فرقه واقفیه

(مدت زمان لازم جهت مطالعه: 6 - 12 دقیقه)

یكی از عواملی كه در آسیب شناسی فرق و مذاهب می تواند مورد بررسی قرار بگیرد طمع و حب دنیا به مفهوم كلی آن است. گاهی انحراف درون فرقه ای به دلیل ریاست طلبی برخی افراد است كه حق را از صاحبان اصلی آن گرفته و بر تن خود به ناحق می پوشانند. شاهد واضح و آشكار این وضعیت، انتخابات حزبی در سقیفه بود كه به ناحق، ابوبكر خلیفه مسلمین نامیده شد.

گاهی عامل انحراف کسانی هستند که خود را نسبت به اصول پایبند نشان می دهند. اما مال و ثروت فراوان و طمع كاری مانع از سیر مستقیم ایشان می شود. شاهد این اتفاق فرقه واقفیه می باشد. در این مقاله فرقه واقفیه تحلیل و بررسی خواهد شد.
امامت موسی بن جعفر علیه السلام
شهادت امام صادق علیه السلام در سال 148 در فضائی آكنده از خفقان سیاسی صورت پذیرفت. امامت امام موسی بن جعفر علیه السلام برای خواص آشكار بود اما به دلیل فضای سیاسی آن روز، بطور آشكار و علنی اعلام نشد. شیعه در این موقعیت با مشکلاتی روبرو شد. زیرا با چند مدعی امامت روبرو شد و در همین زمان عده ای از منحرفین برای خود به تعیین امام پرداختند و عده ای دیگر منكر شهادت امام صادق علیه السلام شدند. در این دوران موجودیت ناووسیه ، اسماعیلیه، شمطیه و فطحیه آشكار می شود.
انكار شهادت همانطور كه در مورد امام صادق علیه السلام اتفاق افتاد، در مورد فرزند ایشان حضرت موسی بن جعفر علیه السلام نیز رخ داد. در سال 183 افرادی از وكلاء و بزرگان اصحاب امام موسی بن جعفر علیه السلام شهادت ایشان را منكر شدند و به امامت حضرت علی بن موسی الرضا علیه السلام اقرار نكردند. به این گروه واقفیه گفته شده است.[1]
واقفیه
واقفیه اصطلاحی است كه بر عده ای از منحرفین از اسلام یا مكتب امامیه اطلاق می شود. این عده با توقف بر امامت و مهدویت امام خویش با انحراف از امامیه بوجود آمدند.
به عنوان نمونه عده ای بر رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم توقف نمودند و منكر وفات ایشان شدند و عده ای دیگر همین اعتقاد را در مورد امیرالمومنین علی علیه السلام و نیز عده ای دیگر در مورد امام حسین علیه السلام ادعا نمودند. عده ای از كیسانیه این اعتقاد را در مورد محمد بن حنفیه اظهار کردند.[2]
عده ای از شیعیان در مورد امام صادق و امام موسی بن جعفر علیهما السلام قائل به توقف شدند. اما واقفیه بطور مطلق بر قائلین به زنده بودن و مهدویت حضرت امام موسی بن جعفر علیه السلام اطلاق می شود.
زمینه پیدایش واقفیه
پیدایش و گسترش فرقه واقفیه در دامن مكتب تشیع و منحرف شدن این عده از امامیه را می توان در چند عامل توضیح داد:
1. عدم شناخت صحیح
الف. عده ای از اصحاب امام صادق علیه السلام با عدم درك صحیح و کامل از مهدویت به ادعای روایاتی از امام صادق علیه السلام در شأن والای حضرت موسی بن جعفر علیه السلام، برای مهدویت ایشان استدلال می كردند. در حالی كه این روایات اگر هم واقعا صادر شده باشد دلالتی بر مهدویت و زنده بودن آن حضرت ندارد، علاوه بر اینكه شهادت امام موسی بن جعفر علیه السلام بر كسی پوشیده نیست.
به عنوان نمونه واقفیه ادعا دارد كه امام صادق علیه السلام در مورد فرزندش موسی بن جعفر علیه السلام فرمودند:
او قائم مهدی است پس اگر سرش را برای شما از كوه هدیه آوردند باور نكنید زیرا او قائم است.[3]
ب. ازمعتقدات شیعه این است كه تجهیز و غسل و نماز بر بدن امام علیه السلام باید توسط امام بعدی صورت بگیرد مگر اینکه مانعی شرعی جلوی چنین اظهاری را بگیرد. وقتی این اعتقاد را با وضعیت موجود زمان شهادت امام موسی بن جعفر علیه السلام ملاحظه می كنیم ظاهرا تحلیل چنین اعتقادی مشكل می نماید. زیرا امام رضا علیه السلام در مدینه بودند نه در بغداد، پس به ظاهر نمی تواند این تكالیف را انجام داده باشند.
وقتی واقفیه در تحلیل این واقعه ناتوان شدند در شبهه مهدویت و یا زنده بودن حضرت موسی بن جعفر علیه السلام گرفتار شدند. در حالی كه امام رضا علیه السلام جواب این شبهه را فرمودند و حجت را بر واقفیه تمام نمود.
آیا حسین بن علی علیه السلام امام بود یا نبود؟ پس چه كسی امر تجهیز و كفن و دفن او را بعهده گرفت در حالی که علی بن الحسین علیه السلام در كوفه اسیر عبید الله بن زیاد بود؟
واقفیه اعتراف نمودند كه علی بن الحسین علیه السلام به امر خدا از دست دشمنان خارج شد و دشمنان ندیدند تا اینكه به امر تجهیز پرداخت.
امام رضا علیه السلام از این اعتراف استفاده نموده و فرمودند:
كسی كه علی بن الحسین علیه السلام را از زندان به كربلا رساند، می تواند صاحب این امر را به بغداد برساند در حالی كه در اسارت و حبس نبود.[4]
2. طمع ورزی
یكی از مهمترین عوامل بروز واقفیه طمع ورزی برخی از وكلاء امام علیه السلام بود. این عده دین خود را به بهای دنیا فروختند. البته عواملی باعث تشدید این رویه در برخی اصحاب شد. جو سیاسی كه حكمرانان بنی عباس علیه امامت شیعه به راه انداخته بودند وضعیت دشواری را برای شیعیان و رابطه ایشان با امام علیه السلام بوجود آورده بود. از طرفی گسترده شدن تشیع در مناطق مختلف نیاز رجوع به امام را تشدید می كرد. امام علیه السلام برای حل مشكل در مناطق مختلف وكلاء و نائبانی را منصوب نموده بودند تا شیعیان در جهت عمل به وظائف خویش دچار ضعف نشوند. شیعیان با مراجعه به این نواب به وظائف دینی خود عمل می نمودند که پرداخت وجوهات مالیه شرعی نیز از جمله آنها بود و از طرفی وكلاء نمی توانستند آن را به امام موسی بن جعفر علیه السلام تحویل دهند. به همین جهت اموال بسیاری نزد این وكلاء می ماند. با شهادت امام علیه السلام، طمع ورزی، برخی وكلاء را بر آن داشت تا برای تصاحب این اموال به انكار شهادت امام موسی بن جعفر علیه السلام و انكار امامت ولایت امام رضا علیه السلام بپردازند. ازجمله كسانی كه به طمع مال واقفی شدند عبارتند از:
1.عثمان بن عیسی الرواسی
عثمان بن عیسی در مال دنیا طمع كرد و از اموالی كه با خیانت بدست آورده بود به همفكرانش چون حمزه بن بزیع و ابن المكاری و كرام الخثعمی بخشید. تنها نزد او سی هزار دینار و... بود و همچنین نزد زیاد بن مروان هفتاد هزار دینار و نزد علی بن ابی حمزه سی هزار دینار بوده است. امام رضا علیه السلام این اموال را مطالبه نمودند ولی زیاد بن مروان و علی بن ابی حمزه منكر این اموال شدند. اما عثمان بن عیسی امامت ولایت امام رضا علیه السلام را با ادعای زنده بودن امام موسی بن جعفر علیه السلام رد كرد.
2. زیاد بن مروان
3. علی بن ابی حمزه [5]
4.حَیانُ السِّرَاج [6]
وقتی امام موسی بن جعفر علیه السلام در زندان بودند اموال بسیاری از زكات و واجبات مالی نزد حیان سراج و یكی دیگر از وكلاء امام جمع شد. ایندو با این اموال خانه ها خریدند و به تجارت دست زدند و چون خبر شهادت امام را شنیدند، انكار نموده و شایعه كردند كه او زنده است و او همان قاَئِم است و بر این عقیده بودند. امام هنگام مرگ وصیت نمودند كه این اموال را به ورثه امام تحویل دهند و مردم فهمیدند كه شایعه این دو برای طمع و حرص بر اموال بوده است.
3. لجاجت، تعصب و عناد
در بررسی زندگی بزرگان فرق منحرفه می توان به لجاجت و عناد این افراد آشنا شد. واقفیه نیز از این قاعده مستثنی نیست. این عده حتی با ادله و شواهد و مدارك قطعی بر شهادت امام موسی بن جعفر علیه السلام و دیدن معجزات مختلف امام رضا علیه السلام از روی تعصب و عناد بر اعتقاد فاسد خود باقی ماندند. حتی به كلام امام موسی بن جعفر علیه السلام در مورد امامت و جانشینی فرزندش علی بن موسی الرضا علیه السلام اشاره می كنند ولی با این حال به آن معتقد نیستند. در حالی كه افراد منحرف شده ای كه تعصب و عنادی در رویه و اندیشه خود نداشته باشند در برابر ادله یقینی تسلیم می شوند.
در فرقه واقفیه از برخی افراد و عالمان ایشان به عنوان متعصب و شدید العناد یاد شده است:
1.علی بن ابی حمزه[7] در مورد او گفته شده است كه از روسای واقفیه است و همچنین او را از شدیدترین دشمنان امام رضا علیه السلام خوانده-اند.
2. حسن بن محمد بن سماعه[8] از عالمان واقفیه که او را از متعصبین خوانده اند.
تاثیر شبهه واقفیه
شبهه واقفیه به اندازه ای موثر واقع شد كه بزرگان اصحاب امام موسی بن جعفر علیه السلام را نیز دربر گرفت ولی چون اهل عناد و لجاجت نبودند با دلائل صدق و آشكاری كه امام رضا علیه السلام برای آنها بیان نمود از این مهلكه نجات پیدا كردند. احمد بن محمد بن ابی نصر بزنطی كه از بزرگان اصحاب امام موسی بن جعفر علیه السلام است اینگونه می گوید: من از واقفیه بودم.[9] سپس با هدایت امام رضا علیه السلام از گمراهی نجات یافت.
عثمان بن عیسی یكی دیگر از بزرگانی است كه در دام واقفیه بود ولی به تصریح برخی رجالیون او از این اعتقاد سرباز زده است.[10]
اما عده ای دیگر از اصحاب بدون اینكه تردید در شهادت امام موسی بن جعفر علیه السلام كنند به ولایت و امامت علی بن موسی الرضا علیه السلام اعتراف داشتند بدون اینكه گرداب عقاید واقفیه آنها را غرق کند. صفوان بن یحیی از این افراد است.
واقفیه برای اینكه او را از این اعتقاد صحیح دور کنند به تطمیع او روی آوردند ولی صفوان كه در علم زبانزد است در تقوی و پرهیزكاری نیز زبانزد شد و هرگز آخرت خود را به دنیائی از درهم و دینار نفروخت.[11]
اما عده ای علاوه بر اینكه به حق رجوع نكردند بلكه از واقفیه به عنوان پُلی برای مقاصد خود استفاده نمودند. بشیریه به عنوان ثمره اولیه غلو آمیز از نتایج واقفیه است. محمد بن بشیر كه قائل به وقف بود و شهادت امام موسی بن جعفر علیه السلام را منكر بود با استفاده از سحر و شعبده به چهره غلو آمیزی از واقفیه دست زد حتی خود را وصی و جانشین امام نامید و فرقه بشیریه را بنیان نهاد.[12]
طرد واقفیه در مكتب اهل بیت علیهم السلام
این فرقه به دلیل ضلالت آشكاری كه دارد نمیتوانست در دیدگاه شیعه جای بگیرد و به همین دلیل از سوی ائمه اطهار علیهم السلام مطرود شدند تا جائیكه شیعه را از همنشینی با این گمراهان نهی نمودند.
امام رضا علیه السلام فرمودند :
1.واقفی از حق گذشته است و بر گناه ماندگار است. اگر در این حال بمیرد جهنم جایگاه اوست كه بد فرجامی است.[13]
2. ایشان (واقفیه) كفار، مشرك و زندیق هستند.[14]
امام هادی علیه السلام فرمودند:
زیدیه و واقفیه و نصاب (اهل سنت) یك منزلت دارند.[15]
بزرگان اصحاب به تبع اسیره ائمه اطهار علیهم السلام به مبارزه علمی و علنی با واقفیه پرداختند. علی بن اسماعیل هیثمی و یونس بن عبدالرحمن از كسانی می باشند كه با مناظرات علمی در تضعیف ادله واقفیه کوشش شایانی نموده اند و ایشان بوده اند كه لقب ممطوره یا كلاب ممطوره را بر واقفیه گذاشتند.[16] همچنین از طرف عالمانی، رساله هایی در رّد واقفیه نوشته شده است مانند:[17]
1. فارس بن حاتم بن ماهویه
2. الحسین بن علی بن سفیان بن خالد
3. إسماعیل بن علی بن إسحاق
4. الحسن بن موسى أبو محمد النوبختی
انقراض فرقه
تلاش اهل بیت علیهم السلام برای کنترل آسیب این افراد و سیره اصحاب برای رد و مناظره با چنین افرادی مانع از ظهور مستمر این عقیده شد و به همین دلیل با از بین رفتن بانیان اولیه این تفکر باطل و شاگردان ایشان، چاره ای جز انقراض در خود ندیدند.

 

پی نوشت ها :

[1] - الشهرستانی،عبدالکریم ؛الملل والنحل،بیروت،دارالمعرفه، 1404، 2 مجلد، ج 1 ص 168
فخررازی،محمد بن عمر؛اعتقادالمسلمین والمشركین، بیروت،دارالكتب العلمیه،1402،ص 53
عفیفی،عبدالرزاق ؛ مذكره التوحید، السعودیه، وزاره الشئون الاسلامیه والاوقاف والدعوه والارشاد، الاولی،1420،1مجلد،ص 135
[2] - علامه مجلسی ، محمد باقر؛بحار الانوار، بیروت،موسسه الوفا ، 1404،110 جلدی، ج37 ص 15
[3] - النوبختی،حسن بن موسی ؛فرق الشیعه،بیروت،دار الاضواء،1404-1984، 1مجلد،ص 80
[4] - کشی،محمد بن عمر ؛رجال كشی،مشهد،انتشارات دانشگاه مشهد،یك جلد،1348ه.ش،ص : 464
[5] - علامه مجلسی، محمد باقر؛بحار الانوار، بیروت،موسسه الوفا ،1404، 110 جلدی ، ج : 48 ص : 252و253
[6] - پیشین، ج 48 ص 266
کشی،محمد بن عمر ؛رجال كشی،مشهد،انتشارات دانشگاه مشهد،یك جلد،1348ه.ش،ص : 459
[7] - نجاشی، احمد بن علی ؛ رجال نجاشی، قم، انتشارات جامعه مدرسین،1407،ص : 217
حلی ؛ ابن داود ؛رجال ابن داود،یك جلد،انتشارات دانشگاه تهران،1380 ه.ق، ص : 365
[8] - حلی ؛ ابن داود ؛رجال ابن داود،یك جلد،انتشارات دانشگاه تهران،1380 ه.ق،ص : 441
[9] - علامه مجلسی ، محمد باقر؛بحار الانوار، بیروت،موسسه الوفا،4 140،110 جلدی، ج 49 ص 48
[10] - نجاشی، احمد بن علی ؛ رجال نجاشی، قم، انتشارات جامعه مدرسین،1407، ص 300
[11] - پیشین، ص 197
[12] - علامه مجلسی ، محمد باقر؛بحار الانوار، بیروت،موسسه الوفا ،1404، 110 جلدی ، ج25 ص308
[13] - پیشین،ج48 ص263
[14] - حر العاملی ،محمد بن الحسن ؛ وسائل الشیعه،قم، موسسه آل البیت، 1409ه.ق،ج : 9 ص : 229
[15] - علامه مجلسی ، محمد باقر؛بحار الانوار، بیروت،موسسه الوفا ،1404 ، 110 جلدی ، ج37 ص34
[16] - البغدادی ؛عبدالقاهربن طاهربن محمد ؛الفرق بین الفرق وبیان الفرقه الناجیه،بیروت،دارالآفاق الجدیده، 1977،الطبعهالثانیه، ص 52
النوبختی،حسن بن موسی ؛فرق الشیعه،بیروت،دار الاضواء،1404- 1984، 1مجلد،ص 81
[17] - نجاشی، احمد بن علی ؛ رجال نجاشی، قم، انتشارات جامعه مدرسین،1407،ص 31و63و68و310

 سید حسین میرنور الهی


چاپ   ایمیل