چکیده
روششناسی در هر علمی تعریف ویژه همان علم را میطلبد. بر این اساس، روششناسی در دانش تفسیر نیز دارای تعریف خاصی است و با آنچه در سایر رشتههای علمی مطرح است، تفاوت خواهد داشت. از میان تعریفهای ارائهشده از روش تفسیر، شاید بتوان بر این تعریف تأکید بیشتری ورزید: «روش تفسیری، استناد به منابعی است که مفسر در تفسیر قرآن به کار میبرد». از روش تفسیری به «راهی که مفسر در تفسیر قرآن میپیماید» نیز میتوان یاد کرد. بر پایه این دو تعریف، منبع و راهی که مفسر در تفسیر قرآن برمیگزیند، روش تفسیری او به شمار میآید. بدین ترتیب، چنانچه مفسر در تفسیر قرآن از خود قرآن استعانت بجوید، «روش تفسیری قرآن به قرآن» را به کار بسته است. اگر با تکیه بر منبع روایت به سراغ تفسیر قرآن برود «روش تفسیر روایی» را برگزیده است. همینطور است اگر با منابع دیگری نظیر عقل، علم و عرفان به تفسیر قرآن بپردازد. میراث تفسیری شیعه را میتوان از منظر روششناسی تفسیری نگریست و آن را بر اساس روشهایی که مفسران به کار گرفتهاند مطالعه کرد. مقاله حاضر در مقام داوری دربارة این روشها نیست؛ بلکه به دنبال ارائه گزارشی از روشهای به کار رفته در تفاسیر شیعه است.
کلیدواژهها
تفسیر، تفسیر شیعی، روش تفسیری، تفاسیر شیعه، طبقهبندی تفاسیر،
اصل مقاله
مقدمه
از صدر اسلام تاکنون کوششهای فراوانی در تفسیر قرآن کریم صورت گرفته است و کتابهای تفسیری بیشماری درباره کل یا بخشی از قرآن نوشته شدهاند. لیکن بهدلیل ورود برخی مطالب نادرست به متون تفسیری نمیتوان به همه این تفاسیر اعتماد کرد و باید آنها را در معرض داوری و نقد قرار داد. برای داوری دربارة تفاسیر باید مبانی، اصول، قواعد و روشهای بهکار گرفتهشده در آنها را شناخت و میزان صحت و سقم آنها را ارزیابی کرد (رک: شاکر، 1382: 7). اهمیت پرداختن به روششناسی در حوزه دانش تفسیر قرآن از همین نکته برمیخیزد؛ زیرا مجموعه مباحثی که در قالب کلی روششناسی تفسیر قرآن ارائه میشود، در حقیقت نوعی وضعیتسنجی، بررسی و تحلیل محتوایی و حتی شکلی تفاسیر موجود به شمار میآید. امری که در بهبود وضعیت موجود تفاسیر و رسیدن به نقطه مطلوب به کار خواهد آمد؛ افزون بر این، چالشها، موانع، کاستیها، ناراستیها و ضعفها را برملا کرده، راه را برای بهتر شدن تفاسیر بعدی هموار میسازد. آگاهی از این مسائل جویندگان تفاسیر قرآن را از لغزشگاهها، انحرافها، تعصبها و تصلبهای فکری و فرقهای میرهاند. از دیگر سو آگاهی خواننده از روش و مبانی اندیشگی مفسر در داوری وی نقشآفرین است. خواننده در صورتی میتواند دیدگاه مفسری را رد کند یا بپذیرد که از مبانی، مکتب و روش وی اطلاعات کافی داشته باشد. به عبارتی، مقدمه قضاوت دربارة هر تفسیر و مفسری، آشنایی با روش و مبانی فکری آن مفسر است. بدون این مقدمه، نمیتوان به داوری درستی دست یافت.
با تأکید بر نکتههای یادشده، این مقاله بر آن است تا با جمعآوری اطلاعات و اخبار مربوط به روشهای تفسیری شیعه، به ارائه نوعی گزارش و طبقهبندی از تفاسیر شیعه بپردازد. بنابراین، طبیعی است که از خود تفسیر به عنوان یک فرایند سخن نگوید بلکه با گزارش مجموعهها و آثار تفسیری شیعیان، خواننده را با انواع روشهای تفسیری شیعه آشنا سازد.
پیشینه
هیچ تفسیری را نمیتوان یافت که بر پایه روش علمی خاصی نچرخد؛ بنابراین، روش تفسیر قرآن پیشینهای به درازای تاریخ تفسیر قرآن دارد. اما «روششناسی تفسیر قرآن» به زبان علمی امروزی، که توجه بسیاری از قرآنپژوهان معاصر را به خود جلب کرده، موضوعی جدید است. از این روی، بایستی سابقه روششناسی تفسیر قرآن را بیشتر در آثار تفسیرپژوهان معاصر جستوجو کرد. کتابهایی در اینباره نگارش یافته، مقالههایی چند و چون آن را بررسیده و پایاننامههایی نیز به این موضوع اختصاص یافتهاند. در چند دهة اخیر بیشتر این آثار به زبان عربی و فارسی هستند و غالباً با مراجعه و مطالعه همه تفاسیر، روششناسی تفسیر قرآن را بهطور کلی بررسیدهاند. برخی نیز به سراغ روششناسی یک تفسیر یا یک مکتب تفسیری رفتهاند. در این میان نوشتههایی نیز تنها نام روششناسی تفسیر قرآن را بر خود دارند و در واقع سخن چندانی در این زمینه ندارند (رک: علوی مهر، 1381: 57 و 58)
علیرغم عمر کوتاه پژوهش و نگارش در زمینه روششناسی تفسیر قرآن، پدیدآورندگان آثار موجود با بازخوانی تاریخی، مقایسهای و خردهگیرانة اسلوبهای تفسیری، تلاش ارزشمندی برای آشنایی با زحمات و اندیشههای قرآنپژوهان گذشته انجام داده و مشعل فروزانی فراروی دانشپژوهان امروز و فردای قرآن قرار دادهاند (مؤدب، 1380: 30).
چیستی روش تفسیر
پیش از پرداختن به چیستی «روش تفسیر» بهتر است به اختصار دو نکته درباره روششناسی علوم و واژههای معادل و مترادف با روش تفسیر بیان شود.
1. روششناسی یا متدولوژی (Methodology) اصطلاحی است که در متون علمی بسیار به کار میرود، اما تعریفهای متفاوتی از آن ارائه شده است.[i] بنابراین، به نظر میرسد برای دستیابی به تعریفی روشن از روششناسی، بهتر است نخست با ماهیت روش آشنا شد؛ زیرا میان روش و روششناسی پیوندی عمیق برقرار است.
منابع لغت فارسی، معانی بسیاری را برای واژة «روش» برشمردهاند؛ ازجمله: طرز، قاعده، قانون، راه (تبریزی، 1361: 2/ 976)، ترتیب و نظام، رفتار، طریقه، پیشرفت و انتظام، مسیر (نفیسی، 2535: 3/ 1707)، معبر، راهرو (معین، 1375: 2/ 1690)، هنجار، شیوه، اسلوب، نسق، منوال، سبک، گونه، سنت، نمط، رسم و آیین و نهج (دهخدا، بیتا: 8 / 12378). معادل عربی این واژه «منهج» و معادل انگلیسی آن مِتُد method است. (شاکر، 1382: 45). از اصطلاح روش نیز تعریفهای گوناگونی ارائه شده است.[ii] از مجموع این تعریفها میتوان روش را چنین تعریف کرد: «ابزارها و شیوههای جمعآوری، تجزیه و تحلیل، نقد گزارهها و معارف بشری، و نحوۀ چینش آنها. یا قواعد کلی درست اندیشیدن». با توجه به این تعریف، «روششناسی شاخهای از دانش است که با نگاه درجه دوم، روش به کار رفته در هر علمی را برمیرسد؛ یعنی منظم و اصولی به شناخت، بررسی و نقد انواع روشها و ارزیابی کارایی و محدودیتهای آنها در علم مورد نظر میپردازد و مفاهیمی را که روش به آنها نیاز دارد، تبیین میکند» (رک: نادری، 1389).
2. گاهی ممکن است وجود واژههای برابر و مترادف با روش، موجب خلط مفاهیم و اصطلاحات، در مباحث مربوط به روششناسی علوم شود. بنابراین میبایست برای درک بهتر مفهوم و اصطلاح روش و روششناسی تفسیر، تفاوت آن را با اصطلاحات مشابه نظیر گرایش، سبک، مکتب و مذهب تفسیری روشن کرد. چه بسا ممکن است در آغاز از هر سه اصطلاحِ روش، گرایش و سبک تفسیری یک معنا به ذهن تبادر کند؛ لکن هر یک از این اصطلاحات دارای مرزهایی هستند که محدوده معناییشان را از دیگران جدا میکنند. شاید دلیل نامنقح بودن تعریف این چند اصطلاح را بتوان در این نکته یافت که بیشتر مفسران (بهویژه مفسران کهن) مبانی و روشهای تفسیری خود را منقح نساختهاند و حتی تعریفی از این اصطلاحات عرضه نکردهاند. از آنجا که این مباحث، با این عناوین، مباحثی نوظهور هستند، چه بسا در یک مورد، از اصطلاحات مختلفی استفاده شود. از این رو، گاهی بهجای روشهای تفسیر، اصطلاح گرایشهای تفسیری، مذاهب تفسیری و مکاتب تفسیری به کار میرود. همچنین گاهی واژههای مبانی، اصول و قواعد بهجای یکدیگر بهکار رفتهاند، که موجبات خلط مفاهیم و اصطلاحات را پدید آورده است (رک: شاکر، 1382: 39).
اگرچه بسیاری از آثار موجود در این زمینه،[iii] کوشیدهاند تا تعریفی از این اصطلاح و معادلهای آن ارائه کنند ــ و بعضاً نیز شاید با بدیهی دانستن معانی و تعاریف این اصطلاحها از کنار آنها گذشتهاند ــ اما بهنظر میرسد همچنان تا رسیدن به تعریفی جامع و مانع فاصله بسیار است. شاهد این مطلب سردرگمی خوانندگانی است که پس از مطالعه این آثار، هنوز تصور روشنی از این اصطلاحات پیدا نکردهاند.
اکنون و با توجه به دو نکته بالا به تبیین چیستی روش تفسیری باز میگردیم.
مقصود از اصطلاح روش تفسیر، مستند یا مستنداتی است که مفسران در فهم و تفسیر آیات قرآن از آنها بهرهگرفتهاند (رک: مؤدب، 1380: 165). برخی نیز گویا معنای «مبنا» و «روش» را مترادف دانسته و با در کنار هم گذاشتن این دو واژه، همین تعریف را در اینباره به کار بردهاند (رک: عمید زنجانی، بیتا: 215).
از «روش تفسیری» به «منهج تفسیری»، «منابع تفسیری»، «گرایشهای تفسیری»، «اتجاه تفسیری» و نظایر اینها هم تعبیر شده است؛ اما میتوان با دقت نظر مرزهای معنایی هر یک را از دیگری جدا کرد. برخی قرآنپژوهان با اشاره به خلطهای موجود در این باره، مدعیاند با سه اصطلاح «روش»، «گرایش» و «سبک بیانی» میتوان این اصطلاحها را ضابطهمند کرد. بر پایۀ این دیدگاه «روش تفسیری چیزی جز داوری بر اساس منابع و مستندات تفسیر نیست» (رک: شاکر، 1382: 44ـ47).
بنابراین، مراد از اصطلاح روش تفسیری، ارجاع و داوری بر پایه منابع و مستنداتی است که مفسر در تفسیر قرآن از آنها بهره میبرد. تعریفی که از روش تفسیر در دو کتاب المناهج التفسیریه و روشها و گرایشهای تفسیری ارائه شده، به این تعریف نزدیک است (رک: سبحانی، 1384: 73 و 74؛ علوی مهر، 1381: 9، 10، 26 و 27).
روشهای تفسیری
همانطور که اشاره شد، روش تفسیری، داوری بر پایة منابع و مستنداتی است که مفسر در تفسیر قرآن آنها را به کار میبندد. اگر از این حیث به تفاسیر شیعه بنگریم، میبینیم
که این تفاسیر بر پایة منابعی چون قرآن، روایت، عقل، علم و عرفان یا تلفیقی از مجموع این منابع شکل گرفتهاند. به این ترتیب، اگر مفسری در تفسیر خود از
منبع قرآن بهره ببرد، میتوان روش تفسیر او را «روش تفسیر قرآن به قرآن» نامید. اگر مفسر دیگری بر روایت تکیه کند، روش او «روش تفسیر روایی یا نقلی» خواهد بود و روش مفسری که بر عقل و اجتهاد تأکید بورزد، «روش تفسیر عقلی» یا «اجتهادی»
نام خواهد گرفت. همچنین است اگر منبع دیگری نظیر علم و عرفان دستمایه تفسیر قرآن شود.
برخی، روشهای تفسیری را در دو بخش کلی «عقلی» و «نقلی» خلاصه و آنگاه روش تفسیر عقلی را در شش دستة عقلی صرف، کلامی، اجتماعی، علمی، باطنی و صوفی، و روش تفسیر نقلی را در چهار گروه قرآن به قرآن، بیانی، ادبی و روایی معرفی کردهاند (رک: سبحانی، 1384: 75ـ156). در ادامه برخی از مهمترین روشهای تفسیری شیعه را برمیشماریم.
1. روش تفسیر قرآن به قرآن
این روش، سابقهای به درازای تاریخ اسلام دارد. شخص پیامبر اسلام (ص)، ائمه طاهرین (ع) و برخی صحابیان ایشان همگی از روش تفسیر قرآن به قرآن برای تبیین مفاهیم قرآن بهره بردهاند (رک: رجبی، 1383: 208ـ212؛ عمید زنجانی، بیتا: 361 و 362). پس از پیامبر (ص) و ائمه (ع) بزرگانی چون ابنعباس (م 68 ق) و سعید بنجبیر (م 95 ق) (رک: علوی مهر، 1384: 73 و 90؛ رجبی، 1383: 209) از نخستین مفسران شیعه بودند که در تفسیر قرآن از خود قرآن کمک گرفتند. این روند را دیگر مفسران شیعه نیز در ادوار بعدی ادامه دادند. علامه شریف رضی (م 406 ق) از مفسران شیعی اواخر قرن چهارم و اوایل قرن پنجم است که از روش تفسیر قرآن به قرآن بهره برده است. وی با نگارش کتاب حقائق التأویل فی متشابه التنزیل اصل اساسی در تفسیر آیههای متشابه قرآن را بازگردان آنها به آیههای محکم دانسته و افزون بر این، بر استفاده از سیاق آیهها در تفسیر قرآن نیز تأکید کرده است. شیخ طوسی (م 460 ق) در تفسیر تبیانبا استفاده از این روش، به تفسیر برخی آیههای قرآن به کمک دیگر آیهها پرداخته است. پس از او، در قرن ششم هجری، امین الاسلام طبرسی (م 548 ق) در تفسیر مجمع البیان برخی آیههای قرآن را با همین روش تفسیر کرده است. مفسران شیعی دورههای بعد، از جمله فیض کاشانی (م 1091 ق) به اندازه دانش و فرصتی که برای مراجعه به آیهها داشتهاند، این راه را ادامه دادهاند؛ قرن چهاردهم اوج بهرهگیری از قرآن در تفسیر است. در این دوره، تفسیرهای چندی از شیعه با همین روش نگاشته شدهاند؛ از جمله: المیزان فی تفسیر القرآن، نوشتة علامه سیدمحمدحسین طباطبایی؛ الفرقان فی تفسیر القرآن بالقرآن و السنة، اثر محمد صادقی تهرانی؛ تفسیر تسنیم، تألیف عبدالله جوادی آملی و تفاسیر موضوعی مانند معارف قرآن، از محمدتقی مصباح یزدی؛ منشور جاوید یا مفاهیم القرآن به قلم جعفر سبحانی و... .
بدون شک در این میان علامه طباطبایی را باید از جمله مفسران شیعی شمرد که به معنای واقعی کلمه قرآن را مفسر قرآن قرار داد و با احیای روش تفسیر قرآن به قرآن مروج آن شد. وی آگاهانه به این روش پرداخته، از آن دفاع کرده، دیگر روشها را در مقایسه با این روش نارسا دانسته و آن را شیوه مفسران راستین قرآن (ائمه معصوم) به شمار آورده است. او در تفسیر المیزان بیش از مفسران پیشین، ماهرانه از روش تفسیر قرآن به قرآن بهره برده و در بخش اعظم این اثر ماندگار با استمداد از این روشِ تفسیری، نکتههای بدیعی را در شرح و تفسیر آیهها به دست داده است.
2. روش تفسیر روایی یا نقلی
اگر مفسر در تفسیر قرآن صرفاً از سخنان پیامبر(ص) و ائمه(ع) استفاده کند و از این راه به سراغ تفسیر قرآن برود، به روش او روش تفسیر نقلی یا روایی گفته خواهد شد. از این روش به «روش تفسیر به مأثور» یا «روش تفسیر اثری» نیز یاد شده است. حضرت محمد(ص) و امامان شیعه(ع) از جایگاه مفسران و مبینان حقیقی قرآن، نکاتی را در تفسیر و تبیین کلام الاهی بیان میکردند. صحابیان و دیگر پیروان با استماع و حفظ این احادیث آنها را به نسلهای پس از خود انتقال دادند. عالمانی از شیعه نیز با تدوین این روایتها در قالب دانش تفسیر شیعه به خلق آثاری پرداختند که بعدها به تفاسیر نقلی و روایی شیعه شهرت یافت. برخی از مهمترین تفاسیر روایی شیعه که بهدست ما رسیده، به شرح زیر است:
1. تفسیر ابوحمزه ثمالی، ابوحمزه ثابت بندینار ثمالی ازدی کوفی (م 148 ق)؛
2. تفسیر (منسوب به) امام حسن عسکری، به نقل از محمد بنقاسم استرآبادى (م ح 380 ق)؛
3. تفسیر فراتکوفی، ابوالقاسم فرات بنابراهیم کوفی (از اعلام قرن سوم و چهارم قمری)؛
4. تفسیر قمی، ابوالحسن علی بنابراهیم بنهاشم قمی (از بزرگان شیعه در اواخر قرن سوم و اوایل قرن چهارم)؛
5. تفسیر عیاشی، ابونصر محمد بنمسعود بنعیاش (از نامدارترین تفاسیر روایی شیعه در قرن سوم هجری)؛
6 . منهج الصادقین فی الزام المخالفین، ملا فتحالله کاشانی (م 988 ق)؛
7. تفسیر شریف لاهیجی، بهاءالدین (قطبالدین) محمد بنشیخ علی الشریف اللاهیجی (م 1088)؛
8 . الصافی فی تفسیر القرآن، ملا محسن محمد بنمرتضی معروف به فیض کاشانی[iv] (م 1091 ق)؛
9. البرهان فی تفسیر القرآن، سید هاشم بنسلیمان بناسماعیل الحسینی البحرانی کتکانی (م 1107 ق)؛
10. نورالثقلین، عبدالعلی بنجمعة الحویزی الشیرازی (م 1112 ق)؛
11. تفسیر المعین، مولی نورالدین محمد بنمرتضی کاشانی (م 1115 ق)؛
12. کنز الدقائق و بحرالغرائب، محمد بنمحمدرضا بناسماعیل بنجمالالدین قمی معروف به میرزا محمد مشهدی (م 1125 ق)؛
13. تفسیر کبیر یا صفوة التفاسیر، سید عبدالله شبّر[v] (م 1242 ق)؛
14. بحرالعرفان و معدن العرفان، ملا صالح بنآغامحمد برغانی قزوینی حائری[vi] (م 1270 ق)؛
15. مقتنیات الدرر و ملتقطات الثمر، حاج میر سیدعلی حائریطهرانی معروف به مفسر (م1340 ق)؛
16. نفحات الرحمن فی تفسیر القرآن، شیخ محمد بنعبدالرحیم نهاوندی طهرانی (م 1370 ق)؛
17. التبیین فی شرح آیات المواعظ و البراهین، شیخ میرزا ابوتراب شهیدی
(م 1375 ق)؛
18. تفسیر اثنیعشری، حسین بناحمد الحسینی الشاه عبدالعظیمی (م 1384 ق)؛
19. الجدید فی تفسیر القرآن المجید، شیخ محمد حبیبالله سبزواری (م 1409 ق)؛
20. اطیبالبیان فی تفسیر القرآن، سید عبدالحسین الطیب (م 1411 ق)؛
21. تفسیر احسن الحدیث، سید علیاکبر قرشی (معاصر)؛
22. تفسیر جامع، سید ابراهیم بروجردی (معاصر)؛
23. تفسیر الأثری الجامع، محمدهادی معرفت (م 1428 ق).[vii]
آنچه گذشت اشارهای کلی بود به مهمترین تفسیرهای شیعه که بیشتر بر روش تفسیر روایی و نقلی استوارند. اما تفاسیر دیگری نیز هستند که گرچه روش غالب آنها روشی دیگر است، از روش نقلی نیز برای شرح و بیان آیات قرآن بهره بردهاند. پارهای از این تفسیرها که از روش روایی نیز بهره بردهاند، عبارتاند از: مجمع البیان، طبرسی (م 548 ق)؛ روض الجنان، ابوالفتوح رازی (م ح 552 ق)؛ لوامع التنزیل، رضوی (م 1324 ق)، المیزان، طباطبایی (م 1360 ق)؛ مخزن العرفان، نصرت بیگم
(م 1403 ق)، روان جاوید، میرزا محمد ثقفی (م 1406 ق)؛ الوجیز فی تفسیرالقرآن، علی دخیل (معاصر) (رک: مؤدب، 1380: 198)؛ تفسیر الجدید، محمد حبیبالله
سبزواری (م 1409 ق)؛ التفسیر المعین و انوار العرفان، هر دو از محمد هویدی بغدادی (رک: علوی مهر، 1384: 382، 386).
3. روش تفسیر عقلیـاجتهادی
تفسیر عقلیـ اجتهادی، مشهورترین روش و مبنای تفسیری در میان دانشمندان
و مفسران قرآن ــ اعم از شیعه و سنی ــ طی سدههای گذشته بوده است. این
نوع تفسیر را میتوان حد وسط تفسیر به رأی (طبقه افراطی) و تفسیر نقلی
صرف (طبقه تفریطی) دانست. جایگاه ویژة این روش تفسیری موجب شده
است مفسران بسیاری، از صدر اسلام تاکنون، در تفسیر خود این روش را به کار بگیرند. بسیاری از تفاسیر شیعه نیز بر این روش مبتنیاند (رک: عمید زنجانی، بیتا: 331؛ ایازی، 1414: 41).
ملاحظة روش مفسران صدر اسلام و اصحاب پیامبر اکرم(ص) حتی تابعانی چون ابنعباس، ابنمسعود، مجاهد و نظایر آنان بهخوبی بیانگر آن است که اولین گروه مفسران معروف، پیرو تفسیر اجتهادی بودهاند. اینان با وجود توجه فراوان به روایات تفسیری، تأمل و تدبر و اجتهاد را پایه و اساس فهم آیات و استخراج معانی آنها قرار میدادهاند (رک: عمید زنجانی، همان). اگر این پیشینه را نپذیریم، دستکم باید گفت کار اجتهادی در تفسیر، پدیدهای است که از همان روزهای نخست در عصر تابعان
به وجود آمد. از مشخصات تفسیر تابعان، گشوده شدن باب اجتهاد و گسترش آن
بود. پس از آنان همین روش دنبال شد و محدوده آن گسترش بیشتری یافت (رک: معرفت، 1380: 2/ 224).
با عنایت به نکات یاد شده، تفسیر عقلیـاجتهادی روشی است که بیشتر بر درایت و عقل متکی است تا روایت و نقل (رک: همان: 221). این روش، با تکیه بر قواعد عقلی و قطعی به شرح معانی قرآن، تدبر و تأمل در مضامین و ملازمات بیانی آن میپردازد (ایازی، 1414: 40).
گفتنی است، از نظر برخی تفسیرپژوهان، روش عقلی و روش اجتهادی دو روش متمایزند (سبحانی، 1384: 71؛ علوی مهر، 1381: 155 و 193)؛ زیرا اولاً میان این دو روش نوعی رابطه عام و خاص مطلق برقرار است. به این بیان که روش اجتهادی اعم از روش عقلی و گستره آن فراگیرتر است (عام) اما روش عقلی اخص از روش اجتهادی و دامنه آن محدودتر است (خاص). به تعبیر دیگر، روش اجتهادی افزون بر دیگر روشها شامل روش عقلی هم میشود اما روش عقلی تنها محدود به خود عقل است. ثانیاً با عنایت به تعریف روش تفسیری و با دقت نظر بیشتر معلوم میشود که روش تفسیر عقلی با روش تفسیر اجتهادی متفاوت است؛ زیرا تفسیر اجتهادی را نمیتوان یک روش دانست؛ به دلیل آنکه اجتهاد، مانند قرآن، روایت، عقل، عرفان و علم منبع و مستند تفسیر نیست، بلکه مکتب و شیوهای است که دستهای از منابع تفسیری را در خود جای داده است. شاید به دلیل همین تفاوتها بوده است که این گروه از تفسیرپژوهان شیعه، روش تفسیر عقلی را مستقل از روش اجتهادی تعریف و اقسام و ابعاد هر یک را جداگانه بررسیدهاند. در مقابل، گروهی دیگر، با نادیده گرفتن این تفاوت، روش تفسیر عقلی را مستقلاً به کار نبرده بلکه یا در کنار روش اجتهادی قرار دادهاند (رک: ایازی، 1414: 40؛ عمید زنجانی، بیتا: 331) و یا صرفاً در تعریف روش اجتهادی از آن یاد کردهاند (رک: معرفت، 1380: 2/ 224؛ مؤدب، 1380: 211). این مقاله نیز به پیروی از این گروه، از آوردن روش تفسیر عقلی در فصلی جداگانه و مستقل دست کشیده است. ضمن آنکه در بررسی روش عقلی مفسران شیعه تنها دو اثر مستقل را میتوان دید:
1. القرآن و العقل اثر سید نورالدین حسینی عراقی (م 1341 ق). این تفسیر به روش عقلی و بر اساس درک، فهم و تدبر عمیق در آیات قرآن نوشته شده است (رک: علوی مهر، 1384: 339 و 1381: 169).
2. تفسیر روز، تفسیر عقلیـکاربردی قرآن کریم با توجه به مسائل روز، از سید یحیی یثربی.
بنابر آنچه گفته شد، روش تفسیر عقلیـ اجتهادی را میتوان بدان جهت که منابع و مستندات تفسیری را در خود جای داده است، روش تفسیری مستقلی نامید. همچنان که میشود آن را عنوان عامی در نظر گرفت که تفاسیر بسیاری را با روشها و حتی گرایشها و سبکهای متفاوت دربرمیگیرد.
4. روش تفسیر عرفانی
روش تفسیر عرفانی[viii] بر پایه سیر و سلوک و ریاضت و مجاهدت نفس به شرح آیههای قرآن میپردازد. در این روش، مفسر مدعی است که خداوند از طریق قلب و دل معانی قرآن را به او الهام میکند و کشف و شهود و دادههای درونی، منبع و مستند تفسیر او است. به دیگر سخن، راه رسیدن به تفسیر قرآن، دادههای عرفانی مفسر است نه چیز دیگر. بنابراین، عقل و استدلال، روایت، گرایشهای ادبی، کلامی، فقهی و نظایر آن در این روش راهی ندارد و یا کمتر بدانها توجه میشود. درستی یا نادرستی تفسیرهای عرفانی و اقسام آن را در جای خود باید به بحث گذاشت (رک: معرفت، 1380: 2/ 333ـ383؛ ایازی، 1414: 58، 60 و 62 ؛ مؤدب، 1380: 259ـ261). آنچه اکنون باید بدان پرداخت، گزارشی است از بهکارگیری این روش در میان برخی تفاسیر شیعه. تفاسیری که روش غالب یا یکی از روشهای آنها عرفان است. این دست تفاسیر عبارتاند از:
1. حقایق التفسیر، ابوعبدالرحمن سلمی (م 412 ق)؛
2. روض الجنان و روح الجنان، ابوالفتوح رازی (م. ح 556 یا 560 ق)؛
3. المحیط الأعظم، سید حیدر علوی آملی (م 787 ق)؛
4. تفسیر شاه نعمتالله، نعمتالله ولی کرمانی (م 834 ق)؛
5. تفسیر کاشفی (مواهب علیه)،کمالالدین حسین بنعلی واعظ کاشفی سبزواری (م 910 ق)؛
6 . منهج الصادقین فی الزام المخالفین، ملا فتحالله کاشانی (م 988 ق)؛
7. تفسیر القرآن الکریم، ملاصدرا (م 1050 ق)؛
8 . تفسیر صافی، فیض کاشانی (م 1091 ق)؛
9. غنائم العارفین فی تفسیر القرآن المبین، محمدعلی برغانی قزوینی، (م 1269 ق)؛
10. بحر الأسرار، میرزا محمدتقی کرمانی (م 1215 ق)؛
11. مناظرالأنوار و مظاهرالأسرار فی کتاب الله الملک الجبار، محمدتقی قزوینی (م 1270 ق)؛
12. بیان السعادة فی مقامات العبادة، سلطان محمد گنابادی (م 1327 ق)؛
13. اسرار العشق، شیخ اسدالله ایزدگشسب (م 1366 ق)؛
14. تفسیر عاملی، ابراهیم عاملی معروف به موثق (م 1379 ق)؛
15. مواهب الرحمن فی تفسیر القرآن، سید مرتضی موسوی معروف به مستنبط غروی (م 1391 ق)؛
16. تفسیر القرآن الکریم، سید مصطفی خمینی (م 1397 ق)؛
17. مخزن العرفان، نصرت امین معروف به بانوی اصفهانی (م 1403 ق)؛
18. انوار درخشان، سید محمدحسین همدانی معروف به آقا نجفی (م 1417 ق)؛
19. تفسیر سوره حمد، امام خمینی (م1368 ش)؛
20. الغیب و الشهادة، محمدعلی بازوری (معاصر).[ix]
5. روش تفسیر علمی[x]
این روش، از روشهای جدید تفسیر قرآن است و سابقة آن را بیشتر باید در تفسیرهای معاصر جستوجو کرد. هواخواهان این روش تفسیری، معتقدند قرآن دربردارندة دادههای جدید علمیـ تجربی است که با گذشت زمان و پیشرفت دانشهای تجربی، بیشتر هویدا میشود. بنابراین، باید از این فرصت بهره برد، از راه دانشهای جدید به سراغ قرآن رفت و با چنین دستمایه و منبعی، برخی مفاهیم قرآنی را به دست آورد.
این گروه از مفسران که دادههای علمی را منبعی برای تفسیر معانی قرآن میدانند، خود دو دستهاند: برخی میکوشند نظریههای علمی را بر قرآن تطبیق و تحمیل کنند. در مقابل، گروهی نیز بر این باورند که باید از دادههای جدید علمی و تجربی برای تفسیر و فهم بیشتر آیههای قرآن بهره برد. داوری درباره درستی یا نادرستی هر یک از این دو گروه را باید به مجال و مقال دیگری سپرد. بنابراین، در ادامه، از تفاسیری یاد میشود که برخی عالمان شیعه با تکیه بر دانشهای جدید بشری به خلق آنها پرداختهاند. فهرست برخی از این آثار که غالباً با روش تفسیر علمی سامان یافته یا در بخشهایی، از این روش مدد گرفتهاند به شرح ذیل است:
1. پرتوی از قرآن، سید محمود طالقانی (م 1399ق)؛
2. حجة التفاسیر، سید عبدالحجة بلاغی(م 1399 ق)؛
3. الکاشف، محمدجواد مغنیه (م 1400 ق)؛
4. المیزان، محمدحسین طباطبایی (م 1402 ق)؛
5. تفسیر نوین، محمدتقی شریعتی (م 1407 ق)؛
6 . تفسیر نمونه (الأمثل)، ناصر مکارم شیرازی (معاصر)؛
7. الوجیز فی تفسیر الکتاب العزیز، علیمحمد محمد دخیل (معاصر)؛
8 . من وحی القرآن، سید محمدحسین فضلالله (معاصر)؛
9. تفسیر کاشف، سید محمدباقر حجتی و عبدالکریم بیآزار شیرازی (معاصر)؛
10. البصائر، یعسوبالدین رستگار جویباری (معاصر).[xi]
البته در این فهرست، تکنگاریهایی که از این روش در تفسیر آیات قرآن بهره بردهاند نیامده است. گفتنی است آوردن تفاسیری چون المیزان یاالبصائر در میان تفسیرهایی که از روش علمی بهره بردهاند، به این معنا نیست که این نوع تفاسیر صرفاً از این روش استفاده کردهاند بلکه بدین معنا است که این تفاسیر یا از روش علمی برای تفسیر و تفهیم بیشتر آیهها استفاده کردهاند یا با ارائه روشهای علمی به نقد آنها پرداختهاند. در نتیجه میتوان از این نگاه، این دو تفسیر را نیز تفسیر علمی شمرد.
6. روش تفسیر جامع
برخی از تفاسیر از ترکیب چند روش تفسیری پدید آمدهاند. به این تفاسیر که از قدیمیترین تفسیرها پس از تفسیر نقلی شمرده میشوند، «تفاسیر جامع» میگویند. برخی، از آنها به «تفاسیر اجتهادی» یاد کردهاند (علوی مهر، 1381: 209). بیشترین حجم تفاسیری که تاکنون در شیعه و سنی نوشته شده است، به تفسیر جامع اختصاص دارد (رک: معرفت، 1380: 2/ 245؛ مؤدب، 1380: 291). مفسر در این روش، منابع و مستندات تفسیری متعددی را در کنار هم میچیند و به خلق اثر تفسیری میپردازد. در حقیقت این روش تفسیری ــ که از آن به «روش تفسیر چند منبعی» نیز میتوان یاد کرد ــ آمیزهای است از منبع قرآن، روایت، عقل، عرفان و علم. مهمترین تفسیرهای شیعیان که با روش تفسیری جامع سامان یافته، عبارتاند از:
1. التبیان فی تفسیر القرآن، شیخ طوسی (م 460 ق)؛
2. مجمع البیان فی تفسیر القرآن، طبرسی (م 548 ق)؛
3. روض الجنان و روح الجنان، ابوالفتوح رازی (م ح 552 ق)؛
4. تفسیر بلاغی (آلاءالرحمن)، محمدجواد بلاغی نجفی (م 1352 ق)؛
5. حجة التفاسیر، سید عبدالحجة بلاغی (م 1399 ق)؛
6 . المیزان فی تفسیر القرآن، سید محمدحسین طباطبایی (م 1402 ق)؛
7. تفسیر نمونه (الأمثل)، ناصر مکارم شیرازی (معاصر).[xii]
سخن آخر
یکی از عرصههای مطالعاتی در زمینه شیعهشناسی، آشنایی با روشهای تفسیری شیعیان است. مفسران شیعه با تکیه بر منابع و مستندات تفسیری، از تخصص و دغدغههای ذهنی خود برای بیان تفسیر قرآن و خلق آثار تفسیری بهخوبی بهره برده و مکتب تفسیری شیعه را بنا نهادهاند. بازشناسی روشهای تفسیری شیعه، ضرورتی است که در صورت تحقق، توسعه و تداوم آن، افزون بر آشنایی با تلاشهای مفسران پیشین و بهرهمندی از تجارب و مهارتهای فنی آنان در تفسیر قرآن، میتواند به ارائه تفاسیر تازهتر با ساختارهای علمی روز و متناسب با نیازهای علمی و عملی جامعه معاصر کمک کند. با شناسایی روشهای تفسیری شیعه میتوان به نوعی وضعیتسنجی تفاسیر موجود شیعه نیز دست یافت. بدیهی است چنانچه این وضعیتسنجی به خوبی اجرا شود، گامهای بعدی برای رسیدن به نقطه مطلوب در تفسیر شیعه استوارتر برداشته خواهد شد.
[i]. برخی از این تعریفها در مقاله «چیستی و جایگاه روششناسی» اثر رسول نادری آمده است
(رک: نادری، 1389).
[ii]. برخی از این تعریفها، افزون بر منبع پیشین، در این منابع نیز قابل مشاهده است: قراملکی، 1385 و 1386؛ جعفریان، 1382؛ خسروپناه، 1386؛ محمدی، 1382؛ شفیعی، 1387؛ نکونام، 1386.
[iii]. اندکی از این آثار را میتوان در بخش منابع همین مقاله مشاهده کرد و برای اطلاع بیشتر رک: علوی مهر، 1381: 370ـ 379.
[iv]. مرحوم فیض دو تفسیر متوسط و کوچک دیگر به نام الأصفی و المصفی نیز داشته است. الأصفی تفسیر متوسط فیض کاشانی و برگزیده تفسیر بزرگ صافی است. مرحوم فیض در این تفسیر، تفسیر صافی را در بیست و یک هزار بیت خلاصه کرده است. الأصفی تفسیری موجز و لطیف و مشتمل بر مهمترین مسائل تفسیری به شیوۀ اهل حدیث است. تفسیر المصفی، تفسیر کوچک فیض است که در آن به تلخیص الأصفی پرداخته است (رک: معرفت، 1380: 2/ 210).
[v]. این تفسیر تاکنون به چاپ نرسیده ولی نسخههای کامل خطی آن موجود است. علامه شبّر افزون بر این، دو تفسیر دیگر نیز داشته است: 1. تفسیر وسیط یا الجوهر الثمین فی تفسیر الکتاب المبین با حجمی کمتر از تفسیر کبیر (رک: ایازی، 1414: 435ـ 439)؛ 2. تفسیر وجیز که دارای نکتهها و ظرافتهای برجستۀ تفسیری است (رک: معرفت، 1380: 2/ 220 و 222).
[vi]. این مفسر، سه اثر را به روش نقلی در تفسیر قرآن نگاشت: تفسیر کبیر، متوسط و مختصر. تفسیر کبیر او به صورت دستنوشته است و در کتابخانه خانوادۀ وی در قزوین نگهداری میشود. تفسیر متوسط که در سه جلد تنظیم شده، با حذف اسناد احادیث به تفسیر آیات پرداخته است. تفسیر مختصر برغانی در یک جلد و با گزیدههایی از روایتهای تفسیری فراهم آمده است (رک: همان: 222).
[vii]. برای مطالعة بیشتر دربارة موارد مطرحشده، به ترتیب شماره، رک: 1. (معرفت، 1380: 2/ 146)؛ 2. (ایازی، 1378: 75 و 76؛ استادی، 1377: 20-27)؛ 3. (همان: 101 و 102؛ همان: 28-43؛ مؤدب، 1380: 186؛ علوی مهر، 1381: 147)؛ 4. (همان: 97 و 98؛ همان: 44-59؛ همان: 187 و 188؛ همان؛ معرفت، 1380: 2/ 183-187)؛ 5. (همان: 99 و 100؛ همان: 60-67؛ همان: 186 و 187؛ همان: 146؛ همان: 176-179؛ عمید زنجانی، بیتا: 242.)؛ 6. (معرفت، 1380: 2/ 205 و 206؛ ایازی، 1414: 679-683)؛ 7. (شریف لاهیجی، 1373: 1، مقدمه)؛ 8 . (معرفت، 1380: 2/ 207-209؛ ایازی، 1414: 500-506؛ علوی مهر، 1381: 150؛ مؤدب، 1380: 189)؛ 9. (همان: 210-212؛ همان: 200 و 201؛ همان: 148؛ همان: 190؛ عمید زنجانی، بیتا: 243)؛ 10. (همان: 213؛ همان: 731 و 732؛ همان: 149؛ همان: 244 و 245)؛ 11. (مؤدب، 1380: 191)؛ 12. (معرفت، 1380: 2/ 216 و 217؛ ایازی، 1414: 593-597؛ علوی مهر، 1381: 150)؛ 13. (همان: 218)؛ 14. (همان: 222)؛ 15. (ایازی، 1414: 661)؛ 16. (همان: 718 و 722؛ مؤدب، 1380: 194 و 195)؛
17. (مؤدب، 1380: 195)؛ 18. (ایازی، 1414: 257-260)؛ 19. (مؤدب، 1380: 196)؛ 20. (ایازی، 1414: 143-147؛ مؤدب، 1380: 197)؛ 21. (همان: 123-125؛ همان: 197 و 198)؛ 22. (مؤدب، 1380: 198)؛ 23. (علوی مهر، 1384: 380).
[viii]. برخی، این روش را از گرایشهای تفسیری شمرده و از آن به «گرایش صوفی و عرفانی» یاد کردهاند (رک: علوی مهر، 1381: 217)؛ اما برخی دیگر آن را از روشهای تفسیر عقلی دانسته و از آن به «تفسیر باطنی و صوفی» نام بردهاند (سبحانی، 1384: 117 و 125).
[ix]. برای مطالعة بیشتر دربارة موارد مطرحشده، به ترتیب شماره، رک: 1. (علوی مهر، 1384: 227)؛ 2. (همان: 247)؛ 3. (همان: 270)؛ 4. (همان: 273؛ مؤدب، 1380: 264)؛ 5. (معرفت، 1380: 2/ 427)؛ 6. (علوی مهر، 1384: 303)؛ 7. (همان: 311؛ معرفت، 1380: 2/ 428)؛ 8. (همان: 304)؛ 9. (مؤدب، 1380: 267)؛ 10. (همان)؛ 11. (همان)؛ 12. (همان: 268؛ علوی مهر، 1384: 340)؛ 13. (همان: 269)؛ 14. (علوی مهر، 1384: 341)؛ 15. (همان: 342)؛ 16. (همان: 343)؛ 17. (همان: 382)؛ 18. (همان: 383)؛ 19. (همان)؛ 20. (همان: 385؛ مؤدب، 1380: 269).
[x]. دستهای، این روش را در شمار گرایشهای تفسیری قرار دادهاند (علوی مهر، 1381: 299)؛ اما بعضی دیگر، آن را از روشهای تفسیر عقلی شمردهاند (سبحانی، 1384: 113).
[xi]. برای مطالعة بیشتر دربارة موارد مطرحشده، به ترتیب شماره، رک: 1. (علوی مهر، 1384: 338)؛ 2. (ایازی، 1414: 448؛ مؤدب، 1380: 290)؛ 3. (همان: 568-572؛ همان)؛ 4. (همان: 703-711؛ همان)؛ 5. (علوی مهر، 1384: 382)؛ 6. (ایازی، 1414: 155؛ مؤدب، 1380: 290)؛ 7. (همان:
748-752؛ همان)؛ 8. (همان: 754-761؛ همان)؛ 9. (علوی مهر، 1384: 385)؛ 10. (ایازی، 1414: 207؛ مؤدب، 1380: 290).
[xii]. برای مطالعة بیشتر دربارة موارد مطرحشده، به ترتیب شماره، رک: 1. (همان: 246؛ علوی مهر، 1381: 209)؛ 2. (همان: 253؛ همان: 210)؛ 3. (همان: 262؛ همان، 1384: 247 و 1381: 211)؛ 4. (همان: 303)؛ 5. (مؤدب، 1380: 296)؛ 6. (همان: 297)؛ 7. (همان: 268).
مراجع
آقا بزرگ تهرانی، محمدمحسن (1403ق)، الذریعه الی تصانیف الشیعه، بیروت: دارالأضواء.
احسانی، محمد (1387)، «روششناسی تفسیر تربیتی قرآن»، مجله قرآن و علم، شماره 3.
استادی، رضا (1377)، آشنایی با تفاسیر قرآن مجید و مفسران، قم: مؤسسه در راه حق.
انوشه، حسن (1376)، دانشنامه ادب فارسی، تهران: سازمان چاپ و انتشارات وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی.
ایازی، سید محمدعلی (1414 ق)، المفسرون حیاتهم و منهجهم، تهران: سازمان چاپ و انتشارات وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی.
ـــــــــــ (1378)، شناختنامه تفاسیر، رشت: کتاب مبین.
ـــــــــــ (1380)، فقهپژوهی قرآنی درآمدی بر مبانی نظری آیات الاحکام، قم: بوستان کتاب.
بابایی، علیاکبر، غلامعلی عزیزیکیا و مجتبی روحانیراد (1379)، روششناسی تفسیر قرآن، زیر نظر محمود رجبی، قم: پژوهشکده حوزه و دانشگاه و سازمان مطالعه و تدوین کتب علوم انسانی دانشگاهها (سمت).
تبریزی، محمد حسین بنخلف (1361)، برهان قاطع، به اهتمام محمد معین، تهران: مؤسسه انتشارات امیرکبیر.
جعفریان، رسول (1382)، «ضرورت روش»، مجله پژوهش و حوزه، شماره 13 و 14.
جوادی آملی، عبدالله (1378)، تسنیم (تفسیر قرآن کریم)، قم: مرکز نشر اسراء.
جوادی، سعید (1381)، «معرفی تسنیم، تفسیر قرآن کریم»، مجله پژوهش و حوزه، شماره 11.
خرمشاهی، بهاءالدین (1377)، دانشنامه قرآن و قرآنپژوهی، تهران: دوستان.
خسروپناه، عبدالحسین و مهدی مهدوی پارسا (1386)، «روششناسی دینپژوهی»، مجله پژوهش و حوزه، شماره29.
خوشمنش، ابوالفضل (1386)، «تفسیر اجتماعی قرآن و بیداری اسلامی»، مجله پژوهش و حوزه، شماره 30و31.
دهخدا، علیاکبر (بیتا)، لغتنامه، تهران: انتشارات دانشگاه تهران.
رجبی، محمود (1383)، روش تفسیر قرآن، قم: پژوهشکده حوزه و دانشگاه.
سبحانی، جعفر (1384)، المناهج التفسیریه، چاپ سوم، قم: مؤسسه امام صادق.
شاکر، محمدکاظم (1382)، مبانی و روشهای تفسیری، قم: مرکز جهانی علوم اسلامی.
شریف لاهیجی، بهاءالدین (قطبالدین) محمد بنشیخ علی الشریف اللاهیجی (1373)، تفسیر شریف لاهیجی، تصحیح میرجلالالدین حسینی ارموی (محدث) و دکتر محمد ابراهیم آیتی، تهران: موسسه مطبوعاتی علمی.
شفیعی، علی (1387)، «روششناسی تفسیر در مغرب اسلامی»، مجله پژوهش و حوزه، شماره 33.
علویمهر، حسین (1384)، آشنایی با تاریخ تفسیر و مفسران، قم: مرکز جهانی علوم اسلامی.
ـــــــــــ (1381)، روشها و گرایشهای تفسیری، قم: انتشارات اسوه.
عمید زنجانی، عباسعلی (بیتا)، مبانی و روشهای تفسیر قرآن، چاپ چهارم، تهران: سازمان چاپ و انتشارات وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی.
فرامرز قراملکی، احد (1385)، اصول و فنون پژوهش در گستره دینپژوهی، چاپ دوم، قم: معاونت پژوهشی مرکز مدیریت حوزه علمیه قم.
ـــــــــــ و عذرا شالباف (1386)، تدوین پایاننامه شیوهها و مهارتها، قم: معاونت پژوهشی مرکز مدیریت حوزه علمیه قم.
مؤدب، سیدرضا (1380)، روشهای تفسیر قرآن، قم: دانشگاه قم (انتشارات اشراق).
محمدی، رمضان (1382)، «علامه سید مرتضی عسکری و نقد متون تاریخی»، مجله پژوهش و حوزه، شماره 13و14.
مدیر شانهچی، کاظم (1386)، آیاتالاحکام، چاپ هفتم، تهران: سمت.
معرفت، محمدهادی (1380)، تفسیر و مفسران (ترجمه)، قم: مؤسسه فرهنگی التمهید.
معین، محمد (1375)، فرهنگ فارسی، تهران: مؤسسه انتشارات امیرکبیر.
نادری، رسول (1389)، «چیستی و جایگاه روششناسین»، مجله راه دانش، شماره اول.
نفیسی، علیاکبر (2535)، فرهنگ نفیسی (ناظم الأطبا)، تهران: کتابفروشی خیام.
نکونام، جعفر (1386)، روش تحقیق با تکیه بر علوم اسلامی، چاپ چهارم، قم: انتشارات دانشگاه قم.
نویسنده
علی محمدی یدک
پژوهشگر در حوزة علمیه قم