چرا بعضی دعاهای ما مستجاب نمی شود؟

(مدت زمان لازم جهت مطالعه: 14 - 27 دقیقه)

 علت مستجاب نشدن بعضی دعا ها چیست؟ چرا بعضی دعاهای ما مستجاب نمی شود؟ یکی از راه‌های حل مشکلات و رفع موانع خصوصاً اموری که انجامش از دست انسان خارج است، دعا کردن است.5decb314 6f9d 47b9 9759 eb473ad0a87b

بسیار مى ‏شود که انسان دعا می کند اما مستجاب نمی شود ، سر منشا آن اینست که او در تشخیص مصالح و مفاسد خود به اشتباه مى ‏افتد،.

گاه با تمام وجودش مطلبى را از خدا مى‏ خواهد، که به هیچ وجه صلاح او نیست،. حتى ممکن است خود او بعداً واقف به چنین امرى بشود،.

این درست به این مى‏ ماند که گاهى بیمار، یا کودک غذاهاى رنگینى از پرستاران خود مى‏ طلبد،.

که اگر به خواسته او عمل کنند، بیماریش افزون مى‏ شود، و یا حتى جان او را به خطر مى‏ افکند، در این‏گونه موارد، خداوند رحیم و مهربان، دعا را مستجاب نمى‏ کند و براى آخرت او ذخیره مى‏ سازد.

این است که چرا بسیارى از دعاهاى ما به اجابت نمى رسد یا اجابت آن مدت هاى طولانى به تأخیر مى افتد؛

بسیاری از مردم شکایت می کنند که چرا ایـن همه دعا می کنیم، به اجابت نمی رسد. نظر به اهمیت این بحث عوامل عدم استجابت دعا را به اجمال بررسی می کنیم.

آیا بر خدا واجب است که هر چه از او خواستیم، برایمان عملی کند؟ در مرحله اوّل این مطلب باید برای ما روشن شود که: آیا ما از خدا طلبکاریم؟ آیا بر خدا واجب است که هر چه از او خواستیم، برایمان عملی کند؟

آیا خداوند به ما بدهکار است یا ما بر او حقّی داریم که مجبور باشد همه گونه خواسته را - با این همه تنوّع و تضادّ، از این همه بنده اش - اجابت کند؟

این نکته را باید با تمام وجود بپذیریم که هر نعمتی را که خداوند به هرکس می دهد، بدون استحقاق و شایستگیِ اوست و خداوند، «مبتدئ» است یعنی نعمت دادن را آغاز می کند، بدون هیچ مقدّمه ای. لذا در روایت دارد:

یا مبتدئاً بالنعم قبل استحقاقها.(1( :ای کسی که نعمت ها را آغاز می کنی پیش از این که شایستگیِ آن در مردم باشد.

حال که چنین است، اگر در یک مرحله به هر دلیلی - که قطعاً مبتنی بر حکمت الهی است - یک درخواست ما برآورده نشد، آیا جای سؤال دارد؟

اساساً چه کسی توانِ آن را دارد که کارهای خدا را مورد سؤال قرار دهد؟ تمام بندگان - حتّی مقرّب ترین بنده که خاتم الانبیاء صلی الله علیه و آله باشد - خود را بنده ای ذلیل در پیشگاه خدای عزیز می دانند.

پس کیست که در جایگاه سؤال یا حساب کشیدن از خدا باشد؟ در قرآن می فرماید:لا یُسئل عمّا یفعل و هم یُسئلون)(2)

:خداوند، در مورد آنچه انجام می دهد، مورد سؤال قرار نمی گیرد، بلکه از آنها سؤال می شود.

در اینجا می توان پرسید که: خداوند، خودش وعده داده که دعاهای ما را مستجاب کند و فرموده است: (أدعونی استجب لکم).(3)

آیا مستجاب نکردن دعا، خلف وعده نیست؟ در پاسخ باید به بحث سببیّت اشاره شود. خداوند، چه در دنیا و چه در آخرت، سبب های زیادی برای امور مختلف قرار داده، .

ولی تمام آنها را در همین سطح (سبب) می داند، و مسبّب الاسباب، یعنی کسی که به آن سبب ها، سببیّت می بخشد، خود اوست نه دیگری.

این مضمون در آیات 67 تا 72 سوره واقعه به صورتی شگفت: آمده است. در چهار مورد (خلقت انسان، ثمر رسیدن گیاه، شیرینی آب، و پدید آمدن آتش)، ابتدا انسان را به آن مورد توجّه می دهد،

سپس به او تذکّر می دهد که عامل اصلی خلقت آن مخلوق، خداست نه انسان و کار انسان فقط در مرحله تهیّه سبب است، همان سببی که خداوند برای آن کار قرار داده است.

سپس، از او می پرسد که اگر ما، جلوی سببیّت آن سبب را بگیریم، چه می کنید؟ این آیات، توضیحی است بر این حقیقت که خداوند، «مسبّب الاسباب» است.

این حقیقت، منحصر به دنیا نیست. در آخرت نیز همین گونه است. به عنوان مثال، شفاعت، وسیله ای است که خداوند، گره از کار کسی در مواقف قیامت بگشاید.

ولی شفاعت شافعان تنها زمانی برای انسان مفید است که خداوند، آن را بپذیرد. یعنی مسبّب آن سبب شود. لذا در قرآن می فرماید:

لا یشفعون الّا لمن ارتضی (4): و شفاعت نمی کنند مگر برای کسی که او را بپسندد.

یکی از مصادیق بحث سببیت، مسئله دعا است. دعا، یک سبب و وسیله برای رسیدن به خواسته ها و نیازهاست. خدایی که مسبّب الاسباب است،.

به حکمت بالغه خود، گاهی این سبب را به مقصد نمی رساند، همچنان که گاهی خواسته فرد را بدون دعای او بر می آورد. در دعای روزانه ماه رجب می خوانیم.

یا من یعطی من سأله، یا من یعطی من لم یسأله و من لم یعرفه، تحنّناً منه و رحمة.(5)

اجابت دعا و ذخیره ثواب مرحوم «طبرسى» در «احتجاج» از امام صادق(علیه السلام) ، چنین نقل مى ‏کند: «إِنَّهُ سُئِلَ أَ لَیْسَ یَقُولُ اللَّهُ ادْعُونِى أَسْتَجِبْ لَکُمْ؟ وَ قَدْ نَرَى الْمُضْطَرَّ یَدْعُوهُ وَ لایُجابُ لَهُ، وَ الْمَظْلُومَ یَسْتَنْصِرُهُ عَلى‏ عَدُوِّهِ فَلایَنْصُرُهُ، قالَ وَیْحَکِ!

ما یَدْعُوهُ أَحَدٌ إِلَّا اسْتَجابَ لَهُ، أَمَّا الظَّالِمُ فَدُعائُهُ مَرْدُودٌ إِلى‏ أَنْ یَتُوبَ، وَ أَمَّا الْمُحِقُّ فَإِذا دَعَا اسْتَجابَ لَهُ وَ صَرَفَ عَنْهُ الْبَلاءَ مِنْ حَیْثُ لایَعْلَمُهُ، أَوِ ادَّخَرَ لَهُ ثَواباً جَزِیلًا لِیَومِ حاجَتِهِ إِلَیْهِ، وَ إِنْ لَمْ یَکُنِ الامْرُ الَّذِى سَئَلَ الْعَبْدُ خَیْراً لَهُ إِنْ أَعْطاهُ أَمْسَکَ عَنْهُ»(6).

از آن حضرت سؤال کردند، آیا خداوند نمى‏ فرماید: دعا کنید تا براى شما اجابت کنم؟ در حالى که افراد مضطرى را مى ‏بینیم که دعا مى‏ کنند،.

و به اجابت نمى‏ رسد، و مظلومانى را مى‏ بینیم که از خدا پیروزى بر دشمن مى‏ طلبند، ولى آنها را یارى نمى‏ کند؟

امام فرمود: واى بر تو! هیچ کس او را نمى‏ خواند مگر این که اجابت مى‏ کند، اما ظالم دعاى او مردود است تا توبه کند، و اما صاحب حق، هنگامى که دعا کند، اجابت مى‏ فرماید.

و بلا را از او برطرف مى‏ سازد، به طورى که گاه خود او نمى‏ داند، و یا آن را به صورت ثواب فراوانى براى روز نیازش به آن (روز قیامت) ذخیره مى‏ کند،.

مصلحت در اجابت نشدن دعا و هرگاه چیزى را که بندگان تقاضا کنند مصلحت آنها نباشد، خوددارى مى‏ فرماید).(7) علاوه بر این خداوند در سوره بقره (آیه 216) مى‏ فرماید:

(چه بسا شما از چیزى اکراه داشته باشید در حالى که براى شما خیر است و مایه سعادت و خوشبختى)؛ «وَ عَسى‏ أَنْ تَکْرَهُوا شَیْئاً وَ هُوَ خَیْرٌ لَکُمْ».

و (چه بسا چیزى را دوست داشته باشید و آن براى شما شرّ است)؛ «وَ عَسى‏ أَنْ تُحِبُّوا شَیْئاً وَ هُوَ شَرٌّ لَکُمْ» و در پایان مى ‏فرماید: (و خدا مى‏ داند و شما نمى ‏دانید)؛

«وَ اللَّهُ یَعْلَمُ وَ أَنْتُمْ لاتَعْلَمُونَ».پروردگار جهان با این لحن قاطع مى‏ فرماید: افراد بشر نباید تشخیص خودشان را در مسائل مربوط به سرنوشتشان حاکم سازند؛.

چرا که علم آنها از هر نظر محدود و ناچیز است و معلوماتشان در برابر مجهولات، همچون قطره‏اى در برابر دریاست.

همان گونه که در قوانین تکوینى خداوند از اسرار آفرینش همه اشیاء با خبر نیستند و گاه چیزى را بى خاصیت مى‏ شمرند، .

در حالى که پیشرفت علوم فواید مهم آن را آشکار مى‏ سازد، همچنین در قوانین تشریعى بسیارى از مصالح و مفاسد را نمى‏ دانند.

لذا ممکن است چیزى را ناخوشایند دارند در حالیکه سعادت آنها در آن است یا از چیزى خشنود باشند در حالى که بدبختى آنها در آن است. (8)

دفع شر و بلا با عدم اجابت دعا آری گاهی اوقات انسان مصالح خود را تشخیص نمی دهد و در آنچه برای او خیر است ، دچار اشتباه می شود و همانگونه که از خداوند امر خیری را طلب می کند ، شرور را می طلبد،

چنانکه خداوند در سوره اسراء (آیه 11) چنین مى ‏فرماید: (انسان همان گونه که نیکى‏ ها را طلب مى‏ کند، به خاطر دست پاچگى و عدم مطالعه کافى، به طلب بدى‏ ها برمى‏ خیزد)؛

«وَ یَدْعُ الإِنْسانُ بِالشَّرِّ دُعاءَهُ بِالْخَیْرِ»! (چرا که انسان ذاتاً عجول است)؛ «و کانَ الإِنْسانُ عَجُولًا».

در حقیقت، عجول بودن انسان، براى کسب منافع بیشتر و شتاب زدگى او در تحصیل خیر و منفعت، سبب مى‏ شود که:

تمام جوانب مسائل را مورد بررسى قرار ندهد، چه بسیار مى‏ شود که با این عجله، نتواند خیر واقعى خود را تشخیص دهد، بلکه، هوى‏ و هوس ‏هاى سرکش، چهره حقیقت را در نظرش دگرگون سازد، و به دنبال شرّ برود . و در این حال، همان گونه که: انسان، از خدا تقاضاى نیکى مى‏ کند، بر اثر سوء تشخیص خود، بدى‏ ها را از او تقاضا مى‏ کند.

و همان گونه که براى نیکى تلاش مى ‏کند، به دنبال شرّ و بدى مى ‏رود و این بلاى بزرگى است براى نوع انسان‏ ها و مانع عجیبى است در طریق سعادت.

چه بسیارند کسانى که بر اثر شتاب زدگى خود را به پرتگاه‏ هاى خطرناک افکنده ‏اند به گمان این که به محل امن و امان مى ‏روند، در بیراهه‏ ها گام گذارده‏ اند.

به تصور این که به سوى منزل سعادت پیش مى‏ روند، در زشتى‏ ها و بدبختى‏ ها غوطه ‏ور شده ‏اند به پندار این که در مسیر افتخار راه مى ‏روند و این نتیجه شوم عجله و شتابزدگى است.

چنان که در حدیثى از امام صادق(علیه السلام) نقل شده که: «وَ اعْرِفْ طریقَ نَجَاتِکَ وَ هَلاکِکَ کَى لا تَدْعُوَ اللَّهَ بِشَیْ‏ءٍ عَسى‏ فِیهِ هَلاکُکَ وَ أَنْتَ تَظُنُّ ان فِیهِ نَجاتَکَ قالَ اللَّهُ تَعالى‏:

«وَ یَدْعُ الإِنْسانُ بِالشَّرِّ دُعاءَهُ بِالْخَیْرِ وَ کانَ الإِنْسانُ عَجُولًا»»؛ (راه نجات و هلاک خود را درست بشناس، مبادا از خدا چیزى بطلبى که نابودى تو در آن است،

در حالى که گمان مى‏ برى، نجات تو در آن است، خداوند متعال مى‏ گوید: انسان دعاى شر مى‏ کند آن گونه که دعاى خیر مى ‏کند؛ چرا که انسان، عجول است».(9)

بنابراین، تنها راه رسیدن به خیر و سعادت آن است که: انسان در هر کار قدم مى‏گذارد، با نهایت دقت و هوشیارى و دور از هر گونه عجله و شتابزدگى تمام جوانب را بررسى کند.

و خود را در انتخاب راه، از هر گونه پیش داورى و قضاوت‏ هاى آمیخته با هوى‏ و هوس بر کنار دارد، از خدا در این راه یارى بطلبد تا راه خیر و سعادت را بیابد و در پرتگاه و بیراهه گام ننهد.(10)،

وظیفه ما خواستن است دعا، نوعی عبادت است که خداوند، خود ما را بدان فرا خوانده است. ولی باید دانست که خداوند در حرّیت مطلقه ای که در عین حکمت واسعه دارد،

در قالب هیچ محدودیتی نمی گنجد، از جمله درخواست های بندگان. با این همه، وظیفه ما، پرداختن به شئون عبودیّت است، از جمله دعا کردن مکرّر و پیوسته و همیشگی، که خداوند آن را دوست دارد و می پسندد. آفریدگار ما در قرآن فرموده است:

و اسئلوا اللّه من فضله (11) و به پیامبرش - در اوج مقام علمیّت که یک مخلوق می تواند واجد باشد - می فرماید: و قل ربّ زدنی علماً(12)

تنوّع و تعدّد دعاها و خواسته ها، در حالات مختلف، زمانها و مکان های گوناگون و موقعیّت های متنوع، این پیام را به ما می رساند.

امام سجاد علیه السلام فقط در دعای مکارم الاخلاق، نزدیک به دویست مورد از برتری های اخلاقی را از خداوند طلب می کند.

که خود، یک منشور کامل اخلاقی و تربیتی است. آیا به حسب ظواهر امور، این دویست خصلت در چه زمانی قابل دستیابی است؟

به ما امر شده که در تمام لحظات شب و روز ماه رمضان، توفیق حجّ را - به عنوان رزق الهی - از خدا بخواهیم و بگوییم:

الّلهم ارزقنی حجّ بیتک الحرام، فی عامی هذا و فی کلّ عام.آیا این مطلب، برای کسی که - به حسب عوامل مادّی - امکان یک بار تشرّف را نمی یابد، چه وجهی دارد جز تکیه و اعتماد بر لطف و فضلِ بیکرانِ الهی؟

اساساً در متون حدیثی به ما امر شده است:

کُن لما لا ترجوا ارجی لک مما ترجو (13): برای آنچه (به حَسَب ظاهر) بدان امید نداری، امیدوارتر باش تا آنچه (به حسب ظاهر) امید داری.

آنگاه ائمه اطهار علیهم السلام به عنوان نمونه و مثال برای این امر، شواهدی یاد کرده اند، از جمله:

حضرت موسی علیه السلام در بیابان طور، آتشی بر فراز کوه دید. رفت تا برای خانواده خود در آن شب سرد و تار، آتشی بیاورد، امّا مأمور به نبوّت شد.

جادوگران فرعون، به قصد دستیابی به جایگاه دنیوی و پاداش مادّی به میدان مصاف با حضرت موسی علیه السلام آمدند، ولی مؤمن و موحّد بازگشتند.(14)

تشحیص صلاحیت اجابت 3-باید بپذیریم که بعضی از درخواست های ما، به صلاح ما نیست، مانند موارد ازدواج که به کفویّت در آن توجّه نمی شود.

در این حال، خدای حکیم به لطف و رحمت و حکمت خود، درخواستِ ناپخته ما را نمی پذیرد و «مصلحت و منفعت» ما را بر «هوس و شهوت» ما ترجیح می دهد، همان گونه که یک پزشک مهربان و دلسوز، «سلامت» بیماران را بر «خواسته» آنها ترجیح می دهد.

در این زمینه، مروری بر دعای افتتاح، ما را به پاسخ نزدیک می سازد. این دعای ارزشمند، از ناحیه مقدّسه حضرت ولی عصر ارواحنا فداه به واسطه دومین نایب خاصّ حضرتش جناب محمّدبن عثمان رسیده و حقایق زیادی در بر دارد که همان حقایق، خود، دلیلی بر امامت آن امام همام است.

دعای افتتاح، با حمد و سپاس خداوند آغاز می شود، برای این نعمت که به ما اجازه داده با او سخن بگوییم و از محضر مقدّسش درخواست کنیم.

پس از توضیحاتی در این زمینه، به این نکته می رسد که می گوییم: خدایا! با وجود کارنامه سیاه، به طمع افتاده ام که از تو چیزی بخواهم که شایسته آن نیستم. چرا؟

چون گناهم را بخشیدی، از خطایم چشم پوشیدی، بر کارهای زشت من پرده افکندی، و برای کیفر کردن به گناه بزرگ من شتاب نکردی.

این لطف حضرتت کار را به آنجا کشانید که در کمال آرامش و امنیّت، تو را می خوانم، نه در حال ناامنی و ترس، با آن که وضع عمل من مطلوب نیست.

بالاتر این که وقتی از تو چیزی می خواهم، برایت ناز می کنم، به گونه ای که اگر برآوردنِ خواسته من به تأخیر افتاد،.

به جهل خودم (نه به حکم عقل)، بر تو عتاب می کنم؛ با آن که - چه بسا - این تأخیر، برایم بهتر باشد، براساس علمی که به فرجام کارها داری.

و لعلّ الذی ابطأ عنّی هو خیر لی لعلمک بعاقبة الأمور.امّا با این همه، مرا از درگاه خود نمی رانی و به بارگاه خود می خوانی. پس ندیده ام مولایی بزرگوار را که به این اندازه، بر بنده لئیم خود صبر پیشه کند.

خدایا! تو مرا می خوانی، امّا من از تو روی می گردانم. تو نسبت به من محبّت می ورزی، ولی من با تو کینه می ورزم. تو نسبت به من دوستی می کنی،

ولی من به تو روی نمی آورم، به گونه ای که گویی بر تو سرکشی دارم. امّا با وجود این همه، رحمت و احسان و لطف خود را بر من ادامه می دهی.

حال که چنین است، بر بنده جاهل خود رحم آور و به فضل احسان خود بر او بخشش کن، که تویی بخشنده و بزرگ منش.(15)

اصرار در اجابت یا واگذاری اجابت این عبارات دعای افتتاح، می رساند که نباید برای برآورده شدن تمام خواسته های خود، بر خدا اصرار کنیم. بهتر آن است که امر خود را به خدا واگذاریم.

و مصلحت بینیِ الهی را بر خواسته های حقیر خود برگزینیم. خداوند متعال، از زبان مؤمن آل فرعون درسی بزرگ به ما داده است.

وقتی آن بزرگ مرد موحّد در برابر یک قوم مشرک، ندای توحید سر داد و به مشکلاتی رسید، به آنها گفت:

افوّض امری الی اللّه انّ اللّه بصیر بالعباد.(16) کار خود را به خدا سپردم، زیرا خداوند نسبت به امور بندگان، بینا است.

خداوند متعال، نتیجه این سخن را - که مؤمن آل فرعون با کمال اعتقاد و ایمان درونی بر زبان آورده بود - بدین گونه بیان می دارد:

فوقاه الله سیئات ما مکروا و حاق بآل فرعون سوء العذاب (17) پس خداوند، بدی های مکرهای آنها را از مؤمن آل فرعون بازداشت، و کیفر سخت، خاندان فرعون را در بر گرفت.

تفویض امور به خداوند، یکی از کمالاتِ بنده مقرّب و یکی از نشانه های تقرّب اوست.

برترین نمونه این روح والای عبودیّت، وجود مقدّس امام عصر حضرت بقیّة اللّه ارواحنا فداه است که بیش از هزار و صد سال پیش، دست به دعای «اللّهم انجز لی ما وعدتنی» برداشته(18)

و همچنان چشم انتظار تحقّق این درخواست است، بدون این که دست از تسلیم در برابر امر الهی و تفویض کار خود به خداوند حکیم بردارد.

به همین جهت، حضرتش به واسطه جناب عثمان بن سعید - نخستین نایب خاصّ خود - دعایی به پیروان و دوستداران خود آموخته، که عالم ربّانی جناب سیّد بن طاووس، سفارش می کند:

«اگر هیچ یک از اعمال و دعاهای روز جمعه را - به هر دلیل - نخواندی، این دعا را رها مکن، که ما آن را به فضل خدای جلّ جلاله شناختیم که ما را به آن مخصوص داشت.

در ضمن این دعا، سخن از آن است که می گوییم: خدایا! تو زمانی را که صلاح امر ولیّ تو در آن است که به او اذن اظهار امرش بدهی، می دانی بدون این که به دیگری تعلیم کنی.

پس مرا نسبت به این امر، صبر بده تا آنجا که نه دوست بدارم شتاب ورزم در آنچه تأخیر می اندازی و نه دوست بدارم در مورد آنچه شتاب می ورزی، تأخیر روا بدارم؛

نه در باب تدبیرت با تو منازعه کنم و نه این که بگویم: چرا و چگونه و چه شده که ولیّ امر ظاهر نمی شود، با این که زمین از جور آکنده شده است؟ خدایا! چنان کن که تمام امور خود را به تو تفویض کنم.(19)

هیچ دعایی بی‌اثر نیست از روایات استفاده می‌شود که هیچ دعایی بی‌اثر نیست و هر دعایی در دنیا و آخرت تأثیر مناسب خود را دارد. پس درواقع هر دعایی به اجابت می‌رسد، اما گونه‌های اجابت آن مختلف است.

امام سجاد (ع) می‌فرماید: «دعای مؤمن، یکی از سه فایده را دارد:یا برای او ذخیره می‌گردد تا در آخرت بهتر ازآنچه در دنیاطلب کرده بود، به او داده شود،.

یا در دنیا برآورده می‌شود و یا بلایی را که می‌خواست در دنیا به او برسد، از وی دور می‌کند». (20)

نکته بعدی: بسیاری از دعاها که به استجابت نمی‌رسد به خاطر این است که از راه مناسب و درست برای رسیدن به آن دعا وارد نشده‌ایم،.

یعنی برای رسیدن به هر خواسته‌ای، علاوه بر دعا باید تلاشی متناسب داشت، که ما در بسیاری از موارد اصلاً تلاشی نمی‌کنیم و به دعا بسنده می‌کنیم.

و در مواردی نیز تلاش می‌کنیم، ولی تلاش مان متناسب با حاجت نیست، یعنی راه رسیدن به حاجت را اشتباهی می‌رویم، که این‌یکی از مهم‌ترین علت‌های عدم استجابت دعا است.

شما نیز وظیفه‌دارید بر دعا اصرار کنید و حسن ظن به خداوند داشته باشید و برای رسیدن به هر کاری از راه درست و شرعی آن وارد شوید تا اگر صلاح تان بود به آن برسید

عدم استجابت دعا از منظر حضرت علی(ع) امام(علیه السلام) در بخشی از نامه 31 «نهج البلاغه» که خطاب به امام حسن(علیه السلام) نوشته شده در پاسخ این سؤال به چهار نکته اشاره مى کند:

نیّت دعاکننده آلوده است نخست اینکه گاه مى شود که نیّت دعاکننده آلوده است و از قلب پاک و شستشو یافته از گناه سرنزده است؛ مى فرماید:

(و هرگز نباید تأخیر اجابت دعا تو را مأیوس کند؛ زیرا بخششِ پروردگار به اندازه نیّت [بندگان] است)؛ «فَلَا یُقَنِّطَنَّکَ إِبْطَاءُ إِجَابَتِهِ فَإِنَّ الْعَطِیَّةَ عَلَى قَدْرِ النِّیَّةِ».

در حدیثی از کتاب «کافی» نیز آمده که دعایى به اجابت مى رسد که از سینه پاک و قلب پرهیزکار برخیزد(21)،

بنابراین اگر بخشى از دعا به اجابت برسد و بخشى نرسد معلول آلودگى نیّت بوده است و روایاتى که مى گوید یکى از شرایط استجابت دعا، توبه از گناه است نیز به همین معنا اشاره دارد.

عدم اجابت پاداش بیشتر حضرت به دومین مانع اشاره کرده و مى فرماید: (گاه مى شود که اجابت دعا به تأخیر مى افتد تا اجر و پاداش درخواست کننده بیشتر گردد و عطاى آرزومندان را فزون تر کند)؛

«وَ رُبَّمَا أُخِّرَتْ عَنْکَ الْإِجَابَةُ، لِیَکُونَ ذَلِکَ أَعْظَمَ لِأَجْرِ السَّائِلِ وَ أَجْزَلَ لِعَطَاءِ الْآمِلِ». به بیان دیگر خداوند اجابت دعاى بنده اش را به تأخیر مى اندازد تا بیشتر بر در خانه او باشد و نتیجه فزون ترى نصیب او گردد و این نتیجه علاقه اى است که خدا به او دارد.

تبدیل و تغییر دعا به احسنت آن گاه درباره سومین مانع چنین مى فرماید: (گاه مى شود چیزى را از خدا مى خواهى و به تو داده نمى شود در حالى که بهتر از آن در کوتاه مدت یا دراز مدت به تو داده خواهد شد یا آن را به چیزى که براى تو بهتر از آن است تبدیل مى کند)؛

«وَ رُبَّمَا سَأَلْتَ الشَّیْ‏ءَ فَلَا تُؤْتَاهُ، وَ أُوتِیتَ خَیْراً مِنْهُ عَاجِلًا أَوْ آجِلاً». اشاره به اینکه گاه چیز کوچکى از خدا مى خواهى و خداوند به مقتضاى عظمتش و گستردگى رحمتش آن را به تو نمى دهد و از آن برتر را زود یا دیر در اختیار تو مى گذارد؛

مانند کسى که به سراغ شخص کریمى مى رود و از او تقاضاى خانه محقر معینى مى کند و او درخواستش را نمى پذیرد؛ اما بعداً خانه اى وسیع و آباد و مرفه در اختیار او مى گذارد.

سپس حضرت از علت چهارم سخن مى گوید که از مهمترین علت هاست و مى فرماید: (گاه چیزى از خدا مى خواهى که اگر به آن برسى مایه هلاک دین توست

[خداوند آن را از تو دریغ مى دارد و چیزى بهتر از آن به تو مى دهد])؛ «أَوْ صُرِفَ عَنْکَ لِمَا هُوَ خَیْرٌ لَکَ، فَلَرُبَّ أَمْرٍ قَدْ طَلَبْتَهُ فِیهِ هَلَاکُ دِینِکَ لَوْ أُوتِیتَهُ».

بسیارى از ما بر اثر بى اطلاعى از عواقب امور گاه چیزهایى را با اصرار و با تمام وجود از خدا مى خواهیم در حالى که مایه هلاکت و بدبختى ما مى شود.

خداوند که عالِم به عواقب امور است دعاى ما را به اجابت نمى رساند؛ ولى ما را دست خالى هم برنمى گرداند و چیزى که صلاح ماست مى بخشد.

«قرآن مجید» نیز اشاره اى به این معنا دارد که مى فرماید: «وَ عَسى أَنْ تَکْرَهُوا شَیْئاً وَ هُوَ خَیْرٌ لَکُمْ وَ عَسَى أَنْ تُحِبُّوا شَیْئاً وَ هُوَ شَرٌّ لَکُمْ»(22)؛

(چه بسا چیزى را خوش نداشته باشید، حال آن که خیر شما در آن است؛ و یا چیزى را دوست داشته باشید، حال آن که شرّ شما در آن است).

در حدیثى نیز از پیغمبر اکرم(صلى الله علیه وآله) مى خوانیم که خداوند مى فرماید:

«قَالَ اللهُ عَزَّوَجَلَّ إِنَّ مِنْ عِبَادِیَ الْمُؤْمِنِینَ عِبَاداً لَا یَصْلُحُ لَهُمْ أَمْرُ دِینِهِمْ إِلَّا بِالْغِنَى وَ السَّعَةِ وَ الصِّحَّةِ فِی الْبَدَنِ فَأَبْلُوهُمْ بِالْغِنَى وَ السَّعَةِ وَ صِحَّةِ الْبَدَنِ فَیُصْلِحُ عَلَیْهِمْ أَمْرَ دِینِهِمْ وَ إِنَّ مِنْ عِبَادِیَ الْمُؤْمِنِینَ لَعِبَاداً لَا یَصْلُحُ لَهُمْ أَمْرُ دِینِهِمْ إِلَّا بِالْفَاقَةِ وَ الْمَسْکَنَةِ وَ السُّقْمِ فِی أَبْدَانِهِمْ فَأَبْلُوهُمْ بِالْفَاقَةِ وَ الْمَسْکَنَةِ وَ السُّقْمِ فَیُصْلِحُ عَلَیْهِمْ أَمْرَ دِینِهِمْ»(23)؛

(بعضى از بندگان من افرادى هستند که اصلاح امر دین آنها جز به غنی و گستردگى زندگى و صحت بدن نمى شود، از این رو امر دین آنها را به وسیله آن اصلاح مى کنم.

و بعضى از بندگانم هستند که امر دین آنها جز با نیاز و مسکنت و بیمارى اصلاح نمى شود، لذا امر دین آنها را با آن اصلاح مى کنم و آنان را به وسیله آن مى آزمایم).

در طول تاریخ و حتى در زمان صحابه پیامبر اکرم(صلى الله علیه وآله) و ائمه هدى(علیهم السلام) نیز نمونه هاى روشنى از آن دیده شده که بعضى از افرادِ کم ظرفیت پیوسته از خدا به وسیله پیغمبر اکرم(صلى الله علیه وآله) یا امامان معصوم(علیهم السلام) تقاضاى وسعت روزى مى کردند.

و بعد از اصرار که در حق آنها دعا شد وسعت روزى به طغیان و سرکشى آنها انجامید و حتى بعضى از آنان تعبیراتى گفتند که بوى ارتداد مى داد، همان گونه که در داستان معروف «ثعلبة بن حاطب انصارى» آمده است که:

«ثعلبة بن حاطب پیوسته از پیغمبر اکرم(صلى الله علیه وآله) تقاضاى دعا براى مال فراوان مى نمود. پیغمبر(صلى الله علیه وآله) که وضع حال و آینده او را مى دانست به او فرمود:

«قَلِیلٌ تُؤَدِّی شُکْرَهُ خَیْرٌ مِنْ کَثِیرٍ لَا تُطِیقُهُ»؛ (مقدار کمى که شکرش را بتوانى ادا کنى بهتر از مقدار زیادى است که توانایى اداى حقش را نداشته باشى) آیا بهتر نیست به پیامبر خدا(صلى الله علیه وآله) تأسى بجویى و به زندگى ساده اى بسازى؟

اما ثعلبه دست بردار نبود. سرانجام پیامبر(صلى الله علیه وآله) در حق او دعا کرد و ثروت کلانى به ارث از جایى که امیدش را نداشت به او رسید؛ گوسفندانى خرید که زاد و ولد فراوانى کردند آنچنان که نگاهدارى آنها در مدینه ممکن نبود.

ناچار به بادیه هاى اطراف مدینه روى آورد و آنچنان سرگرم زندگى مادى شد که بر خلاف رویه او که در تمام نمازهاى پیغمبر(صلى الله علیه وآله) شرکت مى کرد، نماز جماعت و حتى نماز جمعه را نیز ترک کرد. پس از مدتى که پیغمبر اکرم(صلى الله علیه وآله) .

مأمور جمع آورى زکات را به نزد او فرستاد تا زکات اموالش را بدهد، او نه تنها از پرداخت زکات خوددارى کرد؛ بلکه به اصل تشریع زکات نیز اعتراض نمود و گفت:

این چیزى مثل جزیه اى است که از اهل کتاب گرفته مى شود، ما مسلمان شده ایم که از پرداخت جزیه معاف باشیم. هنگامى که این خبر به پیغمبر اکرم(صلى الله علیه وآله) رسید دو بار فرمود: «یا وَیْحَ ثَعْلَبَةَ»(24)؛ (واى بر ثعلبه).(25)

نتیجه: آنچه از حقایق فوق می گیریم. این است که آن است که در عین تلاش کامل و بی وقفه، دعا را به عنوان وظیفه همیشگی فراموش نکنیم،

و همزمان، امور خود را به خدا واسپاریم و تأخیر در استجابت دعا یا عدم استجابت آن را دلیل بر قطع رابطه خود با خدایمان نسازیم. علّامه مجلسی در پاسخ به همین سؤال، یک باب از کتاب گرانقدر بحارالانوار را اختصاص داده است (26)

علّامه مجلسی خلاصه ای از این باب را به زبان فارسی در کتاب مشکاة الانوار، آورده است. (27)

محدّث قمی نیز در بیانی کوتاه و جامع در کتاب منتهی الامال (28) به این مطلب پاسخ می دهد که :چرا پس از توسّل به امام عصر علیه السلام ، بعضی از خواسته ها برآورده نمی شود.

پی نوشت: 1.انبیاء / 23. 2.غافر / 60. 3.انبیاء / 28. 4.بحارالانوار 95 / 390، اقبال الاعمال / 644. 5. تهذیب 3 / 84، بحارالانوار 51 / 304، 83 / 75، جمال الاسبوع / 275. 6. تفسیر صافی ذیل آیات مورد بحث . 7. تفسیر نمونه، ج‏20، ص 169. 8. تفسیر نمونه، ج‏2، ص 130. 9. نور الثقلین ، ج 3، ص 141. 10. گرد آوری از کتاب: تفسیر نمونه، آیت الله العظمی مکارم شیرازی، دار الکتب الإسلامیه، چاپ بیست و ششم، ج 20، ص 169؛ ج 12، ص 54؛ چاپ چهل و هفتم، ج 2، ص 130. 11.نساء / 32. 12.طه / 114. 13.کافی 5 / 83، فقیه 3 / 165 و 4 / 399. 14. در روایت امام صادق علیه السلام آمده که در مورد امام مهدی علیه السلام نیز چنین خواهد بود،که خداوند، امر ظهور حضرتش را در یک شب اصلاح می کند. بحارالانوار 13 / 42. 15.دعای افتتاح تهذیب 3 / 108، اقبال / 58. 16.غافر / 44. 17.غافر / 45. 18.فقیه 2 / 520، غیبت طوسی / 362، کمال الدین 2 / 440 و 428. 19.بحارالانوار 53 / 187، 95 / 327، 102 / 89. 20.احسان‌بخش، صادق، آثار الصادقین، روابط عمومی ستاد برگزاری نماز جمعه گیلان، چاپ اول،1362، ج 6، ص 66.. 21. الکافی، کلینى، محمد بن یعقوب بن اسحاق‏، محقق / مصحح: غفارى، على اکبر و آخوندى، محمد، دار الکتب الإسلامیة، تهران، ‏1407 قمری، چاپ: چهارم، ج 2، ص 268. 22. سوره بقره، آیه 216. 23. الکافی، همان، ص 60، (باب الرضا بالقضاء). 24. تفسیر مجمع البیان فى تفسیر القرآن، طبرسى، فضل بن حسن، انتشارات ناصر خسرو، تهران، 1372 شمسی، چاپ: سوم، ج 5، ص 82؛ الجامع لأحکام القرآن، قرطبى، محمد بن احمد، انتشارات ناصر خسرو، تهران، 1364 شمسی، چاپ: اول، ج ‏8، ص 209؛ جامع البیان فى تفسیر القرآن، طبرى، محمد بن جریر، دار المعرفه، بیروت، 1412 قمری، چاپ: اول، ج ‏10، ص 131؛ تفسیر نمونه، مکارم شیرازى، ناصر، دار الکتب الإسلامیة، تهران، 1374 شمسی، چاپ: اول، ج 8، ص 49. 25. گردآوری از کتاب: پیام امام امیرالمؤمنین(علیه السلام)‏، مکارم شیرازى، ناصر، تهیه و تنظیم: جمعى از فضلاء، دار الکتب الاسلامیة‏، تهران‏، 1386 شمسی‏، چاپ: اول‏، ج 9، ص 592. 26.بحارالانوار 53 / 187، 95 / 327، 102 / 89. 27.بحارالانوار، ج 90، باب 22، ص 354 - 362 28.مشکاة الانوار، ص 172 - 204


چاپ   ایمیل