شهيد، آيت الله سيد محمد باقر صدر

(مدت زمان لازم جهت مطالعه: 10 - 20 دقیقه)

شهيد آيت الله سيد محمد باقر صدر

IMG16584

 

بر بلنداي انديشه و جهاد علاّمه شهيد، آيت الله سيد محمد باقر صدر، يكي از بزرگترين انديشمندان مسلمان ـ و به تعبير امام خميني: «مغز متفّكر اسلامي» ـ در تاريخ اسلام به ويژه در قرن چهاردهم هجري است. فقيهي جامع الشرايط، فيلسوفي اجتماعي، مفسّري بزرگ، متفكّري آگاه به فرهنگ و علوم زمانش‏ نويسنده اي توانمند و پر كار و سياستمداري هوشمند و شجاع و دردمند. از ميلاد تا مدرسه سيّد محمد باقر صدر در تاريخ 25 ذيقعدة 1353 در شهر مقدس كاظمين ديده به جهان گشود[1] و دومين فرزند خانواده بود. اجدادش همه از عالمان دين بودند: پدرش سيد حيدر كه جوانمرگ شد، پدربزرگش آيت الله العظمي سيد اسماعيل صدر كه يكي از مراجع بزرگ تقليد شيعه در نيمة اوّل قرن چهارده اسلامي بود و در سال 1338 ق. وفات كرد. و ديگر اجدادش كه شاخه هايي سر سبز و پر بار از شجرة پر بركت «خاندان صدر» و از تبار غيرتمند و پاك امام کاظم ـ عليه السلام ـ بوده­اند و در سرزمين ايران، لبنان و عراق از پاسداران فرهنگ و انديشه و دانش و دين بشمـار مـي رفته اند. برادر بزرگ و معلّمش سيد اسماعيل نيز از علما و مجتهدان پر تلاش و جوان نجف بود كه در سال 1388 ق. در چهل و هشت سالگي درگذشت. خواهرش «آمنه بنت الهدي صدر» يكي از زنان دانشمند، شاعر، نويسنده و معلم فقه و اخلاق بود كه در مسير جهاد و مبارزه، با برادرش سيد محمد باقر همگام شد و سرانجام سرنوشت هر دو به شهادت و سعادت ابدي ختم گشت.[2] سيد محمد باقر، از پنج سالگي به مدرسه رفت و تا يازده سالگي دورة ابتدايي را به اتمام رساند. در اين دوران، نبوغ شگفت انگيز و استعداد سرشار خدادادي در او درخشيد و تعجّب آموزگاران و همكلاس هاي خود را برانگيخت، بطوري كه اولياي مدرسه تصميم گرفتند او را به مدرسة كودكان تيز هوش و نابغه بگذارند تا به هزينة دولت درس بخواند و پس از طي مراحل لازم و قانوني، به دانشگاههاي اروپا يا آمريكا اعزام كنند و در رشته هاي علوم جديد تحصيل كند و به كشور خود باز گردد. او به تحصيل علوم ديني و پرداختن به رشتة كار پدرانش گرايش داشت و از طرفي مادر و برادر بزرگش رضايت ندادند كه او به پول دولت وابسته به غرب و دست اندر كاران خود باختة آموزش و پرورش آن روز عراق، درس بخواند ... بالاخره با راهنمايي دو دايي فقيه و دانشمندش آيت الله «شيخ محمد رضا آل ياسين»و آيت الله «شيخ مرتضي آل ياسين » به فراگيري دروس حوزوي و علوم ديني پرداخت[3]. تحصيلات علوم ديني را با كتاب «معالم الاصول» نزد برادرش سيد اسماعيل آغاز كرد و ديگر كتابهاي دورة سطح حوزه را با شور و شوق و تلاش بسيار در مدتي كوتاه خواند و تمام كرد. او علاوه بر تحصيل، دروس ابتدايي را نيز به خواهرش بنت الهدي مي آموخت و بنت الهدي بي آنكه به مدارس نا مناسب دخترانة آن روز عراق پاي بگذارد، نزد برادرش سيد محمّد باقر و گاه سيد اسماعيل، قرآن، ادبيات، تاريخ، حديث، فقه، اصول و ... را آموخت.[4] در نجف اشرف، شهر امامت و فقاهت در سال 1365 ق. كه دوازده ساله بود به همراه برادرش سيد اسماعيل به نجف اشرف رفت تا در محضر اساتيد بزرگ حوزة علمية شهر امامت، به تحصيلات عالي بپردازد. او دورة عالي فقه و اصول را در نزد مرحوم آيت الله العظمي سيد ابو القاسم خويي و مرحوم آيت الله شيخ محمّد رضا آل ياسين گذراند.[5] فلسفة اسلامي (اسفار ملا صدرا) را از مرحوم «شيخ صدرا بادكوبه اي » آموخت. و در كنار آن، طي سالها، فلسفه غرب و نظرات فلاسفة غير مسلمان را به دقت مورد تحقيق و نقد قرار داد.[6] كتاب «فلسفتنا» (فلسفة ما) گوياي ابعاد گستردة انديشه هاي فلسفي سيد محمّد باقر صدر است. در ديگر رشته هاي علوم مثل حديث، رجال، درايه، كلام و تفسير نيز سالها به تحصيل و تحقيق و مطالعه گذراند و به كمال رسيد. سيد محمّد باقر در طول هفده ـ هيجده سال تحصيل (از آغاز تا پايان) علاوه بر استفاده از هوش و استعداد و نبوغ فوق العاده اش، روزانه حدود شانزده ساعت به تحصيل و مطالعه و مباحثه و تحقيق مي پرداخت[7] و خودش نيز هميشه مي گفته است كه من به اندازة چند طلبة درسخوان، تلاش مي‌كنم. در ساية اين پشتكار جانانه بود كه بر همة مشكلات فايق آمد و در كسب دانش و فضيلت به مقامي عالي دست يافت و گفته‌اند كه از هنگام بلوغ شرعي، خود مجتهد شده بوده و از مجتهد ديگري تقليد نكرده است[8]. تعليم و تربيت سيد محمد باقر از بيست سالگي با تدريس كتاب «كفاية الاصول»[9] تدريس خارج اصول و از بيست و هشت سالگي به تدريس دورة خارج فقه بر اساس كتاب « العروة الوثقي»[10]پرداخت. بعدها فلسفه و تفسير قرآن نيز تدريس مي‌كرد. او در طول نزديك به سي سال تدريس و تعليم، شاگرداني جوان، محقق، پر شور، متّقي، متفكر، آگاه، مجاهد و سياستمدار تربيت كرد كه هر يك از آنها بعدها پرچمدار نشر علم و فرهنگ و آيين جهاد در راه خدا شدند و بعد از استادشان، راه علمي، فكري و سياسي ـ اجتماعي او را ادامه دادند از جمله: 1ـ سيد محمد باقر حكيم 2ـ سيد محمود هاشمي 3ـ سيد كاظم حسيني حائري 4ـ شيخ مهدي آصفي 5ـ سيد عبد الغني اردبيلي 6ـ شيخ غلامرضا عرفانيان و ...[11] حزب دعوت اسلامي بعضي از عالمان آگاه و روشن بين از جمله شهيد سيد محمد مهدي حكيم، سيد طالب رفاعي، شيخ مهدي سماوي، پس از مطالعة اوضاع سياسي و اجتماعي عراق، به اين نتيجه رسيده بودند كه بايد حزبي را مبتني بر انديشه و ايدئولوژي اسلامي تاسيس كنند تا بتوانند مبارزات مسلمانان آن سامان را سر و سامان بدهند و به اهداف خود نائل آيند. پس از مطرح كردن اين انديشه با آيت الله صدر، «حزب الدعوة الاسلاميت» (حزب دعوت اسلامي) را در سال 1377 تاسيس كردند[12] آيت الله صدر اساسنامه اي را نيز بر اساس اعتقادات ديني براي حزب دعوت تنظيم كرد. حزب دعوت به فعاليت خود پرداخت آيت الله سيد محمد باقر صدر، پنج سال بعد از تاسيس حزب، بنا به مصالحي خود را از آن كنار كشيد. امّا به ديگر اعضاي حزب توصيه كرد كه به كار خود ادامه دهند و او نيز پشتيبان آنان خواهد بود[13]. جماعة العلماء در سال 1958 م. «عبدالكريم قاسم» با ظاهري پيشرو و چپ نما به حكومت عراق رسيد و ميدان را براي كمونيستها باز كرد. در نتيجة آن موجي الحادي و مخالف اسلام، سرزمين عراق را فرا گرفت. حوادث دوران حكومت عبد الكريم قاسم، عالمان آگاه و متعهد شيعه را در آن كشور به حركت وا داشت. آنان ضروري ديدند كه برنامه‌هاي اجتماعي، سياسي، اقتصادي و فكري مكتب اسلام را هماهنگ با نيازهاي حيات بشر معاصر عرضه نمايند. بدين گونه، تشكيل «جماعة العلماء في النجف» (جامعة روحانيت نجف اشرف) پديد آمد و عالمان بزرگي همچون شيخ مرتضي آل ياسين، شيخ محمد رضا آل ياسين، شيخ محمد رضا مظفّر و شهيد سيد مهدي حكيم (فرزند آيت الله سيد محسن حكيم) از اعضاي اصلي آن بودند. سيد محمد باقر صدر در آن زمان گر چه بخاطر جوان بودن نسبت به ساير اعضاء، كه كمتر از سي سال داشت، عضو جماعة العلماء نبود، ولي با آنان همكاري جدّي داشت و حتيّ نخستين بيانيه جماعة العلماء را نيز او نوشت! و اكثر نوشته‌هاي آنان به قلم او نوشته مي‌شد، زيرا وي قلمي توانا و نثري محكم و نو داشت و آگاهيهاي سياسي و اجتماعي و فلسفي او نيز وسيع‌تر از ديگران بود. انتشار مجلّة «الاضواء» در سال 1691 م مهم ترين فعاليت فرهنگي جماعة العلماء بود كه سر مقاله‌هاي پنج شمارة اوّل آن تحت عنوان «رسالتنا» به قلم آيت الله سيد محمد باقر صدر نگارش يافت. و خواهرش بنت الهدي نيز در اين مجلّه مقالات خود را به چاپ مي‌رساند[14]. همزمان با اين فعاليّتها، به پيشنهاد مرحوم آيت الله سيد محسن حكيم ـ مرجع تقليد وقت ـ‌كتاب كم نظير«فلسفتنا» را تاليف كرد[15]. اين كتاب در دو بخش تنظيم شده است: بخش اوّل: نظرية شناخت (معرفت) از ديدگاههاي فلاسفة معاصر و در مقايسه با فلسفة اسلامي. بخش دوّم: بينش فلسفي اسلام دربارة جهان و نقد و ردّ جهان بيني مادّي و الحادي. از آن پس به بررسي نظامهاي اقتصادي اسلام و مكاتب شرق و غرب (سوسياليسم و كاپيتاليسم) پرداخت كه حاصل اين تحقيق عميق و بي سابقه، كتاب پر ارج «اقتصادنا» (اقتصاد ما) شد. اين كتاب پر ارج نخستين اثري است كه سيستم اقتصادي اسلام را در طرحي علمي و محقّقانه ارائه كرده و دو بخش است: بخش نخست: در اين بخش مكتبهاي اقتصادي شرق و غرب را بررسي كرده و به محك نقد روشن بينانه و عالمانه زده و مردود و فاقد ارزش دانسته است. بخش دوّم: طرح تفصيلي سيستم اقتصادي اسلام. اين كتاب در سال 1381 ق. به چاپ رسيد[16]. حمايت از امام سيد محمد باقر صدر، نهضت امام خميني در ايران را روزنه اميدي براي نجات امّت اسلامي مي‌دانست. بنا بر اين از آغاز نهضت اسلامي امام در سال 1342 ش آن را تحت نظر داشت و از امام و حركتش حمايت مي‌كرد. در تاريخ 9 جمادي الثّاني 1385، حضرت امام خميني از تبعيدگاه تركيه به نجف اشرف منتقل شد. ورود امام به حوزة علمية نجف، جنب و جوشي در آن ايجاد كرد. علما و روحانيون نجف دربارة استقبال از امام، نظرات مختلفي داشتند. آيت الله صدر با اشتياق تمام به همراه عدّه‌اي از علماي ديگر، در مراسم استقبال و پيشواز از امام شركت، و شاگردان و همفكرانش را نيز به آن دعوت كرد ... در تمام چهارده سال اقامت امام در نجف، سيد محمّد باقر با ايشان ارتباط نزديكي داشت و به امام عشق مي‌ورزيد، عشقي كه تا آخر عمر در بين او و امام بود[17]. دوران مرجعيت دوران مرجعيت آيت الله سيّد محمد باقر صدر، پس از وفات آيت الله حكيم (1390 ق.) آغاز شد و بسياري از مردم عراق از او تقليد كردند.[18] در سال 1392 ق. رژيم بعث عراق، بيش از پيش از تحرّكهاي ضد استبدادي حزب دعوت اسلامي و ديگر گروههاي مبارز و مسلمان به وحشت افتاد. بنا بر اين با يورش به خانه‌هاي مبارزان و مجاهدان، عدّه زيادي را دستگير و زنداني كردند. آيت الله صدر نيز با اينكه بيمار بود و در بيمارستان نجف بستري شده بود، تحت نظر مأموران سازمان امنيت رژيم بعث قرار گرفت. تا اينكه با اعتراض مردم و علما، سازمان امنيت دست از او برداشت.[19] در سال 1394 ق. رژيم بعث عراق، پنج تن از شاگردان و مريدان صدر، يعني شيخ عارف بصري، سيّد عزّ الدين قبّانچي، سيّد عماد الدين طباطبايي تبريزي، حسين جلوخان و سيّد نوري طعمه، را دستگير و اعدام كرد! اين گروه شهيدان، طلايه‌دار شهداي انقلاب اسلامي عراق بودند. اين حادثه اثر ناگوار و سنگيني بر روح آيت الله صدر گذاشت و مدتها به سختي متأثر و بيمار بود. از حوادث مهّم ديگر در دوران مرجعيت آيت الله صدر، حركت اربعين سال 1397 بود. مردم نجف از قديم هر سال در روز اربعين حسيني، مويه كنان و عزادار، با پاي پياده از نجف تا كربلا راهپيمايي مي‌كنند. در آن سال، آيت الله صدر هر چه در توان داشت به هيئتهاي عزادار مساعدت كرد تا مراسم شور انگيز اربعين را هر چه با شكوهتر برگزار نمايند. آن روز دهها هزار نفر در قالب عزاداران حسيني، اعتراض خود را عليه سلطة ضد انساني رژيم بعث عراق، اعلام كردند. به دنبال آن قيام تاريخي، آيت الله صدر، را دستگير و به سازمان امنيت بغداد منتقل كردند، در آنجا پس از بازجويي، هشت ساعت تحت شكنجة جسمي و روحي قرار دادند. آثار آن شكنجه‌ها، تا آخر عمر در بدنش هويدا بود و به سختي مي‌توانست از پلّه‌ها بالا برود.[20] تحريم پيوستن به حزب بعث يكي از برنامه‌هاي خطرناك رژيم بعثي عراق، «بعثي كردن نظام آموزش و پرورش» بود. به همة دست اندر كاران امور تعليم و تربيت از مدارس گرفته تا دانشگاهها تكليف كردند كه به حزب بعث عراق بپيوندند و برنامه‌هاي ضد اسلامي آن را در تمام سطوح آموزش كشور اجرا كنند ... در اين هنگام، آيت الله صدر در مقام مرجعيت و يگانه پرچمدار مبارزه با حزب كافر بعث، با صدور فتوايي، پيوستن به حزب و هر گونه همكاري با آن را تحريم كرد. اين فتوا، تكليف مردم را روشن ساخت و مردم از پيوستن به حزب و عضويت در آن پرهيز كردند، جز اندكي فرو مايه و بي دين و ترسو. تاثير فتواي آيت الله صدر به حدّي بود كه يكي از مسؤولان حزب در اين باره، اعتراف كرد: فتواي سيد محمد باقر، همة نقشه‌هاي ما را نقش بر آب كرده و هيچ كس، جز عدة كمي ترسو و بز دل، از پذيرفتن عضويت حزب و همكاري با آن استقبال نكرد.[21] بدين گونه حزب بعث، دشمن اصلي خود را شناخت. در آستانه پيروزي انقلاب اسلامي آيت الله صدر، از حاميان صادق امام خميني و انقلاب اسلامي بود، امام در پاريس بود كه سيّد محمد باقر صدر، طيّ نامه‌اي پيشتيباني خود را از ايشان و ملّت انقلابي ايران اعلام، و از مقام شهداي انقلاب، تجليل كرد. همين فعاليتهاي او بود كه ملّت مسلمان عراق را به سوي حمايت از مردم ايران سوق مي‌داد و رژيم آمريكايي صدام حسين ـ حاكم خونخوار عراق ـ را خشمگين مي‌كرد. در شب 22 بهمن 1357 كه شب پيروزي شكوهمند مردم مسلمان و انقلابي ايران به رهبري امام (ره) بر طاغوت آمريكايي ـ رژيم محمد رضا پهلوي ـ بود. آيت الله صدر در مسجد جواهري نجف اشرف به منبر رفت و براي مردم مسلمان عراق از انقلاب اسلامي ايران و نقش امام خميني در احياي انديشه‌هاي ديني و اصلاح امّت اسلام، سخن گفت و تكليف مردم عراق را در برابر حكومت ضد ديني بعثي، معيّن كرد: قيام! ...قيام ... فرداي آن شب، مردم عراق به دعوت رهبر خود، براي حمايت از انقلاب اسلامي ايران و رهبري امام خميني، در بسياري از شهرهاي عراق راهپيمايي كردند.[22] از ديگر كارهاي آيت الله صدر، در جهت حمايت از انقلاب اسلامي ايران، تاليف سلسلة كتابهاي «الاسلام يقود الحياة» در شش جلد بود كه شامل بحثهايي نظير: قانون اساسي جمهوري اسلامي ايران، منابع قدرت دولت اسلامي، اقتصاد جامعة اسلامي و ... .مي‌شود. با قرآن در صحنه از كارهاي شگفت انگيز آيت الله صدر براي بيداري مردم عراق و آماده كردن آنها براي قيام و حركت در مقابل حكومت جائر آن كشور، برگزاري تفسير موضوعي قرآن بود. آن هم بعد از تعطيل كردن درس خارج فقه! در حوزه علميه نجف كمتر ديده شده بود كه يك مرجع تقليد تفسير قرآن بگويد آن هم به جاي درس خارج فقه، كه اين بيشتر مايـة تعجب ديگران مي‌شد. به طوري كه برخي از شاگردان او، در اين باره از وي سؤال كردند او جواب داد‏: «براي من تدريس و تاليف و تحقيق، صورت حرفه و هدف در زندگي ندارد، بلكه اداي وظيفة شرعي به هر نحو ممكن براي من از همه چيز مهم‌تر است. امروز در اين برهه از تاريخ اسلام و مسلمين، كه انقلاب اسلامي ايران به رهبري امام خميني پيروز شده و پوزة قدرتهاي شيطاني شرق و غرب را به خاك ماليده و امّت اسلام را در سر تا سر دنيا بيدار كرده است، من وظيفة خود مي‌دانم كه با تفسير قرآن، افكار مردم مسلمان عراق را آگاه و آرمانهاي انقلابي اسلام را مطرح نمايم و با بيان مفاهيم شور آفرين، حماسي و اجتماعي قرآن كريم، دلها را براي پيوستن به انقلاب اسلامي ايران آماده كنم ... از طرفي، درس خارج فقه و اصول، بيش از حدّ لازم در حوزه گفته مي‌شود، امّا جاي تفسير قرآن سخت خالي است!»[23] درس تفسير شهيد صدر هر هفته دو روز از تاريخ 17 جمادي الاول تا 5 رجب 1399 طي چهارده جلسه برگزار شد[24] كه بعد از آن رژيم طاغوتي صدام حسين از ترس بيداري مردم، درس تفسير بيدارگرانة آيت الله صدر را به تعطيلي كشاند. درس تفسير قرآن جنب و جوشي در ميان تودة مردم به وجود آورده بود. حكومت ظالمانة صدّام از اين پديدة خجستة اسلامي، به وحشت افتاد و براي جلوگيري از هر گونه تحرّك، در يك يورش وحشيانه، همة نمايندگان آيت اللة‌صدر را در تمام شهرهاي كشور دستگير و زنداني كرد. شهيد صدر روز 16 رجب 1399 را روز اعتراض و اظهار انزجار از اعمال ظالمانة رژيم اعلام كرد. مردم به اطاعت رهبر و مرجع تقليد خود برخاستند، دست از كارهاي خود كشيدند، بازارها را تعطيل كردند و براي بيعت با رهبرشان به خانه او شتافتند ... همان شب آيت الله صدر دستگير و روانة بغداد شد. در سازمان امنيت بغداد، از او خواستند كه دست از پشتيباني انقلاب اسلامي بردارد و مردم عراق را تحريك نكند. امّا شجاعانه جواب داد. «من يك مسلمانم و در برابر سرنوشت همة مسلمانان جهان ـ و نه تنها عراق و ايران ـ مسؤولم و بايد به وظيفة شرعي خود عمل كنم و وظيفة شرعي منحصر به ايران و عراق نيست. حمايت از انقلاب اسلامي ايران و رهبري آن هم، يك وظيفة شرعي است!»[25] همان روز بنت الهدي، به ايراد يك سخنراني در حرم امام علي عليه السّلام پرداخت و از مردم خواست كه به خيابانها بريزند و در مقابل دستگيري آيت الله صدر، به رژيم بعثي اعتراض كنند. همينگونه نيز شد و رژيم براي ايجاد آرامش و جلوگيري از گسترش اعتراض مردم، مجبور شد كه آيت الله صدر را آزاد كنند.[26] صدر شهادت روز 18 رجب 1399، خانة آيت الله صدر و كوچه‌هاي اطراف آن از اوّل صبح تا پاسي از شب، مملو از جمعيتي بود كه ديروز براي آزادي رهبرشان دست به تظاهرات اعتراض آميز زده بودند و امروز آمده بودند تا بار ديگر با او بيعت كنند. رژيم ستم پيشة صدام حسين، از تجديد پيمان امّت مسلمان عراق با مرجع و رهبرشان، سخت به وحشت افتاد و براي قطع رابطة مردم با آيت الله صدر، نيروهاي امنيتي را در سر كوچة آيت الله صدر و كوچه‌هاي اطراف، مستقر كردند. بدين گونه محاصره نه ماهه خانه آيت الله صدر آغاز شد.[27] در مدّت نه ماه محاصره، رژيم با فرستادن ماموران و مزدوران خود به نزد آيت الله صدر، سعي كرد او را از راهي كه در پيش گرفته، منصرف كند، ولي آيت الله صدر ثابت و استوار ايستاد و همچنان از انقلاب اسلامي ايران و امام و مردم انقلابي ايران حمايت كرد و هرگز به خواسته‌هاي رژيم خونخوار صدام، گردن ننهاد.[28] تا اينكه در بعد از ظهر گرم و سوزان روز شنبه 19 جمادي الاول 1400 (16 فروردين 1359)، «ابو سعيد» رئيس سازمان امنيت نجف، با عدّه اي از مزدوران امنيتي، آيت الله صدر را دستگير و به سرعت از نجف به بغداد منتقل كرد. آيت الله صدر اين بار مي‌دانست كه ديگر بر نخواهد گشت، چون وقتي ابو سعيد جنايتكار گفت: «آماده باشيد به بغداد برويم!» به آرامي گفت: «من خيلي وقت است كه آماده شهادتم!» فرداي آن روز، حكومت جبّار بغداد، اقدام به دستگيري بنت الهدي كرد چون بيم داشت مبادا بنت الهدي بار ديگر مردم را به اعتراض و تظاهرات دعوت كند و رژيم را رسوا نمايد! برزان ابراهيم، برادر ناتني صدام و رئيس سازمان امنيت كشور، در زندان از آيت الله صدر خواست كه فقط چند كلمه بر ضدّ امام خميني و انقلاب اسلامي بنويسد، تا آزاد شود، و گر نه كشته خواهد شد! آيت الله صدر اين خواستة آن آدمكش را ردّ كرد و گفت: «من آمادة شهادتم، هرگز خواسته‌هاي غير انساني و ضد ديني شما را قبول نخواهمه كرد و راه من همان است كه انتخاب كردم! ...»[29] وقتي كه مزدوران بعثي، از منصرف كردن آيت الله صدر و خواهرش مأيوس شدند، آن دو علوي پاك نژاد مظلوم را در روز سه شنبه 23 جمادي الاول 1400 (19 فروردين 1359) زير شكنجه به شهادت رساندند. جنازة آن دو شهيد در جوار مرقد امام علي عليه السّلام، در آرامگاه خانوادگي«شرف الدّين» به خاك سپرده شد.[30] امام خميني، در پيامي كه به مناسبت شهادت مظلومانة آن دو شهيد داد، سوگمندانه نوشت: « ...مرحوم آيت الله شهيد سيد محمّد باقر صدر و همشيرة مكرمة مظلومة او كه معلمين دانش و اخلاق و مفاخر علم و ادب بود، به دست رژيم منحط بعث عراق با وضع دلخراشي به درجة رفيعة شهادت رسيده‌اند. شهادت ارثي است كه امثال اين شخصيتهاي عزيز از مواليان خود برده‌اند ...»[31] باقيات صالحات آثار قلمي متفكّر بزرگ، شهيد سيّد محمد باقر صدر، همه علمي، تحقيقي، ابتكاري، كم نظير و مورد استفاده و مراجعة انديشمندان و اهل علم و مصداق روشن «باقيات صالحات» است. در اينجا به معرّفي فهرست گونة اين آثار درخشان مي‌پردازيم: 1ـ فدك في التاريخ (فدك در تاريخ). 2ـ غاية الفكر في علم الاصول. 3ـ فلسفتنا (فلسفة ما). 4ـ اقتصادنا (اقتصاد ما). 5ـ الاسس المنطقيه للاستقراء. 6ـ المعالم الجديدة للاصول. 7ـ بحوث في شرح العروة الوثقي. 8 ـ دروس في علم الاصول، معروف به «حلقات». 9ـ الفتاوي الواضحة، رساله عمليه شهيد صدر است كه در نوع خود سبك خاصي دارد.

[1] . مباحث الاصول، سيد كاظم حسيني حائري، چاپ 1407، قم، مقدمه، ص 33. [2] . شهيد صدر بر بلنداي انديشه و جهاد* مصطفي قليزاده ، سازمان تبليغات اسلامي، چاپ 1372، ص 17ـ18. [3] . همان ، ص 23. [4] . همان، ص 24. [5] . مباحث الاصول، مقدمه، ص 42. [6] .شهيد صدر بر بلنداي انديشه و جهاد، ص 29. [7] . مباحث الاصول، مقدمه، ص 44. [8] . همان، ص 52. [9] . از مهم ترين كتب اصول فقه شيعي، تاليف آخوند خراساني، كه محور تدريس اصول فقه در سطوح عالي حوزه‌هاي علميه است. [10] . كتابي فقهي و بسيار مهم، تاليف مرحوم آيت الله سيد محمد كاظم طباطبايي يزدي. [11] . براي اطلاع بيشتر مراجعه شود به: مباحث الاصول، ص 79 ـ 83 ؛ شهيد صدر بر بلنداي انديشه و جهاد، ص 33ـ 34؛ گفتگويي با حجت الاسلام سيد محمد باقر مهري، چاپ 1361 شمسي، ص20. [12] . مباحث الاصول، ص 88 . [13] . همان، ص 88 ـ 89؛ گفتگويي با سيّد محمد باقر مهري، ص 35؛ شهيد صدر بر بلنداي انديشه و جهاد، ص 53 ـ 58. [14] . التّحرك الاسلامي في العراق، شهيد سيد محمد مهدي حكيم، ص 21. [15] . همان، ص 60. [16] . مشتاقان مي‌توانند براي آشنايي بيشتر به متن كتاب، چاپ شانزدهم، بيروت، 1403 ق. يا به ترجمة آن (اقتصاد ما)جلد اوّل به قلم آقاي محمد كاظم موسوي، و جلد دوّم به قلم آقاي عبد العلي سپهبدي، مراجعه نمايند. [17] . شهيد صدر بر بلنداي انديشه و جهاد، ص 39. [18] . همان، ص 61. [19] . مباحث الاصول، ص 105 ـ 107. [20] . همان، ص 107 ـ 109. [21] . گفتگويي با سيد محمد باقر مهري، ص 59. [22] . شهيد صدر بر بلنداي انديشه و جهاد، ص 89 ـ 94. [23] . همان، ص 102. [24] . المدرسة ‌القرآنية، شهيد صدر، ص 239. مجموع آن چهارده جلسه درس تفسير قرآن در كتاب «المدرسة القرآنية» تدوين شده است. [25] . شهيد صدر بر بلنداي انديشه و جهاد، ص 20. [26] . همان، ص 109 ـ 122. [27] .همان، ص 125. [28] .همان، ص 128 ـ 135. [29] .همان، ص 141. [30] .همان، ص 144. [31] .صحيفة نور، ج 12، ص 57.


چاپ   ایمیل