بازنگري دستگاه نظري آينده‌پژوهي در جهان بيني اسلامي

(مدت زمان لازم جهت مطالعه: 24 - 47 دقیقه)

چكيده

آينده پژوهي دانشي است که در جهان کنوني رو به گسترش است. به نظر مي‌رسد رويكرد عرفي كنوني نگاه به آينده، نمي‌تواند از آيندة امن و پايدار، رمزگشايي كند. بررسي آموزه‌ها و گزاره‌هاي اسلام، مي‌تواند بخش مهمي از اين چالش را برطرف كند. بررسي آيات قرآن مجيد و روايات اهل بيت عليه السلام نشان مي‌دهد كه در اسلام، نگاه به آينده، اصالت و عمق ويژه‌اي مي‌يابد.

بهره گيري از تعاليم اسلامي مي‌تواند زمينه طرح آينده‌نگاري نسل پنجم را فراهم آورد. تفاوت اين آينده‌نگاري با نسل‌هاي قبلي در عمق و وسعت نگاه به آينده است. هدف در اين رويكرد، ساخت آينده امن و پايدار است كه متأثر و متصل به آينده جاودان و حيات طيبه تعريف مي‌شود و يك افق از آينده را با زمينه سازي ظهور مظهر اراده الهي، حضرت حجت بن الحسن عليه السلام ترسيم مي‌كند.

 

1. مقدمه

مرور ادبيات وسابقة آينده‌پژوهي و وضعيت كنوني جهان، محقق را به تأمل وامي دارد تا از خود بپرسد: آيا رويكرد كشورهاي رشد يافته و در حال رشد، مي‌تواند به خلق آينده‌اي امن و پايدار بينجامد؟ اگر انديشوران فعال كنوني در حوزة آينده پژوهي، در يك سفر ذهني به چند دهة قبل بازگردند، آيا وضعيت كنوني جهان را يك جهان آرماني به تصوير مي‌كشيدند؟ اگر اين انديشوران به وضعيت حال بيايند و بخواهند طرحي براي آينده ارائه كنند، چگونه عمل خواهند كرد؟ گم شدة آن‌ها در آينده چه خواهدبود؟ آيا آينده‌پژوهي با تكيه بر علم تجربي و فلسفي يا عقل حسي و عقل مجرد انسان، قادر به كشف رمز از آينده يا به عبارتي دقيق‌تر، قادر به طراحي آينده‌اي امن و پايدار است؟ آيا ما بايد درست جا پاي آن‌ها گذاشته و مسير پيشرفت كشور را از زاوية نگاه آن‌ها رصد كنيم؟ با توجه به اثرگذاري نوع نگاه به آينده در كليت برنامه‌هاي كشور، آيا مي‌توان گزاره‌هاي آينده‌پژوهي را متناسب با زيست بومي ايران اسلامي تعريف كرد و با برقراري ارتباط بين فرآيند آينده‌پژوهي و آموزه‌هاي اسلام، مي‌توان خلأ و چالش راهبردي طراحي آيندة امن و پايدار را برطرف نمود؟ اين مقاله بخشي از گزارش (درآمدي برآينده‌پژوهي در بخش كشاورزي) بوده كه حاصل يك پروژة مطالعاتي يكساله مي‌باشد كه در آن، ضمن مرور ادبيات، روش شناسي و تجارب چند كشور در زمينة مطالعات آينده‌نگر، به مرور گزاره‌ها و آموزه‌هاي ديني به منظوريافتن راهكاري براي طراحي آينده براساس مفاهيم اسلامي پرداخته شده است.

2. آينده‌پژوهي چيست؟

پايا دربارة آينده‌پژوهي مي‌گويد:

همچنان كه علم تجربي، چيزي جز تكميل و تدقيق تفكرات روزانه نبوده است، آينده‌پژوهي نيز فرايندي است از تدقيق فعاليت‌هاي آينده انديشانه عقل عرفي و عقل سليم، و بهره‌گيري از دستاوردهاي دانش‌هاي گوناگون، به منظور تحكيم شالوده‌هاي آن (پايا، 1384: ص11).

او از قول كارل پوپر چنين مي‌گويد:

موجودات زنده، و در رأس آن‌ها انسان، در برخورد با محيط پيرامون خود، رهيافتي (مسأَله محور) دارند و بر اساس (انتظاراتي) كه از شرايط پيش آينده در محيط دارند، توانايي‌هاي ذهني و فيزيكي خود و امكانات موجود را براي به حداكثر رساندن شانس بقاي خويش ارتقا مي‌دهند. اين نكته كه توجه به كدام امور و پرهيز از كدام جنبه‌ها مي‌تواند شانس بقاي افراد و نهادها را افزايش دهد، يكي از اصلي ترين مسائل مورد نظر آينده انديشان در قلمروهاي مختلف است.

آينده‌پژوهي يك علم تركيبي[1] است كه از دو مؤلفه متمايز توصيفي و تجويزي تشكيل شده است. وجه توصيفي (پايا، اينترنت) آن، بر گمانه زني در خصوص روند‌هاي آينده با تكيه بر بهترين دانسته‌ها و معرفت‌هاي زمينه اي[2] استوار است كه در اين زمينه بايد براي پرهيز از لغزش تحقيقات و سقوط در ورطه فعاليت‌هاي عامه پسند و كم محتوا، به دو جنبه اساسي توجه جدي كرد: نخست، تلاش در زمينه توليد و بسط معرفتِ داراي محتوا و عاري از آشفتگي ها، و ديگر نقادي پيشنهادها و سناريوهاي ارائه شده با تكيه بر موازين سنجيده و نقدهاي علمي.

مؤمني دربارة وجه تجويزي آينده پژوهي، مي‌گويد (مؤمني، 1384) آينده‌پژوهي در تلاش براي پاسخ به اين سؤال است كه درآينده چه بايد اتفاق بيفتد؟اين جنبه از آينده‌پژوهي، حاكي از تأثيرپذيري آن از (ارزشها)، (اراده ها)، (مسائل) و (نيازهاي مشخص) در ابعادي به مراتب بالاتر از پژوهش‌هاي متعارف علمي است و به نحو بارزتري وجه آرمان گرايانه و ناظر بر وضع مطلوب از ديدگاه پژوهشگر فعال در امر آينده‌پژوهي را در خود مستتر دارد. او در ادامه بر به كارگيري روش شناسي‌هاي علمي براي رسيدن به آرمان‌هاي مشترك، تأكيد مي‌نمايد.

براي اراية آيندة مطلوب، برقراري ارتباط با نظام ارزشي ضرورت مي‌يابد. از طرف ديگر، ارزيابي (آينده پژوهي) به عنوان يك علم تجربي و عرفي، دچار چالش مي‌شود. چرا كه براساس برخي تعاريف از علم(عرفي)[3]، روش علمي، روشي است كه كمترين ارتباط را با نظام ارزشي برقرار كند (مردوخي، سخنراني: تيرماه 1386).

3. مباني آينده‌پژوهي

از نظر مطالعات آينده پژوهانه، واقعيت، متشكل از سه مؤلفه است: واقعيت زمان گذشته، واقعيت زمان حال، واقعيت امكاني زمان آينده. معرفت به اين واقعيت‌ها و اطلاعات مربوط به آن‌ها، به شيوه‌هاي ذيل حاصل مي‌شود:

الف) يادآوري و تفسير، ب) مشاهده و مفهوم پردازي، ج) تخيل و ارزش گذاري (پايا، همان). البته، بنا بر برخي ديدگاه‌هاي آينده پژوهانه، مي‌توان براي مطالعة آينده، از شناخت گذشته و حال (روندها يا سنت‌ها) نيز استفاده كرد.

شكل شماره 1. نمايي از شيوه هاي پرداختن به واقعيت در زمان‌هاي گذشته، حال و آينده

3-1. چالش‌هاي آينده‌پژوهي به عنوان يك علم در رويكرد اثبات گرايانه

الف. محدوديت در راه ادراك دقيق واقعيت آينده

وقايع آينده، اموري مشاهده پذير يا تجربه شده نيستند، و از آن‌جا كه هر سيستم طبقه بندي كننده مي‌بايد از حيث ساختاري، دست كم يك درجه پيچيده‌تر ازمجموعه طبقه بندي شونده باشد، در نتيجه انسان براي درك دقيق واقعيت آينده، به لحاظ فيزيولوژيك و رواني، دچار محدوديت مي‌شود (همان: ص2).

ب. محدوديت در راه اثبات صدق ادعاي گزاره‌هاي آينده

باورهاي مربوط به آينده، مربوط به امور امكاني[4] هستند و صدق آن‌ها مربوط است به آنچه (در آينده)امكان وقوع دارد يا آن چه درحوزه ادراك ذهني مي‌توان پردازش كرد؛ نه به حوزه معرفت بالفعل و آزمون شده تجربي. از ديدگاه معرفت‌شناسي، يكي از مهم‌ترين و سرنوشت سازترين پرسش‌هايي كه در اين حوزه پژوهشي مطرح مي‌شود، آن است كه آيا آينده‌پژوهي يك علم، در معناي جديد اين واژه در فلسفه علم، به شمار مي‌آيد؟ يعني آيا يافته‌هاي اين حوزه، مجموعه‌اي از حدس‌ها و ابطال‌ها است كه به قصد شناخت واقعيت عيني ساخته و پرداخته مي‌شود و به همين اعتبار در برخورد با اين واقعيت، بالقوه قابل ابطال شدن است؟ يا آن‌كه ادعاهاي مطرح شده در اين حوزه، نوعي تمناي محال و سوداي خام است كه در قالب آرزوهاي فرافكنده شده به آينده تجلي مي‌يابد؟

پايا معتقد است:

هر چند آينده پژوهي، هنوز در مقام يك فعاليت پژوهشي، بيشتر به يك برنامه تحقيقاتي شبيه است تا يك رشته علمي تمام عيار، چشم انداز آينده براي رشد و تكامل اين حوزه و تبديل آن به يك علم جا افتاده، روشن است و از ديدگاه معرفت شناسانه محدوديتي در اين زمينه براي آن وجود ندارد (پايا، همان: ص14).

بنابراين، اولاً با توجه به زمان وقوع موضوع مورد بحث در آينده‌؛ وعدم درك واقعيت آينده در حال حاضر، ثانياً بنا به بحث از آينده‌ مطلوب در فرآيند آينده‌پژوهي و الزامي كه براي ارتباط با جهان بيني و نظام ارزشي فراهم مي‌آورد؛ در نتيجه آينده پژوهي در غالب رويكرد اثبات گرايانه بامحدوديتهاي جدي مواجه مي‌شود. همچنان كه برخي معتقدند نمي‌توان براي آينده‌پژوهي به عنوان يك روش علمي نگاه به آينده، جهت‌گيري ارزشي قائل شد (مردوخي، همان).

از آنجا كه آينده‌پژوهي تنها يك روش نيست بلكه به عنوان يك رويكرد كسب آگاهي و معرفت آينده، نيازمند يك جهان بيني و نظام فلسفي و ارزشي مشخص است؛ نمي‌توان آينده‌پژوهي را در قالب رويكرد اثبات گرايانه دسته بندي كرد.

فراستخواه (فراستخواه، 1384: ص40-45) با تأييد اين مطلب به رويكردهاي بديل براي طبقه بندي آينده پژوهي؛ از جمله: رويكردعمگرا[5] (ساخت آينده)، رويكرد گفتماني[6](تعريف آينده) و رويكرد واقع نمايي انتقادي[7] (مطالعه علمي آينده) پرداخته است.

فارق از اينكه آينده پژوهي چگونه به عنوان يك رويكرد علمي مورد پذيرش مراكز علمي قرارگيرد، رويكرد غالب مطالعات آينده‌پژوهي ملي در سطح جهان (عظيمي و همكاران، 1386: ص48-115)، رويكردي عملگرايانه مي‌باشد. به هر حال به نظر مي‌رسد همان‌گونه كه اين حوزة مطالعاتي، طي چند دهة معاصر در ابعاد ادبيات، مباني و روش شناسي توسعه يافته است، براي پي گيري مباحث آينده پژوهي متناسب با زيست بوم ايران اسلامي؛ يكي از زمينه‌هاي تحقيق در اين خصوص، چگونگي انطباق مباني و فلسفه علم عرفي (علم رايج در محافل علمي غرب) با مباني و فلسفه علم از ديدگاه اسلام باشد. در اين مقاله با توجه به ادبيات موجود در مقالات، با روش قياسي سعي در ارايه مباني و اصول آينده‌پژوهي منطبق با جهان بيني اسلام شده است.

3-2. اصول و مفروضات آينده‌پژوهي (به عنوان يك علم عرفي)

عنوان (آينده پژوهي) مي‌تواند حوزة وسيعي از فعاليت‌ها و مطالعات معطوف به آينده را پوشش دهد؛ ولي بنا بر ضرورت عقلاني‌تر شدن و روشمندشدن آن به عنوان يك حوزة مطالعاتي مشخص، نيازمند طرح اصول و قواعد مشخصي است. با توجه به اين مباحث مهم، آينده پژوهان، اصول و مفروضاتي را به بحث مي‌گذارند كه مفهوم و ماهيت كلان مطالعات آينده‌پژوهي را شكل مي‌دهد؛ برخي ازاين اصول عبارتند از:

الف. وحدت و پيوستگي هستي: بين اجزاي نظام هستي، وابستگي متقابل وجود دارد. هيچ سيستمي يا هيچ جزئي از عالم را نمي‌توان صد در صد مجزا و منفرد در نظر گرفت؛ بلکه هر موضوعي که در کانون توجه آينده پژوهان قرار مي‌گيرد، به صورت يک سيستم باز در نظر گرفته مي‌شود؛ لذا شناخت‌ آينده، به شناخت دقيق‌ همه‌ اجزاي‌ نظام‌، كاركرد آن‌ها و چگونگي‌ ميان‌كنش‌ آن‌ها با عوامل‌ بيرون‌ از نظام وابسته است.

ب. اهميت زمان: زمان، اهميت حياتي داشته و به صورت يک طرفه و بي بازگشت به پيش مي‌رود.هرچه از زمان مي‌گذرد، بر سرعت تغييرات نيز افزوده مي‌شود.

ج. آينده فارغ از حال نخواهد بود: همان‌گونه كه حال، در ادامة گذشته رخ داده است، آينده نيز به نوعي تحت تأثير حال خواهد بودو به همين شكل هر مقطعي از آينده، مقدمه‌اي براي آيندة بعدي مي‌باشد.

د. آينده مي‌تواند شكل بگيرد: به اين معنا كه آينده به طور کامل از پيش تعيين شده نبوده و به صورت غير قابل اجتنابي بر انسان‌ها تحميل نشده است.آيندة ما، متأثر از كنش بشري است.

ه. آينده مي‌تواند از جنس گذشته و حال نباشد: يک نوع ارتباط و يکپارچگي بين گذشته، حال و آينده وجود دارد؛ اما هر چيزي که در آينده به وجود خواهد آمد، لزوماً امروز يا گذشته وجود نداشته است. بدين ترتيب، امکان دارد آينده شامل مواردي باشد که پيش از آن هيچ سابقه‌اي نداشته است.آينده باز است و مقدر نيست.

و. آينده‌ها متعددند و بعضي از آينده‌ها بهتر از بقيه‌اند:گزينه‌هاي متعددي براي وقوع آينده وجود دارد و از آن‌جا كه آينده پژوهان به دنبال آينده‌هاي بهتر و نيز آينده‌هاي ممکن مي‌پردازند، بخشي از آينده‌پژوهي مطالعه، تبيين، ارزيابي و حتي تدوين معيارهايي است که افراد براساس آن‌ها، آينده‌هاي گوناگون را ارزيابي مي‌كنند (همان، ص8).

از آن‌جا كه آينده‌پژوهي بر پاية چنين اصول فراگيري بنا شده است، طرح مباحثي در حوزة معارف اسلامي كه مي‌تواند چالش آينده‌پژوهي رايج را از حيث مباني برطرف كند، به اراية اصول ديگري نيازمند است كه پس از مرور گزاره‌هاي متخذ از منابع اسلامي، ارايه مي‌شوند.

3-3. خاستگاه آينده‌پژوهي

الف. جايگاه عقل در ترغيب انسان به آينده پژوهي

گذشته از تأكيدات مكرر متون اسلامي بر جايگاه عقل در تدبير آينده، ساير دانشمندان نيز عقل را عامل دروني انسان براي تلاش در جهت آينده مي‌دانند. كارل پوپر كه آموزه هايش (پايا، همان) براي رويكرد نوين آينده‌پژوهي مهم تلقي مي‌شود، چندين دهه پيش، بر اين نكته تأكيد ورزيد كه موجودات زنده و در رأس آن‌ها انسان، در برخورد با محيط پيرامون خود رهيافتي مسأَله محور داشته و بر اساس انتظاراتي كه از شرايط پيش آينده در محيط دارند، توانايي‌هاي ذهني و فيزيكي خود و امكانات موجود را براي به حداكثر رساندن شانس بقاي خويش، ارتقا مي‌دهند.

بنابراين بديهي است كه انسان، در جايگاه موجودي صاحب عقل و اختيار، براي تأمين بقاي خود در حوزه‌هاي گوناگون، به آينده بينديشد؛ اما آيا حفظ بقاي مادي تنها دليل براي آينده نگري انسان است.

ب. جايگاه وحي و روايات در ترغيب انسان به آينده‌پژوهي

نه تنها اسلام، بلكه همة اديان الهي داراي آموزه‌ها و گزاره‌هايي بودند كه با آينده بشريت ارتباط تنگاتنگي داشته اند (ابراهيم‌نژاد، 1385: ش2، ص602). در نتيجه با نگاه به طول تاريخ زندگي بشري، مي‌توان انگيزه‌هاي انديشيدن انسان دربارة آينده را به دو عامل مهم نسبت داد: يكي عقل به عنوان عامل دروني(حجت باطني) و ديگري تعاليم انبياي الهي، به ويژه تعاليم قرآن و اهل بيت عصمت عليه السلام به عنوان عامل بيروني(حجت ظاهري). اين تقسيم، به معناي تباين و تعارض بين عقل و دين يا علم محوري و خدامحوري نيست؛ بلكه بايد تأكيدكرد در مكتب قرآن و اهل بيت عليه السلام اين دو براي تصاحب آيندة مطمئن و پايدار، لازم و ملزوم يكديگرند.

امام جعفرصادق عليه السلام:

هر كه عاقل است دين دارد و كسى كه دين دارد به بهشت(م:آينده مطلوب) مى‏رود (مصطفوي، بي‌تا: ج1، ص12).

خاستگاه نگاه به آينده در اسلام، صرفاً حفظ بقا و كسب رفاه مادي نيست؛ بلكه با هدايت وحي، سعي در تعالي و تكامل به سوي قرب الي الله و جانشيني خدا دارد؛ يعني انسان با تعاليم وحي خود را نيازمند آينده نگري در دو بعد جسماني و روحاني يا مادي و معنوي مي‌يابد كه بهره‌گيري از دانش و ابزار، يكي از لوازم آن مي‌باشد.

در سند جاويد و بدون معارض اسلام، يعني قرآن، اهل ايمان ملزم به نگاه به آينده هستند و بايد نحوة زندگي خود را در اين دنيا، براي ورود به آينده (چه دنيا چه آخرت) تنظيم كنند: >يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا اتَّقُوا اللَّهَ وَلْتَنظُرْ نَفْسٌ مَّا قَدَّمَتْ لِغَدٍ وَاتَّقُوا اللَّهَ إِنَّ اللَّهَ خَبِيرٌ بِمَا تَعْمَلُونَ< (حشر، 18)

مسلمانان، موظفند براي آيندة بلندمدت خود در اين دنيا برنامه ريزي كنند؛ چنان‌كه گويي تا ابد در اين دنيا زندگي مي‌كنند؛ اما با نگاه به آيندة ديگر و زندگي جاويد خود. حضرت امام جعفرصادق عليه السلام مي فرمايند:

براي دنياي خود چنان كاركنيد كه گويي تا ابد در آن زنده ايد و براي آخرت خود چنان كاركنيد كه گويي فردا خواهيد مرد (ري‌شهري، 1380: ص14).

در جهان بيني اسلامي، آينده انسان به دنيا محدود نيست؛ آينده‌اي ديگر در ادامه زندگي دنيايي جريان يافته است[8] كه كيفيت زندگي در آن وابستگي تمام به زندگي دنيا دارد[9]؛ ولي به تعبير پيامبر گرامي اسلام صلي الله عليه و آله در عالم آخرت تجلي و بروز كامل مي‌يابد (محمدي ري شهري، همان: ص 277).

در جهان بيني اسلامي، آينده مجهول بوده و علم به آن، از علم غيب محسوب مي‌شود كه جز خداوند كسي بر آن احاطه‌اي ندارد[10]. به عبارتي، عدم شناخت آينده از اراده الهي نشأت مي‌گيرد (قرباني، 1385). اين، به معناي تأييد جبر در سرنوشت انسان و جامعه يا عدم برنامه‌ريزي براي آينده نيست[11]؛ بلكه خداوند، مواهب آسمان و زمين را مسخر انسان نموده[12] و او نيز بايد با به كارگيري عقل، نبوغ و دانش، از آن‌ها در راستاي تغيير وضعيت فعلي و ساخت آيندة بهتر، بهره‌برداري[13] كند.

از قرآن كريم و تعاليم اهل بيت، اطلاعات و نكات مفيدي به دست مي‌آيد كه مي‌تواند براي ساخت آينده مطلوب، به كار گرفته شود، همين درس‌ها و نكاتي كه مي‌تواند براي تحليل سير تاريخ بشري مورد استناد قرارگيرد كه گاهي از آن به سنن الهي تعبير مي‌شود (مسلمي‌زاده، 1385).

محمد مهدي ميرباقري از صاحب‌نظران حوزة فلسفه و معارف اسلامي، در زمينة انسان و جهان آينده، در فلسفة تاريخ شيعي، با ارائه تعريفي از فلسفة تاريخ علم، ويژگي‌هاي فلسفه تاريخ اسلامي را در پنج عنوان به بحث گذاشته است (ميرباقري، 1382: ش42، ص5-7): 1. اراده و مشيت حق، بر كل تاريخ حاكم است. 2. علي رغم ظهور اراده‌هاي باطل، حركت عالم، رو به كمال است. 3. ارادة انسان، در ساخت تاريخ نقش دارد؛ ولي در طول ارادة الهي 4. فرايند تاريخ، فرآيندي است كه اراده‌هاي انساني هم در آن حضور پيدا مي‌كند؛ اما بايد توجه داشت كه اين اراده‌ها، بر محور اراده‌هايي كه در كل تاريخ تأثيرگذارند، شكل مي‌گيرند؛ هم در جبهه حق و هم در جبهة باطل. 5. دركل تاريخ، ممكن است ميان جبهه طاغوت و جبهة عبوديت، كش‌مكش طولاني اتفاق بيفتد؛ ولي در مجموع، غلبه با محور عبوديت است. آخرين فراز از بيان مزبوركه به غلبة اهل تقوا و صالحان در مقطعي از آيندة تاريخ بشري اشاره دارد، مورد تأييد قرآن مجيد نيز مي‌باشد[14].

از طرفي بر اساس سنت الهي، تنظيم رفتارهاي فردي و اجتماعي براساس و منطبق با تقواي الهي به سامان يافتن امور خواهد انجاميد[15]، تا جايي كه نظام طبيعت نيز در اين امر، به ياري فرد يا جامعه بشري فراخوانده خواهند شد[16]؛ چرا كه وظيفه و رسالت اصلي انسان از ابتدا، ارتقاي ظرفيت‌هاي روحي و درجات معنوي از طريق عبوديت[17] بوده است، نه صرفاً حفظ و ارتقاي زندگي مادي. بلكه بقاي مادي، لازمة ارتقاي روحي و معنوي است و انسان، بايد براي تدبير اين هدف اصلي، به تدبير معاش در ابعاد گوناگون(مسكن، بهداشت، آموزش و ) بپردازد. البته لازمة اين رويكرد، رعايت تقواي الهي بوده و در اين صورت است كه بناي شكل‌گيري آينده امن و پايدار براي چنين فرد يا جامعه‌اي چه در افق دنيايي و چه در افق آخرتي ـ گذاشته خواهد شد[18] و [19] و [20].

طبق منابع ديني، اعطاي بركات (برداشت نتايجي بيش از فعاليت‌ها و تلاش‌هاي معمول) از زمين و آسمان منوط به ايمان و تقواي الهي افراد آن جامعه است. توجه به اين موضوع، برنامه‌ريزان را در سطوح كلان وامي‌دارد تا تأمين غذاي جامعه يا به عبارت جامع‌تر، بررسي شاخصه‌هاي رفاه را جداي از شاخصه‌هاي تقواي الهي دنبال نكنند. از آن‌جا كه طبق سنت الهي، انسان با هدف تكامل عقلاني و اخلاقي انساني آفريده شده است، تدبير معاش و غذاي جامعه، بايد در راستاي هدف اصلي خلقت انسان قرارداشته باشد، تا سعادت او در دو سرا فراهم شود. بر اين اساس، از ديدگاه اسلام، مؤلفه‌هاي ديگري را بايد به تعاريف رايج از امنيت غذايي افزود و آن، پاك بودن و حلال بودن غذاي مصرفي است. البته با اين نگاه، شاخص امنيت غذايي با شاخص سلامت شرعي اقتصاد جامعه نيز پيوند خواهد خورد.

اگر هدف از آينده‌پژوهي را رساندن جامعه انساني به آيندة امن و پايدار بدانيم، تحقق اين امر، منحصر در شاهراه اسلام است كه خالق كل هستي و انسان، آن را توسط حجت‌هاي ظاهري يعني اهل بيت عصمت عليه السلام ارسال و تبيين كرده است[21]. بنا براين اديان الهي ـ به ويژه اسلام ـ مي‌توانند عامل برانگيزنده و جهت دهنده به آينده‌پژوهي تلقي شوند.

4. يافته‌هايي از موضوع (آينده‌پژوهي از نگاه اسلام)

در مجموع، اگر گونه‌هاي آينده پردازي، به سه طيف: 1. آينده پردازي آرمانشهري[22] 2. ترسيم خط سير تمدن آينده (فلسفة تاريخ) 3. تحليل آينده برپايه داده‌هاي صنعتي و فن شناختي تقسيم شوند، بنا بر مباحث قبلي، در اسلام گزاره‌هاي حياتي و مهمي براي بخش‌هاي اول و دوم وجود دارد. براي بخش سوم نيز اگر نگاه به آينده متمركز بر حوزة فرهنگ و ارزش‌هاي اجتماعي باشد (آينده‌نگاري نسل چهارم)، اسلام دراين زمينه نيز گزاره‌هاي ويژه و مهمي دارد؛ لذا اهميت دارد كه آينده‌پژوهي همچون يك علم ميان رشته‌اي و فرارشته‌اي، ارتباط لازم را با علوم اسلامي[23] برقرار كرده و در وجوهي كه ضروري است، مطابق جهان‌بيني اسلامي باز تعريف شود.

4-1. گزاره‌هايي در جهت بازتعريف آينده‌پژوهي از نگاه اسلام

با توجه به مطالب پيش گفته شده بر اساس ادبيات آينده‌پژوهي و گزاره‌هاي مرتبط از دين مبين اسلام، به باز تعريف اين فرايند مي‌پردازيم:

الف. همچنان‌كه خاستگاه اصلي انسان براي آينده پژوهي، دو عامل عقل و وحي(قرآن و روايات اهل بيت عصمت عليه السلام) مي‌باشد، ساخت آينده نيز با اين دو عامل امكان‌پذير است. با اين تفاوت كه محصول عقل تجربي، علم و فناوري بوده و وحي، جهت دهنده و تكامل بخش آن به سوي حقايقي فراتر از عالم حس و تجربه است.

ب. از نگاه اسلام، حوزة بحث و اثرِ آينده‌پژوهي ـ چه به مفهوم علم و چه به مفهوم فناوري ـ آيندة انساني است كه دو بعد جسم و روح داشته در شأن خليفه الهي آفريده شده است تا با پاسداري از امانت الهي در عرصة خاك به نقش آفريني مشغول شده و به مراتب عالي حيات مادي و دريافت‌هاي معنوي نائل گردد. انسان، در جهان بيني اسلامي، جايگاه و ويژگي‌هاي مشخصي در ابعاد فردي و اجتماعي در صحنة عالم دارد، لذا آينده‌پژوهي در فضاي مفهومي اسلام، با چالش علم تجربي و فلسفي براي تعريف رابطه انسان، طبيعت و خدا، مواجه نيست.

ج. در آينده‌پژوهي از نگاه اسلام، با تكميل نقطه نظرات بعضي از دانشمندان، خاستگاه نگاه انسان به آينده، پس از نياز انسان به حفظ بقاي مادي، به حس كمال جويي و تأمين سعادت ابدي تعريف مي‌شود.

د. آينده‌پژوهي از نگاه اسلام، با حوزه‌هايي از مطالعه آينده ارتباط برقرار مي‌كند كه به نوعي با آيندة انسان و جامعه رابطه داشته باشد و براي اين مطالعه نيز قائل به مطالعة بين رشته‌اي اعم از علوم تجربي، فلسفي و اسلامي است.

د. آينده‌پژوهي از نگاه اسلام نيز داراي دو وجه اكتشافي و تجويزي است. از طرفي با وجهة اكتشافي خود، هم سعي در واكاوي محيط محسوس پيرامون انسان و جامعه (علوم طبيعي و فناوري‌هاي سخت) براي تسلط بر طبيعت داشته و هم سعي در واكاوي ظرفيت‌هاي روحي و رواني انسان و جامعه (علوم انساني و فناوري نرم) براي تدبير بهتر امور فردي و اجتماعي دارد. از طرف ديگر، بر اساس وجه تجويزي متخذ از منابع قرآن و روايات اهل بيت عليه السلام آيندة مطلوب را ترسيم مي‌كند. حتي براي رسيدن به آيندة امن و پايدار به آن تكاپوي اكتشافي ـ به ويژه در بعد نرم ـ جهت مي‌دهد.

نگاه به آينده‌پژوهي از زاوية ديد اسلام، فراتراز سطح (روش و ابزار بررسي آينده) بوده و در خصوص (چرايي، محتوا و فلسفة بررسي آينده) و در حقيقت جهت دهي به روش‌ها، ابزارها و فرآيندها بحث مي‌كند؛ اما هم در جنبة اكتشافي آينده و هم در جنبة تجويزي آن، بر روش‌شناسي‌هاي منطقي تأكيد دارد.

ه‍. آينده‌پژوهي از نگاه اسلام، با اتكاي به منابع قطعي الصدور در بيان جهان بيني، فلسفه تاريخ بشري، آرمان‌ها و ارزش‌ها؛ انسان و جامعة انساني را به دور از تشويش تجربه‌هاي ناقص بشري، در مسير كلي منتج به سعادت فرا مي‌خواند.

و. آينده‌پژوهي از نگاه اسلام، جدا از اين‌كه فهم چيستي آينده را فراتر از ظرفيت عقلي و معرفتي بشر مي‌داند، انسان را به بهره‌گيري از عقل تجربي و عقل فلسفي و فراسوي آن‌ها خرد جمعي، براي طراحي آينده تشويق مي‌كند. جالب اين‌كه گزاره‌هاي اسلام در باب آينده، بيش از آن‌كه بر شناختن تأكيد داشته باشد بر ساختن و برنامه ريزي براي آن، دلالت دارد. در مجموع، دين اسلام، امكان پيش بيني آينده را براي محدودي از نخبگان امكان پذير دانسته است؛ ولي طراحي و ساخت آينده را نيازمند حضور، همگرايي وتعهد همگان مي‌داند.

ز. به اعتقاد جيمز دتيور، آينده، از تعامل چهارمؤلفه پديد مي‌آيد (وحيدي مطلق و ملكي‌فر، www.iranforesight.ir: ص5) رويدادها، روندها، تصويرهاي آينده و اقدامات؛ اما با توجه به آموزه‌هاي دين اسلام، شكل‌گيري آينده در بستر ارادة الهي قابل بررسي است؛ لذا آرمان‌ها و اقدامات ما به انضمام پيش بيني و بررسي حوادث و روندهاي جاري سياسي، اجتماعي، اقتصادي، طبيعي، وقتي مي‌تواند به ساخت آينده‌اي امن و پايدار بينجامد كه مبتني بر بررسي و مطالعة ارادة الهي در جريان آفرينش باشد. به عبارتي در اسلام، گزاره‌اي مهم‌تر از آنچه دانشمندان غربي از عوامل شكل دهندة آينده مطرح مي‌كنند، طرح مي‌شود و آن، ارادة الهي است. اگر تلاش‌هاي بشري براي تحقق امري در آينده بسيج شوند، فصل الخطاب براي شكل‌گيري آينده، ارادة الهي خواهد بود. اين گزاره، فقط در جهان بيني اسلامي قابل فهم و تحليل مي‌باشد.

آينده متأثر از چيست؟

 

 

 

 

 

 

ح. آينده‌پژوهي از نگاه اسلام، به نحو هنرمندانه‌اي نگاه به آخرت را با نگاه به دنيا مي‌آميزد و اين دو را لازم و ملزوم هم مي‌داند. ضمن اين‌كه نگاه به آينده را فراتر از خاك، به افلاك مي‌برد.

ط. اين آينده پژوهي، سير تمدن بشري را هدفمند دانسته و مهم‌تر اين‌كه با بشارت پيروزي صالحان و پرهيزكاران در آينده و ظهور امام حاضر، انگيزة دروني مضاعفي براي تلاش و استقامت، به انسان مي‌بخشد. اسلام، انسان‌ها را به تمهيد ظهور واستقبال از حجت زندة الهي فرا مي‌خواند، تا با بهره‌گيري از آن عقل كل، نه تنها به حل بهتر مسائل زندگي خود موفق شوند، بلكه در جايگاه اشرف مخلوقات، به كمال واقعي خود در معرفت و كشف رازهاي خلقت نايل گردند؛ لذا مفهوم عميق انتظار را همچون ذخيرة بي بديلي براي معنا و هدف دهي به زندگي و ايجاد اميد به آيندة روشن، همراه دارد.

ذكر اين نكته مفيد خواهد بود كه اگر ظهور امام زمان عليه السلام و مباحث آخرالزماني اسلام كه يك واقعة قطعي است، حتي يك واقعة شگفتي ساز[24] در نظر گرفته شود؛ به حكم عقل سليم، مي‌بايد آمادگي لازم را در وجوه مختلف اجتماعي، اقتصادي و به ويژه فرهنگي براي آن، به وجود آورد.

شكل شماره2. نمايي از عناصر شكل دهنده و شتاب دهنده در رسيدن به آيندة امن و پايدار

حاصل اين‌كه هر جامعه‌اي كه جايگاه خود را بر اساس جهان بيني خالق هستي بازشناخته، و روند توسعة علمي و گسترش نوآوري و خلاقيت اجتماعي خود را همراه روند توسعه فرهنگي و انگيزش اجتماعي‌اش با ارادة الهي همگرا كند، نه تنها مي‌تواند در آينده نه چندان دور، جايگاه ممتازي ميان تمدن بشري بازيابد، بلكه خواهد توانست مسير وصول خود را به آيندة امن و پايدار هموارنمايد. شكل 2 به صورت نمادين عناصري را كه مي‌تواند به تعجيل در وقوع آيندة امن و پايدار بينجامد به تصوير مي‌كشد. البته به طور حتم در مسير رسيدن به آيندة امن و پايدار، روندها و حوادثي رخ خواهد داد كه بايد خود را براي آن‌ها آماده كرد؛ اما مهم اين است كه اقدامات كنوني در راستاي آرمان‌هاي همگرا با ارادة الهي بوده و حتي المقدور به بهره‌گيري مناسب از فرصت‌ها (روندها و حوادث مثبت ) و دفع به موقع چالش‌ها (روندها و حوادث منفي) منجر شود؛ به ويژه آنچه در اين ميان به عنوان دو پيشران كليدي و محوري قابل توجه و سرمايه گذاري جدي است، كلان روندهاي توسعه علمي و توسعه فرهنگي است كه هدايت آن در بلند مدت، مسير توسعه ملي را دگرگون خواهد ساخت. لذا اين امر، مستلزم تمركز ساختاريافته بر آيندة (علوم و فناوري‌ها در بستر فرهنگ اسلامي) مي‌باشد.

4-2. اصول آينده‌پژوهي از نگاه اسلام

با استفاده از معارف دين اسلام، علاوه بر اصولي كه در بخش 2.3 تصريح شد، اصول ديگري را مي‌توان به اصول آينده‌پژوهي افزود. ضمن اين‌كه اين اصول، سطح و عمق ممتازي به مطالعات آينده‌پژوهي مي‌بخشد، برخي جوانب اصول آينده‌پژوهي عرفي را نيز تكميل مي‌نمايد:

الف. آيندة انسان، انتها ناپذير و ابدي است. به استناد منابع علوم اسلامي، امتداد و جريان حيات انسان، ابدي بوده و به پايان حيات اين دنيا منتهي نمي‌شود. اهميت مطلب در اين است كه آن آيندة ابدي، متأثر از فرآيند زندگي دنياي او است.

ب. گرچه انسان در يك چارچوب مشخص، امكان تصرف در آينده را دارد، ارادة او در ساخت آينده، در طول ارادة الهي قرارمي گيرد. عالم خلقت، بر اساس قوانين تكويني الهي طراحي شده است كه در آن ميان، انسان داراي ويژگي‌هاي ممتازي چون عقل، اختيار و روح الهي است. كشف قوانين تكويني و بهره‌گيري از آن‌ها، مي‌تواند اوج بهره‌گيري از طبيعت را براي انسان به ارمغان داشته باشد. با توجه به تمايز انسان از ساير مخلوقات، خداوند براي تضمين بيشترين بهره‌گيري انسان از عالم هستي و در راستاي هدف خلقت او، به ابلاغ قوانين تشريعي پرداخته است؛ بنابراين به‌كارگيري ارادة انساني دركشف و فهم قوانين تكويني(علم و فناوري) و قوانين تشريعي (نهادها) و فلسفة خلقت است كه مي‌تواند انسان را در جهت تسخير آيندة امن و پايدارش راهنمايي كند.

ج. برخي آينده‌ها قطعاً وقوع خواهند يافت؛ همچنان‌كه بنا بر استدلالات و روشمندي‌هاي موجود در حوزة علوم طبيعي و انساني، وقوع برخي رويدادها اثبات شده و بلكه بديهي‌اند؛ براي نمونه: در علم ستاره‌شناسي، پايان يافتن عمر خورشيد قطعي است و در علم جمعيت‌شناسي، پير شدن جمعيت يا وقوع مرگ انسان ـ پايان زندگي دنيايي او ـ محرز است. در علوم اسلامي نيز بنا بر استدلالات و روشمندي‌هاي خاص خود، وقوع رستاخيز (معاد) و در ادامه، حيات ابدي انسان و نيز ظهورآخرين منجي بشريت اثبات شده است. گرچه در هيچ كدام از موارد فوق، زمان وقوع يا كيفيت وقوع آن‌ها دقيقاً مشخص نيست، بنا به تناسب اهميت و تأثيرگذاري هر يك از رويدادهاي فوق درآيندة جامعه و فرد، بايد به كسب آمادگي‌هاي لازم براي ورود به آينده پرداخت.

د. آينده‌هايي مطلوب هستند كه در راستاي تأمين آيندة امن و پايدار جامعة انساني تعريف شده باشند و آيندة امن و پايدار نيز ذيل آموزه‌هاي الهي اسلام قابل تعريف است.

4-3. پيدايش زمينة طرح آينده‌نگاري نسل پنجم

آينده نگاري فرآيندي است كه در ادامه مطالعات آينده پژوهانه در سطح كشورهاي جهان مورد توجه قرارگرفته و داراي اهداف ااختصاصي و عام مي‌باشد (عظيمي، همان: ص13-15). فرهاد نظري زاده چارچوبي از روند شكل گيري نسلهاي چهارگانه آينده نگاري ارايه كرده است (نظري‌زاده، 1385). مرور نسل‌هاي اول تا چهارم آينده‌نگاري و بررسي تمايز و جهش‌هاي معرفت شناختي هر يك، معطوف به ابعاد و ماهيت حوزه‌هاي مؤثر بر آينده علم و فناوري مي‌باشد در نظر گرفتن فشار علم در نسل اول آينده نگاري، رايج بود. در نسل دوم آينده نگاري، كشش بازار نيز مورد ملاحظه قرارگرفت. مسايل اجتماعي، زيست محيطي، تعاملات محيط بيروني و دروني، از ملاحظاتي بوده كه موجب طرح نسل سوم آينده‌نگاري شده است. زمينة طرح آينده‌نگاري نسل چهارم، بسط نگاه از حوزه علوم و فناوري‌هاي سخت، به علوم و فناوري‌هاي نرم بوده است. نتيجة تجارب بين المللي حكايت از آن دارد كه آينده، ساختني است ـ و مهم‌ترين رويكرد براي ساخت آينده، يافتن بهترين مسير توسعه علم و فناوري مطابق خواست‌ها و نيازهاي جامعه است.

آينده نگاري نسل پنجم: باز خواني تجارب گذشته و نيز مرور آموزه‌هاي دين اسلام، فضاي جديدي براي تغيير رويكرد براي ساخت آينده پيش رو قرار مي‌دهد كه مي‌توان از آن به عنوان آينده نگاري نسل پنجم يادكرد. جهش اصلي ميان آينده‌نگاري نسل پنجم با نسل‌هاي پيشين(جدول شماره1)، در عمق نگاه به آينده است. در اين رويكرد، هدف، ساخت آينده امن و پايدار است كه متأثر و متصل به آينده جاودان تعريف مي‌شود.

در اين رويكرد، بر محوريت مجموعه علوم و فناوري نرم و سخت، عرضه و تقاضاي علم و فناوري، عوامل دروني و بيروني تأكيد مي‌شود، با اين تفاوت اساسي كه فرآيند بسط و به‌كارگيري علم و فناوري ـ به ويژه علوم و فناوري‌هاي نرم ـ هم جهت با آموزه‌ها و عقايد متقن اسلام و گسترش تقواي الهي و به عبارت دقيق‌تر در راستاي اراده الهي صورت مي‌گيرد.

اگر يكي از اهداف عمده در آينده نگاري‌هاي نسل‌هاي قبلي گسترش و توسعه نوآوري و خلاقيت اجتماعي باشد در آينده‌نگاري نسل پنجم؛ علاوه بر آن، هدف ديگري چون گسترش و توسعه انگيزش و هدفمندي اجتماعي، مطابق با يك جهان بيني بي بديل و استثنايي مي‌باشد. لذا از جمله نتايج عام آينده‌نگاري نسل پنجم، تمركز بر آينده بلند مدتي است كه در امتداد آيندة امن و پايدار و آيندة جاويد رقم بخورد. به عبارتي معاش نيكو را در جهت معاد نيكو هدف گذاري نمايد. اين مهم، فضاي مفهومي مناسبي براي اتصال نقشه جامع علمي و مهندسي فرهنگي كشور ايجاد مي‌كند.

مرحله توسعه

 

محتوا و ويژگي

 

دورة زماني

نسل اول

 

پيش‌بيني فناوري

 

دهه‌هاي 1920 و 1930

نسل دوم

 

عرضه و تقاضاي فناوري‌ها

 

دهه 1960

نسل سوم

 

عرضه و تقاضاي فناوري‌ها

عوامل محيطي دروني: اجتماعي، اقتصادي و زيست محيطي

عوامل محيطي بيروني: روندهاي علمي، سياسي،

 

دهه 1990

نسل چهارم

 

عرضه و تقاضاي فناوري‌ها

ابعاد اجتماعي، اقتصادي و زيست محيطي فناوري‌ها

عوامل محيطي دروني و بيروني

ورود به عرصة علوم و فناوري‌هاي نرم

 

2000 تاكنون

نسل پنجم

 

عرضه و تقاضاي فناوري‌ها

ابعاد اجتماعي، اقتصادي و زيست محيطي فناوري‌ها

عوامل محيطي دروني و بيروني

ورود به عرصة علوم و فناوري‌هاي نرم

تغيير مختصات نگاه به آينده انسان از ملك تا ملكوت مطابق با جهان بيني اسلامي

 

 

جدول1- گامهاي كلي تغيير مباني والزامات مطالعات آينده پژوهي (اقتباس شده از: نظري زاده: 1385).

همچنانكه هدف از توسعه علوم و فناوريهاي سخت تسلط بيشتر برطبيعت و هدف از توسعه علوم و فناوريهاي نرم تسلط بيشتر بر روان انسان و جامعه بوده است؛ اگر اين رويكرد هماهنگ با اراده الهي شده و در تعامل با بسط و تعميق تقوي الهي در جامعه صورت گيرد، بهره جامعه انساني از مواهب و نعم الهي در گستره آفاق و انفس به صورت تصاعدي فزوني(بركت) خواهد يافت.

5. اهميت بازنگري آينده‌پژوهي از نگاه اسلام

مرور ادبيات و مباني آينده‌پژوهي در قسمت‌هاي قبل، دو سؤال كليدي را بي پاسخ مي‌گذارد: دغدغة ما براي ما نگاه به آينده چيست؟ گمشدة اصلي ما در فعاليت‌هاي آينده نگرانه چيست؟ به طور خلاصه، اگر محور مطالعات آينده‌نگر ما (انسان) است كه بايد هم همين باشد، بنابر منطق حاكم بر آينده‌نگري، ابتدا لازم است تعريف دقيقي از انسان و هستي و جايگاه او در عالم داشت، تا بتوان به آيندة او انديشيد. در آينده‌پژوهي عرفي، انساني مد نظر قرارمي گيرد كه بدون دغدغة مبدأ و معاد و نحوة ارتباط با خالق هستي، دربارة حيات محدود دنيايي رها شده است؛ در حالي كه در آينده‌پژوهي از نگاه اسلام، وضعيت متفاوت است. در ادامه برخي دلايل بازتعريف فرآيند آينده‌پژوهي در فضاي مفهومي اسلام، مورد اشاره قرارمي گيرند:

الف. بحران معنويت و هدف زندگي، بر خلاف رشد علم و فناوري

ارتقاي نسبي توانمندي انسان با رشد و گسترش علوم و فناوري‌ها براي حل مسايل زندگي، اين تصور غالب را ايجاد كرده است كه كاوش در حيطة علم و فناوري، مي‌تواند به تصاحب فرصت‌هاي آينده منتهي شود؛ لذا طي پنج دهة اخير، كنار ساير گونه‌هاي مطالعات آينده پژوهانه، حركتي آغاز شد كه آينده را بر محور علم و فناوري دنبال كرد. اين نوع فعاليت كه به آن (آينده‌نگاري علم و فناوري) گفته مي‌شود، ساختار و روشمندي خاصي يافته است كه آن را از ساير انواع مطالعات آينده‌پژوهي متمايز مي‌كند (عظيمي، همان: ص5-17).

از نمودهاي بارز اين نوع فعاليت‌ها، رشد و توسعة علم و فناوري در تمام عرصه‌هاي زندگي انسان معاصر است. اين، در حالي است كه رشد يافتگي در علوم و فناوري‌ها نتوانسته است به باز توليد امنيت و آسايش روحي و رواني انسان بينجامد. خالي از لطف نيست كه از بين گزارش‌هاي بسيار منتشر شده از سوي منابع رسمي بين المللي به چند مورد آن در تحليل وضعيت كنوني و آيندة زمين، اشاره كنيم:

شفيعي سروستاني از قول لستربرون، مدير مجمع انديشوران واشنگتن مي‌نويسد:

در دوره‌اي از پيشرفته‌ترين فناوري‌ها، اكتشافات فضايي، شبكه‌هاي اينترنتي و جراحي پيوند اعضاء، انسان ناگاه با مشكلات كهن مواجه شد: اين‌كه چگونه غذاي مورد نياز خود را فراهم كند، آسوشتيدپرس به نقل از سازمان غلات جهان، چنين گزارش مي‌دهد: (گرسنگي جهان، ريشه در فرو ريختن ارزش‌هاي انساني دارد (شفيعي سروستاني، ش49: ص48-53).

فريتز ورهلز دربارة مشكلات زيست محيطي ناشي از رشد بدون هدف فناوري‌ها، چنين مي‌گويد:

زندگي بشر به اندازه‌اي كه اكنون و در آغاز هزارة سوم شاهد آن هستيم، مخرب و تهديد كنندة زندگي وي نبوده‌اند. امروز با دخالت بشر در اكوسيستم ها، چرخة آب، كربن و مواد غذايي تغيير كرده است. در نتيجة اين امر، اكوسيستم‌ها به تدريج فرسوده شده و كارايي كمتري مي‌يابند؛ صحراها گسترش مي‌يابند، آب آشاميدني كم‌تر مي‌شود و بشر با استفادة بيش از حد از انرژي و توليد گازهاي گلخانه‌اي، دماي كرة زمين را بالا مي‌برد. هنور حدود يك پنجم مردم جهان در فقر به سر مي‌برند و در انتظار خانه و غذاي مداوم و مناسب هستند. مشكلات موجود در زمينة محيط زيست جهاني، از سه عامل عمده ناشي مي‌شود: رشد جمعيت، ميزان مصرف و فناوري‌هاي نوين موجود (ولرهلز، ش44: ص56-59).

در گزارش پروژة هزاره (جروم سي، جي گوردون، 1384: ص1) كه هر ساله توسط دانشگاه سازمان ملل متحد منتشر مي‌شود، ضمن تصريح به آثار مثبت اقتصادي و رفاهي نوآوري‌هاي فناوري، به اين نكته اساسي اشاره مي‌كند: (در صورتي كه رفتار اجتماعي، اقتصادي، مالي، و زيست محيطي ما همزمان با رشد فناوري‌هاي صنعتي ارتقا نيابد، آينده بلندمدت سختي در پيش خواهد بود).

اين‌ها همه حكايت از اهميت و ضرورت نگاه به آينده بر اساس يك سامانة ارزشي متعالي دارد. در اين زمينه، مي‌توان به اعتراف آينده پژوه مشهوري چون تافلر، توجه كرد كه رسيدن به آيندة پايدار توسط علم وفناوري را لازم، ولي ناكافي مي‌داند. او مي‌گويد:

براي آن‌كه تمدن موج سوم، تمدني سالم و دموكراتيك شود، به چيزي بيش از عرضة منابع انرژي جديد يا فناوري الكترونيك نياز است. حتي ايجاد نوعي مشاركت و همدلي اجتماعي هم كافي نيست؛ بلكه بايد اين تمدن بتواند به زندگي نظم و هدف و معنا بخشد (ابراهيم‌نژاد، 1385: ش2، ص602).

ب. اهميت فرهنگ درساخت آينده جامعه:

آينده، بيش از آن‌كه شناختني باشد، ساختني است. بيشتر مطالعات آينده‌نگاري تا نسل سوم، ساخت آينده را بر محور عامل علم و فناوري دنبال كرده‌اند. به همين لحاظ است كه در تجارب آينده نگاري، كشورهايي چون آفريقاي جنوبي و چك بهترين راه رسيدن به توسعه را ساماندهي علم و فناوري، بسط توجه جامعه به علم و فناوري و در نهايت توسعه خلاقيت و نوآوري در جامعه دانسته اند[25]؛ اما در مطالعات آينده‌پژوهي، برخي كشورها به اين نتيجه رسيده اند كه عناصر انگيزه، ارزش و اراده انسان يا بهرة عاطفي و انگيزشي، [26] عاملي به مراتب مهمتر از عامل نوآوري و خلاقيت يا بهرة هوشي[27] در ساخت آينده است؛ براي نمونه برخي محققان ژاپني، سهم IQ در مقابلEQ را در موفقيت افراد و سازمان‌ها معادل بيست به هشتاد عنوان كرده‌اند (عظيمي، همان: ص129).

لذا به اعتقاد گروهي از آينده پژوهان: (جهان در سال2020 و فراسوي آن، ماهيتاً يك جامعة فرهنگي خواهدبود و محور رقابت‌هاي جهاني نيز از رقابت‌هاي اقتصادي ـ نظامي به رقابت‌هاي فرهنگي منتقل خواهدشد) (ملكي‌فر، 1383). معناي اين عبارت، اين است كه علم و فناوري به تنهايي عامل برتري ملت‌ها به شمار نخواهند رفت، بلكه اين عامل فرهنگ است كه مي‌تواند كنار علوم و فناوري‌ها موجب برتري ملت‌ها شود. هر ملتي كه ذخايرغني تري از فرهنگ داشته و علاوه بر آن، توانايي اخذ گزاره‌هاي لازم از آن‌ها يا تبديل ذخايرخود به توانمندي‌هايي مورد نياز جامعه (فناوري نرم) را داشته باشد، در آينده مي‌تواند فرصت‌هاي بيشتري را در اختيار بگيرد.

ج. غناي فرهنگي اسلام براي تأمين آيندة بشريت

در فرهنگ اسلامي، آموزه‌ها و گنجينه‌هاي بي بديلي براي هدايت و به تحرك واداشتن نسل‌هاي فعلي و آتي وجود دارد. البته اين، هنر نخبگان جامعة اسلامي است كه بتوانند با بهره‌برداري از اين گنجينه‌ها و منابع عظيم، نيازهاي روز جامعه و بشريت را پاسخ دهند. به عبارت صحيح، اين توانمندي، خود يك فناوري نرم است كه به زمينه سازي براي توليد انبوه نياز دارد.

اهميت موضوع از اين زاويه بسيار قابل تأمل است كه بدانيم اسلام ظرفيت جهاني شدن دارد و گزاره‌هايش آينده سازند. اسلام، ديني است كه بنا بر ماهيت خود و نه به پشتيباني‌هاي گسترده مالي و سياسي، دين آينده و فراگير بشري خواهد بود (كثيري، 1388: ش100، ص116-122).

د. غناي فرهنگ اسلامي براي ايجاد انگيزه، اميد، معنا و هدف

اكنون بايد به يكي از سرفصل‌هاي برجسته از (بررسي سير تمدن تاريخي) تأكيد كرد و آن، بحث (آخرالزمان) است؛ موضوعي كه در تمام مكاتب به نوعي مورد بحث قرارمي گيرد[28] و در اسلام نيز گزاره‌هاي مستند و متقن بسياري از جمله ظهور امام عصر عليه السلام در آن وجود دارد. كيفيت اين گزاره‌ها مي‌توانند همچون يك ورودي براي مطالعات آينده پژوهانه مورد استفاده قرارگيرند.

يكي از اين مفاهيم مرتبط با اين موضوع (انتظارمنجي) است كه به دقت و كار كارشناسي نياز دارد. شهيد مطهري دراين باره مي‌گويد:

انتظارفرج و آرزو و اميد بستن به آينده، دو گونه است: انتظاري كه سازنده و نگه دارنده، تعهدآور، نيروآفرين و تحرك بخش است؛ به گونه‌اي كه مي‌تواند نوعي عبادت و حق پرستي شمرده شود؛ و انتظاري كه گناه است، ويرانگر، اسارت بخش و فلج كننده و نوعي اباحه گري بايد محسوب شود (مطهري، 1383: ص7).

لذا لازم است بيان دقيقي از انتظار را مطابق با منابع ديني ارايه كرد. شفيعي سروستاني مي‌نويسد:

انتظار، عملي ـ نه آرزويي ـ است آگاهانه در وجوه فرهنگي، اجتماعي، اقتصادي و سياسي براي ساختن آينده مطابق برنامه و نقشة الهي (شفيعي سروستاني، 1386: ش68، آبان 86).

ذكر اين نكتة اساسي بسيار مهم است كه طرح موضوع انتظار و ظهور امام مهدي عجل الله تعالي فرجه الشريف با اصول آينده‌پژوهي ـ به ويژه عدم تحميل آينده و قطعيت مطلق آن ـ‌ منافاتي ندارد؛ چرا كه بنا به آموزه‌هاي اسلامي، وقوع ظهور آن حضرت، قطعي است، ولي زمان ظهور، قطعي نمي‌باشد. نكتة جالب اين‌كه زمان ظهور امام عليه السلام بنا بر آمادگي و خواست جامعة انساني و به ويژه شيعيان، ممكن است به تعجيل افتاده يا در غير اين صورت، به تأخيرافتد (نودهي، 1384: ص17-18) و اين، همان تأثير آگاهي و ارادة انسان‌ها براي رسيدن به آيندة مطلوبشان است.

بر اساس چنين تعريفي است كه مي‌توان در غالب يك آينده نگاري نسل پنجم كه يكي از موضوعات مهم فرهنگي آن موضوع انتظار و ظهور امام زمان باشد،گرد رخوت را از تن جامعه اسلامي زدود و آنها را براي ساخت آينده‌اي درخشان به تحرك مضاعف واداشت. لذا مفهوم (انتظار منجي) موضوعي است كه مي‌تواند همچون يك قوة محركة بي بديل در فرايند ساخت آيندة جامعه، مورد بهره برداري قرارگيرد. لذا آن نوعي ازآينده نگاري ميتواند كشور ما را به مسير اراده الهي رهنمون گردد كه يكي از محورهاي كليدي آن تقويت فرهنگ انتظار و به قول شفيعي سروستاني: ساختن انسان‌هايي منتظر در شهر منتظران باشد (شفيعي سروستاني، 1380: ش2و1، ص72).

ه‍. ضرورت بومي شدن آينده‌پژوهي به عنوان فناوري نرم

اهميت برقراي ارتباط لازم ميان آينده‌پژوهي و فرهنگ اسلامي، از جهت ديگري قابل تأمل است و آن، بومي شدن آينده‌پژوهي به عنوان يك فناوري نرم است. اهميت مطلب فوق نيز در رويكردي است كه اقتضاي جهاني شدن را بومي بودن مي‌داند. به عبارتي مي‌گويد: بومي باش، تا جهاني شوي؛ برخلاف رويكردي كه جهاني شدن را از طريق همگرايي صرف با فرايند جهاني سازي مي‌داند (ملكي‌فر، 1384: 5). در اين باره، ملكي‌فر مثال خوبي مي‌آورد. او مي‌گويد: اگر آثار استاد فرشچيان شهرة جهاني دارند، به دليل حفظ اصالت‌هاي بومي بوده است، نه حذف آن‌ها. حال در مقايسة اصالت نقاشي و اصالت تفكر و نگاه به آينده، كدام يك مهم‌تر و راهبردي‌تر مي‌باشند؟.

و. جايگاه آينده‌پژوهي در تدوين الگوي توسعة ايراني و اسلامي

از آن‌جا كه نگاه به آينده و به عبارت فني آن؛ آينده پژوهي، در طليعة فعاليت‌هاي تدوين الگوي توسعة هر كشور قراردارد، بازتعريف مطالعات آينده‌پژوهي متناسب با جهان بيني اسلام، ضروري به نظر مي‌رسد. تدوين الگوي توسعة ايراني و اسلامي، موضوع بسيار مهمي است كه بارها مورد تأكيد رهبر معظم انقلاب اسلامي قرارگرفته است. آخرين تأكيد معظم له چنين است:

ما حالا بايد براي شكستن اين طلسم فكر كنيم؛ كدام طلسم؟ اين طلسم كه كسي تصور كند پيشرفت كشور، بايد لزوماً با الگوهاي غربي انجام بگيرد. اين وضعيت كاملاً خطرناكي براي كشور است. الگوهاي غربي، با شرايط خودشان، با مباني ذهني خودشان، با اصول خودشان شكل پيدا كرده، به علاوه ناموفق بوده. بنده، به طورقاطع اين را مي‌گويم: الگوي پيشرفت غربي، يك الگوي ناموفق است. درست است كه به قدرت رسيده‌اند، به ثروت رسيده اند؛ اما بشريت را دچار فاجعه كرده‌اند .ما بايد پيشرفت را بر اساس الگوي ايراني ـ اسلامي پيدا كنيم. اين، براي ما حياتي است. چرا مي‌گوييم اسلامي و چرا مي‌گوييم ايراني؟ اسلامي به خاطراينكه برمباني نظري و فلسفي اسلام و مباني انسان شناختي اسلام استواراست.چرا مي‌گوئيم ايراني؟ چون فكر و ابتكار ايراني اين را به دست آورده؛ اسلام در اختيار ملت‌هاي ديگرهم بود.اين ملت ما بوده است كه توانسته است يا مي‌تواند اين الگو را تهيه و فراهم كند (سخنراني در 25/2/1386، مشهد).

ز. جايگاه فرهنگ درعملياتي كردن چشم انداز1404ش

از طرفي، با توجه به محتواي سند چشم انداز بيست سالة ملي[29]، براي (دستيابي به رتبة اول علمي و اقتصادي و نيز حفظ هويت اسلامي و انقلابي تا بيست سال آينده)، بايد پرتو فرهنگي اسلام تا افق 1404ش بر فضاي توسعة علمي كشور گسترده و رو به تكامل باشد. لازمة اين امر، ساماندهي علم و تحقيق از جمله تهية (نقشة جامع علمي كشور) در تعامل (مهندسي فرهنگ كشور) مي‌باشد.

در مقولة اهميت فرهنگ در ساخت آينده، يا به عبارتي تحقق چشم انداز1404 به ذكر بيانات مقام معظم رهبري در زمينة مهندسي فرهنگي بسنده مي‌كنيم:

فرهنگ يك جامعه، اساس هويت آن جامعه است. فرهنگ،داراي انواعي است و در مهندسي فرهنگ، همه اين انواع فرهنگ بايد مهندسي شوند.انواع فرهنگ عبارتند از: فرهنگ ملي، فرهنگ عمومي، فرهنگ تخصصي، فرهنگ سازماني . فرهنگ، مثل روحي است كه در كالبد همة فعاليت‌هاي گوناگون كشورحضور و جريان دارد. فرهنگي كه بايد در توليد، خدمات، ساختمان‌سازي، كشاورزي، صنعت، سياست خارجي و تصميمات امنيتي رعايت شود و حدود را معين و جهت را مشخص كند، چيست؟
(http: //mahandesifarhangi.net).

6. نتيجه گيري و پيشنهاد: ساخت آيندة جامعه بر محور دو پيشران عمده، يعني فرهنگ و علم، امكان پذير است. بنابراين تحقق چشم انداز 1404جمهوري اسلامي ايران و حتي نگاشت‌هاي بعدي از چشم انداز كشور در زمينة طراحي تمدن اسلامي و با هدف محوري زمينه سازي ظهور امام زمان عليه السلام، مستلزم انجام مطالعات (آينده‌نگاري با محوريت علم و فرهنگ) در فضاي مفهومي و جهان بيني اسلامي مي‌باشد؛ يا آينده نگاري نسل پنجم است؛ كه پيش نياز آن نيز بازنگري آينده‌پژوهي از نگاه اسلام است.

منابع

1. شفيعي سروستاني، اسماعيل، استراتژي انتظار، تهران، موعودعصر، 1380ش.

2. شفيعي سروستاني، اسماعيل: (پيش‌نويس منشور راهبردي فرهنگ مهدويت)، موعود، شماره68، آبان 1386ش.

3. مردوخي، بايزيد، سخنراني در مؤسسه عالي آموزش و پژوهشهاي مديريت و برنامه ريزي، باعنوان: (روش شناسي آينده نگري)، 1386ش.

4. جروم سي گلن و جي گوردون، تئودور. وضعيت آينده 2002، دانشگاه ملل متحد، ترجمه. شركت متن، ويرايش علمي فارسي بهرامي، محسن، 1384ش.

5. مصطفوي خراساني، جواد، ترجمه و شرح اصول كافي، انتشارات قائم، تهران.

6. كثيري، حميد: (دين آينده و آينده دين)، موعود، شماره100، خرداد 1388ش.

7. قرباني، سعيد: (آينده انديشي از منظر اسلام)، مجموعه مقالات همايش آينده پژوهي، فناوري و چشم اندازتوسعه، تهران، دانشگاه اميركبير، خرداد1385، نشست آينده پژوهي (E1-4).

8. مسلمي زاده، طاهره: (اهميت شناخت سنتهاي الهي در آينده پژوهي)، مجموعه مقالات همايش آينده پژوهي، فناوري و چشم اندازتوسعه، تهران، دانشگاه اميركبير، خرداد 1385ش، نشست آينده پژوهي (E1-5).

9. ملكي فر، عقيل: (بومي باش تا جهاني شوي)، تهران، مركز آينده‌پژوهي علوم و فناوري دفاعي، 1384ش.

10. ملكي فر، عقيل، مركز آينده‌پژوهي در يك نگاه، تهران، مؤسسه آموزشي و تحقيقاتي صنايع دفاعي، 1383ش.

11. عظيمي، علي اكبر و همكاران، گزارش پروژه مطالعاتي، (تجارب آينده‌نگاري كشورهاي منتخب با تأكيد بر بخش كشاورزي)، تهران، مؤسسه پژوهشهاي برنامه ريزي و اقتصادكشاورزي، شهريور86ش.

12. پايا، علي: (آينده انديشي: هست‌ها و بايدها)؛ مندرج در:

http://www.ayandehnegar.org/s_1.php?news_id=1726

13. پايا، علي: (ملاحظاتي شتابزده در باب معرفت شناسي آينده انديشي)، مجموعه مقالات و سخنراني‌هاي نخستين كارگاه آينده انديشي؛ تهران:مركزتحقيقات سياست علمي كشور، وزارت آموزش، تحقيقات و فناوري،1384ش.

14. نودهي، عليرضا: (نظريه اختياري بودن ظهور)، تهران، موعود عصر، 1384ش.

15. ولرهلز، فرتيز: (آينده زمين و انسان)، موعود، سال هشتم، شماره44.

16. مؤمني، فرشاد: (چندنكته دربارة چالشها و چشم اندازهاي كاربست مطالعات آينده شناختي براي پيشبرد اهداف توسعة ملي)، مجموعه مقالات و سخنراني‌هاي نخستين كارگاه آينده انديشي؛ تهران: مركز تحقيقات سياست علمي كشور، وزارت آموزش، تحقيقات و فناوري، 1384ش.

17. نظري زاده، فرهاد: نسل چهارم آينده نگاري فناوري، مجموعه مقالات همايش آينده پژوهي، فناوري و چشم اندازتوسعه، تهران، دانشگاه اميركبير، خرداد 1385ش، نشست آينده پژوهي(E2-3).

18. محمدي ري شهري، محمد، مؤلف.تلخيص: سيدحميدحسيني. گزيده ميزان الحكمه، قم، دارالحديث،1380ش.

19. ابراهيم نژاد، محمدرضا: (پيامبران و تمدن آينده بشر)، مكتب اسلام، سال چهل و ششم شماره 2 (پياپي 602)، ارديبهشت 1385ش.

20. ميرباقري، محمدمهدي: (انسان و جهان آينده)، موعود، شماره 42، اسفند1382ش.

21. مطهري، مرتضي، قيام و انقلاب مهدي سلام الله عليه از ديدگاه فلسفه تاريخ، تهران. انتشارات صدرا، 1383ش.

22. فراستخواه، مقصود: (آينده انديشي: ملاحظاتي معرفت شناختي)، مجموعه مقالات و سخنراني‌هاي نخستين كارگاه آينده انديشي، تهران، مركز تحقيقات سياست علمي كشور، وزارت آموزش، تحقيقات و فناوري، 1384ش.

23. وحيدي مطلق، وحيد و ملكي فر، عقيل: (انقلاب جهاني فناوري) ، مندرج در سايت:

www.Iranforesight.ir

پي نوشت ها :
[1]. Hybrid

[2]. Background knowledge

[3]. science

[4]. Contingent

[5].Pragmatist

[6].Essetialistic

[7].Naive realism

[8]. >كُلُّ نَفْسٍ ذَائِقَةُ الْمَوْتِ ثُمَّ إِلَيْنَا تُرْجَعُونَ< (عنكبوت، 57).

[9]. >ان الآخرة هي دارُالحَيَوان لو كانوا يعلمون< ( عنكبوت، 64).

[10]. >قُل لَّا يَعْلَمُ مَن فِي السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ الْغَيْبَ إِلَّا اللَّهُ< (نمل، 65).

[11]. >إِنَّ اللّهَ لاَ يُغَيِّرُ مَا بِقَوْمٍ حَتَّى يُغَيِّرُواْ مَا بِأَنْفُسِهِمْ< (رعد، 11).

[12]. >أَلَمْ تَرَوْا أَنَّ اللَّهَ سَخَّرَ لَكُم مَّا فِي السَّمَاوَاتِ وَمَا فِي الْأَرْضِ وَأَسْبَغَ عَلَيْكُمْ نِعَمَهُ ظَاهِرَةً وَبَاطِنَةً< (لقمان، 20).

[13]. >يَا مَعْشَرَ الْجِنِّ وَالْإِنسِ إِنِ اسْتَطَعْتُمْ أَن تَنفُذُوا مِنْ أَقْطَارِ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ فَانفُذُوا لَا تَنفُذُونَ إِلَّا بِسُلْطَانٍ< (الرحمن، 33).

[14]. >وَلَقَدْ كَتَبْنَا فِي الزَّبُورِ مِن بَعْدِ الذِّكْرِ أَنَّ الْأَرْضَ يَرِثُهَا عِبَادِيَ الصَّالِحُونَ< (انبياء، 105).

[15]. >... وَمَن يَتَّقِ اللَّهَ يَجْعَل لَّهُ مَخْرَجاً وَيَرْزُقْهُ مِنْ حَيْثُ لَا يَحْتَسِبُ وَمَن يَتَوَكَّلْ عَلَى اللَّهِ فَهُوَ حَسْبُهُ إِنَّ اللَّهَ بَالِغُ أَمْرِهِ قَدْ جَعَلَ اللَّهُ لِكُلِّ شَيْءٍ قَدْراً< (طلاق، 2و3).

[16]. >وَلَوْ أَنَّ أَهْلَ الْقُرَى آمَنُواْ وَاتَّقَواْ لَفَتَحْنَا عَلَيْهِم بَرَكَاتٍ مِّنَ السَّمَاءِ وَالأَرْضِ وَلَـكِن كَذَّبُواْ فَأَخَذْنَاهُم بِمَا كَانُواْ يَكْسِبُونَ< (اعراف، 96).

[17]. >وَمَا خَلَقْتُ الْجِنَّ وَالْإِنسَ إِلَّا لِيَعْبُدُونِ< (ذاريات، 56).

[18]. >فَاصْبِرْ إِنَّ الْعَاقِبَةَ لِلْمُتَّقِينَ< (آل عمران، 141؛ هود، 49).

[19].: >قُلْ يَا عِبَادِ الَّذِينَ آمَنُوا اتَّقُوا رَبَّكُمْ لِلَّذِينَ أَحْسَنُوا فِي هَذِهِ الدُّنْيَا حَسَنَةٌ< (زمر، 10).

[20]. >لِّلَّذِينَ أَحْسَنُواْ فِي هَذِهِ الدُّنْيَا حَسَنَةٌ وَلَدَارُ الآخِرَةِ خَيْرٌ وَلَنِعْمَ دَارُ الْمُتَّقِينَ< (نحل،30).

[21]. >وَاللّهُ يَدْعُو إِلَى دَارِ السَّلاَمِ وَيَهْدِي مَن يَشَاءُ إِلَى صِرَاطٍ مُّسْتَقِيمٍ< (يونس، 25)؛ >... وَإِنَّكَ لَتَهْدِي إِلَى صِرَاطٍ مُّسْتَقِيمٍ صِرَاطِ اللَّهِ الَّذِي لَهُ مَا فِي السَّمَاوَاتِ وَمَا فِي الْأَرْضِ أَلَا إِلَى اللَّهِ تَصِيرُ الأمُورُ< (شوري، 52 و53) .

[22]. آرمانشهر سازي، به عنوان يك فعاليت آينده پژوهانه در راستاي طراحي‌ آينده‌ و كوششي‌ براي‌ تعيين‌ آگاهانه‌ و ارادي تاريخ ذكر شده است كه نمونه‌هايي از آن عبارتند از : آيين‌ كشورداري افلاطون‌، كتاب‌ جمهوري، و شهر خداي‌آگوستين، مدينه‌ فاضله فارابي، شهر آفتاب‌ كامپانلا و اتوپياي‌ مور (اكرمي، همان: ص7-9).

[23]. علوم اسلامي علومي هستند كه موضوع و مسائل آن‌ها، اصول يا فروع اسلام است يا مواردي هستند كه اصول و فروع اسلام به استناد آن‌ها [با استفاده از قرآن و سنت]اثبات مي‌شود؛ مانند علم تفسير، علم حديث، علم فقه، علم كلام، علم اخلاق (مطهري، 1369: ج1، ص15).

[24]. در ادبيات آينده پژوهي، واقعه‌اي كه احتمال رخداد آن پايين بوده ولي وقوع آن، آثار عميقي به جاي بگذارد Wild Card گفته مي‌شود (عظيمي، همان: ص27).

[25]. جمهوري چك، دومين كشور اتحاديه اروپا است كه در آينده نگاري خود، در جلسات ويژه اي به توسعه نوآوري و خلاقيت در جامعه، پرداخته است.

[26] -Emotional Quotient

[27]. Intelligece Quotient

[28]. مباحث آخرالزمان در ساير اديان الهي و حتي مكاتب بشرساز نيز وجود دارد. در اين‌باره نظريات هانتيگتون و فوكوياما در باره غايت تارخ بشري مي‌تواند مدنظرقرارگيرد.

[29]. متن سندچشم انداز

نویسنده:

سيد علي اكبر عظيمي


چاپ   ایمیل