محمد بن محمد بن نعمان بغدادى عكبرى(شيخ مفيد)

(مدت زمان لازم جهت مطالعه: 69 - 138 دقیقه)

در گلستان دين و دانش به دانشمندان ابرار و متعهدى برمى‏خوريم كه علم را تنها به خاطر خدا و براى خدمت به جامعه مسلمين مى‏خواهند. اين گروه در طول تاريخ كم‏ نظير و نادر بوده‏اند و همين امر سبب شده است كه همچون ستارگانى پرفروغ و بدون افول در آسمان تاريك دنياى متمدن بدرخشند و مشعلى براى پويندگان راه هدايت و طالبان نجات، به شمار آيند و با عمر پربركت و خدمات بى‏شائبه، دنياى اسلام را با رايحه علم و معرفت‏خود عطرآگين و با درخشش هميشگى خويش منور سازند. يكى از اين عالمان عامل و دانشمندان مخلص كه افكار و آثار جاويدش تا قيام قيامت به ما و نسل‏هاى آينده نور مى‏دهد،( محمد بن محمد بن نعمان بغدادى عكبرى) معروف به( ابن معلم) و( شيخ مفيد) است.
وى متكلمى توانا، فقيهى محقق، از پيشتازان علم كلام و حديث و رجال نامى شيعه است كه چون كوكبى درخشان در آسمان فقاهت و روايت طلوع كرد و براى هميشه پرفروغ خواهد ماند.
اين فقيه و متكلم جليل‏القدر و خدمتگزار مكتب مقدس اهل بيت عليهم السلام در روز يازدهم ذيقعده سال 336 يا 338 ق. در قريه( سويقه ابن بصرى) از توابع( عكبرى) در ده فرسنگى شمال بغداد، نزديك شهر( دجيل) در يك خانواده اصيل و عميق در مذهب تشيع- كه زندگى آنان مالامال از عشق به اهل بيت عليهم السلام بود- به دنيا آمد.« 1» از اوان كودكى همراه پدر به بغداد رفت و فراگيرى علم و دانش را با ياد خدا آغاز كرد. شور و عشق فراوان به تحصيل، نشاط و علاقه بسيار به مطالعه، كار را بدانجا رسانيد كه در پنج‏سالگى براى او از( ابن ابى الياس) اجازه روايت گرفتند! وقتى هفت‏سال و چند ماه از عمر شريفش گذشته بود، از( ابن سماك) روايت نقل كرد. وى فرزانه‏اى تلاشگر گرديد به‏طورى كه پيش از سن دوازده سالگى از برخى محدثان اخذ روايت كرد و از استاد خويش( شيخ صدوق) قبل از بيست‏سالگى حديث‏شنيد.« 2»
همت‏بلند، تلاش بسيار و ايمان قوى، همه دست به هم داد و شيخ مفيد( ره) را انسانى فهيم و عالمى هوشمند ساخت.
او در صدد بود تا آموزش و تعليم و تربيت شاگردان را از كودكى آغاز كند و در اين راستا استعدادهاى شگرف و درخشان را شناسايى نمايد. جاذبه فوق‏العاده و پشتكار چشمگير وى بدانجا انجاميد كه شاگردان بسيارى زانوى تعلم به محضرش زدند و هر روز از سرچشمه علم و دانش او بهره‏ها بردند. اين معلم انسان‏دوست، به پدر و مادر كودكان مستعد و علاقمند به تحصيل- كه در فقر به سر مى‏بردند- پول مى‏داد تا با رضايت آنان فرزندانشان كسب علم كنند و دغدغه خاطرى براى خانواده خويش نداشته باشند. ظرافت برخورد و تلاش گسترده شيخ، بركت بسيارى به حوزه تعليم و تربيت او بخشيد و از سوى ديگر آثار وى را چون مشعلى فروزان، روشن و نورانى ساخت.« 3»
سكاندار حركت شيعه‏
وى از شخصيت‏هاى بزرگى است كه ارباب تراجم و دانشمندان رجال‏شناس به‏طور عموم او را ستوده و خدمات او را به عالم شيعه متذكر شده‏اند و اين خود بزرگترين دليل بر خدمتگزارى او به ساحت مقدس ائمه دين عليهم السلام و نواميس مقدس اين آيين است و از آنجايى كه سياست كلى خلفاى بنى‏عباس در دوران‏هاى مختلف نسبت به شيعه يك سياست خشن و سختى بود، سعى مى‏كردند با انواع مختلف آزار و شكنجه و نشر اكاذيب و جعل اخبار و نسبت دادن آنها به ائمه اطهار عليهم السلام، مذهب شيعه را آلوده سازند و ميان آنان و عقايدشان تفرقه ايجاد كنند، اما با گذشت زمان و تضعيف دولت مركزى بنى‏عباس و با روى كار آمدن دولت‏هاى استقلال‏طلب شيعه همچون فاطميين، صفاريان و طاهريان، شيعه از يك آزادى كامل برخوردار گرديد و اين وضع موجب شد كه به فعاليت‏هاى وسيعى مشغول شوند و انجمن‏ها و حوزه‏هاى علمى را تشكيل بدهند و كتاب‏هاى علمى و مذهبى را تاليف كنند، ولى علماى اهل تسنن كه با آزادى سياسى شيعه، وضع خود را در خطر مى‏ديدند، ساكت ننشسته و شروع به تبليغات دامنه‏دارى عليه مذهب شيعه نموده و در علم كلام، اصول و استدلالات فقهى پيشرفت وسيعى كردند، لذا جهان تشيع به دانشمندانى نيازمند بود كه بتوانند از مذهب شيعه دفاع كنند و پاسخگوى شبهات و ايرادات آنها باشند.
شيخ مفيد كه خود از محدثين عالى‏قدر شيعه بود، براى حفظ و صيانت اين مذهب، مكتب بحث و استدلال را گشود و در سن 40 سالگى رياست شيعيان را در فقه و كلام و حديث به دوش گرفت و براى آشنا ساختن شيعه به روش استدلالى ساير فرقه‏هاى اسلامى، زحمات زيادى را متحمل شد و در عصرى پرالتهاب، سكاندارى حركت شيعه را بر عهده گرفت.
او پس از شركت در مجامع عمومى بغداد، راه و روش استدلال را فرا گرفت و تسلط كاملى بر مسائل اصولى و كلامى پيدا كرد، بنابراين دست به كار تهذيب فقه شيعه شد و سبك تازه‏اى كه در واقع مكمل همان سبك سابق بود، در پيش گرفت و طريقه استنباط و استخراج احكام را از روى ادله شرعيه به شاگردان خويش آموخت« 4» و علم اصول فقه را- كه در استنباط احكام مورد نياز بود- به صورت دلپذير و جامعى درآورد و مسائل متفرقه آن را جمع‏آورى كرده و به‏طور دقيق و مشروح تجزيه و تحليل كرد و با رنج زيادى كه در اين راه متحمل شد، قواعد اصولى را مرتب ساخت و كتاب كوچكى كه مشتمل بر تمام مباحث علم اصول بود، تصنيف كرد.« 5»
تبعيدها و گرفتارى‏هاى شيخ مفيد
به‏طور خلاصه مناظرات شيخ مفيد و آزادى نسبى كه شيعه در زمان آل بويه يافتند، چندان هم پايدار نماند. زيرا بعد از عضدالدوله- حتى‏در زمان‏خود وى- به‏واسطه درگيرى‏هاى شيعه‏و سنى‏چند بار شيخ‏مفيد دستگير و تبعيد شد. از جمله‏به‏گفته ابن‏اثير در سال 393 ق كه بهاءالدوله ديلمى‏پسر عضدالدوله، الطائع لله خليفه عباسى‏را از خلافت خلع‏كرد، بغداد سر به‏شورش‏برداشت. بهاءالدوله‏نيز سرلشكر خود را به‏بغداد فرستاد و او سنى‏و شيعه‏را از اظهار مذهب‏خود منع‏كرد. و شيخ‏مفيد را تبعيد نمود.
باز ابن‏اثير مى‏نويسد: در سال 409 ق. سلطان‏الدوله، پسر بهاءالدوله، ابن‏سهلان‏را به‏حكومت‏بغداد منصوب‏داشت، و چون‏او وارد بغداد شد، ابوعبد الله‏بن نعمان فقيه شيعه‏را تبعيد كرد. ز .. ز
اين تبعيدها و دستگيرى‏ها گاهى‏عمدى‏بود كه‏از ناحيه‏سلطان‏يا حكمران‏او انجام مى‏گرفت، و زمانى‏به‏خاطر فرونشاندن نزاع بين دو فرقه و جلوگيرى‏از هجوم‏اكثريت‏سنى‏بر ضد اقليت‏شيعه‏در محله( كرخ) بغداد- محل‏اقامت‏شيخ‏مفيد- روى‏مى‏داده‏است.« 6»
سرآمد فن مناظره‏
چيزى كه به زندگانى شيخ جلوه تازه‏اى بخشيده، قدرت مناظره او بود. شيخ در مجال مناظره از استحضار عجيبى برخوردار بود و پيوسته انگشت روى نقاط ضعف سخن طرف مقابل مى‏گذاشت و اگر همه مناظرات شيخ در جايى گرد آيد، عظمت او روشن‏تر مى‏گردد. هرچند شاگرد بزرگ او مرحوم( سيد مرتضى) قسمتى از مناظرات او را در كتابى به نام( العيون) گردآورده و در زمان ما چاپ شده است.
در قدرت جدل و مناظره او همين بس كه مخالفان شيخ مى‏گفتند: او توانايى آن را دارد كه ثابت كند اين ستون از نقره است درحالى كه از سنگ باشد. به‏طور مسلم اين سخن از باب مثل گفته شده و حكايت از توان و قدرت او در مناظره دارد.« 7»
نقل مى‏شود كه وى تمامى كتابهاى مخالفان را حفظ نمود و به خاطر سپرد و بدينسان توانست شبهه‏هاى آنان را پاسخ بگويد. همچنين در خانه شيخ مجلس بحثى برپا مى‏شد كه اكثر علما از مذاهب مختلف در آن شركت مى‏كردند و مفيد با تمامى آنان به بحث مى‏پرداخت نمونه‏هايى از اين مناظرات را در كتاب با ارزش( الفصول المختارة) مى‏بينيم كه در آنها اوج مرتبت و ژرفايى انديشه و تيزهوشى و لطافت فكر ايشان به روشنى جلوه‏گر است.« 8»
غروب غم‏انگيز
شيخ مفيد پس از اين كه 76 يا 78 سال عمر شريف خود را در راه خدمتگزارى به اهل بيت عليهم السلام و خاندان پاك پيامبر اسلام صلى الله عليه و آله گذراند، در شب جمعه سوم ماه مبارك رمضان سال 413 ق در شهر بغداد از دنيا رفت. جنازه او را به محله( اشنان) آوردند و در ميدان وسيعى نهاده و متجاوز از هشتاد هزار نفر سوگوار اشك اندوه ريخته و عاشورايى ديگر در ماه صيام برپا كردند.
ده‏ها هزار نفر به همراه( سيد مرتضى) بر پيكر اين انسان وارسته نماز گزاردند كه حدود 50 سال چون مشعلى تابناك، بخش گسترده‏اى از جهان اسلام را با دانش و معرفت‏خود روشن ساخته و در كرانه دجله بغداد، دجله‏اى ديگر از علم و معرفت‏به راه انداخت.« 9»
مورخين مى‏نويسند پس از اداى نماز، او را در خانه خود در محلى سپرده و پس از چندى جنازه‏اش را به قبرستان قريش منتقل كردند و در پايين پاى حضرت جواد عليه السلام كنار قبر استادش( جعفر بن محمد بن قولويه) به خاك سپردند.
اما شخصيت‏سترگ او كه پنهان كردنى و از ياد رفتنى نبود، پيوسته در برابر چشم زمان باقى ماند و هرگز از ياد نرفت و در روند شكوفايى فقه و كلام و مذهب اهل بيت نقش برجسته خود را ايفا كرد.« 10» و هم‏اكنون مزار شريفش در رواق مطهر كاظمين در قسمت جنوبى، داراى ضريح و صندوقى است و زيارتگاه شيعيان است. و امروز پس از قرنهاى متمادى در معركه آراء، كلام او خورشيد مناظرات و آفتاب گفتگوهاست و در هنگامه دانش و فرهنگ، نام او همراه با عظمت و قداست‏برده مى‏شود و در محافل علمى از نظرات و سخنان حكيمانه‏اش بهره مى‏برند.« 11»
كتابشناسى شيخ مفيد:
براى آشنايى بيشتر با زندگى شيخ مفيد كتب فراوانى وجود دارد كه در زير به برخى از آنها اشاره مى كنيم.
الف كتابهاى فارسى‏
1- انديشه‏هاى كلامى شيخ مفيد، مارتين مكدرموت. ترجمه احمد آرام.
2- حيات شيخ مفيد، سيد محمد جواد شبيرى.
3- خروش دجله: يادكردى از شيخ مفيد بغدادى، محمد رضا حكيمى.
4- زندگانى شيخ مفيد، محمود مهدى‏پور.
5- زندگانى شيخ مفيد، مسعود حيدرى.
6- شيخ مفيد، سيد مجتبى حسينى، ترجمه حسين غفاريان.
7- فهرست تأليفات شيخ مفيد، محمد مهدى صباحى.
ب كتابهاى عربى:
1- التمهيد فى خلاصة ما ذكره العلماء فى ترجمة الشيخ المفيد، علامه سيد هبة الدين شهرستانى.( 1301- 1380 ق)
2- الشيخ المفيد فى المراجع العربية، كنگره هزاره شيخ مفيد
3- معلم الشيعة: الشيخ المفيد، محمد هادى امينى‏
4- آثار البلاد و اخبار العباد، ابو عبد الله زكريا بن محمد مكمونى قزوينى( م 682 ق). ص 131
5- الاحتجاج على اهل اللجاج، شيخ احمد بن على بن ابيطالب طبرسى( قرن ششم هجرى).( مؤسسة الاعلمى، بيروت، 1403 ق). ص 497- 502
6- الاربعين حديثا، شهيد اول: محمد بن مكى عاملى( ش: 786 ق).( چاپ سنگى، تهران، 1318 ق همراه با كتاب غيبت نعمانى)
7- اعيان الشيعة، علامه سيد محسن امين عاملى( م 1371 ق). ترتيب و تنظيم سيد حسن امين.( دار التعارف، بيروت، 1402 ق). ج 9، ص 420- 424
8- امل الآمل فى علماء جبل عامل، علامه شيخ محمد بن الحسن الحرّ العاملى( م 1104 ق‏
تحقيق سيد احمد حسينى( مطبعة الآداب، نجف، 1385 ق)، ج 2، ص 10، 15، 20، 24، 26، 54، 55، 56، 68، 69، 128، 137، 159، 238، 241، 278،، 288، 304، 308، 323، 324، 359.
9- بحار الانوار: الجامعة لدرر اخبار الائمة الاطهار، مولى محمد باقر بن علامه محمد تقى مجلسى( 1037- 1110 ق).( مؤسسة الوفاء، بيروت، 1405 ق). ج 1، ص 7، 27، 69 و ج 10، ص 408- 454 و ج 104، ص 18- 19 و 155- 156 و ج 106، ص 44- 45.« 12»
( 1) رسولى محلاتى، ترجمه الارشاد،، مقدمه، ص 14.
( 2) لقمانى، احمد، ديدار با ابرار( شيخ مفيد)، ص 21 و 22.
( 3) همان، ص 57 و 58.
( 4) ترجمه الارشاد، ص 11 و 12
( 5) نساجى زواره، اسماعيل، ماهنامه درسهايى از مكتب اسلام، شماره 502، شيخ مفيد سند افتخار مكتب تشيع‏
( 6) دوانى، على، دو هفته نامه گلستان قرآن، شماره 97، شيخ مفيد پرچمدار توسعه مكتب‏
( 7) سبحانى، آيت الله جعفر، سيماى فرزانگان، ص 446 و 447
( 8) مجله نور علم، دوره سوم، شماره 10، ص 109
( 9) قمى، شيخ عباس، فوائد الرضويه، ص 632
( 10) فيض، ميرزا عباس، تاريخ كاظمين، ص 266
( 11) نساجى زواره، اسماعيل، ماهنامه درسهايى از مكتب اسلام، شماره 502، شيخ مفيد سند افتخار مكتب تشيع‏
( 12) انصارى قمى، ناصر الدين، بهمن 1371 و ارديبهشت 1372، مجله آينه پژوهش، شماره 17 و 18 كتابشناسى شيخ مفيد
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ‏
2- تأليفات شيخ مفيد
خدمت عظيم شيخ مفيد
عصر شيخ مفيد، عصر شكوفايى تمدن اسلامى بوده و جز مراكز اسلامى هيچ نقطه‏اى از نقاط جهان مهد علم و دانش نبود و آثار تمدن به اين نقطه سرازير گرديده بود. هنوز صليبيان در فكر حمله به شرق نبوده و نيز ثنويان( مغول) در فكر هجوم به تمدن اسلامى نبودند. در چنين شرايطى كه جامعه اسلامى از نعمت امنيت خارجى برخوردار بوده و هر روز علم گسترش مى‏يافت. بدين جهت در پيشرفت علوم، كم‏تر قرنى مانند قرن چهارم و پنجم اسلامى يافت مى‏شود.
علم كلام و اصول فقه در ميان دانشمندان اهل تسنن رونقى به سزا يافته بود. فقها و متكلمين بسيارى از اطراف بلاد اسلامى در بغداد گرد آمده و در رشته‏هاى گوناگون علمى به خصوص اصول عقايد و ديگر علوم و فنون متداول، مشغول بحث و جدل بودند. هرچند علم كلام پيش از شيخ مفيد در ميان شيعيان سابقه داشت، ولى به علت محدوديتى كه در كار شيعيان وجود داشت، اين موضوع از مرحله تاليف و تصنيف و متون كتابها و جنبه‏هاى خصوصى تجاوز نمى‏كرد.
پيش از( شيخ مفيد)، استاد او،( شيخ صدوق) رئيس علمى و دينى شيعيان وقت، سبك ساده‏اى در تصنيف و تاليف به وجود آورده و آن را مبناى كار خود قرار داده بود. شيخ صدوق در فقه و اصول عقايد، از آيات صريح قرآنى و متن روايات پيامبر صلى الله عليه و آله و اهل بيت عليهم السلام بهره مى‏گرفت و كتاب مى‏نوشت و به همان شيوه نيز فتوى مى‏داد. از يك نظر سبك ساده شيخ صدوق و طريقه بى‏آلايش او در بيان احكام و عقايد كه از عبارت‏پردازى‏هاى متكلمين و اصوليان عصر به كلى پيراسته بود، بسيار خوب و مطلوب مى‏نمود، ولى از نظر ديگر چون ادامه آن وضع با سير و پيشرفت اهل تسنن در علوم نامبرده و كوتاهى شيعه در اين باره ممكن بود ركودى در كارشان پديد آورد؛ لذا لزوم يك تحول اساسى در سبك استدلال و نگارش علوم و فنون اسلامى شيعه به خوبى احساس مى‏شد؛ به خصوص اهل سنت از اين لحاظ با ديده حقارت به آنان مى‏نگريستند و اين كمبودها را به رخ آنان مى‏كشيدند. بنابراين شيخ مفيد در ابداع و تعميم و توسعه اين مكتب كوشيد و با استفاده از مبانى علم كلام و اصول فقه، راه بحث و استدلال را بر روى شيعيان گشود و اصول فقه را به صورت دلپذيرى درآورد و ابواب آن را با دقت مورد تجزيه و تحليل قرار داد و از پراكندگى بيرون آورد و هر موضوعى از آن را در محل خود جاى داد و بدين وسيله، راه استفاده از احكام را روشن ساخت و از اين راه نه تنها شيعيان را با روش استدلالى ساير مسلمين آشنا نمود، بلكه از زمان وى تاكنون تمام دانشمندان شيعه بى‏واسطه يا با واسطه از مكتب او استفاده كرده‏اند.« 1»
شيخ اجل مفيد در سايه علوم سرشار و ذهن وقّاد و نبوغ كم نظير و پشت‏كار زائد الوصفش كه همگى زبانزد خاص و عام بوده است، در كليه فنون‏و علوم اسلامى تأليف و تصنيف دارد، و تقريباً از همه موضوعات علمى و دينى سخن به ميان آورده‏و به‏ت جزيه‏و تحليل‏و نقض‏و ابرام وتخطئه و تصويب آنها پرداخته‏است.
چنانكه‏از انبوه تأليفات پرارزش او پيداست اغلب آنها پاسخ سوالات گوناگون علمى كه‏از شهرها و كشورهاى اسلامى‏از وى نموده‏اند، و همچنين ردّ عقايد و نظريات دانشمندان نامى عصر از فرقه‏هاى غيرشيعه بوده است. محدث عالى مقام حاج ميرزا حسين نورى‏مى‏نويسد:( كمتر در كتب علماى شيعه كه پس از وى آمده‏اند يافت مى‏شود كه از مسايل متعلق به امامت و ادله اثبات آن از كتاب و سنت‏از نظر درايت و روايت ولو با اشاره به آنها در كتابهاى شيخ‏مفيد مطلبى نباشد و ذلك فضل‏الله يوتيه‏من يشاء)« 2»
آثار قلمى‏آن نابغه‏نامى شيعه كه‏به‏گفته( ذهبى) دانشمند متعصب‏و معروف سنى( تصانيف بديعه‏و كثيره)« 3» است، به‏نقل شاگرد نامدارش‏شيخ طوسى، نزديك به‏دويست كتاب‏بزرگ‏و كوچك‏است كه‏براى‏آگاهى خوانندگان قسمت‏عمده‏آنها را نام‏مى‏بريم، تا به‏ميزان‏كار و كوشش‏و تطور انديشه موّاج‏و تابناك‏آن مدافع‏رشيد و پرتوان اسلام‏و شيعه‏پى‏برند.
شيخ‏طوسى‏در كتاب( فهرست) بيست‏كتاب‏او را نام‏مى‏برد، وى مى‏نويسد: از جمله‏كتابهاى‏او:
1- كتاب‏مقنعه( در فقه).
2- كتاب‏اركان( در فقه).
3- رساله‏اى‏در فقه( كه‏براى‏فرزندش نوشته‏و كامل‏نيست).
4- كتاب‏ارشاد.
5- كتاب‏ايضاح( در امامت).
6- كتاب‏افصاح.
7- كتاب‏نقض‏بر ابن‏عباد( در امامت).
8- كتاب‏نقض‏بر على‏بن‏عيسى رمانى( در امامت).
9- كتاب‏نقض‏بر ابن‏قتيبه( در حكايت و محكى)[ نجاشى: الرد على‏العنبى فى‏الحكايه والمحكى‏].
10- احكام‏اهل‏جمل.
11- منير( در امامت).
12- مسايل‏صاغانيه.
13- مسايل‏جرجانيه.
14- مسايل‏دينوريه.
15- مسايل مازندرانيه.
16- مسايل‏منثوره( پراكنده)[ قريب‏يكصد مسئله‏است‏].
17- فصول‏از عيون‏و محاسن.
18- احكام‏متعه.
19- مسئله‏كافيه در ابطال‏توبه‏خاطئه.
20- النصره‏لسيد العتره فى‏احكام‏البغاه عليه‏بالبصره.
سپس ميافزايد: ما تمام‏اين‏كتابها را از وى استماع‏نموديم. بعضى‏را با قرائت‏بر وى‏و برخى‏را كه‏بارها بر او مى‏خواندند و او مى‏شنيد، شنيده‏ايم.
نجاشى‏شاگرد برازنده‏ديگر مفيد كه‏رجال‏خود را بعد از فهرست‏شيخ نوشته‏است جمعاً 175 كتاب‏شيخ‏مفيد را نام‏مى‏برد كه‏از ميان‏آنها غير از آنچه‏از شيخ طوسى‏نقل‏كرديم اين‏كتابهاست:
21- عيون‏و محاسن.
22- رد بر عثمانيه‏جاحظ.
23- نقض‏مروانيه.
24- نقض‏فضيله المعتزله.
25- نقض‏بر ابى‏عبدالله‏بصرى.
26- المسايل‏العشر فى‏الغيبه.
27- مختصرى‏در غيبت( غيبت‏حضرت صاحب‏الزمان( عج)).
28- مصابيح‏النور.
29- اصول‏الفقه.
30- فرايض‏شرعيه.
31- النكت‏فى مقدمات‏الاصول.
32- ايمان‏ابى‏طالب.
33- مسايل‏اهل‏الخلاف.
34- احكام‏النساء.
35- الانتصار.
36- الكلام‏فى الانسان.
37- الكلام‏فى‏وجوه اعجاز القرآن.
38- الرساله‏العلويه.
39- اوايل المقالات.
40- الجنيدى الى‏اهل‏مصر.
41- جوابات‏ابى جعفر قمى.
42- جوابات‏على بن‏نصر عبدجانى.
43- جوابات‏امير ابى‏عبدالله.
44- جوابات فارقيّين( در غيبت).
45- نقض‏الخمس‏عشرة مسئلةعلى‏البلخى.
46- نقض‏الامامه على‏جعفر بن‏حرب.
47- جوابات ابن‏نباته.
48- جوابات‏ابى‏الحسن سبطمعافا بن‏زكريا فى‏اعجاز القرآن.
49- جوابات‏ابى الليث‏اوانى.
50- الكلام‏على الجبايى‏فى المعدوم.
51- جوابات‏نصر بن‏بشير( در روزه).
52- النقض‏على الواسطى.
53- الاقناع‏فى وجوب‏الدعوه.
54- جوابات‏ابى الحسن‏نيشابورى.
55- البيان‏فى تأليف‏القرآن.
56- جوابات‏البرقعى فى‏فروع‏الفقه.
57- الرّد على‏ابن كلاب‏فى‏الصفات.
58- النقض‏على الطلحى فى‏الغيبه.
59- امامه امير المومنين من‏القرآن.
60- المجالس المحفوظة فى فنون‏الكلام.
61- المسئله على الزيديه.
62- نقض‏الاصم( در امامت).
63- الرد على الخالدى( در امامت).
64- الاستبصار فيما جمعه‏الشافعى.
65- الرد على القسفى( در شورى).
66- جوابات ابى الحسن‏حصينى.
67- المسلئه‏فى اقضى الصحابه.
68- مسئله‏فى تحريم‏ذبائح اهل‏الكتاب.
69- مسئله‏فى البلوغ.
70- الزاهر فى‏المعجزات.
71- جوابات‏ابى جعفر محمد بن‏الحسين‏ليثى.
72- النقض على النصيبى( در امامت).
73- مسئله‏فى النص‏الجلّى.
74- مقابس‏الانوار فى‏الرد على‏اهل الاخبار.
75- الردّ على الكرابيسى( در امامت).
76- الكامل‏فى‏الدين.
77- الافتخار.
78- جوابات فى‏خروج المهدى.
79- الرد على‏اصحاب الحلاج.
80- التاريخ‏الشرعيه.
81- قضيه العقل فى‏الافعال.
82- الرد على‏الشعبى.
83- محمد بن‏خضر فارسى.
84- جوابات اهل الموصل فى‏العدد والرويه.
85- مسئله‏فى معنى‏قول النبى: اصحابى‏كالنجوم.
86- مسئله‏فيما روته‏العامة.
87- مسئله فى القياس‏مختصر.
88- المسئله الموضحه فى‏تزويج‏عثمان.
89- الرد على‏ابن‏عون( در مخلوق).
90- مسئله‏فى معنى‏قوله: انى مخلف‏فيكم الثقلين.
91- فى‏قوله: انت منّى‏بمنزلة هارون‏من‏موسى.
92- تفضيل‏امير المومنين‏على سائر الصحابه.
93- جواب‏ابن‏واقد سنّى.
94- الرد على‏ابن‏رشيد( در امامت).
95- الرد على‏ابن‏الاخشيد( در امامت).
96- مسئله‏فى الاجماع الاجوبة الخوارزميه.
97- معرفه النبى بالكتابه.
98- مسئله فى‏المعراج.
99- جواب‏اهل جرجان( در تحريم‏فقاع).
100- جواب اهل الرّقه فى الاهله والعدد.
101- جوابات ابى الفتح محمد بن‏على بن‏عثمان.
102- الرسالة الكافيه( در فقه).
103- المسائل الحرّانيه.
104- البيان عن غلط القطرب فى‏القرآن.
ابن‏شهر آشوب مازندرانى 52 كتاب‏از او نام‏مى‏برد كه 15 كتاب‏اضافه‏بر ضبط شيخ‏و نجاشى دارد. بنابراين اسامى 190 كتاب‏شيخ‏مفيد با ضبطاين‏سه دانشمند صاحب نظر اقدم، به‏دست‏آمده‏است. علامه‏مجلسى نيز در مقدمه‏بحار الانوار چند كتاب ديگر را اضافه‏دارد.« 4»
كتب اضافى‏ابن‏شهر آشوب‏از اين قبيلند:
105- المبين( در امامت).
106- الشيخ‏الضال( كه جواب ده مساله در آن داده شده است).
107- فضائح ابى‏حنيفه.
108- المسائل الوارده من‏خوزستان.
109- جواب‏ابى جعفر خراسانى.
110- ردالعدم.
111- تقرير الاحكام.
112- الكامل فى علوم‏الدين.
113- عقود الدين.
114- اختيار الشعراء.
115- الاشراق‏فى لغت اهل‏البيت.
116- اطراف الدلائل فى اوايل‏المسايل.
117- الرد على ثعلب فى‏آيات القرآن.
118- الاقتصار الثابت( در فتاوا).
119- المسايل السرويه.
ممكن است بعضى‏از اين‏كتابها با آنچه‏شيخ و نجاشى نوشته يكى‏باشد. مثلًا المبين همان المنير، الاقتصار همان الانتصار، المسائل السرويه همان مسائل مازندرانيه در ضبط شيخ‏و جوابات‏اهل طبرستان‏باشد، و ممكن‏است نباشد. ولى‏در هر صورت‏با اين‏بررسى كه ما كرديم‏شايد اسامى همگى تأليفات شيخ‏مفيد يا نزديك‏به تمامى‏آن‏را گزارش داده باشيم والحمد لله رب العالمين.« 5»
آثار فقهى شيخ مفيد
از آنجا كه شيخ در زمينه فقه يد طولايى داشته و بيشترين آثار او مربوط به همين جنبه علمى اوست لذا توضيحاتى را راجع به بعضى از اين دسته آثار ش ارائه ميكنيم.
آثار فقهى شيخ را به چند دسته ميتوان تقسيم كرد:
الف: آثار غير استدلالى مقايسه‏اى‏
1- الإعلام بما اتفقت عليه الامامية من الاحكام‏
اين كتاب به درخواست سيد مرتضى و به عنوان متمم كتاب اوائل المقالات نوشته شده است. كتاب اوائل المقالات به عقايد و اصول مختص شيعه پرداخته و در نتيجه با ضميمه اين دو كتاب به هم به ويژگيهاى اصول و فروع شيعه و اهل تسنن پى ميبريم.
ويژگيهاى كتاب:
الف: نويسنده تنها مسائلى را ذكر كرده كه اماميه در آن اتفاق نظر دارند و همه اهل سنت با آن مخالفند. در نتيجه با خواندن اين كتاب به مسائل اختصاصى شيعه در فروعات پى ميبريم.
ب: در اين اثر، استدلال و برهان به چشم نميخورد و نويسنده تنها در بعضى موارد اشاره به دليل فتوى نموده است.
2- المسائل العويصة
اين كتاب شامل يك سلسله سوال و جوابهايى از سوى مرحوم شيخ است. بنا به نوشته شيخ در مقدمه، مسائل مطرح در اين كتاب حاصل مباحثاتى است كه در جلسات متعدد با مردى نيشابورى داشته است و علت نوشتن مباحثات در خواست يكى از حاضران در آن جلسه از مرحوم مفيد بوده است و خواسته است مسائلى را هم كه در آن تمام يا بعضى عامه متفق و يا مخالف با نظر شيعه هستند را متذكر شود.
ويژگيهاى اين كتاب:
الف: اين سوالات به صورت معما مطرح شده لذا شيخ مفيد به بعضى از آنها چند جواب داده است.
ب: در پايان هر جواب متذكر نظر عامه هم شده است. لذا ميشود اين كتاب را در ليست كتابهاى فقه مقارن شيخ مفيد به حساب آورد.
ب: آثار غير استدلالى- غير مقايسهاى‏
1- رسالة المتعة
مرحوم شيخ مفيد كتابهاى متعددى را در باب متعه نوشته كه در بعضى از آنها مثل« خلاصة الايجاز» سعى وافر نموده كه از براهين متعدد براى اثبات مشروعيت آن استفاده نمايد اما در اين كتاب فقط از روايات اهل بيت( ع) براى اثبات مشروعيت آن استناد نموده و 43 روايت در اين رابطه نقل كرده است. به نظر ميرسد مشى شيخ در اين كتاب مشى اهل حديث است.
2- المقنعة
از مهمترين كتابهاى فتوايى شيخ مفيد است.
بعضى شيوه فقهى او را در اين كتاب، شيوه اهل حديث دانستهاند.« 6»
به نظر ميرسد اين درست نباشد چرا كه شيخ در اين كتاب فتاوايى دارد كه منشأ روايى ندارد.« 7»
در اهميت اين كتاب همين بس كه كتاب« تهذيب الاحكام» شيخ طوسى كه از كتب اربعه حديثى شيعه ميباشد شرح اين كتاب شيخ مفيد است.
ويژگيهاى اين كتاب:
الف- مباحث اكثر كتابهاى فتوايى از طهارت شروع ميشود اما شيخ مفيد در اين كتاب از اعتقادات شروع كرده يعنى چيزهايى كه اعتقاد به آنها واجب است.
ب- كتاب نسبت به كتابهاى موجود در زمان خود از نظم بيشترى برخوردار است و مطالب با دسته بندى ارائه شده است.
ج- مطالبى مثل دعا و زيارت غالبا در كتابهايى غير از كتابهاى فقهى نوشته ميشود اما در اين كتاب بعضى از دعاها و زيارات مثل نمازهاى مستحبى و دعاهاى مستحب در شبهاى ماه مبارك رمضان و زيارات ائمه آورده شدهاند.
3- احكام النساء
شيخ مفيد در اين كتاب به بيان احكام مخصوص زنها پرداخته است. روش شيخ در اين كتاب اجتهادى است چون فتاوايى در آن است كه نصى مشخص از طرف شارع ندارند.
ويژگيهاى اين كتاب:
الف: مهمترين امتياز اين كتاب جمع آورى احكام مخصوص زنان در يك جا و با دقت زياد است و اين كار در آن زمان بيسابقه بوده است.
ب: اين اثر در ميان كتابهاى فقهى شيخ از مسائل بيشترى برخوردار است نه اين كه بيشتر به فروعاتى پرداخته كه منصوص نيستند. بلكه مراد اين است كه بسيارى از مسائل منصوص در باب احكام النساء را در اين كتاب آورده است.
ج: در اين كتاب نگرش مرحوم شيخ نسبت به زن غير از نگرش او در بقيه آثارش است. وى در اينجا به زنها استقلال راى بيشتر ى ميدهد تا در كتابهاى ديگر.
4- الإشراف‏
با توجه به اينكه الاشراف با اختصار زياد نگاشته شده تشخيص شيوه اجتهادى يا غير اجتهادى در آن مشكل است اما شيخ در اين اثر فتوايى داده كه نشان دهنده شيوه اجتهادى اوست.
ويژگيهاى اين كتاب‏
الف: اين كتاب فقط مشتمل بر عبادات است. لذا از وضو شروع و به حج پايان مييابد.
ب: بسيارى از مسائل فقهى پراكنده در كتابهاى ديگر را در اين كتاب براى سهولت يادگيرى جمع آورى نموده و به طور منظم بيان كرد ه است.
ج: در بعضى از عبادات ابوابى را باز نموده است كه در ساير كتب فقهى نيست مثل باب« حدود الصلاة»
5- المسائل الطوسيه‏
اين كتاب مشتمل بر 13 سوال است كه شيخ طوسى در موضوعات مختلف از شيخ مفيد پرسيده است بيشتر جوابهاى اين سوالها در كتاب المقنعه موجود است.
ج: آثار استدلالى مقايسهاى‏
1- المسائل الصاغانيه‏
شيخ در اين كتاب به جواب مسائلى ميپردازد كه وكيل او در صاغان سوال نموده است. اين سوالها، اشكالات عالمى حنفى به نام ابو العباس صاغانى نسبت به بعضى از احكام شيعه است.
روش شيخ در رد شبهات مربوط به احكام مذكور اين گونه است كه ابتدا طرف را به گمراهى و عناد با شيعه منتسب مينمايد و سپس اشكالات را به صورت اجتهادى و استدلالى جواب ميدهد. و در بعضى از مسائل به صورت جدلى پاسخ ميگويد.
در بعضى ديگر از مسائل از مسلمات شرع نيز استفاده ميكند.
در برخى مسائل، از نظرات خود آنها عليه خودشان استفاده ميكند. يعنى به مسائلى ميپردازد كه شبيه اين مساله مورد اشكال است اما مورد اشكال واقع نشده.
در آخر كتاب بعد از جواب استدلالى به تمام شبهات به بيان نظراتى از ابو حنيفه در فروع و اصول دين كه مخالف با قرآن و سنت است ميپردازد. در اين زمينه حدود 70 فتوى در فروع و 5 ديدگاه در اصول از او نقل ميكند.
2- تحريم ذبائح اهل الكتاب‏
روش شيخ در اين كتاب كاملا اجتهادى و استدلالى است به حدى كه در آغاز براى حرمت از اخبار استفاده نكرده بلكه از آيات قرآن و استدلالهاى عقلى براى اثبات مدعاى خود استفاده كرده است.
ورود و خروج ايشان در اين بحث اين گونه است كه اولا ميفرمايد: اكثر عامه قائل به حليت ذبائح اهل كتاب هستند و جمهور شيعه قائل به حرمت آن. سپس از استدلالى كه شيعه به حرمت نموده است بحث را شروع ميكند و در اثناء بحث اشكالاتى كه بر نظريه مخالفين وارد است ايراد مينمايد و در پايان كتاب با روش اهل حديث مساله را دنبال ميكند. يعنى احاديث موافق و مخالف را نقل ميكند و احاديث مخالف حرمت را حمل بر تقيه و يا حمل بر يهودى و نصرانى واقعى مينمايد به قرينه بخش پايانى روايت معاوية بن وهب« و انما اعنى منهم من يكون على امر موسى و عيسى» كه در اين صورت منظور روايات مخالف از يهوديها و نصرانيها، مسلمانها ميشوند. چون يهودى و نصرانى واقعى به رسول خدا ايمان ميآورد. زيرا در تورات و انجيل به آن تصريح شده است.
3- رسالة المسح على الرجلين‏
اين كتاب دربردارنده مناظرهاى است ميان شيخ با يك فقيه حنفى به نام ابو جعفر معروف به نسفى عراقى در رابطه با مسح دو پا در وضو.
از ويژگيهاى اين مناظره اين است كه تمام آن بر مبناى نظريه عامه است.
4- خلاصة الايجاز فى المتعة
مرحوم مفيد كتابهاى متعددى در متعه نوشته كه يكى از آنها الموجز فى المتعة است.
اينجا بحثى است كه:
1- آيا كتاب خلاصة الايجاز فى المتعة تلخيص همان كتاب الموجز فى المتعة است يا تلخيص كتاب ديگرى؟
2- تلخيص كننده اين كتاب چه كسى است؟ آيا شهيد اول يا محقق ثانى؟
همانطور كه از عنوان كتاب مشخص است اين كتاب در رابطه با متعه نوشته شده و نويسنده، آن را در سه باب و يك خاتمه تنظيم نموده است.
باب اول در مشروعيت متعه است كه شيخ با عقل و قرآن و اجماع و روايات و ادله ديگر آنرا ثابت ميكند.
باب دوم در فضيلت متعه است. وباب سوم در كيفيت و احكام آن.
د: آثار استدلالى غير مقايسه‏اى‏
1- جوابات اهل الموصل فى العدد و الرؤية
ظاهرا شيخ اين كتاب را در جواب سوالهاى نماينده خود در موصل نوشته است.
سائل از اهل موصل بوده كه از نماينده ايشان درباره تعداد روزهاى ماه رمضان و بعضى سوالات ديگر پاسخ ميخواسته و نماينده آنها را از شيخ سوال مينمايد.
2- رسالة فى المهر
كتاب در موضوع مهر نكاح دائم است.
شيخ رساله را با بيان اين مطلب شروع ميكند كه شخصى( كه او را الاخ الفاضل لقب ميدهد) از گفته عالمى( كه شيخ او را شيخ فاضل مينامد) اظهار تعجب كرده زيرا شيخ فاضل گفته است: اين حديث امام صادق كه فرموده( ان المهر ما تراضى عليه الناس) در رابطه با نكاح متعه است.
مرحوم شيخ در ابتدا اين حرف شيخ فاضل را به جهت فضلى كه دارد اشتباهى بزرگ ميشمارد و سپس به جواب از گفته هاى او ميپردازد.« 8»
( 1). دوانى، على، مفاخر اسلام، ج 3، ص 241 و 242
( 2). نورى، الحسين، مستدرك‏الوسائل، جلد 3، صفحه 517.
( 3). ذهبى، ابي عبد الله محمد بن أحمد بن عثمان، ميزان‏الاعتدال، جلد 4، صفحه 26 و 30
( 4). موسوى الخوئى، ابو القاسم، معجم‏رجال‏الحديث، جلد 17، صفحه 232
( 5). دوانى، على، دو هفته نامه گلستان قرآن، شماره 97، شيخ مفيد پرچمدار توسعه مكتب شيعه‏
( 6). جناتى، ادوار اجتهاد، ص 239
( 7). المفيد، أبي عبد الله محمد بن محمد بن النعمان العكبري البغدادي، المقنعه، ص 149( بحث لباس و مكان نماز گزار)؛ عبد الله آبادى، سليمان، مجله فقه اهل بيت، سال 4، شماره 16، آثار شيخ مفيد
( 8) همان‏
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ‏
از امتياز شيخ مفيد اين است كه از علمايى به شمار ميرود كه از اساتيد فراوانى بهره برده و نيز شاگردان زيادى را پرورش داده است.
[3- اساتيد و تلاميذ]
1- اساتيد
محدث‏بزرگوار( حاج‏ميرزا حسين‏نورى) در اثر گرانقدرش( خاتمه مستدرك‏الوسايل) پنجاه‏تن از استادان شيخ‏مفيد را نام‏مى‏برد و در مقدمه چاپ‏جديد،( بحارالانوار) اين‏تعداد به 59 تن‏رسيده‏است. ممكن‏است‏بيش‏از اينها نيزبوده باشند.
شيخ‏مفيد در نزد اينان‏كه‏شيعه‏و سنى‏و زيدى‏بودهاند علوم‏متداول‏عصر يعنى‏ادبيات‏عرب، قرائت، كلام، فقه، اصول، حديث، تفسير، رجال‏و غيره‏را فراگرفته.« 1» شيخ در درسهايى كه شركت مى‏كرد مستشكل در آنها محسوب بود. او چون در دوران تحصيل، از نبوغ و هوش و استعداد خاصى برخوردار بود مورد عنايات اساتيدش مانند شيخ صدوق و ابو ياسر قرار داشت.« 2»
معروفين اساتيد شيخ كه‏همگى‏از اعاظم‏فقها و متكلمين و محدثين و رجال‏نامى بوده‏اند،
عبارتند از:
1. جعفر بن‏محمد قولويه‏قمى.
2. محمد بن على‏بن بابويه قمى( شيخ‏صدوق).
3. ابو عبدالله صفوانى.
4. احمد بن محمد بن‏وليد قمى.
5. ابوعبد الله مرزبانى.
6. ابوجعفر محمد بن‏حسين بزوفرى.
7. ابوغالب زرارى.
8. ابن‏جنيد اسكافى.
9. ابوعلى صولى‏بصرى.
10- على‏بن محمد رفاء.
11- على بن ابى‏الجيش بلخى.
12- ابوعبد الله‏جعل.« 3»
و نام برخى ديگر از اساتيد شيخ بدين قرار است:
13- شيخ ابو ياسر.( سنى)
14- شيخ على بن عيسى رمانى.( سنى)
15- ابو عبد اللّه بصرى.( سنى)
16- ابو بكر محمد بن احمد شافعى.( سنى)
17- محمد بن عمران مرزبانى.( سنى)
18- ابو بكر محمد بن سالم معروف به حافظ جعابى.( سنى)
19- عمر بن محمد صيرفى.( سنى)
20- على بن محمد بن حبش.( سنى)« 4»
2- شاگردان‏
همچنين‏گروه بيشمارى‏از دانشمندان كليه‏مذاهب، جزء شاگردان وى‏بوده‏اند، ولى‏متأسفانه جز 15 نفر آنها را كه‏در مقدمه( بحارالانوار) نام‏برده‏اند، از بقيه‏اطلاع درستى‏نداريم.
از علماى‏عامه نقل‏شده كه‏در مجلس‏وى‏از عموم‏مذاهب شركت‏مى‏نمودند، و گروهى‏از دانشمندان‏از محضرش برخاستند، ولى‏اينان‏چه كسانى‏بوده‏اند، به‏درستى معلوم‏نيست.
و اما سرآمد شاگردان شيخ كه‏همگى‏از مفاخر علماى‏شيعه‏و استادان علوم‏و فنون‏اسلامى به‏شمار رفته‏اند، عبارتند از:
1- علم‏الهدى سيدمرتضى.
2- سيدرضى( برادر نابغه سيدمرتضى).
3- شيخ‏طوسى.
4- ابوالعباس نجاشى.
5- ابوالفتح كراجكى.
6- ابويعلى محمد بن‏حسن‏بن حمزه‏جعفرى( داماد شيخ).
7- سالار بن‏عبد العزيز ديلمى معروف‏به‏سَلّار.
8- جعفر بن‏محمد دوريستى.« 5»
( 1) دوانى، على، دو هفته نامه گلستان قرآن، شماره 97، شيخ مفيد پرچمدار توسعه مكتب شيعه‏
( 2) جناتى، محمد ابراهيم، بهمن و اسفند 1371، مجله كيهان انديشه، شماره 46. شيخ مفيد در عرصه فقاهت و اجتهاد.
( 3) دوانى، على، دو هفته نامه گلستان قرآن، شماره 97، شيخ مفيد پرچمدار توسعه مكتب شيعه‏
( 4) جناتى، محمد ابراهيم، بهمن و اسفند 1371، مجله كيهان انديشه، شماره 46. شيخ مفيد در عرصه فقاهت و اجتهاد
( 5) دوانى، على، دو هفته نامه گلستان قرآن، شماره 97، شيخ مفيد پرچمدار توسعه مكتب شيعه‏
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ‏
4- شيخ مفيد در ميدان مناظره‏
در عصر شيخ مفيد، جامعه اسلامى از درخشندگى ويژه‏اى برخوردار بود، زيرا در آن زمان علم و دانش و تمدن و فرهنگ امت اسلامى در ابعاد گوناگون بگونه چشمگيرى پيشرفت داشت و مسلمانان به عنوان پيشگامان علم و دانش درخشيدند. بغداد علاوه بر اينكه يك مركز سياسى به حساب مى‏آمد بلكه به عنوان يك پايگاه علمى و معنوى نيز محسوب مى‏گشت، از اينرو عالمان بزرگى در آن ظهور كردند. و به دليل موقعيتى كه داشت مركز تجمع عالمان مذاهب گوناگون اسلامى شد.
همچنين پيروان مذاهب اسلامى درصدد دفاع از بينشها و اعتقادات مذهبى خود برآمدند و آنچه در آن عصر جلب نظر مى‏كند اين است كه عالمان مذاهب اين را درك كرده بودند كه رشد علم و دانش در دامان انديشه است و انديشه نياز به آزادى دارد و لذا عالمان مذاهب آزادانه به تبادل انديشه و مباحثه و مناظره مى‏پرداختند و در سايه بحثها و مناظره‏ها و برخورد انديشه‏ها بگونه‏اى آزاد بود كه زمينه رشد و گسترش فرهنگ اسلامى پديد آمد. البته گاهى درگيريها و برخوردهايى بين آنان بوجود مى‏آمد ولى در برابر آزاديهاى انديشه و بحثهاى آزاد علمى قابل تحمل بود.
يكى از چهره‏هاى برجسته علمى آن عصر در شهر بغداد شيخ مفيد بود كه در بيشتر رشته‏هاى علمى تبحر و تخصص داشت. او در دولت بويهى با اهل هر مذهب و عقيده مباحثه و مناظره مى‏كرد.« 1» و از راه مباحثات و مناظره‏هاى علمى از عقايد و ازرشهاى مذهب در برابر آنها دفاع مى‏كرد و با آگاهى كاملى كه از آراء و نظرات و دلائل پيروان مذاهب ديگر داشت مى‏توانست در برابر شبهات و اشكالات آنها پاسخگو باشد.« 2»
شيخ مفيد در برخورد با مذاهب گوناگون و ايجاد هماهنگى ميان علماى ملل و نحل، نقش بسزائى داشت وى بحثها و مناظره‏ها و ويژگيهاى مجالس و آراء برگزيده را در كتاب ارزشمندش العيون و المجالس گردآورى نموده و سپس شاگردش سيد مرتضى آن را تلخيص كرده و الفصول المختاره ناميده است.
شيخ مفيد به خاطر مباحثات و مناظراتى كه با اساتيد و عالمان بزرگ مذاهب اسلامى و نيز فرقه‏هاى گوناگون از قبيل معتزله، مجبره، حشويه، ناصبيه، زيديه، كيسانيه، اسماعيليه، قرامطه، مباركه، ناووسيه، سمطيه، فطحيه، واقفيه، بشريه و جز اينها و بخصوص بحثهايى كه با قاضى ابو بكر باقلانى، عبد الجبار معتزلى، قاضى ابو بكر بن سيار، قاضى عمانى، ابو بكر دقاق، ابو عمرو شطوى و غيره داشته است، در بين آنان از شهرت ويژه برخوردار شده است او در مقام بحث امور لازمى را رعايت مى‏كرد كه از آن جمله است:
1- براى انديشه‏ها و افكار مذاهب احترام قائل بود و با متانتى خاص به نقد و بررسى آراء مى‏پرداخت و هر گاه دليل متينى را ذكر مى‏كردند مى‏پذيرفت.
2- در بحث و مناظره دليلى را براى آنها يادآور مى‏شد كه مورد پذيرش قطعى آنها قرار گيرد.
3- مقيد بود مناظره و بحث در مسائل نظرى در جوى سالم و آرام و بدور از جمود و تعصب و بر اساس حسن نيت و تفاهم انجام پذيرد.
و بدين جهت بود كه او توانست فقيهان و متكلمان آن عصر را از طريق برخورد صحيح اسلامى و پسنديده و معقول، فريفته و شيفته خويش كند، بگونه‏اى كه شخصيت‏هاى بزرگى از بلاد دور و نزديك به ديدار او شتافته و همواره مجالس او را كانون گرم بحثها و گفتگوهاى فقهى و كلامى قرار مى‏دادند.« 3»
ابن‏نديم‏كه‏از معاصران‏شيخ‏مفيد بوده‏و مانند او در بغداد ميزيسته‏در فهرست‏خود نوشته‏است:« ابن‏المعلم- ابوعبدالله» رياست متكلمين شيعه‏در عصر ما به‏وى رسيده‏است. او در علم‏كلام( عقايد و مذاهب) به‏روش مذهب‏شيعه‏بر همه كس پيشى‏دارد. دانشمندى باهوش و بافراست است من‏او را ديده‏ام، دانشمندى عاليقدر است ...« 4»
مناظرات شيخ مفيد با علماى بزرگ عامه‏
به‏طورى‏كه خاطرنشان‏ساختيم، شهر بغداد كه‏از مراكز مهم‏علمى‏عصر به‏شمار مى‏رفت، در آن‏زمان‏پر از فقها و متكلمان‏مذاهب مختلف‏بود. پيروان مذاهب‏اهل تسنن‏كه‏از نظر علم‏كلام‏آنها را« معتزلى» و« اشعرى» مى‏گفتند، در مجامع‏عمومى و گاهى‏در حضور خليفه، مجلس‏ها گرفته‏و هر كس‏براى اثبات‏مرام خود حجت‏ها مى‏آورد و دليل‏ها اقامه‏مى‏كرد. علماى‏شيعه كه‏تا آن‏روز به‏آن‏محافل راه‏نداشتند، با طلوع شيخ‏مفيد در بغداد، نه‏تنها در مجامع‏آنها شركت مى‏نمودند، بلكه« شيخ‏مفيد» و« ابن‏معلم» يگانه‏عالم مبرّز و سخنورى بود كه‏با نيروى علم‏و بيان و منطق‏محكم خود در تمام‏موارد بر همگان غلبه مى‏يافت.
از خطيب بغدادى كه‏هم‏عصر شيخ‏مفيد بوده‏است نقل‏شده‏كه گفته‏است: او اگر مى‏خواست‏مى‏توانست ثابت‏كند كه‏ستون‏چوبى از طلاست! على‏بن‏عيسى رمانى‏و قاضى ابوبكر باقلانى قاضى‏القضاة بغداد، فاضل كتبى‏و ابوعمرو شطوى‏و ابوحامد اسفرائنى شافعى‏و قاضى عبدالجبار معتزلى و غير هم‏از دانشمندان بزرگى بودند كه‏اغلب اوقات مفيد با آنها در بحث‏امامت‏و اصول‏عقايد به‏گفتگو مى‏پرداخت‏و آنها را ملزم‏و محكوم‏مى‏ساخت.
داستان‏مناظرات آنها بسيار شيرين‏و خواندنى‏است. سيد مرتضى كه‏بزرگترين شاگرد شيخ‏مفيد است‏آنها را در كتابى‏جمع‏نموده كه‏ازجمله‏دو داستان آن‏را براى نمونه‏در پائين مى‏آوريم:
در كتاب( مجموعه‏ورّام) مى‏نويسد: مفيد اصلًا از( عكبرا) است، در ايام‏كودكى همراه‏پدرش به‏بغداد آمد و نزد ابو عبدالله معروف‏به( جعل) به‏تحصيل پرداخت. سپس‏به مجلس« ابو ياسر» كه‏در دروازه خراسان تدريس‏مى‏كرد حضور يافت.
چون‏ابو ياسر از عهده بحث‏و پرسشهاى او درمانده شده‏او را به« على‏بن‏عيسى رمّانى» كه‏از بزرگان علماى كلام‏بود ارجاع‏داد و گفت‏چرا به‏نزد او نمى‏روى‏تا از او استفاده‏كنى؟ مفيد گفت‏او را نمى‏شناسم‏و كسى‏ندارم‏مرا به‏او معرفى‏كند. ابو ياسر يكى‏از شاگردان‏خود را همراه‏او كرد و نزد رمانى‏فرستاد چون‏مجلس رمانى‏از فضلا و دانشمندان‏پر بود، مفيد در صف نعال نشست‏و به تدريج‏كه مجلس‏خلوت‏شد نزديكتر رفت.
در آن‏اثناء مردى از اهل‏بصره‏آمد و از رمانى پرسيد چه مى‏فرماييد دربارةحديث‏غدير( كه‏به عقيده‏شيعه پيغمبر اكرم( ص) اميرمومنان( ع) را جانشين‏بلافصل‏خود گردانيد) و داستان‏غار( كه‏به‏اعتقاد اهل‏سنت دليل‏بر خلافت ابوبكر است)؟ رمانى‏گفت داستان‏غار درايت( يعنى‏امرى مسلم‏و معقول) است‏و حديث‏غدير روايت و منقول مى‏باشد، و آنچه‏از درايت‏و امر مسلّم استفاده‏مى‏شود از روايت مستفاد نمى‏گردد. مرد بصرى سكوت‏كرد و برخاست‏و از مجلس بيروت‏رفت.
در اين‏موقع مفيد خود را به‏رمانى نزديك‏گردانيد و گفت: سوال‏دارم. رمانى‏گفت: بگو! شيخ‏مفيد گفت: چه‏مى‏فرماييد درباره كسى‏كه‏بر امام‏عادل خروج‏كند و با وى‏جنگ‏نمايد؟ رمانى‏گفت: او كافر است، بعد گفت: نه‏فاسق است.
شيخ مفيد پرسيد: راجع به‏امامت اميرالمومنين على‏بن‏ابيطالب عليه‏السلام چه‏مى‏گوييد؟ رمانى‏گفت: او امام‏است. مفيد گفت: دربارةطلحه‏و زبير( دو آتش‏افروز جنگ‏جمل‏بر ضد اميرالمومنين بودند) چه‏مى‏فرماييد؟ رمانى‏گفت: آنها از اين‏عمل‏توبه‏كردند.
شيخ مفيد گفت: جناب‏استاد! داستان جنگ‏جمل درايت‏و امر مسلّمى‏است و توبه‏كردن طلحه‏و زبير روايت مى‏باشد!! رمانى‏كه متوجه موضوع شد گفت: مگر موقعى كه آن‏مرد بصرى‏از من سوال كرد تو حاضر بودى؟ شيخ‏مفيد گفت: آرى. رمانى‏گفت: اين‏سخن‏به جاى‏آنچه من‏گفتم! اشكال‏تو وارد است!! آنگاه‏پرسيد: تو كيستى‏و نزد كدام‏يك‏از علماى اين‏شهر درس‏مى‏خوانى؟ مفيد گفت: نزد شيخ‏ابوعبد الله‏جعل. رمانى‏گفت: بنشين‏تا من مراجعت‏كنم.
سپس‏برخاست و به‏درون‏خانه رفت‏و پس‏از لحظه‏اى‏برگشت‏و نامه‏اى‏سربسته‏به وى‏داد و گفت: اين‏را به‏استاد خود بده. مفيد نامه‏را آورد و به‏استادش تسليم‏كرد. استاد نامه‏را گشود و شروع‏به قرائت‏آن‏كرد و طى‏مطالعه آن‏به خنده‏افتاد. پس‏از قرائت‏نامه گفت: رمانى ماجرايى‏را كه‏ميان‏تو و او در مجلس‏وى روى‏داده نوشته‏و سفارش‏تو را نموده‏و تو را ملقب به« مفيد» كرده‏است.« 5»
مناظرة وى‏با« على‏بن‏عيسى رمانى» در زمانى‏رخ داده‏كه مفيد كمتر از سى‏سال داشته‏است.« 6»
نقش شيخ مفيد در تحول كلام شيعه‏
در حقيقت شيخ مفيد، روش انديشه و تفكر شيعه را دگرگون نساخته است، بلكه جوهر تفكر عقلى و ارج‏گذارى به عقل در مذهب شيعه اماميه وجود داشته است، و در احاديث شيعه، از امامان معصوم نيز كاملا آشكار است.« 7» كارى كه شيخ مفيد در اين زمينه انجام داد اين بود كه عقايد شيعه را از لابلاى احايدث بيرون كشيد و به صورت كتاب كلامى تدوين كرد. و از اين گذشته به بيان تفاوتهاى اساسى در عقايد و فقه شيعه، با عقايد و فقه ديگر مذاهب اسلامى پرداخت.
نمونه كار او در تدوين عقايد شيعه، كتاب« تصحيح الاعتقاد» اوست و نمونه مقايسه مذهب شيعه با ديگر مذاهب كتاب« اوائل المقالات فى المذاهب و المختارات».
بر همين اساس است كه برخى از خاورشناسان گفته اند: پايه‏هاى كلام شيعه به دست شيخ مفيد و شيخ طوسى استوار شد.« 8»
آراء و نطرات كلامى شيخ‏
الف: رجعت‏
در اين باره كه چه كسانى رجعت مى‏كنند، شيخ مفيد گفته است: رَجْعَت، نزدِ ما، مخصوص كسانى است كه ايمان محض يا كفر محض داشته باشند، نه غير اين دو گروه.
شيخ مفيد ادلّه رَجْعَت را عرضه داشته و دلالت اين ادلّه را به تمامى نشان داده و آنگاه در مقام ردِّ هر شبهه‏اى كه برآورند برآمده است، تا« مخالف را پس از اين احتجاج شبهتى نبمانَد كه بدان درآويزد».« 9»
ب: أشباح‏
شيخ، صورتى از حديثِ أشباح را كه صحيح مى‏دانسته آورده است. بنابراين روايت كه از ثِقات رسيده است، آدم- عليه السّلام- بر عرش، أشباحى بديد كه فروغشان تابان بود. درباره آنها پرسش نمود.
خداوند به او وحى فرمود كه اينها أشباح رسول خدا- صلّى اللّه عليه و آله- و اميرالمؤمنين و فاطمه و حسن و حسين- عليهم السّلام- اند، و او را آگاه فرمود كه اگر اين أشباح نبودند، نه او را خلق مى‏فرمود، و نه هيچ آسمان و زمينى را.
وى پس از شرح و تبيين حديث گفته: و اين نه به ديده عقول، مُنكَر است و نه با شرعِ منقول، ناسازگار. و اگر آن را ثقات مورد اعتماد روايت كرده و طائفه حق گرايان روايت آن را پذيرا شوند[ كه روايت كرده و پذيرا شده‏اند]، ديگر راهى به انكار آن نيست.
شيخ مفيد خلق أشباح را اشارتى مبشِّرانه از روى گراميداشت پنج تن پاك- عليهم السّلام- مى‏داند كه مژده‏بخشِ هستىِ ايشان بوده است.« 10»
ج: إنسان‏
شيخ مفيد مى گويد:« انسان» همان است كه بَنُونوبَخْت« 11» گفته‏اند و از هشام بنِ حكم« 12» نيز نقل شده و اخبار منقول از أئمّه- عليهم السّلام- نيز بر همين كه ما بدان گرويده‏ايم، دلالت مى‏كند.
و آن، اين است كه:« انسان» چيزى است قائم به خويش كه نه حجم دارد، و نه مكان؛ و نه تركيب و نه حركت و نه سكون بر آن راست مى‏آيد، و نه اجتماع و افتراق، و آن همان چيزى است كه حكيمان پيشين آن را« جوهر بسيط» مى‏خواندند. قولِ مَعْمَرمعتزلى« 13» همين است.
وى سپس اقوالِ ديگر متكلّمان را در سخنى دراز دامن نفى نموده و در آن به آياتى از قرآن و اخبارى از سنّت استشهاد كرده و سپس گفته است: و ما را بر عقيده‏اى كه وصف كرديم، دلائلى عقلى است كه مخالف در آنها و مانند آنها به سبب دلائل نقليى كه ياد كرديم طعن نتواند.« 14»
د: تحريف قرآن‏
عقيده به تحريف قرآن از اتّهامات باطلى است كه دشمنان شيعه همواره بدين طائفه نسبت داده‏اند.
شيخ مفيد تكليف اين تهمت را يكسره كرده و گفته است:
بى‏هيچ ترديد مابين‏الدّفتين قرآن، كلام خداى متعال و تنزيل اوست، و از كلام بشر در آن هيچ نيست، و آنكه قرآن را گرد آورده است، اگر بعض آنچه را نازل شده در متن ثبت نكرده باشد، آن مطالب- چون كه خداوند وعده حفظش را داده است- به همان صورت كه نازل گرديده، محفوظ مانده و چيزى از آن از ميان نرفته است.
گاه براى شخصى كه قرآن راگردآورى مى‏كرده باعثى حاصل مى‏شده كه بعض آيات را ثبت نكند؛ و معناى آن هرگز ناقص بودن قرآن نيست.
بواعِثى كه سبب مى‏آيد شخص گردآورنده برخى از آيات را ثبت نكند، مواردى است چون: قصور فهم وى از بعض آيات، يا ترديد او در قرآنيّت عبارات، يا يقين نداشتنش بدين أمر، يا تعمّد در بيرون گذاشتن عبارت.
وانگهى امير مؤمنان- عليه السّلام- قرآن نازل شده را از آغاز تا انجام گردآورى فرمود، و برحسب آنچه در ترتيب و تدوين مى‏بايست، مُرَتَّب و مُدَوَّن نمود: مكّى را بر مَدَنى و منسوخ را بر ناسخ مُقَدَّم گردانيد، و هر چيز را در جاى خود قرار داد؛ و اين تدوين نزد اهل بيت- عليهم السّلام- محفوظ است.
از امامان ما- عليهم السّلام- حديثِ صحيح رسيده است كه ايشان امر فرموده‏اند همين بين الدّفتين قرائت شود و نه بر آن بيفزائيم و نه از آن بكاهيم.
ما نيز بدين امر تعبّد ورزيده‏ايم.
امّا حروفى كه بر آنچه در مُصّحَف متداول ثبت شده، زائد است و نقل گرديده، ما از قرائت آن نهى شده‏ايم؛ زيرا به تواتر نقل نشده و تنها در اخبار آحاد آمده‏اند، و گاه شخص در آنچه نقل مى‏كند، خطا مى‏نمايد. پس در باب اين اخبار توقّف مى‏كنيم، و بنا بر آنچه امامان ما- عليهم السّلام- به ما امر كرده‏اند، از آنچه در مصحف معروف متداول ميان مسلمانان آمده است، عدول نمى‏نمائيم.( 17)« 15»
شيخ مفيد در أوائل المقالات مى گويد:
بنابر اخبارِ مستفيضه‏اى كه از ائمّه هدى- عليهم السّلام- رسيده است بعض ظالمان در قرآن حذف و نقصان إيجاد كرده‏اند.
شيخ معتقد است اين احاديث ناظر به حذف تأويل و تفسيرى است كه( مُنْزَل) بوده ولى جزوِ كلام اللّه كه همين معجزه موسوم به قرآن باشد نبوده است. به عبارت ديگر، تأويل قرآن است كه در آنجا قرآن ناميده شده و حذف و نقص به همين تأويل وارد آمده است.
شيخ اين رأى را درست‏تر از مدّعاىِ كسانى مى‏داند كه گفته‏اند از خود قرآن- و نه تأويل آن كه آن هم قرآن ناميده شده- كلماتى حذف گرديده است.« 16»
ه: علم امام‏
علم امام، گستره آن، منابع اين علم و سرانجام نسبت آن با علم غيب الهى مطالبى است كه از همان قرون اوليه تاريخ تشيع، معركه نظرات مختلف بوده است.
اما به نظر مى رسد از قرن سوم به بعد و به ويژه با نگاشته شدن كتابهايى مثل( بصائر الدرجات) و( كافى) كه در آنها به نوعى نظريه علم مطلق ائمه با ذكر رواياتى با عبارت( علم بما كان و ما يكون و ما هو كائن) تبيين شده بود دانشمندان شيعه بيشتر متمايل به اين نظريه شدند و كمتر به مقابله با آن بر مى خاستند.
اما با مراجعه به كتب شيخ مفيد در مى يابيم كه وى بر خلاف نظرات ر ايج، داراى ديدگاه هاى ويژه اى در اين زمينه بوده است.
مثلا او در مقابل جامعه اخبارى آن زمان كه بزر گانى همچون صفار و كلينى سردمداران آن شناخته مى شدند ايستادگى كرده و با صراحت، برخى از مظاهر اين علم را زير سوال مى برد. او حتى در بيان جايگاه قضايى امام( ع) اين نكنه را جايز مى داند كه حقيقت پنهان مسائل( بواطن امور) از ديد امام مخفى مانده و امام بر طبق گواه گواهان به گونه اى حكم دهد كه با واقعيت تطابق نداشته باشد.« 17»
و يا مثلا در مورد علم غيب مطلق امام با اينكه روايات فراوانى در تاييد آن وارد شده و در ميان اماميه اعم از متكلمان و محدثان و فلاسفه كمتر مخالف بزرگ شناخته شده اى وجود دارد با اين حال شيخ مفيد به صراحت ديدگاه خود رابيان كرده و آن را به عنوان امرى بيّن الفساد معرفى نموده و جالب اين است كه همه اماميه را به جز گروه هايى همچون غاليان و مفوضه با خود در اين موضوع هم اعتقاد دانسته است.« 18»
ضمبر خوانى و آگاهى از امور پنهان و افكار درونى اشخاص نيز يكى ديگر از مظاهر علم غيب امام( ع) است كه روايات فراوانى در تاييد آن در كتب اماميه وارد شده است.« 19»
شيخ مفيد به علت فراوانى روايات وارد شده در اين موضوع، اصل آن را مى پذيرد اما آن را شرط امامت و نيز از صفات لازم براى امام( ع) ندانسته و وجوب عقلى آن را منكر مى شود و تنها به لزوم پذيرش آن به جهت سماع، يعنى ورود روايات اكتفا مى كند و اين ويژگى را در حقيقت نوعى لطف پروردگار نسبت به ائمه( ع) به حساب مى آورد تا اطاعت ديگران از آنها و نيز تمسك به امامت آنها هموار شود.« 20»
و: سهو النبى( صلى الله عليه وآله وسلم) و الائمه( عليهم السلام)
شايد بتوان تقابل شيخ مفيد و شيخ صدوق در اين مساله را از عجايب ديدگاه هاى كلامى بزرگان اماميه دانست. زيرا هر چند صدوق و قمى ها به گرايش ضد غلّو شهرت دارند اما نوع موضع گيرى آنها در مسائلى مثل علم امام اين انتظار را به وجود مى آورد كه در اينجا قائل به عدم سهو النبى و الائمه( ع) باشند ودر مقابل شيخ مفيد با توجه به ديدگاه هاى كلاميش معتقد به جواز آن بوده باشد.
اما بر عكس شاهد هستيم كه شيخ صدوق به پيروى از استادش ابن وليد معتقد به جواز سهو النبى و الائمه( ع) شده و مخالفان خود را غاليان و مفوضه ياد كرده و آنها را مورد لعنت قرار مى دهد و اعتقاد به عدم جواز سهو را اولين درجه غلو مى داند.« 21»
اما در مقابل شيخ مفيد از آنجا كه طبق ديدگاه كلامى خود قائل به عصمت پيامبر( ص) از گناه و خطا و فراموشى شده« 22» به شدت در مقابل اين ديدگاه صدوق ايستادگى كرده و بلكه به صورت كنايى او واستادش ابن وليد ر از مقصرين به حساب مى آورد.« 23»
او به اين مقدار هم اكتفا نكرده و رساله اى مستقل در اين باره با عنوان( رسالة فى عدم سهو النبى) مى نويسد و در آن به تفصيل به نقد ديدگاه صدوق و نيز مستندات روايى او مى پردازد.« 24»
( 1) الذهبى، شمس الدين محمد بن أحمد بن عثمان، سير اعلام النبلاء، ج 17، ص 344، منتظم ج 8، ص 11
( 2) ادب المرتضى، ص 83 به نقل از تاريخ يافعى و مقدمه تهذيب الاحكام‏
( 3) جناتى، محمد ابراهيم، بهمن و اسفند 1371 مجله كيهان انديشه، شماره 46. شيخ مفيد در عرصه فقاهت و اجتهاد.
( 4) أبو الفرج محمد بن أبي يعقوب اسحق المعروف بالوراق، فهرست ابن‏نديم، صفحه 266.
( 5) قبلًا از ابن‏شهر آشوب مازندرانى نقل‏كرديم‏كه گفته‏بود لقب« مفيد» را حضرت‏امام زمان( عج) به‏مفيد داده‏اند. ممكن‏است چنين‏بوده‏و شيخ بزرگوار به‏اين‏لقب شهرت‏داشته، و رمانى‏و قاضى عبدالجبار اين‏لقب‏را براى او تأييد كرده‏اند؛ براى‏اطلاع‏بيشتر و ساير مناظرات جالب‏شيخ مفيد نگاه‏كنيد به‏اواخر« سرائر» ابن‏ادريس حلى‏و« مجالس‏المومنين» و« روضات‏الجنات» و« رجال» مامقانى‏و غيره.
( 6) دوانى، على، دو هفته نامه گلستان قرآن، شماره 97، شيخ مفيد پرچمدار توسعه مكتب شيعه‏
( 7) كلينى، محمد بن يعقوب، اصول كافى، ج 1، كتاب العقل و الجهل‏
( 8) دائرة المعارف اسلام چاپ اول( 1913- 1936 م)
10 شيخ مفيد از نظر خاور شناسان، براتى، عباس على‏
( 9)) مفيد، محمد بن محمد بن نعمان ابن المعلم، المسائل السّرويّة، 32
( 10) همان 37
( 11)« بَنُونوبَخْت» خاندانى نامدار بودند كه متكلّمانِ شيعىِ بزرگى از ميانشان برخاستند و آراءِ ايشان در تاريخِ كلامِ شيعه پايگاه يافته است‏
( 12) ابومحمّد هِشام بنِ حَكَمِ كوفىِ شيْبانى( درگذشته به 179 ه. ق)، از متكلّمان و مؤلِّفانِ شيعه، و از شاگردانِ خاصِّ إمام صادق و إمام كاظم- عليهما السّلام- بود.
( 13) ابو المعتمر مَعْمَر بن عبّاد بصرى( درگذشته به 215 ه. ق)، از معتزليان تندرو بود كه طائفه‏اى موسوم به معمريّه به وى منسوبند
( 14) مفيد، محمد بن محمد بن نعمان ابن المعلم المسائل السّرويّة، 57
( 15) همان، 78
( 16) مفيد، محمد بن محمد بن نعمان ابن المعلم، أوائل المقالات فى المذاهب و المختارات، ط. دكتر مهدىِ محقّق، ص 30 و 31.
19 حسينى جلالى، سيد محمد رضا، فصلنامه آيينه ميراث، شماره 26، نگاهى به المسائل السروية شيخ مفيد مترجم: جهانبخش، جويا
( 17) مفيد، محمد بن محمد بن نعمان ابن المعلم، أوائل المقالات، ص 66
( 18) همان، ص 67
( 19) براى مثال رجوع شود به: الدرجات الكبرى فى فضائل آل محمد( صلى الله و عليه وآله وسلم)، صفار، محمد بن الحسن، ج 5، ابواب 10، 11، 12، ص 273 250
( 20) مفيد، محمد بن محمد بن نعمان ابن المعلم، أوائل المقالات، ص 67
( 21) شيخ صدوق، أبي جعفر محمد بن علي بن الحسين بن بابويه القمي، من لا يحضره الفقيه، ج 1، ص 359
( 22) مفيد، محمد بن محمد بن نعمان ابن المعلم، أوائل المقالات، ص 65
( 23) تصحيح الاعتقاد، ص 135( منظور تصحيح الاعتقادات است؟)
( 24) شيخ مفيد و تاريخ نگارى او در كتاب الارشاد، نوشته: صفرى، نعمت الله‏
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ‏
5- شيخ مفيد، پرچمدار فقه شيعه‏
كاروان فقه شيعه با كاروان سالارى امامان( ع) از آغاز در مسير دگرگونيهاى بزرگ به سوى تعالى رهسپار بوده است.
توجه به پيشينه و زمينه هاى تفكر فقهى شيعه پيش از شيخ مفيد، نقش آفرينى اين مرد بزرگ را در دگرگونى فقه شيعه، بيش از پيش آشكار مى سازد. از اين روى، زمينه هاى اين دگرديسى ژرف را به گونه فشرده و خلاصه به بوته بررسى مى نهيم.
فقه شيعه، سه دوره بسيار مهم را پشت سرگذاشته است:
1. دوران حضور امامان( ع)، تا پايان غيبت صغرا.
2. دوران غيبت كبرا، از آغاز تا زمان شيخ مفيد.
3. دوران شيخ مفيد، تا زمان حاضر.
دوران حضور
اين دوران را به دو مرحله مى توان تقسيم نمود:
1. دوران حضور، تا امام باقر( ع)
بر اثر خفقان و سخت گيرى حاكمان بويژه از زمان امام دوم تا امام باقر( ع) نشر احكام فقهى شيعه ممكن نبوده است به گونه اى كه هيچ كس را ياراى آن نبوده خود را شيعه بنامد و عقيده خود را ابراز بدارد.
امامان شيعه( ع) براى نگهدارى شيعه از نابودى كامل، تقيّه را به كار گرفتند و از بيان احكام واقعى و ويژه تشيّع سرباز زدند و حتى براى نزديك ترين ياران خويش احكامى برابر احكام مفتيان اهل سنت صادر مى فرمودند كه هم خود از خطر برهند و هم ياران خود را از گرداب بلا برهانند. از اين روى، شيعه تا روزگار امام باقر( ع) مرزبندى فقهى روشنى در احكام فرعى ندارد و بسيارى از شيعيان در مسائل شرعى فرعى و اعمال خود بسانِ اهل سنت رفتار مى كرده از مجتهدان آنان پيروى مى كرده اند.
2. دوران حضور، از زمان امام باقر( ع) تا ابتداى غيبت كبرا
در اين دوران به انگيزه ها و عوامل ويژه سياسى، فشارها و تنگناهاى حاكمان ستم بر امامان( ع) و شيعيان كاهش مى يابد و امامان( ع) امكان مى يابند احكام فقهى ويژه شيعه را بازگو كنند و نشر دهند.
در اين دوران، شيعيان يارايى آن را مى يابند كه احكام ويژه شيعه را از سرچشمه هاى هدايت دريافت بدارند و به آنها جامه عمل پوشانند و در نتيجه براى به دست آوردن احكام شرعى نيازى به به كاربستن اجتهاد و فقاهت نداشته اند. گرچه پايه ها و اصول فقه و اجتهاد اصطلاحى در همان زمان بنا نهاده شده است.
دوران غيبت كبرا تا زمان شيخ مفيد
آموختن و آموزاندن فقه شيعه با روش فنى و اصطلاحى يعنى طرح فروع و مسائل و رد آنها بر اصول و ضوابط و استنباط احكام شرعى در نخستين قرن پس از غيبت كبرا( قرن چهارم هجرى) ويژه حوزه علميّه مركز خلافت( بغداد) بوده است.
تشيّع با همه گستردگى و پايگاههاى گوناگونى كه در عراق، حجاز، يمن، مصر و ايران بزرگ داشته و با وجود حوزه هاى علميّه مهم و پربار شيعى در شهرهاى: كوفه، قم، رى و ... ولى به كار بستن فقاهت و اجتهاد در غير از بغداد وجود نداشته بلكه در آن مراكز، تنها روايت و درايت حديث رواج داشته است. در اين دوران فقيهان و مفتيان شيعه دو گروه بوده و به دو روش فتوا مى داده اند:
الف. فتوا دهندگان و فقيهانى محدّث: اين گروه با مراجعه به روايات بدون به كار بستن معيارها و ترازهاى فقهى با واژگان و عبارتهاى روايات، بى آن كه از روايت گر و روايت شده از آن نامى به ميان بياورند فتوا مى داده اند. از جمله:
1. ابن بابويه على بن الحسين( م: 329 ق. در قم)
2. شيخ صدوق محمد بن على بن الحسين( م: 381 ق. در رى)
3. يونس بن عبدالرحمان( م: 208 ق)
ب. فتوا دهندگان و فقيهان مجتهد: اين دسته از فقيهان سعى در به كار بستن معيارهاى فقهى داشته اند تا براساس آنها و رعايت اصول و ضوابط احكامى را از كتاب و سنّت استنباط كنند. از جمله بزرگانى چون:
1. ابن جنيد بغدادى مشهور به كاتب و اسكافى( م: 381 ق.)
2. النّاصر جدّ مادرى علم الهدى( م: 367 ق.)
3. حسن بن على بن ابى عقيل سمعانى.« 1»
واما مفيد
بدون ترديد متفكر برجسته شيخ مفيد، يكى از مجتهدان بزرگ تشيع در اواخر قرن چهارم و اوايل قرن پنجم بوده و در بيشتر علوم اسلامى مانند علم فقه، اصول فقه، تفسير معقول، كلام، رجال و جز اينها تخصص و تبحرى كم نظير داشته و در زمينه‏هاى گوناگون كتابهاى گرانقدر و ارزشمندى تدوين نموده كه در كتب رجالى مذكور است.
اين عالم فرزانه در نتيجه اين جامعيتى كه داشت، يكى از مجتهدان به نام و بى‏نظير و يا كم‏نظير به شمار آمده است. و اين ويژگى در عصر خود او براى همه مسلمانان به روشنى مشهود بود، زيرا تمام انديشمندان و پژوهشگران زمانش و نيز همه آنهايى كه درباره عظمت اخلاقى و شخصيت علمى ايشان قلم زده، به عظمت او در بعد اخلاقى و تخصص و تبحر او در علوم و معارف اسلامى اعتراف داشته و به آراء عميق و نظرات دقيق او بسيار اهميت مى‏دادند.
تدريس شيخ مفيد
شيخ مفيد در سنين جوانى، در امر تدريس، يگانه استاد عصر خود شد، بگونه‏اى كه مجلس درس او از رونق و شكوه خاصى برخوردار بود و صدها طالب علم و دانش، بلكه برخى از عالمان بزرگ شيعه و سنى در آن شركت مى‏كردند.
تدريس وى داراى ويژگيهاى خاصى بود از جمله: مسائل مورد بحث را بگونه مقارن و تطبيقى در فقه و كلام مطرح مى‏كرد.« 2»
فقه اجتهادى شيخ مفيد
شيخ مفيد از اعلام دوره سوم از ادوار اجتهاد« 3»( دوره تدوين ابحاث اجتهادى به صورت علمى و فنى) بود. او با تلاش و كوشش فراوان تداوم بخش اين سبك و شيوه بود و به آن تكامل و گسترش بخشيد.
شيخ طوسى در كتاب فهرست مى‏گويد: مفيد فقيهى بود كه در فهم و درك مسائل فقهى بسيار پيشرفته بود.
شيخ مفيد در رسميت دادن و متداول كردن شيوه اجتهاد بگونه علمى و فنى بسيار كوشا بود و حتى تنها بر تدوين آن بسنده نكرده، بلكه در جلسات درسى خود كه بزرگانى نظير سيد مرتضى و شيخ طوسى در آن حضور داشته‏اند به آن ترغيب و تحريص مى‏كرد و از عالمان پيش از خود كه مباحث را بگونه علمى و فنى مطرح كرده بودند- امثال ابن ابى عقيل عمانى و ابن جنيد اسكافى- تجليل نموده و از آنان به بزرگى ياد مى‏كرد و نسبت به كتابهاى علمى آنها اظهار خوش‏بينى مى‏كرد.
علامه محمد باقر خوانسارى در كتاب ارزشمندش روضات الجنات مى‏گويد: بنيانگذار اساس اجتهاد، بگونه علمى و فنى، حسن بن على، معروف به ابن ابى عقيل عمانى ... معاصر كلينى و پس از او محمد بن احمد بن جنيد اسكافى معاصر شيخ صدوق بود.« 4»
عالم بزرگ، شيخ مفيد از هر دوى آنها تعليم ديده و استفاده كرده بود و به آن دو حسن نظر داشت و از شيوه آنها پيروى كرد.
شيوه استنباطى شيخ مفيد
شيخ مفيد در مقام استنباط، داراى شيوه خاصى بود كه او را از شيوه‏هاى دو استادش، عمانى و اسكافى و نيز دو شاگردش، سيد مرتضى و شيخ طوسى، ممتاز مى‏نمود، زيرا او در مقام استنباط بيشتر از ظاهر عناصر خاصه( روايات) استنباط مى‏كرد، ولى اساتيدش عمانى و اسكافى بيشتر بر تفريع و تطبيق از راه اجتهاد تكيه و اعتماد داشتند.
و اما سيد مرتضى و شيخ طوسى در مقام استنباط داراى شيوه ديگرى بودند، زيرا آنان نه مانند ابن جنيد و عمانى عمل مى‏كردند و نه مانند استادشان شيخ مفيد، بلكه در حد وسط قرار داشته‏اند، زيرا آنها در مقام استنباط، هم بر ظاهر نصوص و هم بر تفريع و تطبيق تكيه مى‏نمودند.« 5»
شيخ مفيد و خط اعتدال‏
و اما همانطور كه اشاره كرديم پيش از شيخ مفيد، همزمان دو خط فقهى ن- اه- مسان در شيوه استنباط وجود داشته كه اگر بخواهيم مرزبندى و نام گ- ذارى ك- نيم يكى بمانند تفكر اخبارى و ديگرى نزديك به تفكر اص- ول- ى ب- وده است.
از ويژگيهاى خط اخبارى گرى، تعبد و التزام به اخبار است ه- ر چ- ن- د ضعيف، مرسل و يا بى سند باشند و حتى اگر برخلاف قاعده ها و ت- رازه- اى ف- ق- ه- ى ب- اش- ن- د. در مثل، شيخ صدوق با اعتراف به اين كه( م- ضاف) در اساس آب نيست و گرنه( مضاف) نبود« 6» وضو و غسل به گلاب را صحيح مى داند.« 7»
و دل- ي- ل اي- ن سخن را علامه در مختلف« 8» تنها روايتى« 9» مى داند كه به گ- ف- ت- ه علامه و شيخ حر عاملى در ذيل حديث هيچ يك از فقيهان شيعه به آن ع- م- ل ن- كرده است و معارض دارد و در سند آن افراد غير موثق وجود دارن- دك- ه ش- ي- خ ص- دوق بنا به گفته علامه« 10» به ناشايستگى شمارى از افراد سند در كتابهاى خود اشاره دارد.
ام- ا خ- ط تفكر اصولى به خردورزى و برداشت و توجيه روايات و نگهداشت ق- اعده ها و ترازهاى فقهى و اصولى، بيش تر گرايش دارد. هر چند روايت م- وج- ود در مساله از نظر سند صحيح و از نظر متن روشن باشد.
به عنوان ن- م- ون- ه، شير موجود در پستان حيوان مردار كه روايات معتبر بسيار و ب- دون معارض و عمل شده به آنها دلالت روشن بر پاكى چنين شيرى دارند اب- ن ج- ن- يد به استناد قاعده كلى نجس شدن م- ضاف در برخورد با چيز نجس« 11» فتوا به نجاست آن مى دهد و از آن همه روايت صحيح در سند و روشن در دلالت و ... چشم مى پوشد.
در اين ميان شيخ مفيد است كه جمع بين هر دو روش برگزيده و حد وسط را به كار مى بسته است.
مى بينيم كه در مساله اول، مانند شيخ صدوق فتوا نداد و در مساله دوم ه- م، م- ان- ن- د ابن جنيد فتوا نداد. نه افراط در عمل به اخبار داشت و نه تفريط در استناد نكردن به روايات.« 12»
شيخ مفيد با اين راهبرى داهيانه و حكيمانه و گره گشاى خود، حوزه ها ى ع- ل- م- ي- ه آن روز ايران و عراق را كه در اثر اختلاف نظرهاى شديد و گ- ي- ج ك- ن- ن- ده بزرگان و گردانندگان بر سر دوراهى نود درجه اى قرار گ- رف- ت- ه و دچ- ار سردرگمى گمراه كننده اى گشته بودند و به طور طبيعى ادام- ه س- ير علمى و استمرار حركت فكرى گرفتار ركود شده بود آن گونه كه سوالهاى علما و فضلا از شيخ مفيد بر مى آيد رهايى بخشيد.« 13»
منابع اجتهادى شيخ‏
مبانى و معيارهايى كه امروزه فقيهان براى بيرون آوردن و دريافت احكام شرعى از كتاب و سنت بدانها توجه دارند پيش از شيخ مفيد، كاربرد نداشته است. اين مبانى و معيارها براى نخستين بار از سوى اين فقيه فرزانه و انديشه ور بزرگ به كار بسته شده و رواج يافته است. اكنون براى روشن شدن بحث، به پاره اى از آنها اشاره مى كنيم.
1. شهرت و اجماع‏
پيش از شيخ مفيد به شهرت و اجماع توجه نمى شده به گونه اى كه ديدگاهها و فتاواى غيرمشهور و ناسازگار با اجماع، از فقيهان پيش از شيخ مفيد بسيار نقل شده و يا در نوشته ها و كتابهاى فقهى آنان موجود است كه به عنوان نمونه به اين موارد اشاره مى كنيم:
الف. از آراى شاذ و نادر در فتواهاى ابن عقيل:
نجس نشدن آب قليل در برخورد با نجاست.« 14»
ب. از آراى شاذ و نادر در فتواهاى شيخ صدوق( م. 381 ه-. ق.):
جواز وضو و غسل با گلاب.« 15»
ج. از آراى شاذ و نادر در فتواهاى ناصر( م: 367 ه-. ق.):
وجوب كفايى نماز عيد فطر و قربان.« 16»
د. از آراى شاذ و نادر در فتواهاى ابن جنيد( م. 381 ه-. ق.):
مبطل وضو بودن مذى با شهوت.« 17»
ه-. از آراى شاذ و نادر در فتواهاى ابن بابويه( م. 329 ه-. ق.):
شرط درست بودن وضو، شستن مخرج بول است ولى شستن مخرج غائط شرط درستى وضو نيست.« 18»
فتواها و ديدگاههاى ياد شده حكايت از آن دارد كه فقيهان پيش از شيخ مفيد، توجهى به شهرت و اجماع نداشته اند.
به نظر مى رسد كه استناد به شهرت و استفاده از اجماع به عنوان مبنايى براى احكام فقهى، ابتكار شيخ مفيد باشد. از اين روى در فتواهاى اين شخصيت بزرگ، هيچ گونه فتوايى كه ناسازگار با اجماع و يا مشهور باشد ديده نمى شود. درحقيقت براى نخستين بار در نيمه اول قرن پنجم هجرى در سخنان شاگردان شيخ مفيد، سيد مرتضى و شيخ طوسى از اجماع و شهرت به عنوان مبنايى براى احكام به روشنى ياد شده است.
2. عقل‏
اثر گذارى ديگر شيخ مفيد در مبانى فقهى شيعه، استفاده از دليلهاى عقلى است.
پس از تلاشهاى عالمانه و دقيق شيخ مفيد در زمينه به كاربردن دليلهاى عقلى در استنباط احكام فقهى، فقيهان پس از شيخ مفيد از عقل به عنوان يكى از منابع احكام شرعى استفاده كردند.
در تاريخ تفكر فقهى شيعه استفاده از دليلهاى عقلى به گونه آشكار و روشن در ابتدا از سوى ابن ادريس حلّى( م. 598 ه-. ق.) در پايان قرن ششم هجرى صورت گرفته است.
3. برترى دهنده‏هاى روايت هاى ناسازگار( مرجحات متعارضين)
شيخ مفيد و شاگردان مكتب او و نيز علماى بعد از آنها در مقام فتوا با نگهداشت همه سويه معيارها و ترازهاى برترى دادن روايتى بر روايت ديگر( ترجيح) بسان: درستى سند، هماهنگى با مشهور و اجماع و ناسازگارى با عامه، روايت برتر را حجت دانسته و براساس آن، فتوا مى داده اند.
در حالى كه در نزد فقيهان پيش از شيخ مفيد توجه و اعتماد به معيارها و ترازهاى برترى دادن روايتى بر روايت ديگر و روايات علاجيه در مقام فتوا رايج نبوده است كه اكنون به يك مورد اشاره مى كنيم:
ب. برترى ندادن روايات خاصه بر عامه: ابن جنيد بر اين باور است كه ظرف آغشته به بزاغ سگ بايد هفت مرتبه شسته شود و براى اين سخن خود استناد مى جويد به روايت عامه:
( پاكى ظرفى كه سگ آنرا ليسيده به اينست كه آنرا هفت مرتبه بشورى.)« 19»
و اين در حالى است كه از امام صادق( ع) روايت شده است:
( چنين ظرفى را ابتداء يك مرتبه با خاك و سپس دو مرتبه با آب بشور.)« 20»
مؤيد اين روايت، حديث نبوى عامى است كه مى گويد:
( چنين ظرفى سه يا پنج يا هفت بار شسته مى شود.)« 21»
با توجه به اين كه مخير بودن بين كم تر و بيش تر، دليل مستحب بودن است امّا نه توجه به جمع دلالى بين روايات شده است و نه توجه به برترى روايات خاصه بر احاديث عامه.« 22»
اما ش- ي- خ مفيد در هنگام تعارض دو دسته از روايات آن دسته را كه از شما ر بيش ترى برخوردار است و اصحاب به آنها عمل كرده اند، ترجيح مى دهد.« 23»
شيخ، نخستين كسى است كه ترجيح به شهرت ن- ق- ل رواي- ت در م- يان راويان و محدثان، و شهرت عمل به روايت در بين فقيهان و مجتهدان را در استدلالهاى فقهى به ثبت رسانده است.« 24»
اثرگذارى شيخ مفيد بر شيوه آموزش فقه شيعه‏
در آغاز قرن پنجم، فقه شيعه با دگرديسى همه سويه و ژرفى روبه رو گرديد كه بنياد آن را شيخ مفيد گذاشت. زيرا پيش از ايشان درس فقه شيعه را به شيوه كلاسيك و سازمان يافته رايج و داير نبود.
آنچه در دوران پيش از شيخ مفيد رايج بود برگزارى كلاسهاى نقل متون احاديث بود. افراد يا نزد اساتيد و فقيهان اهل سنت و در كلاسهاى فقه آنان علم فقه را آموخته و با شيوه هاى استنباط و استظهار احكام از ادلّه شرعى آشنا مى شدند و در نتيجه همان روشها را در استفاده از اخبار اهل بيت( ع) به كار مى بردند و يا در محضر صاحب نظران و فقيهان شيعه درس مى آموختند ولى به گونه انفرادى و خصوصى و بدون سازمان و تشكيلات سامان مند و گروهى.
بر اين ادعا، شواهدى مى توان ارائه كرد:
1. به هم بافتگى و هماهنگى آراى فقهى پس از شيخ مفيد.
2. شهرت و نامورى فقيهان پس از شيخ مفيد.
3. مهاجرت و جمع شدن فقيهان بزرگ، از سرزمينهاى گوناگون.« 25»
ش- يخ و نگارش فقه مقارن‏
شيخ مفيد، نخستين نويسنده در فقه مقارن و تطبيقى است. زيرا كتابى ديده نشده كه پيش از كتاب:( الاعلام بمااتفقت عليه الاماميه من الاحكام) نگاشته شيخ مفيد، نگاشته شده باشد.
كهن ترين كتاب نگاشته شده در اين فن، كتاب( مبسوط) نوشته شيخ طوسى و پ- ي- ش از( الان- ت- صار) نگاشته سيد مرتضى است كه هر دو از شاگردان شيخ م- ف- يد هستند و راه و رسم نگارش اثر فقهى و شيوه نگارش فقه مقارن را از وى آم- وخ- ت- ه ان- د. و چ- ن- دان روش- ن ن- يست كه اگر شرايط تاريخى و ج- غ- راف- ي- اي- ى به آن دو بزرگوار اجازه درك محضر آن معلم بزرگ جهان اس- لام و كسب فيض از علوم و معارف او را نمى داد حال و روز و چگونگى آم- وزش و نگارش در علم فقه چه فرجامى داشت و به كجا مى رسيد بويژه بخش فقه تطبيقى و مقارن؟
آم- وزش نگارش آثار فقهى‏
شيخ مفيد، الگو و معلم بوده براى شاگردان خ- ود در ن- گارش آثار فقهى. روش او در اين فن، از سوى شاگردان، بويژه ش- اگ- ردان ب- رج- س- ته اى همچون شيخ طوسى و سيد مرتضى به طور دقيق پى گ- ي- رى ش- ده است و اين روش، به نگارشهاى فنى استدلالى فقه شيعه درخشش وي- ژه اى ب- خ- ش- ي- ده است. شيخ مفيد با نگارش كتاب:( الاعلام بما اتفقت ع- ل- ي- ه الام- ام- ي- ه من الاحكام) به سيد آموخت كه كتابى در همين موضوع( م- س- ائل و فروعى كه مورد اتفاق نظر علماى اماميه است) بنگارد و وى نيز كتاب:( الانتصار لما انفردت فيه الام- ام- ي- ه) را ن- گ- اش- ت و نيز توانست به شاگرد موفق ديگرش شيخ طوسى ب- ي- ام- وزد ك- ه ك- تاب ديگرى در ضد موضوع ياد شده:( فروع و مسألى كه م- ورد اخ- ت- لاف آراى فقهاى اماميه باشد) به رشته تحرير درآورد كه شيخ ط- وس- ى نيز چنين كار مهم و ارزنده را انجام داد و كتاب:( الخلاف) را نگاشت.
ب- ه پ- يروى از اين بزرگان، علماى ديگر در همان عصر و در عصرهاى ديگر آث- ار برجسته اى را با همان سبك و يا نزديك به آن سبك نگاشته و عرضه كرده اند.
شيخ مفيد، افزون بر اين كه با نگارش كتاب:( الاعلام بما ...) شيوه كتاب ن- وي- س- ى را ب- ه سيد مرتضى و ديگران آموزانده برابر گفته خود او در آغ- از ك- ت- اب:( الاع- لام) در تهيه و سامان دادن اين نوشتار، نوآور نيز بوده است.
و ن- يز اگر شيخ مفيد، نخستين معلم نگارش در رشته فتاواى ويژه شيعيان ب- وده ش- اگ- رد ت- وان مند وى سيد مرتضى علم الهدى برابر گفته محقق ع- ال- ى قدر سيد محمد مهدى موسوى خرسان نجفى، نخستين نويسنده اى است ك- ه كتاب جامع كل بابهاى فقه را در توجيه و تاييد فتاواى خاص فقيهان اماميه به نام:( الانتصار) نگاشته است.« 26»
طرح و پيشنهاد فرعهاى فقهى جديد
شيخ مفيد برابر نيازهاى زمان خ- ود، ف- رع- ه- اى ج- دي- د ف- قهى بر فقه شيعه افزوده است. از جمله نوحه گ- ري- ه- اى ب- اطل و دروغ، براى نخستين بار از سوى ايشان بر فقه شيعه ط- رح ش- ده و درب- اره آن به بحث پرداخته شده است و سپسها به پيروى از وى ش- ي- خ ط- وس- ى و س- لار( م 448: ي- ا 463) ابن ادريس حلى، محقق حلى و پسينيان( متاخران) از آنان نيز طرح كرده اند.« 27»
آراء و فتاواى نادر شيخ مفيد
البته شيخ داراى آراء و نظريات نادرى نيز مى باشد كه نبايد از آنها غافل بود. برخى از آنها از اين قرارند:
1- عدم حجيت خبر واحد
2- ثبوت ربا در معدودات‏
3- وجوب اخراج زكات مالى كه وقت وجوب آن رسيده، نه پيش و نه بعد از آن.
4- جواز تطهير چيز نجس با آب مضاف در حال اختيار
5- كفايت يك قربانى در حج از پنج نفر اگر از يك خانواده باشند و قربانى گاو باشد.
6- عدم ثبوت ربا بين مسلمان و كافر ذمى.
7- عدم جواز نماز در خوابگاه شتران و آتشخانه‏ها، ولى فقهاى غير از او نماز در محلهاى ياد شده را مكروه مى‏دانند.
8- شستن سه بار ظرفى را كه آب دهان سگ در آن ريخته و يا تماس با عضوى از اعضاء با آن داشته، بار اول و سوم با آب و بار دوم با خاك.
9- كفايت يكبار به زمين زدن دستها هم در تيمم بدل از وضو و هم بدل از غسل.
10- حرام بودن نماز در جاده‏هايى كه محل رفت و آمد مردم است.
11- حرمت نماز در خانه‏اى كه در آن شراب وجود دارد.
12- وجوب سه سجده بر نمازگزارى كه سجده‏اى را فراموش كند و بعد از ركوع يادش بيايد، كه در همان ركعت بايد آنها را بجا آورد، يك سجده به عنوان قضاى سجده فراموش شده و دو سجده هم براى ركعتى كه در سجود آن يك سجده را فراموش كرده است، ولى مشهور تنها قضاى سجده فراموش شده را بعد از سلام نماز لازم مى‏داند.
13- استبراء جاريه‏اى كه در سن حيض است ولى حيض نمى‏بيند، با گذشت سه ماه.
14- وجوب زكات در مال طفل يا مجنون اگر ولى يا قيم آنها با درهم و دينار آنها تجارت نمايد.
15- لزوم مقدم داشتن پرداخت زكات به فقيرى كه از حيث آگاهى بر احكام شرعى و طهارت و ديانت بر فقهاى ديگر برترى دارد، ولى مشهور اين تقديم را مستحب مى‏داند.
16- جواز روزه واجب در سفر به استثناء روزه ماه رمضان.
17- وجوب امساك بقيه روز و قضاى روزه در آنجايى كه مريض در روز ماه رمضان بعد از خوردن و يا نوشيدن خوب شود.« 28»
( 1) استرآبادى، محمدفاضل فصلنامه فقه( كاوشى نو در فقه اسلامى)، شماره 17، شيخ مفيد و نوسازى فقه شيعه.
( 2) علم الهدى، سيد مرتضى، الذريعه، ج 2، ص 237
( 3) براى آگاهى از دوره سوم از ادوار اجتهاد مراجعه شود به كيهان انديشه، شماره 42، ص 55، به قلم جناتى، محمد ابراهيم.
( 4) خوانسارى، محمد باقر، روضات الجنات،، ج 6، ص 146
( 5) جناتى، محمد ابراهيم، بهمن و اسفند 1371، مجله كيهان انديشه، شماره 46، شيخ مفيد در عرصه فقاهت و اجتهاد.
( 6) علامه حلى، أبي منصور الحسن بن يوسف بن المطهر، مختلف الشيعه، ج 1، ص 11.
( 7) شيخ صدوق، محمد بن علي بن الحسين بن بابويه، اله- داية، ج 1، ص 47.
( 8) علامه حلى، أبي منصور الحسن بن يوسف بن المطهر، مختلف الشيعه، ج 1، ص 11.
( 9) الحر العاملى، محمد بن الحسن، وسائل الشيعه، ج 1، ص 48
( 10) علامه حلى، أبي منصور الحسن بن يوسف بن المطهر، مختلف الشيعه، ج 1، ص 11
( 11) علامه حلى، أبي منصور الحسن بن يوسف بن المطهر، مختلف الشيعه، ج 1، ص 55.
( 12) شيخ مفيد، محمد بن محمد بن نعمان ابن المعلم، المسائل السرويه، ج 7، ص 72، 73، چ- اپ ش- ده در( مصنفات الشيخ المفيد).
( 13) استرآبادى، محمدفاضل، فصلنامه فقه( كاوشى نو در فقه اسلامى)، شماره 21، شيخ مفيد و نو سازى فقه شيعه( 2)
( 14) علامه حلى، أبي منصور الحسن بن يوسف بن المطهر، مختلف الشيعه، ج 13، ص 1.
( 15) همان، ج 1، ص 61
( 16) سلسلة الينابيع الفقهية، ج 3، ص 254.
( 17) علامه حلى، أبي منصور الحسن بن يوسف بن المطهر، مختلف الشيعه، ج 1، ص 94
( 18) شيخ صدوق، أبي جعفر محمد بن علي بن الحسين بن بابويه القمي، من لايحضره الفقيه، ج 1، ص 21.
( 19) ابي الحسين مسلم بن الحجاج، صحيح مسلم، ج 1، ص 225.
( 20) شيخ طوسى، محمد بن الحسن، تهذيب الاحكام، ج 1، ص 225.
( 21) الدار قطنى، على بن عمر، سنن دارقطنى، ج 1، ص 65.
( 22) علامه حلى، الحسن بن يوسف بن المطهر، تذكرة الفقهاء، ج 1، ص 83، 84.
23 استرآبادى، محمدفاضل، فصلنامه فقه( كاوشى نو در فقه اسلامى)، شماره 17، شيخ مفيد و نوسازى فقه شيعه.
( 23) شيخ مفيد، أبي عبد الله محمد بن محمد بن النعمان، المقنعه، ص 350.
( 24) رس- ال- ه جوابات اهل الموصل فى العدد والرويه، ص 25، 47، چ- اپ ش- ده در( مصنفات الشيخ المفيد)، ج 9، چاپ كنگره هزاره شيخ مفيد.
26 استرآبادى، محمدفاضل، فصلنامه فقه( كاوشى نو در فقه اسلامى)، شماره 21، شيخ مفيد و نو سازى فقه شيعه( 2).
( 25) استرآبادى، محمدفاضل، فصلنامه فقه( كاوشى نو در فقه اسلامى)، شماره 17، شيخ مفيد و نوسازى فقه شيعه‏
( 26) علم الهدى، سيد مرتضى، الان- ت- ص- ار، ص 54.
( 27) شيخ انصارى، مرتضى، المكاسب، ص 55، چاپ تبريز؛ استرآبادى، محمدفاضل، فصلنامه فقه( كاوشى نو در فقه اسلامى)، شماره 21، شيخ مفيد و نو سازى فقه شيعه( 2).
( 28) جناتى، محمد ابراهيم، بهمن و اسفند 1371، مجله كيهان انديشه، شماره 46، شيخ مفيد در عرصه فقاهت و اجتهاد.
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ‏
6- پيشينه علم اصول‏
دانش اصول، مجموعه‏اى از مسائل شرعيه و عقليه است كه شرعيات آن ريشه در روايات دارد؛ رواياتى كه ائمه( ع) آن‏ها را در پاسخ سؤال اصحاب مطرح فرموده‏اند. اين دست روايات موجبات تأسيس مكتب اصولى را فراهم آورده‏اند. به تعبير مرحوم آيت اللّه شهيد سيد محمد باقر صدر( ره): بذر فكر اصولى، نزد ياران فقيه پيشوايان دينى، از روزگار امام پنجم و ششم( ع) در سطح تفكر فقهى ايشان كاشته شد.
يكى از شواهد تاريخى اين سخن، رواياتى است كه در كتاب‏هاى حديث آمده و با شمار فراوانى ازعنصرهاى مشترك در كار استنباط پيوند دارد. اين روايات فراگير دراصل پرسشهايى است كه از سوى گروهى از راويان در خدمت امام صادق( ع) و ديگر امامان( ع) طرح گرديده و پاسخ داده شده است.« 1»
در عصر امامان( ع)، به لحاظ امكان دسترسى به آن بزرگواران، مسأله اجتهاد و استنباط احكام فراگير نبود. احكام الهى بدون واسطه يا با واسطه و به وسيله راويان يا نواب خاص امام زمان( عج) دريافت مى‏گرديد و ضرورتى در امر اجتهاد ديده نمى‏شد. اما در زمان غيبت كبرى از سال 329 هجرى به بعد، اصول فقه از علوم پايه و تكيه‏گاه فقيهان در استنباط احكام شرعى به شمار آمد و از آن روزگار، ضرورت امر اجتهاد بر همگان روشن شد.
در همان زمان، مجتهدينى عالى مقام از شيعه قدم به عرصه وجود نهادند و با به كارگيرى احكام شرع در زندگى روزمره خود و ديگران، تلاش كردند براى پديده‏هاى تازه‏اى كه پاسخ آن در روايات يافت نمى‏شود اصول و قواعدى منظم تهيه نمايند.
مكتب اصولى شيخ مفيد
اگر تطور اصول شيعى بر اساس تقسيم شهيد صدر( ره) را بپذيريم، يعنى« عصر تمهيد و آماده‏سازى»،« عصر علم» و« عصر كمال»، آن‏گاه عصر شيخ مفيد را مى‏توانيم عصر علم بناميم، يا به تعبير ديگر، دوران او را دوران تأليف بگوييم.« 2»
شيخ‏مفيد با استفاده‏از مبانى‏علم‏اصول‏فقه، راه‏بحث‏و استدلال‏را بر روى‏شيعيان‏گشود. اصول‏فقه‏را كه‏مانند علم‏كلام‏در عصر ائمه‏طاهرين‏كم و بيش متداول‏و معمول بود و اساس‏نوين آن‏را استادش ابن‏جنيد اسكافى و پيش‏از او ابن‏ابى عقيل عمانى‏فقيه معروف‏شيعه پى‏ريزى كرده بودند ولى‏هنوز مورد توجه دانشمندان شيعه‏قرار نگرفته‏بود، به‏صورت دلپذيرى درآورد. به‏گفته نجاشى شيخ‏مفيد كتاب كوچكى‏در اصول‏فقه تصنيف‏كرد كه‏مشتمل بر تمام مباحث آن‏علم‏بود.
ابواب فقه‏را نيز با دقت مورد تجزيه‏و تحليل قرار داد و از تشتت‏و پراكندگى بيرون‏آورد و هر موضوعى از آن‏را در محل‏خود جاى‏داد و بدان وسيله، راه استفاده احكام‏را روشن ساخت‏و از اين‏راه نه تنها شيعيان را به‏روش استدلالى ساير مسلمين آشنا نمود بلكه‏از زمان وى تا كنون‏تمام دانشمندان شيعه بى‏واسطه‏يا باواسطه از مكتب‏او استفاده كرده‏اند.« 3»
آنچه كه مهم است، نقش شيخ مفيد در پيشبرد علم اصول فقه است. هنگامى كه انسان در آثار شيخ مفيد دقيق مى‏شود خود را در برابر شخصيتى برجسته مى‏يابد كه سرتاسر نوشته‏هايش شاهد بر نبوغ فكرى و استقلال رأى و ابداع و نوآورى است انديشه‏هاى او را هرگز نمى‏توان افكار و ابداعات اصلاح نشده ديگران دانست. در آثار و نوشتارهاى او نقل قولهاى ديگران فراوان است، ليكن در نهايت، شيخ حرف آخر خود را بدون تقليد از ديگران زده است. البته ما منكر اين واقعيت نيستيم كه شيخ در قرنى پرورش يافت كه بغداد اوج شكوفايى و رشد علمى و فكرى خود را سپرى مى‏كرد و دهها مدرسه و حلقه مذاكره و صدها شاگرد و شيخ و استاد و محدث و راوى و كاتب و غيره بر اين شكوفايى رونق مى‏بخشيدند.
در هر حال هنر مفيد آن است كه با استفاده از تمام روشهاى علمى قابل قبول، انديشه پيشرفته‏اى در فقه و اصول و كلام ارائه داد؛ انديشه‏اى كه هرگز در متقدمين و اسلاف و مشايخ او وجود نداشته و خود مبدع و پايه‏گذار آن به شمار مى‏رود.« 4»
نظرات اصولى شيخ‏
هر چند نظرات اصولى شيخ مفيد به صورت پراكنده در كتاب هايش يافت مى‏شود، ولى آرا و انديشه‏هاى اصولى او را مى‏توان در كتاب مستقلى كه وى به نام التذكرة باصول الفقه نگاشته و شاگردش« ابوالفتح كراجكى»« 5» آن را خلاصه نموده و مختصر التذكرة باصول الفقه نام گذارده، جست و جو نمود. مرحوم كراجكى اين كتاب را در جلد اول كتاب كنز الفوائد خود آورده است.« 6»
البته قبل از شيخ مفيد عالمان ديگرى نيز، تك‏نگارى‏هايى پيرامون مباحث اصولى داشته‏اند، مانند:
1. هشام بن حكم( متوفاى 199 ق): كه يكى از كتابهايش كتاب الفاظ بود.
2. يونس بن عبدالرحمن( متوفاى 208 ق): كه كتاب اختلاف الحديث و مسائله را نوشت. اين كتاب به مسأله تعارض احاديث و مسائل مربوط به تعادل و تراجيح در احاديث متعارض مى‏پردازد.« 7»
3. حسن بن موسى ابومحمد نوبختى( متوفاى 310 ق): كتاب الخصوص و العموم و كتاب فى خبر الواحد و العمل به را دارد.« 8»
4. اسماعيل بن على بن اسحاق بن ابى سهل بن نوبخت( متوفاى 311 هجرى): كتاب النقض على عيسى بن ابان فى الاجتهاد و كتاب الخصوص و العموم را نگاشت.« 9»
5. حسن بن ابى عقيل( متوفاى 350 هجرى): وى كتابى فقهى به نام المستمسك بحبل آل الرسول( ص) نگاشت و آراى اصولى خود را در همين كتاب بيان كرد.« 10»
6. ابن جنيد( متوفاى 381 هجرى): كتاب الاصول، العقل و كشف التمويه و الالتباس فى ابطال القياس نوشته اوست.« 11»
7. ابومنصور صرام نيشابورى: كه كتابى در ابطال قياس نگاشت.
اما مسلما مختصر التذكرة شيخ مفيد، جامع‏ترين كتاب درباره مسائل اصولى است كه در آن روزگار مطرح بوده است. مطالعه و بررسى رساله مختصرى كه از كتاب به جامانده، بيانگر رشد و شكوفايى اصول فقه در عصر شيخ مفيد است و سرتاسر آن نشانگر نبوغ فكرى و استقلال رأى و انديشه‏هاى نوين اصولى او است.
براى بررسى انديشه‏هاى اصولى شيخ، همچنين مى‏توان از كتاب‏هاى الذريعة الى اصول الشريعه سيد مرتضى( ره) و عدة الاصول شيخ طوسى( ره) استفاده نمود، زيرا اين دو پرورش يافته مكتب اصولى شيخ مفيد مى‏باشند كه احكام فقهى آنان، بر اساس ديدگاه اصولى استادشان شيخ مفيد استنباط و استخراج شده است. البته واضح است كه اين امر منافات با نوآورى‏هاى فقهى و اصولى اين دو بزرگوار ندارد.
گرچه سيد مرتضى در سرتاسر كتاب الذريعه نامى از استادش( شيخ مفيد) نبرده است، لكن انديشه‏هاى اصولى شيخ مفيد در اين اثر گران‏سنگ مشاهده مى‏شود. وجود اين انديشه‏ها گوياى تأثيرپذيرى بسيار سيدمرتضى از آرا و نظريات استاد خويش مى‏باشد.
اينك به بخشى از آرا سيد مرتضى كه متأثر از نظريات شيخ مفيد است اشاره مى‏نماييم، و سپس به بيان برخى مسائل مهم اصولى شيخ مفيد( در كتاب مختصرالتذكرة باصول الفقه) مى‏پردازيم:
1. او مانند استادش قائل به نسخ كتاب به كتاب و سنت به سنت است.« 12»
2. در بحث كه آيا امر معلق به صفت يا شرط به تكرار صفت يا شرط تكرار مى‏شود، همانند استادش معتقد بر عدم اقتضاى تكرار مى‏باشد.« 13»
3. اجماع را همانند استاد خويش حجت دانسته است، نه به خاطر اجماع بودنش، بلكه به خاطر اين كه كاشف از رأى و نظر معصوم( ع) بوده و دخول قول معصوم( ع) در قول مجمعين محرز مى‏باشد.« 14»
شيخ مفيد در مختصر التذكرة باصول الفقه، به بحث از مسائل مهم اصولى به شرح زير پرداخته است:
مصادر اصول، اخبار( واحد، متواتر، مرسل)، معانى قرآن( ظاهر، باطن)، اوامر( امر مطلق، معلق، مقيد، تكرار در امر، امر به شى‏ء مقتضى نهى از ضد، امر عقيب حظر، واجب تخييرى)، نواهى، عام، خاص، قياس، قياس و رأى، بيان مجمل و مبين، حقيقت و مجاز، اجماع، نسخ كتاب و سنت، استصحاب حال.
اينك برخى از اين موضوعات را اشاره وار بيان ميكنيم:
1. امر مطلق: شيخ مفيد معتقد بود كه امر مطلق، دلالت بر وجوب دارد، مگر آن كه دليلى بر استحباب آن اقامه شده باشد.« 15»
2. امر به شى‏ء نهى از ضد: شيخ مفيد در اين بحث كه امر به شى‏ء نهى از ضد مى‏كند يا خير، معتقد است امر به شى‏ء دلالتى بر نهى از ضد ندارد[ ضدعام، ضدخاص‏]؛ نه به دلالت لفظيه و نه به دلالت وضعيه. اما به دلالت عقليه، از آن جا كه اجتماع انجام شى‏ء و ترك همان شى‏ء عقلًا محال است، پس اقتضا مى‏كند بگوييم كه امر به شى‏ء مقتضى نهى از ضدش مى‏باشد.« 16»
3. دلالت نهى: شيخ مفيد معتقد است كه نهى، دلالت بر ترك دائم مى‏كند، البته در صورتى كه نهى، مشروط به تعيين و تخصيص حالتى يا تحديد زمان خاصى نباشد.« 17»
4. تخصيص عام: شيخ مفيد پيرامون اين كه عمومات با چه چيزى تخصيص مى‏خورند مى‏گويد: عام را فقط دليل عقل و قرآن و سنت ثابته مى‏تواند تخصيص بزند.« 18»
5. قياس: شيخ مفيد در بحث قياس قائل به بطلان قياس است، از باب اين كه قياس راهبرى به سوى علم ندارد و فاقد هرگونه اماريت و دلالتى است كه مقتضى حجيت است.« 19»
خبر واحد از منظر شيخ مفيد
عدم حجيت خبر واحد از مبانى شناخته شده حديثى شيخ مفيد است كه در نوشته هاى مختلف خود به آن تصريح ميكند.
او در يكى از نوشته هاى خود علم و عمل به خبر واحد را واجب ندانسته و بلكه كسب يقين از خبر واحدى را كه قرينه اى بر راستگويى گوينده اش وجود ندارد جايز نميداند و جالب است كه آن را به اكثريت شيعه نسبت ميدهد.« 20»
به نظر ميرسد اين سخت گيرى، بيشتر معلول فراوانى روايات جعلى موجود در زمان شيخ مفيد بوده باشد كه در كتب اماميه پراكنده شده بود و برخى از اخباريون امامى همچون شيخ صدوق از برخى از آنها در پى ريزى كلام نقلى خود سود ميبردند.
طبيعتا از آنجا كه شيخ مفيد در صدد تثبيت كلام عقلى اماميه در مقابل نحله هاى ديگر كلامى همچون معتزله بود نميتوانست به اين اخبار كه بسيارى از آنها با هم در تناقض بودند پايبند باشد.
از مجموع عبارات شيخ مفيد چنين بر ميآيد كه خبر واحد تنها در هنگامى كه يكى از شرائط زير را دارا باشد ميتواند مورد قبول واقع شود:
1- برخور دارى از پشتيبانى دلايل عقلى.« 21»
2- برخور دارى از هماهنگى با مبانى كلامى اماميه كه در جاى خود با دلايل محكم ثابت شده است.« 22»
3- موافت با قرآن.« 23»
4- برخور دارى از پشتوانه اجماع.« 24»
5- برخور دارى ا ز پشتوانه عمل اصحاب اماميه.« 25»
6- نقل خبر از سوى بزرگان اماميه در صورتى كه آنها خبر مخالف ان را نقل نكرده باشند.« 26»
[ آن‏چه تقديم شد بعضى از مسائل مهم اصولى بود كه شيخ مفيد به آن پرداخت. بعد از ايشان، ديگر فقيهان شيعه مباحث نوآمدى به اين علم اضافه كرده و اصول فقه شيعه سير تكاملى خود را طى كرد تا اين كه امروزه به صورتى جامع، در اختيار حوزه‏هاى علميه قرار گيرد، اگرچه اصول فقه كنونى، نيازمند بازنگرى جدى است، امّا همه اين‏ها حاصل رنج‏ها و تلاش‏هاى قابل تقدير و تحسين عالمان و فقيهان پيش از اين بوده است كه خداى‏شان رحمت كند.]« 27»
( 1) صدر، سيدمحمدباقر، المعالم الجديدة، چاپ دوم: تهران مكتبة النجاح ص 45- 46؛ مجله حوزه، شماره 5، مقاله پيدايش و تطور علم اصول، ص 29.
( 2) حسينى، سيد محمد رضا، فصلنامه پژوهش و حوزه، شماره 11، مكتب اصولى شيخ مفيد
( 3) نگاه‏كنيد به‏مقدمه‏كتاب» اوائل‏المقالات» شيخ مفيد.
4 دوانى، على، دو هفته نامه گلستان قرآن، شماره 97، شيخ مفيد پرچمدار توسعه مكتب شيعه‏
( 4) انصارى قمى، محمد رضا، بهمن 1371 و ارديبهشت 1372، مجله آينه پژوهش، شماره 17 و 18 انديشه هاى اصولى شيخ مفيد به روايت شيخ طوسى در« عدة الاصول»
( 5) ابوالفتح محمد بن على كراجكى صاحب كتاب كنز الفوائد، متوفاى 449 از شاگردان شيخ مفيد.
( 6) كراجكى، ابو الفتح، كنز الفوائد، ص 186.
( 7) نجاشى، ابو العباس أحمد بن علي بن أحمد بن العباس، رجال نجاشى، ص 446، مؤسسه انتشارات اسلامى وابسته به جامعه مدرسين حوزه علميه قم؛ تأسيس الشيعة، ص 311
( 8) نجاشى، ابو العباس أحمد بن علي بن أحمد بن العباس، رجال نجاشى، ص 63، مؤسسه انتشارات اسلامى وابسته به جامعه مدرسين.
( 9) نجاشى، ابو العباس أحمد بن علي بن أحمد بن العباس، رجال نجاشى، ج 1، ص 121، دار الاضواء بيروت‏
( 10) صدر، سيد حسن، تأسيس الشيعة، ص 303
( 11) نجاشى، ابو العباس أحمد بن علي بن أحمد بن العباس، رجال نجاشى، ص 306، دار الاضواء بيروت، تأسيس الشيعة، ص 312.
( 12) علم الهدى، سيد مرتضى، الذريعه، ج 1، ص 455، دانشگاه تهران، تحقيق استاد ابوالقاسم گرجى.
( 13) همان، ج 1، ص 206 و ص 109
( 14) علم الهدى، سيد مرتضى، الذريعه، ج 2، ص 605.
( 15) مختصر التذكرة باصول الفقه، ص 30.
( 16) همان، ص 31
( 17) همان، ص 32
( 18) همان، ص 38
( 19) همان، ص 43؛ حسينى، سيد محمد رضا، فصلنامه پژوهش و حوزه، شماره 11، مكتب اصولى شيخ مفيد.
( 20) مفيد، محمد بن محمد بن النعمان ابن المعلم، اوائل المقالات، ص 122.
( 21) مفيد، محمد بن محمد بن النعمان ابن المعلم، المسائل الجارودية، ص 46- 47
( 22) مفيد، محمد بن محمد بن النعمان ابن المعلم، المسائل السروية، ص 73
( 23) تصحيح الاعتقاد، ص 101
( 24) همان.
( 25) غرباوى، ماجد، الشيخ المفيد و علوم الحديث، المقالات و الرسالات، ص 62
( 26) تصحيح الاعتقاد، ص 125.
( 27) حسينى، محمد رضا، فصلنامه پژوهش و حوزه، شماره 11، مكتب اصولى شيخ مفيد
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ‏
7- ضرورت ولايت فقيه‏
احكام و مقررات اسلامى ترسيم كننده روابط فردى و اجتماعى انسان در همه زمانهاست. عمل به مقررات فردى اسلام تا جائيكه با زندگى شخصى افراد ارتباط دارد در شرائط گوناگون كار دشوارى نيست. از اينرو هر مسلمان بر اساس مسئو ليتهاى دينى به انجام فرائض، از قبيل نماز وروزه مى پردازد.
ولى در صحنه مقررات اجتماعى بخصوص در مواردى كه اجراء دستور الهى درگرو داشتن حكومت و اقتدار است و بخصوص در عصر غيبت كه مسلمانان از نعمت درك امام معصوم محروم مى باشند چه بايد كرد آيا اين بخش از اسلام را براى قرنها مى توان تعطيل كرد؟« 1»
اينجاست كه مساله ولايت فقيه اهميت خودش را نشان مى دهد.
اتفاق نظر فقهاء، در اصل ولايت فقيه‏
كليه فقهاى عظام، اجمالا بر اصل ولايت و نيابت فقيه از سوى مقام مقدس صاحب شريعت حضرت ختمى مرتبت صلى الله عليه و اله و سلم و ائمه معصومين صلوات الله عليهم اجمعين، و در زمان حضرت بقية الله الاعظم عجل الله تعالى فرجه الشريف، از سوى حضرتش، اتفاق نظر دارند، ولى در مقدار و محدوده اختيارات، اختلاف نظر دارند.
و به دليل همين اتفاق نطر است كه بحث اختيارات و تصدى امور مسلمين توسط فقيه، در همه كتب فقهيه؛ مورد بحث و افتاء فقهاء بزرگ، قرار گرفته است.
موضوع مورد اتفاق فقهاء
آنچه كه فقهاى عظام در مورد آن، اتفاق نظر دارند، دو امر است:
اول: تصدى مقام افتاء و جواز بيان حلال و حرام الهى براى عوام.
دوم: تصدى مقام قضاء و حل و فصل مرافعات و مخاصمات.
موضوع مورد اختلاف فقهاء
و اما آنچه كه مورد بحث و اختلاف نظر است، اين است كه:( آيا همان اختياراتى كه براى مقام ولايت كبرى- يعنى امام معصوم، حضرت بقية الله الاعظم عجل الله تعالى فرجه الشريف- وجود دارد و آن اختيارات، لازمه رياست و زعامت امت اسلامى است، براى فقيه جامع الشرائط هم وجود دارد، يا خير؟ جهاد با كفار و اعداء اسلام، حفظ ثغور و نظم امور بلاد و عباد، و اجراء حدود و تعزيرات، آيا در محدوده اختيارات فقيه هم مى باشد، يا خير؟).« 2»
نظريه شيخ بزرگوار مفيد( ره) در مورد ولايت فقيه‏
اولين فقيهى كه به نظام ولايت فقيه در كتب فقهى خود بويژه كتاب( مقنعه)، به عنوان يك نظام الهى تصريح فرموده و تمام تلاش خود را براى تحكيم مبانى و مبادى اين نظام الهى به كار برده، فقيه بزرگوار و متكلم عالى قدر مرحوم شيخ مفيد رضوان الله تعالى عليه بوده است.« 3»
مرحوم شيخ بزرگوار مفيد عليه الرحمة در كتاب( امر به معروف و نهى از منكر) اختيار فرموده است ولايت و جواز تصدى فقيه را، بر اقامه و اجراى حدود و قطع يد سارق و جلد زانى و قتل قاتل و جهاد با كفار، و بر جامعه اسلامى نيز، واجب دانسته است كه از فقيه، پشتيبانى كنند.« 4»
موافقت مرحوم شهيد و سبزوارى و مرحوم نراقى با شيخ مفيد
مرحوم شهيد رحمه الله تعالى در( مسالك)، بعد از نقل قول شيخين، آن را تقويت فرموده است.« 5» مرحوم سبزوارى در( كفاية الاحكام) نيز، فرمايش شيخ مفيد و شيخ طوسى را اختيار فرموده است.« 6»
و مرحوم نراقى در( عوائد الايام) نيز، قول شيخين را تقويت و اختيار فرموده است.« 7»
تقويت نظريه شيخ مفيد توسط مرحوم صاحب جواهر و اختيار آن‏
مرحوم صاحب جواهر، ضمن اختيار قول شيخ مفيد در مساله، آن را قول مشهور دانسته و فرموده:( مخالفى در آن نيافتم، مگر آنچه از ظاهر كلام ابن زهره و ابن ادريس به دست مى آيد)؛ سپس ادعاى عدم دستيابى به صحت حكايت نموده و احتمال خلاف آن را داده است و توقف مرحوم صاحب شرايع و فاضل را در بعض كتبش، غريب دانسته و در جهت اثبات و استدلال بر حقانيت قول شيخ، ادله متعددى همراه با مويداتى، بيان مى كند.
توبيخ مخالفين اختيارات فقيه، توسط صاحب جواهر( ره)
آنگاه مى فرمايد:
( غريب اين است كه، برخى در اختيارات فقيه، وسوسه كرده اند، گويا از طعم فقه، چيزى نچشيده اند و لحن و رمز كلام فقهاء را نفهميده اند، و غريب تر اين كه، برخى دچار وسوسه شده اند و على رغم حكم و فتواى بزرگان مذهب بر تصدى فقيه بر امور مذكور( حفظ حدود و ثغور، نظم امور بلاد و عباد، و اجراى حدود و تعزيرات، جهاد با كفار و اعداء اسلام) به اصل( اصالة عدم جواز التصدى) و اجماع ابن زهره و ابن ادريس، تمسك كرده اند).« 8»
براى پى بردن به مبناى شيخ در اصل بحث ولايت فقيه به ذكر دو نمونه مى پردازيم:
1- اقامه حدود
در حاليكه برخى قائل به عدم جواز اقامه حدود در دوران غيبت مى باشند« 9» شيخ مفيد فتوى به جواز داده است و مى فرمايد: اقامه حدود بر عهده ائمه معصومين و فقهايى است كه از جانب انها نصب شده اند. البته در صورت امكان.« 10»
2- اخذ زكات‏
در اينجا نيز شيخ قائل است: هنگامى كه سفرايى بين امام و مردم نباشد واجب است كه زكات را به ولى فقيه مورد اعتماد داد چرا كه او بهتر مى داند با اين مال چه كند.« 11»
برخى از وظائف ولى فقيه در زمان غيبت از منظر شيخ‏
از اين قرار است.
الف: خيانت يا ضعف وصى‏
اگر ا ز وصى خيانتى سرزند و يا توانايى عمل به وصيت را نداشته باشد حاكم اسلامى وظيفه رسيدگى دارد و بر اساس ولايتى كه دارد مى تواند وصى را عزل و يا فرد ديگرى را نيز در عمل به وصيت همراه و همكار او نمايد.« 12»
ب: اجبار بر طلاق‏
شيخ مفيددر اختلاف زن ومرد از دو جهت مساله را باحاكم اسلامى مرتبط دانسته است:
1- انتخاب حكمين از خانواده زن وشوهر به عهده حاكم است.
2- در صورتى كه حكمين مصلحت را در جدايى اين دو همسر بدانند نظر خود را به حاكم اعلام مى كنند تا اگر زوج حقوق زوجه را رعايت نمى كند حاكم او را به جدايى اجبار كند.« 13»
3- تسعير
شيخ مفيد با اينكه قائل به كراهت احتكار است اما با ضميمه كردن دو فتوى ديگر در گنار اين مساله از يك سو احتكار را ريشه كن، و از سوى ديگر مانع گرانفروشى مى شود:
1- در صورتى كه مردم به اجناس احتكار شده نياز داشته باشند حاكم اسلامى محتكر را به عرضه اجناس و در دسترس قرار دادن مجبور مى كند.
2- حاكم اسلامى برطبق آنچه كه مصلحت تشخيص ميدهد نرخ گذارى مى كند.« 14»
4- موارد ديگرى‏
همانند: وكيل گرفتن براى سفهاء و ايتام مسلمين« 15» جايگزين كردن افرادى به جاى اوصياء در صورتى كه نزاع آنها با ورثه منجر به ضرر ورثه گردد.« 16» بدست گرفتن امر وصيت در صورت فوت وصى« 17»( 18) و ....« 18»
بعضى از مباحث ولايت فقيه از منظر شيخ مفيد
الف: ولايت فقيه، يك نظام حكومتى است.
آيا ولايت فقيه، يك نظام حكومتى است يا هر فقيه عادلى مى تواند در امور هر منطقه اى كه باشد- ولو در يك شهر و استان- دخالت كند و تنها حكم او معتبر، و غير قابل نقض با حكم حاكم متقدم است، چه اعلم و مدير و مدبر باشد و چه نباشد؟« 19»
نخستين فقيهى كه به نظام ولايت فقيه به عنوان يك نظام الهى تصريح فرمود و تلاشى وافر و چشم‏گير در تحكيم مبانى و مبادى اين نظام خدايى كرد، شيخ مفيد بود به‏طورى كه اين اعتقاد مقدس و محبت‏آفرين، وى را مبغوض‏ترين فقهاى شيعه نزد عالمان ديگر مذاهب قرار داد، شيخ عظيم‏الشان بر اين باور بود كه( ولايت، يك نظام حكومتى است و از فقيه به عنوان حاكم اسلامى و يا نايب حاكم اسلامى تعبير شده است. اين مذهب به وراثت از امام معصوم عليه السلام به فقها انتقال يافته است، زيرا روايت( العلماء ورثةالانبياء) و اخبار صحيحى در دست ماست كه اين امور به فقها واگذار شده است).« 20»
جالب اين است كه ايشان بعد از بيان اينكه:( فقهاء شيعه مى توانند امامت نمازهاى پنج گانه و اعياد و استسقا و كسوف و خسوف را، در صورت تمكن و امنيت به عهده گيرند و بين مردم قضاوت كنند و در صورت عدم وجود بينات، بين آنها را اصلاح كنند و تمام امورى كه در اسلام به قضات محول شده است را انجام دهند)، مى فرمايد:( و دليل تفويض ائمه هدى سلام الله عليهم اجمعين اين امور را به فقهاء، اخبار صحيحه و ثابته از ائمه است كه صحت آنها مورد قبول كارشناسان آثار قرار گرفته است.« 21»
قدر مسلم يكى از رواياتى كه تقريبا يا تحقيقا، همه مولفين از آن ياد كرده و به آن استدلال كرده اند، مقبوله عمر بن حنظله است. حتى محقق اردبيلى كه نوعا روايات فاقد سند صحيح را، متهم به ضعف و عدم اعتبار مى كند، اين مقبوله را معتبر و قابل اتكاء مى داند، پس معلوم مى شود كه شيخ يزرگوار ما، مقبوله را دال بر واگذارى همه امور مثل امامت عيدين و قضاوت دانسته، و آن را به قضاوت اختصاص نمى دهد.
در عبارات مختلف( مقنعه)، سخن از سلطان اسلام، و فرمانروائى و سلطان ضلال، و منصوبين از سوى آنان به امارت و ولايت و تدبير عباد، رفته است، كه پيداست سلطان جور و سلطان اسلام و والى و حاكم يك استان، نمى توانند متعدد يا نامشخص و يا متعارض باشند، چون چنين سلاطين و امرائى نمى توانند محور نظام بشوند، همان طور كه امام هشتم( ع) امامت را نظام ملت، و دليل لزوم امام را جلوگيرى از هرج و مرج و تجاوز به حقوق ديگران بيان مى كنند، كه اين با تعدد امام سازگار نيست و در همان جا مى فرمايد:( امام بايد يك نفر باشد).« 22»
در چند جاى ديگر( مقنعه) فقهاء را قائم مقام سلطان و متولى امورى كه به عهده سلطان( اعم از عادل و جائر) است مى شمارد:
( و إذا عدم السلطان العادل- فيما ذكرناه من هذه الأبواب- كان لفقهاء أهل الحق العدول من ذوي الرأي والعقل والفضل أن يتولوا ما تولاه السلطان ....).« 23»
يعنى: هنگامى كه امام معصومى نبود بر فقهاى شيعه اى كه عادل و با درايت و صاحب عقل و فضل هستند، اين است كه متولى كارهاى معصوم شوند).
و( للسلطان ان يكره المحتكر على اخراج غلته).« 24»
يعنى:( سلطان مى تواند محتكر را به فروش غله مجبور نمايد).
پيداست در تصوير حكومت فقهاء به طور ملوك الطوائفى، قدرتى براى اكراه و اجبار وجود ندارد.
و يا فرموده است:
( و ان لم يكن له ولى ينفق عليها و لامال فى يدها رفعت امرها الى سلطان الزمان)« 25»
يعنى:( اگر شوهر، وليى نداشته باشد كه نفقه زن را بدهد و مالى هم در دست زن براى اداره اموراتش نباشد زن به سلطان مراجعه مى كند).
و يا در باب ايلاء مى فرمايد:
يعنى:( زن اگر خواست نزاع را پيش حاكم مى برد).( ان شاءت خاصمته الى الحاكم).« 26»
آيا حاكم مبهم يا متعدد، قدرت حكومت و اجراء حكم خود را دارا است؟ بالاخره وجود حكام و امراء و قضات متعدد و مستقل، مساوى با عدم حاكميت اسلام و حاكم اسلام است.
دليل دوم از كلام مفيد رضوان الله تعالى عليه، مسأله لزوم استيذان از سلطان اسلام در امر به معروف و نهى از منكرى كه مستلزم قتل و جراح است مى باشد. در همين جا لزوم نصب سلطان زمان را براى تدبير و سياست مردم مى داند. شايد همان تعبيرى كه مرحوم محقق حلى رضوان الله تعالى عليه در( شرايع الاسلام) دارند، كه:( الحاكم منصوب للمصالح)، واضح است كه مصالح اسلام با تعدد سلطان و حاكم، تامين نمى شود.
دليل سوم اين است كه شيخ بزرگوار ما، اقامه حدود و اجراء احكام وتنفيذ آنها( كه همه وظائف يك حكومت را در بر مى گيرد) حق سلطان اسلام منصوب من قبل خداوند دانسته و فقهاء را جانشين آن حضرت و مفوض اليه از جانب ائمه عليهم السلام مى داند و فرض ميسور در زمان خود را، امراء و فرمانداران و ولاة منصوب من قبل سلطان مى داند و فقط آنها را مجاز به اجراى حدود و احكام به شرط عمل به سنت موالى خود ميداند.
اينان هستند كه مى توانند در قالب يك حكومت و نظام عمل كنند و غير اينها، حتى فقيه غير منصوب از طرف حكومت جور، حق اقامه حدود و اجراء احكام را نخواهد داشت، و حتى در اجراء حد بر فرزند و بنده و زوجه، با مشكل روبرو هستند. در اين صورت فقيه مى تواند جهاد با كفار و فجار و اقامه حدود و تنفيذ احكام و امر به معروف و نهى از منكر داشته باشد و در عين حال، برادران ايمانى او با اطاعت و تسليم و ياورى او بايد موقعيت او را تحكيم بخشند.« 27»
ب: ولايت مطلقه فقيه‏
شيخ مفيد، فقهاء را صاحب همه اختيارات پيغمبر و امام معصوم و سلاطين اسلام و انام مى دانند. ايشان منوب عنهم( يعنى پيغمبر و امام) را سلاطين زمان و منصوبين براى تدبير انام و سياست عباد مى داند.
در روايتى آمده:( ان الله فوض امر دينه و امته الى نبيه ليسوس عباده).« 28» يعنى:( خداوند امر دين و امت را به پيامبرش بخشيد تا او بندگان خداوند را سياست و تدبير كند).
هرسائس و مدبر امور مردم، بايد اختيارات مذكور در اين روايت و مفوض به رسول الله( ص) را دارا باشد تا بتواند بندگان خدا را تدبير كند. اختيارات مذكور در روايت، همه اقسام ولايت مطلقه را شامل مى شود.
تعبيرى كه شيخ مفيد فرموده، همان تعبيرى است كه محقق حلى مى فرمايد:( ان الحاكم منصوب للمصالح)، يعنى مصالح زمان كه طبعا بر قوانين عادى، اساسى، شرعى مقدم خواهد بود و اين مطلبى است كه در هر زمانى ممكن است پيش آيد. شيخ مفيد و محقق و اكثر علماء، فقهاء را( نواب عامه)، يعنى كسانى كه در همه امور و عموم كارها نيابت دارند، و( حاكم) و( حاكم شرع)، يعنى منصوب از طرف شارع براى سلطنت و حكومت مى دانند؛ و بعضى فروع در كتاب( مقنعه) شيخ مفيد وجود دارد، كه حكايت از اين اطلاق و عموم مى كند.« 29»
مثلا در مورد محتكر مى فرمايد:( و له ان يسعرها على ما يراه من المصلحة)« 30» يعنى:( مى تواند طبق مصلحتى كه تشخيص مى دهد، نرخى براى جنس محتكر تعيين كند)( در صورتى كه حكم اولى، حرمت تسعير بر حاكم است.)
در جاى ديگر مى فرمايد:( زنى كه شوهرش غايب شده است، در صورتى كه نه خودش مال داشته و نه ولى شوهر، به سلطان زمان مراجعه كرده تا او تدبيرى برايش بينديشد).« 31»
باز درباره( لقطه) مى فرمايد:( وإذا لقط المسلم لقيطا فهو حر غير مملوك. وينبغي له أن يرفع خبره إلى سلطان الإسلام، ليطلق النفقة عليه من بيت المال).« 32» يعنى:( اگر مسلمانى شى‏ء گمشده اى را پيدا كرد، سزاوار است كه به سلطان اسلام اطلاع دهد تا او نفقه براى آن شى‏ء گمشده از بيت المال قرار دهد).
از بيت المال انفاق كردن، خلاف اصل شرعى است، ولى حكم سلطان اسلام نافذ و صحيح و حتى مسقط ضمانت پيدا كننده مى باشد.
و در جاى ديگرى مى فرمايد:( وينبغي لمن وجد عبدا آبقا، أو بعيرا شاردا، وغير ذلك من الحيوان، أن يرفع خبره إلى سلطان الإسلام ليطلق، النفقة عليه من بيت المال)« 33» يعنى:( سزاوار است بر شخصى كه عبد و بنده فرارى يا حيوانى را پيدا كرد، به سلطان اطلاع داده تا او از بيت المال برايش نفقه قرار دهد).
و در مورد تدبير حاكم مى فرمايد:( الا باذن سلطان الزمان المنصوب لتدبير الانام)« 34» يعنى:( مگر به اذن سلطان زمان كه به جهت تدبير انام منصوب شده است).
بنابراين، هيچ جاى شك و ترديد نيست كه سلطان براى تدبير انام مى تواند اقدام به تحريم حلال ظاهرى مثل تنباكو و غيره بنمايد.
ج: شرائط ولى فقيه‏
شيخ مفيد قدس سره اولين فقيهى است كه در اين مورد پاسخ صريح و روشن دارد« 35» مى فرمايد:( ومن لم يصلح للولاية على الناس لجهل بالأحكام، أو عجز عن القيام بما يسند إليه من أمور الناس، فلا يحل له التعرض لذلك والتكلف له، فإن تكلفه فهو عاص غير مأذون له فيه من جهة صاحب الأمر الذي إليه الولايات. ومهما فعله في تلك الولاية فإنه مأخوذ به، محاسب عليه، ومطالب فيه بما جناه إلا أن يتفق له عفو من الله تعالى، وصفح عما ارتكبه من الخلاف له، وغفران لما أتاه).« 36»
يعنى: صالح براى ولايت و سرپرستى مردم بايد دو ركن مهم را دارا باشد:
1-( علم به احكام الهيه).
2-( توان انجام امور محوله مردم، شامل مديريت، مدبريت، بينش سياسى اجتماعى، توان جسمى، و ...).
و اين گونه تعبير مى فرمايد:( كان لفقهاء أهل الحق العدول من ذوي الرأي والعقل والفضل أن يتولوا ما تولاه السلطان. فإن لم يتمكنوا من ذلك فلا تبعة عليهم فيه). شرايطى كه در اين جا ذكر مى فرمايد، عبارت است از: فقاهت، اهل حق، عادل، صاحب راى، عقل، فضل، قدرت( همه شرائط امامت)؛ سپس مى فرمايد:( بر جاهل يا عاجز، قبول مسووليت و تكليف حرام است، و چنانچه قبول نمود، معصيت كار مى باشد، زيرا از طرف امام زمان عليه السلام مجاز نيست و هر كارى در اين ولايت انجام دهد، مواخذ و محاسب و مسوول دستاوردهاى خود است، مگر آن كه خداوند از او درگذرد و خلاف او را ببخشد).
اين عبارت به طور صريح و روشن، شامل مراجعى كه توان اداره كشور را ندارند نيز مى گردد.
پس ايدآل از نظر شيخ مفيد، جامعيت علم و مديريت است و اگر در زمانى بعضى يك شرط و بعضى هر دو شرط را داشتند، تقدم در ولايت با دومى است، هر چند علميت اول را نداشته باشند، همان طور كه معمولا در باب اجتهاد و تقليد، فتواى به تبعيض داده اند، يكى مرجع و ديگرى رهبر واجب الاطاعة، حتى براى مرجع زمان مى باشد.
دليل ديگر اين شرائط در كلام مفيد اين است كه اين منصب از طرف سلاطين اسلام به فقهاء تفويض شده است و ممكن نيست كه آنان قيّمى براى مردم تعيين و انتخاب كنند كه قدرت اداره نداشته و به علم به احكام كليه بسنده كند.« 37»
( 1) شئو ن و اختيارات فقيه از ديدگاه شيخ مفيد، محمد سروش محلاتى‏
( 2) حكومت و ولايت فقيه از ديدگاه شيخ مفيد( ره)، عبد النبى نمازى.
( 3) ولايت فقيه از ديدگاه شيخ مفيد قدس سره، احمد آذرى قمى.
( 4) المقنعه، كتاب الامر بالمعروف و النهى عن المنكر، ص 810.
( 5) شهيد الثانى، زين الدين بن علي العاملي، مسالك الافهام، ج 1، كتاب الجهاد، ص 62.
( 6) سبزوارى، محمد باقر، كفاية الاحكام، كتاب الامر بالمعروف و النهى عن المنكر، ص 83.
( 7) نراقى، احمد، عوائد الايام، ص 195.
( 8) نجفى، محمد حسن، جواهر الكلام، ج 21، ص 394- 399؛ حكومت و ولايت فقيه از ديدگاه شيخ مفيد( ره)، عبد النبى نمازى.
( 9) خوانسارى، سيد احمد، جامع المدارك، ج 5، ص 471
( 10) شيخ مفيد، أبي عبد الله محمد بن محمد بن النعمان، المقنعه، ص 810.
( 11) همان، ص 252
( 12) همان، ص 669
( 13) همان، ص 519
( 14) همان، ص 616
( 15) همان، ص 816
( 16) همان، ص 673
( 17) همان، ص 675
( 18) سروش محلاتى، محمد، شئو ن واختيارات فقيه از ديدگاه شيخ مفيد.
( 19)) آذرى قمى، احمد، ولايت فقيه از ديدگاه شيخ مفيد قدس سره.
( 20) ماهنامه شاهد، شماره 307، ص 32، آذرماه 1379 ه ش. ماهنامه مكتب اسلام، شماره 502، شيخ مفيد سند افتخار مكتب تشيع، معرف: نساجى زواره، اسماعيل.
( 21) شيخ مفيد، أبي عبد الله محمد بن محمد بن النعمان، المقنعه، ص 811.
( 22) شيخ صدوق، محمد بن على، علل الشرائع، ج 1، ص 251، ح 9.
( 23) شيخ مفيد، أبي عبد الله محمد بن محمد بن النعمان، المقنعه، ص 675.
( 24) همان، ص 616
( 25) همان، ص 537
( 26) همان، ص 522
( 27) همان، ص 810
( 28) كلينى، محمد بن يعقوب، اصول كافى، ج 1، ص 265، ح 4[ متن روايتى كه ما بدست آورديم چنين است: ثم فوض اليه( يعنى النبى) امر الدين و الامة ليسوس عباده‏].
( 29) شيخ مفيد، أبي عبد الله محمد بن محمد بن النعمان، المقنعه، ص 675
( 30) همان، ص 616
( 31) همان، ص 537
( 32) همان، ص 648
( 33) همان، ص 649
( 34) همان، ص 809
( 35) تا آنجا كه نگارنده بر خورد كرده است.
( 36) شيخ مفيد، أبي عبد الله محمد بن محمد بن النعمان، المقنعه، ص 812.
( 37) آذرى قمى، احمد، ولايت فقيه از ديدگاه شيخ مفيد قدس سره.
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ‏
8- ويژگى‏هاى اخلاقى و عرفانى شيخ مفيد
شايسته‏ترين و نيكوترين اخلاق را علماى بزرگ ما از مكتب اهل بيت عليهم السلام كسب كرده‏اند و اين صفات پسنديده نوعا در آنها ديده مى‏شود، اما فضائل اخلاقى و صفات حميده بعضى از علما به صورت برجسته‏تر نمايان است.
شيخ فرزانه و فقيه فرهيخته، مرحوم مفيد از جمله افرادى بود كه حالات و صفات برجسته بسيارى را در خود جمع كرده بود. وى از روحيات معنوى خاصى برخوردار بود و خشوع و فروتنى فراوان داشت‏به‏طورى كه نوشته‏اند در مجلس شاگردش( سيد مرتضى) حاضر مى‏شد و با اين كه سيد مى‏خواست استاد خود را به جاى خويش بنشاند، ولى استاد نمى‏پذيرفت و از سيد مى‏خواست كه درسش را ادامه دهد و از سخنانش لذت مى‏برد و براى اين كه از مقام علمى او تجليل كند، با اين كه خود رهبر شيعيان بود، همچو شاگرد در محضر او مى‏نشست؛ زيرا معتقد بود انسان بايد از نعمت‏ها و امكاناتى كه خداى بزرگ براى او فراهم آورده، بيشترين استفاده را بكند.« 1»
وى بسيار نماز مى‏خواند و روزه مى‏گرفت و هزاران صدقه مى‏داد. لباس خشن بر تن مى‏كرد. ظاهرى لاغراندام، ميان قامت و گندمگون داشت.« 2»
شريف ابويعلى جعفرى داماد شيخ مفيد گفته است: مفيد جز اندكى‏از شب‏را نمى‏خوابيد. سپس برمى‏خاست و به‏نماز مى‏ايستاد، يا مطالعه‏مى‏كرد، يا مشغول تلاوت قرآن‏مى‏گشت.« 3»
او انسان وارسته‏اى بود كه سراى دل را به نور تقوا و تهذيب نفس روشن كرده بود. ياد خدا آرام‏بخش روح و روان او و معارف اهل بيت زينت‏بخش نهانخانه وجودش گشته بود. وى عالم عاملى بود كه سخنان و آثار اخلاقى ارزنده‏اش، دارويى شفابخش براى ره‏پويان راه وارستگى به حساب مى‏آمد، اما قبل از اينها عمق جان را به زينت ورع، تزكيه و اخلاق آرايش داده بود به طورى كه عالمان شيعه و سنى معتقد بودند وى از لحاظ اخلاقى سرآمد اقران و هم‏عصران خويش بوده است. به همين دليل آثار اخلاقى وى تاثير بسيارى در روح و روان دانش‏پژوهان گذاشته و سخنان كيمياگونه‏اش اثرى ژرف و الهى براى پيرايش قلوب پاك انسان بوده است.« 4»
توقيعات حضرت مهدى عجل الله تعالى فرجه الشريف براى شيخ مفيد
عالمان شيعه پيرامون حالت روحى و عرفانى و شيوه اخلاقى اين دانشمند، سخنان بسيارى گفته و جملات زيادى نوشته‏اند. برترين امتياز و بالاترين دليل بر كمال فراوان شيخ و رسيدن وى به قله تكامل و تهذيب نفس، نامه‏ها و توقيعاتى است كه اين عالم ربانى شايستگى دريافت آنها را پيدا كرد. نامه‏هايى كه به افتخار وى از طرف قائم آل محمد صلى الله عليه و آله حضرت مهدى عجل الله تعالى فرجه الشريف نگاشته شده است.« 5»
در يكى از اين توقيعات كه درمورخه پنج شنبه 23 ذيحجة الحرام سال 412 ه. ق از ساحت مقدس حضرت ولى عصر( عج) صادر شده، آمده:
( من عبد الله المرابط فى سبيله الى ملهم الحق و دليله).
اين نامه اى است از سوى بنده خدا و آن كسى كه پيوسته در راه او در حركت است و هيچگاه از راه حق منحرف نمى شود به كسى كه از حق متعال الهام مى گيرد و خود دليل و راهنماى حق است.
اگر در بيان شخصيت و معرفى آن عالم جليل، جز همين عبارت نداشتيم؛ ما را در شناخت كامل آن مرحوم، كافى بود.
در ادامه همين نامه چنين نوشته اند:
( بسم الله الرحمن الرحيم؛ سلام عليك ايها الناصر للحق، الداعى الى كلمة الصدق)
( به نام خداوند بخشنده مهربان، درود و سلام بر تو كه يار حق هستى، و پيوسته مردم را به راستى و پيروى از مسير صحيح و كلمه صدق، دعوت مى كنى).
و منظور از كلمه صدق، همانا توحيد، يا قرآن كريم، و يا امامت و ولايت اهل بيت عليهم السلام است.
آنگاه به تعبد خاص و تقرب ويژه و ارتباط مخصوص شيخ بزرگوار مفيد رضوا الله تعالى عليه اشاره كرده و فرموده است:
( وبعد فقد كنا نظرنا مناجاتك عصمك الله بالسبب الذى وهبه لك من اوليائه و حرسك من كيد اعدائه و شفعنا ذلك ...)
( و بعد- چنين مى گويم اى شيخ مفيد كه ما مناجات و راز و نياز و توجه مخصوص تو نسبت به خداوند را ديديم؛ خداوند در سايه عنايتى كه در ارتباط با اولياء و دوستانش به تو مرحمت فرموده، از شما حراست و نگهدارى فرمايد، و از كيد و شر دشمنان و بدخواهان، در امان دارد؛ و سفارش ما را در برآورده شدن خواسته ها و حوائج شما بپذيرد.
سپس بياناتى در باره جايگاه استقرار موقت خويش مطرح نموده، و براى آن عالم والا مقام دعا كرده و چنين مرقوم داشته است:
( حرسك الله بعينه التى لا تنام)
( خداوند هميشه بيدار، تو را با چشم عنايت خود كه هرگز آن را خواب فرا نمى گيرد نگهدارى و محافظت نمايد).
آنگاه اين گونه فرموده است:
( ايها الولى المخلص المجاهد فينا الظالمين، ايدك الله بنصره الذى ايد به السلف من اوليائنا الصالحين)
( اى دوست واقعى و خالص ما، كه در راه ما با ستمگران و ظالمان، مبارزه مى كنى؛ خداوند، همان گونه كه در گذشته، دوستان شايسته و صالح ما را يارى و تاييد فرمود، شما را نيز مورد تاييد و يارى قرار دهد).
در اين بيان كوتاه و پر معنا، ضمن اشاره به مبارزات فرهنگى و عقيدتى شيخ جليل القدر مفيد اعلى الله مقامه كه در حقيقت، به حكم تاييد كامل از خدمات پربار آن عالم بزرگوار است، به صورتى روشن، براى او دعاى خبر نموده و از خداوند متعال، نصرت و يارى و توفيق او را خواستار شده است، و اين حقيقتى است كه در باره كمتر شخصيتى بروز كرده است.
و بالاخره حضرت مهدى عجل الله تعالى فرجه الشريف، سپاس و تشگر خود را در مورد وجود پرخير و بركت شيخ مفيد رحمة الله عليه تقديم حضرت حق نموده و چنين بيان داشته اند:
( فانا نحمد الله اليك الذى لا اله الا هو)« 6»
( ما خداوند متعال و يگانه را در مورد نعمت وجود پرفايده تو، شكر و سپاس مى گوييم).
در نامه اى ديگر كه از جانب حضرت ولى عصر صلوات الله و سلامه عليه به دست فقيه نامدار شيعه مرحوم شيخ مفيد قدس سره الشريف رسيد، چنين آمده است:
( هذا كتابنا اليك ايها الاخ الولى، و المخلص فى ودنا الصفى، و الناصر لنا الوفى)
( اين نامه اى از جانب ما براى تو است، تو كه برادر عزيز ما، و دوست واقعى، راستگو و با اخلاص كامل در راه محبت ما، و ياور فداكار و وفادار ما هستى).
سپس بدين صورت براى او دعا كردند:
( حرسك الله بعينه التى لا تنام)
( خداوند، با ديدگان و چشم عنايت و قدرت- خود كه هرگز به خواب نمى رود، تو را محافظت فرمايد).
و تكرار اين دعا، گوياى حقيقتى بزرگ و غير قابل انكار، در مورد توجه خاص آن حضرت به جناب شيخ است.
در ادامه اين نامه، او را محرم اسرار خود دانسته و از او مى خواهد كه مرقومه شريفه حضرت و مفاد آن را از ناشايست ها و غير وارستگان، پنهان دارد.« 7»
محرم اسرار بودن و محل سر امام عصر عجل الله تعالى فرجه الشريف قرار گرفتن، و رازدار آن امام غائب شدن؛ مقامى بس عظيم و شانى والا و بى مانند است كه مرحوم شيخ الفقهاء و المجتهدين، حضرت مفيد اعلى الله مقامه الشريف، بدان دست يافته بود.
در نامه رساى ديگرى كه از سوى آن حضرت، براى او ارسال شد؛ اين گونه به تعريف و تمجيد از شخصيت او پرداخته اند:
( للاخ السديد و الولى الرشيد، الشيخ المفيد ابى عبد الله محمد بن محمد بن النعمان ادام الله اعزازه)
( نامه اى براى برادر با ايمان و استوار، و دوست رشيد و قدرتمندم شيخ مفيد، ابو عبد الله محمد بن محمد بن نعمان، كه خداوند، عزت و احترام او را مستدام دارد).
دقت در عبارات عجيب فوق، درهايى از حقيقت شخصيت مكنون شيخ مفيد رحمة الله عليه را به روى انسان مى گشايد.
چه افتخارى بالاتر از اين كه امام زمان و حجت برحق دوران، از انسانى، با عنوان( برادر ثابت قدم و با ايمان) و( دوست پرتوان و عاقل و قدرتمند) ياد كند، و براى ادامه عزت و شوكت او، دعا نمايد.
سپس چنين اضافه مى نمايد:
( سلام الله عليك ايها المولى و المخلص فى الدين، المخصوص فينا باليقين)
( سلام و درود خداوند بر تو، اى كسى كه دوست ما هستى، و در پاى بندى به دين، خالص و راستگو مى باشى، و خصوصيت ويژه اى در اعتقاد و ايمان به ما دارى).
و آنگاه كه به ابن صداقت و اخلاص و دوستى و اعتقاد جازم، شهادت مى دهد؛ چنين بيان مى دارد:
( فانا نحمد اليك الله)
( ما در مورد نعمت ارزشمند وجود تو، خداوند يگانه را سپاس مى گوييم).
راستى، اين چه درجه ومقامى است كه حجة بن الحسن صلوات الله و سلامه عليه را بر آن مى دارد، تا به خاطر آن، خدا را به شكر و سپاسى مخصوص بنشيند؟ و اين چه نعمت بزرگ و باارزشى است كه آن حضرت، خود را موظف به شكر گزارى در باره آن مى داند؟
و از اين مهم تر آن كه در ادامه نامه، خطاب به شيخ مفيد كرده و چنين فرموده اند:
( و نعلمك ادام الله توفيقك لنصرة الحق و اجزل مثوبتك على نطقك عنا بالصدق، انه قد أذن لنا فى تشريفك بالمكاتبة، و تكليفك ما توديه عنا الى موالينا قبلك)
( خداوند، موفقيت شما را در يارى كردن حق، مستدام بدارد، و به خاطر بيان صادقانه راه و رسم و سخنان ما به مردم، اجر شما را بسيار گرداند، ما به شما خبر مى دهيم كه خداوند به ما اجازه فرموده كه به شما مكاتبه كنيم، و شما مكلف هستيد كه اوامر و فرامين ما را به دوستانمان برسانى).
در اين بيان روشن و حساس، حضرت به افتخار بزرگى كه از سوى خداوند، به شيخ مفيد اعلى الله مقامه ارزانى شده و اجازه يافته تا طرف مكاتبه حضرت مهدى امام زمان عجل الله تعالى فرجه الشريف قرار گيرد، اشاره نموده است، و او را از سوى خود، مامور ابلاغ پيام و دستورات امامت به مردم نموده است، و در ذيل آن مى فرمايد:
( دستورات ما را به مردم ابلاغ كن، زيرا آنچه تو بگوئى، مردم مى پذيرند، و سخنان و دستورات تو، موجب آرامش آنها مى شود).
و بالاخره مى فرمايد:
( خداوند، شما را با الهامات غيبى خود ارشاد كند و توفيقات خويش را در سايه لطف و عنايت بى منتهايش، نصيبتان گرداند).« 8»
در پايان، در رثاى مرحوم شيخ مفيد رحمة الله عليه عين عباراتى كه روى سنگ مزار آن مرحوم، زير كتيبه اول در ايوان حضرت موسى بن جعفر و حضرت جواد الائمه عليهم السلام نوشته شده است نقل مى كنيم:
لا صوت الناعى بفقدك انه            يوم على آل الرسول عظيم‏
ان كنت قد غيبت فى جدث الثرى            فالعدل و التوحيد فيه مقيم‏
و القائم المهدى يفرح كلما            تليت عليك من الدروس علوم« 9»

ترجمه:( رحلت شما، بر خاندان عصمت و طهارت( ع) بسيار سخت است).( اگر چه از نظرها پنهان شدى و بدن پاكت در زير خاك مدفون گرديد، اما اساس علم و توحيد، در شخصيت وجودت، همواره برپاست).
( وجود مهدى( عج) از بيانات علمى و درس هايى كه او براى شاگردان خود ايراد مى فرمود، همواره خشنود بود).
در پايان، به طور خلاصه مى توان ويژگى هاى مرحوم شيخ مفيد رضوان الله تعالى عليه را كه به تاييد حضرت بقيه الله الاعظم ارواح العالمين له الفداء رسيده است، بدين شرح بيان نمود:


1- الهام گيرنده از حق.
2- دليل و راهنماى حق.
3- ياور حق و حقيقت.
4- دعوت كننده به حق و دين.
5- مبازه كننده با دشمنان و ظالمان.
6- دوست صالح و شايسته امام عصر( عج).
7- برادر عزيز امام زمان( عج).
8- دوست واقعى و راستگو و با اخلاص آن حضرت.
9- يار وفادار مهدى( عج).
10- محرم اسرار و راز دار امام زمان( عج).
11- برادر با ايمان و با تقواى ولى عصر( عج).
12- دوست رشيد و قدرتمند آن حضرت.
13- طرف مكاتبه حجة بن الحسن( عج) به امر خدا.
14- مامور ابلاغ پيام هاى حضرت به مردم.
15- بيان كننده راستين سخنان و دستورات امام، براى مردم، در زمان غيبت كبرى.
16- مورد اعتماد امام و امت.
17- كسى كه سخنانش، آرامش بخش مردم است.
18- همواره جاويد و پاينده، به وسيه كتب و علوم باقى مانده از او.
19- خشنودى حضرت از تدريس و تعليم و شاگردپرورى او.
20- عالمى عامل و با تقوى و با اخلاص و شخصيتى مفيد و پر فيض.
( 1) مجله پاسدار اسلام، شماره 5، ارديبهشت 1361، ص 59.
( 2) حنبلى، ابن حماد، شذرات الذهب، ج 3، ص 20؛ نساجى زوراه، اسماعيل، ماهنامه درسهايى از مكتب اسلام، شماره 502، شيخ مفيد سند افتخار مكتب تشيع‏
( 3) لسان‏الميزان، جلد 5، صفحه 368؛ دوانى، على، دو هفته نامه گلستان قرآن، شماره 97، شيخ مفيد پرچمدار توسعه مكتب شيعه.
( 4) ديدار با ابرار، ص 82.
( 5) نساجى زواره، اسماعيل، مجله حوزه، شماره 54، ص 327 و 328؛ ماهنامه درسهايى از مكتب اسلام، شماره 502، شيخ مفيد سند افتخار مكتب تشيع؛ براى‏آگاهى‏از اين‏توقيعات‏و مضامين‏آنها نگاه‏كنيد به‏آخر« احتجاج‏طبرسى» و كتابهاى« مجالس المومنين» قاضى نورالله شوشترى،« رجال» علامه‏بحرالعلوم،« روضات‏الجنات» سيد محمدباقر خونسارى، خاتمه مستدرك،« تنقيح‏المقال» شيخ‏عبد الله مامقانى‏و ساير منابع، بخصوص سخن علامه بحر العلوم و محدث نورى پيرامون آنها.
( 6) أبي منصور أحمد بن علي بن أبي طالب، طبرسى، الاحتجاج، ج 2، ص 499.
( 7) علامه مجلسى، محمد باقر، بحار الانوار، ج 53، ص 176.
( 8) همان، ص 175.
( 9) شهيدى صالحى، عبد الحسين، بقعه مطهر شيخ مفيد، مقالات فارسى كنگره جهانى هزاره شيخ مفيد، ش 52 ص 85.
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ‏
9- شيخ مفيد مورخى صادق‏
شناخت زواياى مختلف تاريخ اسلام، به ويژه تاريخ تشيع ممكن است آسان بنمايد، اما بسى سخت و دشوار است. اگر چه كم نيستند گزارش هاى تاريخى گوناگونى كه به مناسبت هاى بسيار در زمان هاى مختلف و از ناحيه افراد و ناقلان متفاوتى ارائه شده اند و رساله ها و نوشته هاى بسيار زيادى نيز اين گزارش ها را در خود جاى داده اند، اما اسباب و عوامل مختلفى در دگرگون نشان دادن واقعيت ها چنان هم داستان شده اند كه اعتماد بر اين گزارش هاى تاريخى بسيار دشوار مى نمايد.
اعمال نفوذ حاكمان بر گروهى از مؤلفان و گزارش گران رويدادهاى تاريخى از سويى، سوء استفاده هاى بيگانگان و دشمنان از سويى ديگر و برخى نادانى ها يا افراط و تفريط هاى عده اى از دوستان را از سوى سوم مى توان از مهم ترين عوامل تأثيرگذار بر اين روند تحريف و تخريب گزارش هاى تاريخى دانست. و دقيقاً در همين عبور از پيچيدگى ها و گذرگاه هاى دشوار شناخت درست تاريخ است كه ارزش كوشش و تلاش هاى عالمان كم نظير و بزرگى چون شيخ مفيد نمايان مى شود.
اگرچه سخن گفتن از شخصيت استثنايى شيخ مفيد و نوشتن درباره ويژگى ها و امتيازهاى اين عالم بى نظير، پس از درگذشت ايشان و حتى در دوران زندگى اش آغاز شده و طى ده قرن به گونههاى مختلف ادامه داشته و همواره از ديدگاه هاى متفاوت، زواياى مختلف انديشه و تفكر ايشان تبيين، بررسى و تدريس شده است، و اگرچه آموزه هاى فكرى ايشان كه اساسى ترين معارف شيعى به شمار مى آيد در سخنان و نوشته هاى گوناگون بيان شده است اما با اين همه، بيان نشدن همه زواياى انديشه ايشان در طول دوران گذشته، از موضوعاتى است كه هيچ كس در آن ترديد ندارد و همه آنچه شده است، دست كم به دليل پراكنده بودن آن، اندكى از بسيار است.
در اين ميان، توجه به جنبه تاريخ نگارى شيخ مفيد كه يكى ديگر از ابعاد تفكر ايشان به شمار مى رود، يا صورت نگرفته و يا به شكل پراكنده و ناچيز بوده است.
كامل ترين مجموعه اى كه تمامى كتاب ها و رساله هاى موجود ايشان و نيز مقالات نگاشته شده درباره ابعاد شخصيت و آثار وى را در بردارد، مجموعه مصنفات شيخ مفيد، رساله ها و حدود هفتاد مقاله است كه به مناسبت بزرگداشت هزارمين سال درگذشت ايشان توسط كنگره جهانى شيخ مفيد در سال 1413 ق در قم منتشر شده است، اما در اين مجموعه نيز به جنبه تاريخى شيخ مفيد كمتر توجه شده است.
در آثار شيخ مفيد به مطالب مختلفى پرداخته شده كه يكى از آن ها مباحث مربوط به تاريخ اسلام است.
البته توجه به اين نكته، ضرورى است كه شيخ مفيد اگرچه هرگاه به بررسى موضوعاتى از تاريخ اسلام پرداخته مانند موضوعات ديگر بسيار خوب و ماهرانه وارد ميدان شده و به تبيين زواياى مختلف آن موضوع همت گماشته است، اما اين ويژگى نبايد باعث شود تا ما شيخ مفيد را مورّخ بدانيم، بلكه بيشترين تبلور علم و دانش شيخ مفيد در زمينه كلام و فقه است. به بيان ديگر، آن انديشه اى كه بر آثار ايشان حاكم بوده و بر آن ها سايه افكنده است، تفكرات كلامى و اعتقادى ايشان و قوت و استحكام اين انديشه هاست. و از اين روست كه تعداد محدودى از نوشته هاى ايشان به موضوعات تاريخى اختصاص يافته است.
مباحث تاريخى را در اين كتب شيخ مى توان يافت:
1- الارشاد.
2- الجمل.
3- المسألة الكافية فى إبطال توبة الخاطئة.
4- مسارّ الشيعة.
5- الاختصاص.
6- الإفصاح فى الإمامه.
7- الفصول المختارة من العيون و المحاسن.
8- الفصول العشره فى الغيبة.
9- أقسام المولى فى اللسان.
10- التذكرة باصول الفقه.
11- مسألة أخرى فى النصّ على على( ع).
12- الامالى.
موضوعات تاريخى در آثار شيخ مفيد
به غير از چهار كتاب اول كه تماما يا بيشتر مباحث شان موضوعات تاريخى است و كتاب الاختصاص كه معلوم نيست از شيخ باشد- و فقط به او نسبت داده شده است- در لابلاى مطالب كتب مذكور ديگر مى توان به اين موضوعات تاريخى دست پيدا كرد:
بخش اول: تاريخ پيش از اسلام‏
بخش دوم: تاريخ اسلام‏
فصل اول: سيره رسول خدا( ص)
1. رسول خدا( ص) پيش از بعثت‏
2. رسول خدا( ص) از بعثت تا هجرت‏
3. رسول خدا( ص) از هجرت تا رحلت‏
الف. حوادث اين دوره‏
ب. غزوات رسول خدا( ص)
ج. رحلت رسول خدا( ص)
فصل دوم: حضرت فاطمه زهرا( عليها السلام)
فصل سوم: امامت، خلافت و جانشينى رسول خدا( ص)
فصل چهارم: تاريخ خلفاى نخستين‏
1. ابوبكر
2. عمر
3. عثمان‏
4. معاويه‏
فصل پنجم: زندگانى و سيره امامان( عليهم السلام)
1. امام امير المؤمنين( ع)
الف. امامت و فضايل امام على( ع)
ب. نبرد جمل‏
ج. پيكار صفين‏
د. نهروان و خوارج‏
2. امام حسن مجتبى( ع)
3. امام حسين( ع)
4. امام سجاد( ع)
5. امام محمد باقر( ع)
6. امام جعفر صادق( ع)
7. امام كاظم( ع)
8. امام رضا( ع)
9. امام جواد( ع)
10. امام هادى( ع)
11. امام حسن عسگرى( ع)
12. امام زمان حضرت ولى عصر( عج)
فصل ششم: موضوعات تاريخى ديگر« 1»
واما( الإرشاد الى معرفة حجج الله على العباد):
نظر به اهميت اين كتاب به نكاتى در مورد اين اثر شيخ اشاره مى كنيم.
1- اين كتاب از همان آغاز نگارش مورد توجه دانشمندان اماميه قرار گرفت به گو نه اى كه همانند يك كتاب حديثى، تعدادى از شاگردان شيخ مفيد به قرائت آن نزد وى مى پرداختند.
2- شايد بتوان گفت: اين كتاب مهمترين نوشته اى است كه در طول تاريخ اماميه از سوى يكى از متكلمان اين مكتب در موضوع زندگانى ائمه( ع) به صورت مجموعى نگاشته شده است. همچنين ميتوان در ميان نويسندگان اينگونه كتابها، شخصيت نويسنده اين كتاب را داراى رفيع ترين جايگاه در طول تاريخ دانست.
3- علاوه بر شخصيت نويسنده، محتواى كتاب نيز سهم عظيمى در كسب اين جايگاه رفيع به عهده دارد كه در اين عرصه استفاده از اسناد و منابع گوناگون و ارائه چهره اى معقول از زندگانى ائمه( ع) و همچنين هماهنگى چهره ارائه شده با مبانى كلامى شيخ كه بسيارى از آنها بعدها مورد قبول جامعه شيعى قرار گرفت مهمترين نقش را به عهده داشته اند.
همه اينها باعث شده تا اين كتاب جاى خود را به عنوان اصلى ترين منبع، درباره زندگى ائمه( ع) در ميان اماميه باز كند، به گونه اى كه كمتر كتابى را در طول تاريخ اين مكتب مى توان يافت كه از سوى دانشمندان آن، در موضوع تاريخ ائمه( ع) نگاشته شده باشد و از اين كتاب بهره نگرفته باشد.« 2»
( 1) خانجانى، قاسم، فصلنامه آيينه پژوهش، شماره 8، موضوعات تاريخى در آثار شيخ مفيد
( 2) صفرى، نعمت الله، شيخ مفيد و تاريخ نگارى او در كتاب الارشاد
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ‏
10-( توقيع)
به معنى امضا كردن نامه و فرمان و نشان كردن برنامه و منشور مى‏باشد، و نيز پاسخ هايى است كه بزرگان و دولتمردان، زير سؤال‏ها و درخواست‏هاى كتبى كه از ايشان مى‏شود، مى‏نويسند.
توقيع نويسى از زمان‏هاى دور، بين حاكمان و فرمانروايان رواج داشته، و موارد فراوانى از توقيعات آن‏ها در متون تاريخى ثبت و ضبط شده است كه امروزه قابل دسترسى است. همچنين در كتاب‏هاى روايى، فقهى و تاريخى شيعه، توقيع به قسمتى از نوشته‏هاى ائمه اطهار عليهم‏السلام اطلاق شده است و البته عمده آن‏ها، چه از لحاظ مقدار و حجم و چه از نظر تعداد توقيعاتى است كه از سوى قلب عالم امكان، ولى عصر، صاحب الزمان عليه‏السلام صادر گرديده است.
امروزه نيز وقتى سخن از توقيع به ميان مى‏آيد، ذهن به توقيعات حضرت مهدى عليه‏السلام منصرف مى‏گردد، گرچه از ديگر ائمه عليهم‏السلام نيز نوشته هايى تحت عنوان توقيع صادر شده است.
برخى از علماء، توقيعات را منحصر به زمان غيبت صغرى و نواب خاص ندانسته‏اند و نامه‏هايى را به آن حضرت نسبت داده‏اند كه قبول يا ردّ آن تأمل بيشترى مى‏طلبد. از جمله مرحوم طبرسى نامه هايى از حضرت مهدى عليه‏السلام به شيخ مفيد رحمه‏الله را نقل كرده است. اين نامه‏ها توسط شخص مورد اعتمادى به شيخ مفيد رحمه‏الله رسيده، ولى نام آن شخص ذكر نشده است.
متن عربى توقيع به نقل از احتجاج همراه با ترجمهى آن عرضه ميگردد.
بحارالانوار، ج 53، ص 175 الى ص 178
ج،[ الإحتجاج‏] ذُكِرَ كِتَابٌ وَرَدَ مِنَ النَّاحِيَةِ الْمُقَدَّسَةِ حَرَسَهَا اللَّهُ وَ رَعَاهَا فِي أَيَّامٍ بَقِيَتْ مِنْ صَفَرٍ سَنَةَ عَشْرٍ وَ أَرْبَعِمِائَةٍ عَلَى الشَّيْخِ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ مُحَمَّدِ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ النُّعْمَانِ قَدَّسَ اللَّهُ رُوحَهُ وَ نَوَّرَ ضَرِيحَهُ ذَكَرَ مُوصِلُهُ أَنَّهُ تَحْمِلُهُ مِنْ نَاحِيَةٍ مُتَّصِلَةٍ بِالْحِجَازِ نُسْخَتُهُ لِلْأَخِ السَّدِيدِ وَ الْوَلِيِّ الرَّشِيدِ الشَّيْخِ الْمُفِيدِ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ مُحَمَّدِ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ‏
النُّعْمَانِ أَدَامَ اللَّهُ إِعْزَازَهُ مِنْ مُسْتَوْدَعِ الْعَهْدِ الْمَأْخُوذِ عَلَى الْعِبَادِ بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ أَمَّا بَعْدُ سَلَامٌ عَلَيْكَ أَيُّهَا الْمَوْلَى الْمُخْلِصُ فِي الدِّينِ الْمَخْصُوصُ فِينَا بِالْيَقِينِ فَإِنَّا نَحْمَدُ إِلَيْكَ اللَّهَ الَّذِي لَا إِلَهَ إِلَّا هُوَ وَ نَسْأَلُهُ الصَّلَاةَ عَلَى سَيِّدِنَا وَ مَوْلَانَا نَبِيِّنَا مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ الطَّاهِرِينَ وَ نُعْلِمُكَ أَدَامَ اللَّهُ تَوْفِيقَكَ لِنُصْرَةِ الْحَقِّ وَ أَجْزَلَ مَثُوبَتَكَ عَلَى نُطْقِكَ عَنَّا بِالصِّدْقِ أَنَّهُ قَدْ أُذِنَ لَنَا فِي تَشْرِيفِكَ بِالْمُكَاتَبَةِ وَ تَكْلِيفِكَ مَا تُؤَدِّيهِ عَنَّا إِلَى مَوَالِينَا قِبَلَكَ أَعَزَّهُمُ اللَّهُ بِطَاعَتِهِ وَ كَفَاهُمُ الْمُهِمَّ بِرِعَايَتِهِ لَهُمْ وَ حِرَاسَتِهِ فَقِفْ أَمَدَّكَ اللَّهُ بِعَوْنِهِ عَلَى أَعْدَائِهِ الْمَارِقِينَ مِنْ دِينِهِ عَلَى مَا نَذْكُرُهُ وَ اعْمَلْ فِي تَأْدِيَتِهِ إِلَى مَنْ تَسْكُنُ إِلَيْهِ بِمَا نَرْسِمُهُ إِنْ شَاءَ اللَّهُ نَحْنُ وَ إِنْ كُنَّا ثَاوِينَ بِمَكَانِنَا النَّائِي عَنْ مَسَاكِنِ الظَّالِمِينَ حَسَبَ الَّذِي أَرَانَاهُ اللَّهُ تَعَالَى لَنَا مِنَ الصَّلَاحِ وَ لِشِيعَتِنَا الْمُؤْمِنِينَ فِي ذَلِكَ مَا دَامَتْ دَوْلَةُ الدُّنْيَا لِلْفَاسِقِينَ فَإِنَّا يُحِيطُ عِلْمُنَا بِأَنْبَائِكُمْ وَ لَا يَعْزُبُ عَنَّا شَيْ‏ءٌ مِنْ أَخْبَارِكُمْ وَ مَعْرِفَتُنَا بِالزَّلَلِ الَّذِي أَصَابَكُمْ مُذْ جَنَحَ كَثِيرٌ مِنْكُمْ إِلَى مَا كَانَ السَّلَفُ الصَّالِحُ عَنْهُ شَاسِعاً وَ نَبَذُوا الْعَهْدَ الْمَأْخُوذَ مِنْهُمْ وَراءَ ظُهُورِهِمْ كَأَنَّهُمْ لا يَعْلَمُونَ إِنَّا غَيْرُ مُهْمِلِينَ لِمُرَاعَاتِكُمْ وَ لَا نَاسِينَ لِذِكْرِكُمْ وَ لَوْ لَا ذَلِكَ لَنَزَلَ بِكُمُ اللَّأْوَاءُ وَ اصْطَلَمَكُمُ الْأَعْدَاءُ فَاتَّقُوا اللَّهَ جَلَّ جَلَالُهُ وَ ظَاهِرُونَا عَلَى انْتِيَاشِكُمْ مِنْ فِتْنَةٍ قَدْ أَنَافَتْ عَلَيْكُمْ يَهْلِكُ فِيهَا مَنْ حُمَّ أَجَلُهُ وَ يُحْمَى عَلَيْهِ مَنْ أَدْرَكَ أَمَلَهُ وَ هِيَ أَمَارَةٌ لِأُزُوفِ حَرَكَتِنَا وَ مُبَاثَّتِكُمْ بِأَمْرِنَا وَ نَهْيِنَا وَ اللَّهُ مُتِمُّ نُورِهِ ... وَ لَوْ كَرِهَ الْمُشْرِكُونَ اعْتَصِمُوا بِالتَّقِيَّةِ مِنْ شَبِّ نَارِ الْجَاهِلِيَّةِ يَحْشُشْهَا عَصَبٌ أُمَوِيَّةٌ تَهُولُ بِهَا فِرْقَةً مَهْدِيَّةً أَنَا زَعِيمٌ بِنَجَاةِ مَنْ لَمْ يَرُمْ مِنْهَا الْمَوَاطِنَ الْخَفِيَّةَ وَ سَلَكَ فِي الطَّعْنِ مِنْهَا السُّبُلَ الرَّضِيَّةَ إِذَا حَلَّ جُمَادَى الْأُولَى مِنْ سَنَتِكُمْ هَذِهِ فَاعْتَبِرُوا بِمَا يَحْدُثُ فِيهِ وَ اسْتَيْقِظُوا مِنْ رَقْدَتِكُمْ لِمَا يَكُونُ مِنَ الَّذِي يَلِيهِ سَتَظْهَرُ لَكُمْ مِنَ السَّمَاءِ آيَةٌ جَلِيَّةٌ وَ مِنَ الْأَرْضِ مِثْلُهَا بِالسَّوِيَّةِ وَ يَحْدُثُ فِي أَرْضِ الْمَشْرِقِ مَا يَحْزُنُ وَ يُقْلِقُ وَ يَغْلِبُ مِنْ بَعْدُ عَلَى الْعِرَاقِ طَوَائِفُ عَنِ الْإِسْلَامِ مُرَّاقٌ يَضِيقُ بِسُوءِ فِعَالِهِمْ عَلَى أَهْلِهِ الْأَرْزَاقُ ثُمَّ تَتَفَرَّجُ الْغُمَّةُ مِنْ بَعْدِهِ بِبَوَارِ طَاغُوتٍ مِنَ الْأَشْرَارِ يُسَرُّ بِهَلَاكِهِ الْمُتَّقُونَ الْأَخْيَارُ وَ يَتَّفِقُ لِمُرِيدِي الْحَجِّ مِنَ الْآفَاقِ مَا يَأْمُلُونَهُ عَلَى تَوْفِيرِ غَلَبَةٍ مِنْهُمْ وَ اتِّفَاقٍ وَ لَنَا فِي تَيْسِيرِ حَجِّهِمْ عَلَى الِاخْتِيَارِ مِنْهُمْ وَ الْوِفَاقِ شَأْنٌ يَظْهَرُ عَلَى نِظَامٍ وَ اتِّسَاقٍ فَيَعْمَلُ كُلُّ امْرِئٍ مِنْكُمْ مَا يَقْرُبُ بِهِ مِنْ مَحَبَّتِنَا وَ لِيَتَجَنَّبَ مَا يُدْنِيهِ مِنْ كَرَاهِيَتِنَا وَ سَخَطِنَا فَإِنَّ امْرَأً يَبْغَتُهُ فَجْأَةٌ حِينَ لَا تَنْفَعُهُ تَوْبَةٌ وَ لَا يُنَجِّيهِ مِنْ عِقَابِنَا نَدَمٌ عَلَى حَوْبَةٍ وَ اللَّهُ يُلْهِمُكَ الرُّشْدَ وَ يَلْطُفُ لَكُمْ بِالتَّوْفِيقِ بِرَحْمَتِهِ نُسْخَةُ التَّوْقِيعِ بِالْيَدِ الْعُلْيَا عَلَى صَاحِبِهَا السَّلَامُ هَذَا كِتَابُنَا عَلَيْكَ أَيُّهَا الْأَخُ الْوَلِيُّ وَ الْمُخْلِصُ فِي وُدِّنَا الصَّفِيُّ وَ النَّاصِرُ لَنَا الْوَفِيُّ حَرَسَكَ اللَّهُ بِعَيْنِهِ الَّتِي لَا تَنَامُ فَاحْتَفِظْ بِهِ وَ لَا تُظْهِرْ عَلَى خَطِّنَا الَّذِي سَطَرْنَاهُ بِمَا لَهُ ضَمِنَّاهُ أَحَداً وَ أَدِّ مَا فِيهِ إِلَى مَنْ تَسْكُنُ إِلَيْهِ وَ أَوْصِ جَمَاعَتَهُمْ بِالْعَمَلِ عَلَيْهِ إِنْ شَاءَ اللَّهُ وَ صَلَّى اللَّهُ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ الطَّاهِرِينَ.
إيضاح الشاسع البعيد و الانتياش التناول و حم على بناء المجهول أي قدر و يحمى على بناء المعلوم أو المجهول من الحماية و الدفع و تقول حششت النار أحشها إذا أوقدتها.
8- ج،[ الإحتجاج‏] وَرَدَ عَلَيْهِ كِتَابٌ آخَرُ مِنْ قِبَلِهِ صَلَوَاتُ اللَّهِ عَلَيْهِ يَوْمَ الْخَمِيسِ الثَّالِثِ وَ الْعِشْرِينَ مِنْ ذِي الْحِجَّةِ سَنَةَ اثْنَتَيْ عَشْرَةَ وَ أَرْبَعِمِائَةٍ نُسْخَتُهُ مِنْ عَبْدِ اللَّهِ الْمُرَابِطِ فِي سَبِيلِهِ إِلَى مُلْهَمِ الْحَقِّ وَ دَلِيلِهِ بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ سَلَامٌ عَلَيْكَ أَيُّهَا النَّاصِرُ لِلْحَقِّ الدَّاعِي إِلَى كَلِمَةِ الصِّدْقِ فَإِنَّا نَحْمَدُ اللَّهَ إِلَيْكَ الَّذِي لَا إِلَهَ إِلَّا هُوَ إِلَهَنَا وَ إِلَهَ آبَائِنَا الْأَوَّلِينَ وَ نَسْأَلُهُ الصَّلَاةَ عَلَى نَبِيِّنَا وَ سَيِّدِنَا وَ مَوْلَانَا مُحَمَّدٍ خَاتَمِ النَّبِيِّينَ وَ عَلَى أَهْلِ بَيْتِهِ الطَّيِّبِينَ الطَّاهِرِينَ وَ بَعْدُ فَقَدْ كُنَّا نَظَرْنَا مُنَاجَاتَكَ عَصَمَك اللَّهُ بِالسَّبَبِ الَّذِي وَهَبَهُ لَكَ مِنْ أَوْلِيَائِهِ وَ حَرَسَكَ مِنْ كَيْدِ أَعْدَائِهِ وَ شَفَّعَنَا ذَلِكَ الْآنَ مِنْ مُسْتَقَرٍّ لَنَا يُنْصَبُ فِي شِمْرَاخٍ مِنْ بَهْمَاءَ[ بُهْمَى‏] صِرْنَا إِلَيْهِ آنِفاً مِنْ غَمَالِيلَ أَلْجَأَ إِلَيْهِ السَّبَارِيتُ مِنَ الْإِيمَانِ وَ يُوشِكُ أَنْ يَكُونَ هُبُوطُنَا مِنْهُ إِلَى صَحْصَحٍ مِنْ غَيْرِ بُعْدٍ مِنَ الدَّهْرِ وَ لَا تَطَاوُلٍ مِنَ الزَّمَانِ وَ يَأْتِيكَ نَبَأٌ مِنَّا بِمَا يَتَجَدَّدُ لَنَا مِنْ حَالٍ فَتَعْرِفُ بِذَلِكَ مَا تَعْتَمِدُهُ مِنَ الزُّلْفَةِ إِلَيْنَا بِالْأَعْمَالِ وَ اللَّهُ مُوَفِّقُكَ لِذَلِكَ بِرَحْمَتِهِ فَلْتَكُنْ حَرَسَكَ اللَّهُ بِعَيْنِهِ الَّتِي لَا تَنَامُ أَنْ تُقَابِلَ بِذَلِكَ فَفِيهِ تُبْسَلُ نُفُوسُ قَوْمٍ حَرَثَتْ بَاطِلًا لِاسْتِرْهَابِ الْمُبْطِلِينَ وَ تَبْتَهِجُ لِدَمَارِهَا الْمُؤْمِنُونَ وَ يَحْزَنُ لِذَلِكَ الْمُجْرِمُونَ وَ آيَةُ حَرَكَتِنَا مِنْ هَذِهِ اللُّوثَةِ حَادِثَةٌ بِالْحَرَمِ الْمُعَظَّمِ مِنْ رِجْسِ مُنَافِقٍ مُذَمَّمٍ مُسْتَحِلٍّ لِلدَّمِ الْمُحَرَّمِ يَعْمِدُ بِكَيْدِهِ أَهْلَ الْإِيمَانِ وَ لَا يَبْلُغُ بِذَلِكَ غَرَضَهُ مِنَ الظُّلْمِ لَهُمْ وَ الْعُدْوَانِ لِأَنَّنَا مِنْ وَرَاءِ حِفْظِهِمْ بِالدُّعَاءِ الَّذِي لَا يُحْجَبُ عَنْ مَلِكِ الْأَرْضِ وَ السَّمَاءِ فَلْيَطْمَئِنَّ بِذَلِكَ مِنْ أَوْلِيَائِنَا الْقُلُوبُ وَ لِيَثِقُوا بِالْكِفَايَةِ مِنْهُ وَ إِنْ رَاعَتْهُمْ بِهِمُ الْخُطُوبُ وَ الْعَاقِبَةُ لِجَمِيلِ صُنْعِ اللَّهِ سُبْحَانَهُ تَكُونُ حَمِيدَةً لَهُمْ مَا اجْتَنَبُوا الْمَنْهِيَّ عَنْهُ مِنَ الذُّنُوبِ وَ نَحْنُ نَعْهَدُ إِلَيْكَ أَيُّهَا الْوَلِيُّ الْمُخْلِصُ الْمُجَاهِدُ فِينَا الظَّالِمِينَ أَيَّدَكَ اللَّهُ بِنَصْرِهِ الَّذِي أَيَّدَ بِهِ السَّلَفَ مِنْ أَوْلِيَائِنَا الصَّالِحِينَ أَنَّهُ مَنِ اتَّقَى رَبَّهُ مِنْ إِخْوَانِكَ فِي الدِّينِ وَ خَرَجَ عَلَيْهِ بِمَا هُوَ مُسْتَحِقُّهُ كَانَ آمِناً مِنَ الْفِتْنَةِ الْمُظِلَّةِ وَ مِحَنِهَا الْمُظْلِمَةِ الْمُضِلَّةِ وَ مَنْ بَخِلَ مِنْهُمْ بِمَا أَعَارَهُ اللَّهُ مِنْ نِعْمَتِهِ عَلَى مَنْ أَمَرَهُ بِصِلَتِهِ فَإِنَّهُ يَكُونُ خَاسِراً بِذَلِكَ لِأُولَاهُ وَ آخِرَتِهِ وَ لَوْ أَنَّ أَشْيَاعَنَا وَفَّقَهُمُ اللَّهُ لِطَاعَتِهِ عَلَى اجْتِمَاعٍ مِنَ الْقُلُوبِ فِي الْوَفَاءِ بِالْعَهْدِ عَلَيْهِمْ لَمَا تَأَخَّرَ عَنْهُمُ الْيُمْنُ بِلِقَائِنَا وَ لَتَعَجَّلَتْ لَهُمُ السَّعَادَةُ بِمُشَاهَدَتِنَا عَلَى حَقِّ الْمَعْرِفَةِ وَ صِدْقِهَا مِنْهُمْ بِنَا فَمَا يَحْبِسُنَا عَنْهُمْ إِلَّا مَا يَتَّصِلُ بِنَا مِمَّا نَكْرَهُهُ وَ لَا نُؤْثِرُهُ مِنْهُمْ وَ اللَّهُ الْمُسْتَعانُ وَ هُوَ حَسْبُنَا وَ نِعْمَ الْوَكِيلُ وَ صَلَوَاتُهُ عَلَى سَيِّدِنَا الْبَشِيرِ النَّذِيرِ مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ الطَّاهِرِينَ وَ سَلَّمَ وَ كَتَبَ فِي غُرَّةِ شَوَّالٍ مِنْ سَنَةِ اثْنَتَيْ عَشْرَةَ وَ أَرْبَعِمِائَةٍ نُسْخَةُ التَّوْقِيعِ بِالْيَدِ الْعُلْيَا صَلَوَاتُ اللَّهِ عَلَى صَاحِبِهَا هَذَا كِتَابُنَا إِلَيْكَ أَيُّهَا الْوَلِيُّ الْمُلْهَمُ لِلْحَقِّ الْعَلِيُّ بِإِمْلَائِنَا وَ خَطِّ ثِقَتِنَا فَأَخْفِهِ عَنْ كُلِّ أَحَدٍ وَ اطْوِهِ وَ اجْعَلْ لَهُ نُسْخَةً يَطَّلِعُ عَلَيْهَا مَنْ تَسْكُنُ إِلَى أَمَانَتِهِ مِنْ أَوْلِيَائِنَا شَمِلَهُمُ اللَّهُ بِبَرَكَتِنَا وَ دُعَائِنَا إِنْ شَاءَ اللَّهُ وَ الْحَمْدُ لِلَّهِ وَ الصَّلَاةُ عَلَى سَيِّدِنَا مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ الطَّاهِرِينَ.
توضيح الشمراخ رأس الجبل و في العبارة تصحيف و لعله كان هكذا و شفعنا لك الآن أي لنجح حاجتك التي طلبت في مستقر لنا أي مخيم تنصب لنا في رأس جبل من مفازة بهماء أي مجهولة و الغماليل جمع الغملول بالضم و هو الوادي أو الشجر أو كل مجتمع أظلم و تراكم من شجر أو غمام أو ظلمة و السباريت جمع السبروت بالضم و هو القفر لا نبات فيه و الفقير و لعل الأخير أنسب و أبسلت فلانا أسلمته للهلكة و اللوثة بالضم الاسترخاء و البطء و كانت النسخ سقيمة أوردناه كما وجدنا.
احتجاج- ترجمه جعفرى، ج 2، ص: 650
359- نامه‏اى در اواخر ماه صفر سال 410( هجرى) از ناحيه مقدّسه امام زمان عليه السّلام به شيخ مفيد محمّد بن محمّد بن نعمان- قدّس اللَّه روحه- رسيد، حامل نامه گفته است كه آن را از ناحيه‏اى متّصل به حجاز آورده، و مضمون توقيع اين است:
اين نامه‏اى است به برادر با ايمان و دوست رشيد أبو عبد اللَّه محمّد بن محمّد بن نعمان:
شيخ مفيد- أدام اللَّه اعزازه- كه از جمله پيمانهايى است كه به وديعت نهاده شده و از بندگان خدا اخذ گرديده است.
بسم اللَّه الرّحمن الرّحيم‏
سلام بر تو اى دوست مخلص در دين كه در اعتقاد به ما با علم و يقين امتياز دارى. ما شكر وجود تو را به پيشگاه خداوندى كه جز او خدائى نيست برده و از ذات بى‏زوالش مسألت مى‏نمائيم كه رحمت پياپى خود را بر آقا و مولى و پيغمبر ما محمّد و اولاد طاهرين او فرو فرستد، و به تو- كه پروردگار توفيقات را براى يارى حقّ مستدام بدارد و پاداش تو را با سخنانى كه از جانب ما مى‏گوئى با صداقت افزون گرداند- اعلام مى‏دارم كه: به ما اجازه داده شده كه تو را به شرافت مكاتبه مفتخر سازيم و موظّف بداريم كه آنچه به تو مى‏نويسيم به دوستان ما كه نزد تو مى‏باشند برسانى.
خداوند تمامى ايشان را به طاعت خود عزيز بدارد و با حفظ و عنايات خود مشكلات آنان را برطرف فرمايد. خداوند تو را به امداد خود بر دشمنانش كه از دين او بيرون رفته‏اند، پيروز گرداند و در رسانيدن به كسانى كه اطمينان به آنان دارى به طرزى كه إن شاء اللَّه مى‏نويسم عمل كن.
هر چند ما در جايى منزل كرده‏ايم، كه از محلّ سكونت ستمگران دور است و اين هم بعلّتى است كه خداوند صلاح ما و شيعيان با ايمان ما را تا زمانى كه دولت دنيا از آن فاسقان مى‏باشد در اين ديده است، ولى در عين حال از اخبار و اوضاع شما كاملا آگاهيم و چيزى از آن بر ما پوشيده نمى‏ماند.
ما از لغزشهائى كه از برخى شيعيان سر مى‏زند از وقتى كه بسيارى از آنان ميل به بعضى از كارهاى ناشايسته‏اى نموده‏اند كه نيكان گذشته از آنان احتراز مى‏نمودند و پيمانى كه از آنان براى توجّه به خداوند و دورى از زشتى‏ها گرفته شده و آن را پشت سر انداخته‏اند اطّلاع داريم، گويا آنان نمى‏دانند كه ما در رعايت حال شما كوتاهى نمى‏كنيم و ياد شما را از خاطر نبرده‏ايم، و اگر جز اين بود از هر سو گرفتارى به شما رو مى‏آورد و دشمنانتان، شما را از ميان مى‏بردند، تقوا پيشه سازيد و به ما اعتماد كنيد و چاره اين فتنه و امتحان را كه به شما رو آورده است از ما بخواهيد امتحانى كه هر كس مرگش رسيده باشد، در آن نابود مى‏گردد و آن كس كه به آرزوى خود رسيده باشد از ورطه آن به سلامت مى‏رود. آن فتنه و امتحان علامت حركت ما و امتياز شما در برابر اطاعت و نافرمانى ما است، خداوند هم نور خود را كامل مى‏گرداند هر چند مشركان نخواهند. با تقيّه خود را از دشمنان نگاهداريد و از افروختن آتش جاهليّت پرهيز كنيد.
كسانى كه در اين فتنه بجاهاى پنهان؛ پناه نبرده و در سرزنش آن، راه پسنديده گرفته‏اند.
چون ماه جمادى الاولى سال جارى فرا رسيد، شما بايد از آنچه در آن ماه روى مى‏دهد، عبرت بگيريد، و از آنچه بعد از آن واقع مى‏شود، از خواب غفلت بيدار شويد.
عنقريب علامت آشكارى از آسمان براى شما پديد مى‏آيد و نظير آن در زمين نيز ظاهر مى‏گردد كه مردم را اندوهگين مى‏كند و به وحشت مى‏اندازد. آنگاه مردمى كه از اسلام خارج شده‏اند بر عراق مسلّط مى‏گردند و به واسطه سوء اعمال آنان أهل عراق دچار ضيق معيشت مى‏شوند، سپس اين رنج و زحمت با مرگ يكى از اشرار از ميان مى‏رود؛ و از مردن او پرهيزگاران خير انديش خشنود مى‏گردند، و مردمى كه از اطراف عالم آرزوى حجّ بيت اللَّه دارند، به آرزوى خود مى‏رسند و به حجّ مى‏روند.
هر مردى از شما بايد به آنچه كه بوسيله دوستى ما به آن تقرّب مى‏جست عمل كند.
و از آنچه مقام او را پست مى‏گرداند و خوش آيند ما نيست اجتناب نمايد زيرا خداوند بطور ناگهانى انسان را برانگيخته مى‏كند؛ آنهم در وقتى كه توبه سودى بحال او ندارد و پشيمانى او را از كيفر ما نجات نمى‏دهد، خداوند تو را به رشد و كمال الهام بخشد و با لطف خود به رحمت واسعه‏اش توفيق دهد!.
نسخه توقيع به دست خطّ مباركش كه بر آن سلام باد!
اين نامه‏اى است از ما به تو؛ اى برادر و اى ولىّ، و اى مخلص در محبّت ما، و اى پاك و ياور وفادار- خداوند با ديده‏اى كه خواب ندارد تو را حراست فرمايد- پس آن را خوب نگاهدار، و بر خطّى كه مرقوم داشتيم بدان چه تعهّد نموديم اظهار مدار و نشان كسى مده، و مفاد آن را به كسى رسان كه نزد او آرام مى‏گيرى، و جماعت ايشان را سفارش كن كه به خواست خدا بدان عمل كنند، و صلوات خدا بر محمّد و آل پاكش باد.
360- و نامه ديگرى از جانب آن حضرت عليه السّلام در تاريخ پنجشنبه بيست و سوم ذو الحجّه سنه چهار صد و دوازده به او رسيد، و من آن را از عبد اللَّه- رابط در راه او- به الهام‏شده حقّ و دليل او؛ استنساخ كردم.
بسم اللَّه الرّحمن الرّحيم، سلام خدا بر تو باد! اى يارى‏كننده حقّ، اى خواننده به سوى او با كلمه صدق و راستى، پس ما با تو حمد و ثناى خدايى را گوييم كه جز او معبودى نيست، او پروردگار ما و پدران نخستين ما است، و از تو درخواست صلوات بر پيامبر و آقا و مولايمان محمّد خاتم الأنبياء و بر أهل بيت پاك و طاهرش را مى‏كنيم.
و بعد؛ ما نظر به مناجات تو نموديم- خدا بدان سببى كه به اولياى خود بخشيده تو را حفظ فرمايد و از كيد دشمنانش حراست نمايد، و حاجات ما را در مكانى كه در قلّه كوه بر ايمان برپا شده برآورد- از ناحيه‏اى ناشناس با گذر از جنگلى انبوه بزودى نزد تو آئيم، پناه به آن صحرايى برديم كه عارى از ايمان بود، و نزديك بود فرود ما به زمينى هموار بدون بعد دهر و روزگار و تطاول زمان واقع شود و بزودى خبرى از ما بتو خواهد رسيد كه اوضاع را بر ايمان تجديد مى‏كند كه بوسيله آن مى‏توانى بفهمى راه تقرّب به ما با اعمال و كردار چيست، و خداوند با رحمت خود تو را موفّق بدارد، پس اين گونه باش- خداوند با ديده‏اى كه خواب ندارد تو را حراست فرمايد- و خود را براى رويارويى با آن آماده كن، كه در آن جا جماعتى هلاك شد كه كشت باطل نمودند براى ترساندن أهل باطل، و به جهت نابودى ايشان دل أهل ايمان شاد گشت، و مجرمان بدين جهت محزون و ناراحت شدند. و نشانه حركت و انتقال ما از اين شرّ حادثه‏اى است در حرم معظّم از رجس و پليدى فردى منافق و مذموم، كه خون را به ناحق مى‏ريزد و به عمد كيد با أهل ايمان مى‏نمايد و به جهت ظلم و عدوانى كه اينان مى‏رساند به هدف خود نائل نمى‏شود، زيرا ما در اطراف با دعايى كه از پادشاه زمين و آسمان پوشيده نيست ايشان را حفظ مى‏كنيم، و بهمين خاطر دلهاى اولياى ما آرام گرفت، و بايد با كفايت به ما اعتماد كنند، هر چند اين فاجعه دردناك ايشان را به وحشت انداخت، و عاقبت با زيبايى صنع خداوند سبحان براى ايشان پسنديده خواهد بود بشرط آنكه از گناهان ممنوع و نهى شده اجتناب ورزند.
و ما با تو اى دوست مخلص كه در راه ما با ظالمان مجاهده مى‏كنى عهد مى‏بنديم، و اميدوارم خداوند تو را همان گونه كه گذشتگان از اولياى صالح ما را يارى كرد تو را با نصرت خود تأييد فرمايد، زيرا هر كه براى خداوند رعايت حال برادران دينى خود را بنمايد، و حقوق الهى را به مستحقّانش پرداخت نمايد، چنين فردى از فتنه و گرفتارى آينده و رنج و زحمت تاريك و مشرف آن در امان خواهد بود، و هر كدامشان نسبت به نعماى الهى- كه عاريت او است- بخل ورزد؛ همانها كه امر به صله آنها نموده، يك چنين فردى در دنيا و آخرت قرين خسران و زيان خواهد بود، و چنانچه شيعيان ما- خدا به طاعت خود موفّقشان بدارد- قلباً در وفاى به عهدشان اجتماع مى‏شدند نه تنها سعادت لقاى ما از ايشان به تأخير نمى‏افتاد، كه سعادت مشاهده ما با شتاب بديشان مى‏رسيد و اينها همه در پرتو شناخت كامل ما و صداقت محض نسبت بما مى‏باشد، بنا بر اين هيچ چيز ما را از ايشان محبوس نمى‏دارد جز اخبارى كه از ايشان بما مى‏رسد و ما را مكروه و ناراحت مى‏سازد و از ايشان انتظار نداريم، و تنها از خدا بايد يارى خواست و او براى ما كافى و نيكو كارگزار و پشتيبانى است، و صلوات و سلام خداوند بر آقا و سرورمان؛ بشير و نذير؛ محمّد و آل پاكش باد!.
و در حلول ماه شوّال در سال چهار صد و دوازده‏[ هجرى‏] اين نامه كتابت شد.
نسخه توقيع به دست مبارك آن حضرت عليه السّلام: اين نامه ما به جانب تو است، اى دوست الهام‏شده حقّ تعالى، و به املاء و خطّ فرد ثقه و مطمئن ما مى‏باشد، پس آن را از همه مخفى دار، و آن را تا كن و يك نسخه از آن تهيّه كن تا آن را به ديد يكى از اولياى ما- خداوند همه‏اشان را مشمول بركت و دعاى ما فرمايد- كه از امانتدارى او مطمئنّى به خواست خدا برسان.
و الحمد للَّه، و درود بر سرورمان محمّد و آل پاكش باد!.


چاپ   ایمیل