چکیده
بهرهگیری از «تأویل»، از بارزترین شگردهای جریانهای انحرافی در موضوع مهدویت است؛ چراکه تأویل راه سوء استفاده از نصوص دینی را به منظور توجیه عقاید فرقهای برای آنان میگشاید؛ به نحوی که میتوانند خود را برای دینباوران تزیین کنند و مشروعیت خویش را به دیگران بنمایانند. شناخت ویژگیها و شاخصههای تأویل در فرقههای انحرافی مهدویت، زمینه فعالیت آنان را از بین خواهد برد و آسیبهای این فرقهها را کاهش خواهد داد. ازاینرو، این پژوهش با روش توصیفی ـ تحلیلی، به شاخصهها و ویژگیهای تأویلات فرقههای انحرافی مهدویت میپردازد. برخی از ویژگیها، مانند بهکارگیری نصوص متشابه و ضعیف مربوط به نصوص تأویل شده است و برخی دیگر، ویژگیهای روشی تأویل، نظیر جعل و تحریف در فرقهها است. در دسته دیگر ویژگیهای عملکردی تأویلگر، مانند ذوقگرایی، ضدیت با نهاد روحانیت و طرح ادعاهای تدریجی در قالب تأویل، مورد اشاره قرار میگیرد و در نهایت شاخصههای تبلیغاتی تأویل، مانند فضاسازی ایام ظهور برشمرده میشود.
مقدمه
«مهدویت» از بسترهای جذابی است که در طول تاریخ، مورد توجه فرقههای انحرافی بوده است. مؤلفههای بینظیر آموزه مهدویت، نظیر برپایی حاکمیت الاهی بر کل جهان، ریشهکن شدن ظلم و برقراری عدالت، همواره آرزوی انسانهای آزاده و رنجکشیده بوده و لذا تمایل به موعود و منجی از نیازهای فطری انسان و مورد تأکید همه ادیان الاهی بوده است. فرقههای انحرافی با درک این حقیقت، با هدف سوء استفاده از ظرفیت آموزه مهدویت در راهبری امت اسلامی و به انگيزه پیشبرد اهداف فرقهای، به تأویل نصوص و مفاهیم دینی آموزه مهدویت روی آوردهاند. مشروعیت بخشیدن به فرقه و آموزههاي آن، با هدف جذب هرچه بیشتر توده مردم، اولویت اول فرقهها را در مسیر گسترش عقاید فرقه با توسل به هر وسیلهای قرار داده و از این رو گرفتار تأویلات بیضابطه و ناصحیح شدهاند. معرفی جلوههای حقیقی این رفتار، باعث شناخت هرچه بیشتر هویت واقعی این گروههای انحرافی میشود و با توجه به اینکه مردم در معرض تبلیغات فرقهها قرار دارند؛ ضرورت دارد ویژگیها و شاخصههای تأویلگرایی در آموزه مهدویت بازشناسی گردد تا توده مردم در برابر تبلیغات فرقهای آنان مقاوم شده و از لحاظ اعتقادی متزلزل نشوند.
این پژوهش با روش توصیفی ـ تحلیلی، ابعاد تأویل فرقههای انحرافی در آموزه مهدویت را از زواياي گوناگون مورد واکاوی و بررسی قرار داده و با در نظر گرفتن مؤلفههایی نظیر متون تأویلی، روش تأویل، اغراض و گرایشهاي تأویلگر و شیوههای ترویجی فرقهها، به کشف و استخراج ویژگیها و شاخصههای تأویل در انحرافات مهدویت میپردازد.
تأویل از ماده «أول» در باب تفعیل و ماده «أول» به معنای «رجوع» و «بازگشت» است (فراهیدی، 1409: ج8 ، ص359) و إبن فارس، ماده «أول» را دارای دو اصل ابتدا و انتها دانسته است (ابن فارس، 1404: ج1، ص158) و در اصطلاح «نقل ظاهر لفظ از معنای اصلی به معنایی دیگر است و آن نقل محتاج دلیل (قرینه) است؛ به نحوی که اگر دلیل نبود، هیچگاه از ظاهر لفظ چشم پوشی نمیشد» (ابن اثیر، 1367: ج1، ص80).[1] با اینکه کاربست تاویل در آیات قرآنی و روایات به معنای لغوی ناظر است، بايد درنظرداشت ظرفيت لغوي تأويل، علاوه بر بيان مفاهیم و مصادیق، حکمتها و مصالحی را که سبب نزول احکام و شرایع و معارف شده است نيز در بر ميگيرد (شاکر، 1382: ص19). ویژگی مشترک كاربردهاي تأویل در نصوص دینی، آمیختگی آن كاربردها با نوعی خفا، پوشیدگی و نامعلوم بودن آن برای همگان است (بابایی و دیگران، 1379: ص31). بنابراین، مقصود از تأویل در این نوشتار، برداشتهای باطنی و خلاف ظاهر از متن مقدس است و تأویلگرایی، خصیصه رفتاری جریانهای تأویلی است که در مسیر تأویل راه خطا پیموده و از تأویل صحیح عدول كردهاند.
- شاخصههای متون تأویلی
1-1. تأویل در نصوص متشابه
از جمله ویژگیهای تأویل در فرقههای انحرافی، تمسک به نصوص و روایات متشابه در تأویل است. این امر به دلیل قابلیت و ظرفیت متون متشابه است که در معانی مختلف قابل انطباق و تأویل است؛ مانند روایاتی که ظهور حضرت مهدی 4 را با «أمر جدید» (مفید، 1413: ج2، ص384) یا «کتاب جدید» (نعمانی، 1397: ص194) دانسته است. تعبیر «امر جدید» و «کتاب جدید» مفاهیمی است متشابه و در معانی متعددی قابل تمسک است؛ چنانكه تأویل صحیح آن، نمایاندن چهره حقیقی اسلام و زدودن انحرافاتی است که در طول سالیان متمادی به اسلام داخل شده است (صدر، 1412: ج3 ، ص253). همچنین «امر جدید» در تأویلات بهاییت، به معنای این است که قائم آیینی جدید؛ يعني آیین بابیت و بهاییت را پایه ریزی میکند (شيرازي، بیتا: ص29) و در کلمات اسماعیلیه به قیام ناطق از سلسله مراتب امامان اسماعیلی تأویل شده است (غالب، بیتا: ص46-47). «امر جدید» در جریان احمد الحسن به تفکیک قائم از مهدی و ظهور فرزند امام قبل از ایشان تأویل شده است (جمعی از نویسندگان، بیتا: ص6) و یا روایتی که بازگشت اسلام را به غربت دانسته؛ آن گونه كه آغاز آن با غربت بوده است (کوفی، 1410: ص139). «بازگشت اسلام به غربت»، مفهومی متشابه است و معانی متفاوتی را میتوان از آن تأویل كرد؛ چنانكه جریان احمد الحسن آن را دلیل صحت مدعای خویش گرفته، پیش از آنها نيز گروههایی نظیر اسماعیلیه برای امامان خویش (داعی، بیتا: ج5، ص13 و ابن حيون 1409: ج3، ص372) و بهائیت برای استدلال به صحت ادعای باب از آن بهره بردهاند (گلپایگانی، 2001: ص143).
از جمله تعابیر متشابه در روایات که لازم است با دقت مورد ملاحظه قرار گیرد تا مورد سوء استفاده جریانهای منحرف قرار نگيرد؛ اتفاقاتی است که در هر عصر و زمانهای امکان وقوع دارد؛ مانند برخی از خصوصیات آخرالزمان در روایات؛ از جمله اشاعه برخی از گناهان، یا شورش مردم در برخی از مناطق و یا شیوع بیماریها که نظایر آن در زمانهای متعددی در ادوار گذشته تحقق یافته است. از جمله ویژگیهای آخرالزمان که بیانهای تأویلی از آن ارائه شده، ادعای نفهمیدن قرآن و عمل نکردن به آن است که مورد ادعای فرقههای متعددی مانند بهاییت و فرقه احمد یمانی بوده و بسیاری از فرقهها، نظیر اسماعیلیه و بهائیت، مدعی ارائه تأویل صحیح نصوص دینی خصوصاً قرآن هستند.
1-2. استناد تأویل به منابع ضعیف و متآخر
یکی از ویژگیهای تأویل در فرقههای انحرافی، بهره گیری از روایات ضعیف است. اینگونه کتابها غالبا پر از اغلاط و اختلافات فاحش نسبت به نسخه اصلی روایت است. ازاین رو، در استناد به روایات لازم است علاوه بر بررسی وثاقت راویان، منبع روایت نیز اعتبار سنجی شود؛ به نحوی که در استناد به منابع کهن معتبر در موضوع مهدویت، نظیر کتاب کافی یا کمال الدین یا غیبه نعمانی و طوسی، آن مطلب استواری بیشتری داشته و در تمسک به آن مشکل کمتری وجود دارد. از آنجا که روایات ضعیف السند، نظیر روایاتی که غالیان در سلسه اسناد آن حضور دارند و یا نویسنده کتاب ضابط نبوده و تعابیر روایات را به صورت محرف در کتاب خویش به ثبت رسانده است؛ بستر بسیار مناسبی برای مدعیان دروغین مهدویت فراهم میکند تا از این روایات تحریف شده بیشترین بهره را از آن خود کنند.
کتابهاي بشارة الاسلام و ماذا قال علی عن آخرالزمان، از جمله این منابع است که زمینه مساعدی برای ادعاهای جریان احمد الحسن (اسماعیل بصری، بیتا: ج4، ص47)؛ فراهم آورده است؛ یعنی با اینکه این کتابها از منابع متأخر است؛ به جهت اختلافاتی که با روایات موجود در منابع اصلی دارد و با مقاصد فرقهای مناسبت داشته است؛ بسیار مورد استناد جریانهای انحرافی قرار گرفته است. از دیگر مصاديق این مطلب، بهرهگیری از کتاب الهداية الکبری، نوشته حسین بن حمدان خصیبی، از رهبران فرقه نصیریه و از غالیان است. بابیت و بهاییت با بهرهگیری از روایتی از مفضل بن عمر از کتاب الهداية الکبری در صدد اثبات مهدویت علیمحمد باب بر آمده و روايت مذكور را دلیلی بر صدق ادعای وی با ظهور در سال شصت دانسته است (فلاح، 1394: ص103-128).
- شاخصههای روشی تاویل
2-1- استناد به دلايل واهی در تأویل
از ویژگیهای فرقههای تأویلگرا، استناد به دلايل واهی در تمسک به تأویل است. روشن است در مقام تمسک به دلايل؛ آن استدلال زمانی نتیجه بخش خواهد بود که مقدمات استدلال حجیت داشته باشد؛ لکن فرقههای انحرافی این مبنا را زیر پا گذاشته و به هر دلیل که در جهت اهداف فرقهای باشد و اغراض آنان را تأمین کند، تمسک میکنند.
2-1-1. تمسک به خواب
برخی از فرقههای انحرافی«خواب» را دلیلی بر ارائه تأویلات خویش دانستهاند؛ در حالی که در طول تاریخ اسلام، خواب از سوی ائمه: و یا فقها مستند اخذ احکام شرعی نبوده است و در کلام معصومین، دین الاهی بسیار عظیمتر از آن دانسته شده که با خواب دریافته شود (کلینی، 1407: ج3، ص482)؛ چه رسد به مسئله مهدویت که از اهم امور اعتقادی است که ملاک آن قطعیت و جزمیت است (ترابی و شهبازیان، 1393: ص23).
در ميان فرقههای انحرافی، اسماعیلیه از مقوله خواب بسیار سود جسته و آن را وارد آیین خود کرده و این اندیشه را براي فرقههای پس از خود نیز به ارث گذارده است (عقیلی، تابستان 1391: ص7). این امر، در فرقه حروفیه به اوج خویش رسید؛ به نحوی که فضل الله حروفی بسیار از خواب و رؤیا متأثر بوده است؛ تا جايي که همین خوابها موجب شده که فضل، قبل از تمامی اندیشههایش، ادعای مهدویت را مطرح كند (ریتر، 1385: ص344). حروفیه در بحث کمالات انسانی، عقایدی به مانند اخوان الصفا داشتند. ارتباط بین خواب و ادعای مهدویت را در همان منبع الهام به غیب که حروفیه بر آن تأکید داشت، میتوان توجیه و تفسیر نمود (عقیلی، 1391: ص14). پیروان احمد الحسن نیز خواب را به عنوان دلیلی بر صحت ادعاهای مهدوی احمدالحسن مطرح میکنند که حضرات معصومین در خواب و رؤیا دعوت احمد الحسن را مورد تأیید قرار دادهاند و اگر کسی طالب حقیقت باشد، با استمداد از ذات الاهی میتواند با خواب به این حقیقت برسد (الزیدی، 1426 و جمعی از نویسندگان، بیتا: ص55).
2-1-2. استدلال به فرضیههای ادوار شریعت
از جمله دلايل واهی در تمسک به تأویل در فرقههای انحرافی تمسک به اندیشه تجدید ادواری بعثت پیامبران كه یک میراث کهن زرتشتی بود. که به ایران رسید و اين، در کیش اسماعیلی برجستگی داشت (امانت، 1390: ص 349). نظریه امامت در اسماعیلیه، بر دورهای بودن تاریخ مقدس دینی شکل یافته است؛ به نحوی که هر دوری هزار سال دوام دارد و هر هفت هزار سال قیامت است و هر هفت دور قیامت 49000 سال و قیام قیامتها است (نصیری، 1384: ص114).
این اندیشه در سایر فرقههای انحرافی، مانند نقطویه مورد تمسک قرار گرفت. انگارههای هزاره مدارانه همان چیزی است که از آن به «نظریه گردش زمان» تعبیر میشود و به طور مشخص از اندیشههای فلسفی اسماعیلیه گرته برداری شده است (رضازاده، 1385: ص269). پس از نقطویه و اسماعیلیه، بهاییت با تقلید از آنان، اساس اندیشه خویش را بر دور هزار ساله شریعت قرار داد و با تأویل آیات قرآنی و روایات اهل بیت، پایان دور شریعت اسلامی را در سال 1260؛ یعنی هزار سال پس از شهادت امام حسن عسکری7، و در سال خروج علیمحمد باب قرار داد (فلاح، بهار 1393 و تابستان 1395).
2-2. تضعیف جایگاه نصوص دینی
از جمله شاخصههای تأویلگرایی در فرقههای انحرافی، تضعیف جایگاه نصوص دینی به انگيزه تسهیل امر تأویل است. آنان در مواردی مجموعه نصوص دینی را که از علائم و نشانههای ظهور بحث کرده است؛ مجموعهای با تناقضات بیشمار معرفی كردهاند تا بدین وسیله چنین وانمود سازند مجموعه متناقض نمیتواند راهنما و روشنگر باشد؛ بلکه لازم است با تأویل به دنبال کشف حقیقت از آن بود. قادیانی مجموعه روایات «آمدن مهدی» در منابع اهل سنت را متناقض و ضعیف پنداشته است؛ به نحوی که برخی از روایات را با بعضی دیگر نقیض و مخالف دانسته تا بدین وسیله منکر ظهور شخصیتی مجزا از عیسی شود (قادیانی، 1428: ص187). بهاییت نیز مجموعه علائم و شرایط زمانه ظهور را ظواهر غیر معقول معرفی كرده که تنها مورد تمسک جهال قرار گرفته است (گلپایگانی، 2001م: ص60).
2-3. جعل و تحریف در جهت تأویل نصوص دینی
فرقههای انحرافی در جهت تأویلگرایی، در برخی موارد از روایات جعلی بهره گرفتهاند؛ چراکه روایات جعلی چنان داراي قدرت تأویل و تطبیق است که با بسیاری از مصادیق قابل انطباق بوده (جعفریان، 1391: ص39) و در برخی موارد، فرقهها خود به جعل روایات و ساختن مفاهیم متناسب با مضامین مدعای فرقه روی آوردهاند؛ چنانكه بهاییت (گلپایگانی، 2001 و: ص 53-54) در جهت بهرهگیری از آیه اجل (اعراف: 34) و آیهای که روز را نزد خداوند هزار سال دانسته بود (حج: 47)، به جعل شأن نزول برای آیات و در مواردی به جعل علائم برای صحت ادعای مدعی مهدویت اقدام نمودهاند؛ نظیر نوشتن تفسیر سوره یوسف که علامتی بر مهدی بودن باب قلمداد شده است (اشراق خاوری، 1328: ص53).
گاهی فرقهها با تأویلگرایی به تحریف روایات اقدام مینمایند؛ نظیر روایتی از امام صادق7 که امام در جواب راوی که از زمان فرج ایشان پرسیده بود؛ چنین پاسخ دادند:
إِذَا اخْتَلَفَ وُلْدُ الْعَبَّاسِ وَ وَهَى سُلْطَانُهُمْ وَ طَمِعَ فِيهِمْ مَنْ لَمْ يَكُنْ يَطْمَعُ وَ خَلَعَتِ الْعَرَبُ أَعِنَّتَهَا ....؛ فرج زمانی میرسد که در فرزندان عباس اختلاف افتد و کسانی که در آنها طمع نمیکردند، در آنها طمع کنند و عرب لجام خویش را پاره کند (نعماني، 1397:ص370).
جریان احمد الحسن در این روایت، به جهت علامت سازی برای ظهور یمانی (أحمد الحسن) مرتکب دو گونه تأویل شده است: ابتدا اختلاف در ولد عباس را به اختلاف حاکمانی که به اسم دین حکومت دارند، تأویل میکند و سپس تعبیر «خلعت العرب اعنتها» را که به معنای باز کردن لجام است، به خلع حاکمان از حکومت، تأویل كرده و آن تعبیر را به معنای «خلعت العرب حکامها» دانستهاست (جمعی از نویسندگان، بیتا: ص11) كه اين، متضمن جعل و تحریف در این روایت است؛ چراکه نهایت إشعار روایت به شورش عرب است؛ اما خلع کردن حاکمان از روایت فهمیده نمیشود و بار کردن آن بر روایت، نوعی جعل و تحریف روایت است. از این جهت، این روایت به بهار عربی و قیام مردم کشورهای عرب زبان بر علیه حاکمان این کشورها ارتباطي نخواهد داشت.
در روایتی دیگر که در آن تعبیر «فإن فیها خلیفه الله المهدی» وارد شده است (ابن طاووس، 1416: ص119)؛ چنانكه کلمه مقدسه «الله» از این تعبیر حذف شود، با ادعای احمد الحسن مطابق خواهد بود؛ زیرا وی خویش را جانشین و فرستاده امام مهدی میداند که قبل از ظهور ایشان قیام میکند. این روایت در استدلالات انصار احمد الحسن، بدون کلمه «الله» مورد تمسک قرار گرفته است (انصاری، بیتا: ص114)؛ که حکایت از نوعی جعل و تحریف در روایت دارد.
2-4. سوء استفاده از بسترها و خلأها
از مهمترین ویژگیهای تأویل در فرقههای انحرافی و از عوامل اقبال دسته ای از مردم به آنها؛ شناخت خلأها و نقاط آسیب پذیر و بهره جویی از آن در جهت اهداف فرقهای است. قطعاً هر تأویلی در جامعه دینی کارساز نیست؛ بلکه تأویلی مؤثر است که بتواند برخی از نقایص را، ولو به صورت کاذب پركرده، و به این صورت بتواند اعتماد مخاطبان را جلب کند.
از عوامل اقبال گروهی از مردم به علیمحمد باب، بستر تاریخی و اجتماعی عصر و زمانه زندگی او بوده و موفقیت نسبی وی در جذب تعدادی از مردم نیز در همین نکته نهفته است. ظلم فراگیر و سختیها و مشکلات پیش روی مردم، نظیرِ نبود درآمد کافی و عدم توزیع مناسب ثروت بین آحاد جامعه، موجب نارضایتی عمومی و اين نارضايتي، انتظار روزافزون مردم را برای تغییر وضع موجود و حرکت به سوی وضع آرمانی باعث شد و لذا هر ندایی که مدعي رهایی مردم از وضعیت سخت آنان بود، نقطه امیدی در دل آنان روشن میکرد و هر ندایی از جانب موعود به جان و دل آنان مینشست. چنانچه ادله در این بستر اجتماعی، با تأویل بر فردی مانند باب تطبیق شود؛ آمادگی زیادی برای پذیرش آن وجود خواهد داشت.
از ديگر بسترهايي كه تأويل فرقه را باعث ميشود و در واقع بسترهاي ديني بهرهوري فرقههاي انحرافي است؛ وجود خلل در معنا پذیری برخی از روایات و یا جعلی بودن برخی دیگر است كه زمینه را برای سوءاستفاده جریانهای انحرافی فراهم نموده است؛ مانند روایات متعددی که مفاد آن اثبات دوازده امام از نسل علی 7 یا دوازده امام از نسل حضرت محمد6 است و لازمه آن اثبات سیزده امام است و فرقه احمد الحسن از این خلل بیشترین بهره را برده و این دسته از روایات را در جهت امامت خود به عنوان سیزدهمین نفر مورد تمسک قرار داده است (احمد، 1433: ص25-77 و الزیدی، 1426: ص 28).
ضعف معرفت دینی و عدم قدرت تجزیه و تحلیل مطالب و ادعاهای فرقههای انحرافی؛ زمينهساز دیگری در پذیرش تأویلات فرقههای انحرافی است. مثلاً همساني جمع عدد ابجدی حروف مقطعه قرآن با سال ظهور باب و منطبق بودن اين دو (گلپایگانی، 2001م: ص54) و يا وجود بشارتی از یک روایت؛ ممکن است برخی از مردم را دچار شیفتگی كند و آنها اين مقوله را به عنوان یک دلیل مستند در اثبات امامت وی بپندارند؛ اما بررسی همهجانبه این دلیل و تعمق در دلالت روایت و اعتبار سنجی آن (فلاح و رضانژاد، پاییز 1393) راهنمای قضاوت صحیح در مورد آن روایت خواهد بود كه متاسفانه و غالبا به آن توجه نمیشود؛ لکن برخی از فرقهها با برجسته ساختن یک گرایش دینی که در صحت سنجی روایات به علم رجال الحدیث کم توجه است یا همه روایات را صحیح میپندارد، مسیر را برای ارائه تأویلات خود ساخته فراهم کرده و اين، خود عاملی برای آسیب رساني اینگونه روایات میشود. به عنوان مثال برخی، همه روایات کتاب شریف کافی را صحیح دانسته و آن کتاب را از بررسیهای رجالی بي نياز دانستهاند؛ حال آنکه در کتاب کافی نیز روایاتی ضعیف یافت میشود، چه رسد به منابع روایی دیگر که در قوت و اعتبار همپاي کافی نیست.
- شاخصههای عملکردی تأویلگر
3-1. ذوق گرایی
از ویژگیهای تأویل در فرقههای انحرافی، ذوقی بودن و عدم استناد لازم است. همانطوركه از ضوابط تأویل صحیح، استناد به منابع معتبر برشمرده شد، استناد در تأویل اهمیت زیادی دارد؛ چراکه اصل این است که الفاظ متون مقدس در معنای ظاهری خویش به کار رود، مگر اینکه دلیل معتبری بر خلاف معنای ظاهری اقامه شود و اين دليل از چنان قوتی برخوردار باشدکه بتوان بدان استناد نمود؛ لکن بسیاری از تأویلات فرقههای انحرافی، از آنجا که از دلایل متقن و قابل قبول بیبهره است، به ناچار به تأویلات ذوقی و بدون هیچ مستند قابل قبولی روی آوردهاند؛ تا جایی که در برخی از موارد، تأویلات در یک فرقه متفاوت و متناقض است؛ نظیر اسماعیله که تأویلات ذوقی داعیان اسماعیلی مایه اختلاف بین آنان بوده است (آقانوری، 1384: ص298).
موارد تأویلات ذوقی در فرقههای انحرافی بسیار است تأویل غلبه حضرت مهدی 4 به غلبه معنوی؛ چنانكه بهاییت مدعی آن است (گلپایگانی، 2001: ص149) و تأویل جنگ و قیام مسلحانه حضرت مهدی 7 به مقابله فرهنگی و غیر نظامی؛ چنانكه قادیانیه مدعی آن است (جمعی از نویسندگان، 1426: ص 127-129) و تأویل مکه به نجف اشرف بر مدعای جریان احمد الحسن (زیادی، بیتا: ص141)؛ همگی تأویلاتی ذوقی و بلا دلیل است و هیچ دلیل و مدرکی بر آن ارائه نشده است.
3-2. ضدیت با نهاد روحانیت و نظام اجتهاد وتقلید
ازآنجا که تأویلات فرقههای انحرافی، روش نامتعارفی در برداشتهای دینی به شمار رفته و زمینه گمراهی را برای بسیاری فراهم میکند؛ همیشه مورد مخالفت شدید نهاد روحانیت قرار گرفته است. روحانیان، به عنوان سربازان مدافع حریم دین، با هر برداشت غیر دینی که جزئی از دین معرفی شود، به مبارزه پرداخته و فرقههای انحرافی سختترین ضربهها را از جانب نهاد روحانیت دیدهاند و اين فرقهها، روحانيان را مهمترین عامل بازدارنده مردم از میل و گرایش به فرقهها دانستهاند. ازاینرو، یکی از ویژگیهای مشترک بسیاری از فرقههای انحرافی، مبارزه با نهاد روحانیت و تلاش در راه حذف و بیأثر سازی اقدامات اين نهاد است.
در نگاه بسیاری از گروههای تاویلگرا، نظام روحانیت به عنوان مهمترین دشمن است و لذا آنان در جهت تخریب و کم اثر سازی آن، از هیچ اقدامی فروگذار نیستند. در این مقوله جریان احمد الحسن، بیشترین تقابل خویش را در مورد روحانیت بروز داده، از جمله اين كه مراجع تقلید و روحانیت را سبب اصلی تفرقه و اختلاف در امت اسلام معرفی کرده و مدعی است روحانیت کتاب خدا و احادیث اهلبیت را کنار گذاشته و طبق هوای نفس و آرای شخصی خویش عمل میکند و روحانيان افرادی گمراه و خائن هستند (انصاری، بیتا: ص 404).
از آنجا که احمد الحسن خود را قائم دانسته و بسیاری از روایات مهدویت را بر خویش تأویل میکند؛ روحانیت را همان کسانی دانسته است که در برخی از روایات مهدویت مورد مذمت قرار گرفته و از آنان به عنوان دشمنان قائم یاد شده است (زیادی، بي تا: ص40). احمد الحسن، تبعیت یهود از وسوسههای شیاطین در آیه Gوَ اتَّبَعُوا ما تَتْلُوا الشَّياطينُ عَلى مُلْكِ سُلَيْمان ...F «و آنچه را كه شيطان [صفت]ها در سلطنت سليمان خوانده [و درس گرفته] بودند، پيروى كردند....» ( (بقره: 102). را به علمای شیعه تأویل میکند و آنان را کسانی پنداشته که از وسوسههای شیطانی پیروی میکنند (اسماعیل بصری، بیتا: ج1، ص33) يا مثلاً در روایتی از امیرالمومنین که چنین وارد شده است: « بِأَبِي ابْنُ خِيَرَةِ الْإِمَاءِ يَعْنِي الْقَائِمَ مِنْ وُلْدِهِ ع يَسُومُهُمْ خَسْفاً وَ يَسْقِيهِمْ بِكَأْسٍ مُصَبَّرَةٍ وَ لَا يُعْطِيهِمْ إِلَّا السَّيْفَ هَرْجاً فَعِنْدَ ذَلِكَ تَتَمَنَّى فَجَرَةُ قُرَيْشٍ لَوْ أَنَّ لَهَا مُفَادَاةً مِنَ الدُّنْيَا وَ مَا فِيهَا لِيُغْفَرَ لَهَا لَا نَكُفُّ عَنْهُمْ حَتَّى يَرْضَى اللَّه؛ پدرم فداى فرزند برگزيده كنيزان- يعنى قائم فرزندانش 4- كه آنان را خوار مىسازد و جام شرنگ به ايشان مىنوشاند و به آنان جز شمشير خونريز مرگ آفرين نخواهد داد. پس در اين هنگام، زشتكاران قريش آرزو مىكنند كه اى كاش دنيا و هر آنچه در آن است از آن ايشان بود و آن را فدا مىدادند تا گناهانشان بخشوده شود؛ ولى دست از ايشان بر نخواهيم داشت تا آنكه خداوند راضى شود» (نعمانی، 1397: ص229)؛ جریان احمد الحسن تعبیر «فجرة قریش» را به مرجعیت شیعه در نجف تأویل میکند (زیادی، بيتا؛ ص 42). تأویل فاسقان و فاجران قریش به علمای دین نشان دهنده نهایت بغض ایشان به نهاد روحانیت است. در جایی دیگر، این جریان مدعی است که مسخ به شامپانزه و گراز در هنگامه ظهور در علما و مراجع تقلید است. همچنین عذاب خسف که در روایات ذکر شده است، برای عالمان دینی است و ایشان را همان لشکر سفیانی دانسته که دچار عذاب خسف میشوند (همان، ص44)؛ و هرکس به دليل تبعیت از روحانیت، دعوت احمد الحسن را نپذیرد، کافر و خارج از ولایت اهل بیت است و بندگی غیر خدا، یعنی بندگی علمای غیر عامل گمراه خائن (همان، ص85.). احمد الحسن نه تنها علما را مورد اهانت و تهمت قرار داده، بلکه مقلدان مراجع تقلید را نیز بینصیب نگذاشته است. وی شعراء را در آیه Gوَ الشُّعَراءُ يَتَّبِعُهُمُ الْغاوُونF (شعراء: 224). و شاعران را گمراهان پيروى مىكنند به علما و گمراهان را نیز به مقلدان مراجع تقلید تأویل كرده است (اسماعیل بصری، بیتا: ج2، ص32).
بهاییت از دیگر فرقههای انحرافی است که به شدت با نهاد روحانیت به مبارزه پرداخته و توهین و بدگویی از روحانیت، از جمله اقدامات عادی این فرقه است. آنها روحانیت را نه تنها جاهل و بیدانش ميخوانند، بلکه آنان را سبب گمراهی توده مردم میدانند (نوری، 1377: ص9). از منظر بهائيت، روحانيان همه ادیان به جهت حب ریاست، در برابر پیامبران الاهی ایستادگی کرده و عامل اصلی در به قتل رسیدن انبیا در همه زمانها بودهاند (همان، ص10). از منظر آنان روحانیت سبب ضعف اسلام و اختلال حال امت هستند (گلپایگانی، 2001: ص363). در منابع بهائی، هر جا ذکری از فراعنه و جبابره شده، مقصود علما است![2] آنان از علما به دزدان راه تعبیر میکنند.[3] آنها به این امر بسنده نکردهاند، بلکه با نمادهای روحانیت شیعه نیز به شدت مخالفت میورزند، مثلاً بهاء الله از نشستن بر روی منبر منع و اصحاب خود را به نشستن بر روی کرسی امر میکند[4] و در جایی لباس روحانیت را به سخره میگیرند.[5]
غلام أحمد قادیانی نیز علمای دین را افرادی دانسته که قوه فهم و شناخت نظريه صحیح از آنان سلب شده است و در ظلمات گمراهی رها شدهاند. آنان به روش انسانهای مست سلوک میکنند و بر هیچ امری ثبات عقیده ندارند (قادیانی، 1428: ص34). سایر مدعیان مهدویت نیز کمابیش دشمنی خویش را با نهاد روحانیت ابراز کردهاند، نظیر محمد بن فلاح مشعشعی که ضمن توصیف علما به حمار، مدعی است که علمای دین از مقابله و مجادله با او ترسیدهاند (مشعشعی، 1377: ص119).
3-3. ادعای علم به همه ادیان و كتابهاي آسمانی و تأویل صحیح متشابهات
از ویژگیهای تأویلگرایی در فرقهها، ادعای علم گسترده به همه موضوعات و مسائل دینی است. در برخی از موضوعات، تمایز فرقههای تأویلگر بر سایر جریانها، به ارائه تأویلاتي است که پیش از آن سابقه نداشته است. این برداشتهای جدید که در برخی از موارد با نبوغ و خلاقیت تأویلگر همراه بوده است؛ چنان ترسیم میشده که مدعیان آن، تصور حل همه مشکلات و نواقص دینی را در زمانه خویش با اینگونه از ترفندها داشتهاند. بسیاری از مدعیان از احمد الحسن گرفته تا حسین علی نوری و محمد بن فلاح مشعشعی در قرن نهم، آگاهی از مفاد همه ادیان، قدرت تبیین بسیاری از مشکلات دینی را مدعي هستند که علمای دین بر حل آن قادر نبوده اند. آگاهی از تأویل متشابهات در بین مدعیان از اهمیت بسیار زیادی برخوردار است؛ چراکه علم و شناخت آن به راسخان در علم منحصر شده است (آل عمران: 7).
احمد الحسن درخواست مناظره با فقهای مسلمین، بلکه با همه علمای ادیان سماوی دارد و مدعی است که نسبت به قرآن و تورات و انجیل از همه آگاه تر و عالم تر است (انصاری، بیتا: ص245). مشعشعی نیز چنین ادعایی دارد (مشعشعی الف، بیتا: ص44). بهاء الله نیز دقیقا ادعای حل كردن معضلات و مشکلات ادیان را دارد. وی در ایقان معتقد است، تاویلات را جز هیاکل ازلیه درک نمیکند. از این رو علما و مردم از درک آن عاجز بوده اند (نوری الف، بیتا: ص11).
3-4. بهرهگیری از تأویلات بیضابطه
مهمترین ضابطه و ملاک تأویل صحیح، استناد آن به یک دلیل معتبر شرعی یا عقلی است و در مقابل، از ویژگیهای تأویلات نادرست، عدم استناد و مطابقت با مقاصد فرقهای قابل ذکر است. بسیاری از فرقههای انحرافی در تأویل نصوص دینی چنین راهی را در پیش گرفته؛ به نحوی که مفاهیم دینی را به دلخواه و با توجه به منافع فرقهای بر اساس تطبیقسازی با جریان فرقهای مورد تأویل قرار میدهند.
أحمد الحسن، تأویلاتی را در دو آیه ذیل بیان کرده که دلیل و مدرکی بر آن وجود ندارد و تنها به جهت توجیه ادعاهای خویش و منکوب سازی مخالفانش از علما، چنین تأویلاتی را مرتکب شده است. آیه نخست اين است:
Gوَ لَمَّا جاءَهُمْ رَسُولٌ مِنْ عِنْدِ اللَّهِ مُصَدِّقٌ لِما مَعَهُمْ نَبَذَ فَريقٌ مِنَ الَّذينَ أُوتُوا الْكِتابَ كِتابَ اللَّهِ وَراءَ ظُهُورِهِمْ كَأَنَّهُمْ لا يَعْلَمُونF؛ و آن گاه كه فرستادهاى از جانب خداوند برايشان آمد- كه آنچه را با آنان بود، تصديق مىداشت- گروهى از اهل كتاب، كتاب خدا را پشت سر افكندند؛ چنان كه گويى [از آن هيچ] نمىدانند (بقره: 101).
وی تعبیرهای «عند الله» را به «عند المهدی» و «لما معهم» را به علم به اینکه دوازده مهدی زمینه ساز از فرزندان امام مهدی هستند و تعبیر «فریق» را به «علمای شیعه» تأویل کرده است. یعنی آیه در بیان این مطلب است که وقتي فرستاده امام مهدی[6] به سوی آنان میآید، گروهی از علمای شیعه که قرآن و احادیث اهل بیت و مهدیون را ترک کرده و در پشت سر خویش نهادهاند، با آنان (جریان أحمد الحسن) مخالفت ورزند. آیه بعد چنين است:
Gوَ اتَّبَعُوا ما تَتْلُوا الشَّياطينُ عَلى مُلْكِ سُلَيْمانَ وَ ما كَفَرَ سُلَيْمانُ وَ لكِنَّ الشَّياطينَ كَفَرُوا ...F؛ و آنچه را شيطان [صفت]ها در سلطنت سليمان خوانده [و درس گرفته] بودند، پيروى كردند. و سليمان كفر نورزيد؛ ليكن آن شيطان [صفت]ها به كفر گراييدند كه به مردم سحر مىآموختند. ... (بقره : 102).
کسانی که از القائات شیطانی پيروي میکنند، علمای شیعه معرفی شدهاند و ملک سلیمان به ملک المهدی تأویل شده است. وی معتقد است با توجه به اینکه امام مهدی4، هم امام اِنس است و هم امام جنیان؛ ایشان فرستاده خویش را به سوی هردو گروه فرستاده است؛ ولی شیاطین و پيروانش به وی ایمان نمیآورند (اسماعیل بصری، بیتا: ج1، ص33).
3-5. طرح ادعاهای تدریجی در قالب تأویل
تأویلات فرقههای انحرافی، در شروع در فرقه سازی و آغاز دعوت، با تأویلات پس از شکل گیری و جذب پیروان کاملاً متفاوت است. به عنوان مثال، در برخی از موارد تأویلات مدعیان دروغین مهدویت، در ابتدا رنگ و بوی جانشینی، نیابت و ارتباط با حضرت مهدی4 را دارد؛ اما پس از مدتی و با جذب پیروان و تثبیت فرقه، ادعاها سمت و سویی دیگر مییابد و در مرحله بعد، قائم بودن و مهدی بودن را ادعا میکنند و در مواردی سیر صعودی ادعا ادامه پیدا کرده و به نبوت و الوهیت نیز ميانجامد. این نکته با مراجعه به نوع ادعاهای مدعیان، بیش از پیش روشن میشود چنانكه همه انواع ادعاهای ذکر شده از یک مدعی، نظیر علیمحمد باب وجود دارد؛ به نحوی که انسان دچار سردرگمی میشود که در نهایت آیا مدعی ادعای نیابت و جانشینی دارد یا ادعای مهدویت و یا سایر ادعاها را دارد.
محمد بن فلاح مشعشعی، از مدعیانی است که در برخی از رسائل خویش، با اقرار به زنده بودن حضرت مهدی و ذکر سن حضرت در آن تاریخ[7] خود را نايب ایشان معرفی میکند؛ لکن در جایی دیگر حیات حضرت را به گونهای تأویلی بیان میکند که ظهور در حق ایشان محال است و جز ظهور نایبش چارهای نیست (مشعشعی ب، بیتا: ص 190). در این دیدگاه، نیابت نیز با تأویل تبیین شده است؛ به نحوی که معنای نیابت در ابتدا با معنای آن در ادامه کاملا متفاوت است. نیابت در معنای دوم، خود دارای اثر است و حضرت هیچ اثری ندارد.
غلام احمد قادیانی نیز در ابتدا سودای تجدید دین اسلام و احیای دوباره آن در سر داشت؛ لکن پس از ادعای نزول وحی بر خویش، به حیطه نبوت داخل شد و با اعتراف به خاتمیت حضرت محمد6 برای خویش مقام نبوت بالقوه قائل شد (قادیانی، 1428: ص171).
3-6. سرپوش نهادن بر ضعفها و نواقص
از ویژگیهای تأویل فرقهها، کاربست آن برای پوشش ضعفها و نواقص استدلالی فرقههای انحرافی است. از آنجا که فرقهها بسیاری از مشخصهها و خصوصیات موعود ادیان را دارا نیستند، با ابزار تأویل، مشخصهها و ویژگیها را به گونهای تأویل میکنند تا با مقاصد فرقهای تطابق داشته باشد. لکن پیروان ادیان، در انتظار موعودی هستند که دارای مشخصهها و ویژگیهایی خاص باشد تا علاوه بر امکان شناخت وی در زمان مطلوب، مانعی در برابر مدعیان دروغینی باشد که این ویژگیها را دارا نیستند. حال اگر مدعیان دروغین بتوانند تأویلی قابل قبول ارائه كنند که مورد پذیرش مخاطبان قرار گیرد؛ به موفقیت بزرگی رسیدهاند.
از جمله ویژگیهای خاص موعود، رفع ظلم از عالم و غلبه و پیروزی بر همه طاغوتهاي زمانه است که در حق هیچیک از مدعیان مهدویت حاصل نشده است؛ لکن برخی با طرح مسئله تعارض غلبه قائم با اختیار و ضرورت آزمایش انسانها پس از ظهور تمسک کردهاند؛ یعنی سنت الاهی در مختار بودن مردم است و این اصلی است که هیچ چیزی نمیتواند آن را نفی كند و سنت الاهی دیگری نیز در مقام وجود دارد و آن ضرورت تحقق آزمایش مردم است که در صورت قهر و غلبه و اجبار، این سنت الاهی محقق نخواهد شد. بنابراین، ضروری است که همه شرایط و خصوصیات ذکر شده در ادیان در پيوند با موعود محقق نشود و قائم نیز نباید با قهر و غلبه ظهور کند تا هم مردم آزمایش شوند و اختیار نیز از آنان سلب نشود. محمد بن فلاح مشعشعی ضروری میداند که قائم با قوه قاهره ظاهر نشود و برای حفظ سنت اختیار و آزمایش مردم ضروری است که نایب حضرت مهدی4 به صورت ضعیف و محتاج یاری مردم ظهور کند[8] (مشعشعی ب، بیتا: ص5). جریان احمد الحسن معتقد است که معجزه صادر شده از امام و قائم، لزوما باید همراه شائبه باشد؛ یعنی نبايد چنان قطعیت داشته باشد که جای تردید باقی نگذارد، بلکه باید مشکوک باشد تا از طالب آن سلب اختیار نکند (انصاری، بیتا: ص386 و ابن تمام، بیتا: ص42). همچنین معجزه در منطق قرآن را به گونهای تأویل میکنند که ارائه آن میتواند به تشکیک و انکار آن حجت منتهی شود (انصاری، بیتا، ص397).
غلام أحمد قادیانی زمانی که در برابر این پرسش قرار گرفت که چرا سایر علائم ذکر شده در هنگامه ظهور محقق نشده است؛ به تأویل آن نشانهها روی آورده و همه آن نشانهها را استعاراتی دانسته است که وقوعی ناممکن دارد و تنها به منظور آزمایش مردم ذکر شده است؛ چراکه اگر این علائم – مانند ندای آسمانی، ظاهر شدن علامت در پیشانی مومن و کافر، طلوع خورشید از مغرب- به صورت ظاهری هویدا شود، رافع هر شک و شبههای خواهد بود و همانند قیامت، حجت بر همگان تمام خواهد شد و در این صورت، بین ماقبل و مابعد قیامت تفاوتي نخواهد بود و دیگر هیچ کافری باقی نخواهد ماند؛ حال آنکه شهادت قرآن به وجود کفار تا روز قیامت است (قادیانی، 1428: ص 174-175).
از دیگر ویژگیهای زمان ظهور، تحقق رجعت است. بهاییت به دلیل قطعیت رجعت و اثبات آن در روایات متواتر، نتوانسته است اصل رجعت را منکر شود؛ لکن آن ویژگی را به گونهای مورد تأویل قرار داده که سرپوشی بر نقض و ضعف این آیین در عدم تحقق رجعت نهاده باشند. ازاینرو، رجعت را به «رجعت صفاتی» تأویل کرده است! به عنوان مثال، حسینعلی نوری را مظهر صفات امام حسین یا عیسی دانسته و در توجیه تأویل رجعت به رجعت صفاتی، مسئله آزمایش مردم را مطرح کردهاند؛ یعنی اگر عینا امام حسین 7 یا حضرت عیسی ظهور کند، آزمایش مردم منتفی خواهد شد؛ یعنی هرچند به آنها وعده رجعت دوباره امام حسین7 داده شده است؛ شخصی غیر ایشان ظهور میکند که در صفات مانند ایشان است، تا بدين طريق مردم آزمايش شوند. گلپایگانی در این زمينه چنین نگاشته است:
این مسئله رجوع اشخاص معینه در جمیع ادیان ثابت و وارد است و ابتلای هر امتی به این نکته دقیقه ظاهر و واضح (گلپایگانی، 2001: ص207).
- شاخصههای تبلیغاتی تأویل
4-1. ضرورت سازی برای ظهور خویش
از ویژگیها و خدمات تأویل به فرقههای انحرافی، ضرورت سازی فرقهها به وسیله تأویل است. آنان برای گرایش و اقبال هرچه بیشتر مخاطبان به فرقه و پذیرش مدعای رهبران فرقه؛ به تدارک حس نیاز در مخاطب برای پذیرش مدعا ناچار بودهاند تا با ضرورت سازی کاذب، مخاطب خود را به پذیرش ادعای فرقه ملزم سازند. این امر با سلسلهای از تأویلات صورت میپذیرد.
جریان احمد الحسن با بیان تأویلی از قیامت و تفکیک آن به «قیامت صغرا» و «قیامت کبرا» در صدد اثبات ضرورت وجود منذر پیش از برپایی قیامت صغرا برآمده؛ در ادعای آنان امام مهدی و عیسی و ایلیا و خضر در قیامت صغرا میآیند و قیامت صغرا علاوه بر حساب، عذاب نقمت برای ظالمان است و ضروری است پیش از عذاب و نقمت، انذار دهندهای ظهور کند تا عذاب توجیه پیدا کند؛ چنانكه خداوند فرموده است: G ما كُنَّا مُعَذِّبِينَ حَتَّى نَبْعَثَ رَسُولاًF (اسراء : 15). در ادعای جریان احمد الحسن، او همان منذری است که قبل از برپایی قیامت صغرا با ظهور حضرت مهدی و عذاب شدن مردم ضروری است قیام کند و مردم را از عذاب ظهور بیم دهد (انصاری، بیتا، ص258). در این دیدگاه، قیامت به ظهور حضرت مهدی4 و عذاب در قیامت به تعذیب مشرکان با ظهور حضرت مهدی 4 تأویل شده است.
از دیگر مدعیان دروغین مهدویت که با تأویل، ضرورت ظهور خود را عنوان كرده است؛ محمد بن فلاح مشعشعی است. وی ضرورت ظهور خویش را با سنت ابتلا و آزمایش مردم توجیه میکند؛ چراکه حضرت مهدی 4 با قهر و غلبه ظهور خواهد کرد و قهر و غلبه، زمینه آزمایش مردم را از بین خواهد برد. بنابراین، ضرورت دارد نایب ایشان به صورت ضعیف ظهور کند به نحوی که به یاری مردم نیاز داشته باشد (مشعشعی، بیتا: ص5) و مردم با ياري وی، زمینه را برای ظهور امام مهدی 4 فراهم سازند؛ اما در شرایط کنونی ظهور مهدی زمینه ساز ضرورت دارد و ظهور مهدی اصلی ناممکن است.
4-2. فضا سازی ایام ظهور
از دیگر ویژگیهای تأویل فرقههای تأویلگر، فضا سازی ایام ظهور به کمک تأویل است. از آنجا که مخاطبان به برخی از علائم و شرایط ظهور آگاهی اجمالی دارند، فرقهها تلاش دارند، وقوع نشانهها و شرایط ظهور را به گونهای تأویل کنند كه مخاطب، خویش را در زمانه ظهور تصور کند و برای پذیرش ادعای مدعیان آمادگي بيشتري داشته باشد.
حوادث تاریخی مربوط به اعلان ادعای علی محمد باب، آکنده از سناریوی فضا سازی ایام ظهور و اجراي مفاد روایات مربوط به علائم و حوادث ظهور میباشد و با اینکه علی محمد در این زمينه تلاشهای بسیاری كرده؛ به اجرای کامل این سناریو موفق نشد. آغاز حرکت یاران باب به سرپرستی ملاحسین بشرویهای از خراسان ( منطقه بدشت) به منظور تطبیق دادن به حرکت پرچمهای سیاه از خراسان و سپس حرکت ملا حسين از خراسان به طرف مازندران و سفر باب به مکه برای خطاب قرار دادن مردم عالم، در این مسير تبیین میشود. چنانكه سید علی محمد باب اینگونه ملا حسین را از قصد خویش آگاه میکند:
در مکه امر الاهی را به شریف مکه ابلاغ خواهم کرد. از آنجا به کوفه خواهم رفت در مسجد کوفه امر الاهی را آشکار خواهم ساخت (اشراق خاوری، 1328: ص57).
هرچند در اصل این سفر و آشکار سازی دعوت، تردیدهای جدی وجود دارد؛ در به انتظار نشستن یاران بابی در کوفه برای حضور باب و اعلان دعوت عمومی تردیدی نيست؛ ولی باب به کوفه نیامد و از مسیر دریایی عازم بوشهر شد از آنجا به شیراز بازگشت و یاران خود را به ایران فراخواند.
اسماعیلیه نیز در جهت فضاسازی ایام ظهور، برخی از روایات زمانه ظهور را به تشکیل حکومت فاطمیان به امامت امام اسماعیلی «عبیدالله، المهدی بالله» تأویل میکند و فرصت ایجاد شده برای شیعیان در دولت فاطمی را به شرایط زمانه ظهور پیوند میدهد و رهایی شیعه از حاکمان جور و سنی مذهب را همان وعده در روایات مهدویت دانسته است که در برخی از روایات آمده است مومن پس از ظهور بر قبر برادر ایمانی خویش ایستاده و از اوضاع خوش زمانه ظهور میگوید و آرزو میکند، ای کاش او نیز حضور داشت و شاهد عزت مومنان بود (ابن حيون، 1409 ج3، ص357). داعی ادریس مدعی است این امر در زمان المهدی بالله، امام اول فاطمیان محقق شده است (ادریس، بیتا: ص23).
از دیگر مدعیان دروغین مهدویت که در جهت فضاسازی ایام ظهور به تأویل متوسل شده، فضل الله حروفی است. وی برای تداعی شدن مسئله غیبت، مدتی را در غاری در اصفهان منزوی بود. سپس مدتی را در غیبت به سر برد و کسی از حال وی خبر نداشت؛ به نحوی که «علی الاعلی» از مریدان فضل، سرودههایی را در خصوص این غیبت خلق كرد (صادق کیا، 1340: ص286). سپس وی دعوت خود را آشکار ساخت و مردم را به آیین جدید فراخواند. محمد جونپوری، مدعی هندی نیز در جهت فضاسازی ایام ظهور در سال 910ه. ق به خراسان سفر کرد تا اینکه مصداق «رایات سود» باشد (جعفریان، 1391: ص213) .
4-3. مستند سازی
از ویژگیهای تأویل در فرقههای مدعی مهدویت مستند سازی به وسیله تأویل است. مدعیان مهدویت برای اثبات مهدویت خویش و ایجاد مقبولیت عمومی و تقویت اعتقادی پیروان خویش، به ارائه دلايل متقن ملزم هستند. این ادله باید چنان مستحکم باشد که جای هر شک و شبههای را از بین ببرد. این امر تاحدودی به واسطه تأویل صورت میگیرد؛ یعنی تأویل، فرصتی را برای فرقههای انحرافی فراهم میآورد تا مدعی وجود نصوص دینی، اعم از قرآن و روایات بر ادعاهای فرقه خویش باشند.
در این زمينه كتابهاي فرقههای انحرافی، پر از روایاتی است که در راه اثبات ادعاهای خویش به کار بستهاند. ملاحظه کتابهای جریان احمد الحسن بر این مطلب صحه میگذارد. پیش از آنها سایر فرقهها نظیر اسماعیلیه و بهاییت در این امر پیش قدم بودهاند. در تأیید این گفتار لازم است به کتابهای فرائد و ایقان از بهاییت و کتاب شرح الاخبار از اسماعیلیه و بسیاری از كتابهاي انصار یمانی مراجعه كرد.
بنابراین، برای فرقههای انحرافی آنچه بسیار مهم و ضروری است، این که در روایات، بشارات و تأییداتی بر آیین و اعتقادات فرقهای خویش بیابند. از این رو، گلپایگانی فصل مهمی را در ابتدای کتاب خویش به بشارات ظهور بابیت و بهاییت اختصاص داده و در آن، به تعدادی از روایات و آیات قرآنی تمسک کرده است (همان، ص45). چنانكه اسماعیلیه پیش از آنان بسیاری از روایات اهل بیت : را بر مقصود خویش تأویل كردهاند. داعی ادریس عنوان فصلی از کتاب خود را چنین برگزیده است: «ذکر ما جاء من البشارات و الاشارات بظهور امیر المومنین (المهدی بالله)» ( ادریس، بیتا: ج5، ص11). در این فصل روایات بسیاری در موضوع مهدویت را بر امامان اسماعیلی تأویل میکند؛ نظیر روایتی از پیامبر اکرم6:
أنه قال: يقوم رجل من ولدي على مقدمته رجل يقال له: المنصور يوطئ له- أو قال: يمكّن له - واجب على كل مؤمن نصرته- أو قال: إجابته؛ مردی از فرزندان من برخیزد و پیشاپیش او مردی است که به او منصور گفته میشود که برای او زمینه سازی میکند – یا گفت آماده میکند- یاری او بر هر مومنی واجب است، یا گفت اجابت کردن او (ابن حيون، 1409: ج3، ص359).
اینکه قبل از قائم، مردی به نام منصور قیام میکند و مقصود از آن، ابوالقاسم، از داعیان اسماعیلی در یمن بوده است که منصور نامیده میشده و خداوند به او تمکین داده و یاران زیادی به گرد خویش جمع نموده و زمینه را برای مهدی (عبید الله امام اول فاطمی) فراهم کرده؛ نوعي تأويل و مصادره به مطلوب روايت است (ادریس، بیتا: ج5، ص31).
4-4. تأویل ویژگیها و شرایط اولیا و انبیا
مدعیان دروغین مهدویت که خود مدعی مقاماتی نظیر امامت و نبوت و یا حتی الوهیت بودهاند از آن جهت که از قدرتهای مادی و معنوی مقام امامت و نبوت بیبهره بودند و از اعجاز -که از ارکان شناخت اولیا و انبیا به شمار میرود- بهرهای نداشتند؛ به ناچار به انکار و تأویل معجزات انبیا و اولیا روی آوردهاند تا بدین وسیله عجز و ناتوانی خویش را در اثبات الاهی بودن و در نتیجه باطل بودن خویش بپوشانند.
قادیانی، خود را مسیح موعود در آخرالزمان و به نحوی خود را نازل منزله و شبیه عیسی عنوان كرده است؛ يعني همان كس كه در روایات، بشارت ظهور آن در آخرالزمان وارد شده است و ازاینرو مدعی ورود الهام و وحی الاهی بر خود و نيز مدعی نوعی مقام نبوت ميباشد. خداوند در قرآن برخی از معجزات عیسی را مورد تأکید قرار داده است؛ مانند اینکه ایشان خاکی را به شکل پرنده درمیآورد و در آن میدمید و به اذن الاهی پرندهای زنده میشد (آل عمران: 50). قادیانی از آنجا که از چنین قدرتی برخوردار نیست، به تأویل این اعجاز رو آورد، با این بیان که این كار عيسي7 احیا و خلق حقیقی نبوده است، بلکه برای دیگران و در چشم مردم چنین نمود پیدا میکرد که پرندهای زنده شده است؛ حال آنکه پس از آن نمایش، آن هیأت میافتاد و به اصل خود بازمیگشت؛ همانند معجزه موسی که عصایش در برابر چشمان مردم چنین جلوهای داشت (قادیانی، 1428: ص188).
بهاییت نیز که باب و بهاء را از ظهورات الاهی دارای مقام «من یظهره الله» پنداشته و ظهور آندو را ظهور ربوبیت و شارعیت تلقی نمودهاند (گلپایگانی، 2001: ص279)؛ از آن رو که آندو هیچ اعجازی را در جهت مقام الاهی خویش نشان ندادهاند، به کلی منکر معجزات انبیای الاهی شدهاند. گلپایگانی بیانی تأویلی از معجزات انبیا دارد، مبني بر اينکه لازم است موعود دارای آن نشانهها باشد:
این امر اقدس اعظم مظهر جمیع حوادث جسیمه ماضیه است ... . طوفان نوح است که عالمی معارضت را به مصادمت یک موج منعدم گرداند و جنة ابراهیم است که نار معاندت را بر اهل ایمان برد و سلام نماید. عصای موسی است که حبال اوهام اهل ضلال را فرو برد و ید بیضا است که خاطف ابصار ارباب مکابرت و انکار گردد. نفس مسیحی است که احیای قلوب میته فرماید و جمال عیسوی که به یک نظره مستعدان را از برص جهل و غباوت مطهر نماید. حقیقت خاتم انبیا است که ختم از رحیق مختوم بگشاید و رجعت ائمه هدا : که جمال قدرت الاهیه را در حله مظلومیت جلوه گر فرماید (همان، ص6).
نتیجهگيري
شناخت ویژگیها و شاخصههای تأویلگرایی در فرقههای انحرافی، در بیأثر سازی اقدامات ترویجی- تبلیغی آن گروهها بسیار مؤثر و کارگشاست و چه بسا از رشد و توسعه چنین گروههایی در آینده نیز پیشگیری به عمل خواهد آورد.
شاخصهها و ویژگیهای تأویل در انحرافات مهدویت در چهار بخش قابل بررسی است: بخش اول، ویژگیهای متون تأویلی است که غالبا نصوص متشابه و ضعیف مورد بهرهبرداری فرقههای انحرافی قرار میگیرد. در بخش دیگر، ویژگیهای روشی تأویل است که جعل، تحریف، بهره گیری از ادله واهی، سوء استفاده از بسترها و تضعیف مفاهیم دینی از ویژگیهای این بخش است. در بخش سوم ویژگیهای عملکردی فرقههای انحرافی در تأویل است که شاخصههایی نظیر ذوقگرایی، ضدیت با عالمان دینی، ادعاهای بزرگ و طرح ادعاهای تدریجی قابل ذکر است و در نهایت، ویژگیهای تبلیغاتی تأویلگرایی در بخش چهارم بیان میشود ضرورت سازی، فضا سازی زمانه ظهور، مستند سازی و تأویل خصوصیات اولیای الاهی از شاخصههای تبلیغاتی است که در جهت جذب مخاطبان دینمدار مورد استفاده قرار میگیرد.
منابع
قرآن كريم
ابن اثير جزري، مبارك بن محمد (1367). النهاية في غريب الحديث و الأثر، قم، موسسه مطبوعاتي اسماعيليان.
ابن تمام (بیتا). بینات، بیجا، انتشارات انصار امام مهدی.
ابن حيون، نعمان بن محمد (1409ق). شرح الأخبار في فضائل الأئمة الأطهار:، مصحح حسینی جلالی، قم، جامعه مدرسین.
ابن فارس، أحمد بن فارس (1404ق). معجم مقاييس اللغة، قم، مكتب الاعلام الاسلامي.
اسماعیل بصری، احمد (بیتا). المتشابهات، نسخه الکترونیک، بیجا، اصدارات انصار الامام المهدی.
ـــــــــــــــــــــــ (1433ق). الوصیة المقدسه الکتاب العاصم من الضلال، جمع آوری علاء السالم، انتشارات انصار امام مهدی4.
ادریس بن حسن، (داعی ادریس) (بیتا). عیون الاخبار و فنون الاثار فی فضائل الائمة الاطهار اخبار الدولة الفاطمیه، تحقیق: غالب مصطفی، بیروت، نشر دارالاندلس.
اشراق خاوری، عبدالحمید، (1328ش 106 بديع). تلخیص تاریخ نبیل زرندی، طهران، لجنه ملی نشر آثار امری.
امانت، عباس (1390). تنظیم: دفتری، فرهاد ، تاریخ و اندیشههای اسماعیلی در سدههای میانه، فریدون بدرهای تهران، نشر فروزان روز.
انصاری، ابومحمد (بیتا). جامع الادلة، بیجا، نسخه الکترونیک، انتشارات انصار امام مهدی4.
آقانوری، علی (1384). تاریخ و عقائد اسماعیلیه، (مجموعه مقالات)، مرکز مطالعات و تحقیقات ادیان و مذاهب.
بابایی، علی اکبر؛ عزیزی کیا، غلامعلی و روحانی راد، مجتبی (1379). روش شناسی تفسیر قرآن، تحقیق: محمود رجبی، تهران، پژوهشکده حوزه و دانشگاه.
ترابی شهرضایی، اکبر و شهبازیان، محمد (تابستان 1393)، جایگاه رویا و خواب در تشخیص حجت الهی از منظر روایات، فصلنامه پژوهشهای مهدوی، سال سوم، شماره9.
جعفریان، رسول (1391). مهدیان دروغین، تهران، نشر علم.
جمعی از نویسندگان قادیانی (1426ق). الجماعة الاسلامیه الاحمدیه، عقائد، مفاهیم و نبذة تعریفیة، الشرکة الاسلامیة المحدودة.
جمعی از نویسندگان (بیتا). ادله جامع یمانی، امام مهدی، بیجا، انتشارات انصار.
رضا زاده لنگرودی، رضا (1385). جنبشهای اجتماعی در ایران پس از اسلام، انتشارات فرهنگ نشر نو.
ریتر، هلموت (1385). آغاز فرقه حروفیه، ترجمه: دکتر حکمت مؤید، تهران، فرهنگ ایران زمین انتشارات سخن.
زیادی، حیدر (بیتا). یمانی موعود حجت الله، بیجا ، انتشارات انصار امام مهدی4.
الزیدی، ضیاء (1426ق). المهدی و المهدیین فی القرآن و السنة، بي جا، منشورات انصار الامام المهدی4.
ــــــــــــــ (1435ق). رؤیا در مفهوم اهل بیت:، ترجمه کوثر انصاری، انتشارات انصار امام مهدی4.
ابن طاووس، علی بن موسی (1416ق). التشریف بالمنن فی التعریف بالفتن، اصفهان، موسسه صاحب الامر، نشاط.
شاکر، محمدکاظم (1382). مبانی و روشهای تفسیری، قم، مرکز جهانی علوم اسلامی.
شوقی، افندی، (ولی امر الله) (1984م). امر و خلق ، لانگنهاین، آلمان، لجنه، نشر آثار امری.
شیرازی، علیمحمد، (بیتا). دلایل السبعه، فارسی، بیجا، بینا.
صادق کیا (1340). واژه نامه گرگانی، تهران، انتشارات دانشگاه تهران.
صدر، محمد (1412ق). تاريخ الغيبة الصغرى، بيروت، دار التعارف للمطبوعات.
عقیلی، احمد، (بهار و تابستان 1391). ظهور فرقه حروفیه و تأثیرات فکری و سیاسی آن در اصفهان، مجله پژوهشهای تاریخی ایران و اسلام شماره 10.
غالب، مصطفی (بیتا). تاریخ الدعوة الاسماعیلیة، بیروت، دارالاندلس.
فراهيدى، خليل بن أحمد (1409ق). كتاب العين، قم، نشر هجرت.
فلاح علی آباد، محمد علی و رضانژاد، عزالدین (تابستان 1395). نقد و بررسی ادعای دلالت آیه «یدبر الامر» (سجده: 5) بر پایان دین اسلام، فصلنامه مطالعات تفسیری، ش26.
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ (پاییز 1393). تحلیل توقیت ظهور حضرت مهدی4 در روایت ابولبید باز نمایی ترفند بهائیت در استناد به یک روایت، فصلنامه حکمت اسلامی، ش2.
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ (تابستان 1394)، تحلیل و بررسی شاخصهها و ترفندهای بهاییت در ادعای پیشگویی زمان ظهور در روایت مفضل بن عمر، فصلنامه انتظار موعود ش49.
فلاح علی آباد، محمد علی (بهار 1393). نقد و بررسی ادعای پایان دین اسلام و ظهور موعود با توجه به آیه اجل، فصلنامه علمی ـ ترویجی پژوهشهای مهدوی، ش8.
قادیانی، غلام أحمد (1428ق). حمامة البشری الی اهل مکه و صلحاء ام القری، اسلام آباد، شرکت اسلامیه.
كوفى، فرات بن ابراهيم (1410ق). تفسير فرات الكوفي، تهران، مؤسسة الطبع و النشر في وزارة الإرشاد الإسلامي.
گلپایگانی، ابوالفضل (158بدیع 2001م). کتاب الفرائد، هوفهایم آلمان، لجنه ملی نشر آثار امری.
مشعشعی، محمد بن فلاح الف (بیتا). کلام المهدی، قم، مخطوط کتابخانه مرعشی نجفی.
ـــــــــــــــــــــــــ.ب (بیتا). رسائل المشعشعی، قم، مخطوط کتابخانه مرعشی نجفی.
مفيد، محمد بن محمد (1413ق). الإرشاد، قم، كنگره شيخ مفيد.
نصیری، محمد (1384). امامت از دیدگاه اسماعیلیان»، (مجموعه مقالات)، مرکز مطالعات و تحقیقات ادیان و مذاهب.
نعمانی، ابن ابی زینب، محمد بن ابراهیم (1397ق). الغيبة، تهران، صدوق.
نوری، حسین علی(بهاء) (155 بدیع1377). ایقان، آلمان،هوفهایم، لجنه ملی نشر آثاربهایی، ،نشر جدید.
ـــــــــــــــــ الف (بهاء الله)(بیتا). اقدس، بیجا ، بینا.
ـــــــــــــــــ ب (بهاء الله) (بیتا). الواح مبارکه حضرت بهاء الله شامل: اشراقات و چند لوح دیگر، بیجا، بینا.
[1] .« المراد بالتأويل نقل ظاهر اللفظ عن وضعه الأصلى إلى ما يحتاج إلى دليل لولاه ما ترك ظاهر اللفظ».
[2] . بهاء الله در کلامی مقصود از فراعنه و جبابره مذکوره در الواح را روحانیون دانسته است. وی میگوید: «فراعنه و يا جبابره که در الواح نازل شده و يا بشود مقصود ارباب عمائمند؛ يعنی علمايي که ناس را از شريعه الاهی و فرات رحمت رحمانی منع نمودهاند» ( نوری ب، بیتا: ص ۲۶۶).
[3] . در کلامی از شوقی افندی چنین میخوانیم: «یا معشر العلماء انتم قطاع طرق الله و سبله و مضل عباده» (شوقی افندی، 1984: ج3 ، ص311).
[4] . بهاء الله در اقدس ميگويد: «قد منعتم عن الارتقاء الي المنابر من اراد ان يتلو عليکم آيات ربه فليقعد علي الکرسي الموضوع علي السرير» (نوری الف، بیتا: ص146).
[5] . شوقی با سخره گرفتن لباس روحانیت چنین گفته است: «اگر فضل انسان به عمامه میبود، باید آن شتری که معادل الف عمامه بر او حمل میشود از اعلم ناس محسوب شود» (شوقی افندی، 1984: ج3 ، ص314).
[6] . در دیدگاه جریان احمدالحسن، مقصود از فرستاده امام مهدی4، شخص احمد الحسن است.
[7] . مانند جایی که عمر حضرت را ششصد و ده سال دانسته است (مشعشعی الف، بیتا: ص48).
[8] . وی در این زمينه میگوید: « بر خداوند واجب بوده است که این سید را به حسب نیابت جانشین امام زمان کند تا اینکه آزمایش مردم تحقق پیدا کند؛ چراکه با ظهور امام زمان همه مردم به ناچار تسلیم ایشان شده و آزمایش الاهی تحقق پیدا نمیکند».
نویسنده:
محمد علی فلاح علی آباد