کثرت‏ گرایى دینى

(مدت زمان لازم جهت مطالعه: 8 - 16 دقیقه)

 كثرت‏گرایى دینى از جمله مباحث مطرح در فضاى فرهنگى جامعه امروز ماست و مطالب متنوع و متفاوتى در باب تبیین و نقد و بررسى آن مطرح شده است. مباحث مذکور جهات مختلف بحث را روشن و آشکار کرده و به مقدار زیادى جهات مثبت و منفى نظریه مذکور را ارائه نموده است.ولى هنوز على‏رغم مباحث مذکور جهات مبهم در این بخش وجود دارد. سعى مقاله حاضر توضیح بعضى از جهات مبهم و نقد و بررسى نظریه مذکور است.در این نوشته ابتداء معانى کثرت‏گرایى دینى و سپس نقد و بررسى معانى مذکور و در ادامه اشاره به زمینه‏ها و علل پیدایش این نظریه و در نهایت نگاهى از منظر قرآن مجید به این بحث ارائه خواهد شد.
معانى کثرت‏گرایى دینى
1. حقیقت دین واحد، اما راههاى منتهى بدان متفاوت است. ادیان و مذاهب گوناگون راههاى رسیدن به آن حقیقت واحدند. پس همه ادیان حق و منتهى به حق هستند.
درواقع، ادیان على‏رغم اختلاف سطحى و ظاهرى خود، داراى حقیقت متعالى واحدى هستند و اختلافات ادیان نیز به تکثر و تنوع فهم انسان از حقایق دینى و گوناگونى تجارب و تفاسیر دینى باز مى‏گردد; یعنى از آنجا که فهم و برداشت ما از متون دینى متفاوت و متحول است و از طرف دیگر تجارب دینى و تفاسیر مربوط بدان تجارب متفاوت و متنوع است، این دو عامل باعث تکثر ادیان و مذاهب شده است ولى همه این کثرات به یک وحدت رهنمون است.
2. حقایق متکثر است و ادیان و مذاهب گوناگون نیز هر کدام سهمى از این حقایق دارند و هر دین و مذهب بخشى از حق را به همراه خود دارد گرچه ممکن است‏به دلیل دشمنى دشمنان و عناد معاندین داراى بخشهاى باطل نیز باشد. همیشه حق و باطل با همدیگر ممزوج هستند.
3. حقایق متعدد و حتى متضاد و متعارض هستند و ادیان على‏رغم تناقضات داخلى حق هستند.
4. همه ادیان و مذاهب و یا اکثر آنها مى‏توانند با مسالمت و صلح و صفا در کنار یکدیگر زندگى کنند; یعنى اختلافات نظرى و فکرى و عقیدتى نباید موجب اختلافات عملى و برخورد فردى و اجتماعى گردد و حتى مى‏توان با بحث‏هاى منطقى و نظرى و تاکید بر نقاط مشترک به همدیگر نزدیک شد و در مقابل کفر و الحاد و ظلم و ستم ایستاد.

روشن است که معناى چهارم مورد قبول اسلام و قرآن مجید و اندیشمندان مسلمان است و سیره رسول اکرم (ص) در مدینه در برخورد با ادیان مختلف (مسیحى - یهودى) گواه صادق این مدعاست.
معناى سوم نیز به دلیل امتناع اجتماع نقیضین که از بدیهیات اولیه است، مردود و باطل است و لازمه قبول آن صحت نقیض همین ادعاست.
ولى معناى دوم و سوم به یک معنا درست و به یک معنا باطل است. یعنى حاوى بخشى از حق است و همه حقیقت در آن بیان نشده است. توضیح مطلب اینکه:

1. در این که همه انبیاى الهى به دنبال حقیقت واحدى بوده‏اند و در اصول دین و مبانى آن (توحید، نبوت، معاد، عبودیت، ایمان، عمل صالح و...) اختلافى نداشته‏اند شکى نیست و آیات مختلف قرآن مجید بر این حقیقت دلالت دارند. ولى این مطلب در دین حقیقى و تحریف نشده و تعالیم واقعى انبیاء الهى قطعى است ولى لازمه منطقى آن حقانیت ادیان تحریف شده فعلى دنیا نخواهد بود.

2. در این که اختلاف ادیان حقیقى و تحریف نشده، اختلاف ریشه‏اى و اصولى نیست و اختلاف در بخشى از شرایع و راههاى وصول به حقیقت اصلى ادیان است، شکى نیست ولى این مطلب به این معنا نیست که با وجود دین بعدى و نسخ ادیان گذشته، هنوز شرایع و ادیان قبلى حق و قابل اطاعت هستند، بلکه برعکس بدلیل حقانیت اسلام، جامعیت آن و نسخ شرایع قبلى توسط آن، بعد از بعثت رسول اکرم (ص)، تنها دین و شریعت قابل اطاعت اسلام است.

3. در این که معمولا پاره‏اى از ادیان و مذاهب مخلوطى از حق و باطل هستند شکى نیست، یعنى نه باطل محض هستند و نه حق محض، ولى این بدان معنا نیست که دین و مذهب حق مطلقا قابل شناسائى و فهم و قبول نیست. به تعبیر دیگر هم علل و عوامل مخلوط شدن حق و باطل در طول تاریخ وجود داشته است و هم راههاى تشخیص حق و باطل را خداى متعال در اختیار بشر گذاشته است. البته این بدان معنا نیست که انسان عادى در رسیدن به حق هیچ خطائى مرتکب نمى‏شود ولى راههاى کم کردن خطا و دسترسى به حقایق بیشتر و برتر باز است و تعابیر مختلف قرآن مجید در باب تعقل، تفکر، تدبر، هدایت‏سبیل، تبیان حق و مناظره انبیاء الهى و اهل بیت عصمت (ع) با اهل باطل و امثال آن گواه صادق این حقیقت است.

4. هیچگاه نباید وجود اهل باطل و انگیزه‏هاى خلط حق و باطل مانع حقیقت‏طلبى انسان گردد، چنان که در علومى همچون فیزیک، ریاضیات و امثال آن نیز عالمان به دنبال حقایق هستند و اکتفا به حداقل نمى‏کنند. و مى‏توان گفت چون درباب ادیان عناد معاندین و شیطنت‏شیاطین بیشتر است، سعى در رسیدن به حق باید بیشتر و جدى‏تر باشد.

5. خداى متعال وعده داده است که اگر انسان اهل تقوى باشد و حق را در عمل و نظر رعایت کند و بدنبال حق باشد، راه رسیدن به حق را به او نشان خواهد داد.

6. هر کس بدنبال حق باشد و از باطل گریزان باشد و در این مسیر تقصیر و عناد نداشته باشد، به هر مقدار از حق برسد مورد قبول حق است و همان مقدار براى او حجت است و در مابقى معذور است، ولى این حجیت و معذوریت نباید مانع حق‏طلبى و عدم قناعت‏به هر دین و مذهب باشد. زیرا اخذ هر دین و مذهب بدون ملاکهاى حق و باطل نزد شرع و عقل نه مقبول است و نه مسموع و نه مطابق با فطرت حق‏طلب انسان.

7. بحث‏حق و باطل را باید از عذاب و ثواب جدا کرد; یعنى اینگونه نیست که هر کس به حق نرسید اهل عذاب باشد، زیرا اگر کسى تقصیر و عناد در نرسیدن به حق نداشته باشد و به آنچه حق مى‏داند و یقین دارد عمل کند، همان یقین براى او حجت است و رحمت و عدل الهى مبین این مطلب است.

8. هدایت و حکمت الهى اقتضاء مى‏کند که زمینه هدایت و رسیدن به حق و کمال حقیقى را براى همه انسانها فراهم کند، ولى رساندن جبرى انسان به حق و هدایت جبرى، مخالف اختیار بشر است و ارزشى ندارد، لذا اگر انسانها با اختیار خود و تقصیر و عناد و یا اطاعت از هواى نفس به باطل گرویدند، منافات با صفت هادى و حکیم بودن خداوند نخواهد داشت. به عبارت دیگر هدایت و حکمت الهى نباید بهانه عدم حقیقت‏طلبى انسانها و سعى در رسیدن به حق و فهم این حق باشد، مخصوصا با توجه به این که خداوند متعال به انسانهاى حقیقت‏طلب و ساعى در این راه کمک مى‏کند و آنها را رها نخواهد ساخت.

9. در این که حقایق متکثر و متنوع است و قرآن مجید داراى بطون فراوان است و حقایق نیز مراتبى دارد شکى نیست ولى لازمه منطقى این مطلب این نیست که قرآن کریم و روایات رسول اکرم و اهل بیت (ع) حاوى همه حقایق لازم براى هدایت و کمال انسان نباشد، بلکه برعکس به دلیل حقانیت و خاتمیت و کمال دین اسلام، باید همه حقایق لازم در آن باشد. و هر کس هر مقدار از حقیقت را طلب کند امکان رسیدن بدان را داشته باشد.

10. قول به حقانیت همه ادیان و مذاهب منجر به جمع نقیضین مى‏گردد زیرا دعاوى ضد و نقیض ادیان و مذاهب کم نیست و جمع مشترکات و حذف موارد اختلاف نیز مورد انکار همه ادیان است و مورد قبول هیچ یک از ادیان نیز نخواهد بود و خود همین کار دلیل بر بطلان همه ادیان خواهد بود.

پس باید بدنبال دین حق بود (کامل - نهایى - جامع) که جامع همه حقایق ادیان قبل و حقایق جدید و کمالات نهایى است و اسلام همان حقیقت نهایى و ناسخ شرایع سابق و تنها ملاک حق و باطل و معیار ثواب و عقاب است.

پاره‏اى از زمینه‏ها و ریشه‏هاى کثرت‏گرایى دینى در غرب
1. محدود کردن دایره نجات و ثواب و عقاب به دین خاص و اعمال خاص مسیحیت‏به‏گونه‏اى که راه نجات براى همه انسانها (جز مسیحیان) بسته است هرچند تقصیر و عنادى نداشته باشند. این نظریه افراطى باعث‏یک نظریه تفریطى شد که قائل به حقانیت همه ادیان و مذاهب مى‏شد. درحالى که اگر مساله نجات و مساله حق و باطل از همدیگر تفکیک مى‏شد این افراط و تفریط پدید نمى‏آمد.

2. بعد از هیوم و کانت، معرفت‏شناسى در غرب به سمت‏شکاکیت و به دنبال آن عدم امکان رسیدن به واقع حرکت کرد و واقعیت پدیدارى (آنچه به‏نظر ما مى‏رسد) به جاى واقعیت فى‏نفسه (آنچه فى‏نفسه حق است) نشست و درباب ادیان نیز گفته‏اند حق فى‏نفسه یک مطلب است ولى کسى را بدان راهى نیست و ادیان حقیقت و واقعیت پدیدارى هستند و همین مقدار کافى است. (1)

3. پیدایش این گرایش که گوهر دین، تجربه دینى است و تجارب دینى نیز تفاسیر و تعابیر متفاوت دارند و این تفاسیر گوناگون نیز موجب گوناگونى ادیان و مذاهب شده است و این اختلاف در تجارب دینى و تعدد تفاسیر آن شامل انبیاء الهى نیز مى‏گردد. درحالى که طبق حکمت الهى و رحمت او انبیاء در تلقى و دریافت‏حق و ابلاغ آن باید معصوم باشند تا هدایت‏حقیقى الهى تحقق پیدا کند.

4. پیدایش لیبرالیسم سیاسى که به آزادى‏خواهى سیاسى معتقد است و به نوعى تساهل و تسامح در دین و تفکرات دینى قائل است و سعى در حذف دین از قلمرو مسائل اجتماعى دارد.

کثرت‏گرایى دینى از منظر قرآن مجید
آیات قرآن مجید درباب حقانیت ادیان را مى‏توان به چهار دسته تقسیم کرد:

1. آیاتى که حقانیت ادیان الهى را به‏طور مطلق مطرح کرده‏اند و جهات مختلف حقانیت ادیان (از طرف خدا بودن - مطابق با فطرت بودن - مطابق با نیازهاى روحى و جسمى بودن - موجب رسیدن انسان به کمال حقیقى شدن و...) را مطرح کرده‏اند. (2)
2. آیاتى که دلالت‏بر حقانیت دین اسلام دارند و بعد از بعثت رسول اکرم (ص) پذیرش و تدین به هیچ دینى غیر از اسلام را حق نمى‏دانند. (3)
3. آیاتى که ادیان انبیاء الهى را در زمان خود و قبل از بعثت رسول اکرم (ص) حق مى‏دانند. (4)
4. آیاتى که ادیان تحریف شده در دست مسیحیان و یهودیان را باطل و مردود مى‏شمارند.
آنچه در این نوشتار ضرورت دارد ذکر پاره‏اى از آیات دسته دوم، سوم و چهارم است.

1. آیاتى که دلالت‏بر حقانیت دین اسلام دارند و بعد از بعثت رسول اکرم (ص) پذیرش ادیان دیگر را حق نمى‏دانند عبارتند از:
1. هو الذى ارسل رسوله بالهدى و دین الحق لیظهره على‏الدین کله. (5)(و آیات مشابه)
2. قاتلوا الذین لا یومنون بالله و لا بالیوم الآخر و لا یحرمون ما حرم الله و رسوله و لا یدینون دین الحق من الذین اتوا الکتاب حتى یعطوا الجزیة عن ید و هم صاغرون. (6)
3. و من یبتغ غیرالاسلام دینا فلن یقبل منه. (7)
4. ان الدین عند الله‏الاسلام و ما اختلف الذین اوتوا الکتاب الا من بعد ما جائهم العلم بغیا بینهم‏» . (8)
5. .... و رضیت لکم‏الاسلام دینا. (9)
6. یا اهل الکتاب قد جائکم رسولنا یبین لکم کثیرا مما کنتم تخفون من الکتاب و یعفوا عن کثیر قد جاءکم من الله نور و کتاب مبین، یهدى به الله من اتبع رضوانه سبل السلام و یخرجهم من الظلمات الى النور باذنه و یهدیهم الى صراط مستقیم. (10)
7. یا اهل الکتاب قد جاءکم رسولنا یبین لکم على فترة من الرسل ان تقولوا ما جائنا من بشیر و لا نذیر فقد جاءکم بشیر و نذیر و الله على کل شى قدیر. (11)
8. یا اهل الکتاب لم تلبسون الحق بالباطل و تکتمون الحق و انتم تعلمون. (12)
9. یا اهل الکتاب لم تکفرون بآیات الله و انتم تشهدون. (13)
10. و لن ترضى عنک الیهود و لا النصرى حتى تتبع ملتهم قل ان هدى الله هو الهدى و لئن اتبعت اهوائهم بعد الذى جاءک من العلم مالک من الله من ولى و لا نصیر. (14)
11. فمن حاجک فیه من بعد ما جائک من العلم فقل تعالوا ندع ابنائنا و ابنائکم و نساءنا و نساءکم و انفسنا و انفسکم ثم نبتهل فنجعل لعنت الله على الکاذبین. (15)
12. و من یشاقق الرسول من بعد ما تبین له الهدى و یتبع غیر سبیل المومنین نوله ما تولى و نصله جهنم و ساءت مصیرا. (16)
13. الذین آتیناهم الکتاب یعرفونه (رسول اکرم صلى الله علیه و آله و سلم) کما یعرفون ابنائهم هم الذین خسروا انفسهم فهم لا یؤمنون. (17)
14. و اذ قال عیسى بن مریم یا بنى‏اسرائیل انى رسول الله الیکم مصدقا لما بین یدى من التوراة و مبشرا برسول یاتى من بعدى اسمه احمد فلما جائهم بالبینات قالوا هذا سحر مبین. (18)
15. الذین یتبعون الرسول النبى الامى الذى یجدونه مکتوبا عندهم فى التوراة و الانجیل... فالذین آمنوا به و عزروه و نصروه و اتبعوا النور الذى انزل معه اولئک هم المفلحون. (19)
16. ...و اوحى الى هذا القرآن لا نذرکم به و من بلغ... (20)
17. ان هو الا ذکر للعالمین. (21)
18. تبارک الذى نزل الفرقان على عبده لیکون للعالمین نذیرا. (22)
19. یا ایها الذین آمنوا لا تتخذوا الیهود و النصارى اولیاء بعضهم اولیاء بعض و من یتولهم منکم فانه منهم ان الله لا یهدى القوم الظالمین. (23)
20. فان آمنوا بمثل ما آمنتم به فقد اهتدوا و ان تولوا فانما هم فى شقاق فسیکفیکهم الله و هو السمیع العلیم. (24)
آیات دسته اول بر حقانیت دین اسلام و غلبه و تفوق آن بر همه ادیان دلالت دارند و آیه ردیف دوم طریق کسانى که (از اهل کتاب) دین اسلام را نپذیرفته‏اند، باطل و مردود مى‏داند و آیات دسته 3- 4- 5- حقانیت اسلام را مطرح کرده‏اند که منظور از اسلام در آیات مذکور یا اسلام اصطلاحى است و یا اسلام به معناى تسلیم محض خدا و رسول خدا بودن، در هر صورت تسلیم محض رسول اکرم صلى الله علیه و آله و سلم بودن لازم قطعى این آیات است. و آیات دسته 6- 7- 8- 9- 10- 11- 12- 13- 14- 15- دعوت اهل کتاب است‏به اسلام و مباهله کردن با اهل کتاب براى اثبات حقانیت اسلام و اطاعت صددرصد از اسلام را مطرح کرده‏اند. و آیات ردیف 16- 17- 18- بر جهانى بودن دین مبین اسلام دلالت دارند و آیات ردیف 19 و 20، نهى از دوستى و رهبرى اهل کتاب کرده‏اند و ایمان به اسلام را ملاک هدایت و رستگارى معرفى کرده است.

2. آیاتى که ادیان انبیاء الهى را در زمان خود و قبل از بعثت رسول اکرم صلى الله علیه و آله و سلم حق مى‏دانند:
1. آمن الرسول بما انزل الیه من ربه و المؤمنون کل آمن بالله و ملائکته و کتبه و رسله لا نفرق بین احد من رسله و قالوا سمعنا و اطعنا غفرانک ربنا و الیک المصیر. (25)
2. و الذین آمنوا بالله و رسله و لم یفرقوا بین احد منهم اولئک سوف یوتیهم اجورهم و کان الله غفورا رحیما. (26)
3. یا ایها الذین آمنوا آمنوا بالله و رسوله و الکتاب الذى نزل على رسوله و الکتاب الذى انزل من قبل و من یکفر بالله و ملائکته و کتبه و رسله و الیوم الآخر فقد ضل ضلالا بعیدا. (27)
و آیات دیگرى که بر همین مضمون دلالت دارند. (28)
این آیات به قرینه آیات دسته اول دلالت‏بر این دارند که همه کسانى که اسلام را پذیرفته‏اند باید به حقانیت همه انبیاء و کتب آسمانى قبل از اسلام نیز ایمان بیاورند; یعنى همه انبیاء الهى و کتب آنها را از طرف حق بدانند و در آن تشکیک نکنند گرچه دین فعلى و مورد عمل آنها اسلام است.

3. آیاتى که دلالت‏بر تحریف ادیان قبل از اسلام دارند:
1. یا اهل الکتاب لم تلبسون الحق بالباطل و تکتمون الحق و انتم تعلمون. (29)
2. افتطمعون ان یومنوا لکم و قد کان فریق منهم (یهودیان) یسمعون کلام الله ثم یحرفونه من بعد ما عقلوه و هم یعلمون. (30)
3. فویل للذین یکتبون الکتاب بایدیهم ثم یقولون هذا من عند الله.... (31)
4. یا اهل الکتاب لا تغلوا فى دینکم و لا تقولوا على الله الا الحق انما المسیح عیسى بن مریم رسول الله و کلمته القاها الى مریم و روح منه فامنوا بالله و رسله و لا تقولوا ثلاثه انتهوا خیرا لکم انما الله اله واحد سبحانه ان یکون له ولد له ما فى السموات و ما فى الارض و کفى بالله وکیلا. (32)
5. قل یا اهل الکتاب هل تنقمون منا الا ان آمنا بالله و ما انزل الینا و ما انزل من قبل و ان اکثرکم فاسقون. (33)
6. و قالت الیهود یدالله مغلولة غلت ایدیهم و لعنوا بما قالوا... (34)
7. لقد کفر الذین قالو ان الله هو المسیح بن مریم و قال المسیح یا بنى‏اسرائیل اعبدوا الله ربى و ربکم... (35)
8. قل یا اهل الکتاب لا تغلوا فى دینکم غیر الحق و لا تتبعوا اهواء قوم قد ضلوا من قبل و اضلوا کثیرا و ضلوا عن سواء السبیل. (36)
9. یحرفون الکلم عن مواضعه و نسوا حظا مما ذکروا به. (37)
10. یا اهل الکتاب قد جاءکم رسولنا یبین لکم کثیرا مما کنتم تخفون من الکتاب و یعفوا عن کثیر قد جاءکم من الله نور و کتاب مبین. (38)
این آیات و آیات دیگرى از قرآن مجید دلالت دارند بر تحریف ادیان قبل از اسلام و انحراف آنها از مسیر حقى که انبیاء آن ادیان پایه‏ریزى کرده بودند، و پس از بعثت رسول اکرم صلى الله علیه و آله و سلم دین حق و قابل عمل و نجات بخش اسلام است.

پى‏نوشت‏ها:
1) رجوع کن به: نگاهى به معرفت‏شناسى در فلسفه غرب، حسن معلمى، بخش کانت و هیوم.
2) فتح - 28; انفال - 23; صف - 8- 9; روم - 30 و . . .
3) فتح - 28; توبه 29; آل عمران - 20- 61- 70- 71- 85; مائده - 3- 16- 19; بقره - 120; انعام - 19- 20; نساء - 115; صف - 6; اعراف - 157; تکویر - 27; فرقان - 10.
4) بقره - 136- 137- 285; نساء - 136- 152- 162;
آل عمران - 84; مائده - 44.
5) فتح - 28.
6) توبه - 29.
7) آل عمران - 85.
8) آل عمران - 19.
9) مائده - 3.
10) مائده: 16- 15.
11) مائده - 19.
12) آل عمران - 71.
13) آل عمران - 70.
14) بقره - 120.
15) آل عمران - 61.
16) نساء - 115.
17) انعام - 20.
18) صف - 6.
19) اعراف - 157.
20) انعام - 19.
21) تکویر - 27.
22) فرقان: 1.
23) مائده: 51.
24) بقره: 137.
25) بقره: 285.
26) نساء: 152.
27) نساء - 136.
28) آل عمران - 84; نساء - 162; بقره - 136- 137; آل عمران - 179; نساء - 150; نساء - 170; حدید - 19- 43- 44- 45 و آیات دیگر.
29) آل عمران - 71.
30) بقره - 75.
31) بقره - 79.
32) نساء - 171.
33) مائده: 59.
34) مائده: 64.
35) مائده: 72.
36) مائده: 77.
37) مائده: 13.
38) مائده: 15.

حسن معلمى


چاپ   ایمیل