بررسي عوامل تقویت و تضعیف امتداد تاریخی مدعیان مهدویت

(مدت زمان لازم جهت مطالعه: 18 - 36 دقیقه)

141b

چکيده

با توجه به پیدایی مدعیان مهدویت در طول تاریخ، نحوه پیدایش فرقه‌ها و جریان‌ها در دوران مختلف، یکی از پرسش‌های اساسی است و در کنار آن، بررسی زمینه‌ها و علت‌های امتداد و عدم آن از اهمیت خاصی برخوردار است. درپی همین اهمیت و دغدغه مستمر دلسوزان و حافظان اسلام ناب و فعالیت‌های فراوان برای حفظ شیعیان و به طور خاص براي جوانان؛ این نوشتار در صدد پاسخگویی به چگونگی پایدار ماندن عوامل تقویت وتضعیف امتداد تاریخی مدعیان مهدویت است. در اين پژوهه داده‌های منابع فرق و جریان‌های انحرافی از طریق مطالعات کتابخانه‌ای به دست آمد و با روش توصیفی –تحلیلی به سامان رسید. نتایج نشان می‌دهد برخورداری از حمایت حکومت‌های استعماری، پشتوانه فرهنگی رسانه‌ای، فرصت‌سازی از وضع سیاسی و جغرافیایی و حرکت در جهت باورها و اعتقادات جامعه، از مهم‌ترین عوامل امتداد جريان ادعاي مهدويت به شمار می‌رود و عواملی همانند وجود عالمان شیعه به عنوان مرزبانان دین اسلام در مقابل انحرافات، اتهام‌زنی مخالفان، نسبت دروغین، غیر قابل دفاع بودن ادعا، جعلی بودن اصل فرقه و ناپختگی و قیام مسلحانه، موجب عدم امتداد تاریخی مدعیان مهدویت شده است.

 

مقدمه

با پیدایش اسلام و نهادینه شدن آموزه‌های مهدویت در ابعاد حاکمیتی و نجات بخشی، مدعیان دروغین هم برای بهره‌برداری از این فرصت‌ها پدیدار شدند. اين جريان اگر چه در برخی مقاطع تاریخ کم‌رنگ بوده است؛ هیچ مقطع تاریخی را بدون مدعی نمي‌توان سراغ گرفت. در پی سختگیری‌های حکام و كارگزاران آن‌ها در شهرها و گسترش ظلم و ستم به مردم و از طرفی حضور افراد صاحب نفوذ در مقابل حکومت و کسانی که هوای حکومت در سر داشتند؛ در کنار این دو گروه، همیشه سود جویانی بدنبال فرصت برای جلب توجه مردم بوده‌اند. در پی این اتفاقات، این قشر بهترین راه برای رسیدن به مطامع خود را تحریک مردم به سمت مهدویت دانسته؛ چون آمال و آرزو‌های مردم را در گرو آمدن مهدی معرفی می‌کردند. البته در مسیر هم افراد ويژه‌اي را در رأس حرکت قرار می‌دادند و مردم خسته از بیدادگری‌ها با شور و شوق به آن‌ها گرايش پيدا می‌کردند. در این جریان، مدعیانی که حکومت تشكيل داده، یا از پشتوانه استعمار یا حاکمان بهره‌مند بودند و یا تشکیلاتي منسجم داشتند، در تداوم ادعا و فرقه خود موفق بودند و باقی مدعیان در گیراگیر این کش مکش‌ها یا محو شده و یا مدت ناچیزی از عملكرد خود بهره‌مند می‌شدند. با توجه به این مقدمه تا زمانی که به علل امتداد و عدم آن در مورد مدعیان و فرقه‌ها پرداخته نشود، این دام همچنان بر سر راه جوانان و مردان و زنان وجود خواهد داشت. بنابراین، در کنار برخوردهای قهری و علمی، باید علل امتداد و عدم آن ریشه یابی گردد تا برای اقدام عملی به منظور حذف فرقه‌ها وجلوگیری از استمرار جريان مدعیان نوظهور زمینه فراهم شود.

در این مقوله، نوشته‌هایی همانند «مهدیان دروغین مهدویت»، تالیف رسول جعفریان؛ «مواجهه ائمه در برخورد با مدعیان دروغین مهدویت»، نوشته امیر محسن عرفان؛ «جریان‌های انحرافی مهدویت»، اثر حسین حجامی وجود دارند؛ لیکن اين آثار به چرایی امتداد یا عدم امتداد اين جريان نپرداختند، بلکه به عنوان ویژگی یا در پی نقل یا نقد یک جریان انحرافی، به آن موارد پرداخته شده است. ویژگی نوشتار پيش‌رو دسته‌بندی علل امتداد برخی فرق و مدعیان به شیوه جدید است. آنچه در پی می‌آید، حاصل تلاش وافري است مبتني بر مطالعه منابع كتابخانه‌اي در زمينه علل و عوامل هر پديده که سعی شده دسته‌بندی گرديده، در اختیارفرهیختگان و محققان قرار گیرد.

عوامل امتداد تاریخی مدعیان مهدویت

یک. برخورداری از ابزار اقتدار سیاسی و حاکمیتی

1- تشکیل حکومت فرقه‌ای مجموعه‌ای از بزرگان، عالمان و صاحب نفوذان جامعه، شخص را به عنوان مدعی به رسمیت شناخته که مقبولیت عمومی و اطاعت را در پی داشته است؛ همانند اسماعیلیه (فاطمیون)، محمد بن عبدالله بن تومرت مغربی، مهدی سودانی و مشعشعیان (مدت کوتاه) و زیدیه.

1-1. اسماعیلیه، نخستین دعوت مسلحانه اسماعیلیه در یمن بود. در سال 268 ق، یکی از دعات اسماعیلی، معروف به حسین بن حوشب که ایرانی الاصل بود، گروهی از قبایل یمن را گردآورد و دعوت امام اسماعیلی منتظر (عبیدالله المهدی) را ظاهر و تعدادی از شهرهای اطراف را فتح کرد و سپس به تاسیس اولین دولت اسماعیلی در یمن موفق شد. او به منصور الیمن ملقب گرديد (مشکور، 1386: ص50-51) و سر سلسله خلفای فاطمی، عبیدالله المهدی در سال 297 ق، حکومتی نیرومند در تونس بنیان نهاد (ابن خلکان، 1310: ج3، ص117). این حکومت اسماعیلیان به صورت جسته و گریخته در مناطق گوناگون ادامه داشت تا سال 654 ق که حکومت اسماعیلیه توسط هلاکوی مغول برانداخته شد (مشکور، 1386: ص51). البته نقش دعات در امتداد فرقه اسماعیلیه را نمی توان نادیده گرفت. بعد از وفات اسماعیل در سال 143ق و محمد بن اسماعیل در حدود سال 179ق، دو کار مهم بر عهده دعات بود: یکی تالیف کتاب، همچون کتاب «الزینه» و «ام الکتاب» و دیگر، محفاظت از خانواده امام اسماعیلی وتبلیغ اعتقادات اسماعیلیه. چنان‌كه محمد جواد مشکور اشاره می‌کند، خانواده محمد بن اسماعیل، از بیم مأموران عباسی به شام رفته و در آن جا به‌صورت بازرگان می‌زیستند. در این دوران، دعاتی را به بلاد اطراف فرستاده تا نزدیک بودن زمان ظهور مهدی آخرالزمان از نسل اسماعیل را به مردم بشارت بدهند (همان، ص49). در زمينه حفظ جان امام هم می‌نویسد: عبید‌الله مهدی در مصر نزدیک بود گرفتار خلیفه عباسی شود که به دست یکی از دعات خود نجات پیدا کرد (همان، ص50). بنابراین، تشکیل حکومت توسط اسماعیلیه، موجد تشکیلات و افرادی مستعد گرديد که نتیجه آن، امتداد چند صد ساله تاریخی شد.

2-1. ابن تومرت، محمد بن عبدالله بن تومرت مغربی (ابن خلدون، 1408: ج6، ص300 و فارسی، 1363: ج5، ص233-240) پایه‌گذار حکومتی 130 ساله در سرزمین مغرب (مراکش) بوده است (حجامی، 1395: ص130-134). در مورد شخصیت وی گفته شده است: و كان ابن تومرت قد رحل في شبيبته إلى بلاد الشرق في طلب العلم، و كان فقيها، فاضلا، عالما بالشريعة، حافظا للحديث، عارفا بأصولي الدين و الفقه، متحققا بعلم العربيّة، و كان ورعا، ناسكا (ابن الأثير، 1385: ج10، ص 569 و فارسی، 1371: ج24، ص310-327). در حقیقت، یکی از عوامل بقای موحدون، ویژگی‌های ابن تومرت است که در سایه آن به ایجاد فرقه و حکومت در مغرب موفق گردید. ابن تومرت سالیان زیادی به منظور پایه‌گذاری حکومت موحدون زمینه‌سازی کرد تا توانست در اوایل قرن ششم در مغرب، با بیعت مردم شهر تِینمَل و سرکوب مخالفانش در آن ناحیه کوهستانی، پایگاهی برای خود ایجاد کند که بعد از درگذشت وی در سال 524 ق در مراکش، حکومت موحدون توسط عبدالمؤمن كار خود را شروع کرد (جعفریان، 1391: ص194-196).

3-1. مهدی سودانی یکی از قیام‌هایی که در اواخر قرن نوزدهم درمغرب به اسم مهدویت صورت گرفت و نگاه‌های زیادی را به خود معطوف کرد؛ قیام مهدی سودانی بود و از آن‌جاکه این کشور مستعمره غربی‌ها بود، غربي‌ها نيز درگیر این جریان شدند و لذا شرق شناسان در مورد اين جريان، تأليفاتي صورت دادند. مهدی سودانی (1259-1302ق) که نام وی محمد احمدبن عبدالله و از سادات حسینی بود، پس از نفوذ در بین توده مردم، در دوره‌اي چندین ساله به دعوت مردم پرداخت و پس از جذب افراد زیادی در سال 1289ق، خود را مهدی منتظر معرفی کرد و به دلیل فساد حکومت مصری‌ها بر سودان، او توانست ادعای خویش را در سراسر سودان بگستراند. او با قیام‌های مسلحانه علیه حاکمیت، توفیقات زیادی به دست آورد و تا مرز تشکیل حکومت پیش‌رفت. اگر چه او در ساله 1302ق در گذشت؛ نهضت او سالیان زیادی در صوفیان اهل سنت سودان ریشه دواند (همان، ص205-207). دارمستتر بر این عقیده است كه مهدی سودانی پس از پیروزی‌های متعدد به انتظام حکومت خویش پرداخت و عبدالله تعایشی را بر لشکریان خویش خلیفه قرار داد (جیمز، 1317: ص 192-209). حکومتی که مهدی سودانی پایه‌گذار آن بود، درسال 1899م با کشته شدن عبدالله التعایشی بر چیده شد (حجامی، 1395: ص161). برخی سال تاسیس حکومت توسط مهدی سودانی را 1883م مي‌دانند که در آن سال، تمام ایالات سودان تحت سیطره سودانی در آمد (ام دبلیو، 1336: ص92 و عرفان، 1394: ص94). از آن‌جا که حکومت دارای ابعاد فراوانی، از جمله ابعاد مادی، سیاسی، فرهنگی و اجتماعی است؛ شکل‌گیری یک جریان و تفکر در سایه این ابعاد گسترده در بستر جامعه ماندگاری تاریخی خواهد داشت.

4-1. مشعشعیان سید محمد فلاح از سادات موسوی بود که طی سلسله اقدامات نظامی و سیاسی بر تمامی خوزستان تسلط یافت. نهضت «مشعشعی» در حقیقت توانست یک دولت محلی بنیان نهد که اين دولت تا زمان شاه اسماعیل که به خوزستان لشکر کشید، تداوم یافت و این حکومت محلی حدود هفتاد سال پایدار بود. دولت صفویه در سال 914ق، به دلیل غالی‌گری این فرقه، بساط آنان را برچید (جعفریان، 1391: ص111-115).

5-1. زیدیه اگر چه فرقه زیدیه در سرزمین عراق و حجاز و شام که مرکز ادعای زید بن علی بود، توفیقی در برپایی حکومت نداشت؛ در طول تاریخ اقتدار خود، به طور پراکنده با یاری پیروان زیدی مسلک، توانست حکومت‌هایی، اگر چه با منطقه جغرافیایی محدود برپا کند. الف) علویان طبرستان: حسن بن زید، در ری سکونت داشت؛ زیدیه علویه طبرستان، از وی به عنوان زعامت آنان دعوت به عمل آوردند و در ادامه، در سال 250ق، علویان شهرهای سعید آباد، کلار، چالوس و نیروس با او بیعت کردند. حسن بن زید، به‌یاری جنگاوران طبرستانی خود، در سال 253 ق، در طبرستان تثبیت گرديد (رحمتی، 1392: ص68-73). این حکومت تا سال 287 ق، یعنی سال درگذشت محمد بن زید (همان، ص76) ادامه داشت؛ ولی بعد از شکست او که با مرگ وی همراه بود، باعث شد، حکومت طبرستان تحت حاکمیت سامانیان قرار گيرد (همان، ص76-77)؛ اما با ظهور ناصر اطروش (حسن بن علی) و مبارزات او دوباره حکومت طبرستان در سال 301 ق به دست علویان افتاد (همان، ص80). براساس بررسی تاریخی، حکومت علویان زیدی در طبرستان تا سال 316ق (همان، ص87) امتداد داشت و پس از آن، اگر چه علویان در طبرستان بسیار بودند؛ حاکمیت با عباسیان بود. ب) بنی رس: در یمن، داعیان زیدی برای انتخاب زعیمی برای خود در تلاش بودند. آن‌ها به دنبال یکی از اشراف مدینه بودند که در اين مورد، هادی، فرزند حسین بن قاسم بن ابراهیم رسّی برگزیده شد. هادی در سال 280 ق به یمن رفت (همان، ص157). او در ابتدا، قلمرو حکومت خود را صعده و اطراف آن قرار داد. هادی تا پایان عمرش (سال 298ق) در مسند خود به‌عنوان امام زیدیان باقی ماند.‌ اگر چه حکومت زیدیان در یمن به خاطر اختلافات درون فرقه‌ای به آسیب‌های فراوانی دچار شد؛ همین تسلط ناپایدار آنان، باعث گرديد که فرقه زیدیه تا زمان حاضر در آن منطقه جغرافیایی وجود داشته باشد. ج) ادریسیان: ادریس، فرزند عبدالله محض و از نوادگان امیرالمؤمنین علی  است، که فرقه ادارسه به او منتسب است. حکومت ادارسه در قرن دوم ق، توسط ادریس بن عبدالله پایه‌‌گذاری گردید (ابوالفرج اصفهانی، بی¬تا: ص406-409). ظاهرا بنا بر نقل كتاب‌هاي تاریخی (ابن خلدون، 1408: ج1، ص 41-47)؛ حکومت ادریسیان با وجود جانشینان پس از ادریس بن عبدالله تا اواسط قرن پنجم به درازا کشید (سلطانی، 1390: ص110-114). براساس برخی منابع نيز حکومت ادریسیان از 363ق فراتر نرفته است (موسوی بجنوردی، 1383: ج1، ص561-564). در زمينه شکل‌گیری حکومت‌ها در فرقه‌های ذکر شده، به نظر می‌رسد که نحوه شکل‌گیری و آماده‌سازی اين حکومت‌ها دو گونه بوده است: در فرقه‌هایی چون اسماعیلیه، ابن تومرت، مهدی سودانی و مشعشعیان؛ حکومت توسط مدعی شکل گرفته و خود مدعي بنیان‌گذار حکومت بوده است؛ ولی در فرقه زیدیه علویان، بنی رس و ادارسه، پیروان و خواص فرقه با تلاش و زحمت حکومت را ايجاد كردند و شخص اول را بر کرسی خلافت نشاندند. در نتیجه امتداد حاكميت فرقه بر اثر وجود رهبری توانا و داعياني پایبند به اعتقادات فرقه صورت گرفت و هر کدام جداگانه به انسجام فرقه و مؤثر در توانمندسازي و امتداد حاكميت فرقه بود. 2. حمایت حکومت‌ها از فرقه‌ها بدیهی است که این عامل و پشتيباني از طرف حاکمان داخلی یا خارجی صورت گرفته و این عامل دو رویه داشته است: گاهی عامل امتداد فرقه‌اي بوده و گاهي باعث انقراض فرقه‌اي دیگر. ولی در این قسمت از مقاله علل تداوم فرق بررسي مي‌شود و علت عدم امتداد در جای ديگر بررسی خواهد شد. دسیسه برای امتداد حکومت از حوالی سال 116ق كه قیام‌های ضد اموی در خراسان شکل گرفت، مهم‌ترین ابزار برای سامان بخشی و شکل‌گیری یک حرکت جدید و تشکیلاتی، به‌عنوان زمینه سازان ظهور مهدی سامان يافت و در همه حرکت‌های ضد اموی، ندای مهدویت گسترده شد؛ همانند ادعای حارث بن سریج، یکی از رهبران شورشی که طبری نقل می‌کند: و کان الحارث یظهر أنه صاحب الرایات السود؛ حارث فرزند سریج وانمود کرد که صاحب پرچم‌های سیاه اوست (طبری، 1418: ج9، ص23-24). در حقیقت، حجم بالای روایات رایات سود (پرچم‌های سیاه)، چنین انگیزه‌ای را برای بنی عباس و رهبران شورش‌ها باعث گرديد تا برای پیشبرد نگرش خود از آن بهره ببرند. برای تبیین گستردگی روایات رایات سود و ترفند استفاده بنی عباس، نگاه كنيد به منابع مهمي همچون سنن ابی داود: یخرج رجل من وراء النهر یقال له الحارث حراث، علی مقدمته رجل یقال له منصور ...؛ مردی از ماوراء النهر خروج می‌کند، به‌نام حارث و پيشاپیش او مردی است که به او منصور گویند (ابی داود، 1418: ج4، ص309، ح 4291). نیز به فتن ابن حماد (ابن حماد، 1418: ص124-129)، باب «علامات فی انقطاع ملک بنی امیه» می‌توان مراجعه کرد که روایات قابل ملاحظه‌ای در زمینه پیشبرد کار بنی عباس در خود جای داده است. یکی از مورخان معاصر، در تحلیل این دوران به این نکته اشاره دارد که بنی عباس در این فضا و با استناد به روایات پیامبر، نفوذ خود را در قیام‌ها گسترده‌تر کردند و توانستند در سال 72 یا 73 ق، حکومت بنی عباس را بر دوپایه «اهل بیت پیامبر» و «ظهور مهدی» بنا گذارند (جعفریان، 1391: ص59-66). حکومت نوپای عباسی که توان مقابله با تمام جنبش‌های امویان و غیره را در خود ندید، در زمان منصور عباسی رسما به بحث مهدویت ورود پیدا کرده و برای فرزند منصور، لقب مهدی، برگزید و در مقابل ادعای مهدویت از سوي نفس زکیه، منصور عباسی فرزند خود را مهدی معرفی کرد (همان، ص64-66). به این ترفند عباسیان بیفزایید، دست و دلبازی مهدی عباسی در سال اول خلافتش و رفتار خوب او را با مردم. این دو رویکرد این نتیجه را داد که می‌گفتند: «هذا هو المهدی، و هذا ابن عم رسول الله و سمیّه» (الاغانی، 1415: ج3، ص66 و 209). نکته عجیب، این که منصور عباسی اموال بسیاری را از مردم گرفت، تا جایی که باعث فقر آنان شد؛ در عین حال، در وقت مرگش، به فرزندش، مهدی وصیت کرد آن اموال را به مردم باز گرداند تا مجذوب او شوند و او چنین کرد و این امر سبب شد تا مردم دعایش کنند و بگویند: «هذا هو المهدی الذی ورد فی الاثر» (توحیدی، 1324: ص181 و الاغانی، 1415: ج3، ص66 و 209). به هر حال، در هیاهوی قیام‌های ضد اموی، عباسیان بر موج اعتقاد مردم به ظهور مهدی سوار شدند و حکومتی چند صد ساله را پایه گذاری کردند. مواردی هم برای استقرار حاکمان بیگانه است که در ادامه خواهد آمد.

  1. نقش استعمار در تقویت مدعیان حرکت برنامه ریزی شده استعمار در پیدایی و تقویت مدعیان، به مقتضای مدعی و مقتضای جامعه شکل می‌گرفته است؛ مثلا در مواردی حفظ منافع خود را در ایجاد مدعی تشخیص می‌دانند و در برهه‌ای دیگر، تقویت مدعیان و جنبش‌های موجود را در برنامه خود قرار می‌دادند. در عرصه مهدویت هر دو گونه یافت می‌شود. در ادامه به تفصیل این دو رویکرد می‌پردازیم: الف) استعمار و پیدایی مدعی مهدویت: غلام احمد قادیانی، از جمله مدعیانی است که استعمار در پیدایش او نقش داشته است. وی ابتدا به حکومت انگلیس پیوست و در شهر سیالکوت ساکن گشت و سپس ادعای مهدویت کرد و تا ادعای خدایی پیش رفت (جعفریان، 1391: ص229). این ارتباط در همراهی پدر وی با دربار دولت استعمارگر انگلیس در هند ریشه دارد (حجامی، 1395: ص164). بر اساس منابع تاریخی، در این خوش خدمتی‌ها، تمام اعضای خانواده غلام احمد قادیانی سهیم بودند. غلام احمد تصریح می‌کند، در سایه حکومت انگلیس است که می‌تواند ادعاهای خود را در سراسر کشورهای اسلامی بگستراند (همان، ص165). ظاهرا در زمینه ادعاهای وی و مقبولیت او در سرزمین‌های مختلف، دولت انگلیس خدمات شایانی به او کرد تا جایی که رفاه نسبی بین مردم به‌وجود آورد. از طرفی هم وی تمام قد از دولت انگیس چهره‌ای نیکو نشان داد، تا جایی‌که در سال 1897م، آغاز شصت سالگی ملکه انگلیس، «تحفه قیصریه» را در مدح و مجد او آغاز کرد و در این کتاب، ملکه را تا «ظل الله» بالا برد و طاعت او را طاعت خداوند دانست! . آن‌قدر منافع دولت انگلیس با منافع او گره خورد که وقتی یکی از حاکمان استعمار انگلیس، به فرقه قادیانیه کم توجهی کرد، قادیانی علیه وی شکایت کرد. در مقابل، دولت بریتانیا سریعا عکس العمل نشان داد و به حاکم وقت اخطار داد (الغوری، 1392: ص36). در کنار حمایت‌های همه جانبه دولت انگلیس از فرقه احمدیه، امروزه این فرقه در سراسر جهان حدود ده میلیون پیرو دارد (عرفان، 1394: ص104-107)؛ و عجب این که در طول یک قرن و نیم از آغاز قادیانیه، شاهد هستیم که مرکز فرقه احمدیه در انگلیس بوده (حجامی، 1395: ص166-167) و موجودیت این فرقه با حمایت‌های آنان امتداد یافته است. ب) استعمار و تقویت مدعی مهدویت: آنچه بدیهی و از واقعیت‌های جریان استعمارگری است، این است که استعمار، همیشه خود را سر سفره آماده فرقه‌ها رسانده‌اند. شواهد نشان می‌دهد که همواره عده‌ای برای انحراف مردم بستری آماده می‌کنند و ناگهان در بين اقدامات، استعمار سر رسیده و عنان کار را به دست گرفته و جریان را به سمت دلخواه حرکت داده و آن را مدیریت کرده است . چگونگی حمایت استعمارگران از جریان‌های انحرافی در موضوع مهدویت در دو سده اخیر به اجمال گزارش و بررسی می‌شود: یکم. بسترسازی برخی از پيروان شیخیه در به وجود آمدن فرقه بابیه: شیخیه و بابیت و بهائیت، با یکدیگر پیوند ناگسستنی دارند. از آن‌جا که آغاز تفکر شيخيه با انحرافات شیخ احمد احسائی شروع شده است، در این نوشتار ابتدا به پیدایش شیخیه اشاره می‌گردد. برخی ظهور انحراف و تفکرات شیخ احمد احسائی را در پی اختلافات اصولیان و اخباری‌گری دانسته‌اند (زاهدانی، 1390: ص86) و انحرافات وی را در قبول اخبار و عمل به آن می‌دانند. برخی دیگر ظهور این انحراف را برگرفته از جدایی وی از علما به دلیل ورود او به مطالعات فلسفه یونانی و تاثیر پذیری وی از آن می‌دانند. اگر چه فلسفه یونانی با شیخیگری سنخیتی نداشت، علاقه‌مندی وی به فلسفه یونانی و شیفتگی پذیرش ناسنجیده روایات، درهم آمیختگی تفکرات دینی و انحراف از آموزه‌های شیعی را به وجود آورد و استعمار از این جریان، برای ایجاد تفرقه میان شیعیان بهره برد (ر.ک: افراسیابی، 1382: ص25 و رضانژاد، بهار1381: ص228). می‌توان گفت شیخیه از بیگانگان متاثر نبوده؛ ولی قطعا نگاه بیگانگان را به این انحراف جلب کرد. برخی بر این باورند که ادعاهای شیخ احمد احسایی و جنبش‌هایی که در ایران به وجود آورد، چشم و گوش سیاست بازان خارجی را باز کرد (حسن لو، پیش شماره مشرق موعود: ص203) و استمرار حرکت شیخیه مسیر را برای نفوذ و برنامه‌ریزی بیگانگان هموار ساخت. برخی به اختلاف شدید به وجود آمده در قزوین بین شیخ احمد احسایی و علمای قزوین و به دنبال آن شهادت حاج محمد تقی برغانی در سال 1234ق پرداخته؛ بر این باورند که این موضوع راه را برای مداخله استعمار روس و انگلستان باز کرد. طبق برخی دیدگاه‌ها، ابتدای مداخله بیگانگان بعد از احسایی و ریاست سیدکاظم رشتی بود که سید کاظم رشتی را عامل و جاسوس بیگانگان دانسته‌اند (رضانژاد، تابستان1381: ص271). دوم. بابیت: شاید با اطمینان بتوان گفت بستر پیدایش بابیت استعمار بوده است. هرچه مسیر زندگی و شخصیت شیخ احمد احسایی شفاف و قابل بررسی است، شخصیت علمی و رفتاری علی محمد شیرازی پر رمز و راز است، تا جایی‌که او را دارای علم لدنی معرفی کرده‌اند (زاهدانی، 1390: ص127). برخی اصل فرقه بابیه را فرزند ناخلف دولت استعمار انگلیس می‌دانند (حسن لو، مشرق موعود، پیش شماره، ص201)؛ ولی به نظر می‌رسد ابتدای حمایت‌های رسمی بیگانگان از علی محمد باب، حمایت گرگین خان در اصفهان از او باشد (زاهدانی، 1390: ص131) که ارتباط روشن وی را با دولت روسیه نشان می‌دهد. در زمینه ارتباط علی محمد باب با بيگانگان، مدارک قطعی وجود دارد؛ که جای هیچ شکی نمی‌گذارد (افراسیابی، 1382: ص271-284) و این، خود بیانگر اهتمام بیگانگان در حمایت از بابیه است. تاثیر این حمایت همگی در بهائیت آشکار می‌شود و تا کنون این حمایت‌ها باعث حفظ و زنده نگاه داشتن این انحراف بوده است (و البته بیش‌تر پنهانی)؛ ولی در بهائیت دست‌های پشت پرده آشکار تر می‌شود. سوم. بهائیت: شاید بتوان نقش استعمار را در تداوم بهائیت، در سه مرحله بیان کرد: ابتدا در زمان بابیت در ایران که حسینعلی نوری از طریق پدرش، میرزا عباس که کارپرداز در سفارت روسیه بود، با دستگاه روس رابطه داشت. گفته شده او از ابتدای ورودش به سلک بابیت در حمایت سفارت خانه‌های خارجی، به‌خصوص روس بوده است. وی در سال 1269ق، توسط دولت روس از زندان آزاد و به بغداد فرستاده شد (رضانژاد، زمستان1382: ص276). میرزا حسینعلی نوری در سمت کارگزار، خدمات شایانی به دولت روس کرد و در مقابل، آن‌ها هم در سخت‌ترین شرایط حامی سرسخت او بودند. تا زمانی که وی در ایران بود، با سفارت خانه روس ارتباط مستمری داشت. وقتی با کمک روس‌ها از ایران تبعید شد. روس‌ها حسینعلی نوری را با سواران خود تا مرز عراق همراهی کردند (زاهدانی، 1390: ص145-147). مرحله دوم، پس از تبعید از ایران است که ارتباط با دولت استعمارگر انگلیس هم اضافه شد. ارتباط اصلی حسینعلی نوری با دولت انگلیس، بعد از تبعید وی به بغداد در آن مکان آغاز شد (زاهدانی، 1390: ص150). برخی ارتباط حسینعلی با دولت انگلیس را قطعی دانسته؛ ولی به تاریخ شروع این ارتباط اشاره‌ای ندارند (افراسیابی، 1382: ص314). مرحله سوم، ارتباط وی با بیگانگان، هنگامی است که وی در ترکیه به سر می‌برد که باپیدایش فرقه ضاله بهائیت همراه است. در این بخش، حمایت‌ها در رده‌های بالا صورت می‌پذیرفت و بین دولت‌های بیگانه بود و اساسا به ایران ربطی نداشت؛ یعنی فرقه بهائیت، از ریشه در دام استعمار قرار گرفت تا آنان علاوه بر دخالت داشتن در ایجاد شهرت برای حسینعلی نوری و رشد اجتماعی وی، حتی مقر دائمی این فرقه را تعیین کنند و چون انگلیس در حال پایه‌گذاری کشور اشغالی اسرائیل بود، همین مکان را برای برادر ناتنی آنان (بهائیت) در نظر گرفت و این نشان از گستردگی و نقش همه جانبه بیگانگان در حمایت از بهائیت دارد . حسینعلی نوری در سال 1285ق، پس از استقرار در «عکا»، دعاوی خود را علنی کرد (رضانژاد، زمستان 1382: ص276). پس از وی، جانشینان نوری ارتباط خود را با بیگانگان گسترش دادند تا جایی که برای میانجی‌گری به آن کشورها مسافرت می‌کردند (نصوری، تابستان1385: ص232). در ادامه، رهبران بهائیت ارتباط با آمریکا و یهود را به عنوان نزدیک‌ترین حامیان خود برقرار کردند (افراسیابی، 1382: ص314-320) که بهترین امتیازات بین المللی، از جمله رسمیت بهائیت را به عنوان «مذهب» رقم زد و هر روز این حمایت‌ها ریشه‌ای تر شده است. امروزه می‌توان چهار نیروی استعمار، صهیونیست، مسیحیان و موسسات تبشیری را حامیان اصلی بهائیت در سراسر جهان نامید (عبدالحمید، 1400: ص4). حضور بهاییت و داشتن نماینده در سازمان ملل، مرکز جهانی طاهره قرۀ العین در پوشش امور زنان و حمایت جهانی از آن و نیز تاثیر آنان بر سازمان دیده بان حقوق بشر، نمونه‌هایی از حمایت استعمارگران و مستکبران جهانی از این فرقه است.
  2. فعالیت تشکیلاتی انسجام، نظم و داشتن تشکیلات، بر فعالیت‌های فرهنگی، سیاسی و اجتماعی تاثیرات بسزایی دارد. فرقه‌ها معمولا ضعف محتوایی خود را با درخشش تشکیلاتی پوشش می‌دهند. این موضوع در میان مسیحیت تبشیری، جریان‌های فراماسونی، احزاب سیاسی و سازمان‌های جاسوسی، به وضوح دیده می‌شود. این موضوع درمیان مدعیان مهدویت هم رواج دارد. در میان اسماعیلیه، همانند دولت موحدون و در میان بهائیت هم مصداق دارد؛ به‌طوری که اگر تشکیلات از این فرقه برداشته شود، متلاشی می‌گردد و نیز در میان بابیه نیز تشکیلات، عامل استمرار آن‌ها بوده است. دولت موحدون که پایه‌گذار آن محمد بن عبدالله بن تومرت مغربی بود، برای تثبیت و ایجاد حکومت پایدار به‌صورت تشکیلاتی کارش را آغاز کرد که این، از زیرکی و هوشیاری ابن تومرت است. وی یاران خود را طبقه‌بندی کرده بود: طبقه اول، گروه ده نفره‌ای بودند که افراد آن را نخستین گروندگان به ابن تومرت، همچون عبدالمؤمن تشکیل می‌داد. طبقه دوم، گروهی پنجاه نفره از بزرگان قبایل بودند و طبقه سوم را یک گروه هفتاد نفره از پیروان خاص تشکیل می‌دادند. این سه گروه را «موحدین» می‌خواندند (حجامی، 1395: ص133-134). بهاییت، بیش‌ترین تشکیلات را در میان فرق و جریان‌های معاصر جهان دارند. مهم‌ترین تشکیلات آن‌ها «بیت العدل اعظم جهانی بهایی» است که در «حیفا» (در سرزمین اشغالی، زیر نظر رژیم صهیونیستی) قرار دارد. پايه‌گذار بيت‌العدل، بـهاء است که آن را «قوّه تشريعيه» امر بـهايي قرار داد. بعد از مرگ وي، عبدالبهاء آن‌ را پردازش کرد. در نهايت، بيت‌العدل در زمان شوقي در سال ۱۹۶۳م، تشکيل شد و کار خود را آغاز کرد. اين هيأت، از نه نفر تشکيل شده است که همه آن‌ها بايد از رجال باشند. اين نه نفر را هر پنج سال يک‌بار، اعضاي محافل ملى بـهائيان جهان انتخاب مي‌کنند (ر.ک: رضانژاد، 1397، ص207-208). دو. اقدامات و پشتوانه‌های فرهنگی تبلیغی
  3. تالیف کتاب تالیفاتی که به اسم برخی مدعیان نوشته می‌شود، اقدام مهمی به‌عنوان پشتوانه فرهنگی این جریانات محسوب می‌شود؛ مثلا به اسم برخی از مدعیان همانند احمد الحسن حدود 40 کتاب نوشته شده، در زیدیه نیز کتاب‌های متعددی به اسم زید بن علی تالیف گردیده است. فرقه بهاییت و قادیانیه نیز صدها جلد کتاب نوشته و متن آن‌ها را در سایت‌هایشان به صورت رایگان در اختیار مخاطبان قرار داده‌اند.
  4. تبلیغ گسترده در بابیه، به تعداد حروف «حی» (18 نفر غیر از موسس بابیه ) در مناطق مختلف به تبلیغ بابیه پرداختند و از ظهور مهدی گفتند؛ ولی از علی محمد باب اسمی نمی‌آوردند. پیروان احمد الحسن نسبت به عقاید او تبلیغ گسترده‌ای دارند، این امر باعث ماندگاری تاریخی خواهد بود. شاگردان سید حسن ابطحی در ترویج تفکرات وی نقش بسزایی داشته‌اند. در این قسمت، از مدعی معاصر، علی یعقوبی هم می‌توان نام برد که شاگردان و طرفداران در گسترش تفکرات او نقش مهمی داشته است.
  5. نقش رسانه در تداوم مدعیان دروغین حرکت و تبلیغ مدعیان امروزه نسبت به گذشته تفاوت چشمگیری نشان می‌دهد. گاهی یک حرکت جزئی انحرافی، اثر تبلیغاتی وسیعی خواهد داشت. افزون بر رسانه‌های صوتی ـ تصویری، امروزه فضای مجازی و شبکه‌های موجود، گوی سبقت را از رسانه‌های مطرح نیز ربوده است: الف) رسانه: امروزه فرقه‌هایی مانند قادیانیه و بهائیت با پشتوانه رسانه‌ای بالایی مثل تلویزیون بهایی، تلویزیون DOR در صوفیه، انواع برنامه‌های ماهواره‌ای و فیلم، به فعالیت و تبلیغ می‌پردازند. نمونه دیگر «جُهَیمان» شیخی سلفی مخالف دولت سعودی است. وی درست در پایان حج سال 1399 ق، یعنی آغاز سال 1400 ق، در مسجد الحرام دعوت خود را علنی کرد. با ورود نیروهای دولت سعودی کشتار وسیعی در مکه به وقوع پیوست. این کشتار ماجرای پر سر و صدایی در جهان، خصوصا در میان مسلمانان پدید آورد (جعفریان، 1391: ص241 – 242). این حرکت باعث شد که سعودی‌ها افرادی را تشویق کنند تا جایی که چندین کتاب در خصوص اخبار مهدی و آخر الزمان نوشته شد و باعث شده این حرکت تا به امروز در کتاب‌ها دست به دست شود. ب) فضای مجازی: مدعیانی مثل احمد الحسن، ده‌ها کانال در شبکه مجازی برای ترویج تفکر انحرافی خود ایجاد کرده‌اند. البته این ترفند براي بزرگ‌نمايي و پوشش تعداد کم پیروان است. سه. فرصت سازی از وضع سیاسی و منطقه‌ای وضعیت ساختار سیاسی، فرهنگی و جغرافیایی جوامع، می‌تواند بستری مناسب برای جریان‌سازی یا جریان‌سوزی باشد . اغلب مدعیان سعی داشتند از اوضاع سیاسی و جغرافیایی فرصت‌سازی و به نفع خود بهره‌برداری کنند.
  6. سوء بهره برداری از نابسامانی سیاسی گاهی اوقات، وضع ناگوار سیاسی، انحراف از مهدویت را به دنبال دارد؛ مانند؛ سیاه بودن عصر اموی و خلفای آن که سبب دادن لقب «مهدی» به عمر بن عبدالعزیز شد؛ چنان‌که نقل وهب بن مُنبه آمده است: «إن کان فی هذه الامة مهدیٌ فهو عمر بن عبدالعزیز» (همان، ص57). یا حسن بصری گفته است: «إن کان مهدی فعمر بن عبدالعزیز و الا فلا مهدی الا عیسی بن مریم» (همان). کار به جایی رسیده که به امام باقر چنین منتسب می‌سازند: «النبی منا و المهدی من بنی عبد شمس و لانعلمه الا عمر بن عبدالعزیز»؛ پیامبر از ماست و مهدی از فرزندان عبد شمس و مهدی را فقط عمر بن عبد العزیز می‌دانیم (همان، ص58 و ابن سعد، 1410: ج5، ص257). مهدی سودانی، همگام با وضعیت نابسامان اجتماعی و اقتصادی در کنار وضعیت بد سیاسی توسط بیگانگان؛ مردم را به سمت برخورداری از عدالت اجتماعی سوق داد. بهره برداری بابیه از وضع خوانین و ظلم قاجار، بهره برداری قادیانی از ظلم سیاسی معاصر، بهره برداری فرقه‌ها وجریان‌های کمونیستی از برخی نابسامانی‌های داخلی پس ازپیروزی انقلاب اسلامی ایران برای تبلیغ خود و تضعیف نظام مقدس جمهوری اسلامی، از دیگر نمونه‌ها به شمار می‌روند.
  7. ویژگی‌های خاص جغرافیایی (نبود جریان مقابله گر) در موارد مهدی سودانی، فاطمیون، ابن تومرت و غلام احمد قادیانی، دو تشابه اصلی وجود دارد: دور بودن مردم از مرکز علم و فقاهت و نداشتن بینش عمیق اسلامی و عدم حضور عالمان برجسته که حافظان اصلی دین از انحرافات هستند و در مقام بالاتر حضور ائمه عامل مهم در بی توفیقی مدعیان بوده است. گونه دیگر جغرافیایی، به خود مدعیان و منش آنان برمی‌گردد؛ همانند زیدی‌های حوثی که فقط در منطقه‌ای خاص زندگی می‌کنند. البته صائبیان و ایزدی‌ها هم‌چنین وضعیتی را دارند.
  8. جلای وطن مدعی جابه‌جایی برخی مدعیان، بر تداوم آن فرقه تاثیر مستقیم داشته است؛ همانند شاه نعمت الله ولی که اگر در ایران بود، کشته می‌شد؛ لیکن به هندوستان رفت و در آن جا ادعای خود را تثبیت و به ایران مراجعت کرد. نمونه دیگر، بهائیت است که اگر حسین علی بهاء در ایران می‌ماند، فرقه بهائیت ریشه کن می‌شد؛ ولی با رفتن به ترکیه و سپس به سرزمین عکا (در فلسطین اشغالی ) تداوم این فرقه انحرافی تا کنون تثبیت شد.
  9. سیال بودن احکام و اعتقادات «سیالیت» عقاید و احکام، یکی دیگر از عوامل تداوم تاریخی برخی فرق بوده است؛ همانند بابیت که از دل آن، بهائیت به وجود آمد و خود بهائیت که در طول تاریخ، متناسب با زمانه در اعتقادات و احکام خود تغییراتی به وجود آورده اند. چهار. حرکت همسو با باورها و اعتقادات جامعه
  10. ادعای مبتنی بر آموزه‌های قطعی قرآن و سنت برخی از اسماعیلیه به حدیث امامت در فرزند بزرگ‌تراستناد می‌کردند: مُحَمَّدُ بْنُ يَحْيَى عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنِ ابْنِ أَبِي نَصْرٍ قَالَ قُلْتُ لِأَبِي الْحَسَنِ الرِّضَا إِذَا مَاتَ الْإِمَامُ بِمَ يُعْرَفُ الَّذِي بَعْدَهُ فَقَالَ لِلْإِمَامِ عَلَامَاتٌ مِنْهَا أَنْ يَكُونَ أَكْبَرَ وُلْدِ أَبِيهِ؛ به امام رضا عرض کردم: اگر امام از دنیا برود به چه چیزی امام بعدی شناخته می‌شود؟ فرمود: برای امام علامت‌هایی است. یکی از آن موارد این است که فرزند بزرگ پدرش باشد (کلینی، 1407: ج1، ص284). مهدی سودانی شایع کرد که قصد رفتن به مکه را دارد؛ یعنی وعده داد بیعت عام او در مکه خواهد بود (جعفریان، 1391: ص241). زیدیه با انتساب به اهل البیت، مستندات ادعایی بهاییت به روایات در کتاب الفرائد ابوالفضل گلپایگانی و مستندات احمد بصری به قرآن در کتاب متشابهات، از نمونه‌های دیگر حرکت همسو با باورها و اعتقادات جامعه می‌باشند.
  11. وضع حدیث و تطبیق آن به مدعی ساخت حدیث و تطبیق آن بر مدعی، از عومل گسترش ایده‌های آنان بوده است: برای بنی عباس: یک. سنن ابی داود: «یخرج رجل من وراء النهر یقال له الحارث حراث، مقدمته رجل یقال له منصور ...»؛ مردی از ورای نهر خروج می‌کند که به او حارث حراث می‌گویند، پیشاپیش لشکر او مردی است که به او منصور می‌گویند (ابی داود، 1418: ج4، ص108 و جعفریان، 1391: ص59). منسوب به پیامبر: قال رسوالله: «إذا رأیتم الرایات السود مقبله من خراسان فأتوها و لو حبوا علی الثلج»؛ پیامبر فرمود: اگر از سوی خراسان پرچم‌هاي سیاه به سوی شما آمد، به یاری آن بشتابید ولو به حرکت روی برف (يخ) (بی¬نا، اخبار الدولة العباسیه، 1391: ص198). از ابن عباس: «إذا رأیتم الرایات السود تجیء من قبل المشرق، فاکرموا الفرس، فإن دولتنا فیهم»؛ وقتی ديديد پرچم‌های سیاه از سوی مشرق می‌آید، آن لشکریان را احترام کنید؛ چرا که دولت ما در بین آن‌هاست (ابن حماد، 1418: ج1، ص 202). در مورد محمد بن عبدالله، افرادی مثل عبدالله محض، پدر محمد و برخی اطرافیان تا آن‌جا تبلیغ کرد و روایات را بر او تطبیق داده بودند که برخی فقهای مدینه هم با وی قیام کردند. بدین تصور که او واقعا مهدی موعود است (جعفریان، 1391: ص 68 - 69). پنج. باطن گرایی برخی براین دیدگاه هستند که «باطن گرایی» یک عامل مشترک در تداوم تاریخی فرق انحرافی است؛ یعنی از کار انداختن روایات و علم کلام و نظر عالمان تراز اول و مرموز بودن رهبران فرقه و استادان آنان؛ همانند اسماعیلیه در باب شریعت و امامت، علی محمد باب در کتاب بیان، حسینعلی نوری در کتاب ایقان و اخیرا احمد الحسن در ادعاهایش که اینان، آیات و حقایق عالم را تاویل برده و بر عقاید خود تطبیق می‌کنند. عوامل تضعیف امتداد تاریخی مدعیان مهدویت برخی از جریان‌ها و مدعیان دروغین مهدویت، نتوانستند استمرار تاریخی شان را حفظ کنند و در اندک زمانی از بین رفتند. درقسمت پایانی این مقاله، به جهت عدم تطویل، به ارائه فهرستی از عوامل و زمینه‌های عدم امتداد تاریخی مدعیان مهدویت بسنده می‌شود:
  12. وجود عالمان شیعه به عنوان مرزبانان دین اسلام در مقابل انحرافات: به عنوان نمونه می‌توان به تلاش علمی و تبلیغی محمد تقی برغانی، معروف به شهید ثالث در مبارزه با شیخیه اشاره کرد (اسحاقیان، جواد 1388، ص195).
  13. اتهام زنی مخالفان به افرادی خاص، به عنوان مدعی مهدی، به منظور از بین بردن او؛ مانند اتهام به ابومسلم خراسانی (جعفریان، 1391: ص159-170).
  14. نسبت دادن مهدی، به شخصی که خود چنین ادعایی ندارد و البته از سوی شخص منتسب، اتخاذ موضع ممکن است: الف) با این انتساب مخالفت می‌کند، همانند منصوریه نسبت به امام باقر و مغیرة بن سعید نسبت به امام صادق (‍شهرستانی، 1404: ج1، ص209؛ تميمي مغربي، 1385، ج1، ص49). ب) در مقابل این انتساب ساکت است، مانند محمد ابن حنفیه (علوی، 1375: ص54-66).
  15. غیر قابل دفاع بودن ادعا (نبودن ادعا بر پایه قرآن و سنت) : الف) مرگ مدعی: باقریه، ناووسیه که بعد از مدتی رهبر فرقه (مدعی) درگذشته و با مرگ او، پیروان دچار تزلزل شده و فرقه از بین رفته است (شهرستانی، 1404: ج1، ص164-165). نمونه دیگر، مشعشعیان را می‌توان نام برد که با مرگ سید محمد -که ادعای مهدویت داشت - و مرگ پسر وی که تا ادعای خدایی پیش رفت، این فرقه بسیار کم رنگ شد (صفری فروشانی، عرفان، 1393: ص92). همچنین شیخیه آذربایجان را می‌توان عنوان ساخت که فرقه حجت الاسلام و ثقة الاسلام پایان یافت؛ ولی فرقه احقاقی هنوز امتداد دارند؛ چون رهبر آن فرقه تا امروز در بین آنان وجود دارد (رضانژاد، پاییز1381: ص393-418). فرقه دیگر بابیه ازلیه است که با مرگ صبح ازل تقریبا برچیده شد، حتی خود بابیه با مرگ علی محمد باب به شدت کم رنگ شد (اسحاقیان، 1388: ص62). ب) خواب و رؤیا: خواب و رؤیا به نوعی عامل امتداد به شمار می‌رود؛ چون با خرافات و عوام پسندی همراه است و قابل رد و اثبات هم نیست؛ لیکن در مواردی سبب رسوایی مدعیان گردید . فضل الله حروفی که از مردمان استرآباد بود، مردی مسلمان و معتقد؛ ولی در تاویلات شگفت خود گرفتار بود. او مدت‌ها در اصفهان زندگی کرد و در سال 778ق در آن‌جا ادعای مهدویت کرد. اثبات مهدی بودن وی از طریق خواب و این که این ادعا در خواب مورد تایید حضرت علی هم قرار گرفته است؛ همراه بود (جعفریان، 1391: ص 107). همچنین سید محمد نوربخش که در طریقت کبرویه وارد شده بود، در سال 826 ق، با حمایت شیخ خود، خواجه اسحاق، مدعی مهدویت شد. این ادعا در پی خوابی بود که خواجه اسحاق، شیخ این طریقت دیده و آن خواب را به مهدی بودن نوربخش تعبیر کرده بود (همان: ص117). ج) ابهام در ادعای مهدویت: در این زمینه درویش رضا در سال 1041ق، در زمان شاه صفی را می‌توان عنوان ساخت. در مورد این شخصیت گاه می‌گویند که او مدعی بابیت بوده و گاه او را مدعی مهدیت می‌خوانند. به هر رو، دقیقا مشخص نیست که او ادعای باب بودن داشت یا ادعای مهدویت (همان، ص184).
  16. جعلی بودن اصل فرقه (تشکیک در اصل وجود مدعی) در این زمینه فرقه سبأیه را می‌توان مثال زد که در اصل وجود آن تردید است. لذا اصلا داعیه‌ای بر امتداد آن وجود نداشت و این که امام علی آن‌ها را آتش زد، از نظر اسلام در ابهام است (عسکری، 1387).
  17. ناپختگی و قیام مسلحانه البته این عامل در برخی موارد باعث از بین رفتن مدعیان شده است؛ همانند محمد بن عبدالله (نفس زکیه) که به سرعت توسط منصور عباسی سرکوب شد. منصور عباسی در برابر آنچه از قول محمد بن عبدالله (نفس زکیه) نقل می‌شد که وی مهدی است، گفت: «کذب عدوالله بل هو ابنی» (اصفهانی، بی¬تا: ص 212 و جعفریان، 1391: ص64). محمد بن عبدالله قحطانی در مکه مرکز حکومت سعودی قیام کرد ودر مدت کوتاهی سرکوب شد (همان، ص242-241). نمونه دیگر، سید مصطفی برزنجی و همچنین محمد تارابی در سال 636 ق است که می‌گفتند: «حق‌تعالی ما را از غیب سلاح می‌فرستد» (تاریخ جهانگشای جوینی، 1393: ج1، ص88 و 93) و مدعی بودند مغولان را بدون سلاح و تنها با قدرت الاهی می‌توانند نابود کنند؛ اما در نبرد با سپاه مغول به‌جز تعداد اندکی، همگی سپاهیان آنان کشته شدند (جعفریان، 1391: ص95). نتیجه گیری جریان‌ها و فرقه‌های انحرافی در موضوع مهدویت، برای تثبیت خود از ابزار و راه‌های گوناگون بهره گرفته‌اند. با شناخت عوامل و زمینه‌های تقویت و تضعیف امتداد تاریخی فرقه‌ها می‌توان راهکارها و راهبردهایی برای برخورد و مواجهه علمی و فرهنگی با این نوع فرقه‌ها ترسیم کرد. بر اساس آنچه در این نوشتار آمد، برخورداری از حمایت حکومت‌ها، پشتوانه فرهنگی رسانه‌ای، فرصت‌سازی از وضع سیاسی و جغرافیایی و حرکت در جهت باورها و اعتقادات جامعه؛ از مهم‌ترین عوامل تقویت امتداد و زمینه‌هایی همانند وجود ائمه و وجود عالمان شیعه، به عنوان مرزبانان دین اسلام در مقابل انحرافات، اتهام زنی مخالفان، نسبت دروغین، غیر قابل دفاع بودن ادعا، جعلی بودن اصل فرقه و ناپختگی و قیام مسلحانه موجب تضعیف استمرار تاریخی مدعیان مهدویت شده است.   منابع
  18. ابن اثیر جزری، عزالدین (1385ق). الکامل فی التاریخ (عربی)، بیروت، دارصادر-داربیروت.
  19. ابن اثير، عز الدين على (1371). تاريخ كامل بزرگ اسلام و ايران، ترجمه: ابو القاسم حالت و عباس خليلى، تهران، مؤسسه مطبوعاتى علمى.
  20. ابن خلکان، قاضی (1310ق). وفیات الاعیان و أنباء ابناء الزمان، مصر، مطبعة المیمنیه.
  21. ابن خلدون، عبد الرحمن بن محمد (1408ق). التاریخ لابن خلدون (عربی)، تحقيق: خليل شحادة، بيروت، دار الفكر.
  22. ــــــــــــــــــــــــــــــــ (1363). تاریخ ابن خلدون، ترجمه: عبدالمحمد آیتی، تهران، مؤسسه مطالعات و تحقیقات فرهنگی.
  23. ابن حماد، نعیم (1418ق). الفتن، بیروت، دارالکتب العلمیه.
  24. ابن سعد، محمد بن سعد (1410ق). طبقات الکبری، تحقیق: محمد عبدالقادر عطا، بیروت، دار الکتب العلمیه.
  25. ابن طبا طبا، محمد علی، معروف به ابن طقطقى(1360). تاريخ فخرى، ترجمه: محمد وحيد گلپايگانى، تهران، بنگاه ترجمه و نشر كتاب.
  26. ابی داود، سلیمان بن اشعث (1418ق). سنن ابی داود، بیروت، دارابن حزم.
  27. اسحاقیان درچه، جواد (1388). پیچک انحراف، قم، بنیاد فرهنگی مهدی موعود
  28. اصفهانی، ابوالفرج علی بن الحسین (بى¬تا). مقاتل الطالبین، تحقيق: سيد احمد صقر، بيروت، دار المعرفة.
  29. اصفهانی، ابوالفرج (1415ق).الاغانی، بیروت، داراحیاءالتراث العربی.
  30. افراسیابی، بهرام (1382). تاریخ جامع بهائیت، تهران، نشرمهرفام.
  31. ام. دبلیو و ام. هالت (1366). تاریخ سودان بعد از اسلام، ترجمه: محمد تقی اکبری، مشهد، بنیاد پژوهش‌های اسلامی.
  32. بی‌نا (1391ق). اخبار الدول العباسیه، تحقیق: عبد العزیز الدوری و عبد الجبار المطلبی، بیروت، دار الطلیعه.
  33. تمیمی مغربي، نعمان بن محمد (1385ق). دعائم الاسلام، مصر، دارالمعارف.
  34. توحیدی، ابوحیان (1424ق). الامتاع و المؤانسه، بیروت، دارعنصریه.
  35. جعفریان، رسول (1391). مهدیان دروغین، تهران، نشر علم.ژ
  36. جوینی، عطاملک (1393). تاریخ جهانگشای جويني، تحقیق: محمد قزوینی، تهران، دستان.
  37. حجامی، حسین (1395). جریان‌های انحرافی مهدویت، قم، پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامی.
  38. حسن لو، امیرعلی (مشرق مود، پیش شماره). نقش استبداد و استعمار در پیدایش بابیت، قم، موسسه آینده روشن.
  39. دار مستتر، جیمز (1317). مهدی از صدر اسلام تا قرن سیزدهم، ترجمه: محسن جهانسوز، تهران، ادب.
  40. رحمتی، محمدکاظم (1392). زیدیه در ایران، تهران، پژوهشکده تاریخ اسلام.
  41. رضانژاد، عزالدین (بهار1381). شیخیه، بستر پیدایش بابیت و بهائیت، فصلنامه انتظارموعود، ش3.
  42. ــــــــــــــــ (تابستان1381). ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ، ش4.
  43. ــــــــــــــــ (پاییز 1381). از شیخیگری تا بابی‌‌گری ـــــــــــــــــــــــ، ش5.
  44. ــــــــــــــــ (زمستان 1382). «از بابی گری تا بهايي‌گری»، فصلنامه انتظار موعود، ش10.
  45. ـــــــــــــــــ (1397). درسنامه فرقه‌هاي انحرافی معاصر، قم، آثار نفیس.
  46. زاهد زاهدانی، سیدسعید (1390). بهائیت در ایران، تهران، مرکز اسناد انقلاب اسلامی.
  47. سلطانی، مصطفی (1390). تاریخ و عقاید زیدیه، قم، نشر ادیان.
  48. شهرستانی، محمد بن عبدالکریم (1404ق). بیروت، دارالمعرفة.
  49. صفری فروشانی، نعمت الله؛ عرفان، اميرمحسن (تابستان 1393). گونه‌شناسی مدعیان دروغین مهدویت، فصلنامه مشرق موعود، قم.
  50. عرفان، امیر محسن (1394). مواجهه ائمه با مدعیان مهدویت، قم، مرکز تخصصی مهدویت.
  51. عسکری، سید مرتضی (1387). عبدلله بن سبا و دیگر افسانه‌های تاریخی، مترجم: احمد فهری، عطا محمد سردارنيا، قم، دانشکده اصول دین.
  52. علوی، سید ابراهیم (پاییز 1375). کیسانیه افسانه یا حقیقت، فصلنامه کلام اسلامی، شماره 19، قم.
  53. الغوری، عبدالماجد (1392). قادیانیه سرسپرده استعمار، ترجمه: عبدالله امینی پور، تهران، راه نیکان.
  54. عبدالحمید، محسن (1400ق). حقیقة البابیه و البهائیه، بغداد، مطبعة الوطن العربی.
  55. طبری، محمدبن جریر (1418ق). تاریخ طبری، بیروت، دارالفکر.
  56. کلینی، محمد بن یعقوب(1407ق). کافی، تهران، دار الکتب الاسلامیه.
  57. مشکور، محمد جواد (1386). فرهنگ فرق اسلامی، مشهد، بنیادپژوهش‌های اسلامی.
  58. موسوی بجنوردی، کاظم (1383). دائرة المعارف بزرگ اسلامی، تهران، مرکز دائرة المعارف بزرگ اسلامی.
  59. نصوری، محمدرضا (بهاروتابستان 1385). پیوند و همکاری متقابل بهائیت و صهیونیسم، فصلنامه انتظار موعود، ش 18.

 

 

نویسندگان:

عزالدین رضانژاد ـ محسن رحیمی جعفری

 


چاپ   ایمیل