چکیده
معتزله یکی از جریانهای فکری- دینی است که زمینهساز پدید آمدن تحول بزرگ فکری، در میان مسلمانان شد. ورود اندیشههای کلامی آنان در تغییر ماهیت برخی از اندیشههای جامعه اسلامی تأثیرگذار بوده و موضعگیریهای مختلفی را به دنبال داشته است. از جمله مسائل بسیار مهم کلامی این فرقه که موضعگیری افراد مختلف از جمله امام هادی (ع) را در پی داشت، دیدگاه آنها درباره کلام خدا و مباحث مربوط به امامت است که به دلیل اوضاع نامناسب فرهنگی و آشفتگی آرا، مواضع امام اهمیت بسزایی پیدا کرد. این نوشتار با روش
معتزله
چکیده
جنبش اعتزال یکی از مهمترین جنبشهای کلامی است که اوایل قرن دوم هجری در بصره شکل گرفت. حمایت خلفای عباسی همچون مأمون، معتصم و واثق از آن موجب رشد سریع این جریان شد، به گونهای که عده زیادی از مردم عراق، از جمله ساکنان بغداد، به این جنبش گرویدند. پس از شکلگیری بغداد در 145 ه.ق. و حضور عباسیان در این شهر معتزله نیز به بغداد روی آوردند. با گذشت زمان، اختلافهایی میان معتزله بغداد و بصره شکل گرفت و معتزله را به دو مکتب بصره و بغداد تقسیم کرد. این دو مدرسه در اصول کلی مشترک بودند، اما در
چکیده
رویارویی عقلگرایان و نصگرایان در سدههای نخستین اندیشه اسلامی، باعث شکلگیری مخالفتها، تکفیرها و زد و خوردهایی از سوی هر دو طرف شد. اصحاب حدیث از معتزله با عناوینی همچون مرتد، زندیق، ملعون، عدوالله، گمراه و دروغگو یاد میکردند و معتزله از اصحاب حدیث با عناوینی همچون حشویه، مشبهه و مجسّمه. این تقابل عقلگرایان و نصگرایان در ابتدا به سود معتزله بود؛ اما کمکم عموم مردم، به دلیل خصلت ظاهرگرایی، به اصحاب حدیث تمایل پیدا کردند. بدینترتیب جایگاه مردمیِ عقلگرایان افول کرد و در طول چند
آنچه در این مقاله در اختیار دوستان قرار می گیرد، خلاصه ای است از مهمترین أصول عقایدی معتزله که از بخش معتزله کتاب تاریخ اندیشه های کلامی در اسلام نوشته عبدالرحمن بدوی، انتخاب گردیده است که با کتاب فرق و مذاهب کلامی استاد ربانی نیز تطبیق داده شده است.
با توجه به اختلاف آراء بسیار گسترده در بین فرق مختلف معتزله نمی توان قطع به یقین یک رأی را به همه فرق نسبت داد، لذا در هنگام تلخیص سعی شده است أمهات مطالب ذکر شود و به جزئیات زیاد وارد نشوم با این حال اگر مغایرتی ملاحظه شد حتما به دوستان اطلاع
چکیده
این مقاله به بررسی رابطة فکری بین زرتشتیان و مسلمانان در اوایل دورة اسلامی میپردازد. هدف این مقاله بررسی نمونهای از وامگیری گروهی از پیروان دین جدید (اسلام) از دین قدیمیتر (زرتشتی) است. فرضیهای که در اینجا مطرح است این است که واصل بنعطا، بنیانگذار فرقة معتزله، مفهوم همیستگان، «آموزة منزلگان میانی»، را از دین نیاکانش وام گرفته و آن را وارد اندیشة معتزلی کرده است. پیش از این ژان پیردومناش در مقاله «معتزله و الاهیات مزدایی» به رابطة زرتشتیان و معتزله اشاره کرده بود. ادهمی نیز با تکیه
در بیان چیستی علم کلام، تعاریف متعدد و مختلفی از سوی اندیشمندان اسلامی ارائه شده است. در هر تعریف به موضوع، روش یا غایت این علم پرداخته شده است. با سیر در تعاریف، می توان به کثیر الموضوع و کثیرالروش بودن این علم پی برد. از این رو بسیاری معتقدند بهترین تعریف برای علم کلام، تعریف به هدف و غایت است. در یکی از این تعاریف آمده است «کلام، علمی است که با آن می توان عقاید دینی را از طریق اقامه دلیل و رد شبهات اثبات کرد» (ایجی، بی تا، ص۵). در این گونه تعاریف تصویری دفاعی از این علم ارائه می شود. طبق این
اصل مقاله
معتزله عنوان جنبشى مذهبى است که واصل بن عطا (متوفاى 131هـ/748م) در نیمه اول قرن دوم هجرى / هشتم میلادى در بصره آن را بنیان گذاشت و بعداً یکى از مهم ترین مکاتب کلامى اسلام شد.
منشأ این اصطلاح ـ که به معناى کسانى است که عزلت اختیار مى کنند و در کنارى مى ایستند ـ هنوز در هاله اى از ابهام قرار دارد. بنا به تبیینى سنّتى ـ که گاهى اوقات خود معتزله نیز بدان اقرار دارند ـ این کلمه درباره واصل یا جانشینش عمرو بن عبید (م. 144هـ / 761م) به کار مى رفته است، زیرا در بحث مربوط به تعریفِ مسلمانِ
کسانی به ظواهر قرآن و حدیث – به ویژه حدیث – بسنده کرده آن را میزان درستی ونادرستی اندیشه ها معرفی کردند. در برابر، گروهی دیگر به عقل اعتنای بیشتری کرده،آن را ملاک اصلی در اجتهاد و اندیشیدن در منابعی چون قرآن و حدیث قرار دادند. نگاهیبه سیر اندیشه ها در دنیای اسلام نشان می دهد که در هر دو زمینه، افراط و تفریطهاییصورت گرفت و به دوری از قرآن و حدیث از یک سو و بی اعتنایی دیگران به عقل از سویدیگر منجر شد. اگر بر دو روشن اندیشیدن بالا، یعنی تکیه بر عقل یا نقل، بحث عرفان و تصوف راضمیمه کنیم، راه برای