فرقه اسماعيليه يكي از شاخههاي فرعي شيعه به شمار ميآيد كه داراي قدمتي بسيار است. اين فرقه در برهههايي از تاريخ داراي شكوه و عظمتي خاص بودند. آنچه در اين نوشتار ميآيد گذري بر آموزه امامت از ديدگاه فرقه اسماعيليه است. بر اساس مهمترين يافتههاي اين تحقيق فرقهي اسماعيليه كه ريشه آنها به عصر امام صادق علیهالسلام بر ميگردد، وجود امام را در جامعه ضروري دانسته و صفاتي متعالي همچون علم ويژه و عصمت را براي آن لازم ميدانند. اسماعيليه وظايف و ويژگيهايي خاص براي امام قائل هستند كه از جمله آنها قطب عالم بودن، واسطهي فيض بودن، مفسر باطني امور و ... است.
مقدمه
پيامبر گرامي اسلام صلیاللهعلیهوآلهوسلم در دروان حيات پربركت خود پيشبيني كردند كه امت اسلام در آينده به اختلافات فراواني مبتلا شد و به فرقههاي متعددي منشعب ميشود، از اين رو بارها اهلبيت خود را به عنوان يگانه مرجع شايسته پس از خود معرفي كرد. با وجود اين، تنها ساعتي پس از وفات ايشان امت اسلام دچار اختلاف و تشتت گرديد و به دو فرقه اصلي تبديل شد. گروهي تن به پيروي از حاكمان وقت داده و گروهي اقليت نيز به پيماني كه با رسول خدا صلیاللهعلیهوآلهوسلم در غدير بسته بودند، وفادار مانده و از ياري امام علي علیهالسلام دست نكشيدند. پيروان آن حضرت، نخستين افراد جامعه شيعي به شمار آمدند. شيعيان اگر چه در ابتدا باورها و آرمانهايي واحد داشتند، اما به مررو زمان خود به گروههايي تبديل شدند، تا آنكه در عصر امامت امام صادق علیهالسلام گروهي كه مرگ اسماعيل فرزند آن حضرت را باور نكرده بودند، وي را به عنوان امام و مقتداي خود دانسته و عقايدي ويژه پيدا كردند. آنچه در اين نوشتار ميآيد گذري بر مهمترين آموزه آنها يعني آموزه امامت است.
آشنايي با فرقه اسماعيليه
اسماعيليه، شاخهاي از مذهب شيعه است كه در ميانه سده دوم هجري شكل گرفت و در واقع نام عمومي فرقههايي است كه بعد از حضرت امام جعفر صادق علیهالسلام به امامت فرزند بزرگترش اسماعيل، يا نوادهاش محمد بن اسماعيل اعتقاد دارند.
اسماعيليه در طول تاريخ و نواحي گوناگون عالم اسلام به نامهاي مختلف معروف بودند كه اين نامها را به دو دسته ميتوان تقسيم كرد: يكي نامهايي كه آنان بر خويشتن نهاده بودند و ديگر نامهايي كه دشمنانشان به ايشان ميدادند.
اسماعيليان خود را به نامهاي سبعي، سباعي، اسماعيلي، باطنيه، اصحاب تعليم، اصحاب الدعوة العماديه، اهل تاييد و اهل تاويل و غيره ميخواندند. اما دشمنانشان ايشان را به نامهايي چون ملاحده، زنادقه، حشيشيه، مزدكيه، ثنويه، اباحيه و مانند آن ميناميدند كه البته در مورد برخي از فرقههاي فرعي اسماعيليه چندان بي دليل هم نبوده است، زيرا از مرگ اسماعيل تا برافتادن دولت فاطمي در مصر (۵۶۷ق) برخي از اين فرقهها خود به ديني تازه مبدل گرديدند.[1]
اسماعيليه نخست به دو فرقه اسماعيليه خالصه و مباركيه تقسيم شدند. فرقه نخست يعني اسماعيليه خالصه معتقد بودند كه امام پس از جعفر صادق علیهالسلام فرزندش اسماعيل بن جعفر است اين گروه مرگ اسماعيل را در زمان پدرش انكار كرده گفتهاند اين امر بر مردم مشتبه شده چرا كه امام به خاطر حفظ جان فرزندش، او را از ديدگان مردم غايب كرده است. اين گروه مدعي شدند كه اسماعيل نميميرد تا زماني كه حاكميت بر زمين را در اختيار بگيرد و او امام قائم است.
فرقه دوم يعني مباركيه معتقد بودند كه پس از امام جعفر صادق علیهالسلام محمد بن اسماعيل امام است. اينان معتقد بودند كه امامت در زمان حيات اسماعيل از آن او بود اما چون او قبل از پدرش در گذشت امام جعفر صادق علیهالسلام امامت را به محمد بن اسماعيل سپرد.[2]
بنابر آنچه گفته شد، مشخص ميشود كه تفاوت اساسي اين فرقه با شيعه دوازده امامي در اين است كه فرقه اسماعيليه به هفت امام معتقدند و به جاي امام موسي كاظم علیهالسلام، اسماعيل و يا محمد بن اسماعيل را پس از جعفر صادق علیهالسلام امام خود ميدانند.[3]
توصيف امامت اسماعيلي از نظر فلسفه تاريخ
عقايد اسماعيليه درباره امامت با نظريه «دورهاي بودن تاريخ مقدس ديني» آنان تركيب شده است كه با دورههاي پيامبران مختلف الاهي تطبيق دارد و مورد تاييد قرآن است. بر اساس اين نظريه اسماعيليان قديم معتقد بودند كه تاريخ بشر در «هفت دوره» هر يك با طول زماني معين، به پايان ميرسد. هر دوره با پيامبري كه آورنده وحي و شريعت است آغاز مي شود و داراي مردمي با سنتها، روشها، راههاي معشيت و دينهاي مختلف است و چون آدم در دوره ما مي زيسته ما را بني آدم ميگويند. هر دوره هزار سال است و هر هفت هزار سال قيامت برپا ميشود و بعد از هفت دور قيامت، قيام قيامتها رخ ميدهد. مردم در هر دوره مطيع دو حكماند: نخست حكم شريعت و دنيا كه نسبت انسانها به يكديگر است و حاكمان آنها پيامبران هستند و حكم ديگر قيامت و آخرت است كه در واقع نسبت انسان با خداوند است و حاكمان آن قائمان قيامتاند.
در دوره نخست مردم از حس و خيال تاثير ميپذيرند. پيغمبر مطابق با فهم مردم شريعتي وضع ميكند؛ سپس اين دوره به پايان ميرسد و دوره كمال آغاز ميشود. در اينجاست كه امام ميآيد و بر همه ادوار قبلي سيطره مييابد. حقايق را بازگو ميكند و معارف حسي، وهمي و خيالي، روحي الاهي مي يابند.[4]
تبيين نظريه دورهاي بودن تاريخ مقدس
بر اساس اين نظريه در شش دوره اول تاريخ بشر، شش ناطق ظهور كردهاند. ناطقان همان پيغمبران اولوالعزم بودند از حضرت آدم، نوح، ابراهيم، موسي، عيسي، و حضرت محمد عليهم السلام همزمان با ناطق هر دوره يا قبل از آن، امام مقيم وجود دارد كه در واقع مربي ناطق هر دوره محسوب ميشود. امامان مقيم اين شش دوره عبارتند از: هنير، هود، تارح، اُد، خزيمر و ابوطالب. هرناطق (پيغمبري) وصي و جانشيني دارد كه «اساس» و «صامت» نيز ناميده ميشود كه در حال حيات ناطق از علم او بهرهمند بوده است. بنابراين وصي حضرت آدم علیهالسلام، شيث بود. وصي حضرت نوح علیهالسلام سام، وصي ناطق سوم يعني حضرت ابراهيم علیهالسلام، حضرت اسماعيل علیهالسلام، وصي ناطق چهارم يعني حضرت موسي علیهالسلام، هارون يا يوشع، وصي ناطق پنجم حضرت عيسي علیهالسلام شمعون الصفا (پطروس) و وصي ناطق ششم يعني حضرت محمد صلیاللهعلیهوآلهوسلم امام علي علیهالسلام بود.
هر امامي كه به مقام اساس ميرسد ممكن است مستقر و مستودع باشد و در پي هر وحي يا اساس به ترتيب هفت امام ميآمدند كه اتما ناميده ميشدند و در هر دورهاي يا فقط در دوره ششم، هفتمين امام به مرتبه ناطقي ميرسد و با تكاليف خاص، پيامبر ناطق بعدي ميگردد. در كنار اين سلسله اصلي امامان كه امامان مستقر ناميده ميشوند ممكن است يك تا هفت امام مستودع نيز وجود داشته باشد. امامان در هر دوره به منزله حافظان و نگهبانان حقيقي كتابهاي شريعت هستند. امام هفتم در هر دوره يا فقط در دوره ششم كه به مرتبه ناطقي ارتقا مييابد، شريعت ناطق قبلي را نسخ و دوره جديدي را آغاز ميكند.[5]
در رابطه با دوره ششم اسماعيليان چنين معتقدند كه اين دوره با رسالت حضرت محمدصلیاللهعلیهوآلهوسلم آغاز ميشود. امام مقيم اين دوره جناب ابوطالب است و اساس وصي، علي ابن ابيطالب علیهالسلام است. در اين دوره دو گروه امام حضور داشتند. امامان مستقر كه هفت نفرند و امامان مستودع.
بر اساس برخي انشعابات اسماعيلي، امام علي علیهالسلام، سر سلسله امامان مستقر محسوب ميشود در نتيجه امام حسن علیهالسلام، امام مستودع محسوب ميشد و پس از او امام حسين علیهالسلام، محمد بن علي علیهالسلام، جعفر بن محمد علیهالسلام، اسماعيل بن جعفر و محمد بن اسماعيل، امامان مستقر محسوب ميشوند.
اما اگر طبق برخي ديگر از اسماعيليان امام علي علیهالسلام را اساس دوره قرار دهيم سلسله امامان از امام حسن علیهالسلام آغاز ميگردد و امام مستقر محسوب ميشود.[6]
در هر صورت آنچه كه مسلم است در اين دوره، محمد بن اسماعيل امام هفتم دوره، امام هشتم، اساس، صامت، وصي و ناطق دوره بعدي يعني دوره هفتم كه دوره معادي آخر ناميده ميشود، است.
در واقع اسماعيل بن جعفر آخرين امامي بود كه ظاهر بود چرا كه محمد بن اسماعيل پس از رويآوردن شيعيان به امامت امام موسي كاظم علیهالسلام پنهان گشت و با پنهان شدن او «دوره ستر» يا دوره «امامان مستور» آغاز گشت و از همين دوره ظهور داعيان نيز آغاز ميگردد. محمد بن اسماعيل، پس از ظهورش «ناطق هفتم» و مهدي يا قائم خواهد بود و بر دوره معادي آخر حكمراني خواهد كرد و به عنوان آخرين امام، مرتبه اساس و ناطق در او يكي ميشود و با ظهور او دوره پاياني جهان آغاز ميشود. هر چند كه محمد بن اسماعيل از پيامبران ناطق است؛ اما شريعت جديدي را اعلام نميكند و تنها حقيقت باطن شرايع پيشين را آشكار خواهد ساخت. حقايقي كه تاكنون به صورت ناقص و تنها براي خواص فاش شده است.
بنابراين در اين دوره پيش از آن كه جهان به آخر برسد، حقايق از هر رمز و رازي خارج شده و براي تمامي جهانيان معلوم ميشود و دوره معرفت و علم روحاني محض شروع مي شود به طوري كه در اين عصر ديگر نيازي به ظاهر شرايع نيست و امام ناطق محمد بن اسماعيل به عدالت بر جهان فرمان خواهد داد و عالم جسماني را به پايان ميرساند. او قائم القيامة، امام روز رستاخيز است و دور او پايان زمان و عصر تاريخ بشريت خواهد بود.[7]
واژه شناسي امامت و امامان اسماعيلي
امامت در اسماعيليه درجات، اقسام و انواع مختلفي دارد كه عبارتند از:
1. امام مقيم
امام مقيم كسي است كه مربي ناطق دور بعد و عهدهدار تربيت و تعليم، حفاظت و ياري او تا رسيدن به مقام ناطقيت است. مرتبه چنين شخصي بالاترين مراتب امامت محسوب ميشود و تاكنون هفت امام مقيم در هفت رسول ناطق و پيامبر اولوالعزم وجود داشته است.
2. امام اساس
جانشين هر پيامبر اولوالعزم به عنوان «اساس» آن دور شناخته ميشود كه به آن وصي يا صامت نيز گفته ميشود و امامان هفتگانه بعدي از نسل او هستند. از آنجا كه گاهي اساس در دوران رسالت و حضور رسول ناطق فوت ميكرده و يا گاه به دلايل خاص در دورهاي رسول ناطق اساس ديگري در عرض اساس حاضر تعيين ميكرده، تعداد امامان اساس در هر دوره بيشتر از تعداد پيامبران شده است به عنوان مثال جناب اسحاق و اسماعيل دو اساس در دوره سوم بودند.
3. امام متم
هفتمين امام در هر دوره را امام متم ميگويند كه تمام خصوصيات شش امام قبلي را داراست و از جهت برخي جنبهها ممتاز نيز ميباشد. او ممكن است از سلسله امامان مستقر يا مستودع باشد؛ اما در هر دوره بيشتر از يك امام متم وجود ندارد. امام متم در هر دوره بايد ناطق دور بعدي باشد اما چنين چيزي فقط در دوره ششم رخ داد كه محمد بن اسماعيل، امام متم دوره ششم و ناطق دوره هفتم شناخته شد. وظيفه هر امام متم نسخ شريعت قبلي، بيان باطن شريعت و زمينهسازي براي شريعت بعدي است به جز محمد بن اسماعيل كه شريعت قبلي را نسخ ميكند اما شريعت جديدي جايگزين نميكند بلكه باطن شرايع سابق را بيان و در اختيار مومنان اسماعيلي قرار ميدهد.[8]
4. امام مستقر
كسي است كه از تمام امتيازات و فضايل امامت برخوردار است و امامت در فرزندان او ادامه مييابد يعني نور الهي و امامت در فرزندان او مستقر شده است. همچنين امام مستقر امر رهبري و مسئوليتهايي را كه به عهده امام است به جانشينهاي خود منتقل ميكند و تنها اوست در همه دورهها وجود داشته نه مستودع. امام مستقر ميتواند در دو دوره ستر و كشف عهدهدار امامت باشد. امامان مستقر ميتوانند دو سلسله نسب داشته باشند. امامان مستقر علوي كه هر دو نبوت جسماني و روحاني را دارايند و امامان مستقري كه فقط نبوت روحاني را دارايند. ائمه مستقر از فرزندان اسماعيلي در دوره ستر، محمد بن اسماعيل، احمد، حسين، علي(العمل) محمد القائم هستند.
5. امام مستودع
كسي است كه پسر امام و از بزرگترين فرزندان او و داناي به همه اسرار امامت است و همه صفات و خصوصيات امام را داراست ولي او را حقي در تفويض امامت به فرزندانش نيست و سلسله امامت بعد از او در فرزندانش ادامه نمي يابد و به برادرش ميرسد در واقع مقام امامت در او به وديعه و امانت گذاشته شده است تا به صاحب اصلياش يعني امام مستقر برسد. به امام مستودع، امام حفاظتي نيز گفته شده به اين معنا كه در دورههايي كه جان امام در خطر است، امام واقعي مستور و ناشناس باقي ميماند و امام مستودع كارهاي امامت را بر عهده گرفته و انجام ميدهد بنابراين امام مستودع در برخي زمانها وجود نداشته و در برخي ديگر ازمنه اقتضاي وجود او بوده است.[9]
6. امام مستور يا دوره امام ستر
دوره ستر زماني است كه حقايق در باطن نهفته است و امامي بايد باشد تا آن ها را آشكار كند امام در اين دوره از ديده پيروانش پنهان است. از نظر اسماعيليان دوره ستر از زمان محمد بن اسماعيل آغاز گشته يعني زماني كه محمد بن اسماعيل از مدينه به سمت مشرق زمين مهاجرت كرده و از معتقدانش جدا شده است. دوران ستر با استقرار خلافت فاطمي به پايان رسيده است. دوره هاي سوم، چهارم، پنجم تاريخ دوره هاي ستر امامت ناميده ميشود.
7. امام دوره كشف
دوره كشف دورهاي است كه دسترسي به حقايق باطني و حقيقي دين از طريق تاويل امكان پذير بوده است. امام اين دوره كسي است كه به بيان معاني باطني و تمام احكام مذهبي در ميان معتقدان خود ميپردازد.[10]
جايگاه امام در نظام هستي و ويژگيهاي او
اسماعيليه براي امام ويژگيهايي را قائل هستند كه با توجه به آن ميتوان به جايگاه امام در نظام هستي از ديدگاه آنها پي برد. اين ويژگيها عبارتند از:
1. امام و نظام آفرينش
در نگاه اسماعيليان، امام مركز آسمان ها و قطب زمين است. برپايي نظام هستي به وجود امام و بقاي عالم نيز به بقاي اوست. امام صاحب اختيار انسانها و دارنده همه اسباب و امكانات زميني و آسماني است. پس از نظر اسماعيليه امام در عالم همه كاره است و از سوي خداوند متعال اذن دارد كه در تمام امور صاحب اختيار همه انسان ها، جنيان و ملائكه باشد. در واقع اسماعيليه در زمينه توحيد الوهيت را از آن خدا ميدانند؛ اما توحيد ربوبي را به ائمه نسبت دادهاند. عبادات بندگان در صورتي مورد قبول است كه به ولايت ائمه معتقد باشند. نقش ائمه در نظام هستي و عالم كبير مانند نقش قلب و يا عقل در عالم صغير و وجود انسان است.[11]
2. امام و تعليم و تشريع و هدايت
قوام و صيانت شريعت و احكامش به امام وابسته است چرا كه او قائم مقام ناطق الهي است و مسئوليت دعوت ناطق را برعهده دارد. او به مثابه « نور هدايت»، «قنديل عزت صمدي» و « شخص معرفت و محبت» فوق احكام شريعت قرار ميگيرد و فقط با تعاليم اوست كه معرفت صحيح كسب ميشود.[12]
3. امام و مسائل سياسي و اجتماعي
يكي از ابعاد وجودي امام ناطق، تشكيل سازمان سياسي و اجتماعي و مديريت آن در تعليم و اجراي حدود و اقامه احكام آن است. همچنين جريان اوامر و نواهي الاهي در جهت تزكيه و تعالي انسانها به عهده امام است. امام حتي در دوره ستر كامل نيز از طريق داعيان با طبقات مختلف جامعه در ارتباط است و دستورها و خواستههاي خود را از طريق آنان در جامعه گسترش ميدهد.
4. قائم القيامه بودن امامان اسماعيلي
اسماعيليان امامي را قائم مي گويند كه در شريعت تصرف كند و او داراي دو ظهور است ظهور شكلي و معنوي. در ظهور شكلي امام به دعوت فعلي مي پردازد نه قولي. و در اين مرحله او را مالك الرقاب يعني صاحب اختيار ديگران ميگويند. در ظهور معنوي به دعوت قولي و فعلي ميپردازد در اينجا او را مالك القلوب ميگويند.[13]
5. عصمت امام
يكي از صفات ممتاز امام در نگاه اسماعيليه، عصمت امام است. امام از هرگونه خطا و اشتباه و گناه مصون است چه در مقام دريافت حقايق و درك واقعيات و چه در مقام ضبط و نگهداري معارف و احكام و قوانين يا اظهار و ابلاغ آن و چه در مقام عمل و به كارگيري و اجراي قوانين و احكام. علت عصمت امام نزد اسماعيليه همانند علل عصمت امام از نظر اماميه و عصمت انبيا نزد ساير فرق اسلامي است. برخي دلايلي كه براي عصمت امام ذكر شده به شرح زير است:
الف- از آنجا كه امام در امور دين و حفظ نظام، جانشين پيامبر است، اگر احتمال خطا در او باشد ممكن است امت را در غير راهي كه پيامبر رفته است برده و منحرف سازد.
ب- ميل به مال و ثروت و امكانات اجتماعي جزء سرشت انسان هاست. اگر امام معصوم نباشد اين امكان وجود خواهد داشت كه اموال عمومي و بيت المال را براي مصارف شخصي به كار ببرد و در نتيجه اعتماد مردم از او سلب شود و غرض خداوند و رسولش حاصل نشود.
ج- امام جانشين پيامبر در هدايت بشر به سوي كمال است اگر او مصون از خطا نباشد، امكان ضلالت و گمراهي مردم و به بيراهه كشاندن آنها وجود دارد كه با خاستگاه نظام آفرينش منافات دارد.
د- خداوند بر اساس آيه «يا ايها الذين آمنوا، اطيعوالله و اطيعوالرسول و اولوالامر منكم» اطاعت از اولوالامر را هم تراز اطاعت از خدا و پيامبر قرار داده است و اين در حالي است كه خدا و رسول صلیاللهعلیهوآلهوسلم مصون از هرگونه خطا و معصيتاند پس امام نيز مثل پيامبر بايد ايمن از خطا و گناه باشد.
هـ- امام مسئول اقامه شرع، برپايي نماز و ساير عبادات و اداي امانت الهي است چنانچه در امام احتمال خطا وجود داشته باشد، مردم در عبادات و دينشان دچار ترديد خواهند شد.
۶- از ديگر ويژگي هاي امام كه به طور كلي مي توان نام برد عبارتند از:
علم غيب، دانستن اسرار بواطن انسانها، افضل افراد امت ناطق دوره خود. اسماعيليه همچون اماميه قائل است كه خداوند تنها كسي است كه به وسيله پيامبر، امام را تعيين و به مردم معرفي ميكند زيرا همه شئونات امام اعم از علم و عصمت و افضليت از امور باطني است و تنها خداوند قادر به تشخيص وجود اين صفات است.[14]
دلايل ضرورت امامت از ديدگاه اسماعيليه
ديدگاه اسماعيليه درباره امامت به عقيده آنها درباره نبوت بر ميگردد. با اين توضيح كه انسان هميشه به يك معلم و مقتداي معصوم، رهبري كه به عدل حكومت كند و هدايتگر باشد، نيازمند است. اين وظيفه پس از پيامبر صلیاللهعلیهوآلهوسلم برعهده امام گذاشته شده است. بنابراين امامت جزئي از سلسله نبوت را تشكيل ميدهد. عقل بشر با كوششهاي مستقل خود نميتوانست به حقايق باطني و معارف قلبي كه توسط هدايتيافتگان الهي سلسله نبوت نشر داده شدند، دست پيدا كند. انسان تنها با روي آوردن به هدايت پيامبران و امامان ميتواند از تاييد الاهي برخوردار شود و دستيابي به كمال نهايي و سعادت ابدي بدون حضور و وجود پيوسته امام و حجت حق ناممكن است و به دليل اينكه امام رابطه مستقيم با جهان غيب و عالم ربوبي دارد، واسطه فيض ميان آن عالم و نوع انساني است. اسماعيليان شواهد و دلايلي را براي وجود امام و وجوب امامت ذكر كردند كه از اين قرار است:[15]
1. لزوم اداي امانت الهي
پيامبر صلیاللهعلیهوآلهوسلم واسطهاي براي رساندن حكمت الهي به مردم است. از آنجا كه پيامبرصلیاللهعلیهوآلهوسلم عمر جاويدان نداشتند و از طرف ديگر در عصر ايشان همه افراد قدرت و امكان دريافت همه تعاليم و حكمتها را نداشتند و حتي آيندگان در همه اعصار نيز امكان بهره جويي از حضور ايشان براي دريافت حقايق و حكمتها را نداشتند و ندارند؛ به اقتضاي حكم عقل لازم است شخص ديگري عهدهدار دريافت امانت الهي و رسانيدن آن به بندگان باشد.
2. لزوم حفظ و پاسداري از دين
گذر زمان ممكن است سبب شود تا معارف و تعاليم الاهي دچار تحريف شود و يا هر گونه تغيير به دليل بد فهمي و تفسير اشتباه بشر ايجاد شود؛ بنابراين لازم است و مقتضي حكمت الاهي است كه در هر عصري امامي باشد تا دين را از تحريفات بازدارد.
3. تعليم و هدايت
انسانها در امور معنوي هميشه محتاج به تعليم و حمايت هستند بنابراين در هر زمان احتياج به امامي است كه انسانها را به معنويت راهنمايي كند. امور باطني و تفسير صحيح را براي آنها بيان كرده و روشن سازد.
4. اقتضاي عدل الاهي
خداوند متعال عادل است و مقتضاي عدل او نفي هرگونه ستم بر بندگان است. و از طرف ديگر امت پيامبر صلیاللهعلیهوآلهوسلم به تصريح قرآن در زمان آن حضرت مشمول رحمت و شفقت رسول صلیاللهعلیهوآلهوسلم بودند بنابر اين به حكم عدالت الاهي بايد شخصي جانشين پيامبر صلیاللهعلیهوآلهوسلم شده تا تكيهگاه انسانها باشد و براي بشر طلب رحمت و مغفرت نمايد كه چنين شخصي امام است.
5. تبيين حكم الاهي در نزاعها و مشاجرات
براساس آيه شريفه «و ما اختلفتم فيه من شيء فحكمه الي الله»[16] يعني آنكه بر مردم لازم است كه در مسائل اختلافانگيز به رسول خداصلیاللهعلیهوآلهوسلم مراجعه كنند؛ زيرا حاكم الهي است و اختلاف برداشتها را حل و فصل ميكند. اين اختلافات در فهم مسائل دين هميشه وجود داشته و خواهد داشت. بنابراين ضروري است كه شخصي پس از پيامبر در جايگاه ايشان قرار گيرد.
6. دعوت مردم در قيامت
با توجه به آيه «يوم ندعوا كل اناس بامامهم»[17] همه مردم در عصر خود از وجود امام بهرهمند بودند و هيچ روزگاري از حجت خالي نبوده است و الا كلام الهي نادرست محسوب ميشود و در قيامت خداوند نميتواند مردم را به سوي امامشان فراخواند. پس وجود امام ضروري و واجب است.[18]
7. تبيين باطن معارف الاهي
از نظر اسماعيليان، عقايد، انديشههاي انسانها، معارف، احكام و آيات الاهي و احاديث داراي دو مرتبه است: ظاهر و باطن. در واقع هر ظاهري را باطني است و باطن اصل و مصدر و ظاهر مظهر آن است و هيچ ظاهري نيست كه آن را باطني نباشد و باطني نيست كه ظاهري نداشته باشد. بر اساس تعاليم اسماعيله، دو عالم ظاهر و باطن دائماً از كمال به نقصان و از نقصان به كمال ميروند تا منتهي به عالم امر شوند كه ازآن تعبير به لفظ «ركن» ميكنند و سلسله وجود از مبدا تا معاد اين چنين نظم پذيرفته است. امام مظهر امر و حجت او مظهر عقلي است كه او را عقل اول يا عقل كل ميخوانند و نبي مظهر نفسي است كه آن را نفس كل گويند. زمان از نبي و شريعت و نيز از امام و دعوت او خالي نيست چنانكه روز از نور و شب از تاريكي تهي نميباشد. همان طور كه گفته شد اسماعيليان آيات قرآني، احاديث و احكام شرع را داراي باطن ميدانند به همين دليل آنها را تاويل ميكنند. ظاهر آنها را درست نميدانند بلكه به باطن آنها ميگرايند. بيشتر استدلال آنان مبتني بر معاني است كه همه كس را بر آنها دسترسی نيست و بشر محتاج به امام است تا آن معني باطني را روشن سازد. اينجاست كه دليل ديگر بر وجود امام و وجوب امامت آشكار مي شود. در واقع اسماعيليان معتقدند مردم نسبت به كمي و زيادي اطلاعاتشان نسبت به اين معاني باطني چند درجهاند. به عبارت ديگر ايشان خود را اهل ترتيب ميدانند كه مراتب هفتگانه آنان به اين قرار است: مستحب، مأذون، داعي، حجت، امام، اساس و ناطق. كسي كه تازه به كيش آنان در آيد مستجيب است، كسي كه در طريق آنان راسخ ميشد و اجازه سخن گفتن مي يافت مأذون و هنگامي كه به درجه دعوت ميرسيد داعي و هنگامي كه به رياست داعيان ارتقا مييافت حجت ـ يعني گفتار او حجت خدا بر خلايق است ـ ناميده ميشود. كسي كه به مرتبه ولايت ميرسيد و از معلم بي نياز ميگشت امام خوانده ميشد پس از مرتبه امام به مقام وصايت و اساس ميرسيد و در آخرين مرتبه مقام ناطق را مييافت. هر امامي دوازده حجت داشت كه چهار تن از آنان هميشه ملازم او بودند. هفت نفر ديگر مامور جزاير سبعه يعني اقاليم هفتگانه بودند.[19]
با توجه به آنچه گفته شد مشخص مي شود كه امام با رسيدن به مرتبه ولايت و آگاهي يافتن بر بواطن وظيفه آشكارسازي آنها بر مردم را به عهده داشت.[20]
نصوص امامت ائمه اهل البيت
اسماعيليه معتقدند كه مردم قادر به تشخيص امام نيستند و اختيار انتخاب امام را ندارند چرا كه همه شئون امام از جمله علم، عصمت و كمالات از جانب خداوند متعال به امام اعطا شده است و تشخيص نيروي ملكوتي عصمت و علم غيب امام از قدرت مردم خارج است، زيرا ويژگي عصمت يك امر ظاهري نيست. هرگاه انتخاب و تعيين امام از عهده امت خارج باشد، امامت امام بدون تصريح و نص خداوند متعال يا رسول او يا امام منتخب رسول امكان پذير نيست و سلسله امامت يكي پس از ديگري با دستور صريح تعيين شده است.[21]
وظايف پيروان در برابر امامان
اسماعيليه پيروان خود را به وظايفي نسبت به امامان ملزم ميدانند. وظايفي كه از تصور خاص آنان نسبت به نقش و حقيقت ائمه ناشي شده است.
۱- وفا نسبت به پيماني كه با امامان دارند: پيمان امامان همان پيمان پيامبران و آن نيز پيمان خداوند است به همين دليل اطاعت از امام برابر با اطاعت از خدا و رسول اوست و هر كه نسبت به امام عصيان و نافرماني كند گناهكار است و اطاعت او نسبت به خدا و رسول نيز پذيرفته نيست.
۲- بزرگداشت امامان: همان طور كه بزرگداشت پيامبر صلیاللهعلیهوآلهوسلم بر مردم هم عصر ايشان واجب بود بزرگداشت هر امامي نيز واجب است؛ چرا كه اطاعت امامان قرين اطاعت پيامبر است و بزرگداشت امامان نشاني از عظيم دانستن خداوندي است كه آنان را بر خلق خويش منصوب كرده است.
۳- آگاه ساختن امامان از احوال خويشتن، پرسش از آنان و استغفار با شفاعت آنان: خداوند امامان را ابواب رحمت و اسباب معرفت خويش قرار داده است. بر مومنان واجب است امامان را از احوال خويش آگاه سازند و از آنان بخواهند براي گناهاني كه مرتكب شدهاند از خداوند آمرزش بطلبند.
۴- صبر بر آن بلايي كه امامان به پيروان خويش ميدهند و شكر بر نعمتي كه به ايشان ارزاني ميدارند: اين وظيفه يكي از مصاديق اطاعت از امامان است كه مومن بر سختيهايي كه امامان بر او ميخواهند و بدين وسيله ايشان را ميآزمايند صبر كنند.
۵- جهاد در كنار امامان: جهاد در راه خدا در كنار اولياي خدا يكي از اموري است كه خداوند بر بندگان خويش در روي زمين واجب ساخته و اساس جهاد، صبر و طاعت است.
۶- تسليم امر امامان: مومنان موظفند در تصميم گيري، عمل، اعتقاد و نيت خويش همه كارها را به امام واگذار كنند.
۷- دوستي با دوستان امام و دشمني با دشمنان امام
۸- پرهيز از حسد، بغض، كينه توزي و سوء ظن
۹- پرداخت خمس درآمد به امامان.[22]
سلسله امامان اسماعيلي
همان طور كه گفته شد اسماعيليه يكي از فرقههاي شيعه است كه در ابتدا به دو شاخه اسماعيليه خالصه و مباركيه تقسيم شد كه به اينها اسماعيليه نخستین ميگويند اما بعدها به شاخههاي متعدد ديگري چون مستعليه، نزاريه و… تقسيم شده كه دراین بخش سلسله امامان هر فرقه بيان خواهد شد.
الف- سلسله نخستين امامان اسماعيلي: در دوره كشف و ستر نخستين، ده امام وجود داشت كه به ترتيب عبارتند از:
۱. علي بن ابيطالب علیهالسلام امام حسن مجتبي علیهالسلام امام مستودع بودند۲. حسين بن علي علیهالسلام ۳. علي بن حسين علیهالسلام ۴. محمد بن علي علیهالسلام ۵. جعفر بن محمد علیهالسلام ۶. اسماعيل بن جعفر ۷. محمد بن اسماعيل ۸. عبدالله بن محمد ۹. احمد بن عبدالله ۱۰. حسين بن احمد.
اما امامان اسماعيلي دوره خلافت فاطميان در دوره كشف عبارتند از: ۱۱. عبيد الله المحمدي. ۱۲. القائم بامرالله ۱۳. المنصور بالله ۱۴. المعزلدين الله ۱۵. العزيز بالله ۱۶. الحاكم بامرالله ۱۷. الظاهر الاعزاز دين الله ۱۸. المستنصر بالله.
پس از المستنصر، اسماعيليان نزاري و مستعلوي پيرو شاخههاي متفاوتي از امامان ميگرديدند.
ب- امامان نزاري: ۱۹. نزاربن المستنصر ۲۰. الهادي ۲۱. المهتدي ۲۲. القاهر ۲۳. حسن دوم ۲۴. نورالدين محمد بن حسن ۲۵. حسن سوم ۲۶. محمد سوم ۲۷. خورشاه ۲۸. شمس الدين محمد
گفته شد يكي از فرقههاي باقيمانده امروز، فرقه آغاخانيه است كه شاخهاي از فرقه نزاريه محسوب ميشود. فرقه نزاري به دو گروه نزاري قاسم شاهي و نزاري محمد شاهي (مومني) تقسيم ميشود كه اين دو گروه پس از شمس الدين محمد هر يك به ترتيب پيرو اسلام شاه و مومن شاه بن محمد ميشوند و سلسله امامان آنها از هم جدا ميشود تا امام چهل و پنجم كه شاه خليل الله است از بعد از اين امام فرقه ديگري كه از بازماندگان نزاريه محسوب شده و امروز نيز باقي ماندهاند فرقه آغاخانيه است كه پيروان اماماني چون حسن علي شاه، آقا خان اول، آقا علي شاه، آقاخان دوم، محمد شاه، آقاخان سوم، كريم بن علي بن محمد و آقاخان چهارم شدند.
ج- امامان مستعلوي: پس از المستنصر پيرو: ۱۹. المستعلي بالله ۲۰. الامر بالاحكام الله شدند. پس از الآمر، اسماعيليان به شاخه هاي طيبي و حافظي منقسم و هركدام پيرو امامان متفاوتي شدند. امامان طيبان عبارتند از: ۲۱. طيب بن آمر ۲۲. الظافر ۲۳. الفائز ۲۴. العاضد ۲۵. نامعلوم و ناتمام و اما حافظيه:۲۱. عبد المجيد.
بهره فرقه امروز اسماعيلي از بازماندگان فرقه مستعلوي- طيبي هستند كه مانند ساير اسماعيليه بعد از رسول الله صلیاللهعلیهوآلهوسلم و امير المومنين علي علیهالسلام امامان خود را چنين مي شمارند: از امام حسن علیهالسلام تا امام جعفر صادق علیهالسلام پنج امام كه با مذهب اثني عشري همانديشهاند. از اسماعيل بن جعفر تا حسين مستور پنج امام. از عبد الله محمدي تا «الطيب» كه مستور شده و هنوز هم در غيبت است يازده امام كه جمعاً بيست و يك امام ميشوند. مقام امير المومنين علي علیهالسلام را از امام بالاتر ميدانند و او را اساس ميخوانند. به عقيده جماعت بهره، ابوالقاسم الطيب بعد از مرگ پدرش الامر بامر الله مستور شده و با غيبت او مركزيت دعوت فاطمي به يمن و سپس هند انتقال يافته است.[23]
نتيجه
با توجه به آنچه گفته شد روشن ميشود كه تفاوت اصلي و كليدي فرقه اسماعيليه به عنوان فرقهاي شيعي با شيعه اثني عشري در سلسله امامان پس از امام جعفر صادق علیهالسلام است؛ كه شايد بتوان ريشه اين اختلاف اساسي را در انحرافات فكري، افراط، غلو، بدفهمي، عدم آگاهي و شناخت صحيح دانست. البته اين را نيز بايد خاطرنشان ساخت كه امامت از ديدگاه اسماعيليان اشتراكاتي نيز با شيعيان دوازده امامي دارد كه از جمله آن ها ميتوان ويژگي هاي امام (عصمت، علم ويژه و مخصوص بودن امامت ائمه عليهم السلام) ادله وجوب امامت و وجود امام، وظايف پيروان در برابر امام و … را به عنوان نمونه ذكر كرد.
منابع
1- اشعری قمي، سعدبن عبدالله، تاریخ عقاید و مذاهب شیعه المقالات و الفرق، مترجم یوسف قضایی.
2- بدوی، عبدالحرمن ، مذاهب الاسلامیین، بیروت دارالعلم للملایین 1997.
3- بهمن پور، محمد سعید، اسماعيلیه از گذشته تا حال، تهران، فرهنگ مکتوب، 1386.
4- جوهری زاده، محمد رضا، دائره المعارف شیعه، انتشارات اسلامی.
5- جوینی، عطا ملک، تاریخ جهانگشای جوینی، تهران ، امیر کبیر، 1387.
6- حداد عادل، غلامعلی و ديگران، دانشنامه جهان اسلام، بنیاد دائره المعارف اسلامی.
7- دفتری، فرهاد، تاریخ و عقاید اسماعیلیه، مترجم فریدون بدرهای، تهران، انتشارات فرزان، 1375.
8- شعرانی، ابوالحسن، شرح کشف المراد، تهران، کتابفروشی اسلامی، 1372.
9- شهرستانی، ابوالفتح محمد بن عبدالکریم، توضیح الکمال ترجمه کتاب الملل و النحل، مترجم مصطفی خالقاد هاشمی، 1362.
10- صابری، حسین، تاریخ اندیشههای کلامی در اسلام، مشهد، آستان قدس رضوی، 1374.
11- فرمانیان، مهدی، درسنامه تاریخ و عقاید، قم، نشر ادیان، 1386.
12- گروهي از نويسندگان، مجموعه مقالات اسماعیلیه، قم، مرکز مطالعات و تحقیقات ادیان و مذاهب، 1381.
13- مادلونگ، ویلفرد ، مکتبها و فرقههای اسلامی در سدههای میانی، مترجم جواد قاسمی، مشهد، آستان فدس رضوی، 1375.
14- مشکور، محمد جواد، ترجمه الفرق بین الفرق در تایخ مداهب اسلام، تهران، انتشارات اشرافی، 1367.
15- ــــــــــــــــــ ، ترجمه الشیعه نوبختی ،( تاریخ شیعه و فرقههای اسلامی تا قرن چهارم)، تهران، بنیاد فرهنگ ایران، 1353.
16- ___________ ، سیر کلام در فرق اسلامی، انتشارات شرق، 1368.
17- ___________، فرهنگ فرق اسلامی، مشهد، آستان قدس رضوي، 1375.
18- موسوی بجنوردی، کاظم، دائره المعارف بزرگ اسلامی، تهران، مرکز دائره المعارف اسلامی.
19- هاجسن، مارشال ، فرقه اسماعلیه ، مترجم فریدون بدرهای، کتاب فروشی تهران ، بی تا
[1] . دائرة المعارف تشيع، ج۲، ص ۱۷۳، دانشنامه جهان اسلام، ج ، ص ۶۸۱ و فرهنگ فرق اسلامي، ص ۴۸.
۱. تاريخ عقايد و مذاهب شيعه (المقالات و الفرق)، ص ۱۵۸، الفرق بين الفرق در تاريخ مذاهب اسلام، ص ۳۴ و دائرة المعارف اسلامي، ج۱، ص ۶۸۱.
[3] . تاريخ تشيع و فرقه هاي اسلامي تا قرن چهارم ترجمه فرق الشيعه نوبختي، ص ۲۳۴.
۱. اسماعيليه (مجموعه مقالات)، ص ۱۱۴.
[5] . تاريخ شيعه و فرقه هاي اسلامي تا قرن چهارم ترجمه فرق الشيعه نوبختي، ص۲۱۰ و سير كلام در فرق اسلام، ص277 – 279.
[6] . فرقه اسماعيليه، ص ۵۰، اسماعيليه از گذشته تا حال، ص۱۸۹، تاريخ جهانگشاي جويني، ص۴۲۲.
[7] . توضيح الملل ترجمه كتاب الملل و النحل، ج۱، ص ۶۲ و تاريخ و عقايد اسماعيليه، ص ۱۴۰.
[8] . اسماعيليه (مجموعه مقالات)، صص ۱۳۲-۱۳۳، درسنامه تاريخ و عقايد، ص ۱۹۹.
۱. تاريخ شيعه و فرقه هاي اسلامي تا قرن چهارم ترجمه فرق الشيعه نوبختي، ص ۲۰۷.
[10] . اسماعيليه (مجموعه مقالات)، صص ۱۳۷-۱۳۵.
[11] . درسنامه تاريخ و عقايد، صص ۲۰۲-۲۰۱.
[12] . سير كلام در فرق اسلام، صص ۴۱- 44.
[13] . اسماعيليه (مجموعه مقالات)، ص ۱۴۰-۱۳۸.
۱. درسنامه تاريخ و عقايد، صص ۲۰۲-۲۰۱.
۲. كشف المراد في شرح تجريد الاعتقاد، ص ۹.
۱. شوري/10.
[17] . اسرا/ ۷۱.
[18] . مكتبها و فرقههاي اسلامي در سدههاي ميانه، صص ۲۴۴-۲۴۲، المصابيح في اثبات الامامه، صص ۷۳-۶۳.
۱. تاريخ شيعه و فرقه هاي اسلام تا قرن چهارم ترجمه فرق الشيعه نوبختي، ص ۲۲۸.
۲. همان.
[21] . درسنامه تاريخ و عقايد، ص ۲۰۲.
۱. تاريخ انديشه هاي كلامي، ص ۳۷۸.
۱. فرقه اسماعيليه، ص ۲۰۰ و مذاهب الاسلاميين، ص ۱۰۵۹
صدیقه رحیمی ثابت