شناخت فرقه زيديه

(مدت زمان لازم جهت مطالعه: 7 - 13 دقیقه)

زيديه فرقه اى هستند كه پس از امام على عليه السلام و امام حسن عليه السلام و امام حسين عليه السلام به امامت زيد فرزند امام سجاد عليه السلام قاتل اند و امام سجاد عليه السلام و ساير امامان بعدى شيعه اثنى عشريه را تنها به عنوان پيشوايان علم و معرفت مى پذيرند. نكته مهم در بررسى اين فرقه آن است كه بايد حساب زيد را از زيديه جدا كرد. از اين رو ابتدا به شخصيت زيد اشاره مى كنيم و سپس زيديه را مطرح مى كنيم .
شخصيت زيد بن على
زيد فرزند امام سجاد عليه السلام است . او در نيمه دوم قرن اول و نيمه اول قرن دوم مى زيست و بر ضد هشام بن عبدالملك حاكم اموى قيام كرد و سرانجام به شهادت رسيد. امامان معصوم عليه السلام و دانشمندان اماميه معمولا زيد را به جهت دانش ، تقوا و شجاعت ستوده و قيامش را مورد تاءييد قرار داده اند؛ از نظر آنها زيد بن على مدعى امامت نبود و به امامت پدر، برادر و پسر برادرش اعتقاد داشت و با رضايت آنان و با انگيزه انتقام خون امام حسين عليه السلام ، امر به معروف و نهى از منكر و اصلاح امور امت و تشكيل حكومت و واگذارى آن به امامان معصوم عليه السلام قيام كرد. از نظر علمى و اعتقادى ، زيد شاگرد پدر و برادرش ، امام سجاد عليه السلام و امام باقر عليه السلام بود. با توجه به اين مطالب ، زيد بن على را مى توان يك شيعه امامى دانست . (121) مؤ لف كتاب كفاية الاثر، خزاز قمى ، پس از نقل گزارشهايى در مورد اعتقاد زيد به امامان دوازده گانه اماميه ، مى گويد: قيام زيد براى امر به معروف و نهى از منكر بود نه مخالفت با امام صادق عليه السلام ، اما چون آن امام قيام علنى نكرد و زيد اين كار را انجام داد، گروهى (زيديه ) گمان كردند ميان اين دو اختلاف وجود دارد، در نتيجه با اين اعتقاد كه امام بايد قيام كند، زيد را امام دانسته ، منكر امامت امام صادق عليه السلام شدند. در حالى كه زيد خود معتقد به امامت حضرت صادق عليه السلام بود و عدم قيام امام به جهت رعايت نوعى تدبير و مصلحت بوده است . وى سپس از امام صادق عليه السلام نقل مى كند كه اگر زيد موفق مى شد، به عهد خود وفا مى كرد (و حكومت را به امام واگذار مى كرد) و انگيزه او از اين قيام رضايت آل محمد بود و مقصود او از آل محمد، من بودم .(122)
همان طور كه در بررسى عقايد زيديه خواهيم ديد، فرقه هايى از زيديه گرچه امام على عليه السلام را افضل مردم پس از پيامبر صلى الله عليه و آله مى دانند اما خلافت ابوبكر و عمر را مشروع تلقى مى كنند. دليل آنها جواز خلافت مفضول با وجود افضل است . در كتابهاى فرق و مذاهب ، اهل سنت اين اعتقاد را به زيد نسبت مى دهند و دليل آنها گزارشى است كه در برخى كتابهاى تاريخى ذكر شده است . (123) اين گزارش بر طبق نقل ابن اثير چنين است : پس از خروج زيد جماعتى از سران بيعت كنندگان با زيد، نظر او را درباره ابوبكر و عمر جويا شدند. زيد در پاسخ گفت : خداوند آن دو را رحمت كند، من از اهل بيتم چيزى جز نيكى درباره آنها نشنيدم ، بيشترين چيزى كه در اينجا وجود دارد اين است كه ما نسبت به خلافت از همه مردم سزاوارتر بوديم ولى ما را از آن محروم كردند و اين عمل به نظر ما باعث كفر آنها نمى شود و آنها به عدالت و بر طبق كتاب و سنت رفتار كردند. بيعت كنندگان پرسيدند: اگر آن دو ظالم نبودند، اگر آن دو ظالم نبودند، پس اينها (بنى اميه ) نيز ظالم نيستند. زيد در پاسخ گفت : اينها مثل آن دو نيستند. اينان به ما و به شما و به خودشان ظلم مى كنند و من شما را به كتاب خدا و سنت پيامبر صلى الله عليه و آله ، بر پا داشتن سنتها و از ميان بردن بدعتها دعوت مى كنم . اگر اجابت كرديد، به سعادت مى رسيد و الا من وكيل و سرپرست شما نيستم .در اين حال گروهى از زيد جدا شدند و بيعتش را شكستند.(124)
اگر اين گزارش واقعى باشد، مهمترين نكته اى كه مى توان از آن استفاده كرد تفاوت ميان ابوبكر و عمر با بنى اميه است . در اين نقل ، زيد خلافت را حق خاندان خود مى داند و محروم كردن امام على عليه السلام از خلافت را باعث كفر نمى داند. اما از اينكه كارى كفرآميز نيست ، نمى توان نتيجه گرفت كه آن كار صحيح است و در نتيجه خلافت مفضول با وجود افضل صحيح و مشروع است . به نظر مى رسد هدف اصلى زيد در پاسخش اين بود كه در بحبوحه جهاد بر ضد بنى اميه مسائل اختلافى ديگر مطرح نشود. او مى خواست تفاوت فاحش بنى اميه را با دو خليفه اول بيان كرده و از اين راه قيام خويش بر ضد بنى اميه را توجيه كند.
به هر حال با چنين گزارشهايى نمى توان روايات صحيح و متعددى كه زيد را از اماميه مى دانند، رد كرد.

مذهب زيديه
پس از زيد، در بين پيروان او دانشمندانى پديد آمدند كه به تنظيم عقايد و احكام زيديه پرداختند و بدين ترتيب ، مذهب زيديه پديد آمد. گرچه دانشمندان زيديه به سيره عملى و نوشته هاى زيد توجه داشتند، اما در عقايد از معتزله و در فقه از مكتب ابوحنيفه تاءثير پذيرفتند.
عقيده زيديه درباره امامت به اين صورت است كه آنان تنها به سه امام منصوص معتقدند و از اين رو مى توان آنها را شيعه سه امامى دانست . به اعتقاد آنها پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله تنها به امامت امام على و امام حسن و امام حسين عليهما السلام تصريح كرده است و پس از اين سه بزرگوار، امام كسى است كه شرايطى را احراز كند. يكى از اين شرايط جهاد علنى و مبارزه مسلحانه با ستمگران است . از همين جاست كه زيديه پس از امام حسين عليه السلام ، به امامت امام سجاد عليه السلام و ديگر امامان اماميه كه به جهاد علنى نپرداختند، اعتقاد ندارند. در عوض ، آنان زيد بن على ، يحيى بن زيد، محمد بن عبدالله (نفس زكيه )، ابراهيم بن عبدالله و شهيد فخ و برخى ديگر از فاطميان را كه به جهاد علنى پرداختند، امام مى دانند، از نظر آنان ، شرط دوم امام ، فاطمى بودن است . منظور از فاطمى ، كسى است كه از طريق پدر به امام حسن و امام حسين عليهما السلام كه فرزندان حضرت فاطمه عليه السلام هستند، برسد، معرفت نسبت به دين و شجاعت نيز از شرايط امام است .
بنابراين ، تفاوت مهم زيديه و اماميه در مساءله امامت در دو نكته اساسى است . يكى اينكه اماميه به دوازده امام منصوص و تعيين شده از سوى خداوند و پيامبر صلى الله عليه و آله قائل اند، در حالى كه زيديه به سه امام منصوص معتقدند. ديگر اينكه زيديه شرط امام را مبارزه مسلحانه مى دانند، در صورتى كه اماميه به چنين شرطى اعتقاد ندارند. اصولا ويژگى اصلى زيديه همين مبارزه با شمشير و جهاد علنى است . (125)

فرقه هاى زيديه
مهمترين فرقه هاى زيديه را معمولا سه فرقه جاروديه ، سليمانيه و صالحيه دانسته اند كه در اينجا به اختصار به شرح آراى آنها خواهيم پرداخت .
1- جاروديه : اين گروه پيروان ابو جارود، زياد بن ابى زياد (م 150 يا 160 ه‍ق ) ملقب به سرحوب هستند كه گاهى سر حوبيه نيز ناميده مى شوند. ابوجارود ابتدا از اصحاب امام باقر و امام صادق عليه السلام بود اما بعدها به زيد پيوست . به اعتقاد اين فرقه ، پيامبر صلى الله عليه و آله ، حضرت على عليه السلام را با نام و نشان به عنوان امام به مردم معرفى نكرده است بلكه پيامبر اوصاف امام بر حق را بيان كرده و اين اوصاف تنها بر على عليه السلام منطبق است و مردم به دليل تعيين ديگران براى خلافت گمراه شدند. اين اعتقاد حد وسط ميان راءى اماميه درباره نصب على عليه السلام به امامت و راءى اهل سنت در انكار اولويت على عليه السلام براى چنين منصبى مى باشد.
اما درباره امامان بعدى ، برخى از جاروديه معتقدند على عليه السلام بر امامت حسن عليه السلام تصريح كرد و سپس امام حسن عليه السلام بر امامت برادرش حسين عليه السلام تصريح نمود و پس از امام حسين عليه السلام هر يك از فرزندان حسنين عليهماالسلام كه قيام كرد و عالم به دين بود امام است . گروهى ديگر بر آن اند كه پيامبر بر امامت حسن و حسين عليه السلام پس از امامت على عليه السلام تصريح كرده است .
جاروديه درباره آخرين امام نيز با يكديگر اختلاف دارند، گروهى معتقدند محمد بن عبدالله بن الحسن امام غايب و آخرين امام است . گرويه ديگر محمد بن قاسم را داراى اين مقام مى دانند و گروه سوم يحيى بن عمر را. (126)
2.سليمانيه : اين فرقه پيروان سليمان بن جرير هستند. سليمانيه معتقدند امام به وسيله شورا و توسط مردم انتخاب مى شود و ممكن با راءى دو نفر نيز امام انتخاب شود و مردم مى توانند فرد افضل را كنار گذاشته ، فرد مفضول را كه از نظر كمالات پايينتر است ، انتخاب كنند. از اين رو، خلافت ابوبكر و عمر صحيح است گرچه مردم با انتخاب نكردن حضرت على عليه السلام كه افضل بود دچار اشتباه شدند. اين اعتقاد، توسط برخى معتزله نيز بيان شده است .
سليمانيه عثمان را به خاطر كارهايى كه كرد قبول ندارند و نيز غايشه ، طلحه و زبير را به دليل جنگ با امام على عليه السلام كافر مى دانند.
به طور كلى ، عقايد سليمانيه به آراى اهل سنت نزديكتر است تا عقايد شيعه ، زيرا مساءله انتخاب امام و خليفه توسط شورا يا مردم يكى از ويژگى هاى مكتب اهل سنت است و اعتقاد به انتصاب در مساءله امامت معيار شيعى بودن است با اين وصف ، اين سؤ ال مطرح مى شود كه چرا سليمانيه را يكى از فرق زيديه به شمار آورده اند؟ در پاسخ دو دليل مى توان مطرح كرد: نخست آنكه اين فرقه مانند ديگر فرق زيديه ، تقيه را جايز نمى دانند و قيام و جهاد علنى با ستمگران را واجب مى شمارند. ديگر اينكه چون به زيد نسبت داده شده كه به امامت مفضول با وجود فرد افضل معتقد بوده است و سليمانيه نيز چنين اعتقادى دارند، بنابراين آنان را زيدى دانسته اند. البته عدم جواز تقيه به زيديه اختصاص ندارد و برخى ديگر همچون خوارج نيز منكر تقيه اند. دليل دوم نيز، چنان كه در بحث از شخصيت زيد ديديم ، نادرست است و زيد چنين اعتقادى نداشته است . اما به هر حال چون اعتقاد مذكور در كتابهاى ملل و نحل به زيد نسبت داده شده است ، به همين دليل در اين كتابها سليمانيه به عنوان فرقه اى از زيديه ذكر شده است .
3.صالحيه و بتريه : به پيروان حسن بن صالح بن حى (م 168 ه‍ق ) صالحيه مى گويند و پيروان كثير النوى ملقب به ابتر (م 169ه‍ق ) بتريه ناميده مى شوند. اين دو تن و پيروانشان مذهب واحدى دارند و از اين رو در كتابهاى فرق و مذاهب با يكديگر ذكر مى شوند.
اين گروه نيز امامت مفضول را قبول دارند. درباره خلافت ابوبكر و عمر معتقدند گر چه على عليه السلام چون افضل مردم بود، به خلافت سزاوارتر است اما چون خود با رضايت خلافت را به آن دو تن واگذار كرد لذا خلافت آن دو صحيح است . بنابراين امامت مفضول با رضايت افضل جايز است .
صالحيه و بتريه درباره عثمان و ايمان و كفر او و توقف يم كنند و درباره او حكمى نمى كنند. اين دو فرقه ، هر كس از فرزندان و نوادگان امام على عليه السلام را كه عالم و زاهد و شجاع شد و به جهاد علنى قيام كند، امام مى دانند.
شهرستانى مى نويسد: زيديه در زمان ما در اصول دين از معتزله تقليد مى كنند و در اكثر فروع دين از ابو حنيفه ، و تنها رد برخى از فروع از شافعى و شيعه تقليد مى كنند.
بغدادى مى گويد: هر سه فرقه زيديه مانند خوارج معتقدند كه مرتكبين كبيره خالد رد آتش جهنم اند. (127)
زيديه موفق شدند در مراكش و طبرستان و يمن حكومتهايى تشكيل دهند كه ديرپاترين آنها دولت زيديه در يمن است كه در سال 288 ه‍ق توسط يحيى از نوادگان امام حسن عليه السلام ، ملقب به الهادى الى الحق ، تاءسيس ‍ شد و تا سال 1382 كه حكومت جمهورى در يمن برپا شد ادامه داشت . امروزه نيز مهمترين پايگاه زيديه كشور يمن است . (128)

چكيده
1.زيديه فرقه اى هستند كه پس امام على عليه السلام و امام حسن عليه السلام و امام حسين عليه السلام به امامت ((زيد)) فرزند امام سجاد عليه السلام قائل اند و ائمه بعدى را امام نمى دانند بلكه تنها به عنوان پيشوايان علم و معرفت مى پذيرند.
زيد فرزند امام سجاد عليه السلام در نيمه دوم قرن اول و نيمه اول قرن دوم مى زيست و بر ضد هشام بن عبدالملك حاكم اموى قيام كرد و به شهادت رسيد. امامان معصوم و دانشمندان اماميه زيد را به جهت دانش ، تقوى و شجاعتش مى ستايند و به نظر آنها زيد مدعى امامت نبوده است و تنها به قصد امر به معروف و نهى از منكر و اصلاح امور و واگذارى حكومت به ائمه عليه السلام قيام كرده است .با اين حساب مى توان خود را زيد را شيعه امايم دانست .
3.فرقه هايى از زيديه خلافت ابوبكر و عمر را مشروع مى دانند و دليلشان جواز خلافت مفضول با وجود افضل است . امام اين اعتقاد را نمى توان به زيد نسبت داد و جملاتى هم كه از زيد در برخى كتب فرق نقل شده ، تنها تفاوت دو خليفه را با بنى اميه نشان مى دهد و بنابراين نمى توان روايات صحيحى كه دال بر اماميه بودن زيد است را رد كرد.
4.پس از زيد دانشمندانى به تنظيم عقايد و احكام زيديه پرداختند و مذهب زيديه پديد آمد.
به عقيده زيديه تنها سه امام نخست اماميه از جانب پيامبر صلى الله عليه و آله به امامتشان تصريح شده است و پس از امام سوم در ميان امامان معصوم كسى كه شرط مبارزه با ستمگران را داشته باشد نيست و لذا آنها به امامت امام سجاد عليه السلام و ديگران كه به جهاد علنى نپرداختند اعتقاد ندارند در عوض زيد و يحيى بن زيد و محمد بن عبد الله (نفس زكيه ) و عده اى ديگر را كه به جهاد پرداختند امام مى دانند. بنابراين يكى از تفاوتهاى زيديه با اماميه در اين است كه زيديه شرط امام بودن را مبارزه مسلحانه مى دانند.
5.مهمترين فرقه هاى زيديه ، جاروديه ، سليمانيه و صالحيه اند. جاروديه پيروان ابى جارود، زياد بن ابى زياد ملقب به سرحوب هستند. به اعتقاد اين فرقه پيامبر صلى الله عليه و آله شخص امام على عليه السلام را به مردم معرفى نكرده بلكه تنها اوصاف امام بر حق را بيان كرده و اين اوصاف تنها بر آن حضرت منطبق است . اين اعتقاد حد وسط راءى اماميه و اهل سنت است .
6.فرقه سليمانيه پيروان سليمان بن جرير هستند و معتقدند امام به وسيله شورا و توسط مردم انتخاب مى شود و مردم مى توانند فرد افضل را كنار گذاشته و فرد مفضول را انتخاب كنند و لذا خلافت ابوبكر و عمر صحيح است .
عقايد اين فرقه به اهل سنت نزديكتر است تا شيعه ، چون به انتخاب خليفه معتقدند. امام علت اينكه اين فرقه يكى از فرق زيديه به شمار آمده است اين است كه اينها مانند آنچه به زيد نسبت داده شده قائل به جواز امامت مفضول با وجود افضل بوده اند.
7. فرقه صالحيه پيروان حسن بن صالح بن حى و بتريه پيوان كثير النوى ملقب به ابترند. آنها امامت مفضول را با رضايت افضل قبول دارند. آنها همه فرزندان امام على عليه السلام را كه به جهاد علنى قيام كنند امام مى دانند.
برگرفته از کتاب فرق اسلامی دکتر رضا برنجکار


چاپ   ایمیل