ِ نبیj در چهل‌سالگی مبعوث شد.[12]

3. 2. شکافتن رود
در دوم پادشاهان (8: 2) آمده که ایلیا وقتی با الیسع به اردن سفر کرد، در انظار 50 نفر از پسران انبیا، رود اردن را شکافت: «پس ایلیا ردای خویش را گرفت و آن‌ را پیچیده، آب را [کنار] زد که به این ‌طرف و آن‌ طرف شکافته شد و هر دوی ایشان بر خشکی عبور نمودند».

3. 3. فرود آتش بر سر دشمنان
و در همین‌ کتاب[13] نیز می‌خوانیم که وی سه ‌مرتبه بر سپاه 50 نفریِ اَخزیا بن‌ اخاب (پادشاه و جانشین اخاب) (اول پادشاهان، 51: 22) از آسمان آتش فرستاد و آنان ‌را هلاک کرد.

3. 4. نزول مائده آسمانی
و از کرامات الیاس این است که خداوند در ایام هجرت برای او مائده آسمانی می‌فرستد: «و غراب‌ها را امر فرموده‌ام که تو را در آنجا بپرورند. ... و غراب‌ها در صبح نان و گوشت برای وی و در شام نان و گوشت می‌آوردند» (اول پادشاهان، 17: 3-6).

در کتاب مقدس عبری (اول پادشاهان، 1: 19) می‌خوانیم آنگاه که اخاب، داستان شکست بعل را در نمایش مباهله به همسرش ایزابل تعریف کرد، ایزابل وی را تهدید به مرگ کرد. ایلیا سپس برای حفظ جانش عازم کوه حوریب شد و در راه بارها فرشته‌ای برای وی طعام و آب می‌آورد: «و فرشته خداوند بار دیگر برگشته او را لمس کرده گفت: برخیز و بخور، زیرا که راه برای تو زیاده است. پس برخاسته، خورد و نوشید و به قوّت آن ‌خوراک، چهل‌ روز و چهل ‌شب تا حوریب که کوه خدا باشد رفت» (اول پادشاهان، 19: 7-8). همان‌ جایی که خداوند بر موسی تجلی کرد. بدین‌سان، او دومین شاهد خداوند در سینا بود (ماسون، 1385: 520).

 

3. 5. نیایش و استقامت

الیاس در یهودیت به حسن تأثیر در دعا معروف است (لئون دوفور، 1996: ‌100) و به رخ‌نماییِ وی در برابر پادشاه اشاره شده است؛ آنچنان ‌که او با توجه به سه‌ سال ‌و شش‌ ماه قحطی و در مواجهه با اَخاب قسم می‌خورد و می‌گوید: «به حیات یهوه، خدای اسرائیل که به حضور وی ایستاده‌ام قسم! که در این‌ سال‌ها شبنم و باران جز به کلام من نخواهد بود» (اول پادشاهان، 1: 17)؛[14] و می‌خوانیم که وی استغاثه کرد: «و به تمام دل دعا کرد ... و باز دعا کرد و آسمان بارید و زمین ثمر خود را رویانید» (رساله یعقوب، 17-18). طُرفه آنکه دعای باران وی بلافاصله پس از مباهله رخ داد.[15]

در سنت اسلامی نیز شواهدی از مناجات الیاسj موجود است.[16] مثلاً مفضل بن عمر از امام صادقj نقل می‌کند که همراه عده‌ای به خانه امام رفتیم و خواستیم اجازه ورود بگیریم که صدایی از داخل خانه شنیدیم که عربی نبود. گمان کردیم به زبان سریانی باشد و بعد صدای گریه امام را شنیدیم و ما نیز به گریه امام گریستیم. سپس خادم اجازه ورود داد. نزد امام رفتیم و آنچه را شنیدیم بازگو کردیم. امام فرمود: «درست است، یاد الیاس نبیj افتادم. وی از عُبّاد انبیای بنی‌اسرائیل بود و آنچه را وی در سجده‌هایش با خدا زمزمه می‌کرد، گفتم که به زبان سریانی بود. به خدا قسم! تا به حال هیچ قسّی و جاثلیقی[17] به فصاحت زبان الیاسj نبوده است» (فیض ‌کاشانی، 1406: ‌3/‌558). سپس امام مناجات وی را به زبان عربی برای ما بازگو کرد و فرمود: او در سجده‌هایش با خدای خود چنین مناجات می‌کرد: «آیا مرا عذاب می‌کنی، در حالی ‌که ممتازترین چیزهای خود را تشنه [و شیفته] تو ساخته‌ام! آیا مرا عذاب می‌کنی، در حالی ‌که صورتم را برای تو در خاک نهاده‌ام! آیا مرا عذاب می‌کنی، در حالی ‌که برای تو از گناهان دوری کرده‌ام! آیا مرا عذاب می‌کنی، در حالی ‌که شبم را برای تو بیدار بوده‌ام». سپس به الیاسj وحی شد که سرت را بردار! من تو را عذاب نمی‌کنم. الیاس به خداوند گفت: «اگر مرا عذاب کردی چه؟ مگر من عبد و تو رب نیستی؟». خداوند به وی وحی فرستاد که «سرت را بردار! من تو را عذاب نمی‌کنم و خُلف وعده نیز نخواهم کرد» (کلینی، 1407: ‌1/227-‌228؛ بحرانی، 1416: ‌4/‌33).

سنت اسلامی هم‌زمان با یادکرد قدرت معنوی الیاس، به استقامت او نیز اشاره کرده است. در روایتی می‌خوانیم: «کوه‌ها و درندگان، و سایر موجودات در اختیار و تحت فرمان وی بوده است و خداوند، توانایی70 پیغمبر را به وی عطا کرده بود و در ثبات عقیده و پایداری از حق و ایستادگی در برابر باطل همانند موسیj بود» (صاوی: بی‌تا، ‌3/‌323).

4. اصل الگوسازی
4. 1. پرورش مخلَصین
قرآن ‌کریم ذیل بازگویی شخصیت الیاس نبی در سوره صافات می‌گوید: «فَکذَّبُوهُ فَاِنَّهُمْ لَمُحْضَرُونَ اِلَّا عِبَادَ اللَّهِ الْمُخْلَصِینَ»؛ (صافات: 127-128)؛ «پس او را دروغ‌گو شمردند، و قطعاً آنها [در آتش] احضار خواهند شد، مگر بندگان پاک‌دینِ خدا».

همچنان‌ که می‌دانیم، مقام مخلَص والاتر از مخلِص است (ص: 82-83). از این‌رو بنا بر دیدگاه طباطبایی، «احضار این ‌جمله، دلیل بر آن است که در قوم الیاس جمعی از مخلَصین بوده‌اند» (طباطبایی، 1374: 17/241). از دیگر سو، در کتاب مقدس به جماعت هفت‌هزاریِ مؤمنانی اشاره شده که به تعبیر خداوند «تمامی زانوهای ایشان نزد بعل، خم نشده و تمامی دهن‌های ایشان او را نبوسیده است» (اول پادشاهان، 18: 19). این ‌جمعیت همان مؤمنانی هستند که بعدها پولس رسول در رساله‌اش به رومیان از اخلاص در ایمانشان بهره می‌بَرد و خطاب به رومیان می‌گوید: «آیا خدا قوم خود را رد کرد؟ حاشا! ... آیا نمی‌دانید که کتاب در الیاس چه می‌گوید، ... هفت‌‌هزار مرد به جهت خود نگاه داشتم که به نزد بعل زانو نزده‌اند. پس همچنین در زمان حاضر نیز بقیتی به حسب اختیار فیض مانده است» (رومیان، 11: 1-4).

از طرف دیگر، بنا بر نص کتاب مقدس عبری، الیشع جانشین الیاس نبی بوده است (نک.: اول پادشاهان، 16: 19 و دوم پادشاهان، 15: 2). قرآن حضرت الیشع را در زمره اخیار (ص: 48) برشمرده و فضیلت بخشیده است (انعام: 86). از این‌رو می‌توان او را مهم‌ترین شاگرد مخلَص و تربیت‌یافته مکتب دینی الیاس برشمرد.

ب. رسالت دورانِ پساصعود (رسالت غیبی)
1. رسالت غیبیِ الیاس در یهودیت
شخصیت الیاس در یهودیت قدری پیچیده و رازآمیز است. گرچه بنا بر نص کتاب مقدس عبری، او در زمره انبیای بنی‌اسرائیل است؛ اما بزرگانی از عرفای یهود نیز حتی در نوع خلقت او تردید دارند و معتقدند الیاس در اصل، فرشته بوده و روزگار اندکی میان زمین و زمینیان سکنا گزیده است. موشه شم تاو دِ لئون (1240-1305م.، تدوین‌گر کتاب زوهر) در این ‌باره می‌گوید: «الیاه جزء فرشتگانی بود که مدافع و حامی خلقت انسان بودند. بنابراین، او فرشته‌ای بود که روزگاری موقتاً چونان یک انسان در زمین زیست و سپس به سوی آسمان صعود کرد» ("Elijah", 2006: 334).

درباره عروج آسمانیِ ایلیا در سنت یهود مطالب فراوانی نقل شده است. نص کتاب مقدس عبری به صعود وی اشاره دارد: «و ایلیا در گردباد به آسمان صعود کرد» (دوم پادشاهان، 12: 2).[18] نوشته‌های اپوکریفاییِ عهد عتیق نیز بر این صعود تأکید دارد و ناظر به رسالت وی برای آیندگان هم هست:

در گردابی از آتش برده شدی، با ارابه‌ای که اسبان آتشین آن را می‌کشیدند. تو که برگزیده شدی تا در تهدیدهای زمان‌های آینده، خشم را پیش‌ از آنکه دامن‌گیر گردد، فرونشانی ... تا دل پدران را به سوی پسران بازآوری و اسباط یعقوب را به صلاح آوری. نیک‌بخت آنان ‌که تو را خواهند دید و در عشق خواهند خفت، چه ما نیز زنده خواهیم ‌بود (کتاب‌هایی از عهد عتیق، 1391: 595-596).

هاکس در قاموس کتاب مقدس، ذیل واقعه صعود وی، می‌نویسد:

و بعد از آنکه 15 سال نبوت کرده بود، به طور عجیب و اسلوب غریبی از دار فانی به سرای باقی انتقال‌ نمود. یعنی چون با الیشع در راه بود، تکلم می‌نمود ناگاه کالسکه آتشینی پدیدار گشته ایلیا بر آن سوار شده و به بالا برده شد. در حالتی ‌که الیشع فریاد و زاری می‌نمود و چیزی نمی‌شنید. این‌ واقعه غریب را 50 نفر از تلامیذ انبیا مشاهده کردند. پس از آن، همین 50 نفر برخاسته تمام کوه و دشت آن نواحی را تفتیش کردند؛ زیرا با خود اندیشیده بودند که روح خدا از اینجا برگرفته و به جای دیگر برده است؛ لیکن جز خستگی و درماندگی حاصل دیگر نیافتند (هاکس، 1383: 144-145).

در سنت یهود وی ناجی بازماندگان و دادگرِ نیازمندانِ به ‌یاری قلمداد شده ‌است. رد پای این عقیده را در واپسین ‌لحظاتِ حیات عیسی اززبان یهودیان اطراف صلیب شاهدیم:

و نزدیک ساعت نهم، عیسی به آوای بلند بانگ برآورد: «ایلی ایلی لما سبَقتانی؟» یعنی خدای من، از چه روی مرا وانهادی؟ برخی از آنان که آنجا ایستاده بودند با شنیدن ندای او گفتند: «این ایلیا را می‌خواند» و بی‌درنگ یکی از آنان دوید و اسفنجی برگرفت و به سرکه آغشت و بر سر نی نهاد و نزدیک او برد تا بنوشد. اما دیگران او را گفتند: «بگذار ببینیم ایلیا بهر نجات او خواهد آمد؟!» (متی، 27: 46-49).

و نیز در ماجرای گواهی و شناسایی یحیی، در متن پرسش عده‌ای از کاهنان و لاویان اورشلیم مبنی بر احراز هویت او باز از ایلیا رد پا می‌بینیم: «از او پرسیدند: پس کیستی؟ آیا ایلیا هستی؟ گفت: نیستم» (یوحنا، 21: 1).

سنت و عرفان یهودیت برای الیاس شأنی ویژه قائل است. داستان‌های مکاشفه‌گونه فراوانی در تلمود درباره ظاهرشدن الیاس بر حکما وجود دارد که نشان از مباحثات میان آنها در موضوعات هلاخایی و رازوَرزانه است (اشتاین سالتز، 1384: 315).[19]

در ادبیات عرفانی متأخر، تفاسیر ایلیا بر رازهای تورات مکرراً افزایش یافته است. «ایلیا تولد اسحاق لوریا و الیعاذر بعل شِم طو را به والدینشان پیش‌گویی کرده است. او مکرراً بر بعل شم طو ظاهر می‌شد و نیز نقش مهمی در شرح زدیک (Zaddikim = مقامی عرفانی به معنای کسی که خود را فراموش کرده و فقط به این توجه دارد که خدا چه می‌خواهد) ایفا کرده است» ("Elijah", 2006: 334). همچنین، الیاس در دوران پیشاصعود نیز (بنا بر دوم پادشاهان، 6: 1) مرگ اخزیا (پسر و جانشین اخاب) را پیش‌گویی کرده بود.

در عرفان قبالایی و بنا بر دیدگاه حای بن ‌شریرا (رئیس آکادمی بابل) کسی که مشتاق ورود به عرش الاهی و قصرهای ملائکه در عالم بالا است، باید متخلق به اوصاف ایلیا به شرح راز و نیازی که وی در کوه کرمل داشته است، باشد (شولم، 1385: 99). گرشوم شولم عبارتی از عزرا نقل می‌کند که وی در کتابش، اسرار شجره علم (ص7 ب) نقل کرده است: «آدم اول، طعامش جملگی روحانی بود و البسه ملائکه بر تن داشت همچون خنوخ و الیاهو. و لذا شایسته این بود که از میوه‌های باغ عدن بخورد که همه آنها میوه‌های نفس و روح بودند» (همان: 488).

یکی از رسالات پساصعود الیاس ‌نبیj در اثبات، امکان و فرآیند رستاخیز برای آیندگان است. در کتاب ملاکی، ذیل فصل روز یهوه،[20] که از جمله پیش‌گویی‌های مهم او درباره روزگار فرارو است، می‌خوانیم که خداوند می‌فرماید: «اینک من ایلیای نبی را قبل از رسیدن روز عظیم و مهیب خداوند نزد شما خواهم فرستاد و او دل پدران را به ‌سوی پسران و دل پسران را به ‌سوی پدران خواهد برگردانید» (ملاکی، 4: 5-6).

راب ابراهام کُهن (به نقل از تلمود: بمیدبار ربا 1: 14) می‌نویسد: «اگر کسی بگوید مردگان بار دیگر زنده نخواهند شد، داستان ایلیا را که مرده‌ای را زنده کرد برای او نقل کن» (کهن، 1382: 365). همچنین معتقد است: «رستاخیز مردگان توسط ایلیا عملی خواهد شد (تلمود: میشنا سوطا 15: 9) و همو (ایلیا) است که به عنوان منادی، بشارت ظهور ماشیح را خواهد داد» (همان: 369-370).[21]

الیاس در آیین‌های یهودی از جمله مراسم پسح و ادعیه مربوط بدان و مراسم ختنه‌سوران حضوری نمادین دارد. او در مراسم عید فطیر (فِصح)، که با خواندن هگادا همراه است، نماد شدت امید یهود به «رهایی نهاییِ بنی‌اسرائیل» است. «این اعتقاد که رهایی آخرالزمان، مانند نجات از بردگی در مصر، در ماه نیسان خواهد بود، چند پیوطیمِ (اشعار مذهبی (piyutim)) مسیحایی را برای عید فِصح ... فراهم کرده است. غروب فِصح رمز نهایی آینده تلقی می‌شود. جام الیاس، جام شرابی که تا پایان مراسم، روی خوان می‌مانَد و کسی به آن دست نمی‌زند، نشان‌دهنده شدت امید یهود به این است که الیاس در شامگاه برگزاری مراسم سالگرد نجات بنی‌اسرائیل بیاید و رهایی نهایی را اعلام کند» (همان: 180). آلن نترمن می‌نویسد: «لازم است چهار شراب به یادبود چهار بار یاد رهایی که در سفر شموت (6: 6-7) آمده است، نوشیده شود. در کنار این مراسم، ریختن چهار جام شراب و سپس کنارگذاشتن آن و نیز بازکردن دربِ ورودی و دعوت الیاس به داخل از جمله سنت‌ها است (انترمن، 1385: 292).

در دعای فیض پس‌ از سفره غذا که در مراسم ختنه‌سوران خوانده می‌شود، از خدا خواسته می‌شود کاهن عادل (اشاره به ایلیا) را به سوی قوم بفرستد (نک: کرینستون، 1377: 79). همچنین گفته شده: «ایلیای غیور از آنجا که [بنی] اسرائیل را به خاطر نگه‌نداشتن عهد خدا به‌سختی توبیخ کرده است، در هر مراسم ختنه‌ای حضور می‌یابد و از این‌رو، برای وی صندلی مخصوصی کنار می‌گذارند» (انترمن، 1385: 205) و «کودک را برای لحظاتی روی آن می‌نشانند» (همان: 206).

2. رسالت غیبیِ الیاس در مسیحیت با عنوان طلایه‌دار آمدنِ عیسیj
نام ایلیا 26 بار در اناجیل همنوا آمده است. این سطح از یادکرد، گواه روشنی از ارتباط میان او و شخص عیسی است. از اشتراکات آن‌ دو به نمونه‌های چندی اشاره شده است؛ مانند اینکه ایلیا رسالتش را از کنار رود اردن آغاز می‌کند (اول پادشاهان: باب 17)، همچنان‌ که عیسی نیز دعوتش را با مواعظی پُرشور بر فراز کوه می‌آغازد (متی: باب 3). یا احیای مرده در ایلیا که مربوط به پسربچه زنی است که میزبان وی است (اول پادشاهان: 17: 17-23) که با معجزه احیای دختر دوازده‌ساله (مرقس 5: 38-42) و نمونه‌هایی دیگر قابل مقایسه است و نیز عروج هر دو شخصیت که در دوم پادشاهان، باب 2 و نیز متی: 28 آمده است. صاحب کتاب رمز کل: کتاب مقدس و ادبیات در فصل مربوط به اسطوره معتقد است:

در روایات مربوط به کتاب مقدس دو تن نمرده‌اند: خنوخ (پیدایش 5: 24) و ایلیا که با ارابه‌ای به آسمان برده شد. این ‌دو به‌ترتیب، با قیامت نخست به وسیله آب، که خنوخ نیای بلاواسطه نوح بوده است‌، و قیامت واپسین به وسیله آتش مرتبط‌اند. و همین‌ ارتباط بوده که به کتاب‌های منسوب به خنوخ در کلیسای صدر مسیحیت حجیت فراوان داده است (فرای، 1388: 255).[22]

گرچه تصور یهودیت و نیز مسیحیان هم‌عصر عیسی (به‌ویژه حواریان) (بنا بر آیه ملاکی 4: 5-6) این بود که بازگشت ایلیا باید پیش ‌از «روز یهوه» صورت پذیرد و زمینه‌ساز آن شود، اما عیسی در عهد جدید مدعی است طبق پیش‌گویی ملاکی، الیاس طلایه‌دار آمدنِ او بوده است. در داستانِ «تبدیل هیئتِ» (transfigoration) عیسی بنا بر نقل متی می‌خوانیم که عیسی پطرس، یعقوب و برادرش یوحنا را به خلوت کوهی بلند به تماشای موسی و ایلیا می‌برد، و سپس از کوه فرود می‌آید و می‌گوید:

 

پیش‌ از آنکه انسان از میان مردگان برخیزد، از این‌ رؤیا با کس دم مزنید. و شاگردان از او پرسیدند: پس کاتبان چه می‌گویند که نخست ایلیا باید بیاید؟ پاسخ گفت: آری! ایلیا باید بیاید و همه ‌چیز را دگر بار سامان بخشد؛ باری شما را می‌گویم که ایلیا پیش از این آمد و او را بازنشناختند، بلکه با او آنچه خواستند کردند. پسر انسان نیز باید به همین ‌نحو از ایشان رنج کشد. آنگاه شاگردان دریافتند که مراد از سخنان او یحیی تعمیددهنده بوده است (متی، 17: 9-13).[23]

البته عیسی بنا بر انجیل لوقا در توصیف یحیی عباراتی را به ‌کار می‌گیرد که به پیوند او با ایلیا اشاره دارد و نزد او یحیی، عیناً همان کارکرد ایلیا را حتی با همان تعابیر که در ملاکی 6: 4 آمده، دارد:

از زمانی که در بطن مادر خویش (الیصابات) است، از روح‌القدس آکنده خواهد گشت، و بسیاری از بنی‌اسرائیل را به سوی خداوند، خدای ایشان باز خواهد گرداند. با روح و قدرت ایلیا، پیشاپیش خداوند خواهد خرامید تا دل پدران را به سوی فرزندان بازآورَد (لوقا، 1: 15-17).

همچنان ‌که آمد، ختم کتاب عهد عتیق، کتاب ملاکی نبی است و از این ‌نظر برای مسیحیان که کتاب مقدس را یک مجموعه و در حقیقت، کتاب زندگی بشر (از سفر پیدایش تا مکاشفات آخرالزمانیِ یوحنا) (فرای، 1388: 11) می‌دانند، آخرین حلقه از عهد عتیق با بشارت عیسی در عهد جدید پیوند لازم را دارد.

3. رسالت غیبیِ الیاس به روایت اسلام
در قیاس با گستره یادکردِ الیاس در متون یهودیت و مسیحیت و اشارات فراوان در زمینه قدرت و کارکردهای غیبی و ماورایی او، در سنت اسلامی جز ذکر ویژگی‌های عام قرآنی و پاره‌ای احادیث، اشارات کمتری به رسالت غیبی وی شده است. مثلاً درباره کیفیت صعودش اشاره صریحی نداریم؛ اما در روایت است که «الیاس، حضرت الیسع را جانشین خود برای مردم بنی‌اسرائیل قرار داد و خداوند وی (الیاس) را از مقابل دیدگانشان بالا برده و لذت طعام و شراب را از آنان برداشت و به وی دو بال داد که انسانی زمینی به صورت فرشته‌ای آسمانی به پرواز درآمد» (طبرسی، 1372:  ۸/۷۱۳؛  سیوطی، 1404: 5/86). و این نقل از ابن‌عباس است که ذیل آیات مربوط به الیاس آمده است: «أنبت الله لالیاس الریش (اللباس الفاخر) و ألبسه النور و رفعه إلی السماء» (راوندی، 1409: 251).

روایتی نیز از دیدار وی با پیامبر اکرمn داریم که شاهدی بر تداوم حیات او است. اَنَس (خادم حضرت) گزارش می‌دهد که آن ‌حضرت با دیدن الیاس او را در آغوش کشید و با وی گفت‌وگو کرد. در این حکایت، الیاس می‌گوید: ای رسول خدا! من سالی یک ‌بار غذا میل می‌کنم و امروز همان موعد است. پس مائده آسمانی شامل نان و ماهی و کرفس نازل می‌شود تا اینکه هر دو از آن میل می‌کنند. سپس الیاس به همراه پیامبر نماز عصر می‌گزارد و از ایشان خداحافظی، و سوار بر ابر، به سمت آسمان عروج می‌کند (شوکانی، بی‌تا: 4/473).

در سنت شیعی از جمله شواهد قوی بر حیات امام ‌زمان (عج)، اشاره به تداوم حیات عیسی، الیاس و خضر است. مثلاً سید هاشم بحرانی در کتاب کلامی خود از کتاب البیان فی أخبار صاحب‌ الزمان (اثر شیخ ابوعبدالله محمد بن یوسف‌ بن محمد کنجی ‌شافعی) نقل و اذعان می‌کند که یکی از دلایل بقای حضرت مهدی (عج)، همانا بقای عیسی، خضر و الیاس است که جملگی از اولیاءالله هستند (بحرانی، 1427: 194؛ اربلی، 1382: ‌3/390؛ نیلی ‌نجفی، 1426: 60).

از سوی دیگر، داستان ملاقات عیسی با موسی و الیاسj که در عهد جدید (لوقا، 9: 30-33) آمده است، با انعکاس آیه 65 از سوره کهف در کتب تفسیری که در آنها به ملاقات خضر و موسی اشاره شده، درخور مقایسه است (طباطبایی، 1374: 13/374؛ طبرسی، 1372: 6/745). به هر صورت، گاه الیاس و خضر دو پیامبر زنده در زمین دانسته شده‌اند که در مقابل ادریس و عیسیj قرار دارند که پیامبران زنده آسمانی هستند.

ج. تطبیق رسالت الیاس در ادیان ابراهیمی
1. رسالت در دوران حیات
در اسلام، رسالت در دوران حیات الیاس نبی در مجموع نسبت به سایر ادیان از وی شخصیتی معنوی و اخلاقی ویژه‌ای به دست داده است. همچنان‌ که در مقدمه آمد، الیاس در زمره صالحان (انعام: 85)؛ محسنان (صافات: 131)؛ عباد مؤمن (صافات: 132)؛ صاحب کتاب (انعام: 89) و پرورش‌دهنده مخلَصان (صافات: 127-128) است. هر یک از این ویژگی‌ها منحصر به فرد هستند. مثلاً به تعبیر محمدحسین طباطبایی صالحان از عذاب الاهی در امنیت مطلق‌اند (طباطبایی، 1374: ۱/304-۳۰5). همچنین، الیاسِ قرآنی دارنده کتاب معرفی شده که در یهودیت و مسیحیت یادی از این موضوع نشده است.

ذیل تقسیمات این فصل (رسالت دوران حیات) به روش‌های رسالتی الیاس در سه دین ابراهیمی اشاره شد که هر یک از ادیان ابراهیمی در برخی روش‌های یادشده ویژه‌اند. مثلاً متون مقدس اسلامی مانند آیات  ۱۲۳ تا ۱۲۸ سوره صافّات، بر آنند که وی در مواجهه با مخالفان و مشرکان با به‌کارگیری استدلالی منطقی با آنها مبارزه علمی و عملی کرده است. چنان‌که گفتیم، او پس از پرسش‌های تقریری (ألا تَتَّقون) و انکاری (أتَدعونَ بَعلاً) خدای واقعی را معرفی می‌کند: (أللهَ رَبَّکُم) و بدین‌‌ترتیب با نفی و اثبات توأمان، در مقام اثبات منطقی مدعا است. به تعبیر طباطبایی، این روش، «مشتمل بر حجتی کامل بر مسئله توحید نیز هست ... و سپس آیه اشاره می‌کند که ربوبیت خدای‌ تعالی اختصاص به یک قوم و دو قوم ندارد ... بلکه خدای‌ تعالی ربِّ شما و ربِّ پدران گذشته شما است» (طباطبایی، 1374: 17/240).

اما در به‌کارگیری اصل اصلاح و تغییر تاکتیکِ مبارزه که از آن با عنوان اِعراض، مهاجرت و سپس مبارزه علنی با اخاب اشاره شد، کتاب مقدس به‌وضوح و به‌تفصیل از سنت «مباهله» (اول پادشاهان 18: 19-39) نام برده است، اما قرآن ‌کریم فقط اشاره‌ای گذرا و جزئی به آن دارد. در آیه 183 آل‌عمران، خداوند از زبان بنی‌اسرائیل به عهدی اشاره می‌کند که مربوط به پیامبران پیشین است و سنت «فروفرستادن آتش آسمانی بر قربانی‌ها».

در تطبیق روش تبلیغی الیاس می‌توان گفت داستان دعوت ایلیا در کتاب مقدس از این حیث که رسالتش ابتدا مخفیانه (اول پادشاهان، 3: 17) و سپس علنی (اول پادشاهان، 1: 18) بود، شبیه دعوت پیامبر اسلامn و دوران مبارزاتی ایشان است (حجر: 94).

در اصل تذکّر و بهره‌گیری از معجزه و نیایش نیز کتاب مقدس تفصیل بیشتری دارد. او کودک مرده (یونس) را زنده می‌کند (اول پادشاهان، 17: 17-23) و بنا بر روایات اسلامی آن زن، مادر یونس بود و یونس‌ِ نبیj در چهل‌سالگی مبعوث شد (حر عاملی، 1362: 229). ذکر سه معجزه بعدی یعنی شکافتن رود (دوم پادشاهان، 8: 2) و فرود آتش بر سر دشمنان (اول پادشاهان، 51: 22) و نزول مائده آسمانی (اول پادشاهان، 17: 3-6) منحصر به کتاب مقدس است؛ اما ویژگی نیایش او در کتاب مقدس (اول پادشاهان، 1: 17؛ و رساله یعقوب، 17-18) و سنت اسلامی (کلینی، 1407: ‌1/‌227-228؛ بحرانی، 1416: ‌4/‌33) نیز آمده است.

در اصل الگوسازی و تربیت شاگردان ویژه، قرآن از او با عنوان پرورش‌دهنده مخلَصان (صافات: 127-128) یاد کرده و نشان‌دهنده آن است که در قوم الیاس جمعی از مخلَصین بوده‌اند (طباطبایی، 1374: 17/241). از سوی دیگر، در کتاب مقدس به جماعت هفت‌هزار مؤمنی اشاره شده که به تعبیر خداوند «تمامی زانوهای ایشان نزد بعل، خم نشده و تمامی دهن‌های ایشان او را نبوسیده است» (اول پادشاهان، 18: 19). جمعیتی که بعدها پولس در رساله‌اش به رومیان از اخلاص در ایمانشان برای تقویت آیین مسیحیت بهره می‌برد (رومیان، 11: 1-5).

بنا بر نص کتاب مقدس عبری، الیشع جانشین الیاس است (اول پادشاهان، 16: 19؛ دوم پادشاهان، 15: 2) و قرآن نیز اذعان دارد که الیاس به پرورش مخلَصین کوشا بوده است. از طرف دیگر، قرآن الیشع را جزء اخیار (ص: 48) برشمرده و بر عالَمیان فضیلت بخشیده است (انعام: 86). لذا می‌توان ادعا کرد که بی‌شک یکی از شاگردان مهتر و «مخلَصِ» او حضرت الیشع بن ‌شافاط بوده که بی‌تردید تربیت‌یافته مکتب دینی الیاس است.

2. رسالت دورانِ پساصعود (رسالت غیبی)
رسالت غیبیِ الیاس در یهودیت و مسیحیت از وی شخصیتی اسطوره‌ای ساخته است. در این دو دین، وی در زمره انبیایی است که ارتباطش با این جهان قطع نشده است. این جنبه از رسالت غیبی او البته که در اسلام بازتاب نیافته و جز تعداد اندکی از مفسران کلاسیک بدان اشاره نکرده‌اند.

تصویر الیاس با توجه به وقایع مذکور در کتاب مقدس (دوم پادشاهان، 12: 2) و (کتاب‌هایی از عهد عتیق، 1391: 595-596) پیچیده و رازگونه است. حتی بزرگانی از عرفای یهود نیز معتقدند او در اصل فرشته بوده و روزگار اندکی میان زمین و زمینیان سکنا گزیده است ("Elijah", 2006: 334).

در سنت یهود و مسیحیت از الیاس به عنوان ناجی بازماندگان و دادگرِ نیازمندانِ به یاری یاد شده است. رد پای این عقیده را در واپسین لحظاتِ حیات عیسی از زبان یهودیان اطراف صلیب شاهدیم: «بگذار ببینیم ایلیا بهر نجات او خواهد آمد؟!» (متی، 27: 46-49) و نیز در ماجرای گواهی و شناسایی یحیی، در متن پرسش عده‌ای از کاهنان و لاویان اورشلیم مبنی بر احراز هویت او باز از ایلیا رد پا می‌بینیم: «از او پرسیدند: پس کیستی؟ آیا ایلیا هستی؟ گفت: نیستم» (یوحنا، 21: 1).

سنت و عرفان یهودیت برای الیاس شأنی ویژه قائل است. داستان‌های مکاشفه‌گونه فراوانی در تلمود درباره ظاهرشدن الیاس بر حکما وجود دارد که نشان از مباحثات میان آنها در موضوعات هلاخایی و رازوَرزانه است (اشتاین سالتز، 1384: 315). «در ادبیات عرفانی متأخر، تفاسیر ایلیا بر رازهای تورات مکرراً افزایش یافته است»("Elijah", 2006: 334) .

در عرفان قبالایی کسی که مشتاق ورود به عرش الاهی و قصرهای ملائکه در عالم بالا است، باید متخلق به اوصاف ایلیا به شرح راز و نیازی که وی در کوه کرمل داشته است، باشد (شولم، 1385: 99). کارکرد دیگر او اعلام رستاخیز مردگان است که به عنوان منادی، بشارت ظهور ماشیح را خواهد داد (کهن، 1382: 369-370).

الیاس در آیین‌های یهودی، از جمله مراسم پسح و ادعیه مربوط بدان و مراسم ختنه‌سوران حضوری نمادین دارد (انترمن، 1385: 205). همچنین، در مراسم عید فطیر (فِصح)، که با خواندن هگادا همراه است، نماد شدت امید یهود به «رهایی نهاییِ بنی‌اسرائیل» است.

اما از رسالت غیبیِ الیاس در مسیحیت با عنوان طلایه‌دار آمدنِ عیسی ‌یاد شده است و کثرت تکرار نام ایلیا (26 بار) در اناجیل همنوا، نشان از اهمیت و کارکرد این شخصیت در مسیحیت است. ایلیای نبی با شخص عیسی پیوند دارد و این سطح از یادکرد، گواه روشنی از ارتباط میان او و شخص عیسی است.

عیسی بنا بر کتاب عهد جدید مدعی است طبق پیش‌گویی ملاکی، الیاس، طلایه‌دار آمدنِ او بوده است (متی، 17: 9-13)؛ و همچنان‌ که آمد، ختم کتاب عهد عتیق، کتاب ملاکی نبی است و از این نظر برای مسیحیان که کتاب مقدس را یک مجموعه و در حقیقت، کتاب زندگی بشر می‌دانند، آخرین حلقه از عهد عتیق با بشارت عیسی در عهد جدید پیوند لازم را دارد.

اما همچنان ‌که در مقدمه این بخش آمد، رسالت غیبیِ الیاس به روایت اسلام در قیاس با گستره یادکردِ الیاس در متون یهودیت و مسیحیت و اشارات فراوان در زمینه قدرت و اثر ماورایی او، هرگز برابری نمی‌کند. بنابراین، در سنت اسلامی جز ذکر ویژگی‌های عام قرآنی و پاره‌ای احادیث، اشارات کمتری به رسالت غیبی وی شده است (طبرسی، 1372: 8/۷۱۳؛  سیوطی، 1404: 5/86). مثل روایت نادری که حکایت از دیدار الیاس با پیامبر اکرم‌n دارد و گواه بر تداوم حیات او است (شوکانی، بی‌تا: 4/473).

البته درباره زنده‌بودن الیاس می‌توان با توجه به داستان ملاقات عیسی با موسی و الیاسj که در عهد جدید (لوقا، 9: 30-33) آمده است و با انعکاس آیه 65 از سوره کهف در کتب تفسیری که در آنها به ملاقات خضر و موسی اشاره شده، آن را‌ مقایسه‌پذیر دانست (طباطبایی، 1374: 13/374؛ طبرسی، 1372: 6/745). به هر صورت، گاه الیاس و خضر دو پیامبر زنده در زمین دانسته شده‌اند که در مقابل ادریس و عیسی که پیامبران زنده آسمانی هستند، قرار دارند. با توجه به تأیید حیات الیاس نزد برخی بزرگان شیعه باید گفت در سنت شیعی، حیات وی شاهدی قوی بر حیات امام‌ زمان (عج) است (بحرانی، 1427: 194؛ اربلی، 1382: ‌3/390؛ نیلی‌ نجفی، 1426: 60). از امام محمد باقرj روایت است که در بیان ویژگی‌های مسجد کوفه فرمود: «الحال [نیز] خضر و الیاس در آنجا (مسجد کوفه) به هم می‌رسند یا در زمان حضرت صاحب‌الامر (عج)، عیسی و ادریس نیز با خضر و الیاس نزد حضرتش اجتماع می‌کنند‌» (مجلسی، 1414: 3/238).

نتیجه
امروزه برای مطالعه و فهم متون دینی به روش‌های تحقیق تاریخی نیازمندیم. اساساً روش بینامتنی، همان مقایسه تطبیقی و پیش رو نهادن سنت‌های موجود در ادیان ابراهیمی است؛ همچنان که مفسران کلاسیک قرآن نیز همواره نگاهی به روایات و سنت‌های معتبر نزد سایر اهل کتاب داشته‌اند. به ‌طور کلی بینامتنیت، حضور صریح یا ضمنی متنی در متن دیگر است که ممکن است از لحاظ زمانی آن ‌دو متن به هم نزدیک یا از هم دور باشند. نتیجه آنکه در متون با زمینه‌های موضوعی مشترک، همپوشانی متون می‌تواند کارآیی بیشتری داشته باشد. بنابراین، باید گفت برای علم تفسیر قرآن به علم تاریخ (به‌ویژه تاریخ ادیان) نیازمندیم.
با توجه به زبان ایجاز و پرهیز از اطناب در قرآن، به‌کارگیریِ رهیافت بینامتنی، دست‌کم در بخش داستان‌ها و انبیای مشترک قرآن و کتاب مقدس بسیار کارگشا است، به‌ طوری‌ که می‌توان با تمرکززدایی از متن فشرده قرآنی و رجوع به منابع معتبر، نقاط سفید و خالیِ برخی داستان‌های مشترک را پُر، و خط داستانی را تکمیل کرد. این ‌روش می‌تواند فهم بهتری از ساختارهای روایی و محتوای داستان‌ها و شخصیت‌های قرآنی به مخاطب عرضه کند.
الیاس در اسلام، شخصیتی است با ویژگی‌های معنوی و اخلاقی (مانند: صالحان، زهد، محسنان، عباد مؤمن)؛ در حالی‌ که در متون دینی یهود و مسیحیت، جنبه رسالت او بیشتر غیبی، رازگونه، اسطوره‌ای و عرفانی است (مانند صعود به آسمان، حضور در مراسم‌های آیینی، رستاخیز مردگان و مباهله).
الیاس به عنوان الگویی قرآنی و کتاب ‌مقدسی، روش‌های تبلیغی گوناگون و مؤثری (مانند شرک‌زدایی با اتخاذ روش پرسش و استدلال عقلی، اصل اصلاح و تغییر تاکتیکی مبارزه، اصل تذکر با ابزار معجزه و نیایش و اصل الگوسازی) فراروی مبلّغان دین قرار داده است. او الگویی علمی و عملی در ساحت آموزش توحید و پرورش خداپرستان است.
آشنایی با روش الیاس نبی در روشنگری و انتقال پیام دین، خواننده را با فضای فرهنگی و نیز سطح درک هم‌عصران وی و در نتیجه استقامت و تحمل سختی‌های رسالت آشنا می‌کند. قرآن و کتاب مقدس، با یادکرد رواج «بعل‌پرستی»، شرک را مهم‌ترین انحراف فکری زمانه الیاس می‌خوانند؛ به ‌طوری‌ که بت‌پرستان متعصب حاضر به مباهله نیز شدند.
کارکرد رسالت الیاس نبیj بنا بر کتاب مقدس و سنت یهودی و مسیحیت، محدود به زمان حیات او نیست و پس ‌از صعود نیز رسالت وی، به‌ویژه در حوزه‌های عرفانی، برخی آیین‌ها و نیز بازگشت مسیحا تداوم یافته است. قرآن هیچ اشاره‌ای به اصل صعود ندارد؛ هرچند سنت اسلامی در پاره‌ای روایات اشاره به تداوم حیات وی دارد و برخی متکلمان از آن در موضوع بقای عمر امام زمان (عج) بهره برده‌اند.
الیاس در زمان حیاتش هرگز به موعظه‌گری، خطابه و استدلال‌ (مبارزه شفاهی) اکتفا نکرد؛ بلکه هم‌زمان در صحنه مبارزه عملی با نمادهای شرک زمانه نیز حاضر شد.
پی‌نوشت‌ها

مراجع
منابع
قرآن کریم.

کتاب مقدس (2009). ترجمه قدیم، بی‌جا: انتشارات اسلام.

آلوسی، سید محمود (1415). روح ‌المعانی فی تفسیر القرآن العظیم، تحقیق: علی عبد الباری عطیه، بیروت: دارُ الکتب العلمیة، الطبعة الاولی.

ابن ‌اثیر جزری، عزالدین ابوالحسن علی ‌بن محمد (بی‌تا). الکامل فی التاریخ، بیروت: دار صادر.

ابن ‌عساکر، علی (بی‌تا). تاریخ مدینة دمشق، عمان: دار البشیر.

ابن‌ کثیر، اسماعیل ‌بن عمر (بی‌تا). تفسیر القرآن العظیم، بیروت‌: دار الفکر.

اربلی، علی‌ بن عیسی (1382). کشف ‌الغمة، ترجمه و شرح: علی بن حسین زواره‌ای، تهران: انتشارات إسلامیه، چاپ ‌سوم.

اشتاین سالتز، آدین (1384). سیری در تلمود، ترجمه: باقر طالبی ‌دارابی، قم: انتشارات مرکز مطالعات و تحقیقات ادیان و مذاهب، چاپ دوم.

انترمن، آلن (1385). باورها و آیین‌های یهودی، ترجمه: رضا فرزین، قم، انتشارات مرکز مطالعات و تحقیقات ادیان و مذاهب، چاپ اول.

بحرانی، سید هاشم (1416). البرهان فی تفسیر القرآن، تحقیق: قسم الدراسات الاسلامیة، قم: مؤسسة البعثة، چاپ ‌اول.‌

بحرانی، سید هاشم (1427). بهجة ‌النظر فی إثبات الوصایة والامامة للأئمة الاثنی عشر، مشهد: بنیاد پژوهش‌های اسلامی آستان قدس ‌رضوی، چاپ ‌دوم.

بلاغی ‌نجفی، محمدجواد (1420). آلاء الرحمن فی تفسیر القرآن، قم: بنیاد بعثت، چاپ ‌اول.

جوادی ‌آملی، عبدالله (1382). تفسیر تسنیم، قم: إسراء، ج5.

جوادی‌ آملی، عبدالله (1389). تفسیر موضوعی قرآن کریم: سیره پیامبران در قرآن، تحقیق: علی اسلامی، قم: اسراء، چاپ ‌پنجم، ج6 و 7.

حر عاملی، محمد بن حسن (1362). الایقاظ من الهجعة بالبرهان علی الرجعة، تهران: نوید، چاپ ‌اول.

حمامی لاله‌زار، یونس (1381). «گاه‌شمار شخصیت‌ها و وقایع تاریخ یهود طبق کتاب مقدس (2)»، در: افق بینا، س4، ش17، ص28-30.

دائرةالمعارف کتاب مقدس (1380). ترجمه: بهرام محمدیان و دیگران، تهران: انتشارات سرخدار، چاپ ‌اول.

ذهبی، حسین (1381). التفسیر والمفسرون، قاهره: دار الکتب الحدیثة.

راوندی، قطب‌الدین (1409). قصص ‌الأنبیاء علیهم‌ السلام، مشهد: مرکز پژوهش‌های اسلامی، چاپ ‌اول.

زمخشری، محمود بن عمر (بی‌تا). الکشاف، تصحیح: مصطفی حسین ‌احمد، بیروت: دار الکتاب العربی.

سیوطی، جلال‌الدین (1404). الدرُّ المنثور فی تفسیر المأثور، قم: کتاب‌خانه آیت‌الله مرعشی ‌نجفی.

شوکانی، محمد بن علی (بی‌تا). فتحُ‌ القدیر، بیروت‌- ‌دمشق: دار ابن‌ کثیر و دار کلم ‌الطیب، الطبعة الاولی.

شولم، گرشوم (1385). جریانات بزرگ در عرفان یهودی، ترجمه: فهیم‌الدین رادمهر، تهران: انتشارات نیلوفر، چاپ ‌اول.

صادقی‌ تهرانی، محمد (1365). الفرقان فی تفسیر القرآن بالقرآن، قم: انتشارات فرهنگ اسلامی، چاپ ‌دوم.

صاوی، احمد بن محمد (بی‌تا). حاشیة الصاوی علی تفسیر الجلالین، بیروت: دار الکتب العلمیة.

طباطبایی، سید محمدحسین (1374). المیزان فی تفسیر القرآن، ترجمه: سید محمدباقر موسوی ‌همدانی، قم: دفتر انتشارات اسلامی جامعه مدرسین حوزه علمیه، چاپ ‌پنجم.

طبرسی، فضل‌ بن حسن (1372). مجمع ‌البیان فی تفسیر القرآن، تهران: ناصرخسرو، چاپ ‌سوم.

طیب، سید عبدالحسین (1378). اطیب البیان فی تفسیر القرآن، تهران:‌ انتشارات اسلام، چاپ ‌دوم.

 

فرای، نورتروپ (1388). رمز کل: کتاب مقدس و ادبیات، ترجمه: صالح حسینی، تهران: انتشارات نیلوفر، چاپ ‌دوم.

فیض ‌کاشانی، محمد‌محسن (1406). الوافی، اصفهان: کتاب‌خانه امام أمیرالمؤمنین علیj.

قائمی‌نیا، علی‌رضا (1389). بیولوژی نص: نشانه‌شناسی و تفسیر قرآن، تهران: انتشارات پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی، چاپ ‌اول.

قرطبی، محمد بن احمد (1364 الف). الجامع لأحکام القرآن، تهران: انتشارات ناصرخسرو، چاپ ‌اول.

قرطبی، محمد بن احمد (1364 ب). تفسیر قرطبی، تهران: انتشارات ناصرخسرو، چاپ ‌اول.

کتاب‌هایی از عهد عتیق (کتاب‌های قانون ثانی) (1391). ترجمه: پیروز سیار، تهران: نشر نی، چاپ ‌هشتم.

کرینستون، جولیوس (1377). انتظار مسیحا در آیین یهود، ترجمه: حسین توفیقی، قم: انتشارات مرکز مطالعات و تحقیقات ادیان و مذاهب، چاپ ‌اول.

کلینی، محمد بن یعقوب‌ (1407). الکافی، تهران: دار الکتب الاسلامیة، چاپ ‌چهارم.

کُهن، راب ابراهام (1382). گنجینه‌ای از تلمود، تهران: اساطیر، چاپ ‌اول.

لئون دوفور، گزاویه (1996). فرهنگ عهد جدید، ترجمه: کانون یوحنای رسول، تهران: انتشارات کانون یوحنای رسول، بازنشر در: www.irancatholic.com.

ماسون، دنیز (1385). قرآن و کتاب مقدس: درون‌مایه‌های مشترک، ترجمه: فاطمه‌سادات تهامی، تهران: نشر سهروردی، چاپ ‌اول.

مجلسی، محمدباقر (1385). مرآة ‌العقول فی شرح اخبار آل ‌الرسول، تهران: دار الکتب الاسلامی.

مجلسی، محمدتقی (1414). لوامع صاحبقرانی مشهور به شرح فقیه، قم: مؤسسه اسماعیلیان، چاپ ‌دوم.

مسعودی، علی ‌بن حسین (1384). إثبات الوصیة لعلی ‌بن أبی ‌طالب j، قم: انتشارات انصاریان.

مصطفوی، حسن (1380). تفسیر روشن، تهران: مرکز نشر کتاب، چاپ ‌اول.

مکارم ‌شیرازی، ناصر؛ و دیگران (1374). تفسیر نمونه، تهران: دار الکتب الاسلامیة، چاپ ‌اول.

نیشابوری، نظام ‌الدین حسن ‌بن محمد (1416). تفسیر غرائب ‌القرآن و رغائب ‌الفرقان، تحقیق: شیخ زکریا عمیرات، بیروت: دار الکتب العلمیة، الطبعة الاولی.

نیلی ‌نجفی، سید بهاءالدین علی ‌بن عبدالکریم (1426). سرور أهل الایمان فی علامات ظهور صاحب‌ الزمان عجل‌ الله ‌تعالی ‌فرجه‌ الشریف، قم: دلیل ما، چاپ ‌اول.

هاکس، جیمز (1383). قاموس کتاب مقدس، تهران: انتشارات اساطیر، چاپ ‌دوم.

 

"Elijah", in: Encyclopaedia Judaica (2006). Second Edition, Jerusalem, vol. 6, pp. 331-337.


منسوب به تشبه، منطقه‌ای در جبل‌عاد (منطقه‌ای کوهستانی در شرق اردن)؛ دائرةالمعارف کتاب مقدس، 1380: 778 و 782.
وی از ذریه ابراهیمj است: «وَ تِلْک حُجَّتُنَا ءاتَینَاها اِبْراهِیمَ عَلَی قَوْمِهِ ... وَ مِنْ ذریتِهِ ... وَ زَکرِیا وَ یحْیی وَ عِیسَی و اِلْیاسَ» (انعام: 83-85). برای آگاهی بیشتر نک.: جوادی ‌آملی، 1382: 7/274. مجلسی می‌گوید: «ابن‌عباس و اکثر مفسرین بر این باورند که الیاس از انبیای بنی‌اسرائیل و از اولاد هارون‌ بن عمران است» (مجلسی، 1385: ‌3/‌28). برای آگاهی بیشتر نک.: طبرسی، 1372: 4/۵۱۰. از مورخان: ابن‌اثیر جزری، بی‌تا:  ۱/212 و 160.  به دلیل آیات  ۸۴-۸۵  انعام  و بازگشت ضمیر «مِنْ ذُرّیتِهِ» به ابراهیم یا نوح، الیاس نواده یکی از این ‌دو پیامبر به ‌شمار می‌رود.

3. برخی گفته‌اند: «کلٌّ مِنَ اَلصّالِحِینَ» یعنی همه آنها از انبیا و رسولان هستند (قرطبی، 1364 الف: ‌7/33). چنان‌که برخی دیگر از مفسران ذیل آیه  ۱۳۰  بقره  که درباره ابراهیمj می‌فرماید: «إِنَّهُ فِی اَلْآخِرَةِ لَمِنَ اَلصّالِحِینَ» معتقدند مراد از صالحان در این آیه کسانی نیستند که شایستگی رحمت عامّه خدا یا رحمت ویژه مؤمنان یا ولایت و سرپرستی از سوی خدا را دارند، بلکه مقصود مقامی است که رحمت الاهی آنان را در بر می‌گیرد و این همان امنیت مطلق از عذاب الاهی است و چنین مقامی خود دارای مراتبی است (طباطبایی، 1374: ۱/304-305).

4. زکریا، یحیی، عیسی و إلیاس از پیامبرانی بودند که در زهد و بی‌اعتنایی به دنیا، علاوه بر مقام نبوت و رسالت، نمونه بودند. جمله «کلٌّ مِنَ الصَّالِحِینَ» بعد از ذکر نام آنها اشاره به همین حقیقت است؛ مکارم‌ شیرازی و دیگران، 1374: ‌5/330.

5. بنا بر این آیه که به فاصله 4 آیه از بیان ویژگی صالح‌بودنِ (مقام شایسته) الیاس آمده، وی دارای کتاب بوده است؛ گرچه مورخانی چون ابن‌اثیر وی را فقط تبیین‌گرِ کتب قبلی مثل تورات می‌شمرند (نک.: ابن‌اثیر جزری، بی‌تا: 1/212؛ ابن‌عساکر، بی‌تا: 9/206). هاکس نیز همین ‌دید را دارد: «الیاس نبی صاحب کتاب نبود؛ زیرا به هیچ ‌وجه خبری از نویسندگی او جز نامه‌ای که به یهورام (پادشاه یهودا) نوشت، نیست (هاکس، 1383: ‌145) اما با توجه به ظاهر آیه یادشده، الیاس نبی دارای کتاب بوده و اصل کتاب‌داشتن وی ‌انکارناپذیر است. آنچه درخور بحث است، محتوای کتاب است که آیا نشانه شریعت جدید است یا مجموعه‌ای است از احکام برای زنده‌کردن تورات؛ چنان‌که این ‌معنا را ظاهر آیه 87 بقره نیز تأیید می‌کند: «وَ لَقَدْ آتَینَا مُوسَی الْکتَابَ وَ قَفَّینا مِنْ بَعْدِهِ بِالرُّسُلِ»؛ «ما به موسی کتاب دادیم و بعد از او، پیامبرانی پشت ‌سرِ هم فرستادیم». جوادی آملی می‌نویسد: «خدای‌ سبحان پس از موسیj پیاپی پیامبرانی فرستاد؛ از این‌رو برای بنی‌اسرائیل عذری باقی نمانده، نمی‌توانند نداشتن پیامبر و قطع رابطه خویش با عالم غیب را بهانه کنند. پیامبرانی که پس از حضرت موسی و پیش از عیسای مسیح آمدند، مانند داوود، سلیمان، الیاس، الیسع، ذوالکفل، یونس، زکریا و یحییj رسول بودند، یعنی جبرئیل بر آنان نازل شده و با زبان وحی با آنان سخن می‌گفت، لیکن همه عامل به تورات و مبلّغ آن بودند» (جوادی ‌آملی، 1382: ‌5/443). بدین‌ترتیب ظاهراً گزینه دوم صحیح به نظر می‌رسد و بنابراین، اختلافی بین ظاهر آیه و کلام مورخان نیست.

6. در قرآن‌ کریم فقط به افراد خاصی سلام داده شده است. عبدالحسین طیب در اطیبُ ‌البیان فی تفسیر القرآن مدعی است سلام در قرآن مختص معصومان است و در هیچ ‌کجای قرآن به پیروان معصومان سلام نشده است (طیب، 1378: ‌11/189). اما برخی متأخران در اثبات اینکه الیاسین همان الیاس است، گفته‌اند: پس از آیه «سلام علی الیاسین» به فاصله یک آیه می‌فرماید: «اِنَّهُ مِنْ عِبَادِنَا الْمُؤْمِنِینَ»، لذا بازگشت ضمیر مفرد به الیاسین، دلیل بر این است که مراد الیاس است. دلیل دیگر اینکه آیات چهارگانه‌ای که در پایان ماجرای الیاس آمده، عیناً همان آیاتی است که در پایان داستان نوح و ابراهیم و موسی و هارونj نیز آمده است و هنگامی ‌که این‌ آیات را کنار هم قرار می‌دهیم، می‌بینیم سلامی که از سوی خداوند در این آیات ذکر شده، به همان پیامبری است که در صدر سخن آمده است (مکارم ‌شیرازی و دیگران، 1374: ‌19/‌146-145). کلام زمخشری و فخر رازی نیز صِرف ادعا است و شاهدی بر آن وجود ندارد.

7. و در ادامه می‌فرماید: «فَکذَّبُوهُ فَإِنهَّمْ لَمُحْضَرُونَ * إِلَّا عِبَادَ اللَّهِ الْمُخْلَصِینَ».

8. سید هاشم بحرانی در تفسیر خود نقل می‌کند: «سَأَلَ رَجُلٌ اَعْرابِیاً عَنْ نَاقَةٍ وَاقِفَةٍ فَقَالَ لِمَنْ هَذِهِ النَّاقَةُ الْوَاقِفَةُ؟ فَقَالَ الْاَعْرَابِی: اَنَا بَعْلُهَا وسُمِّی الرَّبُّ بَعْلاً» (بحرانی، 1416: ‌4/‌33)؛ «بعل» اسمی کنعانی است و خدای آفتاب بود، همچنان‌ که عشتاروت، خدای ماده مهتاب بود (هاکس، 1383: 180، ذیل «بعل»)؛ نیز نام فرشته‌ای است (نک.: قرطبی، 1364ب: ۱۵/۷۷). 

9. مثلاً گفته شده شیطان داخل بعل می‌رفته و شریعت باطل را به مردم القا و آنها را گمراه می‌کرده است؛ بدین‌‌صورت که خادمان آن بت، صدای شیطان را می‌شنیده و آن ‌را حفظ کرده و به مردم «بک» لبنان یاد می‌داده‌اند؛ لذا به این منطقه «بعلبک» می‌گویند (طبرسی، 1372: ‌8/‌457؛ زمخشری، بی‌تا: ‌4/‌60). فخر رازی به داخل‌شدن شیطان به درون بعل و صحبت‌کردن آن از داخل بعل اشکالاتی وارد کرده که نظام‌الدین نیشابوری در تفسیر غرائب ‌القرآن و رغائب ‌الفرقان (‌5/‌574) آن‌ را نقد کرده است.

10. نام وی بنا بر تقریر یونس حمامی ‌لاله‌زار (استاد معارف دینی کلیمیان ایران)، اَحاَو بوده و هم‌زمان با سلطنت اَسا و یهوشافاط است (حمامی لاله‌زار، 1381: 28).

11. در کتاب مقدس عبری، ایزابل (Jezebel) قاتل انبیا بوده است؛ نک.: اول پادشاهان، 13: 18.

12. عن ابن ‌عباس فی حدیث طویل یقول فیه: «إن الیاسj نزل فاستخفی عند أم یونسj ستة أشهر، ثم عاد الی مکانه فلم یلبث الّا یسیرا حتی مات ابنها حتی فطمته، فعظمت مصیبتها، فخرجت فی طلب الیاس و رقت الجبال حتی وجدت الیاس، فقالت: انی فجعت بابنی و قد ألهمنی اللّه ان استشفع بک لیحیی لی ابنی، ... فرفع یدیه (الیاس) بالدعاء واجتهد حتی أحیی اللّه لقدرته یونس، فلما عاش انصرف الیاس و لما صار ابن اربعین سنة أرسله الی قومه» (حر عاملی، 1362: 229).

13. نک.: دوم پادشاهان، 1: 9-14. از نکات جالب، بهره عیسیj از این واقعه است. حواریان عیسی در ایام نزدیک به صعود به عیسی پیشنهاد می‌کنند که اگر می‌خواهی فرمان دهیم آتش از آسمان فرود آید و دشمنان را بسوزاند؛ اما عیسی نپذیرفت و آنان را نکوهید (نک.: لوقا، 9: 51-55). عیسیj تلویحاً به پیروانش می‌گوید برای نجات آمده است نه عذاب.

14. اشاره به قحطی شدید: اول پادشاهان، 2: 18.

15. تفصیل استغاثه وی را در اول پادشاهان، 18: 41-46 ببینید.

16. برخی از ادعیه منسوب به الیاس را می‌توان در منابع شیعی به ‌طور عام (مانند: کلینی، 1407: 1/228)، و نزد اهل‌ سنت به‌ویژه هنگام نقل تاریخ وقایع در مواجهه با احاب و داستان مباهله باز جست (مانند: ابن‌کثیر، بی‌تا: 1/339).

[17]. رئیس نصارا در علم، و جاثلیق برتر و بالاتر از او است.

18. و پیش‌تر با این عبارت آمده است که: «و چون خداوند اراده نمود که ایلیا را در گردباد به آسمان بالا بَرد ...» (دوم پادشاهان، 1: 2).

[19]. برای اطلاع از نمونه‌ای از این مکاشفات که در آن ایلیا به ربی یوسی (شاگرد ربی عقیوا) می‌گوید: «خدا روزی سه‌ مرتبه برای خراب‌شدن معبد سوگواری می‌کند»، نک.: همان: 314؛ و حکایتی دیگر که بر حکیمی ظاهر می‌شود و حکم واقعی مسئله‌ای فقهی را برایش تبیین می‌کند، نک.: همان: 295.

20. پیامبران از زمان دخالت‌های بزرگ الاهی به «روز یهوه» نام می‌برند. برای نمونه‌های آن نک.: اشعیا، 17: 2؛ اشعیا، 1: 4 و ... .

21. داستان شَبتای صبی (متوفای 1676م. و مدعی مسیحا) در اینجا خالی از لطف نیست و بیانگر این است که اعلام ظهور مسیحا پیوندی تمام با ایلیا دارد. در تاریخ آمده است که شبتای در سال 1666م. و پیش از اعلام مسیحابودنش در اورشلیم با شخصی به نام ناتان غَزّتی ملاقات کرد که مدعی بود ایلیا است. بنابراین، شبتای اعلام ظهور مسیحا را بر عهده غزتی گذاشت (کرینستون، 1377: 137).

22. برای آگاهی بیشتر نک.: "Elijah", 2006: 334

23. نیز این آیه خطاب عیسی به یحیی است: «و او اگر از من بپذیرید، همان ایلیا است که باید بازگردد» (متی، 14: 11). چه‌بسا خواننده با تناقض گفتاری این ادعای عیسی و تکذیب خود یحیی مبنی بر الیاس‌نبودنش (یوحنا، 21: 1) مواجه شود؛ اما به نظر می‌رسد در اناجیل، پیش‌گویی بازگشتِ ایلیا به این صورت منظور می‌شود که یحیی تعمیددهنده آن را محقق کرده است. لذا عیسی در جایی دیگر بر این نکته پای می‌فشرد که ایلیا همان یحیی است؛ در متی از عیسی نقل می‌شود که شخصیت یحیی حتی بالاتر از پیامبران است، زیرا «جمله پیامبران و نیز شریعت، نبوت‌های خود را تا روزگار یحیی کرده‌اند و او [یحیی]، اگر از من بپذیرید، همان ایلیا است که باید بازگردد. آن کس که گوش دارد، بنیوشد». در نتیجه باید گفت هم یحیای تعمیددهنده و هم عیسی در کلامشان صادق‌اند و متی در دو نقل یادشده (17: 9-13 و 14: 11) توجه به مطلب مهمی دارد. از دیدگاه متی، یحیی آمده است تا جانشین آخرین پیامبر، یعنی ملاکی، شود و نظام عهد قدیم را به پایان برساند و در حقیقت، آخرین پیش‌گویی ملاکی، یعنی آخرین نصیحت رسمی ِخاتمِ کتب عهد عتیق را محقق کند.


چاپ   ایمیل